* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 08 ارديبهشت 1392 تعداد بازديد: 3279 
علي ‏اکبر عليه‌السلام الگوي جوانان
 

    *  الگوي شايسته

ما جوانان به دنبال الگويي هستيم که نخست هم سن و سالمان باشد و همانند ما در توفان جواني بوده و در نشيب و فراز حوادث حضورداشته باشد. معصوم نباشد، زيرا با ما فرق خواهد کرد و در بحرانهاي اجتماعي، سياسي و حتي اقتصادي درگير شده باشد تا به خوبي او را همانند خود بدانيم و از شيوه زندگاني، روش برخورد او با ديگران، چگونگي سخن گفتن، شهامت، شجاعت، دليرمردي و بي باکي وي براي خود سرمشق بگيريم و او را نمونه اي تمام عيار براي امروز و فرداي زندگي خود بدانيم.

دفتر زندگاني چنين الگويي را که برخي هجده ساله و پاره اي سالهايي بيشتر دانسته اند، مي گشاييم و با يکديگر به صحيفه صفات و ارزشهاي چشمگير او مي نگريم.

او يازدهم شعبان سال سي و سوم هجري به دنياي پر غوغاي حيات پاگذاشت. پدر در گوش راست او اذان گفت و ديگر گوش وي را با ترنم اقامه آشنا ساخت تا از آغاز با نغمه توحيد، نبوت، امامت و ولايت آشنا شود و با چنين سرودهايي راه روشن رستگاري را از عمق جان بيابد. آشفتگي اوضاع سياسي آن عصر بدان حد بود که نام «علي » جرمي نابخشودني حساب مي شد و بر زبان راندن اين واژه مقدس ممنوع  بود. پدر وي، که به خوبي مي دانست نام ديباچه شخصيت و نشان دهنده شرافت، ادب و عظمت انسان است، نام کودک را «علي » نهاد تا بهترين برکات و زيباترين صفات بر درياي وجود فرزندش ريزان شود. درپي آن، لقب «اکبر» نيز براي او انتخاب کرد تا «علي اکبر» که به عنوان پسر نخست خانواده است با ديگر فرزندان، که نام آنان نيز علي خواهد بود، تفاوت يابد.

پدر علي که همانند پدرانش از تمامي اصول اساسي و شيوه هاي شيرين تربيتي آگاهي داشت، خود را با دنياي کودکي هماهنگ مي کرد و رفتاري که شايسته کودکي فرزند بود، انجام مي داد تا همانند جد عزيز خود عمل کرده، لحظه اي از شرايط روحي رواني کودک دلبند خويش دور نماند.

همراه با بزرگ شدن علي، پدر سخنان برتر، آداب والاتر وشيوه هاي زندگي و احترام بيشتر به او مي آموخت تا شخصيت خود را باز يابد و از ارزش وجود خود بيشتر آگاه شود.

بدين خاطر هنگام نام بردن از او، الفاظي همراه با احترام به کار مي برد تا از آغاز زندگي، احساس سرافرازي و شخصيت کند.

    * به سوي مدرسه

علي که هفت ساله شد، به تمرينهاي فکري و آموزش هاي ديني پرداخت و با مراقبت هاي صحيح سنجيده پدر، بنيان هاي اعتقادي در روان او و شيوه هاي رفتاري در اعمال او رشدي بيشتر يافت.

روزي پدر، عبدالرحمان را به آموختن سوره حمد به فرزندش گمارد. وقتي آموزش تمام شد و علي در حضور پدر سوره حمد راقرائت کرد، پدر، هداياي فراوان به عبدالرحمان بخشيد. آنگاه به اطرافيان که از اين همه بذل و بخشش تعجب کرده بودند، فرمود:

«اين هدايا توان برابري عطاي معلم علي را ندارد که در برابر تعليم قرآن، همه هدايا ناچيز است»

علي در جواني با ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري خود نگاه انبوه جوانان را به سوي خود جلب مي کرد. آنچه در اين فراز از داستان او گفته مي شود، نکته هايي است که بي ترديد با مطالعه و رد شدن تاثيري بسزا نخواهد داشت، از اين رو، بايد از سرصبر و تامل بيشتر مطالعه و مرور کنيم و به خاطر بسپاريم.

علي صفات جدّ خود را مي دانست، از اين رو، هماره در آينه اخلاق و رفتار او نظر مي کرد و خود را بدان صفات مي آراست. به هنگام جواني در ميان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود؛ ولي در تنهايي اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراواني به خلوت با خداي خود و پرداختن به راز و نياز و گفتگو باخالق هستي داشت. در زندگي آسان گير، ملايم و خوش خو بود، به روي کسي خيره نمي شد. بيشتر اوقات بر زمين چشم مي دوخت و با بينوايان و فقرا که از نظر ظاهري در جامعه و نگاه دنياطلبان احترام چشمگيري نداشتند. نشست و برخاست مي کرد، با آنان همسفره مي شد.

هرگز عيب جويي نمي کرد و از مداحي نابجا و شنيدن چاپلوسي افراد دوري مي کرد. تمامي انسانها را بندگان خدا مي دانست و از تحقير آنان خودداري مي ورزيد. در طول عمر خويش به کسي دشنام نداد و ناسزا نگفت. از دروغ  تنفر داشت و صداقت و راستگويي شيوه هميشه او بود. بخشنده بود و آنچه به دست مي آورد، به ديگران بويژه نيازمندان انفاق مي کرد. به عيادت بيماران مي رفت.

براي همسالان برادري مهربان و براي کودکان پدري پرمحبت بود و مسلمانان را مورد لطف و عطوفت خويش قرار مي داد. امور دنيوي و اضطراب هاي مادي او را متزلزل نمي ساخت.

زندگي علي ساده بود و در آن از تجمل و اسراف اثري ديده نمي شد. آنان که اخلاقي نيکو و فضايلي شايسته داشتند، هميشه مورد تکريم و احترام وي بودند و خويشاوندان از صله او بهره مند مي شدند. از صبري عظيم برخوردار بود و از هيچ کس توقع و انتظاري نداشت.

در ميدان رزم سلحشوري شجاع، نيرومند و پرتوان بود و انبوه دشمن هرگز او را بيمناک نمي ساخت. در اجراي عدالت و دفاع از حق، قاطع و استوار بود. به ياري محرومان و مظلومان مي شتافت و در برابر ظالمان مي ايستاد. تا حق را به صاحبش برنمي گردانيد، آرام نمي گرفت. به دانش اندوزي و فراگيري معارف اهميت زيادي مي داد و همواره پيروان خود را از جهالت و بي خبري باز مي داشت.

به پاکيزگي و آراستگي علاقه اي وافر داشت و اين صفت از دوران کودکي در او ديده مي شد. از اين رو هماره بر تميزي لباس و بدن اهتمام مي ورزيد.

بسيار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت. نه تنها برانسانها بلکه باحيوانات نيز محبت داشت و با مهرباني و انصاف با آنان رفتار مي کرد. آنان که قيافه ظاهري و سيماي به نور نشسته علي را ديده اند،چهره وي را اين گونه ترسيم کرده اند:

قيافه اش بسيار با ابهت بود و چون ماه تابان مي درخشيد. به زيبايي و پاکيزگي آراسته بود. چون به طرف کسي بر مي گشت با تمام بدن بر مي گشت. نگاهش به زمين بود تا به آسمان. (تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 513)

... با اين ويژگيهاي روشني آفرين به خوبي مي توان او را شناخت، وي علي اکبر پور والاي امام حسين عليه السلام است. جواني زيبا که همانند جد خود رسول خدا صلي الله عليه و آله در سيرت، سپيد و در صورت، آسماني مي نمود و هماره ياد و نام پيامبر صلي الله عليه و آله از چگونگي سخن گفتن و يا راه رفتن و ديگر برخوردهاي اجتماعي و اخلاقي او مي تراويد. از اين رو، امام حسين عليه السلام او را شبيه ترين در خلقت و آفرينش، اخلاق و صفات روحي، گفتار و آداب اجتماعي به رسول خداصلي الله عليه و آله) معرفي مي کرد.

کلام شيرين، بيان روان، ادب بسيار در برابر پدر و مادر، اطاعت بي چون و چرا از مقام ولايت و دلدادگي به حقيقت، برگي ديگر اززندگاني زرين علي اکبر بود. اين ويژگيها چون با فروتني او همراه مي شد، نگاه تحسين آميز همگان را به دنبال داشت.

    * در ساحل فرات

علي در حماسه کربلا، درخششي چشمگير داشت و با هر بار حمله خود، دهها نفر را به خاک هلاکت مي انداخت. قهرمانان عرصه هاي نبرد، کمتر از دانش و بينش بهره دارند؛ زيرا در مسير رزم و جنگ قرار داشته و فرصت نداشته و يا علاقه کمتري به درس آموزي و دانش آفريني از خود نشان مي دهند؛ اما علي اکبر، جواني چند بعدي بود و سطرهاي کتاب وجودش با حکمت نگاشته شده بود. چشمه هاي دانش و دانايي از اعماق وجودش مي جوشيد. در مجالس گوناگون عالمانه و انديشمندانه لب به سخن مي گشود و به دور از غرور و تکبر مردانه سخن مي گفت.

ماجوانان هرچند از صفات خوبي بهره مند باشيم، گاه توان تحمل سختي ها و ظرفيت رويارويي با مصايب را از دست مي دهيم و سنگيني ناملايمات زندگي، تعادل رفتار و گفتارمان را مي ربايد.

علي اکبر در چنين صحنه هاي سخت و طاقت سوز، تنها به رضا و تسليم الهي فکر مي کرد و چنان در برابر بلاهاي الهي آرام و مطمئن بود که گاه حيرت و شگفتي ديگران را برمي انگيخت. از اين رو، درهنگامه درد آلود کربلا به پدر گفت:

«اولسنا علي الحق » (پدرجان) آيا ما برحق نيستيم؟

و چون امام فرمود: آري، گفت: در اين هنگام، باکي از مرگ نداريم.

اين روحيه قوي و صفات شايسته، چنان ابهت و عظمت به علي اکبر داده بود که افزون بر دوستان، دشمنان آگاه نيز به برتري هايش اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف مي کردند. معاويه روزي ازاطرافيانش پرسيد: «چه کسي در اين زمان براي خلافت مسلمانان بر ديگران برتري دارد و براي حکمراني بر مردم از ديگران سزاوارتر است؟» روباه صفتان زشت سيرت که نام و نان خود را در تملق مي يافتند، به ستايش خليفه پرداختند و او را لايق اين منصب معرفي کردند.

معاويه گفت: نه چنين نيست:

«اولي الناس بهذالامر علي بن الحسين بن علي جده رسول الله و فيه شجاعه بني هاشم و سخاه بني اميه و رهو ثقيف؛ شايسته ترين افراد براي امر حکومت، علي اکبر فرزند امام حسين است که جدش رسول خدا صلي الله عليه و آله است و شجاعت بني هاشم، سخاوت بني اميه و زيبايي قبيله ثقيف را در خود جمع کرده است» (مقاتل الطالبيين، ص 78)

روز عاشورا پس از شهادت ياران امام، اولين كسى كه اجازه ميدان طلبيد تا جان را فداى دين كند، او بود. اگر چه به ميدان رفتن او بر اهل بيت و بر امام بسيار سخت بود، ولى از ايثار و روحيه جانبازى او جز اين انتظار نبود. حضرت على اكبرعليه السلام، نزديكترين شهيدى است كه با امام حسين عليه السلام دفن شده است. مدفن او پايين پاى ضريح مقدس اباعبد الله الحسين عليه السلام، در کربلاي معلّي قرار دارد.

 


احمد لقاني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  سيد هاشمي     -   تاريخ:  23 مرداد 87 - 00:00:00
خوب است با تشکر از شما من از مطالب شما در جاهاي متفاوت براي کارهاي فرهنگي استفاده ميکنم
2   نام و نام خانوادگي:  علي اشتر     -   تاريخ:  23 مرداد 87 - 00:00:00
جهان سباس از شما موفق باشيد
يا علي مدد
3   نام و نام خانوادگي:  زهرا     -   تاريخ:  12 مرداد 88 - 00:00:00
سپاسگزار. بسيار زيبا بود. خيلي گريه كردم. ببينيد امام غريب ما چه جواهري را روانه ي ميدان كردند!
4   نام و نام خانوادگي:  معين     -   تاريخ:  18 مرداد 88 - 00:00:00
پدرومادرم فداي شيرمردكربلامولاعلي اكبر
5   نام و نام خانوادگي:  ک     -   تاريخ:  26 آبان 88 - 00:00:00
پدر و مادر من هم فدايت اي سرور ما علي اکبر(عليه السلام)
6   نام و نام خانوادگي:  فرجاد     -   تاريخ:  26 مهر 92 - 21:32:25
سلام
خيلي ممنون از مطالب مفيدتون
اينکه خلاصه اي از زندگي ائمه رو در قسمت هاي مختلف بيان داشتيد خيلي خوبه
ولي امکان دارد بخش هايي از زندگاني ائمه را در زندگي شخصي و در برخورد با خانواده شان به صورت موردي مطرح بشود
فکر مي کنم با بيان وقايع زندگيشون به صورت مصداقي و بيان داستاني و با آگاهي از آن بيشتر مي توانيم اينگونه زندگي کردن را الگوي زندگاني قرار دهيم انشاءالله
در حاليکه ما از عمر مفيد ائمه اطهار فقط کلياتي را مي دانيم.
باتشکر
اجر شما با ائمه اطهار ع




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما