* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 14 بهمن 1392 تعداد بازديد: 3915 
آيا خطبه شقشقيه، تنها از طريق عكرمه خارجى نقل شده است؟
گروه  

آيا خطبه شقشقيه، تنها از طريق عكرمه خارجى نقل شده است؟

سؤال كننده: عبد الفتاح

  توضيح سؤال:

برخى از وهابى‌ها ادعا كرده‌‌اند كه خطبه شقشقيه تنها از طريق عكرمه غلام ابن عباس نقل شده است كه او هم از خوارج بوده است و سخن خوارج از كى تا به حال براى شيعيان حجت شده است كه به آن استناد مى‌كنند؟

  پاسخ:

خطبه شريف شقشقيه، بيش از هفت سند در كتاب‌هاى شيعه و سنى دارد كه تنها دو طريق آن به عكرمه خارجى مى‌رسد .

متن خطبه شقشقيه :

خطبه سوم نهج البلاغه معروف به «خطبه شقشقيه» است كه امير مؤمنان عليه السلام آن را بعد از اين كه به خلافت رسيد و مردم با ايشان بيعت كردند، بيان فرموده است. متن خطبه اين است:

3 - ومن خطبة له وهي المعروفة بالشقشقية

أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى

         شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا            وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ

فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ‏ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ

فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ‏ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا

أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالُوا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ كِتَاباً قِيلَ إِنَّ فِيهِ مَسَائِلَ كَانَ يُرِيدُ الْإِجَابَةَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُكَ مِنْ حَيْثُ أَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ

قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى كَلَامٍ قَطُّ كَأَسَفِي عَلَى هَذَا الْكَلَامِ أَلَّا يَكُونَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عليه‏السلام) بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ أَرَادَ .

نهج البلاغة - خطب الإمام علي، ج 1، ص 31

   ترجمه خطبه فرازهاي مهم آن

در اين خطبه مسائل مهمي در باره خلفاء و شكايت امير مؤمنان عليه السلام از آنها در غصب خلافت، چگونگي بيعت مردم با حضرت و پيمان شكني برخي از بيعت كنندگان، بيان شده است. اكنون بعد از اين كه متن خطبه را ذكر كرديم، فرازهاي مهم آن را در ترجمه مشخص مي‌كنيم تا خوانندگان گرامي بتوانند مطالب را به صورت دسته بندي شده فرا گيرند.

   1. شكوه از ابا بكر و غصب خلافت

آگاه باشيد به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى‏دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى‏كند.

او مى‏دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه‏ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد.

پس من رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان‏زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى‏دارد پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه‏تر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى‏نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى‏برند.

  2. بازى ابا بكر با خلافت

تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد.

سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان كرد: مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتى است (من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.)

شگفتا ابا بكر كه در حيات خود از مردم مى‏خواست عذرش را بپذيرند،«» چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت‏ دوشيدند و از حاصل آن بهره‏مند گرديدند.

  3. شكوه از عمرو ماجراى خلافت:

سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى (عمر) سپرد كه مجموعه‏اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود  زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده‏هاى بينى حيوان پاره مى‏شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى‏كند. سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويى‏ها و اعتراض‏ها شدند، و من در اين مدت طولانى محنت‏زا، و عذاب آور، چاره‏اى جز شكيبايى نداشتم، تا آن كه روزگار عمر هم سپرى شد.

  4. شكوه از شوراى عمر:

سپس عمر خلافت را در گروهى از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان مى‏باشم پناه بر خدا از اين شورا در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضاى شورا برابر شوم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم.

يكى از آنها با كينه‏اى كه از من داشت روى بر تافت، و ديگرى دامادش را بر حقيقت برترى داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان.

  5. شكوه از خلافت عثمان:

تا آن كه سومى به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخورى باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود، و خويشاوندان پدرى او از بنى اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه‏اى كه بجان گياه بهارى بيفتد، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگى او نابودش ساخت.

  6. بيعت عمومى مردم با امير المؤمنين عليه السّلام:

روز بيعت، فراوانى مردم چون يال‏هاى پر پشت گفتار بود، از هر طرف مرا احاطه كردند،

تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليه السّلام لگد مال گردند، و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه‏هاى انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعى پيمان شكستند و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند، و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند، گويا نشنيده بودند سخن خداى سبحان را كه مى‏فرمايد: «سراى آخرت را براى كسانى برگزيديم كه خواهان سركشى و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است»

آرى به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم‏هايشان را خيره كرد.

    7. مسؤوليت‏هاى اجتماعى

سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمى‏كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى‏ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى‏كردم، آنگاه مى‏ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله‏اى بى ارزش‏تر است.

گفتند: در اينجا مردى از أهالى عراق بلند شد و نامه‏اى به دست امام عليه السّلام داد و امام عليه السّلام آن را مطالعه مى‏فرمود، گفته شد، مسايلى در آن بود كه مى‏بايست جواب مى‏داد. وقتى خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا امير المؤمنين چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز مى‏كرديد امام عليه السّلام فرمود: هرگز اى پسر عباس، شعله‏اى از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست،

ابن عباس مى‏گويد، به خدا سوگند بر هيچ گفتارى مانند قطع شدن سخن امام عليه السّلام اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد.

   اسناد روايت

در اين نوشتار،‌ هفت سند را براي اين خطبه گرد آوري كرده ايم كه در اين قسمت به آنها اشاره مي‌كنيم.

   سند اول : زراره از امام باقر از امام سجاد از امام حسين عليهم السلام

شيخ طوسي خطبه شقشقيه را با اين سند از امام باقر از امام حسين عليهما السلام اين‌گونه نقل كرده است:

803 / 54 - أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلي ، قال : حدثنا أبي ، قال : حدثنا أخي دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامي ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر محمد بن علي ( عليهما السلام ) ... ، عن أبيه ، عن جده ( عليه السلام ) ، قال : ذكرت الخلافة عند أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) فقال : ( والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة ، وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحا...

الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالي، ص 372، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ

    سند دوم : زراره از امام باقر عليه السلام از ابن عباس

در نقل ديگر،‌ امام باقر عليه السلام سند خطبه را به ابن عباس مي‌رساند:

803 / 54 - أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلي ، قال : حدثنا أبي ، قال : حدثنا أخي دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامي ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر محمد بن علي ( عليهما السلام ) ، عن ابن عباس ، ...

الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالي، ص 372، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ

    سند سوم : نقل از اصل كتاب الغارات (با دو طريق)

سيد بن طاووس در كتاب «الطرائف» سند سوم را با دو طريق از كتاب «الغارات» نقل كرده است:

  ا.  از حسن بن علي زعفراني با سند تا  نوه ابن عباس از ابن عباس

وهذه ألفاظ الرواية من كتاب الغارات في مدرسة النظامية : قال : حدثنا محمد قال حدثنا حسن بن علي الزعفراني قال : حدثنا محمد ابن زكريا القلابي قال : حدثنا يعقوب بن جعفر بن سليمان عن أبيه (سليمان بن علي بن عبد الله بن عباس) عن جده (علي بن عبد الله بن عباس) عن ابن عباس قال : أبو محمد حدثني به قبل ذهاب بصره

سيد بن طاووس الحسيني ، علي بن موسى بن جعفر بن محمد (متوفاى664هـ)، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص 420، ناشر: چاپخانه : الخيام ـ قم، الطبعة : الأولى، 1399هـ

  ب.  از محمد بن وثيق با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس

طريق دوم اين سند به دنبال طريق اول اين گونه آمده است:

وقال أبو بكر محمد بن وثيق حدثنا محمد بن زكريا بهذه الإسناد عن ابن عباس أنه قال : كنت عند أمير المؤمنين عليه السلام في الرحبة إذ تنفس الصعداء ، ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحى... .

سيد بن طاووس الحسيني ، علي بن موسى بن جعفر بن محمد (متوفاى664هـ)، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص 420، ناشر: چاپخانه : الخيام ـ قم، الطبعة : الأولى، 1399هـ

       سند چهارم : عطاء بن ابي رباح از ابن عباس

سليمان بن أحمد الطبراني ، أخبرنا أحمد بن علي الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعيد أبو سلمة الدمشقي ، أخبرنا خليد بن دعلج ، عن عطاء بن أبي رباح ، عن ابن عباس كنا مع علي ( عليه السلام ) بالرحبة ، فجرى ذكر الخلافة ومن تقدم عليه فيها ، فقال : أما والله ، لقد تقمصها فلان ،...

ابن مردويه الإصفهاني ، الإمام أبي بكر أحمد بن موسى (متوفاى410هـ) ، مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع)، ص 134 ، تحقيق: عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين، ناشر: دار الحديث ـ قم، 1422 هـ 1380ش.

   سند پنجم : ميثم تمار از اميرمومنان علي عليه السلام

ابن جرير طبري و برخي ديگر اين خطبه را از طريق ميثم تمار صحابي با وفاي اميرمؤمنان عليه السلام نقل كرده كه مثيم آن را از آن حضرت شنيده است:

17 - ومنها : حدثنا القاضي أبو الحسن علي [ بن ] القاضي الطبراني ، عن القاضي سعيد بن يونس المعروف بالقاضي الأنصاري المقدسي ، قال : حدثني المبارك بن صافي ، عن خالص بن أبي سعيد ، عن وهب الجمال ، عن عبد المنعم بن سلمة ، عن وهب الزايدي ، عن القاضي يونس بن ميسرة المالكي ، عن الشيخ المعتمر الرقي ، قال : حدثنا صحاف الموصلي ، عن الرئيس أبي محمد بن جميلة ، عن حمزة البارزي الجيلاني ، عن محمد بن ذخيرة ، عن أبي جعفر ميثم التمار قال : كنت بين يدي مولاي أمير المؤمنين عليه السلام إذ دخل غلام وجلس في وسط المسلمين فلما فرغ عليه السلام من الاحكام ، نهض إليه الغلام . وقال : يا أبا تراب أنا إليك رسول ، فصف لي سمعك ، واخل إلي ذهنك وانظر إلى ما خلفك وإلى ما بين يديك ، فقد جئتك برسالة تتزعزع لها الجبال ، من رجل حفظ كتاب الله من أوله إلى آخره ، وعلم علم القضايا والاحكام ، وهو أبلغ منك في الكلام ، وأحق منك بهذا المقام ، فاستعد للجواب ، ولا تزخرف المقال . فلاح الغضب في وجه أمير المؤمنين عليه السلام وقال لعمار : إركب جملك وطف في قبائل الكوفة ، وقل لهم : أجيبوا عليا ، ليعرفوا الحق من الباطل ، والحلال من الحرام ، والصحة من السقم . [ قال ميثم : ] فركب عمار [ وخرج ] فما كان إلا هنيئة حتى رأيت العرب كما قال الله تعالى : ( إن كانت إلا صيحة واحدة فإذا هم جميع لدينا محضرون ) فضاق جامع الكوفة بهم ، وتكاثف الناس كتكاثف الجراد على الزرع الغض في أوانه فنهض العالم الأورع ، والبطين الأنزع صلوات الله عليه ، ورقى من المنبر مراق ثم تنحنح ، فسكت الناس ، فقال : رحم الله من سمع فوعى ، أيها الناس إن معاوية يزعم أنه أمير المؤمنين ، وأن لا يكون الامام إماما حتى يحيي الموتى ، أو ينزل من السماء مطرا ، أو يأتي بما يشاء كل ذلك مما يعجز عنه غيره ، وفيكم من يعلم أني الآية الباقية ، والكلمة التامة والحجة البالغة ، ولقد أرسل إلي معاوية اهلا من جاهلية العرب ، ففسح في كلامه وعجرف في مقاله ، وأنتم تعلمون أني لو شئت لطحنت عظامه طحنا ، ونسفت الأرض من تحته نسفا ، وخسفتها عليه خسفا ، إلا أن احتمال الجاهل صدقة [ عليه ] . ثم حمد الله وأثنى عليه ، وصلى على النبي وآله ، وأشار بيده اليمنى إلى الجو فدمدم ، وأقبلت غمامة ، وعلت سحابة ، وسمعنا منها قائلا يقول : السلام عليك يا أمير المؤمنين ، ويا سيد الوصيين ، ويا إمام المتقين ويا غياث المستغيثين ، ويا كنز الطالبين ، ومعدن الراغبين . فأشار إلى السحابة ، فدنت . قال ميثم : فرأيت الناس كلهم قد أخذتهم السكرة ، فرفع رجله وركب السحابة وقال لعمار : اركب معي وقل : ( بسم الله مجريها ومرسيها ). فركب عمار ، وغابا عن أعيننا ، فلما كان بعد ساعة أقبلت السحابة حتى أظلت جامع الكوفة ، فالتفت فإذا مولاي عليه السلام جالس على دكة القضاء ، وعمار بين يديه والناس حافون به ، ثم قام وصعد المنبر وأخذ بالخطبة المعروفة ب‍ " الشقشقية ". فلما فرغ منها اضطرب الناس ، وقالوا فيه أقاويل مختلفة ، فمنهم من زاده الله إيمانا ويقينا ، ومنهم من ازداد كفرا وطغيانا .

الطبري ، أبو جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن 4هـ) ، نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام، ص 46، تحقيق ونشر مدرسة الإمام المهدي عليه السلام ـ قم ، الطبعة : الأولى، 1410هـ

الشيخ حسين بن عبد الوهاب (متوفاي ق5 هـ) ، عيون المعجزات ، ص 30، ناشر: منشورات المطبعة الحيدرية ـ النجف 1369 هـ‍ ـ 1950م

     سند ششم : علي بن خزيمة از عكرمه از ابن عباس

شيخ صدوق رحمة‌ الله عليه اين خطبه را از طريق عكرمه از ابن عباس با اين سند آورده است:

1 - حدثنا محمد بن إبراهيم بن إسحاق الطالقاني - رضي الله عنه - قال : حدثنا عبد العزيز بن يحيى الجلودي ، قال : حدثنا أبو عبد الله أحمد بن عمار بن خالد ، قال : حدثنا يحيى بن عبد الحميد الحماني قال : حدثنا عيسى بن راشد ، عن علي بن خزيمة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس .

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، معاني الأخبار، ص 361 ، ناشر: جامعه مدرسين، قم‏، اول، 1403 ق‏.

   سند هفتم: ابان بن تغلب از عكرمه از ابن عباس

در سند ديگر كه آن را نيز شيخ صدوق آورده، عكرمه از ابن عباس آمده است:

12 - حدثنا محمد بن علي ماجيلويه ، عن عمه محمد بن أبي القاسم ، عن أحمد ابن أبي عبد الله البرقي ، عن أبيه عن ابن أبي عمير ، عن أبان بن عثمان ، عن أبان ابن تغلب عن عكرمة ، عن ابن عباس قال : ذكرت الخلافة عند أمير المؤمنين علي ابن أبي طالب " ع " فقال : أما والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة أخو تيم وانه ليعلم...

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، علل الشرائع ، ج1 ص 150 ، تحقيق : السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المكتبة الحيدرية ـ النجف ، 1385هـ ـ 1966م؛

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، معاني الأخبار، ص 361، ناشر: جامعه مدرسين، قم‏، اول، 1403 ق‏.

نتيجه: با توجه به اسنادي كه ارائه شد، خطبه شقشقيه تنها از طريق عكرمه خارجى نقل نشده است و طرق ديگر نيز دارد. علاوه بر اين، تعدادى از علماى شيعه تصريح كرده‌اند كه اين روايت مستفيض است .

   تصريح علماء شيعه به استفاضه سند تا ابن عباس

همانگونه كه ملاحظه مي‌شود، خطبه شقشقيه بيش از هفت سند دارد و ما تنها به ذكر هفت سند آن اكتفا كرديم و تنها پنج سند آن از طريق ابن عباس نقل شده و در دو سند آن عكرمه  قرار دارد.

نكته مهم اين است كه سند ابن عباس،‌ در حد استفاضه است و علماي شيعه به اين نكته تصريح كرده اند:

1. شيخ مفيد (متوفاي413هـ)

شيخ مفيد در «الارشاد» مي‌نويسد:

وروى جماعة من أهل النقل من طرق مختلفة ، عن ابن عباس قال : كنت عند أمير المؤمنين عليه السلام بالرحبة ، فذكرت الخلافة وتقدم من تقدم عليه فيها فتنفس الصعداء ثم قال : " أم والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحى...

جماعتى از اهل نقل (محدثان) از طرق مختلف اين روايت را از ابن عباس نقل كرده‌اند كه من در رحبه نزد اميرمؤمنان عليه السلام بودم ...

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاى413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج1، ص287 ، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

شيخ مفيد در كتاب ديگرش مي‌نويسد:

الشقشقية : فأما خطبته عليه السلام التي رواها عبد الله بن عباس فهي أشهر من أن ندل عليها لشهرتها وهي التي يقول ( ع ) في أولها : والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحى ينحدر عني السيل ولا يرقى إلي الطير فسدلت دونها ثوبا وطويت عنها كشحا .

خطبه شقشقيه علي عليه السلام را كه ابن عباس روايت كردة مشهور تر از اين است كه ما برايش دليل بياوريم؛ زيرا اين خطبه شهرت بسيار دارد. ....

الجمل - الشيخ المفيد، ص 62

    2. طبرسي (متوفاى 548هـ)

مرحوم طبرسي نيز مي‌نويسد:

وروى جماعة من أهل النقل من طرق مختلفة عن ابن عباس قال : كنت عند أمير المؤمنين بالرحبة فذكرت الخلافة وتقدم من تقدم عليه فتنفس الصعداء ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحى.

الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب (متوفاى 548هـ)، الاحتجاج، ج1، ص283 ، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.

   3. محدث بحراني (متوفاي1107هـ)

سيد هاشم بحراني مي‌نويسد:

والخطبة الشقشقية ذكرها السيد الرضى قدس الله سره في كتاب " نهج البلاغة " والخبر بها مستفيض.

خطبه شقشيقه كه سيد رضى آن را نقل كرده است، (از جهت سندي) مستفيض است.

البحراني ، السيد هاشم، (متوفاي1107هـ) ، حلية الأبرار، ج2، ص296، تحقيق : الشيخ غلام رضا مولانا البروجردي، ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامية ـ قم، الطبعة : الأولى، 1411هـ

ممكن است كسى اشكال كند كه هيچ كدام از سند‌هاى خطبه شقشقيه با بررسى دقيق رجالى صحيح نيست؛ پس اعتبارى ندارد . در پاسخ مى‌گوييم : طبق قواعد رجالى شيعه، اگر ثابت شود كه سند يك روايت متسفيض است، نياز به بررسى سند ندارد .

    روايت مستفيض نيازي به بررسي سند ندارد:

بسيارى از بزرگان شيعه تصريح كرده‌اند كه وقتى روايتى مستفيض شد، نيازى به بررسى سندى ندارد؛ از جمله مرحوم صاحب جواهر در بحثى مى نويسد :

فلا ريب في استفاضتها بحيث تستغني عن ملاحظة السند كما هو واضح ... .

ترديدى در مستفيض بودن سند آن نيست؛ به طورى كه ما را از ملاحظه سند روايت بى‌نياز مى‌كند؛ چنانچه اين مطلب آشكار است.

النجفي ، الشيخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام ، ج10، ص286، تحقيق وتعليق وتصحيح: محمود القوچاني، ناشر : دار الكتب الاسلامية ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش .

و آقا رضا همدانى نيز اين گونه استدلال مى كند :

واستفاضة هذه الأخبار مغنية عن البحث عن سندها ... .

مستفيض بودن اين روايات، ما را از تفحص در سند آن بى‌نياز مى‌كند.

الهمداني ، الحاج آقا رضا (متوفاي1322هـ)، مصباح الفقيه (ط.ق)، ج2، ص375، ناشر : منشورات مكتبة الصدر ـ طهران

و مرحوم آقاى خويى نيز در بسيارى از موارد به مستفيض بودن روايت استدلال مى كند ؛ از جمله:

وإن كانت ضعيفة السند بأجمعها - فهي نصوص مستفيضة متظافرة مضافا إلى التسالم والاجماع وفيه الكفاية ، فخلاف ابن الجنيد لا يعبأ به .

الموسوي الخوئي ، السيد أبو القاسم (متوفاى1411هـ) ، مستند العروة الوثقى كتاب الخمس محاضرات زعيم الحوزة العلمية آية الله العظمى السيد أبو القاسم الموسوي الخوئي مد ظله تأليف الشيخ مرتضى البروجردي ، شرح ص 308 ، ناشر: چاپخانه : العلمية ـ قم، 1364 ش

وهذه الأخبار وإن كان أغلبها ضعيفة إلا أن استفاضتها بل الاطمئنان بصدور بعضها .

كتاب الطهارة - السيد الخوئي - ج5 - شرح ص 14 .

مرحوم آقا ضياء عراقى در مطلبى مى نويسد :

أن نفس استفاضتها كافية في الوثوق الاجمالي بصدور بعضها ... .

همين كه سند آن مستفيض است، براى وثوق اجمالى به صدور آن كفايت مى‌كند.

العراقي ، الشيخ آغا ضياء الدين (متوفاى1361هـ)، تعليقة استدلالية على العروة الوثقى ، ص 215، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، الطبعة : الأولى، 1410هـ

متون فوق كه از علماي شيعه نقل شد،‌ نشان مي‌دهد كه اگر يك روايت سندش در حد استفاضه باشد،‌ ديگر بررسي سندي لازم ندارد هرچند سندش هم ضعيف باشد.

ملا صالح مازندراني نقل كرده است كه فضل بن جعفر بن فرات از وزيران بني العباس كه شيعه هم بوده،‌ قبل از سيد رضي طريق خطبه شقشقيه را تصحيح كرده است:

الوزير أبي الفتح الفضل بن جعفر بن الفرات من وزراء بني العباس ، وهو الذي صحح طريق الخطبة الشقشقية إلى أمير المؤمنين ( صلى الله عليه وآله ) قبل الرضي رحمه الله .

شرح أصول الكافي - مولي محمد صالح المازندراني - ج 7 ص 356

  نقل كامل خطبه شقشقيه توسط علماي اهل سنت

علاوه بر علماى شيعه، برخى از دانشمندان سنى نيز اين خطبه را به صورت كامل نقل كرده‌اند؛ از جمله :

   1. ابو سعد آبي در كتاب « نثر الدر»

وذكرت عنده عليه السلام الخلافة ، فقال : لقد تقمصها ابن أبي قحافة وهو يعلم أن محل منها القطب ، ينحدر عني النسيل ولا تترقى إلى الطير . فصبرت وفي الحلق شجاً ، وفي العين قذى ، لما رأيت تراي نهباً . فلما مضى لسبيله صيرها إلى أخي عدي ، فصيرها إلى ناحيةٍ خشناء تسنع مسها ...

در حضور اميرمؤمنان عليه السلام،‌ از خلافت ياد شد، پس فرمود: ....

الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاى421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج1، ص186، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.

 

   2. سبط ابن جوزي در كتاب «تذكرة الخواص»

نوه ابن جوزي نيز مي‌نويسد

(خطبة أخرى و تعرف بالشقشقية)

ذكر بعضها صاحب نهج البلاغة وأخل بالبعض؛ وقد أتيت بها مستوفاة . أخبرنا بها شيخنا أبو القاسم النفيس الأنباري بإسناده عن إبن عباس قال : لما بويع أمير المؤمنين بالخلافة ناداه رجل من الصف وهو على المنبر ما الذي أبطأ بك الي الآن فقال:  بديها والله لقد تقمصها فلان وهو يعلم أن محلي منها محل القطب من الرحى ينحدر عني السبيل ... .

خطبه ديگرى از آن حضرت كه به شقشقيه معروف شده است:

صاحب نهج البلاغه برخى از آن‌ها را نقل كرده و بعض ديگرى را نقل نكرده؛ ولى من آن را به صورت كامل نقل خواهيم كرد . استاد ما ابو القاسم نفيس الأنبارى با سند خود از ابن عباس نقل كرده استكه وقتى با اميرمؤمنان عليه السلام به عنوان خليفه بيعت شد، آن حضرت روى منبر بود كه شخصى از پايين منبر سؤال كرد؛ چه چيزى تا امروز خلافت تو را به تأخير انداخت؟ پس فرمود: ... .

سبط بن الجوزي الحنفي، شمس الدين أبوالمظفر يوسف بن فرغلي بن عبد الله البغدادي (متوفاى654هـ)، تذكرة الخواص، ص124، ناشر: مكتبة نينوى الحديثة ـ طهران ، ناصر خسرو.

  3. ابن مردويه اصفهاني «مناقب علي بن ابي طالب»

ابن مردويه اصفهاني مي‌نويسد:

سليمان بن أحمد الطبراني ، أخبرنا أحمد بن علي الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعيد أبو سلمة الدمشقي ، أخبرنا خليد بن دعلج ، عن عطاء بن أبي رباح ، عن ابن عباس

ابن مردويه الإصفهاني ، الإمام أبي بكر أحمد بن موسى (متوفاى410هـ) ، مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع)، ص 134 ، تحقيق: عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين، ناشر: دار الحديث ـ قم، 1422 هـ 1380ش.

   4. ابن ابي الحديد در «شرح نهج البلاغه»

إبن  أبى الحديد معتزلى، بعد از نقل خطبه شقشيقه مى‌نويسد:

قلت : وقد وجدت أنا كثيراً من هذه الخطبة في تصانيف شيخنا أبي القاسم البلخي إمام البغداديين من المعتزلة ، وكان في دولة المقتدر قبل أن يخلق الرضي بمدة طويلة . ووجدت أيضاً كثيراً منها في كتاب أبي جعفر بن قبة أحد متكلمي الإمامية وهو الكتاب المشهور المعروف بكتاب الإنصاف . وكان أبو جعفر هذا من تلامذة الشيخ أبي القاسم البلخي رحمه الله تعالى ، ومات في ذلك العصر قبل أن يكون الرضي رحمه الله تعالى موجوداً .

من مى‌گويم: من مطالب بسيارى از اين خطبه را در نوشته‌هاى استام ابوالقاسم بلخى كه پيشواى معتزله بغداد بود، يافتم؛ در حالى كه در زمان دولت مقتدر زندگى مى‌كرد؛ مدت‌ها پيش از آن كه سيد رضى خلق شود. همچنين بسيارى از مطالب آن را در كتاب ابوجعفر بن قبه، يكى از متكلمين شيعه، در كتاب مشهور به الإنصاف يافتم . اين ابوجعفر از شاگردان شيخ ابوالقاسم بلخى بود و در همان زمان از دنيا رفت، قبل از اين كه سيد رضى رحمت الله عليه، به دنيا آمده باشد.

إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج1، ص129 ـ 130 ، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

5. ابن عبد ربه و حسن بن عبد الله عسكري در (العقد الفريد و المواعظ والزواجر)

علامه مجلسي نام چند تن از علماي اهل سنت را آورده است كه آنها خطبه شقشيقه را در كتابهايشان آورده اند:

ومن أهل الخلاف رواها ابن الجوزي في مناقبه، وابن عبد ربه في الجزء الرابع من كتاب العقد، وأبو علي الجبائي في كتابه، وابن الخشاب في درسه - على ما حكاه بعض الأصحاب - والحسن بن عبد الله بن سعيد العسكري في كتاب المواعظ والزواجر ـ على ما ذكره صاحب الطرائف ـ .

المجلسي، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج29 ص 506، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

ولى متأسفانه ، در حال حاضر اين كتاب‌ها در اختيار ما نيست .

  كلمات اهل سنت در انتساب اين خطبه به حضرت علي (ع)

جداى از نقل كامل خطبه توسط گروهى از علماى اهل سنت ، گروهى ديگر ، بخشى از آن را بيان كرده و آن را صريحا منتسب به حضرت على عليه السلام دانسته‌اند :

   1. عبد الله بن المعتز بالله (متوفاي335هـ)

أبُو العَبَّاس عَبْدُ الله بْنُ الُمْعَتزِّ بالله

شاعر مفلق محسن حسن الطبع، واسع الفكر كثير الحفظ والعلم يحسن في النظم والنثر، من شعراء بني هاشم المتقدمين وعلمائهم...  ثم عمل أشعاراً يعتذر فيها ويمدح أمير المؤمنين علياً وولده عليهم السلام، وأعطى الله عهداً ليقولن باقي عمره في هذا الفن.

...

ومن أشعاره التي كانت من آخر قوله من آخر أيامه ما أنشدنيه لنفسه:

رَثَيْتُ الحَجِيجَ فَقالَ الْعُدا ... ةُ سَبَّ عَليّاً وَبِنْتَ النَّبِي

أَ آكُلُ لَحْمِي وَأَحْسُو دَمِي ... فَيا قَوْمِ لِلْعَجَبِ الأعْجَبِ

عَلِىٌّ يَظُنُّونَ بِي بُغْضَهُ ... فَهَلاَّ سِوَى الْكُفْرِ ظَنُّوهُ بِي

إذاً لا سَقَتْنِي عَداً كَفُّهُ ... مِنَ الحَوْضِ وَالَمْشرِب الأْعَذبِ

...

مُجَلِّي الكُرُوبِ وَلَيْثُ الْحُرُوِ ... بِ في الرَّهَجِ السَّاطِعِ الأْصْهَبِ

وَبَحْرُ الْعُلُومِ وَغَيْظُ الْخُصُومِ ... مَتىَ يَصْطَرِعْ وَهُمُ يَغْلِبِ

يُقَلّبُ فِي فَمِهِ مِقْوَلاً ... كَشِقْشَقِة الجَمَلِ المُصْعَبِ.

و از اشعار او است كه در اواخر عمرش، خود او برايم خوانده:

حجيج را مدح را كردم، دشمنان گفتند: او به على و دختر پيامبر دشنام داده است

آيا من گوشت خود را بخورم و خون  خود را بنوشم، اى قوم اين مطلب از عجيب‌ترين عجايب است.

گمان مى‌كنند كه من دشمنى على را دارم، گمان كرده‌اند كه من كافرم

اگر چنين باشد فردا دست او، از حوض و چشمه گوارا به من آب ندهد.

كسى كه سختى‌ها را از بين مى‌برد ، شير جنگ‌ها است در زمانى كه گرد و غبار بلند شده است، با چهره درخشان و مانند شير.

و درياى علوم و مايه خشم دشمنان، چه زمان بود كه على زمين بخورد و آن‌ها غالب شوند.

او همان كسى است كه در دهان خود خطبه خود را نگه‌داشت، مانند شقشقه شترى كه بر او فشار آمده است

الصولي ، أبو بكر محمد بن يحى (متوفاى335هـ)، أشعار أولاد الخلفاء وأخبارهم، ج1، ص193 ، طبق برنامه الجامع الكبير.

    2: احمد بن محمد الميداني (متوفي 518)

ابو الفضل ميداني مي‌نويسد:

ولأمير المؤمنين علي رضي الله عنه خطبة تعرف بالشقشقية لأن ابن عباس رضي الله عنهما قال له حين قطع كلامه يا أمير المؤمنين لو اطردت مقالتك من حيث أفضيت فقال هيهات يا ابن عباس تلك شقشقة هدرت ثم قرت.

براي امير مؤمنان علي (رضي الله عنه) خطبه اي معروف به شقشقيه است؛‌ زيرا ابن عباس براي حضرت گفت: هنگامي كه امير مؤمنان سخنش را قطع كرد،‌ اي اميرمؤمنان اگر دنباله خطبه‏ات را ادامه مى‌دادى بهتر بود. حضرت فرمود: اى پسر عباس چنين چيزى ديگر نخواهى شنيد اين سخنان شعله غم بود كه زبانه كشيد و خاموش شد.

النيسابوري ، أبو الفضل أحمد بن محمد الميداني (متوفاى518هـ) ، تحقيق : محمد محيى الدين عبد الحميد ، مجمع الأمثال  ج1، ص369، ناشر : دار المعرفة بيروت.

   3: ابن المبارك جزري(متوفاى606هـ)

ومنه حديث علي في خطبة له تلك شقشقة هدرت ثم قرت

ابن أثير الجزري، ابوالسعادات المبارك بن محمد (متوفاى606هـ)، النهاية في غريب الحديث والأثر، ج2، ص490 ، تحقيق طاهر أحمد الزاوي - محمود محمد الطناحي، ناشر: المكتبة العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م.

    4. ابن ابي الاصبع مصري (متوفاى654هـ)

كقول علي عليه السلام في خطبته المعروفة بالشقشقية: بينا هو يستقبلها في حياته، إذ عقد لآخر بعد وفاته

ابن أبي الأصبع المصري ، عبد العظيم بن عبد الواحد (متوفاى654هـ)، تحرير التحبير في صناعة الشعر والنثر ، ج1، ص76 ، طبق برنامه الجامع الكبير.

     5.  ابن منظور افريقي  (متوفاى711هـ)

وفي حديث علي ، رضوان الله عليه ، في خطبة له : تلك شقشقة هدرت ثم مرت

الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاى711هـ)، لسان العرب، ج10، ص185، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى.

   6. فيروز آبادي (متوفاى817 هـ)

والخطبة الشقشقية : العلوية لقوله لابن عباس لما قال له : لو اطردت مقالتك من حيث أفضيت : يا ابن عباس هيهات تلك شقشقة هدرت ثم قرت

الفيروز آبادي ، أبو طاهر الشيخ مجد الدين محمد بن يعقوب بن محمد بن إبراهيم بن عمر (متوفاى817 هـ)، القاموس المحيط ، ج1، ص1160 ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت

     7. زبيدي (متوفاى1205هـ)

والخُطْبَةُ الشِّقْشِقِيَّةُ : هي الخُطْبَةُ العَلَوِيَّةُ ، نسبت إلى علي رضي الله عنه سُمِّيتْ بذل : لقولِه لابْنِ عبّاسٍ رضي الله عنهم لمّا قال له عند قَطْعِهِ كَلامَهُ : يا أَمِيرَ المؤمِنينَ لو اطَّرَدَتْ مَقالَتُك من حَيْثُ أَفْضَيْتَ ، فقالَ : يا ابنَ عباسٍ هَيهات ، وتِلْكَ شقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ

الحسيني الزبيدي الحنفي ،  محب الدين أبو فيض السيد محمد مرتضى  الحسيني الواسطي (متوفاى1205هـ)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج25، ص522 ، تحقيق: مجموعة من المحققين، ناشر: دار الهداية.

   8. محمود شكري آلوسي (متوفاى1342هـ)

والخطبة الشقشقية العلوية لقوله لابن عباس لما قال له وأطردت مقالتك من حيث أفضيت )يا ابن عباس هيهات تلك شقشقة هدرت ثم قرت انتهى

الآلوسي ، أبو المعالي محمود شكري بن عبد الله بن محمد بن أبي الثناء (متوفاى1342هـ)، غرائب الاغتراب  ج1، ص84 ، طبق برنامه الجامع الكبير.

  نتيجه:

اولا: خطبه شقشقيه تنها از طريق ابن عباس نقل نشده است، بلكه با دو سند ديگر از طريق امير مؤمنان و امام حسين عليهما السلام نيز آورده شده است. و طريق ابن عباس هم در حد استفاضه است و روايت مستفيض از نظر علماي رجال نياز به بررسي سندي ندارد.

ثانيا: علاوه بر علماي شيعه تعدادي از علماي اهل سنت، اين خطبه را هم به صورت كامل نقل كرده اند و هم قسمتي از آن را و نيز گروهي از آنها اين خطبه منسوب به آن حضرت مي‌دانند.

بنابراين، ترديد در انتساب اين خطبه به اميرمؤمنان عليه السلام، شايسته يك شخص محقق نيست، و انكار يك روايت مستفيض جز عناد و تعصب چيز ديگري را به نمايش نمي‌گذارد.

اين نوشتار را با كلامي از علامه سيد محسن امين به پايان مي‌بريم كه مي‌نويسد:

والمتأمل في هذه الخطبة يعلم أنها من كلام علي ع وانه لا فرق بينها وبين سائر كلامه وخطبه في أسلوبها وبلاغتها وانها لا تفترق عن سائر كلامه بشئ وان الذي دعاهم إلى أن يقولوا انها منحولة انها لا تتوافق مع بعض ميولهم المذهبية ولكن هذا لا يوجب الشك فيها بعد ان رواها الثقات عن علي ع وكانت في بلاغتها وفصاحتها لا تفترق عن شئ من كلامه والميول المذهبية لا تصلح سندا لانكار شئ علم ثبوته.

كسي‌كه در اين خطبه تأمل كند،‌ مي‌داند كه از سخنان علي عليه السلام است و ميان اين خطبه و ساير فرمايشات آن حضرت در روش و بلاغت تفاوتي نيست. و آنچه موجب شده كه برخي بگويند:‌ اين خطبه ساخته شده و منسوب به آن حضرت است، اين است كه اين خطبه با اميال مذهبي شان در تضاد است؛‌ اما اين مطلب موجب نمي‌شود كه در اين خطب شك كنيم بعد  اين كه آن را راوايان موثق از حضرت علي عليه السلام نقل كرده اند و اين خطبه در بلاغت و فصاحتش از ديگر سخنان حضرت اندكي تفاوت ندارد. و اميال مذهبي صلاحيت ندارد و سند انكار چيزي نمي‌شود كه ثبوت آن روشن است.

أعيان الشيعة - السيد محسن الأمين - ج 1 ص 544

 

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) 



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  14 بهمن 92 - 22:04:38
ببخشيد از کجا بدانيم که اسناد اين خطبه به حد استفاضة رسيده؟؟؟ ايا هفت سند به حد استفاذه ميرسد؟؟؟ شايد کسي اشکال کند که به حد استفاضة نرسيده
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
حديث مستفيض به روايتي گويند که طرق آن سه يا بيشتر باشد و به حد تواتر نرسد.
موفق باشيد
گروه پاسخ شبهات
2   نام و نام خانوادگي:  دوستدار اهل بيت     -   تاريخ:  16 بهمن 92 - 07:43:43
به اين سخن امام توجه داشته باشيد : (با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان‏زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير،) ؟؟؟؟؟!!!!! مگر زمان آن خلفا چه اوضايي بوده که ياروبرادر وداماد وپسر عموي پيامبر بايد دست تنها ومحيطي خفقانزا وتاريک که مجبور بشود صبر کند وپيران از آن اوضاع فرسوده وجوانان پير شوند !!!!!!!!!! جايي بسي تامل وفکر وبررسي ومطالعه دارد که آنها چه بر سر اهل بيت آورده اند که بايد اوضاع اينگونه باشد ؟؟؟؟وچه کساني بر حکومت سوار بودند که امام ميفرمايد: ( محيط خفقان‏زا و تاريكى كه به وجود آوردند) چه کساني به وجود آوردند به زمان فعل «« آوردند »» بيشتر دقت شود ؟؟؟!!!!
3   نام و نام خانوادگي:  ميثم وفائي     -   تاريخ:  16 بهمن 92 - 16:22:21
با سلام عرض تشکر چند سوال داشتم مي خواستم اگه زحمتي نيست بهشون پاسخ بديد
1-مي خواستم مطلبي رو که ابن تيميه معتزله رو جزء اهل سنت دانسته بياوريدعين متن و ترجمه لطفا اگه عکس صفحه کتابم باشه ديگه عاليه
2-مطلبي که الباني در کتاباش آورده که همسران پيامبرم نعوذ بالله مي تونن زنا کنن بياريد متن و ترجمه
3-من ديدم استاد يزداني در برنامه تريبون آزاد مي گفت که ابن تيميه در يکي از کتاباش مدعي شده که جواز توسل بعد از وفات پيامبر اجماعيه بين اهل سنت لطفا متن و ترجمش رو بياريد
4-سوالي که خيلي برام مهمه روابني هست تو کتب اهل سنت من عين روايتو دارم ولي هر کاري نتونستم ترجمه شو پيدا کنم متن عربي روايتو ميارم اگه مي شه شما ترجمه فارسي شو انجام بديد در ضمن اگر بازم در کتب اهل سنت رواياتي به اين مضمون هست لطفا متن و ترجمشو بياريد متن روايت:بغا ألا غبر وقال أبو عبيد : في حديث عمرو [ بن العاص - ] حين قدم على عمر رضي الله عنه من مصر وكان واليه عليها فقال : كم سرت ؟ فقال : عشرين فقال عمر : لقد سرت سير عاشق فقال عمرو : إني والله ما تأبّطني الإماء ولا حملتني البَغايا في غُبَّرات المآلي فقال عمر : والله ما هذا بجواب الكلام الذي سألتك عنه ! وإن الدَّجاجة لَتَفْحَصُ في الرَّماد فتضع لغير الفحل
در آخر مي خواستم از زحماتتون تشکر کنم...
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
1. ابن تيميه معتزله را قبول ندارد و معمولاً آنها را كنار خوارج و در مقابل اهل سنت مي آورد. برخي ديگر از عقايد ابن تيميه در مقاله «اهانت هاي ابن تيميه به خاندان رسول خدا (ص)» آمده است مراجعه نماييد.
2. الباني در كتاب سلسه احاديث الصحيحه مي گويد: «لكنه سبحانه صان السيدة عائشة رضي الله عنها و
سائر أمهات المؤمنين من ذلك كما عرف ذلك من تاريخ حياتهن ، و نزول التبرئة بخصوص السيدة عائشة رضي الله عنها ، و إن كان وقوع ذلك ممكنا من الناحية النظرية لعدم وجود نص باستحالة ذلك منهن ؛ خداوند سبحان عايشه و ساير همسران رسول الله صلي الله عليه و آله را از آن مصون دانسته چنانكه تاريخ حيات آنها و نزول آيه تبرئه در مورد خصوص عايشه آن را شهادت مي دهد گرچه از جهت نظري اين كار از آنها محال نيست چون نصي بر محال بودن آن در مورد زنان پيامبر ص وجود ندارد.» (سلسله احاديث الصحيحه ج6، ص6 طبق برنامه شامله)
3. جواز توسل را ابن حجر اجماعي مي داند نه ابن تيميه! حتماً اشتباهي صورت گرفته است ابن تيميه به گفته ابن حجر قائل به جواز توسل و شفاعت رسول الله صلي الله عليه و آله بوده است. ر.ك: البدايه و النهايه ج14 ص45
4. ترجمه روايت پاياني: عمرو عاص وقتي والي مصر بود و از مصر نزد عمر آمد عمر به او گفت: چند روز در راه بودي؟ گفت: بيست روز. عمر گفت: عاشقانه سير كرده اي. عمرو گفت: به خدا قسم كنيزكان مرا در بغل نگرفته و زنان زنا كار مرا در حال حيض حمل نشده اند. عمر گفت: به خدا قسم اين جواب سؤال من نبود! همانا مرغ در خاكستر جستجو مي كند و براي غير شوهرش بچه بجا مي گذارد... .
در مورد اين روايت و تفسير كلمات آن به كتاب «الفايق في غريب الحديث» نوشته جار الله الزمخشري ج1 ص16 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج12 ص39 و غريب الحديث ابن سلام ج4 ص161 و نهايه في غريب الحديث ابن اثير ج4 ص290 و لسان العرب ابن منظور ج5 ص3 و ج14 ص44 و تاج العروس زبيدي ج19 ص 166 مراجعه نماييد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
4   نام و نام خانوادگي:  60     -   تاريخ:  17 بهمن 92 - 10:59:05
سلام و درود فراوان
محدث قمي در مفاتيح الجنان ص 544 به بعد)،زيارتي را از شيخ صدوق نقل ميکند که هر چند مورد توجه فراوان قرارگرفته،وکساني از غلاه(همچون شيخ احمد احسائي)بر آن شروحي نوشته اند،ولي بخشهايي از آن آشکارا باقرآن مجيد مخالفت دارد.مثلا در اين زيارت خطاب به امامان گفته ميشود:
«إياب الخلق اليکم وحسابهم عليکم»يعني(بازگشت خلق به سوي شما(امامان) وحسابرسي آنان با شماست)
با آنکه درقرآن مجيد ميخوانيم:
«انّ الينا إيابهم ثم ان علينا حسابهم»غاشيه 26-25
يعني(همانا بازگشت ايشان(انسانها)به سوي ماست،سپس حسابرسي آنان برعهده ماست)
آيا باور اين که برگشت وحسابرسي انسانها در يوم الحساب با امامان است کفر محض نيست؟
در جواب چه بايد گفت؟
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ در تفسير نورالثقلين ذيل اين آيه روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده و آن را توضيح داده است:
«عبد الله بن سنان عن أبى عبد الله عليه السلام قال: إذا كان يوم القيامة وكلنا الله بحساب شيعتنا فما كان لله سألنا الله ان يهبه فهو لهم و ما كان لنا فهو لهم ثم قرء ابو عبد الله عليه السلام: إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ ؛ عبدالله بن سنان از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه ايشان فرمودند: روز قيامت خداوند حساب شيعيان را به ما موكول مي كند آنچه از حق خداوند بر گردن آنهاست از خدا مي خواهيم آنها را ببخشد و آنچه از حقوق ما بر ذمه آنهاست براي خودشان قرار مي دهيم سپس حضرت اين آيه را خواندند».
بايد اين نكته را بيان داشت كه اينگونه روايات نظر به جنبه استقلالي ندارند تا مشكل داشته باشد اگر مي گويد شما بسوي ما بر مي گرديد و حساب شما با ماست يعني ما كارگزاران و دست اندر كاران الهي براي حسابرسي و مراجعه مردم هستيم نه اينكه ما در مقابل خداوند قرار داريم. آنچه مشكل دارد اين است كه ما واسطه ها و كارگزاران را مستقل بدانيم. در خود آيات پاياني سوره غاشيه هم اگر دقت شود خواهيم ديد كه خداوند مي فرمايد: «إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ » (غاشيه/25و26) و از ضمير جمع استفاده كرده است كه نظر به همين واقعيت دارد در مقابل خداوند در آيه «انا لله و انا اليه را جعون» (بقره/156) ضمير مفرد به كار برده است. جمع اين آيات و روايات همين اعتقاد شيعه است كه معصومين عليهم السلام كارگزاران الهي در اين امور هستند و هر گاه خداوند ضمير مفرد به كار مي برد جنبه استقلالي را در نظر گرفته و هر گاه ضمير جمع به كار مي برد نظر به كارگزاران خود هم داشته است.
توضيح ديگر اينكه معصومين عليهم السلام اسوه و الگوي كامل بشري اند و آنها در حقيقت صاحبان اصلي حكومت و خلافت و رهبري جامعه اند ولي ظالمان و دشمنان در طول تاريخ مردم را با طرفندهاي مختلف از آنها دور داشته و معصومين عليهم السلام را از رسيدن به اين حق باز داشته اند ولي خداوند در حكومت جهاني اين حق را به اهلش باز مي گرداند و آنجاست كه مردم دوباره به اين حقيقت مي رسند كه تنها اين ذوات مقدس و نمايندگان الهي هستند كه مي توانند عينيت واقعي از يك حكومت جهاني اسلامي و الهي را در زمين پياده كنند و رفاه و امنيت و دين و انسانيت و ... به معناي واقعي آن در زمين پياده شود اينجاست كه مردم بعد از قرنها، حق ائمه را مي شناسند و به آنها مراجعه مي كنند و در روز حساب هم خداوند طبق احاديث مختلف آنها را ميزان قرا داده و به حساب بندگان بر اساس آن الگوهاي خود رسيدگي مي كند لذا ممكن است اين فقره از زيارت به اين معنا اشاره داشته باشد.
آيت الله جوادي آملي حفظه الله در اين مورد اضافه نموده اند كه تمام موجوادات امكاني در حشر اكبر به طرف پروردگارشان رجوع مي كنند اما همه به نقطه پاياني بار نمي يابند بلكه به وسائط مي رسند. (ادب فناي مقربان، ج6، ص384)
جهت توضيحات بيشتر در اين مورد ر.ك: ادب فناي مقربان الهي، آيت الله جوادي آملي، جلد 6 ذيل همين فقره از زيارت جامعه كبيره.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
5   نام و نام خانوادگي:  bisetareh     -   تاريخ:  17 بهمن 92 - 13:51:36
امام صادق(ع)فرموند: سه تن هستند که خداوند در روز قيامت با آنها تکلّم نمي کند و آنها را نبخشيده و از گناه پاکيزه نمي گرداند: کسي که به دروغ ادعاي امامت از جانب خدا کند،کسي که با امام از جانب خدا به ستيز اُفتد و کسي که گمان نمايد که براي عمر (؟؟) و ابابکر(؟؟) در اسلام نصيب و بهره اي است.
6   نام و نام خانوادگي:  سام     -   تاريخ:  18 بهمن 92 - 08:06:19
پروردگارا با کدوم عقل و منطق بعضي ها از ابوبکر و عمر و عثمان طرفداري مي کنند .؟؟؟ خداوندا من در عجبم آخه به چيشون؟ علم تقوا شجاعت راستي ........ به چي اخه؟؟ عمريست علي علي مي گوييم"در شادي و غم علي علي مي گوييم " انشا الله که تا اخر عمر باز هم "علي علي علي مي گوييم" کوري چشم مخالف امير المومنين عليه السلام.
7   نام و نام خانوادگي:  عمار     -   تاريخ:  18 بهمن 92 - 22:18:44
جزاکم الله خيرا....... ازين مقاله جواب کافي و شافي يافتم.
8   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  21 بهمن 92 - 19:41:20
جناب bisetareh
ضمير "هما" در روايت شريف به ابوبکر وعمر برنمي گردد بلکه مرجع ضمير دو گروه ذکر شده هستند:1-کسي که به دروغ ادعاي امامت کند2-کسي که با امام هدايت ستيز کند
9   نام و نام خانوادگي:  الف را حا     -   تاريخ:  22 بهمن 92 - 23:14:55
با سلام
مخالفين ولايت اميرالمومنين اعتقاد دارند که امام علي ع معتقد به امامت و خلافت بلافصل خويش بعد از رسول خدا نبوده
آيا رواياتي از خود حضرت در کتب اهل سنت وجود دارد که نشان دهنده ي اعتقاد اميرمومنان به خلافت خود باشد؟
ممنون ميشويم اگر اين روايات را در اختيار ما بگذاريد.
با تشکر
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10   نام و نام خانوادگي:  مجنون و عاشق سينه چاک اهل بيت     -   تاريخ:  23 بهمن 92 - 08:08:30
سلام برر شما استاد بي همتا ميخوااستم ببينم اين روايت که در مسند آمده سندش چطوره و آيا در جاهاي ديگه سند صحيح داره..ممنونم
احمد بن حنبل رئيس و امام الحنابله در کتاب مسندش ج 9 ص168 مينويسد که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند و الذي نفسي بيده لو لا أن تقول فيک طوائف من امتي ما قالت النصاري في عيسي بن مريم لقلت فيک مقالا لاتمر بملاء من المسلمين الا أخذوا التراب من تحت قدميک للبرکة»
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ قندوزي حنفي در كتاب ينابيع الموده از مسند احمد و مناقب خوارزمي شش سند براي اين روايت نقل مي كند ر.ك: ينابيع الموده، ج1 ص393 كه بجهت ازدياد اسناد نيازي به بررسي سندي نيست جون علماي اهل سنت چنين روايتي را حجت مي دانند. مثلاً ابن حزم در محلي در مورد روايتي كه به چهار سند برسد مي گويد: «فَهَؤُلاَءِ أَرْبَعَةٌ من الصَّحَابَةِ فَهُوَ نَقْلُ تَوَاتُرٍ لاَ تَحِلُّ مُخَالَفَتُهُ ؛ اينها چهار نفر از صحابه اند كه آن را نقل كرده اند اين نقل متواتر است مخالفت با آن جايز نيست.» (المحلى بن حزم الظاهري، ج 2، ص 135، دار النشر : دار الآفاق الجديدة - بيروت ، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي) ابن تيميه در اين مورد مي گويد: «فإن تعدد الطرق وكثرتها يقوى بعضها بعضا حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجارا فساقا ؛ تعدد طرق موجب تقويت سند و علم به مضمون آن مي شود ولو رجال آن فاسق و فاجر باشند» (مجموع الفتاوى ابن تيمية، ج 18، ص 26، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي) از شوكاني، ابن حجر و ديگران نيز چنين كلماتي ذكر شده است.
مضاف به اينكه اين روايت در مسند احمد آمده است و الان حذف شده است ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه بعد از نقل اين حديث مي گويد: «ذكره أبو عبد الله أحمد بن حنبل في المسند ؛ احمد بن حنبل آن را در مسند ذكر كرده است» (شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد، ج 9، ص 100،دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري)
احمد بن حنبل هم در مورد روايات كتاب خود مي گويد: « إن هذا الكتاب قد جمعته وأتقنته من أكثر من سبعمائة وخمسين ألفا فما اختلف المسلمون فيه من حديث رسول الله صلى الله عليه وسلم فارجعوا إليه ، فإن كان فيه إلا فليس بحجه ؛ » (خصائص المسند الامام احمد، محمد عمر المديني، ص14)
اين روايت در معجم كبير طبراني ج1 ص320، نيز ذكر شده است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
11   نام و نام خانوادگي:  محمد     -   تاريخ:  23 بهمن 92 - 18:50:19
سلام
مدت ها بود دنبال اسناد خطبه شقشقيه ميگشتم ممنون که تو سايت گذاشتيد
12   نام و نام خانوادگي:  فرهاد محمدي     -   تاريخ:  24 بهمن 92 - 20:36:18
با سلام
من يک سوال از گروه پاسخ به شبهات داشتم و اينکه بعضي از مخالفين در يکي از سايتها نوشته بود که در اين خطبه به مردم توهين شده است (مثلا به مردم گوسفند خطاب شده )و اين نميتواند از سخنان امام علي ع باشد .ايا رواياتي وجود دارد که از طرف پيامبر ص و يا ذيگران ،مردم اينگونه خطاب شوند.لطفا در اين مورد توضيح دهيد. با تشکر
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ در اين خطبه هجوم مردم براي بيعت با امام علي عليه السلام به هجوم گوسفندان تشبيه شده نه اينكه خود مردم به خود گوسفندان يا... فرق اين دو واضح است و معلوم است كه استفاده از تشبيه نوعي بلاغت در كلام است و خوب است نه اينكه بد باشد و با خطاب صريح فرق دارد چنين اشكالي فقط از افراد تهي مغزي همانند وهابيون و شبكه هاي آنها صادر مي شود و بس!.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
13   نام و نام خانوادگي:  سيدمحمد     -   تاريخ:  02 اسفند 92 - 15:09:30
با عرض سلام و خسته نباشيد ممنون از توضيحات و مطالبتون ولي مطلب روز نهم ربيع اصلا خوب نبود بايد احاديثي که درباره ابولولو امده را مطالعه ميکرديد و بعد مطرح ميکرديد مطالبتون رو در کل باعث تفرقه بين شيعيان نشويد ممنون
14   نام و نام خانوادگي:  مجنون و عاشق سينه چاک اهل بيت     -   تاريخ:  26 فروردين 93 - 12:13:21
سلام خدمت استادگراي انگار سوالاتم به دستتان نرسيده..ميخواستم بدانم برطبق منابع شيعه در غديرخم چند هزارنفرحضورداشتند و همچنين آيه تطهير در منابع شيعه درکدام خانه نازل شده است.يک روايت صحيح هم درباره ي تصميم خلفا مبني بر نبش مزار و جلوگيري مولا ميخواستم با سند صحيح.ممنون
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ تعداد صحابه اي که در غدير حضور داشته اند به گفته علامه حلي در العدد القويه 120 هزار نفر بوده اند.
«اتفق علماء السير على أن قصة الغدير كانت بعد رجوع رسول الله من حجة الوداع في الثامن عشر من ذي الحجة، وكان معه من الصحابة ومن الاعراب وممن يسكن حول مكة والمدينة مائة وعشرون ألفا وهم الذين شهدوا معه حجة الوداع وسمعوا منه من كنت مولاه فعلي مولاه»
اتفاق دارند علماي تاريخ بر اين که داستان غدير بعد از بازگشت پيغمبر در حجة الوداع در 18 ذي الحجة بوده است و از صحابه و اعراب و کساني که اطراف مدينه و مکه بودند، 120 هزار نفر با نبي مکرم بودند و اين 120 هزار نفر حديث من کنت مولي فعلي مولاه را شنيدند.
(العدد القوية لدفع المخاوف اليومية، علي بن يوسف المطهر الحلي، ص 183
بحار الأنوار علامة مجلسي ج 37 ص 150
الغدير علامه أميني ج 1 ص 296
تفسير الصراط المستقيم - السيد حسين البروجردي - ج 3 ص 723
قادتنا كيف نعرفهم ؟ - السيد محمد هادي الميلاني - ج 1 ص 193
نور الأمير ( ع ) في تثبيت خطبة الغدير - أمير التقدمي المعصومي - ص 13)
محل نزول آيه تطهير طبق منابع شيعي خانه ام سلمه بوده است .
«فرات قال : حدثني عبيد بن كثير معنعنا : عن أبي عبد الله الجدلي قال : دخلت على عائشة فقلت : أين نزلت هذه الآية : ( إنما يريد ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا ) قالت : نزلت في بيت أم سلمة .
قالت أم سلمة : لو سألت عائشة لحدثتك ان هذه الآية نزلت في بيتي .» (تفسير فرات الكوفي - فرات بن إبراهيم الكوفي - ص 334، تحقيق : محمد الكاظم، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1410 - 1990 م، ناشر : مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامي - طهران ؛ بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 35 ص 215،  چاپ : الثانية المصححة، سال چاپ : 1403 - 1983 م، ناشر : مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان ؛ نهج الحق وكشف الصدق - العلامة الحلي - ص 173)
«وقال أبو عبد الله محمد بن محمد بن النعمان الملقب بالمفيد : روى أصحاب الحديث أن عمر سئل عن هذه الآية ، فقال : سلوا عنها عائشة . فقالت عائشة : إنها نزلت في بيت أختي أم سلمة . فاسألوها عنها ، فإنها أعلم بها مني» عايشه مي گويد آيه تطهير در خانه خواهرم ام سلمه نازل شد. (الفصول المختارة : 53 و 54 ؛ أهل البيت في الكتاب والسنة، محمد الريشهري، ص 38)
اما خبر مبني بر تصميم خلفا بر نبش قبر حضرت فاطمه در کتب مختلفي مانند دلائل الامامه ص 137 و بحارالانوار ج43 ص171 و عيون المعجزات حسين بن عبد الوهاب، ص 47 و  کتاب سليم بن قيس و ... نقل شده است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
 
15   نام و نام خانوادگي:  http://m-khakneshin.blogfa.com/     -   تاريخ:  05 خرداد 93 - 19:48:35
سلام

اهل سنت مي گويند اين روايت شقشقيه از عکرمه خارجي ( خوارج ) نقل شده و اعتبار ندارد . پاسخ چيست ؟

پاسخ :

1-عکرمه فقط يکي از طرق نقل آن است .

اين يکي ديگر از طرق آن است که از امام حسين نقل شده است :

أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلي ، قال : حدثنا أبي ، قال : حدثنا أخي دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامي ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر محمد بن علي ( عليهما السلام ) … ، عن أبيه ، عن جده ( عليه السلام ) ، قال : ذکرت الخلافة عند أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) فقال : ( والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة ، وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحا…

الأمالي ( شيخ طوسي )، ص ۳۷۲

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1334_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%8A%D8%AE-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D9%88%D8%B3%D9%8A/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_0?pageno=372#top

2-زراره از امام باقر عليه السلام از ابن عباس

أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلي ، قال : حدثنا أبي ، قال : حدثنا أخي دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامي ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر محمد بن علي ( عليهما السلام ) ، عن ابن عباس ،

الأمالي، ص ۳۷۲

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1334_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%85%D8%A7%D9%84%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%8A%D8%AE-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D9%88%D8%B3%D9%8A/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_395#top

3- از حسن بن علي زعفراني با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس

قال : حدثنا محمد قال حدثنا حسن بن علي الزعفراني قال : حدثنا محمد ابن زکريا القلابي قال : حدثنا يعقوب بن جعفر بن سليمان عن أبيه (سليمان بن علي بن عبد الله بن عباس) عن جده (علي بن عبد الله بن عباس) عن ابن عباس قال : أبو محمد حدثني به قبل ذهاب بصره

الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص ۴۲۰

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1368_%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81-%D9%81%D9%8A-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A9-%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D9%88%D8%A7%D8%A6%D9%81-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%8A%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B7%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%B3/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_420#top

4-از محمد بن وثيق با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس

محمد بن وثيق حدثنا محمد بن زکريا بهذه الإسناد عن ابن عباس أنه قال : کنت عند أمير المؤمنين عليه السلام في الرحبة إذ تنفس الصعداء ، ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحى… .
الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص ۴۲۰

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1368_%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%81-%D9%81%D9%8A-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A9-%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D9%88%D8%A7%D8%A6%D9%81-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%8A%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B7%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%B3/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_420#top

5- عطاء بن ابي رباح از ابن عباس

سليمان بن أحمد الطبراني ، أخبرنا أحمد بن علي الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعيد أبو سلمة الدمشقي ، أخبرنا خليد بن دعلج ، عن عطاء بن أبي رباح ، عن ابن عباس

مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع)، ص ۱۳۴

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/3429_%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%82%D8%A8-%D8%B9%D9%84%D9%8A-%D8%A8%D9%86-%D8%A3%D8%A8%D9%8A-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D8%B9-%D9%88%D9%85%D8%A7-%D9%86%D8%B2%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%81%D9%8A-%D8%B9%D9%84%D9%8A-%D8%B9-%D8%A3%D8%A8%D9%8A-%D8%A8%D9%83%D8%B1-%D8%A3%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%89-%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%88%D9%8A%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%8A/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_128#top

6- ميثم تمار از اميرمومنان علي عليه السلام

حدثنا القاضي أبو الحسن علي [ بن ] القاضي الطبراني ، عن القاضي سعيد بن يونس المعروف بالقاضي الأنصاري المقدسي ، قال : حدثني المبارک بن صافي ، عن خالص بن أبي سعيد ، عن وهب الجمال ، عن عبد المنعم بن سلمة ، عن وهب الزايدي ……..

نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام، ص ۴۴

لينک مطالعه آنلاين کتاب :

http://shiaonlinelibrary.com/%D8%A7%D9%84%D9%83%D8%AA%D8%A8/1287_%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B9%D8%AC%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%AC%D8%B1%D9%8A%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A8%D8%B1%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%8A%D8%B9%D9%8A/%D8%A7%D9%84%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A9_52#top

ممکن است کسى اشکال کند که هيچ کدام از سند‌هاى خطبه شقشقيه با بررسى دقيق رجالى صحيح نيست؛ پس اعتبارى ندارد . در پاسخ مى‌گوييم : طبق قواعد رجالى شيعه، اگر ثابت شود که سند يک روايت مستفيض است، نياز به بررسى سند ندارد .

روايت مستفيض نيازي به بررسي سند ندارد:
بسيارى از بزرگان شيعه تصريح کرده‌اند که وقتى روايتى مستفيض شد، نيازى به بررسى سندى ندارد؛ از جمله مرحوم صاحب جواهر در بحثى مى نويسد :فلا ريب في استفاضتها بحيث تستغني عن ملاحظة السند کما هو واضح … .
ترديدى در مستفيض بودن سند آن نيست؛ به طورى که ما را از ملاحظه سند روايت بى‌نياز مى‌کند؛ چنانچه اين مطلب آشکار است.
جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام ، ج۱۰، ص ۲۸۶
متن خطبه شقشقيه‏:

http://www.balaghah.net/nahj-htm/far/id/tarjome/khotab/03.htm
16   نام و نام خانوادگي:  مهرداد     -   تاريخ:  06 آبان 93 - 07:44:03
سلام معناي مستفيض يعني چه؟ يعني علما فتوا بدهند يا اينكه از طرق زياد رسيده باشد و مثل متواتر است؟
دوم برخي از استادان مي گويند فلان مليون حديث سند ندارد اين يعني فاجعه
چطور مي شود به روايات اطمينان كرد اگر مي شود مختصري در مورد انواع تقسيم بندي روايت ها از نظر سندي مطالبي بفرماييد
و مختصرا مطالب را دسته بندي شده بفرماييد

جواب نظر:
با سلام 
دوست گرامي
مستفيض خبري است که راويان آن در هر طبقه بيش از دو تن و به قولي زيادتر از سه نفر باشند؛ ولي به سر حد تواتر نرسيده باشد که آن را مشهور نيز نامند.
اما در خصوص سند روايات نيز بايد بگوييم علم رجال نيز بخاطر همين به وجود آمده است تا بشود حديث صحيح را از ضعيف و جعلي تشخيص داد به ويژه اينکه رواياتي در برخي از زمانها جعل شدند لذا بايد جعلي بودن آن معلوم بشود تا در اعتقادات و  استنباط احکام  دچار اشتباره نشد
اما درباره انواع حديث بايد بگوييم:
خبر از نظر سندي بر دو قسم متواتر و خبر واحد تقسيم مي شود
حديث متواتر به متواتر لفظي، متواتر معنوي و متواتر اجمالي تقسيم شده‌است.
متواتر لفظي: حديثي است که همهٔ ناقلان، مضمون آن را دقيقاً به يک صورت نقل کرده‌ باشند؛ اين‌گونه موارد کم‌تر رخ مي‌دهد.
متواتر اجمالي: علم اجمالي به صحت چند حديث است که در يک موضوع وارد شده است،گر چه در تک تک آنها مي توان خدشه وارد کرد، ولي صدور يکي از آن جمع به تواتر اجمالي ثابت است.مي توان گفت که برگشت تواتر اجمالي نيز به همان قدر مشترک مفاد چند خبر است که تواتر معنوي مي نامند.
متواتر معنوي: قدر مشترکي از مضمون چند حديث است و بيشتر براي بيان معناي يک مطلب آورده شده‌اند. به عبارت ديگر احاديث متواتر معنوي،  به معناي اخبار گروهي به مطلبي خاص با خبرهاي جداگانه داراي الفاظ مختلف است ولي مفاد و معناي واحد مي‌باشد که اين معناي واحد متواتر است، مانند اين که اخبار زيادي با کلمات متفاوت در مورد شرکت امام علي عليه السلام  در سرايا و غزوات و کشتن پهلوانان ايشان نقل شده است، که مضمون همه آنها به طور متواتر بر شجاعت آن حضرت دلالت مي‌نمايد و از آن جايي که الفاظ اين اخبار يکسان نبوده ولي معنا و مضمون آن يکسان است، به اين تواتر، تواتر معنوي مي‌گويند
خبر واحد حديثي است که سلسله راويان آن به تواتر نرسيده و حديثي که خبر متواتر نباشد خبر واحد است، قريب به اتفاق احاديث در سنت اسلامي از نوع خبر واحد است. ميزان اعتبار خبر واحد بستگي به استحکام سلسله راويانش دارد. مشخص بودن نام و نشان افرادي که حديث را نقل کرده‌اند،
خبر واحد نيز داراي تقسيماتي است:
 خبر صحيح: حديثي که سند آن تا معصوم(ع) متصل باشد و تمام راويان در سند و در تمام طبقات، شيعۀ امامي و عادل باشند
 خبر حسن: روايتي که در سند آن تا معصوم(ع) راوي امامي و ممدوح (بدون تصريح بر عدالتش) وجود دارد
 خبر موثق: به روايتي گفته مي‌شود که در سند آن رواتي وجود دارند که هرچند موثّق و مورد اعتمادي هستند (در حديث و نقل آن مورد اعتماد‌ند) ولي داراي فساد عقيده‌اند؛ مانند واقفيه، فطحيه و..
  خبر ضعيف: روايتي که داراي هيچ کدام از صفات راويان انواع سه گانه گذشته نيست.
غير از اين بايد به اين نکته نيز توجه داشت که گاهي روايتي ضعيف است اما مورد قبول است و يا گاهي روايت صحيح است اما احتمال دارد از باب تقيه بوده باشد و يا با مباني شيعه نسازد که به ان عمل نمي شود
مرحوم وحيد بهبهاني در باب قرائن قبول روايت چنين ميگويند:
بدان که نشانه ها و قرينه هاي اعتماد به حديث فراوان است . از قرائن حجيت خبر و حديث اين است که :
الف – علما اتفاق کنند بر عمل به آن
ب – يا به مضمونش فتوا دهند
ج – يا از نظر روايت مشهور باشد
د – يا از نظر فتوا مشهور باشد
ه – يا مورد قبول علما قرار گيرد مانند مقبوله عمر بن حنظله
و – يا مضمون حديث با کتاب و سنت يا اجماع موافق باشد
ز – يا با حکم عقل موافق باشد
ح – يا با تجربه و آزمايش موافق باشد مانند احاديثي که درباره خواص و آثار خواندن آيات و انجام اعمال رسيده است . و دعاهايي که اثر آنها به تجربه آمده است مانند خواندن آيه آخر سوره کهف براي بيدار شدن در ساعت معين و...،
ط – يا متن حديث شامل مطالبي باشد که گواهي مي دهد که اين سنخ سخن و مضمون از امامان معصوم است مانند خطبه هاي نهج البلاغه و صحيفه سجاديه و دعاي ابوحمزه و زيارت جامعه کبيره و...،
ي – يا اينکه مستفيض باشد ،
ک – يا اينکه با سند عالي روايت شده باشد مانند رواياتي که کليني روايت و نقل کرده است يا ابن الوليد يا صفار و امثال آنان يا روايت شيخ صدوق و امثال او نيز ، که از حضرت قائم منتظر عجل الله تعالي فرجه و از حضرت امام حسن عسکري و امام محمد تقي و امام علي النقي عليهم السلام رواياتي نقل کرده اند . از آن جمله توقيعاتي که از آن امامان به دست ايشان رسيده است .
خلاصه اينکه بر مجتهد لازم است به آنچه از قرائن خارج از سند گفتيم آگاهانه بنگرد . و هدايت از جانب خداي متعال است .
  تعليقة علي منهج المقال ص 34
البته مفهوم تقسميم حديث اهل سنت با شيعه فرق دارد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما