* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 15 مرداد 1387 تعداد بازديد: 3651 
ميوه بهشتي
 

مرحوم مجلسي گويد: در بعضي از نوشته هاي اصحاب ما (اماميه) ديدم که به صورت مرسل از گروهي صحابه نقل شده که گفته اند:

پيامبر خدا وارد منزل فاطمه زهرا سلام الله عليها شد و فرمود: فاطمه! پدرت امروز مهمان توست.

فاطمه عرض کرد: پدرجان حسن و حسين از من خوردني مي خواهند، چيزي نمي يابم تا بخورند.

سپس پيامبر وارد شد و با علي و حسن و حسين و فاطمه عليهم السلام نشست، فاطمه متحير بود نمي دانست چه کند.

پيامبر-كه درود خدا برو باد- مدتي به آسمان نگاه کرد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و عرض کرد: اي محمد، خداي عليّ اعلي سلامت مي رساند و تو را به درود و اکرام خود ويژه داشته، مي فرمايد: به علي و فاطمه و حسن و حسين -عليهم السلام- بگو از ميوه هاي بهشتي چه چيزي را دوست مي دارند؟

پيامبر فرمود: اي علي، اي فاطمه، اي حسن و اي حسين پروردگار عزيز مي داند که شما گرسنه ايد، از ميوه هاي بهشتي کدام را دوست داريد؟

آنان از روي شرم از پيامبر سکوت کرده، چيزي نگفتند. پس حسين عليه السلام (سکوت را شکسته) و عرض کرد: با اجازه شما! باباجان، و مادرجان، و با اجازه شما، برادرجان اي حسن، من (مي خواهم) يکي از ميوه هاي بهشتي را برگزينم.

همگي فرمودند: حسين جان هر چه مي خواهي بگو که ما به آنچه تو براي ما برگزيني خرسنديم، حسين عرض کرد: اي رسول خدا به جبرئيل بگو: ما رطب تازه مي خواهيم.

پيامبر فرمود: خدا اين را مي دانست، سپس (رو به فاطمه نموده) فرمود: فاطمه! برخيز و وارد آن اتاق شو و هر چه در آن بود بياور.


جبرئيل نازل شد و عرض کرد: اي محمد، خداي عليّ اعلي سلامت مي رساند و تو را به درود و اکرام خود ويژه داشته، مي فرمايد: به علي و فاطمه و حسن و حسين -عليهم السلام- بگو از ميوه هاي بهشتي چه چيزي را دوست مي دارند؟


فاطمه عليها السلام وارد شده ديد طبقي بلورين با روپوش سبز بهشتي -که در آن رطب تازه است- با آنکه فصلش نبود در آنجا نهاده شده است. (آنرا برداشته نزد پيامبر آورد).

پيامبر-صلوات الله عليه- فرمود: فاطمه جان! اين از کجا آمد؟

فاطمه همان جواب مريم را (که در قرآن مجيد آمده است) داد و عرض کرد: از جانب خداست، همانا خدا هر که را بخواهد بي حساب روزي مي دهد.

پيامبر برخاست و آن را گرفته پيش روي همه نهاد، سپس فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم، آنگاه دانه اي خرما برداشته در دهان حسين نهاد و فرمود "نوش جان و گوارايت اي حسين"

خرماي ديگري برداشت و آن را در دهان حسن نهاد و فرمود "نوش جان و گوارايت اي حسن". سومين خرما را برداشته در دهان فاطمه زهرا نهاد و فرمود: "نوش جان و گوارايت اي فاطمه زهرا".

سپس چهارمين خرما را برداشت و آن را در دهان علي نهاده، فرمود: "نوش جان و گوارايت اي علي". باز به علي خرماي ديگري داد و فرمود " نوش جان و گوارايت اي علي".

سپس شتابان از جا برخاست، بعد نشست.


چون چهارمين خرما را كه برداشته و در دهان علي  نهادم، از جانب خداوند ندايي شنيدم که مي گويد: نوش جان و گوارايت اي علي. من هم طبق نداي حق تعالي آن را گفتم


پس همگي از آن خرما خوردند همين که دست کشيدند و سير شدند آن مائده آسماني به آسمان برخاست (و ناپديد شد).

فاطمه عرض کرد: پدر جان امروز چيز عجيبي از شما ديدم، پيامبر فرمود: اي فاطمه! خرمايي که در دهان حسين نهادم و گفتم: گوارايت اي حسين، از اين رو بود که شنيدم ميکائيل و اسرافيل به او مي گويند: گوارايت اي حسين. من نيز همچون آنان گفتم.

خرماي دوم را برداشته در دهان حسن نهادم، شنيدم جبرئيل و ميکائيل به او مي گويند: گوارايت اي حسن. من نيز مثل آنان گفتم.

خرماي سوم را که برداشته در دهان تو- اي فاطمه- نهادم، شنيدم حوريان بهشتي- در حالي که شادمان، از بلنداي عوالم بهشتي بر ما اشراف داشتند- به تو مي گويند: گوارايت باد، اي فاطمه، من نيز طبق آنان آنرا گفتم.

چون چهارمين خرما را كه برداشته و در دهان علي  نهادم، از جانب خداوند ندايي شنيدم که مي گويد: نوش جان و گوارايت اي علي. من هم طبق نداي حق تعالي آن را گفتم.

باز به علي خرماي ديگري دادم، دوباره نداي حق را شنيدم که مي گويد: نوش جان و گوارايت اي علي.

سپس به خاطر گرامي داشت حضرت پروردگار (شتابان) برخاستم. پس شنيدم مي فرمايد: اي محمد! به عزت و جلالم سوگند اگر از هم اکنون تا روز قيامت، دانه دانه خرما به علي مي دادي، من پيوسته به او مي گفتم: نوش جان و گوارايت اي علي.


فرهنگ جامع سخنان امام حسين؛ ترجمه علي مؤيدي





    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  غعغعغ     -   تاريخ:  14 تير 88 - 00:00:00
واي چه زيبا بود من چه لذت بردم تمام وجودم لرزيد و از اينکه در زير بنده گي خداوند نازنين ومهربانم هستم و در زير پرچم رسول خدا و شيعه جضرت علي هستم و بانوي پاکدامن کل هستي جضرت فاطمه بانوي من است و فرزندانشان تا به جضرت مهدي عج سرور و مولاي من هستم لذت ميبرم
2   نام و نام خانوادگي:  مهدي     -   تاريخ:  02 دي 91 - 07:30:40
باتشكر خيلي عالي بود
3   نام و نام خانوادگي:  رضا     -   تاريخ:  24 فروردين 92 - 18:19:01
دستت درد نكنه




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما