* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: حسين يزداني -
تاريخ: 30 مهر 87 - 00:00:00
با سلام متاسفانه هيچ يک از اين احاديث حتي به صورت مرسل يا ضيعف هم به امام معصوم (ع) نمي رسد. همچنين خوب است اعتبار کتاب سليم بن قيس نزد محدثين شيعه خصوصا متقديمين مشخص شود سپس احاديث ان نقل شود. نکته ديگر اين که چنين حديث معتبري چرا در کتابي مثل کافي نيامده است البته بسياري از احاديث در کتاب کافي نيامده است اما هر کسي که مختصر اشنائي با علم حديث داشته باشد مي داند که جا داشت اين حديث در کتاب کافي وجود داشته باشد.جا دارد در پايان يادي کنم از ان استاد بزرگوار اخلاق حوزه علميه قم که به دليل ضعيف دانستن همين حديث حرمتش را شکستند.با تشکر جواب نظر: با سلام قسمت اوّل نظر: متاسفانه هيچ يك از اين احاديث حتي به صورت مرسل و يا ضعيف هم به امام معصوم عليه السّلام نميرسد.پاسخ: اگر بنا باشد در استنادي كه براي اثبات حقانيّت شيعه فقط به رواياتي كه به ائمه معصومين ختم ميشود اكتفا كنيم بايد بخش اعظمي از احتجاجات موجود در كتب شيعه را حذف كنيم و حال آن كه از همان آغاز تاكنون رويّه علماي بزرگ شيعه بر اين روش بوده است كه براي اثبات ادّعاي خويش به كتب اهل سنّت استناد مينمودهاند چه اين كه با اين روش طبق مسلّم ترين قاعده عقلائي(قاعده الزام) عمل شده و نيز جان خود و ديگر شيعيان را از آزار و اذيت ديگران نجات بخشيدهايم.قاعده الزام: الزموهم بما الزمو به انفسهمقاعده الزام: يكى از قواعد مسلّمه عقلائيه است كه در تمام محاكم دنيا اعتبار داشته و بر اساس آن حكم ميشود. به عنوان مثال اگر كسي در دادگاه بگويد: اين لباسي كه بر تن من است از آن آقاي زيد است و لباسي كه بر تن آقاي زيد است متعلق به من مي باشد، قاضي باتوجه به اعتراف او قضاوت مي كند و لباس تن او را به زيد بر ميگرداند ولي نسبت به ادعاي وي كه لباس تن زيد مال من مي باشد از وي شاهد مطالبه ميكند و در صورت عدم اقامه شاهد در آن رابطه حكم نميكند. شما اگر به آنچه كه از مطاعن و مثالب خلفاء و بسياري از دشمنان اهل بيت عليهم السّلام در كتب شيعه آمده دقت بفرمائيد ملاحظه خواهيد نمود كه تمامي آنها با استناد به كتب اهل سنّت است و به ندرت موردي ميتوان پيدا نمود كه به امام معصوم عليه السّلام ختم شود. و اگر هم مورد نادري يافت شد آنقدر در لفّافه و كنايه و استفاده از رموز بيان شده است كه اگر وجود شواهد و قرائن كتب اهل سنت نباشد قابل حمل و توجيه نيست. همچنين خوب است اعتبار كتاب سليم بن قيس نزد محدثين شيعه خصوصا متقدمين مشخص شود. سليم بن قيس الهلالى از تابعين و اصحاب امير المؤمنين عليه السّلام و متوفّاى در زمان إمام سجاد عليه السلام است ، بدون هيچ شك و ترديد نزد علماء شيعة ثقة و مورد اعتماد است. من الأولياء، من أصحاب أمير المؤمنين عليه السلام&zwnj. علّامه تستري در قاموس الرجال آورده است: قاموس الرجال(معاصر)، ج 5 ، ص 235 ح&3356. و امّا در رابطه با كتاب سليم بن قيس اكثريت علماي اماميه قائل به اعتبار كتاب او شدهاند. كه ما در اينجا ليستي از اين بزرگواران را در وثاقت سليم و نيز كتابش را ميآوريم: برقي متوفّاى سال 274 هق مينويسد: رجال البرقي، ص 4. قال الباقر عليه السلام: صدق سليم. شيخ مفيد متوفّاى 436 مينويسد: الاختصاص، ص 3. صاحب أمير المؤمنين عليه السلام&zwnj. علّامة حلّي متوفّاى 726 مينويسد: خلاصة الأقوال في علم الرجال، ص 83 و ص 1. وكان هذا الوجه الحكم بتعديله. استاد الكل علّامه وحيد بهبهاني متوفّاى 1205مينويسد: تعليقة الوحيد على منهج المقال، ص172. ثقة. و در جاي ديگر ميگويد: إتقان المقال، ص 2295. إنّ الرجل مشكور وإنّ الكتاب صحيح. سيدّ الأمين متوفّاى 1371 مي نويسد: أعيان الشيعة، ج 7 ، ص 293. ممدوح، جليل. مرحوم آيت الله خوئي متوفّاى 1413 مي نويسد: معجم رجال الحديث، ج 8 ، ص 220 رقم5391. نجاشي متوفّاى 450 هق او را در زمره يكي از سلف صالح از طبقه اوّل آورده است و ميگويد: رجال النجاشي، ص 4 و ص8 ، سليم بن قيس الهلالي له كتاب ، يكنّى أبا صادق. شيخ نعماني متوفّاى 380 هق در كتاب اصول خود آورده است: الغيبة، ص102. تضمّن الكتاب ما يشهد بشكره وصحّة كتابه. شيخ حرّ عاملي متوفّاى 1101هق مينويسد: وسائل الشيعة، ج3 ، ص 386. الحق أنّ كتاب سليم من الأصول المعتبرة. مرحوم آيت الله خوئي متوفّاى 1413هق مي نويسد: معجم رجال الحديث، ج 8 ، ص 220 رقم5391. الحقّ في كتابه أنّ أصله كان صحيحاً، قد نقل عنه الأجلّة المشايخ. كلمات مرحوم قهبائي در مجمع الرجال: 1 - قهبائي مؤلّف مجمع الرجال (قرن11) در ابتداي ترجمة «سليم» از رجال كشّي مينويسد : بأنّ أبان قرأ كتاب سليم على علي بن الحسين عليهما السلام قال: صدق سليم، رحمه اللّه عليه، هذا حديث نعرفه. سپس در ادامه از كشّي نقل نمودهاست: مجمع الرجال، ج3 ، ص 156 2 – قهبائي در حاشيه آوردهاست: مجمع الرجال، ج3 ، ص 155، الهامش الرقم (4) الوجه عندي الحكم بتعديل المشار إليه والتوقّف في الفاسد من كتابه. 4 – از شهيد ثاني نقل نموده است : مجمع الرجال، ج3 ، ص 155، الهامش الرقم (4) قسمت سوّم نظر: نكته ديگر اين كه چنين حديث معتبري در كتابي مثل كافي نيامده است البته بسياري از احاديث در كتاب كافي نيامده است اما هر كسي كه مختصر آشنائي با علم حديث داشته باشد مي داند كه جا داشت اين حديث در كتاب كافي وجود داشته باشد.پاسخ: اولاً: با توجه به مطالبي كه در قسمت اوّل آمد تا حدودي علّت نيامدن اين روايت در كتابي مثل كافي روشن شد.ثانياً: پاسختان در كلام خودتان آمده كه بسياري از احاديث در كتاب كافي نيامده و اين دليل عدم اعتبار آن حديث نميشود . قسمت چهارم نظر: در پايان يادي كنم از آن استاد بزرگوار اخلاق حوزه علميه قم كه به دليل ضعيف دانستن همين حديث حرمتش را شكستند.پاسخ: ما نيز از آن مرحوم ياد كرده و اعتقادمان بر اين است كه در مباحث علمي نياز به حرمت شكني نيست و بهترين راهكار ابزار علمي است كه در محافل و مجالس علمي حوزوي اين مهم قابل دسترسي است. چنانكه آن مرحوم نيز بعد از گفتگوهاي علمي كه از سوي بعضي محققين به عمل آمد به صحّت حديث قرطاس اذعان نمود. |
2 |
نام و نام خانوادگي: مهرداد -
تاريخ: 01 آبان 87 - 00:00:00
سلام عليکم اساتيد خسته نباشيد واقعا زيبا بود به کوري چشم دشمنان خوشبختي خلايق دکر شب و روز ما خواهد بود: ا...هم عجل لوليک الفرج |
3 |
نام و نام خانوادگي: محمد بختياري -
تاريخ: 04 آبان 87 - 00:00:00
سلام عليكم و من ا... التوفيق. حكم صادر گشته با سني برادر ميشويم بر سر يك سفره با آنها برابر ميشويم ميشود آيا به مهدي (عج ا... )هم بگوئيم اين سخن بي خيال پهلو وسينه مادر ميشويم. |
4 |
نام و نام خانوادگي: علي بهلولي -
تاريخ: 05 آبان 87 - 00:00:00
سلام عليکم ببخشيد شما در اين مطلب نام محمد بن جرير طبري را به عنوان عالم شيعه آورده ايد آيا ان محمد بن جرير طبري با صاحب کتاب تفسير و تاريخ طبري فرق دارد يا خير؟ اللهم العن عن الجبت و الطاغوت جواب نظر: با سلام آري اين محمد بن جرير طبري اگرچه در اسم دقيقا با آن محمد بن جرير طبري يکسان است لکن همانطور که در آدرس کتاب المسترشد ذکر شده بود او شيعي و متوفاي قرن 4 هجري قمري است ولي از تاريخ دقيق وفات او اطلاعي در دست نيست و کتابهاي معروف ديگر او «دلائل الامامة» و «نوادر المعجزات» مي باشد. اما محمد بن جرير طبري سني او نيز در قرن چهارم مي زيسته و تاريخ وفات او سال 310 هجري قمري است و معرفترين کتابهاي او تاريخ طبري، صريح السنة و جامع البيان و المنتخب من ذيل المذيل است. معاونت اطلاع رساني |
5 |
نام و نام خانوادگي: حسين يزداني -
تاريخ: 14 آبان 87 - 00:00:00
با سلام بنده در روز هاي نخست كه اين مطلب در سايت قرار گرفت مطالبي در مورد سند اين روايات نوشتم كه نه در سايت قرار گرفت و نه پاسخي به ان داده شد.؟! جواب نظر: با سلام جناب آقاي حسين يزداني شما به تاريخ 30 مهر 87 راجع به همين پرسش و پاسخي نظري ارائه كرده بوديد (بحث مرسل و ضعيف بودن احاديثي كه در اين رابطه به امام مي رسد و همچنين اعتبار كتاب سليم بن قيس) كه همان زمان هم پاسخ داده شده و هم بصورت علني براي ساير كاربران نمايش داده شد. (در اعلام نظرهاي خود كمي دقت نماييد) موفق و مويد باشيد معاونت اطلاع رساني |
6 |
نام و نام خانوادگي: بيژن -
تاريخ: 02 آذر 87 - 00:00:00
با سلام در مورد ثقه بودن سلبم بن قيس و كتابش شكي نيست ولي ظاهرا ايراد بعضي از دوستان به كتاب سليم بن قيس اين است كه تمامي احاديثي كه در كتاب سليم آمده از فردي به نام (ابان بن ابي عياش) نقل شده كه ميگويند اتفاق سني و شيعه در مورد وي اين است كه كذاب است. يعني ابان بن ابي عياش كذاب است و همين باعث ضعف احاديث ميشود . البته نظري هم هست كه معتقند كه كتابي كه اكنون به نام( اسرار آل محمد ) از سليم بن قيس در دست مردم هست همان كتابي كه خود سليم نوشته نيست و در ان دستكاري شده . نظر شما چيست ؟ جواب نظر: با سلام ! ابان بن ابي عياش : وي آنگونه كه در تقريب التهذيب و أعيان الشيعة آمده متوفاّى سال 138 يا سال 140 هق بوده استاعيان الشيعه ،سيد محسن امين، 103/2. _ تقريب التهذيب، ابن حجر، 31/1 رقم 164. محقّق نوري كه از خرّيتين در فنّ رجال است ميگويد: الأوّل: ما قاله الشيخ الجليل أبو عبد اللّه النعماني في كتاب الغيبة من أنّه ليس بين جميع الشيعة ممّن حمل العلم ورواه عن الأئمّة: خلاف في: أنّ كتاب سليم، أصل من كتب الأصول التي رواها أهل العلم وحملة حديث أهل البيت: - إلى أن قال: - وهو من الأصول التي ترجع الشيعة إليها ويعوّل إليها. انتهى. الثالث: رواية الأجلّة من أصحاب الإجماع وغيرهم عنه، مثل حمّاد بن عيسى، وعثمان بن عيسى، وعمر بن أذينه، وإبراهيم بن عمر اليماني. مستدرك الوسائل ط. القديمة: 777/3. ويظهر ممّن ضعّفه من العامّة أنّه كان من العبّاد، فلعلّ التضعيف من العامّة كان من جهة المذهب. ذهبي در باره ابان بن ابي عيّاش ميگويد: ميزان الاعتدال - الذهبي - ج 1 ص 12 أما تضعيف العامة لأبان فلا يوجب وهنا فيه ، بعد ما كان أبان عاميا ، ثم استبصر ، فقد يضعف مثله بما لا يضعف به سائر الشيعة . وسيما أن أبان هو الذي لجأ إليه سليم ، وهو الراوي لكتابه والناشر لحديثه . وكأن أكثر تضعيفات العامة لأبان عولا على شعبة . فقد أكثر الوقيعة في أبان ، وتبعه غيره . قال معاذ : قلت لشعبة : أرأيت وقيعتك في أبان ، تبين لك أو غير ذلك ؟ فقال : ظن يشبه اليقين . ذكره الذهبي في ميزان الاعتدال ، وذكر حكايات القوم تضعيف شعبة . رجالي مشهور مامقاني در باره او ميگويد: تنقيح المقال: 3/1 رقم 14. «الأقرب عندي، قبول رواياته؛ تبعاً لجماعة من متأخّري أصحابنا؛ اعتماداً بثقات المحدّثين، كالصفّار وابن بابويه وابن الوليد وغيرهم والرواة الذين يروون عنه؛ ولاستقامة أخبار الرجل، وجودة المتن فيها. وأمّا نسبة وضع كتاب سليم إليه، يردّه ثبوت الكتاب من طريق آخر ليس هو فيه أوّلاً، ولرواية ابن أبي عمير، عن عمر بن أذينه، هذا الكتاب ثانياً و امّا راجع به مكانت و جايگاه ابان نزد عامّه بخاري در باره او ميگويد:أبان بن أبي عياش هو ابن فيروز أبو إسماعيل البصري عن انس ، كان شعبة سيئ الرأي فيه ابن أبي حاتم رازي در باره وي ميگويد: تهذيب الكمال: 21/2. سئل أبو زرعة، عنه؟ فقال: بصريّ ترك حديثه. ولم يقرأ علينا حديثه، فقيل له كان يتعمّد الكذب؟ قال: لا! كان يسمع الحديث من أنس وشهر بن حوشب. ومن الحسن، فلايميّز [بينهم]. ابن حبّان اگر چه او را از مجروحين شمرده ولي در باره او ميگويد: المجروحين: 96/1. كتاب الضعفاء والمتروكين: 45 رقم 21. عامّة ما يرويه، لا يتابع عليه، وهو بيّن الأمر في الضعف ... وأرجو أنّه ممّن لايتعمّد الكذب إلّا أن يشبّه عليه ويغلط وعامّة ما أتاني أبان من جهة الرواة، لا من جهته؛ لأنّ أبان رووا عنه قوم مجهولون لما أنّه فيه ضعف وهو إلى الضعف أقرب منه إلى الصدق كما قال شعبة. ذهبي در باره او ميگويد: ميزان الاعتدال: 10/1. تضعيف علماء عامّة مردود است؛ أنّه كان رجلاً صالحاً، قال ابن حبّان: «كان من العبّاد الذين سهر الليل بالقيام ويطوي النهار بالصيام». ذهبي قول أيّوب السَّختياني را در باره او اين گونه آورده است: المجروحين: 96/1. - ميزان الاعتدال: 10/1. قال النووي: ولا يقبل الجرح إلّا مفسّرا ، وهو أن يذكر السبب الذي به جرح ، ولأنّ الناس يختلفون فيما يفسق به الإنسان ، ولعلّ من شهد بفسقه شهد على اعتقاده. ابن قدامه ميگويد: المغني: 423/11. سمعت القاضى أبا الطيّب طاهر بن عبد اللّه بن طاهر الطبري يقول: لا يقبل الجرح إلّا مفسّراً وليس قول أصحاب الحديث، فلان ضعيف، وفلان ليس بشي، ممّا يوجب جرحه وردّ خبره، وإنّما كان كذلك، لأنّ الناس اختلفوا فيما يفسّق به، فلابدّ من ذكر سببه لينظر هل هو فسق أم لا؟ قلت: وهذا القول هو الصواب عندنا وإليه ذهب الأئمّة من حفّاظ الحديث ونقّاده مثل محمّد بن إسماعيل البخاري، ومسلم بن الحجّاج النيسابوري، وغيرهما. أسباب جرح أبان ابن ابي عياش الجرح والتعديل: 296/2 رقم 1087. «الغالب عليه سوء الحفظ كثير الوهم» يا «سيّىء الحفظ، رديء الحفظ»، يا «ردي الحفظ، كثير الوهم، فاحش الخطا، يروي الشي على التوهّم ، ويحدّث على الحسبان، فكثر المناكير في روايته» يا «سيّئ الحفظ، واهي الحديث، مضطرب الحديث»... . 1 - مرزوق بن أبى الهذيل 3- عبد الرحمان بن أبي ليلى: 5 - مطر بن طهمان الورّاق أبو رجاء الخراساني: التاريخ الكبير: 454/1 رقم 1455. أولاً: شعبة خودش اهل خطا بوده است. فقد قال الدارقطني في العلل: كان شعبة يخطئ في أسماء الرجال كثيراً، لتشاغله بحفظ المتون. وقال صالح بن سليمان: كان لشعبة أخوان يعالجان الصرف، وكان شعبة يقول لأصحاب الحديث: ويلكم! الزموا السوق، فإنّما أنا عيال على إخوتي. در تاريخ ابن معين آمده: (4691) سمعت يحيى يقول: وشعبة يخطئ أيضاً في حديث حجر المدري، يقول: القندلي أو المندلي. تاريخ ابن معين ، للدوري: 262/2. قال عبد اللّه: قال أبي: شعبة يخطئ في هذا القول: عبد اللّه بن يزيد، وإنّما هو سلم بن عبد الرحمن النخعي. در سؤالات الآجري آمده است : سؤالات الآجري لأبي داود : 381/1، تهذيب الكمال: 28/16. تصحيفات المحدثين للعسكري: 34. يقول عمرو بن عثمان بن عبد اللّه بن موهب: ثقة، وشعبة يخطئ في إسمه يقول: محمّد بن عثمان بن عبد اللّه، وإنّما هو عمرو ابن عثمان. مزّي گفته است: تهذيب الكمال: 8/ 137. تحفة الأحوذي: 63/2. و اما در باره كتابي كه امروز به نام كتاب سليم بن قيس در دسترس ميباشد در سئوالي كه از استاد حسيني قزويني شد ايشان فرمودند: ديدگاه بنده همان ديدگاه حضرت آيت الله العظمي خوئي رضوان الله تعالي عليه است . گروه پاسخ به شبهات مؤسسه |
7 |
نام و نام خانوادگي: بيژن -
تاريخ: 03 آذر 87 - 00:00:00
با سلام مرسي از پاسخ جامع شما ميخواستم بدانم اگر ميكوييد كه كناب فعلي منسوب به سليم بن قيس هلالي همان كتاب خود اوست پس چرا تمام روايات آن از قول ابان نقل شده ؟ آنگونه كه من شنيدم ميگويند سليم پيوسته نزد ابان مي امده و قضايا را نقل ميكرده و ابان مينوشته كه ظاهرا باور ان سخت است مگر خود سليم سواد نوشتن نداشته كه بايد براي ابان نقل كند و او بنويسد با تشكر جواب نظر: دوست گرامي سلام ! اصل كتاب توسط خود سليم بن قيس نوشته شده و أبان بن أبي عياش ناقل كتاب سليم بن قيس است و اين كتاب توسط نوسنده به أبان و أبان به عمر بن أذينه تحويل داده شده است . براي اطلاع بيشتر به مقدمه كتاب سليم بن قيس مراجعه بفرماييد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
8 |
نام و نام خانوادگي: يك دوست مسيحي_دكتركورش زندي از دبي -
تاريخ: 28 آذر 87 - 00:00:00
براي من خيلي عجيبه كه پيغمبر اسلام با انهمه اينده نگري وبا علم به اينكه در اينده بين امت اسلامي اين همه اختلاف مي افتد موضوع به اين مهمي و حساسيت را ميگذارد براي اخرين لحظات عمرخود؟ پس اين 23 سال چكار ميكردند كه ساعتي قبل از وفات تازه به يادش مي ايد كه وصيت كندو عمر نميگذارد؟ حالا برفرض اينكه عمر نگذاشت براي پيغمبر دوات و قلم و .... بياورند پس علي و سلمان و ابوذرو هزاران مسلمان ديگر كجا بودند كه از اين كارعمرجلوگيري كنند و نگذارند عمرحرف زور بزند؟ سوال ديگه اي كه حقيقتا من به دنبال جوابش هستم وخواهش مي كنم بدون هيچگونه تعصبي جواب بدهيد اينكه پيغمبرتان محمد 23 سال با كفارو مشركين مكه جنگيد 23 سال با انواع سختيهاو شكنجه ها و تهمت ها ساخت 23 سال مردم را به خداپرستي و ايين اسلام دعوت كرد پس از وفاتشان تمام يارانش و پيروانش و ... جزچند نفر همه چيز يادشان ميرود و مرتد مي شوند و به دستورپيامبرشان عمل نمي كنند ولي درعوض به شخصي مثل عمر كه به زعم شما مخالف پيامبربود گرايش پيدا ميكنند وهرچه عمربگويد چشم بسته قبول مي كنند و و و ... جواب نظر: با سلام شيعيان هيچ گاه ادعا نکرده اند که رسول خدا در آخرين لحظات عمر خويش به ياد تعيين جانشين افتادند ؛ بلکه ما اعتقاد داريم که از همان ابتداي بعثت ايشان در فکر ادامه راه خويش بوده اند و به همين سبب در ماجراي دعوت نزديکان به اسلام که شيعه و سني آن را با سند صحيح نقل کرده اند امير مومنان را به عنوان وصي وزير و برادر و جانشين خويش معرفي کرده اند . نيز در ماجراهاي مختلف فرموده اند «وهو وليکم بعدي» که حتي الباني نيز سند اين روايت را قبول مي کند . همچنين در ماجراي غدير خم و ... البته در ماجراي دوات و قلم نيز به گفته اهل سنت ايشان مي خواستند دوباره جانشين خود را معرفي کنند . آنچه بايد براي شما مورد تعجب باشد ادعاي اهل سنت است که با وجود اين همه دليل مي گويند رسول خدا جانشين تعيين نکرد !!!! اما در مورد عدم واکنش مسلمانان مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3570 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
9 |
نام و نام خانوادگي: غلام قمر -
تاريخ: 11 دي 87 - 00:00:00
من از عزيزان اهل سنت سوالي دارم.با توجه به منابع موجود از علماي اهل سنت ،جناب خليفه دوم از آوردن قلم ودوات ممانعت كردندو گفتند كه پيامبر اكرم (ص) هذيان مي گويند.اما سوال من اين است چرا به گفته جناب عمر اينجا پيامبر هذيان مي گويند اما هنگامي كه رسول خدا (ص) به جناب ابوبكر مي فرمايند كه برو و بجاي من در مسجد نماز بخوان ،ايشان در سلامت كامل بوده وهذيان نمي گفتند؟؟؟؟؟!!!!! |
10 |
نام و نام خانوادگي: حسام -
تاريخ: 01 بهمن 87 - 00:00:00
با عرض سلام و ادب خدمت جناب دکتر حسيني قزويني و دست اندر کاران مؤسسه ي تحقيقاتي حضرت ولي عصر ( عج ) ، در انتهاي پاسخ شما به نظر شماره ي 6 ، چنين آمده است : « ... و اما درباره ي کتابي که امروز به نام كتاب سليم بن قيس در دسترس مي باشد ، در سؤالي که از استاد حسيني قزويني شد ، ايشان فرمودند : با تحقيقاتي که ما انجام داديم به اين نتيجه رسيديم که اين کتاب همان کتاب سليم است » . اما در مناظره ي حضرت استاد دکتر قزويني در شبکه ي المستقلة ، از زبان ايشان چنين نقل شده است : « فعقيدتي بأن كتاب سليم بن قيس ، كما ذكر السيد الخوئي ، لا ندري هل هذا الكتاب الذي بأيدينا ، نفس الكتاب الذي أعطاه سليم بن قيس لأبان بن عياش أو لا وهل خلال الأزمنة الماضية زيدت فيه بعض المسائل أو لا : عقيده من در مورد كتاب سليم بن قيس ، همانگونه که حضرت آيت الله خويي فرمودند ، اين است که ما نمي دانيم آيا کتابي که امروز به نام كتاب سليم بن قيس در دست ماست ، همان کتابي است که سليم بن قيس تقديم أبان بن عياش کرده است يا نه و نمي دانيم که آيا در طول زمان هاي گذشته ، چيزي بدان اضافه شده است يا نه ! » . بنابراين ما در اينجا با دو نظر مواجه هستيم . لطفا از محضر استاد حسيني قزويني پرسش نماييد که ، صراحتا ، آيا کتابي که امروز به نام كتاب سليم بن قيس چاپ شده است ، همان کتاب اصيل است يا اينکه ممکن است دچار دستبرد و تغيير جزئي شده باشد ؟ با تشکر و سپاس فراوان ... جواب نظر: باسمه تعالي برخي از روايات تندي كه در اين كتاب از زبان ائمه عليهم السلام نقل شده با روح ساير روايات ائمه عليهم السلام همخواني ندارد و اين شبهه پيش مي آيد كه آيا اين همان كتابي است كه توسط سليم در اختياد ابان بن ابي عياش گذاشه شده و يا در طول زمان هاي گذشته ، توسط نسخه برداران و نويسندگان چيزي بدان اضافه شده است ؟ و لذا به نظر مي رسد كه فرمايش حضرت آيت الله العظمي خوئي منطقي است. مديريت سايت |
11 |
نام و نام خانوادگي: حسين الوندي -
تاريخ: 10 بهمن 87 - 00:00:00
عالي بود |
12 |
نام و نام خانوادگي: بهداد -
تاريخ: 15 خرداد 89 - 11:05:26
با سلام و ممنون از پاسخ سري قبل. اما مشكل حل نشد. اين مطلب قبول كه سليم كاملا ثقه بوده از طرفي كتابي معتبر هم داشته اما سوال اينجاس كه"آيا اين كتاب واقعا همان كتاب سليم است يا كتاب فعلي تحريف شده آن كتاب يا كتاب ديگري غير آن است؟؟! از طرفي دكتر حسيني فرمودند:"نمي دانيم آيا کتابي که امروز به نام كتاب سليم بن قيس در دست ماست ، همان کتابي است که سليم بن قيس تقديم أبان بن عياش کرده است يا نه و نمي دانيم که آيا در طول زمان هاي گذشته ، چيزي بدان اضافه شده است يا نه ؟!" خوب وقتي اينچنين اظهار نظري در مورد اين كتاب شده پس چطور ميتوان آنرا معتبر دانست؟؟!؟!؟ از طرفي بعضي احاديث اين كتاب كاملا مغاير اعتقاد شيعه است. مثلا در تعليقات مرحوم شعرانى بر كتاب فصل الخطاب آمده(در مورد تحريف قرآن!!): در صفحه 4 نوشته است . خرائج سليم بن قيس هلالى در كتابش در حديث طولانى . حاشيه : كتاب سليم بن قيس ساختگى است و حديثى كه فقط در آن باشد و در جاى ديگر نباشد جدا ضعيف است . 5- صفحه 5 نوشته كب و در آن كتاب گويد: در خانه عبدالله بن عباس نزد او بودم ...تا آخر. حاشيه : يك حديث را به چند بار آوردن متعدد نمى گردد، و تمامى آن چه در كتاب سليم بن قيس مى باشد حديث واحد، و ضعيف است و به چند مرتبه نقل كردن قوى نمى شود. 6- در صفحه 6 نوشته : كج در كتاب احتجاج از ابى ذر غفارى نقل شده ...تاآخر. حاشيه : اين حديث نيز مرسل و ضعيف است و گويا همان حديثى است كه از كتاب سليم نقل گرديده چون عبارتهايش به آن مى ماند با ذكر اين مطالب چطور ميتوان اين كتاب را توثيق كرد؟!؟!؟!؟!؟!؟! جواب نظر: با سلام |
13 |
نام و نام خانوادگي: رضا -
تاريخ: 13 آبان 89 - 17:08:47
لعنت خدا برعمروابوبکروعثمان وپيروانشان که امامت حضرت علي<ع>راباحيله ومکرگرفتند. |
14 |
نام و نام خانوادگي: فداي خلفاي راشدين -
تاريخ: 01 ارديبهشت 90 - 16:37:18
لعنت بر پدر و مادر نويسندگان اين چرنديات. |
15 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 04 ارديبهشت 90 - 00:13:27
با سلام اتفاقاُ جناب فداي خلفاي ان شاء الله منهم با تو موافقم ( خصوصا اون چرانداياتي كه به اسم صحيح بخورد شما مفلوكان مي دهند ) حالا كمي بخنديم باشه يك حديت برايت ميگويم : مردي با جيبي بزرگ: همانطور که خواهد آمد ، صحابه و تابعين در مورد رواياتي که ابو هريره از رسول خدا نقل مي کرد ، مشکوک بودند به همين جهت از او سوال کردند آيا اين روايت را از رسول خدا شنيده اي ؟ اما وي پاسخ داد خير اين روايت را از جيب ( کيسه ) خويش آورده ام!!! حدثنا عمر بن حفص حدثنا أبي حدثنا الأعمش حدثنا أبو صالح قال حدثني أبو هريرة رضي الله عنه قال قال النبي صلى الله عليه وسلم أفضل الصدقة ما ترك غنى واليد العليا خير من اليد السفلى وابدأ بمن تعول تقول المرأة إما أن تطعمني وإما أن تطلقني ويقول العبد أطعمني واستعملني ويقول الابن أطعمني إلى من تدعني فقالوا يا أبا هريرة سمعت هذا من رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لا هذا من كيس أبي هريرة صحيح البخاري ج5 ص2048 کتاب النفقات باب وجوب النفقة على الآهل والعيال ش 5040 ابو هريره گفت : رسول خدا فرمودند : بهترين صدقه آن است که سبب بي نيازي شود و دست بالاتر ( دهنده ) بهتر از دست پايين تر است ؛ و در ابتدا به کسي کمک نما که عيال وار باشد ؛ زن مي گويد يا به من غذا بده يا من را طلاق بده و بنده مي گويد به من غذا بده و از من کار بخواه و فرزند مي گويد : به من غذا بده ؛ من را به که واگذار مي کني ؟ گفتند : اي ابو هريره اين را از رسول خدا شنيدي ؟ پاسخ داد : خير اين از جيب ابو هريره است !!! ============================================================================== لبيك يا علي |
16 |
نام و نام خانوادگي: علي علوي -
تاريخ: 26 ارديبهشت 90 - 17:59:09
باسلام.عرض شود که حديث قرطاس از نظر اهلسنت به اين شکل است که پيامبر در بستر بيماري بسر ميبرد و تعدادي از اصحاب تازه مسلمان در کنار پيامبر حضور داشتند و از انجايي که پيامبر قبلا اعلام کرده بود((اليوم اکملت لکم دينکم و.. ))امروز من دين را براي شما کامل کردم و خواست که اصحاب را آزمايش کند که آيا آنها باور دارند در دين چيز ديگري وجود ندارد و پيامبر همه چيز را بطور کامل نقل کرده است لذا فرمودند قلم را بياريد تا از دين چيزي مانده و آن را به شما بگويم و از آنجايي که حضرت عمر و حضرت ابوبکر از فقيه امت بودند گفتند نيازي نيست پيامبر ،شما همه چيز را به ما رسانده ايي و چيزي ديگر در آن نمانده سپس پيامبر به آنان تحسين کرد که چنين اصحاب فقيه و عالمي دارد. حال سوال اگر پيامبر ميخاست مسئله مهمي را اعلام کند چرا در روزهاي بعداينکار را نکرد چون بعداز3 الي 5 روز از حديث قرطاس پيامبر وفات نمودند و در اين 5روز ابوبکر و عمر24 ساعات در کنار پيامبر نبودند که نگذارند پيامبر چه ميخاهد بگويد 2-بالفرض نظر شما درست که حضرت علي را بعنوان خليفه ميخاسته اعلام کنه .شما که از دل پيامبر آگاه نبوديد پس ما هم ميگوييم پيامبر ميخاست حضرت ابوبکر رابعنوان جانشين انتخاب کند و عمر گفت نيازي نيست ما خودمان ميدانيم. تعصب را بزاريد کنار و با عقل سليم قضاوت کنيد جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- اگر سخن شما در مورد تحليل ماجراي روز خميس درست است : ا. چرا پيامبر (ص) عصباني شد ؟ ب. چرا ابن عباس بعد از نقل اين ماجرا گريه مي کرد و مي گفت بزرگترين مصيبت آن است که مانع چنين کاري شدند ؟ ج . چرا گفتند پيامبر هذيان مي گويد ؟! آيا «ما ينطق عن الهوي» جزو قرآن نيست ؟ 2- هر آنچه در دل پيامبر بوده است و هر انچه مي خواسته بنويسد ، آيا مانع شدن ابوبکر و عمر کار درستي است يا غلط ؟ اگر غلط است حکم کسي که پيامبر را متهم به هذيان کند چيست ؟! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
17 |
نام و نام خانوادگي: علي علوي -
تاريخ: 12 تير 90 - 13:03:34
با سلام دوست گرامي اولا پيامبر اسلام در ماجراي خميس از دست عمر عصباني نشدند تازه به ايشان تحسين هم گفتند (اليوم اكملت لكم دينكم) چيز جديدي در دين نبوده كه پيامبر بگويد.و طبق روايات اهلسنت عمر هرگز به پيامبر نگفتند كه هذيان ميگويد(هذا بهتان عظيم) در هنگام وفات پيامبر دستور دادند همه ي درهاي اصحاب كه به مسجد باز ميشود را ببنديد غير از در ابوبكر را به مسجد باز بگذاريد كه خود دليل بر تاكيد پيامبر بر جانشيني ابوبكر ميباشد.بالفرض اگر عمر از آوردن قلم و كاغذ جلوگيري كرده و نگذاشته پيامبر چيزي بنويسد خوب پيامبر نمي توانسته با زبان خود بگويد كه علي جانشين من است يا در روز پنجشنبه عمر جلوگيري كردو پيامبر بعداز چهار روز از اين جريان يعني دوشنبه وفات نمودندچرا طي اين چهار روز اعلام نكردند.مگر شما نميگوييد كه پيامبر در غدير خم علي را بعنوان جانشين انتخاب كرده كه چندين هزار اصحاب در آنجا حضور داشته پس چه نيازي بوده كه پيامبر چيزي را كه در چنين جمعي گفته باشد و دوباره بياد براي سه چار نفر ديگر بازگو كند.شما يك روايت ولو ضعيف بياوريد كه قصد پيامبر از آوردن كاغذ و قلم انتخاب حضرت علي بعنوان جانشين باشد؟ جواب نظر: با سلام |
18 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 21 مرداد 90 - 09:25:31
باسلام . اگر عمر بااين دستور پيامبر مخالفت کردنند،عباس و علي هم در آن جلسه حضور داشتند،چرا جلوي عمر را نگرفتند؟؟؟؟پيامبر اين موضوع را در روز پنج شنبه مطرح کردند ودر روز دوشنبه وفات نمودند،چرا درمدت اين يروز امرشان را ننوشتند يا حتي با زبان که ميتوانستند بگويند،چرا بازبان نگفتند؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي رسول خدا (ص) بارها با زبان اين مطلب را گفته بودند ؛ علت عدم نگارش را در بخش نظرات ، بارها پاسخ دادهايم . همچنين در بعضي از روايات آمده است كه گروهي از بنيهاشم به عمر اعتراض كردند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
19 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 21 مرداد 90 - 09:36:28
بالفرض ان روات ضعف نباشد، در روز پنج شنبه ان اتفاق صورت گرفته و پامبر در روز دوشنبه وفات نمودند،و چنان حال پامبر بهبود افته بود که اصحاب گمان مکردند پامبر به سلامت کامل برگشته ،چرا پامبر در ط ان چند روز که حالشان بهتر شده بود چنن مسئله مهم را نگفتند؟؟؟آيا از ابوبکر و عمر مترسدند؟پس شهامت و غرت عل کجا رفته بود؟شادم تقه کرده بود؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي وقتي خود حاضرند و رسول خدا (ص) سلامت و ايشان را متهم به هذيان ميكنند تا اعتبار دستور رسول خدا (ص) از بين برود ، آيا اگر وقتي آنها رفتند رسول خدا (ص) اين نامه را مينوشتند ، آن حضرت و نامه را متهم به هذيان نميكردند ؟! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
20 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 25 مرداد 90 - 06:12:31
باسلام چرا مطالب بنده را بصورت منقطع ثبت کردZد؟؟،و اZن دقZقا کارZ است که آقاZ قزوZنZ در آوردن رواZات از منابع اهلسنت انجام مZدهد جواب نظر: با سلام دوست گرامي تمامي نظرات شما به صورت غير صحيح وارد شده است ، لطفا دوباره نظرات خود را به صورت صحيح وارد كنيد ، همچنين اگر واقعا به دنبال گرفتن جواب هستيد ، ايميل صحيح وارد كنيد گروه پاسخ به شبهات |
21 |
نام و نام خانوادگي: شيعه سابق -
تاريخ: 25 آذر 90 - 10:26:18
اراجيفتان را خواندم جز دروغ و مزخرف چيزي براي گفتن نداريد |
22 |
نام و نام خانوادگي: بخت النصر -
تاريخ: 26 آذر 90 - 14:11:26
شيعه سابق يعني کتب اهل سنت همگي اراجيف و دروغ و مزخرف است؟ آخر چرا؟ |
23 |
نام و نام خانوادگي: سيد عبدالرحمن -
تاريخ: 27 بهمن 90 - 19:04:52
در پاسخ به کامنت 21 و در تأييد کامنت 22 آقاي شيعه سابق ! يعني از تشيع خارج شدي ؟ يعني از نور خارج شدي و وارد چيز ديگري شدي ؟ خواهش مي کنم حداقل يک بار مقاله را بخوان ! با تشکر از بخت النصر ... و تشکري ويژه از گروه پاسخ به شبهات ... ياعلي |
24 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 29 بهمن 90 - 15:26:55
با سلام جناب سيد عبد الرحمن زياد فكرشو نكنيد شيعي نبود كه حالا به سوابق خودش افتخار كند , خوب دقت كن تقيه اين وهابي كاملاً مشخصه , حتما منظورش از اراجيف همان اراجيفي است كه عبد اليهودش ابن تيميه دروغگو انها را به شيعيان نسبت داده . لبيك يا علي |
25 |
نام و نام خانوادگي: علي امين رنجبر -
تاريخ: 03 فروردين 91 - 20:09:17
هوالحکيم من به تمام اهل عامه و اماميه خنده ام ميگيرد.براي اينکه خلفا راشدين خلافت خودشان را کردند و امامان ما هم امامت خودشان را.آيا به نظر شما که وقت خودتان را تلف ميکنيد که چه کسي چه گفته آن هم 1400 سال قبل يک کار عقلايي ميکنيد؟آيا به جاي اين مجادله ها بهتر نيست به فکر پيشرفت کشور باشيد.من20 سال کتب اطراف را مطالعه کردم اختلاف غير قابل حلي نيافتم.بعلاوه در قيامت از ما در چه اموري سوال ميکنند؟در مورد اموري که انجا نبوديم و صاحب سود وزيان هم نبوديم.هر کس ميتواند محب هر کس باشد موردي نيست به شرط انکه موضوع به کفر يا شرک نيانجامد. اگر بدون تعصب بنگريم در ميابيم که اهل عامه به هيچ وجه به امامان و اهل بيت توهين نکردند ونميکنند اما ما شيعه ها چه؟برعکس بيشتر از ما هم احترام ميگذارند و هم عمل ميکنند. ضمنا آيا خدا و رسولش امر خلافت يا امامت را العياذوبالله ناديده گرفتند وحواسشان به آينده مسلمين نبوده؟امامت کار دل است و سند محکم ندارد.امامت عشق است .و اصل نيست.دموکراسي بهترين شيوه حکومت است و اولين دموکراسي در اسلام به وقوع پيوسته فقط ايرادش اين بوده که مردم نااگاه بودندما که اگاهيم چه کرديم؟ من از شما ميپرسم ايا امامت يا خلافت بالاتر است يا عشق (اهل بيت)؟ |
26 |
نام و نام خانوادگي: م.ه.خ -
تاريخ: 29 شهريور 91 - 00:13:03
اقاي علي امين رنجبر بهتر است قبل از اين عقيده کمي با اهل سنت و وهابيت مباحثه و گفت و گو ميکرديد(چه عام و چه عالم) و کمي نيز با ساير اديان مثل زرتشتيان يا مسيحيان يايهوديان بحث ميکرديد بهتر بود ميديد که ساير اديان چه اتهاماتي نسبت به رسول خدا دارند.... ميدونيد منشا اين اتهامات از کجاست؟ بيشترشان از کتب اهل سنت!كه به طبق نظر شيعه مردود اند و بر مباني شيعه اون اتهامات باطل اند چون اونا نميتونند يه فرد شيعه رو ملزم به کتبي کند که قبول ندارد.اما اهل سنت جوابي نخواهند داشت!!! بنده به عنوان يک دانشجوي شيعه با يک مفتي وهابي به نام مولوي ع.ش. در زاهدان گفت و گو داشتم. ميدونيد بعد از اينکه نتونست کارهاي خلفا را در مقابل اميرالمومنين و حضرت زهرا توجيه کند چه گفت؟ خدا را شاهد ميگيرم اگر بخواهم دروغ بگويم. او گفت: علي و زهرا اشتباه کردند که... زهرا اشتباه کرد که از ابوبکر قهر کرد و بر او غضب کرد، علي اشتباه کرد که بيعت نکرد و... چرا علي بايد به ابوبکر و عمر بگويد که دروغگو،خائن،گناه کار و حيله گر هستند؟ و در جاي ديگر گفت فلان موضوع را اگر فلان کس ها به ما (شيعه و سني)بگويند ، ما پاسخي نخواهيم داشت!!!بنده هم با تمام قدرت پاسخش را دادم و گفتم که شيعه پاسخ دارد و شما به فکر خود باشيد که چرا پاسخي نداريد!!! .......................:: راه حق فقط و فقط يکي است ::.................. حالا به نظر شما باز هم بايد سکوت کرد؟ تا دشمنان اسلام در لباس وهابيت اسلام را نابود کنند. اونا هم همينو ميخوان. فراموشي گذشته... |
27 |
نام و نام خانوادگي: ........ -
تاريخ: 28 شهريور 92 - 20:26:18
آقاي علي امين رنجبر!برادر محترم! آيا فكر كرديد كه در روز قيامت از امامت ائمه سوال نخواهند كرد؟ آيا فكر كرديد كه امامت ائمه(ع)به ما ارتباطي ندارد؟ عقل شما به شما چه ميگويد؟ اگر يك غيرمسلمان در اين مسئله كه مسلمانان ميگويند=اسلام ديني جامع و كامل هم براي مسائل سياسي و اجتماعي خانوادگي و.....است....رو با سخن شما كه امامت اصل نيست در كنارهم بگذارد ... آيا _العياذبالله_در حقانيت اسلام شك نميكند؟ آيا نميگويد= اين چه دين جامع و كاملي است كه وجود رهبر را اصل نميداند؟ آيا به قول شما ممكنه كه خدا و رسول(ص)امر خلافت و امامت را ناديده بگيرند و مسلمين را رها سازند؟ من از شما ميپرسم= آيا خدا و رسول_ص_اندازه عده اي انسان جاهل نميدانستند كه امامت اصل است يا فرع؟ من بيشتر از شما به كساني كه امامت ائمه_ع_را فرع و غيراصل ميدانن خندم ميگيرد..... چرا شما چشم بازنميكنيد و نميبينيد كه= دود سقيفه تا امروز در چشم مسلمانان است.... چشم باز كنيد و ببينيد كه برخي از وهابيوني كه اسلام را بازيچه گرفتن و دست به وحشيگري و قتل شيعه كه از اهل قبله هستند زدند از پيروان سقيفه_خلفا’_هستند؟يا از پيروان امامان؟ باعرض پوزش از عزيزان اهل سنت ميخوام بگم كه همين عاشقان و شيفتگان خليفه دوم _گروهي از وهابيون_هستند كه كمر به قتل عاشقان علي(ع)بستند...... چرا وجدان خودتون رو قاضي نميكنيد و به حقيقت نميگوييد كه اين شيعيان هستند كه عمل به قرآن و اوامر رسول(ص)ميكنند يا مخالفانشان؟ قرآن دستور به مسح پا ميدهد....آيا شيعيان مسح پا ميكنند يا غير شيعيان؟ رسول(ص)دستور داد تا از اهل بيت(ع)پيروي كنيم.....شيعه از اهل بيت پيروي كرد يا كساني كه سراغ ابوحنيفه و مالك بن انس و احمد بن حنبل و محمد بن ادريس رفتند؟ از شيعه كسي عاشقتر نسبت به اهل بيت پيدا ميكني؟ در طول تاريخ تا به امروز مگر شيعيان نبودند كه به مبارزه با طاغوت پرداختن...... مگه همين عربستان نبود كه اعلان آمادگي با آمريكا براي جنگ با سوريه كرد؟مگه سران عربستان همين عاشقان و شيفتگان خلفاي ثلاث _ابي بكر و عمر و عثمان_نيستن؟ كدوم كشور هست كه در مقابل طاغوت _آمريكا و اسرئيل_قد علم كرده و با آنان مخالف است؟ قبرستان بقيع رو ببين و غربت اهل بيت را در مدينه.....اين نشانه عشق به اهل بيت است؟ عقل تو چه ميگه= آيا ميتوني اهل بيت رو دوست داشته باشي ولي از دشمنانشان پيروي كني؟ اين چه جور دوست داشتن است در حالي كه از آنان پيروي نكني.؟ من نميگويم كه همه اهل سنت و واهابيون آدم هاي خبيثي هستند...نه!....هرگز!چنين چيزي نميگم....ولي زماني كه غاصبان حق اهل بيت را به دوستي ميگيري_خواسته يا ناخواسته_من چه بگويم؟ جناب علي امين رنجبر!من ديدم كه شما هم مجتهد شده و فتوا به اين داديد كه محب هركي ميخواهي باش!!فقط به كفر و شرك نرسد!!!اي كاش براي اين فتوا دليل قرآني مي آورديد؟ نميدانم در روز قيامت چگونه ميخواهيد جواب بدهيد راجع به سخنان بي سندي كه ميگوييد..... و من ميخواهم پيرو خدا باشم و خدا در قرآن دستور ميدهد كه از او اطاعت كرده و از رسول و اولي الامر كه همان امامان _طبق كتب شيعه و سني_هستند پيروي كنم..... |
28 |
نام و نام خانوادگي: محمدي -
تاريخ: 29 شهريور 92 - 14:37:23
جناب علي امين رنجبر! پيشرفت يعني چي؟ يعني که چند تا طياره بزرگ درست کنيم يا از بدن سوسک و حلزون اطلاعات پيدا کرده و کرم درست کنيم؟؟! انساني که هنوز از وجود خودش و از واقعيات اطلاع نداره براي چي ميخواد بره از بدن سوسک و حلزون اطلاعات پيدا کنه؟!؟! وقتي يک خانم غيرمسلمان که در اتمسفر کمونيستي بزرگ شده مياد و تحقيق ميکنه و مسلمون شيعه_اماميه_ميشه و ميگه الآن به آرامش و حقيقت رسيدم........شما چي ميگين؟؟ هر عاقل و جاهلي ميدونه که هرکشوري و شهري نياز به مدير و رئيس جمهور و رهبر يا هر اسمي که شما ميذاريد نياز داره...... حال اگر اين مدير يا رهبر و...........انسان فاسد و آلوده و فقط به فکر منافع خودش باشه....بر سر اون شهر يا کشور چه بلايي مياد؟؟ از آغاز آفرينش جهان تا آخر خداوند پيامبران و اوصياي ايشان را براي امامت و رهبري مردم قرار داد و برنامه اي جامع و کامل به نام دين و کتاب الهي قرار داد و انبياء و اوصياء را مجري دين و کتاب الهي قرار داد......... و من دوست نداشتم اين گونه بگم ولي به افکار شما خندم ميگيره چون نميبينيد که کساني که_متاسفانه پيرو همان خلفا هستند (البته نه همه عاشقان خلفا,)که با استفاده از لباس دين و مذهب و خدا و پيغمبر دارن سوء استفاده ميکنن....... اگر جرات داريد بگيد که=رسول خدا هم 1400 سال پيش ميزيسته...و..... بلکه ما ميدانيم که=رسول و امامان اعمال ما رو ميبينن و رسول و اماماني که 1400 سال قبل از تمامي علوم از قبيل علم نطفه و ميکروب شناسي و گردش زمين آگاه بودن در حصار زمان زنداني نيستن و ميدانيم که تنها با ولايت ايشان به سعادت دنيا و آخرت ميرسيم. و طبق حديثي که شيعه و سني روايت کردن=هرکس بميرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است....نشان دهنده اهميت امامت و اصل بودن امامت است. آيا شما احاديثي براين موضوع که هرکس اگر هرچيز را دوست داشته باشد در روز قيامت با او محشور ميشود حتي اگر سنگي را دوست بدارد....را نخواندين؟ و اين آيه=خدا ولي مومنان است که آنها را از تاريکي ها به سوي نور خارج ميکند و کساني که کافر شدند اولياء شان طاغوت هستند که آنها را از نور به سوي تاريکي ها خارج ميکنند.... بطلاني بر ادعاي شما مبني بر اين که هرکسي رو که ميخواي دوست داشته باش تا وقتي که موضوع به کفر و شرک نينجامد!!! اينهمه جنگ و در گيري در جهان تا به امروز نتيجه هرکس و ناکسي رو دوست داشتنه...... من ميخواهم پيرو خدا باشم که ميفرمايد=تنها ولي شما خداو رسول و مومناني هستند که نماز را بر پاداشته و هنگام رکوع زکات ميدهند.... و ولي من همان علي است که هنگام رکوع زکات داد........ مسلمان ميگويد= ((لا))اله الا الله.........يعني با نفي الاهيت خدايان دروغين به خدايي الله شهادت ميدهيم........... و با نفي رسالت پيامبران دروغين به رسالت محمد_صلي الله عليه و آله_شهادت ميدهيم.... و با نفي امامت_که بسيار بسيار مهم است_امامان دروغين به امامت همان کساني که قرآن آنان را از پليدي پاک ميداند و دستور به اطاعت از ايشان ميدهد شهادت ميدهيم ...و از راه و روش ايشان اطاعت ميکنيم تا به سعادت دنيا و آخرت برسيم.... و قطعا پيامبران و امامان آمدند و پيامبري و امامت کردند تا ما به راه راست بياييم.... و ما ميدونيم که نميشه =هم دوستدار فرعون بود و هم موسي.....و نميشه که هم محب محمد(ص)بود و هم ابي لهب.........و نميشه هم محب خدا بود و هم محب ابليس.......... و نميشه هم محب اهب بيت بود و هم محب غاصبان حق اهل بيت و دشمنان ايشان...... و همونطور که قرآن به انتقاد از فاسقان و منافقان و.....گوياست.... شيعيان هم به انتقاد از دشمنان اهل بيت_که همان منافقان و فاسقان هستند_ گوياست.... و اين رو هم بگم که اصلا قصد توهين به عزيزان اهل سنت يا مقدساتشان رو نداشتم. والسلام عليکم و رحمت الله. |
29 |
نام و نام خانوادگي: ناصر -
تاريخ: 04 دي 92 - 21:09:06
واقعا جاي شرم وخجالت است براي کسي که بخودجرات مي دهدکه به اعقايداهل سنت خصوصابزرگان مذهب شان.اين بي احترامي نشانه ي شخصيت کسيت که اصلاشخصيتي ندارد.ازخداوند مي خوام کساني راکه بابي ادبي باعث تفرقه بين ماواهل تشيه مي شوندراادب نمايد |
30 |
نام و نام خانوادگي: سعيده -
تاريخ: 24 دي 92 - 18:43:11
خيلي عجيبه که جناب جعفري(طراح سوال)اين همه حديث و روايت را در کتب شيعه نديده است!! |
31 |
نام و نام خانوادگي: محمد رضا نوري -
تاريخ: 18 مرداد 93 - 22:22:32
شعه وسني براين حديث اتفاق دارند که : قال رسول الله (ص) من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه. هر کس بميرد وامام زمانش را نشناسد برمرگ جاهليت مرده است. پس غير ممکن است پيامبر جانشين خويش را معرفي نکرده باشند وماجراي قلم ودوات جهت تاکيد بيشتر است همانگونه که در سيره پيامبر مي نگريم ايشان درطول عمر مبارکشان بارها جانشيني علي را به بهانه هاي مختلف بيان نموده اند (احاديث ثقلين ، غدير ،عقد اخوت،دارالحکمه ،ولايت ، خلافت ، وصايت ، سفينه ، علي مع الحق ، رايه ، خندق ،خلفاي اثني عشر،طير مشوي ، مدينه العلم ، وراثت ، منزلت ، کسا، و... |