* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 19 خرداد 1389 تعداد بازديد: 14918 
چرا حضرت خضر (ع) جواني را قبل از ارتكاب جرم كشت؟
گروه امام علي (ع)  

سؤال كننده: احمد رضا

توضيح سؤال :

از سؤالاتى كه در باره داستان خضر و موسى عليهما السلام‌ مطرح شده اين است كه چرا خضر عليه السلام‌‌‌‌‌‌ جوانى را به قتل رساند، در حالى‌كه مرتكب جرم نشده بود؟ و اين مطلب با رويكرد‌هاى متعددى مورد پرسش واقع شده است كه به آن‌ها اشاره مى‌شود:

1. رويكرد فقهي:

 از نظر فقه كيفرى ، قصاص قبل از ارتكاب جرم و جنايت مشروع و قانونى نيست ؛ حال اين پرسش مطرح است كه توجيه عمل خضر عليه السلام‌ از نظر شريعت الهى چگونه است؟

2. رويكرد كلامي:

 چه فرقى ميان علم حضرت على عليه السلام به آينده ابن ملجم و علم حضرت به آينده جوان وجود دارد ؟

چگونه مى‌شود كه وقتى امام على عليه السلام‌ ابن ملجم را از ماجراى قتلش آگاه ساخت و ابن ملجم تقاضا كرد كه آن حضرت ، او را قبل از ارتكاب به قتل برسانند ، على عليه السلام‌ مى‌فرمايند : آيا قصاص قبل از جنايت كنم؟

در حاليكه خضر مى‌دانست كه جوان مرتكب جرم نگرديده است و در آينده مرتكب جرم خواهد شد و او را كشت ؟

 آيا علم امام على عليه السلام در باره ابن ملجم مسئوليت آور نيست؟ اما علم خضر عليه السلام‌ در برابر عمل جوان در آينده مسئوليت آور بوده است؟

در اين نوشتار سعى شده كه عمل حضرت خضر عليه السلام را از نظر مقتضاى نظام تكوين و تشريع بررسى نموده و سپس به مقايسه عمل خضر و امام على عليهما السلام‌ پرداخته شده است.

پاسخ:

گفتار اول : نظام تكوين و تشريع

الف : نظام تكوين

مقتضاى نظام تكوين خلقت و تدبير و تصرف موجودات عالم از طريق علت و معلول بر مبناى حكمت الهى مى‌باشد؛ يعنى هر پديده‌اى در عالم است در اثر علت‌هاى خاص و با ضوابط مشخص ايجاد مى‌گردد.

گروهى با استفاده از اين قاعده چنين پاسخ داده‌اند كه خضر مأمور تشريعى خداوند نبوده؛ بلكه مأمور تكوينى بوده و از طرف خداوند بر اساس مصالح و حكمت الهى مأمور به انجام اين كارشده است . اعتراض موسى عليه السلام‌ بر اساس ظاهر و «نظام تشريع» صورت گرفته است.

يعنى همان‌طور كه خداوند از ملائكه و بقيه موجودات ؛ همانند: سيل، زلزله و ... براى ايجاد يك امر خاص استفاده مى‌كند و تمام علت‌ها و موجودات در جهان مأمور الهى هستند، خضر عليه السلام‌ نيز در اين جا مأمور انجام اين امور خاص است؛ و شايد آيه شريفه 61 سوره انعام اشاره به همين مطلب باشد كه مى‌فرمايد:

وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ.

و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مى‏فرستد تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما جانش بستانند در حالى كه كوتاهى نمى‏كنند.

يعنى حضرت خضر عليه السلام ، مانند يك فرشته كه مأمور به قبض روح است ، مأمور به قبض روح شده است ؛ و اين كه مى‌بينيم حضرت موسى عليه السلام تاب تحمل كارهاى خضر عليه السلام را نداشته به همين خاطر بوده كه مأموريت آن دو يكديگر فرق داشته است . موسى عليه السلام مأمور به «ظاهر» و خضر مأمور به «‌باطن‌» بوده است.

رك : مكارم شيرازي ، تفسير نمونه ، ج 12، ص 507 و 508، تهران ، دارالكتب الاسلاميه، چاپ 6، 1368.

شعرانى در اين باره مى‌نويسد:

لأن تلك الأفعال كانت من أحكام روح الإلهام الولائي.

اين اعمال ، نشأت گرفته از احكام روح الهام ولائى بوده است

الشعراني، أبو المواهب عبد الوهاب بن أحمد بن علي المعروف ( الوفاة: 973هـ)، الطبقات الكبرى المسماة بلواقح الأنوار في طبقات الأخيار، ج 1، ص320 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ-1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : خليل المنصور.

خضر‌‌‌‌‌‌‌ عليه السلام‌‌‌‌‌‌ در انتهاى اين داستان مى‌گويد :

وَما فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْري‏. كهف/82 .

من آن كار را از پيش خود نكردم.

و روايات متعددى در منابع اهل سنت وجود دارد كه اين ديدگاه را تأييد مى‌كند كه در ادامه به برخى از آنها اشاره  مى‌گردد :

1. مسلم از أبى بن كعب نقل مى‌كند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله‌‌ فرمودند:

إِنَّ الْغُلَامَ الذي قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ كَافِرًا وَلَوْ عَاشَ لَأَرْهَقَ أَبَوَيْهِ طُغْيَانًا وَكُفْرًا.

جواني را كه خضر به قتل رسانيد ، كفر بر دل او نقش بسته بود (ديگر اسلام نمي‌آورد) و اگر زنده مي‌ماند پدر و مادرش را درحالت طغيان و كفر به قتل مي‌رسانيد.

النيسابوري ،  مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاى261 )، صحيح مسلم، ج4، ص2050، ح2661، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي.

2. احمد حنبل نيز از ابن عباس روايت را اين گونه نقل‌ مى‌كند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله‌ فرمودند :

الْغُلاَمُ الذي قَتَلَهُ الْخَضِرُ طُبِعَ كَافِراً زَادَ أبو الرَّبِيعِ في حَدِيثِهِ وَلَو أَدْرَكَ لا رهق أَبَوَيْهِ طُغْيَاناً وَكُفْرا.

جو انى را كه خضر [عليه السلام] به قتل رسانيد كفر بر دل او نقش بسته بود و ابو ربيع در حديثش آورده كه اگر بالغ مى‌شد درحالت طغيان وكفر پدر و مادر خود را به قتل مى‌رسانيد .

الشيباني، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 5، ص274 ،رقم : 21159، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

حال چه مصلحت و حكمتى موجب اين عمل و اين مأموريت شده است ؟ شايد بتوان از ظاهر آيه برداشت كرد كه ايمان آن پدر و مادر در نزد خدا ارزش زيادى داشته است ؛ آن قدر كه اقتضا داشته است فرزندى مؤمن و صالح در همين دنيا داشته باشند و اين فرزند خلاف اين اقتضا بود و خداوند امر فرمود او را بكشند تا فرزندى ديگر بهتر از او و صالح به آن ها عنايت نمايد و با اين عمل ايمان آنها نيز محفوظ بماند.

در حقيقت اين كار لطفى بود كه خداوند در حق اين دو بنده صالح خود كرده است .

فخر رازى در اين باره مى‌نويسد :

لأن بقاء ذلك الغلام حياً كان مفسدة للوالدين في دينهم وفي دنياهم ، ولعله علم بالوحي أن المضار الناشئة من قتل ذلك الغلام أقل من المضار الناشئة بسبب حصول تلك المفاسد للأبوين، فهلذا السبب أقدم على قتله.

زنده ماندن غلام ، مفسده براى والدين در دين و دنياى آنها داشته است ، شايد خضر [عليه السلام‌] از طريق وحى دانسته كه ضرر ناشى از قتل غلام كمتر است از ضرر زنده ماندن او براى پدر و مادرش ، و به اين سبب اقدام به قتل او كرد .

الرازي الشافعي ، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (الوفاة: 604)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 21، ص136 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى.

رك: محمد حسين طباطبايي ، تفسير الميزان في القرآن ، ج 13، ذيل آيه 82 ، بيروت ، دارالمطبوعات اعلي ، چاپ اول.

ب : نظام تشريع

 نظام تشريع  مربوط به قوانين و احكام عملى است كه خداوند متعال براى هدايت انسان مقرر كرده و انسان موظف است با اختيار خود  به اين فرامين و احكام عمل كند. حكم قصاص قبل از ارتكاب جرم و سؤالى كه در اين رابطه مطرح شده، در محدوده نظام «‌تشريع» است.

طبق اين ديدگاه، آن پسر ، جوانى بالغ و مكلّف بوده؛ چرا كه واژه «غلام» به معناى جوان نورَس نيز به كار مى‌رود؛ فخر رازى در اين باره مى‌نوسيد :

أن لفظ الغلام قد يتناول الشاب البالغ بدليل أنه يقال رأى الشيخ خير من مشهد الغلام جعل الشيخ نقيضاً للغلام وذلك يدل على أن الغلام هو الشاب...

لفظ (غلام) گاهى شامل جوان بالغ مى‌گردد؛ دليل آن اين است گفته مى‌شود : نظر انسان بزرگ بهتر از نظر جوان است . در اين مثال شيخ مقابل و نقيض غلام قرار داده شده است اين دليل بر اين است كه غلام همان جوان است.

الرازي الشافعي ، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (الوفاة: 604)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، ج 21، ص132، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى.

و از آنجا كه موسى عليه السلام در اعتراض خود به خضر عليه السلام‌ مى‌گويد «آيا نفس پاكى را بدون حكم و قصاص كشتي» دلالت بر اين دارد كه او بالغ بوده است ؛ زيرا اگر غير بالغ بود ، حتى اگر كسى را مى‌كشت ، حكم او قصاص نبود. و اين جوان بالغ گناهش يا «ارتداد» بوده؛ زيرا پدر و مادرش افرادى مؤمن بوده‌اند و او مؤمن به دنيا آمده و بعد از ايمان، كافر و مرتد شده و مرتد فطرى حكمش قتل است چه توبه كند و چه توبه نكند.

...فكون الغلام حينذاك كافرا دليل كونه مكلفا! و كون أبويه مؤمنين يجعله مرتدا فطريا يستحق القتل و لا يستتاب و إن تاب لم تقبل، فخشية ارهاقه إياهما طغيانا و كفرا يهدّر دمه ثانيا بعد تهدره بارتداده، ... فحتى لو كان غير بالغ لكان يحق القتل دفعا للإفساد المحتوم.

كافر بودن جوان دليل بر مكلف بودن او است ، و به اين علت كه پدر و مادر او مومن بودند سبب شد كه او را مرتد فطرى شده و مستحق قتل شده است .

او توبه (ظاهري) داده نمى شود اگر توبه كند هم پذيرفته نيست. پس ترس كشتن پدر مادر توسط جوان از روى كفر وطغيان موجب هدر رفتن خون او بعد از ارتداد شده است...حتى اگر غير بالغ بود بازهم  كشتن او از باب دفع فساد لازم بود. 

صادقي ، محمد ، الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن والسند ، ج‏18، ص 166،تهران : انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم ،

در نتيجه جوان به دليل اعمالش جايز القتل بوده است و اگر خضر عليه السلام‌ عمل خود را مستند به جنايات او در آينده مى‌كند به اين دليل است كه مى‌خواهد بگويد اين فرد نه تنها فعلاً مشغول به جرم است؛ بلكه در آينده نيز جرم‌هاى ‌ بزرگترى را مرتكب خواهد شد؛ لذا كشتن او طبق موازين شرع به سبب اعمالش بوده و نه اين كه از باب قصاص قبل از ارتكاب جرم باشد.

ر.ك : سبحاني، جعفر ، منشور جاويد ، ، ج 12، ص 235 ، قم : مؤسسه امام صادق ـ عليه السلام .

1365 . مكارم شيرازي، تفسير نمونه ، ج 12، ص 507 - 508 ، تهران : دارالكتب الاسلاميه، چاپ 6، 1368.

گفتار دوم : مقايسه عمل حضرت خضر و امام علي عليهما السلام‌

در منابع شيعه و سنى و با چندين سند آمده است كه امام على عليه السلام‌ از ماجراى شهادت خويش خبر داده و ابن ملجم را به عنوان قاتل خويش معرفى مى‌كنند ؛ مرحوم شيخ مفيد مى‌فرمايند :

وروى جعفر بن سليمان الضبعي عن المعلى بن زياد قال : جاء عبد الرحمن بن ملجم - لعنه الله - إلى أمير المؤمنين عليه السلام يستحمله ، فقال له : يا أمير المؤمنين ، إحملني . فنظر إليه أمير المؤمنين عليه السلام ثم قال له  " أنت عبد الرحمن بن ملجم المرادي ؟ " قال : نعم . قال : " أنت عبد الرحمن بن ملجم المرادي ؟ " قال . نعم . قال . " يا غزوان ، أحمله على الأشقر " فجاء بفرس أشقر فركبه ابن ملجم المرادي وأخذ بعنانه ، فلما ولى قال أمير المؤمنين عليه السلام :

 " أريد حباءه ويريد قتلي عذيرك من خليلك من مراد "

 قال : فلما كان من أمره ما كان ، وضرب أمير المؤمنين عليه السلام قبض عليه وقد خرج من المسجد ، فجئ به إلى أمير المؤمنين ، فقال عليه السلام : " والله لقد كنت أصنع بك ما أصنع ، وأنا أعلم أنك قاتلي ، ولكن كنت أفعل ذلك بك لأستظهر بالله عليك " .

عبد الرحمن بن ملجم ، به نزد اميرمومنان على عليه السلام آمده و از آن حضرت خواست كه به او اسبى بدهند ؛ حضرت به او نگاه كرده و فرمودند : تو عبد الرحمن بن ملجم مرادى هستى ؟!

گفت آرى ! حضرت دوباره فرمودند آيا تو عبد الرحمن بن ملجم مرادى هستى ؟ گفت آري!  حضرت فرمودند : اى غزوان ؛ او را سوار بر اسب سرخ بنما ؛ او نيز اسبى سرخ آورده و ابن ملجم سوار آن شده و زمام اسب را به دست گرفت ؛ وقتى كه بازگشت ، اميرمومنان فرمودند :

من مى‌خواهم به او هديه بدهم ، و او مى‌خواهد مرا بكشد ، آيا مى‌توانى يك‌نفر از دوستان خود از قبيله بنى‌مراد را بياورى كه كار تو را درست بداند ؟! (استشهاد به شعر عمرو بن معديكرب)

وقتى كه ابن ملجم ، كار خود را كرد ، و به اميرمومنان را مضروب ساخت ، او را كه از مسجد بيرون رفته بود ، دستگير كردند ؛ و به نزد اميرمومنان آوردند ؛ حضرت فرمودند : قسم به خدا من اين بخشش را به تو كردم ، با اينكه مى‌دانستم تو قاتل من هستى ! ولى اين كار را كردم ، تا خدا ياور من بر ضد تو باشد !

الشيخ المفيد ،أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي( 336 - 413 ه‍ ) ، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد ،تحقيق مؤسسة آل البيت ( ع ) ، ج 1 ص 12، نشر دار المفيد ، الطبعة الثانية 1414 هجرية - 1993 ميلادية - بيروت . لبنان . ص . ب . 25 / 304 .

علماى اهل سنت نيز ، با اسناد متعدد (و بعضا صحيح) اين روايت را نقل كرده‌اند كه :

ذكر عمر بن شَبَّة عن الضحَّاك بن مَخْلَد أبي عاصم النَّبيل وموسى بن إسماعيل أنه سمع أباه يقول: جاء عبد الرحمن بن مُلجم يستحمل عليا فحمله ثم قال:

أريدُ حباءهُ (حياته) ويريدُ قَتلي ... عَذيري من خليلي من مراد

أما إنَّ هذا قاتلي. قيل له: فما يمنعك منه؟ قال : إنه لم يقتلني

ابن ملجم ، به نزد حضرت على عليه السلام آمده و از آن حضرت ، خواست كه (براى جنگ يا سفر) به او مركبى عنايت كنند ؛ حضرت نيز چنين كرده و سپس فرمودند :

من به او هديه مى‌دهم (زندگانى او را مى‌خواهم) و او مى‌خواهد مرا بكشد !

چه كسى ، يارى كننده من است در مقابل آشناى من از قبيله مراد ؟!

اگاه باشيد كه او قاتل من است ؛ به حضرت گفتند : پس چه چيز مانع شما شده است (كه او را بكشيد؟) حضرت فرمودند :  او كه هنوز من را نكشته است !

التلمساني ، محمد بن أبي بكر الانصاري المعروف بالبري (المتوفى : 644هـ) ، الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة ، ج 1، ص1 ، دار النشر :

اين مطلب و شعر در منابع ذيل آمده است:

الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفي، ج 18 ص 173 ،ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ص 502 ،طبق برنامه الجامع الكبير.

المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ج 42 ص 193، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.

ابن عساكر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 37 ص 28،ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995.

الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ج 4 ص 134، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1417 هـ - 1996 م.

العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج 4 ص574،ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولي، 1412هـ - 1992م.

در پاسخ به اين سوال چند پاسخ مى‌توان داد :

پاسخ اول : ماموريت خضر ، تكويني بود ، و وظيفه اميرمومنان تشريعي:

همانطور كه در گفتار اول در بخش نظام تكوين گفته شد ، ممكن است كه خضر نبى عليه السلام ، به عنوان مامور الهى ، و مانند فرشتگان كه مامور به قبض ارواح هستند ، چنين كارى كرده باشد؛ اما اميرمؤمنان عليه السلام مأمور به ظاهر و تشريع بوده است و نمى‌توانسته قصاص قبل از جنايت نمايد.

پاسخ دوم : عمل خضر، اجراي حد ارتداد بود ، اما ابن ملجم ، تا آن زمان مهدور الدم نشده بود !

در گفتار اول ، در بخش نظام تشريع گفته شد كه ممكن است جوان كشته شده به دست حضرت خضر ، به خاطر اينكه بالغ بوده و مرتد شده است ، حكم ارتداد بر او جارى شده است !

اما در مورد ابن ملجم هنوز گناهى صورت نگرفته بود كه بتوان او را قصاص كرد.

ظاهرا روايت اميرمومنان على عليه السلام در كتاب شيخ مفيد نيز به همين مطلب اشاره دارد ، كه مى‌فرمايند :

والله لقد كنت أصنع بك ما أصنع ، وأنا أعلم أنك قاتلي ، ولكن كنت أفعل ذلك بك لأستظهر بالله عليك .

قسم به خدا من اين بخشش را به تو كردم ، با اينكه مى‌دانستم تو قاتل من هستى ! ولى اين كار را كردم ، تا خدا ياور من بر ضد تو باشد !

الشيخ المفيد ،أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي( 336 - 413 ه‍ ) ، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد ،تحقيق مؤسسة آل البيت ( ع ) ، ج 1 ص 13، نشر دار المفيد ، الطبعة الثانية 1414 هجرية - 1993 ميلادية - بيروت . لبنان . ص . ب . 25 / 304 .

يعنى اگر قبل از اينكه او مرا كشته باشد ، او را بكشم ، خدا ياور او بوده و از من به خاطر كشتن يك بى‌گناه ، بازخواست خواهد كرد ؛ اما من به او كمك كردم ، و او را نكشتم ، تا وقتى او مرا كشت ، خداوند دادخواه من باشد !

يعنى كشتن ابن ملجم ، از نظر شرع ، محرم بوده است ؛ اما كشتن جوان توسط حضرت خضر عليه السلام جايز بوده است .

پاسخ سوم : حكم شريعت اميرمومنان ، با شريعت حضرت خضر عليهما السلام متفاوت بوده است .

گروهى ديگر از علما نيز رفتار خضر را از نظر نظام تشريع جواب داده و به نوعى تلاش كرده‌اند تا ثابت كنند كه اين عمل از مصاديق و موارد قصاص قبل از ارتكاب جرم نبوده؛ بلكه از مواردى بوده كه خضر على عليه السلام مطابق شريعت خاص عمل نموده است.

ابن عربى در اين باره مى‌نويسد:

فكان الخضر في حكمه على شرع رسول غير موسى فحكم بما حكم به مما يقتضيه شرع الرسول الذي اتبعه و من شرع ذلك الرسول حكم الشخص بعلمه فحكم بعلمه في الغلام انه كافر فلم يكن حكم الخضر فيه من حيث انه صاحب شرع منزل.

خضرعليه السلام‌ تابع شريعت غير از شريعت موسى بوده است ؛ كار خضر به مقتضاى شريعتى كه تابع بوده است. از مقررات اين شريعت اين است كه انسان مطابق علم خودش حكم نمايد خضر عليه السلام‌ نيز مطابق علمش كه جوان كافر است حكم نموده است نه اين كه خودش صاحب شريعت بوده است.

الطائي الخاتمي ، محيي الدين بن علي بن محمد (الوفاة: 22/4/ 638هـ)، الفتوحات المكية في معرفة الاسرار الملكية ، ج 2، ص79 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - لبنان - 1418هـ- 1998م ، الطبعة : الأولى.

در نتيجه امام على عليه السلام ‌(بر فرض صحت داستان) تابع نظام فقهى اسلام بوده است كه قصاص قبل از ارتكاب جرم را جائز نمى داند؛ همان گونه كه مطابق شريعت موسى رفتار خضر غير قابل قبول واقع شده و مورد اعتراض موسى قرار گرفت و فرمود :

قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا. كهف /74

[موسى به او] گفت : «آيا شخص بى‏گناهى را بدون اينكه كسى را به قتل رسانده باشد كشتى؟ واقعاً كار ناپسندى مرتكب شدى.» 

اما اين كار در شريعت حضرت خضر عليه السلام جايز بوده است .

نتيجه وجمع بندي

ماجراى خضر و موسي، مشتمل بر اسرار و آموزه‌هاى كلامى و فقهى فراوانى است که به برخى از آنها اشاره شد؛ اما از مجموعه مطالبى که ذکر گرديد مى‌توان به خوبى نتيجه گرفت که رفتار خضر با جوان به مقتضاى نظام تكوين مشكل ندارد؛ زيرا در اين صورت خضر مأمور الهى بوده كه دستور خداوند را اجرا نمايد؛ مثل بقيه مأموران الهى و فرشتگان مأمور به قبض روح انسان‌ها، روايات متعددى هم اين مطلب را تأيد مى‌كند كه خضر عليه السلام‌ در راستاى مسئوليت تكوينى جوان را كشته است .

از اين لحاظ مقايسه آن با رفتار امام على عليه السلام نسبت به ابن ملجم (بر فرض صحت داستان) معنا ندارد؛ زيرا عكس العمل امام على عليه السلام‌ در برابر تقاضاى ابن ملجم بر اساس فقه كيفرى اسلام بوده است.‌

از نظر نظام تشريع نيز عمل خضر عليه السلام‌ مصداق  قصاص قبل از جرم و جنايت نبوده؛ زيرا عمل خضر عليه السلام‌ مطابق شريعتى بوده كه خضر عليه السلام‌ از آن پيروى مى‌كرده است. و يا اين كه از نظر خضر عليه السلام‌ جوان مرتد فطرى شناخته شده و مجازات او از نظر شريعت موسى عليه السلام‌ و فقه كيفرى اسلام قتل است ؛ در هر صورت نسبت به عمل خضر عليه السلام  هيج شبهه‌اى نه فقهى ونه كلامى وجود ندارد.

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتى حضرت ولى عصر (عج)



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  Nas Escobar     -   تاريخ:  19 خرداد 89 - 13:24:31
سلام بنده مقاله اي که درباره آيه امتحان حضرت ابراهيم و نصب ايشان به امامت هست و روي سايت غاليان موجود هست را خواندم. ولي به نظرم هنوز استدلال شما نمي تواند استمرار امامت را ثابت کند. اولاً، چنانچه خود نوشتيد، اين امامت بعد از مرحله نبوت و رسالت بوده. يعني تحقق پيدا کردن امامت در حضرت ابراهيم منوط به تحقق پيدا شدن نبوت و رسالت در ايشان هست. به عبارت ديگر، چون ايشان نبي و رسول بودند به امامت نصب شدند. پس چون اين امامت منوط بر نبي و رسول بودن شخص هست،فردي که اين دو مقام، يعني نبوت و رسالت را نداشته باشد، نمي تواند به مقام امامت برسد. و چود پيغبر اسلام (ص) ختم انبيا و مرسلين هست، نتيجه مي گيريم که بعد از ايشان کسي نمي تواند به مقام امامت الهي برسد. شما بايد ثابت کنيد که امامتي که منوط بر نبي و رسول بودن ابراهيم هست، چطور مي تواند پس از پايان رسيدن رسالت و نبوت، استمرار داشته باشد. آقاي قزويني تقاضا مي کنم که اينقدر در تحقيقات خود بي توجه اي نکنيد
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

آيه قرآن ثابت مي‌كند كه مقام امامت ،از مقام نبوت بالاتر است ، اما آيا نبوت شرط امامت است ؟! چه دليلي براي اين مطلب داريد ؟!

به عكس ، هيچ مانعي ندارد ، كه بعد از رسول خدا (ص) با اينكه عقل و نقل لزوم استمرار امامت را ثابت مي‌كند ، شخصي برتر از انبياي گذشته ، امام شود ، اما به خاطر ختم نبوت ، مقام نبوت به او داده نشود !

چه مانعي وجود دارد كه يك شخص از امت رسول خدا (ص) از انبياي الهي (غير از پيامبر خاتم) برتر باشد ؟! (البته نظر اهل سنت خلاف اين است ولي در كتب آنها دقيقا ضد نظر آنان وجود دارد)

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

2   نام و نام خانوادگي:  مرادي     -   تاريخ:  19 خرداد 89 - 15:07:48
همه جواب ها عالي بود
ولي جواب (خضر مامور تكويني خداوند بود) بهترين جواب است
3   نام و نام خانوادگي:  kazemi     -   تاريخ:  20 خرداد 89 - 23:01:56
ممنون درباره ي قران خواندن بالا سر نيزه به دست امام حسين مطلب بذارين
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

در آدرس ذيل به اين سوال پاسخ داده شده است :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1321

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

4   نام و نام خانوادگي:  محمد اميدواري ابرقويي     -   تاريخ:  21 خرداد 89 - 18:21:41
امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف وارث تمام پيامبرانند . چه خوب است که زندگي انبياء با آن حضرت مقايسه شود و مصاديقي پيدا گردد .
5   نام و نام خانوادگي:  ميلاد فنائي     -   تاريخ:  22 خرداد 89 - 00:24:47
احسنتم!...
6   نام و نام خانوادگي:  حسين . س     -   تاريخ:  22 خرداد 89 - 12:14:19
باسلام . حد و مرز ولايت تکويني معصومين را بيان نماييد . آيا معصومين صرفا" ولايت تشريعي دارند؟
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

به اين سوال ، در بخش نظرات بارها پاسخ داده شده است ، مي‌توانيد با جستجوي كلمه «تكويني» در بخش نظرات (با انتخاب گزينه جواب نظر) به پاسخ‌هاي مورد نظر خود برسيد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

7   نام و نام خانوادگي:  حسين . س     -   تاريخ:  23 خرداد 89 - 13:23:20
واقعا" توبه مرتد فطري در نزد خدايش بخشيده نمي شود؟
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

مقصود از پذيرفته نشدن توبه ، پذيرفته نشدن توسط حاكم شرع است ! نه در روز قيامت ! زيرا از مرتد ملي ، توبه پذيرفته مي‌شود و ديگر او را اعدام نمي‌كنند !

اما واقعي بودن يا نبودن توبه ، توسط خداوند شناخته شده و در روز قيامت ، به حسب آن با او برخورد خواهد شد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

8   نام و نام خانوادگي:  مرتضي     -   تاريخ:  25 خرداد 89 - 17:30:32
سلام خداوند متعال اجرتان دهد چند تا سوال در همين زمينه پيش آمده 1- اگر حضرت خضر براي ارتداد جوان در همان موقع وي را كشته, چرا مي گويد به خاطر گناهان آينده اش؟ 2- اگر حضرت خضر جوان را به خاط گناهان آينده اش كشته, پس چرا اين اقدامات به ديگران جريان پيدا نميكند, نه جريان اميرالمومنين_ع_ كه همه ما يعني: اگر قرار باشد كه قبل از گناه, جان آن جوان گرفته شود, آيا نمي تواند در محضر الهي بگويد كه مثلا من اگر زنده مي ماندم صالح مي شدم و ... و اصلا اگر بر اين قرار باشد, ديگر چرا ما در دنيا مورد امتحان واقع مي شويم 3- آيا كسي در زمان رسول خدا _صلع_ مي تواند پيرو شريعت موسي باشد؟ تشكر
جواب نظر:

با سلام
دوست گرامي
1- ممكن است گفته شود كه قتل مرتد در حالت عادي ، زماني صورت مي‌گيرد كه در دادگاه و نزد قاضي مومن ثابت شده باشد ، اما در اين مورد ، خداوند به خاطر مصلحت اينكه ديگران را به گناه نيدازد ، با علم غيب ، پيامبرش را آگاه كرده است ؛ يعني او جايز القتل بود ، اما علت اينكه خضر از اين ماجرا آگاه شد و او را كشت ، اين بود كه وجود او باعث مفسده مي‌شد .
2- هر انسان كافري (حتى اگر به قتل نرسيده باشد) مي‌تواند روز قيامت ادعا كند كه اگر جان من را قبض نمي‌كردي ، من بعدا مسلمان مي‌شدم ! و اين اختصاص به تنها او ندارد ؛ «رب ارجعون لعلي اعمل صالحا»! يعني اين سوال ، در واقع به اصل امتحان الهي باز مي‌گردد ؛ و پاسخ واضح است ؛ اگر پاياني براي زمان امتحان مردم وجود نداشته باشد ، مردم دائم ادعا مي‌كنند كه اگر من باز فرصت يابم ، صالح مي‌شوم ! و اگر پايان باشد و مشخص باشد ، مردم بلافاصله قبل از پايان مدت ،‌ ايمان (ظاهري) مي‌اورند ؛و ديگر اين ايمان ارزشي ندارد !
اما اگر پايان باشد ، و مشخص نباشد ، امتحان ارزش خود را پيدا مي‌كند .
3- طبق آيه قرآن هر پيامبري كه بعد از پيامبري ديگر ، شريعت عمومي بياورد ، بر همگان واجب است كه به او ايمان آورند و او را ياري كنند «وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آَتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ»
سوره آل عمران آيه 81
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

9   نام و نام خانوادگي:  محمدولي ايزانلو     -   تاريخ:  26 خرداد 89 - 10:52:42
سلام عليكم. خدمت حضرت آيت الله قزويني ادام الله ظله و همكاران محترمشان

ممنون از اينكه به اين خوبي جواب شبهات را مي نويسيد
خدا اجر و پاداش به شما عطا فرمايند
10   نام و نام خانوادگي:  ايرج منصوري     -   تاريخ:  26 خرداد 89 - 23:36:04
با عرض سلام 1 خداوند چرا ان فرزند را در اختيارانان گذاشت وبعد او را به وسيله حضرت خضر به قتل رساني2 چرا؟ ان جوان بدبخت چه گناهي داشت كه بدون دادن مهلت و فرصت او را كشتن وادعا ميكنند او كافر بوده مگر خدا ارحم الراحمين نيست ان پسر را به خاطر والدينش به راه راست هدايت ميكرد؟
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- طبق پاسخ اول ، مانند آن است كه بگوييم چرا خداوند فرزند به مردم مي‌دهد و فرشتگان را مامور به قبض روح مي‌كند !

2- طبق پاسخ دوم ، خداوند به آن جوان لطف كرده و او را به دنيا منتقل كرد ، اما او به اختيار خويش راه بد را برگزيد و به همين سبب مستحق قتل شد !

3- ارحم الراحمين بودن ، يكي از صفات خداست ، و اشد المعاقبين نيز صفات ديگر خدا ! خدا هم رحيم است و هم جبار ؛ وقتي خداوند به انساني لطف كرده و به حق حيات و فرصت بهشتي شدن داده است اما انسان كفران نعمت كند ، مستحق دوزخ است ! (چه رسد به قتل)

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

11   نام و نام خانوادگي:  مهدي قربانپور دلاور     -   تاريخ:  29 خرداد 89 - 11:20:04
با سلام از نشانه هاي مومن زيرکي و باهوشي اوست که به حمدلله آيت الله قزويني افتخار جهان تشيع به خوبي بهره مند هستند از عمق وجودم به ايشان و تمام همکاران عزيزشان افتخار مي کنم و براي موفقيت هر چه بيشترشان دعاگو هستم .

هميشه پيروز باشيد
12   نام و نام خانوادگي:  فائز     -   تاريخ:  30 خرداد 89 - 21:20:21
سلام درسايت پاسخ به شبهات وهابيت(وهابي تكس) تمامي آيات وروايات كه دركتب اهل سنت درباره امام علي عليه السلام آمده است رانادرست وجعلي معرفي مي كنند.لطفا به اراجيف آنان پاسخ دهيد درضمن آيااين حرف صحيح است كه تاقرن سوم امام علي عليه السلام جز خلفا اربعه شناخته نمي شد.
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

احمد بن حنبل گفته است كه هر كس حضرت علي را به عنوان خليفه چهارم نشناسد از (از اينكه صريح تعبير او را به كار مي‌بريم پوزش مي‌طلبيم) الاغ گمراه‌تر است !

قال أحمد من لم يربع بعلي فى الخلافة فهو أضل من حمار أهله ونهى عن مناكحته وهو متفق عليه بين الفقهاء وعلماء السنة وأهل المعرفة والتصوف وهو مذهب العامة
كتب ورسائل وفتاوى ابن تيمية في الفقه  ج 35   ص 19، اسم المؤلف:  أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي

هركس چنين ادعايي كرده است (طبق گفته احمد بن حنبل) صحابه و تابعين و اتباع تابعين را اضل من حمار معرفي كرده است !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

13   نام و نام خانوادگي:  مهدي ملک حسيني     -   تاريخ:  14 تير 89 - 16:00:20
با عرض خسته نباشيد و ان شاء الله که علي و اولادش (ع) شب اول قبر به دادمان برسد و دشمنانشان به درک واصل شوند . لطفا اين جواب را(شبه حضرت خضر) به ايميلم بفرستيد با تشکر
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

تمامي صفحات سايت ما ، به صورت ساده طراحي شده است ، تا كپي پيست مطالب آن به سادگي براي همه مقدور باشد . در مورد هر صفحه‌اي كه مايل بوديد مي‌توانيد آن را به راحتي كپي پيست كنيد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

14   نام و نام خانوادگي:  امير اماري     -   تاريخ:  16 تير 89 - 02:31:56
چند اشکال برجوابتان 1-نظر به اينکه گفتيد عمل حضرت خضر تکويني بوده چرا ازراييل او را قبض روح نکرده يا موارد زيادي بوده و هست که چنين فرزنداني هستند که مرتد فطري اند و اساسا خونشان مباح ماموران باطني کجايند و چرا بايست مامور باطني اين حکم را اجرا کند در حالي که موسي نبي هست؟ 2-گفتيد شريعت او فرق داشته سوال موسي نبي که داراي علم است و شريعت او درزمانش بايست پياده شود چيست بلکه اگر اين امتحاني در مقام صبر بوده يعني موسي نبي با دانستن حکم الهي اجرايش نميکرد که اين تناقض است ! و اگر طبق شريعت بوده چه امتحاني براي موسي نبي و چه ماموريت باطني براي خضر نبي!
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- خداوند متعال ، قبض روح را در قرآن به سه گونه معرفي کرده است : گروهي که خداوند روح آنان را خود قبض مي کند ، گروهي که ملک الموت ، آنان را قبض روح مي کنند و گروهي که فرستادگان الهي آنان را قبض روح مي کنند ! و حکمت آن نيز در علم خود خداوند است ! و ملک الموت و فرستادگان الهي همگي مامور الهي و هر زمان که خداوند اراده کند ، جان بندگان را مي گيرند ، نه زودتر و نه ديرتر !

2- شريعت حضرت موسي ،بايد براي اتباع موسي پياده شود ، و نه تمام مردم آن زمان ! بلکه حضرت ابراهيم و ذريه آن حضرت ، دين خاصي که همان اسلام باشد ، داشته اند (ملة ابيکم ابراهيم هو سماکم المسلمين) و ممکن است حضرت خضر نيز مامور به شريعت خاصي بوده است !

بنابراين ، اين ماجرا ، اصلا با امتحان بودن منافات ندارد ! هر کدام بايد به وظيفه خود عمل مي کرده اند !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

15   نام و نام خانوادگي:  چاوشي     -   تاريخ:  20 تير 89 - 00:26:12
لَأَرْهَقَ أَبَوَيْهِ طُغْيَانًا وَكُفْرًا. جواني را كه خضر به قتل رسانيد ، كفر بر دل او نقش بسته بود (ديگر اسلام نمي‌آورد) و اگر زنده مي‌ماند پدر و مادرش را درحالت طغيان و كفر به قتل مي‌رسانيد. به نظر بنده وبا توجه به رجوع به کتب اصيل لغت(العين و التحقيق) ماده رهق را در اينجا درست ترجمه نکرده ايد ارهق را اکره ترجمه کرده اند ومعنا چنين مي شود که او آنها را به کفر و طغيان وادار مي کرد.
16   نام و نام خانوادگي:  امير اماري     -   تاريخ:  11 مرداد 89 - 03:29:33
حال بخوانيد اشکال بر جواب سوال 14 1- شما بگوييد در زمان موسي نبي مامور اجراي احکام ابراهيمي کيست ؟ 2-اينکه گفتيد شريعت موسي نبي بايست براي اتباعش پياده شود منظورتان چيست از اتباع موسي ؟؟؟؟مگر هرکه از ايشان پيروي کند جز اتباع نيست!!!!! آن وقت در سوال ديگر اشاره ميکنيد به اين آيه وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آَتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ» و ميگوييد نسل ابراهيمي ازين قاعده مستثنايند و طور ديگر عمل ميکردند 3- شما يک تعريفي از پيامبر اولي العزم بکنيد تا وجه و هدف از رسالت او مشخص شود تا بدانم آنچه در مورد حکمت اديان گذشته خصوصا اديان اين پيامبران اولي العزم قبل پيامبر اعظم ميگويندچيست؟ 4- موسي نبي چرا وقتي خضر پيامبر جوان را کشت گفت قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُكْرًا و از آن تعبير به گناه و حرام ننمود در حاليکه به قصاص اشاره دارد 5- موسي نبي چه شد که خواست همراهي و خدمت خضر نبي را کند و فهميد او داراي علم لدنيست و درآن موقع به رسالت رسيده بودند؟
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- ممكن است حضرت خضر عليه السلام باشد ! البته اين سوال چه تاثيري در نتيجه گيري دارد الله اعلم !

2- هر پيامبري براي گروهي از مردم مبعوث شده است ؛ كه چه از او تبعيت بكنند و چه نكنند ، اطاعت از دستورات او بر آنها واجب است !

3- علت استثنا را آيه شريفه «ملة‌ ابيكم ابراهيم هو سماكم المسلمين» مطرح كرديم ! اگر نقدي بر اين علت داريد مطرح كنيد !

4- اما در مورد معني اولو العزم ، بهتر است نگاهي به آدرس ذيل بكنيد تا مشخص شود كه تفسيري كه شما از اولوالعزم در نظر داريد ، اشكالات فراواني دارد :

http://tohid.ir/index.php/page,432A423.html

5- اگر در مقاله به صورت كامل دقت مي كرديد ، پاسخ اين اشكال نيز داده شده بود «نفسا زكية» يعني ظاهرا (تا آنجا كه موسي مي داند) مرتكب گناهي نشده است كه مستحق قتل باشد ، و «بغير نفس» يعني مستحق قصاص نيست .

6- در مورد علت همراهي موسي با خضر نبي ، مطالب كاملي به دست ما نرسيده است !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

17   نام و نام خانوادگي:  WaHHabi     -   تاريخ:  16 مرداد 89 - 17:20:42
بسم الله الرحمن الرحيم. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ (33محمدl) بسم الله الرحمن الرحيم. و الله ان قطعتموا يميني‏ اني احامي ابدا عن ديني.
18   نام و نام خانوادگي:   معصومي ازافغانستان     -   تاريخ:  02 شهريور 89 - 16:52:03
باعرض سلام خدمت جناب دکترقزويني وهمکاران سايت وزين ومفيدشماازينکه بااين مستندگويي هاي مفيدقلب ماراروشن ميکنيدازايزدمتعال استدعادارم که هميشه توفيقات مزيدبراي شمايان عنايت بفرمايد.التماس دعا
19   نام و نام خانوادگي:  حسين کاظمي     -   تاريخ:  06 شهريور 89 - 02:37:50
با سلام و خسته نباشيد اگر مبنا را بر هر دو فرض بگذاريم اشکال وارده به اين نحو خواهد شد که هم وجه شرعي و تکويني دچار چالش خواهد شدچه آنکه خيلي از امور را به اين ترتيب مي توان موجه ساخت پس بحث عقل و عدالت خداوند چگونه خواهد شدمثلا بگوييم نعوذ بالله خداوند فلان ظلم را انجام داده به حکم تکوين و قدرت و اگر هم بنا را بر شرع بگذاريم باز هم همين اشکال پيش خواهد آمد که خط بطلاني بر عقل انسان خواهد کشيد.
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

خداوند تمامي نعمت‌ها را به انسان به صورت امانت و براي امتحان داده است ، و بر اساس مصلحت از انسان مي‌گيرد ؛ بنابر اين نه طبق تكوين و نه تشريع اشكالي وارد نمي‌شود !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

20   نام و نام خانوادگي:  الف- ق     -   تاريخ:  14 شهريور 89 - 13:14:11
با سلام. در خصوص پاسخ شماره 16 : " هر پيامبري براي گروهي از مردم مبعوث شده است؛ كه چه از او تبعيت بكنند و چه نكنند، اطاعت از دستورات او بر آنها واجب است." 1- پس ملل مسيحي در عصر حاضر، هيچ‌گونه تعهد و مسئوليتي در خصوص قبول اسلام و پيروي از آن نداشته و ندارند و در روز قيامت بازخواست نخواهند شد. چون حضرت محمد براي اين گروه مبعوث نشده است. 2- آيا قبول رسالت و تبعيت از پيامبر اولو العزم متاخر، نسبت به پيامبر متقدم خود، مثلا شريعت موسي نسبت به ابراهيم ارجح نمي‌باشد؟ کما اينکه هر پيامبر خبر از پيامبر بعدي خود را داده است. آيا نبايد خضر نبي که خود صاحب کتاب نيست، از آيين پيامبر زمان خود تبعيت مي‌کرد؟ آيا شريعت موسي ناقص‌تر از شريعت ابراهيمي است؟
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- يكي از دستورات مذكور در كتب الهي ، اين است كه :

وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِكُمْ إِصْري قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدين

و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خداوند، از پيامبران (و پيروان آنها)، پيمان مؤكّد گرفت، كه هر گاه كتاب و دانش به شما دادم، سپس پيامبرى به سوى شما آمد كه آنچه را با شماست تصديق مى‏كند، به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد! سپس (خداوند) به آنها گفت: «آيا به اين موضوع، اقرار داريد؟ و بر آن، پيمان مؤكّد بستيد؟» گفتند: « (آرى) اقرار داريم!» (خداوند به آنها) گفت: «پس گواه باشيد! و من نيز با شما از گواهانم.» (81

بنابر اين اگر مسيحي بخواهد مسيحي واقعي باشد ، بعد از آمدن پيامبر اسلام (ص) بايد به آن حضرت ايمان بياورد !

2- در مورد شرايع ، به صورت مفصل در بخش نظرات پاسخ داده شده است !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

21   نام و نام خانوادگي:  علي ر ضا جو يا ن از ا فغا نستا ن     -   تاريخ:  03 آذر 89 - 19:56:56
با سلا م به ا قا ي قز و يني حسيني و د رو ي به حضرت محمد (ص) و ا هل بيت عصمت و طها ر تش
بر ا ي سلا متي و تند ر ستي شما هميشه د عا مي کنيم ا مرو ز شما ا فتخا ر جها ن تشيع ا ستيد و مبلغ و مد ا فع مذ هب پا ک تشيع. ما به و جود شما ا فتخا ر من کنيم . آ يا ا مکا ن دارد شما د ر ز با ن انگليسي و عر بي بر نا مه د ا شته با شيد؟ و نظر شما د ر با ره آ قا الله يا ر ي چيست؟ تشکر
22   نام و نام خانوادگي:  هادي     -   تاريخ:  28 آذر 89 - 14:30:28
سلام ممنون از زحمت هاي شما
تااهم عجل لوليك الفرج
23   نام و نام خانوادگي:  چورجيس     -   تاريخ:  19 دي 89 - 20:34:43
با تشکر از جوابتون. واقعا کامل بود و من تونستم با استفاده از اين جواب شبهه ايجاد شده در يکي از سايت ها رو براي جوون ها برطرف کنم . ممنون
24   نام و نام خانوادگي:  صادق -يزد     -   تاريخ:  28 فروردين 91 - 23:27:58
سلام عليکم.بسيارخوب بود.احسنتم وبارک الله واجرکم علي الله.
25   نام و نام خانوادگي:  سيد هارون     -   تاريخ:  24 مرداد 91 - 02:28:36
قزويني ميخواهد دروغ و گزافه گويي خود را درباره حضرت علي لاپوشاني کند او وقتي داشته درباره خليفه چهارم رضي الله عنه غلو ميکرده يادش نبوده که حضرت خضر [ به خاطر علمي که به عاقبت غلام داشته ] او را به قتل رسانيده بود زيرا انسان [اگر از علمش استفاده نکند ] آن علم به درد جرز ديوار ميخورد؛ و بود و نبودش يکي است. يعني حالا من که نميدانم قاتلم کيست و علي که ميدانست قاتلش کيست هردو در يک سطح هستيم زيرا دانايي او بدردش نخورد و ناداني من بدردم نميخورد پس علم او مساوي با بي علمي من است [پس چه سودي از اين علم؟؟]
جواب نظر:
باسلام
برادر بزرگوار
اگر منظور شما اين است كه حضرت دشمن خود را مي كشتند تا ايشان را نكشد كه آنوقت علمشان محقق نمي شد! اگر منظور اين است كه از دست دشمن خود فرار مي كردند غير از اينكه كار ذليلانه اي است بايد گفت از مرگ گريزي نيست اگر احتمال ديگري به ذهن جنابعالي مي رسد بفرماييد كه حضرت علي عليه السلام چگونه از علم خود استفاده مي كردند؟ اينجا قضيه به جريان حضرت خضر عليه السلام فرق دارد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
26   نام و نام خانوادگي:  امير اماري     -   تاريخ:  01 ارديبهشت 92 - 02:58:47
سلام اين همه از شريعت ابرايمي صحبت کرديد و افراد رو در پاسخ به سوالات 14و 16 و 20 به آن ختم نموديد و ناقص رها نموديد اول بگوييد شريعت ابراهيمي چطور مذهبي است درباره آن توضيح بديد(فقط نخواهيد که يک اسم رو به نام شريعت قبول کنيم ) و آيا کتابي درمورد آن شريعت و مربوط به آن هست ؟
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ حضرت ابراهيم عليه السلام از انبياي اولوا العزم مي باشد و بدون شك داراي شريعت بوده و احكام و دستوراتي را از طرف خداوند براي هدايت امت زمان خود دريافت داشته است، اما در مورد اينكه اين دستورات چه بوده اطلاعات پراكنده اي بيشتر وجود ندارد كه در لابلاي آيات و روايات به آنها اشاره شده است.
مثلاً در قرآن از كتاب حضرت ابراهيم به صحف ابراهيم ياد مي كند و از تلاشهاي حضرت ابراهيم در مورد حج سخن مي گويد و مي فرمايد:  «وَ اذْ يَرْفَعُ ابْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ اسْماعيلُ ...»
و در آيه ديگر از وجود نماز در اين شريعت سخن مي گويد:  «رَبَّنا انّى‏ اسْكَنْتُ مِنْ ذُرّيَّتِى بِوادٍ غَيْرَ ذِى زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الُمحَرَّم رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاة»
در مورد نفي شرك و تسليم در برابر خدا و... به وفور در قرآن سخن آمده است. در كل خداوند شريعت او را به اسلام مطابق يا بسيار نزديك مي داند و خطاب به يهوديان و مسيحيان مي فرمايد: «ما كان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لكن كان حنيفا مسلما» كه علت فاصله داشتن آئين ابراهيمي از يهود و نصاري تحريف شديد اين دو آئين است و الا تمام اديان در كليات مطابق يكديگر مي باشند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
27   نام و نام خانوادگي:  محمدرضايي     -   تاريخ:  04 اسفند 92 - 13:08:28
ولي نبايد ميکشت
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
با کشته شدن جوان که به دستور الهي بود، پرونده سياه اعمال او نيز پايان يافت و از افزايش تبهکارى او که در آينده مرتکب آنها مى ‏شد، ممانعت به عمل آمد بعلاوه کشته شدن جوان براى تمامي افرادى که به نحوى با اين حادثه در ارتباط بودند، ثمرات و آثار مفيدى داشت، هم براى جوان (مقتول)، و هم براى پدر و مادر مقتول و هم براى حضرت خضر عليه السلام و نيز براى همراه او
در بخش نظرات همين مقاله توضيح داده شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
28   نام و نام خانوادگي:  حسين دارابي     -   تاريخ:  13 خرداد 93 - 11:33:55
با سلام آيا امام علي(ع) نميتوانست اقدامات لازم جهت پيشگيري از به قتل رسيدن خود را انجام ميداد مثلا يك مامور براي مراقبت از قاتل خود ميگذاشت يا مريدان وي از او مراقبت بيشتري ميكردند حالا كه ميدانستند قاتل كيست
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛‌ ائمه موظف به عمل بر اساس علم غيب خود نيستند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
29   نام و نام خانوادگي:  لبيک يا حسين     -   تاريخ:  14 آذر 93 - 11:46:51
در جواب شماره 28 خدمت آقاي حسين دارابي عرض کنم وعده الهي بدون تخلف خواهد بود و بدون شک انجام خواهد شد. حتي اگر تمام موجودات آسمان و زمين بخواهد از آن جلوگيري کنند.
30   نام و نام خانوادگي:  عليرضا     -   تاريخ:  10 بهمن 93 - 10:02:22
قربون لحظه اي که گفتي: فزت و رب الکعبه
از حماقت مردم راحت شدي




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما