* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 11 خرداد 1393 تعداد بازديد: 5731 
عباس اسوه ولايت پذيري، اسطوره وفاداري، الگوي رشادت
 
عباس؛ اسوه‎ ولايت‎پذيري

 


ولايت پذيري در اصل، به معناي ايجاد توازن در پذيرش سرپرستي و دوستي پيشوايان ديني و بيزاري از دشمنان آنهاست.

حضرت عباس(عليه‎السلام) که باور و اعتقادش، تمام تلاش‎ها و موضع‎گيري‎هاي او را در مسير ولايت قرار داده است، بهترين اسوه ولايت‎پذيري است؛ چون خط سياسي او پيوسته بر اطاعت از امام و مخالفت رفتاري و گفتاري با دشمنان امام استوار بود. او، اين ويژگي را تا لحظه شهادت زنده نگه داشت که بهترين گواه بر اين سخن، تقاضاي دشمن براي جدا شدن او از صف هواداران ولايت و رد کردن آن از سوي حضرت عباس(عليه‎السلام) بود.

در عصر تاسوعا، دشمن کوشيد با استفاده از روابط قومي و قبيله‎اي، حضرت اباالفضل(عليه‎السلام) را از لشگر حسينيان جدا سازد. به همين منظور، شمر بن ذي الجوشن که نسبت خانوادگي با ام‎البنين (عليهاالسلام) داشت، به خيمه حضرت عباس(عليه‎السلام) نزديک شد و فرياد زد: «خواهرزاده‎هاي ما کجايند؟»(1)

شمر از قبيله‎ بني کلاب بود و در عرب رسم بود که دختران قبيله خود را خواهر مي‎گفتند. شمر پا را فراتر نهاد و براي رسيدن به مقصود خود به حضرت عباس(عليه‎السلام) امان‎نامه تسليم کرد. دشمن که برق شمشير و توفان دستان حضرت اباالفضل(عليه‎السلام) در دفاع از ولايت را در جنگ‎هاي پيشين ديده بود، مي‎خواست با اين حربه پوسيده، شکست را بر سپاه امام تحميل کند.

رفتار حضرت عباس(عليه‎السلام) در اين مورد گوياي دفاع راستين او از حريم ولايت و برائت از دشمنان است. او بدون کوچک‎ترين توجه به مناسبات قبيله‎اي و قوم‎گرايي‎ها، فرياد کشيد و گفت: «دست‎هايت بريده باد! خداوند تو و امان‎نامه‎ات را لعنت کند. آيا به ما امان مي‎دهي، در حالي که پسر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، امام حسين(عليه‎السلام)، امان ندارد؟ به ما امر مي‎کني که به اطاعت اين نفرين شدگان الهي و فرزندان ملعون و پليد آنان در آييم؟»(2) او اينگونه بر چکاد افتخار ايستاد و بلندترين چکامه را در ولايت‎پذيري سرود.

 
عباس؛ اسطوره‎ي وفاداري

پيروزي و سربلندي هر نهضت و حرکتي مرهون و مديون وفاداري ياراني است که در آن حضور يافته‎اند تا نهضت با اتکا به وفاي آنان به اهداف شکوهمندانه خود دست يابد. در زيارتنامه حضرت عباس (عليه‎السلام) مي‎خوانيم:

«اَشهَدُ لَکَ بِالتَّّسليمِ وَ التَّصدِيقِ وَ الوَفاء و النَصيحَة لِخَلَفِ النَّبي؛ گواهي مي‎دهم که از جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله) [پيشواي خود] پيروي کامل داشتي و نسبت به او راست کردار و وفادار و خيرخواه بودي.»

حضرت ابالفضل(عليه‎السلام) قهرمانانه در راه وفاداري به آيين خود، برادران و فرزاندن خويش را به ميدان جنگ فرستاد و براي اين که پايبندي خويش را به اين پيمان بيشتر به اثبات رساند، با شهادت آنان خم به ابرو نياورد و خود نيز جان بر سر اين پيمان نهاد.

نوشته‎اند هنگامي که کاروان اسيران کربلا را در شام، به کاخ يزيد بردند، در ميان وسايل غارت شده‎ي شهيدان، پرچمي بود که از ضربات دشمن بسيار آسيب ديده بود. يزيد با حيرت به آن نگاه کرد و پرسيد: «اين پرچم در دست چه کسي بوده است؟»

گفتند: «عباس بن علي.» آنگاه سرگردان بين حيرت و احترام، سه بار برخاست و نشست و به حاضران گفت: «به اين پرچم خوب نگاه کنيد. ببينيد که بر اثر ضربات شما هيچ جاي سالمي ندارد، ولي انتهاي آن که در دست علمدار بوده، سالم سالم است.»

اين سخن کنايه از اين بود که پرچمدار، ضربات تيغ‎هاي برهنه و برّاني را که به دستش مي‎خورده، تاب آورده، ولي پرچم را رها نکرده است.

آنگاه يزيد رو به حاضران، با صداي بلند گفت: «نفرين از نام تو دور باد اي عباس! به راستي که اين معناي کامل وفاي برادر نسبت به برادر است.»(3) هم چنين او در صحنه‎اي ديگر آنگاه که بر امواج بستر دل‎انگيز آب روان نگاه مي‎کند، لبان خشکيده محبوب خود را در نظر مي‎آورد و داغ تشنگي را از ياد مي‎برد و وفاداري او برگ ديگري بر برگ‎هاي زرين عاشورا مي‎افزايد.

 
عباس؛ الگوي رشادت و شجاعت


آنگونه که از منابع تاريخي بر مي‎آيد حضرت عباس(عليه‎السلام) داراي ورزيدگي اندام و تناسب اعضايي بوده که بيانگر توان جسمي بالاي او بوده است که تا اندازه‎اي از ويژگي‎هاي ارثي او بوده است. چرا که هم پدر او از ابرپهلوانان عرب به شمار مي‎رفته و هم خاندان مادري او گرُد ميدان بوده‎اند. مادر او ام‎البنين، از خانواده شجاع و دلاور بود.

از ديگر دلايل اين قدرت جسمي، افزودن بر فرآيند ارثي، اين بوده که او از کودکي با ورزش و چالاکي انس داشت. ورزش و کار در مزرعه و آموزش‎هاي نظامي دست به دست هم داد و از عباس (عليه‎السلام)، جواني نيرومند و شجاع ساخت.

نقل شده است روزي اميرمؤمنان حضرت علي(عليه‎السلام) در مسجد نشسته بود و مردم را پند مي‎داد. مردي اعرابي وارد مسجد شد. سلام کرد و صندوقي را که همراه داشت، بر زمين گذاشت و به حضرت گفت: «اي پيشواي من! پيش‎کشي براي شما آورده‎ام.» آنگاه صندوقچه را گشود و شمشيري آب ديده و منحصر به فرد را از آن بيرون آورد و به حضرت تقديم کرد.

در همين هنگام، حضرت عباس (عليه‎السلام) که نوجواني رشيد بود، وارد شد و پس از سلام، با ادب در گوشه‎اي ايستاد. نگاهش در برق شمشير گره خورد. حضرت علي(عليه‎السلام) متوجه علاقه و شگفت‎زدگي عباس شد و از او پرسيد: «پسرم دوست داري اين شمشير براي تو باشد؟» عباس، با شادي پاسخ داد: «آري، پدر!» حضرت، برخاست و با دست خود، شمشير را بر بلنداي قامت استوار او حمايل کرد. سپس به برازندگي شمشير بر اندام رشيد و تناور فرزندش نگريست و اشک بر محاسن سفيدش جاري شد. حاضران پرسيدند: «يا اميرالمؤمنين! چرا گريه مي‎کنيد؟» حضرت فرمودند: «روزي را مي‎بينم که او با اين شمشير، نفس دشمن را در سينه حبس مي‎کند و بي امان بر آنان مي‎تازد و سرانجام به شهادت مي‎رسد.» (4)

درخشش او در جنگ‎هاي گوناگون به ويژه کربلا، يادآور نبردهاي پيروزمندانه حضرت علي(عليه‎السلام) بود. او با سه تن از شجاعانِ دشمن، قهرمانانه مي‎جنگد و هر سه را به هلاکت مي‎رساند. نخستين آنان که دو زره نفوذناپذير پوشيده، کلاهخودي بزرگ بر سر نهاده و نيزه‎اي بلند در دست گرفته بود وقتي به ميدان آمد، نيزه‎اش را به حمايل سينه حضرت فرود کرد. حضرت عباس(عليه‎السلام) سرِ نيزه او را گرفت و پيچانيد و از دستش بيرون آورد و او را با نيزه خودش هلاک کرد. (5)

و اين رشادت کسي است که هم اعتقاد قوي دارد و هم تسليم ولي و امام خود است.

 
پي‎نوشت‎ها:

1. اصول کافي، کليني، انتشارات اسوه، قم، 1372، چاپ 2، ج 4، ص 120.

2. اعلام الوري، باعلام الهدي، امين الاسلام فضل به الحسن الطبرسي، ص 237.

3. سوگنامه آل محمد، محمد محمدي اشتهاردي، قم، انتشارات ناصر، چاپ ششم، 1373، ص 299.

4. مولد العباس بن علي عليه السلام، ناصري، محمدعلي، ص 61.

5. کبريت الاحمر، محمدباقر البيرجندي، تهران، کتابفروشي اسلاميه، 1377، هـ ق، ص 387.

تنظيم گروه دين و انديشه تبيان، هدهدي



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  امين مزگي نژاد     -   تاريخ:  16 تير 90 - 14:30:47
سلام
ممنون موفق باشيد خوشحال ميشم به وبلاگ من سر بزنيد http://hamiyevelayat.mihanblog.com/




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما