* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 27 مهر 1385 | تعداد بازديد: 479 | |
آشنايي با فقه مقارن: پيدايش مذهب فقهي مالکي، شافعي و حنبلي | ||
پخش صوت
دان لود | ||
مالكي ها: 27/07/85 مذهب مالكي، منتسب به مالك بن أنس هست، متولد 93هـ هجري است. با اينكه ايشان 13 سال از ابوحنيفه كوچكتر بود، بازهم با يكديگر هم مباحثه بودند و در درس آقا امام صادق عليه السلام ميرفتند و خود مالك هم شاگردي ابوحنيفه را داشت. متوفاي سال 179هـ هجري است. مشهور بر اين است كه هركس تاريخ مالك بن أنس را نوشته، همه بالاتفاق گفتهاند كه ايشان دو سال يا بيشتر در رحم مادر توقف كردهاند. چون بعد از فوت پدرشان، مادر ايشان دو سال همسر جديدي انتخاب نفرموده بودند، ايشان بعد از دوسال در رحم مادر عزادار بودند و يك مقدار دير قدم به عرصة گيتي گذاشتند؛ البته مالكيها اين را هم از فضايل ايشان ميشمارند ! مشخص است كه اكثر الحمل 9 ماه بيشتر نيست، اقل حمل ميتواند كم و زياد شود؛ ولي ايشان عزت دادهاند و 12 ماه بيشتر توقف كردهاند. ايشان عمدتا علومش را از محضر امام صادق عليه السلام گرفتند؛ با اينكه 31 سال بعد از امام صادق عليه السلام در قيد حيات بودند و با توجه به قيام محمد طبا طبا در عصر ايشان، بر خلاف حكومت عباسيان (هارون و مأمون) فتوي داد كه كمك كردن به محمد لازم هست و در برابر حكومت بني العباس بايد قيام كرد. و به خاطر اين فتوي مورد بياحترامي از ناحيه حكومت شد؛ تا جايي كه او را لخت كردند و پنجاه ضربه شلاق زدند و همين سختگيريها باعث محبوبيت ايشان در جامعه شد. و اين قضايا گذشت تا اينكه زمان هارون الرشيد بود كه نامه نوشت هارون به مالك كه شما كتابي بنويس كه حاوي سنت رسول اكرم صلي اله عليه وآله باشد و من دستور ميدهم مردم به غير از كتاب تو كتاب ديگري را مطالعه نكنند به شرط آنكه در اين كتاب حديثي از علي بن ابيطالب عليه السلام ذكر نكني. موطأ مالك تنها كتاب از صحاح ستّه است كه حتي يك روايت هم از آقا اميرالمؤمنين عليه السلام ندارد. اين يكي از عجايب روزگار است. بخاري با آنهمه عنادي كه نسبت به ائمه و اميرالمؤمنين عليهم السلام دارد، بازهم 29 روايت از آقا اميرالمؤمنين عليه السلام در مجموع صحيح بخاري آورده است. و عمدتا هم انتشار مذهبش توسط قضات شد، و در آغاز در بخش اندلس (تقريبا در اوائل كشورهاي اروپايي) فتاواي او را نقل كردند و در محكمهها طبق نظريه مالك حكم كردند. وقتي اين قضيه به گوش مالك رسيد، نامهاي نوشت به پادشاه اندلس و در آن نامه نوشت: نسأل الله ان يزيّن حرمنا بملككم. ازخدا ما ميخواهيم كه حرم و قداست ما را با سلطنت شما مزين كند. ابن حزم اندلسي صراحت دارد كه: مذهبان انتشرا في مبدء امرهما بالرياسة و السلطان، مذهب ابيحنيفه و ثاني مذهب مالك عندنا في الاندلس فان يحي بن يحي كان متينا عند السلطان، مقبولا في القضاء فكان لايولي قاضيا في اقطار الاندلس الا بمشورته و اختياره. دو مذهب در آغازشان به وسيله سلطان منتشر شدند، مذهب ابو حنيفه و مذهب مالك در اندلس. و مردم هم كه ديدند كل محاكم قضايي در محور حكم ميكند، مجبور شدند مذهب مالك را انتخاب كنند. اما در رابطه با مالك عرض كنم كه از ميان اين چهار امام از ائمه اربعه اهل سنت تعصب و عناد، از همه بيشتر از مالك نقل شده است. من فقط چند نمونه عرض ميكنم و رد ميشوم. حتي بعضيها جسارتي از مالك به اميرالمؤمنين عليه السلام نقل كردهاند. مبرّد، همان لغت نويس مشهور كتابي دارد به نام الكامل در آنجا نوشته است كه سؤال كردند از عثمان و طلحه و زبير فقال: ما اقتتلوا الي التريب. الكامل، مبرد، ج1، ص159 چه عثمان، چه طلحه و چه زبير و چه امام علي عليه السلام براي دنيا با هم ديگه جنگ ميكردند و ديانتي در كار نبود. اين نشانگر نصب ايشان است كه نسبت به حضرت اميري كه آيه تطهير در باره او نازل شده است، بالاتفاق شيعه، سني، وهابي معتقدند كه بعد از نبي مكرم كسي كه مشمول آيه تطهير هست، علي بن ابيطالب است؛ حالا آنها زنان پيغمبر را داخل ميكنند، ما ميگوييم زنان پيغمبر اصلا داخل نبودهاند؛ ولي نسبت به اينكه علي عليه السلام مشمول آيه تطهير هست، حتي وهابيها هم اتفاق نظر دارند. و آيه تطهير صراحت دارد بر عصمت آقا امير المؤمنين عليه السلام؛ چون اراده در آنجا نميتواند ارادة تشريعيه باشد، ارادة تشريعيه براي تمام مؤمنين هست. ان الله أراد ان يطهركم. اين تشريع در همه جاي عالم و براي همه كس هست، خداونداراده كرده همه مؤمنين را پاك كند. اينكه اين همه دست و پا ميزنند زنان پيغمبر را داخل آية تطهير كنند، فقط به خاطر يك جمله است، و آن هم جمله «يريد الله» است كه به معناي اراده تشريعي باشد يا تكويني. اگر اراده تشريعي باشد، هيچ فضيلتي محسوب نميشود، در صورتي فضيلت به حساب ميآيد كه اراد تكويني باشد «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ». منظور از رجس هم هر نوع پليدي است؛ چه ظاهري و چه باطني؛ حتي خطا و نسيان هم يك نوع پليدي باطني است. با توجه به اين آيه، مالك اين تعبير قبيح و وقيح را نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام دارد. خود مالك وقتي از او سؤال ميكنند كه در بين صحابه كدام افضل است؟ ميگويد آنچه كه براي ما محرز است، ابوبكر افضل صحابه است، بعد از او عمر، و بعد از او هم عثمان، و بعد از آن تمام صحابه يكي هستند! (الاستيعاب ج3، ص11، 16)؛ يعني اميرالمؤمنين علي السلام را با معاوية الطليق ابن الطليق يكي ميداند. مطلب ديگر جهل مالك است به مسائل شرعيه. در حلية الاولياء ابونعيم كه از شخصيتهاي برجسته اهل سنت است كه ميگويد: وقتي از مالك مسائل شرعي سؤال ميكردند، فرار ميكرد و ميگفت «لا ادري» (حلية الاوليا، ج6، ص123). و ميگويد كه از 48 مسأله فرعي از او سؤال كردند در 32 مورد گفت «لا ادري» (الديباج المذهب، ص23، شرح زرقاني بر موطأ مالك ج1، ص3.) از عراقي از فقهاي برزگ نقل شده است كه از ايشان سؤال كرديم از چهل مسأله در 35 مسأله گفت نميدانم. (الانتقاء، ابن عبد البر، ص38) ابن عبد البر در كتاب جامع البيان و فضله يك عبارت خيلي عجيبي نقل ميكند، ميگويد: احصيت علي مالك بن أنس، سبعين مسألة كلها مخالفة لسنت رسول الله صلي الله عليه وآله مما قال برأيه.(جامع بيان العلم، ج2، ص108) من هفتاد مسأله را بررسي كردم كه مالك بر خلاف نظر رسول اكرم به رأي خودش فتوي داده بود، نامه نوشتم به مالك و او را نصيحت كردم كه دست از اين كارهاي خلاف رسول اكرم بردار. ميگويند مالك در آخرين لحظات عمرش گريه ميكرد و ميگفت: لوددت عني ضربت بكل مسألة أفتيت بها برأيي سوتا سوتا (الاحكام، ابن حزم اندلسي، ج6، ص790) اي كاش هر مسألهاي كه با هوا و هو س فتوا دادهام يك شلاق ميزدند و من از اين فتواي به رأي دست بر ميداشتم. و خود علماي رجال مطالب متعددي در مذمت مالك آوردهاند كه نشانگر عدم وثاقت مالك نزد آنها است؛ مثلا در علل الحديث احمد بن حنبل، ج1، ص539، ميگويد: قالوا لابن ابيذئب ان مالكا ليس البيعان بالخيار، فقال ابن أبي ذئب، هذا خبر موثوق في المدينه، قال ابي و كان يقول مالك ليس البيعان بالخيار، سمعت ابي كذا، يستتاب مالك، فإن تاب و الا ضربت عنقه. وقتي گفت كه البيعان بالخيار كه حديث مسلم در ميان فقهاي مدينه هست، و به عنوان يك قاعدة فقهي است، و مالك انكار ميكرد. از ابن ابيذئب كه از فقهاي مشهور و قاضي هم بود، سوال كردند چه كاركنيم؟ گفت مالك را بايد بگوييد از اين كارش توبه كند و گرنه مهدور الدم است؛ چون يك حديث قطعي و منسوب به رسول اكرم را انكار ميكند. و مطالب ديگري هم هست كه در مذمت مالك آوردهاند؛ من جمله گفتهاند كه: كان مالك مدلّسا. مالك در نقل روايت تدليس ميكرد. يعني روايت ضعيف را صحيح جلوه ميداد، مرسل را مسند جلوه ميداد. و خودشان هم نوشتهاند كه: التدليس اخ الكذب. حتي نسبت به خود محمد اسماعيل بخاري هم ميگويند: كان مدلسا. بالاتفاق نقل كردهاند. كه اين را انشاء الله با مدارك رجالي اهل سنت، بحث خواهيم كرد. شافعي ها: مذهب شافعي منتسب به محمد بن ادريس شافعي است، متولد 150 هجري؛ يعني سال وفات ابوحنيفه ايشان به دنيا آمده و سال 204 هجري؛ يعني دو سال بعد از امامت امام جواد، از دنيا رفت. ابتدا مذهب محمد بن ادريس شافعي در مناطق مصر شيوع پيدا كرد و قبر او هم الآن در مصر و زيارتگاه عام و خاص مردم است و در عهد حكومت فاطميين كه در حقيقت يك حكومت نميچه شيعه بود، (چون شيعه فاطمي با شيعه علوي خيلي فرق دارند، آنها تقريبا بخشي از اسماعيليه هستند) در مدارس فقه شافعي تدريس ميشد و تا زمان صلاح الدين كه آمد مبارزه كرد با صليبيها و خيلي سر و صدا به پا كرد، مذهب شافعي در سراسر مصر به عنوان تنها مذهبي بود كه مورد توجه بود و تا سال 635 يا 45 هجري، فقه شافعي تنها فقهي بود در مناطق مصر تدريس ميشد و مسائل قضائي بر محور او دور ميزد تا در سال645 يكي از سلاطين به نام بَيبرس از سلاطين ترك زبان مصر براي اولين بار فقه اهل سنت را منحصر كرد به چهار مذهب؛ يعني سابقه مذاهب چهارگانه اهل سنت به قرن هفتم بر ميگردد؛ يعني سا 664 هجري كه اين آقاي بيبرس آمد و اين قضايا را زمينه سازيكرد، در سال 664 برنامه ريزي كرد و در سال 665 هجري در دولت مصر مصوب شد كه غير فقه حنفي، فقه مالكي، فقه شافعي و فقه حنبلي، هيچ فقهي در محاكم قضايي و در مدارس و دانشگاهها مورد توجه قرار گيرد. تا اين زمان عمده مردم در مصر، تابع فقه شافعي و فقه اوزاعي بودند؛ ولي از اين قرن به بعد اين چهار مذهب بال و پر ساير مكاتب را بريدند. حالا شما فقهي را سابقهاش به قرن هفتم بر ميگردد با فقهي مقايسه كنيد كه با ولادت اسلام، مذهب شيعه و فقه شيعه تولد يافت. يا علي انت و شيعتك هم الفائزون. شما اين آيه: إِلَّا الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ. و آية شريفه: إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ. را كافي است فقط در تفسير درّ المنثور ببينيد، شايد بيش از 24 روايت آمده كه نبي مكرم اشاره ميكند به علي عليه السلام كه: يا علي هئولاء انت و شيعتك. ياعلي انت و شيعتك في الجنة. انت و شيعتك هم الفائزون. و امثال اينها در زمان رسول اكرم عده اي از صحابه بودند؛ مثل سلمان، ابوذر، مقدار و... كه: عرفوا بشيعة علي ابن ابيطالب عرفوا بأنهم فضلوا علي بن أبيطالب علي جميع اصحاب رسول الله حنبلي ها: مذهب حنبلي بر ميگردد به احمد بن حنبل، متولد 164 و متوفاي 141 هجري. و تعبير دارد ابن خلدون كه: اما احمد بن حنبل فمقلدوه قليل لبعد مذهبه عن الاجتهاد. در حقيقت احمد بن حنبل تابع حديث وظواهر سنت بودند و هرگونه دخالت عقل را در مسائل شرعي جايز نميدانستند. اولين بار بحث «سلف» احمد بن حنبل پايه گذاري كرد و ابن تيميه در قرن هشتم تقريبا طرحش را داد ولي طرحش نگرفت و در قرن 13 محمد بن عبدالوهاب آمد و آن را تئوريزه كرد و به صورت يك مذهب مستقل سلفيگري در عربستان تأسيس كرد. در حقيقت مذهب وهابيت عمدتا آبشخورش فقه احمد بن حنبل است. البته الآن خود مفتيهاي عربستان از خود مكتب احمد بن حنبل فاصله ميگيرند؛ چون ميبينند كه با فقه احمد بن حنبل نميتوانند مملكت اداره كنند. اعتراضات خيلي زياد است، و عقب افتادهترين كشور اسلامي از نظر تمدن عربستان است؛ حتي خانمها حق رأي در انتخابات ندارند، زن حق رانندگي ندارد؛ و حال آنكه در تمام كشورهاي اسلامي بلا استثنا اين امر جايز است، و چنانچه مردي زنش را كتك بزند آنها طبق همان آية: وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ. حق را به مرد ميدهند؛ يعني به تمام معنا «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» و زن حق نفس كشيدن ندارد. يكي از خانمهاي شيعه مدينه كتاب نوشته بود تحت عنوان النساء في السعودي و مطالب از برخورد وقيحانه عربستان سعودي نسبت به خانمها ايشان آورده بود كه واقعا قلب آدم به درد ميآمد. حتي در يك جايي در يك مدرسه دخترانه بخاري آتش گرفته بود، يك مفتي گفته بود كه واجب نيست شما اين بچههاي دختر را نجات بدهيد، خدا خواسته نسل اينها را كم كند. حتي مانع ورود آتشنشانها شده بودند. در واقع اينها برگشتهاند به ماقبل تاريخ. از خود بنباز سؤال كردند كه آيا اين كه بعضي از منجمين ميگويند كره ارض حالت كروي دارد و به دور خورشيد و دور خودش ميچرخد و از گردشش به دور خودش روز و شب به وجود ميآيد و از گردشش به دور خورشيد سال پيدا ميشود، صحيح است. تعبير صريحش اين است كه اين حرفها مال بعضي از منجمين كافر است، اينها براي نابودي اسلام اين طرحها را دادهاند و حال اينكه اگر كره زمين به دور خودش بچرخد، همه چيز برهم ميريزد. يعني اگر كره زمين بچرخد، مردم ميافتند در فضا، مكه مكرمه جايش عوض ميشد و حال آنكه از آن زماني كه ما شنيدهايم مكه جاش عوض نشده است. جالب اينجا است كه ميگويد: من خودم قبل از 19 سالگي كه چشم داشتم، بار ها ديدم كه آفتاب از مشرق طلوع كرد و در مغرب غروب !. يعني خواسته بگويد كه من با چشم خودم ديدهام و از روي احساسات فتوي نميدهم و روي آنچه را كه درك كردهام فتوي ميدهم. بعد ميگويد كه اگر كس معتقد باشد كه زمين چنين و چنان است و يا آفتاب ساكن هست، «فهو مرتد يجب أن يستتاب و الا قتل». آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||