* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 14 اسفند 1388 | تعداد بازديد: 5630 | |
شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) 04 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) 04 شبكه سلام : 20 تير 1387 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي جناب آقاي حسيني قزويني، آيا در كتب أهل سنت، يا كتب صحيح، قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) مطرح شده است؟ نظر آنان درباره اين هجوم چيست؟ استاد حسيني قزويني در اين مورد، سال گذشته هم اشارهاي داشتيم. من فقط در چند دقيقه، جواب را كامل ميگويم. روايت اول كه با سند صحيح است و قابل مناقشه نيست، از إبن ابي شيبه در كتاب المصنف نقل ميكند: حدثنا محمد بن بشر نا عبيد الله بن عمر حدثنا زيد بن أسلم عن أبيه أسلم: ... ، فلما خرج عمر جاؤوها، فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءني و قد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت و أيم الله ليمضين لما حلف عليه. خليفه دوم آمد و خطاب به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) قسم ياد كرد كه اگر اينها براي بيعت بيرون نيايند، دستور ميدهم كه خانه تو را به آتش بكشند. المصنف، ج8، ص572 اين روايت از نظر سندي، هيچ مشكلي ندارد. راويانش: محمد بن بشر يحيي بن معين ميگويد: ثقه است. تهذيب الكمال للمزي، ج24، ص532 إبن حجر ميگويد: كان ثقة تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج9، ص74 عبيد الله بن عمر يحيي بن معين او را از ثقات ميداند. ابو زرعه و ابو حاتم و نسائي هم ميگويند ثقه است. تهذيب الكمال للمزي، ج19، ص128 زيد بن أسلم قرشي ابو زرعه و ابو حاتم و نسائي و إبن خراش ميگويند ثقه است. تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص17 أسلم قرشي مزي ميگويد: ادرك زمان النبي (صلي الله عليه و آله). برخي كه احتمال ارسال ميدهند، بياساس است. فرضا مرسل هم باشد، از نظر قواعد رجالي، أهل سنت، مرسلات تابعين را بلا استثناء قبول ميكنند. همچنين ابو زرعه و عجلي گفتهاند: ثقه است. تهذيب الكمال للمزي، ج2، ص530 همچنين روايتي را بلاذري، متوفاي 270 هجري آورده: عن المدائني عن مسلمة بن محارب، عن سليمان التيمي، عن إبن عون: أن أبابكر أرسل عمر إلي علي (عليه السلام) يريده إلي البيعة، فلم يبايع فجاء عمر و معه قبس، فتلقته فاطمة عليها السلام علي الباب، فقالت: يا إبن الخطاب! أتراك محرقا علي بابي؟ قال: نعم ...، خليفه دوم با وسائل آتش سوزي آمد. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به عمر گفت: آمدي خانه مرا به آتش بكشي؟ عمر ميگويد: بله. أنساب الأشراف للبلاذري، ج1، ص586 راويانش: المدائني اولين راوي است، يحيي بن معين ميگويد: ثقة ثقة ثقة. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص401 مسلمة بن محارب دومين راوي است، إبن حبان او را از ثقات شمرده است. الثقات لإبن حبان، ج7، ص490 سليمان التيمي سومين راوي است، احمد بن حنبل او را توثيق كرده است. تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص176 عبد الله إبن عون آخرين راوي است، از صحابه است و قبل از اينكه از دنيا برود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ديد. الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج7، ص197 همچنين بخاري در تاريخ صغير، جلد 5، صفحه 163 ايشان را توثيق كرده است. روايت سوم را إبن جرير طبري، متوفاي 307 نقل كرده است. راويانش: محمد بن حميد يحيي بن معين و ابو زرعه و احمد بن حنبل او را توثيق كرده اند. تهذيب الكمال للمزي، ج23، ص100 جرير بن عبد الحميد محمد بن سعد در طبقاتش او را توثيق كرده است. تهذيب الكمال للمزي، ج4، ص544 مغيره بن مقسم ضبي كه مزي، توثيق او را از يحيي بن معين و إبن ابي حاتم و نسائي نقل كرده است. زياد بن كليب مزي و إبن حجر توثيقش را نقل كردهاند و نسائي او را توثيق كرده است. تهذيب الكمال للمزي، ج9، ص506 – تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج1، ص201 چهارمين روايت، روايتي است كه همه بالإتفاق گفتهاند صحيح است. شايد بيش از دهها عالم سني اين روايت را نقل كردهاند: جناب خليفه اول، آخرين لحظات عمرش گفت: فوددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة و إن أغلق علي الحرب. اي كاش خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را باز نميكردم و مورد هجمه قرار نميدادم. اگر چه آنجا به عنوان سنگر جنگي بود. تاريخ طبري، ج2، ص619 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج2، ص118 ـ تاريخ مدينه دمشق لإبن عساكر، ج30، ص418 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج1، ص62 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص203 يكي از راويانش علوان بن داود است كه إبن حبان توثيقش كرده است. علماي بزرگ أهل سنت اين روايت را كاملا توثيق كردهاند و كسي در تصحيح اين روايت، شبههاي ندارد. * * * * * * * آقاي هدايتي برخي مورخين أهل سنت نقل ميكنند كه خليفه دوم با عدهاي آمد، يك بار يا سه بار، خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را لفظاً تهديد كردند. برخي يك گام جلوتر آمدند و گفتند كه همراه خودش گرزي از آتش را آورد. برخي ديگر هم گفتند كه به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هجوم آوردند و درب خانه ايشان را آتش زدند و وارد خانه شدند و حضرت علي (عليه السلام) را با اجبار و اكراه به مسجد بردند. آيا از علماي أهل سنت كسي را داريم كه به صراحت، هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را بيان كرده باشد. استاد حسيني قزويني قبلا هم يك اشاره ضمني داشتهايم كه يكي از علماي بزرگ أهل سنت، به نام ضياء الدين مقدسي است كه از شخصيتهاي برجسته أهل سنت است و آقاي ذهبي ميگويد: الامام العالم الحافظ الحجه ... و كان المرجوع إليه في هذا الشأن، جبلا ثقة دينا زاهدا ورع عالما بالرجال امام و دانشمند و حافظ و حجت است. مرجع مباحث رجالي است و ... . تذكرة الحفاظ ذهبي، ج4، ص1405 صراحت دارد بر اينكه اين روايت صحيح است؛ يعني روايتي را كه ابوبكر گفته: اي كاش خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را باز نميكردم و مورد هجمه قرار نميدادم. اگر چه آنجا به عنوان سنگر جنگي بود. الأحاديث المختاره، ج10، ص88 تا 90 همچنين جناب فرحان مالكي كه از علماي بزرگ أهل سنت عربستان سعودي است و كتابهاي زيادي دارد و آدم منصفي است، اين مطلب را مطرح ميكند و ميگويد من قبلا شبهه داشتم كه آيا اين روايت صحيح است يا خير: حتي وجدت لها اسانيد صحيحة. منها ما اخرجه إبن ابي شيبة في المصنف. من سندهاي صحيح و محكم براي اين روايت پيدا كردهام. يكي از آنها روايتي است كه إبن ابي شيبه در مصنف آورده است. أقول إذاً هي ثابتة باسانيد صحيحة. بل هي ذكري مولمه .... اين روايت، با سندهاي صحيح ثابت شده است. در حقيقت يك يادبودي درد آور است. .......... في كتب العقائد، ص52 * * * * * * * آقاي هدايتي در مورد شبنامهاي كه قبلا پخش شد و صحبت كرديم، مسئلهاي بود كه نوشته بودند قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، هيچوقت در تاريخ مطرح نبوده و در سالهاي اخير مطرح شده است. يكي از ادعاهاي بسيار تعجبآور است. سوال بنده اين است كه آيا از أمير المؤمنين (عليه السلام) يا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، روايتي در زمينه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و همچنين در مورد شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، روايتي از اميرالمؤمنين (عليه السلام) يا از ديگر أئمه (عليه السلام) وارد شده است؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و ظلم به ايشان و شهادت ايشان، در روايت أئمه (عليه السلام) مفصل آمده است و هيچ شك و شبههاي هم براي شيعه نيست. حتي برخي از بزرگان ما، ادعاي اجماع كرده اند. بهترين شاهد براي اين قضيه، خطبه 202 نهج البلاغه است كه اميرالمؤمنين (عليه السلام)، خطاب به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) عرضه داشت: و ستنبئك ابنتك بتظافر أمتك علي هضمها، فأحفها السؤال و استخبرها الحال. يا رسول الله! دخترت به تو خبر خواهد داد كه چگونه امت تو جمع شدند بر ظلم و از بين بردن آن حضرت. از او بپرس و خبرها را از او جويا باشد. جناب آيت الله العظمي خوئي (ره) كه يكي از بهترين شارحان نهج البلاغه است، در منهاج البراعة، جلد 13، صفحه 15 در معناي: تظافر امتك ميگويد مراد از آن: فيكون إشارة إلي ما صدر عنهم من كسر ضلعها و اسقاط جنينها. اشاره است بر اين قضيه كه امت جمع شدند و پهلوي آن حضرت را شكستند و محسنش را سقط كردند. جمله تظافر امتك را، بزرگان أهل سنت هم نقل كردهاند، مثل استاد عمر رضا در اعلام الميثاق، جلد 3، صفحه 1221. يكي از فضلاي معاصر مصري به نام مأمون غريب در كتاب خلافت علي بن ابيطالب، صفحه 32 نقل كرده است. يكي ديگر از شخصيتهاي برجسته أهل سنت به نام عبد العزيز الشناوي، كتابي دارد به نام طيبات أهل الجنه، صفحه 151 اين روايت را كه در نهج البلاغه آمده، نقل كرده است. مورد ديگر را شيخ صدوق (ره) در الامالي، صفحه 134 كه از كتابهاي معتبر شيعه است و علامه مجلسي (ره) در جلاء العيون، جلد 1، صفحه 189 در روايت صحيح نقل ميكند كه أمير المؤمنين (عليه السلام) خطاب به خليفه دوم گفت: و هي النار التي أضرمتموها علي باب داري لتحرقوني و فاطمة بنت رسول الله ( صلي الله عليه و آله ) و إبني الحسن و الحسين و ابنتي زينب وأم كلثوم. تو بودي كه آتش را روشن كردي بر درب خانه من، تا اينكه مرا و همسرم و فرزندانم را به آتش بسوزاني. ارشاد القلوب، ج2، ص285 ـ هداية الكبري، ص163 در رابطه با اينكه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سخني دارد، آقايان أهل سنت و شيعه، همه اين قضيه را نقل كردهاند كه وقتي حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) ميبيند كه خليفه دوم با آتش درب خانه او آمده، ميگويد: فقالت فاطمة: يا إبن الخطاب! أتراك محرقا علي بابي؟ قال: نعم آمدهاي درب خانه مرا آتش بزني؟ خليفه دوم ميگويد: بله. أنساب الأشراف للبلاذري، ج1، ص586، طبعة دار المعارف بمصر همچنين إبن قتيبه نقل ميكند كه وقتي حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) آن فشارها و ظلمها را ديد، صدا زد: فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلي صوتها: يا أبت يا رسول الله! ماذا لقينا بعدك من إبن الخطاب و إبن أبي قحافة. اي پدر، ما از فرزند خطاب و ابي قحافه، چه ستمهايي ديديم. الإمامه و السياسة لإبن قتيبه الدينوري، تحقيق زيني، ج1، ص20 همچنين أبو الفداء كه از علماي بزرگ أهل سنت است، در تاريخش، جلد 1، صفحه 164 اين قضيه را از قول حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) نقل ميكند. اينكه در روايت طبري و بلاذري و ديگران، جناب خليفه دوم قسم ياد كرده كه اگر حضرت علي (عليه السلام) و كساني كه داخل خانه هستند، براي بيعت نيايند، خانه را به آتش ميكشم. خب، جناب خليفه دوم قسم ياد كرده، از آن طرف هم صحيح بخاري و صحيح مسلم ميگويند كه حضرت علي (عليه السلام) و بني هاشم بيعت نكردند. خليفه دوم يا بايد قسم خودش را شكسته باشد و كفاره بدهد. آقايان أهل سنت يك روايت ضعيفي براي ما بياورند كه خليفه دوم در اين زمينه كفاره داده است. اگر قسمي خورده شده و كفاره داده نشده، اين خودش اشكال دارد و اگر قسم خورده و قسمش انجام شده، ما هيچ شك و شبههاي در آن نداريم. همچنين عبد الفتاح عبد المسعود در مجموعه كامله امام علي بن ابيطالب، جلد 1، صفحه 179 از قول حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) اين قضيه را نقل كرده است. * * * * * * * آقاي هدايتي امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) شاهدان عيني ماجرا بودند. همچنين با استناد به كلام پيامبر (صلي الله عليه و آله)، اين دو بزرگوار، سيد و اشرف همه صحابه بودند. آيا از اين دو بزرگوار، مطلبي يا نقلي پيرامون قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) داريم يا خير؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با آقا امام حسن (عليه السلام)، روايتي در منابع شيعه و سني داريم. جناب شعبي از علماي بزرگ أهل سنت نقل ميكند كه: امام حسن (عليه السلام) خطاب به مغيره بن شعبه گفت: و أنت الذي ضربت فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه و آله حتي أدميتها و ألقت ما في بطنها. تو همان كسي هستي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، دختر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را زدي، تا اينكه او را خون آلود كردي و باعث سقط فرزندش شدي. احتجاج طبرسي، ج1، ص278 همچنين از آقا امام حسين (عليه السلام)، مرحوم كليني (ره) در كافي، جلد 1، صفحه 458 و طبري (ره) در دلائل الامامه، صفحه 138 و شيخ مفيد (ره) در امالي، صفحه 282 نقل كردهاند همين قضايا را و آمدن پدرشان به بالاي قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را و بعد اين تعبير را دارند: فبعين الله تدفن ابنتك سرا و تهضم حقها و تمنع إرثها. يا رسول الله! در جلوي چشم تو، دخترت شبانه و مخفيانه دفن ميشود و حقش از بين ميرود و ارثش به يغما برده ميشود. * * * * * * * آقاي هدايتي سند رواياتي كه از أئمه (عليه السلام) وارد شده، از نگاه علم رجال شيعه، اين سندها چگونه مورد بررسي و ارزيابي قرار گرفته است؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با اين قضيه، آقايان أهل سنت ميگويند رواياتي كه در كتابهاي شما آمده، از ديدگاه آنها در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سند صحيح نداريد و مبتني است بر يك سري مباحث بياساس. ما ميگوييم رواياتي كه ما داريم، صحيح است و يكي از آنها، محمد بن جرير طبري، روايتي را نقل ميكند در رابطه با شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در كتاب دلائل الامامة، صفحه 134: راويانش محمد بن هارون است كه نجاشي او را توثيق كرده. رجال نجاشي، ص79 هارون بن موسي بن احمد است كه نجاشي توثيق كرده. رجال نجاشي، ص439 محمد بن حمام بن سعيد است كه نجاشي توثيقش كرده. رجال نجاشي، ص379 احمد بن محمد خالد برقي است كه مورد وثوق نجاشي است. رجال نجاشي، ص76 احمد بن محمد بن عيسي قمي است و از شخصيتهاي با ارزش شيعه است كه نجاشي توثيق كرده. رجال نجاشي، ص235 عبدالله بن سنان است كه مورد وثوق نجاشي است. رجال نجاشي، ص214 عبد الله بن مسكان و أبو بصير اسدي هستند كه از اصحاب اجماعاند و مورد وثوق. ما بهترين و اساسيترين كتاب رجالمان، كتاب رجال نجاشي است كه تمام اين راويان را توثيق كرده، بدون هيچ شبههاي در وثاقت آنها. مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي (ره) هم وقتي به اين روايت ميرسد، ميگويد: عن دلائل الامامه في السند المعتبر عن الصادق صراط النجاة، ج3، ص441 روايت اين است: حدثني أبو الحسين محمد بن هارون بن موسي التلعكبري، قال: حدثني أبي، قال: حدثني أبو علي محمد بن همام بن سهيل (رضي الله عنه)، قال: روي أحمد إبن محمد بن البرقي، عن أحمد بن محمد الأشعري القمي، عن عبد الرحمن بن أبي نجران، عن عبد الله بن سنان، عن إبن مسكان، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله جعفر بن محمد (عليه السلام)، قال: ... و قبضت في جمادي الآخرة يوم الثلاثاء لثلاث خلون منه، سنة إحدي عشرة من الهجرة. و كان سبب وفاتها أن قنفذا مولي عمر، لكزها بنعل السيف بأمره، فأسقطت محسنا و مرضت من ذلك مرضا شديدا، و لم تدع أحدا ممن آذاها يدخل عليها. ... ، ثم قالت لهما: ما سمعتما النبي (صلي الله عليه و آله) يقول: "فاطمة بضعة مني، فمن آذاها فقد آذاني، و من آذاني فقد آذي الله"؟ قالا: بلي. قالت: فوالله، لقد آذيتماني. قال: فخرجا من عندها و هي ساخطة عليهما. روايت دوم، روايتي است كه كليني (ره) در كافي آورده است: محمد بن يحيي، عن العمركي بن علي، عن علي بن جعفر أخيه، أبي الحسن عليه السلام قال: إن فاطمة عليها السلام صديقة شهيدة. الكافي للكليني، ج1، ص458 حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هم صديقه است و هم شهيده. راويانش: محمد بن يحيي عطار قمي است كه مورد وثوق است. رجال نجاشي، ص353 العمركي بن علي از شخصيتهاي برجسته شيعه است. رجال نجاشي، ص303 علي بن جعفر، برادر امام كاظم (عليه السلام) و از شخصيتهاي برجسته بزرگوار و جليل القدر و ثقه است. فهرست شيخ طوسي، ص159 و روايات متعددي از امام زمان (عليه السلام) داريم در مورد شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در دلائل الامامه طبري، صفحه 401 كه سندش صحيح است. همچنين از آقا امام رضا (عليه السلام) در شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) روايت داريم كه مرحوم سيد بن طاووس در مهج الدعوات، صفحه 257 و كفعمي در مصباح، صفحه 554 و مسند امام رضا (عليه السلام)، جلد 2، صفحه 65 آوردهاند و سندش از ديدگاه ما صحيح است. همچنين عبارتي كه از آقا امام عسكري (عليه السلام) آمده است در العقد النضيد و الدر الفريد محمد بن حسن قمي، صفحه 63 كه از ديدگاه ما صحيح است. از تك تك أئمه (عليه السلام) ما روايت صحيح داريم. اگر يك روايت صحيح هم داشته باشيم، همين كافي است براي ملاك عمل فقهاء ما. * * * * * * * آقاي هدايتي آيا در بين فقهاي بزرگ شيعه مطلبي را داريم كه هم بيانگر مذهب اماميه باشد و هم صراحتا بيانگر مظلوميت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) باشد؟ استاد حسيني قزويني اگر يك روضه خوان و يك عالم و مداح و مولف بخواهد حرفي بزند، شايد بگويند كه نظر او، نظر شيعه نباشد. اگر كسي بخواهد نظر شيعه را بداند، بايد مراجعه كند به نظر فقهاي بزرگ شيعه كه در طول تاريخ جزء نامداران بودند و نظرات آنان بيانگر نظر شيعه است. مثلا مرحوم شيخ طوسي (ره) كه از او به شيخ الطائفه تعبير ميشود، نظر او بيانگر مذهب شيعه است و متوفاي 460 هجري است. او ميگويد: و المشهور الذي لا خلاف فيه بين الشيعة: أن عمر ضرب علي بطنها حتي أسقطت فسمي السقط (محسنا). و الرواية بذلك مشهورة عندهم. و ليس لاحد ان ينكر الرواية بذلك و رواية الشيعة مستفيضة به لا يختلفون في ذلك. مشهوري كه هيچ اختلافي بين شيعيان در آن نيست، اين است كه: خليفه دوم بر شكم حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) زد و فرزند او سقط شد و آن فرزند سقط شده را محسن ناميدند. روايات در اين زمينه، نزد شيعه مشهور است. علماء أهل سنت هم در اين زمينه رواياتي را نقل ميكنند. در اين زمينه، شيعه، روايات مستفيضهاي دارد و اختلافي ندارند. تلخيص الشافي طوسي، ج3 ص156 مرحوم شيخ مفيد (ره) كه نظراتش بيانگر نظرات شيعه است، در كتاب الاختصاص، صفحه 185، قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و سقط محسن را آورده است. همچنين در صفحه 344 آورده است. شيخ مفيد (ره) در كتاب فقهي خود به نام المقنعه، صفحه 459 كه فتاواي خودش را آورده است، در باب زيارت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) آورده است كه اينطور بگوييد: وقتي كه كنار قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمديد بگوييد: فإذا أردت زيارتها فتوجه إلي القبلة في الروضة، و قل: السلام عليك ... ، السلام عليك أيتها البتول الشهيدة الطاهرة. همچنين از بزرگان ديگر، مثل شيخ محمد حسين كاشف الغطاء (ره) در كتاب جنة المأوي آورده است. مرحوم مظفر (ره) در دلائل الصدق، در اوائل جلد 1 آورده است. مرحوم شيخ جواد آقا ملكي تبريزي (ره) هم در كتاب صراط النجاه، جلد 3، صفحه 441 ميگويد كه ما دو سند معتبر از امام كاظم (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) در شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) داريم. آيت الله فاضل لنكراني (ره) هم ميگويد اولين شهيده راه پر افتخار راه امامت و ولايت، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بوده است. اين بيانيه را در 18/05/1381 آورده است. همچنين آيت الله مكارم شيرازي كه بنده در مورخ 08/04/1387 در شبكه المستقله بحث داشتم، ايشان گفت كه اين عبارت را از قول من در آنجا بخوانيد كه عقيده شيعه درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين است: إن مسئلة الإعتقاد بمظلومية الزهراء، هي مسئلة ثابتة بطرق صحيحة في كتب الذي ... عليها و ليست هي قضية مستحدثة، بل ثابتة منذ قرون و ... مسئله مظلوميت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، مسئله است ثابت از روايات صحيح و اين قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، قضيه جديدي نيست و در طول قرنهاي گذشته اين مسئله ثابت بوده است و مردم و شيعيان و علماء، هر سال در ايام شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، عزاداري ميكنند. حالا اگر فرصت شود ميگويم كه اين نظريه كه در شبنامه مطرح شده مبني بر اينكه: اين قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، چند سالي است كه مطرح شده و قبلا نبوده است. نشانگر بياطلاعي و جهل اين آقايان است به تاريخ شيعه. بله، مجلس شوراي اسلامي در سال 1378هجري، آمدند روز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را تعطيل رسمي اعلام كردند. مجلس شوراي اسلامي نگفتند كه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ثابت است يا نه، بلكه اينكه امروز تعطيل رسمي دولت باشد يا نباشد، اين را مطرح كردند. و گرنه اين قضيه ارتباط به قضيه شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ندارد. * * * * * * * آقاي هدايتي يك سوالي كه بينندگان در چند روز پيش مطرح كردند و ربطي به موضوع بحث امروز ندارد اين است كه آيا در مورد شهادت شخص پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مدركي در ذهنتان است؟ اين سوال قبلا هم مطرح بوده است. اين سوال را به صورت مختصر و فشرده پاسخ دهيد كه آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به صورت مرگ طبيعي از دنيا رفته است يا اينكه شهيد شده است؟ طبق مدارك موثقي كه از معصومين به دست ما رسيده كه ما هيچ كدام جز با شهادت يا مسموميت از دنيا نميرويم، اين را پاسخ دهيد. استاد حسيني قزويني در اين رابطه كه آيا رواياتي داريم كه آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) شهيد شدهاند يا نه، در خود صحيح بخاري و ديگر كتابهاي معتبر أهل سنت آمده است كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بر اثر زهري كه توسط يك يهودي به او داده شد، مسموم شد و از دنيا رفتند. حالا آيا مسموميت آن حضرت، مربوط به قضيه خيبر باشد يا قبل از شهادت حضرت باشد، يك بحث ديگري است. حديثي هم در صحيح بخاري و صحيح مسلم است كه همسران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به زور، دارو به حلقوم آن حضرت ريختند، اين را ما به صورت سوال مطرح كرديم و انتظار داشتيم كه عزيزان و بزرگان أهل سنت به ما جواب بدهند و حدود يكسال است كه از سوال ما گذشته و يك نفر هم جواب نداده است. اينكه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) شهيد شده اند، ما هيچ شبههاي نداريم به استناد اين دو حديثي كه گفتيم و گفتيد. إن شاء الله در سر فرصت، مداركش را عرض خواهيم كرد. * * * * * * * آقاي هدايتي زدن و مورد ضرب و شتم قراردادن يك زن عادي، آن هم در آن زمان و در يك جامعه عربي، دور از مردانگي عربي است، چه رسد به ضرب و شتم و زدن دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)!. در اين زمينه توضيحات شما را ميشنويم. استاد حسيني قزويني يكي از شبهاتي كه در شبكه المستقله بحث داشتيم، اين بود آنها ميخواستند بگويند كه قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و شكستن پهلوي ايشان و سيلي خوردن او، برخلاف غيرت عربي است. عرب، زدن زن را براي خودش ننگ و عار ميداند، تا چه رسد به اينكه دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بزند. اين خلاف رسم و عادت عربي است. بنابراين آنچه كه شيعه نقل كرده و در كتابهاي أهل سنت آمده، خلاف است. در اينجا، ما جوابهاي متعددي داريم و من تلاش ميكنيم كه چند جواب را عرض كنيم و بعدا به مناسبتي كه پيش خواهد آمد، إن شاء الله مفصل عرض خواهيم كرد. اين آقايان كه ميگويند عرب، زدن زن را براي خودش، عيب و ننگ ميداند، آيا اين آقايان، اين آيات قرآن را خواندهاند كه ميگويد: وَ إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَي ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ سوره نحل/آيه58 اگر به اينها بشارت ميدادند بر اينكه همسر شما دختر به دنيا آورده، اين را مايه ننگ ميدانستند. يا در ذيل آيه شريفه كه ميگويد: وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ سوره تكوير/آيه9ـ8 تمام مفسران أهل سنت، بالاتفاق آوردهاند كه يكي از عادت عرب در عصر ظهور اسلام اين بود كه فرزندان خود را از ترس فقر، زنده زنده دفن ميكردند. تفسير القرطبي، ج19، ص232 ـ تفسير الطبري، ج30، ص91 ـ تفسير إبن كثير، ج2، ص186 يكي از صحابه خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) رسيد و عرض كرد كه من قبل از اسلام، 13 (يا 17) دخترم را زنده زنده دفن كردم ... . اينها كاملا مشخص است و اينها نميتوانند بگويند كه عرب چنين و چنان بوده و غيرت داشته كه زن را نزنند و ... . از آن طرف هم از آقايان سوال ميكنيم كه وقتي آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به مدينه هجرت كردند و زينب دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه از مكه ميآمد، در وسط راه يكي از عربها به نام هبار بن الأسود آمد و او را مورد حمله قرار داد و او را از شتر انداخت و فرزندش سقط گرديد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم خون آن عرب را مباح كرد، آيا او عرب نبود؟!!! المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج2، ص201 ـ تاريخ الصغير للبخاري، ج1، ص34 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج2، ص121ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، 212 همه اين قضيه را نقل كردهاند. يك دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آنجا در وسط راه و يك دختر ديگر هم اينگونه در منزل خود. البته إبن ابي الحديد از استادش نقل ميكند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه نسبت به هبار بن اسود اينچنين كرد و كسي كه او را از شتر انداخت و فرزندش سقط شد، خون او را هدر كرد، اگر زنده بود و ميديد كه فرزندش حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را زدند و فرزند او سقط شده، با مهاجمين چه رفتاري ميكرد؟ همچنين قضيه زدن فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در كربلاء، آيا اينها عرب بودند، يا از ايران و چين و هند و آلمان و آفريقا رفته بودند كربلاء و فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را سر بريدند و أهل بيت و زنان و دختران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را كتك زدند، آيا اينها عرب نبودند؟ اين قضيه كاملا روشن و واضح است. مضافا اينكه ما قصد جسارت و اهانت به مقدسات أهل سنت را نداريم؛ ولي در كتابهاي معتبر أهل سنت آمده بر اينكه خليفه دوم موارد متعددي را نسبت به زنان انجام داد و مورد ضرب و شتم قرار داد؛ چه در دوران خلافتش و چه قبل از آن. در صحيح بخاري، جلد 3، صفحه 91 ميگويد: و قد اخرج عمر اخت ابي بكر حين ناحت. وقتي ابي بكر از دنيار رفت، عايشه براي او مراسم عزاداري و نوحه سرائي تشكيل داد. خليفه دوم آمد و گفت: كه اينها چه ميكنند؟ گفتند: براي ابوبكر عزاداري ميكنند. دستور داد كهام فروه، خواهر ابوبكر را بيرون آوردند و با شلاق او را مورد ضرب و شتم قرار داد. إبن حجر عسقلاني در كتاب فتح الباري شرح صحيح البخاري، جلد 5، صفحه 54 در ، در ذيل همين عبارت كوتاه بخاري ميگويد: وصله إبن سعد في الطبقات بإسناد صحيح من طريق الزهري عن سعيد بن المسيب، قال: لما توفي أبو بكر، أقامت عائشة عليه النوح، فبلغ عمر، فنهاهن، فأبين، فقال لهشام بن الوليد: أخرج إلي بيت أبي قحافة، يعنيام فروة، فعلاها بالدرة ضربات، فتفرق النوائح حين سمعن بذلك. وقتي ابوبكر از دنيا رفت، عايشه براي او مراسم عزاداري تشكيل داد. عمر شنيد اين را و نهي كرد از اين عزاداري. آنها مخالفت كردند و عزاداري كردند. عمر به هشام بن وليد دستور دارد كه برود خانه ابي قحافه وام فروه را بيرون بياورد. چند ضربه شلاق به او زد و زنان نوحه سرا و عزادار، با ديدن اين صحنه متفرق شدند. الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج3، ص209 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص614 ـ المصنف لعبد الرزاق، ج3، ص574 ـ عمده القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج12، ص259 همچنين بعد از مرگ خالد، زنان خالد براي او عزا گرفته بودند. خليفه دوم آمد: فجعل يخرجهن عليه و هو يضربهن بالدرة، فسقط خمار امرأة منهن، فقالوا: يا أمير المؤمنين! خمارها، فقال: دعوها و لا حرمة لها، حرمة لها. زنان را از مجلس عزاداري بيرون آورد و همه را با شلاق زد. حتي روسري يكي از زنها افتاد. گفتند: يا اميرالمؤمنين! روسري او افتاد. گفت: رها كنيد او را؛ او احترامي ندارد. المصنف لعبد الرزاق، ج3، ص577 موارد متعددي از جناب خليفه دوم نقل كردهاند كه حتي بعضي از اينها، خيلي صلاح نيست كه نقل كنيم. مسئله جالبي در اينجا است كه آقايان ميگويند زدن زن براي عرب، ننگ و عار بود، تا چه رسد به اينكه خليفه دوم بيايد و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را بزند، اين است كه از اين آقايان سوال داريم و إن شاء الله به اين سوال ما جواب بدهند: اين روايت كه در صحاح سته آمده، مثل مسند احمد و سنن إبن ماجه و حاكم نيشابوري هم ميگويد روايت صحيح است: از اشعث بن قيس نقل ميكند: عن الأشعث بن قيس أنه قال: ضفت عمر ليلة. فلما كان في جوف الليل قام إلي امرأته يضربها فحجزت بينهما. فلما آوي إلي فراشه قال لي: يا أشعث! احفظ عني شيئا سمعته من رسول الله صلي الله عليه و سلم. لا يسأل الرجل فيم يضرب امرأته، ... . يك شب مهمان خليفه دوم بودم. نيمه شب بود خليفه دوم بلند شد و همسرش را كتك زد و رفتم واسطه شدم بين آنها كه اين زن را از دست خليفه دوم نجات دهم. خليفه دوم وقتي رفت دوباره بخوابد، مرا صدا كرد و گفت:اي اشعث! روايتي را كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيدم، گوش كن. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: اگر يك مردي زنش را كتك بزند، كسي حق سوال ندارد. اميدواريم كه عزيزان جواب بدهند و نگويند كه فلاني هر روايتي را ميخواند. اين روايت را علماي بزرگ أهل سنت نقل كردهاند و حاكم نيشابوري ميگويد: هذا حديث صحيح الاسناد. المستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج4، ص175 ـ سنن إبن ماجه، ج1، ص639 ـ مسند احمد، ج1، ص20 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج7، ص305 ـ تفسير إبن كثير، ج1، ص504 آيا واقعا اين را از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند؟ آيا زدن همسر، حق مسلم مرد است و كسي حق اعتراض ندارد؟ اگر ما اين را امروز بياييم در جهان پر آشوب نقل بكنيم، آيا اين مردم، خصوصا خانم ها، به اسلام بدبين نميشوند؟ نميگويند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، پيامبر ضرب و شتم و خشونت نسبت به حقوق زنان بوده است؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه قرآن يكي از افتخارات او را اين ميداند: وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ سوره قلم/آيه4 يا: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ سوره آل عمران/آيه159 اين آقايان كه ميگويند زدن زن برخلاف غيرت عرب است، ما از اين روايات زياد داريم. اگر روزي اين آقايان خواستند از ما نقطه ضعف بگيرند، من بيش از 50 روايت سندهاي معتبر دارم از برخورد عربها با زنان، بويژه خليفه دوم. اينها رواياتي است كه در منابع معتبر أهل سنت آمده است. * * * * * * * سوالات بينندگان سوال اگر خداوند قادر بر همه چيز است و رحمان و رحيم است و ميتواند همه را هدايت كند، چرا بيشتر گمراه كرد و قفل بر دهان و ختم بر چشم گوش آنها زده است؟ جواب در مورد آيه: خَتَمَ اللَّهُ عَلَي قُلُوبِهِمْ وَ عَلَي سَمْعِهِمْ وَ عَلَي أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ سوره بقره/آيه7 اين عزيزمان بايد آيات متعدد را در نظر بگيرد و بعدا قضاوت كند. خداوند پيامبراني را ميفرستد براي هدايت مردم: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا سوره إنسان/آيه3 تمام انبياء مبعوث شدند براي همه مردم، نه براي عده اي. اين مردم هستند كه با انتخاب راه هدايت، به طرف خداوند حركت ميكنند و خداوند هم وعده داده كه: وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا سوره عنكبوت/آيه69 هر كس در مسير ما قرار بگيرد، ما هم از دست او ميگيريم و راههاي هدايت را به سوي او باز ميكنيم و امدادهاي غيبي را به او ميرسانيم و ... . از آن طرف هم، كساني كه راه گمراهي را بروند، خداوند با آنان هم اتمام حجت كرده است. وقتي آنها به اتمام حجت الهي اهميت نميدهند و از ياد خداوند غفلت ميكنند و با پيامبران مبارزه ميكنند و با اينكه يقين دارند اشتباه است، راه كفر را ميروند و انكار ميكنند آيات الهي را: وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا سوره نمل/آيه14 اينها: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَي سوره طه/آيه124 كساني كه از ذكر خداوند غافل ميشوند، ما براي آنها زندگي سختي قرار ميدهيم و روز قيامت آنها را كور محشور ميكنيم. اينهايي كه زياد گناه و به حرف پيامبران گوش نميدهند، به مرحلهاي ميرسند كه: خَتَمَ اللَّهُ عَلَي قُلُوبِهِمْ وَ عَلَي سَمْعِهِمْ وَ عَلَي أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ سوره بقره/آيه7 در اثر گناهان زياد، خداوند پرده بر روي قلب اينها ميكشد و راه هدايت براي آنها براي هميشه بسته ميشود. * * * * * * * سوال چرا ميگوييد كه دو عالم، فداي جان امام حسين (عليه السلام)؟ شما اختيار جان خود را داريد نه ديگران را. جواب من با توجه به اين نكته اين را ميگويم كه اگر تمام جهانيان در اختيار من باشد، همه اينها را فداي خاك پاي آقا حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) ميكنيم. من و جهانيان فداي حضرت سيد الشهداء (عليه السلام). اين را من از قول خودم ميگويم كه اگر جهانيان در اختيار من بودند، همه را فداي خاك زير پاي امام حسين (عليه السلام) و امام زمان (عليه السلام) ميكردم. ما به مردم جهان نميگوييم كه شما بياييد فدا شويد. معتقديم كه اگر جهانيان امام حسين (عليه السلام) را بشناسند، همان نظري را دارند كه ما داريم. اگر اينها اظهار علاقه نميكنند، بخاطر جهل آنها است. * * * * * * * سوال نظريه إبن تيميه در مورد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) چيست؟ جواب خود إبن تيميه صراحت دارد بر اينكه خليفه اول و خليفه دوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) وارد شدند و إبن تيميه اين را توجيه ميكند كه ورود آنها بخاطر اين بود كه ببينند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از بيت المال چيزي را در خانه نگه داشته است يا نه؛ تا آن را مصادره كنند و در اختيار مردم قرار بدهند. إبن تيميه تعبير ركيكي نسبت به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دارد، در منهاج السنه، جلد 4، صفحه 245 صراحتا ميگويد: و في فاطمه شعبة من النفاق. در حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، شعبهاي از نفاق بوده است. فاطمهاي كه آيه تطهير، به طهارتش شهادت داده است. در آيه مباهله، تنها زن شايسته اثبات نبوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) او را پاره تن خود و سيده نساء أهل الجنه ميداند. ولي آقاي إبن تيميه، ايدئولوژيك و نظريه پرداز وهابيت، آن جمله ركيك را در مورد او ميگويد. به طوري كه آقاي سقاف، از علماي بزرگ أهل سنت اردن، وقتي به اين عبارت إبن تيميه ميرسد، ميگويد: ابن تيميه ناصبي عدو لعلي. ناصبي و دشمن حضرت علي (عليه السلام) است. كتاب التنبيه، ص7 * * * * * * * سوال آيا درست است كه دختر حضرت علي (عليه السلام)، أم كلثوم، زن خليفه دوم شد يا خير؟ كه بعد از مرگ او، به همسري فرزندان جعفر طيار درآمد؟ جواب ما قبلا مفصل صحبت كرديم كه قضيه درست است يا نه. اما اينكه فرزندي از او داشت يا نه؟ با توجه به روايتي كه در منابع شيعه و أهل سنت آمده، معتقديم كه اگر اين صورت گرفته، خليفه دوم با أم كلثوم ازدواج رسمي نداشته است و وقتي خليفه دوم از دنيا رفت، حضرت علي (عليه السلام) آمد و أم كلثوم را در حاليكه باكره بود، به خانه خود برد. در كتاب المجدي في أنساب الطالبيين عمري، از نوبختي نقل ميكند. زرقاني مالكي در شرح مباحث لدنيين، جلد 7، صفحه 9 نقل ميكند. همچنين طبري وقتي اسم اولاد عمر را نقل ميكند، چيزي در اين زمينه ندارد. فقط نام أم كلثوم بنت جرول را ميآورد. اما اينكه همسر فرزندان جعفر شد، از دروغهاي شاخدار تاريخ است. إبن سعد در طبقات خود دارد: بعد از اينكه عمر از دنيا رفت، أم كلثوم با عون بن جعفر ازدواج كرد. بعد با برادرش محمد ازدواج كرد. بعد با برادرش عبدالله ازدواج كرد. الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج8، ص463 همه بدانيد كه فرزندان جعفر طيار، عون و محمد، حدود 6 سال قبل از قتل خليفه دوم، در جنگ شوشتر شهيد شدند. تمام منابع أهل سنت اين قضيه را آوردهاند. الإستيعاب لإبن عبد البرّ، ج3، ص1247 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج4، ص157 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج3، ص44 همه آوردهاند كه فرزندان جعفر، در سال 16 يا 17 هجري، در جنگ شوشتر به شهادت رسيدهاند. مگر اينكه بگوييم بعد از قتل عمر، اينها زنده شدند و با أم كلثوم ازدواج كردند. از اين خنده آورتر اين است كه ميگويند أم كلثوم بعد از قتل محمد، با برادر محمد، عبدالله، شوهر زينب (سلام الله عليها) ازدواج كرده است. اين آقايان بايد معين ميكردند كه عبدالله كه آمد با أم كلثوم ازدواج كرد، حضرت زينب (سلام الله عليها) را هم داشت، يعني دو تا خواهر را با هم گرفت؛ يا نه، حضرت زينب (سلام الله عليها) را طلاق داد و أم كلثوم را گرفت يا بعد از رحلت حضرت زينب (سلام الله عليها) با أم كلثوم ازدواج كرد. اي كاش اين مسائل را روشن ميكردند. * * * * * * * سوال (آقاي مراد زهي) بحث نوشاندن شربت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است در بيماري ايشان. مذكور است كه در آن جلسه تعداد زيادي از جمله أزواج ايشان و عموي ايشان عباس هم حضور داشتند. اينكه أزواج پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) او را مسموم كنند، مگر ممكن است در جمع چند نفري و با حضور عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، به او شربت مسموم بخورانند. چنين برداشتي خارج از عقل و منطق است. اينكه شما گفتيد نميشود كه اثر زهر بعد از چند سال نمايان شود و مسموم شود، علم خلاف اين را ثابت كرده و ميبينيد كه اثرات بمباران هيروشيما و بمبهاي سمي عراق هنوز هم باقي است. جواب آقاي هدايتي: سم چيزي است كه انسان ميخورد و سريعا اثر ميگذارد. شما نمونه دومي را بياوريد كه اثرش را چند سال بعد گذاشته باشد. تا ما قبول كنيم كه سمي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در روز خيبر خوردند، اثرش را چهار سال بعد گذاشته است. جواب آقاي حسيني قزويني اين عبارت حديث اللدود را آقاي بخاري در صحيح بخاري در قسمت ديات و باب قصاص آورده و ميگويد: عن عائشة رضي الله عنها قالت لددنا النبي صلي الله عليه وسلم في مرضه فقال لا تلدوني فقلنا كراهية المريض للدواء فلما أفاق قال لا يبق أحد منكم الا لد غير العباس فإنه لم يشهدكم. وقتي به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) اشاره كردند كه به تو دارو ميدهيم، پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: به من دارو ندهيد. دارو به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) دادند و او از هوش رفت. وقتي به هوش آمد، تمام كساني را كه در خانه بودند، غير از عباس كه هنگام خوراندن دارو در خانه نبود و شاهد قضيه نبود، همه را قصاص كرد. صحيح البخاري، ج8، ص40، كتاب الديات آيا امر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، دلالت بر وجوب دارد يا خير؟ در حاليكه آيه قرآن ميگويد: «وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي (نجم/3)» چرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) همه را قصاص كرد؟ اگر كار آنها درست بود، چرا همه آنها را قصاص كرد؟ اين را جواب دهيد. جواب آقاي مراد زهي كلمه غير، استثناء است و عباس از آن مجموعه مستثناء شده است. اين استثناء زماني درست است كه عباس حضور داشته باشد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بخاطر محبتي كه به عباس داشتند او را استثناء كردند و معني ندارد كه عباس در خارج از منزل باشد و بقيه كه برخلاف دستور پيامبر آن شربت را خوراندند، قصاص شدند و عباس قصاص نشد. مطلب ديگر اينكه «وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي (نجم/3)» مربوط به احكام شرعي است و هر گفته و امر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه واجب نيست. گاهي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) پيشنهاد ميكردند و درخواست ميكردند و برخي هم عمل نميكردند و احكام شريعت نبود. قرآن ميگويد: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ (كهف/110)» من مانند شما بشر و انسان هستم و از مقتضيات و طبايع بشري برخوردار هستم. آن حالت بيماري هم همينگونه بود. آن أزواج هم بخاطر دلسوزي به بيمار، آن دارو را خوراندند. زندگي چندين ساله أزواج پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با او، خودش دليل بر آن است كه آنها دلسوزي داشتند و قصد بدي نداشتند و نبايد اينگونه كه شما ميگوييد مطرح كرد. جواب آقاي حسيني قزويني در قضيه لدود كه به زور در گلوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دارو ريختند: اولا: خلاف دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود. ما اگر بياييم امر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را امر إباحهاي بگيريم، خلاف ظاهر است. در علم اصول، آقايان گفتهاند كه اصل اوليه در اوامر، وجوب است. اقوال علماي أهل سنت را در حديث قرطاس، مفصل آوردهايم. مگر اينكه ما قرينهاي بر اباحه داشته باشيم. مضافا اينكه، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اگر امرش اباحهاي بود، چرا آنها را قصاص كرد؟ اگر اينها واقعا هدفشان از ريختن دارو به حلقوم پاك رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)، مثلا دلسوزي بود، بايد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از آنها تشكر ميكرد. حال آنكه دستور داد تمام اينها را بخوابانيد و در گلويشان همان دارويي را كه به من دادند را بريزيد. ثانيا: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله): وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي سوره نجم/آيه4ـ3 بود. تمام بزرگان أهل سنت در اين زمينه اتفاق نظر دارند بر اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: فوالذي نفسي بيده ما خرج من فيه الا حق. قسم به خدايي كه جان من در دست اوست، از دهان من جز حق بيرون نميآيد. مسند احمد، ج2، ص162 ـ تهذيب الكمال مزي، ج31، ص32 ـ جامع بيان العلم، ج1، ص71 ـ سنن ابي داود، ج2، ص176 ـ مستدرك حاكم، ج1، ص106 ـ مصنف إبن ابي شيبه، ج6، ص229 بزرگان أهل سنت مانند فخر رازي و ديگران، اتفاق نظر دارند بر اينكه اين آيه، نشانگر اين است كه تمام گفتار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، چه مربوط به سيره و اخلاق او و چه مربوط به گفتار و قرآن و سنت باشد، از زبان او چيزي خلاف حق خارج نميشود. * * * * * * * سوال شنيدهام كه آقاي عمر به يكي از سربازان خودش كه با يك خانم مسيحي ازدواج كرده بود، دستور داد تا او را طلاق دهد، و گرنه او را ميكشد. آيا اين درست است؟ جواب اين مطلب سند درست و حسابي ندارد. البته مانند و مشابه اين، در مورد خليفه دوم نقل شده است از أهل سنت. مانند اينكه روزي عمر يك خانمي را احضار كرد. آن خانم هم موقع آمدن، از ترس عمر، فرزند خود را سقط كرد. مصنف عبد الرزاق، ج9، ص458 ـ كنزالعمال متقي هندي، ج5، ص84 حتي فقهاي أهل سنت هم طبق اين فتوا دادهاند كه اگر يك حاكم اسلامي، يك خانمي را احضار كند و آن خانم از ترس، بچهاش را سقط كند، آيا ديهاش بر عهده حاكم است يا خير؟ المغني لإبن قدامه، ج9، ص579 ـ المجموع للنووي، ج19، ص11 همچنين عبد الرزاق، استاد بخاري در المصنف نقل ميكند كه روزي خليفه دوم رد ميشد و ديد كه بوي خوشي از ناحيه زنان ميآيد. گفت اگر بدانم چه كسي بوي خوش استعمال كرده است، او را مورد ضرب و شتم قرار ميدهم. فبلغني أن المرأة التي كانت تطيبت بالت في ثيابها من الفرق (الخوف) المصنف لعبد الرزاق، ج4، ص374 آن زن هم از ترس آقاي عمر لباسش را خيس كرد. اينها مباحثي است كه موجود است و آقايان هم مدعي نيستند كه خلفاء معصوم هستند. برخي از مباحث كه مطرح ميشود و درست نيست، به صلاح نيست. * * * * * * * سوال: شنيدهام كه جناب عمر دختر خود را قبل از اسلام زنده به گور كرده است. آيا صحت دارد؟ جواب اين مطلب را شنيدهام كه وقتي عمر وارد محضر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شد، ديد يك دختري روي زانوي اوست. به او گفت كه اگر اسلام چند سال زودتر ظهور كرده بود، ما صاحب دختران بيشتري بوديم. اشاره بر اينكه اين قضيه در گذشته عام البلوي بوده است. حالا اينكه آيا خود خليفه دوم هم اينكار را كرده است يا نه؟ بنده خودم تاكنون هيچ مطلبي را در اين زمينه نديدهام. اگر مطلبي را آقايان ديدهاند، اعلام كنند تا بررسي سندي شود. * * * * * * * سوال زمزمههايي در تخريب قبر أبو لؤلؤ در كاشان است كه شنيده شده برخي مراجع هم تائيد كردهاند اين مسئله را. آيا اين حقيقت دارد؟ چرا شما در برابر اين امر سكوت كردهايد؟ جواب آقاي هدايتي: بنده قبلا هم گفتهام كه بر فرض هم اگر آنجا قبر أبو لؤلؤ معروف هم نباشد، به عنوان آثار باستاني بايد حفظ شود و نبايد تخريب شود. آقاي حسيني قزويني: تائيدي كه از سوي مراجع باشد، من تابحال نشنيدهام. اما از عزيزان بيننده تقاضا دارم كه مباحث اساسي و شبهاتي كه الان در جهان عليه شيعه مطرح ميشود و عقائد برخي جوانان را متزلزل ميكند، آن مباحث كلان را جواب بدهيم و به مسائل جزئي نپردازيم. ما تابع رأي مراجع عظام تقليد هستيم و اگر دستور دادند كه اين قبر تخريب شود، بايد انجام شود و ما تابع هستيم. تاكنون در اين زمينه بنده هيچ عكس العملي نشنيدهام از مراجع؛ نفيا يا اثباتا. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزوييني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: فريدون -
تاريخ: 19 مرداد 87 - 00:00:00
آقاي دکتر سلام ؛ پاسخ به سوالات وشبهات امر مفيدي بوده است که جنابعالي انجام داده ايد ولي ازشما سوالي دارو خواهشمنداست پاسخ ما را هم واضح بنويسيد . دوست عزيز هموطن گرامي آيا ايجاد اختلاف رويه شماست آيا اذهان را مشوش کردن ومردم را از توجه به خدا دور کردن مسلک ومرام شماست که نيست . دوست عزيز در دين مسيح هم اختلافاتي هست وشعباتي باز شده است ولي چرا بايد از آب گل آلود ماهي بگيريد بيايد تقويت اصل که خدا باشد وقرآن ورسولش را در دستورکار خود داشته باشيد من تنها باشما نيستم آنهايي هم که در ميان اهل سنت هستند و باعث اختلاف مي شوند روي سخن من نيز با آنان است تو را به خدا ديد و نگرش خود را وسيع کرده توجه به بعضي موارد شما را از خدا و قرآن وسنت رسول خدا دور نسازد . |
2 |
نام و نام خانوادگي: حسين اسيري -
تاريخ: 07 مهر 87 - 00:00:00
برادر عزيز - فريدون - حديث صحيح ميكه كه دين من به 73 فرقه تقسيم خواهند شد همه كي در آتش وفقط يكي در بهشت خواهد بود ويكي از دلائل اثبات حقانيت شيعه همين مظلوميت حضرت زهراء سلام الله عليها است وبيان حقائق اصلا تفرقه نيست تفرقه آن است كه عالم مشهور سني يا وهابي ومفتي شماره 2 عربستان بن جبرين صريحا ميكه شيعه كافرند !! ميتونيد مراجعه كنيد : ك . اللؤلؤ المكين من فتاوي الشيخ بن جبرين : ص39 - 25 |
3 |
نام و نام خانوادگي: حسين -
تاريخ: 25 مرداد 89 - 12:00:10
سايت خوبي داريد |