* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
121 |
نام و نام خانوادگي: احسان -
تاريخ: 04 شهريور 93 - 10:10:47
چرا زنان پيامبر بعد از فوت ايشان ازدواج نکردند؟مگرآنان نيازهاي غريزي نداشتند؟مگر اين نيست که اسلام به همه نيا زهاي انسان پاسخ ميدهد؟ چرا بعد از فوت پيامبر به نيازهاي زنان پيامبر توجه نشده و آنان از ازدواج منع شدند؟ توروخدا جواب درست حسابي بديد. درگيرم. جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
در اين خصوص پاسخ تفسير نمونه را در ذيل تفسير آيه«لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيما»که قابل توجه است ذکر مي کنيم:در اينجا سؤالى پيش مىآيد كه چگونه خداوند همسران پيامبر ص را كه بعضى به هنگام وفات او نسبتا جوان بودند از حق انتخاب همسر محروم ساخته است؟
پاسخ اين سؤال با توجه به فلسفه اين تحريم روشن است.زيرا اولا چنان كه از شان نزول آيه دانستيم، بعضى به عنوان انتقامجويى و توهين به ساحت مقدس پيامبر ص چنين تصميمى را گرفته بودند و از اين راه مى خواستند ضربهاى بر حيثيت آن حضرت وارد كنند. ثانيا اگر اين مساله مجاز بود جمعى به عنوان اينكه همسر پيامبر ص را بعد از او در اختيار خود گرفته اند ممكن بود اين كار را وسيله سوء استفاده قرار دهند، و به اين بهانه موقعيت اجتماعى براى خويش دست و پا كنند، و يا به عنوان اينكه آگاهى خاص از درون خانه پيامبر ص و تعليمات و مكتب او دارند به تحريف اسلام پردازند، و يا منافقين مطالبى را از اين طريق در ميان مردم نشر دهند كه مخالف مقام پيامبر باشد (دقت كنيد). اين خطر هنگامى ملموستر مىشود كه بدانيم گروهى خود را براى اين كار آماده ساخته بودند بعضى آن را به زبان آورده و بعضى شايد تنها در دل داشتند. از جمله كسانى را كه بعضى از مفسران اهل سنت در اينجا نام بردهاند طلحه است خداوندى كه بر اسرار نهان و آشكار آگاه است براى بر هم زدن اين توطئه زشت يك حكم قاطع صادر فرمود و جلو اين امور را به كلى گرفت، و براى تحكيم پايههاى آن به همسران پيامبر ص لقب ام المؤمنين داد تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خويش است! با توجه به آنچه گفته شد روشن مىشود كه چرا همسران پيامبر ص لازم بود از اين محروميت استقبال كنند؟ در طول زندگى انسان گاه مسائل مهمى مطرح مىشود كه به خاطر آنها بايد فداكارى و از خودگذشتگى نشان داد، و از بعضى از حقوق حقه خود چشم پوشيد، به خصوص اينكه هميشه افتخارات بزرگ مسئوليتهاى سنگينى نيز همراه دارد، بدون شك همسران پيامبر (ص) افتخار عظيمى از طريق ازدواجشان با پيامبر ص كسب كردند، داشتن چنين افتخارى نياز به چنين فداكارى هم دارد. به همين دليل زنان پيامبر ص بعد از او در ميان امت اسلامى بسيار محترم مىزيستند، و از وضع خود بسيار راضى و خشنود بودند، و آن محروميت را در برابر اين افتخارات ناچيز مى شمردند. تفسير نمونه، ج17، ص: 404 اما آن شخصي که مي خواست بعد از پيامبر (ص) با همسر او ازدواج کند طلحه بود که در تفسير مقاتل در اين خصوص چنين آمده است
فقال طلحة بن عبيد الله القرشي من بني تيم بن مرة : ينهانا محمد أن ندخل على بنات عمنا ، يعني عائشة ، رضي الله عنها ، وهما من بني تيم بن مرة ، ثم قال في نفسه : والله ، لئن مات محمد وأنا حي لأتزوجن عائشة ، فأنزل الله تعالى في قول طلحة بن عبيد الله ( وما كان لكم أن تؤذوا رسول الله ولا أن تنكحوا أزواجه من بعده أبدا إن ذلكم كان عند الله عظيما ) [ آية : 53 ] لأن الله جعل نساء النبي صلي الله عليه وسلم على المؤمنين في الحرمة كأمهاتهم " طلحه بن عبيدالله قرشي از بني تيم بن مره گفت : محمد صلي الله عليه و آله وسلم ) ما از ورود و ديدار دختر عموهايمان نهي ميکند . يعني عايشه ؛ زيرا هر دو از بني تيم بن مره هستند . سپس طلحه با خودش گفته بود : اگر محمد بميرد و من زنده باشم ، با عايشه حتما ازدواج خواهم کرد . پس خداوند در ذم سخن طلحه بن عبيدالله آيه ( وما كان لكم أن تؤذوا رسول الله ولا أن تنكحوا أزواجه من بعده أبدا إن ذلكم كان عند الله عظيما ) را نازل کرد زيرا خداوند ، ( ازدواج با ) زنان پيامبر را بر مومنين همانند ( ازدواج با ) مادرانشان حرام نمود . الأزدي البلخي، أبو الحسن مقاتل بن سليمان بن بشير (متوفاى150هـ) ، تفسير مقاتل بن سليمان، ج 3 ص 53 ، تحقيق : أحمد فريد ، ناشر : دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1424هـ - 2003م . نکته پاياني اينکه همسران پيامبر (ص) قبل از ازدواج با حضرت، از اين حکم اختصاصي (عدم ازدواج بعد از نبي) خبر داشتند لذا آنها مي توانستند با پيامبر ازدواج نکنند تا اين حکم براي آنها حرمت پيدا نکند لذا آنها با اختيار خود با اين ازدواج در حقيقت تن به اين حکم دادند نه اينکه اجباري در کار بوده باشد موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
122 |
نام و نام خانوادگي: مارال -
تاريخ: 14 مهر 93 - 23:11:33
عالييييييييييييييييي بود امان از دروغ گويان .......... يا علي |
123 |
نام و نام خانوادگي: الف -
تاريخ: 28 آذر 93 - 12:24:07
چرا شما حرف ابن عمر را که گفته خدا از گناه عثمان درگذشت به فرار از احد تعبير کرده ايد.چون اين اشتباه است و منظور ابن عمر خطاهايي است که سبب قتل عثمان شد. جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
در رواياتي که از ابن عمر نقل شده، اشاره شده است که عفو عثمان از فرار او در جنگ بوده است بخاري درباره فرار عثمان و عفو او چنين نقل ميکند:
وي مينويسد: حدثنا مُوسَى بن إِسْمَاعِيلَ حدثنا أبو عَوَانَةَ حدثنا عُثْمَانُ هو بن مَوْهَبٍ قال جاء رَجُلٌ من أَهْلِ مِصْرَ وحج الْبَيْتَ فَرَأَى قَوْمًا جُلُوسًا فقال من هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ فَقَالُوا هَؤُلَاءِ قُرَيْشٌ قال فَمَنْ الشَّيْخُ فِيهِمْ قالوا عبد اللَّهِ بن عُمَرَ قال يا بن عُمَرَ إني سَائِلُكَ عن شَيْءٍ فَحَدِّثْنِي هل تَعْلَمُ أَنَّ عُثْمَانَ فَرَّ يوم أُحُدٍ قال نعم فقال تَعْلَمُ أَنَّهُ تَغَيَّبَ عن بَدْرٍ ولم يَشْهَدْ قال نعم قال تَعْلَمُ أَنَّهُ تَغَيَّبَ عن بَيْعَةِ الرِّضْوَانِ فلم يَشْهَدْهَا قال نعم قال الله أَكْبَرُ قال بن عُمَرَ تَعَالَ أُبَيِّنْ لك أَمَّا فِرَارُهُ يوم أُحُدٍ فَأَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ عَفَا عنه وَغَفَرَ له وَأَمَّا تَغَيُّبُهُ عن بَدْرٍ فإنه كانت تَحْتَهُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَكَانَتْ مَرِيضَةً فقال له رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إِنَّ لك أَجْرَ رَجُلٍ مِمَّنْ شَهِدَ بَدْرًا وَسَهْمَهُ وَأَمَّا تَغَيُّبُهُ عن بَيْعَةِ الرِّضْوَانِ فَلَوْ كان أَحَدٌ أَعَزَّ بِبَطْنِ مَكَّةَ من عُثْمَانَ لَبَعَثَهُ مَكَانَهُ فَبَعَثَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عُثْمَانَ وَكَانَتْ بَيْعَةُ الرِّضْوَانِ بَعْدَ ما ذَهَبَ عُثْمَانُ إلى مَكَّةَ فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بيده الْيُمْنَى هذه يَدُ عُثْمَانَ فَضَرَبَ بها على يَدِهِ فقال هذه لِعُثْمَانَ فقال له بن عُمَرَ اذْهَبْ بها الْآنَ مَعَكَ عثمان بن عبد اللّه بن موهب. مىگويد: «مردى از مصر براى زيارت كعبه آمد. ديد جمعى نشستهاند. پرسيد: اينها كيستند؟ گفتند: قريش. پرسيد: شيخ و رئيسشان كيست؟ گفتند: عبد اللّه بن عمر.گفت: اى پسر عمر! من از تو چيزى مىپرسم و ترا به احترام اين خانه سوگند مىدهم كه جواب درست بدهى. آيا مىدانى كه عثمان در جنگ «احد» گريخت؟ گفت: آرى. پرسيد: مىدانى كه در جنگ «بدر» نبود و شركت نداشت؟ گفت: آرى. پرسيد. مىدانى كه در بيعت «رضوان» حضور نداشت؟ گفت: آرى در اين هنگام مرد مصرى تكبير گفت. پسر عمر گفت: بيا تا در باره آنچه پرسيدى توضيح بدهم. در باره فرارش در جنگ «احد» گواهى مىدهم كه خدا از او درگذشت . درباره حضور نداشتنش در جنگ بدر چون همسرش كه دختر پيامبر خدا (ص) بود مريض شد و پيامبر (ص) به او فرمود: تو پاداش يك شركت كننده در جنگ بدر را خواهى داشت يا سهم او را. در باره عدم حضورش در بيعت رضوان اگر در نظر قبائل مكه كسى بيش از عثمان عزت و احترام مىداشت او را مىفرستاد، ولى پيامبر خدا (ص) عثمان را فرستاد، و بيعت رضوان پس از رفتن او به مكه صورت گرفت، و به همين جهت پيامبر (ص) دست خويش بر هم نهاده گفت: اين هم براى عثمان. حالا كه اين مطالب را فهميدى برو البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1352،تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987 در ضمن بايد به اين نکته توجه داشت که مراد از بخشيدن به اين معني نيست که خداوند از گناه آنان بخاطر فرار از جنگ گذشت کرد و توبه انها را قبول کرد!! بلکه مراد از عفو به اين معني است که خداوند بخاطر اين گناه بزرگي که کردند انها را عقوبت نکرد
مفسران اهل سنت در معناي آيه نوشته اند:
عفا الله عنهم ( لم يعاجلهم بالعقوبة، خدا آنها را ميبخشد يعني در عقوبت انها تعجيل نميکند الدمشقي الشافعي ، الامام عز الدين عبد العزيز بن عبد السلام السلمي (متوفاى660هـ) ، تفسير القرآن / اختصار النكت للماوردي ،، ج 1 ، ص 290، تحقيق: الدكتور عبد الله بن إبراهيم الوهبي ، ناشر : دار ابن حزم - بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1416هـ/ 1996م . فيروز آبادي هم مي نويسد: ) ولقد عفا الله عنهم ( إذ لم يستأصلهم خدا از آنها گذشت کرد يعني نابودشان نکرد الفيروز آبادي ، أبو طاهر الشيخ مجد الدين محمد بن يعقوب بن محمد بن إبراهيم بن عمر (متوفاى817 هـ)، تنوير المقباس من تفسير ابن عباس، ج 1 ، ص 59، ناشر: دار الكتب العلمية – لبنان. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
[1] [2] [3] [4] | صفحه قبل |