* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 11 مرداد 1386 تعداد بازديد: 3508 
آيا روايت : « أنصحهم لله و لرسوله الخليفة الصديق » از قول امير المؤمنين عليه السلام صحت دارد ؟
گروه امامت و خلافت  

توضيح سؤال :

آيا روايت : « أنصحهم لله و لرسوله الخليفة الصديق » از قول امير المؤمنين عليه السلام صحت دارد ؟

و فى رسالة بعثها أبو الحسن رضي الله عنه إلى معاوية رضي الله عنه يقول فيها " و ذكرت أن الله اجتبى له من المسلمين أعواناً أيدهم به فكانوا فى منازلهم عنده على قدر فضائلهم فى الإسلام كما زعمت و أنصحهم لله و لرسوله الخليفة الصديق و خليفة الخليفة الفاروق ، و لعمري أن مكانهما فى الإسلام شديد يرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملا " شرح النهج لابن ميثم ص 488 .

پاسخ :

از مواردى كه در تأييد خلافت ابو بكر و عمر سود جسته‌اند ، نامه ى على عليه السلام در جواب نامه ى معاويه است ، كه در آن تعريفى كوتاه و مختصر از شيخين شده است.

اين نامه را (نصر بن مزاحم منقرى) متوفاى 212 در كتاب (وقعة صفّين ) نقل كرده است و تنها سندى است كه از آن براى مشروعيّت و مقبوليّت دستگاه خلافت از طرف حضرت على عليه السلام استفاده كرده اند.

بخشى از اين نامه كه مورد بهره بردارى قرار گرفته از اين قرار است، كه امام عليه السلام در جواب معاويه مى نويسد:

وذكرت أنّ اللّه اجتبى له من المسلمين أعواناً، فكا  نوا في منازلهم عنده على قدر فضائلهم في الإسلام، فكان أفضلهم ـ زعمت ـ في الإسلام، وأنصحهم للّه ورسوله، الخليفة، وخليفة الخليفة، ولعمري إنّ مكانهما من الإسلام لعظيم، وإنّ المصاب بهما لجرح في الإسلام شديد، رحمهما اللّه، و جزاهما بأحسن الجزاء.

نوشته اى كه خداوند يارانى از ميان مسلمانان براى پيامبرش برگزيد، و هر كدام به اندازه ى امتيازشان در اسلام در جايگاه مخصوص نزد خدا خواهند بود، و به گمان تو برترين اين افراد و خير خواه ترين براى خدا و رسول خليفه ى اوّل و جانشين او است، به جانم سوگند كه جايگاه آن دو در اسلام بزرگ است، و از دست دادن آنان مصيبت سختى در اسلام وارد ساخت، خداوند رحمتشان كند، و به بهترين پاداشها جزايشان دهد.

اين نامه در كتابى غير از مدرك فوق در كتب متقدّمين از محدّثين ديده نشده است، و در كتب مؤلّفين قرون بعد از مؤلّف مانند شرح ابن ابى الحديد كه مصدرى غير از همان كتاب ندارد به مناسبت آمده است.

بنا براين، بحثى كوتاه و مختصر در اعتبار و عدم اعتبار لازم است تا مقدّمه اى بر جواب از نامه ى امام عليه السلام به معاويه باشد.

1. شكى نيست كه سخنان و نامه ها و آثار برجاى مانده از امام اوّل حضرت امير المؤمنين على عليه السلام محدود به مجموعه اى كه سيد رضى تحت عنوان نهج البلاغه گرد آورى نموده است، و يا كتابهايى از قبيل الغارات ثقفى و... نمى شود.

بنابراين، تحقيق در اسناد آن به امير مؤمنان (ع) نيازمند تلاشى همه جانبه و پژوهشى تخصصى است. اگرچه درباره ى نهج البلاغه تا اندازه اى اين كار انجام شده است، ولى در باره ى نامه ها و سخنان آن حضرت در كتابهاى ديگر صورت نگرفته است.

و امّا در آنچه نويسنده و مؤلّف كتاب (وقعة صفّين ) به امام نسبت داده است جاى شكّ و ترديد بيشتر وجود دارد ؛ چرا كه محقق و پژوهشگر اين كتاب آقاى محمّد هارون مصرى در مقدمه ى خودش در باره ى ويژگى كتاب مى نويسد:

 اوّلين بار چاپ حجرى آن در سال 1410 در ايران انجام شد، نسخه اى كه:

وقد طمست بعض كلمات هذه النسخة، ووقع فيها كثير من التحريف والتصحيف، والزيادة، والنقص، وهذه النسخة هي التي قد أخذتها أصلا في نشر هذا الكتاب و تحقيقه... .

مقدمه ى كتاب وقعة صفّين: (ح).

بعضى از كلمات اين نسخه پاك شده بود، و تحريف و كم و كاستى، و زياد كردن كلمات به آن فراوان ديده مى شود، و من همين نسخه را اصل قرار دادم.

سپس مى نويسد: نسخه ى دوّم را شرح ابن ابى الحديد قرار داده و نواقص را بر اساس آن انجام دادم.

در نتيجه دخل و تصرّف و افزودن و كاستن سليقه اى، با جانبدارى از مبانى اعتقادى، از درجه ى اعتبار منقولات مى كاهد، و شك در صحّت را تشديد مى كند.

2. پژوهشگر نستوه و نويسنده ى كتاب نهج السعادة استاد آقاى محمّد باقر محمودى در ج 4، ص 177، در پاورقى شماره ى 21 سخن و كلام مولا را اين چنين تفسير كرده و مى نويسد:

أي إنّ الذي أصاب الناس في الإسلام بواسطتهما ومن أجلهما شديد

 آنچه كه مردم از مصائب و مشكلات بوسيله ى اين دو نفر در اسلام ديدند، بسيار سخت بود.

كه در حقيقت مدحى ديده نمى شود، بلكه مذمّت آنها است.

3. بر فرض صحّت نامه و پذيرش مطالب آن و عدم دخل و تصرّف در محتويات آن، اين نامه زمانى نوشته شده است كه امام (ع) در كوفه بسر مى برد، و اهل كوفه از هواداران و دوستداران خليفه ى اوّل و دوّم بوده، و معتقد به نيكو بودن روش آن دو و خلافتشان را حق مى دانستند.

بنا بر اين، آنچه كه امام (ع) در تعريف و تمجيد نوشته است به جهت رعايت حال عموم و جلوگيرى از تحريك احساسات، و حفظ سلامت روانى مردم بوده است. و به تعبير ديگر نوعى از تقيّه در سخن امام (ع) ديده مى شود كه مبانى عقلى و شرعى هم آن را تأييد مى كند.

4. وجود كلمات و سخنانى از امير المؤمنين على (ع) در مذمّت از خلفا، و ناخشنودى از گفتگو و همنشينى با آنان، و نيز غصب خلافت از طرف آنان، و پايمال كردن حقّ ويژه ى اهل بيت (ع) كه هدايت و رهبرى امّت پس از پيامبر خدا (ص) بود، بخشى گسترده از صفحات ميراث حديثى على (ع) را تشكيل مى دهد.

اگر چه عدّه اى فقط به بخشى كوچك از سخنان آن حضرت در تأييد و تمجيد از خلفاء پرداخته و با تفسير و تأويل براساس ذوق و سليقه، منافع حزبى خويش را مدّ نظر قرار داده اند. كه گويا در نهج البلاغه و كتابهاى روايى ديگر خروشها و فريادها و درد دلهاى امير مؤمنان (ع) اصلا وجود ندارد.

بخش پايانى خطبه ى دوّم نهج البلاغه اشاره اى است كوتاه بر آنچه كه قبل از آن حضرت بر امّت محمّد (ص) تحميل شده است، مى فرمايد:

زرعوا الفجور، وسقوه بالغرور، وحصدوا الثبور

تخم گناه كاشتند، و با آب تكبّر و غرور آبيارى اش كردند، و عذاب و هلاكت درو كردند.

روى سخن على (ع) با چه كسانى است؟ مگر قبل از آن حضرت خلفاى ثلاثه زمام امر حكومت را به دست نگرفتند؟

به اين فراز از سخن حضرتش توجه كنيم، كه چگونه جايگاه اصلى رهبرى دينى را تعريف و نقاب از چهره ى غاصبين بر مى افكند.

لا يقاس بآل محمّد (ص) من هذه الأمّة أحد، هم أساس الدين، وعماد اليقين،... ولهم خصائص حقّ الولاية، وفيهم الوصيّة والوراثة

هيچ كس از افراد اين امّت را نتوان با آل پيامبر قياس نمود، آنان اساس و پايه هاى دين، تكيه گاههاى مورد اعتمادند، و حق ولايت و رهبرى مخصوص آنهاست، وارث و جانشينان پيامبر خدا (ص) هستند.

آيا كسى كه رهبرى امّت را منحصراً در خاندان پيامبر مى داند، مى تواند از اين عقيده عدول كند، و مُهر تأييد برخلافت غصبى ديگران بزند ؟

 موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

 

 



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  سجاد محمد باقر     -   تاريخ:  11 آذر 87 - 00:00:00
اگر كسي كمي با فصاحت و بلاغت متون رسيده از امام علي(ع) اشنا باشد به راحتي مي فهمد كه اين نامه ان بلاغت در كلام امير(ع)را ندارد...خيلي جالب است كه در صحيحين مسلم و بخاري امده كه ظاهراً علي(ع)به ابوبكر اعتراض تندي كرده اند كه تو در حق اهل بيت استبداد كردي...(صحيح مسلم ج 5 ص153 و صحيح بخاري ج5ص83 چطور كسي كه به اشكار ترين دستورات اسلام اشنايي ندارد در كلام نفس نبيّ (علي عليه السلام) مقامش در اسلام بزرگ است؟وچطور علي (ع)از حضور در مجلسي كه عمر در ان است كراهت داشت (صحيح مسلم ج5 ص154و صحيح بخاري ج5ص83)و حال كه مقام عمر در اسلام بزرگ است و مرگش مصيبت بزرگي به اسلام زد؟ لطفا اهل سنت جواب دهند. وشما نيز جوابشان را در سايت قرار دهيد. واگر جواب ندادند لطفاً شما پاسخ انها را از انچه در تحقيقات خود بدست اورده ايد در سايت قرار دهيد.




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما