* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
41 |
نام و نام خانوادگي: داود -
تاريخ: 21 آبان 91 - 17:26:58
از آنجا که ضريب هوشي انسان هاي معمولي بين 85 تا 115 است، فردي که ضريب هوشي 250 داشته باشد، قطعا نابغه محسوب مي شود. به گزارش برنا،ويليام جيم سايديس، باهوش ترين فرد تاريخ بود که توانست در يک سالگي بنويسد، در 5 سالگي به 5 زبان رايج دنيا صحبت کند و در 11 سالگي استاد دانشگاه هاروارد شد. سايديس در سال 1898 در آمريکا به دنيا آمد و در سن 46 سالگي نيز از دنيا رفت. او توانايي خارق العاده اي در يادگيري رياضيات و زبان داشت. اولين بار به خاطر رشد مغزي زود هنگام نامش بر سر زبان ها افتاد و بعدها به خاطر تمرکز بر روي ذهنش به شهرت رسيد اما در نهايت خود را از انظار عمومي دور کرد و از رياضيات هم دلزده شد رياضيات نيز عقب کشيد و با چندين نام مستعار مطلب مي نوشت. از ديگر ويژگي ها او اين است که مي توانست در 18 ماهگي نيويورک تايمز بخواند و در 8 سالگي به 8 زبان صحبت کند. جالب اينکه بعدها خودش زبان ديگري را به وجود آورد که نامش را VENDERGOOD گذاشت. ناگفته نماند، ضريب هوشي انسان هاي نابغه بين 155 تا 200 است ولي سايدس در اين زمينه رکورد باهوش ترين هاي دنيا را شکسته است. براي نمونه بد نيست بدانيد که ضريب هوشي گاليله را 180 تخمين مي زنند و ضريب هوشي بيل گيتس بنيان گذار شرکت نرم افزاري مايکروسافت نيز 160 است. |
42 |
نام و نام خانوادگي: عليرضاموسوي تبريزي -
تاريخ: 24 آبان 91 - 13:43:16
باسلام خدمت دوست خوب داود کامنت 41 احسنت ازمطلب قشنگ وخوبتان! استفاده خوبي بردم وبه معلوماتم افزوده شدمن دوستاني چون شماکه کامنت هاي آنان محتوي دانش، ازگونه هاي مخلتف است رادعامي کنم امثال شماازافتخارات ماهستيد.اي کاش ديگران هم ازشمايادمي گرفتندوبجاي نظرات توهين آميز ولغويات،مطالعه مي کردندواينگونه نظرهائي راارسال مي نمودند.آفرين برشما. |
43 |
نام و نام خانوادگي: حجت -
تاريخ: 04 آذر 91 - 17:07:14
ببخشيد چه ربطي داشت ! شخصي زنش را کشت به عمد و 10 سال آزادانه گشت تا خانواده دختر توانستند نصف ديه را جور کنند آيا اين درد 10 ساله معقول است که فکر يه خانواده دائما در قاتل دخترشان باشد و آن قاتل با اختيار تمام بتواند در زمين سير کند و به ريش خانوداه زنش بخندد و از قانون اسلامي کمال سو استفاده خود را بنمايد در جنگ اعراب (عمدا واژه اسلام را نمي برم) عليه ايران عزيز چه دختراني که به کنيزي گرفته نشدند و خريد و فروش نشدند اگر اسلام ايناست عطايش را بايد به لقايش بخشيد. جواب نظر: باسلام دوست گرامي اينطور كه شما نوشته ايد هم نيست بلكه قاتل تا وقتي كه اولياي مقتول نصف ديه را نداده اند در زندان مي ماند. در مورد كنيز گرفتن از كساني كه مي توانستند با پذيرش اسلام از چنين وقايعي جلوگيري كنند و همچنين احتمالاً در صورت پيروزي ايرانيان همين مساله در مورد زنان و دختران مسلمانان هم وجود داشت و اين زنان به كساني تعلق داشتند كه قصد كشتن فرد را داشته اند با توجه به اين مسائل و با ديد كلي مي توان پذيرش چنين مساله اي را بر خود آسان كرد. هرچند كنيز شدن زنان فراوان هم مورد پذيرش نيست آنچه مسلم است كنيز شدن تعدادي از زنان ايراني است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
44 |
نام و نام خانوادگي: محمدرضا بلبل پور -
تاريخ: 29 دي 91 - 01:03:42
يک موضوع رو در بحث ديه بيان نفرموديد! اين که بيان ميشود ديه زن نصف ديه مرد است، بايد به ياد داشته باشيم که مبلغ ديه به آدم زنده تعلق مي گيرد! واضح تر عرض کنم: اگر مردي را بکشند، ديه اش به زن و فرزندش مي رسد که مبلغ دوبرابر است؛ اما اگر زني بميرد، نصف آن به مرد و فرزندانش مي رسد!! توجه به اين موضوع نشان ميدهد که اسلام به فکر عاقبت خانواده اي بي سرپرست بوده است که چنين وضع کرده! اشتباه در همين جاست که برخي فکر مي کنند که زن در اينجا خريداري شده! منتها توجه نکردند که مرده به چه دردي مي خورد؟! اين درحاليست که اولياي دم به قصاص اصرار نداشته باشند و ببخشند! وگرنه ديه اي درکار نيست! |
45 |
نام و نام خانوادگي: محمد ايرانشاهي -
تاريخ: 07 اسفند 91 - 16:52:32
سلام.راجع به حمله ي اعراب به ايران ميخواستم بگم مگه گرويدن به اسلام اجباريه که چون ايراني ها اسلام نياوردن اعراب به ايران حمله کردن(اين که نشد استدلال)؟برام سوال شده که چرا حصرت علي (ع) اون موقع سکوت ( وچه بسا همکاري ) کردند در مقابل جنايات وضلمي که بر ايراني ها رفت؟ يعني ايشون آگاه بودند بر اين رخدادها؟ مي خوام بدونم مگه اين اعراب چي دارن که اين همه از رفتار گذشته ي اونا حمايت ميشه و فرهنگ عرب دوستي (بر خلاف خواست مردم) تلاش ميشه تو گشور رواج داده شه جواب نظر: باسلام دوست گرامي در بعضي از جنگها، مانند جنگ با ايران و روم و فتح بيت المقدس حضرت علي عليه السلام مورد مشورت قرار گرفت، ولي خود حضرت در جنگ حضور نداشتند. حضرت علي(ع) در چنين مواردي نه تنها براساس مصلحت اسلام و مسلمين که بر اساس مصلحت و منافع همه جامعه بشريت مخصوصا مستضعفين و مظلومين نظر خود را اعلام مي فرمودند. در جنگ با ايران، حضرت علي(ع) به عنوان امام معصوم که ولي، دلسوز و خير خواه همه مردم جهان (حتي غيرمسلمانان و کافران) است با ابراز نظر مشورتي خود کاري کرد که اين جنگها با کمترين خطر و کمترين تلفات به پايان برسد و چنين هم شد. و بطور يقين اگر حضرت علي عليه السلام بعد از پيامبر حاكم بودند فتوحات به آن صورتي که اتفاق افتاد، انجام نمي گرفت. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
46 |
نام و نام خانوادگي: رامين -
تاريخ: 16 آبان 92 - 12:04:24
يه سوال:آيا نگاه كردن به زنان بد حجاب براي مردان گناه است؟ 1.اگرگناه است چرا فيلم هاي تلوزيوني خارجي پخش ميشود كه در آن زنان حجاب ندارند؟ جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
در اين خصوص با دفتر مرجع خود تماس بگيريد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |
47 |
نام و نام خانوادگي: جاويد خدايي -
تاريخ: 18 آبان 92 - 23:32:26
اصرار شما براي موجه جلوه دادن حمله اعراب به ايران بر اصولي غير منطقي و بر اساس تعصب صورت مي گيرد. بهتر است براي تكميل اطلاعات خود كتابهاي تاريخي نظير بلاذري، عقدالفريد و .. را بخوانيد تا بفهميد در حمله تازيان به ايران آنچه اهميت نداشت اسلام و حفظ شان انساني ايرانيان بود.وگرنه كدام انسان عاقلي حمله عربهاي وحشي به ايران را از سر دلسوزي مي داند.آيا اعراب براي تكريم نفس انسان به ايران حمله بردند؟ پس كشتار شهرهاي زروان،تميشه، و استخر كه در هر كدام بين 20000الي 80000 نفر از مردم غير نظامي كشته شدند با چه تفسيري صورت پذيرفته است؟البته لازم به ذكر مي باشد كه در فتح شهر تميشه در حاشيه درياي خزر امام حسن و امام حسين هم حضور داشتند. |
48 |
نام و نام خانوادگي: علي سليمي -
تاريخ: 04 آذر 92 - 23:21:44
باسلام خدمت همه دوستان عزيزاني كه ديدتون نسبت به حمله اعراب به ايران بد هست وبايد بهتون هم حق داد توجه داشته باشيد كه خليفه وقت آن زمان چه كسي بوده وچطور با امام علي ع برخوردشده بود... دكتر مطهري در مورد اين موضوع ميگن كه : " اگر دومي (كه حتي دوست ندارم اسمش روبيارم)اينطور به كشورهاي ديگه حمله نميكرد و به اصطلاح برادران اهل تسنن "خدمت به اسلام وكشور گشايي براي اسلام "نمي كرد الان شاهد اين بوديم كه تمام دنيا دين اسلام رو انتخاب كرده بودن..." چون براي پذيرفتن حق فقط نياز به " عرضه صادقانه "هست ونه چيزديگه...پس نميتونيم اين جنگ روبه گردن شخصيتي چون علي ع مهربانترين وعادل ترين شخصيت عالم بندازيم آقا جاويد گل در نظر بگير که دليل حضور امام حسن ع وامام حسين ع دراين جنگي که شمافرمودي (که اگرمنبعش روهم بگي ممنونت ميشم که برم مطالعه کنم ودليلش رودقيقتر برات بگم)اين نيست که اين دوبزرگوار براي تشديد وحشي گري ها وکاراي ديگه درجنگ حضور داشتن بلکه مسلما براي هرچه بهترکردن وضعيت وهدايت مردم حضورداشتند،براي اثبات حرفم هم ميتونيدبه جنگ هاي جدبزرگوارشون پيامبر ص وجنگ هاي زمان خلافت اميرالمومنين ع رجوع کنيد که هيچ کدام ازجنگ هارو چه پيامبر ص وچه علي ع خواهان آغاز نبودند ودشمنان جنگ هاروتحميل کردند،اصلا به دور از مقام عصمت اين بزرگواران هستش که بخوان حق احدي رو زير پا بگذارن چه برسه به جنايت هايي که يک سري عرب جاهل انجام دادند... |
49 |
نام و نام خانوادگي: bisetareh -
تاريخ: 05 آذر 92 - 14:08:23
جاويد کذاب لازم بذکر است شير مردان بني هاشمي چه پدر چه فرزند در هيچ جنگي از غاصبين شرکت نکردند توکه طالب حقيقتي نامه پيامبر ص به خسرو پرويز را بانامه عمربن خطاب به يزگرد سوم رو مقايسه کن جواب يزگرد روببين خيلي چيزها دستت مياد ياعلي |
50 |
نام و نام خانوادگي: زينب مهديان -
تاريخ: 25 ارديبهشت 93 - 11:53:21
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما بزرگواران . چند سوال از حضور شما دارم : 1). چرا در اذان ذکر علي ولي الله داريم برخي مي گويند اين شرک چون معنايش مي شود که علي ولي (سرپرست )خداست ؟ 2). اگر فردي بچه دار نشود و اسپرم مرد ديگر را وارد رحم زن نمايند چه حکمي دارد ؟ جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
هيچ کس چنين معني را از کلمه ولي الله برداشت نکرده است وقتي گفته مي شود علي ولي الله يعني علي ولي اي است که خدا او را انتخاب کرده و از طرف خداوند ولايت دارد.يعني ما براي حضرت علي ولايتي را از طرف خدا مي دانبم. ولايتي را که پيامبر به آن اشاره کرد و شيعه و سني قبول دارند همان من کنت مولاه فهذا علي مولاه
اما در خصوص سؤال دوم مراجع نظرات متفاوتي دارند که در اين خصوص با دفتر مرجع تقليد خود تماس بگيريد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |
51 |
نام و نام خانوادگي: سامان اساسه -
تاريخ: 05 تير 93 - 18:42:32
اينکه ميگن امام حسن وحسين (ع)توحمله به ايران شرکت داشتن کاملا دروغه اصلا موقع جنگ ايران امام حسن وحسين پانزده وشانزده سال داشتن |
52 |
نام و نام خانوادگي: داوود شيرين زاده -
تاريخ: 18 شهريور 93 - 15:29:40
با سلام در مورد حمله اعراب به ايران بايد بگويم که خاندان اهل بيت حظور داشتن و هدف اصلي حمله اعراب بدست اوردن غنايم جنگي بوده که با ضعف پادشاههان ساساني که به بدليل جنگهاي طولاني با روم ضعيف شده بودند منجر به شکست هاي جنهاي سلاسل شد. جواب نظر: باسلام
دوست گرامي؛ حسنين عليهم السلام در هيچ جنگي در دوران خلفا شرکت نکرده اند. دلايل مختلفي در اين مورد وجود دارد:
1. گزارشات تاريخي اي که از حضور حسنين عليهما السلام در برخي فتوحات خبر مي دهند مخدوشند. اين روايات به نقل طبري از ابن مدايني منتهي مي شود و سند اين خبر ضعيف است چون اولاً مرسل است و ثانياً در سند آن يک نفر مجهول(حنش بن ملک تغلبي) و يک نفر کذاب متروک الحديث(علي بن مجاهد) قرار دارد ابن حجر در مورد علي بن مجاهد مي گويد: «علي بن مجاهد بن مسلم القاضي الكابلي بضم الموحدة وتخفيف اللام متروك من التاسعة وليس في شيوخ أحمد أضعف منه» (تقريب التهذيب، ابن حجر العسقلاني الشافعي(852)، دار الرشيد سوريا 1406 ، الطبعة الأولى ، تحقيق محمد عوامة ج 1 ص 405) لذا اين روايت هيچ اعتباري ندارد.
2. طبري در کتاب تاريخش چهار روايت درمورد فتح طبرستان آورده که دو خبرش را از ابن مدائني با سند واحد نقل مي کند و در هر دو روايت نام چند نفر از افراد سرشناسي که در اين جنگ حضور داشته اند را نام مي برد جالب اين است که در روايت اول نام حسنين عليهما السلام را آورده است ولي در روايت دوم نام حسنين را نياورده است! که امکان تحرف را در اين روايت تقويت مي کند. (تاريخ الطبري (310)، دار الكتب العلمية – بيروت، ج 2، ص 608)
3. طبق برخي از نقلها، خليفه دوم به خاطر جلوگيري از نشر احاديث پيامبر صلي الله عليه و آله به مهاجران اجازه خروج از مدينه را نمي داد و به آنان مي گفت: بيشترين ترس من پراکنده شدن شما در شهرهاست. شعبي مورخ مورد اعتماد اهل سنت مي نويسد: اگر کسي از مهاجران اجازه جنگ مي خواست به او مي گفت: همين که همراه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) جنگ کردي تو را کافي است.(رسول جعفريان ص 71و72 به نقل از تاريخ خلفا) کسي که از حضور مهاجران در ديگر شهرها بخاطر احتمال پخش فضائل اهل بيت عليهم السلام ترس دارد چگونه اجازه مي دهد که خود اهل بيت در اين شهرها حضور يابند؟
4. گزارشي در مورد حضور حسنين عليهم السلام در فتوحات در منابع اوليه مانند سيره ابن اسحاق و سيره ابن هشام و ارشاد شيخ مفيد و... وجود ندارد. که اين مساله بر صحت گزارش به جهت فاصله زماني ضربه مي زند. 5. سن امام حسن و امام حسين عليهما السلام اجازه حضور در جنگهاي خلفاي اول و دوم را نمي دهد و در زمان خليفه سوم هم به جهت تشديد بدعتها و بي عدالتيها و حيف و ميل بيت المال و عدم وجود مختصر مشاوره هاي امام علي عليه السلام که در زمان خلفاي قبل بوده احتمال چنين کاري بسيار ضعيف است.
6. امام علي عليه السلام چنانکه در خطبه 198 نهج البلاغه آمده در جنگ صفين که خودشان فرماندهي را به عهده داشتند از جنگيدن اين دو امام جلوگيري مي کردند، حال چگونه ممکن است به آنها اجازه داده باشند در جنگهاي زمان خلفا که خودشان حضور نداشته اند شرکت کنند؟ ايشان در اين خطبه مي فرمايند: «امْلِكُوا عَنِّي هَذَا الْغُلَامَ لَا يَهُدَّنِيإ فَإِنَّنِي أَنْفَسُإ بِهَذَيْنِ يَعْنِي الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع عَلَى الْمَوْتِ لِئَلَّا يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص» اين جوان را از جنگ باز داريد مبادا پشتم را بشكند، زيرا دريغم مى آيد كه با شهيد شدن اين دو جوان [يعنى حسن و حسين عليهما السّلام] نسل رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله قطع شود.»
7. امام علي عليه السلام طبق گزارش مسعودي در مروج الذهب(ج 2، ص 310، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409) در زمان عمر به پيشنهاد عثمان براي حضور در جنگ، جواب رد دادند حال چگونه ممکن است که به فرزندان خود اجازه داده باشند در اين جنگها شرکت کنند؟.
8. عدم حضور حسنين عليهما السلام در اين جنگها آنقدر براي برخي از علماي اهل سنت قطعي و مسلم بوده که صريحا منکر حضور امام حسن در اين جنگها شده و برخي گزارشات موجود را حمل بر زمان حکومت حضرت امير عليه السلام کرده اند. جرجاني در کتاب تاريخش مي گويد: «وذكر عباس بن عبد الرحمن المروزي في كتابه التاريخ قال قدم الحسن بن علي وعبد الله بن الزبير أصبهان مجتازين إلى جرجان فان ثبت هذا يدل على أنه كان في أيام أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه» (تاريخ جرجان، عالم الكتب بيروت - 1401، الطبعة الثالثة ، تحقيق : د. محمد عبد المعيد خان، ج1 ، ص48)
و... ر.ک:
1. حيات الامام الحسن بن علي، ج1،ص128 ، باقر شريف قرشي، قم، دارالکتب العلميه.
2. الحيات السياسيه لامام الحسن، ص115 ،جعفر مرتضي عاملي، اوّل، بيروت، دارالسيره، 1414 3. مجله «تاريخ در آيينه پژوهش»، پيش شماره دوم، بهار 1382، مقاله: مواضع امام علي(ع) در برابر فتوحات خلفا . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات
(1) |
53 |
نام و نام خانوادگي: زهرا -
تاريخ: 05 آبان 93 - 13:59:22
شماهيچ جواب کامل وقانع کننده اي دراين مورد ندادين طبق ادعاي علماي دين اسلام حتي جزعي ترين مساعل رو هم درنظرميگيره ولو اينکه دراين مورد مثلا ممکنه مردي ک کشته شده باشه اصن سرپرست خانواده نباشه و يه پسرجوون باشه دراين صورت چرا بايد نصف ديه بهش تعلق بگيره خواهش ميکنم جواب بدين چون من خيلي عذاب ميکشم جواب نظر: با سلام
کاربر گرامي
اولا: اسلام دين مساوات است و مرد و زن بودن در اين دين هيچ امتيازى نيست. لکن در امر نصف بودن ديه، مصلحتى وجود دارد. چنان که احکام ديگرى در اسلام وجود دارد که به دليل مصالحى که در آنها وجود دارد، به نفع زنان وضع شده است. از جمله اين که اگر شخص مسلمانى مرتد شود (مرتد فطرى) چنانچه مرد باشد حتى اگر توبه هم کند، به نظر بسيارى از فقها به مرگ محکوم مي شود، ولى اگر زن باشد در صورتى که توبه کند، آزاد شده و به زندگى عادى خود برمىگردد. يا مجازات شخصى که قوّادى مىکند، اگر مرد باشد علاوه بر مجازات بدنى، به شهر ديگرى تبعيد مى شود، در صورتى که زن تبعيد نمى شود. يا در علل فسخ نکاح، اگر مردى بعد از عقد نکاح، ديوانه شد، زن حق دارد نکاح را فسخ کند در صورتى که اگر همين اتفاق براى زن بيفتد، مرد حق فسخ ندارد.
در اين صورت آيا بايد مردان اعتراض کنند که چرا در اين مسئله مانند ارتداد که جان او گرفته مي شود تبعيض وجود دارد؟!!
آيت الله مکارم شيرازي در اين خصوص مي فرمايد : ممكن است بعضى ايراد كنند كه در آيات قصاص دستور داده شده كه نبايد" مرد" بخاطر قتل" زن" مورد قصاص قرار گيرد، مگر خون مرد از خون زن رنگينتر است؟ چرا مرد جنايتكار بخاطر كشتن زن و ريختن خون ناحق از انسانهايى كه بيش از نصف جمعيت روى زمين را تشكيل مىدهند قصاص نشود؟! در پاسخ بايد گفت: مفهوم آيه اين نيست كه مردم نبايد در برابر زن قصاص شود بلكه همانطور كه در فقه اسلام مشروحا بيان شده اولياى زن مقتولى مىتوانند مرد جنايتكار را به قصاص برسانند به شرط آنكه نصف مبلغ ديه را بپردازند. به عبارت ديگر: منظور از عدم قصاص مرد در برابر قتل زن، قصاص بدون قيد و شرط است ولى با پرداخت نصف ديه، كشتن او جايز است. و لازم به توضيح نيست كه پرداخت مبلغ مزبور براى اجراى قصاص نه بخاطر اين است كه زن از مرتبه انسانيت دورتر است و يا خون او كمرنگتر از خون مرد است، اين توهمى است كاملا بيجا و غير منطقى كه شايد لفظ و تعبير" خونبها" ريشه اين توهم شده است، پرداخت نصف ديه تنها بخاطر جبران خسارتى است كه از قصاص گرفتن از مرد متوجه خانواده او مىشود (دقت كنيد). توضيح اينكه: مردان غالبا در خانواده عضو مؤثر اقتصادى هستند و مخارج خانواده را متحمل مىشوند و با فعاليتهاى اقتصادى خود چرخ زندگى خانواده را به گردش در مىآورند، بنا بر اين تفاوت ميان از بين رفتن" مرد" و" زن" از نظر اقتصادى و جنبههاى مالى بر كسى پوشيده نيست كه اگر اين تفاوت مراعات نشود خسارت بىدليلى به بازماندگان مرد مقتول و فرزندان بىگناه او وارد مىشود، لذا اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ در مورد قصاص مرد رعايت حقوق همه افراد را كرده و از اين خلاء اقتصادى و ضربه نابخشودنى، كه به يك خانواده مىخورد جلوگيرى نموده است اسلام هرگز اجازه نمىدهد كه به بهانه لفظ" تساوى" حقوق افراد ديگرى مانند فرزندان شخصى كه مورد قصاص قرار گرفته پايمال گردد. البته ممكن است زنانى براى خانواده خود، نانآورتر از مردان باشند، ولى مىدانيم احكام و قوانين بر محور افراد دور نمىزند بلكه كل مردان را با كل زنان بايد سنجيد (دقت كنيد).تفسير نمونه، ج1، ص: 612 بايد به اين نکته توجه داشت که ديه بر عكس آنچه كه در فارسي گفته ميشود «خون بها»، بهاي خون نيست، زيرا ارزش خون انسان را با اين چيزها نميتوان تأمين كرد، از منظر قرآن كريم خون يك انسان برابر با خون همه انسانهاست، و آن هم با پول و نظاير آن قابل مبادله نيست. نقش ديه اين است كه هم مجازات است كه طرف حواسش را جمع كند و ديگر از اين اشتباهات مرتكب نشود، و هم جبران خسارت اقتصادي نبود فردي است كه از بين رفته است، پس به خاطر آنكه ديه بهاي خون نيست گفته شود پس خون مرد رنگينتر از خون زن است. برگرفته از درس حضرت آيه الله العظمي مکارم شيرازي
ثانيا: ديه زن در همه جا نصف ديه مرد نيست؛نصف بودن ديۀ زن نسبت به مرد مادامى است که ديه بيشتر از ثلث شود و الاّ ديۀ مرد و زن در کمتر از ثلث با هم مساوى است. لذا اگر دليل نصف بودن ديۀ زن، مسئلۀ نقص او بود، بايد همه جا ديۀ او نصف ديۀ مرد مى شد. در آخر به اين نکته بايد توجه کرد که احکام روي شخص دور نمي زند بلکه کليات را در نظر مي گيرد مثلا نوشيدن شراب حرام است چون مست مي کند آيا در اينجا اگر يک نفر پيدا شد و با خوردن شراب مست نشد آيا مي شود گفت براي او حرام نيست؟!! در اينجا احکام طبق کليات وضع شده است در ديه نيز اينطور است که به طور کلي اقتصاد خانواده توسط مردان است حالا اگر يک مردي نان آور خانه نشد آيا مي شود گفت ديگر حکم بخاطر او بايد عوض شود؟!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
|
54 |
نام و نام خانوادگي: ناريا -
تاريخ: 07 آذر 93 - 16:31:07
سلام.توي قانون مجازات اسلامي اومده که قطع بيضه چپ مرد برابر با63 شتر و قطع بيضه راست مرد برابر با34 شتر است و اين امر به ست فرد ربطي ندارد اما......قتل يک زن چه بصورت عمدي باشد چه غير عمدي مساوي با50 شتر است. درباره ديه زن هم اين قانون خيلي خيلي ناعادلانه صورت گرفته چون درجامعه امروزي اغلب زن ها خودشون پول در ميارن و با وجود نبود شوهر ميتونن روي پاي خودشون وايسن زنان در يک زندگي بيشتر از مردان زحمت ميکشند و شايد بگم دو برابر اون ها.من شخصا قانون مجازات اسلامي رو قبول ندارم و اين هم بگم که توي قانونش اومده که اگر يک مرد و يک زن رابطه نامشروع داشته باشن زن سنگ سار ميشه ولي مرد نه اين بدترين عدالته که فقط به نفع مرد ها وضع شده درضمن چرا بايد موقع شهادت در دادگاه دو زن به اضاي يک مرد باشه؟زن شانش بالاتر از قانونيه که اسلام گذاشته و عدالت کاملا نادرستي داره يعني به زن ها در قانون اسلام توهين شده و اون هارو نصف يک مرد جلوه دادن از همه نظر ها من اين رو به هيچ وجه قبول ندارم فقط سخن خدا و بس جواب نظر: با سلام کاربر گرامي اولا: اسلام دين مساوات است و مرد و زن بودن در اين دين هيچ امتيازى نيست. لکن در امر نصف بودن ديه، مصلحتى وجود دارد. چنان که احکام ديگرى در اسلام وجود دارد که به دليل مصالحى که در آنها وجود دارد، به نفع زنان وضع شده است. از جمله اين که اگر شخص مسلمانى مرتد شود (مرتد فطرى) چنانچه مرد باشد حتى اگر توبه هم کند، به نظر بسيارى از فقها به مرگ محکوم مي شود، ولى اگر زن باشد در صورتى که توبه کند، آزاد شده و به زندگى عادى خود برمىگردد. يا مجازات شخصى که قوّادى مىکند، اگر مرد باشد علاوه بر مجازات بدنى، به شهر ديگرى تبعيد مى شود، در صورتى که زن تبعيد نمى شود. يا در علل فسخ نکاح، اگر مردى بعد از عقد نکاح، ديوانه شد، زن حق دارد نکاح را فسخ کند در صورتى که اگر همين اتفاق براى زن بيفتد، مرد حق فسخ ندارد. در اين صورت آيا بايد مردان اعتراض کنند که چرا در اين مسئله مانند ارتداد که جان او گرفته مي شود تبعيض وجود دارد؟!! آيت الله مکارم شيرازي در اين خصوص مي فرمايد : ممكن است بعضى ايراد كنند كه در آيات قصاص دستور داده شده كه نبايد" مرد" بخاطر قتل" زن" مورد قصاص قرار گيرد، مگر خون مرد از خون زن رنگينتر است؟ چرا مرد جنايتكار بخاطر كشتن زن و ريختن خون ناحق از انسانهايى كه بيش از نصف جمعيت روى زمين را تشكيل مىدهند قصاص نشود؟! در پاسخ بايد گفت: مفهوم آيه اين نيست كه مردم نبايد در برابر زن قصاص شود بلكه همانطور كه در فقه اسلام مشروحا بيان شده اولياى زن مقتولى مىتوانند مرد جنايتكار را به قصاص برسانند به شرط آنكه نصف مبلغ ديه را بپردازند. به عبارت ديگر: منظور از عدم قصاص مرد در برابر قتل زن، قصاص بدون قيد و شرط است ولى با پرداخت نصف ديه، كشتن او جايز است. و لازم به توضيح نيست كه پرداخت مبلغ مزبور براى اجراى قصاص نه بخاطر اين است كه زن از مرتبه انسانيت دورتر است و يا خون او كمرنگتر از خون مرد است، اين توهمى است كاملا بيجا و غير منطقى كه شايد لفظ و تعبير" خونبها" ريشه اين توهم شده است، پرداخت نصف ديه تنها بخاطر جبران خسارتى است كه از قصاص گرفتن از مرد متوجه خانواده او مىشود (دقت كنيد). توضيح اينكه: مردان غالبا در خانواده عضو مؤثر اقتصادى هستند و مخارج خانواده را متحمل مىشوند و با فعاليتهاى اقتصادى خود چرخ زندگى خانواده را به گردش در مىآورند، بنا بر اين تفاوت ميان از بين رفتن" مرد" و" زن" از نظر اقتصادى و جنبههاى مالى بر كسى پوشيده نيست كه اگر اين تفاوت مراعات نشود خسارت بىدليلى به بازماندگان مرد مقتول و فرزندان بىگناه او وارد مىشود، لذا اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ در مورد قصاص مرد رعايت حقوق همه افراد را كرده و از اين خلاء اقتصادى و ضربه نابخشودنى، كه به يك خانواده مىخورد جلوگيرى نموده است اسلام هرگز اجازه نمىدهد كه به بهانه لفظ" تساوى" حقوق افراد ديگرى مانند فرزندان شخصى كه مورد قصاص قرار گرفته پايمال گردد. البته ممكن است زنانى براى خانواده خود، نانآورتر از مردان باشند، ولى مىدانيم احكام و قوانين بر محور افراد دور نمىزند بلكه كل مردان را با كل زنان بايد سنجيد (دقت كنيد).تفسير نمونه، ج1، ص: 612 بايد به اين نکته توجه داشت که ديه بر عكس آنچه كه در فارسي گفته ميشود «خون بها»، بهاي خون نيست، زيرا ارزش خون انسان را با اين چيزها نميتوان تأمين كرد، از منظر قرآن كريم خون يك انسان برابر با خون همه انسانهاست، و آن هم با پول و نظاير آن قابل مبادله نيست. نقش ديه اين است كه هم مجازات است كه طرف حواسش را جمع كند و ديگر از اين اشتباهات مرتكب نشود، و هم جبران خسارت اقتصادي نبود فردي است كه از بين رفته است، پس به خاطر آنكه ديه بهاي خون نيست گفته شود پس خون مرد رنگينتر از خون زن است. برگرفته از درس حضرت آيه الله العظمي مکارم شيرازي ثانيا: ديه زن در همه جا نصف ديه مرد نيست؛نصف بودن ديۀ زن نسبت به مرد مادامى است که ديه بيشتر از ثلث شود و الاّ ديۀ مرد و زن در کمتر از ثلث با هم مساوى است. لذا اگر دليل نصف بودن ديۀ زن، مسئلۀ نقص او بود، بايد همه جا ديۀ او نصف ديۀ مرد مى شد. در آخر به اين نکته بايد توجه کرد که احکام روي شخص دور نمي زند بلکه کليات را در نظر مي گيرد مثلا نوشيدن شراب حرام است چون مست مي کند آيا در اينجا اگر يک نفر پيدا شد و با خوردن شراب مست نشد آيا مي شود گفت براي او حرام نيست؟!! در اينجا احکام طبق کليات وضع شده است در ديه نيز اينطور است که به طور کلي اقتصاد خانواده توسط مردان است حالا اگر يک مردي نان آور خانه نشد آيا مي شود گفت ديگر حکم بخاطر او بايد عوض شود؟!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
55 |
نام و نام خانوادگي: zahra -
تاريخ: 11 آذر 93 - 15:42:55
مطالب هاتون بسيار عالين....ولي من هم سئوالي داشتم واين اون بود که : شما که مي گويد زن و مرد يکسان هستند وحقوق برابري دارند پس چرا قرآن خطاب به مرد هاست شايد شما بگيد که چون به پيامبر نازل شده به همين دليل ولي خدا که خودشون مي دونستن که اين کتاب فقط براي پيامبر يا فقط براي مردها نيست پس چرا مطالب قرآن خطاب به مرد ها است؟؟؟؟؟؟ بسيار معذرت مي خوام که اين رو مي گم ولي خيلي از جواب هاي شما مبهم و واضح جواب ندادين مثلا به طور واضح نگفتين که چرا ديه زن کمتر از ديه مرد است....درسته که ارزش انسان به عقل لوست ولي همين ديه و ارث هم بايد يه هدفي رو دنبال مي کرده...... جواب نظر: با سلام
دوست گرامي از نگاه قرآن، زن و مرد از ارزش معنوي و شخصيت يکساني برخوردارند؛ زيرا آيات قرآني، آن دو را در پيشگاه خدا و در رسيدن به مقامات معنوي، يکسان ميشمارد. از باب نمونه ميتوان به آيه «مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يجُزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئكَ يَدْخُلُونَ الجْنَّةَ يُرْزَقُونَ»هر كس بدى كند، جز بمانند آن كيفر داده نمىشود ولى هر كس كار شايستهاى انجام دهد- خواه مرد يا زن- در حالى كه مؤمن باشد آنها وارد بهشت مىشوند و در آن روزى بىحسابى به آنها داده خواهد شد فِيهَا بِغَير حِسَاب» سوره غافر آيه 40 ، همچنين آيه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُون» هر كس كار شايستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مىداريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند، خواهيم داد.سوره نحل،آيه97 نكته اي كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه خطابهاي قرآن به دو دسته تقسيم مي شود: الف) خطاب ويژه مرد يا زن ب ) خطاب مشترک خطابهاي مشترک در قرآن نيز دو گونه است: گاهي با عنوان فراگيري مانند واژه «ناس» و «انسان» و «مَنْ» موصول عموم انسانها را خطاب ميکند، و گاهي در ظاهر از لفظ مذکر استفاده ميکند، ولي عموم را - اعم از زن و مرد - خطاب مينمايد؛ مثل يا ايها الذين امنوا ، يا ايها الذين اوتوا الکتاب ، و لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنه . كه اين روش يعني استفاده از لفظ مذكر در خطاب هاي مشترك، در ميان انسانها معمول است و اختصاصي به قرآن ندارد؛ به خصوص در مقام قانونگذاري از الفاظ و ضماير مذکر استفاده ميشود، ولي معناي عموم اراده ميگردد و يكي از علت هاي اين شيوه بخاطر اين است كه سخن گفتن قرآن با زنان، برخاسته از نگرش آن به ارزشهاي انساني و رعايت حرمت زنان ميباشد. طبيعي است که مؤدبانه و عفيفانه سخن گفتن با زنان، يکي از راههاي حفظ حرمت آنان ميباشد؛ زيرا اينگونه سخن گفتن، نشان از نوعي احترام و ارج نهادن به مقام شامخ آنها است، چنان که همين شيوه براي احترام به بزرگتر در ميان انسانها معمول است . بنابراين حكم تيمم در (أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا ) شامل زنان نيز مي شود اما بخاطر حفظ حرمت زنان از خطاب مذكر استفاده كرده است كه شامل مرد و زن هر دو مي شود. اين سوال شايد براي کسي که با ادبيات زبان عربي آشنا نباشد در زبان عربي وقتي بخواهند جمعي، که همه از زنان هستند را مخاطب قرار دهند از ضماير و اسمهاي اشاره و ديگر خطابات مۆنث استفاده ميکنند، اما اگر جمع مورد نظر، مرد باشند يا مردان و زنان با هم مورد خطاب قرار گيرند، از ضماير و خطابات مذکر استفاده ميشود.بدون شک قرآن کريم نيز که در قالب زبان عربي نازل شده است، از چارچوبهاي ادبيات عرب خارج نمي شود و بايد به ملزومات و مختصات اين زبان وفادار بماند تا مخاطبانش بتوانند به مقاصد او راه يابند و آموزههايش را فهم کنند. اگر جز اين باشد، حتي براي مخاطبان نخستين خود هم نامفهوم خواهد بود و به طريق اولي براي مخاطبان بعدي و به ويژه مخاطبان غير عرب نامفهومتر خواهد ماند.
بنابراين در اکثر مواردي که در قرآن از ضماير مذکر استفاده شده است، زنان و مردان همه با هم مورد نظر خدا بوده است، مگر مواردي که خطاب، مخصوص مردان باشد. بنابراين خطاب «يا ايها الذين آمنوا» در اکثر موارد اهل ايمان، اعم از مرد و زن، را مخاطب قرار داده است. کلماتي مانند «المۆمنين»«المستغفرين» و «الحامدون»، هم شامل مردان است و هم شامل زنان. در برخي از روايات نقل شده است که همين سوال براي برخي از زنان در زمان پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله نيز پيش آمده بود و به عنوان اعتراض به پيامبر عرضه کردند و پيامبر نيز همين پاسخ را براي آنها بيان کردند و آيه 35 سوره احزاب براي دلجويي و اطمينان قلب آنها نازل شد. قال مقاتل بن حيان: بلغني أن أسماء بنت عُمَيْس لما رجعت من الحبشة معها زوجها جعفر بن أبي طالب، دخلت على نساء النبي صلى اللَّه عليه و سلم فقالت: هل نزل فينا شيء من القرآن؟ قلن: لا، فأتت رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و سلم فقالت: يا رسول اللَّه، إن النساء لفي خيبة و خسار، قال: و مم ذلك؟ قالت: لأنهن لا يذكرن بالخير كما يذكر الرجال، فأنزل اللَّه تعالى: إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ إلى آخرها
مقاتل بن حيان گفته: وقتى اسماء بنت عميس با شوهرش جعفر بن ابى طالب از حبشه برگشت، داخل شد در بين همسران رسول خدا (ص) و پرسيد آيا چيزى از قرآن در باره مهاجرين به حبشه نازل شد؟ گفتند: نه.
پس نزد رسول خدا (ص) آمد و عرضه داشت: يا رسول اللَّه (ص) مثل اينكه جنس زن هميشه بايد محروم و در زيان باشد، رسول خدا (ص) پرسيد: چطور مگر؟ گفت: براى اينكه آن طور كه مردان در قرآن كريم به نيكى ياد شده اند، زنان ياد نشده اند، بعد از اين جريان آيه إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ ... نازل گرديد أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص: 370 از اين رو هر چند قرآن کريم در بعضي سورهها مثل آل عمران، ارزشهاي معنوي و اخلاقي را با الفاظ مذکر آورده و مثلاً ميفرمايد: الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ ؛[اينانند] شكيبايان و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق كنندگان و آمرزشخواهان در سحرگاهان. (آل عمران/17) اما در سوره احزاب مشخص ميکند که در اين فضائل، زن و مرد همتاي هم هستند و به هر دو صنف استقلال ميدهد و ميفرمايد: «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُۆْمِنِينَ وَالْمُۆْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ؛ مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان با ايمان، و مردان و زنان عبادتپيشه، و مردان و زنان راستگو، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقهدهنده، و مردان و زنان روزهدار، و مردان و زنان پاكدامن، و مردان و زنانى كه خدا را فراوان ياد مىكنند، خدا براى [همه] آنان آمرزشى و پاداشى بزرگ فراهم ساخته است. (احزاب / 35) در خصوص اينکه چرا ديه زن نصف مرد است به قسمت نظرات همين مقاله رجوع کنيد که به صورت تفصيل پاسخ داده شده است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
[1] [2] | صفحه قبل |