* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 01 آبان 1385 | تعداد بازديد: 367 | |
وضو از ديدگاه فريقين: مسح يا غسل رجلين در قرآن | ||
پخش صوت
دان لود | ||
مسح يا غسل رجلين از ديدگاه قرآن: 01/08/85 قال الله الحکيم في کتابه الکريم: يا أَيهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَأَيدِيکمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکمْ وَأَرْجُلَکمْ إِلَى الْکعْبَينِ وَإِنْ کنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ کنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيمَّمُوا صَعِيدًا طَيبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَأَيدِيکمْ مِنْهُ مَا يرِيدُ اللَّهُ لِيجْعَلَ عَلَيکمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکنْ يرِيدُ لِيطَهِّرَکمْ وَلِيتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيکمْ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ. مائده 6 اى کسانى که ايمان آوردهايد! هنگامى که به نماز مىايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگى پشت پا] مسح کنيد! و اگر جنب باشيد، خود را بشوييد (و غسل کنيد)! و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يکى از شما از محل پستى آمده [قضاى حاجت کرده]، يا با آنان تماس گرفته (و آميزش جنسى کردهايد)، و آب (براى غسل يا وضو) نيابيد، با خاک پاکى تيمم کنيد! و از آن، بر صورت [پيشانى] و دستها بکشيد! خداوند نمىخواهد مشکلى براى شما ايجاد کند بلکه مىخواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد شايد شکر او را بجا آوريد! به حول وقوة الهي ما اولين بحث از مباحث بين شيعه و سني که امروز به جاي آن که ما آنها را مورد هجمه قرار دهيم که بر خلاف کتاب، سنت و سيره صحابه و اهل بيت عليهم السلام عمل ميکنند، آنها ما را مورد هجمه قرار دادهاند و نمازهاي ما را باطل تصور ميکنند و اقتدا کردن به شيعي را به خاطر بطلان وضو حرام ميدانند؛ با اين که اين نهايت لطف اهل بيت عليهم السلام به شيعه و اهل سنت است؛ با اين که نمازشان نماز درست و حسابي نيست و بر خلاف کتاب و سنت است؛ ولي بر ما امر فرمودهاند که براي تأليف قلوب آنها در مواردي که نياز اقتضاء کند پشت سر آنها نماز بخوانيد، حتي نماز پشت سر اهل سنت را مانند خلف رسول الله تلقي فرمودهاند؛ ولي متأسفانه آنها در برابر اينهمه لطف اهل بيت عليهم السلام نه تنها کوچکترين عکس العملي ندارند؛ حتي آن زماني که مقام معظم رهبري به سيستان رفته بود، آنها رسماً گفتند که ما نميتوانيم اقتدا کنيم و ميگفتند که حتي يک فقيه از ما فتوي نداده است که بشود پشت سر شيعي نماز بخوانيم، ما چه کار کنيم؟ و دنبال راه چاره ميگشتند. البته خود اهل سنت هم در مسائل وضو و نماز با هم ديگر اختلاف دارند، و حتي حاضر نيستند که پشت سر هم ديگر نماز بخوانند. سال قبل که در کنفرانس وحدت اسلامي رفته بودم، ديديم که اهل سنت سيستان و بلوچستان يک طرف نماز ميخواند، اهل سنت سنندج يک طرف، اهل سنت خارج از کشور يک طرف ديگر و ما هم يک طرف ديگر. اختلافشان فقط با شيعه نيست، با هم ديگر هم اختلاف دارند؛ مثلا حنفيها وضو با آب ميوه را جايز ميدانند، ولي بقيه باطل ميدانند و ميگويند ما نميدانيم که اين آقا وضويش وضوي شرعي بود يا غير شرعي و لذا پشت سر هم ديگر نماز نميخوانند. بعضيها تأمين را واجب و بعضي واجب نميدانند، بعضي تکتّف را واجب و بعضي ديگر واجب نميدانند. ما اصلا کاري به سنت نداريم و ما هستيم و اين آيه شريفه. آيت الله سبحاني از سه محور آيه را مورد بحث قرار داده است: محور اول: اين آيه مخاطبينش عموم مردم است، عوام، خواص، مرد، زن، شهري، روستايي. اين که مخاطب جمهور مؤمنين است، اقتضاي حکم و موضوع اين است که هيچ تعقيد و مشکلي در بيان نباشد؛ به طوري که عموم مردم با خواندن اين آيه حکم شرعي را بفهمند و اين آيه هم مربوط به يک عملي از مسلمين هست که بيست و چهار ساعته مورد نياز همه هست. مثل حج و زکات و... نيست. زکات مبتلا به آن دسته از کساني است که داراي غلات و بعضي از گاو و گوسفند است و آنهم به شرطي که به حد نصاب برسد. مثلا بيست درصد از مردم مبتلا به آن است. حج مال آن دسته از کساني است که به استطاعت برسند؛ ولي در وضو همه مردم گرفتار آن هستند. و لذا خطاب بايد طوري باشد که همه مردم بفهمند و گرنه با حکمت و فصاحت و بلاغت منافات دارد. با توجه به اين ميبينيم آيه شريفه آمده دو تا غسل و دو مسح را خيلي واضح و روشن بيان کرده است. الف) إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَأَيدِيکمْ؛ بعد از وجوه، ايدي است وذکر شد؛ اگر قرار بود چيز ديگري هم غسل شود بايد ذکر مي شد. بعد حکم ديگري شروع ميشود: ب) وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکمْ وَأَرْجُلَکمْ. سپس حکم مسح گفته مي شود؛ مسح سر وپاها. ملاک فهم عموم مردم است. اگر چنانچه ما اين آيه را بر يک عربي که دور از محيط از محيط فقهي و اختلافات مسلمين هست عرضه کنيم، و از او سؤال کنيم که آيا خداي عالم چه حکمي از تو خواسته است؟ اين عرب دور از هياهوي فقهي ميگويد: غسلتان و مسحتان. اصلا ترديد نميکند که فکر کند که آيا اين آيه عاملش چي است، آيا ارجل عطف ميشود به محل رؤوس يا به لفظ او و يا به اغسلو و... اين کارها را يک عرب خالي الذهن تصور نميکند. نکته ديگري که ايشان خيلي مانور داده است، تحت ماهو العامل؟ در بحث نحوي آيا در کلمه «ارجل» عامل «وامسحوا » است يا عامل «فاغسلوا » است. با اين دو تا عامل که هر دو صلاحيت دارد در ارجل عمل کند، مقتضاي ادبيات عربي اين است که در صورتي که دو عامل نزاع کنند، در عمل بر يک معمول اصل اوليه اين است که اقرب العاملين عمل کند. اصل اوليه براي من مشکل است؛ چون در خود صمديه هم که ما خوانديم، هم اقرب العاملين قائل دارد و هم اول العاملين؛ ولي اکثريت نحات بر اين هستند که در صورت تنازع دو عامل بر سر يک معمول، الاقرب يمنع الابعد، اگر کلمه اکثريت را به کار ببريم به نظر من صلاحيتش بيشتر است. اگر ما عمل را به اقرب داديم، وامسحو در ارجل هم عمل ميکند. ارجلِ بخوانيم عطف ميشود به لفظ رؤوس، ارجلَ بخوانيم عطف به محل رؤوس که مفعول به وامسحوا است. در هر صورت وجوب مسح سر و مسح رجلين ثابت است. کتابي دارد مرحوم کراجکي به نام القول المبين عن وجوب مسح الرجلين. ايشان براي تأييد اين نظريه که اقرب العاملين بايد عمل کند، ميرود سراغ آيات قرآن و سه چهار آيه از قرآن ميآورد که در اين آيات اقرب العاملين عمل کرده نه اول العاملين. مثل: وَأَنَّهُمْ ظَنُّوا کمَا ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يبْعَثَ اللَّهُ أَحَدًا ... . الجن: 7 . در اين جا عامل دو تا است: يکي «ظنوا» و ديگري «ظننتم» و معمول هم يکي که همان «أن لن يبعث» باشد. در اين جا تمام مفسرين به اتفاق آراء گفتهاند جمله ظننم عمل کرده است نه ظنوا؛ زيرا اگر ظنو عمل ميکرد، بايد ميخوانديم «ظننتموه»؛ زيرا اگر چنانچه ظنوا عمل کند، أن لن يبعث ميرود و ميچسپد به ظنو و ظننتم را بخواهيم عطف بدهيم بايد بگوييم کما ظننتموه. اين جا ظننتموه نيامده است و مفعول او ظاهر نشده است، چون مفعول او أن لن يعث... است. و همچنين در آيه 13 سوره کهف: آَتُونِي أُفْرِغْ عَلَيهِ قِطْرًا . کهف: 96. در اين جا هم «افرغ» عمل کرده، نه «آتوني». در آيه شريفة: هَاؤُمُ اقْرَءُوا کتَابِيهْ . الحاقه: 19 اقرءوا عمل کرده؛ چون اگر هاؤم عمل ميکرد، کتاب بايد حالت رفعي به خود ميگرفت. بعد ميگويد: با توجه به اين قضيه، در آيه مورد نظر ما هم بايد عامل «وامسحوا» باشد نه «فاغسلوا»؛ چون اگر بخواهد امسحوا عمل نکند و فاغسلوا عمل کند، لازم ميآيد يک جمله مستقل معترضه بين عامل و معمول قرار گيرد و اين خلاف فصاحت است و عرب جز در موارد ضروري زير بار اين نميرود. اگر چنانچه کسي بگويد که «رأيت زيدا و عمرا و مررت بخالد و بکر » بکر را اصلا اعراب نگذارد. اگر به دست يک عرب يا کسي که با ادبيات عرب سر و کار دارد بدهيم، قطعا عامل را به مررت خواهد داد. آيت الله دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||