* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: امير دلاور از بندر عباس -
تاريخ: 21 شهريور 91 - 02:44:46
با سلام. خيلي عالي جامع و کامل بود ديگه اين کا رنشناسان وهابي وصال چي مي خواهند بگويند. برن در دکانشان را ببندند. خود سني ها هم فهميدند که اينا دروغگو هستند. پيشنهاد ميکنم ديگر شبهات اين اقاي کار نشناس با اون مجري شمراني پيرو شمر( لعنه الله ) را عنوان کنيد و جوابشان را همين طور بدهيد اگه مردن جواب ميدند هرچند جوابي ندارند . آقاي يزداني سيد بزرگوار (احسنت/طيب الله)النماس دعا دارم. مادرت زهرا پاداش شما را بدهد.دعا گو هستم. |
2 |
نام و نام خانوادگي: منتظر -
تاريخ: 26 شهريور 91 - 17:16:55
سلام عليکم و رحمه الله و برکاته... فقط مي توانم بگويم اجرتان را خود پيامبر صلي الله عليه و اله و اهل بيتش بدهند. خدا توفيقاتتان را بيش کند و عمر با برکت به شما دهد. اللهم و سرّ نبيک محمد صلي الله عليه برؤيته و من تبعه علي دعوته وارحم استکانتنا بعده اللهم اكشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم يرونه بعيدا و نراه قريبا برحمتک يا ارحم الراحمين... جزاکم الله خيرا... دعاگويتان هستيم. |
3 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 27 شهريور 91 - 11:35:21
از پاسخ كامل شما ممنومم |
4 |
نام و نام خانوادگي: علي اشرف خليلي -
تاريخ: 28 شهريور 91 - 00:44:09
سلام عليکم! حرف حساب نداشتن جواب ندادند! |
5 |
نام و نام خانوادگي: احمد -
تاريخ: 04 آبان 91 - 13:39:51
سلام . شبکه وهابي وصال است نه کلمه...خواهشا عوض کنيد تا اين اشتباه را بزرگ نکنند.اين ها دنبال بهانه اند.ياعلي |
6 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 10 آبان 91 - 13:54:38
سلام واقعا دست مريزاد، سلام الله وملائکته عليکم، حضي برديم از اين همه دقت و علم ........ تا کور شود هرآنکه نتوان ديد....................... اما به دوست عزيزم احمد به چهره خوشگل و طريقه کلام مجريان شبکه کلمه خود را مشغول نکنيد مواظب زهر کشنده اين افعيان و کژ دمان خوش صورت و بدسيرت باشيد که کشنده است. همهم آنها در اين عقده(وهابيت) از يک کرباسند |
7 |
نام و نام خانوادگي: عبدالرحمان -
تاريخ: 24 آذر 91 - 02:47:54
دو نمونه از هجوم شيعه براي تحريف معني قرآن براي اينکه بندگان در روز قيامت حجتي نداشته باشند و نگويند يا الله! دين صحيح تو بما نرسيد! براي همين، الله جل جلاله يک معجزه خود را دايمي و پيوسته و هميشگي و مستمر قرار داد، آري الله سبحانه و تعالي، يک معجزه خود را براي فرد فرد بشر ملموس و قابل لمس و قابل رويت کرد! آري آن معجزه ( تحريف نشدن متن قرآن است) همه دنيا از سني تا شيعه از کافر تا مسلمان از شرق تا غرب از شمال تا جنوب، بر اين عقيده هستند که قرآن تحريف نشده و عملا هم ما يکجور قرآن داريم و کسي ادعا ندارد که قرآني غير از اين قرآن وجود دارد! الله اجازه تحريف را به بشر نداد. پس شيعه چون نتوانسته متن اين کتاب آسماني را عوض کند .( نتوانسته چون اجازه از طرف الله نداشته ، اختيار نداشته ) پس آمده معني را تحريف کرده!! دو مورد را ذکر ميکنيم تا خوانندگان ما از اين مذهب ساختگي فاصله بگيرند: شيعه ميگويد:منظور از (آل ياسين) در قرآن حضرت علي است! شيعه ميگويد فقط ما نيستيم که آيه «سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ يَاسِينَ» (الصافات:130) در سوره صافات را معني ميکنيم به سلام بر اهل بيت، بلکه حتي ابن حجر مکي متعصب در کتاب «صواعق محرقه» در فضايل اهل ، نوشته است که: جماعتي از مفسرين از ابن عباس معروف به حبر امت نقل نموده اند که : ان المراد بذلک سلام علي آل محمد، يعني: مراد از ال ياسين ال محمدند.پس سلام بر ال ياسين ، سلام بر ال محمد است و همچنين مي نويسد که: امام فخر رازي ذکر نموده است: يعني: اهل بيت أن حضرت در پنج چيز با ان حضرت برابري مي کنند، فرموده سلام بر آل ياسين( ال محمد) ابوبکر بن شهاب الدين علوي در ص 24 باب اول « رشفه الصادي من بحر فضائل النبي الهادي» چاپ مصر سال 1303 از جماعتي از مفسرين از ابن عباس نقل نموده که مراد از الياسين در ايه فوق، آل محمد هستند. همچنين امام فخر رازي در ص 163 جلد هفتم «تفسير کبير مفاتيح الغيب»از جماعتي از مفسرين از ابن عباس نقل نموده که سلام علي آل ياسين يعني سلام بر آل محمد... پاسخ اهل سنت: مکر شيعه اين است که نگاه ميکند به تفسيرهاي بين مفسرين رنگارنگ، و سپس هر مفسري که اشتباهي داشت همان اشتباه را مذهب خود ميکند در اين آيه مثلا حرف ابن کثير را حرف شيطان مينامد و دست بدامان ابن حجر مکي ميزند و او را قبول دارد. اما در آيه ديگر، تفسير همين ابن حجر را تفسيري شيطاني ميداند( چون مطابق مذهبش نيست) و تفسير ابن کثير را ميپذيرد اين يک مکر شيعه است! مکر دومش اين است که مثلا همين اين حجر مکي ممکن است ده راي مختلف درباره آيه را نوشته باشد که يکي از آنها با مذاق شيعه مطابقت داشته باشد و9 تاي ديگر ضد عقيده شيعه باشد، در اينجا عالم شيعي آن 9 راي ديگر را ناديده گرفته همين يکي را مينويسد و آن را منصوب ميکند به اين حجر مکي!! اين است مکر دوم علماي شيعه! اما مکر سوم اين است که اصلا دست بدامان کسي زده که اهل سنت نه او راقبول دارند نه تفسيرش را و نه اصلا او مفسر است و اصلا او کتاب در تفسير هم ندارد شيعه تفاسير اصلي را به کناري گذاشته و دنبال معني اين ايه در يک کتاب بي ارزش گشته اين مکرسوم است!! حالا تفسير آيه: ببينيد اي دوستان! اين آيه در سلسله آياتي است که در آنها خداوند اول نام پيامبري را ذکر ميکند و بعد ميگويد سلام بر او خودتان آيات را ببينيد: وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ (75) وَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ (76)..... سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ (79) إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (80) وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ (83) إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (84)....... وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآَخِرِينَ (108) سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ (109) وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ (114)) .......وَتَرَكْنَا عَلَيْهِمَا فِي الْآَخِرِينَ (119) سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ (120) إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (121) وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (123) إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ (124) أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ (125) اللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آَبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (126) فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (127) إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ (128) وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآَخِرِينَ (129) سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ (130) إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (131) سوره صافات خواننده گرامي ملاحظه نمودي روال آيات را؟ کارنامه حضرت نوح را ذکر ميکند و بعد ميگويد پاداش نوح اين بود که آيندگان بگويند سلام بر نوح بعد کارنامه حضرت ابراهيم را ذکر ميکند و سپس ميگويد پاداش ابراهيم اين بود که آيندگان بگويند سلام بر ابراهيم. کارنامه حضرت موسي را ذکر ميکند و بعد ميگويد پاداش موسي اين بود که آيندگان بگويند سلام بر موسي کارنامه حضرت هارون را ذکر ميکند و بعد ميگويد پاداش هارون اين بود که آيندگان بگويند سلام بر هارون و بعدکارنامه حضرت الياس را ذکر ميکند و بعد ميگويد پاداش الياس اين بود که آيندگان بگويند سلام بر الياس اينجا يک دفعه شيعه آمده سخن الله را اينطور ترجمه کرده: و الياس از رسولان بود!به خاطر بياور هنگامي را که به قومش گفت: «آيا تقوا پيشه نميکنيد؟!آيا بت «بعل» را ميخوانيد و بهترين آفريدگارها را رها ميسازيد؟!خدايي که پروردگار شما و پروردگار نياکان شماست!»اما آنها او را تکذيب کردند؛ ولي به يقين همگي احضار ميشوند! مگر بندگان مخلص خدا! ما در ميان امتهاي بعد باقي گذارديم!(كه بگويند)سلام بر علي و فاطمه و حسن و حسين!! آيا اين معقول است که کار را الياس انجام دهد احسنت و آفرين نصيب حسن و حسين شود؟ البته شيعه در اينجا روزنه اي پيدا کرده و ميگويد الياسين با الياس از لحاظ نوشته فرق دارد!!! ولي زبانشناسان ميداند که در عربي ميتوان گفت اسحاقين به جاي اسحاق و يا الياسين به جاي الياس! اين غير معمول نيست! بعد روال آيات سابقه همينطور است . بعد كلمه ( عليه) را آيه قبل را ببينيد: وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآَخِرِينَ (129) سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ (130) (عليه) يعني (بر او) و مفرد است پس الياسين مفرد است گرنه اگر منظور الله پنج تن شيعه بود بايد الله ميفرمود (عليهم) اما شيعه اينهمه حجت را نميبيند ! سخن خود الله را نميبيند!! اينهمه تفسير درست را نميبيند!! و چنگ زده به دامان ابن حجر مكي(اين مرد فرق دارد با علامه ابن حجر عسقلاني ) نمونه ديگري از تحريف شيعه شيعه ميگويد: (وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَرُسُلِهِ أُولَـٰئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ ۖ وَالشُّهَدَاءُ عِندَ رَبِّهِمْ) (الحديد: 19). «كسانى كه به خدا و رسولانش ايمان آوردند «و ميان هيچ يك از آنان فرق نگذاشتند»، آنها صديقين و شهدا نزد پروردگارشانند». هم دلالت دارد بر امامت علي!! شيعه ميگويد: علاوه بر ما، امام برزگ سنيان يعني احمد بن حنبل به نقل از ابن ابي ليلي و او از پدرش روايت ميکند که گفت: رسول خدا فرمود: صديقان سه نفر هستند: حبيب بن موسي النجار مؤمن آل ياسين، آنکه گفت: اي قوم من از فرستادهها پيروي کنيد. و حزقيل مؤمن آل فرعون که گفت: آيا مردي را به خاطر آنکه ميگويد پروردگار من خداوند است ميکشيد. و علي بن ابو طالب نفر سوم است، و او بهترينشان است. ابن مغازلي فقيه شافعي و مؤلف کتاب «الفردوس» نيز مانند همين روايت را نقل کردهاند و اين فضيلتي است که بر امامت علي دلالت ميکند. پاسخ اهل سنت: گفته هاي ابن مغازلي را اعتباري نيست و عقايد او ربطي به اهل سنت ندارد و اهل سنت او را نميشناسند و او رفيق شيعه هاست. اما اين درست است که امام احمد از بزرگان اهل سنت است، اما او نگفته که هرچه من در کتابم نوشتم صحيح است او روايات را با نقل سند ذکر کرده پس گناه صحت يا سقم حديث به گردن راويست. و متن حديث اين است: [ الصديقون ثلاثة حبيب النجار من آل ياسين وحزقيل مؤمن آل فرعون وعلى بن أبى طالب وهو أفضلهم (أبو نعيم فى المعرفة عن أبى ليلى وفيه عمرو بن جميع متهم بالوضع . ابن النجار عن ابن عباس وفيه محفوظ بن أبى دومة ضعيف بمرة) ] حديث أبى ليلى : أخرجه أيضًا : أحمد فى فضائل الصحابة (2/627 ، رقم 1072) ، وابن عساكر (42/43) ، والديلمى (2/421 ، رقم 3866). اين روايت با دو سند ذکر شده در سلسله راويان سند اول عمرو بن جميع است که مرديست متهم به جعل کاري! پس حديثي از او قبول نميشود و در سند دوم محفوظ بن ابي دومه است که محدثين روايات او را خيلي ضعيف ميدانند. پس اين حديث جعليست و شيعه ها ساخته اند.. و اين حديث در مسند احمد نيامده است. مجرد روايت آن هم در باب فضايل به اتفاق اهل فن نشان دهندهي صحت و سنديت حديث نيست. او تا حدودي روايات ديگران را نقل ميکند هر چند صحتشان ثابت نشده باشد. هر که کمي اطلاع داشته باشد ميداند که احمد بن حنبل در مورد هر حديثي که در باب فضايل کتابش ميآورد نميگويد: اين حديث صحيح است. از اينها گذشته، در احاديث صحيح داريم که ابوبکر صديق است پس به همين دليل که ابوبکر صديق است حديثي که بگويد صدقين سه نفرند و نام ابوبکر در بين آنها نباشد آن روايت دروغ است، زيرا با ابوبکر ميشوند 4 نفر و هر عاقلي ميداند که محال است عدد صديقين 4 نفر باشد بلکه خيلي زيادتر هستند و اگر نتيجه زحمات هر پيغمبر فقط و فقط ده صدق باشد پس عدد صديقين از يکميليون نفر هم زيادتر است! پس علاوه بر اينکه سند حديث ضعيف است که متن حديث نيز رکيک و نامعقول است ضرب المثلي ميگويد (ان الغريق يتشبث بکل حشيش) انساني که در حالت غرق شدن است براي نجات خود ، چنگ به هر علف هرزه اي ميزند! و اين حال علماي شيعه است! جواب نظر: باسلام دوست گرامي اگر بنظر شما اشتباه است به نظر ما همان صحيح است و ديگر نظراتش اشتباه است. هر كس براي خود تشخيصي دارد و دلايل خود را هم بيان كرده ايم. ثانياً وقتي كسي نظري را نقل كرده و رد نكرده يعني پذيرفته يا اگر روايتي را در مورد آيه اي آورده ما به خود او چه كار داريم ما روايت را مي گيريم و مي گوييم فلاني چنين نقل كرده است و اين هيچ مشكلي ندارد. ثالثاً براي روشن شدن مطلب براي شما در ضمن مثالي مي گوييم كه هرگاه فردي در محكمه بگويد من فلان قدر از فلاني مي خواهم و فلان قدر هم بايد به او بدهم و طرف مقابل بگويد من چنين پولي به او بدهكار نيستم اقرار اولي را مي پذيرند چون اقرار العقلاء علي انفسهم نافذ يعني اگر كسي به قرضي اقرار كند قبول است و بايد آن را بپردازد ولي وقتي در ادامه مي گويد فلان قدر هم او بايد به من بدهد قبول نمي شود چون ادعا است و بايد با شاهد ثابت كند. در اينجا نيز همچنين مسآله اي رخ داده تا وقتي عليه خود سخن مي گويد پذيرفته است چون كسي عليه اعتقاداتش سخن نمي گويد و هر وقت سخن گفت بخصوص كه مورخ هم هست، قبول است. ولي هر گاه به نفع خود سخن گفت اين يك ادعا است و چون به نفع او بوده شايد ساخته باشد يا دقت كافي را نكرده باشد و يا به جهت تسلط قدرت حكام اهل سنت چنين كاري كرده باشد. رابعاً اين عمل توسط اهل سنت هم انجام مي شود. خامساً شما كه منظور ما را نفهميده ايد اظهار نظر هم نكنيد! ياسين منظور رسول خدا صلي الله و عليه و آله است و ال هم آل ايشان هستند لذا «ي و ن» علامت تثنيه نيست. استعمال اسحاقين بجاي اسحاق در چه منبعي صحيح دانسته شده است كه ما نفهميديم؟ كدام عرب چنين استعمالي داشته است؟ وجود جعليات شيعه در كتاب اهل سنت اعتبار كتاب را زير سؤال مي برد آنهم كسي مثل احمد حنبل كه از بين ششصد هزار حديث آنها را جدا كرده و نقل كرده است لابد صحيح دانسته و الا چرا مثلاً از ميان هزار حديث بيايد اين يك حديث را بياورد؟ در ثاني حكومت و قدرت در دست اهل سنت آنوقت شيعه بيايد جعل كند؟ دروغ بودن لقب صديق در مورد ابوبكر هم در اين آدرس بررسي شده است مراجعه كنيد: www.valiasr-aj.com/fa/page.php موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
8 |
نام و نام خانوادگي: دوستدار اهل بيت -
تاريخ: 19 دي 91 - 15:16:40
در جواب عبدالرحمان : يکي از خصائص بزرگ خاندان رسالت همين است که در قرآن همه جا سلام مخصوص به انبياء عظام مي نمايد و مي فرمايد: سلام علي نوح في العالمين، سلام علي ابراهيم، سلام علي موسي و هرون،(سوره صافات). ولي در هيچ جاي قران سلام بر اولاد انبياء ننموده است مگر بر اولاد خاتم الانبياء حضرت محمد مصطفي ( صلي الله عليه و اله و سلم)، که مي فرمايد: سلام علي آل ياسين.(130 سوره صافات) (( يس)) يکي از نام هاي پيامبر اکرم(ص) است. دلايل عقليه: در معناي « يس» و اين که يس از نام هاي حضرت محمد(ص) است، چون مي دانيد در قران مجيد پنج اسم از دوازده اسم پيغمبر براي مزيد بينايي امت ذکر گرديده و ان پنج اسم مقدس((محمد)) ، ((احمد))، (( عبدالله)) ، (( نون)) و (( يس)) است. خداوند در اول سوره ياسين مي فرمايد که: يس و القرآن الحکيم انک لمن المرسلين.[ اي سيد رسولان و اي کاملترين انسان! قسم به قران حکمت بيان به درستي که توالبته از پيغمبران خدائي] . يا حرف نداء و «س» نام مبارک ان حضرت و اشاره به حقيقت و سويت اعتداليه ظاهريه و باطنيه ان حضرت مي باشد. سوال: علت اينکه ميان حروف تهجي« س» نام مبارک ان حضرت گرديده است چيست؟ جواب:« س» اشاره اي است به عالم معني و حقيقت اعتدال ان حضرت،چه انکه حائز مقام خاتميت کسي است که وجودش به حد اعتدال رسيده باشد و ان وقتي است که (( ظاهر)) و (( باطن)) او يکسان باشد و اين مرتبه در وجود اقدس حضرت محمد(ص) موجود بوده، فلذا با حرف « س» اثبات مقام براي ان حضرت مي نمايد.به بيان نزديک تر به فهم عموم انکه در ميان حروف تهجي فقط « س» است که ظاهر و باطن ان مساوي است، به اين معني که از براي هر يک از حروف بيست و هشت گانه تهجي در نزد علماي علم اعداد،در مورد زيز و بينه، يا حرفي زيرش از بينه اش زياد است يا بينه اش از زيرش زيادتر...اما تنها حرف ((س)) است که زير و بينه اش مساوي است به همين جهن خطاب مي کند در قران مجيد به خاتم الانبياء (( يس)) که اشاره اي است به ظاهر و باطن پيغمبر، يعني: اي کسي که از حيث ظاهر و باطن واجد اعتدال مي باشي. چون « يس» از نام هاي پيامبر است لذا ال ياسين همان ال محمد(صلوات الله عليه اجمعين) است و سلام علي آل ياسين يعني سلام بر آل محمد(صلوات الله عليه اجمعين) برهانهاي نقليه: حال به صحبت هاي علماء و فضلاء اهل سنت گوش کنيد... ابن حجر مکي متعصب در ذيل آيه سوم از اياتي که در کتاب « صواعق محرقه» در فضايل اهل بيت نقل نموده، نوشته است که : جماعتي از مفسرين از ابن عباس معروف به حبر امت نقل نموده اند که : ان المراد بذلک سلام علي آل محمد، يعني: مراد از ال ياسين ال محمدند.پس سلام بر ال ياسين ، سلام بر ال محمد است و همچنين مي نويسد که: امام فخر رازي ذکر نموده است: ان اهل بيته يساوي في خمسه اشياء في السلام عليک ايها النبي و قال السلام علي ال ياسين و في الصلوه عليه و عليهم في التشهد و في الطهاره قال تعالي طه يا طاهر و قال يطهرکم تطهيرا و في تحريم الصدفه و في المحبه قال تعالي قل ان کنتم تحبون الله قاتبعوني يحببکم و قال قل لا اسئلکم عليه اجرا الا الموده في القربي يعني: اهل بيت ان حضرت در پنج چيز با ان حضرت برابري مي کنند، اول در سلام، فرموده: سلام بر پيغمبر بزرگوار و نيز فرموده سلام بر آل ياسين( ال محمد) و دوم در صلوات بر ان حضرت و بر ايشان در تشهد نماز،سوم در طهارت که خداي متعال فرموده است: طه، يعني اي طاهر و در باره انها ايه ي تطهير را نازل فرموده و چهارم در تحريم صدقه که بر پيغمبر و اهل بيتش حرام است، پنجم در محبت که خداي متعال فرموده:بگو اگر شما دوست مي داريد خدا را متابعت نماييد مرا،تا دوست بدارد خدا شما را و در باره اهل بيت ان حضرت فرموده: محمد بگو ( به امت) من اجر و مزدي از شما نمي خواهم مگر دوستي ذوي القربي و اهل بيتم( ايه 23 شوري) ابوبکر بن شهاب الدين علوي در ص 24 باب اول « رشفه الصادي من بحر فضائل النبي الهادي» چاپ مصر سال 1303 از جماعتي از مفسرين از ابن عباس نقل نموده که مراد از ال ياسين در ايه فوق، آل محمد هستند همچنين امام فخر رازي در ص 163 جلد هفتم « تفسير کبير مفاتيح الغيب» از جماعتي از مفسرين از ابن عباس نقل نموده که سلام علي آل ياسين يعني سلام بر آل محمد... در چنين مقام بالايي، خداوند متعال درود و سلام و صلوات بر اهل بيت (صلوات الله عليه اجمعين) فرستاده و فرموده سلام بر آل محمد. ما نيز از خداي خود تاسي کرده و بر اين عزيزان سلام و درود مي فرستيم و از پيامبر خود نيز تاسي مي کنيم و به اهل بيتش (صلوات الله عليه اجمعين) متوسل مي شويم ، زيرا نبي مکرم اسلام (ص) فرمود: اهل بيت من مانند کشتي نوح هستند که هر کس سوار شد، نجات يافت و هر کس تخلف ورزيد هلاک شد... و همچنين فرمود: من دو چيز گرانبها بين شما به امانت مي گذارم، يکي کتاب خدا و ديگري عترت و اهل بيتم، مادامي که به انها تمسک جوييد گمراه نمي شويد، اين دو از هم جدا نمي شوند تا انکه در کنار حوض کوثر بر من وارد آيند. اينها سخنان پيامبري است که خداوند با صراحت در باره او مي فرمايد: هرگز به هواي نفس سخن نگويد،سخن او هيچ غير از وحي خدا نيست(ايه 3و4 سوره نجم) پس چه خوب است ما هم طبق دستور و سنت پيامبر(ص) به خاندانش توسل و تمسک بجوييم و از انها جدا نشويم و طلب شفاعت از اين خاندان بزرگ بنماييم... |
9 |
نام و نام خانوادگي: ذوالنور -
تاريخ: 19 دي 91 - 20:35:53
آقاي دستپاچه وبيسواد ي که بااين بددفاع کردنت ازاهلبيت عليهم السلام به آن بزرگواران ضربه مي زني وآيه هم نازل مي کني! ونام خودت رو "دوستدار اهل بيت" گذاشتي سلام انگارتاکنون يک بارهم قرآن رو صحيح ختم نکردي؟ اين آيه اي که به اشتباه خواندي سلام علي آل! ياسين! درستش صفحه 450 عثمان طه آيه123 سور%E |
10 |
نام و نام خانوادگي: ذوالنور -
تاريخ: 20 دي 91 - 09:07:19
سلام ببخشيدگوياهمه کامنت من برايتان نيامده! خلاصه اش رامي نويسم. درست آيه اين است"سلام علي اِل ياسين" که همان حضرت اِلياس است که قبل ازاين آيه گفته" وانّ اِلياس لمن المرسلين..."وبعدازآن خداوندبه ضميرمفردمي گويد....انه من عبادناالمومنين پس ازخودتان آيه نازل نکنيدوتحريف لفظي قرآن،شاخ ودم نداردهمين کارشماتحريف وتوهين به قرآن است. ولي ايکاش همان کامنت ديروزمن برايتان آمده بود.همين مقدارهم اگربخواهدمي فهمد.والسلام جواب نظر: باسلام دوست گرامي در اين مورد قرائت هاي قرآن متفاوت است. يكي از قرائت هاي آن به صورت آل ياسين است چنانكه در تفسير جلالين سيوطي، تسهيل لعلوم التنزيل كلبي، تفسير بيضاوي و تفسير البغوي و فيض القدير شوكاني آمده است. بغوي در تفسيرش چنين مي نويسد: «قرأ نافع وابن عامر ( آل ياسين ) بفتح الهمزة مشبعة وكسر اللام» (تفسير البغوي ،ج4، ص41، دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : خالد عبد الرحمن العك) شوكاني نيز در تفسيرش، غير از دو قاري قبلي «أعرج وشيبة» را هم اضافه مي كند كه اينطور قرائت كرده اند.(فتح القدير، ج4، ص409) اينك نظر شما را به سخنان مفسر قرآن حضرت آيت الله مكارم شيرازي در تفسير نمونه جلب مي كنم: «الياسين» كيانند؟ مفسران و مورخان در مورد «الياسين»، نظرات متفاوتى دارند: الف: بعضى، آن را لغتى در «الياس» مى دانند، يعنى همان گونه كه فى المثل «ميكان» و «ميكائيل» دو تعبير از آن فرشته مخصوص است، و «سينا» و «سينين» هر دو نام براى سرزمين معروفى است، «الياس» و «الياسين» نيز دو تعبير از اين پيغمبر بزرگ است. ب: بعضى ديگر، آن را جمع مى دانند، به اين ترتيب كه «الياس» با ياء نسبت همراه شده، و «الياسى» شده، و بعد با ياء و نون جمع بسته شده و «الياسيين» گرديده، و پس از تخفيف، «الياسين» شده، بنابراين مفهومش كليه كسانى است كه به «الياس» مربوط بودند و پيرو مكتب او شدند. ج: «آلياسين» با الف ممدوده، تركيبى است از كلمه «آل» و «ياسين»، «ياسين» طبق نقلى نام پدر «الياس» است، و طبق نقل ديگرى از نامهاى پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله، بنابراين «آل ياسين» به معنى خاندان پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله يا خاندان «ياسين» پدر «الياس» مى باشد. قرائن روشنى در خود قرآن است كه همان معنى اول را تأييد مى كند كه منظور از «الياسين» همان «الياس» است؛ زيرا بعد از آيه «سَلامٌ عَلى الْياسِيْنَ» به فاصله يك آيه مى گويد: إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ: «او از بندگان مؤمن ما بود»، بازگشت ضمير مفرد به «الياسين» دليل بر اين است كه او يك نفر بيشتر نبوده، يعنى همان «الياس». قرينه ديگر، اين كه: اين آيات چهارگانهاى كه در پايان ماجراى «الياس» آمده، عيناً همان آياتى است كه در پايان داستان «نوح»، «ابراهيم»، «موسى» و «هارون» عليهم السلام بود، و هنگامى كه اين آيات را در كنار هم قرار مى دهيم مى بينيم سلامى كه از سوى خدا در اين آيات ذكر شده، به همان پيامبرى است كه در صدر سخن آمده است (سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِى الْعالَمِينَ- سَلامٌ عَلى ابْراهِيْمَ- سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ). بنابراين در اينجا هم «سَلامٌ عَلى الْياسِيْنَ» سلام بر «الياس» خواهد بود (دقت كنيد). نكته اى كه در اينجا بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه در بسيارى از تفاسير، حديثى نقل شده كه سند آن به «ابن عباس» برمى گردد، او مى گويد: منظور از «آل ياسين» آل محمّد صلى الله عليه و آله است؛ چرا كه «ياسين» از اسماء پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است. در «معانى الاخبار» «صدوق» در بابى كه براى تفسير «آل ياسين» ذكر كرده پنج حديث در همين زمينه نقل شده كه هيچ كدام از آنها به ائمه اهلبيت عليهم السلام- جز يك حديث- منتهى نمى شود، و راوى آن حديث شخصى به نام «كادح» يا «قادح» است كه در كتب رجال خبرى از او نيست. از آنجا كه اين اخبار، روى فرض اين است كه قرائت آيه فوق را به صورت «سَلامٌ عَلى آلِ ياسِيْنَ» بخوانيم، و هماهنگى آيات را ناديده بگيريم، و اسناد اين روايات نيز چنان كه ديديم قابل گفتگو است، بهتر اين است كه از قضاوت درباره اين روايات، خوددارى كنيم و علم آن را به اهلش بسپاريم.(تفسير نمونه، ج19، ص: 162) موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
11 |
نام و نام خانوادگي: ذوالنور -
تاريخ: 20 دي 91 - 20:24:27
سلام باتشکرازگروه پاسخ به شبهات اتفاقاًمن نيزبه علم به تفسيري که مي دانستم چندخط کوتاه رابراي آقاي "دوستداراهلبيت" نوشته ام که درهمان چندخط، نظري کوتاه ازآيت الله مکارم آورده ام ومي بينيدکه حضرت آيت الله مکارم نيزباهمه اقوال مختلفه اي وجودداردبهترين معناوتفسيراز"اِل ياسين"را همان حضرت اِلياس پيامبر،دانسته اند!هم به قرينه آيات قبل وبعد! وهم به قرينه ضميرمفرد"انه من عبادناالمومنين"وهم به ديگرقرائن.وعمده نظرات مفسرين ديگرنيزهمين است. باتشکروقدرداني ازشما.والسلام |
12 |
نام و نام خانوادگي: دوستدار اهل بيت -
تاريخ: 25 دي 91 - 14:11:42
در جواب آقاي ذوالنور : سوره صافات آيه 130 متن آيه : سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ متن شما : انگارتاکنون يک بارهم قرآن رو صحيح ختم نکردي؟ اين آيه اي که به اشتباه خواندي سلام علي آل! ياسين! درستش صفحه 450 عثمان طه آيه123 سور%E من نمي خواهم به شما توهين کنم که سواد داري يا خير ولي با توجه به سواد کم من ؛من چنين سوره اي را در قرآن پيدا نکردم (صفحه 450 عثمان طه آيه123 سور%E ) من نميدانم به آيه گير دادي يا به تفسير علما ويا روايات به اين سوره ؟؟؟؟؟؟؟؟ |
13 |
نام و نام خانوادگي: دوستدار اهل بيت -
تاريخ: 25 دي 91 - 14:19:14
علي عليه السلام در آيه 130 سوره صافات عن الصادق جعفر بن محمد عن ابيه عن آبائه عن علي عليه السلام: في قوله عز و جل: ( سلام علي آل ياسين ) { سورة الصافات الآية 130 } قال: ياسين محمد صلي الله عليه و اله وسلم و نحن آل ياسين. امام صادق عليه السلام از پدران گرامي اش نقل مي کند:امام علي عليه السلام در تفسير « سلام علي آل يس » ( سوره صافات آيه 130 ) فرمود: مقصود از ياسين محمد صلي الله عليه و اله وسلم و ما آل ياسين هستيم. امالي صدوق مجلس 72 حديث 1. |
14 |
نام و نام خانوادگي: ذوالنور -
تاريخ: 26 دي 91 - 11:23:08
باسلام جناب "دوستداراهلبيت" اگرمي خواهيدخودرابه خواب غفلت بزنيداين راه واين هم جاده ولي حداقل مردباشيدوبه کامنت ناقص من که نسبتاًمفصّل برايتان نوشته بودم ومتاسفانه فقط يکي دوخط آن بيبشتربدست عزيزان گروه وليعصرنرسيده استنادنکنيد شمااگرمي خواهيدچشمتان بازشودوازحقيقت بفهميدکافي است همان کامنت کوتاه من درشماره(10)وپاسخ خوب ومفصل گروه وليعصروسپس کامنت(11)من رابادقت بخوانيدوبراي من قيل وقال نکنيد رشته من تفسيرقرآن است واگراز روايت حفص ازعاصم سردرمي آوريدکه تواتروصحت آن مورداجماع مسلمين اعم ازشيعه وسني است وهمه قرآنهاي عربي! واصطلاحاًبخط عثمان طه، چنين مکتوب است"سلام علي اِل ياسين"! نه !علي آل ياسين!!! مضافاً تمام قرائن آيات قبل وبعدوضمائرمختلفه وافعال مفردوياتثنيه اي که درحق پيامبران به تناسب مفردوياتثنيه آنهاآمده بي شک دال براين است که صحيح آيه "سلام علي اِلياسين" است که همان حضرت اِلياس مفرداست!که ازآيه 123اينچنين آغازمي شود"وانّ اِلياس لمن المرسلين".......تاسلام علي اِلياسين اناکذالک نجزي المحسنين انه من عبادناالمومنين..قرآن عثمان طه صفحه 450و451سورة صافات بعنوان مثال همان صفحه450آيات 114 به بعدراکه درخصوص موسي وهارون است به دقت قرائت نمائيدتا ببينيددقيقاًباهمان سياق آيات راباضمائرتثنيه مي آوردوقبل ازآن مجدداًبخوانيدکه درحصوص پيامبران ديگر،چگونه وباچه افعال وضمائري سخن مي گويد؟ حالا برويدوتاقيامت توجيه کنيدوحديث بياوريد!خودتان مي دانيد. وماعليناالاالبلاغ المبين. |
15 |
نام و نام خانوادگي: ذوالنور -
تاريخ: 26 دي 91 - 13:09:35
عزيزان گروه پاسخ به شبهات مذهبي سلام برشما لطفاً حتماً نظراخيربنده راخطاب به :دوستدار اهلبيت"علني نمائيد. لِيهلک من هلک عن بيّنةٍ و يحي من حيّ عن بيّنةٍ. باتشکر |
16 |
نام و نام خانوادگي: مهدي رستمي -
تاريخ: 28 دي 91 - 15:23:47
سلام بر دوستان عزيز برادر گرامي ، ذوالنور عزيز قرآن ظاهري دارد و باطني . اينکه اهل بيت ، آل ياسين باشند از ديد شما غير ممکن است ؟ و اينکه امام به بطني از باطن هاي قرآن اشاره کرده باشند آيا ناخوشايند است ؟ بنده نيز معتقدم ال ياسين همه ي صالحين ( و گل سرسبد انان محمد و ال محمد ) باشند ( بر اساس ايه و روايت ) . که الياس نيز در اين ميان است . با تشکر يا علي |
17 |
نام و نام خانوادگي: مصطفي -
تاريخ: 01 بهمن 91 - 16:59:23
با سلام سوره بقره آيه 124 : وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿124﴾ فرومده اند ابراهيم را با کلمات بيازمديم منظور از کلمات چيست باور ميکنيد که 95 در صد ما نميدونيم منظورش چيه من الان ميگم منظور از کلمات همون پنج تن هستند و جلبه بعدش ابراهيم خليل الله امام مي شه و اين آيه ثابت ميکنه که امامت از نبوت بالاتره پس هر کي امامان رو قبول نداره مانند آقاي عبدالرحمان در شک کامل به سر ميبره و فقط در معني آيه توجه ميکنه و آيات بعدش خيلي جالبه که فقط به معني اکتفا ميکنم و چون خانه كعبه را مرجع امور دينى مردم و محل امن قرار داديم (و گفتيم ) از مقام ابراهيم جائى براى دعا بگيريد و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه را براى طواف كنندگان و آنها كه معتكف ميشوند و نمازگزاران كه ركوع و سجود ميكنند پاك كنيد (125) و چون ابراهيم گفت پروردگارا، اين شهر را محل امنى كن و اهلش را البته آنهائى را كه بخدا و روز جزا ايمان مى آورند از ثمرات ، روزى بده خداى تعالى فرمود: به آنها هم كه ايمان نمى آورند چند صباحى روزى مى دهم و سپس بسوى عذاب دوزخ كه بد مصيرى است روانه اش ميكنم ، روانه اى اضطرارى (126) و چون ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه را بالا مى بردند گفتند: پروردگارا (اين خدمت اندك را) از ما بپذير كه تو شنواى دعا و داناى (به نيات ) هستى (127) پروردگارا، و نيز ما را دو مسلمان براى خود بگردان و از ذريه ما نيز امتى مسلمان براى خودت بدار و مناسك ما را بمانشان بده و توبه ما را بپذير كه تو تواب و مهربانى (128) پروردگارا و در ميانه آنان رسولى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان تلاوت كند و كتاب و حكمتشان بياموزد و تزكيه شان كند كه تو آرى تنها تو عزيز حكيمى (129)كسى از كيش ابراهيم روگردان است كه خود را دچار حماقت كرده فهم خدادادى را از دست داده باشد، با اينكه ما او را در دنيا برگزيديم و او در آخرت از صالحان است (130) آن زمانش را بيادآر كه پروردگارش بوى گفت : اسلام بياور گفت من تسليم رب العالمينم (131 حالا اهل بيت و پيامبر از کدام پسر حضرت ابراهيم بود همه مي دونيد که حضرت اسماعيل ميباشد و حضرت ابراهيم دعا کرده که از ذريه اش پيامبر خاتم و امام به دنيا بيايد و خداوند هم اين دعاي حضرت ابراهيم رو برآورده کرد و پيامبر و دخترش و دوازده امام معصوم بودند که آيه تطهير اين رو ثابت کرده حالا هر کي قبول ميکنه واقعيت رو قبول ميکنه و گرنه راه شيطان رو در پيش ميگيره و همونطور که دوستمون از پيامبر که نبي مکرم اسلام (ص) فرمود: اهل بيت من مانند کشتي نوح هستند که هر کس سوار شد، نجات يافت و هر کس تخلف ورزيد هلاک شد... و همچنين فرمود: من دو چيز گرانبها بين شما به امانت مي گذارم، يکي کتاب خدا و ديگري عترت و اهل بيتم، مادامي که به انها تمسک جوييد گمراه نمي شويد، اين دو از هم جدا نمي شوند تا انکه در کنار حوض کوثر بر من وارد آيند. اينها سخنان پيامبري است که خداوند با صراحت در باره او مي فرمايد: هرگز به هواي نفس سخن نگويد،سخن او هيچ غير از وحي خدا نيست(ايه 3و4 سوره نجم) پس چه خوب است ما هم طبق دستور و سنت پيامبر(ص) به خاندانش توسل و تمسک بجوييم و از انها جدا نشويم و طلب شفاعت از اين خاندان بزرگ بنماييم... و در آخر در اون دنيا فقط شفاعت کساني پذيرفته مي شود که به چهارده معصوم متوسل ميشوند پس بدون تعصب تحقيق کنيم. |
18 |
نام و نام خانوادگي: مصطفي -
تاريخ: 02 بهمن 91 - 22:50:53
جناب ذوالنور شما خودتون رو به خواب غفلت زديد کسي به امامان معصوم شک بکنه در خواب غفلت است و در دشمني با پيامبر و خدا بر خواسته پس جناب ذوالنور از خواب غفلت بيدار شيد و سوره مائده آيه 55 رو بخونيد در اينکه چه کسي در رکوع نماز زکات داده شيعه و سني در اينکه آن شخص امام علي بود شکي ندارن پس چرا از خواب غفلت بيدار نمي شي و به جناب دوستدار اهل بيت ميگيد از خواب بيدار بشه شما خودتون توي خوابيد و دوستار اهل بيت کاملا بيداره. سوره مائده آيه 55 : إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ترجمه : ولى شما خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده اند همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند الحمد صلي الله محمد و آل محمد و يک نکته صلوات بفرستيد و به من بگيد در آخر صلوات (آل محمد) منظور چه کساني هستند در اينکه چه کساني هستند باز هم شکي در اون نيست پس صلوات هم تحريف شده البته به نظر شما در نظر ما شکي در اون نيست |
19 |
نام و نام خانوادگي: مصطفي -
تاريخ: 19 بهمن 91 - 16:33:57
اهل سنت ولي را به معناي دوست ميگيرند حالا به روايت زير دقت کنيد که جناب عمر خليفه دوم خطاب به امام علي (ع) و عباس مي گويند آقاي ابوبکر و عمر هم از همين کلمه ولي استفاده کرده اند و معناي جانشيني را از آن فهميده اند. دقت کنيد: مسلم بن حجاج نيشابوري به نقل از خليفه دوم جناب عمر ، آنگاه که اميرالمؤمنين (ع) و عباس جهت مطالبه ارث نزد او رفته بودند ، مينويسد :… فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَکْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَکَ مِنَ ابْنِ أَخِيکَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَکْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَ وَلِىُّ أَبِى بَکْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا . پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبکر گفت : من «ولي» رسول خدا هستم ، شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زادهات را درخواست کردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را و ابوبکر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نميگذاريم ، آنچه ميماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناهکار ، حيلهگر و خيانتکار ، معرفي کرديد و حال آن که خدا مي داند که ابوبکر راستگو ، دين دار و پيرو حق بود .پس از مرگ ابوبکر ، من «ولي» پيامبر و «ولي» ابوبکر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو حليه گر و گناهکار خوانديد .صحيح مسلم کِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُکْمِ الْفَيْءِ ، در اين روايت صحيح ، عمربن الخطاب، تصريح ميکند که ابوبکر خود را « ولي » و خليفه رسول خدا (ص) ميدانست ؛ اما امير المؤمنين عليه السلام و عباس او را تکذيب کرده و وي را خيانت کار و دروغگو و گناهکار و حيله گر ميدانستند و عمر نيز خود را «ولي» رسول خدا (ص) ميدانست و همانند ابوبکر از سوي آنان دروغگو خيانت کار و حيله گر و گناهکار معرفي شد . پس نگوييد «ولي» يعني دوست. اگر «ولي » به معني دوست است پس چرا اينجا اين «ولي» را به معناي دوستي نمي گيريد اگر بخواهيم اين حرف شما را قبول کنيم ، شما هم بايد قبول کنيد که طبق همين روايت صحيح که مسلم آورده،ابوبکر و عمر دشمن رسول الله (ص) بودند و تا رسول الله (ص) از دنيا رفت،آنها بلافاصله دوست او شدند!! ببينيد باز به ضرر شماست.پس دست و پاي بي خود نزنيد. حالا «ولي» به چه معني است نکنه براي امام علي (ع) دوست است اما براي خلفاي سه گانه معني فرق ميکنه. شديدا منتظر پاسخ شما هستم |
20 |
نام و نام خانوادگي: مصطفي -
تاريخ: 19 بهمن 91 - 16:34:40
اهل سنت ولي را به معناي دوست ميگيرند حالا به روايت زير دقت کنيد که جناب عمر خليفه دوم خطاب به امام علي (ع) و عباس مي گويند آقاي ابوبکر و عمر هم از همين کلمه ولي استفاده کرده اند و معناي جانشيني را از آن فهميده اند. دقت کنيد: مسلم بن حجاج نيشابوري به نقل از خليفه دوم جناب عمر ، آنگاه که اميرالمؤمنين (ع) و عباس جهت مطالبه ارث نزد او رفته بودند ، مينويسد :… فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَکْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَکَ مِنَ ابْنِ أَخِيکَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « مَا نُورَثُ مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَيْتُمَاهُ کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَکْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- وَ وَلِىُّ أَبِى بَکْرٍ فَرَأَيْتُمَانِى کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا . پس از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ابوبکر گفت : من «ولي» رسول خدا هستم ، شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زادهات را درخواست کردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را و ابوبکر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چيزي به ارث نميگذاريم ، آنچه ميماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناهکار ، حيلهگر و خيانتکار ، معرفي کرديد و حال آن که خدا مي داند که ابوبکر راستگو ، دين دار و پيرو حق بود .پس از مرگ ابوبکر ، من «ولي» پيامبر و «ولي» ابوبکر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو حليه گر و گناهکار خوانديد .صحيح مسلم کِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّيَرِ، بَاب حُکْمِ الْفَيْءِ ، در اين روايت صحيح ، عمربن الخطاب، تصريح ميکند که ابوبکر خود را « ولي » و خليفه رسول خدا (ص) ميدانست ؛ اما امير المؤمنين عليه السلام و عباس او را تکذيب کرده و وي را خيانت کار و دروغگو و گناهکار و حيله گر ميدانستند و عمر نيز خود را «ولي» رسول خدا (ص) ميدانست و همانند ابوبکر از سوي آنان دروغگو خيانت کار و حيله گر و گناهکار معرفي شد . پس نگوييد «ولي» يعني دوست. اگر «ولي » به معني دوست است پس چرا اينجا اين «ولي» را به معناي دوستي نمي گيريد اگر بخواهيم اين حرف شما را قبول کنيم ، شما هم بايد قبول کنيد که طبق همين روايت صحيح که مسلم آورده،ابوبکر و عمر دشمن رسول الله (ص) بودند و تا رسول الله (ص) از دنيا رفت،آنها بلافاصله دوست او شدند!! ببينيد باز به ضرر شماست.پس دست و پاي بي خود نزنيد. حالا «ولي» به چه معني است نکنه براي امام علي (ع) دوست است اما براي خلفاي سه گانه معني فرق ميکنه. شديدا منتظر پاسخ شما هستم |
21 |
نام و نام خانوادگي: فاطمه آذرکيش -
تاريخ: 21 فروردين 92 - 13:23:53
واي به حال اهل سنت دارن از کساني پيروي مي کنند و سنگ کساني رو به سينه ميزنن که مورد خشم و غضب خدا قرار گرفته اند . اهل بيت پيغمبر هدايت گرند و پيغمبر آنها را بعنوان ميزان معرفي فرموده است ، خيلي عجيب است اين همه حديث در مورد اهل بيت باز هم دسته اي گمراه شده اند . فاطمه الزهرا عليها السلام بعنوان يک ميزان از طرف پيغمبر به مردم معرفي شد اگر مردم بعد از پيغمبر متحير ماندند که حق با کيست ؛ ميزان فاطمه الزهرا عليها السلام ميباشد . اولين اختلاف بعد از پيغمبر در مسئله خلافت بود . بعد از وفات رسول الله حق با کيست ؟ حق با علي عليه السلام يا با خلفاء ؟ سند ما فاطمه الزهرا عليها السلام است . اولاً : مسئله غدير که جاي هيچگونه شک و ترديدي را براي مردم بجا نمي گذارد . ثانياً : دفاع فاطمه عليها السلام از ولايت « ان الله يرضي لرضي فاطمه و يغضب لغضبها » ( بحارالانوار ، علامه مجلسي ج 21 ص 279 ) و « فاطمه بضه مني فمن اغبضها اغضبني » ( صحيح بخاري جلد 4 ، ص 210 و 219 – صحيح مسلم جلد 7 ص 141 – سنن ترمذي جلد 5 ص 359 ) اگر فاطمه نسبت به چيزي يا کسي غضب کرد خدا بر او غضب کرده است . اين حديثي است که همه ( شيعه و سني ) مي گويند . بخاري در صحيحش نقل کرده : « فاطمه با آن دو سخن نگفت و بر آن ها غضبناک بود تا از دنيا رفت » (صحيح بخاري جلد 5 ، ص82 باب غزوه خيبر – بخاري جلد4 ، ص42 باب دعاء النبي – بخاري جلد 8 ص 3 کتاب الفرائض ) سني و شيعه بالاتفاق و به طور متواتر مي گويند فاطمه الزهرا عليها السلام بر آن دو غضب داشت . سني و شيعه از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي کنند : اگر فاطمه عليها السلام بر کسي غضب داشت خداوند غضب نموده است . پس بر آن دو چه کسي غضب کرده است ؟خداوند غضب نموده است . فاطمه الزهرا عليها السلام براي تک تک مسلمانهاي روي زمين اتمام حجت کرده است . فرموده : من بر اينها غضب دارم و چون بر آنها غضب دارم ، مورد غضب خدا هستند و آن کساني که مورد غضب خدا هستند راهشان براي ما رفتني نيست . صراط مغضوب عليهم است . چگونه توانستند بعد از وفات پيامبر با دخترش اينگونه رفتار کنند وقتي از حضرت علي عليه السلام دفاع کرد حرفش را زمين بگذارند و به خلفا روي بياورند . و دختر پيامبر را به شهادت برساندند . چگونه توانستند از کساني پيروي کنند که مورد خشم و غضب خدا بودند . پيامبر راجع به امام حسن مجتبي فرمودند : « ابني هذا سيد لان الله يصلح به بين فئتين عظيمتين » (کشف الغمه ، ابوالحسن اربلي ، جلد 1 ، ص 564 ) به عنوان مصلح در آينده معرفي کردند . ولي وقتي اختلاف بين امام حسن عليه السلام و معاويه مي شود مردم چه مي کنند ... نسبت به امام حسين عليه السلام فرمودند : « ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه » ( مدينه المعاجز ، بحراني جلد4 ، ص 53 ) باز مردم چه کردند . خدايا اين اهل سنت رو که اين همه اهل بيت رو اذيت و آزار کردند با خلفاشون محشور کن تا دلمون خنک شه . |
22 |
نام و نام خانوادگي: elia kurdi -
تاريخ: 08 مهر 93 - 14:23:49
سلام عليكم.... قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ : فَعَرَضْتُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فَقَالَ: صَدَقَ أَبُو الطُّفَيلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْكَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِي كِتَابِ عَلِي عليه السلام وَعَرَفْنَاهُ. وَحَدَّثَنَا أَبِي رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِي بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ . وَحَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَينُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ . وَحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِي بْنُ الْحُسَينِ السَّعْدَآبَادِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيفَةَ بْنِ أَسِيدٍ الْغِفَارِي بِمِثْلِ هَذَا الْحَدِيثِ سَوَاء. 1 - ايا منضور از ( كِتَابِ عَلِي عليه السلام ) چه كتابست؟ چي به سر اين كتاب اومده؟ 2 -دوباره شدن وَحَدَّثَنَا سه بار، منضور اينه كه اين حديث سه سند ديگر دارد؟ حسين شفيعتون باشه...... جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
در اينکه حضرت علي عليه السلام مصحفي داشته است ببن شيعه و سني شکي نيست که در روايات شيعه و سني به آن اشاره شده است طبق روايات نقل شده آن مصحف بعد از امام علي (ع) در دست ائمه اطهار عليهم السلام بوده و هم اکنون در دست امام زمان ميباشد. بعد از ظهور، حضرت مهدي عليه السلام اين قرآن را آشکار ميکند، و اين مصحف با قرآن نازل شده هيچ فرقي ندارد مگر در ترتيب نزول، که در آن به شأن نزول و تأويل و تفسير نيز اشاره شده است.
همچنانکه خود علماي اهل سنت اعتراف کرده اند در آن علوم فراواني وجود دارد ابن عبد البر مي نويسد:
قال ابن سيرين فبلغنى أنه كتب على تنزيله ولو أصيب ذلك الكتاب لوجد فيه علم كثير
به من رسيده است که علي عليه السلام قرآنش را طبق نزول نوشته است اگر اين کتاب يافت شود علوم فراوان در آن پيدا ميشود ابن عبد البر النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 3 ص 974، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ. اما در خصوص سه تا حدثنا بايد بگوييم مراد سه روايت است که در هر سه، شيخ صدوق روايت را از روايان مختلف نقل مي کند
و روى الصدوق ابن بابويه أيضا في كتاب الخصال قال: حدثنا ....و حديثنا...و حدثنا...دارد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |