* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 09 آذر 1387 تعداد بازديد: 2053 
غريب بغداد
 
الف) سيماى جواد الائمه در يك نگاه

امام محمدبن على عليه السلام جوادالائمه نهمين امام از اهل بيت عليهم السلام است. القابى كه براى آن امام برشمرده اند و هر يك گوياى بُعدى از شخصيت آسمانى حضرت است، عبارت اند از: «مختار، مرتضى، متوكل، متقى، زكى، تقى، منتجب، مرتضى، قانع، جواد، عالم ربانى، منتجب المرتضى و ...» مشهورترين لقب امام، «جواد» است.

كنيه هاى حضرت نيز عبارت اند از: ابو جعفر ثانى و ابو على.

ايشان در حالى كه 25 سال از عمرش مى گذشت سال 220 هجري شهيد شد.

اينك كه در آستانه شهادت جانگداز آن امام قرار گرفته ايم، به بازخوانى گوشه هايى از دوره امامت تا لحظه شهادت مى پردازيم.

ب) رنج هاى امام جواد عليه السلام

امام جواد عليه السلام از همان آغاز امامت با سيل رنج ها رويرو بود؛ مشكلاتى كه گاه از سوى حاكمان، زمانى از طرف كارگزاران و منسوبين به طاغوت ها و گاهى از سوى جاهلان، متعصبان، گروه هاى انحرافى و ... ايجاد مى شد. اينك نمونه هايى را مرور مى كنيم:

1 . شكستن حريم امامت

محمدبن ريان مى گويد: مامون به هر حيله اى متوسل مى شد تا بر امام نفوذ كند، اما ممكن نمى شد، تا اين كه اين فرصت هنگام ازدواج دخترش با امام به دست آمد .

وقتى مى خواست دخترش، ام فضل را به خانه امام جواد عليه السلام بفرستد، زيباترين كنيزكان خود را طلبيد و به هر يك جامى كه داخل آن گوهرى بود، داد تا وقتى در جايگاه نشست، از او استقبال كنند، اما حضرت به هيچ يك توجهى نكرد. در آنجا مردى بود كه مخارق ناميده مى شد و صاحب صدا و عود و ضرب بود، مامون او را طلبيد. مخارق گفت: اگر به چيزى از امور دنيا مشغول باشد، من براى مقصود شما كفايت مى كنم. آن گاه رو به روى امام نشست، وقتى توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن كرد. امام دقايقى بى توجهى كرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: «اتق الله؛ از خدا بپرهيز» مخارق چنان از فرياد امام وحشت كرد كه ساز و عود از دستش افتاد.

وقتى مامون از دليل آن حالت پرسيد، گفت: از وقتى ابوجعفر بر سرم فرياد كشيد، وحشتى مرا فرا گرفت كه هرگز از جانم بيرون نمى رود. (1)

2 . تهمت مستى و ...

فضاى تنگ و خفقان آلود حاكم بر جامعه چنان امام و يارانش را در تنگنا قرار داده بود كه گاه افراد وابسته به طاغوت به آن حضرت توهين هاى سنگينى مى كردند و امام تنها به شكوه به درگاه الهى بسنده مى كرد. از جمله، عمر از خاندان فرج كه با چپاول و رشوه و دزدى ثروت زيادى فراهم آورده بود و در حكومت بنى عباس نفوذ داشت، مدتى فرماندار مدينه شد و در همان زمان نسبت به خاندان نبوت خشونت به خرج مى داد و كار را به جايى رساند كه به امام گفت: به گمانم تو مست هستى! امام جواد عليه السلام در مقابل اين گستاخى تنها به درگاه الهى پناه برد و فرمود: «اللهم ان كنت تعلم انى امسيت لك صائما فاذقه طعم الخرب و ذل الاسر؛ خدايا! چنانچه تو مى دانى امروز براى تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خوارى اسارت را به او بچشان.»

طولى نكشيد كه در سال 233 هجري متوكل بر او غضب كرد و دستور داد 120 هزار دينار به عنوان ماليات و 150 هزار دينار از برادرش بگيرند و دستور داد او را به بغداد بردند و همان جا در اسارت، مُرد. (2)

3 . توطئه قتل به اتهام خروج

قطب راوندى نقل مى كند: معتصم تعدادى از وزرايش را فرا خواند و گفت: بر عليه محمد بن على عليه السلام نزد من شهادت دروغ دهيد و بنويسيد كه مى خواهد قيام كند. آن گاه امام را خواست و گفت: تو عليه من توطئه كرده اى! امام فرمود: «والله ما فعلت شيئا من ذلك؛ به خدا سوگند! من چنين كارى نكرده ام.»

مامون بر وجود شاهدان پاى فشرد. امام هم دستش را بلند كرد و عرض كرد: «اللهم ان كانوا كذبوا على فخذهم؛ خدايا اگر بر من دروغ بسته اند، آنها را بگير.» در آن لحظه ايوان لرزيد و هر يك از اطرافيان معتصم كه بر مى خاست، بر زمين مى افتاد. معتصم عرض كرد: «يا ابن رسول الله! انى تائب مما فعلت فادع ربك ان يسكنه؛ اى پسر رسول خدا! از آنچه كردم، توبه نمودم. از پروردگارت بخواه كه آن را آرام سازد.» اين بار امام دست بلند كرد و عرض كرد: «اللهم سكنه و انك تعلم انهم اعداؤك و اعدائى؛ خدايا! آرامش ساز و تو مى دانى كه آنها دشمنان تو و من هستند.» در پى اين دعا آرامش به ايوان بازگشت. (3)  

 ج) اخبار شهادت امام جواد عليه السلام

وقتى ابوجعفر به دنيا آمد، امام رضا عليه السلام به يارانش فرمود: «در اين شب براى من فرزندى شبيه موسى بن عمران به دنيا آمد كه شكافنده درياهاست، [و شبيه عيسى بن مريم] مادرش مقدس است و پاك و پاكيزه خلق شد. به جان پدر و مادرم شهيدى مى شود كه اهل آسمان بر او مى گريند. از روى خشم كشته مى شود و خدا بر قاتل او خشم مى گيرد؛ پس [قاتل او] نمى ماند مگر اندكى تا اين كه خدا عذاب دردناك و عقاب شديد را به سوى او مى فرستد.»

اسماعيل بن مهران مى نويسد: وقتى ابوجعفر عليه السلام از مدينه به بغداد براى بار اول مى خواست برود، گفتم: من بر شما مى ترسم. با چهره اى گشاده، فرمود: غيبت من در اين سال نيست. وقتى بار دوم به سوى معتصم مى رفت، گفتم: شما مى رويد، بعد از شما امامت با كيست؟ حضرت جواد عليه السلام گريست و فرمود: «بعد از من امر امامت مربوط به فرزندم على عليه السلام است.» (3)

د) چگونگى شهادت امام جواد عليه السلام

سابقه خباثت و دشمنى معتصم، خليفه عباسى، نشان مى دهد كه دستور قتل توسط وى صادر شده است؛ اين موضوع به قدرى روشن بود كه مسعودى مى نويسد: «وقتى امام جواد عليه السلام از مكه به عراق بازگشت، معتصم و جعفر بن مامون دائما در تدبير و دست به كار چاره اى براى قتل او بودند.» خليفه که از کينه ام فضل نسبت به امام خبر داشت و مى دانست كه ام فضل از او صاحب فرزند نشده است، در انگور سم ريخت و ام فضل با تعريف و تمجيد آن را به امام داد و حضرت خورد. امام در اثر مسموميت در بستر افتاد و سرانجام به شهادت رسيد. (4)

پي نوشتها:

1)مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 396.

2) بحار الانوار، ج 50، ص 62 و 221.

3) كافى، ج 1، ص 323.

4) بحار الانوار، ج 5، ص 16.

منبع: عابدي، محمد، نشريه مبلغان، شماره 49.



آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما