* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: بخت النصر -
تاريخ: 07 مهر 90 - 17:26:31
هرچند که أويس القرني بر اساس تقسيم بندي عامه از صحابه نيست ولي کاش از شهادت او به دست دوستداران معاوية بن هند نيز يادي ميکرديد. عجب دارم از قومي که ميليونها انسان بيگناه را به جرم «اهانت» به صحابه ميکشند ولي خود اول دوستدار و شيعه معاوية بن هند هستند!! همان قومي که معبودي موصوف به صفت هرولة را ميپرستند و ديگران را مشرک مينامند. همان قومي که مدام به صحابه شريفي چون حضرت ابوطالب (عليه السلام) و حجر بن عدي و ... اهانت ميکنند و ديگران متهم به اهانت به صحابه ميکنند. همان قومي که منکرين خلافت ابوبکر را کافر ولي منکرين خلافت حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) را مومن و مسلمان ميدانند. همان قومي که آيات قرآن را زير پا له ميکنند و بر پايه هوس خود منسوخ اعلان ميکنند و بعد به مسلمين تهمت تحريف قرآن ميزنند. همان قومي که که صدازدن و استمداد از غير خدا را شرک مينامند ولي دست به دامان نصاري و يهود ميشوند تا بلکه از آنها دفاع کند. از همه عجيب تر آنکه ادعاي بينياز قرآن به تفسير را دارند ولي خود با مطابق راي هرچه بخواهند تفسير ميکنند!! |
2 |
نام و نام خانوادگي: اميرحسين از بيرجند -
تاريخ: 28 مهر 90 - 14:13:35
لعنت خداوند بر خال المنافقين معاويه و عمروعاص خبيس - البته معضرت مي خواهم از اينکه به صحابه رسول خدا ( به قول برادران اهل سنت جناب معاويه)که مادرش از زنان پرچمدار مکه بود و در زمان ولادتش چهار پدر مدعي داشت لعنت فرستادم. |
3 |
نام و نام خانوادگي: از اهل البيت دفاع کنيم. -
تاريخ: 03 آبان 90 - 08:49:58
بسم الله الرحمن الرحيم ××××××××××××××××××××××××××××××××××× ××××××××××××××××××××××××××××××××××× رجعت از ديدگاه قرآن و روايات : ××××××××××××××××××××××××××××××××××× ××××××××××××××××××××××××××××××××××× پاسخ اجمالي : « برانگيختن گروه خاصي از انسانهاي تکذيب کننده آيات الهي ، که از آيه« وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ اُمَّة فَوجاً مِمَّنْ يُکَذِّبُ بِاياتِنا . . . » .استفاده مي شود ، حادثه اي است که پيش از برپا شدن قيام ، روي خواهد داد . زيرا حشر انسانها در روز رستاخيز ، شامل همه افراد بشر مي گردد و به گروه خاصي محدود نمي شود. پاسخ تفصيلي : « رجعت » در لغت عرب به معناي « بازگشت » است و در اصطلاح ، بر « بازگشت گروهي از انسانها پس از مرگ و پيش از روز رستاخيز » اطلاق مي شود که همزمان با نهضت جهاني مهدي موعود ( عليه السلام ) صورت مي گيرد و اين حقيقت ، نه با عقل منافات دارد و نه با منطق وحي . از ديدگاه اسلام و آيين هاي ديگر الهي ، جوهره انسان را روح مجرّد وي تشکيل مي دهد ، که از آن به « نفس » نيز تعبير مي شود و بعد از فناي بدن ، باقي مي ماند و به حيات جاودانه خود ادامه مي دهد . از سوي ديگر پروردگار بزرگ ، از نظر قرآن ، قادر مطلق است و هيچ مانعي ، توانايي او را محدود نمي سازد . با اين دو مقدمه کوتاه ، روشن مي گردد که مسأله رجعت ، از ديدگاه عقل امري است ممکن ؛ زيرا با اندک تأملي معلوم مي شود که بازگرداندن اين گروه از انسانها ، به مراتب از آفرينش نخستين آنان ، سهل تر است . بنابراين پروردگاري که در وهله اول آنان را آفريده است ، بي ترديد بر بازگرداندن مجدّد آنان توانايي دارد . براساس منطق وحي ، نمونه هايي از « رجعت » را در امتهاي پيشين مي توان يافت . قرآن مجيد در اين زمينه مي فرمايد : « وَإذْ قُلْتُم يا مُوسي لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّي نَرَي الله جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ وَأنْتُمْ تَنْظُرُونْ ، ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونْ » . ( 1 ) ـ آنگاه که گفتيد اي موسي ما هرگز به تو ايمان نمي آوريم تا آن که خداوند بزرگ را آشکار ببينيم ، پس صاعقه شما را دربرگرفت در حالي که نگاه مي کرديد . سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم ، باشد که سپاسگزاري نماييد . و در جاي ديگر از زبان عيسي مسيح مي فرمايد : « و اُحيِ الْمَوْتي بإذْنِ اللهِ » . ( 2 ) ـ مردگان را به اذن خداي بزرگ ، زنده مي گردانم . قرآن کريم نه تنها بر امکان رجعت صحّه مي گذارد که وقوع و تحقّق بازگشت جمعي از انسانها را ، پس از آن که از جهان رخت بربستند ، تأييد مي کند ، قرآن در دو آيه اي که اينکه مي آوريم به بازگرداندن گروهي از مردم پس از مرگ و پيش از برپايي قيامت ، اشاره مي کند . « و إذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دابَّةً مِنَ الاَْرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أنَّ النّاسَ کانُوا بآياتِنا لايُوْقِنُونَ وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ اُمَة فَوْجاً مِمَّنْ يُکَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوْزَعُوْنَ » . ( 3 ) ـ و چون سخن ( خدا ) بر آنان واقع شود ، موجودي را از بين آنان بيرون مي آوريم که با مردم درباره اين که گفتار ما را باور نداشتند ، سخن گويد . و آن روز که از ميان هر امت ، جمعي از تکذيب کنندگان نشانه هاي ما را ، برانگيزيم پس آنان بازداشته خواهند شد . براي زمينه سازي استدلال به اين دو آيه شريفه بر مسأله رجعت پيش از روز رستاخيز ، شايسته است نکات ياد شده در زير مورد توجه قرار گيرد : 1 ـ مفسران اسلامي برآنند که اين دو آيه ، پيرامون قيامت سخن مي گويد و آيه نخسين ، يکي از نشانه هاي پيش از رستاخيز را بيان مي کند ؛ چنانکه جلال الدين سيوطي در تفسير « الدّر المنثور » از ابن ابي شيبه و او از حذيفه نقل مي کند که « خروج دابه » از حوادث پيش از قيامت است . ( 4 ) 2 ـ ترديدي نيست که در روز رستاخيز ، همه انسانها محشور مي گردند ، نه يک گروه معين از ميان هر امت ، قرآن در مورد عموميت و فراگير بودن حشر انسانها چنين مي فرمايد : « ذلِکَ يَوْمٌ مَجْمُوْعٌ لَهُ النّاسُ » . ( 5 ) ـ آن ، روزي است که همه مردم ، گردآورده مي شوند . ( 6 ) و در جاي ديگر مي فرمايد : « وَيومَ نُسَيِّرُ الْجبالَ وَتَرَي الاْرضَ بارِزَةً وَحَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أحَدَاً » . ( 7 ) ـ و روزي که کوهها را به حرکت درآوريم و زمين را آشکار ببيني و همه آنان را گردآوري نموده و هيچ کس را فروگذار ننماييم . بنابراين ، در روز قيامت ، همه افراد بشر برانگيخته مي شوند و اين امر به جمع معيني اختصاص ندارد . 3 ـ آيه دوم از دو آيه مذکور ، به برانگيخته شدن گروه خاص و جمع معيني از امتها تصريح مي نمايد نه همه انسانها ؛ زيرا اين آيه شريفه مي فرمايد : « وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ اُمَّة فَوجاً مِمَّنْ يُکَذِّبُ بِاياتِنا . . . » . ـ و آن روز که از ميان هر امت ، گروهي از تکذيب کنندگان آيات خود را برخواهيم انگيخت . اين جمله به روشني بر عدم برانگيخته شدن همه انسانها گواهي مي دهد . نتيجه : ازاين سه مقدمه کوتاه ، به خوبي روشن مي کردد که « برانگيختن گروه خاصي از انسانهاي تکذيب کننده آيات الهي ، که از آيه دوم استفاده مي شود ، حادثه اي است که پيش از برپا شدن قيام ، روي خواهد داد . زيرا حشر انسانها در روز رستاخيز ، شامل همه افراد بشر مي گردد و به گروه خاصي محدود نمي شود . با اين بيان ، روشني گفتار ما مبني بر بازگشت گروهي از انسانها پس از مرگ و پيش از برپايي رستاخيز ، به ثبوت مي رسد و اين پديد همان « رجعت » است . بر اين اساس ، اهل بيت پيامبر که قرين قرآن و مفسران وحي الهي هستند ، به روشنگري در اين زمينه برخاستند و ما براي رعايت اختصار ، به دو گفتار از آنان اشاره مي کنيم : امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايد : « أيّام الله ثلاثة يوم القائم ( عليه السلام ) و يوم الکرَّه و يوم القيامة » . ـ ايام الهي ، سه روز هستند روز قيام حضرت مهدي ( عليه السلام ) و روز رجعت و روز رستاخيز . و در جاي ديگر مي فرمايد : « ليس منّا من لم يؤمن بکرَّتنا » . ـ کسي که بازگشت مجدد ما را به دنيا نپذيرد از ما نيست . شايسته است در اينجا به دو نکته مهم اشاره کنيم : 1 ـ فلسفه رجعت با انديشه در انگيزه هاي رجعت ، به دو هدف بلند از اهداف اين پديده ، برخورد مي کنيم ؛ يکي نشان دادن جلال و شکوه واقعي اسلام و سرافکندگي کفر و ديگري دادن پاداش به انسانهاي با ايمان و نيکوکار و کيفر نمودن کافران و ستمگران . 2 ـ تفاوت بارز « رجعت » با « تناسخ » لازم به ذکر است که مسأله رجعت از ديدگاه شيعه هرگز مستلزم اعتقاد به تناسخ نيست ؛ زيرا نظريه تناسخ بر انکار رستاخيز مبتني است وجهان را درگردش دائم مي داندکه هردوره اي تکرار دوره پيش ازآن است . براساس اين نظريه ، روح هر انساني پس از مرگ ، بار ديگر به دنيا باز مي گردد و به بدن ديگري منتقل مي شود . پس اگر روح در زمان گذشته از نيکوکاران بوده ، در بدني قرار مي گيرد که دوران بعد را با خوشي مي گذراند و اگر از بدکاران بوده ، به بدني منتقل مي شود که دوران بعد را با سختي ها سپري مي کند . و اين بازگشت در حکم رستاخيز او است ! در حالي که معتقدان به رجعت ، به پيروي از شريعت اسلام ، به قيامت و معاد ايمان دارند و از سوي ديگر انتقال يک روح جدا شده از بدن را به بدن ديگر محال مي دانند . ( 8 ) و تنها بر آنند که گروهي از انسانها ، پيش از قيامت به اين جهان باز مي گردند و پس از برآورده شدن حکمتها و مصالح آن ، بار ديگر به سراي جاوداني مي شتابند تا در روز رستاخيز ، همراه با ديگر انسانها برانگيخته شوند ؟ و هرگز يک روح ، پس از جدا شدن از بدن ، به بدن ديگري منتقل نمي گردد 1 ـ بقره : 55 و 56 2 ـ آل عمران : 49 3 ـ نمل : 83 ـ 82 4 ـ الدّر المنثور ، ج 5 ، ص 177 ، در تفسير آيه 82 از سوره نمل . 5 ـ هود : 103 6 ـ در الدّر المنثور ، ج 3 ، ص 349 ، اين روز را به روز قيامت ، تفسير نموده است . 7 ـ کهف : 47 8ـ صدر المتألّهين در کتاب اسفار ، ج 9 ، باب 8 ، فصل 1 ، ص 3 ، در مورد ابطال تناسخ مي فرمايد : « . . . فلو تعلّقت نفس منسلخة ببدن آخر عند کونه جنيناً او غير ذلک يلزم کون أحدهما بالقوّة والآخر بالفعل ، و کون الشئ بما هو بالفعل بالقوّة . و ذلک ممتنع لانّ الترکيب بينهما طبيعي إتحادي ، و الترکيب الطبيعي يستحيل بين أمرين أحدهما بالفعل والآخر بالقوّة » . منبع مقاله : http://vahhabi.mihanblog.com/post/810 ××××××××××××××××××××××××××××××××××× ××××××××××××××××××××××××××××××××××× http://www.iranmazhabi7.blogfa.com/ ××××××××××××××××××××××××××××××××××× ××××××××××××××××××××××××××××××××××× اللهم عجل لوليك الفرج يا حق |
4 |
نام و نام خانوادگي: صادق -يزد -
تاريخ: 08 دي 90 - 22:25:45
باعرض سلام خدمت دوستاران اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام وشماعزيزان گرروه پاسخ به شبهات.خداوند به آبروي اين شهداي پاک وخالص که ازآنان يادنموديد،ماراازجمله کساني قراردهدتامانندعمارهاوياران شهيدش،بگونه اي عمل کنيم تاخداورسول او، ازماراضي باشندوانشاءالله درجنات فردوس به آنها ملحق شويم.من وقتي نام مبارک اين شهداءرا،تک تک ميخواندم ،اشک ازچشمانم جاري شدوباخودم احساس حقارت کردم که،من کجا وامثال عمارهاکجا !که رسول خدااورامعيارحق معرفي ميکند! آري اين اعجاز ايمان وتقواي الهي است که کسي به مرتبه اي برسد،که معيارحق شود.يامانند جناب سلمان آنقدرنزدخداورسولش،محبوب باشد که پيامبراسلام درحق او اينچنين بگويد:السلمان منا اهل البيت.بخداقسم هيچ کدام ازاين مقامات،ازمقوله جبرواجبارنيست، بلکه همان اختياري است که خداوندحکيم،بارها درقرآن کريم،به آن اشاره ميکند.اناهديناه السبيل اماشاکراًواماکفوراً.پس اين باب لطف برهمگان باز بوده وخواهدبود.واين ماهستيم وانتخاب آن که قطعاًبازحمت وتلاش بسيار ميسرخواهدبود.ليس للانسان الاماسعي. کارشناس ارشدالهيات ومعارف اسلامي. |
5 |
نام و نام خانوادگي: سيد عبدالرحمن حسيني -
تاريخ: 05 بهمن 90 - 20:40:54
اللهم صل علي محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين و صحبه المنتجبين الصالحين و لعنة الله علي اعدائهم احمعين ... آنچه پس از صحبه آوردم ، قيد بود نه نعت . |
6 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 10 بهمن 90 - 13:48:59
برادر گرامي جناب صادق -يزد با اين مطالب كه گفتي لطفا از گفته هاي ديگرت استغفار نما تا در جمله ياران اميرالمومنين علي ( ع) قرار گيري |
7 |
نام و نام خانوادگي: خام محبين اهل البيت(ع) -
تاريخ: 10 اسفند 90 - 23:29:44
چي شد چرا جماعت عمري اينجا حرفي براي گفتن ندارن ؟چرا نميان بگن اينا اصحاب نبودن ويا درکتب شما شيعيان فقط اومده ؟يا چرا نميان بگن معاويه (لعنت ا.. عليه)اين بزرگ مرداي خدارو به شهادت نرسونده و شيعه از خودش درآورده ؟کجاييد تا با ديدن تک تک اسامي ياران رسول الله(ص) فرداي قيامت ديگه عذري براي شما نباشه که به قاتل صحابه چه القاب که نداديد و اصحاب پاک رسول الله (ص)را رها کرديد. اي شرم بر لجاجت و کينه معاويه و ياران مرتد او که با صحابه خدا چنين کردند آن هم براي مقام وحکومت> |
8 |
نام و نام خانوادگي: محمد 007 -
تاريخ: 12 اسفند 90 - 15:21:38
علنا دارين تهمت ميزنين خوب دم از وحدت ديگه نزنين ... |
9 |
نام و نام خانوادگي: تناقض -
تاريخ: 23 ارديبهشت 91 - 21:10:12
طبق گفته ي معاويه که چون علي (ع)عمار(ره) را به ميدان فرستاده است پس علي (ع) قاتل عمار (ره) است پس قاتل حمزه عموي پيامبر خود رسول الله است!!! |
10 |
نام و نام خانوادگي: صادق-يزد -
تاريخ: 14 خرداد 91 - 10:07:22
برادربزرگوارعلي کامنت 6سلام عليکم. شمامن رابه استغفارسفارش نموده اديدومن نيزباتقديروتشکرازشمابلافاصله ازهمه گناهانهم استغفارنمودم آري خداونددرقرآن کريم دوچيزراعامل جلوگيري ازبلاءوعذاب خويش معرفي مي کنديکي وجودمبارک پيامبراسلام صلي الله عليه واله درميان امت بوده، وديگري استغفاروطلب آمرزش مردم ازگناهان است.والان که بحسب ظاهرپيامبراسلام درميان امت نيست علماي اخلاق وعرفان، استغفاربيشترودوچندان راسفارش نموده اندولي چون براي من شبهه شدکه شايدمطلب خاصي ازمن خوانده ايدکه پسندشمانبوده واينگونه من راموردخطاب قرارداده ايدمن نيزازشمادرخواست مي کنم که اگرصلاح مي دانيدموردي راکه من گفته ام وازنظرشماگناه محسوب شده متذکرشويدمن به دوستان دلسوزي مانندشماافتخارکرده ودرحق تان دعامي کنم فقط اين نکته رابگويم که من باخودم عهدبسته وتصميم گرفته ام که حتي الامکان مطالب خودرادور ازتعصب مطرح کرده وزيربارخطاي ناشي ازحميّت جاهليت وجمودفکري نروم چراکه آنچه خداورسول او(س)به ماتوصيه کرده اندشناخت حق ومعرفت به آن است لذا مواردي که برخواسته ازتعصبات خشک بوده قطعاًنزدخداوندمتعال ارزشي نداردومن هم هرگزقرارنيست رضايت وخشنودي خداوسول واهلبيت پاک آنحضرت(س) راباخشنودي مردم عوض ومعامله نمايم .قصدمن قربت به خالق هستي است وبس.وصلي الله علي سيدنامحمدواله سلم. کارشناس ارشدالهيات ومعارف اسلامي. |
11 |
نام و نام خانوادگي: عليرضاموسوي تبريزي -
تاريخ: 24 مهر 91 - 14:48:40
سلام عليکم. اعتقادمن اين است که اگرهمين شهداي عزيزصدراسلام، الان زنده مي شدندودرميان مازندگي مي کردندعده اي آنان رامسلمان ندانسته وکافرمي خواندندوبي ترديداگرکتابي هم مي نوشتندبعيدنبودکه کتابهايشان درسايت فيلترشده تاجوانان ازآن آگاه نشوند! مادوره اي سخت طي مي کنيم بعضي هادرهمين سايت هاو وبلاگ هاحق وباطل رابرمردم مشتبه که هيچ! بلکه آنرا وارونه جلوه داده وتعريف مي کنندغلو يکي ازاين متاع وکالاهاي فراوان است که با نرخ ارزان ودرست تربگويم رايگان وآن هم باجاروتشويق به مردم بي گناه فروخته وهرکس بيشترين آنرابخرداورامومن ترومسلمان ترمي خوانند!ابزارتوجيه هم دردست بسياري بوده تااگرکوچکترين شبهه وسوالي براي يک جواني پيش آمدکه بوي هوشياري ازآن به مشام مي رسدسريع به خيال خودباادله عقلي ونقلي اوراخاموش کنند!قرآن راگنگ معرفي کرده وآن رابوسيله روايت تفسيروبلکه تخصيص مي زنند!بجاي دين شناسي مردم رابه متديّن شناسي دعوت کرده ودراين حوزه هرچه مي خواهندغلونموده تامردم به دکّان آنان تشويق شده وکِسادي سراغ دکّان هايشان نرود!لعن،اهانت،توهين ،تمسخر واستفاده ازالفاظ رکيک وزشت زنازاده!حرامزاده!ملوط !ومثلاًفلان شخص مادرش چندشوهرداشته ومعلوم نيست ازکدام است؟! واينکه اولي پيرِخرفت زناکاراست! ودومي بدخلق ملوط است! وسومي اسراف کاربوده وووآنقدرزياداست که عملاًعفت کلام رابي معنادانسته وفحش دادن راازنشانه هاي تولّي وتبرّي مي دانند! ازاختلاف افکني بين شيعه وسني هم، هرچه بگويم کم گفته ام!درحالي که حاشاوکلا ازقرآن وپيامبران واهل بيت عليهم السلام که حتي يک مورداينگونه کردارهاي قبيح ازآنان سرزده باشد. لقداَبلغتُکم رسالةَ ربي ونصحتُ لکم ولکن لاتحبّون النّاصحين.اعراف79 |
12 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 25 مهر 91 - 18:32:42
با سلام غلو--غلو--غلو-- و ان تا غلو و ....................... به همين راحتي و مثل نقل و نبات همه را غالي مي پندارند، و مطلع نيستند که غاليان،عقايد خطرناک و خاصي مثل: اعتقاد به الوهيت و خدايي ائمه-- اعتقاد به نبوت ائمه--اعتقاد به حلول جزء الهي در حضرت علي و برخي از ائمه- اعتقاد به تناسخ-- و از همه مهتر عقيده خطرناک تفويض، يعني اينکه خداوند پس از خلق شدن رسول گرامي اسلام و ائمه همه امور را از خلق و زنده کردن و ميراندن را به آنها واگذار کرد. همه از ويژگي هاي فرقه غلات هستند. هنوز نمي داند که ، امام صادق به فردي که عقايد تفويض داشت فرمودند که سوره حمد را تلاوت نمايد. وقتي که آن فرد به ايه اياک نعبد و اياک نستعين رسيد، حضرت پرسيد که تو که قاتل به تفويض همه امور به انسان و استقلال وي و عدم نياز به خداوند هستي، با اين مبنايت از کي ياري مي طلبي و اصلاً چه نيازي به استعانت داري؟ در مقابل اين پاسخ منطقي امام شخص تفويضي سر تسليم فرود آورد. پس از اين روايت معلوم مي شود که از مولفه هاي تفويض ، قول به تفويض امور به انسان و استقلال و عدم نياز انسان در جهان به خداوند است. يا در روايت ديگري دوباره امام صادق(ع) مي فرمايد: مردي که گمان کند امور به وي وانهاده شده، چنين صاحب عقيده اي بر قدرت و سلطنت الهي اهانت کرده است که نابود خواهد شد. هنوز نمي داند که:علما شيعه چنين جواب داده اند که : اين مسئله مانند فعل و افعال انسان است که بعضي ها از تفويض و بعضي ها از جبر سر در اورده اند، ولي امر بين الامرين بهترين راه حل مسئله است، که يک جواب ان طرح مسئله با عليت طولي است، به اين معني که علت نخستين هر فعلي خداوند است، ولي خداوند از طريق اسباب و علل ، افعال خود را انجام مي دهد که علل واسطه و مياني نيز اصل وجود و قوام خود را از علت الاولي يعني خداوند کسب فيض مي کنند. چنين فعلي چون به اذن الهي و از طريق علل مياني به خداوند تعلق دارد و همه سلسله علتها در اصل وجود و قوام خودشان نيز به خداوند مي رسند. لذا هيچ تعارضي با فاعليت خداوند ندارد. يا به قول عرفا انسان خصوصاً انبيا و اوليا نمود و تجلي فعل الهي هستند، آنان از نظر ايمان و تهذيب و تکامل نفس به درجه بالا و قرب الهي نائل آمده و محل تجلي و ظهور فعل الهي شدند، مانند آينه که نور صورت را از خود منعکس مي کند. و همچنين قرآن کريم خود به وجود واسطه هايي در اداره عالم تاکيد مي کند، مثل: قران گاهي فاعل قبض ارواح را خدا و گاهي فرشته مرگ عزرائيل و در مواردي فرشتگان معرفي مي کند. ( فالمدبرات امرا -نازعات آيه5)-- ( فالمقسمات امرا- ذاريات آيه4)، اين دو آيه شريفه از وجود تدبير و تقسيم کنند گان امور جهان خبر مي دهد که مصداق بارز آن فرشتگان مقرب الهي هستند. مگر مي شود ، مسلماني به صحابي مثل خزيمة بن ثابت انصاري که يه پيامبر اسلام(ص) فرمودند:( اي رسول خدا , من تو را در نقل اخبار آسماني تصديق مي كنم , چگونه در مورد غير آن تصديق نكنم؟). از کجا مي داني شايد الان اگر خزيمه بن ثابت انصاري زنده مي شد و در بين ما زندگي مي کرد ، شما نيز او را مسلمان نمي دانستي و به راحتي او را غالي مي ناميدي. أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا.محمد24 |
13 |
نام و نام خانوادگي: عليرضاموسوي تبريزي -
تاريخ: 26 مهر 91 - 12:49:27
سلام عليکم. معمولاًهرچه اززماته برانسان مي گذردبايدعلم،حلم،تقوا ودقت مادرگفتاربهتروبيشترشودنه اينکه .نَکَصَ عَلي عَقِبيَه. عمل کرده وسيرنزولي بخودبگيريم اين عين نوشته من است:اگرهمين شهداي عزيزصدراسلام، الان زنده مي شدندودرميان مازندگي مي کردندعده اي آنان رامسلمان ندانسته وکافرمي خواندندوبي ترديداگرکتابي هم مي نوشتندبعيدنبودکه...منظوراستعمال لغت عده اي است ومتقابلاًپاسخ آن آقارا نگاه کرده ودقت را آفرين گوئيد: به همين راحتي و مثل نقل و نبات همه را غالي مي پندارند،!!!واينجاهم منظورلغت همه راغالي مي پندارنداست.! پس حضرت آقااولاًمن همه رانگفته ونخواهم گفت چون اگراينچنين بگويم تيشه رابه ريشه خودم زده ام وخودم نيزازاين گروه خواهم شدوثانياًمحاسبه خلق برعهده خالق است نه من وديگري پس چنانچه خيلي ازخودراضي ومطمئن هستيدغصه نخوريدچراکه قرارنيست خداوندالعياذبالله اشتباهي شمارادر زمره غلات قراردهدگرچه بدنيست به کامنت هاي گذشته خودتان نگاهي افکنده تااگرنشانه اي ازاين صفت درخودتان ديديدِ.من قَبل اَن يَاتِيکم يوماًلامردَّله. توبه نمائيد.والسلام علي عبادالله الصالحين. |
14 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 26 مهر 91 - 16:27:36
با سلام ساعت نوشتن کامنت 13نشان مي دهد که ايشان احنمالاً ناهار نخوردند. و جملاتي را نوشته بودم که ان را پاک نمودم و ايشان مقداري هم براي خود قران تلاوت کند تا شايد به برکت همين تلاوتها ، ديگر اين جملاتي به اين سخيفي را بر زبان نياورند. و شايد هم اگرهمين شهداي عزيزصدراسلام، الان زنده مي شدندودرميان مازندگي مي کردندعده اي آنان رامسلمان ندانسته وکافرمي خواندند ، و شايد هم يکي از آنان خودتان باشيد؟!!! |
15 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 26 مهر 91 - 17:10:19
الله اکبر با سلام برادر عزيز جناب عليرضا ن شايد باور نکنيد اين اولين باريست که الي روزا موصوي طبريزي حرف درستي زده ... واقعاٌ اگر حضرت علي عليه السلام , حضرت جعفر ابن ابي طالب و حضرت حمزه عليه السلام و ديگر صحابه جليل القدر الان زنده ميشدند و در ميان ما زندگي ميکردند امثال اين طبريزي منافق و وهابيون نجس قصد جان انها را نمي کردند ؟؟؟ اين دجال پرستان شيعيان علي عليه السلام را به جرم حب ايشان مهدور الدم ميدانند ميخواهي خود ايشان را سالم بگذرانند ... اين تنها حرف درستي بوده که اين طبريزي تا بحال زده . لبيک يا علي |
16 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 26 مهر 91 - 20:18:45
با سلام جناب مجيد م علي، از شما تقاضا دارم که از به کار بردن اين جملات بسيار زشت جداً پرهيز کنيد و لطف کنيد که اسامي را درست بنويسيد. بلکه من جناب عليرضا موسوي تبريزي را با جمله اي که ايشان در کامنتهاي قبلي گفته اند که (الحمدلله الذي جعلنامن المتمسکين بولاية اميرالمومنين عليه السلام) يا جمله(باسلام وصلوات برمحمدواهل بيت معصوم واطهاراوعليهم السلام)، ابشان را از پيروان اهل بيت مي دانم و شکي در زمينه نيست. و فقط من از ايشان با طرح کردن سوالهايي مثل همين کامنت11موافق نيستم. و از ايشان نيز اگر در کامنتهاي 12و 14 آرزده خاطر شدند ، معذرت مي خواهم و من منظور خاصي نداشتم . |
17 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 26 مهر 91 - 22:22:44
الله اکبر با سلام برادر عزيز جناب عليرضا ن متشکرم از عنايات شما اين شخصي که شما در موردش بحث کرديد راستي کيست ؟؟؟ اگر اين شخص عليرضا موسوي تبريزي باشند بنده مخلص ايشان هم هستم و باعث افتخار من و امسال بنده وجود ايشان ميباشد . اما اگر نه >>> خواهشمندم به اين لينک مراجعه کنيد و تمامي نظراتي که به اين اسم مطرح شده مراجعه کنيد . پايگاه خبري نوجوان ايراني http://amak.blogfa.com/post/44 ولي اگه به اسم ايشان خودشان را شيعه معرفي ميکنند حتماٌ و حتماٌ بايد از نوع ابن ملجمها و خوارج باشد .... لبيک يا علي |
18 |
نام و نام خانوادگي: عليرضاموسوي تبريزي -
تاريخ: 27 مهر 91 - 00:27:17
سلام عليکم. سالروزازدواج حضرت اميرالمومنين وفاطمه زهراعليهماالسلام برشيعيان آنحضرت مبارک باداگرالگوي ماشيعيان قرآن واهلبيت عليهم السلام باشندهيچ گاه دربن بست قرارنگرفته وهميشه خداوندبزرگ دست ماراخواهدگرفت وازظلمت بسوي نورهدايت خواهدنمود. باسلام مجددخدمت برادرعليرضان.چندنکته:امانکته اول.شمامن راروانشناسي کرده ايدکه شايدلحظه نوشتن کامنت، ناهارنخورده بودم بله نهارنخورده بودم وازکجاکه ممکن است که عليرضاروزه بوده است ولذاخوب بوداينگونه نمي نوشتيدنکته دوم.ازاينکه به من لطف کرده ومن راپيرواهلبيت عليهم السلام خوانده ايدممنون ومتشکرم گرچه شناخت اينکه چه کسي حقيقةًپيرواهلبيت عليهم السلام است درتوان وخاص خداوندعالم الغيب والشهاده است ولي به همين اندازه که توجه نموده ايدخداوندمي فرمايد:به کسي که مي گويدمن مسلمانم نگوئيدتومسلمان ومومن نيستي وشماهم به اين آيه عمل نموده ومن راتصديق مي کنيدازمحاسن وخصوصيات خوب شماست وقدراين خصوصيت خوب خودرابدانيد.نکته سوم.نهي منکرشماازبرادرمجيدم علي بسيارقابل تحسين است من ضمن نهايت اظهارشوق وخوشحالي خودم ازاين حرکت خوب وقرآني شمادرحق تان دعاکرده تاانشاءالله باهم بااهلبيت عليهم السلام محشورشويم ودرذيل اين نکته به برادرمحترم مجيدم علي متذکرمي شوم که رعايت ادب درحق ديگران موجب خشنودي خداونداست شمانبايدباالقاب، ديگران راتمسخروتوهين نمائيدحتي احترام به يک شجر وحيوان هم ممدوح است کساني که اين مسائل رارعايت نمي کنندفعل آنان مرضيّ خداورسول اونيست حداقل اگرمن رامومن نمي دانيدکافي است يک مخلوق به حسب ظاهرانسان شناخته وازالفاظ زشت استفاده نکنيداگرمي دانستيدکه من چقدربه دشمنان اهلبيت عليهم السلام عداوت دارم من راوهابي نجس خطاب نمي کرديدولي من ازشماگذشتم چون مي دانم ذات شماپاک وقصدشماخيراست.نکته چهارم.برادرعليرضان شمافرموديدکه بروم براي خودقرآن تلاوت کنم بايدبگويم که من براي خودم قرآن تلاوت نمي کنم بلکه چندين سال است که هر روزيک جزءقرآن تلاوت مي کنم وثواب آن براي اهلبيت عليهم السلام هديه مي کنم واين رابدانيدکه اگراين تلاوت من براي اهل بيت عليهم السلام نبودوشماهم اينگونه نمي گفتيد من نيزاين حرف رانمي زدم وتلاوت قرآن من هم براساس روزهاي شمسي است مثلاًامروزکه 26مهرماه است جزء26راخوانده ام وفرداجزء27البته تاکيدمي کنم که اين راگفتم تابدانيدتاچه اندازه من اهلبيت عليهم السلام رادوست دارم وگرچه نيازي نيست که شماعلاقه من رابه اين خاندان بدانيدولي کمک مي کندتامن بعدمخاطب خودرانعوذبالله کافرونجس ندانيدوالبته که شمااينکارنکرده ايدولي زمينه اي شدتامحض رضاي خدا اين موضوع تلاوت رابگويم.تاکيداًنه پناه برخداازباب خودنمائي وبلکه انشاءالله اين سخن من مايه تقرب وخشنودي خداوندشودازآن جهت که ديگران هم به اين عمل خيرترغيب شوندومن راکه باعث اين رغبت شده ام دعاکنند.وماتفعلوا من خيرٍفان الله به عليمٌ.! پس اين راگفتم که ديگربراران مومن من، مثل مجيدم علي،احتياط کرده وکمترتوهين نمايندحتي اگربراي ايشان ثابت شدکه کسي ازاين کاربران اهل سنت است حتي وهابي منصف حق نداريم که به هم کيش خوداهانت نموده وچه بساآبروي آن فردسني مذهب نزدخداوندبمراتب بيشترازماباشدعنوان شيع بودن که انسان راازآتش دوزخ بيمه نمي کند!في المثل من دريکي ازمسابقات قرآني بايک قاري اهل سنت مواجه شدم خداشاهداست آنقدراين شخص دوست داشتني ومتواضع بودکه نورايمان ازچهراش مي درخشيدباورکنيدنمي خواستيد که ازاوجداشويدنگاهش،سکوتش،تبسمش،عمامه سفيدش که ازباب استحباب بسته بود،لحن نرم ومعرفتش نسبت به دوستان شيعه خود،همه وهمه ازحرکاتش آدمي رادگرگون مي کردوحالا بيائيدوبعضي اين کامنت هاي مارابخوانيدکه عرق شرم ازجبين هاجاري مي شود.خدايامن راببخش چاره اي ندارم ازباب مثال بگويم"آنان حرمزاده اند!آنان زنازاده اند!آنان حيض زاده اند! اولي زناکاروپيرخرفت بود!ودخترش همسرپيامبردوست پسرداشت!دومي زنازاده ومفعول بود!سومي نوعي ديگر!من نمي دانم به چه کسي درد خودرابگويم اينجاکه بهترين هاهستندچه فحش هاکه بسوي هرکس روانه نمي کنندواگربين عوام اعتراضي کرده وحرفي بزني که، قتل توراواجب مي دانند.وآخرين نکته.برادرم عليرضان آنچه شماازغلوّتعريف کرده ايدکاملاًصحيح است ومن ازشماتشکرمي کنم ولي برادرعليرضااين غلوّ به معناي خاص آن درمتون وحوزه عقايددين است(علم کلام) که غلاتِ به اين نحو، نجس بوده ومحکوم به قتل مي شوندولي نوعي ازغلوّ به معناي عام است که به هريک ازسخن هاي يک کلاغ، چهل کلاغ راغلوّگوينداعم ازتاريخي وغيره که منظورمن ازغلوّ،هردونوع آن است. مثلاًعده اي گويند"امام حسين عليه السلام درظرق دو سه ساعت قريب به بيست هزارنفرازبني اميه راکشت!وخدارحمت کندامثال استادمطهري راکه فرموده اند"اگردرهريک ثانيه يک نفرکشته باشدبازهم زمان، کم مي آيدواين غلوّاست" وازاين مثالهابسياراست که خودتاخوب مي دانيد.وجالب آنکه دريکي ازمقاتل آمده امام حسين عليه السلام فقط دونفر راکشت!حضرت ابوالفضل هم فقط دونفر!وبيشترين کسي که ازبني اميه کشت جناب زهيربود که چهارنفرکشت!جناب حرنيزدرهمين حدوداست!که اصلاً من نمي خواهم وارداين بحث هابشوم ومي دانيدکه طرف مقابل امام حسين عليه السلام هم جنگاوراني برجسته بوده اندهمچون جناب حرکه درشجاعت بي نظيربودولي به کاروان نجات پيوست ياجناب زهيرکه عصماني وازشجاعان نامي بودکه او نيزبه امام عليه السلام پيوست سلام خداوندبرآنان باد وگفتم خوش ندارم وارداين بحث هاشوم واگرکسي هم دراين خصوص حرفي بزندمن سکوت مي کنم آنچه مهم است فلسفه قيام امام حسين عليه السلام واصحاب او بوده که خيلي هاآن رادرحاشيه قرارداده اند.التماس دعاازبرادرعليرضا ن وصلي الله علي سيدنامحمدواله الطاهرين. |
19 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 30 مهر 91 - 23:55:06
الله اکبر با سلام اي کاش جوابي ميگرفتم .... اخه با دروغ که نميشه . اسم يکنفر رو ميخواهي استفاده کني که چي ؟؟؟ اونهم اين جوان مايه افتخار مسلمين .... لبيک يا علي |
20 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 30 مهر 91 - 23:55:31
الله اکبر با سلام اي کاش جوابي ميگرفتم .... اخه با دروغ که نميشه . اسم يکنفر رو ميخواهي استفاده کني که چي ؟؟؟ اونهم اين جوان مايه افتخار مسلمين .... لبيک يا علي |
21 |
نام و نام خانوادگي: عليرضاموسوي تبريزي -
تاريخ: 01 آبان 91 - 12:01:55
خدمت جناب مجيدم علي واهل ايمان سلام عليکم. خوب است بدانيدکه اولاًمن نگفته ام من همان کسي هستم که شمامدنظرداريد!ثانياًاشتراک اسم وفاميل دردنيازياداست في المثل درخودايران 57نفروجوددارندکه اسم وفاميل ونام پدرشان بامدرک دکتراي شان بادکتراحمدي نژادمشترک ويکسان است!ثالثاًمگربرمن واجب است که براي حرف زدن دراين فضاي مجازي خودم راچون زندانيان درساواک شاه خلع کرده تاشماراحت شويد؟مگرشماکي هستيد؟من سطح سوادودقت وتقواي شمارادرحدتوانم فهميده ام حتي نوع تايپ شماحاکي ازعدم دقت کافي درامور زندگي تان مي باشد!حکيمي گفت" به آقازن ندهيد"گفتند"چرا؟گفت" چون خيلي بد رانندگي مي کند!"گفتند"چه ربطي به زندگي اودارد؟"گفت" کسي که دررانندگي بي تدبيراست درتدبيرامورزندگي نيزچنين است"ولذابدانيدمن شماراعددي حساب نمي کنم که برايم مطرح باشيدوقتي من باشمانرم صحبت کردم شماهم پرّونشويدوچطورخودتان ازيک حرف"م"بعنوان استعاره استفاده مي کنيد؟رابعاًفرض کنيدکه من يک رباط هستم وبدن من تمام فلزاست وبااين حال،کامنت گذاري مي کنم!شمااگرچيزي درچنته داريدعرضه کنيدواگرهم نداريدکه نداريدخداحافظ بلندوديگرهم براي من بلبلي نخوانيدمن ازاول اشتباه کردم که نام شمارادرکنارنام فاضل ارجمندجناب عليرضان گذاشته وهردورايکسان وباهم مخاطب قرارداده ام البته اين راهم بدانيدمن نه به کسي اهانت مي کنم ودرعين حال،تابحال به کسي باج داده ام واين برخوردمن هم برشمالازم بود.اُسکت من بعدذالک ولاتتکلّم اِنّک من الجاهلين. سلام عليکم لانبتغي الجاهلين. |
22 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 01 آبان 91 - 17:03:12
با سلام جناب عليرضا موسوي، اين مطلبي که در مورد امام حسين(ع) آورده ايد ، از اين مطالب در تاريخ زياد است و قابل اعتنا نيست و به قول شما فلسفه قيام امام حسين (ع) مهم است. لطفاً ملاکهاي نوعي ازغلوّ به معناي عام که به هريک ازسخن هاي يک کلاغ، چهل کلاغ راغلوّگوينداعم ازتاريخي وغيره را نام ببريد تا بيشتر اشنا شويم. و همچنين به عنوان مثال اين رواياتي که در کتب شيعه در مورد فتح خيبر هست که امام علي بن ابي طالب درب قلعه خيبر را از جا کند و 40متر پرتاب کرد، جز اين نوع غلو هست يا نه؟ . |
23 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 02 آبان 91 - 09:40:21
الله اکبر با سلام جناب ( 21 ) اولاً سلاماٌ بازهم استدلال عجيبي از شما : نظر شما ذيل همين مقاله ( 21 ) تاريخ: 01 آبان 91 - 12:01:55 في المثل درخودايران 57نفروجوددارندکه اسم وفاميل ونام پدرشان بامدرک دکتراي شان بادکتراحمدي نژادمشترک ويکسان است ...... خوب جناب اگر يکي از اين 57 نفري که شما ادعا ميکنيد ( ؟؟؟ ) که حتي ( مدرک دکترا ) بمثل اقاي احمدي نزاد ادعا کند که در انتخابات رياست جمهوري کشور جمهوري ايران شرکت کرده و موفق هم شده شما چه ميگوئيد ؟؟؟ ميگوئيد يا ايشان شخص رئيس جمهور است يا ؟؟؟؟ جناب ايا خداي ناکرده شما بمثل يهود صهيوني فکر ميکنيد که ما انسانها حافظه ضعيفي داريم و زود حرفهايمان و اتفاقيات را فراموش ميکنيم ؟؟ نه جناب اين چنين نيست . در زير بخشي از نظرتان دوباره متذکر ميشوم ======================================================================== بررسي شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر (ويرايش جديد) http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?id=83&bank=maghalat&startrec=9 343 نام و نام خانوادگي: عليرضاموسوي تبريزي - تاريخ: 20 تير 91 - 05:50:17 برادران مجيد م علي وبخت النصر سلام عليکما. شمادرتهمت وافترآء واهانت وتکفيروتفسيق وفحش وناسزاي برمن، کوتاهي نکرديد؟! بدانيدآنچه راشمابه من گفته ايد،هرگزمن حاضرنمي شوم به يک کافري نسبت داده وندانسته اورااين چنين متهم کنم! چون دين اسلام ومذهب برحق من، که همان قرآن کريم وشيعه جعفري وعقل سليم است،اين اجازه رابه من نمي دهد!من قاري قرآن هستم که چندين باره درزمينه هاي قرائت ومفاهيم وتفسير،رتبه هاي مختلف ازاستاني تاکشوري راکسب کرده ام ونيازي ندارم که شماباورکنيد............. حال خود باقي مطلب را درياب ... فکر کنم که استدلالم بسيار ساده و قابل فهم است . در مورد اسم خود قبلاً شرح داده ام و احتياجي به شرح مجدد نمي بينم وليکن انچه مشخص است سعي در استفاده از اسمي که در ايران مشهور و داراي مقام است را نکرده ام اما شما چي ؟؟؟ براي چي . P.S : يکي ديگر از خصائص وهابيون اين است که سعي کنند در جوابهاي خود چند جمله عربي از خود ودر کنند تا اظهار فضل کنند . بهشون بايد گفت يا حبيبي مايحتاج ابداٌ .يحکي الفارسي او العربي ما بغير شي ابداً . لبيک يا علي |
24 |
نام و نام خانوادگي: عليرضاموسوي تبريزي -
تاريخ: 02 آبان 91 - 20:53:44
گروه پاسخ به شبهات سلام عليکم. اگرصلاح مي دانيدپاسخ من رابه برادرعزيز، جناب آقاي عليرضا ن دراين پست وپستي که درخصوص امامت وسه سوال ايشان ازجمله واجعلناللمتقين اماماًسوال نموده اندومن توضيح داده ام که به نص مکرّر قرآن وروايات متواتره ونهج البلاغه،امامِ بمعناي واقعي وحقيقي براي همه خلائق ازجن وانس، اعم ازپيامبر،امام وعوام الناس،همانا هرکتاب آسماني است که مصداق الان آن،قرآن کريم مي باشد واينکه همه! ازپيامبران تامردم، مامورندو بايدتابع محض اين امام زنده وجاويدباشند علني نمائيد. ان اتّبع الا مايوحي اليّ. ضمناًبرادرعليرضان ديروزچون،يک جاوعده داشتم خيلي حواسم جمع نبودو مواردي راموشکافي نکردم ازجمله در مورد درب قلعه خيبر يادم رفت بنويسم که اصل آن رابخاطرتواترش ردنمي کنيم گرچه بابت آن هم قسم يادنکرده ومباهله نمي کنيم چون ممکن است مقداري هم، مورخين اصطلاحاً پيازداغش کرده واضافاتي برآن افزوده باشند!! ولي چهل متر به آن طرف پرتاب کردراخودتان فکرکنيدکه اينکاريعني چه؟!وچه لزومي دراين حرکت بوده؟امام که فعل لغوازاوسرنمي زند؟وچنين متبادراست که داستان اين چهل متر،بوداربوده ونشانه هائي ازهمان غلوّ و يک کلاغ، چهل کلاغ درآن هويدا است! ومورد ديگرهم درخصوص داستان امام حسين عليه السلام است که منظورمن ازنقدقسمتي ازسخن شمااين بودکه مانبايدترجيح بلا مرجِّح کرده وبي جهت يک طرف راتائيدنمائيم وگمان من اين بودکه شايدشماهمان نقل قتل چندين هزارنفر راقبول داريدونقل مقابل،قتل دو نفر راردّ مي کنيدومي گوئيدنبايداعتناکرد! که من چننين نوشتم. واگرفکرشمااين نبوده که،خوب من هم باشمابوده وکامنت من،دراين بخش وچندخط،کان لم يکن تلقّي نمائيد.خداوندشماراحفظ نمايدالتماس دعا باتشکرازگروه مخلص وفداکارپاسخ به شبهات مذهبي که درجبهه فرهنگي، به نوبه خودازاين طريق،ازدين اسلام وحريم ولايت دفاع مي کنند.والسلام |
25 |
نام و نام خانوادگي: عليرضاموسوي تبريزي -
تاريخ: 03 آبان 91 - 11:35:49
باسلام به اهل ايمان. آقاي 23اين هم شدجواب من؟جداًخودتان به اين پاسخ اَبترومُضحک نمي خنديد؟ويانمي فهميدکه بخنديد؟چون لازمه هرخنده اي فهم طرف، ازمطلب وصحنه اي است که آنرا درک مي کند!برادرمن چرا اينقدرشماساده لو وکم تدبيرهستيد؟آري قطعاًدريک زمان نمي شودچندرئيس جمهورداشت! ولي مي توان هزارقاري،هزار ورزشکار،هزار مدير،هزاراستاد،هزاردکتر،هزارمتخصص درهر رشته داشت که دراين ميان بعيدنيست که عده اي هم اسم وفاميل مشترک داشته باشندازاين گذشته شمادرکامنت هاي من مي توانيدميزان تسلط من نسبت به مفاهيم وتفسيروترجمه قرآن پي ببريدگرچه من کاري به شماندارم وبود ونبودشمابراي من يکسان است وهيچگاه وقت خودرابراي خواندن کامنت هاي سرتاپامشکل دارشمانگذاشته ونخواهم گذاشت واگرمواردي هم خوانده ام ازاين جهت بوده که درپاسخ من بوده ومن چاره اي نداشتم که آن رابخوانم وپاسخ دهم وحتي ميبينيدکه عليرغم اهانت هائي که شماوآقاي بخت النصرکه من نام اصلي ايشان رامي دانم به من کرده ايدچقدردرهمين کامنتي که ازمن آورده ايد،ابتداباذکرسلام وسپس مودبانه وخوب باشماصحبت کرده ام ولي شمامعرفت نداشته وکماکان پرّوئي وبي تربيتي نموديدکه من چاره اي نداشتم درپاسخ شماکامنت فوق 21راارسال نمايم .درپايان شمارابه صديقة طاهره فاطمة زهرآءعليهاسلام الله قسم مي دهم که ديگربراي من مطلب نويسي ننمائيد.سلام عليکم لانبتغي الجاهلين. خوش باشيد! آري من همه مواردي که به گمان امثال شما،به نوعي ازخودم تعريف کرده ام دروغ محض بوده وهيچ چيزازقرآن سر درنمي آورم سوادمن هم اکابربوده وفارغ التحصيل سوم ابتدائي مي باشم اصلاًکلماتي چون تجويد وتفسير وترجمه و روايت وفقه واصول وکلام وفلسفه وصرف ونحو..برايم جديداست اين هم براي خاطرجمعي وآرامش شماباشد. فمثله کمثل الکلب ان تحمل عليه يلهث اوتترکه يلهث.اعراف176 |
26 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 03 آبان 91 - 12:36:23
الله اکبر با سلام فقط من باب تفکر : 1 ) رود نيل طغيان كرده بود و خانه هاي مردم داشت نابود مي شد. آمدند خدمت عمر بن خطاب كه اي خليفه رسول الله! به داد ما برس كه خانه هايمان رفت. جناب عمر بن خطاب گفت: يك سفالي براي من بياوريد؛ سريع براي او آوردند و با دست مباركش بر روي آن سفال نوشت : اگر به امر خداوند جاري مي شوي، پس جاري شو و اگر به امر خودت جاري مي شوي، ما كاري نداريم هر كاري مي كني بكن. بعد از آن، اين رودخانه ديگر طغيان نكرد و مردم از طغيان رود نيل راحت شدند. ( تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 . ) 2 ) روزي در مدينه زلزله شديدي آمد و مردم ريختند بيرون و پناه آوردند به خليفه دوم، خليفه دوم شلاق خود را محكم بر زمين كوبيد و گفت: " آرام باش به اذن خدا " زمين هم آرام شد؛ بعد از آن، زمين مدينه ديگر زلزله نگرفت . ( تفسير الرازي ) 3 ) يك روز مردي از دنيا رفته بود و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي خواست براي او نماز بخواند، جبرئيل گفت: براي او نماز نخوان؛ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم برگشت و نماز نخواند. ابوبكر آمد و گفت: يا رسول الله! بر او نماز بخوان، من از او جز خير نديدم؛ جبرئيل آمد و گفت: يا رسول الله! بر او نماز بخوان، چون شهادت ابوبكر مقدم بر شهادت من است. نزهة المجالس، ج2، ص184 - مصباح الظلام جرداني، ج2، ص25 لبيک يا علي |
27 |
نام و نام خانوادگي: مجيدم علي -
تاريخ: 03 آبان 91 - 17:49:01
الله اکبر با سلام قضاوت با دوستان . لبيک يا علي |
28 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 11 آبان 91 - 11:36:02
با سلام جناب عليرضا موسوي تبريزي، سوال من در مورد امامت از گروه پاسخ به شبهات در مورد امامت انسان کامل بود. و امامت در اسلام، هادي و هدايتگز راه خدا به فرمان خداست، چه انسان باشد و چه کتاب. و گروه پاسخ به شبهات اگر نظر کامل شما را در ان بخش علني نمايد تا نظر کامل شما را مطالعه نمايم. جناب موسوي اما در مورد پرتاب دروازه قلعه خيبر توسط امام علي به حدود 40متر، اگر شما سخن امام را ببينيد، مشخص مي شود که پرتاب دروازه قلعه خيبر و انداختن به حدود 40متري را نه با قوه بدني و رژيم غذايي بلکه به قوه ملکوتي و نفس شعله ور با نور الهي استناد مي دهد. و اينکه ولايت تکويني به معناي امکان دخل و تصرف ولي در تکوينيات با اذن الهي به پيامبران و حتي امامان اختصاص ندارد، چرا که چنين ولايت و قوه اي محصول تکامل نفس انساني و تهذيب آن با صفات کمالي است. لذا انسانهاي کامل نسبت به مراتب کمالي نفسشان مي توانند در جهان تصرفاتي نمايند و به تعبيري از آنان اعمال خارق العاده و به اصطلاح کرامت صادر شود. همچنين در روايات شيعه و سني نيز نقل شده است که : عبد با عبادات مستحبي به من نزديک مي شود، تا آن درجه که او را دوست داشته مانند گوش، چشم، زبان، دست و پاي او مي شوم، در اين صورت در من ديده مي شنود، با من ديده و حرف مي زند و با من راه مي رود. همچنين قران کريم در ايات متعدد علاوه بر پيامبران از انسانهاي کامل و داراي منزلت و قرب الهي نيز به عنوان مبدا افعال خارق العاده ياد مي کند. مثلاً وقتي حضرت سليمان از نزديکان خود خواست که چه کسي مي تواند تخت ملکه سبا را در يمن بالفور نزد وي حاضر نمايد، قران از دو نفر ياد مي کند، فردي به نام عفريت از طايفه جن گفت: من قادرم آن را پيش از انکه از مقامت بلند شوي نزدت بياورم. فرد ديگري که در روايات از او به اصف بن برخيا تعبير شده است گفت: من بر آن قادرم در يک چشم به هم زدن بلکه قبل از آنکه پلکت به چشمت باز گردد، ان را حاضر کنم. و نکته جالب اينکه آصف بن برخيا که از چنين قدرتي برخوردار است، قران خصوصيت وي را برخورداري از علم به کتاب آسماني بر مي شمارد. پس از اين جا روشن مي شود که علم به کتاب آسماني مخصوصاً اگر کتاب کتابي چون قران باشد و داننده آن شخصي مانند پيامبر(ص) يا علي (ع) باشد مي تواند خاستگاه ولايت تکويني مافوق آصف باشد، چه برسد به پرتاب 40متر دروازه قلعه خيبر. ( قَالَ عِفْرِيتٌ مِّنَ الجِْنِّ أَنَا ءَاتِيک بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِک وَ إِنى عَلَيْهِ لَقَوِىُّ أَمِينٌ(39)قَالَ الَّذِى عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَبِ أَنَا ءَاتِيک بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْک طرْفُک فَلَمَّا رَءَاهُ مُستَقِراًّ عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضلِ رَبى لِيَبْلُوَنى ءَ أَشکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَن شکَرَ فَإِنَّمَا يَشکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبى غَنىُّ کَرِيمٌ(40)سوره نمل). جناب موسوي، با توجه به اين قضيه در اين صورت آن کسي که به همه علم کتاب آگاهي دارد و گواه بر پيامبر اسلام هست چه کسي است؟ (وَ يَقُولُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَست مُرْسلاً قُلْ کفَى بِاللَّهِ شهِيدَا بَيْنى وَ بَيْنَکمْ وَ مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتَبِ=آنها که کافر شدند مى گويند تو پيامبر نيستى ، بگو کافى است که خداوند و کسانى که علم کتاب نزد آنهاست گواه (من ) باشند.(سوره رعد ايه43). جناب موسوي، همچنين يکي از دوستان قصه معروفي را نقل نمود که : در نظر بگيريد پادشاهي در بياباني گرفتار آمده و بعد از تحمل سختي هاي طاقت فرسا و قطع اميد از همه چيز، خود را به کلبه اي رساند که صاحب آن انساني بي چيز بود که دارايي اش تنها يک گوسفند بود که از شير ان زندگي خوبش را سپري مي کرد. وي با ديدن وضعيت اسفبار مهمان خود گوسفندش را ذبح و از آن غذايي براي پادشاه درست کرد. و مهمان بعد از صرف غذا و برگشت سلامتي اش خود را معرفي و به ميزبان وعده پاداش داد. جناب موسوي به نظر شما پادشاه، چند برابر گوسفند بايد به ميزبان خود پاداش بدهد؟ اگر شاه صد و هزار برابر هم پاداش دهد، جا دارد و شايد نيز کم باشد، اما به حساب ارزشي و عقلي، چون ميزبان تمام دارايي خود را در طبق اخلاص گذاشته و براي حفظ جان مهمان ناشناخته خود آن را تقديم کرده بود، پس طرف ديگر يعني پادشاه هم بايد همه دارايي خود را تقديم آن کند. حالا مثلاً امام علي، ان طور که از سخنان خود ايشان در نهج البلاغه بر مي آيد، هميشه مطيع کامل اوامر خداوند و رسولش بود، حالا چه اشکالي دارد که امام علي از خداوند بخواهد که مثلاً دروازه خيبر را 40متر پرتاب کند. يا امام حسين(ع) در قيام خود نه تنها از همه اموال دنيوي، بلکه از جان خود و اهل بيت و فرزند شش ماهه اش نيز براي حفظ دين خداوند گذشت و خداوند نيز در جواب آن و به منظور زنده ماندن نام و حرکت ان حضرت، پاداش عظيمي در حق ان حضرت و عاشقان و عزادارانش اعطا کند. و در مورد آن مطلب در مورد امام حسين آن را قبول ندارم. |
29 |
نام و نام خانوادگي: عليرضاموسوي تبريزي -
تاريخ: 12 آبان 91 - 01:16:48
خدمت برادرعليرضان سلام عليکم. ممنون مطالب شماراخواندم مشکل ازاينجاست که شايدشماهنوزمتوجه مطلب من نشده ايد!!من چه گفته ام وشماجه پاسخي داده ايد؟خلاصه سخن من اين بوده که استنادمابه تاريخ وتمثيل هائي چون پادشاه وگوسفند.. حجت نيست من ازاصل گفته ام وشماازمصداق!!!من ازمبناگفته ام وشماازنمونه!!!من ازثبوت گفته ام وشماازاثبات!!!درحالي که فاصله بين اين ها امداًبعيداًحاکم است!!!برادرمن بي شک حجت خداهرکاري باذن الله انجام مي دهدولعنت خدابرمنکرآن.مع الاسف چون بعضي ازکامنت هاحذف مي شودبحث نيزمشکوک شده وطرف مقابل نمي تواندازسر و ته بحث، سردرآورد وحتي ذهن اومشوّش مي شود!؟مگرمن ازامام حسين عليه السلام چه گفته ام که شماآنراقبول نداريد؟من نمي فهمم؟!من قبلاًگفته والان نيزمي گويم که حجت خداباذن الله قادربرهرکاري مي باشدواين يک اصل است ولي اين اصل دليل نمي شودکه ماهرچه رابه حجت خدانسبت بدهيم وبگوئيم چون اوحجت خدا است وميتواندپس اين کار راکرده!!!مثلاًپيامبرطبق آن قاعده اصل ومبنارسيده که شقّ القمرکرده ولي ماآنراکوچک شمرده وازخودببافيم که نه!پيامبرشقّ الشمس نمود!!! آري اگربازاين کارراکرده قبول است ولي بدون دليل چرابايدهراتفاقي رابه حجت خدانسبت دادوآنرابي دليل قبول کرد؟!اگرواقعاً وحقاً امام حسين عليه السلام درهريک ثانيه يک نفرازدشمن راکشته وجمعاًقريب به بيست هزارنفرآمارکشته شدگان بدست مبارک حضرت رسيده قبول است ولي بدون دليل چرابايداين حرف هارا زد وبرآن پافشاري نمود؟اگرمقتلي گفته که اوفقط دونفرکشته به چه دليل مي خواهيم آنراردّنموده وتکذيب نمائيم؟فقط بخاطراينکه حجت خدانبايدکم بکشد؟!!وکمترازمثلاًده هزارنفردرشان اونيست؟!!من نمي دانم که هنوزهم ازمطلب من به نهايت داعيه وهدفم رسيده ايديانه؟شايدمشکل شمادوست خوب من اين باشدکه شمابيشتروقت خودرابراي اثبات بعضي مصدايق که جاپاي محکمي هم نداردگذاشته ايدوازمباني غافل شده ايدمثل اين پرتاب چهل متردرب قلعه!! البته گفتم شايد!نمي دانم! والله اعلم.درموردامامت هم من طي يک کامنتي توضيحاتي دادم که مع الاسف نظرم علني نشدودموردخمس وسرفصل ادله مخالفين آن نيزبرايتان مطلبي نوشته ام که علني نشد! اينکه چراخداوندبه مااجازه داده است که دردعابگوئيم خداياماراامام متقين قرارده ولي اين حق رابه مانداده که بگوئيم خداياماراپيامبرگردان مختصرتوضيحي دادم که علني نشد! گرچه من به لطف خداونداين مباحث رادقيقاًمطالعه نموده ام وجاي آن دراين فضانيست مگرمواردي جزئي که درچندخط اشاره کنم ولي همين چندخط هم بعضي اوقات عرضه نمي شودوخوب آنان به کارخودشان داناترندومن هم اصراري برنمايش آنها ندارم وجالب که درپست مزارحضرت زينب کامنتي گذاشته وگفته ام علني نشودعلني شد!!عيدسعيدغديرخم رابه شماتبريک عرض مي کنم. الحمدلله الذي جعلنامن المتمسکين بولاية اميرالمومنين علي عليه السلام. جواب نظر: باسلام دوست گرامي نظراتتان را دوباره بفرستيد يا ناخواسته حذف شده و يا به دست ما نرسيده است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
30 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 14 آبان 91 - 16:37:28
با سلام جناب عليرضا موسوي، قبل از اينکه چيزي بنويسم ، منظور من از اين جمله که گفتم :در مورد آن مطلب در مورد امام حسين آن را قبول ندارم. منظور همان بحث امام حسين عليه السلام درظرف دو سه ساعت قريب به بيست هزارنفرازبني اميه راکشت، را قبول ندارم ، يقيناً اين خبر اشنباه در اشتباه مي باشد. و در کامنت 22نيز گفتم که اين خبر ها قابل اعتنا نيست. اما ، جناب موسوي وقتي خود حضرت علي (ع) مي فرمايد که درب قلعه خيبر را 40متر پرتاب نمودم چرا شما انکار مي کنيد، و قتي خود حضرت مي فرمايد اين کار با قوه ملکوتي و نفس شعله ور با نور الهي انجام داده است نه با قوه بدني ، چرا شما بي دليل انکار مي کنيد؟ مگر خداوند رمز انتقال تخت ملکه سبا را علم به کتاب اسماني ذکر نمي کند؟ چه اشکالي دارد که امام علي نيز پرتاب درب قلعه خيبر را با علم به کتاب اسماني انجام دهد. اما قضيه پادشاه و گوسفند از ديدگاه عقلي بيان نشد نه چيز ديگر. و متقابلاً عيد سعيد غدير بر شما نيز مبارک |
31 |
نام و نام خانوادگي: عليرضاموسوي تبريزي -
تاريخ: 14 آبان 91 - 23:43:51
خدمت برادرعليرضان سلام عليکم. ازلطف شماوحسن خلق تان وهمينطورگروه محترم پاسخ به شبهات مذهبي تشکرمي کنم برادرمحترم من هرچه راکه قرآن کريم،انيباءعظام الهي وائمه اطهاريعني علي عليه السلام واولاده المعصومين احدعشر عليهم سلام الله گفته اندبه چشم مي کشم حتي اگرشب را روز وروز راشب معرفي نمايند!چراکه براي من ثابت وحق اليقين مي شود که درآن هنگام چشمان من شب و روز راجابجامي بيندوشب و روز حقيقي و واقعي رابايدازمنبع وحي شناخت وتعريف نمودفقط آنچه براي چندين باراست که برايتان تکرارکرده ام ونيزمجددتکرارمي کنم ثابت شدن هر مطلبي است که قراراست بنام قرآن ورسول واهل بيت عليهم السلام برايم نقل شده وبه تبع آن حکمي ازآن استخراج شوداميدوارم ديگرنيازي براي توضيح بيشترنباشدفقط يک مثال اگرعلي عليه السلام اين که فقط چهل متراست واقعاً وثبوتاً درب قلعه راازجاکنده ??? بسي سخت ومشکل است!! ولي شمادوست محترم من چنان راحت،!! آرام!! وساده به من مي گوئيدکه:"وقتي خود حضرت علي (ع) مي فرمايد که درب قلعه خيبر را 40متر پرتاب نمودم چرا شما انکار مي کنيد،"!!! انگارعليرضاي خوب ماباچشم خودوازگوش خوداين خبر راپاي منبرعلي عليه السلام درآن صف اول درمسجدبعدازنماز،که نشسته بوده اندوحاضر و ناظر!! ازدولب مبارک حضرت شنيده وديده اند !!! دوست خوب من ماهيت خبررامي دانيد.قول يحتمل الصدق والکذب.شمابايدابتدا مبادي خودرانقادي نمائيدواصطلاحاًتنقيح مناط نمائيد.وسپس به سراغ مصدايق رفته وازآن بحث نمائيد.من ازمبادي اعتقادي خودم بحمدالله والمنّة والنّعمة مشکلي ندارم .هذامن فضل ربي.ولي هرگز زيربارهرسخني نرفته، نمي روم ونخواهم رفت!! تابرايم ثابت شودمن اين حرف هاراکه مي زنم چون شمااهل آن هستيدوروحيه روشن فکري وتحقيق درشماآشکاراست ماشاءالله مومن وباسواد. ولي بسياري تحمل اين مطالب بنده رانداشته حتي باواژه روشن فکري مشکل دارند!!! الله اکبر!!!ومع الاسف شاهديدکه چگونه روبه انتساب من به فلان فرقه ضاله ويااهانت وتوهين مي آورندکه من نيزمجبورم دربعضي موارديک پاتک کوچکي براي دفع آنان بزنم گرچه خدامي دانم دعاي خيرمن درحق آنان قطع نشده است.ببخشيدسرتان رادردآوردم. وصلي الله علي سيدنامحمدواله المعصومين. |
32 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 16 آبان 91 - 08:47:57
با سلام جناب عليرضا موسوي، گفتيد که قول يحتمل الصدق والکذب. ايا اين سخن شما درباره خبر متواتر و خبر واحد واحد محفوف به قراين، نظير خبر واحدي که موافق قران ، عقل و روايات متواتر و ...باشد، صادق است؟ ايا اين روايت ( و الله ما قلعت باب خيبر و رميت به خلاف ظهري اربعين ذراعاً بقوة جسديه و لا حرکه عذائيه لکني ايدت بقوة ملکوتية و نفس بنور ربها مضيئة)، با قران مخالفت دارد؟ شما مي گوييد که ميان شنيدن مستقيم کلام معصوم يا نقل ان در جوامع حديثي متفاوت است. در حالي که اين مدعاي شما ، اولاً در مورد احاديث متواتر نقض مي شود. و ثانياً اگر در موارد برخورداري خبر واحد از شرايط صحت در حقيقت ما به فرمان معصومين انها را صحيح مي گيريم و عين سخن معصوم قلمداد کرده ايم. در اين صورت ميان شنيدن مستقيم يا نقل با واسطه حديث تفاوتي نخواهد داشت. جناب موسوي حرف من اين است شما با دليل ثابت کنيد که اين روايت مخالف قران است يا نه؟ وقتي که روايت صحيح است و با قران نيز مخالفتي ندارد، من ان را سخن معصوم تلقي مي کنم. |
33 |
نام و نام خانوادگي: غضنفري -
تاريخ: 05 دي 91 - 05:08:06
برادر عزيز جناب عليرضا ن با عرض سلام و ارادت شما معتقدين به"لاحکم الا لله"را مي شناسي يا نه؟ آيا ميدوني لجاجت هم يکي از خصلتهاشون بوده؟ عبدالله ابي را چطور؟ آيا ميدوني که در ظاهر شيعه(مسلمان)بوده و در باطن شني يا کافر براي شناخت بهترش به ما سر بزن http://ghazanfarya.blogfa.com/ |
34 |
نام و نام خانوادگي: aaaaaaaaaaa -
تاريخ: 06 خرداد 92 - 22:18:57
باسلام دوستان گرامي تو ترجمه اشتباه شده پاراگراف آخر: "در سال سى و هشت به همراه على عليه السلام در جنگ صفين پس از آن در جنگ جمل به همراه عائشه بود، به شهادت رسيد. او صاحب شترى است كه آن را به عائشه داد و آن شتر عسكر نام داشت" جنگ جمل که قبل از جنگ صفين بوده! البته قبلا هم چند تا نظر اصلاحي فرستاده بودم که فکر کنم يا نرسيده يا حذف شده يا ... موفق باشيد (به سبک خودتون بود :)) جواب نظر: با سلام دوست گرامي ترجمه صحيح اين است« پس از آن كه در جنگ جمل به همراه عايشه بود» . از تذكر شما تشكر مي كنيم موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |