* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 09 مهر 1387 تعداد بازديد: 2539 
خداحافظ ، ماه نفس هاي مسيحايي
 
اکنون باغ بهارزده ، باغ جان گرفته از نفسهاي مسيحايي بهار دلها رمضان پربرکت خدا، آسمان را مي نگرد که گاه به رگباري کوتاه از ابرهاي رحمتي که به دست نسيم از راه مي رسند ، اشک در آيينه چشمانش جوانه مي زند.

اکنون بهار حيات آخرين رمضان ، آخرين نوازش ها را بر سر باغ مي کشد. آخرين نفسهاي مسيحايي را در او مي دمد. ديري نخواهد پاييد که وقت خداحافظي فرا رسد، شايد هم اکنون فرارسيده است و همين بغضي بر گلوي باغ مي نشاند، دل آسمان مي گيرد و باران اشک مي بارد و از گوشه چشم برگها و شاخه ها جاري مي شود. ياد اعجاز سبز بهار رمضان ، دل باغ را به وجد مي آورد ، جهان نشاط مي گيرد ، آسمان به قرار مي رسد و خورشيد گيسوان طلايي اش را بر شانه هاي باغ مي افشاند. اينک صداي رودخانه که با دهاني کف آلود به مستي آواز سر داده و سرودخوانان مي گذرد ، در فضا طنين انداز است.

جويبار با چراغهاي حباب بر سر مي رود که به رودخانه بپيوندد. به رودخانه که ياهوکشان سرود سر داده است : «هر کسي کو دور ماند از اصل خويش / بازجويد روزگار وصل خويش» اکنون آخرين روز بهار رمضان است و ياد خداحافظي ، دلهايمان را بي قرارانه در قفسه تنگ سينه هايمان به تپش درآورده است.

امشب آخرين يشتها ، گاثه ها ، سفرها ، سوره ها ، دعا ، کلمات مقدس ، نيايش ها و غزلها در اشتياق دريا خوانده خواهد شد. امشب دل بي قرارمان يک بار ديگر اشک خواهد باريد و از آن حضور بيکران براي يک مهماني ديگر وعده خواهد گرفت ؛ وعده اي سبز ، براي ضيافت بهشتي ، ضيافت دوست.

سحر فردا يکي يکي از خانه ها بيرون خواهيم زد ، روزه داران چون دانه دانه دانه هاي زلال باران ، در کوچه ها به هم خواهند رسيد. در خيابان هاي شهر جاري خواهند شد و در ميدان بزرگ مصلا ، در فضايي به وسعت فطرت و آفرينش ، بازگشت به سرشت نخستين را، در خيزابه اي بلندقامت خواهند بست و وصال آن يگانه اقيانوس بيکران را شراب تکبير سر خواهند کشيد. خدايا! فطر از فطرت است و فطرت ما را به اولين روز آفرينش برمي گرداند. آنگاه که جبريل را فرستادي ، تا از خاک زمين مشتي برگيرد و تو خميره آدم را در بين طائف و مکه به 40 روز سرشتي ،
آفريدگارا تو مرا آفريدي تا نامهاي تو را ياد بگيرم ، و تو را به هزار و يک نام مقدس فرابخوانم و با ياد و نام تو صداي عاشق تو را جاودان بر گنبد گيتي مکرر بدارم.

خدايا ، مهربانا ، پروردگارا ، دوستا و آفريدگارا! نيک مي دانستي که از خاک بودنم مرا از پرواز باز خواهد داشت و از آنجا که دوستم داشتي ، رهايم نکردي.

بهار رمضان را در چرخش ايام بر سر راهم قرار دادي ، تا سر و تن ، دل و جان ، و خويشتن خويش را در بارش باران هاي رحمت تو ، باران هاي رحمت رمضاني ات ، از هرچه آلودگي و سنگيني و گردوغبار ، بشويم و پاک کنم.

تو مرا به مهماني ات فراخواندي ، تا در برابر نگاهت ، در حضور باشکوه و مهربانت ، در بارگاه معنوي ضيافت نوراني ات ، دوباره به ياد فطرتم ، خود خود خودم بيفتم ، از وابستگي ها ، دلبستگي ها ، شبکه رکودآور روزمرگي ها ، بگذرم و روح تنها و دل مظلومم را ، در آن اعماق در آن انتها بيايم و در آن سويداي دلم ، با فطرت نخستينم ، با آينه اي که در برابر خوبي ها و پاکي ها و خودت داشتم ، به نماز فطر تو بيايم.

خداحافظ اي ماه زلال باراني ، اي ماه نسيم هاي بهشتي ، خداحافظ اي ماه کوزه هاي کوثري ، اي ماه زمزمه هاي حيدري ، خداحافظ اي ماه طلوع ، اشراق ، نور و رهايي ! تو امروز مي روي اما بدان دل به فطرت رسيده من ، تا حضور دوباره تو اشتياق سبزش را به ذکر و تسبيح به شکوفه خواهد نشاند.


دکتر صابر امامي
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  محمد علي     -   تاريخ:  14 مهر 87 - 00:00:00
واقعاَ حيف شد. ماه مضان رو مي گم. خدايا يعني من زنده هستم تا ماه رمضان ديگه اي رو درك كنم.
انشاالله در جوار حجت بر حق الهي مولامون حجت ابن الحسن(ع)




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما