* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: عبدالحسين -
تاريخ: 28 آبان 93 - 16:12:38
محضر گروه محترم پاسخ به شبهات: سلام عليکم و رحمه الله.خسته نباشيد. ميخواستم بدونم آيا روايت انا مدينه العلم و علي بابها در کتب ما شيعيان با سند صحيح نقل شده است يا خير؟با تشکر/ جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
اين روايت در نزد شيعه و اهل سنت متواتر است
همچنانکه صاحب وسائل گويد:أقول : هذا الحديث متواتر بين العامة والخاصة .وسائل الشيعة (آل البيت) - الحر العاملي - ج 27 ص 76
در صورت تواتر نيازي ديگر به بررسي سند نيست اما از باب نمونه يک روايت را با بررسي سند ذکر مي کنيم:
- حدثنا أبي ( رضي الله عنه ) ، قال : حدثنا سعد بن عبد الله ، قال : حدثنا أحمد ابن محمد بن خالد ، عن القاسم بن يحيى ، عن جده الحسن بن راشد ، عن أبي عبد الله الصادق جعفر بن محمد ، عن آبائه ، عن أمير المؤمنين ( عليهم السلام ) ، قال : قال لي رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) على منبره : يا علي ، إن الله عز وجل وهب لك حب المساكين والمستضعفين في الأرض ، فرضيت بهم إخوانا ورضوا بك إماما ، فطوبى لمن أحبك وصدق عليك ، وويل لمن أبغضك وكذب عليك . يا علي ، أنت العلم لهذه الأمة ، من أحبك فاز ، ومن أبغضك هلك . يا علي ، أنا مدينة العلم وأنت بابها ، وهل تؤتى المدينة إلا من بابها ! يا علي ، أهل مودتك كل أواب حفيظ وكل ذي طمر لو أقسم على الله لأبر قسمه . يا علي ، إخوانك كل طاهر زاك مجتهد ، يحب فيك ، ويبغض فيك ، محتقر عند الخلق ، عظيم المنزلة عند الله عز وجل .
روايت ادامه دارد... الأمالي - الشيخ الصدوق - ص 656 بررسي روايت علي بن الحسين: مراد از «حدثنا ابي»، علي بن الحسين بن موسي، پدر شيخ صدوق است. نجاشي ايشان را به شيخ قميون در زمان عصرش، و پيشوا وفقيه آنان توصيف كرده و به توثيق ايشان تصريح ميكند: علي بن الحسين بن موسى بن بابويه القمي أبو الحسن ، شيخ القميين في عصره ، ومتقدمهم ، وفقيههم ، و ثقتهم . رجال النجاشي - النجاشي - ص 261 سعد بن عبد الله نجاشي درباره ايشان مينويسد: سعد بن عبد الله بن أبي خلف الأشعري القمي أبو القاسم ، شيخ هذه الطائفة وفقيهها و وجهها . رجال النجاشي - النجاشي - ص 177 احمد بن محمد بن خالد نجاشي نيز ايشان را موثق ميداند: أحمد بن محمد بن خالد بن عبد الرحمن بن محمد بن علي .. وكان ثقة في نفسه ، رجال النجاشي - النجاشي - ص 76 قاسم بن يحيي آقاي خويي در باره ايشان مينويسد: بقي هنا أمران : الأول : أنه لا يبعد القول بوثاقة القاسم بن يحيى لحكم الصدوق بصحة ما رواه في زيارة الحسين عليه السلام ، عن الحسن بن راشد ، وفي طريقه إليه : القاسم بن يحيى ، بل ذكر أن هذه الزيارة أصح الزيارات عنده رواية . معجم رجال الحديث - السيد الخوئي - ج 15 ص 68 الحسن بن راشد: حسن بن راشد نيز موثق است. آقاي خويي در مجم رجال مينويسد: الحسن بن راشد : مولى بني العباس ، كوفي - من أصحاب الصادق ( ع ) ، والكاظم ( ع ) - ... فهو ثقة - طريقي الصدوق ، وطريق الشيخ اليه صحيح المفيد من معجم رجال الحديث - محمد الجواهري - ص 139 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: مجنون و عاشق سينه چاک اهل البيت سلام الله عليها -
تاريخ: 29 آبان 93 - 12:44:35
سلام خدمت شما.اگه ميشه يک روايت صحيح از کتب سني ها درباره شهادت مولا علي ع در محراب بدهيد.انگار سوالم بدستتون نرسيده دوباره فرستادم.بي نهايت سژاس از شما سروران زحمت كش جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
هرچند درباره شهادت امام علي (ع) داخل مسجد يا درب مسجد کوفه نقل هاي تاريخي مختلفي رسيده است اما روايات فراواني در کتب اهل سنت نقل شده است که حضرت علي عليه السلام در هنگام نماز و در حال نماز ضربت شمشير بر سر مبارکشان اصابت کرد
در اين خصوص يک روايت صحيح از کتب اهل سنت نقل مي کنيم:
در فضائل الصحابه چينين آمده است: حدثنا عبد الله بن أحمد قال حدثني أحمد بن منصور قثنا يحيى بن بكير المصري قال أخبرني الليث بن سعد ان عبد الرحمن بن ملجم ضرب عليا في صلاة الصبح على دهس بسيف كان سمه بالسم ومات من يومه ودفن بالكوفة
ابن ملجم در نماز صبح بر حضرت علي ضربت شمشيري که با سم مسموم شده بود زد که حضرت بي هوش شدند
فضائل الصحابة ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس ج 2 ص 558
محقق اين کتاب در حاشيه گويد: اسناده صحيح الي الليث
بعد در ادامه توثيقات ليث را ذکر مي کند و گويد ابن حبان او را در الثقات آورده است
ليث از روات بخاري و مسلم نيز مي باشد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |
3 |
نام و نام خانوادگي: ميثم -
تاريخ: 02 آذر 93 - 16:47:40
به نام خدا با عرض سلام و خسته نباشيد چون به ايام شهادت حضرت رقيه داريم نزديك مي شيم يه سوال داشتم. در مقاتلي مثل لهوفف محرمف ابي مخنفف مقاتل الطالبين و..... نامي از حضرت رقيه برده نشده. در مورد اثبات وجود حضرت رقيه مطالبي مي خواستم لطفا بهم توضيح بدين تشكر يا علي.. جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
در منابع فراوان و قديمي به وجود حضرت رقيه اشاره شده است از جمله همين لهوف سيد بن طاووس که نام برديد. درآن، ضمن شرح جريانات عاشورا، نامي از حضرت رقيّه عليهاالسلام به ميان آمده،
سيّد مي نويسد: حضرت سيّدالشهداءعليه السلام حضرت زينب و اهل حرم عليهنّ السلام را امر به صبرکرده و فرمود: «يا اختاه يا امّ کلثوم ، وأنتِ يا زينب، و أنتِ يا رقيّة، وأنتِ يا فاطمة، وأنتِ يا رباب، اُنْظُرْنَ إذا أنا قُتِلْتُ فلا تشققن على جَيْبا و لا تخمشن علىّ وجها ولا تقلن على هجرا» ابوالقاسم ابوالحسن بن سعدالدين، سيّد بن طاووس، اللهوف علي قتلي الطفوف، ص ۱۴۰- ۱۴۱. همچنين قندوزى حنفى در «ينابيع الموده» در باب 61، از «مقتل ابى محتف» مطالبى را درباره امام حسين (ع) آورده است. و چنين نقل نقل مي کند «و من كلام له عند وداعه مع اهله: اللهم انك شاهد على هؤلاء القوم الملاعين انّهم عمدوا ان لا يبقون من ذرية رسولك ثم نادى: يا امّ كلثوم و يا سكينة و يا رقيّه و يا زينب يا اهل بيتى عليكنّ منّى السّلام» (امام حسين عليه السلام هنگام وداع با اهلش رقيه را هم مورد نداي خويش قرار مي دهد)
ينابيع المودة لذوي القربى - القندوزي - ج 3 ص 79 الطبعة لأولى سال چاپ : 1416،چاپخانه : أسوه ، ناشر : دار الأسوة للطباعة والنشر
جهت اطلاع بيشتر به اين آدرسها رجوع کنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |
4 |
نام و نام خانوادگي: اميرطاها -
تاريخ: 05 آذر 93 - 12:31:36
باسلام ببخشيد قسمت اول گفتيد الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6 ص 371 اما در صفحه کتاب جلد السابع عشر وصفحه 125 و126 رو نشون داديد. اين درسته؟ جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
آدرس قسمت اول از نرم افزار جامع الکبير بوده است اما اسکن کتاب از چاپ ديگري که مجلدات زيادي داشته و قسمت حاشيه آن مد نظر بوده است، مي باشد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |
5 |
نام و نام خانوادگي: ناصر -
تاريخ: 11 آذر 93 - 15:54:54
باسلام يك سني درباره خلافت ميگفت : اگر به قرآن رجوع کنيم و طبق سفارش پيامبر که مي فرمايند سخنان مرا با قرآن تطبيق کنيد و اگر مطابق آن بود قبول کنيد مي بينيم در قرآن نيز طبق نظر خود شيعيان در رابطه با نزديکان و اهل بيت پيامبر آمده: بگو من اجري از شما نمي خواهم جز دوستي (مودة) با نزديکانم. دقت کنيد که مي فرمايد: اجري نمي خواهم جز دوستي خاندانم يعني خاندانم با من محبت بکنند (و نه خلافت آنها!). اكنون جواب اين سني چيست ؟؟ جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
اولا: واژه «مودّت» با واژه «محبت» فرق دارد مراد از مودّت، صرفِ محبت نيست. براى روشن شدن اين مطلب به بررسى موارد استعمال واژه مودّت در قرآن مى پردازيم. تا مشخص شود که مودت چيزي فراتر از محبت است . خداى تعالى در سوره مبارك ممتحنه، خطاب به مؤمنان مى فرمايد:
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ ... وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبيلِ);سوره ممتحنه: آيه 1. اى كسانى كه ايمان آورده ايد، دشمن من و خود را اولياء خويش نگيريد كه با آن ها به مودّت برخورد كنيد... و هركس از شما به آنان مودّت نمايد، به تحقيق از راه راست گمراه شده است. مواجه شدن با دشمنان خدا از روى مودّت، دو نتيجه در بردارد: اول اين است كه برخورد از روى مودّت با دشمنان خدا برابر است با قبول ولايت آنان و نتيجه ديگر گمراه شدن از راه راست است. پس مودّت چيز فراتر از محبتِ صرف است، زيرا صرف محبت داشتن به يك نفر، لزوماً به جهت ولىّ قرار دادن او نبوده و منجر به گمراهى از راه راست نيز خواهد شد. بنابراين در «مودّت» نوعى رابطه ولايتى همراه با تعهد و التزام وجود دارد و «مودّت»، محبتى است كه نوعى تعهد، التزام و پذيرش ولايت را در پى دارد. همچين در آيه ديگر آمده است: وَقالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ أَوْثانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْض وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْواكُمُ النّارُ وَما لَكُمْ مِنْ ناصِرينَ);عنكبوت: آيه 25. و گفت شما بت هايىكه غير خدايند را به پرستش گرفتيد تا در زندگى دنيا مايه مودّت ميان شما باشند; سپس در روز قيامت برخى از شما برخى ديگر را تكفير و برخى، برخى ديگر را لعنت مى كند و جايگاه شما آتش است و دست هيچ يارى كننده اى نخواهيد داشت. در اين آيه نيز اتّخاذ بت براى عبادت در دنيا دست مايه مودّت ميان كافران معرّفى شده است و همين مودّت در روز قيامت به انكار و لعن يكديگر تبديل خواهد شد. از همين تكفير و لعن كافران در روز قيامت استفاده مى شود كه در معناى مودّت نوعى اعتقاد و التزام نهفته است و اگر مودّت، صِرف محبت بود، بايد در قيامت به بغض تبديل مى شد، زيرا ضدّ محبت بغض است، نه كفر. شاهد ديگرى بر اين كه مودّت اخصّ از محبت است، آيه 21 سوره روم است. خداى تعالى در اين آيه مى فرمايد: (وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ َلآيات لِقَوْم يَتَفَكَّرُونَ); و از نشانه هاى خدا اين است كه همسرانى از خودتان براى شما آفريد تا بدان ها آرامش يابيد، و در ميان شما مودّت و رحمتى قرار داد. قطعاً در آن نشانه هايى است براى گروهى كه تفكر مى كنند. انسان با اندكى تأمل در رابطه ميان زن و شوهر، تصديق مى كند كه اين ارتباط بسيار شگفت انگيز و فراتر از محبتِ صرف است. پيوند زناشويى به قدرى شگفت انگيز است كه خداوند، عقلا و متفكران را به تأمل درباره آن ترغيب مى كند. أُنس ميان زن و شوهر محبتى است همراه با وفادارى، اميد و التزام طرفينى. زن و شوهر هر يك نسبت به همسر خويش نوعى پايبندى، تعهد و احساس وظيفه دارند و ارتباط زناشويى مسئوليت آور است; از اين رو خداوند از اين ارتباط و انس، به مودّت تعبير مى كند. در نتيجه روشن است كه از ديدگاه قرآن، «مودّت» با «محبت» مرادف نيست، بلكه اخصّ از آن است. حضرت رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم نيز از مسلمانان نسبت به اهل بيت خويش عليه و عليهم السلام چيزى فراتر از محبت صرف مى خواهد. شاهد اين ادّعا تعهدى است كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم از انصار براى حمايت اهل بيتش گرفته است. براساس روايات متعدد، يكى از عهدهاى پيامبر با انصار اين بود كه آنان همان سان كه از همسر و فرزندان خويش محافظت مى كنند، به همان گونه از اهل بيت رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم نيز دفاع و حمايت كنند. بدين روى حضرت زهرا سلام الله عليها در جريان غصب خلافت و غصب فدك، به جهت عدم حمايت انصار از ايشان آنان را سرزنش فرمودند.3 اخصّ بودن «مودّت» از محبت، با توجه به آيه مودّت نيز روشن است، زيرا اگر استثناء در آيه، استثناء متصل باشد، مودّت اهل بيت عليهم السلام اجر رسالت خواهد بود; از اين رو بايد ميان رسالت پيامبر و اجر آن تناسب و تساوى باشد; زيرا اگر ميان يك شىء با ما به ازاء و مقابل آن تساوى و تناسب نباشد، هرگز عنوان اجر بر آن صدق نمى كند. بنابراين با ملاحظه عظمت رسالت خاتم الأنبياء صلّى الله عليه وآله وسلّم نزد خداوند مى توان به عظمت اجر آن نيز پى برد. از آن جا كه رسالت پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم هدايت مردم به سوى خداوند است، ما به ازاء آن در پيش گرفتن راهى به سوى خداوند از سوى بندگان خواهد بود و اين امر تنها با مودّت اهل بيت عليهم السلام محقّق مى شود. پس مودّت اهل بيت عليهم السلام محبت صرف نيست، بلكه ايجاد نوعى ارتباط ولايى با اهل بيت عليهم السلام است كه موجب هدايت بندگان به سوى خداوند مى شود. هم چنين اگر استثناء در آيه را استثناء منقطع بدانيم، باز هم مودّت اهل بيت عليهم السلام مابه ازاء رسالت خواهد بود; زيرا براساس روايات، اين آيه در پاسخ مسلمانانى نازل شده كه قصد داشتند در مقابل زحمات پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم و هدايت آنان، مالى به ايشان ببخشند و از آن حضرت قدردانى كنند، امابنابر قول به منقطع بودن استثناء در آيهپيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم اين كار را از آنان نپذيرفت و اجرى نطلبيد، اما از ايشان خواست كه نسبت به اهل بيتشان عليهم السلام مودّت داشته باشند. واجب كردن مودّت براى مسلمانان در اين مقام با اين كه طلب چنين چيزى همواره ممكن بودبه روشنى دلالت دارد كه مودّت اهل بيت عليهم السلام از مهم ترين و اساسى ترين امور در نزد خدا و رسول او بوده است. پس مراد از مودّت، صرف محبت نيست، بلكه محبتى است كه انقياد و فرمانبردارى در پى دارد، چنان كه خداى تعالى در سوره نساء مى فرمايد: (قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللهُ);آل عمران: آيه 31. بگو اگر خدا را دوست مى داريد، پس از من تبعيت كنيد تا خدا دوستتان بدارد. بنابراين دوستى و محبت نسبت به خدا و اولياء الاهى لزوماً همراه با تبعيّت و اطاعت مطلق از ايشان است و معناى امامت و ولايت نيز چيزى جز تبعيّت و اطاعت نيست. پس لزوم مودّت اهل بيت عليهم السلام مستلزم وجوب تبعيّت از ايشان و مثبت امامت و ولايت آن بزرگواران است. علامه حلّى در اين باره مى فرمايد: الرابعة: قوله تعالى: (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) ... ووجوب المودّة، يستلزم وجوب الطاعة; نهج الحق وكشف الصّدق: 175 دليل چهارم آيه (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى)... و وجوب مودّت مستلزم وجوب اطاعت است. ايشان در جاى ديگر مى نويسد: لبرهان السّابع: قوله تعالى: (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ في الْقُرْبى)... وغير عليّ عليه السّلام من الصحابة الثلاثة لا تجب مودّته، فيكون عليّ عليه السّلام أفضل، فيكون هو الإمام، لأنّ مخالفته تنافي المودّة. وامتثال أوامره يكون مودّة، فيكون واجب الطاعة، وهو معنى الإمامة; برهان هفتم: آيه (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) است... و غير از على عليه السلام مودّت هيچ يك از صحابه و آن سه نفر واجب نيست. پس على عليه السلام افضل است، از اين رو او امام خواهد بود و از آن جهت كه مخالفت با او منافىِ مودّت است و مودّت او با امتثال اوامرش تحقق مى يابد، او واجب الإطاعه است و اين همان معناى امامت است.منهاج الكرامة: 122 ثانيا: وجوب محبّت مطلق بيان گر افضليت، افضليت نيز مستلزم امامت است .براساس آيه مودّت، محبت و مودّت اميرالمؤمنين عليه السلام به صورت مطلق واجب شده است. پس هركس كه خداوند محبتش را به طور مطلق واجب كرده باشد، به يقين محبوب ترين خلق خواهد بود و آن كه نزد خدا و رسولش محبوب تر باشد، به تحقيق افضل خلق است و آن كه بافضليت تر از همه باشد، مسلّماً امام خواهد بود; از اين رو اميرالمؤمنين على عليه السلام پس از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم امام است. در تبيين مدّعا مى گوييم: لزوم محبت و مودّت اميرالمؤمنين عليه السلام به روشنى از آيه استفاده مى شود. هم چنين اين حقيقت كه اميرالمؤمنين محبوب ترين فرد نزد خدا و رسول خدا است از آيه قابل برداشت است، ضمن اين كه شواهد محكمى نيز بر اين امر دلالت دارند; از جمله حديث «طير مشوى». براساس اين حديث، مرغ بريانى به حضرت رسول اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم اهدا شد و رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم پيش از تناول آن دعا كردند و از خداى متعال چنين خواستند: أللّهمّ ائتني بأحبّ خلقك إليك; خداوندا، محبوب ترين خلق نزد خودت را پيش من بفرست. همچنين علاوه بر وضوح افضليت محبوب ترين خلق نزد خدا، شواهدى نيز بر اعتراف علماي سني بر اين حقيقت وجود دارد كه از آن جمله مى توان به موارد زير اشاره نمود:
1. كلامى كه قسطلانى و ابن حجر مكى از ولى الدين بن عراقى نقل كرده اند كه گفت: المحبّة الدينيّة لازمة للأفضلية، فمن كان أفضل، كانت محبّتنا الدينية له أكثر;حبت دينى مستلزم افضليت است; پس هركه با فضليت تر باشد، محبت دينى ما به او بيشتر خواهد بود. المواهب اللدنيّة بالمنح المحمّدية: 2 / 704; الصواعق المحرقة: 1 / 187. 2. نظر فخررازى در تفسير آيه شريفه: (قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللهُ). وى درباره معناى محبت خداوند در ذيل آيه مى نويسد: المراد من محبّة الله تعالى له، إعطاؤه الثواب; مراد از محبت خداى تعالى به او، اعطاى ثواب از سوى خداوند به وى است.تفسير الرازي: 8 / 19 روشن است كه بيشترين ثواب مخصوص محبوب ترين كس است در نزد خداوند و آن كه ثواب بيشترى نصيبش گردد، قطعاً بافضيلت تر است. بنابراين اين آيه دلالت بر ولايت مي کند نه صرف محبت
برگرفته شده از مباحث آيت الله ميلاني
ثالثا: آيات فراواني از جمله آيه ولايت و ويا آيه صادقين ولايت حضرت علي عليه السلام و ائمه ديگر را ثابت مي کند لذا تنها اين آيه مودت نيست کسي بخواهد تنها محبت ائمه را ثابت کند (البته ما امامت را نيز از آيه مودت ثابت مي کنيم) موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |
6 |
نام و نام خانوادگي: دلسوخته -
تاريخ: 13 آذر 93 - 20:29:03
با سلام روايت" معنعن" به چه معناست؟ جواب نظر: با سلام
دوست گرامي حديث معنعن در اصطلاح علم حديث به حديثي گفته مي شود که بين افراد سند آن با کلمه «عن» اتصال برقرار شود اما اينکه آيا اين روايت مورد قبول هست يا نه اختلاف است که برخي گفته اند اگر روايت معنعن داراي چند شرط باشد مورد قبول است: نووي گويد: فصل فى الاسناد المعنعن وهو فلان عن فلان قال بعض العلماء هو مرسل والصحيح الذى عليه العمل وقاله الجماهير من أصحاب الحديث والفقه والأصول انه متصل بشرط أن يكون المعنعن غير مدلس وبشرط امكان لقاء من أضيفت العنعنة اليهم بعضهم بعضا وفى اشتراط ثبوت اللقاء وطول الصحبة ومعرفته بالرواية عنه خلاف منهم من لم يشترط شيئا من ذلك وهو مذهب مسلم ادعى الاجماع عليه وسيأتى الكلام عليه حيث أذكره فى أواخر مقدمة الكتاب ان شاء الله تعالى ومنهم من شرط ثبوت اللقاء وحده برخي گويند اين روايت مرسل است جمهور اهل حديث ، فقه و اصول گفته اند متصل است درصورتي که غير مدلس باشد، و امکان ملاقات با شيخ خود را داشته باشد و اما اينکه اين حتما بايد ملاقات صورت گرفته باشد، ملاقت طولاني بايد باشد، در اين شرط اختلاف است و برخ اينها را اصلا شرط نداسته اند که اين مذهب و روش مسلم نيشابوري است که ادعاي اجماع بر اين مسئله کرده است اما برخي فقط ملاقات را شرط دانسته اند. شرح النووي على صحيح مسلم ج 1 ص 32 نووي همچنين در کتاب ديگرش گويد: متصل بشرط أن لا يكون المعنعن مدلساً وبشرط إمكان لقاء بعضهم بعضاً، معنعن متصل است بشرط اينکه مدلس نباشد و بشرط اينکه امکان ملاقات برخي برخي ديگر را داشته باشند .التقريب ج 1 ص 4 در کتاب النکت نيز آمده است که :في الإسناد المعنعن والصحيح أنه من قبيل الاسناد المتصل. صحيح اين است که معنعن از قبيل اتصال باشد .النكت على ابن الصلاح ج 2 ص 582 در کتاب كشف الأسرار نيز آمده است: والصحيح أنه من قبيل الإسناد المتصل .كشف الأسرار ج 3 ص 110
ولي در هر صورت اکثر علماي اهل سنت معتقدند به اين روايت مي شود عمل کرد اما افراد کمي هستند که معتقد به عدم احتجاج به اين روايت هستند امثال خطيب بغدادي که گويد: قال الخطيب وفي الجملة فإن كان من روى عن شيخ شيئا سمعه منه وعدل عن تعريفه بما اشتهر من امره فخفي ذلك على سامعه لم يصح الاحتجاج بذلك الحديث للسامع لكون الذي حدث عنه في حاله ثابت الجهالة معدوم العدالة ومن كان هذا صفته فحديثه ساقط والعمل به غير لازم على الأصل الذي ذكرناه فيما تقدم والله أعلم . الكفاية في علم الرواية - الخطيب البغدادي - ص 409 نکته قابل توضيح درباره تدليس اينکه در منابع اهل سنت آمده است : اساساً بر دو گونه است: تدليس اِسناد و تدليس شيوخ. الف: تدليس اسناد آن است که راوي از فرد معاصر خود کلامي را به صورتي نقل کند که شنونده يا خواننده گمان کند وي آن کلام و يا حديث را بدون واسطه از خود مرويٌّ عنه شنيده ، در حالي که مستقيم از او نشنيده است . خطيب بغدادي، احمدبن علي ، الکفاية في علم الرواية، ص 395 البته برخي آن شروط را در اين قسمت يعني تدليس اسناد ذکر کرده اند و گفته اند: راوي حديث مرويٌّ عنه را ملاقات کرده يا دست کم معاصر او باشد، اما از او روايتي نشنيده باشد. ب: تدليس شيوخ آن است که راوي براي پوشاندن ضعف شيخ خود و يا بخاطر شناخته نشدن او نام، کنيه، لقب، قبيله، شهر يا صفتي را در باره وي به کار مي برد که پيش از آن سابقه نداشته باشد. مقدمة ابن الصلاح في علوم الحديث ، ص 43 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
7 |
نام و نام خانوادگي: الف -
تاريخ: 04 دي 93 - 13:38:57
با سلام.آيا حديث شريف(و هو ولي کل مومن من بعدي) با راويان غير شيعه در کتب اهل سنت آمده است چنان که شما و حتي الباني ادعا کرده ايد؟در اين خصوص مقاله اي در سايت است اما سند بدون راوي شيعه در آن وجود ندارد.ممنون جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
اين حديث از طرق گوناگوني كه در هيج يك از آنان راوي شيعه وجود ندارد ، رسيده است .همان طور كه ألباني بر اين نكته تصريح كرده و ميگويد : على أن الحديث قد جاء مفرقا من طرق أخرى ليس فيها شيعي
الالباني ، محمد ناصر الدين ، السلسلة الصحيحة ، ج 5 ص222 اكنون نمونههايي از اين حديث شريف را از منابع دست اول اهل سنت ذكر ميكنيم : طيالسي (متوفاي204هـ) كه از زمرهي قديميترين محدثين برجسته اهل سنت است ، اين حديث را اين گونه روايت ميكند : حدثنا يونس قال حدثنا أبو داود قال حدثنا أبو عوانة عن أبي بلج عن عمرو بن ميمون عن ابن عباس ان رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لعلي : «أنت ولي كل مؤمن بعدي» . . . . ابن عباس روايت ميكند كه رسول خدا (ص) به علي (ع) فرمود : « تو بعد از من ، ولي هر مؤمني هستي » . الطيالسي ،: سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري ، مسند أبي داود الطيالسي ، متوفاي 204،ج 1 ص 360 ح 2752، دار النشر : دار المعرفة - بيروت . همچنين احمد بن حنبل(متوفاي241هـ) اين حديث را در دو كتابش مسند و فضائل الصحابة ، روايت كرده است : حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا يحيى بن حَمَّادٍ ثنا أبو عَوَانَةَ ثنا أبو بَلْجٍ ثنا عَمْرُو بن مَيْمُونٍ قال إني لَجَالِسٌ إلى بن عَبَّاسٍ إذا أَتَاهُ تِسْعَةُ رَهْطٍ فَقَالُوا يا أَبَا عَبَّاسٍ أما ان تَقُومَ مَعَنَا واما أَنْ تخلونا هَؤُلاَءِ قال فقال بن عَبَّاسٍ : بَلْ أَقُومُ مَعَكُمْ قال وهو يَوْمَئِذٍ صَحِيحٌ قبل أَنْ يَعْمَى قال فابتدؤا فَتَحَدَّثُوا فَلاَ ندري ما قالوا قال: فَجَاءَ يَنْفُضُ ثَوْبَهُ وَ يَقُولُ أُفْ وَتُفْ وَقَعُوا في رَجُلٍ له عَشْرٌ وَقَعُوا في رَجُلٍ قال له النبي صلى الله عليه وسلم . . . فقال له أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَى الا أَنَّكَ لَسْتَ بنبي ، انه لاَ ينبغي أَنْ أَذْهَبَ الا وَأَنْتَ خليفتي قال : وقال له رسول اللَّهِ : « أنت وليي في كل مُؤْمِنٍ بعدي » . أحمد بن حنبل الشيباني ، ، متوفاي 241هـ ، مسند أحمد بن حنبل ، ج 1ص330 ، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر. . . . عمرو بن ميمون (شاگرد ابن عباس) مي گويد: (باعدهاي) كنار ابن عباس نشسته بودم،گروهي نزد او آمده و گفتند : ابن عباس يا تو نزد ما بيا و يا ما با تو بدون غريبهها در اينجا باشيم ، عمرو بن ميمون مي گويد: ابن عباس چنين پاسخ گفت : من با شما ميآيم ، ابن عباس در آن موقع هنوز بيمار و نابينا نشده بود (وقتي كه با آنها خلوت كرد) گفت : شروع به سخن كنيد (عمرو بن ميمون ميگويد : ) نميدانيم آنان به ابن عباس چه گفتندكه ابن عباس برگشت در حالي كه لباسهايش را تكان ميداد ، با خود ميگفت : اف و تف (اين دو كلمه براي ابراز بيزاري و انزجار استفاده ميشوند) ، كسي را ناسزا گفتند كه دَه امتياز دارد كسي را ناسزا گفتند كه رسول خدا (ص) در مورد او فرمود . . . . و (همچنين ) رسول خدا (ص) به علي فرمود : « آيا راضي نيستي كه جايگاه تو نسبت به من همانند هارون براي موسي باشد ، جز اين كه تو پيامبر نيستي ، براستي شايسته نيست كه من از دنيا بروم جزآنكه تو خليفهي من باشي ، ابن عباس گفت : رسول خدا (ص) به علي (ع) فرمود : « تو پس از من ، ولي من ، بر هر مؤمني هستي » . اين حديث را در كتاب فضائل الصحابة چنين نقل كرده است : حدثنا عبد الله قال حدثني أبي قثنا يحيى بن حماد قثنا أبو عوانة قثنا أبو بلج قثا عمرو بن ميمون قال اني لجالس إلى بن عباس إذ أتاه تسعة رهط قالوا : يا أبا عباس اما ان تقوم معنا و اما ان تخلو بنا عن هؤلاء قال فقال بن عباس : بل انا اقوم معكم قال : و هو يومئذ صحيح قبل ان يعمى قال : فابتدأوا فتحدثوا فلا ندري ما قالوا قال فجاء ينفض ثوبه و يقول اف و تف وقعوا في رجل له عشر . . . فقال له اما ترضى ان تكون مني بمنزلة هارون من موسى الا انك ليس نبي انه لا ينبغي ان اذهب الا و أنت خليفتي قال : و قال له رسول الله صلى الله عليه و سلم : « أنت ولي كل مؤمن بعدي ومؤمنة » . اين نقل مشابه نقل پيشين است فقط در قسمت پاياني و در سخن رسول خدا اندك تفاوتي ديده مي شود و آن اين كه رسول خدا (ص) به علي (ع) فرمود : « تو بعد از من ، ولي هر مرد و زن مؤمني هستي» . أحمد بن حنبل الشيباني ، متوفاي 241هـ ، فضائل الصحابة ج 2 ص 682 ح1168، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس جهت اطلاع بيشتر به اين آدرس رجوع کنيد موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |