* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
41 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 05 آذر 88 - 00:00:00
جناب علي کريمي «إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ لَعَنهُمُ اللَّهُ فى الدُّنْيَا وَ الاَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَاباً مُّهِيناً* وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ بِغَيرِ مَا اكتَسبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَناً وَ إِثْماً مُّبِيناً» از گناهان بسيار سنگين قذف است که مجازات آن در مرحله اول هشتاد ضربه شلاق است: «وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» شما حتي يک خط در اثبات لواط ، نعوذ بالله، جناب شاه اسماعيل صفوي نياورده ايد. لطفا ابتدا از فحاشي بدون سند و مدرک خود داري کنيد و بعد دم از قرآن و دين بزنيد. فحاشي و بهتان زدن و تهمت وارد آوردن هنر افراد پست و ناتوان است. ************************* «. آيا مي دانيد که اروپاييان براي بازکردن جبهه جديدي بر عليه دولت عثماني از صفويه حمايت مي کردند و اگر درگيري صفويان با عثمانيها شکل نمي گرفت به ظن قوي الان اروپا در دست مسلمين بود» جناب علي کريمي هنوز شما به ما مذهب خود را نگفته ايد. فقط اين را بگويم از خيالات خام بيرون آييد. آخرين چيزي که در دولت عثماني يافت ميشد اسلام بود. لطفا به اين صفحه رجوع کنيد: http://en.wikipedia.org/wiki/Franco-Ottoman_alliance اولين پيمان همکاري بين حکومت مسيحي و يک حکومت به ظاهر مسلمان را عثماني ها بستند. لطفا به اين قسمت صفحه توجه کنيد: http://en.wikipedia.org/wiki/Franco-Ottoman_alliance#Military_and_financial_agreements دولت کفر فرانسه و دولت نفاق عثماني با يکديگر همکاري کامل نظامي داشتند. اين همکاري ها فقط محدود به فرانسه نبود و عثماني ها به کرات با دول کفر روسيه و هنگري و آلمان پيمان همکاري انعقاد کردند. http://en.wikipedia.org/wiki/Ottoman%E2%80%93German_Alliance جناب علي کريمي يکي از نعمات بزرگ خدا بر بشريت شکست عثماني ها پشت دروازه هاي وين بود. شکست عثماني شکست پديده خلافت و خليفه گري بود. سرطاني که از زمان ابوبکر به جانب بشريت افتاده بود و ميرفت که مردمان جهان را همچنان در جهالت و حماقت ابدي زنداني کند. خونخواري را خليفه خدا ناميدن از بزرگترين بيماري هاي رواني بود که در ميان آدميان شيوع يافت. جناب علي کريمي اگر عثماني ها اوروپا را فتح کرده بودند اکنون نه از پني سيلين خبري بود و نه از سيپييو و نه از علوم و اختراعات عظيمي که زندگي بشر را متحول کرده است. اسلامي که شما دم از آن ميزنيد اسلام جنون و ارتجاع و عقب افتادگي ذهني بود. هيچ از خود پرسيده ايد که چرا مردمان يونان عليرغم سالها زيز سلطه عثماني بودن مسلمان نشدند؟ همچنين صرب ها و مجارها و بلغارها و اهالي روماني؟ علت آن چيزي نبود جز ارائه زشت ترين و کريه ترين چهره از اسلام و ايجاد انزجار و تنفري که تا قرن ها ادامه دارد. ****************************** همان طور که بنده عرض کردم ما به هيچ عنوان خون ريزي ها نوادگان شاه اسماعيل را تاييد نميکنيم. ولي اگر شما واقعا ميخواهيد انتقام گرجي ها از ايرانيان را ياد کنيد بهتر است از آن زن خراب و فاسد و فاسق زني که پهلوي اول را حامله شد ياد کنيد. هر چه باشد اين پهلوي اول بود که در ادامه راه عتيق و عمر نجاست سربازي اجباري و هزرگي عمومي را به ايران آورد. ******** و اما جناب علي کريمي اکنون زمان آن رسيده است که با چشمان باز به سير وقايع نگاه کنيد. «، پس چرا بدش را بگويند»!!!!!!!!! جناب علي کريمي اگر نميداني بدان که کمونيسم چيزي جز شاخه سياسي يهود نبوده است. از مادربزرگ لنين گرفته تا زنان استالين و تروتسکي همه يهودي بودند. از پانصد و دوازده نفر عضو کميته مرکزي حزب کمونيست بيش از پانصد نفر يهودي بوده اند. ارورپا فقط يک دهه و يک قرن نيست که در چنگال يهوديان است. اوروپا يک هزاره است که در چنگال يهوديان است. از سفرهاي کريستف کولمب تا جنگ هاي فرانسه و انگليس همگي به خرج بانکداران صورت گرفته اند. و اين بانکدارن جز يهودي نبوده اند. اصولا مسيحيت چيزي نبود جز عمل به شرع يهود. و فقاي کتب عهد عقيق جز يهودي نبوده اند. اوروپا از روز نخست دشمن سرسخت تشيع بوده است. و دولت بريتانيا بلا استثناء در تمام قردادهاي خود با دولت صفويه خيانت ورزيد. نفرت از دولت بريتانيا در دربار صفوي به حدي بوده است که شاه عباس يکي از فرزندان خود را به جرم همکاري با انگليسي ها اعدام ميکند. بعد ها ايران نيز جز خيانت و عهدشکني از دول اروپايي نديد و نخواهد ديد. **************** در نقطه مقابل دولت عثماني بعد از قرن ها ادعاي خليفه خدا کردن به شنيع ترين نوع لامذهبي روي آورد. ولي براستي نقطه شروع اين لامذهبي ها از چه زماني بود؟ آيا شما بمب گذاري در کلوپ ماسونها در سال دوهزار و سه را بياد ميآوردي؟ http://news.bbc.co.uk/2/hi/europe/3222608.stm اين کلوپ ماسوني فعاليت خود را از قرن شانزدهم ميلادي آغاز کرده بود!! لطفا قبل از حمايت از امپراتوري جهل و خيانت و نفاق و عمر و ضد اسلامي عثماني کمي از دونمه ها بدانيد: http://www.shahbazi.org/pages/Kabbalah3.htm يهوديان مخفي که کنترل آن امپراتوري شيطاني را در دست داشتند. يا علي |
42 |
نام و نام خانوادگي: علي کريمي -
تاريخ: 05 آذر 88 - 00:00:00
درود بر جناب آقاي عبدالله مومن 1. متاسفانه جنابعالي از آيات الله در مواردي که اصلا مربوط نيست استفاده مي کنيد. من بر اساس اسناد و مدارک مي گويم که شاه اسماعيل شرابخوار و لواط کار و جنايتکار بوده و شما به جاي آنکه ثابت کنيد که سخنان من بي پايه و اساس است براي دفاع ازهواداران شاه اسماعيل از قران آيه نقل مي کنيد. پس من هم مجازم که آيه اي از قران را نقل کنم : ( 17.36 ) وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا : هرگز بر آنچه علم و اطمينان ندارى دنبال نكن كه (در پيشگاه خدا) چشم و گوش و دلها همه مسئولند. 2. شما براي داستان شاه اسماعيل دو نوع نگرش قايل شده ايد که نگرش اول مربوط به اروپاييان است که به اصطلاح بد شاه اسماعيل را گفته اند. آيا مي دانيد که اروپاييان براي بازکردن جبهه جديدي بر عليه دولت عثماني از صفويه حمايت مي کردند و اگر درگيري صفويان با عثمانيها شکل نمي گرفت به ظن قوي الان اروپا در دست مسلمين بود ، پس چرا بدش را بگويند. براي نگرش دوم کتاب احسن التواريخ روملو را شاهد آورده ايد که به اصطلاح خوبيهاي شاه اسماعيل در آن آمده است.روملو که وابسته به دستگاه صفوي است مطالب زيادي را در خصوص وحشيگريهاي شاهان صفوي نقل کرده است که در بسياري از موارد خود شاهدش بوده است. در نوشته هاي قبلي از همين کتاب مطالبي را بر عليه شاه اسماعيل نقل کردم و اکنون مطلبي را در خصوص وحشيگريهاي جانشين شاه اسماعيل يعني شاه تهماسب از همين کتاب نقل مي کنم : در خصوص حمله اول شاه طهماسب به گرجستان در سال 947 قمري به قصد «نصرت دين اسلام و تقويت دين رسول" ، امير حسن روملو مي گويد : «غازيان ظفر شعار به زحم خنجر آبدار و شمشير آتش بار عرصه ولايت گرجستان را از وجود گبران ناپاک پاک گردانيدند. / احسن التواريخ، حوادث سال 947». در خصوص حمله سوم شاه دين پناه به گرجستان درسال 958 قمري مي گويد :«غازيان ظفر شعار پست و بلند ديار کفار را احاطه فرمودند و هر کوه و کمر که گريز گاه آن قوم گمراه بود از لگدکوب دلاوران با هامون يکسان شد و يک متنفس از آن مشرکين از دايره قهر و کين و الله محيط بالکافرين جان به سلامت بيرون نبرد و اهل و عيال و اموال و اسباب به ارث شرعى از مقتولان به قاتلان انتقال نمود. خوبرويان گرجى نژاد و پَرى وَشان آدمى زاد .... مقيد عبوديّت و پرستارى شدند .... / احسن التواريخ ، ص 352». البته اين نوع گزارش حوادث مورد رضايت شاه طهماسب بود ولي مردم ايران تقاص قتل عام مسيحيان گرجي را که اصلا کاري به شيعه و سني نداشتند را در جنگهاي زمان قاجار با دو قراداد ننگين دادند. حتي خانم يکي از کمونيستها ي ايراني که در زمان استالين با حکومت مشکل پيدا کرده بود و در زندان شوروي بود مي گويد که براي استخلاص شوهرم پيش يکي از مقامات رفتم و وي به جاي کمک ، قتل عام گرجيها را به رخ من کشيد و گفت که شوهرت را اعدام نکرده ايم بزرگترين کمک است و شما ايرانيها اگر فرصت پيدا کنيد اين بار ما را هم قتل عام مي کنيد. مي دانيد که استالين گرجي بود. حتما مي دانيد که حاکم گرجي اصفهان کمکهاي شاياني براي گسترش آيين باييت و خود سيد عليمحمد کرده است. 3. به آرشيو رسمي يهود ارجاع داده ايد. در مقاله مورد نظر که فقط صفحه اول آن در دسترس است مطالبي نوشته شده است که موافق نظرات شماست. عنوان مقاله ماندگاري سنيها در ايران زمان صفويه مي باشد و اين گونه شروع مي شود که " به صورت سنتي گفته مي شود که ايران قرنهاي زيادي يک جامعه سني بوده است و هنگامي که نيروهاي جنگحوي هوادار خاندان صفويه در سال 907 قدرت را در دست گرفتند يک شبه به مذهب شيعه اثني عشري بدل شد " و سپس تلاش مي کند ثابت کند که نه اينطور نبوده است و سنيها در زمان صفويه حتي در دربار شاه تهماسب نيز حضور داشته اند. مقاله جالبي است و درخواست کردم که همه آن را بفرستند و سپس اگر خواستيد ترجمه و در اختيار سايت قرار مي دهم تا همه استفاده کنند.من بايد اعتراف کنم که تا حال چنين مطلبي را نخوانده ام و از شما براي معرفي آن سپاسگزارم. 4. من از کساني مثال مي زنم که حداقل مورد تاييد امامان باشند. مختار ثقفي را کدام امام مورد تاييد قرار داده است ؟ 5. راستي به نظر شما عبارت " رحمة الله عليه " ، تعيين تکليف براي الله نيست؟ آيا الله با گفتن اين عبارت ، ميزان پاداش فرد متوفي را افزايش مي دهد؟ |
43 |
نام و نام خانوادگي: علي کريمي -
تاريخ: 07 آذر 88 - 00:00:00
درود بر جناب آقاي عبدالله مومن 1. مي خواستم با رويت واژه هاي "پست" و "ناتوان" متقاعد شوم که در خصوص شاه اسماعيل سخني به خطا گفته ام و درست است که شما بايد به دستور الله در آيه 125 سوره نحل " ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ " عمل مي کرديد ولي پيش خود انديشيدم که حتما توهين به مقدسات عنان اختيار را از کف شما ربوده است ولي دست بر قضا به کتاب حبيب السير غياث الدين خواندمير از مداحان شاه اسماعيل مراجعه کردم و اين بند را برگزيدم : " اقداح رقيق عقيق وش چون جام زرين آفتاب در بزم فلک آغاز گردش کرده جامهاي شراب رقيق بيغش بسان ساغر سيمين هلال در دست ساقيان سيم اندام در گردش بود" و بعد با مراجعه به نوشته هاي قبلي خود در ذيل همين مقاله متوجه شدم که در خصوص لواط کار قهار و پيروان لواط کارش نقل قولهايي را آورده ام ولي يا جنابعالي والامرتبه و توانا آنها را مطالعه نفرموده ايد و يا با اين روش مي خواهيد که تمام اين نقل قولها را که هواداران شاه فقيد با آب و تاب و افتخار در کتابهاي خود به ثبت رسانده اند بياورم که همانگونه که قبلا گفتم حرمت اين وبسايت به من اجازه چنين کاري را نمي دهد و خود آقاي مومن مي توانند در اين خصوص مطالعه کنند و مصداق آيه 18 سوره زمر " الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ " باشند. گله اي هم دارم و آن اينکه چگونه است من نوشته هاي شما به همراه لينکهاي معرفي شده را که در مورد اخير سي چهل صفحه بود حداقل دو بار مطالعه مي کنم ولي شما نوشته هاي مرا که چند سطر است مطالعه نمي فرماييد. آيا حداقل براي پاسخدهي نيازي به اين کار نمي بينند؟ 2. من از امپراتوري عثماني دفاع نمي کنم ولي مي دانيد که آنها حداقل مسلمان بودند و داعيه دين خواهي داشتند. آيا آنها بهتر بودند يا دولت فخيمه بريتانيا که با فرستادن برادران شرلي براي تعليم و تربيت سپاه قزلباش و آموزش فنون توپ ريزي به صفويان کمک کردند تا به عثمانيها حمله کنند تا مقداري از فشار آنها در اروپا کاسته شود. حتما ادعا نمي کنيد که بريتانيا اين کار را بر اساس اعتقاد به امامان انجام داده است. 3. دولت فرانسه چون در مقابله با دشمنان خود در اروپا کسي را نداشت دست اتحاد به عثمانيها داد و اين عمل بيشتر موجب آبروريزي براي فرانسويها و کسب مشروعيت براي عثمانيها در مناطق تحت تسلط خود در اروپا بود و اين اتحاد استراتژيک بود و طرفين هر کدام نقشه ها و برنامه هاي خود را داشتند طوري که بعدها فرانسه با انگلستان بر عليه عثمانيها متحد شد. آيا در دوران فعلي ما نبايد با هيچ کشور غيرمسلمان متحد بشويم و مثلا حتما بايد با اردن و عربستان اتحاد داشته باشيم تا نگويند که با کفار معامله کرده ايم. مي دانيد که معادلات سياسي بر اساس منافع مشترک شکل مي گيرد. شاه عباس در نامه اي به سلاطين اروپا نوشته است که به علت علاقه به ملل مسيحي و نفرت از ترکان دشمن مشترک حاضر به هر گونه همکاري با آنهاست. 4. پيمان ميان عثماني و آلمان در سال 1914 و درست يک روز پس از اعلام جنگ آلمان به روسيه ، دشمن بالقوه عثمانيها ، و بدون رضايت سلطان محمد پنجم منعقد شد. عدم رضايت سلطان و عدم امضاي پيمان از طرف وي بدين معني بود که اين جنگ ، جهاد يعني جنگ در راه خدا نيست. در آغاز جنگ، شيخ الاسلام عثماني فتواي جهاد عليه انگلستان، فرانسه و روسيه صادر کرد . يکي از مراجع بنام شيعه در آن زمان، ميرزا حسن شيرازي ، فتواي شيخ الاسلام عثماني را تأييد کرد ولي سيد محمد کاظم خراساني يکي ديگر از مراجع بزرگ آن زمان فتواي عليه عثماني و آلمان را صادر کرد . 5. از نقش يهود ياد کرده ايد. بهتر بود مي گفتيد بخشي از يهود مثلا کاباليستها و صهيونيستها. چون يهوديت از اديان الهي است. مي دانيد که اين يهوديان چون نتوانستند در برابر اسلام عرض اندام کنند به صورت ظاهري مسلمان شدند و با جعل احاديث و فرقه سازي و تفسير قران با کتابهاي عهد عتيق چنان بلايي سر ما آورده اند که حدود 1400 سال است مسلمين همديگر را تکه پاره مي کنند بدون آنکه به اين واقعيت پي برده باشند که ما داراي پيامبر و کتاب مشترکي هستيم. چطور است که پيامبر مشرکيني را که يک يا چند نفر از مسلمين را مي کشتند و به هنگامي که احتمال مي دادند کشته خواهند شد شهادتين خود را مي گفتند جزو مسلمين محسوب مي فرمودند و آنها را مي بخشيدند ولي ما کاسه داغتر از آش شده ايم و به سنت پيامبر عمل نمي کنيم. علت همانا وجود احاديث مجعول است. مثلا پيامبر فرموده اند که من کتاب خدا را در ميان شما مي گذارم پس به آن چنگ زنيد. سنيها مي گويند نه پيامبر فرموده اند " کتاب الله و سنتي" و شيعيان مي گويند نه " کتاب الله و عترتي". 6. ضمنا لينک آخري فيلتر شده است. يا الله |
44 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 07 آذر 88 - 00:00:00
جناب علي کريمي ******* شما نه حتي يک خط و نه حتي يک سند ارائه نکرده ايد که نعوذ بالله شاه اسماعيل صفوي لواط کرده است. ******* بين پاسخ دوم و سوم شما تناقض است. از يک طرف فرستادن چند سفير از جانب انگليس به ايران را نشانه ساخته شدن صفوي توسط انگليس ميدانيد و از طرف ديگر پيمان ها متعدد و همکاري هاي گسترده نظامي افتصادي عثماني و کفار را توجيه ميکنيد. البته اين تناقض به وفور در پاسخ هاي قبلي شما موجود است. چنانچه از حمله شاه تهماسب به گرجستان گله ميکنيد ولي از کشتار هاي عظيم عثماني در شرق اروپا سخني نميرانيد. و يا از تاتار بودن قزلباش ها سخن ميگويد و ترکمن بودن عثماني را فراموش ميکنيد. ******* اين تناقض گويي در پاسخ چهارم شما ادامه دارد. چرا که حتي يکبار از مخالفت گسترده علماي نجف و حتي خيلي از علماي اصفهان و شيراز با اعمال صفويه سخني به ميان نمياوريد. ****** «ولي مي دانيد که آنها حداقل مسلمان بودند و داعيه دين خواهي داشتند» تيمور هم داعيه دين خواهي داشت. سلاطين غزنوي هم داعيه دين خواهي داشتند. عمر و ابوبکر و عثمان و معاويه هم داعيه دين خواهي داشتند. ولي آيا در گفتار خود صادق بودند؟ جناب علي کريمي. از شيعه و اروپاييان صرف نظر کنيم. اين نفرت عميق اعراب سني از امپراطوري عثماني دليلش چه بود؟ آيا ميدانيد يکي از دلايل اصلي مسلمان نشدن صربستان و کرواسي و يونان «««جلوگيري»»» عثماني از مسلمان شدن آنها بود تا همچنان بتوانند از آنها جزيه بگيرند و مال و زن و فرزند آنها براي آنها هميشه حلال باشد؟ ********* در آخر جناب علي کريمي بله. شاه طهماسب خطا کرد و مرتکب جنايات زيادي شد. شاه عباس صفوي جنايات و گناهان زيادي کرد. همچنان شاهان قاجار و ... حتي هم اکنون حاکمان ايران دچار خطا ميشوند. ولي ما يک تفاوت بسيار عمده و اساسي با شما اهل سنت داريم: >>> نه شاه طهماسب نه شاه عباس و نه شاهان قاجار و نه .... را ما خليفه خدا در زمين نميدانيم<<< در صورتيکه شما اهل تسنن شاهان خونريز عثماني را خليفه خدا در زمين ميدانيد. چنانچه معاويه را ميدانستيد. آيا همين يک تفاوت براي اثبات برتري تشيع بر راه عمر کافي نيست؟ يا علي |
45 |
نام و نام خانوادگي: المتبرءمن اعداءالله -
تاريخ: 08 آذر 88 - 00:00:00
السلام عليکم ورحمه الله باتشکرفراوان اززحمات حضرت ايت الله قزويني وتمام زحمت کشان موسسه تحقيقاتي امام عصرعجل الله تعالي فرجه الشريف برهمه عاقلان پوشيده نيسيت وکاملاواضح وروشن است که گفته هاي خواهرکريمي وتمامي خواهران اهل سنت مثل بزرگان وخدايانشان همانندعوعوسگان است نسبت به نورافشاني ماه که اصلا نقص منزلت آن بزرگان نميکند. اگرخواهي که ازکوثربنوشي لباس معرفت بايدبپوشي دراين ميخانه سني جاندارد... علي مرتضي همتاندارد... |
46 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 18 آذر 88 - 00:00:00
باسلام مدتي بود که مسافرت بودم و اين صفحه را نديده بودم جناب کريمي ما مدتهاست که با شيوه بحث شما اهل سنت بخوبي آشنا هستيم و حتي ميتوانم به جرآت بگويم الياف ذهن شما را ميخوانيم و ميدانيم که هر شبهه اي را چرا و به چه علت و حتي مورد استفاده ي آنرا نيز ميدانيم اين مطلب را صرفا براي اين گفتم که از سوء استفاده احتمالي از طرف شما و از صرف و اتلاف وقت و تلاش بيخودي جلوگيري شود.. در مورد شاه اسماعيل صفوي چند نکته گفتم و حتي سايتهائي را به شما معرفي کردم که خود شما شخصا مراجعه کنيد و حقيقت را باز يابيد. همانطور که خودتان هم معترف بوديد سايتهاي معرفي شده از طرف من حتي داراي مطالبي بر عليه شاه اسماعيل بود و اين نشاندهنده بي طرفي بنده در اين امر بوده است و حمايت من از شاه اسماعيل صفوي معصوم جلوه دادن او نيست و تنها شاه اسماعيل از باب مبارزه با ظلم و ستم و احياء حق براي ما قابل احترام است همانطور که مختار ثقفي عثماني مذهب دقيقا به همين دليل براي ما قابل احترام است. . متاسفانه شما در بحث بي طرف نبوده ايد و اين مسئله از نوشته هاي شما به شدت حس ميشود و در واقع مقابله با طرف حق است. همچنين کرامات انساني را ناديده ميگيريد و سعي در بدنام کردن افراد داريد، بعنوان مثال همانطور که قبلا هم گفتم هيچوقت جنايات مغولها و عثماني هاي سني مذهب را محکوم نکرديد و فقط سعي داشتيد شاه اسماعيل را بکوبيد و دليل آن واضح است چون ايشان از شيعه دفاع کردند به يقين ميگويم اگر شاه اسماعيل از اهل سنت دفاع کرده بود شما اکنون طرف ايشان را ميگرفتيد و روي سرتان حلوا حلوا ميکرديد.!!!!!!!!. غرض ورزي شما در ارائه مطالب خود کاملا گوياي هدف شماست، پس خواهشا لطف کنيد قيافه ي حق بجانب نگيريد که اصلا به شما نمي آيد. بنده در مطالبي که بيطرفانه ارئه کرده بودم نوشته بودم که مذهب شاه اسماعيل صفوي مطرح نيست بلکه روحيه ظلم ستيزي او که زابانزد هم بود مطرح است ، همانطور که ما اکنون از سني هاي فلسطين دفاع ميکنيم زيرا بر اين عقيده ايم که بر آنان ظلم ميشود. شما بفرمائيد اهل سنت با توجه به اينهمه کمک شيعه تابحال در کجاي دنيا به شيعيان ياري کرده اند؟؟؟؟؟ يمن ، عربستان ، افغانستان ، پاکستان و . . . مگر شما مدعي وحدت نيستيد؟؟؟؟؟ مگر دين شما اسلام نيست ؟؟؟؟ در صورت مسلمان بودن آيا دين شما در زمينه مبارزه با ظلم نظر نداده است؟؟؟؟؟ کمکتان را نخواستيم چرا شيعه را مي کشيد؟؟؟؟ شماها دنباله روي عقيده اي هستيد که با کشتن 7 شيعه به بهشت خواهيد رفت !!!!!!!!!!! حتي قوم يهود که در قرآن نهي شده اند چنين عقيده اي ندارند!!!!!!! براستي شما صاحبان کدام عقيده هستيد؟؟؟؟؟!!!!!!! جناب کريمي شما حتي جواب يک سئوال از سئولات قبلي بنده را نداديد بلکه بجاي جواب به اوهام روي آورده و سعي کرديد چهره شيعه را خدشه دار کنيد، هر چند که هيچوقت موفق نبوده و نخواهيد بود چون خداوند پشتيبان شيعه است. يکي از جوابهاي جالبتان اين بود: (پيش از صفويان شيعه و سني برادر وار باهم زندگي ميکردند و هيچ مشکلي بين آنان نبود و اگر هم جنگي بود بين خود سني ها بود) ما با بررسي همين يک مورد جواب شما به ميزان سواد و انصاف و عقل وچگونگي تفکر و هدفتان پي مي بريم. چند سئوال در همان مورد جوابتان: 1- پيش صفويان چه کساني بر ايران حکومت ميکردند؟؟؟ 2- مذهب آنان چه بود؟؟؟ 3- دليل شورش مردم و همراهي آنان با شاه اسماعيل چه بود؟؟؟ 4- چطور ممکن است مردم با برادري و بدون اختلاف در کنار هم زندگي کنند، اما بر عليه حکومت سني وقت شورش کنند؟؟؟ 5- دليلا شکست عثماني هاي سني چه بود؟؟؟ 6- آيا از ظلم و ستم خلفاي راشدين در زمان خلافتشان و کشتار قبيله اي توسط آنان فقط به بهانه عدم زکات و بيعت نکردن با آنان بي خبريد؟؟؟ 7- بعنوان مثال رفتار خالد با مالک که به بهانه شورش بر خليفه مسلمين ابوبکر او را کشت و همان روز با زن مالک زنا کرد و ابوبکر هم خم به ابرو نياورد، نظرتان چيست؟؟؟؟؟ قتل عام آن قبيله هم که بيعت نکردند با ابوبکر هم توسط همين خالد انجام شده است. در مورد ارتباط نزديک خلفا و دوستي صميمانه آنان با يهود تا حدي که منابع حديثي اسلام براي خلفا را همين يهوديان به ظاهر مسلمان شده (کعب الاحبارها و ابوهريره ها و . . . ) تشکيل ميداند چه ميگوئيد؟؟؟ هزاران سئوال ديگر هم هست فعلا اينا رو پاسخ بده تا بعد. شما نه تنها به اين سئوالات و سئوالات ديگر در کامنتهاي قبلي پاسخ نداده ايد بلکه از اين موضوعات زيرکانه فرار کرده ايد و غالب نوشته هايتان اين است که شاه اسماعيل چنين بود چنان بود. بر فرض محال اگر حرفهاي شما صحيح باشد ايا دليل بر فتاواي مفتکي هاي اهل سنت مبني بر مباح دانستن خون شيعه ميشود؟؟؟؟ آيا چنين فتواهائي که از عقايدشان بر ميخيزد ميتواند بقول شما برادري و برابري را در ميان جامعه مسلمين به ارمغان آورد؟؟؟؟ بايد بگويم با توجه به چنين عقايدي هر کسي حرفهاي شما را بپذيرد ديوانه است؟؟؟؟ راستي خودتان به عقايد خودتان نمي خنديد؟؟؟؟ جناب کريمي اگر صداقت داريد با توجه به اينکه دم از ظلم و ستم و شاهان ميزنيد و مدعي هستيد که با ظلم مخالفيد، لطف کنيد دلايل روشن ظلم خلفا را بيان کنيد. آيا اعمال و رفتا آنان بر خاسته از عقايدشان بود؟؟؟ دليل آن را بيان فرمائيد. لطفا کنيد در صورت قابليت جانب حق را بگيريد و منصافه قضاوت کرده و جواب دهيد. منتظر جوابتان هستم يا علي |
47 |
نام و نام خانوادگي: سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي) -
تاريخ: 19 آذر 88 - 00:00:00
سلام جناب کريمي ديدي که سني هستي و بخدا قسم به دروغ ادعا کرده اي که شيعه اثني عشري هستي؟ شما کوچکترين مدرکي در مورد شاه اسماعيل ارائه نکردي و اکنون که کار به رو شدن دست خلفاي راشدين رسيد از جواب فرار و آن را اتهاماتي از سمت يهوديان مطرح ميکني؟؟؟؟!!!!! اين در صورتي که شواهد و اسناد تاريخي مبني بر دوستي خلفاء با يهوديان است تا حدي که منابع حديثي آنان را همين يهوديان تشکيل ميدادند. اين در حاليست که آيه 51 سوره مبارکه مائده هر گونه دوستي با يهود و نصاري را نفي کرده و صراحتا حکم ميکند که از دوستي با آنا بپرهيزيد و در ادامه مي فرمايد هر کس با يهود و نصاري دوستي کند از آنان است و خداوند قوم ستمکار را هدايت نميکند. حال چه شده که تا پاي خيانتها و جنايات خلفاء به ميان مي آيد و در مورد آنان که رهبران عقيده شما هستند سئوال ميشود بجاي جواب فرار و آنرا به توطئه اي از طرف يهوديان نسبت ميدهيد؟؟؟؟؟!!!!!! آدم درغگو کم حافظه است جناب کريمي شما که دم از حق و ظلم ستيزي ميزديد در همه نوشته هايتان سعي در پنهان نگاه داشتن ظلم سلاطين سني مذهب و نيز خلفاي راشدين شديد و به درغ ادعاي شيعگي هم کرديد و به هيچ يک از سئولات من در اين زمنيه جوابي ندايد که هيچ بلکه سعي در منحرف کردن موضوع بحث نموديد و اکنون هم فرار را بر قرار ترجيح داديد که البته اين خود بزرگترين دليل بر شکست و عدم اعتماد شما بر مذهبتان يعني مذهب خلفاي راشدين است . چرا که اگر به مذهب خود اعتماد داشتيد سعي ميکرديد از راه مذهب خود يعني اهل سنت جواب بدهيد. براستي که خداوند دشمنانش را هميشه رسوا ميکند. علت اينکه شما را دشمن خداوند خواندم هم دروغگوئي شماست. کريمي اگر سني نيستي و واقعا طرف حق هستي لطف کن در يک کامنت جداگانه بنويس: (بر قاتلان دخت گرامي پيامبر اکرم ص حضرت فاطمه زهرا س تا به روز قيامت مدام لعنت باد) اگر شما طرف حق باشي برايت فرقي نميکند اينکار را بکنيد. ميزان وجدان، عقيده ، انصاف ، روحيه حق طلبي و تدين شما در گفتار شما مشخص است بهتر است فکري بحال آبروي رفته خود بکنيد hoseini142005@yahoo.com اين ايميل من است اگر شهامت داريد و طالب روشن شدن حقيقت هستيد به من ايمل بزنيد تا آدرس را خدمتتان عرض کنم تا از نزديک بحث کنيم عليآ ولي الله - - عليآ حجت الله - - و هو وصي رسول الله |
48 |
نام و نام خانوادگي: فاطمه آذركيش -
تاريخ: 24 آذر 88 - 00:00:00
آري حضرت علي افضل تر از ديگر انبياء بعد از رسول خاتم مي باشد از حضرت علي ع پرسيدند تو افضل تري يا نوح فرمود من زيرا وقتي قوم نوح از فرمانش سرپيچي کردند قومش را نفرين کرد ولي من نکردم و گفتند يا علي تو افضل تري يا ابراهيم فرمود من زيرا ابراهيم براي اينکه به يقين برسد از خدا پرسيد چگونه مردگان را زنده مي کني و داستان چند پرنده تکه تکه شده و بعد با نداي ابراهيم زنده شدند تا به يقين برسد گفتند تو افضل تري يا موسي فرمود من زيرا موسي وقتي خداوند فرمان دارد به طرف قومش برود فرمود هارون را با من همراه کن تا به نزد قوم و فرعون برود (زيرا موسي را به جرم قاتل بودنش دستگير نکنند) ولي حضرت علي ع در بستر پيامبر خوابيد تا جان پيامبر محفوظ بماند گفتند تو افضل تري يا عيسي فرمود من زيرا وقتي مريم در بيت مقدس موقع درد زايمان خداوند فرمان داد که از مسجد بيرون برود زيرا اين مکان مقدسي است و زايشگاه نيست به خارج از مسجد رفت ولي موقع تولد حضرت علي خانه کعبه شکافته شده و فاطمه بنت اسد به داخل خانه خدا رفت و حضرت متولد شد تولد در خانه خدا ، شهادت در خانه خدا (مسجد) در شجاعت و عدالت افضل تر از همه در قضاوتها چه کسي بود که به داد عمر مي رسيد ، در جنگها مردانه مي جنگيد و دشمنان اسلام را درو مي کرد زره اش پشت نداشت ، در علم تقوا بي نظير بود ، در خيبر که پيامبر فرمودند فردا پرچم را به دست کسي مي دهم که خدا و پيامبر را دوست دارد و خدا و پيامبر نيز دوستش دارند خداوند اين دژها را به دست او مي گشايد او مردي است که هرگز به دشمن پشت نکرده و از صحنه نبرد فرار نمي کند . همه اصحاب و دو فرمانده شکست خورده قبلي ابوبکر و عمر منتظر بودند تا پيامبر نام آن مرد بزرگ را بگويد و او کسي نبود جز علي بن ابيطالب ع ، آيه تطهير ، حديث غدير ، و صدها حديث ديگر در مورد فضايل حضرت علي ع تنها و شايسته ترين فرد جانشين پيامبر چه کسي بهتر از حضرت علي بود و اين جانشيني را تنها در غدير نه که در دوران زندگي با برکت خود پيامبر يادآوري مي کرد براي مردم تا از گمراهي نجات دهد آنها را و حتي در ثانيه هاي آخر هم قلم و کاغذ درخواست کرد تا باز يادآوري کند تا گمراه نشوند که عمر گفت کتاب خدا ما را بس است زيرا مي دانست پيامبر باز يادآور مي شود و اين دستور به ابوبکر و عمر نفعي ندارد و ابوبکر ديگر نمي تواند خليفه شود و عمر هم نمي تواند براي آينده خود برنامه بريزد و تمامي نقشه هاي آنها نقش بر آب مي شود و اين شد که حق به حق دار نرسيد و کساني خليفه مسلمين شدند که هيچ شايستگي و علم و تقوايي نداشتند از عثمان که همان چيزي نگويم بهتر است |
49 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا احمديان -
تاريخ: 18 دي 88 - 00:00:00
با عرض سلام خدمت دست اندكاران محترم وب سايت ولي عصر ارواحنا له الفدا حقير در مورد آيه مباركه تطهير سوالي داشتم كه اگر بزرگواري بفرمايد حل شبهه نمايد. اين آيه مباركه با كلمه انما شروع شده و بزرگان به جهت حصر بودن آن اراده در اين آيه را تكويني گفته اند و از آنجا كه لام اي كه در ابتدا يذهب است را هم لام تعليل بيان كرده اند و فعل يريد هم از افعال متعدي است سوال اين است كه مفعول يريد چيست؟ يعني خداوند چي را اراده كرده كه به سبب آن رجس را از اهل بيت دور كند؟ با تشكر فراوان از زحمات شما عزيزان منتظر جواب ........... جواب نظر: با سلام دوست گرامي سه تركيب براي آيات مشابه ذكر شده است : 1- لام بعد از يريد براي تعديه است ، و نه تعليل : وتعدية أراد وما تصرف منه بهذه اللام عرف في كلام العرب المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ج2 ص165، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عطية الأندلسي ، دار النشر : دار الكتب العلمية - لبنان - 1413هـ- 1993م ، الطبعة : الاولى ، تحقيق : عبد السلام عبد الشافي محمد 2- «لام» بر سر يريد ، لام تقويت است و نه تعليل ! وقتي كه مفعول يك فعل ، اسم صريح نباشد بلكه موول باشد (مثلا ان بر سر فعل مضارع آمده باشد) يا با فاصله ذكر شده باشد ، در اينصورت بر سر مفعول لام تقويت به كار ميرود ! ابن جوزي در مورد آيه 6 سوره مائده «ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج ولكن يريد ليطهركم» مي گويد : (ولكن يريد ليطهركم) أي يريد أن يطهركم زاد المسير في علم التفسير ج2 ص304، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1404 ، الطبعة : الثالثة 3- لام تعليل است و مفعول به محذوف ؛ اما مفعول به مصدري است كه از همين فعل موجود فهميده ميشود ؛ يعني معني چنين است ، خدا طهارت شما را خواست ، تا شما پاك شويد ؛ و مفعول به در واقع همان چيزي است كه از تعليل فهميده ميشود ! در بين اين سه قول ، قول اول و دوم صحيحتر به نظر مي رسد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
50 |
نام و نام خانوادگي: کاکر -
تاريخ: 14 بهمن 88 - 00:00:00
سلام بنده سني مذهب وازکشورهمسايه افغانستان هستم من هميشه بحثهاي شمارادنبال ميکنم ونظرات مردم راميبينم به عقيده من اينگونه بحثها فايده ندارد مهم اين است که همه يک خدا ويک قبله ويک کتاب را فعلا داريم اينکه کي برکي برتراست؟يا کي با کي چرا ازدواج کرده ؟مهم نيست چون همه ان بزرگواران<پيامبر خلفاي راشيدين وامهات المسلمين >فوت کردند ونيستند چرا چيزهاي که فعلا داريم رادرنظرنميگيريم ؟چرا امروز قول خدا رافراموش کرديم که فرموده (واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا)ما امروز بخاطرمذهب وزبان وقوم ونژاد بجان هم افتاديم وفعلا مسلمانان شيعه وسني رادرجهان بنام تروريست ميشناسند وبدترين وضع را درجهان داريم واي برما فردا در روز قيامت با خدا وپيامبرش چگونه روبرو شويم باتشکر |
51 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 14 بهمن 88 - 00:00:00
جناب کاکر لطفا يک هفته، فقط يک هفته، شيعيان را کشتار نکنيد تا بعد سر باقي قضايا بحث کنيم. يا علي |
52 |
نام و نام خانوادگي: حقيقت جو -
تاريخ: 15 بهمن 88 - 00:00:00
سلام عليکم سئوالي دارم از سني ها آيا خلفاي شما انقدر براي شما مهم هستند که عقل و ايمان و شرف خود را فداي آنان ميکنيد و حتي خدا را فراموش ميکنيد و از همه ابزارهاي موجود،حتي دروغ و تحريف استفاده ميکنيد؟!؟ آيا اسلام شما سني ها همين است؟! اي سني ها اسلامتان ارزاني خودتان شما ها با اوهام و خرافات و خلفاي خودتان سر کنيد و انشاءالله در قيامت هم با همانها محشور شويد ما شيعيان هم با موالي خودمان چهارده معصوم عليهم السلام خدانگهدار |
53 |
نام و نام خانوادگي: علي رضا احمديان -
تاريخ: 08 اسفند 88 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم با عرض سلام و خسته نباشيد حضور شما عزيزان و دست اندر کاران مرکزعلمي تحقيقاتي حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء علي الخصوص شما بزرگواران گروه پاسخ به شبهات. چندي پيش بنده سوالي در مورد آيه مبارکه تطهير مطرح نموده بودم و شما سروران ارجمند زحمت کشيده و پاسخ را براي حقير ارسال فرموديد جاي بس تشکر و سپاس از شما زحمت کشان را دارد اميداوم که خداوند شما ارجمندان را سرفرازتر بگرداند. ان شاء الله. ر پاسخ شما به چند نکته اشاره شده بود که قابل تأمل است بنده با سواد کمي که دارم مطب تان را به يکي از استايد محترم عرضه کردم و توضحي از ايشان خواستم که مطالب زير مورد توجه است: 1: شما فرموده ايد لام بعد از يريد براي تعديه است نه تعليل؛ اولاً: لام براي تعديه زماني استفاده مي شود که فعل مستعمل لازم باشد حالآنکه به صورت عموم فعل اراده خودش متعددي است و نياز به تعدي دوباره ندارد چراکه خود يک مرتبه به باب افعال رفته و متعدي شده است. ثانياً: با مراجعه به کتب معتبر نحويون و لغويون معلوم مي شود که وجود لام تعليل ثابت نمي شود چنانکه ابن هشام در مغني خود و ديگر بزرگان اشاره اي نکرده اند. 2: فرموده ايد که لام بر سر يريد لام تقويت است؛ اولاً : بر فرض وجود لام تقويه که شما به آن اشاره کرده ايد اين تنها يک ادعا بيش نيست و هيچ گاه از سخن ابن جوزي اين مطلب به دست نمي آيد ايشان خواسته تا علت نصب فعل را بيان کند و حرفي از تقويت مطرح نکرده است. ثانياً: درست است که در حدود سي نوع لام وجود دارد ولي در يک کتاب غير معتبر نحوي هم نمي توان اين مطلب را بدست آورد. 3: فرموده ايد که لام تعليل است؛ اولاً: مورد سوال ما هم همين بود و شما بيان کرده ايد که مفعول به حذف شده و و اذهاب مي شود مفعول آن در اين صورت علت و معلول يکي مي شوند اين خود ناممکن است. يک شي هم علت باشد و خود معلول آن. و در آخر دو قول اول و دوم را صحيح تر عنوان کرده ايد. اگر اين نظرمبارک شخص شماست ايرادي ندارد ولي از آنجا مفسران بزرگ شيعه و اعاظم فن همچون آيت الله جوادي آملي ، علامه طباطباي و .... لام مورد بحث را تعليلي دانسته به عنوان مثال آيت الله جوادي مفعول را «ارائتکم برهان ربکم و ملکوت السموات والارض» دانسته اند. واز طرفي بزرگان اهل سنت هم برهمين نظر ليکن آنها مفعول (مسبب) را «تلک الاوام و النواهي » در آيات قبل دانسته اند که براي زنان پيامبر بيان شده است. البته ناگفته نبايد گذاشت که کساني همچون آقاي سيدمرتضي عاملي لام را تعليل ولي اراده را تشريعي مي دانند و به اساس قائده اولويت قطعي عصمت را از اين آيه بدست آورده اند که اين هم خالي از اشکال نيست. باتشکر فراوان از شما سروران ارجمند. جواب نظر: با سلام |
54 |
نام و نام خانوادگي: حجت الله -
تاريخ: 22 تير 89 - 18:29:30
با سلام به گروه پاسخ به شبهات(بركات الله عليهم اجمعين و ازدادهم العلم و الايمان) اگر نقدي به مطلب زير داريد، لطفا آن را قرار دهيد. در مورد اين مطلباتان:« بسياري از مواردي كه فعل به باب افعال ميرود ، متعدي نميشود !» صحيح است؛ يكي از معاني باب افعال ثلاثي مجرد است.(صرف ساده، ص89) اما، ما هرچه كتب لغويان را گشتيم، در آن ها لفظ اراد(يريد) بدون نياز با حرف تعدي(لام) به كار رفته است؛ به عنوان مثال مرحوم طريحي آيه « إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له كن فيكون »را براي باب افعال (رود) را كه معناي متعدي مي دهد به عنوان مثال آورده است؛وهمانطور كه مي دانيم (اراد) در اين آيه تكويني است، مثل اراد(يريد) در آيه تطهير. بنابر اين باب افعال ماده (رود)، متعدي اش نيازي به حرف تعدي ندارد. مگر اينكه بگوييم مي توان كه فعلي را كه خودش متعدي است، با حرف تعدي به كار ببريم؛ كه البته اين حرف نياز به اثبات دارد و بايد براي اين حرف دليلي از كتب نحويون آورده شود. اين سخن شما كه فرموديد:«لام تعليل است و مفعول به محذوف ؛ اما مفعول به مصدري است كه از همين فعل موجود فهميده ميشود ؛ يعني معني چنين است ، خدا طهارت شما را خواست ، تا شما پاك شويد ؛ و مفعول به در واقع همان چيزي است كه از تعليل فهميده ميشود» چنگي به دل نمي زند!! زيرا درصورتي كه طبق تو ضيحات شما ،لام تعليل باشد، معناي آيه اينچنين مي شود: «خدا طهارت شما را خواست تا شما را پاك گرداند». نه اينكه« خدا طهارت شما را خواست ، تا شما پاك شويد » (زيرا خداوند پاك كردن را به خودش نسبت ميدهد و مي گويد«يطهركم» و نمي گويد: «طهرتم». واين چنين معنايي به هيچ وجه زيبا و جالب نيست. بنابر اين قول دوم شايد از همه بهتر باشد! جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- تجزيه و ترکيب آيه ذکر شده ، با آيه تطهير يکي است ، و در واقع استشهاد به کلام مرحوم طريحي براي اثبات معني مورد نظر شما ، صحيح نيست ! بهتر است موردي غير از اين مورد را پيدا کنيد ! 2- در جاهايي که شرط مقدر يا جزاي مقدر از جمله موجود فهميده مي شود ، دقيقا معني شبيه ما نحن فيه است ، و به همين سبب ، شرط يا جزا را حذف کرده اند ، در اينجا نيز دال بر مفعول موجود است ، و به همين سبب مفعول حذف شده است ، و در ترجمه صحيح ( و نه ترجمه تحت اللفظي) تنها يکي از آن دو ذکر مي شود ، و در آن صورت اشکال شما وارد نمي گردد ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
55 |
نام و نام خانوادگي: تدبر -
تاريخ: 21 مرداد 89 - 20:26:33
من شيعه ام ونيازي ندارم كه از كتب سني ها برايم حديثي نقل شود كه منظور از "انفسنا"يعني نفس پيامبر با علي(ع)يكي است،و از اين طريق برتري مولا علي به ساير ايمه روشن شود.آيا در كتب حديي شيعه روايات صحيح السندي وجود دارد كه آن ها هم همين برداشت را ازلفظ(انفسنا)داشته باشند؟ دليل اين امرهم روشن است!زيرا از نظرمن به لفظ انفسنا به تنهايي برداشت معناي فوق شايد چندان صحيح نباشدو براي معناي فوق نياز به روايات ائمه است.ابن تيميه در اينجا شبهه اي مطرح مي كند كه حتي جواب آن را در المحاضرات في الاعتقادات نيافتم.متن اين شبهه اين چنين است: وقوله قد جعله الله نفس رسول الله صلى الله عليه و سلم والاتحاد محال فبقى المساواة له وله الولاية العامة فكذا المساوية قلنا لا نسلم انه لم يبق إلا المساواة ولا دليل على ذلك بل حمله على ذلك ممتنع لان أحدا لا يساوي رسول الله صلى الله عليه و سلم لا عليا ولا غيره وهذا اللفظ في لغة العرب لا يقتضي المساواة قال تعالى في قصة الإفك لولا إذا سمعتموه ظن المؤمنون والمؤمنات بأنفسهم خيرا ولم يوجب ذلك أن يكون المؤمنون والمؤمنات متساوين وقد قال الله تعالى في قصة بني إسرائيل فتوبوا إلى بارئكم فاقتلوا أنفسكم ذلكم خير لكم عند بارئكم أي يقتل بعضكم بعضا ولم يوجب ذلك أن يكونوا متساوين ولا أن يكون من عبد العجل مساويا لمن لم يعبده وكذلك قد قيل في قوله ولا تقتلوا أنفسكم أي لا يقتل بعضكم بعضا وان كانوا غير متساوين وقال تعالى ولا تلمزوا أنفسكم أي لا يلمز بعضكم بعضا فيطعن عليه ويعيبه وهذا نهي لجميع المؤمنين أن لا يفعل بعضهم ببعض هذا الطعن و العيب مع انهم غير متساوين لا في الأحكام ولا في الفضيلة ولا الظالم كالمظلوم ولا الإمام كالمأموم ومن هذا الباب قوله تعالى ثم انتم هؤلاء تقتلون وأنفسكم أي يقتل بعضكم بعضا وإذا كان اللفظ وأنفسنا كأنفسكم كاللفظ في قوله ولا تلمزوا أنفسكم وقوله تعالى لولا إذ سمعتموه ظن المؤمنون والمؤمنات بأنفسهم خيرا ونحو ذلك مع أن التساوي هنا ليس بواجب بل ممتنع فكذلك هناك واشد بل هذا اللفظ يدل على المجانسة والمشابهة والتجانس والمشابهة يكون بالاشتراك في بعض الأمور كالاشتراك في الإيمان فالمؤمنون اخوة في الإيمان وهو المراد بقوله لولا إذ سمعتموه ظن المؤمنون والمؤمنات بأنفسهم خيرا وقوله ولا تلمزوا أنفسكم وقد يكون الاشتراك في الدين وان كان فيهم المنافق كاشتراك المسلمين في الإسلام الظاهر وان كان مع ذلك الاشتراك في النسب فهو أوكد وقوم موسى كانوا أنفسنا بهذا الاعتبار قوله تعالى تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم أي رجالنا ورجالكم أي الرجال الذين هم من جنسنا في الدين والنسب والرجال الذين هم من جنسكم أو المراد التجانس في القرابة فقط لأنه قال أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم فذكر الأولاد وذكر والنساء والرجال فعلم انه أراد الأقربين إلينا من الذكور والإناث من الأولاد والعصبة اين شاء الله ماه رمضان شما مملو از بركات معنوي و خدمت در راه ائمه عليهم السلام باشد!التماس دعا جواب نظر: با سلام دوست گرامي ابن تيميه در واقع حتي آياتي را كه به آنها استدلال كرده بوده است ، نفهميده است ! كلمه نفس ، به معني خود است ، و در آياتي كه ابن تيميه به آنها استدلال كرده است ، معني حقيقي آنها مقصود است ! اما در آيه مباهله ، قطعا (به اجماع شيعه و سني) معني حقيقي مقصود نيست ، و معني مجازي مقصود است ! اما اين معني مجازي ، به چه معني است ؟ معني نفس ، در اين آيه يعني كسي كه شبيهترين و نزديك ترين فرد به رسول خدا (ص) است ، و نه مساوات از آن به دست مي آيد و نه اتحاد ! در واقع ابن تيميه با اين استدلال واهي نشان داده است كه هنوز سادهترين خصوصيات زبان عربي و فرق بين معني حقيقي و مجازي را نمي داند ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
56 |
نام و نام خانوادگي: حجت الله -
تاريخ: 21 مرداد 89 - 21:51:48
باتشكر از اينكه لطف فرموديد و جواب داديد. اولا:منظور بنده اين است كه: اگر فعلي خودش متعدي باشد.ديگر چه نيازي نيست به اينكه با حرف تعديه متعدي شود؟زيرا تحصيل حاصل است.مثالي را كه از مرحوم طريحي نقل كرديم همانطور كه ملاحظه فرموديد، ماده ي« اراد»بدون حرف تعدي لام آمده است(در واقع آيه اينگونه نيست:«ا نما أمره إذا أراد لشيئا أن يقول له كن فيكون »،يعني حرف تعديه لام بر سر شئ كه مفعول آن است نيامده است )و خلاصه كلام اينكه ماده اراد نيازي به حرف تعديه ندارد!همانطور كه در آيه ي مورد استشهاد طريحي مشخص است. دوما:توضيحات قسمت بعدي شما چندان واضح نيست؛ به نظر خيلي موجز نوشته شده است! يا علي(ع) جواب نظر: با سلام دوست گرامي درست است كه قرينه ذكر شده ، ميتواند ثابت كند كه اين فعل در معني متعدي به كار رفته است ، اما بسياري از افعال ، در يك وزن ، هم لازم به كار مي روند و هم متعدي و در ادبيات عرب وقتي با حرف جر باشند ، آن فعل را لازم و وقتي بدون حرف جر باشند ، آن فعل را متعدي ميدانند (وجود يا عدم وجود حرف جر را علامت تعديه يا عدم آن ميدانند) يعني مطلبي كه شما ذكر كرده ايد اثبات متعدي بودن كلمه اراد را در همه استعمالات نمي نمايد ، اگر چه ظاهر از آن چنين است و به نظر ما بهترين تحليل ، همان لام تقويت است ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
57 |
نام و نام خانوادگي: تدبر -
تاريخ: 30 مرداد 89 - 12:31:34
غالب علماي پيشين از جمله شيخ مفيد(الارشاد)، شيخ الاربلي(كشف الغمه)،نصيرالدين طوسي(كشف المراد)،علامه حلي(نهج الحق) و حتي حضرت آيت الله ميلاني در كتاب المحاضرات و اعرف الحق تعرف اهله نظرشان اين است كه اين آيه دلالت بر تساوي علي(ع) و پيامبر(ص) دارد، از حيث مقام و منزلت، بنابراين به نظر مي رسد،شما از اولين افرادي هستيد كه مي فرماييد اين آيه دلالت تساوي بين پيامبر و مولا علي(عليه السلام) ندارد و مي فرماييد:« معني نفس، در اين آيه يعني كسي كه شبيهترين و نزديك ترين فرد به رسول خدا (ص) است» و اين سخن شما دقيق تر و معتدل تر به نظر مي رسد ! زيرا گرچه منزلت علي(ع) فوق تصور و ادراك نوع بشراست ولي به هرحال پيامبر اكرم(ص) منزلتي بالاتر از مولا علي(ع) دارد.« پيامبر فرمودند: انا مدينه العلم و علي بابها» صحيح است،تعبير «انفسنا» در اين آيه مجازي است؛ زيرا نمي شود كه كسي خود را دعوت به انجام كاري مثل مباهله كند، بنابراين اين تعبير مجازي فقط درباره ي پيامبر صدق نمي كند، بلكه درباره ي مسيحي هاي طرف مقابل اين مباهله هم صدق مي كند.زيرا قسمت (ندع انفسنا و انفسكم) درباره ي هر دو آمده !هم پيامبر و هم مسيحي ها. مطلبي كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه هيچ گاه درباره ي يك فردعادي بشر نمي توان تعبير نفس را براي فردي غير از خود آن نفس به كار برد، حتي مجازا. واين نوع تابيرات فقط درباره ي پيامبر و ائمه و امثالهم مي تواند مصداق پيدا كند، زيرا ها همه آن ها افرادي در نهايت ايمان اند، همگي معصوم اند و مشابهت تنگاتنگي ميان آن هابرقرار است و اختلافات آن ها از حيث روحي و منزلت در نهايت قلت و كمي است. همچنين روايات فراواني دال بر اين است كه همه اين بزرگواران «كلهم نور واحد» و از يك شجره ي طيبه اند (انا و على من شجرة واحدة و سائرا اناس من شجر شتى) كه اين عبارت دعاي پر فيض ندبه هم بر همين معناي ذكر شده دلالت دارد كه ائمه(ع) نور واحدند و مردم از شجره شتي و مردم ديگر اختلافات فراواني با يكديگر دارند و مشابهتي چون مشابهت پيامبر و علي(ع)درميان آن مسيحي ها نمي تواند وجود داشته باشد.بنابر اين چه معنايي دارد كه پيامبر بفرمايد من فردي چون نفس خود(يعني علي(ع))را به مباهله دعوت مي كنم و شما فردي كه گويا وجودتان و نفس شماست به مباهله دعوت كنيد!آيا اين چنين تابيري مي تواند زيبا باشد ؟! (خواهشا نفرماييد كه منظور اين است كه مسيحي ها همديگر را به مباهله دعوت كنند، زيرا اگر قرار باشد كه هركسي فرزنداون و زنانش را به مباهله دعوت كند(ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساء كم) به نحو اولي خودشان هم حاضر به مباهله شده اند ونيازي نيست كه همديگر را به مباهله دعوت نمايند) سوال دوم اينكه،بنابر توضيحات شما منظور پيامبر از اين قسمت آيه: «ندع ... انفسنا» خودشان نبوده است؛ بلكه مرادشان علي(ع) بوده است؛ پس «انفسنا=علي(ع)».سوال بنده اينجاست كه اگر خداوند و به تبع آن رسول خدا(ص) مي فرمودند:«تعالوا ندع.. نفسي و انفسكم» هيچ مشكلي از حيث اينكه پيامبر علي(ع) را نفس خود معرفي كند وجود نداشت(البته منظورم اين نيست كه حالا مشكلي دارد،معاذ الله !» ولي اين عبارت كه بگوييم كه امير مومنان علي(ع) يعني جان ها(نفس ها)ي پيامبر چه معنايي دارد؟مگر پيامبراكرم(ص) چند نفس دارند كه مولا علي(ع) مساوي با همه ي آن ها باشد ! ببخشد كه اندكي مطلبي طولاني شد ! يا علي(ع). جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ با عرض معذرت نسبت به فراموش شدن سوال جنابعالي در ميان سوالات فراوان و تاخير طولاني مدت جواب به آن، در جواب به اين سوال اين طور استدلال مي شود كه خداوند در اين آيه فرمود اي رسول ما تو فرزندان و زنان و كساني كه نفس تو هستند را بياور و به آنها هم بگو همين كار را بكنند و... و به اين صورت مباهله كنيد كه درحقيقت خداوند دارد طريقه مباهله را آموزش مي دهد و رسول الله را مامور مي كند تا در اين صحنه مباهله افراد مذكور را بياورد و رسول خداوند براي اين امر حياتي كه مساله حق و باطل و مرگ و زندگي در ميان است همانند هابيل بهترين ها را آورد از ابنائنا بهترين فرزندان و از نسائنا بهترين زنان موجود را آورد(جالب توجه است كه زنان مي فرمايد ولي ايشان هيچ كدام از زنان آن زمانش را نياورده و دخترش را مي آورد هرچند نسائنا منظور از جنس زن است ولي گويا عدم شايستگي آن زنان را هم براي اين امر مهم مي خواهد نشان دهد) و براي جان بودن كسي را به جز علي عليه السلام شايسته نديد و تنها او را برد كه اين جمع آوردن براي نشان دادن ضمني فضيلت امام علي عليه السلام در مقابل ديگران بوده است چون اگر مفرد مي آمد مي گفتند يك نفر لازم بوده لذا رسول الله صلي الله عليه و آله فقط علي عليه السلام را برده است. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
58 |
نام و نام خانوادگي: تدبر -
تاريخ: 04 شهريور 89 - 12:52:46
صحيح است،تعبير «انفسنا» در اين آيه مجازي است؛ زيرا نمي شود كه كسي خود را دعوت به انجام كاري مثل مباهله كند، بنابراين اين تعبير مجازي فقط درباره ي پيامبر صدق نمي كند، بلكه درباره ي مسيحي هاي طرف مقابل اين مباهله هم صدق مي كند.زيرا قسمت (ندع انفسنا و انفسكم) درباره ي هر دو آمده !هم پيامبر (ص) و هم مسيحي ها. مطلبي كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه هيچ گاه درباره ي يك فردعادي بشر نمي توان تعبير نفس را براي فردي غير از خود آن نفس به كار برد، حتي مجازا! اين نوع تابيرات فقط درباره ي پيامبر و ائمه و امثالهم مي تواند صادق باشد، زيرا همگي معصوم اند و مشابهت تنگاتنگي ميان آن هابرقرار است و اختلافات آن ها از حيث روحي و منزلت در نهايت قلت و كمي است. روايات فراواني بر اين حقيقت دلالت دارد كه همه اين بزرگواران «كلهم نور واحد» و اينكه از يك شجره ي طيبه اند «انا و على من شجرة واحدة و سائرا الناس من شجر شتى» (دعاي ندبه)؛تا جايي كه حتي پيامبر به صراحت اين موضوع را به بريده الاسلمي اعلام مي كند:« يا بريدة لا تبغض عليّا فانه منّي و أنا منه، ان الناس خلقوا من شجر شتى و خلقت أنا و عليّ من شجرة واحدة»(مجمع الزوائد و ...)؛ بنابر اين از اين روايات مي توان نتيجه گرفت كه به كار بردن تعابير چون «نفسي » درباره ي غير خود، حتي به صورت مجازا نمي تواند صحيح باشد؛ عقل هم به اين مطلب گواه مي دهد كه مردم ديگر اختلافات فراواني با يكديگر دارند و مشابهتي به نسبت مشابهت پيامبر و علي(ع)درميان آن مسيحي ها نمي تواند وجود داشته باشد. بنابر اين چه معنايي دارد كه پيامبر بفرمايد من فردي چون نفس خود(يعني علي(ع))را به مباهله دعوت مي كنم و شما فردي كه گويا وجودتان و نفس شماست و به مباهله دعوت كنيد! آيا اين چنين تابيري مي تواند زيبا و يا حتي صحيح باشد ؟! (خواهشا نفرماييد كه منظور اين است كه مسيحي ها همديگر را به مباهله دعوت كنند، زيرا اگر قرار باشد كه هركسي فرزندان و زنانش را به مباهله دعوت كند(ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءنا و نساء كم) به نحو اولي خودشان هم حاضر به مباهله شده اند ونيازي نيست كه همديگر را به مباهله دعوت نمايند و اينچنين معنايي از قرآن بعيد است). در ضمن اين چندمين باري است كه سوالي را شبيه سوال فوق مي پرسم و تا به حال جوابي دريافت نكرده ام ! سعي بفرماييد جواب اين سوال را علني بفرماييد؛يا اگر قبلا فرستاده ايد بار ديگر بفرستبد. ما كه نديده ايم هيچ كدام از متقدمين و متاخرين و حتي آيت الله ميلاني به اين شبهه جوابي داده باشند. درهر حال سپاسگزارم. ببخشد كه اندكي مطلبي طولاني شد ! يا علي(ع). جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ انفسنا در اين آيه حقيقي است و چون ندعوا بكار رفته فهميده مي شود كه خود رسول الله صلي الله و عليه و آله نيست و طبق شان نزولهايي كه نقل شده منظور حضرت امير عليه السلا مي باشند. اما در مورد كاربرد انفسنا در مورد مسيحيان شايد بخاطر اين باشد كه خداوند خواسته است بگويد كه اگر راست مي گوييد و خود را بر حق مي دانيد براي بيان حقيقت سخن خود، جان بهترين افراد نسبت به خود، كه همانند جان خود آنها را دوست داريد، به خطر بيندازيد. به ظاهر خداوند دارد در اين آيه اصول مباهله رابه آنها ياد مي دهد كه افراد براي يافتن حقيقت بايد بهترينها را انتخاب كنند و براي رغابت بياورند كما اينكه هابيل بهترين كالا را براي قبولي به درگاه الهي آورد برخلاف قابيل، در اينجا هم هركس سخن خود را حقيقي مي داند بايد براي آن بهترينها را روي دست بگيرد لذا خداوند با چند كلمه ابنائنا انفسنا و نسائنا مي خواهد بگويد بهترينها را بياوريد كساني كه به آنها تعلق خاطر بيشتري داريد تا حساسيت كار را بالا ببرد. فضيلت امام علي عليه السلام از آنجا فهميده مي شود كه ببينيم پيامبر اكرم ص طبق اين دستور الهي چه عكس العملي داشته است. او در جواب دستور الهي براي انتخاب نفس، علي عليه السلام را گزينش كرده است و با اينكه خطاب به او جمع بوده ولي يك نفر را آورده است يعني فقط علي عليه السلام را نفس خود دانسته است و بس و اين افتخار است و پيام دارد. اين در طرف رسول الله صلي الله و عليه و آله كه رسول است و معصوم اما در طرف ديگر انفس جايگاهي ندارد چون اسقف مسيحي معصوم نيست و در مورد او نمي توان فضيلتي را استفاده كرد. موف باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |
59 |
نام و نام خانوادگي: تدبر -
تاريخ: 11 شهريور 89 - 11:36:51
در قسمتهاي مختلف سوالات زيادي را مطرح کردهام، چرا جواب نميدهيد؟؟؟؟؟؟ جواب نظر: با سلام خدمت جناب آقاي تدبر! همانطور كه قبلا نيز اعلام كردهايم، نظراتي كه نياز به پاسخ دارند، در آرشيو قرار گرفته تا توسط گروه پاسخ به شبهات پاسخ داده شوند كه طبيعتا مشمول يك پروسه زماني كوتاه ميباشد. و السلام علي من التبع الهدي معاونت اطلاع رساني
|
60 |
نام و نام خانوادگي: تدبر -
تاريخ: 16 شهريور 89 - 12:30:40
به به! بابا دست مريزاد! رو سفيدمان كرديد! خدا را هزار مرتبه شكر كه بالاخره يك واكنشي به سوالات ما نشان داديد!! الحمد لله! |
61 |
نام و نام خانوادگي: محسن شريفي -
تاريخ: 18 شهريور 89 - 02:45:23
سلام. ما دو نوع مقام نبوت داريم: 1. مقام نبوت خاص كه فقط شامل حضرت رسول (ص) است. 2. مقام نبوت عام كه شامل 123،999 پيامبر ديگر ميباشد. مقام حضرت امير (ع) از مقام نبوت عام بالاتر و از مقام نبوت خاص پايينتره. به اميد ظهور آقا در پناه خدا. |
62 |
نام و نام خانوادگي: شيخ الجنة -
تاريخ: 15 بهمن 89 - 02:16:40
مگر نه اين که حضرت ابراهيم گفت خدايا به من نشون بده چطوري مرده ها رو زنده ميکني تا يقين پيدا کنم؟ ولي حضرت علي عليه السلام ميگه اگر تمام پرده هاي غيب هم برداشته بشه ايمان من تغيير نميکنه ( من به درجه ي يقين رسيدم ) مگر نه اينکه حضرت عيسي موقع تولد مادرش از بيت المقدس خارج شد؟ ولي حضرت علي چي موقع تولد در کعبه به دنيا اومد * * * يکي از اهل سنت ميخواست فقط با اين حرف که چرا پس حضرت محمد در کعبه به دنيا نيومد بگه که چنين چيزي نبوده ولي اين دليل قابل توجهي نيست چون با اين دليل ميشه خيلي از معجزات حضرت عيسي که از پيامبر نقل نشده را انکار نمود. يا بگيم چون حضرت محمد آب حيات رو نچشيده پس حضرت خضر هم نچشيده . چون حضرت محمد آتش رو گلستان نکرد پس حضرت ابراهيم هم آتش رو گلستان نکرد . چون حضرت محمد گل رو پرنده نکرده پس حضرت عيسي هم چنين کاري رو نکرده و ... پس خواهشا دقت کنين |
63 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا ن -
تاريخ: 29 آبان 90 - 18:18:23
با سلام سالروز مباهله پيامبر عظيم الشان اسلام(ص) و نفس پيامبر شمردن اميرالمومنين (ع) و پسران رسول الله شدن حسنين عليهم السلام و همچنين سالروز نزول آيه ولايت بر اميرالمومنين بر تمامي شيعيان جهان مبارک باد. |
64 |
نام و نام خانوادگي: شيعه جنوب -
تاريخ: 27 بهمن 90 - 01:13:01
سلام ميخواستم نظر اههل سنت در مورد اين حديث را بپرسم و شما جواب دهيد آيااين روايت با اين مضموم يا عبارت ديگر در كتب اهل سنت با حديث صحيح امده است ( علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل) جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1. اين مضمون با سند در كتب اهل سنت نيامده است . 2. تعدادي از علماي اهل سنت ، اين روايت را به صورت صريح (بدون سند) به رسول گرامي اسلام نسبت داده شده است ؛ از جمله در سه مورد در كتاب تفسير كبير فخر رازي التفسير الكبير ج 19 ص 77 ، اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى گروه پاسخ به شبهات |
65 |
نام و نام خانوادگي: Motafaker -
تاريخ: 08 اسفند 91 - 10:23:00
سلام فكر كنم تو خيلي خوشكلي تنهايي ميخواهي بري بهشت هركي كند در دنيا كار زشت در اخرت جايش بود در بهشت راستي ميدونستي پيامبران اولوالعزم هم داريم اين راسته اخندها ميگن تو مكه و مدينه پيامبر فقط با امام علي ميكشت اطرافش هيچ. كسي نبود همه با او دشمن بودند اگر درغ ميگم اسم فرزندان امام علي(ع) رو همشون بهم بگو اگر بگي مذهبت زير سوال ميره الان رو زميني فردا كه رفتي زير زمين نميتوني كاري كني ها من فقط ميدونم شيعه كه ميگن ما شيعه امام علي هستيم براي اينكه ثابت كنند شيعه امام علي هستند امام علي راشريك خدا قرار دادن و به او شرك ميورزند و به اهل بيت پيامبر باتوجه به همان مثال اوليت عايشه (ام مومنين ) توهين ميكنيد هيچ وقت يك مسلمان واقعي تو هيچ كس توهين نميكنه ولي شما داريد به تمام سحابه توهين ميكنيد و علي رو ميپرستيد شايد فكر كردي حضرت محمد (ص) فقط با امام علي ميگشت باقي كل اطرافيانش كه مسلمان شدند و بسياري از انان به مقام والاي شهادت رسيدند دشمنانش بودند توبه كن براي من فرقي نميكنه بري جهنم يا بهشت ولي دلم برات ميسوزه كه از اسلام ناب محمدي نفرت داري و رانده شدي به سوي ديني كه غلطه و داري شرك ميورزي به خليفه ما علي (ع) وداريد شرك ميورزيد بهش مثل مسيح شديد كه عيسي رو پسر خدا ميدونند مسيح اون زمان كجا و مسيح الان كجا برويد سياه بپوشيد و به خودتون زنجير و به سينه و صورت خود بزنيد به بدن خودتون ضرر برسانيد، الان كلاسيكش روي اتيش راه ميروند سربچه رو خوني ميكنند و... راستي سني نشي ها سربازان گم نام امام چاه جمكران ميان و دارت ميزنندها |
66 |
نام و نام خانوادگي: مجيد م علي -
تاريخ: 09 اسفند 91 - 22:27:22
الله اکبر با سلام جناب مفتفکر 63 زياد فکر مفت نکن . نه حضرت محمد صلي الله عليه و اله وسلم با کسان ديگر در مکه و ميدينه ميگشت ( اين از جوابت ) اما مطمعناٌ با ابوبکر عمر عثمان نميگشت ... در ثاني بله پيامبران الوالعزم هم داريم ... اما هيچ کدام را نفس نبي نمي دانيم ... متوجه شدي جناب مفت فکر نفس نبي . گفتي درغ ( دروغ ميگم ... اره مثل سگ يا بدتر از سگ بمثل ابن تيمه دروغ ميگي ... نفهم قبل از اينکه اين ادعا را بکني يک سر برو کربلا اونجا اسمهاي پسران حضرت علي عليه السلام را ميبيني ... در پاني اگر ما هم بمثل شما فکر ميکرديم نواب امام مهدي را بخاطر اسمشان قبول نميکرديم ولي اينچنين نيست و اين فقط نشاندهند امل و بي منطق بودن نا علماي شماست . لعنت بر ان کساني که براي الله سبحان تعالي شريک قائل شوند ... خصوصآ ان منافقيني که بجاي الله سبحان تعالي براي مسلمانان خليفه قرار دادند و ان منافقيني که اين مقام را از اين منافقين قبول کردند .. گفتي سني نشيم ... يه نگاه به مت خودت بنداز ببين متفکرشون تو باشي واي به حال الباقي ... لبيک يا علي |
67 |
نام و نام خانوادگي: علي رباني -
تاريخ: 03 فروردين 92 - 10:35:02
سلام عليکم و رحمة الله و برکاته خيلي ممنونم از زحماتتان من يه وبلاگ دارم از مطالب شما کپي کردم و گذاشتم البته در ذيلش منبع لينک شما رو گذاشتم. اميرالمومنين حيدر کرار عليه الصلوة والسلام اجرتون رو خودش بده. |
68 |
نام و نام خانوادگي: علي کريم زاده -
تاريخ: 16 مهر 92 - 23:18:41
با سلام وخسته نباشيد برخي ميگويند که حاکم حسکاني شيعه بوده و روايات او قابل احتجاج نيست اگر امکان دارد شرح حال او را از نظر ذهبي و ديگران ذکر کنيد جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
بزرگان شيعه و سني اعتراف کرده اند که حسکاني از علماي بزرگان اهل سنت است .سيد بن طاووس درباره او گويد: کان مِن أعيان رجال الجمهور»إقبال الأعمال - السيد ابن طاووس - ج 2 ص 251
ذهبي نيز درباره او گويد: الإمام المحدث البارع القاضي أبو القاسم عبيدالله بن عبدالله بن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن حسكان القرشي العامري النيسابوري الحنفي الحاكم .سير أعلام النبلاء ج 18 ص 269 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
69 |
نام و نام خانوادگي: سيد -
تاريخ: 05 مهر 93 - 03:35:34
سلام عرض ادب و خسته نباشيد خدمت عزيزان زحمت کش سايت ولي عصر (عج) در رابطه با حديثي که از تفسير رازي اوردين من هم حديثي ديدم در إرشاد الأريب که ظاهرا سندش هم درسته فقط ميخوام ترجمه کنيد و ببينيد سندش چطوره ؟ / پيشاپيش از لطف شما سپاسگزارم .. ياعلي مدد وله قصيدته ذا الأشباه، وسميت بذات الأشباه لقصده فيما ذكره من الخبر الذي رواه عبد الرزاق عن معمر عن الزهري عن سعيد بن المسيب عن أبي هريرة قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو في محفل من أصحابه: (إن تنظروا إلى آدم في علمه، ونوح في همه، وإبراهيم في خلقه، وموسى في مناجاته، وعيسى في سنه، ومحمد في هديه وحلمه، فانظر إلى هذا المقبل). فتطاول الناس فإذا هو علي بن أبي طالب عليه السلام، جواب نظر: با سلام
دوست گرامي
روايتي را که ذکر کرديد حموي در معجم الأدباء أو إرشاد الأريب إلى معرفة الأديب ج 5 ص 137 از عبد الرزاق ذکر کرده است که سندش نيز معتبر است( البته اين روايت در کتاب المصنف عبد الرزاق موجود نيست که احتمال دارد در چاپ هاي بعدي حذف شده باشد)
ترجمه روايت چنين است
يعني هر کس بخواهد آدم را در علمش و نوح را در فهمش و ابراهيم را در خلقش و موسي را در مناجاتش و عيسي را در سنت و رفتارش و محمد را در تمام خلقت و کمال صفاتش ببيند، بايد به اين مرد که از راه ميرسد، بنگرد. پس مردمان همه گردن کشيدند، ناگاه علي را ديدند که از راه ميرسد؛ گويي سيلي بود که از جاي خود کنده شده و در سراشيبي افتاده و از کوه به زير ميآيد.
بررسي سند
1.عبدالرزاق
وي صاحب کتاب المصنف و از روات بخاري و مسلم است که از اعلام اهل سنت بشمار مي رود. ذهي گويد:
عبد الرزاق بن همام بن نافع الحافظ أبو بكر الصنعاني أحد الأعلام .الكاشف ج1 ص651
2.معمر بن راشد
وي از روايت بخاري و مسلم است ذهبي درباره او گويد:معمر بن راشد ع ثقة حافظ . ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق ، ج1 ص179: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله ، دار النشر : مكتبة المنار - الزرقاء - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد شكور أمرير المياديني
ابن حجر نيز گويد:معمر بن راشد الأزدي مولاهم أبو عروة البصري نزيل اليمن ثقة ثبت فاضل
تقريب التهذيب ،ج1 ص541 أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي ، دار النشر : دار الرشيد - سوريا - 1406 - 1986 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عوامة 3.زهري
نام او محمد بن مسلم (ابن شهاب) و از بزرگان اهل سنت و از روايت بخاري و مسلم است ذهبي در مورد او گويد:محمد بن مسلم الزهري الحافظ الحجة
ميزان الاعتدال في نقد الرجال ، ج6 ص335: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود وي در جاي ديگر نيز گويد:
محمد بن مسلم بن عبيد الله بن عبد الله بن شهاب الزهري أبو بكر أحد الأعلام الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج2 ص217 حمد بن أحمد أبو عبدالله الذهبي الدمشقي ، دار النشر : دار القبلة للثقافة الإسلامية , مؤسسة علو - جدة - 1413 - 1992 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عوامة 4.سعيد ين مسيب
او نيز از روايت بخاري و مسلم و از بزرگان تابعين بشمار مي رفت
ذهبي گويد:سعيد بن المسيب بن حزن الإمام أبو محمد المخزومي أحد الأعلام وسيد التابعين
الكاشف ج1 ص444
ابن حجر نيز گويد:سعيد بن المسيب بن حزن بن أبي وهب بن عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم القرشي المخزومي أحد العلماء الأثبات الفقهاء الكبار من كبار الثانية تقريب التهذيب ج1 ص 241 ابن حبان نيز او را در الثقات آورده است
5.ابوهريره که صحابي است
بنابراين راويان اين روايت از عبدالرزاق به بعد ثقه هستند اين روايت در کتابهاي ديگر نيز ذکر شده است و با عبارات ديگر نقل شده است از جمله:
المناقب لإبن المغازلي ص 215-216 : 285- أخبرنا أبو الحسن عليّ بن عبيد اللّه بن القصّاب البيّع- رحمه اللّه- حدّثنا أبو بكر محمّد بن أحمد بن يعقوب المفيد الجرجرائيّ، حدّثنا أبو الحسن عليّ بن سليمان بن يحيى، حدّثنا عبد الكريم بن علي، حدّثنا جعفر ابن محمّد بن ربيعة البجليّ، حدّثنا الحسن بن الحسين العرنيّ، حدّثنا كادح بن جعفر، [عن عبد اللّه بن لهيعة، عن عبد الرّحمان بن زياد]، عن مسلم بن يسار، عن جابر بن عبد اللّه، قال: لمّا قدم عليّ بن أبي طالب بفتح خيبر قال له النبيّ صلّى اللّه عليه وآله: يا عليّ لو لا أن تقول طائفة من أمّتي فيك ما قالت النصارى في عيسى ابن مريم، لقلت فيك مقالا لا تمرّ بملأ من المسلمين إلّا أخذوا التراب من تحت رجليك وفضل طهورك يستشفون بهما، ولكن حسبك أن تكون منّي [و أنا منك، ترثني وأرثك، وأنت منّي ]
البته لازم به ذکر است روايت تشبيه حضرت علي (ع) را بيش از شش تن از صحابه نقل کرده اند که در اين صورت تواتر ثابت مي شود
در دفضائل الصحابه نيز چنين آمده است
علي بن أبي طالب (ع) :
حدثنا عبد الله قال حدثني أبو محمد سفيان بن وكيع بن الجراح بن مليح قثنا خالد بن مخلد قثنا أبو غيلان الشيباني عن الحكم بن عبد الملك عن الحارث بن حصيرة عن أبي صادق عن ربيعة بن ناجذ عن علي بن أبي طالب قال دعاني رسول الله صلى الله عليه و سلم فقال : ان فيك من عيسى مثلا أبغضته يهود حتى بهتوا أمه وأحبته النصارى حتى أنزلوه بالمنزل الذي ليس به الا وانه يهلك في اثنان محب مطري يقرظني بما ليس في ومبغض يحمله شنآني على ان يبهتني الا اني لست بنبي ولا يوحى الي ولكني اعمل بكتاب الله وسنة نبيه ما استطعت فما امرتكم من طاعة الله فحق عليكم طاعتي فيما احببتم وكرهتم فضائل الصحابة (2/713) 1222
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات |
[1] [2] | صفحه قبل |