* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 05 تير 1387 تعداد بازديد: 3557 
يك مناظره خواندني درباره فضائل خلفاء !!
 


 

مأمون پس أز آنكه دخترش أمّ الفضل را به حضرت إمام جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) تزويج كرد , در يكي أز روزها مجلس بزرگي تشكيل يافته بود , خود مأمون و حضرت جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) ويحيى بن أكثم وعدّه بسياري أز أهل تسنّن در آنجا حضور داشتند , يحيى بن أكثم مسأله حسّاسي را پيش آورد و به إمام جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) گفت :

 

يابن رسول الله (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) ! روايت شده است كه جبرئيل أمين بر پيامبر خدا (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) نازل شد وگفت :

 

يا محمّد ! پروردگارت سلام مي رساند ومي گويد :

 

من أز أبوبكر راضي هستم , أز أبوبكر سؤال كن ببين آيا أو هم أز من راضي هست يا نه ؟ آيا نظر شما درباره إين روايت مشهور چيست وچه ميگوئيد ؟

 

إمام جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود :

 

من فضيلت أبوبكر را إنكار نميكنم (1) ولي كساني كه إين خبر را نقل ميكنند بايد خبر ديگري را كه رسول خدا (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) در حجّة الوداع بيان نمود در نظر داشته باشند كه پيامبر (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) فرمود :

 

كساني كه بر من دروغ مي بندند زياد شده اند وبعد أز من نيز زياد خواهند شد وهر كس عمدا بر من دروغ بندد جايگاه أو در آتش خواهد بود . بنابرإين هرگاه حديثي أز من نقل شد آن را با كتاب خدا (قرآن) وسنّت (دستورات من) مقايسه كنيد , هر كدام كه موافق كتاب خدا وسنّت من بود قبولش كنيد ؛ وهر كدام هم كه مخالف كتاب خدا وسنّت من بود ردّش نمائيد .

 

سپس إمام جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود :

 

إين روايت (درباره أبوبكر) موافق كتاب خدا نيست ؛ زيرا خداوند ميفرمايد :

 

" ما انسان را آفريديم و از رازهاي درون او آگاهيم وما از رگ گردن به او نزديكتريم " (2)

 

آيا خداوند نمي دانست أبوبكر أز أو راضي است يا راضي نيست تا آن را به وسيله جبرئيل أز پيامبر إسلام (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) بپرسد ؟ إين عقلا محال است .

 

باز يحيى بن أكثم گفت :

 

روايت كرده اند كه أبوبكر و عمر در زمين , همانند جبرئيل وميكائيل در آسمان است , آيا إين سخن درست است ؟

 

إمام جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود :

 

إين خبر نيز محلّ تأمّل است , بايد درباره آن دقّت نمود , زيرا جبرئيل وميكائيل دو ملك مقرّب درگاه خداوند هستند , كه هرگز گناه نكرده اند ولحظه اي أز طاعت پرودگار خارج نشده اند , و حال آنكه أبوبكر و عمر مشرك بودند أگر چه پس أز ظهور إسلام مسلمان شدند أمّا بيشتر عمرشان را در شرك و بت پرستي سپري كرده اند , بنابراين محال است خداوند أبوبكر و عمر را به جبرئيل وميكائيل تشبيه كند ! وآنها را با دو ملك مقرّب برابر وهمسان بداند .

 

يحيى گفت :

 

روايت شده است كه أبوبكر و عمر سروران پيران بهشتند . نظر شما در اين باره چيست ؟ آيا إين راويت درست است ؟

 

إمام جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود :

 

إين روايت نيز محال است درست باشد . زيرا بهشتيان همه گي جوانند و در ميان آنها پيري وجود ندارد (تا أبوبكر و عمر سرور آنان باشد) إين خبر را بني أميّه , در مقابل روايتي كه پيامبر إسلام (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) درباره إمام حسن وإمام حسين (عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ) فرمود : (( حسن وحسين سرور جوانان أهل بهشتند )) جعل كرده اند .

 

يحيى بن أكثم گفت :

 

روايت شده است كه عمر بن خطّاب چراغ أهل بهشت است .

 

إمام جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود :

 

إين خبر نيز أز محالات است ؛ زيرا در بهشت فرشتگان مقرّب خدا , وفرستادگان حضرت آدم (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) وحضرت محمّد (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) و همه أنبياء (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) حضور دارند , بهشت با نور آنان روشن نميشود تا با نور عمر روشن گردد . (بهشت تاريك نيست تا نيازي به چراغ داشته باشد , هميشه روشن است .)

 

يحيى گفت :

 

روايت شده است سكينه أز زبان عمر سخن ميگويد .

 

حضرت (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود :

 

من منكر فضل أبوبكر نيستم (1) با إينكه أبوبكر بهتر أز عمر بود ؛ بالاي منبر ميگفت :

 

من شيطاني دارم كه گاهي بر من مسلّط ميشود وهر وقت ديديد أز راه راست منحرف شدم مرا به راه راست بياوريد .

 

يحيى گفت :

 

روايت شده است كه پيغمبر (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) فرمود :

 

أگر من پيامبر نميشدم حتما عمر پيامبر ميشد .

 

إمام (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود :

 

قرآن كريم أز إين حديث راست تر است , خداوند در قرآن ميفرمايد :

 

" به ياد آور هنگامي را كه پيامبران پيمان گرفتيم و أز تو و نوح .. " (3)

 

أز إين آيه به روشني معلوم ميشود كه خداوند أز پيغمبران پيمان گرفته است , چگونه ممكن است پيمان خود را تغيير دهد ؟ (به جاي حضرت محمّد (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) عمر را پيغمبر كند) أفزون بر إين هيچكدام أز پيمابران به قدر يك چشم بر هم زدن به خدا شريك قايل نشده اند . چگونه خداوند كسي را به رسالت مبعوث ميكند كه بيشترين عمر خود را در شرك و كفر سپري كرده است ؟ ونيز پيغمبر إسلام (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) ميفرمايد :

 

من پيامبر بودم در حالي كه آدم ميان روح وجسم بود . (4) (آفريده نشده بود)

 

يحيى بن أكثم گفت :

 

روايت شده است كه پيغمبر (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) فرمود :

 

هيچوقت وحي أز من قطع نشد مگر إين كه خيال كردم كه بر خاندان خطّاب (پدر عمر) نازل گشته است . (مقام رسالت أز من به آنها منتقل شده است)

 

إمام جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود :

 

إين هم محال است , زيرا ممكن نيست پيغمبر (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) در رسالت خود شك كند . خداوند ميفرمايد :

 

" خداوند أز فرشتگان وانسانها پيغمبراني انتخاب ميكند " (5)

 

لذا چگونه ممكن است نبوّت أز كسي كه خدا أو را برگزيده , به كسي كه به خدا مشرك بوده منتقل شود . (آنهم به فرض محال كه پيغمبر در نبوّت خود شك وترديد داشته باشد)

 

يحيى گفت :

 

پيامبر (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) فرموده است :

 

أگر عذاب نازل ميشد , كسي جز عمر أز آن نجات نمي يافت .

 

إمام جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود :

 

إين هم محال است , زيرا پيغمبر إسلام (صَلَّىَ اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ) ميفرمايد :

 

خداوند آنان را (ملّتي را) عذاب نميكند مادامي كه تو در ميان آنها هستي و نيز مادامي كه استغفار ميكنند خدا عذابشان نميكند . (6)

 

در إينجا يحيى بن أكثم كاملا در برابر إمام (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) درمانده وناتوان شد و همه بزرگان أهل تسنّن آشكارا ديدند كه چگونه إمام جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) با همه خرد سالي (7) به پرسشهاي قاضي بزرگ سنّي شهر بغداد جواب داد وشگفت تر إين كه قاضي أز پاسخ به سؤالات إمام (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرو ماند . (8)

 



(1)    
واضح است كه إين جمله حضرت تقيّه بوده است .. .

 

(2)     (ولقد خلقنا الإنسان ونعلم ما توسوس به نفسه ونحن إليه من حبل الوريد) . سوره ق : آيه 16 .

 

(3)     (وإذ أخذنا ميثاقهم و منك ومن نوح) سوره أحزاب : آيه 70 .

 

(4)     (نبّئت وآدم بين الرّوح و الجسد) .

 

(5)     (الله يصطفي من الملائكة رسلا ومن الناس) سوره حج : آيه 75 .

 

(6)     (وما كان الله ليعذّبهم وأنت فيهم وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون) سوره أنفال : آيه 33 .

 

(7)     إمام جواد (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در سنّ نه سالگي به مقام إمامت رسيد .

 

(8)     ب : ج 50 , ص 80 .

 


 


 

به نقل أز كتاب :

 

داستانهاي خواندني أز كتاب بـحـار الأنـوار : ص 142 داستان 66

 


 



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  حق شناس     -   تاريخ:  05 تير 87 - 00:00:00
http://www.shia-sunni.ir/-355747.htm
2   نام و نام خانوادگي:  حق شناس     -   تاريخ:  05 تير 87 - 00:00:00
با سلام و تحيت
مطلب خوبى بود.
بنده هم قبلاً اين مطلب را با عنوان «گفتمان مذهبى امام جواد (عليه السلام)» با تكميل منابع آورده بودم.
www.shia-sunni.ir
3   نام و نام خانوادگي:   محمدرضا بلبل پور     -   تاريخ:  07 تير 87 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم
مناظره فوق العاده اي بود. اجركم عندالله
ممنون از لطف شما
4   نام و نام خانوادگي:  كسري     -   تاريخ:  12 تير 87 - 00:00:00
السلام عليك يابن رسول الله(ص) مولا جواد ابن علي ابن موسي(ع).
5   نام و نام خانوادگي:  مختاررمضاني     -   تاريخ:  19 تير 87 - 00:00:00
چقدر كلام امامان معصوم زيباست روح ادمي را صفا ميدهد
6   نام و نام خانوادگي:  عبدالحسين     -   تاريخ:  04 دي 88 - 00:00:00
سلام خسته نباشد

بهتر بود براي پاورقي شماره 1 بيشتر توضيح مي داديد:

واضح است كه اين جمله حضرت (لست بمنكر فضل أبى بكر) از روي تقيّه بوده است، امام جواد (عليه السلام) اين جمله را در برابر طر فداران ابوبكر و عمر فرموده‌اند و طبيعي است كه وقتي كسي مي‌خواهد با مخالفينش مناظره كند، نبايد از ابتدا مخالفت علني خود را با تمام عقايد آن‌ها اعلام كند چون در اين صورت هيچ تأثيري بر آن‌ها نخواهد داشت، همانند داستان حضرت ابراهيم که در آيات 76 الي 79 سوره انعام نقل شده است :
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآَفِلِينَ 76 فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ 77 فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ 78 اني وجهت وجهي للذي فطر السماوات و الارض حنيفا و ما انا من المشرکين 79

قطعاً وقتي حضرت ابراهيم مي‌گويد ستاره و ماه و خورشيد خداي من هستند ،‌ به اين خاطر نيست كه واقعا اين مطلب را قبول داشته است و قطعا ستاره پرستان نمي توانند بگويند که «در کتاب آسماني مسلمانان آمده که حضرت ابراهيم با ديدن ستاره گفت "هذا ربي" » و سخن بعدي او را که گفت «لا احب الافلين» نقل نکنند. در اينجا امام جواد همانند داستان حضرت ابراهيم در ابتداي مناظره از عدم انکار فضيلت ابوبكر سخن مي‌گويد و بعد با يك جملۀ ديگر درباره ابوبکر تمام آن‌ را باطل مي‌كند : « فقال على رأس المنبر : إنّ لي شيطاناً يعترينى، فإذا ملتُ فسدّدونى » (ابوبكر بالاى منبر گفت: من شيطاني دارم كه گاهي بر من مسلّط ميشود وهر وقت ديديد از راه راست منحرف شدم مرا به راه راست بازآوريد)

توجه: مطلب فوق آن قدر معروف است که هيچ شک و شبهه اي در صحت آن نيست . بسياري از کتاب هاي اهل سنت آن را نقل کرده اند ؛ از جمله عبد الرزاق صنعاني از قول ابوبکر مي نويسد:
« أما والله ما أنا بخيركم ، ولقد كنت لمقامي هذا كارها ، ولوددت لو أن فيكم من يكفيني ، فتظنون أني أعمل فيكم سنة رسول الله صلى الله عليه وسلم إذا لا أقوم لها ، إن رسول الله صلى الله عليه وسلم كان يعصم بالوحي ، وكان معه ملك ، وإن لي شيطانا يعتريني ، فإذا غضبت فاجتنبوني ، لا أوثر في أشعاركم ولا أبشاركم ، ألا فراعوني ! فإن استقمت فأعينوني ، . إن زغت فقوموني .» (قسم به خدا كه من بهترين شما نيستم ، والى شما شدم و از شماها بهتر نيستم اگر درست رفتم پيرو من باشيد و اگر منحرف شدم مرا به راه راست راهنمايي كنيد زيرا من شيطانى دارم كه بمن در آويزد نزد خشم كردنم و چون ديديد بخشم آمدم از من كناره كنيد مبادا دست اندازم به موهاي شما و پوست شما ؛ آگاه باشيد که بايد مراقب من باشيد ؛ و اگر راه درست را مي رفتم من را ياري کنيد ؛ و اگر به راه کج رفتم من را راست کنيد .)
منابع: المصنف، عبد الرزاق الصنعاني، ج 11، ص 336 و الطبقات الكبرى، محمد بن سعد، ج3 ، ص 212 و تاريخ الطبري، الطبري، ج 2، ص 460 و البداية والنهاية، ابن كثير، ج 6، ص 334 و تفسير أبي السعود، أبي السعود، ج 3، ص 308 و تفسير النسفي، النسفي، ج 2، ص 52 و تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل ، الباقلاني، ص 492 و الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل، الزمخشري، ج 2، شرح ص 139 و كنز العمال، المتقي الهندي، ج 5، ص 590 و شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج 17، ص 156 و ...

اين اعتراف ابوبكر(شيطاني همراه من است که همواره مرا وسوسه مي کند) انسان را به ياد آيات 36 تا 39 سوره زخرف مي اندازد:
وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرين(36) و انهم ليصدونهم عن سبيل و يحسبون انهم مهتدون(37) حَتىَّ إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَالَيْتَ بَيْنىِ وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَينْ‏ِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ(38) وَ لَن يَنفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّكمُ‏ْ فىِ الْعَذَابِ مُشْترَِكُونَ (هر كه از ياد خدا روي برگرداند شيطاني را برانگيزيم تا يار و همنشين دائم وي باشد، آن شياطين آنان را از راه خدا باز دارند و به ضلالت وگمراهي كشند ولي پندارند كه هدايت يافته اند تا وقتي كه گويد اي كاش ميان من وآن شيطان فاصله اي به دوري مشرق ومغرب بود كه او همنشيني بد براي من بود و هرگز در آن روز به حال شما سودي ندارد زيرا ظلم كرديد وبه درستي كه با شيطان در دوزخ شريك هستيد)

با توجه به آيه فوق و اين اعترافات ابوبكر به دو شكل ميتوان نتيجه گيري نمود:
1ــ ابوبكر قرآن نمي خوانده و از اين آيات بي خبر بوده يا مفهوم آنها را نمي فهميده كه اين حرفها را زده كه اگر اينطور باشد واي بر او و پيروانش.
2ــ ابوبكر قرآن ميخوانده و از اين آيات با خبر بوده اما به اين طريق خواسته به پيروانش بفهماند كه او راه ضلالت رفته وجهنمي است تا دنباله روي وي نباشند و اگر به واسطه تبعيت و دنباله روي از وي به گمراهي كشيده شدند گناهان آنان به حساب ابوبكر نوشته نشود چرا كه وي اين موضوع را به پيروانش متذكر شده بود.باز هم واي به حال او وپيروانش.

مطلب ديگر اينکه: اگر کسي از نويسندگان اهل سنت، اين جمله امام جواد(لست بمنكر فضل أبى بكر) را بدون آوردن ادامه آن(اعتراف ابوبکر) در کتاب خود نقل کند بايد گفت اصل امانتداري در نقل را رعايت نکرده است، ضمن اينکه انسان را به ياد آن کافر مي اندازد که به يکي از مسلمانها گفت: تو چرا نماز مي خواني؟مگر قرآن نمي گويد«لاتقربوا الصلات» و مگر نمي گويد«فويل للمصلين» و او ادامه آيات را نمي خواند: « لاتقربوا الصلات و انتم سکاري»نساء/43 و « فويل للمصلين الذين هم في صلاتهم ساهون...»ماعون/5
7   نام و نام خانوادگي:  عبدالحسين     -   تاريخ:  04 دي 88 - 00:00:00
سلام خسته نباشيد در ابتداي مناظره گفته ايد مناظره پس از ازدواج امام جواد(ع) با ام الفضل انجام شده و در پايان آن گفته ايد امام جواد(ع) با همه خردسالي سوالات را جواب داد. يعني امام جواد در خردسالي ازدواج کرده است؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
آري ، امام جواد عليه السلام در خردسالي به صورت تشريفاتي و به تهديد مامون ، براي اينكه خود را از شبهه طراحي توطئه قتل امام رضا معرفي كند ، صورت گرفت .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما