عالمان شيعه در کنار نقد سندي روايات تلقيح خرما، آنها را بهدليل مخالفت با مباني کلامي شيعه مبنيبر عصمت مطلق نبوي و مخالفت آن با معيارهايي همچون قرآن، سنت و عقل مردود ميدانند. چکيده ازجمله مباحث تأثيرگذار در عرصه دين، بازشناخت گستره عصمت پيامبر اکرم(ص) است. درحاليکه متکلمان شيعه با استناد به آيات قرآن و روايات اهلبيت معتقد به عصمت مطلق پيامبر هستند و حوزه دخالت آن حضرت را در امور ديني منحصر نميدانند، عموم عالمان، متکلمان و عارفان اهلسنت با تأثيرپذيري از روايات مجعول در منابع روايي خود همچون روايت تلقيح خرما، عصمت پيامبر و درنتيجه مشروعيت دخالت ايشان در امور دنيوي را انکار کرده و به راهيافت خطا در آموزههاي نبوي فتوا دادهاند. در اين مقاله، ضمن بازکاوي ديدگاه عالمان فريقين در زمينه روايت تلقيح خرما، ايده محدوديت عصمت پيامبر اکرم(ص) و راهيافت خطا در آموزههاي نبوي بررسي خواهد شد. واژگان کليدي عصمت پيامبر(ص) ، روايت تلقيح خرما، روايات مجعول، نقد سندي و محتوايي. طرح مسئله به استناد گفتار پيامبر که فرمود: «أدّبني ربي فأحسن تأديبي؛ پروردگارم مرا تأديب کرد و نيکو تأديب کرد.» (مجلسي: 1403: 16 / 210) آن حضرت در سايه تعليم و تأديب الهي به مقام رسالت، بلکه به مقام برترين پيامبر آسماني نائل آمد. ايشان در سايه چنين تعليم و تأديبي به پايهاي رسيد که به او خطاب شد: «لولاک لما خلقت الافلاک» (همان: 406) و از اخلاق او به اخلاق عظيم ياد شد: «وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ». (قلم / 4) خداوند به جان او سوگند خورده، (حجر / 72) از مهرباني و غمخواري او نسبت به مؤمنان و مسلمانان ستايش کرده (کهف / 6) و از او خواسته است تا براي هدايت کافران بيش از حد، خود را به زحمت نيندازد و با درد جانکاهِ عدم ايمان آنان، خود را در معرض نابودي قرار ندهد. (توبه / 61) با چنين مقام والاي معنوي و الهي است که خداوند دهها بار نام او در کنار نام خود ذکر ميکند و همگامي با پيامبر را همگامي با خود و مخالفت با او را مخالفت با خود دانسته است: «مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» (نساء / 80) و «وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبينًا.» (احزاب / 36) تا بدانجاکه پيروي از پيامبر را نشانه و شرط حبّ الهي معرفي کرده است: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبعُونِي يحْببْکُمُ اللَّهُ» (آلعمران / 31) مفهوم اين دسته از آيات آن است که پيامبر تجليگاه اراده الهي و تبلور اسماي جلالي و جمالي خداوند و بازگوکننده خواست او بشمار ميرود. فرمان مؤمنان به مراجعه به پيامبر براي داوري در ميان مخاصمات و ضرورت پذيرش بيچونوچراي داوري وي نيز نشاني ديگر از ارجگذاري به مقام ايشان است. (نساء / 65) سرانجام بالاترين جايگاه علمي و معنوي در عرصه دينآگاهي به آن حضرت احاله شده است: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ (حشر / 7) زيرا براساس اين آيه، همه آموزههاي صادرشده از ناحيه پيامبر(ص) همچون آيات قرآن داراي حجيت کامل است. امام صادق(ع) بهاستناد همين آيه معتقد است پيامبر(ص) داراي مقام تفويض است و خداوند تشريع بخشي از آموزههاي ديني را به او واگذار کرده است. افزايش هفت رکعت نمازهاي روزانه به ده رکعت، کاستن دو رکعت در نمازهاي چهارگانه در سفر، افزودن سي و چهار رکعت نمازهاي مستحبي در کنار نمازهاي واجب و اعلام استحباب روزة ماه شعبان و سه روز از هر ماه، ازجمله مواردي است که بهفرموده امام صادق(ع) در سايه مقام تفويض پيامبر(ص) صورت گرفته و ازآنجاکه اين تصميمها منطبق با خواست الهي بوده، خداوند آنها را تأييد کرده است. (کليني: 1388: 1 / 3669) با چنين نگاهي، عصمت مطلق پيامبر اثبات ميشود و سنت نبوي، تمام عرصههاي ديني و دنيايي را دربر ميگيرد. با اين حال شماري از متکلمان، محدثان و نيز عارفان اهلسنت با استناد به روايت تلقيح خرما، عصمت پيامبر را محدود دانستهاند. براساس اين روايت ـ که تنها در منابع اهلسنت آمده است و شماري از صاحبنظران بر جعلي بودن آنها تأکيد کردهاند ـ پيامبر اکرم(ص) وارد مدينه شد و پس از ديدن تلقيح درختان خرما با استفاده از پيوند شاخه درخت نر بر تنه درخت ماده، از آنان خواست اينگونه تلقيح را رها سازند و منتظر لقاح از رهگذر وزش باد باشند. آنان به توصيه پيامبر(ص) عمل خاص تلقيح را رها کردند؛ اما پس از چندي انتظار، درختان خرما به بار ننشست و محصولي به بار نيامد. مردم از اين خسارت مالي مکدر شده، نزد پيامبر شکايت آوردند. آن حضرت پس از اظهار تحسّر و ناراحتي گفت: «من در امور دنيوي از شما آگاهتر نيستم.» (ابنحنبل، 1412: 1 / 162) اين روايت که بايد آن را زيانبارترين روايت در عرصه سنت نبوي دانست، سيره نبوي در عرصه امور دنيوي را فاقد اعتبار و صحت ميشمارد و در مرتبهاي فراتر، اعتبار آموزههاي دين در اين عرصه را به چالش ميکشد. براساس مفاد اين روايت، راه تفکر سکولارها و محدود کردن دين در عرصه اخلاق فردي و اخروي تحقق خواهد يافت. نگارنده در اين مقاله در کنار بررسي منابع روايت تلقيح خرما، ديدگاه عالمان اهلسنت و شيعه را بررسي کرده و نقدهاي سندي و متني آن را واکاوي خواهد کرد. روايات تلقيح درختان خرما در منابع روايي اهلسنت نخستين منبعي که حديث تلقيح درختان خرما در آن آمده، مسند احمد بن حنبل است. او اين حديث را چنين نقل کرده است: موسي بن طلحه از پدرش نقل کرد که رسول خدا(ص) به مردمي بالاي شاخههاي خرما برخورد کرد و پرسيد: اينها چه ميکنند؟ گفتند: در حال لقاح هستند، به اين طريق که شاخه درخت نر خرما را در درون درخت ماده ميگذارند. پيامبر فرمود: گمان ندارم که اين کار ثمري داشته باشد. آنها گفتار پيامبر را براي آنان نقل کردند و آنان اينگونه لقاح را ترک کردند. وقتي اين خبر را به رسول خدا دادند، پيامبر فرمود: اگر پيشنهاد من به سود آنان بينجامد انجامش دهند که من گماني دارم و گمان مرا جدّي نگيريد و اما اگر از خداوند چيزي براي شما نقل کنم، بدان عمل کنيد که من بر خداوند دروغ نميبندم. (ابن حنبل، 1412: 1 / 162) مسلم بن حجاج قشيري اين روايت را با اندکي تفاوت در صحيح خود آورده است. براساس اين روايت، وقتي پيامبر با گروهي از مردم مواجه شد که از شيوه خاصي براي بارور کردن درخت خرما استفاده ميکردند، گفت بهگمان او اين کار مفيد نيست. وقتي آنان از نظر آن حضرت مطلع شدند، دست از شيوه خود کشيدند. با اين حال پيامبر به آنان اطلاع داد اگر اين کار مفيد بود، آن را انجام دهند؛ زيرا نظر او تنها يک احتمال است و چهبسا با خطا همراه شود؛ اما اگر از خداوند خبري بياورد، پيروي از آن واجب است. در اينگونه روايات، نتيجه اظهارنظر پيامبر(ص) و اينکه چه بر سر درختان خرماي مردم آمد، انعکاس نيافته است. در روايتي که ابنماجه از عايشه نقل کرده، آمده است: وقتي مردم طبق توصيه پيامبر از تلقيح درختان خرما دست کشيدند و درپي آن ميوه درختان خرما فاسد شد، پيامبر فرمود شما در امور دنيوي از من آگاهتر هستيد: عايشه گفت: پيامبر(ص) اصواتي شنيد و پرسيد اين صدا چيست؟ گفتند: مردم در حال لقاح درخت خرما هستند. پيامبر فرمود: اگر اين کار را رها کنند، خرما بار خواهد داد. آنان در آن سال لقاح را رها کردند و خرماي آنها پوک شد. وقتي خبر آن را به پيامبر دادند، فرمود: اگر امري از امور دنياي شما را بازگو کنم، به اختيار خود عمل کنيد و اگر امور ديني را بازگو کنم، مسئوليت آن با من است. (نيشابوري، 1420: 7 / 97؛ ابنماجه قزويني، 1423: 2 / 825) نووي عبارت ديگري به حديث افزوده که در آن آمده است: پيامبر پس از باخبر شدن از تباهي خرماي مردم فرمود: «من نه کشاورز هستم و نه درخت خرما دارم». (نووي، بيتا: 11 / 353) بررسي ديدگاه عالمان اهلسنت درباره حديث تلقيح خرما عالمان اهلسنت ضمن پذيرفتن اين احاديث، از آنها براي اثبات ممنوعيت رأي و استحسان در امور ديني و عدم ممنوعيت آن در امور دنيوي بهره گرفتهاند. براي نمونه، نووي دراينباره ميگويد: قال العلماء: قوله(ص) : من رأيي، أي في أمر الدنيا ومعايشها، لا على التشريع. فأما ما قاله باجتهاده(ص) ورآه شرعاً يجب العمل به، وليس إبار النخل من هذا النوع، بل من النوع المذکور قبله. (1407: 11 / 116) مناوي با استناد به اين حديث به نقل از برخي از عالمان اهلسنت ميگويد: أن الأنبياء عليهم السلام وإن کانوا أحذق الناس في أمر الوحي والدعاء إلى الله تعالى، فهم أسرج الناس قلوباً من جهة أحوال الدنيا. (1415: 3 / 66) براساس تحليل نقلشده از فيض القدير، پيامبران با وجود بهرهمندي از هوش و ذکاوت در امور اخروي، در امور دنيوي از همه مردم سادهتر و کمهوشترند! ابنعقيل گفته است: وإنهم معصومون فيما يؤدونه عن الله تعالى وليسوا بمعصومين في غير ذلک من الخطأ والنسيان والصغائر. (نقل از عاملي، 1421: 4 / 46) در اين گفتار نيز بر عدم عصمت پيامبر از خطا، نسيان و حتي گناهان صغيره در امور غيرديني تأکيد شده است. ابنعقيل بسان ساير عالمان اهلسنت براي اثبات نظريه خود به شواهدي از سيره پيامبر اکرم(ص) استناد کرده که برخي از آنها ناظر به محدوديت دانش پيامبر است، نه خطاي ايشان؛ مانند انتظار نزول وحي در ماجراي افک. برخي رفتارها مانند تصديق منافقان نيز از روي همراهي در ظاهر رفتار بود، نه از باب تصديق واقعي. قاضي عياض، از متکلمان معتزله نيز دراينباره گفته است: فأما ما تعلق منها (أي معارف الأنبياء) بأمر الدنيا فلا يشترط في حق الأنبياء العصمة من عدم معرفة الأنبياء ببعضها أو اعتقادها على خلاف ما هي عليه، ولا وصم عليهم فيه. (1409: 2 / 185 ـ 183) از گفتار او دراينباره چند نکته قابل استفاده است: 1. عصمت پيامبر در امور دنيوي که با آگاهي يا تعليم ديانت و اعتقادات بيارتباط است، ضرورتي ندارد؛ زيرا عدم آگاهي از اين امور باعث نقص و کاستي در مقام رسالت نميشود. 2. از نظر وي، اين امور دنيوي با تجربه و در اثر اشتغال نفس به آنها قابل دستيابي است و چون وجهه همت پيامبر، امور ديني، شناخت خداوند و علوم شريعت بوده است، تجربهاي در اين زمينه کسب نکرده است. 3. راهيافت خطا و اشتباه در قول و فعل پيامبر در امور دنيوي بهصورت شايع نبود تا از ايشان چهرهاي کمهوش و سادهانديش بسازد؛ بلکه بهتواتر مواردي در سيره ايشان انعکاس يافته که حاکي از آگاهي پيامبر از امور دنيوي و مصالح دقيق آن در سطحي است که نشانگر اعجاز ميباشد. قاضي عياض افزون بر روايت تلقيح درختان خرما، به شواهدي ديگر از سيره و سنت نبوي استشهاد کرده که در منابع روايي و تاريخي اهلسنت نقل شده است. آلوسي درباره توجيه اينکه پيامبر در سال صلح حديبيه براي ورود به مکه از مدينه حرکت کرد و پس از پيمان حديبيه بهناچار از قصد خود برگشت، ميگويد: «اگر امري در خارج برخلاف نظر و محاسبه پيامبر رخ دهد، مانعي ندارد؛ چنانکه در ماجراي تلقيح درختان خرما چنين شد.» (آلوسي، بيتا: 13 / 72) از نظر محمود ابورّيه، پيامبر در امور دنيوي و غير ديني، از ناحيه خداوند مسئوليت تبليغ را برعهده ندارد؛ از اين جهت در اينگونه امور معصوم نبوده، پذيرش اوامر و نواهي ايشان واجب نيست. (ابوريه، 1416: 42) بررسي ديدگاه ابنعربي درباره حديث تلقيح درختان خرما ديدگاه ابنعربي درباره حديث تلقيح خرما به مناسبتهاي مختلف در دو کتاب الفتوحات المکية و فصوص الحکم آمده است. وي در فتوحات براي اثبات اين مدعا که انسان کامل در زمينهاي که فرد ناقص از او آگاهي بيشتري دارد، سخن او را ميپذيرد، به حديث «تأبير نخل» استناد کرده است: أصل هذا الباب في قبول الکامل ما يشير به الأنقص في المسألة التي هو أعلم بها منه حديث تأبير النخل قوله صلى الله عليه وسلم لأصحابه: أنتم أعلم بمصالح دنياکم ورجع إلى قوله. (بيتا: 1 / 523) از نظر او، از آنجاکه ضروريات، مستقيماً از خداوند اخذ شدهاند، هرگز دچار شک و شبهه نميشوند و اين نشانه آن است که دانش برگرفته از خداوند با شک و شبهه همراه نيست. (همان: 140 ـ 139) او در جايي ديگر دراينباره که اشتباه پيامبر در ماجراي تلقيح درختان خرما ناشي از غفلت از مقام مراقبت و پرهيز از اظهارنظر بدون شهود بوده، سخن گفته است. (همان: 155 ـ 154) همچنين به مناسبتهاي مختلف در کتاب فصوص الحکم دراينباره است. (قيصري، 1363: 437 ـ 436) او پيامبر را بهعنوان خاتم پيامبران، مظهر اسم جامع خداوند دانسته، تأکيد ميکند که ايشان به همه مقامات و مراتب احاطه داشته و از همه علوم ظاهري و باطني آگاهي داشته است و در مرحله بعدي، چنين مقامي را براي خاتم اوليا نيز قائل است. با اين حال در مقام پاسخ به اين پرسش که چرا خاتم اوليا با داشتن چنين مقامي بايد در تشريع، تابع پيامبر باشد، از اين قاعده کمک ميگيرد که گاه کامل در عين کامل بودن، از يک جهت ديگر از ناقص پيروي ميکند. بخش نخست ادعاي وي، يعني احاطه کامل خاتم پيامبران و خاتم اوليا به علوم و اسرار در اين عبارت آمده است: وليس هذا العلم إلا لخاتم الرسل وخاتم الأولياء لأن الإحاطة بجميع المقامات والمراتب، کليها و جزئيها، جليلها وحقيرها، والتميز بينها، لا يکون إلا لمن له الإسم الأعظم ظاهراً وباطنًا، وهو خاتم الرسل وخاتم الأولياء. (قيصري، 1363: 437 ـ 436) عبارت ذيل بيانگر مدعاي دوم ابنعربي است که گاه کامل از جهتي، نازلتر از ناقص ميشود: و إن کان خاتم الأولياء تابعاً في الحکم لما جاء به خاتم الرسل من التشريع فذلک لا يقدح في مقامه ولا يناقض ما ذهبنا إليه من أنه متبوع في الولاية. (همان: 438) سپس مبناي برتري را علم الهي ميشمارد که محل توجه اولياي الهي است. او معتقد است آنان تعلق خاطري به حوادث و رخدادهاي روزگار نداشتهاند. (همان: 439) بررسي ديدگاه عالمان اهلسنت از بررسي ديدگاه ايشان چهار نکته مهم قابل استفاده است: 1. روايت «تأبير نخل» افزون بر مسند احمد بن حنبل در دو کتاب از صحاح سته اهلسنت انعکاس يافته که عبارتند از: صحيح مسلم و سنن ابنماجه. وجود اين روايت در اين دو کتاب باعث شده تا عالمان اهلسنت بدون آنکه به لوازم منفي مضمون اين روايت و اشکالات متني آن توجه کنند، اين حديث را بپذيرند. 2. اين حديث زمينهساز راهيافت مباني مختلف فکري در ميان اهلسنت شده است؛ ازجمله: يک. در عرصه فقه، بهاستناد حديث تلقيح خرما ادعا شده که اوامر و نواهي پيامبر در عرصههاي غير ديني، صرف ارشاد بوده، تبعيت از آنها لازم نيست. دو. در عرصه فلسفه سياسي، زمينه براي تفکر جدايي دين از سياست هموار شد؛ بهگونهايکه گاه عمدهترين استدلال سکولارها همين حديث است. محمد رأفت سعيد دراينباره ميگويد: و قد اتخذه دعاة «العلمانية» تکأة للفصل بين الدنيا و الدين، و أن الرسول وَکَلَ إلى الناس أمر دنياهم فهم أعلم بها. (1414: 15) سه. اين حديث در عرصه مباحث کلامي، دائره علم و عصمت پيامبر را محدود ساخت. متکلمان اهلسنت افزون بر محدود ساختن دامنه علم پيامبر به مسائل ديني، راهيافت اشتباه در آموزههاي نبوي در عرصههاي غير ديني را نيز پذيرفتند. چهار. عارفان از اين حديث براي اثبات آنکه گاه کامل از جهتي مرتبه نازلتري از ناقص پيدا ميکند و اينکه علوم برگرفته از خداوند هيچگاه با شک و شبهه همراه نيست، بهره جستهاند. پنج. اين حديث در عرصه اخلاق نيز از آن جهت مورد استناد قرار گرفت که ادب و انصاف انسان کاملي همچون پيامبر را در ترجيح رأي ديگران بر خود به تصوير ميکشد. چنين کارکرد گستردهاي براي يک روايت، حکايت از آن دارد که روايات بهعنوان منعکسکننده آموزههاي ديني تا چه اندازه در ترسيم نظام فکري مسلمانان مؤثر هستند و اگر روايتي همچون حديث تأبير نخل مجعول باشد، تا چه اندازه ميتواند در تخريب مباني فکري نقشآفريني کند. 3. حديث پيشگفته چنان از جايگاه پيامبر اکرم| ـ بلکه از جايگاه همه پيامبران ـ کاست که برخي از عالمان اهلسنت، پيامبران را کمهوشترين مردم در امور دنيوي معرفي کردند. در مقايسه اين ديدگاه با آنچه عالمان شيعه ـ که چهرهاي پيراسته از هر لغزش و خطايي براي پيامبر ترسيم کردهاند ـ تفاوت اين دو مکتب روشن ميشود و راز گرايش مستبصرانه برخي از انديشوران اهلسنت به تشيع نيز آشکار ميگردد. 4. برخي از عالمان اهلسنت ـ بهويژه عارفان ـ ناآگاهي پيامبر از مسائل دنيوي را ناشي از توجه و تعلق خاطر وي به امور معنوي و اخروي و عدم تعلق خاطر آن حضرت به امور دنيوي دانستهاند تا از اين طريق، توجيهي مناسب درباره اين کاستي در عرصه رسالت ارائه دهند. بااينحال، شماري از آنان با زيرکي دريافتهاند که باور به عدم آگاهي پيامبر از امور غير اخروي، رخنه عظيمي در رسالت ايجاد کرده، اعتماد مردم از پيامبر را سلب ميکند. ازاينرو تأکيد کردهاند که خطاي پيامبر در اين امور محدود و ناچيز است؛ بهگونهاي که از وي چهرهاي ابله و سادهدل در ذهن مردم ساخته نشود. (قاضي عياض، 1409: 2 / 183) غافل از آنکه تصويري که آنان از پيامبر ساختهاند، در نهايت به چنين نتيجهاي منتهي خواهد شد. بررسي ديدگاه عالمان شيعه حال که از موضع مدافعانه عالمان اهلسنت در مواجهه با حديث تلقيح درختان خرما آگاه شديم، ديدگاه عالمان شيعه را که مبتني بر ديدگاه اهلبيت پيامبر^ است، بررسي کنيم. حديث تأبير نخل از نگاه عالمان شيعه از دو جهت مخدوش است: سندي و محتوايي. 1. اشکال سندي اين روايت در هيچيک از منابع حديثي و غير حديثي شيعه نقل نشده و هيچيک از راويان آن در منابع رجالي شيعه توثيق نشدهاند. روايتي که داراي چنين وضعيتي باشد، از نظر مباني حديثشناسي مردود و غير قابل استناد است. 2. اشکالات متني حديث تلقيح خرما متن حديث تلقيح خرما حداقل از چهار جهت قابل مناقشه است: تعارض با قرآن، سنت، عقل و تاريخ. 1. تعارض با معيار قرآن هر روايتي که با آيات قرآن در تعارض باشد، براساس مباني نقد روايات مردود است. حديث تلقيح خرما با آياتي مخالفت دارد که در آنها بر تمسک به همه آموزههاي نبوي بدون استثنا تأکيد شده است، مانند آيه: «وَمَا آتَاکمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر / 7) صالح ورداني دراينباره مينويسد: إن هذا الموقف من الرسول يصطدم بقوله تعالى «وما ينطق عن الهوى إن هو إلا وحي يوحى» ومادمنا نقف في صف النص القرآني فإن هذا يدعونا للحکم ببطلان الرواية. (1418: 266) 2. تعارض با معيار سنت اين حديث با رواياتي ديگر از پيامبر مخالف است و مفهوم آن مخالفت با معيار سنت است. براي نمونه، از عمرو بن عاص نقل شده است که: من هرآنچه از پيامبر ميشنيدم، مينوشتم و با اين عمل ميخواستم مانع از بين رفتن روايات شوم. قريش مرا از اين کار بازداشتند و گفتند: هرآنچه از پيامبر ميشنوي، مينويسي و حال آنکه پيامبر بشري است که در حال رضايت و خشم سخن ميگويد! من از نوشتن باز ايستادم و گفتار آنان را براي پيامبر| بازگو کردم. آن حضرت فرمود: «بنويس! قسم به آنکه جانم در دست اوست که از اينجا (اشاره به دهان مبارک) جز حق خارج نميشود. (ابنحنبل، 1412: 2 / 395) از نگرش عالمان شيعه در برخورد با روايت تلقيح درختان خرما آشکار ميگردد که آنان اين روايت را ازهرجهت مردود دانستهاند و عالمان اهلسنت را بهسبب پذيرش اين روايت و فروکاستن از جايگاه بلند پيامبر| تقبيح کردهاند. 3. تعارض با معيار عقل براساس مباني عقلي، پيامبر در تمام شئونات فردي، اجتماعي، ديني و اخروي از هرگونه گناه، لغزش، خطا و نسيان مبرا و داراي عصمت مطلق است و جداسازي شئونات رسالت و مقامات ايشان به امور دنيوي و غيردنيوي مردود است. بر اين اساس، هر روايتي که با اين قانون کلي در تناقض باشد، درصورتيکه قابل تأويل نباشد، مجعول تلقي خواهد شد و چون حکم مذکور درباره روايت تلقيح درختان خرما صادق است، اين روايت مجعول و برساخته تلقي ميشود. جعفر مرتضي عاملي دراينباره ميگويد: إنما کان معصوماً بکله، حتى إننا لا نوافق من يقول: إنه کان معصوماً في التبليغ وحسب، ولم يکن معصوماً في أمور الحياة، بل نقول إنه معصوم بکله، إن في التبليغ وإن في شؤون الحياة المختلفة، لأن عمله کله وحرکته في الحياة کلها هي رسالة. ولذلک فلا تجزيئية في شخصية النبي بحيث نقول: إنه معصوم بهذا الجانب وليس معصوما بذاک الجانب، فالعصمة سرّ عقله وقلبه وإحساسه، وشعوره وحرکته في الحياة. (1422: 2 / 353) برخي از صاحبنظران شيعه معتقدند دستگاه اموي و عباسي براي دور ساختن دين از عرصه مسائل سياسي چنين احاديثي را جعل کردهاند. باري، اگر قرار باشد مردم بپذيرند که پيامبر در اموري کوچک ازايندست دچار چنين لغزشي ميشود، آيا ديگر آنان به ايشان در امور ديگر اعتماد خواهند داشت؟ آيا پذيرش راهيافت خطا در آموزههاي دنيوي، زمينه را براي محتمل دانستن راهيافت خطا در آموزههاي اخروي و ديني پيامبر هموار نخواهد ساخت؟ 4. مخالفت با معيار تاريخ در اين روايت آمده که پيامبر از چگونگي تلقيح درختان خرما هيچ اطلاعي نداشته و همين امر باعث شده است تا مانع تلقيح درختان خرما بهشيوه رايج ميان مردم شود؛ کاري که سرانجام به خسارت مالي و ناراحتي مردم منتهي شد و آن حضرت با گفتن اين جمله که «شما در امور دنيايي از من بيشتر ميدانيد» از آنان عذرخواهي کرد. اين مدعا با حقايق تاريخي سازگاري ندارد. آيا ميتوان پذيرفت که پيامبر بهرغم آنکه ساليان بسياري در ميان اعراب ميزيست، از شيوه رايج در ميان آنان براي تلقيح خرما اطلاع نداشت تا آنکه ناگهان در دوران رسالت در مدينه براي اولينبار به اين شيوه برخورد کرد و با توصيه به ترک اين شيوه باعث خسارت مردم شد؟ آيا مثلاً ميتوان پذيرفت کسي که سالها در کنار دريا زندگي ميکند، نداند براي صيد ماهيان از تور استفاده ميشود؟ صالح ورداني دراينباره ميگويد: أنها تشير إلى جهل الرسول بمسألة تلقيح النخل وهذا أمر غير مقبول عقلاً. لأن الرسول من بيئة عربية تعيش على التمر واللبن ولا يعقل أن يکون فيها من لا يفقه في أمر النخل. (1418: 266 ـ 264) با فرض اينکه بپذيريم پيامبر از شيوه خاص تلقيح درختان خرما اطلاع نداشته است، باز جاي اين پرسش است که آن حضرت بهعنوان پيامبر و انساني حکيم، چرا در اموري که آگاهي و تخصص لازم نداشت، به اظهارنظر پرداخت و زمينه خسارت مالي مردم و رنجش آنان را فراهم ساخت؟ بنابراين بهدليل اشکالات سندي و متني، روايت تلقيح درختان خرما مجعول و برساخته تلقي شده، بايد کنار گذاشته شود. نتيجه حديث تلقيح درخت خرما در منابع حديثي مهم اهلسنت همچون صحيح مسلم و مسند ابنحنبل آمده که از راهيافت آسيب جعل در اين منابع حکايت دارد. عموم عالمان اهلسنت ـ اعم از محدثان و متکلمان ـ با گردن نهادن به صحت سندي و متني چنين رواياتي، دامنه عصمت پيامبر(ص) را محدود دانسته و بر خطاپذير بودن آموزههاي نبوي در حوزه غير الهي پاي فشردهاند. عالمان شيعه در کنار نقد سندي روايات تلقيح خرما، آنها را بهدليل مخالفت با مباني کلامي شيعه مبنيبر عصمت مطلق نبوي و مخالفت آن با معيارهايي همچون قرآن، سنت و عقل مردود ميدانند. منابع و مآخذ 1. آلوسي، سيد محمود، بيتا، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، بيروت، دارالفکر. 2. ابنباجه قزويني، محمد، 1423ق، سنن ابنماجه، بيروت، دارالکتب العلميه. 3. ابنحنبل، احمد، 1412ق، مسند احمد بن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربي. 4. ابنعربي، محمد بن علي، بيتا، الفتوحات المکية، بيروت، دار صادر. 5. ابوريّه، محمود، 1416ق، اضواء علي السنّة المحمّديه، قم، انصاريان. 6. رأفت سعيد، محمد، 1414ق / 1993م، مجلة مرکز بحوث السنة و السيرة، (قطر) العدد 7. 7. سبحاني، جعفر، 1413ق، محاضرات في الالهيات قم، المرکز العالمي للدراسات الاسلاميه. 8. طوسي، محمدبن حسن، 1387، المبسوط في فقه الاماميه، قم، مکتبة المرتضي. 9. عاملي، حر، 1421ق، الانتصار، بيروت، دار السيره. 10. عاملي، سيد جعفر مرتضي، 1422ق، خلفيات کتاب مأساة الزهرا، بيروت، دار السيرة، چاپ پنجم. 11. قاضي عياض، ابوالفضل، 1409ق، الشفاء بتعريف حقوق المصطفي، بيروت، دارالفکر. 12. قيصري، محمد، 1363، شرح فصوص الحکم، قم، انتشارات بيدار. 13. کليني، محمد بن يعقوب، 1388، کافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ سوم. 14. مجلسي، محمد باقر، 1403ق، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار^، بيروت، مؤسسه الوفاء. 15. مناوي، محمد بن عبدالرؤوف، 1415ق، فيض القدير في شرح الجامع الصغير، بيروت، دارالکتب العلميه. 16. نووي، محيالدين، بيتا، المجموع في شرح المهذب، بيروت، دارالفکر. 17. نووي، يحيي بن شرف، 1407ق، المنهاج في شرح صحيح مسلم بن الحجّاج، بيروت، دارالقلم. 18. نيشابوري، مسلم بن حجاج، 1420ق، صحيح مسلم، بيروت، دار احياء التراث العربي. 19. وحيد قاسم، اسعد، 1418ق، أزمة الخلافة والإمامة وآثارها المعاصرة، بيروت، الغدير. 20. ورداني، صالح، 1418ق، دفاع عن الرسول ضد الفقهاء والمحدثين، بيروت، ريدنکو للطباعة. منبع:فصلنامه انديشه نوين - شماره 30
|