* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 14 فروردين 1391 تعداد بازديد: 1468 
سيمينار باشکوه،نگارش فاخر! (نوشتاري در باب وهابيت)
 
درد دلي از يکي از بازدکنندگان سايت که قابل توجه بوده (جهت رعايت امانت داري ، متن داراي غلط هاي املايي نيز مي باشد که ما متن مربوطه را عينا ارائه کرده ايم)
 
حياط کشتارگاه شلوغ شده است ،کاک رحيم قصاب با شاگردهايش با تعجب به بچه هاي که با کاک عثمان آمده اند کشتارگاه نگاه مي کند ، دست هر کدامشان يک جلد قران با جلد کهنه و رنگ و رو رفته هست ، کاک عثمان گاهي وقتها  شب ها و بعد از ظهرها در مسجد به بچه ها درس قران مي دهد ،او روحاني نيست ولي به اندازه ده تا ملا سرش مي شود اين را عمو سيد بقال محل مي گويد ،کاک عثمان بين مردم محل به دينداري و پرهيزکاري معروف است او در دانشگاه درس عربي خوانده ،امروز او بچه ها را به کشتارگاه آورده تا چشمشان به ديدن خون و سر بريدن عادت کند! کاک عثمان مي گويد وقتش که برسد همه اي ما بايد براي جهاد با کفار آماده باشيم ان شا الله دور نيست وقتش ،کفار هم اينقدرها دور نيستند ، همين بغل مغل ها (هميشه اين را با خنده مي گويد)کفار که فقط بي دين و جهود ها نيستند مسلمان نماي کافر هم داريم ،کسي که خلفاي راشدين را قبول نداشته باشد حتماً کافر است، ديشب اخبار بغداد را نشان داد يک انفجار انتحاري در محله اي شيعه نشين چندين نفر را کشته بود کاک عثمان امروز از جيبش براي بچه ها هر کدام يکي يک شکلات در آورد ، موقعي که شکلات ها رابه بچه ها مي داد زير لب به عربي چيزي زمزمه مي کرد!. بعد از همگي خواست تا براي آن يارو انتحاري بغداد فاتحه بخوانند .
خوب مي دانم که ممکن است ذهنيت بسياري از خوانندگان از قبول سطور فوقاني به عنوان حقيقتي هر روزه در داخل مرزهاي جمهوري اسلامي ايران سر باز زند ،آن را داستان و يا خيلي دست بالا بخواهد حساب کنند آن را حقيقت غلو شده مي خوانند اين را در سفر به قم فهميدم.
8 ماه پس از تغيير مذهبم از تسنن به تشيع رفتم قم ،اولين زيارتم بود توصيف حال غريب من وصف ناشدني بود ،سالها کشمکش دروني و بحث و جدل با خود و آخوند محل و هزار زبان نفهم ديگر رسيده بود به من و اين ضريع و اشک چه حالي بود ،چه حالي بود،شهر ما مثل بسياري از شهرهاي کرد نشين شيعه ندارد ، فقط مامورين نيروي انتظامي و سپاه و تک و توکي کارمندان انتقالي از ساير بلاد ،اولين بار که سينه زنيشان را ديدم بچه بودم خيلي ساده از ماموستا پرسيدم يزيد چرا امام حسين را کشت ؟! تلويزيون راست مي گويد که يزيد خيلي آدم بدي بود ؟ ماموستا مي گفت جناب يزيد و جناب معاويه همچون جناب حسين هر دو از بزرگان صدر اسلام بودند متاسفانه بر سر قدرت اختلافاتي مابينشان رخ داد که اين شد که ديديم ،نبايد در جزييات روابط صحابي و بزرگان اسلام خيلي تفتيش کرد مضر است! ،اين اولين جرقه در ذهن کنه و پرسشگرم بودتا رسيد به طهارت و وضو و پوشيدن لباس نوکري آقا يم حسين(ع) و ريختن آن دل سير اشک که موقع بوسيدن حرم ريختم ،من اين رداي پر افتخار نوکري آقا را خدا مي داند که آسان به دست نياوردم .
برگرديم سر بعثمان ،آري قم پيش خيلي ها رفتم پيش آيات عظام دهها موسسه جور واجور همه برخوردشان عالي بود آنجا براي اولين بار فهميدم که اسم من مستبثر است(اگر درست نوشته باشم) يعني کسي که به تشيع گرويده يا همچين چيزي دقيقاً مطمئاً نيستم ، يکي دو جا حتي فرم هم دادن که پر کنم ، فرم مستبثري ! .برخورد عالي همه بسيار دلگرمم کرد که موضوعي را که در اصل برايش آمده ام را با اعتماد به نفس بيشتري مطرح کنم :وهابيت!
در قم هر جا که رفتم از وهابيت سخم ها گفتم ، گفتم که من آن را با پوست و گوشت و خونم حس کرده ام ،گفتم که خصوصاً در يکي دو سال اخير بسيار رشد پيدا کرده ، گفتم چاره کار فقط کار امنيتي و برخورد قضاي با آنها نيست کار فکري و نظري سازماندهي شده لازم است در واقع راه حل در مسجد است نه سربازخانه ، باور مي کنيد 11 نامه نوشتم هر کدام 6 صفحه !! در دو صفحه اولش از هدفم گفتم.  گفتم که لازم است يک موسسه اي غير دولتي در خط مقدم با مردم و خصوصاً جوانان عجين شود و کار ميداني انجام دهد در چهار صفحه بعدي هم توضيعات کلي پيرامون وضع موجود و اهداف و رئوس و دلايل!.
موسسه اي که توسط خود جوانان و اهالي مومن و روشنگر منطقه تاسيس و راهبري شود و به مرور با عضو گيري در تمامي شهرهاي سني نشين غرب و حتي شرق کشور ايجاد شعبه نماييد اما کو گوش شنوا گفتند ما خودمان يک موسسه داريم مختص فعاليت عليه وهابيت جواب دادم خوب عالي است بياييد در منطقه ما هم عملاً فعاليت نماييد ،وهابيتي که مي گوييد آنجاست در چند صد کيلومتري دشمن که نمي شود خاکريز زد و جنگيد بايد رفت خط مقدم و آنها در جواب از مقالات عميق و علمي منتشر شده و سمينهارهاي تخصصي سخن ها گفتند .
براستي فهم اين موضوع چقدر مي تواند سخت باشد که اين سمينارهاي باشکوه و نوشته هاي فاخر و علمي در عمل تاثيرش بر آنجاي وهابيت از صفر خالي هم کمتر مي باشد!، عرض مي کنم چرا :
وهابيت و سلفي گري و تندر روي مثل مالاريا مي ماند در جاي که گنداب و مرداب شکل گرفته شيوع مي يابد ، اکثراً اهداف مبلغين اين ايدئولوژي را جوانان تشکيل مي دهند ، اما بنده خود به چشم ديده ام که جوانان کم سواد و حتي مي شود گفت ساده لوح غالباً بهترين اهداف براي وهابيون هستند ، جوانان معصومي که در جلسات قران و يا در گوشه اي مساجد به اسم کلاس دين و اخلاق در دام اينها مي افتند بعضي هايشان را به شخصه مي شناسم در عمرشان بعيد مي دانم حتي يک کتاب هم خوانده باشند براي همين شک دارم مقالات بديع و تخصصي منتشر شده توسط دوستان در اينترنت تاثيرچنداني بر آنان بگذارد چون آنهاي که من مي شناسم بعيد مي دانم بفهمند اصلاً اينترنت چيست!، پس اين مقالات و کتب و نشريات تخصصي وهابيت قرار است روي چه کساني تاثير بگذارد؟:
قاعدتاً هدف بايد مناطق سني نشين باشد چون محل بالقوه رشد وهابيت آنجاست آنهم منطق سني نشين داخل کشور در اولويت البته و اگر اين جوانان هدف نيستند پس هدف کيست؟! روحانيون و دينداران اهل مطالعه ! تک و توکي اگر در اين وضع اقتصادي حوصله مطالعه چنين مطالبي آنهم به چنين زبان سقيل و سنگيني را داشته باشند براستي چند نفر ممکن است اين مطالب برايشان جالب باشد و يا در اين گير واگير امروزين زندگي هدف غائي خود را مبارزه با بولدوزر وهابيت قرار بدهند! و آن سمينارهاي آبرومند پر شکوه  بقول آقاي ..... قرار است در همين چند روزه سميناري در رابطه با بعث وهابيت در قم برگزار شود که از علماي سني و شيعه داخل و حتي خارج از کشور هم در اين سمينار شرکت مي کنند ، سطح سمينار خيلي بالاست قرار است مقالات بسيار مهم و تخصصي قرائت شود ! ، ياد مرحوم ماموستا .... بخير يکبار در يکي از همين سمينارها شرکت کرده بود ظاهراً اين گردهمايي خيلي در او تاثير گذاشته بود تا سالها خاطره اش راتعريف مي کرد: چه هتلي ، ! چه شامي !،جوجه کباب هنوز شر و شور ازش روغن مي چکيد، با دوستان در لابي هتل وقتي با چند نفر حجت الاسلام شيعه بوديم دسته جمعي به وهابيها فحش مي داديم اينها (حضار اهل تشيع حاضر در لابي هتل) وقتي مي ديدند ما فحش مي دهيم خيلي خوششان مي آمد هه هه با خنده ، ماموستا پسرش را چند سال پيش وقتي خودش هنوز زنده بود به جرم عضويت در يکي از همين گروههاي وهابي گرفتند(به اعتقاد من پسر تحت تعاليم پدر اين ره برگزيده بود) سخن من اين است که اگر قرار باشد اين گردهماييها يک تاثير مثبت داشته باشند آن تاثير گذاري بر شرکت کنندگان اهل تسنن است تا در برگشت به روشنگري و تنوير اذهان بپردازند که شک عميق بنده را به اين بعد از تاثير گذاري چنين کنگره هاي ببخشيد چون خود سي سال در اين بلاد زيسته ام و با بسياري ساعتها در اين باب سخن گفته ام ،و مدعي شناخت و تسلط بر نوعيت تفکر و چگونگي عقايد و جو فکري ،ديني حاکم بر منطقه هستم براي همين چنين گردهمايي هاي را اگر قرار باشد به نتايجي عملي منجر نشود چندان مفيد بفايده نمي دانم.
واقعاً تاثر انگيز است آن زمان که حضرت آيت الله ... و جناب حجت ال اسلام.... در پشت تريبون گردهمايي مشغول قرائت مقاله بي همتا و نجاتگرشان مي باشند کيلومترها دورتر در خط مقدم در شهر مرزي... امثال کاک عثمان در همان مغازه رنگ و رو رفته خشکبار فروشيش سه چهار نفر جوان را دور خودش جمع کرده و برايشان از ميان برهاي زيرکانه به بهشت مي گويد: يک نفر شيعه را بکش زحمت اين همه نماز و روزه و عبادت را از سر باز مي کني (با خنده) ديگر نيازي به اين همه عبادت نداري خداوند سبحان به خاطر همين يک کارت(کشتن شيعه نگون بختي چون من ) تو را مي برد بهشت  !.
مي دانيد چيست ، آدم رويش نمي شود خيلي حرفها را رک و سريع بگويد ،آخر بزرگي گفتند کوچکي گفتند ، نمي شود جلوي حاج آقا فلان ايستاد عرض کرد که حاج آقا دستت درد نکنه براي اين مقاله گهر بار و اين سمينار لعل انبان اما راستيتش اگر ملاک ميزان تاثير گذاري عملي بر بعث وهابيت اباشد هيچکدام دو هزار هم نمي ارزند . من اهل تشيعم (9 ماهه با اجازه) مذهبم مذهب رسمي کشور است اما بدليل وجود فضاي سنگين موجود بنده در همين داخل مرزهاي جمهوري اسلامي از ترس جان جرات نمي کنم بگويم تغيير مذهب داده ام ، باور مي کنيد داخل کشور ايران جاي باشد که جرات نکني بگوي شيعه اي از ترس جان ! .
يک سازمان عريض و تويلي هست البته به اسم مرکز بزرگ اسلامي با بودجه کلان که رئيسش يک روحاني اهل تشيع و به گمانم از طرف قم انتخاب مي شود اين مرکز در تمام شهرهاي سني نشين ايران ساختمان و شعبه دارد پس از تحقيق فراوان بنده اقدامات ذيل را جز اهم کارهاي انجام شده توسط اين مرکز در طول اين سالها يافتم: تقسيم کردن گاه به گاه روغن و برنج و مايع ظرفشوي سهميه اي بين ماموستاها و روحانيون محلي، والسلام !
مي دانم فکر مي کنيد اغراق است ولي باور بفرماييد ما که هيچ چيز ديگري نديديم از آنها ، جالب است علي ظاهر بايد منطقاً يکي از اهداف اين موسسه نفوذ در دل روحانيون محلي باشد اما امکان ندارد پاي صحبت يکي از همين روحانيون محلي بنشيني واز آنان از سازمان مذکور گله گذاريها نشنوي ، بعضي وقتها بعضيهايشان چنان با غضب از اجعاف هاي اين موسسه در تقسيم همان روغن و برنج سهميه اي به فرض مثال سخن مي گويند که شخص فکر مي کند اگر کلاً اين موسسه با اين همه بودجه بلکل نبود بهتر نبود ؟.
ما که بسيار گفته ايم و باز هم مي گويم اين ره که ما مي رويم به سوريه است باور بفرماييد روش ما در برخورد با اين بيماري بالقوه کشنده بسيار شبيه سوري هاست.
بيايد به امنيت کنوني غره نشويم(کاري که سوري ها کردند) بايد کاري کرد ، کاري اساسي ، بيزارم اگر روزي بياييد و بگويم ديديد حق با من بود ، فکر مي کنيد ساختن يکي از همان بمب هاي منفجر شده در محله اي شيعه نشين پيشاور چقدر بودجه و دانش مي خواهد، حرف مرا باور نمي کنيد از برادران سرباز گمنام بپرسيد که جديداً سالانه چند جوان از مناطق سني نشين ايران افغانستان و پاکستان مي شوند و بعد از چند صباحي بر مي گردند ، بعضي هاشان راهي چند صباحي را در زندان مي گذرانند و پس از مدتي که آزاد شدند در درياي جمعيت انساني گم مي شوند .
از من بشنويد خطر جدي است بايد کاري کرد.



هادي سعيدي

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما