* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 08 فروردين 1388 تعداد بازديد: 6702 
چرا رسول خدا (ص) خالد بن وليد را به خاطر كشتن قبيله «بني جذيمه» قصاص نكرد؟
گروه صحابه  

سؤال كننده : مبينا صالحي

توضيح سؤال :

چرا رسول خدا صلي الله عليه وآله خالد بن وليد را با وجود آنكه عده‌اي از مسلمانان قبيله جذيمه را كشته بود كيفر نداد ؟

اهل سنت ، جنايات خالد را در قضيه كشتن مالك بن نويره در زمان ابوبكر، و قصاص نشدن وي را با اين مسأله قياس و توجيه مي كنند .

پاسخ :

در اين كه خالد بن وليد ، در جنگ با مالك بن نويره ، جنايات عظيمي را مرتكب شده ، ترديدي نيست ؛ تا جايي كه خليفه دوم به شدت به او اعتراض كرد ، او را دشمن خدا لقب داد و قسم ياد كرد كه خالد را سنگسار خواهد كرد ؛ اما از آن جايي كه خليفه اول به بازوي توانمند خالد براي پيشبرد حكومتش نياز شديدي داشت ،  از  او دفاع كرد و هيچ مجازاتي را برايش در نظر نگرفت .

ما اين مطلب را به صورت مفصل بررسي كرده‌ايم كه مي‌توانيد به آدرس ذيل مراجعه بفرماييد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1984

اما در باره جنگ خالد با بني جذيمه و كشتن آن‌ها توجه به چند نكته ضروري است ؛

اولاً : بخشيدن خون مقتول و يا قصاص قاتل ، در اختيار ولي مقتول است و هيچ كس ؛ حتي پيامبر خدا صلي الله عليه وآله ، ابوبكر و يا هر حاكم ديگري ، حق بخشيدن خون را ندارند و اگر صاحب خون بخواهد قاتل را قصاص نمايد ، حاكم اسلامي وظيفه دارد كه قاتل را قصاص و حكم اسلامي را اجرا نمايد ؛ اما اگر صاحب خون قصد كشتن نداشته باشد و بخواهد با گرفتن ديه ، از كشتن قاتل بگذرد ، حاكم اسلامي طبق نظر ولي دم عمل خواهد كرد.

در قضيه بني جذيمه ، رسول خدا صلي الله عليه وآله ، بعد از اطلاع و آگاهي از آن، امير مؤمنان عليه السلام را اعزام كرد و تمام خسارات آنان ؛ حتي قيمت كاسه سگان آن‌ها را نيز پرداخت نمود.

طبري مي‌نويسد :

فلما انتهى الخبر إلى رسول الله رفع يديه إلى السماء ثم قال اللهم إني أبرأ إليك مما صنع خالد بن الوليد ثم دعا علي بن أبي طالب عليه السلام فقال يا علي اخرج إلى هؤلاء القوم فانظر في أمرهم واجعل أمر الجاهلية تحت قدميك.

 فخرج حتى جاءهم ومعه مال قد بعثه رسول الله به فودى لهم الدماء وما أصيب من الأموال حتى إنه ليدي ميلغة الكلب حتى إذا لم يبق شيء من دم ولا مال إلا وداه بقيت معه بقية من المال فقال لهم علي عليه السلام حين فرغ منهم هل بقي لكم دم أو مال لم يود إليكم قالوا لا قال فإني أعطيكم هذه البقية من هذا المال احتياطا لرسول الله مما لا يعلم ولا تعلمون ففعل ثم رجع إلى رسول الله فأخبره الخبر فقال أصبت وأحسنت.

 ثم قام رسول الله فاستقبل القبلة قائما شاهرا يديه حتى إنه ليرى بياض ما تحت منكبيه وهو يقول اللهم إني أبرأ إليك مما صنع خالد بن الوليد ثلاث مرات .

وقتي كه خبر به رسول خدا صلي الله عليه وآله رسيد ، دست‌ها را به طرف آسمان بلند كرد و عرضه داشت: خدايا ! من از آن چه خالد بن وليد انجام داده است بيزارم. سپس علي بن أبي طالب عليه السلام را خواست و به او فرمود : اي علي ! نزد اين قوم برو و نظر آنان را جويا شو و امر جاهليت را زير پا بگذار .

علي عليه السلام در حالي كه اموال بسيار همراه داشت به طرف قبيله رفت ، خون بها ، خسارت اموال و حتي قيمت كاسه‌هاي سگان آن‌ها را نيز پرداخت نمود ؛ علي عليه السلام بعد از اتمام كار از آن‌ها سؤال كرد : آيا خون بها و يا مالي مانده است كه به شما پرداخت نكرده باشم ؟ همگي گفتند : خير .

علي عليه السلام فرمود: باقي مانده اين اموال را نيز به خاطر رعايت احتياط از جانب رسول خدا در مواردي كه آن حضرت و شما از آن مطلع نشده‌ايد مي‌پردازم . سپس بازگشت و آنچه انجام داده بود به رسول خدا گزارش كرد. رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود : كار درست و زيبائي انجام دادي. سپس رو به قبله ايستاد ، و دستهارا بلند كرد ؛ به طوري كه سفيدي زير بغل آن حضرت پيدا بود ، سه بار فرمود : خدايا من از آن چه كه خالد بن وليد انجام داده است ، بيزارم .

الطبري ، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310هـ) ، تاريخ الطبري ، ج 2 ، ص 164 ،  ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت .

الحميري المعافري ، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ) ، السيرة النبوية ، ج 5 ، ص 96 ، تحقيق : طه عبد الرءوف سعد ، ناشر : دار الجيل ، الطبعة : الأولى ، بيروت 1411هـ .

الشيباني ، محمد بن الحسن (متوفاي198هـ) ، شرح كتاب السير الكبير ، ج 1 ، ص 260 ،  ، تحقيق : د. صلاح الدين المنجد ، ناشر : معهد المخطوطات - القاهرة .

ثانياً : علاوه بر پرداخت نمودن خسارت‌ها و جلب رضايت افراد قبيله بازهم رسول خدا اعلان بيزاري و برائت از اعمال ظالمانه خالد بن وليد مي كند و مطابق با فرمان الهي: « فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنىّ‏ِ بَرِى‏ءٌ مِّمَّا تَعْمَلُون‏؛ اگر تو را نافرمانى كنند بگو : من از آنچه شما انجام مى‏دهيد بيزارم ! » (شعراء 216) دستها را به طرف آسمان بلند كرد ؛‌ به طوري كه سفيدي زير بغل آن حضرت معلوم بود عرض مي كند:

اللهم إني أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدٌ .

خدايا من از آن چه خالد انجام داده ، بيزاري مي‌جويم .

البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 3 ، ص 1157 و ج 4 ، ص 1577 ، ح4084  و ج 6 ، ص 2628 ، ح6766 ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1407 - 1987  .

ثالثاً : خالد بن وليد در قضيه كشتن مالك بن نويره ، علاوه بر كشتن او و قبيله‌اش ، مرتكب زناي محصنه نيز شده بود و أبوبكر وظيفه داشت كه حد الهي را بر او جاري كند ؛ زيرا اجراي حد بر زنا كار ، وظيفه حاكم است ؛ اما جناب خليفه به جاي اجراي حدود الهي ، او را مورد تشويق قرار داده و از كار او به شدت دفاع كرد . با اين كه زن شوهر مرده بايد مدت خاصي را به اتفاق مسلمانان عده نگه دارد ؛ اما خالد بن وليد با بي توجهي به اين مسأله در همان شبي كه ماالك كشته شده بود ، با زن او همبستر مي‌شود .

خليفه دوم با شنيدن خبر كشته شدن مالك و همبستر شدن خالد با زن او ، قسم ياد كرد كه خالد را سنگسار كند.

طبري و إبن اثير در تاريخشان و أبو الفرج اصفهاني در الأغاني و نويري در نهاية الأدب مي‌نويسند :

فلما بلغ قتلهم عمر بن الخطاب تكلم فيه عند أبي بكر فأكثر وقال عدو الله عدى على امرئ مسلم فقتله ثم نزا على امرأته وأقبل خالد بن الوليد قافلا حتى دخل المسجد وعليه قباء له عليه صدأ الحديد معتجرا بعمامة له قد غرز في عمامته أسهما فلما أن دخل المسجد قام إليه عمر فانتزع الأسهم من رأسه فحطمها ثم قال أرثاء قتلت امرأ مسلما ثم نزوت على امرأته والله لأرجمنك بأحجارك .

وقتي كه خبر كشته شدن ايشان به عمر بن خطاب رسيد جريان را به ابوبكر گزارش داد و در باره آن سفارش زيادي نمود و گفت : دشمن خدا بر مردي مسلمان تجاوز كرده و او را كشته است ، سپس با همسر او نزديكي كرده است !!!

خالد بن وليد بدون توجه و در حالي‌كه جاي شمشير بر قباي او آشكار بود و عمامه‌اي پوشيده بود كه در آن تيرهايي قرار داده بود وارد مسجد شد ، عمر بلند شد و تيرها را از عمامه او در آورد و شكست سپس گفت : ريا مي كني ؟ مرد مسلماني را كشتي و با همسرش همبستر شدي ، به خدا قسم تو را با سنگي كه خودت درست كردي سنگسار خواهم كرد .

الطبري ، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310هـ) ، تاريخ الطبري ، ج 2 ، ص 274 ،  ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت .

الإصبهاني ، أبو الفرج (متوفاي356هـ) ، الأغاني ، ج 15 ، ص 294 ، تحقيق : علي مهنا وسمير جابر ، ناشر : دار الفكر للطباعة والنشر ، بيروت .

الشيباني ، أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم (متوفاي630هـ) ، الكامل في التاريخ ، ج 2 ، ص 217 ، تحقيق : عبد الله القاضي ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة الثانية ، 1415هـ  .

النويري ، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ) ، نهاية الأرب في فنون الأدب ، ج 19 ، ص 52 ، ، تحقيق : مفيد قمحية وجماعة ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1424هـ - 2004م .

ذهبي مي‌نويسد :

فلما قدم خالد قال عمر : يا عدو الله قتلت امرأً مسلماً ثم نزوت على امرأته .

وقتي كه خالد به مدينه آمد ، عمر گفت : اي دشمن خدا ! مرد مسلماني را كشتي و سپس با همسرش همبستر شدي ؟!

الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748هـ) ، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، ج 3 ، ص 36 ، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .

و اما اين سؤال كه : چرا ابوبكر حدود الهي را اجرا نكر د، و از اعمال جنايتكارانه خالد دفاع نمود ؟ پاسخ آن را بايد از زبان علماي اهل سنت بشنويد كه مي‌گويند : چون ابوبكر خالد را مجتهد مي‌دانست به همين جهت اورا تبرئه كرد .

ابن خلكان و بسيار ديگر از علماي اهل سنت نوشته‌اند :

ولما بلغ الخبر أبا بكر وعمر رضي الله عنهما قال عمر لأبي بكر رضي الله عنه إن خالدا قد زنى فارجمه قال ما كنت لأرجمه فإنه تأول فأخطأ .

وقتي كه خبر به گوش ابو بكر و عمر رسيد ، عمر به ابو بكر گفت: خالد زنا كرده بايد او را سنگسار كني ! ابو بكر گفت : او را سنگسار نخواهم كرد ؛ چرا كه اجتهاد كرده و در اجتهادش اشتباه كرده است !!!

إبن خلكان ، أبو العباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر (متوفاي681هـ) ، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ، ج 6 ، ص 15 ، تحقيق : احسان عباس ، ناشر : دار الثقافة – بيروت ؛

أبو الفداء ، عماد الدين إسماعيل بن علي (متوفاى732هـ) المختصر في أخبار البشر ، ج 1 ، ص 108 .

جلال الدين سيوطي و متقي هندي به نقل از ابن سعد مي‌نويسند :

ادَّعى أَنَّ مَالكَ بْنَ نُوَيرَةَ ارْتَدَّ بِكَلاَمٍ بَلَغَهُ عَنْهُ ، فَأَنْكَرَ مَالِكٌ ذالِكَ ، وَقَالَ : أَنَا عَلى الإِسْلاَمِ مَا غَيَّرْتُ وَلاَ بَدَّلْتُ وَشَهِدَ لَهُ بِذالِكَ أَبُو قَتَادَةَ وَعَبدُ اللَّهِ بنِ عمرَ فَقَدَّمَهُ خَالِدٌ وَأَمَرَ ضِرَارَ بنَ الأَزْوَرِ الأَسدي فَضَرَبَ عُنُقَهُ ، وَقَبَضَ خَالِدٌ امْرَأَتَهُ ، فَبَلَغَ ذالِكَ عُمَرَ ابن الْخَطَّابِ قَتْلَهُ ، فَقَالَ لأِبِي بَكْرٍ : ( إِنَّهُ قَدْ زَنَى فَارْجُمْهُ ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ : مَا كُنْتُ لأِرْجُمَهُ تَأَوَّلَ فَأَخْطَأَ ، قَالَ : فَإِنَّهُ قَدْ قَتَلَ مُسْلِمَاً فَاقْتُلْهُ ، قَالَ : مَا كُنْتُ لأِقْتُلَهُ تَأَوَّلَ فَأَخْطَأَ ، قَالَ : فَاعْزِلْهُ ، قَالَ : مَا كُنْتُ لأِشِيمَ سْيْفَاً سَلَّهُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ أَبَدَاً ) ( ابن سعد ) .

خالد بن وليد ادعا كرد كه از مالك سخني شنيده است كه سبب ارتداد وي بوده است ؛ ولي مالك آن را انكار كرده وگفته بود : من بر اسلام هستم نه چيزي را تغيير داده و نه عوض كرده‌ام ؛ ابو قتاده و عبد الله بن عمر نيز بر اين مطلب شهادت دادند ؛ اما خالد او را متهم نمود و به ضرار بن ازور اسدي گفت : گردن او را بزن ؛ سپس خالد به همسر مالك نيز دست درازي كرد ؛ (عمر) به ابو بكر گفت : خالد زنا كرده است ؛ او را سنگسار كن ؛ ابو بكر پاسخ داد : من او را سنگسار نمي كنم ؛ او اجتهاد كرده و اشتباه نموده است ؛ گفت : او را قصاص كن ؛ زيرا او مسلماني را كشته است ؛ پاسخ داد : او را نمي كشم ؛ زيرا او اجتهاد نموده و خطا كرده است !!!

گفت : پس او را عزل كن ؛ پاسخ داد : من شمشيري را كه خداوند بر ايشان كشيده است در غلاف نمي گذارم .

السيوطي ، الحافظ جلال الدين عبد الرحمن (متوفاي 911هـ) ، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ، ج 13 ، ص 94 .

الهندي ، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين (متوفاي975هـ) ، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ، ج 5 ، ص 247 ، تحقيق : محمود عمر الدمياطي ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1419هـ-1998م  .

بايد از جناب خليفه سؤال كرد كه اگر خالد مجتهد باشد و به ‌تواند قبيله‌اي را فقط به خاطر نپرداختن زكات به أبو بكر (نه انكار اصل وجوب زكات) بكشد و همان شب با زن مسلماني كه شوهرش را كشته است همبستر شود ، چرا مالك بن نويره ‌نتواند اجتهاد كند .

اگر صحابه مجتهدند ، پس مالك بن نويره هم بايد مجتهد باشد ؛ چرا يكي به خاطر اجتهادش كشته شده و همان شب با زنش زنا مي‌شود ؛ ولي ديگري به خاطر قتل عمد و زناي محصنه نه تنها توبيخ نمي‌شود ؛ بلكه پاداش نيز مي گيرد؟!

و اگر فرض كنيم كه خالد در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله اجتهاد كرده و خطا كرده بود و أبو بكر از اين كار مطلع بود ، چرا دو باره وقتي كه همان خطا را مرتكب شد ، او را مجازات نكرد ؟ آيا يك نفر مي‌تواند دو بار يك خطا را تكرار نمايد ؟ آيا يك خطا را مي‌توان دو بار با اجتهاد توجيه كرد ؟

اين مطلب نيز مسلّم است كه خالد بن وليد ، مالك بن نويره را فقط به خاطر زيبائي زنش كشت ، نه به خاطر اين كه زكات پرداخت نمي‌كرد .

ذهبي در تاريخ الإسلام و يافعي در مرآة الجنان ، ابن خلكان در وفيات الأعيان و أبو الفداء در المختصر في الأخبار البشر مي‌نويسند :

فكلمه أبو قتادة الأنصاري وابن عمر ، فكره كلامهما ، وقال لضرار بن الأزور : إضرب عنقه ، فالتفت مالك إلى زوجته وقال : هذه التي قتلتني ، وكانت في غاية الجمال ، قال خالد : بل الله قتلك برجوعك عن الإسلام ، فقال : أنا على الإسلام ، فقال : إضرب عنقه ، فضرب عنقه وجعل رأسه أحد أثافي قدر طبخ فيها طعام ، ثم تزوج خالد بالمرأة.

عبد الله بن عمر و ابو قتاده انصاري با خالد در مورد مالك سخن گفتند ؛ اما خالد كلام ايشان را نپسنديد ؛ خالد به ضرار بن الازور دستور داد تا گردنش را بزند . مالك به همسرش كه بسيار زيبا بود اشاره كرد و گفت : او مرا كشت (به خاطر او كشته شدم) . خالد گفت : بلكه خدا تو را به خاطر بازگشتن از اسلام كشت . مالك گفت : من مسلمانم . خالد دستور داد گردنش را بزنند ، گردن او را زدند و سرش را يكي از پايه‌هاي ديگي كه در آن غذا مي‌پختند قرار دادند. سپس خالد با زن او ازدواج كرد .

الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي748هـ) ، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، ج 3 ، ص 34 ، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .

اليافعي ، أبو محمد عبد الله بن أسعد بن علي بن سليمان (متوفاي768هـ) ، مرآة الجنان وعبرة اليقظان ، ج 2 ، ص 119 ، ناشر : دار الكتاب الإسلامي  - القاهرة - 1413هـ - 1993م.

بن خلكان ، أبو العباس شمس الدين أحمد بن محمد بن أبي بكر (متوفاي681هـ) ، وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ، ج 6 ، ص 14 ، تحقيق : احسان عباس ، ناشر : دار الثقافة - لبنان .

أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي (متوفاى732هـ) المختصر في أخبار البشر ، ج 1 ، ص 108 .

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

 

 



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  سيد حسين     -   تاريخ:  08 فروردين 88 - 00:00:00
زبان و بيان از توجيه اين جنايت زشت و غير انساني عاجز است حال ما مي خواهيم از اهل سنت كه تمام جنايات خالد بن وليد و معاويه و طلحه و زبير رابا قاعده اشتباه اجتهادي توجيه مي كنندسوالي بپرسيم !!!!!!.

آيا پيامبري كه در آخرين روزهاي حيات مبارك خويش به مسجد رفته و فرمودند :هر كس حقي را بر گردن من دارد بيايد و آن را استيفا كند و حتي از يك چوب آن حضرت كه ناعمد به مردي اصابت كرده بود هم نگذشت رضايت داده است كه امتش هر گونه كه خواستند رفتار كنند و بعد ادعاي اجتهاد و خطا در آن را مطرح كنند؟

قضاوت با خوانندگان منصف !!!
2   نام و نام خانوادگي:  اريو     -   تاريخ:  14 فروردين 88 - 00:00:00
با سلام:شيعه هستم وقتي مطلب را خوانديد انگ سني بمن نچسبانيد كه نيستم.بنظر من تمام مسايل دعوا سر لحاف ملا است.اگر با يك ميزان مسايل را مي سنجيدهر دو عمل خالد بن وليد مستوجب قصاص بوده و هر دو نفر كوتاهي نموده اند .
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
بي جهت نمي توان كسي را قصاص كرد ؛ قصاص شرايط خاصي دارد ؛ و شخص حتي اگر دشمن خوني شما هم باشد بي جهت نبايد حكم به هدر بودن خون او بكنيد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3   نام و نام خانوادگي:  محمد مالكي(شيعه)     -   تاريخ:  25 فروردين 88 - 00:00:00
1- حاكم بايد از ولي دم بپرسد كه ميخواهد قاتل را قصاص كند يا ديه بگيرد و انتخاب با ولي دم است. آيا جايي در تاريخ هست كه پيامبر چنين حق انتخابي به بني جذيمه داده باشد و آنها خود ديه گرفتن را انتخاب كرده باشند؟ شايد آنها مي خواستند خالد را قصاص كنند. در اينصورت چرا آنها از حق خود محروم شوند؟ 2- ديه را قاتل (خالد) بايد بپردازد. چرا ديه اي را كه بر گردن خالد است پيامبر از بيت المال مسلمين پرداخت؟ يعني بيت المال مسلمين به نفع يك قاتل مصادره شد. 3- حتي اگر بني جذيمه به دريافت ديه راضي شدند و خالد ديه را از جيب خود مي پرداخت بايد بخاطر اينكه بعنوان نماينده حكومت اسلامي چنين افتضاحي به بار آورده و آبروي حكومت اسلامي را برده است از طرف حاكم مجازات شود. حداقلش اين بود كه پس از آن از تمام مناصب عزل شود و هيچگاه فرماندهي گروهي به او سپرده نشود. آيا چنين اتفاقي افتاد؟ جنگ حنين و تبوك كه در آن خالد به فرماندهي تعداد زيادي از نيروها گماشته شده بود بعد از اين ماجرا بود يا قبل از آن؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
1- مطلبي را كه شما به اين راحتي درك مي كنيد يعني رسول خدا (ص) درك نكرده اند ؟ وقتي آن حضرت دستور ديه دادن را مي دهند ، يعني ديه حكم شرعي اين قتل است .
2- خير ، در همه جا نبايد قاتل ديه را بپردازد ؛ و در شرع موارد بسيار ذكر شده است كه در ان ديه با وجود قتل ، به گردن غير قاتل از جمله حكومت است . از جمله مواردي كه قتل به خاطر اشتباه يكي از مسئولين حكومت اسلامي صورت گرفته باشد ؛ در اين صورت به علت اينكه اگر پرداخت ديه ، تنها به قاتل واگذار شود ، او قطعا نمي تواند چنين كند و مردم اين مشكل را از طرف حكومت اسلامي مي بينند ، حكومت مي تواند از بيت المال ديه را پرداخت كند .
3- خالد بعد از اين ماجرا ، نه در جنگ حنين و نه در جنگ تبوك از طرف رسول خدا (ص)‌ به فرماندهي منصوب نشد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4   نام و نام خانوادگي:  محمد مالكي     -   تاريخ:  27 فروردين 88 - 00:00:00
با سلام و عرض تشكر بابت پاسخي كه به سوال بنده داديد چند نكته را عرض مي كنم. از آنجا كه رفع شبهات از طريق گفتگوي دوطرفه بهتر ميسر مي شود چنانچه مي توان با گروه پاسخ به شبهات بصورت تلفني يا... ارتباط برقرار كرد لطفا به بنده اطلاع دهيد. در غير اينصورت بنده سوالات زير را با شما در ميان مي گذارم: 1- اگر اين حقيقت كه پيامبر همه چيز را بهتر از ما درك ميكنند موجب بسته شدن باب سوال باشد كه ديگر شبهه اي باقي نمي ماند تا نياز باشد كسي به آن پاسخ گويد. آري پيامبر همه چيز را بهتر از ما درك ميكنند. اما اگر انسان به پاسخي منطقي دست پيدا كند قلبش بيشتر آرام ميگرد. مانند داستان حضرت ابراهيم و زنده شدن پرندگان. 2- اشتباه يا حتي بي عرضگي يك مسوول تفاوت ميكند با اينكه آن مسوول از سر كينه و عمدا عده اي را كه تازه به دين اسلام مشرف شده اند از دم تيغ بگذراند. اين چيزي بسيار فراتر از يك اشتباه است. حتي اگر اين خسارت بر اثر بي عرضگي و اشتباه آن مسوول باشد آيا نبايد حداقل مقداري از آن خسارت را بعنوان جريمه از او دريافت كرد؟ آيا فكر نمي كنيد كاري كه خالد كرد مستحق جريمه شدن بود؟ آيا در تاريخ آمده است كه پيامبر به نحوي او را تنبيه و مجازات كرده باشند؟ اگر خالد مستحق مجازات نبود پس چرا ما از پيامبر خدا جلو زده ايم و خالد را تقبيح و محكوم مي كنيم؟ 3- خالد بن وليد پسر وليد بن مغيره و يكي از اشراف عرب بود. وليد ثروتمندترين فرد عرب بود. بطوريكه او را وحيد (يگانه) مي ناميدند. زيرا از حيث دارايي در بين اعراب وحيد (يگانه) بود. خالد هم بسيار ثروتمند بود و در جاهليت ثروت هنگفتي را صرف مبارزه با اسلام كرده بود. چطور چنين فردي نمي تواند ديه افرادي را كه كشته است بپردازد؟ 4- سعي ميكنم مستندات اينكه خالد در جنگ حنين فرماندهي بخشي از سپاه را برعهده داشت را پيدا كرده و برايتان ارسال كنم. البته نمي دانم جنگ حنين مربوط به بعد از اين ماجرا مي شود يا نه.
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
1- اگر بار ديگر سوال اهل سنت را ملاحظه كنيد ، مي بينيد كه پاسخ ما منطقي است ، زيرا :
آنها ادعا كرده اند خالد بن وليد ، هم در زمان ابوبكر و هم در زمان پيامبر كار مشابهي را انجام داده است ، و نه پيامبر و نه ابوبكر او را توبيخ نكرده‌اند و با اين وسيله كار خالد را و نيز بي توجهي ابوبكر به عمل او و حتي تاييد خالد را توجيه مي كنند .
در مورد سخنان ما ، وقتي اين مطلب از مسلمات شرع بود كه هيچ كس حق بخشيدن قاتل را جز ولي دم ندارد ؛ و ولي دم مي تواند به جاي كشتن قاتل ، ديه بگيرد ،‌ اگر اين مطلب را در كنار پرداخت ديه به اولياي دم بگذاريم ، مشخص مي شود كه اولياي دم طلب ديه كرده و از قصاص گذشته اند .
2- در مورد اينكه نيت باطني خالد چه بود ، و اينكه در ظاهر چه بهانه اي آورد ، نبايد مطالب را با يكديگر خلط كرد ؛ درست است كه عده اي دليل بر كينه قديمي خالد با اين قبيله را مطرح كرده اند ، اما وظيفه حاكم اسلامي آن است كه تنها به ظاهر و شاهد و بينه حكم كند ، و نه حتي به علم الهي ، مگر در زماني كه خداوند دستور دهد ؛ و در ظاهر اشتباه خالد ، از روي عمد و كينه نبوده است .
3- اينكه در تاريخ نيامده است كه رسول خدا (ص)‌ او را توبيخ كرده اند ، دليل نمي شود كه چنين كاري صورت نگرفته باشد ؛ قدر متيقن آن است كه رسول خدا (ص) از عمل او به صورت علني در مقابل مردم اعلام انزجار و بيزاري كرده اند .
4- در مورد شماره 3 :
الف) همانطور كه خود گفته ايد ، وليد بن مغيره و امثال او از جمله ابوسفيان ، بيشتر دارايي خود را بر ضد اسلام خرج كردند !!! و به همين سبب وقتي كه مكه فتح شد ، همسر ابوسفيان به نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت شوهرم به خاطر از دست دادن بيشتر اموالش ، و ترس از دست دادن بقيه آنها ديگر خرجي ما را نمي دهد!!!
ب) وليد بن مغيره تنها يك پسر نداشت ، بلكه ورثه زيادي داشت ، البته در جنگ بدر جداي از كشته شدن خود او بسياري از سرمايه اش نيز بر باد رفت ، زيرا او بود كه خرجي جنگ بر ضد رسول خدا را مي داد !!!
ج) شايد شخص سرمايه زيادي داشته باشد ، اما به خاطر تجارت با آنها نتواند به سرعت در چنين مواقعي مانند ماجراي كشته شدن بني خذيمه ، بلافاصله اين مقدار ديه را تامين كند .
 و به همين سبب نمي توان ثروت فراوان وليد بن مغيره را قبل از جنگ بدر ، دليل ثروتمند بودن فرزندان او به حدي كه بتواند بلافاصله بعد از جنگ تمام ديه را پرداخته و آبروي اسلام را حفظ كند ، دانست .
5- در مورد نكته آخر نيز از شما متشكر مي شويم اگر مدركي را پيدا كرده و براي ما ارسال نماييد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5   نام و نام خانوادگي:  مهدي     -   تاريخ:  16 تير 88 - 00:00:00
باسلام
ضمن عرض خداقوت به خاطر زحمات گروه پاسخ به شبهات بنده فكر مي كنم اگر جواب بعضي اين شبهات را خود دكتر قزويني بدهند بهتر است پاسخ بعضي اين شبهات كه براي عزيزان پيش مي آيدمثل همين شبهه خالدبن وليد نياز به دقت وتامل بيشتري دارد
باتشكر
6   نام و نام خانوادگي:  navid naghavi     -   تاريخ:  16 تير 88 - 00:00:00
سلام مي‌خواستم بپرسم آيا فتح ايران توسط خليفه سوم كه ما شيعيان در مشروع بودنش مشكل داريم به واقع اسلامي بوده ؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
در مورد فتوحات خلفا ، به صورت مفصل در آدرس ذيل بحث شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=122
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
7   نام و نام خانوادگي:  مهدي     -   تاريخ:  17 تير 88 - 00:00:00
باسلام
اينکه ابي بکر خالد را قصاص ويا حتي توبيخ نکرد به خاطر کينه اي بود که از مالک بن نويره به دل گرفته بود چون مالک از مخالفين خلافت ابي بکر بود ومي گفت من در غدير با علي بيعت کرده ام وبيعت با او را نقض نمي کنم اين بود که ابي بکر دنبال بهانه مي گشت که مالک را از سر راه بر دارد که اين امر به دست خالد انجام شد
8   نام و نام خانوادگي:  زهرا خيرانديش     -   تاريخ:  27 تير 88 - 00:00:00
در مورد زناي محصنه، اهل تسنن اعتقاد دارند که مالک به نوعي بر عليه خليفه خروج کرده بود لذا از دين خارج بوده پس مسلمان نبوده پس همسرش عده ندارد (همان حرفي که وهابي ها و ناصب ها در مورد شيعيان مي گويند) مي شود در اين مورد هم توضيح بفرماييد. (اينا وسط دعوا ميان نرخ تعيين مي کنن. آخه يکي نيست بگه شماها اول ثابت کنيد که اون خليفه، خليفه ي خدا و پيامبر خدا (ص) و مورد تاييد ايشان بود بعد ادعا کنيد که مالک بر چنان خليفه اي خروج کرده بود) به هر حال سوال اين است که آيا غير مسلمان عده ندارد؟ و سوال دوم اين است که آيا ماليات ندادن يک مسلمان به منزله ي خروج او از دينو خروج بر عليه خليفه است؟
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
خروج بر خليفه ، به معني شمشير كشيدن و مقابله كردن با او است ، كه چنين چيزي در هيچ يك از كتب اهل سنت نيامده است .
جداي از اينكه خود عمر صريحا مي‌خواست خالد را سنگسار كند! يعني اهل سنت از عمر بيشتر درك مي‌كنند ؟!
همسر مردي كه مرتد شده است ، بايد عده وفات نگه دارد ، و اگر خود زن به كنيزي گرفته شود (طبق مواردي كه كنيز گرفتن جايز است) بايد استبراء شود و تا مدتي از او دوري كرد .
هيچ كس ماليات ندادن را خروج بر خليفه و كفر نمي داند ، آنچه اهل سنت ادعا مي‌كنند آن است كه انها منكر زكات بودند و منكر ضروري دين كافر است !
اما طبق روايتي كه خود اهل سنت از عمر نقل كرده اند ، انها منكر زكات نبودند ، بلكه گفتند ما زكات را قبول داريم اما آن را به ابوبكر نمي‌دهيم !و حتي خود عمر نيز در كشتن آنها مردد بود :
أخبرنا عبد الرزاق عن بن جريج وبن عيينة عن عمرو بن دينار عن محمد بن طلحة بن يزيد بن ركانة قال قال عمر لأن أكون سألت النبي صلى الله عليه وسلم عن ثلاثة أحب إلي من حمر النعم عن الكلالة وعن الخليفة بعده وعن قوم قالوا نقر بالزكاة في أموالنا ولا نؤديها إليك أيحل قتالهم أم لا قال وكان أبو بكر يرى القتال
مصنف عبد الرزاق  ج 10   ص 302 ش 19185
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

9   نام و نام خانوادگي:  زهرا     -   تاريخ:  31 تير 88 - 00:00:00
سلام راضي باشيد من مطالبتون را ترجمه مي كنم و توي فرامي كه عضوم استفاده مي كنم.
جواب نظر:
با سلام
هدف ما نشر اين آثار مي باشد، چه با ذکر منبع چه بدون ذکر منبع
موفق و مؤيد باشيد
معاونت اطلاع رساني

10   نام و نام خانوادگي:  نصر     -   تاريخ:  24 مرداد 88 - 00:00:00
با سلام لطفا به اين سوال كه همه اين كارها به اجتهاد ابوبكر وخطاي او بوده هم جواب بدهيد با تشكر
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي!
اجتهاد ، در مقابل نص معني ندارد !
مرحوم شرف الدين در كتابي كه به همين نام نگاشته‌اند و در روي سايت نيز موجود است ، به اين شبهات پاسخ داده‌اند :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=132
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11   نام و نام خانوادگي:  كوثر     -   تاريخ:  05 مهر 88 - 00:00:00
با سلام و تشكر از زحمات عزيزان
و آرزوي قبولي اين زحمات در درگاه ايزد منان
و تاثير در تبيين حق براي حق جويان
و آماده شدن جهان براي ظهور امام زمان(عجل الله فرجه)
عزيزاني كه مي خواهند درباره ي خرابي هاي به جا مانده در دين در اثر تلاش دشمنان مسلمان نما و نيز ماجراي خالد اطلاعات مفيدي كسب كنند به كتاب"نقش ائمه در احياي دين"اثر علامه عسگري مراجعه فرمايند
12   نام و نام خانوادگي:  مهرداد     -   تاريخ:  19 مرداد 89 - 06:29:52
بسم ا...
السلام عليكم



جناب محمد مالكي فرموديد:
"1- حاكم بايد از ولي دم بپرسد كه ميخواهد قاتل را قصاص كند يا ديه بگيرد و انتخاب با ولي دم است. آيا جايي در تاريخ هست كه پيامبر چنين حق انتخابي به بني جذيمه داده باشد و آنها خود ديه گرفتن را انتخاب كرده باشند؟ شايد آنها مي خواستند خالد را قصاص كنند. در اينصورت چرا آنها از حق خود محروم شوند؟ "
عرض مي كنم
اولا به ياد داشته باش كه در اسلام بنا بر ايجاد مصالحه و گذشت است نه خونريزي ثانيا در قسمت جواب آمده است كه رسول خدا صلوات ا...عليه و آله و سلم فرمود:
فقال يا علي اخرج إلى هؤلاء القوم فانظر في أمرهم واجعل أمر الجاهلية تحت قدميك...

بنابراين حضرت ضمن بردن مال فراوان نظر آنها را هم پرسيده است! لذا اين سئوال شما به نظر از اساس بي مورد است.

و اما در مورد اينكه چرا خالد ديه را نداده است....
به فرض ثروتمند بودن خالد بنده عرض مي كنم اين را بايد اهل عمر جواب بدهند كه چرا سيف الاسلام آنها ديه را پرداخت نكرده است عرض مي كنم اين خود نشان مي دهد كه حزب منافقين (عمر و ابوبكر و خالد و عايشه و حفصه و وووو) حتي در زمان آقا رسول ا... صلوات ا...عليه و آله و سلم چه فضايي بوجود آورده بودند و چگونه عرصه را بر رسول خدا تنگ كرده بودند كه رسول خدا جهت جلوگيري از بوجود آمدن فتنه خود پرداخت آن را بر عهده مي گيرد.


والسلام علي من اتبع الهدي.

13   نام و نام خانوادگي:  M.J     -   تاريخ:  23 مهر 90 - 21:13:34
با سلام خدمت همه دوستان و خصوصا زحمت کشان سايت مقدس مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
اين جريان را مرحوم شيخ صدوق (رحمه الله) نيز در کتاب شريف "امالي" از مولاي ما حضرت امام محمد باقر (صلوات الله وسلامه عليه) نقل کرده اند، البته در نص ايشان عبارتي وجود دارد که شبهه مطرح شده را پاسخ مي دهد و آن عبارت اين است «فَقَالَ (صلي الله عليه وآله وسلم) لِعَلِيٍّ (صلوات الله وسلامه عليه) يَا عَلِيُّ ائْتِ بَنِي جُذَيْمَةَ مِنْ بَنِي الْمُصْطَلِقِ فَأَرْضِهِمْ مِمَّا صَنَعَ خَالِد» آقا پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) به اميرالمؤمنين(صلوات الله وسلامه عليه) فرمودند: به نزد بنى جذيمه تيره بنى مصطلق برو و "از آنچه خالد عمل كرده رضايت آنها را بعمل آور"
14   نام و نام خانوادگي:  آبان     -   تاريخ:  11 فروردين 93 - 15:55:27
بنام خدا و سلام
در مورد روايت قتل مردم بني جذيمه توسط خالدبن وليد، آيا روايت مستقل و موثقي در روايات شيعه وجود دارد، يا منبع اصلي خبر، روايات اهل سنت هستند. آيا اين روايات اهل سنت کاملآ موثق هستند؟
اين سئوال را از اين نظر مي پرسم که احتمال دارد اين روايت را، باند امويان براي تاييد و توجيه تجاوز و قتل مالك بن نويره توسط خالدبن وليد در زمان ابوبکر جعل کرده باشند.
لطفآ در اين زمينه توضيح دهيد. متشکرم
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
 اصل جريان در کتاب بخاري نقل شده است همچنانکه در مقاله به آن اشاره شد لذا  روايت در بين اهل سنت صحيح است در کتابهاي شيعه از جمله الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏1، ص: 139 شيخ مفيد به اين جريان اشاره شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
 
 




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما