* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: حامد -
تاريخ: 15 مهر 87 - 00:00:00
من و عالم به فداي مولاي مظلوم اميرالمومنين عليه السلام که براي مظلوميتش همين بس که نام مبارک او در کنار نام چه کساني آورده مي شود؟ السلام عليک يا مولاي يا مظلوم يا اميرالمومنين يا علي ابن ابيطالب |
2 |
نام و نام خانوادگي: فقط بنده خدا -
تاريخ: 16 مهر 87 - 00:00:00
سلام بر مومنين با تشكر از توضيحات بالا در صورت اجازه ميخواستم مطالبي را به آن اضافه نمايم. براي درك درست علل وقوع سقيفه وواكنش هاي اميرالمومنين علي (ع)،دانستن شرايط سياسي واجتماعي آن زمان پاسخ بسياري از شبهات ونقاط كور تاريخ را براي ما مشخص مي نمايد. بطور خلاصه تركيب اجتماعي جامعه اسلامي در دو سال آخر عمر پربرکت پيامبراعظم(ص) وپس از آن کاملا متفاوت از آنچيزي است که در اذهان عموم مي باشد. در اين خصوص توجه به نکات تاثير گذار زير مي تواند مفيد باشد. 1-پس از فتح مكه ،مردم فوج فوج به اسلام مي گرويدند.اين امر آنقدر شدت داشت که درسالهاي9و10هجري، اکثريت جامعه اسلامي با تازه مسلمانان بود ومسلمانان قديمي در اقليت بودند. به همين جهت فرصت کافي براي تربيت وآموزش اين تازه مسلمانان وجود نداشت وخيلي آنها در زمان رحلت پيامبراکرم هنوزبسياري ازاحکام اوليه مثل وضو گرفتن ونماز خواندن را هم به درستي فرانگرفته بودند تا چه برسد به درک تعاليم عاليه اي مثل امامت وخلافت درحکومت اسلامي . بسياري از عوام تازه مسلمان کاملا بي سواد بودند وقادر به خواندن قرآن يا حفظ احاديث نبودند.پس از واقعه سقيفه هم خلفاي اول ودوم با جلوگيري از نشر احاديث پيامبر جلوي بلوغ ديني تازه مسلمانان را گرفتند. 2-سران اين تازه مسلمانها دشمنان قسم خورده وديرينه پيامبر بودند و وقتي ديدند که ديگر دشمنيشان فايده اي ندارد ونابوديشان حتمي است اسلام را پذيرفتند.عوام تازه مسلمان نيز تابع سران خود بودند. 3- ازجمله مسلمانان مصلحتي بني اميه بودند كه اعتبارواحترام فراواني نزد مردم حجاز داشتند وبسياري از اعراب به تبعيت از آنان وپس از آنان اسلام آوردند. پيامبر هم پس از فتح مكه احترام آنها را حفظ كرد حتي فرماندار مكه را عزل ننمود تا قلوب آنها را به اسلام جذب نموده وحجتي براي دشمني با اسلام نداشته باشند(تاليف قلوب).اين امر باعث اعتماد وجذب ساير قبايل عرب به اسلام شد.در مقابل باعث دلخوري تعداد اندکي از صحابه ودستاويزي براي منافقين گرديد. 4-در آن سالها منافقين ،مسلمانان مصلحتي وعلماي يهودي تازه مسلمان افزايش يافته بودند.در مقابل بسياري ازاصحاب واقعي،مخلص واوليه پيامبر در جنگهاي صدر اسلام به شهادت رسيده بودند.در اين شرايط دشمنان داخلي پيامبر قدرت زيادي يافته بودند تا جائيکه با گستاخي تمام نقشه ترور پيامبر را طرح ريزي واجرا نمودند يا زماني که آيه"ماانزل" در حجه الودا(واقعه غدير) نازل شد پيامبر(ص) كه همانند كوهي استوار در مقابل تمام مشكلات ايستاده بود جهت ابلاغ اين آيه دچار اضطراب ونگراني بود.تاريخ نمونه ها ومثالهاي بسيار زيادي از نافرمانيهاي اصحاب پيامبررا درآن دو سال آخر ثبت نموده است. 5-علي (ع) بخاطر اينكه خيلي از بزرگان وسرداران اين اقوام تازه مسلمان را به قتل رسانده بود موردكينه ونفرت آنان قرار داشت. و چون تازه مسلمانان بطوركامل با اسلام ومعارف آن آشنا نشده بودند براي آنان هنوز ثروت وموقعيت اجتماعي افراد ملاك ارزيابي بود و علي (ع) ثروتمند نبود وتازه مسلمانان از موقعيت ويژه ايشان نزد پيامبر بي خبر بودند وسم پاشي هاي منافقين نيز اين موضوع را تشديد مي كرد. 6-غالب مردم آن زمان با اينكه به ظواهر دين خيلي مقيد وپايبند بودند از مفاهم وعمق معارف واهميت آنها بي اطلاع بودند ونه تنها قدرت تجزيه وتحليل و فهم خيلي از احاديث وآيات قرآن رانداشتند حتي از پيامبر هم نمي پرسيدند. به همين علت خيلي از معارف ديني همچون حديث "كسي كه بميرد وامام زمانش را نشناسد مرگش مثل مرگ جاهليت است" يا حديث"منزلت" يا حديث "ثقلين" يا آيه "تطهير" يا مفهوم آيه "تكميل"،يا مفهوم حروف مقطعه قرآن هنوز هم مورد اختلاف مسلمين است.آنان به مسائل حكومتي نيزحساسيتي نداشتند وفكر مي كردند همين كه اسمشان مسلمان است كافيست ووارد بهشت مي شوند. 7-در زمان واقعه سقيفه لشگر اسلام به موته اعزام شده بود ودرمرکز حکومت اسلامي تعدادكمي از ياران وفادار پيامبر وجود داشتند و شرايط براي غصب حکومت اسلامي کاملا فراهم بود.پس از آن نيز مسلمين در مقابل عمل انجام شده اي قرار گرفتند که توان تغيير آنرا نداشتند وعلي(ع) نيز يارانش را به سکوت دعوت مي کرد. 9-از همه اينها گذشته تمدن اسلامي بشدت در خطر هجوم دشمنان خارجي قرار داشت واوضاع داخلي هم ثبات چنداني نداشت و با رحلت پيامبر(ص) اين شرايط بد تر شده بود.اين موضوع با مرور وقايع دوران حكومت خليفه اول بوضوح مشخص مي باشد. آري در اين شرايط دشمنان اسلام به خلافت هر كسي جزعلي (ع) راضي بودندو برايشان مهم نبود چه كسي خليفه شود مهم اين بود كه علي خليفه نشود واين برايشان بزرگترين پيروزي بود.آنها فكر نمي كردند كه خودشان هم ميتوانند خليفه شوند كما اينكه علي (ع) در نامه اش به معاويه به اين موضوع اشاره مي نمايد . ويا عمر ميگويد كه انتخاب ابوبكر اتفاقي بود. آيا دراين شرايط علي(ع) جز سکوت وتقيه کارديگري مي توانست بکند؟ دشمنان امام منتظر کوچکترين بهانه اي براي انتقام وقتل ايشان ونابودي نسل پيامبر بودند همانطوريکه ساير مخالفين را قتل عام نمودند واموال ونواميص آنان را غارت کردند.اگرهم علي(ع)قيام مي کرد به دليل اقليت يارانش همچون واقعه کربلا همگيشان به شهادت مي رسيدند در اينصورت اسلام بطور کامل نابود مي شد. ضمن اينکه فرصت خوبي براي دشمنان خارجي بوجود مي آمد تا کل جامعه نوپاي اسلامي را نابود نمايند.اگر هم فرض محال اسلام از بين نمي رفت امروز عيب جويان ودشمنان اسلام مي گفتند اين چه ديني است که اقوام پيامبرش براي کسب قدرت و حکومت به جان هم افتادند وهمديگر را تکه وپاره کردند. درتمام شرايط حفظ اسلام در راس امور است واين امر گاهي با سکوت ،گاهي با صلح وگاهي با جنگ محقق مي شود. علي(ع) بايد سکوت مي کرد تا اسلام حفظ شود به همين جهت امام حسن(ع) نيزصلح نمود.امام حسين(ع) براي اينکه دهان عيب جويان وبد گويان را ببندد وچهره واقعي حاکمان رابر مردم آشکارنمايد ومردم بفهمند که اگرعلي(ع) قيام مي کرد چه بسرش مي آوردند ،قيام کرد. در خاتمه براي درک بهتر موضوع بدنيست نکته اي را يادآوري نمايم وآن نحوه عملکرد دشمنان خداوند با آيات ونشانه هاي الهي است.تاريخ انبيا ورسل الهي نشان مي دهد که دشمنان خداوند هر جا که توانستند آيات وبرگزيدگان خداوند را انکار کردند وجاييکه انکار فايده نداشت تحريم کردند ووقتي تحريم موثر نشد در صدد محو ونابودي آنان برآمدند.در اين مصاف بسياري از پيامبران را به شهادت رساندند وبسياري را تبعيد يا زنداني نمودند.در مواردي هم که توان نابود کردن نداشتند منافقانه از درون رخنه کردند واديان الهي را به نفع خود تغيير دادند.اين سنت تغيير ناپذيري است که قرآن بدان اشاره نموده ودر امت اسلام نيز تکرار شد.دشمنان خدا با پيامبر اسلام همينگونه رفتار کردند ابتدا انکارش نمودند وگفتند وي کذاب است، شاعر است واساطير گذشتگان را نقل مي کند بعد حصرش نمودند ووقتي حصر جواب نداد نقشه قتلش را کشيدند که موفق به انجامش نشدند وپيامبر هجرت کرد پس از آن در امتش رخنه كردند واز درون شروع به تخريب نمودند. خداوند نيز پيامبر را از بر خورد با آنان منع نمود تا اسباب آزمايش امت شوند.درمورد علي(ع) بعلت سکوت ايشان وجهل اکثريت امت به انکارش بسنده نمودند وانتقامش را از اولادش گرفتند.ولي در مورد ساير امامان(ع) بعد ازامام حسين(ع) بعلت افزايش آگاهي مردم به دنبال قيام عاشور به انکار بسنده ننمودند ودر خفا نقشه قتلشان را اجرا نمودند. التماس دعا. |
3 |
نام و نام خانوادگي: وحيد -
تاريخ: 17 مهر 87 - 00:00:00
با تشکر از بنده خدا! با توجه به اينکه سطح علمي مسلمانان و قدرت درک مسائل افزايش يافته است ،من فکر مي کنم که در حال حاضر ما بيشتر احتياج داريم که تاريخ را به صورت تحليلي تر بررسي نماييم نه فقط صرف بيان مسائل و اين امر قطعا در جهت تنوير مسائل کمک شايان توجهي مي نمايد . از خداوند بخواهيم که ايمانمان را مستحکم تر و کساني را که در جستجوي حقيقت هستند را هدايت فرمايد |
4 |
نام و نام خانوادگي: حامد -
تاريخ: 22 مهر 87 - 00:00:00
من اين را مي دانم كه صحابي بيامبر (دومين مجزه بعد ازقران)خصوصا 4خليفه راشده اسلام بهترين ياران بيامبر هستند براي انكه مارا ازاتش برستي به يكتا برستي رساندند اما شماكينه انها را به دل گرفتيداي كساني كه نه دهم دينتان تقيه است |
5 |
نام و نام خانوادگي: حسين اسيري -
تاريخ: 23 مهر 87 - 00:00:00
آقاي " حامد " كسي كينه دارد كه فتواي تكفير ميدهد مثل شيخ بن جبرينتون در كتاب اللؤلؤ المكين : ص25 - 39 وكسي كينه دارد كه وقتي بيامبر ميخواست وصيت درباره اهل بيت وامير المؤمنين-عليهم السلام- كند به بيامبر -ص- گفت : انـه لـيـهـجـر ؛ او هذيان ميگويد !! |
6 |
نام و نام خانوادگي: عبدالعزيز كعبيانپور -
تاريخ: 05 آبان 87 - 00:00:00
علي ياري نداشت در ان زمان سكوتش بهترين چاره بود تا شيعه بماند در امان تخم امامت را علي كاشت در دو جهان |
7 |
نام و نام خانوادگي: عبدالعزيز كعبيانپور -
تاريخ: 05 آبان 87 - 00:00:00
علي ياري نداشت در ان زمان سكوتش بهترين چاره بود تا شيعه بماند در امان تخم امامت را علي كاشت در دو جهان حاصل را بنگر كه باشد امام زمان چون حسين بانگ زد كيست مرا ياري كند مريض كربلا علي اكبر شمشير بگرفت تا پدرش را وفاداري كند گفت حسين اي زينب علي اكبر را بگذار جاي امان تا كه نماند بدون امام اين جهان |
8 |
نام و نام خانوادگي: يوسف يوسفي -
تاريخ: 16 آبان 87 - 00:00:00
آقا حامد عزيز در سنندج در مسجد قباي شهرك بهاران لازمه بدونن كه تو شيعه هستي آنچنان برخوردي ميكنن كه نگو البته اگه شانس بياري و گير صلفي ها يا وهابي هاي اون مسجد نيفتي البته ما حاظريم كه با امثال شما بحث كنيم نه روايات كه ممكنه شما قبول هم نداشته باشيد بلكه عقلي منتظر شما هستم www.yosof.blogfa.com |
9 |
نام و نام خانوادگي: سلامات -
تاريخ: 20 آبان 87 - 00:00:00
ياران زمان پيامبر حدود 120 هزار نفر بودند هيچ عاقلي قبول نمي كند. اگر بگوييم همه آنهاراست مي گويند و كسي از آنها دروغ نمي گويد . بالاخره در بين آنها افراد دروغگو وجود داشته اند و اينكه برادران اهل سنت مي گويند اصحاب همه راستگو بوده اند منطقي نيست .ضمنا" بنده تازه به يك حقيقتي پي بردم و آين حقيقت در مورد آيه شريفه" وامرهم شورا بينهم . " است. دوستان اهل سنت جواب دهند چطور ممكن است كه چهار يا پنج نفر بدون هماهنگي و وكالت ازحدود 120 هزار نفر اصحاب پيامبر در يك گوشه و بصورت پنهاني جانشين پيامبر را تعيين كرده اند و اسمش را شورا گذاشته اند؟ چطور آن اجتماع 120 هزار نفري غدير خم را بعنوان شورا قبول ندارديد ولي اين اجتماع 4 نفره ( سقيفه)كه مهمترين افراد( بني هاشم) هم در آن شركت نداشتند را قبول مي كنند؟ تازه اين نفرات همانهايي هستند كه پيامبر بهآنها دستور داده بود به سپاه اسامه به پيوندند و خوداري نمودند.پيشنهاد مي كنم كه اسمي از آيه وامرهم شورا بينهم را نياورند چون دقيقا" خلاف آن عمل كرده اند. |
10 |
نام و نام خانوادگي: سهيل -
تاريخ: 04 آذر 87 - 00:00:00
راستي چرا علي در نهج البلاغه يک کلمه در مورد غدير خم صحبت نکرده لطفا از مجلسي روايت نسازيد که فلام امام گفته مسلمانان آن را حذف کرده اند و اگر نهج الباغه را مطالعه کنيد زمانيکه حضرت به معاويه نامه مينويسد مي گويد همان کساني که ابوبکر و عمر را خليفه کردند با خلافت من نيز موافقت کرده اند و خلافقت در شواري مهاجرين وانصار تعيين مي شود و کسي که غايب بوده نمي تواند سرپيچي کند و از امامت خود ز طرف خدا سخن نمي گويد. لطفا از مجلسي و جبل عاملي ها نگويد جواب نظر: جناب سهيل عزيز ! چه كسي گفته كه تمام روايات امير المؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه وجود دارد ؟ نهج البلاغه به منظور خاص و فقط خطبه&zwnjها ، نامه&zwnjها و كلماتي كه از ديد نويسنده جنبه ادبي داشته است ، جمع آوري شده است ؛ بنابراين انتظار نداشته باشيد كه تمام روايات منقول از امير المؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه وجود داشته باشد . ضمن اين كه در خطبه سوم نهج البلاغه بسياري از حقائق گفته شده و غاصب بودن خلفا تصريح شده است . در باره نامه ششم نهج البلاغه نيز به اين آدرس مراجعه بفرماييد ، ما اين نامه را به صورت مفصل بررسي كرده&zwnjايم : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=449 امير المؤمنين عليه السلام در اين نامه ، از باب قاعده الزام ، طبق مبنايي كه معاوية بن أبي سفيان قبول دارد ، حجت را بر او تمام كرده و راه او را براي عذر تراشي مي&zwnjبندد . مي&zwnjخواهد ثابت كند كه اي معاويه ! تو حتي به همان مباني خودت نيز پايبند نيستي . اگر امير المؤمنين عليه السلام مشروعيت خلافت شيخين را قبول داشت ، در جلسه شوري اجراي شرط سنت آن د و را رد نمي&zwnjكرد و بيش از دوازه سال خانه نشين نمي&zwnjشد . والسلام علي من اتبع الهدي گروه پاسخ به شبهات |
11 |
نام و نام خانوادگي: حسام -
تاريخ: 13 آذر 87 - 00:00:00
با عرض سلام و خسته نباشيد ، جناب سهيل گرامي . قبل از هر چيز سلام و درود خدمت شما ، اما بعد : شما چرا مدارک اهل سنت - که فکر مي کنم شما نيز از ايشان باشيد - را رها ساخته و به نهج البلاغة روي آورده ايد ؟ آيا روايات مسند احمد که در آن آمده است حضرت علي عليه السلام به حديث غدير احتجاج نموده اند و حاضران بر آن شهادت داده اند ، شما را کافي نيست ؟ آيا اين منطقي است که يک اهل سنت منابع بزرگي همچون مسند احمد را که بايد بدان پايبند باشد ، رها کند و در عوض به نهج البلاغه که مخصوص شيعيان است متمسک شود ؟ اگر شما براي متقاعد ساختن ما از اين استدلالات بهره مي بريد ، بايد خدمتتان عرض کنم که در اشتباه هستيد . چون نهج البلاغة تنها بخش کوچکي از سخنان و خطبه هاي امير مؤمنان عليه السلام را در بر دارد . شما هيچ کجا مشاهده نمي کنيد که دانشمندان شيعه حديثي را به صرف اينکه در نهج البلاغة نيامده است ، ضعيف يا موضوع بشمارند . اين روش ها مخصوص افرادي همچون ابن تيميه حراني است که حديثي را به صرف اينکه بخاري در صحيح خود نياورده است ، موضوع مي شمارد . ضمنا شما حتي مقام علمي علامه محمد باقر مجلسي را نيز درک ننموده ايد و حتي کوچکترين تحقيقي در مورد کتاب شريف بحار الأنوار ننموده ايد . احتمالا شما علامه مجلسي را با افرادي مانند أبو هريرة که بنا به جهت باد و گرايشات سياسي و کيسه هاي زر و سيم معاوية حديث جعل مي نموده اند و از شاگردان حديثي کعب الأحبار محسوب مي شوند ، اشتباه گرفته ايد . دوست گرامي ، لطفا کمي بيشتر مطالعه و تحقيق و فکر نماييد . البته بنده بيشتر از شما به مطالعه و تحقيق و تفکر نيازمندم . توضيحات بنده را از زبان يک برادر کوچکتر بشنويد و اگر اشتباهي در آن موجود است ، به بزرگي گوشزد نماييد . با تشکر از شما ، و با تشکر از دست اندرکاران پايگاه ولي عصر و به ويژه جناب دکتر حسيني قزويني |
12 |
نام و نام خانوادگي: دلسوخته اهل بيت -
تاريخ: 18 آذر 87 - 00:00:00
يا علي جان منكران تو اگر فكر ولا ميكردند از شكافي كه به كعبه است حيا مي كردند با تشكر از فرزند برومند حضرت صديقه طاهره (س) جناب دكتر قزويني عزيز.دست علمدارنينوا نگهدار شماوهمكارانتان. |
13 |
نام و نام خانوادگي: ميثم -
تاريخ: 21 آذر 87 - 00:00:00
منكران تو اگر فكر ولا ميكردند از شكافي كه به كعبه است حيا مي كردند ( جواب همه ي سوالات و شبهات) |
14 |
نام و نام خانوادگي: مهراد ل -
تاريخ: 21 آذر 87 - 00:00:00
آقاي حسام اگر شما علامه مجلسي را بعنوان مرجع قبول داريد اين شامل تمامي آرا و نظراتشان ميشود? |
15 |
نام و نام خانوادگي: عليرضا -
تاريخ: 21 آذر 87 - 00:00:00
شما آقايون و خانوماي شيعه فکر ميکنيد همه مسلمانها بعد از فوت پيامبر به يکباره کافر شدند ؟! همه عقلشونو از دست دادند ؟ انصاف هم خوب چيزيه. من نه شيعه هستم نه سني اصلا دين ندارم. فقط ميخوام توجهتون رو به اين نکته جلب کنم که يه کم هم فکر کرديد که حضرت علي بالاخره که به خلافت رسيد چه گلي به سر مسلمانها زد ؟! جز جنگ و کشتار و ... ببخشيد ولي اين خيلي بچه گانه نيست که همه چيز رو به گردن تنهايي علي بندازيم ؟! داريوش و شاه عباس و نادر و گاندي و ... که زمامدارهاي تاحدي موفقي بودند اگه سرنوشت علي و حکومتشو پيدا ميکردند ، هم ميتونستند بگن که "مردم همکاري نکردند" و از اين حرفها. هر کسي با کارنامه عمليش شناخته ميشه و کارنامه علي خوب نيست. البته من منکر فضائلش نميشم ( هيچ کس از او دروغ نشنيد ، عدالت را از ديدگاه خودش تا بالاترين حد ممکن پياده ميکرد و ...) ولي فکر ميکنيد مثلا ميشه زمامدار خوبي بود و تاکتيک هم داشت و هميشه راست گفت ؟ همچين چيزي ممکنه ؟ يا حق |
16 |
نام و نام خانوادگي: فرهاد -
تاريخ: 22 آذر 87 - 00:00:00
ببينيد کساني که آمدن غدير را جعل کردن و بسياري از آيه ها را هم تفسير دلبخواهي مي کنند نتوانستند منطقي براي اين پنهان کاري پيدا کنند. شما مسايل عقديتي را کنار بگذاريد، به قول امام حسين با آزادگي به اين موضوع فکر کنيد، آيا امکان دارد خداوند پيامبرش را طبق ادعاي شيعه بهش بگه تو امروز ماموريت مهمي داري، بايد بري دين را با خلافت علي تکميل شده اعلان کني. بعد پيامبر هم بياد و به مردم معما بگويد؟ سخن اينجا است که آن آيه اصلا شان نزولش علي نيست، اگر بود که پيامبر نمي آيد سخن خداوند را پنهان کند، و اگر اين پنهان کردن اين قدر براي خداوند و پيامبر اهميت داشته چرا هيچوقت پيامبر اشاره نمي کند که من از اين موضوع بيمناکم و يا آيهء صريح نمي آيد که امر کند فلاني جا نشين فلاني است. اين جواب ساده که پيامبر بيم داشته وي را نکشند منطق کودکانه است. مگر تا آن زمان مردم وقتي پيامبر به جنگ مي رفت از کسي که به عنوان جا نشين وي در مدينه تعيين مي شد اطاعت نمي کردند؟ خوب گيريم که اين گونه بوده، آيا کسي از صحابه را که با حضرت علي بود، و کل بني هاشم که تا مدتها با خليفه بيعت نکرده بودند سراغ داريد که گفته باشد آي مردم شما چرا سخن رسول الله در غدير را فراموش کرده ايد و به سنت پيغمبر و خواست وي پشت نموده ايد و علي را پشتيباني نمي کنيد؟ اصلاً چنين اعتراضهايي نشده است، همه اش اين بوده که چرا علي که از بني هاشم است خليفه نشد، و چرا وي را مد نظر نگرفتند، خوب اين حق امروز هم براي کساني که در يک حزب يا گروه هستند محفوظ است تا براي کسب رهبري هر کسي که خود را شايسته مي داند رايزني کند و تبليغات نمايد، مگر امروز در جمهوري اسلامي چنين نيست؟ چه فرقي است بين احمدي نژاد و محمد خاتمي؟ ..... .... ... .... .... .... .... .... ... مي ماند آيه ها و احاديثي که شيعه از آن امامت حضرت علي کرم الله وجهه را "استنباط" مي کنند. بايد صريحا اين نکته روشن شود که آيهء در مورد حضرت علي و هيچ خليفهء در قرآن نيامده است، حتي در مورد يار غار که ابوبکر هم است فقط همراهي وي با پيامبر است و بس، هيچ حقي براي وي در مورد جا نشيني پيغمبر مترتب نيست. در اسلام مذاهب کذايي زياد درست شده است، از مذاهب فقهي گرفته تا دراويش و صوفيه و غيره، از جملهء اينها بابيه است در ايران، و قاديانيت در شبه قارهء هند که طرفدارهاي زيادي هم در سراسر دنيا دارند، احمد قادياني مي گويد وي مهدي آخر زمان و مسيح است! براي اثبات اين امر از قرآن و سنت و حديث شاهد مي آورند، ديگر مذاهب هم که دبلخواهي ايجاد شده اند، مثلاً مناسب ديده اند که از قرآن چيزهايي ديگري کشف کنند و آن را به فردي منتسب کنند از اين کارها زياد کرده اند، ايجا جاي تفصيلش نيست، شيعه نيز يکي از اينهاست، البته شيعه امروز. شيعهء که در سالهاي 80 هجري مثلاً است فقط يک عده ناراضي سياسي از حاکميت هستند، آنجا سخن از اين حرفها نيست.بعدها همين امر دست آويز ساختن احاديث جعلي، کلام و فلسفه و ... براي توجيه اين مذهب قرار گرفته است. براي همين است که هنوز شيعه نمي تواند خودش را توجيه کند و براي اثبات يک امر بزرگ، به چند حديث اتکا دارند، و آن هم آن احاديث را تفسير دلبخواهي مي کنند تا از آن موضوع امامت استنتاج شود. مثلاً در مورد اينکه پيامبر مي گويد من براي شما کتاب خدا و عترتم را بيادگار مي گذارم. حالا با وجود ضعيف بودن اين حديث ما فرض مي گيريم که اين حديث صحيح است، در کجاي اين به خلافت اشاره شده است و چه ربطي به خلافت دارد؟ اما در تفسير دلبخواهي هر کسي مي تواند آن را آن گونه که براي وي مناسب است و نفعش است تفسير کند. در تاويل متن، و هرمنوتيک به اين تاويل افراطي مي گويند، تاويلي که با زمينه کار ندارد، بلکه مفسر اول براي خودش هدفي را تعيين مي کند و بعد در لابلاي متن براي آن هدف دنبال "نشانه" مي گردد. اين روشي است غلط کاري که شيعه تا امروز با هزار دست و پا زدن هنوز انجام مي دهد. جواب نظر: نکاتي را که شما مطرح کرده ايد به صورت اجمالي بيان کرده و پاسخ مي دهيم : 1-    شيعه ادعا مي کند رسول خدا از جان علي ترسيده و به همين سبب نام ايشان را نبرد (و اصل کلام شما حول اين محور است) در پاسخ بايد بگوييم : الف) پيامبر نام علي را بردند و به صراحت ايشان را به عنوان خليفه معرفي کردند ؛ همانطور که در پاسخ هايي که اخيرا در سايت مطرح شده است روايات فراواني در اين زمينه از اهل سنت مطرح شده است ؛ و در اثبات اين مطلب کلمات عمر و ابوبکر کافي است که به ايشان عرضه داشتند «بخ بخ لک يا علي أصبحت مولاي و مولي کل مومن ومؤمنة» . و حتي غزالي به صراحت مي گويد که رسول خدا علي را معرفي کردند اما عمر و ابوبکر به خاطر هواي نفس با ايشان مخالفت کردند !!!! بنا بر اين تعيين خليفه امري قطعي است http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3480 http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1366 ب) اگر مطالبي را که شما مطرح کرده ايد شيعه از خود نقل کرده بود ، شايد مي شد از شما قبول کرد اما وقتي خود اهل سنت اين روايت را با سند صحيح نقل کرده اند که در حجة الوداع پيامبر به صحابه دستور داده بودند که با شمشير آخته در کنار خيمه ايشان نگهباني دهند ؛ و وقتي به غدير خم رسيدند آيه نازل شد که يا ايها الرسول بلغ ما أنزل اليک من ربک ... والله يعصمک من الناس ، ايشان نگهبانان را مرخص کرده و فرمودند خدا خود از من محافظت خواهد کرد . أخبرنا مسلم بن إبراهيم أخبرنا الحارث بن عبيد الإيادي أخبرنا سعيد بن إياس أبو مسعود الجريري عن عبد الله بن شقيق عن عائشة قالت كان النبي صلى الله عليه وسلم يحرس حتى نزلت هذه الآية والله يعصمك من الناس قالت فأخرج رسول الله صلى الله عليه وسلم رأسه من القبة لهم فقال أيها الناس انصرفوا فقد عصمني الله من الناس الطبقات الكبرى  ج 1   ص 171 2-    فرموده ايد آيا کسي از صحابه را سراغ داريد که به غدير احتجاج کرده باشد : در پاسخ به اين سوال بهتر است به آدرس هاي ذيل مراجعه نماييد : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3570 3-    در مورد اينکه شيعه مطالبي بدون دليل و از روي خيالات مطرح مي کند نيز بهتر است در ابتدا به همين مطالب جزيي که با دليل مطرح شد پاسخ دهيد ؛ اگر پاسخي داشتيد آن زمان در مورد مطالبي که شيعه تنها با روايات خويش آن را ثابت مي کند بحث خواهيم کرد . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
17 |
نام و نام خانوادگي: فرهاد -
تاريخ: 22 آذر 87 - 00:00:00
ميثم جان! شکاف کعبه در اثر گذشت زمان و طبيعي است. دست ماوراء طبيعه در آن دخيل نيست. جواب نظر: جالب آن است که تنها آن قسمت از ديوار کعبه که مادر حضرت علي (ع) از آنجا وارد خانه کعبه شده همواره مشمول اين گذشت زمان و واقعه طبيعي قرار مي گيرد و همه سال هم دقيقا همانجا فقط شکاف خورده و به دستور وهابيان ترميم مي شود. موفق و مؤيد باشيد معاونت اطلاع رساني |
18 |
نام و نام خانوادگي: موحد -
تاريخ: 22 آذر 87 - 00:00:00
به نام خدا. قبل از اينکه به تحقيق و بررسي روايات بپردازيم ابتدا اصل ولايت را مورد بررسي قرار ميدهيم. چون شيعه اماميه معتقد است امامت از اصول دين است و هرکس آنرا انکار کند کافر است.از اما جعفر صادق آمده است : براي مردم چيزي کافي نيست جز با شناخت ما ، هرکس ما را شناخت مومن و هر کس ما را انکار کند کافر است (اصول کافي 1/187 محمد مظفر ميگويد: معتقدم امامت اصلي از اصول دين است که ايمان جز با آن کامل نميشود (عقايد شيعه ص43 ) آيت الله خويي ميگويد: شکي در کفر آنان نيست زيرا انکار ولايت و انکار حتي يکي از امامان و اعتقاد به خلافت غير آنها موجب کفر و ضلالت است و اخبار متواتر و آشکارا منکر ولايت را کافر ميدانند (مصباح الفقاهه 2/11) و زنجاني ميگويد: مقام ولايت مانند نبوت است (عقايد اماميه ص75) و ابن المطهر حلي به بزرگتر از آن تصريح ميکندو ميگويد: امامت لطفي عام و نبوت لطفي خاص است و انکار لطف عام بدتر از انکار لطف خاص است ( الالفين ص 89 و همچنين آيت الله هادي تهراني ميگويد : امامت والاتراز نبوت است (ودايع النبوه ص 114) آيت الله کاظم حائري اين امر را تثبيت ميکند و ميگويد: آنچه از روايات برمي آيد اين است که مقام امامت بالاتر از مقام ديگر بجز مقام ربوبيت است که ممکن است انسان به آن برسد ( الامه و قياده المجتمع ص 26) حال با توجه به روايات بالا چون امامت به اصلي اساسي مانند نبوت يا بالاتر از آن تبديل گشته است قبل از اينکه براي اثبات آن به روايت نيازمند باشيم بايد با نص صريح و قطعي قران اثبات گردد . پايه و اصول دين خطا بردار نيستند والا دين به فساد کشيده ميشود. پس واجب است ادله آن به هيچ وجه جاي احتمال و خطا نداشته باشد زيرا اين يک قائده اصلي است که وقتي دليل وارد احتمالشد استدلال به آن جائز نيست و چنين ادله اي جز در قران کريم که خداوند متعهد حفظ آن شده است يافت نميشود آيات قران دو قسمتند: 1:آيات صريح که جز يک معني احتمال معني ديگري را نميدهند و به اين آيات محکمات گفته ميشود 2: آياتي که احتمال دارد چند معني را برسانند و به اين آيات متشابهات گفته ميشود پس واجب است دليل اصول از آيات محکمات استخراج شود. چون خداوند پيروي از متشابهات و اعتماد بر انها را مذموم ميداند و ميفرمايد: کساني که در قلبشان انحراف وجود دارد از متشابهات پيروي ميکنند ( آل عمران آيه 7) بدين ترتيب اصول دين با آيات صريح ، از خطا مصون مانده اند زيرا آيات از خطا محفوظند و صريح بودنشان آنها را از تحريف معنوي مصون ميدارد. بدين طريق اصل توحيد از صدها آيات که تصريح به لااله الا الله کرده اند ثابت شده است و همچنين اصل نبوت در صدها ايه صريح ثابت شده است و نبوت محمد صلي الله عليه و آله و سلم با قول تصريح محمد رسول الله (الفتح29 ) و امثال آن بيان گرديده است. به همين ترتيب وجوب نماز ، روزه و بقيه ارکان اسلام و مهمات دين و محرماتي مانند: قتل و زنا و دروغ با قول صريح و قطعي قران و بدون نياز به رواياتي که محتاج به تاييد و تفصيل باشند ثابت شده اند. پس اثبات اصول بدون آيات محکمات ممکن نيست جواب نظر: |