* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 14 ارديبهشت 1388 تعداد بازديد: 2990 
بزرگ شيعه را کشتند، به‏دار زدند، سنگسار کردند و سوزاندند !
 
به مناسبت نهم جمادي‏الاول، سالگرد شهادت شهيد اول

شمس الدين محمد بن مکي جبل عاملي معروف به شهيد اول، از علماء و محققان سرشناس تشيع، در جبل عامل در جنوب لبنان در سال 734 هجري قمري به دنيا آمد. پدرش جمال‏الدين نيز از دانشمندان بزرگ زمان خود بوده است.



مقام علمي

شهيد اول دوران کودکي را در زادگاهش سپري نمود و در اين ايام از محضر پدر استفاده‏هاي علمي برد و مقدمات علوم ديني و فقه را آموخت. همچنين رياضي را نيز نزد عموي پدرش "شيخ اسدالدين جزيني" فراگرفت.

وقتي محمد بن مکي به سن شانزده رسيد براي تکميل دانش و استفاده اساتيد نامور شيعه به عراق هجرت کرد و وارد شهر حله شد. وي پنج سال در اين شهر اقامت کرد و از محضر دانشوران و فقها آن ديار، استفاده کرد، و در سن هفده سالگي در همين شهر توسط اساتيد خود به درجه رفيع اجتهاد و نقل حديث نائل آمد.

شهيد اول پس از سال‏ها اقامت در شهر حلّه در سال 755 قمري يعني در سن بيست و يک سالگي به زادگاهش در جبل عامل بازگشت و بي‏درنگ در شهر خود مدرسه‏اي تأسيس کرد، که از بقيه مدارس جبل عامل، پيشرفته‏تر و در تدريس فقه و اصول پيش‏گام‏تر بود.

همچنين ايشان براي کسب علم از ديگر بزرگان و دانشمندان به ديگر مناطق کشورهاي اسلامي سفر کرد از جمله به کربلا، نجف، بغداد، کوفه، مصر، سوريه، فلسطين و حجاز.

در اين مدتي که مرحوم شهيد اول در حال تحصيل بوده است از اساتيد مختلف و بزرگي بهره‏ها برده که برخي از آنان عبارتند از: فـخـرالمحققين، پسر علامه حلي، سيد عميد الدين بن عبدالمطلب حلي، سيد ضيا الدين عبداللّه حلي، سيد تاج الدين بن معيه حسيني، سيد علا الدين بن زهره حسيني، شيخ علي بن طران مطار آبادي، الشيخ رضي الدين علي بن احمد مزيدي، شيخ جلال الدين محمد بن الشيخ شمس الدين حارثي، شيخ محمد بن جعفر مشهدي، شـيـخ قطب الدين بويهي رازي و ديگر بزرگان.

گرچه شهيد اول فقط 52 سال عمر کرد ولي در طي سالهايي که به تدريس مشغول بوده است، شاگردان بسياري به عالم تشيع تحويل داده است که از آن جمله هستند: شيخ مقداد سيوري صاحب كتاب التنقيح، شيخ حسن بن سليمان حلي صاحب كتاب مختصر بصائر الدرجات، سيد بدرالدين حسن بن ايوب مشهور به نجم الدين، صاحب كتاب المحجه البيضا در طهارت، شيخ شمس الدين محمد مشهور به ابن عبدالعال كركي عاملي، شيخ زين الدين علي بن خازن حائري صاحب المهذب و الموجز و سه فرزند گرامي خود شهيد اول به نامهاي ابوطالب، ابوالقاسم و جمال الدين.

اما درباره تأليفات اين عالم بزرگ شيعه بايد گفت، با اين که اين شهيد بزرگوار مدت کمي زيسته است و بسياري از مدت عمر خود را نيز در سفر بوده ولي توانسته است تأليفات ارزشمندي بيافريند که براي هميشه مورد استفاده محققين و دانشجويان فقه و دين قرار گيرد، برخي تأليفات ايشان را تا سي اثر نام برده‏اند که در اينجا به برخي از آثار اين مرد بزرگ اشاره خواهيم داشت: اختصار الجعفر، الاربعون حديثا، الاربعون مساله، الاعتقاديه، الالـفـيـه فـي فقه الصلوه، ، الباقيات الصالحات، البيان در فقه، التكليف، جامع البين، غايه المراد في شرح نكت الارشاد، حاشيه قواعد علامه، خلاصه الاعتبار في الحج و الاعتمار، الدروس الشرعيه في فقه الاماميه، الذكري، ، الـقـواعد الكليه في الاصول و الفروع،المزار، المسائل و اللمعة الدمشقيه كه به گفته شيخ حرعاملي اين كتاب را هنگامي كه در قلعه شام محبوس بوده در مدت هفت روز تأليف كرد در حالي كه از منابع فقهي غير از كتاب مختصر النافع محقق اول، كتاب ديگري دردست نداشته است.


تهمت و زندان

زماني که حکومت دمشق به سلسله جراکسه رسيد و در اختيار فردي به نام "بيدمر" افتاد، شهيد اول نيز مورد حسد قرار گرفت و عده‏اي از بي‏دينان به اتهامات واهي و ساختگي او را به زندان انداختند. به اين بهانه که مدعي شدند شهيد اول از اسلام برگشته است و با نهضت سربداران در ايران ارتباط دارد. و نامه‏اي براي حاکم دمشق ارسال کرده و خواستار محاکمه وي شدند.

اين حيله افراد بي‏دين کارساز شد و مرحوم شهيد اول به زندان افکنده شد و حتي نامه‏هاي اين فقيه سترگ به حاکم کارگر نيفتاد، از جمله نامه‏هاي ايشان عبارتست از: "به جانم قسم ! هيچ گاه جنايتي را مرتکب نشده‏ام و کسي که ظلم و جنايتي را مرتکب نشده است، چرا عذر خواهي کند. شما نبايد به گفتار سخن چينان که از دروغ و دشمني گفته شده است ، گوش دهيد... خدا را، خدا را گواه مي‏گيرم که من از اين اتهامات به دور هستم. عقيده خالص من دوستي و محبت پيامبر و عشق ورزيدن به کساني است که پيامبر را دوست دارند و دوستدار صحابه همراهان پيامبر مي‏باشيم. فقه ، نحو، تفسير، اصول فقه، اصول دين، قرآن و حديث مرا مي‏شناسد."

سرانجام محاکمه اين فقيه با ايمان با حضور شاه و ابن جماعه  قاضي القضاه دمشق و ديگر قضات درباري برگزار شد و سخنان شهيد در جلسه محاکمه هم اثري نبخشيد و حکم از پيش تعيين شده قاضي چنين اعلام شد: "من ريختن خون او را واجب مي دانم!"


سفارش اخلاقي

شهيد ثاني در جواب يکي از دوستانش که از او موعظه و نصيحتى خواست‏، فرموده است: "من عمل به آنچه شهيد اوّل براي برخي از خواصش بيان کرده است را برايت بازگو مي‏کنم":

بر تو باد به تقواى الهى در پنهان و ميان جمع. خوبى را براى همه آفريدگان بخواه گرچه به تو بدى روا داشته باشند.

در برابر آزار ديگران بردبارى ورز! اگر به تو اهانت شد يا ناسزا شنيدى در پاسخ سخنى ناروا مگو.

هنگام شعله ور شدن خشم از كلام ناپسند بپرهيز، از جايت بلند شو، در مكاني ديگر بنشين، وخود را به كارى ديگر مشغول كن تا خشمت فرو نشيند.

مدام در فكر بهسازى آخرت و سعادت دنيا باش.

در همه حال به خدا توكل كن و در همه مهمّات به او اطمينان. بر تو باد به پاسدارى و شكرگذارى كسى كه به تو خوبى مى كند و تو رانعمت مى دهد.

از قهقهه و خنده بپرهيز زيرا غفلت بياورد و دل را بميراند.

به هر كارى مشغولى نماز اول وقت را ترك مكن. اگر معاذاللّه نمازت قضا شد در اولين فرصت جبران كن.

با قرآن مأنوس باش. وردى از قرآن را براى خودت برگزين. اگر مى توانى قرآن را حفظ كن و اگر ممكن نيست هرچند آيه‏اى كه در توانت هست از بَركن.

در زيارت مشاهد مشرفه يا خواندن زيارت آنها از راه دور غفلت مكن.

در هر روز بيست و پنج مرتبه "اللّهم اغفرللمؤمنين و المؤمنات والمسلمين والمسلمات" را بخوان.

پس از نماز عصر هفتاد و هفت مرتبه ذكر "استغفار" را بخوان.


شهادت

شهيد اول سرانجام در روز پنجشنبه نهم جمادي‏الاول سال 786 هجري قمري در سن 52 سالگي، پس از محاکمه و صدور حکم قتل وي توسط قضات درباري، در قلعه دمشقِ شام، به شهادت رسيد. پس از شهادت، بدن مقدسش را به دار زدند سپس سنگسار کردند و آن‏گاه جسم بي‏جانش را سوزاندند تا آثاري از او باقي نماند. به همين خاطر است که مرقدي براي اين فقيه بزرگ نمي‏شناسيم تا بر سر مزارش عاشقانه تبرک جوييم.

منابع
امل الآمل، شيخ حر عاملي، انتشارات اندلس، بغداد.
شهيدان راه فضيلت، علامه اميني، انتشارات روزبه، تهران.
روضات الجنات، محمد باقر خوانساري، کتاب‏فروشي اسلاميه، تهران


    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  15 ارديبهشت 88 - 00:00:00
آري، اين بزرگواران خون دلها خورده اند ، زندانها رفته اند، شکنجه ها شدند، تهمت ها شنيده اند و ... تا شيعه به اينجا رسيده است. حال برادر و خواهر عزيز ديگر نوبت ماست... برخيز و به ياري امام زمانت بشتاب. نکند با طلوع آفتاب از خواب غفلت بيدار شويم ... که آنگاه نمازمان قضاست.
2   نام و نام خانوادگي:  momen abdullah     -   تاريخ:  15 ارديبهشت 88 - 00:00:00
برايش مرقدي در قلبم بسازم

يکي از مسائلي که در محبين عمر به وفور يافت مي‌شود نانيده گرفتن سخن رسول مبني بر مثله نکردن اجساد مي‌باشد.

«بکشيد ما را ملت بيدارتر مي‌شود»
3   نام و نام خانوادگي:  سيد مهدي     -   تاريخ:  19 ارديبهشت 88 - 00:00:00
و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون

مطلبي را به شما مي گويم که اميدوارم بعد از تحقيق و مطمئن شدن آن را به صورت بزرگ در صفحه اول سايتان قرار دهيد تا کور شوند متعصبين اهل سنت انشاء الله و اتمام حجت ديگري باشد از جانب ما:
بنا به ابجد کبير اين آيه شريفه: ( انا من المجرمين منتقمون ) مساوي است با ابوبکر، عمر، عثمان

کسي که ذره اي معرفت و حقيقت طلبي داشته باشد او را بس است، العاقل يکفيه الاشاره.




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما