* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 30 آبان 1386 تعداد بازديد: 4707 
آيا روايت « العلم نقطة كثرها الجاهلون » از قول امام علي عليه السلام صحت دارد ؟
گروه امام علي (ع)  

سؤال كننده : فاطمه ن‍ژادفاضل

توضيح سؤال :

آيا اين روايت كه حضرت علي (عليه السلام) فرموده ‌باشند:

" نادانان علم را گسترش دادند چون با سئوالهاي مکرر هر روز بر توسعه آن افزوده وآن را متورم کردند ".

صحت دارد ؟ اصل روايت چيست؟ ناقلين حديث يعني رجال حديث چه كساني هستند ؟ آيا موثق و قابل اعتماد هستند يا نه ؟

پاسخ :

اصل روايت :

العلم نقطة كثرها الجاهلون .

علم ، تنها يک نقطه است که نادان ها آن را زياد کرده اند .

اين روايت در برخي از كتاب‌هاي شيعه ، از جمله عوالي اللئالي ، ابن أبي جهمور احسائي ، ج4 ، ص129 و حقائق الإيمان ، شهيد ثاني ، ص 167و شرح إحقاق الحق ، مرحوم آيه الله مرعشي ، ج 32 ، ص 51 نقل شده است .

همچين در برخي از كتاب‌هاي اهل سنت از جمله : كشف الخفاء ، عجلوني ، ج 2 ، ص 67 و تفسير ابن عربي ، ج 2 ، ص 305 و ينابيع المودة لذوي القربى ، قندوزي ، ج 1 ، ص 213 و  ج 3 ، ص 212 و تاج العروس ، زبيدي ، ج 10 ، ص 435 و ... آمده است ؛ ولي در هيچ يك از اين كتاب‌ها براي اين روايت سندي ذكر نشده است ؛ اما از آن‌جايي كه متن روايت بسيار قوي است و چنين گفتاري از غير معصوم امكان صدور ندارد ، مي‌شود به آن اعتماد كرد . در واقع قوت متن خود بهترين شاهد است بر اين كه اين روايت از امام علي عليه السلام مي باشد. ( والله اعلم )

از طرف ديگر اين روايت آن قدر معروف بوده است كه بسياري از بزرگان شيعه و سني نه تنها صحت آن را قبول داشته‌اند ؛ بلكه براي توضيح و تبيين آن كتاب‌هاي مفصلي نوشته‌اند .  که به چند نمونه از اين كتاب‌ها اشاره مي‌كنيم :

1. النقطة القدسية ، منسوب به خواجه نصير الدين طوسي .

مرحوم آقا  بزرگ طهراني در اين باره مي‌نويسد :

( النقطة القدسية ) منسوب إلى الخواجة نصير الطوسي م‍ 672 قم‍ 1434 في بيان قول علي ( ع ) " العلم نقطة " فأورد اثنى عشر آية في بيان معان عرفانية حروفية للنقطة . أوله : [ شرق نور الإلهية فتجلى لأعيان الماهية وألبسها الوجود بعناية الجود . . . ] موجودة في آخر مجموعة كتبت 1284 عند ( المشكاة ) .

الذريعة ، آقا بزرگ الطهراني ، ج 24 ، ص 293

(کتاب نقطه قدسيه) منسوب به خواجه نصير الدين طوسي متوفي 672 قمري در بيان کلام علي عليه السلام که علم نقطه اي بيش نبوده است . در بيان وتوضيح معاني عرفاني وحروفي آن به دوازده آيه استناد کرده است و که اولي از آن چنين است: با تجلي و درخشش نور الهي همه موجودات مادي لباس وجود بر تن کرد وحقيقت ماهيات تجلي يافت .

و حسن الأمين در كتاب مستدركات أعيان الشيعة مي‌نويسد :

النقطة القدسية : وهي رسالة ألفها الخواجة في شرح وبيان قول الإمام أمير المؤمنين علي عليه السلام : ان العلم نقطة .

مستدركات أعيان الشيعة ، حسن الأمين ، ج 1 ، ص 236 .

نقطه قدسيه رساله ايست که خواجه (طوسي) در شرح وبيان کلام امير مومنان علي عليه السلام تدوين کرده است که حضرت فرمودند علم يک نقطه است .

و سيد اعجاز حسين نيز در كتاب كشف الحجب والأستار ، ص 588 مي‌نويسد :

النقطة القدسية لسلطان الحكماء نصير الملة والدين محمد ابن محمد بن الحسن الطوسي المتوفى سنة اثنتين وسبعين وستمائة في بيان قول مولانا علي بن أبي طالب عليه السلام العلم نقطة أوله شرق نور الآلهية فتجلى لأعيان الماهية والبسها الوجود بعناية الجود الخ .

نقطه قدسيه نوشته سلطان الحکما محمد بن محمد بن الحسن طوسي متوفي 672 در بيان کلام امير مومنان علي عليه السلام آورده است که حضرت فرمودند علم يک نقطه است . در اول آن کتاب آمده است که : نور الهي درخشيد در همه حقيقت ماهيات تجلي يافت وبا جود وبخشش خود به آنها لباس وجود پوشانيد.

2 . مثنوي في شرح حديث العلم نقطة كثرها الجاهلون ، كه مرحوم آقا بزرگ تهراني در كتاب الذريعة ، ج19 ، ص223  اين كتاب را به جلال الدين علي عنقا الطالقاني نسبت مي‌دهد .

3 . زيادة البسطة في بيان العلم نقطة ، تأليف عبد الغني ابن إسماعيل النابلسي حنفي ، متوفاي 1143 هـ ق . وي از علماي بزرگ اهل سنت است كه كتاب‌هاي فراواني نوشته است .

رك : مقدمه كشف النور تأليف همين مؤلف .

4 . نثر الدر وبسطه في بيان كون العلم نقطة ، تأليف احمد بن محيي الدين مالكي .

عمر كحالة ،‌ از علماي وهابي در كتاب معجم المؤلفين مي‌نويسد :

أحمد بن محيي الدين بن مصطفى الاغريسي الجزائري ، ثم الدمشقي ، المالكي . صوفي فقيه ، مؤرخ . ولد بالقيطنة من ضواحي وهران في شعبان ، وتوفي بدمشق . من مؤلفاته : تاريخ في سيرة أخيه الأمير عبد القادر ، نثر الدر وبسطه في بيان كون العلم نقطة .

معجم المؤلفين ، عمر كحالة ، ج 2 ، ص 173 .

احمد بن محيي الدين بن مصطفي الاغريسي جزائري دمشقي مالکي صوفي فقيه و تاريخ نويس در قيطنه از اطراف وهران در ماه شعبان بدنيا آمد  و در دمشق از دنيا رفت . از نوشته هاي وي کتابي است تاريخي در مورد سيره وشرح حال برادرش ، پادشاه عبد القادر است و همچنين کتاب نثر الدرر وبسطه في بيان کون العلم نقطه .

اين آثار نشاندهنده صحت اين روايت نزد انديشمندان وبزرگاني مانند خواجه طوسي است كه  در شرح آن کتابي مستقل مي نويسد و گر نه بزرگاني همچون خواجه نصير الدين طوسي ، هرگز حاضر نيستند عمر عزيزشان را براي شرح روايتي صرف كنند كه صحتش براي آن‌ها ثابت نباشد .

از اين‌ها گذشته ، بسياري از بزرگان شيعه در شرح اين روايت مطالب مفصلي نوشته‌اند ؛ از جمله مرحوم ملاهادي سبزواري رحمت الله عليه در  كتاب شرح الأسماء الحسنى ، ج 1 ، ص 136 – 137 در اين باره مي‌نويسد :

وقد روى عن سيد العارفين وقبلة الموحدين علي ( عليه السلام ) العلم نقطة كثرها الجاهلون وهذه النقطة هي النقطة التي هي أصل النقوش التكوينية والخطوط الوجودية وأرقام الحروف العالية والعلم والمعلوم بالذات متحدان ويؤيده ان النقطة مأة وأربعة وستون بعدد الجمل من الحروف والنقاط والأعاريب إشارة إلى أن كلها منازل النقطة أو هذا عدد الجيم من لفظ الجمل زبرا والميم واللام منه زبرا وبينة وصورته الرقمية 64 أو هي أحد عشر لان رقم الألف والمائة والعشرة والواحد واحد بحذف الصفر لان أصل الاعداد ومقومها هو الواحد كما مر وكذا رقم الستين عند الترقي إلى جانب الوحدة بحذف الصفر ورقم الستة واحد واحد عشر هو عدد هو وهنا معنى لطيف وهو ان النقطة يصير نطقه بتقديم الطاء على القاف أو بالقلب بالقاعدة التي أشرنا إليها فان النون هو الهاء إذا ترقى بحذف الصفر والها هو النون إذا تنزل فالقاف إذا ترقى إلى جانب الواحد فهو عشرة والعشرة بعد التسعة التي هي الطاء رتبة فالمعنى ان العلم منطو في النقطة وهو ان النطق هو وقد مر ان التوحيد الحق هو الله وقال تعالى حتى يتبين لهم انه الحق والها وهو واحد لأنه إذا اعتبر مع بينته يصير ستة عدد الواو فيكون هو وجه اخر هو ان النون منها نون النور والقاف قاف القدرة وطه خاتم الأنبياء محمد صلى الله عليه وآله طه ما أنزلنا عليك القران لتشقى وطه أربعة عشر بعدد ساداتنا المعصومين وكلهم نور واحد وقد مر ان الطاء ادم والها حوا لان صورتها الرقمية المفصلة ...

از سرور عارفان وقبله يکتا پرستان علي عليه السلام روايت شده است که فرمود: علم يک نقطه است و نادان ها آن را زياد کرده اند . اين نقطه همان نقطه ايست که اصل شکل هاي وجودي (حقيقت وجود) و خطوط  آن را ( جهات وجود) ونيز اعداد حروف عاليه را ( مقصود اعداد حروف به طريقه ابجد است که همگي آنها از زياد شدن عدد يک – الف- تشکيل شده اند ) تشکيل مي دهد . و نيز علم و معلومي را که در حقيقت با هم يکي هستند .(يعني علمي که با واقع يکي است و خطا ندارد .به خلاف علم ها و اعتقاد هاي ما ) ؛ و مؤيد اين مطلب آن است که نقطه به عدد ابجد 164 است وقتي که به صورت حروف و نقاط و حرکات به حساب آيد ، اشاره به اين دارد که همگي آن ها ( حروف و جمل وحرکات ) محل قرار گرفتن نقطه هستند . يا اينکه عدد حرف جيم از لفظ «جمل» با حرکت فتح و ميم و لام از آن با حرکت فتح با حرکات و حروف و صورت عددي آن 64 است .

يا اينکه صورت عددي آن را 11 حساب مي نمايند زيرا الف ، صد ، ده ويک در حساب به يک صورت جمع مي شوند ؛ زيرا هنگام جمع ( در روشي خاص در علم جبر) صفر آن را به حساب نمي آورند . زيرا اصل اعداد و درست کننده تمام اعداد يک است همانطور که گذشت . ورقم 60 در هنگام شمارش به سمت بالا ( جمع اعداد حروف آن با يکديگر) به سمت يک مي رود وقتي که صفر  آن را حذف کنيد . پس بدرستيکه آن ده است وده بعد از نه به حساب جمل همان طاء است از جهت مرتبه حروف ، پس معني آن است که علم پوشيده شده است در يک نقطه و آن اين است که اصل کلام – هو – است وگذشت که توحيد درست جمله – هو الله – است وخداوند فرموده است تا براي مردم آشکار شود که اوست حق (هو الحق) وهاء در عدد يک است .زيرا وقتي هاء را با حروف کامل آن (هاء) حساب کنيم 6 مي شود و آن عدد واو است .پس جمع بين ها با واو است که مي شود :هو.

به صورت ديگري نيز مي توان گفت که : مقصود از نون نقطه نور است وقاف براي کلمه قدرت است و طه (در آخر کلمه) مقصود خاتم پيغمبران است محمد صلي الله عليه وآله وسلم که در قرآن است "طه ما انزلنا عليک القرآن لتشقي" و طه 14 است به عدد بزرگان وسروران معصوم ما عليهم السلام وهمگي آنها يک نور هستند وگذشت که طاء آدم است و هاء حواء ....

و سيد مهدي رجائي در پاروقي كتاب در كتاب نور البراهين تأليف سيد نعمت الله جزائري ، ج 1 ،  پاورقى ص 99 به نقل از ابن أبي جمهور مي‌نويسد :

قال المحقق ابن جمهور في حواشي كتابه : المراد بالنقطة هاهنا النقطة التمييزية التي بها يميز العابد من المعبود والرب من المربوب ، لان الوجود في الحقيقة واحد ، وإنما تكثر وتعدد عند التقييد والتنزل ، وإنما نسبت الإضافات بقيد الامكان ، ولهذا يقولون : التوحيد اسقاط الإضافات ، لأنه عند اسقاط النقطة التمييزية لا يبقى شئ إلا الوجود المحض ، ويضمحل ما عداه . وأشار إلى ذلك بقوله ( كثرها الجاهلون ) لأنهم يلاحظون تلك الإضافات ، فيعتقدون تعدد الواجب وتكثره ، حتى أنهم جعلوه من الأمور الكلية الصادقة على الجزئيات المتعددة ، حتى اختلفوا في كونه متواطئا ومشككا ، وذلك عند أهل التحقيق جهالة ، لأنه ينافي التوحيد الذي مقتضى الوجود ولازمه الذاتي ، لان الوحدة ذاتي من ذاتياته ، والتعدد أمر عارض له ، فمن نظر تحقيق العلم إلى تلك النقطة ، وعلم أن التمييز والتعدد إنما هو بسببها لم يعتقد تكثر الوجود البتة ، ولا خروجه عن وحدته الصرفة ، فبقي عالما لم يخرج إلى الجهل ، فهذا معنى قوله ( العلم نقطة ) يعني : أن معرفة تلك النقطة والتحقيق بها هو حقيقة العلم الذي عقل عنه أهل الجهل .

ابن جمهور در حاشيه کتابش گفته است که : مقصود از نقطه در اين جا نقطه شناخت است که به وسيله آن پرستش کننده از پرستش شونده مشخص مي شود و پروردگار از پرورده ؛ زيرا وجود در حقيقت يکي است و تکثر و زياد شدن آن به علت نسبت هاست و ارتباطات به قيد امکان . و به همين دليل مي گويند توحيد به حساب نياوردن نسبت هاست . چون در هنگام به حساب نياوردن اسباب تمايز وافتراق همه چيز يکي مي شود وفقط وجود محض مي ماندو غير او از بين مي رود . و به همين مطلب ونکته امام(ع) در سخنش اشاره دارد که فرمود: جاهلان آن را زياد کردند . زيرا ايشان به نسبت ها و ارتباطات نگاه مي کنند . پس گمان مي کنند که ما چند واجب الوجود داريم .حتي بعضي واجب الوجود را يک امر کلي فرض کرده اند که مي تواند چندين مصداق پيدا کند . حتي اختلاف پيدا کرده اند که آيا وجوب وجود قابل زياد و کم شدن است يا خير ( متواطي است يا مشکک) . اما کساني که نظر درست دارند همه اينها را اشتباه مي دانند . زيرا تمامي اينها با توحيد خداوند که لازمه ذاتي وجود وي است منافات دارد  ؛ زيرا وحدت ذاتي از ذاتيات خداونداست و تعدد امري است عارض بر وحدت . پس کسي که با دقت علمي به آن نقطه توجه کند و بداند که فرق به سبب همان نقطه است مي داند ديگر به کثرت وجود اعتقاد پيدا نخواهد کرد .  و گمان نخواهد کرد که خداوند از يکي بودن ( و بسيط بودن) خارج شده است . پس او عالم باقي مي ماند و به سوي جهل نرفته است .

اين معناي کلام حضرت است که فرمودند علم يک نقطه است . يعني شناخت آن نقطه و علم به حقيقت آن ، حقيقت علم است که نادانان از درک آن عاجز مي باشند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)

 

 

 



    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  توحيد حقيقي     -   تاريخ:  22 آبان 90 - 16:49:41
متاسفانه هيچكدام از مفسرين، معني كلام سلطان ممالك عرفان را نفهميده اند. مقصود ازين كلام اينستكه مظاهر حق با غيب منيع لايدرك يكي هستند وآنچه ايشان ميگويند بيان حق است ولي اشخاص نادان ايشان را حادث ومتكثر شناخته اند.
في المثل در خطبةالوسيله حضرت علي خطاب " نورالاقدم" به جمال محمدي مينمايند يعني حضرت محمد (ص) حادث نبوده اند بلكه قديم بوده وميباشند وچون تكثر قدما مستحيل ومحال است مظهر حق را در عالم امر وخلق عين ذات غيب منيع لا يدرك دانستن توحيد حقيقيست.




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما