* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 03 ارديبهشت 1388 تعداد بازديد: 8281 
آيا حضرت زهرا به حضرت علي عليهما السلام اعتراض كرد؟
گروه عقائد شيعه  

طرح شبهه

طبق روايت شيعيان، حضرت زهرا رضى الله عنها پس از بازگشت از مسجد و ايراد خطبه در آنجا به علي رضى الله عنه عتاب نمودند كه شما مانند جنين در خانه نشسته‌اى و آن‌ها حق من و تو را غصب كردند. مگر شما معتقد نيستيد كه فاطمه زهرا معصوم است، آيا يك معصوم با معصوم ديگر دعوا ميكند؟

اصل روايت:

فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّارُ، قَالَتْ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَعليه السلام يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْكَ السَّلامُ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِينِ، وَقَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِينِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْأَجْدَلِ، فَخَانَكَ رِيشُ الْأَعْزَلِ، هَذَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ يَبْتَزُّنِي نَحِيلَةَ أَبِي وَبُلْغَةَ ابْنَيَّ، لَقَدْ أَجْهَرَ فِي خِصَامِي، وَأَلْفَيْتُهُ أَلَدَّ فِي كَلامِي، حَتَّى حَبَسَتْنِي قَيْلَةٌ نَصْرَهَا، وَالْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا، وَغَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِي طَرْفَهَا، فَلا دَافِعَ وَلا مَانِعَ، خَرَجْتُ كَاظِمَةً، وَعُدْتُ رَاغِمَةً، أَضْرَعْتَ خَدَّكَ يَوْمَ أَضَعْتَ حَدَّكَ، افْتَرَسَتِ الذِّئَابُ وَافْتَرَشْتَ التُّرَابَ، مَا كَفَفْتَ قَائِلًا، وَلا أَغْنَيْتَ بَاطِلًا، وَلا خِيَارَ لِي، لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَنِيئَتِي [هَيْنَتِي‏]، وَدُونَ زَلَّتِي، عَذِيرِي اللَّهُ مِنْكَ عَادِياً، وَمِنْكَ حَامِياً، وَيْلايَ فِي كُلِّ شَارِقٍ، مَاتَ الْعَمَدُ، وَوَهَتِ [وَهَنَتِ‏] الْعَضُدُ، شَكْوَايَ إِلَى أَبِي، وَعَدْوَايَ إِلَى رَبِّي، اللَّهُمَّ أَنْتَ أَشَدُّ قُوَّةً وَحَوْلًا، وَأَحَدُّ بَأْساً وَتَنْكِيلًا.

پس هنگامى كه حضرت به خانه بازگشت، خطاب به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اى پسر ابوطالب! سلام بر تو، همچون كودكى كه در شكم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته، كنج خانه نشسته‌اى؟، همانند آدم هاى ظنين و متهم به گوشه‌اى نشستهاى. تو كسى بودى كه بال‌هاى باز شكارى [شجاعان عرب] را در هم كوبيدى، حال بى‌سلاحان به تو خيانت كرده‌اند. اين پسر ابى قحافة [ابوبكر]، عطيه پدرم و وسيله زندگى ساده فرزندانم را از من مىربايد. همانا او [أبو بكر] كوشش كرد كه با من دشمنى كند و او را در مكالمه‌اى كه با وى داشتم، دشمن‌ترين ] و لجبازترين] دشمن‌ها يافتم تا آن جا كه انصار، يارى خود را از من دريغ داشتند، مهاجرين، ارتباط خويش را با من ناديده گرفتند و جماعت [حاضر در مسجد]، چشم خود را روى هم نهادند تا مرا نبينند، نه كسى بود كه دفاع [از من] كند و نه كسى مانع [از ستم] شد. در حالى به سوى مسجد رفتم كه بغض گلويم را گرفته و درد دل خود را پوشانده بودم، و در حالتى به منزل بازگشتم كه [به علت عدم يارى مسلمانان] خفيف و خوار شده بودم. از روزى كه تندى شمشيرت را از بين بردى، صورت خود را ذليل نمودى. روزى گرگ ها را مى‌دريدى و امروز خاك را فرش خود قرار دادهاى ]و گوشه اى نشستهاى[، جلوى هيچ گويندهاى را نمىگيرى! و هيچ كار مؤثرى، در جهت دفع فتنه موجود، انجام ندادهاى و من هم هيچ اختيارى ندارم. اى كاش پيش از اين حالت سكون و گوشه نشينى، من مُرده بودم و اى كاش پيش از اين كه به اين حالت ذلّتِ [ظاهرى] بيفتم، مُرده بودم. خداوند، از قِبَل من، عذر خواه من باشد از شما، از جهت اين كه شما در مواردى ستم هايى را از من دفع نمودى و در مواردى از من حمايت كردى و واى بر من در هر صبحدمى، واى بر من در هر شبانگاهى و تكيه گاهِ [ما] مُرد و بازو[ى ما] سست شد، شكايتم را به پدرم و عرض حالم را به پروردگارم ارائه مىكنم و عذاب و انتقام او از ديگران شديدتر خواهد بود.

الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب  ( 548هـ)، الاحتجاج، ج 1 ، ص 145 ، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.

ابن شهرآشوب، رشيد الدين أبي عبد الله محمد بن علي السروي المازندراني  (588هـ)، مناقب آل أبي طالب، ج 2، ص 50 ، تحقيق: لجنة من أساتذة النجف الأشرف، ناشر: المكتبة والمطبعة الحيدرية، 1376هـ ـ 1956م.

نقد و بررسي

علاوه بر مرسل بودن اين روايت ، علامه مجلسي رضوان الله تعالي عليه و ديگر دانشمندان شيعه به اين شبهه جواب داده‌اند كه ما به اختصار به آن‌ها اشاره خواهيم كرد:

1 . تبيين قبح اعمال ابوبكر

علامه مجلسى رضوان الله تعالي عليه  ( 1111هـ) در كتاب شريف بحار الأنوار از  اين شبهه اين گونه داده‌اند:

فأقول: يمكن أن يجاب عنه: بأن هذه الكلمات صدرت منها عليها السلام لبعض المصالح، ولم تكن واقعا منكرة لما فعله، بل كانت راضية، وإنما كان غرضها أن يتبين للناس قبح أعمالهم وشناعة أفعالهم، وأن سكوتهعليه السلام ليس لرضاه بما أتوا به. ومثل هذا كثيرا ما يقع في العادات والمحاورات، كما أن ملكا يعاتب بعض خواصه في أمر بعض الرعايا، مع علمه ببراءته من جنايتهم، ليظهر لهم عظم جرمهم، وأنه مما استوجب به أخص الناس بالملك منه المعاتبة. ونظير ذلك ما فعله موسى عليه السلام لما رجع إلى قومه غضبان أسفا، من إلقائه الألواح، وأخذه برأس أخيه يجره إليه، ولم يكن غرضه الانكار على هارون، بل أراد بذلك أن يعرف القوم عظم جنايتهم، وشدة جرمهم، كما مر الكلام فيه.

حضرت زهراعليها السلام مى‌خواستند كارهاى زشت غاصبان حكومت را مجسم كنند و بفهمانند كه اين ها چه ستم‌هايى روا داشتهاند، در حقيقت تندى حضرت به خاطر اين مصلحت بوده است؛ زيرا گاهى انسان مىخواهد عظمت مطلبى را به كسى به فهماند، او را مورد خطاب و عتاب قرار مىدهد، در حالى كه مقصودش تندى به آن شخص نيست؛ اين مسأله در گفتگوها مرسوم و معمول است؛ مثلا فرض كنيد: پادشاه يا حاكم يك مملكت، هنگامى كه مشاهده مى‌كند بعضى از مردم كار خلافى مرتكب شده‌اند، براى اين كه اهميت كارِ خلاف آنان را بفهماند، برخى از كارگذارانش را مورد عتاب قرار مى دهد؛ با اين كه مى‌داند او تقصيرى ندارد؛ ولى مى‌خواهد با اين خطاب و عتاب خود، اهميت و عظمت كار زشت آنان را مجسم نمايد.

نمونه ديگر آن، هنگامى است كه حضرت موسىعليه السلام از كوه طور بازگشت و مشاهده كرد كه بنى اسرائيل گوساله پرست شده‌اند، در اين جا هارونعليه السلام را مورد عتاب قرار داده و توبيخ نمود، ريشش را گرفت و گفت: چه كردى؟ هارون پاسخ داد:

يَابْنَ أُمّ، لاتَأْخُذْ بِلِحْيَتى وَلابِرَأْسى إنّى خَشيتُ اَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْن بَنِى اسرائيلَ ولَمْ تَرْقُبْ قَوْلى...  (طه /94.)

اى پسر مادرم! ريش و سر مرا نگير، من ترسيدم بگويى چرا بين بنى اسرائيل اختلاف انداختى و سخن مرا اهميت ندادى.

 حضرت موسىعليه السلام مى‌داند كه هارونعليه السلام تقصيرى ندارد؛ ولى مى‌خواهد زشتى كار بنى اسرائيل را مجسم نمايد و اهميت اين مسأله را برساند و لذا در ظاهر با برادرش دعوا مى‌كند.

حضرت فاطمه عليها السلام مى‌خواست عظمت ستم وارده را منعكس كند و لذا با اين لحن صحبت مى‌كند تا به اين وسيله به مردم آن زمان و به تاريخ بفهماند كه چه ستم‌هايى بر اهل بيت عليهم السلام وارد شده است.

المجلسي، محمد باقر  ( 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 29 ، ص 234 ، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م.

پس دعوايى در كار نيست؛ بلكه اوج هيجان دخت گرامى رسول خدا صلي الله عليه وآله را در ستم‌هايي كه ديده است مى‌رساند، و از طرفى براى ثبت در تاريخ از اين روش استفاده كرده است تا دشمنانش را سر در گم نموده و آيندگان را از آنچه گذشته است با خبر نمايد.

2 . اثبات غصب حقوق شخصي خود

حضرت صديقه طاهر سلام الله عليها در اين سخن با حضرت اميرعليه السلام  مي‌فرمايد:

هَذَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ يَبْتَزُّنِي نَحِيلَةَ أَبِي وَبُلْغَةَ ابْنَيَّ.

ابوبكر، هديه  پدرم و وسيله زندگى ساده فرزندانم را از من مي‌رباد.

در اين جمله حضرت به سه نكته اساسي اشاره فرموده‌اند:

الف:  فدك هديه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله

جمله «نَحِيلَةَ أَبِي» اثبات مي‌‌كندكه فدك هديه پيامبر اكرم  صلي الله عليه واله به حضرت بوده است كه علماي بزرگ اهل سنت همانند طبري متوفاق 310 و ذهبي متوفاي 748، نيز با صراحت گفته‌اند كه  فدك ملك شخصي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله بود و به فاطمهعليها السلام هديه نمود:

فكانت خيبر فيئا للمسلمين وكانت فدك خالصة لرسول الله لأنهم لم يجلبوا عليها بخيل ولا ركاب.

خيبر  متعلق به همه مسلمانان بود ولي فدك مخصوص رسول خدا بود چون با لشگركشي فتح نشد.

الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير  (310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 138 ، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت.

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان،  (748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 2، ص 422 ، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.

جلال الدين سيوطى   (911هـ) مى‌نويسد:

وأخرج البزار وأبو يعلى وابن أبي حاتم وابن مردويه عن أبي سعيد الخدري رضي الله عنه قال: لما نزلت هذه الآية «وآت ذا القربى حقه» دعا رسول الله صلى الله عليه وسلم فاطمة فأعطاها فدك.

بزار و ابويعلي و ابن ابي حاتم و ابن مردويه از ابو سعيد خدري نقل كرده اند: وقتي آيه «وآت ذا القربى حقه» نازل شد رسول خدا فاطمه را صدا زد و فدك را به وي بخشيد.

السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر جلال الدين  (911هـ)، الدر المنثور، ج 5، ص 273 ، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993.

ب: فدك تنها محل درآمد فرزندان حضرت زهرا عليها السلام

جمله «وَبُلْغَةَ ابْنَيَّ» نشان مي‌دهد كه فدك تنها محل درآمد خانواده صديقه طاهرهعليها السلام هست كه اميرمؤمنانعليه السلام نيز در نامه‌اي كه به عثمان بن حنيف نوشته است ، مي‌فرمايد:

بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَسَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ وَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ.

آرى از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده، «فدك» در دست ما بود كه مردمى بر آن بخل ورزيده، و مردمى ديگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند، و بهترين داور خداست.

نهج البلاغه ، صبحي صالح ، نامه : 45 ؛

ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علي  ( 608هـ)، التذكرة الحمدونية، ج 1   ص 99 ، تحقيق: إحسان عباس، بكر عباس، ناشر:دار صادر - بيروت،، الطبعة: الأولى، 1996م.

ج: ابوبكر غاصب حقوق فاطمه عليها السلام

جمله «هَذَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ يَبْتَزُّنِي» دلالت مي‌كند كه ابوبكر حقوق مسلّم فاطمهعليها السلام را غصب كرده است.

ياقوت حموي  (626هـ) در معجم البلدان بعد از نقل جغرافياي فدك مي‌نويسد:

وهي التي قالت فاطمة رضي الله عنها: إن رسول اللَه صلي الله عليه وسلم نحلنيها.

اين فدك همان است كه حضرت فاطمهعليها السلام گفت: پيامبر صلي الله عليه وسلم او را به من بخشيد.

الحموي، ابوعبد الله ياقوت بن عبد الله  ( 626هـ)، معجم البلدان، ج 4، ص 238 ، ناشر: دار الفكر – بيروت.

ابن شُبَّه  (262هـ) در تاريخ مدينه از نميري فرزند حسان نقل مي‌كندكه به زيد بن علي گفتم:

وأنا أريد أن أُهَجِّنَ أمر أبي بكر إن أبا بكر رضي الله عنه انتزع من فاطمة رضي الله عنها فدك... فأتته فاطمة رضي الله عنها فقالت إن رسول الله أعطاني فدك فقال لها هل لك على هذا بينة فجاءت بعلي رضي الله عنه فشهد لها ثم جاءت بأم أيمن فقالت أليس تشهد أني من أهل الجنة قال بلى، قالت فأشهد أن النبي أعطاها فدك فقال أبو بكر رضي الله عنه فبرجل وامرأة تستحقينها ... .

من مي‌خواهم كار ابوبكر را تقبيح كنم كه حق فاطمهعليها السلام را از نابود كرد ... فاطمه زهراعليها السلام نزد ابوبكر آمد و فرمود كه رسول خدا فدك را به من داده است. ابوبكر گفت: آيا شاهدي بر ادعاي خود داري؟فاطمه، علي را آورد و شهادت داد ، آن‌گاه ام ايمن را براي شهادت حاضر نمود و ام ايمن به ابوبكر گفت: آيا گواهي مي‌دهي كه من اهل بهشت هستم؟ ابوبكر پاسخ داد: آري!  ام ايمن گفت: من گواهي مي‌دهم كه رسول‌خدا فدك را به فاطمه بخشيد.

ابوبكر در جواب فاطمه گفت: آيا با شهادت يك مرد و يك زن، مي‌خواهي حق خود را بگيري؟.

النميري البصري، ابوزيد عمر بن شبة  (262هـ)، تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 124، ح554 ، تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م؛

الهيثمي، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر  (973هـ، الصواعق المحرقة علي أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 1، ص 157 ، تحقيق عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.

حضرت فاطمه عليها السلام وقتي كه احساس نمود  ابوبكر به هيچ قيمتي حاضر نيست فدك را به عنوان ملك شخصي حضرت  برگرداند آن‌گاه حضرت فدك را به  عنوان ارث پدري مطالبه نمود؛ ولي متاسفانه اين بار ابوبكر به حديث جعلي از رسول‌خدا صلي الله عليه وآله استناد كرد كه فرموده است :

نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ.

 ما پيامبران از خود ارث نمي‌گذاريم و آن چه بعد از ما مي‌ماند صدقه است.

اين روايت اشكالات متعددي دارد كه ما به طور خلاصه به آن خواهيم پرداخت:

اولاً: اين  حديث مخالف صريح آيات قرآني است كه ارث سليمان از داود را مطرح كرده است:

وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ. النمل/ 16.

 و داستان حضرت زكريا را نقل كرده است كه از خداوند متعال در خواست كرده كه فرزندي به او دهد كه وارث او باشد

فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا . يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آَلِ يَعْقُوبَ. مريم/ 6 ـ 7.

ثانياً: از علماي بزرگ اهل سنت همانند ابن خراش اين حديث را باطل مي‌داند؛ همان طوري كه ذهبي نقل مي‌كند:

قال بن عدى سمعت عبدان يقول قلت لابن خراش حديث ما تركنا صدقة قال: باطل اتهم مالك بن أوس بالكذب.

ابن عدى از عبدان نقل مى‌كند كه گفت: به ابن خراش گفتم: حديث: «ما تركناه صدقه»، چگون حديثى است؟ گفت: باطل است؛ چون مالك بن اوس متهم به دروغگوئى است.

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 13، ص 510 ، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

ثالثاً: حضرت صديقه طاهرهعليها السلام از برخورد ابوبكر خشمناك گرديد و با وي قهر كرد و تا آخر عمر با او سخن نگفت بخاري نقل مي‌كند:

فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ.

فاطمه ناراحت شد و از ابوبكر دورى كرد واين دورى كردن تا وفات وى ادامه يافت كه شش ماه پس از پيغمبر بيشتر زنده نبود.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله  (256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1126، ح2926، أبواب الخمس، باب فَرْضِ الْخُمُسِ  ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

رابعاً: حضرت عليعليه السلام نيز بعد از شهادت حضرت زهرا عليها السلام و فوت ابوبكر در زمان خلافت عمر نيز  پيگير قضيه بود كه بخاري از قول عمر بن خطاب مي‌نويسد:

..جِئْتَنِى يَا عَبَّاسُ تَسْأَلُنِى نَصِيبَكَ مِنِ ابْنِ أَخِيكَ، وَجَاءَنِى هَذَا - يُرِيدُ عَلِيًّا - يُرِيدُ نَصِيبَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا... .

اى عباس تو نزد من آمدى و سهم ارث پسر برادرت را از من طلب كردي، و علي هم آمد و سهم همسرش را تقاضا نمود.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله  (256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1126، ح2927، أبواب الخمس، باب فَرْضِ الْخُمُسِ  ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987 ؛

النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري  (261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

و در حديث ديگر نقل مي‌كند كه عمر به  ابن عباس و علي گفت:

ثُمَّ جِئْتَنِى أَنْتَ وَهَذَا وَأَنْتُمَا جَمِيعٌ وَأَمْرُكُمَا وَاحِدٌ فَقُلْتُمَا ادْفَعْهَا إِلَيْنَا.

تو اى عباس و اين علي آمديد و  يكصدا گفتيد حق ما را از اموال پيامبر به  ما برگردان!.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج ابوالحسين القشيري  (261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَيْءِ ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

موفقيت علي در بازگرداندن فدك

عاقبت پيگيري‌هاي علي عليه السلام نتيجه داد و به تصريح روايت بخاري  اموال پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله برگرداند:

فَأَمَّا صَدَقَتُهُ بِالْمَدِينَةِ، فَدَفَعَهَا عُمَرُ إِلَى عَلِىٍّ وَعَبَّاسٍ.

عمر بن خطاب صدقات پيامبر صلي الله عليه وسلم در مدينه را به علي و عباس برگرداند.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله  (256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1126، ح2926، أبواب الخمس، باب فَرْضِ الْخُمُسِ  ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

ياقوت حموي نيز مي‌نويسد:

أدَى اجتهاد عمر بن الخطاب بعده لما ولي الخلافة وفتحت الفتوح واتسعت على المسلمين أن يردها إلى ورثة رسول الله صلي الله عليه وسلم

در زمان خلافت عمر بن خطاب پس از كشور گشائى‌ و رفاه مسلمانان، اجتهاد عمر اقتضا كرد كه  فدك را به وارثان پيامبر صلي الله عليه وسلم باز گرداند.

الحموي، ابوعبد الله ياقوت بن عبد الله  ( 626هـ)، معجم البلدان، ج 4، ص 239 ، ناشر: دار الفكر – بيروت.

البته پس از آن كه عثمان به خلافت رسيد ، فدك را به داماد عزيزخود، مروان بخشيد ابو الفداء در تاريخ خود مي‌نويسد:

وأقطع مروان فدك وهي صدقة رسول اللَّهِ التي طلبتها فاطمة رضي اللَّهِ عنها من أبي بكر رضي اللَّهِ عنه.

عثمان فدك را به مروان بخشيد و اين فدك صدقه پيامبر اكرم صلي الله عليه وسلم بود كه فاطمه او را از ابوبكر مطالبه نمود.

أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي  (732هـ)، المختصر في أخبار البشر، ج 1، ص 116 ، طبق برنامه الجامع الكبير. ؛

ابن الوردي، عمر بن مظفر، تاريخ ابن الوردي، ج 1، ص 145

حال اين سؤال مطرح است كه اگر پيامبران از خود ارث نمي‌گذارند و تمام اموال آنان صدقه است؛ پس چرا عمر بر خلاف نظر ابوبكر آن را به وارثان پيامبر برگرداند؟

چرا عثمان بر خلاف نظر عمر و ابوبكر آن را به مروان بخشيد؟

به تعبير حضرت زهراعليها السلام كه خطاب به ابوبكر فرمود:

فنعم ‏الحَكَمُ اللّه‏ُ، وَ الزَّعيمُ [الغريم] مُحَمَّدٌ صلي الله عليه وآله وَالْمَوْعدُ القِيامَةُ؛ وَعِنْدَ السّاعَةِ يَخْسَرُ المبطلون، وَلا يَنْفَعُكُمْ ‏إِذ تندَمون؛ وَ لِكُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيه وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مقيمٌ.

بدان كه در روز حشر خداوند حاكم است، و چه خوب حاكمى است! و پيشواى ما محمّد صلي الله عليه وآلهو وعده‏گاه ما قيامت خواهد بود. و در آن روز اهل باطل در ضرر و زيانند، و ندامت سودشان نبخشد، و براى هر خبرى موعدى است و شما در نهايت خواهيد فهميد چه كسى عذاب خواركننده و دائمى شود.

الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب  ( 548هـ)، الاحتجاج، ج 1 ص 139 ، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م ؛

أبي الفضل بن أبي طاهر المعروف بابن طيفور  صلي الله عليه وآلهمتوفاى380 هـ) بلاغات النساء، ج 1   ص 6 ، ناشر: منشورات مكتبة بصيرتي ـ قم؛

الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين  (421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج 4   ص 6  ، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م ؛

ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علي  ( 608هـ)، التذكرة الحمدونية، ج 6   ص 257 ، تحقيق: إحسان عباس، بكر عباس، ناشر:دار صادر - بيروت،، الطبعة: الأولى، 1996م؛

إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد  (655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16   ص 124 ، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

البته ما از روايت «نحن معاشر الأنبياء» در يك مقاله جداگانه به  صورت مفصل پاسخ داده‌ايم كه دوستان عزيز مي‌توانند به آدرس ذيل مراجعه فرمايند:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=148

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقياتي حضرت ولي عصر (عج)



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  حزين الزهراء     -   تاريخ:  24 تير 87 - 00:00:00
جزائکم الله خيرا علي هذا الحسن السلوك و حسن التأوبل و التفسير
اريد من الله سبحانه و تعالي أن يغفر لنا و لکم و يجمعنا مع الائمه الطاهرين سيما رسول الله صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين و زوجته الصديقه الطاهره.
2   نام و نام خانوادگي:  ميثم رستمي(ري)     -   تاريخ:  24 شهريور 87 - 00:00:00
با خواندن اين روايت يه سوالي براي من پيش آمد كه مگر درخوست مرگ يا همان نا اميدي از خدا گناه ندارد پس چرا يك معصوم آرزوي مرگ ميكند ؟ البته شايد روايت مشكل دارد ميشود آدرس دقيق اين روايت را بگوييد؟
جواب نظر:
دوست گرامي سلام عليكم !

خداوند در قرآن كريم در باره حضرت مريم سلام الله عليها مي‌فرمايد :

فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‏ جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَني‏ مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا . مريم 23 .

درد زايمان او را به كنار تنه درخت خرمايى كشاند (آن قدر ناراحت شد كه) گفت: «اى كاش پيش از اين مرده بودم، و بكلّى فراموش مى‏شدم!» .

بي ترديد اگر آرزوي مرگ ؛ آن هم در شرائطي كه حضرت مريم داشت و آبرو و حيثيت خود را در خطر مي‌ديد ، اشكالي داشت ، خداوند متذكر مي‌شد و كار او را با سكوتش تأييد نمي‌كرد .

حضرت زهرا سلام الله عليها نيز دقيقاً در شرائط مشابه شرائط حضرت مريم قرار گرفته بود . صديقه طاهره سلام الله عليها انتظار نداشت مردمي كه پدرش آن‌ها را از شرك و بت پرستي نجات داده و به عزت و سر افرازي رسانده بود ، تنها با گذشت چند روز از رحلت آن حضرت ،  همه چيز را فراموش كرده ، اموال دخترش را به غارت ببرند و... .

همانا او ] ابوبكر[ كوشش كرد كه با من دشمنى كند و او را در مكالمه اى كه با وى داشتم ، دشمن ترين ] و لجبازترين [ دشمن ها يافتم تا آن جا كه انصار ، يارى خود را از من دريغ داشتند ، مهاجرين، وصلت و ارتباط خويش با من را ناديده گرفتند و جماعت ] حاضر در مسجد[  ، چشم خود را روى هم گذاشتند تا مرا نبينند ، نه كسى بود كه دفاع ]از من[ كند و نه كسى مانع ]از ظلم [شد . در حالى به سوى مسجد رفتم كه بغض گلويم را گرفته و درد دل خود را پوشانده بودم ، و در حالتى به منزل بازگشتم كه ]به علت عدم يارى مسلمانان [ خفيف و خوار شده بودماين جا بود كه آروز كردند كه ايكاش مرده بودند و اين همه مصيبت را نمي‌ديدند .  دقيقاً  عين همان آروزيي كه حضرت مريم كردند . موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
3   نام و نام خانوادگي:  علي بن عبدالله ال عارف     -   تاريخ:  20 آبان 87 - 00:00:00
فتبارك الله احسن الخالقين.فجزا كم الله خير الجزا من الاسلام والمسلمين.سيما من السيده النسائ العالمين.
4   نام و نام خانوادگي:  حسين سرابندي     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 88 - 00:00:00
باسلام و تشکر . ما شيعيان معتقديم که حضرا زهرا (س) معصوم است اما هيچگاه صحبت از ولايت ايشان نشده است . آيا ايشان هم مانند ديگر معصومين بر ما ولايت دارند؟ (من بارها سوالات خود را در قسمت نظرات کاربران مقالات شما بيان مي کنم اما به هيچکدام پاسخ نمي دهيد ) . با تشکر
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
سوالات شما متاسفانه به دست ما نرسيده است .
در مورد ولايت حضرت زهرا سلام الله عليها ، عصمت مساوي با ولايت نيست ، بلكه يكي از شروط ولايت عصمت است .
اما قطعا اگر چيزي دستور دهند ، اين دستور جز به امر خداوند متعال و بر گرفته از تعاليم پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم نبوده و به همين سبب بايد به آن عمل كرد . (نتيجه ولايت حاصل است)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5   نام و نام خانوادگي:  مصطفي     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 88 - 00:00:00
خدا رحمتتان كند
6   نام و نام خانوادگي:  حسن     -   تاريخ:  08 ارديبهشت 88 - 00:00:00
جواب قابل قبولي نيست. طرح چنين مطالبي از آگاه به ولايت ساخته نيست چه برسد به حضرت فاطمه. من در اين مورد بسيار سوال کردم و يکي از اساتيد فرمودند که اين بخش روايت صحيح نمي باشد و گرنه با هيچ استدلالي قابل قبول نيست
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
لابد به نظر شما در آيه «يابن ام لا تاخذ بلحيتي ولا براسي» نيز يك قسمت ساختگي و اضافه است !!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
7   نام و نام خانوادگي:  حسن     -   تاريخ:  09 ارديبهشت 88 - 00:00:00
در سايت رافد چنين سوالي شده و جواب زيباست ـ نحن نختلف عنكم في أن كل حديث يروى في كتبنا فهي كانت فهو يخضع للنقد في السند والمتن وليس عندنا صحاح ، كما عندكم ، الصحيح عندنا فقط هو القرآن الكريم ؛ فلا معنى لا لزامنا بشيء لمجرد وجود رواية في واحد من كتبنا .
قلنا أن مجرد ذكر رواية في واحد من كتبنا لا يفي بالضرورة التزامنا بمضمونها بل حتى الكاتب نفسه قد لا يلتزم بذلك
8   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  11 ارديبهشت 88 - 00:00:00
با سلام اجرتان با خداي محمد ( ص ) واقعا كه با اينگونه مقالات زيبا و دلائل قوي دل ما را محكم ميكنيد كه حقاُ ما پيروان راه حق به چه خوبي و راحتي به شما و مقالات روشن شما دسترسي داريم علي ( ع ) يار و مددكارتان و دشمنانتان نابود باد امين رب العالمين يا علي
9   نام و نام خانوادگي:  ليلا اصفهاني     -   تاريخ:  28 ارديبهشت 88 - 00:00:00
السلام عليك يا فاطمه الزهرا با تشكر از شما در روشن كردن جوانان در مورد شرايط وشهادت حضرت زهرا(س) وبا آرزوي عذاب براي قاتلين ان حضرت
10   نام و نام خانوادگي:  سهيلا صامت     -   تاريخ:  15 خرداد 88 - 00:00:00
سلام عليکم با تشکر مويد و پيروز باشيد .
11   نام و نام خانوادگي:  سيد حفيظ رهسپار از افغانستان     -   تاريخ:  02 مرداد 88 - 00:00:00
السلام عليك يا ام ابيها. سلام بر بانوي زنان بهشت زهراي اطهر.
با اظهار سپاس از دوستان پاسخ به شبهات كه در راه تنوير افكار به ويژه جوانان وقت گرانبهاي شانرا صرف ميكنند. انشاالله خداي عز و جل به شما دوستان مخصوصا فاضل دانشمند جناب دكتر سيد محمد حسيني قزويني جزاي خير عنايت كند و مادر گرامي ام (زهراي بتول) از شما خوشنود باشد.
يا علي
12   نام و نام خانوادگي:  عماد     -   تاريخ:  05 مرداد 88 - 00:00:00
درود خدا بر پيغمبرش و 14 معصوم و سلام بر شما بي نهايت سپاس از زحمتي كه براي رفع اكاذيب از تاريخ گران قدر شيعه ميكشيد خداوند خيرتان دهد و خوشحالتان كند چون مارا خوشحال ميكنيد.
13   نام و نام خانوادگي:  علي     -   تاريخ:  27 مهر 88 - 00:00:00
با سلام . چند روز پيش يکي از دوستانم گفت که عمر و ابوبکر از نظر وضع زندگي فقيرانه زندگي مي کرده اند . شما مي توانيد وضع زندگي خلفاي غاصب را براي بنده يا از طريق ايميل يا در همين سايت مشخص کنيد . دوم در جاهاي بسياري شنيده ام که عمر بعد از اسلام آوردن هنوز بر برخي از اعمال زمان جاهليت خود پا بر جا بود مانند شراب خواري مي توانيد اسناد آن را با ذکر اين اعمال بيان نماييد . با تشکر
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
خلفاي ذكر شده ، به خاطر نزديكي به زمان رسول خدا (ص) و باقي ماندن سيره آن حضرت در ذهن مردم ، نمي‌توانستند به سرعت ، اشرافي‌گري را روش زندگي خويش قرار دهند و به همين سبب ، آرام آرام به پيش رفتند ، اما كار به جايي رسيد كه عمر ماهيانه چندين هزار درهم به عائشه مي‌داد !
در زمان عثمان نيز كه با بزل و بخشش‌هاي عمر ، زندگي اشرافي آرام آرام  جاي خود را در بين مردم باز كرده بود ، خود عثمان نيز روي به اشرافي گري آورد .
در مورد شراب خوردن عمر نيز در آدرس ذيل مقاله مفصلي موجود است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=2075
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
14   نام و نام خانوادگي:  محمد علي ابراهيمي     -   تاريخ:  30 آبان 88 - 00:00:00
اللهم العن ؟؟؟ الي يوم الدين و احشره مع الكلاب النار ............
15   نام و نام خانوادگي:  حسن تاتار     -   تاريخ:  24 آذر 88 - 00:00:00
سلام عليكم بارالها ياريم كن كه بنده جز’ياران حضرت مهدي عج باشم تا آن هنگام كه حضرت براي انتقام ظلم وجسارتي كه به مولايم علي ع وحضرت زهرا س قيام واقدام مي نمايد!بنده هم جز سربازان آن حضرت مهدي موعود عج باشم .براي استجابت دعا صلوات
16   نام و نام خانوادگي:  محسن     -   تاريخ:  08 ارديبهشت 89 - 00:00:00
وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ. النمل/ 16. --- فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا . يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آَلِ يَعْقُوبَ. مريم/ 6 ـ 7. تا انجا كه من آگاه هستم از نظر اهل سنت اين آيات به ميراث معنوي كه همان پيامبري است اشاره دارند. اما حديث ذكر شده از ابوبكر به ميراث مادي اشاره دارد. لذا پاسخ شما كافي نست.
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

گروهي از علماي اهل سنت ، صريحا ، اين ارث ، را ارث مادي معرفي كرده‌اند :

http://www.valiasr-aj.com/lib/nahno/01.htm#_Toc230241267

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

 

17   نام و نام خانوادگي:  مجيد م علي     -   تاريخ:  08 ارديبهشت 89 - 00:00:00
با سلام
جناب محسن كدام حديث و كدام ارث .
اين حديث كه فقط و فقط عتيق انرا نقل كرده حتماً بايد دروغ باشد كه هست . اخوي شما كه امهات المومنين را به عرش اعلي برديد ايا فكر ميكنيد كه سيده النساء العالمين كه در ايه مباهله كه خداوند و رسول مكرمش حضرت محمد صلي الله عليه و اله بر مقام شامخش صحت گذارده اند نعوذ بالله براي مال دنيا ميايد و طلب فدك ميكند و به اين حديث ( دروغين ) را از پدرشان حضرت محمد صلي الله عليه و اله كه مخالف قران هم است رد ميكند .
يا كدام ارث ؟؟؟؟ تمامي بسياري از علما اهل سنت بر اين موضوع اعتقاد دارند كه فدك در زمان حياه حضرت محمد صلي الله عليه و اله به حضرت فاطمه الزهراء صلوات الله عليه انهم بر طبق امر الهي واگذار شده بود پس بنابراين حتي شامل ارث هم نميشود كه بتوان انرا با اين حديث دروغين غضب شود .
اين را نوشتم تا نفراتي بمثل شما كه اگر سهواً فريب اين مسائل دروغين را خورده ايد بخود تكاني بدهيد و بيدار شويد , از نظر من و خواهران روشندل اين مسئله حل شده است . يعني چي حل شده اين نكته را خوب بخوان :-
در نامه حضرت علي (عليه السلام) به عثمان بن حنيف در نهج البلاغه آمده است:

بلى كانت في أيدينا فدك من كل ما أظلته السماء، فشحت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرين و نعم الحكم الله.

فدك در زير آسمان كبود در دست ما بود. عده‌اي حسادت كردند و از ما گرفتند و عده‌اي هم سخاوتمندانه از كنارش گذشتند و دفاع نكردند.((((((((((( خدا خوب داوري است! )))))))))

نهج البلاغه، نامه 45 ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج16، ص208

از آقا امام صادق (عليه السلام) سوال كردند:

لِمَ لمْ يأخذ أمير المؤمنين (عليه السلام) فدك لما ولى الناس و لأي علة تركها؟ فقال: لأن الظالم و المظلوم كانا قدما على الله عز وجل و أثاب الله المظلوم و عاقب الظالم. فكره أن يسترجع شيئا قد عاقب الله عليه غاصبه و أثاب عليه المغصوب.

چرا حضرت علي (عليه السلام) فدك را در زمان خويش برنگرداند؟ حضرت فرمود: ظالم و مظلوم، غاصب مغصوب، هر دو پيش خدا رفته‌اند و به
حساب‌شان هم رسيدگي شده است و ظالم به كيفرش رسيده و مظلوم هم به حقش رسيده است. حضرت علي (عليه السلام) براي چه باز هم آن پرونده را مجددا بررسي كند؟

علل الشرائع للشيخ الصدوق، ج1، ص154 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج29، ص395 ـ الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف للسيد ابن طاووس، ص251

بر گرفته شده از سخنراني حضرت ايت الله دكتر قزويني همايش ختم صحيح بخاري در زاهدان 04 ـ غصب فدك
( http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=176 )
بله خداوند خوب داوري است
ظالم و مظلوم، غاصب مغصوب، هر دو پيش خدا رفته‌اند و به
حساب‌شان هم رسيدگي شده است و ظالم به كيفرش رسيده و مظلوم هم به حقش رسيده است.

من كه از شنيدن اين سخنان زيباي حضرت ايت الله دكتر قزويني بسيار دلم ارام گرفت .
كمي تعقل كنيد اينقدر خيال بافي راجع به قهرمانهاي دروغين خود نكنيد انها در محكمه الهي حتماً بسزاي اعمالشان خواهند رسيد .

يا علي
18   نام و نام خانوادگي:  محمد امامي     -   تاريخ:  09 ارديبهشت 89 - 00:00:00
اقا محسن وديگر دوستان واهل سنت تا به حال فکر کرده بوديد که ابوبکر چرا فدک را غصب کرد وبا ان همه احتجاج حضرت زهرا س انرا به حضرت برنگرداند وعمر ان را به اقا اميرالمومنين علي ع برگرداند ودو باره عثمان غصب کرد وبه داماد ش داد که در ابتداي صفحه با رواياتش از خود اهل سنت گذشت ؟ چرا يکي غصب کرد بعد ديگري برگرداند بعد سومي غصب کرد؟ قابل توجه اهل سنت: از همينجا ميتوان پي برد که ابوبکر همانطور که فدک را غصب کرد وچقدر دروغ گفت تا انرا برنگرداند ولي عمر انرا برگرداند پس حکومت را نيز به همين اساني غصب کردند وهزارن دروغ گفتند تا ان را نگهدارند حرفم اين است که اگر فدک مال حضرت زهرا نبود چرا عمر انرا برگرداند ؟ اگر مال حضرت بود چرا ابوبکر نداد وان همه دروغ گفت تا ان را به صاحبش ندهد؟اما عمر :اگر مال حضرت بود که بود چرا از ابوبکر براي حضرت نگرفت ونامه فدک را در کوچه از حضرت زهرا گرفت وپاره کرد وجسارتي نمود که تا قيامت دلها خون است؟وخود ان را به اقا امير المومنين برگرداند؟ بنا بر اين بازيها که اين سه نفر برسر فدک دراوردند ايا ميشود بازي بر سرغصب حکومت را انکار کرد ؟ انجا نيز حضرت اميرالمومنين علي ع وحضرت زهراي اطهر نيز تلاشها کردند که حکومت بدست صاحب ان اقا اميرالمومنين برسد وپس بگيرند که نشد ومنجر به شهادت بانوي دوعالم حضرت صديقه کبرا زهراي اطهر شد ايا موقع فهم حقايق نرسيده تا سني ايمان بياورد وشيعه شود ؟اما ان وهابي که به مديريت اقااميرالمومنين علي ع ايراد ميگيرد ميگويم تو ازمديريت چه ميداني که ايراد بگيري ؟ عمر 70بار گفت اگر اقامون اميرالمومنين علي ع نبود که در دوران غصب حکومت درجريانات حکومتي به دادش برسد هلاک شده بود جملش معروفه لولا علي لهلک عمر -
19   نام و نام خانوادگي:  محسن حميدي     -   تاريخ:  03 خرداد 89 - 20:22:18
بسم الله الرحمن الرحيم من فكر مي كنم جوابتون به اين روايت قانع كننده بود اما اي كاش روايتهايي رو كه يه مقدار سختر و سنگين تر هستند رو جواب مي داديد مثل اين روايت كه : (و غضبت علي علي لامتناعه عن مناصرته و مساعدته اياها ) حضرت زهرا (س) از امير المومنين (ع) به خاطر اينكه او را ياري و مساعدت نكرد خشمگين شد : حق اليقين مجلسي بحث فدك ص 203 و 204 و امالي شيخ طوسي ص 295 من اين سوال را قبلا نيز در بخش سوالات مطرح كرده بودم كه جوابي نديدم قبلا از پاسخ شما تشکر کرده و برايتان از امام زمان (عج) توفيق روز افزون مسئلت دارم
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

متني كه اهل  سنت ادعا كرده‌اند و به نقل آنان دركتاب «الانتصار» نقل شده است ، در اين دو كتاب موجود نيست !

اگر در متن دو كتاب اشكالي داريد ، اشكال را به صورت دقيق مطرح كنيد ، تا پاسخ آن داده شود .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

20   نام و نام خانوادگي:  ضياالدين     -   تاريخ:  17 خرداد 89 - 10:03:47
با عرض سلام اينجانب ضياالدين از كشور افغانستان. اميد صحت وسلامت باشيند . من تمام موارد فوق را با نهايت حوصله مندي خواندم كه از نظر ادبي خيلي پيش پا افداده بود که بايد از ادبيات قوي ايران زمين تحرير ميگرديد. آنچه ميخواهم بنگارم اين است که در زمان پيغمبر اسلام حضرت علي "ع" شجاعت داشت شهامت داشت شمشير برنده اي داشت وياران فراواني هم در اختيار داشت اگر ايشان جاي نشين پيغمبر اسلام بودند چرا از حق خود دفاع نکردند چرا زير بار ظلم قرار گرفتند وچرا گفته پيغمبر اسلام را به جاه نکردند. آيا ترسيدند واز حق خويش گزشتند اگر چنين باشد پس حضرت علي"ع" سزاوار خلافت نبوده که ظالم ومظلوم هر دو قابل بخشايش نيست. واگر شجاعت وشهامت داشتند وبراي بدست آوردن حق خود نجنگيدن پس معلوم ميشود که خلافت به حضرت ابوبکر صديق "رض" بايد سپرده ميشود که علي "ع" هم پزيرفتند. نوت: اگر ميخواهي بگويد که حق با اميرالمومنين بوده وبراي تفرقه وخونريزي دست به شمشير نبرده پس شما کي هستيد که از حق او دفاع ميکنيد وميخواهيد بين مسلمانان تفرقه بيندازيد که کار منافق است شما با اين نوشته هاي بي ثبوت خود ميخواهيد قلب يک مليارد مسلمانرا برنجانيد توبه کنيد شايد خداوند شما را ببخشد ودري از درهاي بهشت بر روي شما باز شود. ومن الله التوفيق
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

1- ما مي‌توانيم از محسنات ادبي در مقالات استفاده كنيم ، اما تمام تلاش را بر آن داشته‌ايم كه تا حد امكان ، مقالات را به صورت ساده و همه فهم بنويسيم ، تا همگان بتوانند به راحتي از آن استفاده كنند .

2- فرموده‌ايد «در زمان پيغمبر اسلام حضرت علي "ع" شجاعت داشت شهامت داشت شمشير برنده اي داشت وياران فراواني هم در اختيار داشت»!

آيا مقصود شما از ياران فراوان ، همان كساني است كه طبق روايات صحيحه اهل سنت ، بارها و بارها خواستند از حضرت نزد رسول خدا (ص) بدگويي كنند ؟ و يا كساني كه اميرمومنان در زمان حيات رسول خدا (ص) از حسادت آنها به حضرت شكوه مي‌كند ؟ و...

بهتر است كمي در مورد نظر صحابه راجع به برخورد صحابه با اميرمومنان در زمان حيات رسول خدا (ص) تحقيق كنيد !

3- رسول خدا (ص) در مكه ، هم شجاعت داشتند و هم شمشير ولي به خاطر نداشتن ياور ، نجنگيدند ؛  اميرمومنان نيز شجاعت و شمشير داشتند ، ولي بعد از رسول خدا (ص) به خاطر نداشتن ياور نجنگيدند ؛ و اين مطلب به وضوح در روايات شيعه و برخي روايات اهل سنت آمده است .

4- فرموده‌ايد «گر ميخواهي بگويد که حق با اميرالمومنين بوده وبراي تفرقه وخونريزي دست به شمشير نبرده پس شما کي هستيد که از حق او دفاع ميکنيد وميخواهيد بين مسلمانان تفرقه بيندازيد که کار منافق است شما با اين نوشته هاي بي ثبوت خود ميخواهيد قلب يک مليارد مسلمانرا برنجانيد توبه کنيد شايد خداوند شما را ببخشد ودري از درهاي بهشت بر روي شما باز شود»!

مساله نجنگيدن يك مساله است ، و مساله آگاه سازي مساله ديگر ! ما باهيچ يك از كشورهاي سني نشين ، به خاطر سني بودن وارد جنگ نشديم ! با اهل سنت جنگ نداريم ! اما همانطور كه اميرمومنان آگاه سازي كردند ، ما نيز آگاه سازي مي‌كنيم !

البته طبيعي است كه آگاه سازي سبب جلب قلوب مردم مي‌شود ، اما اين با تفرقه فرق دارد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات





   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما