* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: مهرداد -
تاريخ: 23 ارديبهشت 87 - 00:00:00
جملات وکلمات و زبان ما قاصرند از تشکر اجرکم عند ا... |
2 |
نام و نام خانوادگي: سلمان علوي -
تاريخ: 23 ارديبهشت 87 - 00:00:00
با عرض سلام خدمت مولايمان حضرت صاحب الزمان(سلام الله عليه) و دوستان آن حضرت در اين سايت مقدس از دقت تحقيق و روش ارائه مطلب بسيار سپاسگزارم. ان شاء الله اين نوع تلاش شما براي کساني که خود را در وادي تحقيق قرار دادهاند، يک الگوي مناسب باشد. خداوند همه ما را در گروه شهيدان در رکاب حضرت ولي عصر ( که جان عالم بفدايش ) قرار دهد. |
3 |
نام و نام خانوادگي: ضربت ذوالفقارعلي(ع) -
تاريخ: 26 ارديبهشت 87 - 00:00:00
خيلي ممنون ازمطالب برحقتان اجرتان با امام زمان(عج) |
4 |
نام و نام خانوادگي: محب حضرت زهرا -
تاريخ: 30 شهريور 87 - 00:00:00
از همه احاديث امير المؤمنين عليه السلام جه را آقايان فقط به اين حديث عمل ميكنند ؟ آيا اين دليل كافي بر جعلي بودن حديث نيست ؟ |
5 |
نام و نام خانوادگي: محمد جواد حائري -
تاريخ: 11 فروردين 88 - 00:00:00
از زحمات بي شائبه شما متشکرم من الله توفيق |
6 |
نام و نام خانوادگي: رضانور -
تاريخ: 02 اسفند 89 - 16:11:34
كاش يك كم تحقيق ميكرديد بعد حرفي را ثبت ميكرديد :آنجا كه گفتيد: پاسخ تفصيلي : در ابتدا بايد گفت که اين روايت فقط در کتب اهل سنت آمده است و به همين جهت براي شيعه حجت نمي باشد ؛ اما براي اينکه به خود اهل سنت نيز پاسخ گفته باشيم در مورد اين روايت ومطالبي که به آن مربوط مي شود پاسخي خواهيم نوشت : بايد دانست كه در بسياري از كتب شيعه اتفاقا اين روايت نقل شده است. |
7 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا -
تاريخ: 17 تير 90 - 10:28:31
با سلام من در اين مورد خلاصه نظر علامه عسکري را مي آورم که واضح و گويا است. معتقدان به تحريم بنا و باز سازي قبور انبيا و اوليا و عبادتگاه گرفتن انها ، با استناد به برخي روايات مي گويند: الف)امام علي به ابوالهياج اسدي فرمود: من تو را به کاري مامور مي کنم که رسول خدا مرا مامور آن کرد.امام علي گفت:رسول خدا در تشيع جنازه اي بود که فرمود:کدام يک از شما به مدينه مي رود تا همه بتهايش را شکسته ،همه قبرهايش را صاف و همه صورتهايش را دگرگون نمايد؟ مردي براي انجام آن کار روانه شد،ولي از مردم مدينه ترسيد و ناکام برگشت. و امام علي روانه شد وهمه آنها را به انجام رسانيد.(روايات در مسند احمد صفحات 78-89-96-110) علامه عسکري در ادامه مي گويد:چگونه استدلال کنندگان به اين روايت متوجه اشکالات آن نشده اند:آيا رسول خدا در تشيع جنازه در مکه بوده که فرستاده اش را به مدينه مي فرستد و او ناکام باز مي گردد،سپس پسر عمويش امام علي را مي فرستد و او همه دستورات را انجام مي دهد ، يا در مدينه بوده؟ اين تشيع جنازه چه مقدار طول کشيده که فرد اول مي رود وناکام باز مي گردد وپس از او امام علي روانه مي شود و همه قبور را صاف مي کند، و همه صورتها را واژگون و همه بتها را مي شکند؟ آيا صاحب اين بتها مسلمان بوده اند؟ اگر چنين بوده ، براي چه بتها را نگه مي داشتند؟ و اگر مشرک بوده اند چگونه به مجرد رفتن امام علي به سوي آنها، تسليم فرمان او شده اند؟ ديگر آنکه ، فرمان امام علي به ابوالهياج به ناچار بايد در زمان خلافت آن حضرت باشد. زيرا صدور فرماني اين چنين درباره مردمان يک شهر ، تنها از يک حاکم مقتدر مسلط بر امور ممکن گردد. پس، زمان صدور اين فرمان بعد از زمان حکومت خلفاي سه گانه بوده است. حال آيا در آن روزگار در سرزمين هاي اسلامي بتي برجاي مانده بود تا ابوالهياج آنرا بشکند؟ ب)استدلال آنان به اين روايت منسوب به رسول خدا است. مي گويند: رسول خدا فرموده:قبر مرا بت نکنيد بدانگونه که يهود قبور انبياي خود را بت کردند. سوال اين است که چه وقت يهود قبور انبياي خود را بت کردند؟ آنان پس از خروج از مصر و سر گرداني در بيابان که براي عبادت ،خيمه اجتماع داشتند. در زمان سليمان نبي هم که آن حضرت براي يهود عبادتگاه (هبکل سليمان)بنا نهاد، همان گونه که مسجد رسول الله در مدينه براي عبادت بنا شد. اما درباره قبر پيامبرانشان ، بزخي از آنان اصلاً محل دفنشان نا شناخته است ، برخي نيز در غارهايي در زير زمين مدفونند و جاي آنان را تنها افراد معدودي مي دانسته اند. اما آنچه از رسول خدا روايت شده که آن حضرت زنهاي زيارت کننده قبور را لعنت کرده ، نمي تواند در مقابل روايات صحيح و فراوان ديگر هماوردي نمايد، رواياتي که رسول خدا در آنها فرموده : من خود شما را از زيارت قبور نهي مي کردم، اکنون آنها را زيارت کنيد. اينها خلاصه دلايل معتقدان به حرام بودن بنا و باز سازي قبور و عبادتگاه و مسجد کردن آنها بود. اما معتقدان به جواز باز سازي و عمارت وعبادت در محل قبور نيز ، به اين دلايل استدلال کرده اند: 1)در قرآن کريم، خداوند در آيه 125سوره بقره مي فرمايد: و از مقام ابراهيم عبادتگاهي بگيريد. و در آيه 21سوره کهف مي فرمايد:آنانکه بر حالشان(اصحاب کهف) آگاه شدند، گفتند: بر جايگاهشان مسجدي مي سازيم. پس خداي متعال ما را فرمان داده تا از جاي پاي خليلش ابراهيم عبادتگاه بگيريم. و نيز،خبر داده ،که آنان که بر حال اصحاب کهف آگاه شدند گفتند: بر خوابگاه ايشان مسجدي مي سازيم. و خداوند با اين خبر اقدام آنان را تاييد فرموده است. 2)معتقدان به صحت عبادت در محل قبر انبيا چنين استدلال مي کنند که : طواف کنندگان پيرامون کعبه، حجر اسماعيل را نيز طواف مي کنند، و به اتفاق علماي اسلام قبر اسماعيل و مادرش هاجر در حجر قرار دارد. 3)در صحيح مسلم و مسند احمد (مسلم ج2ص671ح108-مسند احمد ج2ص441) آمده است که( رسول خدا قبر مادرش را زيارت نمود و گريست و همراهان خود را نيز به گريه انداخت). در حالي که مي دانيم پيامبر مادرش در شش سالگي در مدينه از دست داده بود . بنا بر اين، پيامبر بعد از چهل و چند سال به هنگام هجرت به مدينه قبر مادرش را زيارت نموده است و تا آن زمان هنوز آثار ويژه قبرش آشکار بوده است و گرنه قبر او را نمي شناخت. حال اگر حکم اسلام بر صاف کردن قبور بود، چرا پيامبر در آن هنگام دستور صاف کردن قبر مادرش را نفرمود. 4)اطاقي که قبر رسول خدا و دو خليفه ابوبکر و عمر در آن است و گنبد سبز رنگ بر فراز آن ، که امروزه شاهد آن هستيم. فکر کنم دلايل کافي باشد. بعضي ها ، مسلمانان زائر انبيا و صحابه و ائمه را قبر گرايان مي نامندو با توجه به دلايل بالا سزاوار آن است که آنها خاتم پيامبران و صحابه آن حضرت و انبياي پيشين را همگي قبرگرايان بنامند. زيرا ،همه آنان پيرامون حجر اسماعيل طواف کرده اند و حجر اسماعيل محل قبر هاجر و اسماعيل است. با تشکر |
8 |
نام و نام خانوادگي: روزبه -
تاريخ: 29 آبان 91 - 20:31:23
با سلام سوالي داشتم آيا شما حديث معتبري از ائمه اطهار مبني بر ساخت گنبد و بارگاه بر روي قبور داريد؟ منظورم خواب نما شدن نيست و رواياتي که برخي نقل مي کنند . بلکه منظورم حديث صحيح است. آيا ائمه اطهار گفته اند که با طلا و نقره گنبد و بارگاه ساخته شود ؟ در حاليکه کنار ان فقير و مظلومي وجود داشته باشد ؟ آيا ائمه اطهار فرموده اند وقتي عاشورا غذا مي دهيد افراد شکم پرست و مرفه را دعوت کنيد تا بيايند و بگيرند و نام شما به عنوان کسي که در راه امام حسين نذري داده است باقي بماند آيا ائمه اطهار گفته اند که با اشک ريختن براي امام حسين تمامي گناهان شخص بخشيده مي شود . حديث معتبري در اين مورد داريد ؟ روايت افراد را براي من بيان نکنيد. با تشکر جواب نظر: باسلام دوست گرامي شما چه دليل داريد كه درب خانه كعبه را بايد طلا كوب كرد؟ خداوند مي فرمايد: (في بيوت اذن الله ان ترفع) اين نشانه احترام ما به آنها و بزرگ داشت آنهاست اگر اين پول را در مقابل رسيدگي به فقير به حرم اختصاص داده اند اشتباه است اما چه معلوم كه همان فقير هم قسمتي از اين پول را نداده باشد؟ اظهار ارادت به اين ذوات مقدس در اين قالب هيچ اشكالي ندارد. غذا دادن به اين شكل بسيار مصاديق آن كم است و بدون شك بد است اما ما چنين موردي نديده ايم ولي ممكن است باشد و شما هم اگر ديده ايد مي توانيد آن مورد را اشتباه بدانيد هر چند كلاً هم باطل نيست ولي بهتر است و عمل انسان را داراي ارج و قرب بيشتري مي كند در صورتي كه به فقرا كمكي شود. اشك ريختن هم در برخي روايات داراي چنين اثري دانسته شده است مثلاً امام رضا ع مي فرمايند: (فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ- فَإِنَّ الْبُكَاءَ عَلَيْهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ) ولي نبايد فرد اين را دستمايه خود براي گناه قرار دهد كه اگر چنين شود بدون شك داراي چنين اثري نخواهد بود. و اگر گناه مربوط به حقوق مردم باشد به هيچ عنوان با گريه بخشيده نمي شود بله بايد از مردم حلاليت طلبيده و حقوق آنها را جبران كند و... موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
9 |
نام و نام خانوادگي: محدثه -
تاريخ: 11 بهمن 91 - 15:16:19
واقعا چه پاسخ کاملي خسته ميشين انقد فکر نکنيد به خدا |
10 |
نام و نام خانوادگي: متين -
تاريخ: 07 اسفند 91 - 17:47:15
سلام عليکم لعنت خدا بر مشرکين گذشته .حال و اينده اين وهابيهاي از خدا بي خبر فکر ميکنن چون الان پول دارن و يه عده عوام رو ميتونن بخرن فرداي قيامت (نعوذباللاه) ميتونن خدا رو هم بخرن تا برن بهشت. **زاهدا دوزخ به ذات خود ندارد اتشي انکه ميسوزد خودش اتش ز دنيا ميبرد** يا علي مدد. |
11 |
نام و نام خانوادگي: مجتبي خدادوست -
تاريخ: 08 اسفند 91 - 16:27:40
سلام جناب «روزبه» چرا پيامبر زيورآلات خانه کعبه را بين فقرا تقسيم نکرد؟ اميرالمومنين عليه السلام وقتي ديدند مردم تابع دنيا شدند و ننگ حکومت ابوبکر و عمر و عثمان را قبول کردند بناچار سکوت کردند چون در صورت مقابله و تسلط نظامي بر آنها اسلام کلا از بين مي رفت. در زمان حکومت جاه طلبانه و مضحک اينها، اميرالمومنين عليه السلام بخاطر اسلام و نه بخاطر رضايت از اين بندگان شيطان، تا مقدور بود در صحنه هاي قضاوت شرکت مي کردند. براي نمونه در مورد زيورآلات خانه کعبه حق مطلب را فرمودند: در روايت آمده است كه در نزد عمر بن خطّاب از زينتهاى كعبه، و فراوانى آن، سخن به ميان آمد، و گروهى گفتند: اگر آنها را مىگرفتى، و در تجهيز لشگريان إسلام صرف مىكردى، أجرش جزيلتر و ثوابش بيشتر بود! عمر إراده كرد تا اين زينتها را از كعبه بردارد، و در جيوش مسلمين صرف كند، و در اين مسئله از حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام پرسيد. حضرت فرمودند: ... زينت آلات كعبه (أمر تازهاى نيست و) در زمان پيامبر (ص) بوده است، و خداوند آن را بر حال خود باقى گذارد (و مصرفى براى آن معيّن ننمود) و اين عدم بيان مصرف و باقى گذاردن به حال خود، از جهت آن نبود كه خداوند نسيان و فراموش كرده باشد، و محلّ و مكان مصرف آن نيز مخفى و پنهان نبود، پس تو هم إى عمر، آنها را به جاى خود ثابت و باقى بدار، همانطور كه خدا و رسول او آنها را باقى گذاشتند. اهل سنت چرا شما هميشه با طرح مسائل پيچيده خودتان را گمراهتر و شيعيان را موذب مي کنيد؟ اول قضيه خلافت را براي خودتان حل کنيد: اجماع مردم يا انتخاب خدا؟ ابوبکر را چه اجماعي انتخاب کرد؟ چرا امام علي عليه السلام در اين انتخاب حضور نداشت؟ عمر را چه اجماعي انتخاب کرد؟ مهدي شما توسط مردم انتخاب مي شود يا توسط خدا؟ اگر مردم، چگونه و کي؟ چرا اقدام به انتخاب مهدي از بين خودتان نمي کنيد؟! درنگ براي چيست؟ آيا جز اينست كه عقيده باطلي داريد؟ با استدلال و منطق جواب دهيد: چرا پيامبر صلي الله عليه و آله در غدير خم اسمي از ولايت ابوبکر و عمر و عثمان نبرد؟ اگر ولايت در اينجا بر فرض محال! دوست داشتن باشد، چرا فقط امام علي عليه السلام را بين آن جمعيت انبوه تاکيد بر ولايت کرد؟ چرا در مباهله ابوبکر و عمر و عثمان پيش پيامبر صلي الله عليه و آله نبودند؟ مگر اينها پيش خدا محترم نبودند تا لعنشان مورد قبول خدا واقع شود؟ چرا امام علي عليه السلام بدستور پيامبر صلي الله عليه و آله آيه هاي برائت را از ابوبکر گرفتند و خودشان خواندند؟ چرا پيامبر صلي الله عليه و آله در هنگام رفتن به مدينه با اينکه امام علي عليه السلام را بيشتر دوست داشت و جان امام عليه السلام در خطر بود، به ابوبکر و عمر و عثمان پيشنهاد نکرد در بسترش بخوابند؟ متوجه نمي شويد که آنها اصلا اهل اين حرفها نبودند؟ پيامبر صلي الله عليه و آله در هنگام حرکت به مدينه به اصحابش فرمود هيچ کس امشب بيرون نمي آيد. چرا ابوبکر از دستورش سرپيچي کرد؟ چرا وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله همه را مامور به مشايعت اسامه کرد و تخلف کنندگان را لعن کرد ابوبکر و عمر نرفتند؟ چرا ابوبکر و عمر و عثمان به جاي تشييع بدن مطهر پيامبر صلي الله عليه و آله به فکر حکومت شيطاني بودند؟ و خلاصه اينها چرا اينها اينقدر بي عرضه بودند که در مقابله با دشمنان اسلام شکست مي خوردند و پا به فرار مي گذاشتند؟(سريه ذات السّلاسل را مطالعه کنيد) چرا وقتي امام علي عليه السلام انگشترش را زکات مي دهد آيه اي در مورد ولايتش نازل مي شود؟ زکات دادن چه ربطي به ولايت دارد؟ نمي بينيد خدا در مناسبتهاي خاص اطاعت از ولي خودش را به همه گوشزد مي کند؟ سوره دهر(انسان) را مطالعه کنيد تا مورد ديگه اي از فضيلت امير المومنين عليه السلام را ببينيد چرا خدا، ابوبکر و عمر و عثمان را معصوم و مطهر اعلام نکرده اما امام علي عليه السلام، شامل آيه تطهير هست. چرا ابوبکر و عمر و عثمان به جنگ عمرو بن عبدود اقدام نکردند تا اسلام از بين نرود؟ مگر همان امام علي عليه السلام با سن کم اين کار را نکرد؟ چرا در جنگ احد، ابوبکر و عمر و عثمان بدون توجه به جان نبي اکرم صلي الله عليه و آله، جان خودشان را نجات دادند؟ اما امام علي عليه السلام از پيامبرش دفاع کرد؟ اگر جواب اينها را بيطرفانه جستجو کنيد به بطلان فرقه عمريه پي مي بريد. شما روزانه پنج بار وضو مي گيريد که با قرآن مطابقت ندارد؛ شما پاهايتان را بجاي مسح کردن مي شوييد با اين ترتيب نمازتان مشکل دارد: آيه 6 مائده دعايي که پيامبر اکرم زياد مي کردند: الهي لا تکلني الي نفسي طرفة عين ابدا لا اقل من ذلک و لا اکثر خدايا مرا يک چشم بهم زدن، نه کمتر از آن و نه بيشتر، به خودم واگذار مکن |
12 |
نام و نام خانوادگي: رحيم توکيه -
تاريخ: 22 اسفند 91 - 21:23:40
با سلام ايا اين روايات صحت دارند : اول: كليني و حر عاملي از ابو عبد الله عليه السلام روايت مي كنند كه فرمود: امير المؤمنين فرموده است، رسول الله صلي الله عليه وسلم مرا به مدينه فرستاد و دستور داد: هيچ عكس و مجسمه اي نگذارم مگر اينكه نابودش كنم و هيچ قبر ساخته شده اي نگذارم مگر اينكه با خاك يكسان كنم و هيچ سگي را نگذار مگر اينكه بكشم». [8] دوم: كليني و حر عاملي از ابو عبد الله عليه السلام روايت كرده اند كه فرمود: «امير المؤمنين علي رضي الله عنه فرموده : رسول الله صلي الله عليه وسلم مرا براي نابودي قبرهاي ساخته شده و شكستن مجسمه ها فرستاد».[9] 8ـ كافي 6/528 ، وسائل الشيعه 2/869 و جامع احاديث الشيعه 3/445 9 ـ كافي 6/528 ، وسائل الشيعه 2/870 و جامع احاديث الشيعه 3/445 جواب نظر: باسلام دوست گرامي اولا: اين دو روايت را علامه مجلسي ضعيف دانسته است .مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج22 ص 441 ثانيا:مضمون حديث اول با تاريخ قطعى زندگانى پيامبر سازگار نيست؛ زيرا بايد ديد پيامبر خدا، على عليه السلام را در چه سالى به مدينه فرستاده تا اين سه كار را انجام دهد، آيا قبل از هجرت بوده يا پس از هجرت؟! ... قل از هجرت قطعاً منفى است؛ زيرا حضرت على عليه السلام قبل از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله به مدينه از مكه خارج نشده تا به مدينه اعزام گردد و اين سه كار را انجام دهد، از طرفى با سيطره مشركان بر مدينه توانايى انجام آنها را نداشت. امّا مضمون «ولا قبراً الّا سويته» را هرچند بسيارى از علماء وهابى اينگونه معنا مى كنند كه پيامبر به حضرت على عليه السلام دستور داد كه هر قبرى را خراب كن و مساوى با زمين قرار ده. و اين از باب فرق نگذاردن بين «تسويه» و «مساواة» است. در حالى كه معناى صحيح حديث اين است كه هر قبرى را تسويه كن يعنى روى آن را مسطح قرار ده در مقابل آنكه بسيارى از مردم آن زمان روى قبر را مثل كوهان شتر افراشته مى كردند اين حديث مى گويد سطح قبر مسطح باشد نه آنكه روى قبر را خراب كن و مساوى سطح زمين قرار بده . بنابراين روايت دلالت بر تخرب قبور ندارد روايت دوم نيز دلالت بر تخريب قبور در اسلام نمي كند؛ زيرا امر به تخريب قبور در اين روايت براي هدم قبور اهل جاهليت بوده است كه در آنجا اهل قبور را عبادت مي كردند لذا پيامبر صلي الله عليه و آله دستور به تخريب آثار جاهليت داده است و قرينه اي كه دلالت ميكند مقصود قبور اهل جاهليت بوده است، جمله «كسر صور» است كه آنها صورت كساني را كه عبادت مي كردند ميكشدند و الا اگر در اسلام تخريب قبور جايز مي بود پيامبر صلي الله عليه و آله امر نمي كرد كه قبر فرزندش ابراهيم را مرتفع كنند همچنانكه در روايتي از امام باقر عليه السلام به اين مطلب چنين اشاره شده است كه حضرت فرمودند:”إن رسول الله صلى الله عليه وآله سلّ إبراهيم ابنه سلاًّ، ورفع قبره“. (الوسائل ج3 ص192)بنابراين روايت تخريب قبور عموميت ندارد بلكه اختصاص به موارد خاص است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
13 |
نام و نام خانوادگي: مرتضي ياري -
تاريخ: 23 اسفند 91 - 18:29:42
بسمه تعالي با سلام خدومت برادران عزيز پيشنهادي براي شما داشتم كه ان شاء الله در صورت صلاحديد عملي مي كنيد. 1-امكان رفتن به صفحه خاص در آرشيو نظرات با تعيين صفحه وجود ندارد مثلا فرض كنيد كسي ميخواهد به صفحه 500 برود اما امکان اين کار فراهم نيست 2- اگر ممکن هست نظراتي را که غلط املايي دارند يا کلا عقيده نادرستي به خواننده انتقال مي دهند را ابتدا به ايميل نظردهنده ارسال کنيد(در صورت درست بودن ايميل بهش ميرسد) و مثلا يک روز مهلت دهيد موارد اشتباه را با توجه به تذکر شما اصلاح کند بعد نظر را درج کنيد. اين پيشنهاد را ميتوانستم جاي ديگري بدهم اما لازم بود اين مورد را در اينجا اشاره کنم: در متن آخر اين صفحه عبارت «موارد» اشتباها «موار» نوشته شده است در: "بنابراين روايت تخريب قبور عموميت ندارد بلكه اختصاص به موار خاص است." جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ بزودي از نسخه جديد سايت رونمايي خواهد شد که در آن نسخه سعي شد است بسياري از نواقص اين سايت برطرف شود و بسيار غني تر از اين سايت ارائه گردد. غلطهاي املايي هم آنقدر مهم نيست که قرار باشد چنين سختگيريهايي اعمال شود اما در مورد عقايد نادرست عموماً يا نقد شده يا افراد را به نقدهاي قبلي مراجعه مي دهيم و يا آنقدر ابتدايي ارائه شده که مطالب مقاله را براي جواب آن کافي مي دانيم و در برخي موارد هم کاربران را خطاب قرار داده که جواب آن را به عهده کاربران قرار مي دهيم. از تذکر پاياني شما هم تشکر مي کنيم. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
14 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 24 اسفند 91 - 00:11:11
سلام عليکم. به فرض قبول کنيم که معناي صحيح روايت،که رسول خدابه اميرالمومنين دستور داده، آنچه که شمافرموديدباشديعني قبور رامسطّح کن نه تخريب "ولاقبراً الا سوّيته" اماجائي داريم که ضريح هاي کذائي رابسازند؟؟مثل آن ضريح که چند وقت پيش که تلوزيون نشان دادوآقاي حياتي اخبارگوفرمودند: 119کيلوطلاي خالص درآن بکار رفته است؟!!! لطفا نظرمن را علني نمائيد. جواب نظر: با سلام دوست گرامي اولا: با توجه به منابع اسلامي همه آنچه كه جزء ماديات هستند مورد مذمت قرار نگرفتند مثلا در قرآن آمده قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ .اعراف: 32. بگو چه كسي زينتهاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده حرام كرده است، ثانيا: احترام به قبور افراد با ايمان يك نوع امر رائج در ميان ملل قبل از اسلام بوده است همچنانكه كه درباره اصحاب كهف اظهار نظر نمودند، «ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا ً .قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَي أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا ً(كهف:21.) گروهي گفتند بر روي قبر آنان بنائي بسازيد گروه ديگر كه در اين كار پيروز شده بودند گفتند مدفن آنان را مسجد انتخاب كنيم، قرآن هر دو نظر را نقل مي كند بي آنكه از آنها انتقاد كند، در هر حال اين دو نظر حاكي است كه يكي از طرق بزرگداشت اولياء و صالحان بناي قبور، و حفظ مدفن آنان بوده است. لذا يكي از راههاي حفظ آثار بزرگان دين ساخت ضريح است و شايد يكي از علل ساخت ضريح با طلا بخاطر دوام بيشتر آن باشد ثالثا: ائمه عليهم السلام دستور ندادند كه ضريح آنان را كسي طلا كاري كند بلكه اين عشق و علاقة شيعيان و طرفداران امامان هست كه آنها را وادار مي كند تا با ارزشترين چيزي را كه در اختيار دارند در راه معشوقشان مصرف كنند و با اين كار ابراز علاقه نمايند همچنين خوب است بدانيد كه هزينه ساخت ضريح پولي است كه مردم براي اين كار دادند و بودجه خاصي در كار نبوده است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
15 |
نام و نام خانوادگي: رحيم توکيه -
تاريخ: 24 اسفند 91 - 18:35:11
با سلام ايا اين صحت دارد : در کتاب الغارات .. اثر ابو اسحاق ثقفي ميخوانيم: علي پس از قتل محمد بن ابي بکر نامه اي به ياران خود در مصر نوشت و ضمن آن نامه از خلافت ابوبکر ياد کرد... ((فميشت عند ذالک الي ابي بکر فبايعته.. ))الغارات جز اول صفحه 204 يعني : در آن هنگام به سوي ابوبکر رفتم و با او بيعت کردم جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ لازم است براي ترجمه اين قسمت قبل و بعد آن را هم ذکر کنيم تا منظور از عند ذلک(در آن هنگام) معلوم شود. اين نامه در کتاب غارات(ج1، ص203) به اين صورت آمده است: فَلَمَّا مَضَى لِسَبِيلِهِ ص تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ بَعْدَهُ فَوَ اللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي وَ لَا يَخْطُرُ عَلَى بَالِي أَنَّ الْعَرَبَ تَعْدِلُ هَذَا الْأَمْرَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ص عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ لَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ فَمَا رَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ إِجْفَالُهُمْ إِلَيْهِ لِيُبَايِعُوهُ فَأَمْسَكْتُ يَدِي وَ رَأَيْتُ أَنِّي أَحَقُّ بِمَقَامِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي النَّاسِ مِمَّنْ تَوَلَّى الْأَمْرَ بَعْدَهُ فَلَبِثْتُ بِذَاكَ مَا شَاءَ اللَّهُ حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةً مِنَ النَّاسِ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دِينِ اللَّهِ وَ مِلَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ إِبْرَاهِيمَ ع فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً وَ هَدْماً يَكُونُ مُصِيبَتُهُ أَعْظَمَ عَلَيَّ مِنْ فَوَاتِ وَلَايَةِ أُمُورِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ قَلَائِلَ ثُمَّ يَزُولُ مَا كَانَ مِنْهَا كَمَا يَزُولُ السَّرَابُ وَ كَمَا يَتَقَشَّعُ السَّحَابُ فَمَشَيْتُ عِنْدَ ذَلِكَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ فَبَايَعْتُهُ وَ نَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاغَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ كَانَتْ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ فَتَوَلَّى أَبُو بَكْرٍ تِلْكَ الْأُمُورَ فَيَسَّرَ وَ سَدَّدَ وَ قَارَبَ وَ اقْتَصَدَ فَصَحِبْتُهُ مُنَاصِحا... در اين روايت حضرت جريان غصب خلافت و را بيان کرده اند: چون رسول الله صلي الله و عليه و آله رحلت نمود در مورد جانشيني پس از او اختلاف شد و من يقين داشتم که عرب خلافت ر ا از اهل بيت رسول الله صلي الله و عليه و آله غصب مي کند مرا به اجبار براي بيعت با ابو بکر بردند ولي من دست خود را پس کشيدم و بيعت نکردم چون آن را حق خود مي دانستم و پيوسته بر اين بودم تا وقتي که ديدم گروهي از اسلام دست کشيده و مرتد شدند و دين در خطر است که اگر من آن را ياري نکنم مشکل بدتر از اين خواهد شد که خلافت که حق من بود را غصب کنند در اين هنگام حاضر به بيعت با ابابکر شدم و اين باعث شد که اسلام قوت بگيرد من هم با او همراه شدم تا ناصح او باشم ... چنانکه مشاهده مي کنيد اين نامه تصريح دارد که خليفه اول حق ايشان را غصب کرده است و حضرت امير عليه السلام بخاطر مصلحت دين حاضر به بيعت با او شده است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |