* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 09 بهمن 1393 | تعداد بازديد: 33812 | |
امام عسکري (ع) | ||
امام حسن عسکري (ع ) در سال 232هجري در مدينه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن يا سليل زني لايق و صاحب فضيلت و در پرورش فرزند نهايت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شايسته است پرورش دهد . اين زن پرهيزگار در سفري که امام عسکري (ع ) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد . صورت و سيرت امام حسن عسکري (ع ) امام يازدهم صورتي گندمگون و بدني در حد اعتدال داشت . ابروهاي سياه کماني ، چشماني درشت و پيشاني گشاده داشت . دندانها درشت و بسيار سفيد بود . خالي بر گونه راست داشت . امام حسن عسکري (ع ) بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود . راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و به ويژه براي اصحاب بزرگوارش - در ايام عمر کوتاه خود - روشن کرد . به طور کلي دوران عمر 29ساله امام حسن عسکري (ع ) به سه دوره تقسيم مي گردد : شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجري نوشته اند . ماجراي جانشين بر حق امام عسکري ابوالاديان مي گويد : من خدمت حضرت امام حسن عسکري (ع ) مي کردم . نامه هاي آن حضرت را به شهرها مي بردم . در مرض موت ، روزي من را طلب فرمود و چند نامه اي نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهي شد و صداي گريه و شيون از خانه من خواهي شنيد ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود .
زيارتنامه حضرت امام حسن عسکري (ع ) درود بر تو اي سرورم اي ابامحمد حسن بن علي آن راهنماي راه يافته و رحمت خدا وبرکات او | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محمد رضا حشمتخواه -
تاريخ: 17 بهمن 89 - 10:02:19
السلام عليك يا امام العسكري |
2 |
نام و نام خانوادگي: حسيني رضا -
تاريخ: 23 بهمن 89 - 00:53:46
نميدونم چيبگم آخه کارت حرف نداره |
3 |
نام و نام خانوادگي: چه فرقي داره! -
تاريخ: 05 بهمن 90 - 18:33:29
خسته نباشيد عرض مي کنم بابت مطلب کامل و در عين حال ساده و قابل فهم براي عموم.عالي بود!! |
4 |
نام و نام خانوادگي: سعيد -
تاريخ: 11 بهمن 90 - 19:36:14
اجرت به خدا انشالله خدا موفقت کنه |
5 |
نام و نام خانوادگي: جواد -
تاريخ: 12 بهمن 90 - 11:36:29
آجرک الله يا صاحب الزمان |
6 |
نام و نام خانوادگي: حسين -
تاريخ: 13 بهمن 90 - 11:12:12
سلام باتشکرازسايت خوبتون يک شبهه اي رووهابيها طرح کرده اند وآن اينکه شيعيان بعدازامام هادي عليه السلام دچارترديدشدندواستناد کردند به روايت احمدبن اسحاق دربحارجلد50صفحه 335وجلد23ص38 چه جوابي روبايدداد؟ باتشکر جواب نظر: با سلام دوست گرامي بني اسرائيل نيز بعد از رفتن موسي دچار شك و ترديد شدند ، آيا اين به معني عدم خلافت الهي هارون است ؟! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
7 |
نام و نام خانوادگي: زهره رحيمي -
تاريخ: 15 بهمن 90 - 11:30:55
با سلام و خسته نباشيد لطف مي كنيد سلسله مناطرات امام حسن عسگري )ع( را با ابن اسحاق كندي كه (در مورد رد قرآن) را در سايت بگذاريد. |
8 |
نام و نام خانوادگي: حالا !!!!!!!!!!!!!!!! -
تاريخ: 30 دي 91 - 19:43:16
عالي بود ممنونم. |
9 |
نام و نام خانوادگي: حميد -
تاريخ: 30 دي 91 - 23:30:55
خيلي ممنون.جامع و كامل بود.ممنون |
10 |
نام و نام خانوادگي: حسين از مشهد -
تاريخ: 01 بهمن 91 - 12:08:40
با سلام وتشکر زياد بابت سايت زيباتون وشبکه ولايت واساتيد ابوالقاسمي ويزداني در جمله (يا علي مدد) منظور از علي حضرت اميرالمومنين علي ابن ابي طالب است يا اسم جلاله اله واز هزار ويک اسم خداست جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ رسول خدا صلي الله و عليه و آله فرمود: «علي مع الحق و الحق مع علي» علي هميشه با خداست در حديث ثقلين هم به اين واقعيت تاكيد شده است. لذا اگر حضرت علي عليه السلام منظور باشد هم بخاطر ذوب شدن او در خداست او محو خداست اگر او را بگوييم گويا خدا را گفته ايم چون علي محصول تربيت الهي رسول اوست. به هر حال هر دو صحيح است اما افراد ممكن است متفاوت قصد كنند. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
11 |
نام و نام خانوادگي: smzeya -
تاريخ: 30 بهمن 91 - 21:01:17
از زندگي نامه اي که از امام حسن عسکري0عليه السلام) گذاشتيد خيلي ممنون. |
12 |
نام و نام خانوادگي: سحر -
تاريخ: 01 ارديبهشت 92 - 13:53:05
مطالب خوب بود ولي اي كاش منبع رو ذكر ميكرديد. |
13 |
نام و نام خانوادگي: داريوش بزرگ -
تاريخ: 11 ارديبهشت 92 - 10:09:33
بسيار عالي بود استفاده كرديم خيلي ممنون بوووووووووووووووس |
14 |
نام و نام خانوادگي: خداداد ا قوي -
تاريخ: 03 خرداد 92 - 07:21:43
تشكر عالي بود اجر آ خرتتان باشد |
15 |
نام و نام خانوادگي: سجاد جعفرزاده رومياني -
تاريخ: 28 شهريور 92 - 19:49:20
با سلام وخسته نباشيد وب زيبايي داري آجرت با خداااااااااااااااا |
16 |
نام و نام خانوادگي: مستور -
تاريخ: 17 دي 92 - 19:44:27
اين مطلب درسته که 13 سال در مدينه بودند نقل اين است که اصلا در سامرا بدنبا اومدند يا يکساله بودند که با پدرشان سامرا رفتند جواب نظر: باسلام
دوست گرامي؛ محل تولد ايشان طبق سخن شيخ مفيد در ارشاد و مسعودي در اثبات الوصيه و شيخ عباس قمي در منتهي الامال و سيد محسن اميد در اعيان الشيعه، مدينه بوده است(سال231) سپس در چهار سالگي(سال 236) به همراه پدر بزرگوارشان راهي عراق شدند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1) |
17 |
نام و نام خانوادگي: مجيد دهقان -
تاريخ: 20 دي 92 - 00:06:10
با عرض سلام و خسته نباشيد.تشکر ميکنم از اينکه در وصف زندگي معصومين تلاش و زحمت کشيديد |
18 |
نام و نام خانوادگي: ابرراهيم -
تاريخ: 20 دي 92 - 12:45:08
عالي بود اجرتان باامام زمان |
19 |
نام و نام خانوادگي: سيد مرتضي تبادکاني -
تاريخ: 20 دي 92 - 17:54:48
سلام با تشکر لطفا از عکس و تصاوير حرم ايشان و شهر سامرا و اشنايي با محل زندگاني ايشان نيز مطالبي را اضافه کنيد |
20 |
نام و نام خانوادگي: صمد سياهي -
تاريخ: 05 بهمن 92 - 09:43:38
اجرتان با امام زمان (ع) |
21 |
نام و نام خانوادگي: نيلوفر فرناد -
تاريخ: 16 بهمن 92 - 12:44:06
زيبا بود اجرتان با امام زمان |
22 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 19 بهمن 92 - 09:38:14
سلام.با اجازتون با ذکرمنبع براي وبلاگم کپي کردم. اگه بتونيد يه سربه وبلاگم بزنيد ومن را دربهتر کردن وبلاگم کمک کنيد ممنون ميشم http://yaaliakbar.roomfa.com/ |
23 |
نام و نام خانوادگي: صادق -
تاريخ: 19 بهمن 92 - 11:21:35
دستتون درد نكنه عاليه |
24 |
نام و نام خانوادگي: فاطمه -
تاريخ: 19 بهمن 92 - 11:59:06
امام حسن عسکري(ع) مي فرمايند: «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهى چشم به سفيدىاش نزديکتر است. |
25 |
نام و نام خانوادگي: فاطمه -
تاريخ: 19 بهمن 92 - 12:00:18
ميلاد يازدهمين امام، و سيزدهمين کشتي نجات آقا امام حسن عسکرى (ع) بر شما مبارک باد. |
26 |
نام و نام خانوادگي: moon -
تاريخ: 19 بهمن 92 - 16:45:40
خيلي کامل وساده بود ممنون |
27 |
نام و نام خانوادگي: معصومه ملايي -
تاريخ: 19 بهمن 92 - 19:14:18
السلام عليک يابن رسول الله |
28 |
نام و نام خانوادگي: محد3 جووووون -
تاريخ: 21 بهمن 92 - 16:42:43
مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــررررررســــــــــــــــــــــــــــــــي عالي بوووووود |
29 |
نام و نام خانوادگي: صالحه -
تاريخ: 02 مهر 93 - 10:46:43
سلام مي خواستم درموردزندگي سياسي حضرت بيشتربدونم جواب نظر: باسلام
خواهر گرامي؛ در اين مورد مطالبي را بطور خلاصه از کتاب «حيات فکري و سياسي امامان شيعه» نوشته استاد رسول جعفريان ص 540 به بعد ذکر مي کنيم :
امام در سال 243 به سامرا فراخوانده شدند و هدف خلفاي عباسي در اين مورد از جهاتى شبيه سياست مأمون در آوردن امام رضا عليه السّلام به خراسان بود؛ تا رفت و شد شيعيان با امام تحت كنترل در آمده و شناسايى شيعيان براى آنها ممكن شود. تصور عباسيان اين بود كه ممكن است امامان، همانند ساير علويان، با داشتن هوادارانى چند، دست به قيام بزنند. حضور آنها در مركز خلافت مانع از چنين اقدامى مىشد.
سالهايى كه امام در اين شهر مىزيست بجز چند نوبتى كه به زندان افتاد در صورت ظاهر همانند يك شهروند عادى زندگى مىكرد. طبعا رفتار وى به طور محتاطانهاى زير نظر حكومت قرار داشت. روشن است كه امام عسكرى عليه السّلام همانند ساير امامان، در صورت داشتن اختيار و آزادى، نه سامرا بلكه مدينه را براى زندگى انتخاب مىكردند. در واقع اقامت طولانى ايشان در سامرا جز نوعى بازداشت از طرف خليفه قابل توجيه نيست. اين مسأله به خصوص به علت وجود شبكه منظم و متشكل شيعيان كه از مدتها قبل شكل گرفته بود، در نظر خليفه از اهميت فراوانى برخوردار بود و موجبات نگرانى مىشد و وحشت او را فراهم مىآورد؛ چيزى كه مىبايست به نحوى كنترل مىشد. به همين جهت از امام خواسته بودند حضور خود را در سامرا، به طور مداوم به آگاهى حكومت برساند؛ چنان كه طبق نقل يكى از خدمتكاران امام، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دار الخلافه حاضر شود.1 چنين حضورى، گرچه در ظاهر نوعى احترام براى آن حضرت تلقى مىشد، ولى در واقع تنها وسيله كنترل او از نظر خليفه بود. شيعيان براى ديدن امام مشكل داشتند؛ لذا طبق روايات مختلف بر سر راه حضرت قرار مي گرفتند و حوائج و مطالب خود را به خدمت ايشان مي رساندند.2 اين کار هم مشکلاتي را براي آنها بعضا ايجاد مي کرد لذا فرمودند: « لا يسلمنّ علىّ أحد و لا يشير الىّ بيده و لا يؤمئ فإنّكم لا تؤمنون على أنفسكم.»3 كسى بر من سلام و حتى اشاره هم به طرف من نكند؛ زيرا كه در امان نيستيد. اين روايت به خوبى نشان مىدهد كه دستگاه خلافت تا چه حد روابط امام با شيعيانش را زير نظر داشته و آن را كنترل مىكرده است. البته امام و شيعيانش در فرصتهاى گوناگونى همديگر را ملاقات مىكردهاند و سرپوشهايى نيز براى اين تماسها وجود داشته است. يكى از بهترين راههاى ارتباطى شيعيان با امام، مكاتبه بوده كه در مصادر نيز فراوان به آن بر مىخوريم. نکته ديگر احترام مردم بخصوص برخي مقامات دولتي به ايشان است. امام عسكرى عليه السّلام اگر چه بسيار جوان بودند، ولى به دليل موقعيت بلند علمى و اخلاقى، به ويژه رهبرى شيعيان و اعتقاد بىشائبه آنان به امام و احترام بىچون و چراى مردم از ايشان، شهرت فراوانى پيدا كرده بودند.
سعد بن عبد الله اشعرى از علماى معروف شيعه كه احتمالا به ملاقات امام عسكرى عليه السّلام نيز شرفياب شده مىگويد: در شعبان سال ٢٧٨ - هيجده سال پس از رحلت امام عليه السّلام - در مجلس احمد بن عبيد الله بن خاقان فرزند وزير معتمد عباسي 4 كه آن روزها مسئوليت خراج قم را بر عهده داشت و به آل محمد و مردم قم نيز عداوت مىورزيد نشسته بوديم. سخن از طالبيون ساكن سامرا و مذهب و موقعيت آنان در پيش حاكم به ميان آمد، احمد گفت: من كسى از علويان را چون حسن بن على عسكرى عليه السّلام در سامرا نديده و نشنيده بودم كه اين چنين به وقار و عفاف و زيركى و بزرگ منشى در ميان اهل بيت خود شناخته شده و پيش سلطان و بنى هاشم محترم باشد، چنان كه او را بر افراد مسن حتى امراء و وزراء و منشيان نيز برترى مىدادند. روزى من بالاى سر پدرم ايستاده بودم؛ آن روز پدرم براى ديدار با مردم نشسته بود. يكى از حاجبان وارد شد و گفت: ابن الرضا در بيرون در ايستاده است. پدرم با صداى بلندى گفت: او را اجازه ورود بدهيد و آن حضرت وارد شد. . . وقتى پدرم او را ديد چند قدم به سوى او رفت، كارى كه نديده بودم با كسى حتى امرا و ولات عهد انجام بدهد. وقتى به او نزديك شد، دست به گردنش انداخت و صورت و پيشانى او را بوسيد. آنگاه دستش را گرفت و در جاى خود نشاند. پدرم خود روبروى او نشست و با وى به گفتگو پرداخت. در سخنان خود، او را با كنيه-كه حاكى از احترام او بود-مورد خطاب قرار مىداد و مرتب مىگفت: پدر و مادرم فدايت. . . شب هنگام نزد پدرم رفتم. . . و از وى پرسيدم: پدر! آن شخص كه امروز آن همه اجلال و احترامش نمودى، چه كسى بود كه حتى پدر و مادرت را فداى او مىكردى؟ گفت: او ابن الرضا، امام رافضيان بود؛ آنگاه ساكت شد. چند لحظه بعد سكوتش را شكست و ادامه داد: فرزندم اگر روزى خلافت از دست بنى عباس بيرون رود، در ميان بنى هاشم، جز او كسى شايستگى تصدى آن را ندارد. او به خاطر فضل، صيانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نيكو سزاوار مقام خلافت است. اگر پدر او را ديده بودى مردى بود بزرگوار، عاقل، نيكوكار و فاضل. با شنيدن اين سخنان آتش خشم سر تا سر وجودم را فرا گرفت. در عين حال حس كنجكاويم براى شناختن او برانگيخته شد. از هر كس از بنى هاشم، منشيان، قضات، فقها، حتى مردم عادى كه دربارهاش سؤال مىكردم او را در نزد آنان در نهايت جلالت و بزرگوارى و مقدم بر ساير افراد اهل بيت مىيافتم. همه مىگفتند: او امام رافضيان است. از آن پس اهميت وى پيش من رو به فزونى گذاشت؛ زيرا دوست و دشمن او را به نيكى مىستودند.است. پدرم با صداى بلندى گفت: او را اجازه ورود بدهيد و آن حضرت وارد شد. . . وقتى پدرم او را ديد چند قدم به سوى او رفت، كارى كه نديده بودم با كسى حتى امرا و ولات عهد انجام بدهد. وقتى به او نزديك شد، دست به گردنش انداخت و صورت و پيشانى او را بوسيد. آنگاه دستش را گرفت و در جاى خود نشاند. پدرم خود روبروى او نشست و با وى به گفتگو پرداخت. در سخنان خود، او را با كنيه-كه حاكى از احترام او بود-مورد خطاب قرار مىداد و مرتب مىگفت: پدر و مادرم فدايت. . . شب هنگام نزد پدرم رفتم. . . و از وى پرسيدم: پدر! آن شخص كه امروز آن همه اجلال و احترامش نمودى، چه كسى بود كه حتى پدر و مادرت را فداى او مىكردى؟ گفت: او ابن الرضا، امام رافضيان بود؛ آنگاه ساكت شد. چند لحظه بعد سكوتش را شكست و ادامه داد: فرزندم اگر روزى خلافت از دست بنى عباس بيرون رود، در ميان بنى هاشم، جز او كسى شايستگى تصدى آن را ندارد. او به خاطر فضل، صيانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نيكو سزاوار مقام خلافت است. اگر پدر او را ديده بودى مردى بود بزرگوار، عاقل، نيكوكار و فاضل. با شنيدن اين سخنان آتش خشم سر تا سر وجودم را فرا گرفت. در عين حال حس كنجكاويم براى شناختن او برانگيخته شد. از هر كس از بنى هاشم، منشيان، قضات، فقها، حتى مردم عادى كه دربارهاش سؤال مىكردم او را در نزد آنان در نهايت جلالت و بزرگوارى و مقدم بر ساير افراد اهل بيت مىيافتم. همه مىگفتند: او امام رافضيان است. از آن پس اهميت وى پيش من رو به فزونى گذاشت؛ زيرا دوست و دشمن او را به نيكى مىستودند.5 اين روايت با توجه به راوى آن كه خود يكى از معاندان سر سخت اهل بيت بوده، موقعيت اخلاقى و اجتماعى امام را در ميان عامه مردم و حتى خواص نشان مىدهد. خادم امام عسكرى عليه السّلام مىگويد: روزهايى كه امام به مقر خلافت مىرفت، شور و شعف عجيبى در مردم پيدا مىشد. خيابانهاى مسير آن حضرت از جمعيتى كه سوار بر مركبهاى خود بودند، پر مىشد. وقتى امام تشريف مىآوردند، هياهو يك باره خاموش مىگشت. آن حضرت از ميان جمعيت گذشته و وارد مجلس مىشد.6 طبيعى است كه بايد بيشترين اين افراد از شيعيانى باشند كه از مناطق دور و نزديك براى ديدن امام به سامرا مىآمدند؛ هر چند ارادت ساير مردم نيست به فرزندان رسول خدا نيز آنها را براى ديدن امام تهييج كرده و سبب فزونى جمعيت مىشد. امام عليه السلام در اين مدت که در سامرا بودند بارها به زندان افتادند7 و در زندان هم جاسوساني اعمال حضرت را زير نظر داشتند.8 ارتباط امام عسکري عليه السلام غير از ديدارهايي که ذکر شد بخصوص با شيعيان نقاط دوردست از طريق مکاتبه و به وسيله وکلاي ايشان بوده است.9 1 ) . الغيبه، طوسى، ص ١٢٩ . 2 ) . الكافى، ج ١ ، ص ۵٠٩ ؛ الارشاد، ص ٣٨٧ ؛ اعلام الورى، ص ٣٧٠ ؛ كشف الغمه، ج ٢ ، ص ۴٢۵ و ص 413 ؛ الخرائج و الجرائح، ج ١ ، ص ۴۴۴ و 445 و 446 و 447 ؛ الصراط المستقيم، ج ٢ ، ص ٢٠٨ ؛ در پاورقى از مستدرك، ج ٩ ، ص ٧٢ ؛ اثبات الوصيه، ص ٢۴٣ ؛ بحار الانوار، ج ۵٠ ، ص ٢٩٣ 3 ) . الخرائج و الجرائح، ج ١ ، ص ۴٣٩ ؛ الصراط المستقيم، ج ١ ، ص ٢٠٧ 4 ) . كامل ابن اثير، ج ٧ ، ص ٢٣۵
5 ) . بحار الانوار، ج ۵٠ ، ص ٣٢۵ ؛ الكافى، ج ١ ، ص ۵٠۵ ؛ الغيبه، طوسى، صص ١٣١ - ١٣٢ ؛ كمال الدين، ج ١ ، ص ۴٠ - ۴١ ؛ اعلام الورى، صص ٣۵٧ - ٣۵٩ ؛ الارشاد، ص ٣٣٨ - ٣۴٠ ؛ كشف الغمه، ج ١ ، ص ۴٠٧
6 ) . الغيبه، طوسى، ص ١٢٩
7) . بحار الانوار، ج ۵٠ ، ص ٣١۴ از كتاب الاوصياء به توسط مهج الدعوات، ص ٣۴۴ ؛ الارشاد، ص ٣۴٢ ؛ الكافى، ج ١ ، ص ۵٠٨ ؛ كشف الغمه، ج ٢ ، ص ۴١٢
8) . نور الابصار، ص ١۶۶ ؛ كشف الغمه، ج ٢ ، ص ۴٣٢ ؛ بحار الانوار، ج ۵٠ ، ص ٢۵۴ ؛ الخرائج و الجرائح، ج ٢ ، ص ١٨٢؛ بحار الانوار، ج ۵٠ ، صص ٣١١ - ٣١٢ ؛ اعلام الورى، ص ٣۵۴ . 9) . رجال كشى، ص ۵٨٠
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1) |
30 |
نام و نام خانوادگي: مهدي اسدي درباغي -
تاريخ: 09 دي 93 - 23:06:09
يَابْنَ الحسن با شهادت پدرت امام حسن عسكري خورشيد در غروب سامرا توقف كرده بود آنچنان كه خون در رگهاي هستي بند آمد داغي سترگ همه شهر را بلعيد،ابرهاي عزدار رسيدند،وچشمان آسمان نم نم مي باريد،انقدر آسمانيان اطراف خانه امام راقرق كردند كه انگار هر قطره باران فرشته اي استكه براي عرض تسليت به زمين امده است، كه بگويد در اين جهان چه اتفاقي افتاده است امروز ديگر لازم نيست اين خانه در محاصره باشد،زيرا شوكران كار خودش را كرده وامام مظلوم به بهشت وارد شده،امديم آن امام هما را با نماز عشق بدرقه كنيم كه سيماي زيبا تو را ديديم ، وباز اميد در ما جوانه زد اما زود خبر امد كه دژخيم به خانه ات هجوم آورد وتو از ديده ها غايب شدي با دو مصيبت روبرو گشتيم هم در فراق امامي بايد مي سوختيم وهم از محروميت ملاقات با تو بايد اشك جدايي مي ريختيم وهم بايد زخم زبان دشمنان راتحمل كنيم وتفرقه ياران را ببينيم اماما لحظه هاي بي تو،و لحظه هاي سرد تنهايي بود ،واسمان مه الود،سرد تاريك ،شب پره در كوجه ها پرسه مي زنند ونبود ترا به رخم مي کشيدند پاسخي نداشتم جز آهي پر از فرياد، در ميان همه بي کسي ها وگريه هاي شبانه ، که گاه به ضجه همراه مي شد.و نواهاي عاشقانه، که به هر مستمعي حس غريب هجر و فراق را مي بخشيد. حالي داشتيم همچون بلبلي در ميان برگ ريزان خزان همچو مرغي ترد شده از قافله سيمرغ،هوا ،هوا تازيانه هاي قنفذ هابودکه در ميان فريادهاي درياي خروشان غم، بر ما فرود مي امد و در كوچه ها در امتداد كوچه هاي مدينه سرگردان مي كرد ،نه در نخلستان مي توانستم پيدايت كنم ونه درمسجد، دراين هجران، اسب رم کرده ستم که وحشيانه بر وجودم مي تازيد. ,ودر نگاهشان ترديد بود ودر گرداب اثبات كردن خود مي گشتند وخود را در آيينه ديگران مي ديدند ودر كوچه اشعريون مرجه وفلاسفه سرگردان بودند تو از ديار عشق، به ياريم شتا فتي، و سفيراني فرستادي كه توانستم اين اندو ه ومصيبت ما را تحمل كنيم منتظر شدم و در خط انتظار معارف پراكنده شيعه را جمع اوري كرديم اصول كافي،خصال ،نهج البلاغه را پديد اورديم تا در اين ديار غربت غيبت ،كنار قران يار مد كار راهنماي ما باشد و مولاجان اما گاهي اوقات كه تو را يك تنه با كوله بار تنهايي در جاده هاي سرد وبي روح زمانه مي بينم وجودم را غم واندوه فرا مي گيرد وبه انتها جاده غربت به عصر ظهور منتهي مي شود فكر مي كنم و مي گويم با اين همه اندوه جانكاه چه كنيم |
31 |
نام و نام خانوادگي: جواد محمدپور -
تاريخ: 10 دي 93 - 00:50:09
ممنون عاليييي بود >>> خدايا، به حق يازدهمين امام مظلوم شيعيان فرج فرزند غائب غريبش را نزديک بگردان التماس دعا |
32 |
نام و نام خانوادگي: جواد محمدپور -
تاريخ: 10 دي 93 - 00:50:09
ممنون عاليييي بود >>> خدايا، به حق يازدهمين امام مظلوم شيعيان فرج فرزند غائب غريبش را نزديک بگردان التماس دعا |
33 |
نام و نام خانوادگي: ش_رفائي -
تاريخ: 10 دي 93 - 00:51:52
سپاس خداوند خيرتان دهاد ... در دني و برزخ و آخرت يا علي |
34 |
نام و نام خانوادگي: نعمت اله صادق زاده -
تاريخ: 10 دي 93 - 10:01:56
سلام علت عدم روشنگري مردم از عدم صلاحيت جعفركذاب به امامت شيعيان توسط امام هادي وامام عسكري چه بود جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
اگر در روايات دقت کنيد خواهيد دانست که هر دو امام بزرگوار دائما مردم را از رفت و آمد با جعفر کذاب پرهيز مي دادند امام هادي عليه السلام او را به پسر نوح تشبيه مي کرد و امام عسگري عليه السلام که خود را به هابيل و او را به قابيل تشبيه مي کرد که او در پي کشتن من است
در کتاب الهداية الكبرى در اين خصوص چنين آمده است:
ِ أَنَّ سَيِّدَنَا أَبَا الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) كَانَ يَقُولُ لَهُمْ تَجَنَّبُوا ابْنِي جَعْفَراً أَمَا إِنَّهُ بُنَيٌّ مِثْلُ حَامٍ مِنْ نُوحٍ الَّذِي قَالَ اللَّهُ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ فِيهِ: قَالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي الْآيَةَ فَقَالَ لَهُ اللَّهُ يَا نُوحُ: إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ وَ إِنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) كَانَ يَقُولُ لَنَا بَعْدَ أَبِي الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) اللَّهَ اللَّهَ أَنْ يَظْهَرَ لَكُمْ أَخِي جَعْفَرٌ عَلَى سِرٍّ فَوَ اللَّهِ مَا مَثَلِي وَ مَثَلُهُ إِلَّا مَثَلُ هَابِيلَ وَ قَابِيلَ ابْنَيْ آدَمَ حَيْثُ حَسَدَ قَابِيلُ لِهَابِيلَ عَلَى مَا أَعْطَاهُ اللَّهُ لِهَابِيلَ مِنْ فَضْلِهِ فَقَتَلَهُ وَ لَوْ تَهَيَّأَ لِجَعْفَرٍ قَتْلِي لَفَعَل خصيبى، حسين بن حمدان، الهداية الكبرى ؛ ؛ ص381، البلاغ - بيروت، 1419 ق. يزدى حايرى، على، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجّل الله تعالى فرجه الشريف، 2جلد، مؤسسة الأعلمى - بيروت، چاپ: اول، 1422 ق. اگر در جمله «کان يقول» دقت کنيد اين دلالت بر استمرار مي کند يعني اين دو امام در خصوص او دائما روشنگري مي کردند تا مردم گرفتار گمراهي او نشوند موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |
35 |
نام و نام خانوادگي: احمدرضا -
تاريخ: 10 دي 93 - 14:17:21
تشمر ميکنم ازشما واقعا من خيلي چيزارو درباره امام حسن عسگري نميدونستم حالا متوجه شدم متشکرم |
36 |
نام و نام خانوادگي: فرزاد -
تاريخ: 19 دي 93 - 16:42:50
سلام خدمت جنابعالي.دست شما درد نکنه واقعا اطلاعات خوب بود.خيلي ممنون |