* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 08 دي 1393 تعداد بازديد: 783 
امام حسين(ع): خانه‌اي که سکينه(س) و مادرش در آن باشند را دوست دارم
 

نقل شده که در روز يازدهم محرم و به هنگام وداع اهل بيت(ع) با شهدا سکينه(س) پس از سخنان جانسوز عمه اش زينب(س) پيش رفت و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداري پرداخت. سخنان او با پدر و گريه هايش بر شهيد کربلا همچنان ادامه داشت تا اينکه گروهي از ياران عمر بن سعد پيش آمدند و او را به زور از پيکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد ديگر اسرا بردند.

۵ ربيع‌الاول سال ۱۱۷ هجري قمري مصادف است با درگذشت حضرت سکينه(س) دختر امام حسين(ع)، که براي آشنايي خوانندگان خبرگزاري اهل بيت(ع) مختصري از زندگي اين بانوي گرامي در ذيل خواهد آمد.

سکينه دختر امام حسين(ع) و رباب است. او با پسر عموي خود عبدالله بن حسن(ع) ازدواج کرد و به همراه همسرش در کربلا حضور داشت.

عبدالله بن حسن در واقعه کربلا به شهادت رسيد. پس از واقعه عاشورا، سکينه به همراه اهل بيت و بانوان ديگر حرم ابا عبدالله الحسين(ع) به اسارت دشمن در آمد و همراه با کاروان اسرا به کوفه و شام رفت.

نسب  و ولادت

سکينه بنت الحسين بن علي بن ابيطالب(ع) از دختران امام حسين(ع) و از مادري به نام رباب دختر امرءالقيس متولد شد.

اگرچه در منابع متقدم تاريخي، او کوچکتر از دختر ديگر امام حسين(ع)؛ يعني فاطمه معرفي شده؛ اما از تاريخ دقيق تولد او در تاريخ چيزي به ثبت نرسيده است.

از سخنان امام حسين(ع) به هنگام خواستگاري حسن مثني و مخير کردن او بين انتخاب سکينه و فاطمه چنين بدست مي آيد که او به هنگام حرکت به سوي کربلا دختري بالغ و در سن و سال ازدواج بوده است.

نام و لقب

نام او آمنه و به نقلي امينه و به نقل ديگر اميمه بود که مادرش به خاطر سکون و آرامش و وقاري که داشت او را سکينه لقب داده بود.

ازدواج

نقل شده که سکينه با پسر عموي خود عبدالله بن حسن(ع) ازدواج کرد؛ در حالي که شيخ مفيد و بعضي ديگر از مورخان عبدالله بن حسن را در زمان حضورش در کربلا در سني که به حد بلوغ نرسيده توصيف کرده اند.

بعضي از منابع نيز همسر سکينه دختر امام حسين(ع) را ابوبکر(عبدالله) بن حسن بن علي(ع) عنوان کرده اند. گويا ابوبکر کنيه عبدالله بوده است. القاضي النعمان المغربي نقل کرده سکينه با عبدالله بن حسن ازدواج کرد؛ اما اين ازدواج چندان به طول نينجاميد و قبل از آنکه به زفاف بينجامد، عبدالله در واقعه کربلا به شهادت رسيد.

علاقه و محبت امام حسين(ع) به وي

سکينه مورد علاقه و محبت بسيار پدر بزرگوارش امام حسين(ع) بود به گونه اي که در برخي از منابع نقل شده، امام(ع) در توصيف علاقه بسيار خود به او و مادرش رباب چنين سروده بود:

لعمرک انّني لا حبّ داراً / تکون بها سکينه و الرّباب

أحبّهما و أبذل جلّ مالي / و ليس لعاتب عندي عتاب

به جانت سوگند! خانه اي را که سکينه و رباب در آن باشند دوست دارم.

آن دو را دوست دارم و همه ثروتم را در اين راه مي بخشم و سرزنش ملامت گران در حقم به جا و شايسته نيست.


حضور در کربلا

سکينه از جمله زنان حاضر در کربلا به شمار مي رفت. مورخان و سيره نگاران از او در آثار خود بارها و بارها ياد کرده‌اند. از جمله روايت شده که در روز عاشورا، امام حسين(ع) پس از مدتي مبارزه، جهت آخرين وداع، به سوي حرم آمدند و به زنان حرم فرمودند: «صبر پيشه سازيد و لباسهاي بلندتان(چادر) را بپوشيد و آماده بلا و مصيبت باشيد و بدانيد که خداوند نگهدار شماست و به زودي شما را از چنگال اين گروه نجات خواهد داد و عاقبت کار شما سعادت و پايان کار دشمنان را به عذاب مي کشاند. خداوند شما را در برابر اين سختي ها کرامت عطا خواهد کرد پس شکوه نکنيد و چيزي نگوييد که ارزش عمل شما کم شود.»

سپس امام(ع) با يکايک زنان حرم خداحافظي کردند و سپس به نزد دختر خود سکينه که در گوشه خيمه نشسته بود و گريه مي کرد رفتند و او را نيز به صبوري دعوت کردند. در اين ديدار آخر امام(ع)، سکينه را در آغوش کشيد و با دست مبارک خويش، اشک از چشمان او پاک کرد و فرمود:

سيطول بعدي يا سکينة فاعلمي / منک البکاء اذا الحمام دهاني

لا تحرقي قلبي بدمعک حسرة / مادام مني الروح في جثماني

فاذا قتلت فانت اولي بالذي / تبکينه يا خيرة النسوان
سکينه جان؛ بدان پس از من، گريه تو طولاني خواهد بود. [پس دخترم] تا زماني که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان. اي بهترين زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو براي گريه

سزاوارتري.»

و در روايتي ديگر آمده در روز عاشورا و به هنگام وداع آخر امام حسين(ع) به کنار خيمه‌ها آمد و با صداي بلند زنان حرم را صدا زدند و فرمودند: يا زينب(س) و يا ام کلثوم و يا فاطمه و يا سکينة عليکنّ منّي السلام.

ايام اسارت

پس از واقعه عاشورا، سکينه و بانوان ديگر حرم ابا عبدالله الحسين(ع) به اسارت دشمن در آمده و همراه با کاروان اسرا به کوفه و شام رفتند. او همراه و همگام با اسراي اهل بيت(ع) به افشاي جنايات بني اميه و بيان مظلوميت اهل بيت پيامبر(ص) پرداخت و اين تلاش را از همان آغازين روزهاي ايام اسارت آغاز کرد.

نقل شده که در روز يازدهم محرم و به هنگام وداع اهل بيت(ع) با شهدا سکينه(س) پس از سخنان جانسوز عمه اش زينب(س) پيش رفت و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداري پرداخت. سخنان او با پدر و گريه هايش بر شهيد کربلا همچنان ادامه داشت تا اينکه گروهي از ياران عمر بن سعد پيش آمدند و او را به زور از پيکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد ديگر اسرا بردند.
ايام اسارت بخصوص در شام روزهاي سختي را براي سکينه و ديگر زنان اهل بيت(ع) رقم زد. سخت ترين و دردناکترين اين ايام روز ورود کاروان اسرا به شام بود.

در توصيف چگونگي ورود اسراي اهل بيت(ع) به شام از يکي از اصحاب پيامبر اکرم(ص) به نام سهل بن سعد ساعدي روايت شده که مي گفت:

روز ورود اسرا به شام مردي را ديدم که سري بر نيزه داشت که سيمايش بسيار شبيه سيماي رسول خدا(ص) بود و از پي آن دختري را ديدم که بر شتري برهنه و بي محمل سوار بود. خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کيستي؟» گفت: «سکينه دختر حسين(ع)» گفتم: «آيا از من کاري ساخته است؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را ديده سخن او را شنيده ام» گفت: «اي سهل اگر براي تو ممکن است بگو تا اين سرها را از اطراف ما کنار ببرند تا مردم به تماشاي اين سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا(ص) نگاه کنند.» سهل ساعدي مي گويد: «من خود را به حامل آن سر شريف رساندم و گفتم: «آيا براي تو ممکن است که براي حاجتي که من به تو دارم چهل دينار زر سرخ (چهار صد دينار) بگيري و حاجت مرا بپذيري؟» گفت: «حاجتت چيست؟» گفتم:«اين پولها را بگير و اين سر را جلوتر و دور از اين زنان ببر.» آن مرد پذيرفت و پولها را گرفت و آن سر را از زنان اهل حرم دور کرد.»

در چگونگي ورود اسرا بر يزيد بن معاويه نيز از امام محمد باقر (ع) روايت شده که اسراي اهل بيت(ع) را با صورتهاي باز و بدون پوشش در روز بر يزيد وارد کردند. اهل شام با ديدن آنها به يکديگر مي گفتند ما هيچ اسيري را زيباتر از اين اسرا نديديم اينان کيستند؟ در اين هنگام [عمه ام] سکينه با صداي بلند فرمود: نحن سبايا آل محمد(ص)؛ ما اسيران آل محمديم.

بازگشت به مدينه

پس از پايان اسارت سکينه نيز به همراه کاروان اسرا به مدينه بازگشت. اما از چند و چون زندگاني او در مدينه تا وفات ايشان در منابع خبر موثق و مورد اطمينان چنداني در دست نيست. شايد بتوان گفتگوي سکينه با دختر عثمان را از معدود خبرهاي مورد اعتماد در اين دوره دانست.

نقل شده که سکينه روزي با دختر عثمان در مجلسي حاضر بود، دختر عثمان براي فخرفروشي گفت: «أنا بنتُ الشهيد، من دختر شهيد هستم» سکينه جوابش را نداد تا زماني که صداي اذان برخاست، همين که مؤذن گفت: «أشهدُ أنّ محمداً رسول الله(ص)» سکينه گفت: اين پدر من است يا پدر تو؟ دختر عثمان شرمسار شد و گفت: ديگر به شما فخر نخواهم فروخت.

گويا پس از بازگشت به مدينه سکينه نيز همگام با ديگر بانوان اهل بيت(ع) به افشاي جنايت هاي بني اميه مي پرداخت و جنايتها و ددمنشي هاي آنان را در واقعه کربلا در اذهان مردم مدينه و غير آن ماندگار مي کرد. اشعار بسياري که از او در رثاي سيد و سالار شهيدان به جاي مانده است تأييدي بر صدق اين سخن است. از اين رو حکومت جور حضورشان را در مدينه برنتابيد و به دستور يزيد آنان به همراه عمه گرانقدرشان زينب(س) از مدينه اخراج و به مصر سفر کردند.

بنا بر نقل برخي از منابع سکينه بنت الحسين(س) و خواهرش فاطمه و برخي ديگر از زنان بني هاشم به همراه حضرت زينب(س) راهي مصر شدند. آنان چند روز مانده از رجب به آنجا رسيدند ومورد استقبال مسلمة بن مخلد –فرماندار مصر- و گروهي از بزرگان آن سرزمين قرار گرفتند.

نسبت هاي اختلافي

الف: تغزل و شعرگويي

ابوالفرج الاصفهاني، تغزل و شعرگويي و تشکيل مجامع شعر و شاعري و عرضه نتايج طبع توسط مشاهير اهل سخن و شعراي بزرگ آن عصر خدمت سکينه بنت الحسين(ع) و قانع شدن به داوري و نظرات آن بانو، را به وي نسبت داده اند.

ابوالفرج اين روايت را از زبير بن بکار که دشمن آل علي(ع) بوده، بلکه با ديگر بني هاشم هم عدوات داشته، نقل کرده است. کسي که اين دروغها را براي مردان و زنان اهل بيت(ع) مي ساخت تا جايي که مي خواستند او را از بين ببرند از اين رو در زمان متوکل از مکه گريخت و در بغداد ساکن شد.
 بعلاوه در سلسله سندهاي اين روايات، عمر بن ابي بکر المؤملي وجود دارد که روايات او در مستندات خود تا به آن حد ضعيف و بي اساسند که نه تنها در نظر برخي از علماي اهل سنت روايات اومخدوش و ضعيف تلقي گرديده است، بلکه او را آفتي از آفات معرفي کرده اند.

ابوالفرج خود در کتابش به اين امر اعتراف داشته است که «نظير اجتماعي که به سکينه بنت الحسين(ع) منسوب گرديده به سرپرستي زني اموي برپا شده است و من تا زماني که زنده ام اسمش را براي احدي باز نخواهم گفت.»

همچنين بسياري از اشعاري را که به سکينه بنت الحسين(ع) نسبت داده شده متعلق به آن بانو نيست، بلکه اين اشعار متعلق به سکينه بنت خالد بن مصعب زبيري است که ملاقاتها و اجتماعاتش با عمر بن ابي ربيعه شاعر و مغازلاتش با او معروف و مشهور است. تشابه اسمي سکينه بنت الحسين(ع) با سکينه بنت خالد بن مصعب همسر عمر بن ابي ربيعه و اختلاط گاه به عمد اين دو اسامي موجب اختراع قصه هاي آن چناني بوده است بسياري ديگر از اين اشعار و اجتماعات منسوب به سکينه دختر امام حسين(ع) هم، در حقيقت اشعار و اجتماعاتي است به سرپرستي عائشه بنت طلحة بن عبيدالله همسر مصعب بن زبير که با عمر بن ابي ربيعه به تغزل و اشعار شاعرانه اشتغال و اشتهار داشت.

ب: تعدد ازواج

از ديگر مواردي که به سکينه بنت الحسين(ع) نسبت داده شده است ازدواج هاي مکرر ايشان است؛ و عجيب تر اينکه در ميان اين ازدواج ها نام افرادي هم به چشم مي خورد که سابقه عناد و دشمني با او و اهل بيتش را داشته و از دشمنان درجه اول آنان و شيعيانشان محسوب مي شدند.

در روايات اهل سنت آمده که سکينه دختر امام حسين(ع) پس از واقعه تلخ عاشورا و بازگشت به مدينه با مصعب بن زبير ازدواج کرد و براي او فرزندي به نام "فاطمه" به دنيا آورد و پس از کشته شدن مصعب با عبدالله بن عثمان بن عبدالله بن حکيم بن حزام بن خويلد ازدواج کرد و پسري بنام "عثمان" براي او به دنيا آورد. پس از عبدالله، سکينه با زيد بن عمرو بن عثمان بن عفان و بعد با ابراهيم بن عبدالرحمان بن عوف ازدواج کرد؛ اما به واسطه نامه هشام بن عبدالملک والي مدينه از او جدا شد و بعد با اصبغ بن عبدالعزيز بن مروان ازدواج کرد و سپس دوباره با ابراهيم بن عبدالرحمن بن عوف ازدواج کرد.

با توجه به اينکه بر اساس روايات شيعي، سکينه بعد از ازدواجش با عبدالله بن حسن(ع) تا زمان وفات با کسي ازدواج نکرده بود، بي ترديد موضوع تعدد ازواج که براي سکينه نقل کرده اند اسائه ادب ديگري است که دشمنان براي تقرب بين آل علي(ع) و دشمنانشان به اهل بيت(ع) بسته و در راستاي تلاش براي رفع عداوت تقليدي بين آنها و بين مخالفان اهل بيت(ع) صورت گرفته است.

بر روايات ازدواجهاي مکرر سکينه بنت الحسين(ع) اشکالات بسياري وارد است که از مهمترين آن مي توان به اين دو مورد اشاره کرد:

اولاً: از طريق تاريخ نويسان شيعه نام هيچ همسر يا فرزندي براي اين بانو به ثبت نرسيده است، هرچه هست رواياتي است که از طريق ابوالفرج اصفهاني و امثال او که از نزديکان بني اميه بوده اند به ما رسيده است. آن بانويي که امام(ع) در توصيف او مي فرمايند «و اما السکينه فغالب عليها الاستغراق مع الله فلا تصلح لرجل؛ سکينه غالباً غرق در ذات الهي است از اين رو شايسته امور زناشويي نيست» چگونه ممکن است آن طور باشد که ابوالفرج مي گويد.

ثانياً: اين ازدواج ها و بخصوص ازدواج سکينه با مصعب بن زبير به جهت دشمني شديد آل زبير با اهل بيت(ع) و عدم توافق آنان با هم، امري محال است و برخي مقتضيات ديني و اجتماعي نيز اين ازدواج را منع مي کند چگونه ممکن است سکينه با مصعبي ازدواج کند که با آل علي(ع) دشمني شديد داشته است و شيعيان او را از دم شمشير مي گذرانده است.

شخصيت علمي و معنوي سکينه

سکينه دختر امام حسين(ع) را از برترين، باهوش ترين، و نيکوسرشت ترين زنان عصر خويش دانسته اند. او در فضل و کمال به اندازه اي بود که به فرموده پدرش امام حسين(ع) غالباً غرق در ذات الهي بود.

در کتب و مصادر روايي و رجالي از سکينه بنت الحسين(ع) به عنوان يکي از راويان و محدثان ثقه و مورد اطمينان ياد شده است. او از راويان حديث پدر بزرگوارش اباعبدالله الحسين(ع) به شمار آمده و افرادي چون سلمي عمه يعلي و فائد مدني و سکينه دختر اسماعيل بن ابي خالد و سکينه دختر قاضي ابي ذر نيز از جمله راوياني دانسته شده اند که از او روايت نقل کرده اند.
از ويژگي هاي شخصيتي ديگر سکينه مي توان به تسلط او بر فنون و ادب اشاره کرد. سکينه در بلاغت و فصاحت نصيبي عظيم داشت. گرچه اهل بيت(ع) از شعر و امثال آن دوري جسته اند؛ اما به جهت حزن و اندوه و مصيبت يا به واسطه رسيدن به اجر و ثواب مصيبت امام حسين(ع) اشعاري را سروده اند.

درگذشت

در چگونگي و محل وفات سکينه اختلاف شده است. اما بنا بر نقل بسياري از منابع و مآخذ وفات ايشان در روز پنجم ربيع الاول سال ۱۱۷ هجري قمري در زمان امارت خالد بن عبدالله بن حارث و به نقلي خالد بن عبدالملک در مدينه اتفاق افتاده است. بنا بر نقل منابع اهل سنت، خالد بن عبدالله بر او نماز خواند و او را در قبرستان بقيع به خاک سپردند.

برخي محل دفن اين بانو را قبرستان باب الصغير سوريه مي دانند.

منبع : سايت ويکي شيعه




آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما