* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 27 مهر 1387 تعداد بازديد: 4037 
آيا روايت صحيح السندي مبني بر نيابت و وكالت عثمان بن سعيد از امام زمان عج ، وجود ‏دارد؟
گروه مهدويت  

سؤال كننده : سيد م ، محسن

توضيح سؤال :

به عقيده شيعه،حضرت امام مهدي عليه السلام ، جناب عثمان بن سعيد العمري را براي نيابت عامه خود انتخاب کرده است. معروفترين روايتي که داريم و به اين موضوع دلالت کند ، از طريق جعفر بن محمد بن مالک الفزاري هست که نجاشي ، ابن غضائري و مرحوم سيد خوئي  جعفر بن محمد بن مالک الفزاري را ضعيف و وضّاع حديث ميشناسند، نقل شده است. ولي برنامه درايت النور اين شخص را "ثقه علي التحقيق" ميشناسد. آيا روايت ديگري داريم که هم به موضوع نيابت عثمان بن سعيد العمري دلالت واضح و صريحي داشته و هم صحيح الاسناد باشد؟ لطفاً آن روايات را براي بنده ذکر کنيد. و آيا دليلي براي وثاقت جعفر بن محمد بن مالک الفزاري داريم؟

پاسخ :

نيابت نواب خاص از ضروريات مذهب شيعه:

اولاً : نيابت نوّاب خاص در ميان فقها و علماي شيعه ، از مسائل قطعي است و جزء ضروريات مذهب شيعه به شمار مي رود ؛ از اين رو چنين مطلبي نياز به روايت و يا بررسي سندي ندارد .

ثانياً : عثمان بن سعيد از بزرگان تاريخ شيعه است كه نائب امام  هادي ، امام عسكري و امام زمان عليهم السلام بوده است . روايات صحيح السندي از هر سه امام در اين باره وجود دارد كه به برخي از آن‌ها اشاره مي‌كنيم :

شيخ طوسي رضوان الله تعالي عليه در كتاب شريف الغيبة مي‌نويسد :

فَأَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَلِيٍّ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ الْإِسْكَافِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ الْقُمِّيُّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي يَوْمٍ مِنَ الْأَيَّامِ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي أَنَا أَغِيبُ وَأَشْهَدُ وَلَا يَتَهَيَّأُ لِيَ الْوُصُولُ إِلَيْكَ إِذَا شَهِدْتُ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَقَوْلَ مَنْ نَقْبَلُ وَأَمْرَ مَنْ نَمْتَثِلُ فَقَالَ لِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ هَذَا أَبُو عَمْرٍو الثِّقَةُ الْأَمِينُ مَا قَالَهُ لَكُمْ فَعَنِّي يَقُولُهُ وَمَا أَدَّاهُ إِلَيْكُمْ فَعَنِّي يُؤَدِّيهِ فَلَمَّا مَضَى أَبُو الْحَسَنِ (عليه السلام) وَصَلْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ابْنِهِ الْحَسَنِ صَاحِبِ الْعَسْكَرِ (عليه السلام) ذَاتَ يَوْمٍ فَقُلْتُ لَهُ مِثْلَ قَوْلِي لِأَبِيهِ فَقَالَ لِي هَذَا أَبُو عَمْرٍو الثِّقَةُ الْأَمِينُ ثِقَةُ الْمَاضِي وَثِقَتِي فِي الْحَيَاةِ وَ الْمَمَاتِ فَمَا قَالَهُ لَكُمْ فَعَنِّي يَقُولُهُ وَ مَا أَدَّى إِلَيْكُمْ فَعَنِّي يُؤَدِّيهِ

الغيبة ، ص 354 ، ح315 .

جمعى از راويان حديث ، از هارون بن موسى تلعكبرى براى ما (شيخ طوسى) با سند خود از احمد بن اسحاق قمى روايت نموده‏اند كه وى گفت : روزى خدمت حضرت امام على النقى عليه السّلام رسيدم و عرض كردم : آقا ! من گاهى سعادت درك حضورتان را دارم و گاهى از اين فيض بى‏نصيب مي‌مانم و در اين‌جا همه اوقات اين فيض برايم ميسر نمي‌گردد ، سخن چه كسى را بپذيريم و از چه كسى پيروى نمائيم ؟

فرمود: اين ابو عمرو (عثمان بن سعيد) مردى موثق و امين است ، آن چه وى براى شما نقل كند ، از طرف من مي‌گويد و آن چه به شما مي‌رساند از جانب من مي‌رساند .

احمد بن اسحق مي‌گويد : بعد از رحلت آن حضرت ، روزى خدمت امام حسن عسكرى عليه السّلام شرفياب شدم و همان سؤال را از آن حضرت نيز كردم ، آن حضرت هم فرمود :

«اين ابو عمرو مردى موثق و امين است ، هم مورد وثوق امام گذشته (امام على النقى) بود و هم نزد من در زمان حيات و بعد از مردنم موثق مي‌باشد ، آنچه به شما برساند از جانب من مي‌گويد و از طرف من مي‌رساند .

اين روايت از نظر سندي صحيح اعلائي است و از نظر دلالت نيز هيچ اشكالي ندارد و بر وكالت و نيابت خاص عثمان بن سعيد ، هم در زمان امامين عسكريين و هم در زمان حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف دلالت دارد .

و شيخ كليني رحمة الله عليه در كتاب شريف كافي مي‌نويسد :

... وَقَدْ أَخْبَرَنِي أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ وَقُلْتُ مَنْ أُعَامِلُ أَوْعَمَّنْ آخُذُ وَقَوْلَ مَنْ أَقْبَلُ فَقَالَ لَهُ : الْعَمْرِيُّ ثِقَتِي فَمَا أَدَّى إِلَيْكَ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّي وَ مَا قَالَ لَكَ عَنِّي فَعَنِّي يَقُولُ فَاسْمَعْ لَهُ وَ أَطِعْ فَإِنَّهُ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ .

وَأَخْبَرَنِي أَبُو عَلِيٍّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا مُحَمَّدٍ عليه السلام عَنْ مِثْلِ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ الْعَمْرِيُّ وَابْنُهُ ثِقَتَانِ فَمَا أَدَّيَا إِلَيْكَ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّيَانِ وَمَا قَالا لَكَ فَعَنِّي يَقُولَانِ فَاسْمَعْ لَهُمَا وَأَطِعْهُمَا فَإِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَأْمُونَانِ ... .

الكافي ،ج 1 ، ص 329 ، باب في تسمية من رآه عليه السلام ، ح1 .

احمد بن اسحاق به من اطلاع داده است كه از امام هادى پرسيده بود : «سفير شما كيست كه با او همكارى كنم؟» و شايد پرسيده بود كه: «احكام الهى را از چه كسى دريافت كنم و سخن چه كسى را پذيرا باشم؟» و امام هادى نام شما را برده و گفته بود:

«عثمان بن سعيد مورد وثوق است هر پيغامى كه از من برساند از من رسانده است و هر سخنى كه از من نقل كند از من نقل كرده است. سخن او را بشنو و دستور او را اطاعت كن كه او كاملا امين و موثق است».

و باز همين احمد بن اسحاق به من اطلاع داده است كه از امام عسكرى پرسيده بود كه: «سفير شما كيست»؟ و امام عسكرى گفته بود:

«عثمان بن سعيد و پسرش محمد بن عثمان هر دو تن مورد وثوق مى‏باشند، هر پيغامى كه از جانب من بياورند، از جانب من آورده‏اند و هر سخنى كه از من نقل كنند از من نقل كرده‏اند ، سخن هر دو را بشنو و از فرمان آن دو اطاعت كن كه هر دو تن مورد وثوق من مى‏باشند» .

اين روايت  نيز از  نظر سندي مشكلي ندارد و  دلالت مي‌كند كه جناب عثمان بن سعيد ، وكيل امام هادي و امام عسكري عليهما السلام بوده است .

و مرحوم شيخ طوسي در اختيار معرفة الرجال (رجال الكشي) نامه مفصلي از امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ، خطاب به اسحاق بن اسماعيل نوشته و به وي دستور مي‌دهد :

فَلَا تَخْرُجَنَّ مِنَ الْبَلَدِ حَتَّى تَلْقَى الْعَمْرِيَّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِرِضَايَ عَنْهُ وَتُسَلِّمَ عَلَيْهِ وَتَعْرِفَهُ وَيَعْرِفَكَ فَإِنَّهُ الطَّاهِرُ الْأَمِينُ الْعَفِيفُ الْقَرِيبُ مِنَّا وَإِلَيْنَا فَكُلُّ مَا يُحْمَلُ إِلَيْنَا مِنْ شَيْ‏ءٍ مِنَ النَّوَاحِي فَإِلَيْهِ يَصِيرُ آخِرُ أَمْرِهِ لِيُوصِلَ ذَلِكَ إِلَيْنَا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ كَثِيراً سَتَرَنَا اللَّهُ وَإِيَّاكُمْ يَا إِسْحَاقُ بِسِتْرِهِ وَتَوَلَّاكَ فِي جَمِيعِ أُمُورِكَ بِصُنْعِهِ وَالسَّلَامُ عَلَيْكَ وَعَلَى جَمِيعِ مَوَالِيَّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً .

اختيار معرفة الرجال ، ج 2 ، ص 848 .

«از شهر خارج نشو مگر بعد از ملاقات با عمرى ، خدا از او راضى باشد به واسطه رضايت ما و سلام بر او بنما و خود را به او معرفى كن تا ترا بشناسد او مردى پاك و عفيف و مورد اعتماد و نزديك به ما است هر مبلغى كه از نواحى براى ما مي‌رسد عاقبت به او مي‌دهند و او به ما مي‌رساند (و الحمد للَّه كثيرا) خدا ما و شما را در پناه خود محفوظ دارد و در تمام كارها پشتيبانمان باشد سلام بر تو و جميع دوستان و رحمة اللَّه و بركاته درود بر سرور ما پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم تسليما كثيراً .

در اين روايت نيز تصريح شده است كه جناب عثمان بن سعيد العمري ، وكيل ، نائب و واسطه ميان امام و مردم بوده است و سهم امام عليه السلام را براي آن حضرت مي‌برده است .

و هنگامي عثمان بن سعيد به رحمت خدا پيوست ، امام زمان عليه السلام در نامه‌اي جهت تعزيت به فرزند بزرگوارش محمد بن عثمان مي‌نويسد :

أَجْزَلَ اللَّهُ لَكَ الثَّوَابَ وَ أَحْسَنَ لَكَ الْعَزَاءَ رُزِئْتَ وَرُزِئْنَا وَأَوْحَشَكَ فِرَاقُهُ وَأَوْحَشَنَا فَسَرَّهُ اللَّهُ فِي مُنْقَلَبِهِ وَكَانَ مِنْ كَمَالِ سَعَادَتِهِ أَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ وَلَداً مِثْلَكَ يَخْلُفُهُ مِنْ بَعْدِهِ وَيَقُومُ مَقَامَهُ بِأَمْرِهِ وَ يَتَرَحَّمُ عَلَيْهِ وَ أَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَإِنَّ الْأَنْفُسَ طَيِّبَةٌ بِمَكَانِكَ وَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِيكَ وَعِنْدَكَ أَعَانَكَ اللَّهُ وَقَوَّاكَ وَ عَضَدَكَ وَوَفَّقَكَ وَكَانَ لَكَ وَلِيّاً وَحَافِظاً وَرَاعِياً .

كمال الدين وتمام النعمة ، ص 510 و الغيبة ، ص 361 .

إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏

«خداوند ثواب تو را زياد گرداند و در اين مصيبت صبر نيكو مرحمت فرمايد ، تو مصيبت زده‏اى و ما هم اندوهناك هستيم فراق پدرت براى تو و ما هر دو وحشتناك است خداوند او را در جايى كه دارد شاد گرداند از كمال سعادت او اين بود كه مثل تو فرزندى داشت كه بعد از او بماند و به دستور وى جانشين او گردد و براى او طلب رحمت و مغفرت كند! من هم ميگويم: الحمد للَّه، زيرا شيعيان به وجود تو و آن چه خداوند در تو و نزد تو قرار داده است ، مسرورند پروردگار عالم تو را يارى كند و نيرو بخشد و پشتيبانى نمايد و در كار خود توفيق دهد خداوند دوست و نگهبان تو باشد»

و شيخ طوسي از انتساب فرزند عثمان بن سعيد به جاي پدرش خبر مي‌دهد :

وَ أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ قَالَ قَالَ لِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ لَمَّا مَضَى أَبُو عَمْرٍو رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَتَتْنَا الْكُتُبُ بِالْخَطِّ الَّذِي كُنَّا نُكَاتِبُ بِهِ بِإِقَامَةِ أَبِي جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ مَقَامَهُ‏ .

الغيبة ، ص 362 ، ح324 .

جماعتى از هارون بن موسى تلّعكبرى از محمد بن همام روايت نموده‏اند كه عبد اللَّه بن جعفر حميرى گفت : چون عثمان بن سعيد رضى اللَّه عنه وفات يافت مكتوبى به همان خطى كه ماها مي‌نويسيم در خصوص انتصاب فرزندش محمد بن عثمان رضى اللَّه عنه به جاى او صادر شد .

و نيز مي‌نويسد :

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ الْأَهْوَازِيُّ أَنَّهُ خَرَجَ إِلَيْهِ بَعْدَ وَفَاةِ أَبِي عَمْرٍو وَالِابْنُ وَقَاهُ اللَّهُ لَمْ يَزَلْ ثِقَتَنَا فِي حَيَاةِ الْأَبِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَأَرْضَاهُ وَنَضَّرَ وَجْهَهُ يَجْرِي عِنْدَنَا مَجْرَاهُ وَيَسُدُّ مَسَدَّهُ وَعَنْ أَمْرِنَا يَأْمُرُ الِابْنُ وَبِهِ يَعْمَلُ تَوَلَّاهُ اللَّهُ فَانْتَهِ إِلَى قَوْلِهِ وَعَرِّفْ مُعَامَلَتَنَا ذَلِكَ‏ .

الغيبة ، ص 362 ، ح324 .

محمد بن ابراهيم بن مهزيار اهوازى براى ما نقل كرد كه : بعد از وفات عثمان بن سعيد توقيعى بدين مضمون براى من آمد:

خداوند پسر او را حفظ كند. او در زمان پدرش مورد اعتماد ما بود، خدا از او و پدرش خشنود باشد، و روح پدرش را شاد گرداند، پسرش در نزد ما مانند اوست و در جاى وى نشسته است آنچه از ما بگويد گفته ماست و بفرمان ما عمل ميكند خداوند او را تأييد كند. پس گفته او را قبول كن و نظر ما را در باره او بدان .

بررسي روايت جعفر بن مالك فزاري :

مرحوم شيخ طوسي در الغيبة ص 357مي‌نويسد :

قَالَ وَقَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيُّ الْبَزَّازُ عَنْ جَمَاعَةٍ مِنَ الشِّيعَةِ مِنْهُمْ عَلِيُّ بْنُ بِلَالٍ وَأَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ وَالْحَسَنُ بْنُ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ مَشْهُورٍ قَالُوا جَمِيعاً اجْتَمَعْنَا إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عليهما السلام نَسْأَلُهُ عَنِ الْحُجَّةِ مِنْ بَعْدِهِ وَفِي مَجْلِسِهِ أَرْبَعُونَ رَجُلًا فَقَامَ إِلَيْهِ عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ عَمْرٍو الْعَمْرِيُّ فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ أَمْرٍ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي فَقَالَ لَهُ اجْلِسْ يَا عُثْمَانُ فَقَامَ مُغْضَباً لِيَخْرُجَ فَقَالَ لَا يَخْرُجَنَّ أَحَدٌ فَلَمْ يَخْرُجْ مِنَّا أَحَدٌ إِلَى أَنْ كَانَ بَعْدَ سَاعَةٍ فَصَاحَ عليه السلام بِعُثْمَانَ فَقَامَ عَلَى قَدَمَيْهِ فَقَالَ أُخْبِرُكُمْ بِمَا جِئْتُمْ قَالُوا نَعَمْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ جِئْتُمْ تَسْأَلُونِّي عَنِ الْحُجَّةِ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعَمْ فَإِذَا غُلَامٌ كَأَنَّهُ قِطَعُ قَمَرٍ أَشْبَهُ النَّاسِ بِأَبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام فَقَالَ هَذَا إِمَامُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَخَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ أَطِيعُوهُ وَلَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِي فَتَهْلِكُوا فِي‏ أَدْيَانِكُمْ أَلَا وَإِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَهُ مِنْ بَعْدِ يَوْمِكُمْ هَذَا حَتَّى يَتِمَّ لَهُ عُمُرٌ فَاقْبَلُوا مِنْ عُثْمَانَ مَا يَقُولُهُ وَانْتَهُوا إِلَى أَمْرِهِ وَاقْبَلُوا قَوْلَهُ فَهُوَ خَلِيفَةُ إِمَامِكُمْ وَالْأَمْرُ إِلَيْه‏ .

جعفر بن محمد بن مالك فزارى بزاز از جماعتى از شيعه منجمله على بن هلال و محمد بن معاوية بن حكيم و حسن بن ايوب بن نوح در خبرى طولانى مشهور نقل كرده كه همه آن ها گفتند : خدمت حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام رفتيم تا در خصوص امام بعد از وى از حضرت جويا شويم چهل نفر ديگر غير از ما نيز در مجلس حضرت بودند . در اين وقت عثمان بن سعيد عمرى برخاست و عرض كرد : يا ابن رسول اللَّه ! مي‌خواهم مطلبى را از حضرتت سؤال كنيم كه خود داناتر ميباشيد. حضرت فرمود:

اى عثمان بنشين ! سپس حضرت با حالتى خشمگين برخاست كه بيرون رود و فرمود :

هيچ كس بيرون نيايد . كسى از ما هم بيرون نرفت ، بعد از لحظه‏اى حضرت ، عثمان بن سعيد را صدا زد و او برخاست و ايستاد ، حضرت فرمود : بگويم براى چه نزد من آمده‏ايد ؟

حضار گفتند بفرمائيد يا ابن رسول اللَّه ! فرمود : آمده‏ايد از من بپرسيد امام بعد از من كيست ؟ عرض كردند : آرى يا ابن رسول اللَّه ! در اين وقت جوانى را كه مانند پاره ماه بود و از هر كس به پدرش امام حسن عسكرى عليه السّلام بيشتر شباهت داشت در برابر خود ديديم . حضرت فرمود :

«بعد از من اين امام شما و جانشين من مي‌باشد از وى پيروى كنيد و پراكنده نگرديد كه در امر دين خود به هلاكت مي‌رسيد . بدانيد كه بعد از امروز ديگر او را نخواهيد ديد تا عمر او كامل شود . پس هر چه عثمان بن سعيد از جانب او به شما خبر ميدهد ، بپذيريد . او نماينده امام شماست و نيابت به وى تفويض مي‌گردد .

بررسي اعتبار جعفر بن محمد بن مالك الفزاري:

اما در رابطه با جعفربن محمد بن مالك بايد گفت:

اولاً شيخ طوسي او را توثيق كرده .

جعفر بن محمد بن مالك ، كوفي ، ثقة .

رجال الطوسي ، ص 418 .

و نيز ابو القاسم كوفي متوفاي 352 هـ در كتاب الإستغاثه ، وي را اين گونه توثيق مي‌‌كند :

حدثنا جماعة من مشايخنا الثقاة منهم جعفر بن محمد بن مالك الكوفي ...

الاستغاثة ، ج 1 ، ص 77 .

ثانياً : تضعيف نجاشي و ابن غضائري در مقابل توثيق شيخ طوسي ارزشي ندارد ؛ زيرا تضعيفات اين دو بزرگوار به خاطر نقل رواياتي بوده است كه در آن زمان از ديدگاه آن‌ها غلو محسوب مي‌شده ؛ در حالي كه امروزه همه آن‌ها از ضروريات مذهب شيعه به حساب مي‌آيد .

مرحوم علامه جليل القدر ، حاج شيخ عبد الله مامقاني در تنقيح المقال بعد از نقل تضعيفات نجاشي و ابن غضائري مي‌نويسد :

وأقول قد نبهنا في المقدمة فوائد عشر علي أنّ جملة ممّا هو من ضروريات مذهبنا اليوم قد كان يعد في السلف الزّمان غلوّا و عليه فرّعوا تضعيف جمع من الثقات و ظنّي أنّ ما صدر في المقام في حقّه من الغمز و التضعيف ناش من روايته جملة من معجزات الأئمة سيما معجزات ولادة القائم ... و تحقيق المقال أنّ الأقوي كون الرجل ثقة  اعتماداً علي توثيق الشيخ ... .

در فوائد دهگانه در مقدمه كتابمان گفتيم كه برخي از مسائل كه امروز از ضروريات مذهب شمرده مي شود درگذشته آن را غلو مي دانسته اند كه بر همين اساس هم جمعي از راويان مورد ثقه را تضعيف مي كرده اند ومن فكر مي كنم  آنچه كه در مورد جعفر بن محمد مالك  از ضعف وغير آن گفته شده است ناشي از نقل او معجزات ائمه مخصوصا داستان ولادت حضرت مهدي عليه السلام باشد.....نتيجه اين تحقيق آن است كه وي بنا بر سخن  شيخ طوسي ثقه است .  

تنقيح المقال ، ج1 ، ص226 ، باب جعفر .

علامه محقق نمازي شاهرودي مي نويسد:

والتحقيق أن الأقوى كون الرجل من الثقات المعتمدين اعتمادا على توثيق الشيخ ، وأبي القاسم الكوفي في كتاب الاستغاثة ، والعلامة المامقاني في رجاله .

راي محكمتر در باره جعفر بن محمد مالك كوفي اين است كه بگوئيم: بنا بر توثيق شيخ وابو القاسم كوفي در كتاب استغاثه و مامقاني در كتاب رجالش، ثقه ومورد اعتماد است .

مستدركات علم رجال الحديث ، ج 2 ، ص 213 ، رقم : 2830 .

ثالثاً : خود مرحوم شيخ طوسي از روايت اين گونه تعبير مي‌كند :

فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ مَشْهُور ...

در خبري طولاني و مشهور و شناخته شده ....

از اين جمله نيز مي‌توان استنباط كرد كه روايت از ديدگاه مرحوم شيخ طوسي شهرت روائي داشته است و شهرت روائي (در صورت قبول ضعف سند) مي‌تواند جابر ضعف سند باشد . در نتيجه ، اين روايت نيز از نظر سندي مشكلي ندارد و حد اقل مي‌توان از آن‌ براي تأييد ديگر روايات ذكر شده در باب ، استفاده كرد .

نظر بزرگان شيعه در باره وكالت عثمان بن سعيد :

بزرگان شيعه در كتاب هاي متعدد ضمن اين كه عثمان بن سعيد را از نوّاب خاص شمرده اند ، مطالب گرانسنگي نيز در وثاقت او بيان كرده‌اند :

شيخ طبرسي رضوان الله تعالي عليه در كتاب احتجاج مي‌نويسد :

أَمَّا الْأَبْوَابُ الْمَرْضِيُّونَ وَالسُّفَرَاءُ الْمَمْدُوحُونَ فِي زَمَنِ الْغَيْبَةِ فَأَوَّلُهُمُ الشَّيْخُ الْمَوْثُوقُ بِهِ أَبُو عَمْرٍو عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدٍ الْعَمْرِيُّ نَصَبَهُ أَوَّلًا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ ثُمَّ ابْنُهُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عليهما السلام فَتَوَلَّى الْقِيَامَ بِأُمُورِهِمَا حَالَ حَيَاتِهِمَا ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ قَامَ بِأَمْرِ صَاحِبِ الزَّمَانِ عليه السلام وَ كَانَتْ تَوْقِيعَاتٌ وَجَوَابَاتُ الْمَسَائِلِ تَخْرُجُ عَلَى يَدَيْهِ فَلَمَّا مَضَى لِسَبِيلِهِ قَامَ ابْنُهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ مَقَامَهُ

وَنَابَ مَنَابَهُ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ فَلَمَّا مَضَى قَامَ بِذَلِكَ أَبُو الْقَاسِمِ الْحُسَيْنُ بْنُ رَوْحٍ مِنْ بَنِي نَوْبَخْتَ فَلَمَّا مَضَى قَامَ مَقَامَهُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيُّ وَلَمْ يَقُمْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بِذَلِكَ إِلَّا بِنَصٍّ عَلَيْهِ مِنْ قِبَلِ صَاحِبِ الزَّمَانِ عليه السلام وَنَصْبِ صَاحِبِهِ الَّذِي تَقَدَّمَ عَلَيْهِا .

فَلَمْ تَقْبَلِ الشِّيعَةُ قَوْلَهُمْ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِ آيَةٍ مُعْجِزَةٍ تَظْهَرُ عَلَى يَدِ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مِنْ قِبَلِ صَاحِبِ الْأَمْرِ عليه السلام تَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِمْ وَصِحَّةِ نِيَابَتِهِمْ ... .

از سفيران مورد قبول و اعتماد و افرادي كه رابط و واسطه بين مردم و امام زمان عليه السلام در زمان غيبت بوده اند ، نخستني آنان عثمان بن سعيد عمري است كه قبلا از طرف امام هادي (عليه السلام) به نمايندگي انتخاب شده بود و امام عسكري (عليه السلام) هم او را در همين منصب ابقا نمود كه در دوران زندگي اين دو امام كارهاي زندگي آنان را انجام مي داد ، سپس به دستور امام زمان (عليه السلام) به نمايندگي انتخاب شد كه جواب مسائل و نامه ها به وسيله او به دست مردم مي رسيد ، پس از آن كه وي از دنيا رفت فرزندش محمد بن عثمان جانشين وي شد و همان مسئوليت ها را به عهده داشت ، پس از وفات او حسين بن روح نوبختي جاي وي را گرفت و پس از وي علي بن محمد سمري نيابت را عهده دار شد ، اين چهار نفر هر يك با فرمان و دستور امام زمان عليه السلام و تعيين فرد قبلي منصب نمايندگي را پذيرا شدند ، و شيعيان سخنان آنان را در صورتي كه همراه با نشانه‌اي از طرف حضرت صاحب الأمر مانند معجزه و غير آن كه تاييد كننده مقام نيابت و ادعاي آنان بود مي پذيرفتند . 

شيخ طوسي از استوانه هاي عملي شيعه مي نويسد:

فأما السفراء الممدوحون في زمان الغيبة : فأولهم : من نصبه أبو الحسن علي بن محمد العسكري وأبو محمد الحسن بن علي بن محمد ابنه عليهم السلام وهو الشيخ الموثوق به أبو عمرو عثمان بن سعيد العمري رحمه الله وكان أسديا وإنما سمي العمري .

از سفيران مورد قبول و تاييد شده ، نخستين از آنان عثمان بن سعيد عمري است كه شخصي مورد اعتماد بود و از طرف امام هادي سپس فرزندش امام عسكري عليهما السلام به مقام سفارت و نمايندگي منصوب شده بود ، و به لقب اسدي شناخته مي شد ، سپس به عمري مشهور گشت .

الغيبة ، ص 353 .

و هم چنين در كتاب رجال خود مي نويسد:

محمد بن عثمان بن سعيد العمري ، يكنى أبا جعفر ، وأبوه يكنى أبا عمرو ، جميعا وكيلان من جهة صاحب الزمان عليه السلام ، ولهما منزلة جليلة عند الطائفة .

محمد بن عثمان بن سعيد عمري با كنيه ابوجعفر و پدرش با كنيه ابو عمرو هر دو نفر از طرف امام زمان عليه السلام وكيل بوده و نزد شيعيان اماميه مقامي بس رفيع دارند .

رجال الطوسي ، ص 447 .

همين مطلب علامه حلي نقل مي كند.

خلاصة الأقوال ص 250.

ابن داوود حلّي مي گويد :

عثمان بن سعيد العمري السمان الزيات يكنى أبا عمرو دى كر ( جخ ) جليل القدر ثقة خدم الهادي عليه السلام وله إحدى عشرة سنة وله إليه عهد معروف ، وتوكل للعسكري عليه السلام .

عثمان بن سعيد عمري ملقب به سمان و زيّات و با كنيه ابو عمرو شخصي است بلند مرتبه و مورد اعتماد ، كه مدت يازده سال در خدمت امام هادي عليه السلام بود ، و وصيت و عهدي معروف بين او و امام بوده است . و همچنين مقام وكالت را نيز از طرف امام عسكري عليه السلام دارا بود .

رجال ابن داود ، ص 133 .

نتيجه

نيابت و وكالت عثمان بن سعيد رضوان الله تعالي عليه از مسائل قطعي و مورد اجماع تمام شيعيان است و روايت جعفر بن مالك نيز از نظر سندي مشكلي ندارد .

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عج

 



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  حسين يزداني     -   تاريخ:  27 مهر 87 - 00:00:00
با سلام به نظر مرحوم حضرت ايت الله العظمي خوئئ که در سوال امده بود در پاسخ اشاره اي نشده بود.
جواب نظر:
دوست گرامي سلام ! نظر شخصي مرحوم خوئي رضوان الله تعالي عليه ، تعارض تضعيفات و توثيقات جعفر بن مالك است . وقتي جواب بقيه داده شود و دليل اصلي تضعيفات مشخص شود ، جواب ايشان نيز داده شده است .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
2   نام و نام خانوادگي:  majid     -   تاريخ:  27 مهر 87 - 00:00:00
با عرض سلام

بسيار مقاله خوبي بود. ولي امّا چندتا سوال درباره وثاقت چعفر بن محمد بن مالک:

مرحوم آقاي خوئي در پايان بررسي خود از وثاقت چعفر بن محمد بن مالک ، نوشتند:
"أقول : إن توثيق الشيخ وعلي بن إبراهيم إياه يعارضه ماتقدم من تضعيفه ، فلا يمکن الحکم بوثاقته "

مرحوم شيخ نمازي در مستدرک علم الرجال، يکي از دلائل وثاقت چعفر بن محمد بن مالک را "وقوع اين راوي در اسناد کتاب کامل الزيارات" ميدانند، ولي چنانچه امروز بعضي از اساتيد فن فرمودند، وقوع راوي در اسناد کتاب کامل الزيارات، دليل بر وثاقت آن راوي نميکند چون در بعضي از روايات اين کتاب، افراد ضعفا و مجهول و حتي روايات که قطعاً ساخته هستند، پيدا ميشود.

علامه مامقاني فرمودند که بسياري از آنچه قدما "غلو" ميشمردند، امروز از ضروريات مذهب شمرده مي شود.با توچه به اينکه هم نجاشي و هم ابن غضائري (بنابر نظر علمائي مثل آيت الله سيستاني و بعضي از ديگران) از شيخ طوسي اضبطتر،استادتر، و منهج رجالي مستقل از منهج بغداد و قم داشته اند، چطور ميشود گفت که آنها در ضعف جعفر بن محمد بن مالک اشتباه کردند و او دروغ پرداز نبود و علامه مامقاني قرنها پس از مفقود شدن کتب اوليه، درباره وثاقت اين راوي درست فرمودند؟

اينکه بسياري از آنچه نزد قدما "غلو" محسوب ميشد، امروز از ضروريات مذهب شمرده ميشود، آيا اين دليل نيست که در طي زمان ، مذهب ما تحت تأثير غلات افتاده، و رفته رفته، عقائد غلو پرداز وارد مذهب ما شده است؟

حضرتعالي فرموديد که شهرت روائي اين روايت ميتواند جبران ضعف سند بکند، ولي دليل شهرت روائي اين روايات چه هست؟ آيا اجماع علماي شيعه در طي قرون به اين روايات عمل کردند؟ آيا کسي ديگر ادعاي شهرت روائي اين روايت کرده است؟

جواب نظر:
دوست عزيز و گرامي سلام ! نظر شخصي جناب آقاي خوئي رضوان الله تعالي عليه محترم است ؛ ولي نظر ديگر بزرگان نظير علامه مامقاني و تقريباً صد در صد علماي معاصر ؛ از جمله مرحوم ابوطالب تجليل ، مرحوم آيت الله تبريزي ، مرحوم شيخ نمازي و ... اين است كه جعفر بن محمد بن مالك موثق است به همان دلايل متقني كه علامه مامقاني آورده اند كه ما به طور خلاصه فقط نتيجه گيري را نقل كرديم و دوستان عزيز مي توانند تفصيل دلايل ايشان را در اصل كتاب ببينند . مسلّماً كسي كه متخصص فن در علم رجال باشد دلايل مرحوم مامقاني را بسيار قوي تر از دلايل آقاي خوئي خواهد ديد .

همان طور كه خود شما گفته ايد مرحوم شيخ نمازي رحمت الله عليه يكي از دلائل را اين مي داند نه تنها دليل . توثيق ابو القاسم كوفي (كه هم بر مرحوم نجاشي و هم مرحوم شيخ طوسي تقدم زماني دارد) ؛ توثيق ابن قولويه ؛ توثيق علي بن ابراهيم قمي ( طبق مبناي مرحوم خوئي) توثيق شيخ طوسي ؛ شهرت روايت و ... و از طرف ديگر تضعيفات ابن غضائري كه هيچ ارزشي از ديدگاه علماي رجال ندارد و به احتمال زياد تضعيف نجاشي نيز  با شواهدي كه در كلام نجاشي وجود دارد ، ناشي از تضعيفات ابن غضائري است ، همه و همه دست به دست هم مي دهند و ما را قانع مي كنند كه جعفر بن محمد موثق و به قول ابو القاسم كوفي از مشايخ ثقات ما بوده است .

درست است كه مرحوم نجاشي (  نه مرحوم غضائري كه نه توثيقاتش مورد قبول است و نه تضعيفاتش) از قويترين علماي علم رجال شيعه است ؛ اما شيخ طوسي نيز قطب ديگر علم ر جال شيعه است . مرحوم نجاشي و برخي از ديگر از بزرگان همانند ابن وليد و مرحوم شيخ صدوق به خاطر اعتقادات خاصي كه داشته اند ، بسياري از رواتي كه وثاقت آن ها امروزه ثابت است ، فقط به خاطر نقل برخي از روايات از ديدگاه شخصي آن ها  غلو محسوب مي شود ،  تضعيف كرده اند . مثلاً آن ها اعتقاد داشته اند كه اگر كسي قائل باشد كه پيامبر سهو نمي كند جزء مفوضه هستند و رواياتشان جعلي و ... . اين اعتقادات امروزه با آيات قرآن و روايات صحيح السند ثابت شده است و بطلان اعتقاد اين بزرگواران براي همه روشن .

جعفر بن محمد بن مالك نيز از همين اشخاص است . وي چون رواياتي در ولادت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نقل كرده بود كه از ديدگاه مرحوم نجاشي قابل قبول نبوده ، او را  تضعيف كرده است و اين گونه تضعيفات از ديدگاه بزرگان رجال شيعه مردود و غير قابل قبول است . مرحوم شيخ نمازي و مرحوم مامقاني بحث مفصلي در اين باره انجام داده اند كه مي توانيد به اين كتاب ها مراجعه بفرماييد .

اما اين كه سؤال كرده ايد ايا اين دليل  نيست كه در طي زمان مذهب ما تحت تأثير غلات قرار گرفته ... بايد خدمت تان عرض كنيم كه عده اي خاص و انگشت شمار از قدماي شيعه اين اعتقادات را داشته اند كه مهمترين آن ها شيخ صدوق و استادش ابن وليد بوده اند . در همان زمان بسياري ديگر از بزرگان شيعه ؛ همانند شيخ مفيد ، سيد مرتضي ، سيد رضي ، مرحوم كليني و تمامي بزرگان ديگر غير از همان افراد انگشت شمار ؛ همان اعتقاداتي را قبول  دارند كه ما قبول داريم . بطلان اعتقادات شيخ صدوق در مباحث سهو النبي ، علم غيب ، شهادت ثالثه و ... امروزه براي همگان روشن شده است و قطعاً اگر آن ها نيز به همان دلايلي مي رسيدند كه ما رسيده ايم ، نظرشان عوض مي شد .

مرحوم  علامه مجلسي در بحث شهادت ثالثه ، نقدهاي بسيار قوي بر اعتقادات اين بزرگواران دارند كه مي توانيد مراجعه بفرماييد .

البته اين دليل نمي شود كه ما كرامت و شخصيت اين بزرگوران را زير سؤال ببريم . مرحوم شيخ صدوق از برترين و موثق ترين علماي تاريخ شيعه است ؛  اين ثابت مي كند كه العصمة لمن عصمه الله . با همه جلالت و عظمتي كه دارند معصوم از خطا و اشتباه نبوده اند .

شهرت روائي قطعاً جابر ضعف سند است و همان طور كه گفته شد در اصل روايت تعبير شده به فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ مَشْهُور كه همين براي اثبات مطلب كفايت مي كند .  ضمن اين كه هيچ روايت مخالفي نيز در قبال نداريم و بلكه با ده ها روايت صحيح السند ديگر تأييد نيز شده است كه ما به جهت اختصار به برخي از آن ها اشاره كرديم .

حتي اگر روايت جعفر بن مالك نيز نبود ، نيابت  عثمان بن سعيد با روايات ديگر ثابت مي شود و اصلاً نيازي به اين روايت نيست .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات




3   نام و نام خانوادگي:  asghar     -   تاريخ:  28 مهر 87 - 00:00:00
با عرض سلام
در ضمن تشکر براي اين پاسخ قانع کننده اي داده ايد! امّا چندتا سوال براي بنده مانده است:
حضرتعالي ،در جوابي که به سوال برادر عزيز مجيد داده ايد، فرموده ايد: "ولي نظر ديگر بزرگان نظير علامه مامقاني و تقريباً صد در صد علماي معاصر ؛ از جمله مرحوم ابوطالب تجليل ، مرحوم آيت الله تبريزي ، مرحوم شيخ نمازي و ... اين است که جعفر بن محمد بن مالک موثق است به همان دلايل متقني که علامه مامقاني آورده اند"
اگر زحمت زيادي نباشد، لطفاً اسامي علماي معاصر که او را ثقه ميدانند و در کدام از کتابهايشان اين توثيق را نقل کردند، براي بنده ذکر کنيد.

"و از طرف ديگر تضعيفات ابن غضائري که هيچ ارزشي از ديدگاه علماي رجال ندارد"
اين اشتباه هست چون بسياري از علما تضعيفات و توثيقات ابن غضائري را قبول دارند مثل: آقاي سيستاني، آيت الله صادق روحاني، حتي خود مرحوم خوئي، علامه حلي، علامه محمد حسيني جلالي، و ديگران. دکتر مهدي جلالي در مجله مطالعات اسلامي دانشکاه مشهد، مقاله اي تحت عنوان " روش ابن غضائري در نقد رجال" دارند. در آن مقاله به وضوح ثابت ميکنند، که مرحوم ابن غضائري از بهترين و دقيقترين علماي علم رجال بودند. پس به اين آساني نميتوان از تضعيفات ايشان چشم پوشيد.
جواب نظر:
دوست عزيز و گرامي سلام !

مرحوم محقق مدقق ، سيد محمد علي موحد ابطحي در كتاب تهذيب المقال ، تحقيق گسترده&zwnjاي پيرامون جعفر بن محمد كرده و تضعيفات نجاشي و ابن غضائري را موشكافي و وثاقت ايشان را ثابت كرده است . براي اثبات وثاقت جعفر بن محمد ، خواندن همين كتاب كفايت مي&zwnjكند .

ضمن اين كه مرحوم آيت الله تجليل تبريزي رضوان الله تعالي عليه و غلام رضا عرفانيان در كتاب معجم الثقاتشان  ، اسم ايشان را آورده و توثيق كرده اند و نيز مرحوم آيت الله تبريزي رحمت الله عليه با تمام دقتي كه در اين مسأله داشتند ، در كتاب النصوص صحيحه ، ص25 روايات وي را نقل كرده&zwnjاند .

اما بحث ابن غضائري : وثاقت و اعتبار ابن غضائري از ديدگاه علماي شيعه قطعي است ؛ اما انتساب كتاب به خود ايشان جاي  ترديد دارد . حتي بعضي از بزرگان اعتقاد داردند كه اين كتاب را يكي از دشمنان شيعه نوشته و به ابن غضائري منتسب  كرده تا روات شيعه را قلع و قمع كند . خود مرحوم آ&zwnjيت الله خودي در جايي جاي كتاب معجم رجال الحديث به اين نكته اشاره كرده&zwnjاند . تعجب مي&zwnjكنم كه شما از كجا فهميديد كه آيت الله خوئي نيز توثيقات و تعضيفات او را قبول دارد ؟!



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
4   نام و نام خانوادگي:  عبد الله خاكي     -   تاريخ:  14 آبان 87 - 00:00:00
با سلام!
به نظر مي‌رسد در پاسخ به نظري كه از آقاي مجيد رسيده و از سوي مؤسسه پاسخ داده شده در اين جمله جوابتان« نظر شخصي جناب آقاي خوئي رضوان الله تعالي عليه محترم است» رعايت ادب به ساحت بزرگ مرجع عاليقدر جهان تشيع نشده لطفا در اين گونه موارد دقت بيشتر به عمل آيد كه از آن مؤسسه محترم قابل پذيرش نيست و به نظر بزگواري چون ايشان كه در عالم فقه و فقاهت محل تامل همه بزرگان است نظر شخصي نمي‌گويند و براي همه علماء و بزرگان قابل استفاده است لكن نقد نظر آن بزرگوار مطلب ديگري است كه در جاي خود به آن پرداخته مي‌شود.
جواب نظر:
دوست عزيز و گرامي سلام ! ما هرگز قصد اهانت به مرجعي بزرگي همچون آيت الله خوئي را نداشته&zwnjايم . فكر مي&zwnjكنم كه برداشت شما كمي سخت گيرانه باشد . ما هرگز نگفته&zwnjايم كه نظر ايشان قابل استفاده نيست . اتفاقاً نظر آيت الله خوئي در اين باره ، نظري است منحصر به فرد و هيچ يك از بزرگان ديگر اين نظر را نداده&zwnjاند .

بي&zwnjشك آيت الله خوئي رضوان الله تعالي عليه از برترين دانشمندان تاريخ شيعه و افتخار بزرگي براي ما است ؛ اما باعث نمي&zwnjشود كه نظراتش غير قابل نقد باشد .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
5   نام و نام خانوادگي:  سيستاني     -   تاريخ:  18 آبان 87 - 00:00:00
با سلام
چند وقتي است كه در و ديوار شهرهاي سيستان و بلوچستان از شعارهايي مانند (اميرالمومنين عمر) (زنده باد عمر )و امثالهم پر شده يا روي تابلوي روستاهاي سني نشين (عمر آباد)و غيره مي نويسند
1-وظيفه مردم چيست؟
2- چرا آقايان فقط...... عمر هستند مگر ساير رهبرانشان بر گردن ايشان حق!!!ندارند؟!!!!آخه اسلام اينها رو كه ابوبكر آورده.

متشكرم
6   نام و نام خانوادگي:  مياوقي     -   تاريخ:  01 بهمن 87 - 00:00:00
با سلام و عرض ارادت ، هميشه اين سوال براي بنده مطرح است و آنهم اينكه : لزوم غيبت امام زمان و اساسا تولد و سپس غيبت امام زمان چيست ؟لطفا مسئله را بيشتر از ديدگاه شيعه پاسخ دهيد .( لطفا دلايل خلاصه وار و بند به بند ارائه شود .) متشكرم .
جواب نظر:
با سلام
مي توانيد به سخنراني هاي جناب دکتر قزويني در شبکه سلام در اين زمينه مراجعه فرماييد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=20

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=21

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=22

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
7   نام و نام خانوادگي:  فرهادسعيدي     -   تاريخ:  06 ارديبهشت 88 - 00:00:00
اين مسخره بازيها چيست چرا مطالب خواسته شده در سايت يافت نمي شود اما عنوانها وجود دارد و الكي وقت ما را مي گيرد اگر اينگونه است بهتر آنست كه سايتان را ببنديد مردم الاف شما نيستند.
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
1- انچه شما مي خواهيد پيدا كردن اشكال به شيعه است !!! كه به حول و قوه الهي در اين سايت يافت نخواهد شد .
اما اگر واقعا به دنبال مطلبي جزيي هستيد ، آن را مطرح كرده تا پاسخ دقيق به شما داده شود .
2- «الاف» اشتباه است و صحيح آن «علاف» است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما