* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 30 مهر 1385 | تعداد بازديد: 456 | |
آشنايي با فقه مقارن: ويژگيهاي مذاهب اربعه و رؤساي آنها | ||
پخش صوت
دان لود | ||
ويژگيهاي مذاهب اربعه: 30/07/85 در رابطه با ويژگيهاي فقه حنفي، علماي حنفي مذهب از نظر اعتقادي و كلامي، نه اشاعره را قبول دارند و نه معتزله را؛ بلكه آنها ماترودي مذهب هستند، تابع ابومنصور ماترودي، متوفاي 332 هجري. و نكته ظريفي كه در مكتب فقهي ابوحنيفه هست كه تقريبا فقه و كلام شان به هم مخلوط شده و قابل تفكيك نيست، آنها حسن و قبح اشياء را ذاتي ميدانند، همانند معتزله. بر خلاف اشاعره. اشاعره معتقدند كه صفات خدا بر دوگونه است: صفات فعل كه حادثند؛ مثل، خالقيت و رازقيت. و صفات ذات كه قديم هست؛ مثل حيّ، عليم و قادر. اشاعره خدا را قابل رؤيت ميدانند، ماتروديها منكر آن هستند. بحث رؤيت امروز هم از مباحث معركه آراي جهان اسلام است؛ به ويژه الآن پرچم رؤيت خدا را وهابيها علم كردهاند و منكرين رؤيت خدا را نه تنها مشرك كه كافر ميدانند. اشاعره قرآن را قديم ميدانند؛ ولي ماتروديها معتقدند كه قرآن حادث هست و همين مسأله قدم و حدوث قرآن از مسائل معركه آراي ميان اهل سنت است؛ حتي تعبيري از بعضي از بزرگان كلامي داريم كه ميگويد اگر كسي معتقد باشد قرآن حادث است، كافر است و هركس آنها را هم كافر نداند كافر است. از ديگر باورهاي ماتروديها ميتوان به ظلم نكردن خدا، محال عقلي بودن آن نسبت به او، مبتني بودن افعالش بر مصالح، آزادي انسان در كارها اشاره كرد. معتزله و ماتروديه از نظر كلامي به مذهب شيعه خيلي نزديكتر از اشاعره هستند. امروز در دنيا تابعين فقه حنفي حرف اول را ميزند. حتي بعضي از كارشناسان مذهب معتقدند كه تقريبا حدود هفتاد درصد اهل سنت حنفي مذهب هستند و بقيه از ساير مذاهب. و با توجه به اين نكته كه اكثريت اهل سنت در جهان حنفي مذهب هستند، يك مقدار تحقيقات ما در قلمرو كلامي آنها كه ماترودي هستند بيشتر باشد و هم نسبت به ويژگيهاي فقه حنفي و هم فقهاي مشهور حنفي و كتب فقهي و كلامي آنها اطلاعات مان بيشتر باشد. عمدتا در تركيه، آلباني، شبه جزيرة بالكان، عراق، افغانستان، ترك نشينهاي آسياي ميانه، هندوستان و نيمي از مسلمانان سوريه، لبنان و فلسطين، حنفي مذهب هستند. همچنين در ايران، حجاز و يمن اكثريت با حنفي مذهبها است. در ايران شايد هفتاد تا هشتاد درصد اهل سنت؛ چه آنهايي كه در استان گلستان زندگي ميكنند و چه در قسمت شرقي و جنوبي خراسان و چه آنهاي كه در سه استان فارس، هرمزگان و سسيتان و بلوچستان زندگي ميكنند، عمدتا حنفي مذهب هستند. مالكي مذهب و شافعي مذهب خيلي كم هستند. و كردستان و آذربايجان شافعي مذهب هستند؛ البته اخيرا با تبليغ وهابيت، تابعين حنبل رو به ازدياد هستند. اما در رابطه كتب فقهي حنفيها: آنچه كه مشهور از فقهاي حنفي مذهب هست، محمد بن حسن شيباني، متوفاي 189هجري است كه در حقيقت ناشر افكار ابوحنيفه و احياگر فقه حنفي بوده است. كتابهاي متعددي دارد؛ مثل الجامع الصغير، الجامع الكبير، الامالي، اللحجه عل اهل المدينه، الاصل، اينها در ميان حنفيها جزو كتابهاي اوليه آنها است؛ مثل مبسوط شيخ طوسي، ناصريات مرحوم سيد مرتضي و مقنقه شيخ مفيد كه براي ما يك مدارك اوليه فقهي است، اين كتابها براي آنها جزو مصادر اوليه است. و فقيه ديگرشان كه شهرت جهاني دارد، شمس الائمه، محمد بن احمد سرخسي متوفاي 483 هجري است. تقربيا جواهر حنفيها، مبسوط است كه تقريبا 30 جزء است. فقيه سوم شان كه باز شهرت جهاني دارد، فقيهي است به نام كاشاني، متوفاي 581 هجري صاحب كتاب بدايع الصنايع كه 7 جلد است. بعد شيخ نظام صاحب كتاب الفتاوي الهنديه است. همچنين فتاواي بزاريه است و برهان الدين مرقيناني متوفاي 593 هجري است، كتاب الهدايه في شرح هدايه است، و آنچه كه در ايران كتاب فقهي حنفيها مورد عنايت است، و معمولا فقهاي اهل سنت در شرق كشور به آنها عنايت دارند، كتاب ابن عابدين متوفي1052 هجري است كه اين كتاب به نام رد المختار كه 7 جلد است و دو جلد هم تكمله دارد.. الآن عمدتا مبسوط سرخسي مورد عنايت آنها است و بيش از آن به رد المختار ابن عابدين ارزش قائلند. در حقيقت عروه چه طور در حوزههاي ما مورد بحث و بررسي و عنايت است، همچنين جواهر، در حقيقت ميتوان گفت كه عروه شان رد المختار است و جواهرشان مبسوط سرخسي. و كتابهاي ديگري مثل بحر الرائب ابن نجيم از فقهاي مشهور مصر، و كتابهاي ديگري هم دارند كه جزو كتب دسته دوم و دسته سوم فقه حنفيها است. در رابطه با فقه مالكي بايد عرض كنيم در فقه مالكي اين ها عمدتا در مسائل كلامي عمدتا اشعري مذهب هستند و فاصله شان با شيعه خيلي زياد است همانطور كه فاصلهشان با حنفيها هم زياد است. و مذهب مالكي پيش از ظهور مذهب شافعي بر حجاز و مصر و بخشي از آفريقا و اندلس و سودان غلبه داشت و در بغداد هم حضور چشمگير داشت؛ ولي بعد از ظهور مذهب شافعي در مصر، مذهب مالكي جاي خود را به مذهب شافعي داد به حد اقل طرفداران تقليل يافت. امروز مذهب مالكي در قسمتهاي شمالي آفريقا، الجزائر، تونس، بخش كوهستاني مصر، سودان، كويت قطر و بحرين غلبه دارد. در عربستان به ويژه در منطقه احساء و قطيف، منطقه شرقيه عربستان، مالكي زياد است و كليه صوفي مذهبهاي عربستان كه ضد وهابي هستند اين ها هم مالكي مذهبند؛ چون در عربستان به همان شكلي كه وهابيت جلو رفت، تعدادي از علماي فرهيختة مالكي مذهبها كه گرايش صوفيگري دارند، در برابر وهابيها ايستاند و كتابهاي متعددي در رد عقايد وهابيت، نقد افكار ابن تيميه، رد افكار محمد بن عبدالوهاب نوشتند كه در رأس آنها فردي است به نام محمد بن علوي المالكي كه كتابي دارد به نام مسائل يجب أن تصحح يا عقائد يجب أن تصحح كه به خاطر نوشتن اين كتاب بن باز حكم اعدامش را صادر كرد؛ ولي اين بن علوي از نفوذ فوق العاده در عربستان برخوردار بود، و مقلد زياد دارد، يك منزلي دارد كه مثل يك وزارت خانه است، حوزة علميهاش هم در داخل خانهاش است. ايشان سه روز هفته در مكه خارج فقه داشت و دو روز در مدينه. پس از اين كه حكم اعدامش نوشته شد، ايشان خودش را به فهد رساند و قضايا را گفت و گفت كه من مجتهد هستم؛ همانطور كه محمد بن عبدالوهاب مجتهد بود، اگر مجتهدي فتوي دهد و خطا هم بكند، فله اجر واحد و بلا فاصله فهد دستور داد كه حكم اعدامش را لغو كردند و بن باز به خاطر همين قضيه دق مرگ شد. همچنين فردي ديگري به نام حسن بن سرحان كه هفت تا هشت كتاب در رد وهابيت نوشته است. البته با گرايش فقهي مالكي و گرايش كلامي صوفيگري نوشتهاند. اين كتابهاي هفتاد درصد با عقايد شيعه تطبيق دارد و سي در صد مخالف عقايد شيعه است؛ ولي از آنجايي كه آنها انگيزه ضد وهابي دارند، براي ما قابل تقدير است. مالك علاوه بر قرآن، سنت، فتاواي صحابه، اجماع، قياس، استحسان و استصحاب را كه عمل فقهاي مدينه بود قبول داشته، مالك ظاهر قرآن را بر سنت مقدم ميداشت و طعن بر اصحاب رسول خدا را بر خلاف ظاهريها زشت و گناه بزرگ ميشمارد. فقهاي مشهور مالكيها: خود مالك از فقهاي مشهور است و كتاب به نام الأم دارد و كتابي به نام المدونة الكبري دارد. بعد ابوالقاسم، معروف به ابن جزي، متوفاي 741 هجري كتابي دارد به نام القوانين الفقهيه في تلخيص مذهب المالكيه. ابراهيم بن محمد ابن فرحون صاحب كتاب تبصرة الاحكام است و ابن رشد قرطبي اندلسي كتاب مفصلي دارد به نام هدايه المجتهد و نهاية المقتصد، متوفاي 595 هجري است. در رابطه با فقه شافعيها بايد عرض كنيم؛ خود شافعي هرچه دارد، عمدتا از مالك دارد. در بيست سالگي رفت به مدينه و در شمار شاگردان مالك درآمد و عنايت زيادي به نظرات مالك داشت، بعد به مكه برگشت و آنجا افكار خودش را كه در حقيقت گرفته شده از افكار مالك بود در آنجا شروع كرد به پخش كردن نمود. ميگويند كه شافعي اولين كسي بود كه در اصول فقه و آيات الاحكام دست با تأليف زد. عنايت ويژهاي به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام داشت. در ميان مذاهب چهارگانه نزديكترين مذهب به شيعه مذهب شافعي است كه اين شعر از او معروف است ان كان رفضا حب آل محمد فيشهد الثقلان اني رافضي و كتابهاي مختلفي دارند. ظهور مذهب شافعي ابتدا در مصر بود، قلمرو اين مذهب در مصر شروع شد و به خاطر بعضي از قضات شافعي مذهب امروز در بخشي از مصر، فلسطين، مناطق كرد نشين ايران، مسلمانان اندونزي، مالزي، فليپين، هند، چين و استراليا تابع مكتب فقهي شافعي هستند. البته نسبت به حنفيها جمعيتشان كمتر است. مذهب حنبلي كمترين تابع و رتبه چهارم را در ميان اهل سنت دارد. ويژگيهاي خاص اين مذهب اين است كه كتاب خدا و سنت پيغمبر و فتاواي صحابه را ملاك عمل قرار ميدهند و احمد بن حنبل كتاب مفصلي نوشت به نام مسند كه ميگويد من يك ميليون روايت را ديديم و از ميان آنها اين مسند را كه سيهزار روايت دارد گزينش كردم، اگر روايتي را ديديد كه من در مسند نياودهام، بدانيد كه آن روايت صحيح نيست. احمد حديث مرسل و ضعيف را معتبر ميداند و بر قياس برتري ميدهد و در مذهب آنها قياس و استحسان اصلا جايي ندارد، جنابله در مسأله طهارت و نجاست حساسيت ويژهاي دارند، بر خلاف بعضي از مذاهب كه حتي غائط و مني را هم نجس نميدانند. اين مذهب توجه ويژهاي به امر به معروف و نهي از منكر دارند، امر به معروف و نهي از منكر را از تمام واجبات الهي حتي از نماز هم مهمتر ميدانند و لذا در مدينه و مكه تعدادي انبوهي از آمرين بالمعروف و ناهين عن المنكر مشغول ارشاد مسلمين يا اضلال آنها هستند. آنها بوسيدن پرده بيت الله الحرام را حرام ميدانند، بوسيدن دست علما را حرام ميدانند؛ ولي خودشان عبا و دست امير عبدالله را ميبوسند. آنها مراسم جشن ميلاد براي پيغمبر را حرام و بدعت ميدانند، شهادت ائمه يا پيغمبر را بدعت ميدانند؛ و حال آنكه سالروز روي كار آمدن وهابيت را جشن ميگيرند، سالروز ارتش را جشن ميگيرند، سالروز تأسيس آموزش و پرورش را جشن ميگيرند. خلاصه يك بام و دو هوا دارند. الآن قلمرود مذهب حنبلي عمدا عربستان است و خيلي كم اين مذهب درفلسطين، مصر، عمان و افغانستان تابع دارد. مشهور ترين فقيه آنها ابن تيميه متوفاي 748 هجري است كه به عنوان فقيه برجستهشان مطرح مي كنند،فقهاي ديگرشان ابن قيم الجوزيه، ابن رجب، ابن قدامه متوفاي 620 هجري، پسرش شمس الدين بن قدامه متوفاي 682 هجري است. آنها يك كتاب مفصلي دارند به نام المغني كه 12 جلد قطور است و عمده استنباط احكام شرعيهشان را از اين كتاب استفاده ميكنند. آنها گذشته از اين كه در طول تاريخ با شيعه سر ناسازگاري داشتند، حتي به استناد يك فتواي يك مزدور افندي تركيهاي، فقط در شهر حلب چهل هزار شيعه را قتل عام كردند به اعتقاد اينكه: من قتل رافضياً وجبت له الجنة. آنها در بين خودشان درگيريهاي زيادي دارند، ذهبي در تذكرة الحفاظ نقل ميكند از ابوحاتم بن خاموش حافظ ري كه: من لم يكن حنبليا فليس بمسلم. تذكره الحفاظ، ج3، ص 1186 سبكي از علماي بزرگ و پر آوازه اهل سنت و معاصر ابن تيميه است، كتابي دارد به نام طبقات الشافعيه و دو سه كتاب در رد ابن تيميه نوشت. ايشان مفصل در رابطه با فتنهاي كه در نيشابور بين حنفيها و شافعيها ايجاد شد مينويسد كه عدهاي انبوهي از دو طرف كشته شدند، حتي مدارس را آتش زند، بازار را آتش زند و اكثريت كشتهها هم از شافيعيه بود، بعد شافعيها از اين طرف و آن طرف ريختند و حنفيها را از بين بردند و بعد بين شافعيها و حنبليها و حنفيها اختلاف افتاد و كشتاري عريض و طويلي اتفاق افتاد. در اصفهان درگيري شديدي شد و هزاران سني از شافعي، حنفي و مالكي در اصفهان كشته شدند و... اگر به كتاب عبدالحليم جندي مراجعه كنيد كه از نويسندگان معاصر مصر است، ايشان در كتابي به نام الامام الصادق چاپ مجلس اعلاي مصر، در صفحه 255 آمده كليه قضايايي كه اتفاق افتاده را نوشته است. مثلا در 412 در بغداد درگيري شديدي بين اهل سنت اتفاق افتاد، در سال 555 در اصفهان بين حنفيها و شافعيها اختلاف شديدي افتاد، بازار اصفهان را به آتش كشيدند و به همين شكل سال به سال پيش ميكشد. در قسمت گيلان چون حنبلي مذهب بودند؛ اگر چنانچه يك حنفي مذهب ميآمد او را ميكشتند و اموالش را به عنوان غنائم جنگي تصرف ميكردند. و زهير الدين كه از علماي قرن دهم هجري است فقطه به اين خاطر كه ايشان گفت: «ان مدح الصحابه ليس بفرض» دستور دادند كه ايشان را بكشند و سرش را در دروازه بغداد آويزان كردند. و بين مالكيه و شافعيه اختلافاتي افتاد و از دو طرف جمعيت زيادي كشته شد. اينها را صاحب كتاب الامام الصادق، عبدالحليم جندي، كه خودش هم سني مذهب است آورده است. اينچهار مذهب گسترشش ابتدا به خاطر اين بود دكان فقاهت امام صادق عليه السلام را ببندند و بعد هم به اين خاطر كه اين فقهاي اهل سنت همواره در اختيار حكومتها بودند و در اختيار سلطان بودند. يك فقيه سني پيدا نميشود كه بگويد در برابر حاكم جائر و فاسق ميشود قيام كرد. نووي از فقهاي برجسته اهل سنت و صاحب كتاب شرح صحيح مسلم، ميگويد: الخروج علي الحاكم حرام بإجماع المسلمين ولو كانو فسقة ظالمين. قيام بر ضد حاكم حرام است به اجماع مسلمين، اگر چه فاسق ظالم باشد. بيهقي روايتي از شخص عمر بن الخطاب نقل ميكند كه: عليكم ما حملّتم و عليهم ما حملوا ان ضربك فاصبر، ان حرمك فاصبر، ان ظلمك فاصبر، وان امرك بشيء ينقص دينك فقل سمعا و طاعة دمي دون ديني. حالا اين حرف را بگذاريد كنار سخن امام علي عليه السلام كه ميفرمايد: كنا للظالم خصما و للمظلوم عونا. نامه 17 نهج البلاغه يا فرمايش آقا امام حسين عليه السلام كه فرمود: اني لا أري الموت الا سعادة ولا الحياة مع الظالمين الا برما. اصلا زمين تا آسمان با هم تفاوت دارند. آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||