* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 06 آذر 1393 تعداد بازديد: 1159 
اثبات وجود تاريخي حضرت رقيه (س)/ چگونگي شهادت غم انگيز حضرت رقيه بر اساس 3 منبع
 
حضرت رقيه (س) دختر امام حسين (ع) در واقعه عاشورا سه سال سن داشتند که بعد از شهادت پدر و يارانش در عصر عاشورا، به همراه ديگر زنان بني‌هاشم توسط سپاه يزيد به اسيري رفتند و در خرابه‌هاي شام به شهادت رسيدند.
پنجم ماه صفر سالروز شهادت حضرت رقيه (س) مي باشد. ضمن عرض تسليت به مناسبت شهادت دردانه اباعبدالله الحسين(ع)، نگاهي اجمالي به زندگاني حضرت رقيه (س) مي اندازيم.

اثبات وجود تاريخي حضرت رقيه (س)
 
يکي از شهيدان قيام حسيني که نقش بسيار تاثير‌گذاري درتبديل واقعه عاشورا به يک جريان سيال تاريخي داشت، حضرت رقيه (س)، دختر سه‌ساله امام حسين (ع) است (که بارگاه آن مخدره در شهر شام واقع شده است). بعضي از مورخين درباره وجود تاريخي حضرت رقيه(س) سعي در شبهه پراکني دارند، اما با توجه به مستندات تاريخي که در کتاب منتخب التواريخ  نقل شده مي‌توان به تمام اين شک و دودلي‌ها پايان داد.
 
در قسمتي از اين مستندات تاريخي، جريان تعمير و بازسازي قبر اين بانوي سه ساله ذکر شده که بدين صورت است: چندين بار سيد ابراهيم دمشقي و خانواده‌اش در عالم رويا خواب اين بانوي سه ساله را مي‌بينند. در خواب از سيد ابراهيم خواسته مي‌شود که به نزد والي شام برود و از او بخواهد که قبر را تعمير کنند؛ زيرا داخل قبر آن حضرت آب جمع شده بود و جسم مطهر ايشان معذب بود.
 
والي شام با مطلع شدن از اين جريان از علما شيعه و سني خواست که غسل کنند و در نزد مرقد آن بانو جمع شوند و قرار بر اين شد كه قفل به دست هر شخصي باز شد، متصدي نبش قبر و تعمير آن شود. قفل تنها به دست سيد ابراهيم دمشقي که نسبش منتهي به سيد مرتضي علم الهدي مي‌شود، باز شد و بدن شريف آن حضرت را به مدت سه روز از قبر خارج کردند و به تعمير آن پرداختند. (براي اطلاع از جزئيات بيشتر به کتاب لهوف سيدبن طاووس مراجعه شود)

 

شهادت غم انگيز حضرت رقيه بر اساس 3 منبع

شهادت غم انگيز حضرت فاطمه صغري و يا رقيه عليها سلام، دختر امام حسين(ع) چنين است:

عصر روز سه شنبه در خرابه در كنار حضرت زينب(س) نشسته بود. جمعي از كودكان شامي را ديد كه در رفت و آمد هستند.

پرسيد: عمه جان! اينان كجا مي روند؟ حضرت زينب(س)فرمود: عزيزم اين ها به خانه هايشان مي روند. پرسيد: عمه! مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم، خانه ما در مدينه است. تا نام مدينه را شنيد، خاطرات زيباي همراهي با پدر در ذهن او آمد.

بلافاصله پرسيد: عمه! پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل ديگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوي غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسي از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤيا پدر را ديد. سراسيمه از خواب بيدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جويي نمود، به گونه اي كه با صداي ناله و گريه او تمام اهل خرابه به شيون و ناله پرداختند.

خبر را به يزيد رساندند، دستور داد سر بريده پدرش را برايش ببرند. رأس مطهر سيد الشهدا را در ميان طَبَق جاي داده، وارد خرابه كردند و مقابل اين دختر قرار دادند. سرپوش طبق را كنار زد، سر مطهر سيد الشهدا را ديد، سر را برداشت و د رآغوش كشيد.

بر پيشاني و لبهاي پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه كسي صورت شما را به خونت رنگين كرد؟ پدر جان چه كسي رگهاي گردنت را بريده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذي أَيتَمَني علي صِغَرِ سِنِّيِ» چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟ پدر جان يتيم به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان كاش خاك را بالش زير سرم قرار مي دادم، ولي محاسنت را خضاب شده به خونت نمي ديدم.

دختر خردسال حسين(ع) آن قدر شيرين زباني كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خيال كردند به خواب رفته. وقتي به سراغ او آمدند، از دنيا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.

شرح شمع: صفحه 310 - نفس المهموم456 -الدمع الساكه141

 

نقش موثر حضرت رقيه(س) در تبديل واقعه عاشورا به يک جريان سيال تاريخي
 
جريان کربلا محدود به واقعه عاشورا نيست؛ چراکه پس از آن با ادامه حرکت کاروان اسرا، مبارزه خاندان اهل بيت با يزيد همچنان ادامه داشت. ادامه نهضت حسيني را مي‌‌توان از خطبه‌هاي غراي امام سجاد (ع) تا نقش بيدارگري حضرت زينب(س) در شهر‌هاي بزرگي چون کوفه و شام دانست.
 
چه بسيار مسيحيان و يهودياني که به وسيله کاروان اسرا مسلمان شدند و از همه پررنگ‌تر آن که، خانواده يزيد و غلامانش با ديدن اهل بيت پيامبر در اسارت از او بيزاري جستند و جزء محبين خاندان عصمت و طهارت شدند.
 
حضرت رقيه (س) ياقوتي درخشنده در شهر شام
 
نهضت حسيني با يادگار گذاشتن نشانه‌اي گران‌قدر( حضرت رقيه) در شهر شام باعث دگرگوني عميق و تغييري شگرف در شهر شام شدند؛ زيرا شهر شام از زمان عثمان، خليفه سوم تحت امارت معاويه بوده و به گواهي تاريخ او از همان زمان در تدارک تشکيل حکومت بني‌اميه بود.
 
پس از مرگ عثمان و به حکومت رسيدن امام علي(ع) وي حاضر به بيعت با امام نشد و از ايشان امارت شهر شام را درخواست کرد و به سبب آن که امام امارت شهر شام را به وي واگذار نکرد، جنگ صفين  و ماجراي حکميت روي داد.
    
پس از مرگ عثمان و به قدرت رسيدن معاويه او دست به جنايات بسيار عجيب و خطرناکي در عالم اسلام زد. اثرات ظلمي که معاويه در حق اسلام و مسلمين کرد قابل توصيف و شمارش نيست.

 
 
جريان‌سازي خطرناک معاويه عليه اسلام
 
از جمله آن مي‌توان به رواج سب و لعن امام علي (ع) و جعل احاديث احاديث پيامبر اشاره کرد. در کتاب أسرار آل محمد عليهم السلام نقل شده: معاويه قاريان اهل شام‏ و قاضيان آن را فرا خواند و به آنان ‏اموالى داد و ايشان را در نواحى و شهرهاى شام پراكنده ساخت. آنان هم مشغول به نقل روايات دروغين شدند و پايه‏هاى باطلى را براى مردم پايه‏گذارى كردند. آنان به مردم چنين خبر مى‏دادند كه على عليه السلام عثمان را كشته و بدين وسيله اهل شام را به معاويه متمايل كردند و همه اهل شام متفق الكلمه شدند.
 
برنامه بيست‌ساله معاويه بر ضد ولايت اميرالمؤمنين (ع)

 معاويه اين برنامه را بيست سال ادامه داد و در تمام مناطق تحت حكومتش آن را اجرا مى‏كرد، تا آنكه اراذل شام و ياران باطل نزد او آمدند و بر سر غذا و آب او نشستند.
 
او به آنان اموال مى‏داد و براى ايشان زمين‌ها را قسمت مى‏كرد و خوراكى و نوشيدنى به آنان مى‏خورانيد، تا آنجا كه خردسالان با اين برنامه بزرگ شدند و بزرگسالان پير شدند و عرب‌هاى بيابانى با اين عقايد به شهرها كوچ كردند. اهل شام لعن شيطان را ترك كردند و بر على(ع) لعن كردند و نوشته‏اى هم به همه شهرها براى كارمندانش نوشت كه: «امانم را برداشتم از كسى كه حديثى در مناقب على بن ابى طالب يا فضائل اهل بيتش نقل كند و چنين كسى عقوبت را بر خودش روا داشته است.»
 
بارگاه حضرت رقيه در شهر شام تبديل به مرکزي براي تبليغ تشيع شد
 
به يمن حضور اين مخدره بزرگوار در قلب حکومت امويان، راه گم‌کردگان طريق ولايت به سمت اهل بيت هدايت مي‌شوند و مَثَل آن شهيد خردسال همانند مناري است که انسان‌هاي سرگردان را نجات مي‌دهد. همچنين از اثرات وجودي حضرت رقيه (س) کم اثر شدن جناياتي بود که معاويه ملعون در حق اسلام انجام داد؛ زيرا مرقد آن مخدره تبديل به مرکزي براي تبليغ شيعيان شد.

 

كرامات حضرت رقيه (ع)

از حضرت رقيه (ع) ومرقد مطهر آن حضرت،‌در طول تاريخ، كرامات متعددي بروز كرده است . در اين مطلب توجه شما را به يک كرامت شگفت جلب مي‌كنيم:

بگو چند جمله از مصيبت دخترم( رقيه) رابخواند

مرحوم حاج ميرزا علي محدث زاده ( متوفاي محرم 1396 ه. ق)،‌ فرزند مرحوم محدث عالي مقام حاج شيخ عباس قمي رضوان الله تعالي عليها، از وعاظ وخطباي مشهور تهران بودند. ايشان مي‌فرمود: يكسال به بيماري وناراحتي حنجره وگرفتگي صدا مبتلا شده بودم،‌تا جايي كه منبر رفتن وسخنراني كردن براي من ممكن نبود . مسلم،‌ هر مريضي در چنين موقعي به فكر معالجه مي‌افتد، من نيز به طبيبي متخصص و با تجربه مراجعه كردم.

پس از معاينه معلوم شد بيماري من آن قدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كارافتاده و فلج شده و اگر لاعلاج نباشد صعب العلاج است.

طبيب معالج در ضمن نسخه‌اي كه نوشت دستور استراحت داد و گفت كه بايد چند ماه ازمنبر رفتن خودداري كنم وحتي با كسي حرف نزنم واگر چيزي بخواهم و يا مطلبي از زن و بچه‌ام انتظارداشته باشم آنها را بنويسم،‌تا در نتيجه استراحت مداوم واستعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد.

البته صبر درمقابل چنين بيماري وحرف نزدن با مردم حتي با زن وبچه، خيلي سخت وطاقتفرساست،‌زيرا انسان بيشتر از هر چيز احتياج به گفت وشنود دارد و چطور مي‌شود چند ماه هيچ نگويم وحرفي نزنم وپيوسته در استراحت باشم ؟!
آن هم معلوم نيست كه نتيجه چه باشد.

برهمه روشن است كه با پيش آمدن چنين بيماري خطرناكي،‌چه حال اضطراري به بيماردست مي‌دهد اضطرار مي‌اندازد، اين حالت پريشاني است كه انسان اميدش از تمام چاره‌هاي بشري قطع شده و به ياد مقربان درگاه الهي مي‌افتد تا به وسيله آنها به درگاه خداوند متعال عرض حاجت كرده وا زدرياي بي‌پايان لطف خداوند بهره‌اي بگيرد.

من هم باچنين پيش آمدي،‌ چاره‌اي جز توسل به ذيل عنايت حضرت امام حسين (ع) نداشتم . روزي بعد ازنماز ظهر وعصر،‌حال توسل به دست آمد وخيلي اشك ريختم وسالار شهيدان حضرت اباعبدالله (ع) راكه به وجود مقدس ايشان متوسل بودم مخاطب قرارداده گفتم : يا بن رسول الله، صبر درمقابل چنين بيماري براي من طاقتفرساست. علاوه بر اين من اهل منبرم و مردم ازمن انتظاردارند برايشان منبربروم.
من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر رفته‌ام و از نوكران شما اهل بيتم،‌ حالا چه شده كه بايد يكباره از اين پست حساس براثر بيماري كنار باشم . ضمنا ماه مبارك رمضان نزديك است،‌دعوتها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما تا خدا شفايم دهد.

به دنبال اين توسل، طبق معمول كم كم خوابيدم. درعالم خواب،‌ خودم را در اطاق بزرگي ديدم كه نيمي ازآن منور وروشن بود وقسمت ديگر آن كمي تاريك.

درآن قسمت كه روشن بود حضرت مولي الكونين امام حسين (ع ) را ديدم كه نشسته است . خيلي خوشحال وخوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم در حال رويا نيز پيداكردم . بنا كردم عرض حاجت نمودن،‌ ومخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك رمضان نزديك است و من در مساجد متعدد دعوت شده‌ام،‌ولي با اين حال حنجره ا زكارافتاده چطور مي‌توانم منبر رفته وسخنراني نمايم وحال آنكه دكتر منع كرده كه حتي با بچه‌هاي خود نيز حرفي نزنم.

چون خيلي الحال وتضرع وزاري داشتم،‌ حضرت اشاره به من كردو فرمود به آن آقا سيد كه دم درب نشسته بگو اشك بريزيد،‌ان شاءالله تعالي خوب مي‌شويد. من به درب اطاق نگاه كردم ديدم شوهر خواهرم آقاي حاج آقا مصطفي طباطبائي قمي كه از علما وخطبا و از ائمه جماعت تهران مي‌باشد نشسته است . امر آقا را به شخص نامبرده رساندم. ايشان مي‌خواست از ذكر مصيبت خودداري كند،‌حضرت سيد الشهدا(ع) فرمود روضه دخترم را بخوان. ايشان مشغول به ذكر مصيبت حضرت رقيه (ع) شد و من هم گريه مي‌كردم و اشك مي‌ريختم،‌ اما متاسفانه بچه‌هايم مرااز خواب بيدار كردند ومن هم با ناراحتي از خواب بيدار شدم ومتاسف ومتاثر بودم كه چرا از آن مجلس پرفيض محروم مانده‌ام،‌ ولي ديدن دوباره آن منظره عالي امكان نداشت.

 

هماه روز، و يا روز بعد، به همان متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معاينه معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي وبيماري قبلي در كار نيست . او كه سخت در تعجب بود ازمن پرسيد شما چه خورديد كه به اين زودي وسريع نتيجه گرفتيد؟!

من چگونگي توسل وخواب خودم رابيان كردم. دكتر قلم دردست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسل من بي اختيار قلم از دستش برزمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر نام مولي الكونين امام حسين (ع) به او دست داده بود پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره اشك بررخسارش مي‌ريخت . لختي گريه كرد وسپس گفت : آقا،‌اين ناراحتي شما جز توسل وعنايت و امداد غيبي چاره وراه علاج ديگري نداشت.

آيا اين نام (رقيه) درست و صحيح است؟

اصل وجود دختري چهار ساله براي امام حسين عليه السلام در منابع شيعي آمده است در کتاب کامل بهائي نوشته علاء الدين طبري (قرن ششم هجري) قصه دختري چهار ساله که در ماجراي اسارت در خرابه شام در کنار سر بريده پدر به شهادت رسيده، آمده است.[1]

اما در مورد نام او، آيا رقيه بوده يا فاطمه صغري و... اختلاف است.

دو خطاب از امام حسين عليه السلام در کربلا در مصادر شيعي آمده است که يکي از دختران حرم خود را با نام رقيه صدا زده است.

1)- "يا اختاه يا ام کلثوم، و انت يا زينب و انت يا رقيه و انت يا فاطمه و انت يا رباب، ...”.[2]

2)- "ثم نادي: يا ام کلثوم و يا سکينه و يا رقيه و يا عاتکه و يا زينب يا اهل بيتي عليکن مني السلام”.[3]

اکثر محدثان دو دختر به نامهاي سکينه و فاطمه براي امام حسين (ع) ذکر کرده‌اند اما علامه ابن شهر آشوب و محمد بن جرير طبري، سه دختر به نامهاي سکينه فاطمه و زينب (ع) را براي آن حضرت برشمرده‌اند.

در ميان محدثان قديم تنها علي بن عيسي اربلي ـ صاحب کتاب کشف الغمه (که اين کتاب را در سال687 ه ق تأليف کرده است) به نقل از کمال الدين گفته است که امام حسين (ع) شش پسر و چهار دختر داشت ولي او نيز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهاي زينب سکينه و فاطمه را نام مي‌برد و از چهارمي ذکري به ميان نمي‌آورد.

احتمال دارد که چهارمين دختر همين رقيه (ع) بوده است.

علامه حائري در کتاب معالي السبطين مي‌نويسد: بعضي مانند محمد بن طلحه شافعي و ديگران از علماي اهل تسنن و شيعه مي‌نويسند "امام حسين (ع) داراي ده فرزند، شش پسر، و چهار دختر بوده است.

سپس مي‌نويسد: دختران او عبارتند از: سکينه، فاطمه صغري، فاطمه کبري و رقيه عليهن السلام.
آنگاه در ادامه مي‌افزايد: رقيه پنج سال يا هفت سال داشت و در شام وفات کرد. مادرش "شاه زنان" دختر يزجرد بود.[4]

بايد دانست که گاهي بعضي از دختران دو نام داشتند مثلاً طبق قرائتي به احتمال قوي همين حضرت رقيه (س) را فاطمه صغري مي‌خواندند و شايد همين موضوع باعث غفلت از نام اصلي او شده است.

بهرحال از لحاظ تحقيقي هيچ استبعادي وجود ندارد که نام اين دختر امام حسين (ع) رقيه باشد.


نظر دو تن از مراجع تقليد در خصوص دختر سه ساله امام حسين‌(ع)  

پنجم صفر سالروز شهادت ريحانه  امام حسين(ع) حضرت رقيه‌(س) است که سندي بر مظلوميت خاندان پيامبر‌(ص) مي‌باشد، عده‌اي از ارادتمندان به ساحت قدسي اهل بيت‌(ع) در پاسخ به شبهه‌اي که در برخي محافل مطرح شده نظر دو تن از مراجع عظام تقليد شيعه در اين خصوص را با طرح 4 سؤال جويا شده‌اند.

1-صحت وجود دختري با مشخصاتي که ارباب مقاتل در مورد کيفيت شهادت آن بزرگوار نقل کرده‌اند (درخرابه شام) چيست؟

2-صحت انتساب چنين دختري به امام حسين‌(ع) چگونه مي‌باشد؟

3-صحت انتساب حرم موجود در نزديک دمشق به دختري به نام حضرت رقيه‌(س) چگونه است؟

4-با توجه به موارد گفته شده و پاسخ‌هاي حضرت عالي انجام نذر و اداي آن داراي چه حکمي است؟

متن کامل نظرات اين دو مرجع تقليد تقديم مي‌گردد:

پاسخ آيت‌الله‌العظمي مکارم شيرازي

بسمه‌تعالي

شکي نيست که دختر کوچکي از امام حسين‌(ع) در شام از دنيا رفت و در آنجا دفن شد و حرم فعلي منسوب به همان دختر است، اما اين که نام آن دختر رقيه بوده يا نام ديگري داشته در بين دانشمندان اسلامي اختلاف نظر وجود دارد هر چند معروف اين است که نامش رقيه است.

هميشه موفق باشيد.

پاسخ آيت‌الله‌العظمي نوري همداني

بسمه‌تعالي

در کتاب‌هايي چون کامل بهائي و نفس‌المهموم و کتاب‌هاي معتبر ديگر دختر خردسالي که برخي نام او را رقيه ناميده‌اند و در شام به شهادت مي‌رسد، براي امام حسين‌(ع) ذکر کرده‌اند و اگر کسي براي آن حضرت نذر کند، بايد آن را ادا نمايد و مضجع موجود در دمشق متعلق به آن حضرت است.

زيارتنامه حضرت رقيه سلام الله عليها

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

اَلسَّلامُ عَلَيْکِ يا سَيِّدَتَنـا رُقَيَّةَ، عَلَيْکِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ يـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ يـا بِنْتَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ عَلِيِّ بْنِ اَبي طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ يا بِنْتَ خَديجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ يا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ يا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ يا بِنْتَ الْحُسَيْنِ الشَّهيدِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ اَيَّتُهَا التَّقيّةُ النَّقيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ اَيَّتُهَا الزَّکِيَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْکِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِيَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَيْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَکِ وَمَاْواکِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِکِ وَاَجْدادِکِ، الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ الْمَعْصُومينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، وَعَلَى الْمَلائِکَةِ الْحـافّينَ حَوْلَ حَرَمِکِ الشَّريفِ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ وَسَلَّمَ تَسْليماً بِرَحْمَتِکَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.



پي نوشت :

[1] کامل بهائي، ج 2، ص 179
[2] اللهوف، سيد بن طاووس ص 140 و 141
[3] مقتل ابن مخنف، ص 131
[4] سرگذشت جانسوز حضرت رقيه (س) ص 9 به نقل از معالي السبطين، ج 2، ص 214



آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما