* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 04 تير 1389 | تعداد بازديد: 5925 | |
اميرالمومنين (عليه السلام) - مولود کعبه | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: أمير المؤمنين (عليه السلام)، مولود كعبه شبكه سلام: 27 تير 1387 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي در كتب علما و دانشمندان شيعه، اتفاق نظر بر اين مطلب است كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه پا به عرصه وجود نهادند و 3 روز هم در آنجا بودند. سوال من اين است كه آيا در كتب أهل سنت، در اين زمينه سند صحيحي داريم؟ استاد حسيني قزويني در مخزن لا يموت، دردانه علي است در كون و مكان، امير فرزانه علي است در كعبه قدم نهاد، تا بر همه كس معلوم شود كه صاحب خانه علي است همانطوري كه جنابعالي اشاره كرديد، ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه، از مسائلي است كه در ميان شيعه، مورد اتفاق و اجماع است. مرحوم شيخ مفيد (ره) در كتابهاي متعدد خود دارد كه: لم يولد قبله و لا بعده مولود في بيت الله سواه، إكراما من الله جل اسمه بذلك و إجلالا لمحله في التعظيم. قبل و بعد از حضرت علي (عليه السلام)، احدي در درون بيت الله الحرام چشم به جهان نگشود و اين يك عنايتي بود از خداوند براي أمير المؤمنين (عليه السلام). مصنفات شيخ مفيد (ره)، ج14، ص461 ـ مسار الشيعة، ج7، ص59 ـ الارشاد، ج1، ص5 از منظر علماي أهل سنت عبارتي را حاكم نيشابوري ـ متوفاي 405 هجري و معاصر با شيخ مفيد (ره) ـ در مستدرك، جلد 3، صفحه 483 دارد و ميگويد: فقد تواترت الاخبار ان فاطمة بنت أسد ولدت أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة. روايات متواتري است كه فاطمه بنت اسد، حضرت علي (عليه السلام) را در درون كعبه به دنيا آورده است. روايت تواتر، از ديدگاه أهل سنت، به منزله قرآن است. يعني اگر كسي روايت متواتر را انكار كند، گويا آيهاي از آيات قرآن را انكار كرده است. اين سخن از يك شخصيت برجسته أهل سنت است به نام حاكم نيشابوري كه ذهبي در حق او ميگويد: امام المحدثين: پيشواي محدثين است. تذكره الحفاظ ذهبي، ج3، ص1093 ابو الفداء كه از شخصيتهاي رجال شناس أهل سنت است، ميگويد: امام أهل الحديث في عصره. حاكم نيشابوري، پيشواي أهل حديث در عصر خويش بوده است. المختصر في احوال البشر، حوادث 405 آقاي خير الدين زركلي، كه از بزرگان وهابي است، در كتاب الاعلام، جلد 6، صفحه 227 در شرح حال حاكم نيشابوري ميگويد: من اكابر حفاظ الحديث و هو اعلم الناس بصحيح الحديث و تنجيزه عن سقيمه. از بزرگترين حافظان حديث است. عالم ترين انسانها است به حديث است و حديث ناصحيح است. طبقات الشافعيه للسبكي، ج4، ص155 ـ وفيات الأعيان لإبن خلّكان، ج3، ص408 ـ شرح مواهب اللدنيه للزرقاني ، ج1، ص302 ـ جامع الأصول لإبن أثير، ج1، ص92 اينها از آقاي حاكم نيشابوري، به عنوان يك رجل علمي و برجسته، هم در ميدان علم حديث و هم در ميدان رجال تعبير ميكنند. ايشان ميگويد روايات متواتر داريم بر اينكه حضرت علي (عليه السلام) در درون كعبه به دنيا آمده است. همچنين آقاي حافظ گنجي ـ كه از علماي شافعي مذهب است و متوفاي 658 هجري ـ ميگويد: ولد أمير المؤمنين علي بن أبي طالب بمكه في بيت الله الحرام ليله الجمعه لثلث عشرة ليلة خلت من رجب سنة ثلثين من عام الفيل و لم يولد قبله و لا بعده مولود في بيت الله الحرام سواه إكراما له بذلك و إجلالا لمحله في التعظيم علي بن ابيطالب در شب جمعه 13 رجب در درون بيت الحرام به دنيا آمد. جز علي، نه قبل از او و نه بعد از او، تا بحال در تاريخ، كسي در درون كعبه به دنيا نيامده است. كفاية الطالب، ص407 حاجي خليفة، صاحب كشف الظنون، از گنجي شافعي به شيخ الحافظ تعبير ميكند. كشف الظنون، ج2، ص1497 عمر رضا كحاله ـ از علماي معاصر أهل سنت ـ، از آقاي گنجي شافعي، با عظمت ياد ميكند و او را از فضلا به حساب ميآورد و از آثار او كفاية الطالب را ميشمارد. نفر سوم آقاي دهلوي است. چندين نفر به نام دهلوي داريم. يكي شاه ولي الله دهلوي است و يكي هم عبد العزيز دهلوي، صاحب كتاب التحفة الإثني عشرية في الرّد علي الشيعة است كه در حقيقت فحشنامهاي است عليه شيعه؛ كه مرحوم مير حامد حسين (ره) در عبقات، جواب دندانشكني داده كه تاكنون كسي نسبت به جوابهاي ايشان، پاسخي نتوانسته بدهد. احمد بن عبد الرحيم، پدر ايشان است و معروف به شاه ولي الله دهلوي، متوفاي 1176 است كه در كتاب إزالة الخفاء، جلد 2، صفحه 251 قضيه ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه را مطرح ميكند و به عنوان يك امر قطعي و مسلم محسوب ميكند: تواترت الأخبار إن فاطمة بنت أسد ولدت أمير المؤمنين عليا في جوف الكعبة فإنه ولد في يوم الجمعة ثالث عشر من شهر رجب بعد عام الفيل بثلثين سنة في الكعبة و لم يولد فيها أحد سواه قبله و لا بعده. نفر چهارم، جناب آلوسي، متوفاي1270 است كه تا حدودي براي بينندگان به ويژه أهل سنت و وهابيت، چهره شناخته شده است. بنابر آنچه كه خود خيرالدين زركلي ترجمه ميكند، ميگويد: كان سلفي الاعتقاد، مجتهدا، تقلد الافتاء ببلده سنة 1248 آلوسي از نظر اعتقاد، وهابي و سلفي است. مفتي شهرش در سال 1248 بود. الاعلام، ج7، ص176 همين جناب آلوسي، وقتي به قضيه ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در كعبه ميرسد، ميگويد: كون الامير كرم الله وجهه ولد في بيته، امر مشهور في الدنيا و ذكر في كتب الفريقين السنه و الشيعه ... و لم يشتهر وضع غيره كرم الله وجهه كما اشتهر وضعه بل لم تتفق الكلمة عليه. اينكه أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه به دنيا آمده است، شهرت جهاني دارد و در كتابهاي شيعه و سني آمده است. غير از أمير المؤمنين (عليه السلام)، براي كسي همچنين اتفاق نظري نيست كه در درون كعبه به دنيا آمده باشد. آلوسي در شرح الخريدة الغيبية في شرح القصيدة العينية، لعبد الباقي أفندي العمري، ص15 همچنين آقاي عقاد، كه از شخصيتهاي برجسته و معاصر مصري است و مورد تائيد تمام مذاهب اسلامي، حتي وهابيت است ـ غير از آندسته از وهابيت كه برايشان ناخوش است ـ ايشان در كتاب عبقرية الامام علي (عليه السلام)، جلد 7، صفحه 43 چاپ بيروت ميگويد: ولد علي في داخل الكعبة و كرم الله وجهه عن السجود لأصنامها، فكأنما كان ميلاده ثمة إيذانا بعهد جديد للكعبة و للعبادة فيها و كاد علي أن يولد مسلما، بل لقد ولد مسلما علي التحقيق إذا نحن نظرنا إلي ميلاد العقيدة و الروح، لأنه فتح عينيه علي الإسلام، و لم يعرف قط عبادة الأصنام، فهو قد تربي في البيت الذي خرجت منه الدعوة الإسلامية. حضرت علي (عليه السلام) در درون كعبه به دنيا آمد و خداوند بر أمير المؤمنين (عليه السلام) كرم كرد بر اينكه در برابر بتهاي كعبه سجده نكند. گويا ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه، يك عهد و ميثاق جديدي براي كعبه و عبادت در پيرامون كعبه است. روزي كه أمير المؤمنين (عليه السلام) به دنيا آمد، قطعا مسلمان به دنيا آمد. زيرا چشمهاي حضرت علي (عليه السلام) بر اسلام گشوده شد و كوچكترين حركتي كه به سوي اصنام برود، از او مشاهده نشد. حضرت علي (عليه السلام) تربيت يافته دودماني است كه خورشيد اسلام از آن دودمان (نبي مكرم صلي الله عليه و آله) طلوع كرده است. تذكره الخواص سبط إبن جوزي، ص7 ـ فصول المهمه اين صباغ مالكي، ص14 ـ سيره نبوي حلبي، ج1، ص150 ـ شرح شفاي شيخ علي، ج1، ص151 ـ اوائل كتاب مفتاح النجاة بدخشي ـ نور الابصار شبلنجي، ص76 ـ كفاية الطالب، ص37 همه اينها، قضيه ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) را در درون كعبه، به عنوان يك امر مسلم و قطعي بيان كردهاند. * * * * * * * آقاي هدايتي سوال بعدي من درباره اين است كه در كتب شيعه مطلبي آمده دال بر اينكه جناب أبو طالب (عليه السلام) بعد از آنكه أمير المؤمنين (عليه السلام) به دنيا آمد و پس از 3 روز فاطمه بنت اسد، در حاليكه اين كودك نوراني در آغوش داشت و ديوار دوباره شكاف برداشت و از كعبه خارج شدند و كودك را در آغوش پدرش نهاد. أبو طالب شعري سرود و از خداوند تبارك و تعالي طلب كرد كه اسمي براي اين نوزاد انتخاب كند. به جهت اينكه اين فرزند داخل خانه خدا به دنيا آمده است. بعد هاتفي نداد داد: خصصتما بالولد الزكي و الطاهر المنتجب الرضي يا أهل بيت المصطفي النبي خصصتم بالولد الزكي إن اسمه من شامخ العلي علي اشتق من العلي اين در كتب شيعه آمده است. سوال من اين است كه در كتب أهل سنت مدركي داريم كه اسم أمير المؤمنين (عليه السلام) حضرت علي (عليه السلام) را خداوند انتخاب كرده باشد يا خير؟ استاد حسيني قزويني در اين رابطه اين قضيه در منابع شيعه به صورت مستفيض آمده كه نام آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) از ناحيه خداوند (جلت عظمته) معين شده است. از ميان علماي أهل سنت، حافظ گنجي ـ كه از شخصيتهاي مورد تائيد بزرگان است ـ در كتاب كفايه الطالب، صفحه 406 نقل ميكند: وقتي أبو طالب (عليه السلام) وقتي قضيه ورود فاطمه بنت اسد به درون كعبه را شنيد، (3 شبانهروز نقل محافل مكه بود) در همان ابتدا كه فاطمه بنت اسد بيرون آمد از شكاف كعبه، بنا بر نقلي، قنداقه را به دست أبو طالب (عليه السلام) داد و ايشان در كنار كعبه، روي به خداي عالم كرد و عرضه داشت: يا رب هذا الغسق الدجي و القمر المنبلج المضي بين لنا من أمرك الخفي ماذا تري في اسم ذا الصبي اي خداوند تاريكي و آفتاب و ماه! از آن امر و الطاف خفي خود بر ما روشن نما كه ما اسم اين كودك را چه بگذاريم. قال فسمع صوت هاتف يقول : يا أهل بيت المصطفي النبي خصصتم بالولد الزكي إن اسمه من شامخ العلي علي اشتق من العلي جناب أبو طالب (عليه السلام) شنيد صداي هاتفي را كه ميگويد: اي دودمان مصطفاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، خداوند اين نوزاد تازه را ويژه شما گرداند. نام او از ناحيه خداوند است و او علي است كه مشتق شده از نام خداوند. اين را آقاي قندوزي حنفي هم در كتاب ينابيع المودة، جلد 2، صفحه 306 نقل ميكند و ميگويد: فسر أبو طالب سرورا عظيما و خر ساجدا لله تبارك و تعالي و عق بعشرة من الإبل و كان اللوح معلقا في بيت الحرام يفتخر به بنو هاشم علي قريش حتي غاب زمان قتال الحجاج إبن الزبير. أبو طالب (عليه السلام) از اين قضيه (انتخاب نام علي از طرف خداوند) بسيار شادمان شد. و در برابر خداوند سجده كرد و 10 شتر براي أمير المؤمنين (عليه السلام) عقيقه كرد. اين شعر أبو طالب (عليه السلام) و صداي هاتف قضيه در لوحي نوشته شد و در خانه خدا آويزان بود و بني هاشم بر قريش فخر فروشي ميكردند از اين جهت، تا اينكه اين لوح در زمان جنگ حجاج با إبن زبير به سرقت رفت. البته جناب إبن شهر آشوب ـ كه از علماي بزرگ شيعه است و مورد تائيد تمام علماي أهل سنت، حتي إبن حجر عسقلاني در كتاب لسان الميزان از إبن شهر آشوب مفصل نقل ميكند و ديگران هم به قول إبن شهر آشوب استناد ميكنند ـ، ايشان در مناقب آل ابيطالب، جلد 2، صفحه 23 ميگويد: وقتي أبو طالب (عليه السلام) قنداقه أمير المؤمنين (عليه السلام) را به دست گرفت، عرضه داشت: يا رب ذا الغسق الدجي و القمر المبتلج المضي بين لنا من حكمك المقضي ما ذا تري في اسم الصبي قال: لجأ شئ يدب علي الأرض كالسحاب حتي حصل في صدر أبي طالب، فضمه مع علي إلي صدره؛ فلما أصبح إذا هو بلوح أخضر فيه مكتوب: يك چيزي شبيه ابر در آسمان پديدار شد و تا نزديك سينه أبو طالب (عليه السلام) قرار گرفت و وقتي اين ابر كنار رفت، ديد يك لوح سبزي است كه در او نوشته شده است: خصصتما بالولد الزكي و الطاهر المنتجب الرضي فإسمه من شامخ العلي علي اشتق من العلي قال: فعلقوا اللوح في الكعبة و ما زال هناك حتي أخذه هشام بن عبد الملك. اين لوح را از كعبه آويزان كردند. تا اينكه هشام بن عبدالملك (با آن عداوتي كه نسبت به أهل بيت (عليهم السلام) داشت) آن را برداشت و بعد از او ديگر كسي اين لوح را مشاهده نكرد. * * * * * * * آقاي هدايتي مهمترين شبهاتي كه مخالفان، در رابطه با ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) مطرح كردهاند، چيست؟ استاد حسيني قزويني معمولا آنچه كه در تاريخ محرز است، مطالب متعددي مطرح شده؛ از جمله قضيه زير سوال بردن ايمان أبو طالب (عليه السلام) خصوصا از طرف وهابيت و إبن تيميه كه سرمايه گذاري سنگيني كردهاند روي اين شبهه. إن شاء ا... سر فرصت، عبارتهاي تند و دور از مباني اسلامي إبن تيميه را نقل ميكنيم. نكته ديگر اينكه بني اميه تلاش ميكردند تا آنچه كه براي أمير المؤمنين (عليه السلام) فضيلت است را يا به نوعي زير سوال ببرند يا براي ديگران هم شبيه سازي بكنند. در اينجا، إبن ابي الحديد معتزلي نقل ميكند كه برخي ميخواهند ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه را كه يك قضيه منحصر بفرد است را بگويند كه درباره حكيم بن حزام هم وارد شده است. لذا ميبينيم كه بعضي از اينها ميگويند كه آنكسي كه در كعبه متولد شده است حكيم بن هزام بوده است. يا اگر بخواهيم تعديل قائل شويم، بايد بگوئيم كه دو نفر در درون كعبه به دنيا آمدند. بينندگان عزيز اين را دقت كنند بر اينكه خود حكيم بن حزام، در سال فتح مكه مسلمان شده است و از مؤلفة قلوبهم است و به تعبير أمير المؤمنين (عليه السلام) در نهج البلاغه، خطبه 16: قسم به خدايي كه بشر را آفريد و دانه را شكافت، آنهايي كه در سال فتح مكه، اظهار اسلام كردند، مسلمان نشدند، بلكه لقلقه زبان بود و اينها كفر را در نهان خود مخفي كردند تا روزي كه يار و ياور و انصاري براي پياده كردن اهداف كفري خود پيدا كنند. در قضيه جنگ صفين هم ميفرمايد: امروز همان روزي است حفرههاي نهان در دل مسلمانان فتح مكه به منصه ظهور رسيده است. پس آقاي حكيم بن حزام تا سال 8 هجري، بت پرست و كافر بوده است. ثانيا مشخص است كه ايشان، پسر عموي زبير است و تلاش دودمان بني اميه و هواداران زبير بر اين بود كه براي او مقام تراشي كنند. الإصابه، ج1، 349 ـ الإستيعاب، ج1، ص320 طبري ميگويد: انه كان عثمانيا او عثماني مسلك بوده در غزوات و جنگهايي كه أمير المؤمنين (عليه السلام) داشت، او را ياري نكرد. قاموس الرجال، ج3، ص387 علامه بزرگوار سيد جعفر مرتضي عاملي (ره) كه از شخصيتهاي كم نظير جهان تشيع است، كتابي دارد به نام الصحيح من سيرة النبي كه به عقيده من در اين 15 قرن، در تاريخ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، كتابي مانند اين نوشته نشده است و اين كتاب، بي نظير و گرانسنگ است. تاريخ رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را از مورخان شيعه و سني، با تحقيقات عميق و گسترده مطرح كرده است. در جلد 2، صفحه 160 اين كتاب، وقتي اين قضيه را نقل ميكند از سيره حلبي كه نقل ميكند از اسد الغابه، جلد 2، صفحه 40، بعد از كتاب تاريخ الخميس، جلد 1، صفحه 279 ميآورد بر اينكه: اينها در تلاش هستند كه مولودين در كعبه را دو نفر قلمداد كنند. اين مشخص است وقتي حاكم نيشابوري، آن شخصيت برجسته أهل سنت ميگويد: فقد تواترت الاخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة. روايات متواتري است كه فاطمه بنت اسد، أمير المؤمنين علي (عليه السلام) را در درون كعبه به دنيا آورده است. مستدرك حاكم، ج3، ص483 همچنين شخصيتهاي ديگر از أهل سنت را خوانديم كه قبل و بعد از حضرت علي (عليه السلام)، هيچ موجودي در درون كعبه به دنيا نيامده است. برخي روحيه نفاق دارند و تاب و تحمل فضائل و مقامات منحصر بفرد أمير المؤمنين (عليه السلام) را ندارند و دنبال اين هستند كه فضيلتتراشي كنند براي كساني كه مخالف أمير المؤمنين (عليه السلام) بودند. * * * * * * * آقاي هدايتي بعضي از احاديث فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام)، كه در كتب أهل سنت است را براي ما بيان كنيد. همچنين تلاشهايي را كه بني اميه و هم كيشان آنها براي مبارزه با فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام) كردهاند و نقشههاي شومي كه اينها در اين عصر طراحي كردهاند و در حال اجرا است را بيان كنيد. استاد حسيني قزويني در رابطه با فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام) بايد اعتراف كنيم: كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست شِكر كنم سر انگشت، صفحه بشمارم اگر كسي فقط به كتب أهل سنت نگاه بياندازد، مينگرد كه أمير المؤمنين (عليه السلام) در جايگاهي است كه با ديگران قابل مقايسه نيست. خود آقاي احمد بن حنبل ـ رئيس حنابله، كه آقايان وهابي مدعي هستند پيرو مذهب حنبلي هستند ـ صراحت دارد: ما لأحد من الصحابه من الفضائل بالاسانيد الصحاح مثل ما لعلي رضي الله عنه. براي هيچ احدي از صحابه، فضائلي كه با سندهاي صحيح براي حضرت علي (عليه السلام) ثابت شده است، براي آنها ثابت نشده است. مناقب احمد بن الحنبلي، ص163 ـ مستدرك حاكم، ج3، ص107 ـ الإستيعاب لإبن عبدالبر، ج3، ص51 اين شهادت رسا و گويايي است از آقاي احمد بن حنبل براي فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام). اين نكته را داخل پرانتز اشاره كنم كه اگر بنا باشد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) خليفه بعد از خود را معين نكرده باشد و ما بخواهيم فردي را كه افضل و اعلم و برترين امت است براي خلافت انتخاب كنيم، قرعه، غير از نام حضرت علي (عليه السلام) به نام كسي ديگر در نخواهد آمد. مگر اينكه مثل إبن ابي الحديد شافعي بگوئيم: الحمدلله الذي قدم المفضول علي الفاضل. مقدمه كتاب شرح نهج البلاغه إبن ابي الحديد معتزلي، ج1 نكته ديگر را كه در جلسات قبلي هم عرض كردم، آقاي سيوطي ـ كه از استوانههاي علمي أهل سنت است ـ و إبن عساكر از إبن عباس نقل ميكنند و ميگويند: نقلت في علي ثلاث ماة آية در حق علي، 300 آيه در قرآن نازل شده است. تاريخ دمشق، ج42، ص364 ـ تاريخ الخلفاء سيوطي، ص171 ـ الصواعق المحرقه إبن حجر مكي، ص196 نكته جالبي كه ميخواهم عرض كنم از قول عبدالله بن عمر است ـ كسي است كه با أمير المؤمنين (عليه السلام) بيعت نكرد و بعد از شهادت أمير المؤمنين (عليه السلام) پشيمان بود كه چرا با او بيعت نكرد و در جنگها او را كمك نكرد ـ . از او سوال كردند: در بين صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، كداميك افضل هستند؟ ايشان ميگويد: قال: عبد الله بن عمر إنا إذا عددنا قلنا: أبوبكر و عمر و عثمان. فقال له رجل: يا أبا عبدالرحمن فعلي؟ قال إبن عمر: ويحك علي من أهل البيت لا يقاس بهم، علي مع رسول الله في درجته إن الله يقول: (و الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم) ففاطمة مع رسول الله في درجته و علي معهما. وقتي ما صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ميشمرديم، ميگفتيم كه اولين اينها ابوبكر است و بعد از او عمر و بعد از او عثمان است. مردي به إبن عمر گفت: كه پس علي چه شد؟ إبن عمر گفت: واي بر تو، علي از أهل بيت است و قابل قياس با هيچكس نيست. علي هم درجه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. شواهد التنزيل للحسكاني، ج2، ص270، ح 903 و 904 ـ ينابيع المودة قندوزي حنفي، ج1، ص177 نكته پاياني در اين رابطه، اين است كه امام ادبيات عرب، خليل بن احمد ـ كه بنيانگزار ادبيات عرب است ـ درباره حضرت علي (عليه السلام) از او سوال كردند كه نظرت درباره او چيست؟ گفت: و ما ذا أقول في رجل أخفت أوليائه فضائله خوفا، و أخفت أعداؤه فضائله حسدا، و شاع له بين ذين ما ملأ الخافقين. من چه بگويم در حق مردي كه دوستانش از ترس دشمن، فضائل او را پنهان كردهاند و جرأت بازگو كردن فضائل او را نداشتند و دشمنانش هم از روس حسد، فضائل او را مخفي كردند. با اين همه، به قدري فضائل او منتشر شد كه شرق و غرب عالم را فرا گرفت. إحقاق الحق، ج4، ص1 ـ كشف الغطاء، ص13 ـ كشف اليقين، ص23 ـ مقدمه ارشاد القلوب، ص209 البته در برخي كتب، اين عبارت را به جناب شافعي ـ رئيس مذهب شافعي ـ نسبت ميدهند. با توجه به اين قضايا، كه احاديث فضائل حضرت علي (عليه السلام) واقعا بي شمار است و اگر انسان به لفظ جلاله قسم بخورد، فضائل و مناقب حضرت علي (عليه السلام) با عقل بشري قابل درك نيست و با علوم بشري قابل شمارش نيست. ولي دودمان بني اميه آمدند در كنار فضائل أهل بيت (عليهم السلام) و حضرت علي (عليه السلام)، يك سري فضيلت سازي كردند. من چند نمونه را اشاره ميكنم و توضيح بيشتر را به فرصتي ديگر موكول ميكنم: حديث ثقلين اين حديث در خود صحيح مسلم و سنن ترمذي، ولو به صورت ناقص آمده است: إني تارك فيكم ما إن تمسكتم لن تضلوا بعدي، الثقلين أحدهما أعظم من الآخر، كتاب الله حبل ممدود من السماء إلي الأرض و عترتي أهل بيتي و لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض. ابن حجر مكي ميگويد: 30 تن از صحابه، در كتابهاي معتبر، حديث ثقلين را مطرح كردهاند. الصواعق المحرقه، ص122 جناب الباني ـ كه از ليدرهاي وهابي است و به تعبير آقاي بن باز (مفتي سابق عربستان سعودي) ايشان امام الحديث است ـ در كتاب صحيح جامع الصغير، جلد 1، صفحه 482 ميگويد: حديث ثقلين حديث صحيحي است. حاكم نيشابوري ميگويد: حديث صحيح علي شرط الشيخين مستدرك حاكم، ج3، ص109 با همه اين قضايا، همه أهل سنت ميدانند كه حديث ثقلين از نشر سندي هيچ مشكلي ندارد. با توجه به اين، ميبينيم كه علماي أهل سنت در سراسر جهان، در منازل، خطبههاي نماز جمعه، در صحبت هايشان ـ بنده يا اصلا نديدم يا خيلي كم ـ وقتي حديث ثقلين را مطرح ميكنند، كتاب الله و أهل بيتي را كنار ميگذارند و ميگويند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: كتاب الله و سنتي. ما از عزيزان أهل سنت سوال ميكنيم: گيريم كه و سنتي هم وارد شده باشد، وظيفه انصافي و وجداني شما اقتضاء ميكند كه اگر چند بار كتاب الله و سنتي ميگوييد، يك بار هم بگوييد كتاب الله و عترتي. چرا نميگوييد؟ آقايان به ما جواب بدهند كه آيا يك سند صحيح ميتوانند از حديث كتاب الله و سنتي به ما بدهند؟ در صحاح سته، غير از مالك در موطأ خود، آن هم به صورت مرسل و مرفوع، هيچكس اين را نياورده است. بطوريكه آقاي حاكم نيشابوري ـ كه از استوانههاي رجالي أهل سنت است ـ وقتي به اين روايت ميرسد، ميگويد: اين روايت غريب و نا آشنا است. جناب سيوطي در كتاب اللئالي المصنوعة، جلد 1، صفحه 86 اين روايت را تضعيف ميكند. در سند اين روايت، سكين بن عبد الله است كه ابو داود درباره او ميگويد: احد الكذابين. آقاي سقاف از علماي بزرگ أهل سنت اردن است، ميگويد: حديث كتاب الله و سنتي كه علماي أهل سنت در زبانشان جاري ميكنند و خطباء بر بالاي منبر نقل ميكنند: و أما حديث تركت فيكم ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا كتاب الله و سنتي الذي يردده الناس فيما بينهم و يقوله الخطباء علي المنابر فحديث موضوع مكذوب وضعه الأمويون و أتباعهم ليصرفوا الناس عن هذا الحديث الصحيح في العترة. اين حديث جعلي و دروغي است. دودمان بني اميه اين حديث را جعل كردهاند تا مردم را از أهل بيت (عليهم السلام) جدا كنند. صحيح شرح العقيدة الطحاوية، ص654 حديث منزلت اين حديث در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود كه يا علي! جايگاه تو نسبت به من، همان جايگاه حضرت هارون (عليه السلام) نسبت به حضرت موسي (عليه السلام) است. إن شاء الله در سر فرصت، نسبت به دلالت اين حديث بر امامت بلا فصل أمير المؤمنين (عليه السلام) و بطلان خلافت ديگران، مفصل صحبت خواهيم كرد. من از بينندگان عزيز، خصوصا اساتيد دانشگاهها و حوزههاي علميه و دانشجويان و طلاب، تقاضا ميكنم كه در بحثها و مناظرات، توجه ويژه به حديث منزلت داشته باشند. شايد كاربرد حديث منزلت، در بعضي از قسمتها از حديث غدير بيشتر باشد. شما ببينيد اين حديث منزلت كه آقاي إبن عبد البر ميگويد: هو من أثبت الآثار و أصحها. از ثابت ترين روايات و صحيح ترين روايات است. الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1097 بيش از 20 نفر از صحابه، حديث منزلت را نقل كردهاند. در كنار اين آمدهاند و حديثي را جعل كردهاند: ابوبكر و عمر مني بمنزلة هارون من موسي. با اينكه خود ذهبي وقتي اين روايت را نقل ميكند، ميگويد: هذا كذب. اين روايت دروغ است. تاريخ بغداد خطيب بغدادي، ج11، ص383 ـ تاريخ إبن عساكر، ج30، ص60 حديث نجوم همچنين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق و أهل بيتي أمان لامتي من الاختلاف فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس. اهل بيت من، مانند ستارگان آسمان، مايه امنيت و نجات مردم روي زمين هستند. وقتي مردم از أهل بيت (عليهم السلام) جدا شوند، حزب ابليس خواهند شد. حاكم نيشابوري وقتي به اين حديث ميرسد، ميگويد: حديث صحيح الاسناد. مستدرك حاكم، ج3، ص149 در كنار اين روايت، آقايان حديثي را جعل كردهاند و اين عبارت در زبان خطباء و ائمه جمعه أهل سنت و وهابي ها، مانند نخود و كشمش ميچرخد: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم. صحابه من مانند ستارگان هستند و به هر كدامشان كه اقتداء كنيد، نجات پيدا ميكنيد. ابوبكر بزار از شخصيتهاي برجسته أهل سنت است، ميگويد: هذا الكلام لم يصح عن النبي. اين سخني است كه صحت ندارد پيامبر گفته باشد. تلخيص الحبير إبن حجر، ج4، ص191 ابن عبد البر كه از استوانههاي رجالي أهل سنت است، ميگويد: هذا الكلام لا يصح عن النبي. جامع بيان العلم، ج2، ص90 آقاي احمد بن حنبل ميگويد: لا يصح هذا الحديث. سلسلة الأحاديث الضعيفة الباني، ج1، ص79 ابن حزم آندلسي ميگويد: هذا خبر مكذوب موضوع باطل. اين حديث دروغ و ساختگي و باطل است. سلسلة الأحاديث الضعيفة الباني، ج1، ص78 حديث سيدا شباب أهل الجنة الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة. مستدرك، ج3، ص167 ـ مسند احمد بن حنبل، ج3، ص3 ـ سنن إبن ماجه، ج1، ص44 ـ سنن ترمذي، ج5، ص321 ـ مجمع الزوائد، ج9، ص165 ـ مصنف إبن ابي شيبه، ج7، ص512 ـ سنن كبري نسائي، ج5، ص81 ترمذي ميگويد: حديثٌ حسنٌ صحيحٌ. سنن ترمذي، ج5، ص321 حاكم نيشابوري ميگويد: حديثٌ صحيحُ الإسناد. مستدرك، ج3، ص167 الباني در سلسلة الاحاديث الصحيحة ميگويد صحيح است. سيوطي ميگويد متواتر است. اما از آنطرف آمدهاند حديثي را جعل كردهاند و ميگويند: ابو بكر و عمر سيدا كهول أهل الجنة. ابوبكر و عمر، آقاي پيرمردان بهشت هستند. حال آنكه شيعه و سني نقل كردهاند: هيچ پيرمردي قدم به بهشت نميگذارد و تمام مردم و جنس و انس و پيرمرد، جوان ميشوند؛ نابيناها بينا ميشوند؛ معلولين سالم ميشوند؛ مانند جوان 25 يا 26 ساله همگي وارد بهشت ميشوند. امثال اين احاديث را اگر بخواهيم براي بينندگان عزيز بشماريم، مثنوي 70 من كاغذ ميشود. * * * * * * * آقاي هدايتي چرا سخنوران، نويسندگان و مورخان أهل سنت و عامه، اين همه اصرار دارند كه أبو طالب (عليه السلام) را كافر معرفي كنند؟ از آن طرف خلفاي 3 گانه را اينگونه با تجليل اسم ميبرند. چرا وقتي از جناب عايشه سوال ميكنيم و اين اشكال را مطرح ميكنيم كه چرا مخالفت صريح با آيه قرآن كرد: وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي سوره أحزاب/آيه33 و سوار شتر ميشود و وارد ميدان جنگ ميشود؛ وقتي اينگونه مطرح ميكنيم، فرياد بلند ميشود كه شما توهين كرديد به ام المومنين؟ آيا حق ما نيست كه سوال كنيم و ناراحت بشويم كه بر عقائد ما توهين ميكنند از اينكه به شخصيت بزرگواري مانند حضرت أبو طالب (عليه السلام) توهين ميكنند و اين دروغ و تهمت مسلم را به اين بزرگوار ميزنند كه او كافر بوده است؟ آيا اينجا نبايد ما اين سوال را مطرح كنيم كه چرا اينگونه تهمتها؟ از شما سوال ميكنم كه علت اين تهمتها و زير سوال بردن أبو طالب (عليه السلام)، آيا اين نيست كه نتوانستند حتي كوچكترين نقطه ضعفي بر أمير المؤمنين (عليه السلام) بگيرند و خواستند اينگونه انتقام بگيرند از پدر بزرگوار او؟ با توجه به اينكه أبو طالب (عليه السلام) عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند. آنها حتي كوچكترين گفتهاي بر كفر ابو لهب ندارند، با اينكه ابولهب هم عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود و قرآن بر كفر او صراحت دارد. چرا از او نميگويند؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با آقا أبو طالب (عليه السلام)، ابتدا من گلايهاي از خوديها و شيعيان و علماء و دانشمندان و شخصيتها بكنم. چرا ما در دفاع از أبو طالب (عليه السلام) كوتاه آمديم؟ چرا ما حق مطلب را از اين مرد بزرگواري كه تمام زندگيش را وقف دفاع از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كرد؟ اگر دفاع او نبود، معلوم نبود نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) چه سرنوشتي خواهد داشت؟ اگر دفاع أبو طالب (عليه السلام) نبود، معلوم نبود كه قريش در همان روزهاي اول، چه برخورد خشني با نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) داشتند؟ در 3 سال شعب أبو طالب، آنهمه فداكاري و گذشتها كرد. حتي براي اينكه مبادا دشمن از بالاي كوه، محل خواب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نشانه قرار دهد و با تير بزند، اولِ شب، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در جائي ميخواباند و پاسي از شب كه ميگذشت، حضرت علي (عليه السلام) را ميآورد جاي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را ميبرد در وسط جمعيت، كه اگر دشمن قصد جان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را داشت، فرزندش علي، پيش مرگ و فداي او شود. اينهمه اشعار در نبوت و شفاعت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) دارد. چرا ما در حق اين مرد بزرگوار كوتاه آمديم؟ فرداي قيامت با أمير المؤمنين (عليه السلام) چه خواهيم گفت؟ در روايت است كه آقا امام مجتبي (عليه السلام) ميگويد: أن أمير المؤمنين كان ذات يوم جالسا في الرحبة، و الناس حوله مجتمعون، فقام إليه رجل فقال: يا أمير المؤمنين! أنت بالمكان الذي أنزلك الله به و أبوك معذب في النار؟ فقال له علي بن أبي طالب: مه فض الله فاك، و الذي بعث محمدا بالحق نبيا لو شفع أبي في كل مذنب علي وجه الأرض لشفعه الله فيهم، أبي معذب في النار و ابنه قسيم الجنة و النار؟! كسي آمد به أمير المؤمنين (عليه السلام) گفت: بعضيها ميگويند پدر تو در آتش معذب خواهد بود؟ أمير المؤمنين (عليه السلام) به او گفت: ساكت باش، خداوند دهانت را بشكند. قسم به كسي كه محمد (صلي الله عليه و آله) را به حق، نبي قرار داد، اگر پدرم شفاعت كند تمام گنهكاران روي زمين را، خداوند شفاعت او را خواهد كرد. آيا پدرم در جهنم باشد و پسرش تقسيم كننده بهشت و جهنم؟! اينها نشاندهنده اين است كه حتي در آن زمان همين قضايا بوده است. حتي از برخي ائمه (عليهم السلام) تعابير تندي آمده نسبت به كساني كه اينچنين نسبت به أبو طالب (عليه السلام) كم لطفي و كم مهري ميكنند. مضافا اينكه بين معاويه و أمير المؤمنين (عليه السلام)، نزاع و مخالفت و پرده دري به حد اعلي رسيده بود و هر آنچه كه معاويه نسبت به حضرت علي (عليه السلام) ميدانست، رو كرده است. حتي ميگويد كه تو را همانند شتر دهان بسته براي بيعت ابوبكر بردند. ولي در يكجا ندارد كه معاويه طعنه زده باشد كه پدر حضرت علي (عليه السلام) كافر بوده و مومن نبوده است؛ با اينكه أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به ابوسفيان و جد معاويه، در جاي جاي نهج البلاغه طعنه زده است. نسبت به پدر و مادر و جد معاويه اعتراض كرده است. من احساس ميكنم كه ما بايد عذر تقصير به پيشگاه مقدس أمير المؤمنين (عليه السلام) در مرتبه اول، و به پيشگاه فاطمه بنت اسد در مرتبه دوم و به پيشگاه أبو طالب (عليه السلام) در مرتبه سوم ببريم كه ما در طول اين 15 قرن، در حق أبو طالب (عليه السلام) كوتاه آمدهايم، اگر نگوييم كه جفا كردهايم. البته چند سال است كه الحمدلله در ايام رحلت أبو طالب (عليه السلام)، در ايران و برخي كشورها، مراسمي انجام ميشود و خطباء سخنراني ميكنند و جزوات و نرمافزارهايي هم پخش ميشود. ولي، الحق، ما بايد استغفار و توبه كنيم از اين كوتاهي كه در حق أبو طالب (عليه السلام) كرديم. إن شاء الله در هفته آينده در اين مورد بيشتر بحث خواهيم كرد. * * * * * * * سوالات بينندگان سوال: آيا علماي أهل سنت كه مولود كعبه بودن حضرت علي (عليه السلام) را تائيد كردهاند، طريق ورود فاطمه بنت اسد را به داخل كعبه كه با شكافتن ديوار صورت گرفت را تائيد كردهاند؟ يا معتقدند كه از درب كعبه وارد شد؟ جواب: در اين رابطه، بنده تا الان در منابع أهل سنت، به آن كيفيت و توضيحي كه در منابع شيعه آمده است، نديده ام. البته بنده نديدهام و شايد وجود داشته باشد. آنچه كه براي من حساس بود، ولادت أمير المؤمنين (عليه السلام) در درون كعبه بود و در آن مورد شما تحقيقي نداشتم. بعد از ورود فاطمه بنت اسد به درون كعبه، هر چه خواستند وارد كعبه شوند، ولو از طريق درب، امكان پذير نبود تا اينكه بعد از 3 روز با قنداقه أمير المؤمنين (عليه السلام) بيرون آمد. * * * * * * * سوال: در مورد ايمان فاطمه بنت اسد توضيح دهيد كه آيا ايشان به طور علني ايمانش را اظهار ميكرد؟ آيا أهل سنت شبههاي در اين مورد دارند؟ جواب: آقايان اين را دقت داشته باشند آنچه كه در منابع ما داريم، اين است كه از أمير المؤمنين (عليه السلام) سوال كردند: آخرين وصي نسبت به انبياء گذشته ـ حضرت عيسي (عليه السلام) ـ چه كسي بوده است؟ أمير المؤمنين (عليه السلام) عرض كرد: پدرم آخرين وصي انبياي گذشته بوده است. اين را علامه اميني در الغدير، جلد 7، صفحه 389 از ضياء العالمين سكوني نقل ميكند. مشخص است فردي كه خودش از اوصياي انبياي گذشته باشد، خانواده او هم، خانواده توحيدي خواهد بود و مردم را به طرف خداوند دعوت ميكنند. * * * * * * * سوال: أبو طالب (عليه السلام) دو دختر داشتند و در زمان جاهليت دستور بود كه دخترانش را دفن كند. رواياتي را شنيدهام كه ابوبكر و عمر هم دخترانشان را دفن كردهاند. ولي أبو طالب (عليه السلام) دو دختر داشتند و هيچوقت آنها را زنده به گور نكرد؛ آيا اين درست است؟ جواب: اين قضيه مربوط به عدهاي از افراد بود كه اينها يا بخاطر جنگهاي طولاني كه معمولا زنها را به اسيري ميبردند و تصرف ميكردند در آنها و مايه ننگ بود براي عربها، يا به خاطر ترس از خرجي و گرسنگي بوده است. اين يك قضيه عمومي نبوده است كه تمام اعراب گرفتار آن باشند. بعضي از قبائل همچنين ويژگي داشتند. خيلي از افراد مانند بني هاشم، كاملا خداپرست بودند و أبو طالب (عليه السلام) هم در رأس آنها. * * * * * * * سوال: كساني كه أهل سنت هستند، آيا در عالم ذر، ولايت أمير المؤمنين (عليه السلام) را قبول نكردهاند كه الان در يك خانواده سني به دنيا آمدهاند؟ جواب: بحث بر اين است كه عالم ذر چگونه بوده است؟ إن شاء الله شبي در مورد عوالم قبل از اين عالم صحبت خواهيم كرد و در ذيل اين آيه شريفه: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آَدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَي شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ سوره أعراف/آيه172 علامه طباطبائي (ره) در الميزان و مرحوم طبرسي (ره) در مجمع البيان تعبيري دارند كه در آنجا يك تكليفي مطرح بود؛ ولي آنطور كه در ميان عموم است كه تمام خير و شر و سعادت و شقاوت در عالم ذر رقم خورده است، اينچنين نيست. اگر آنطور باشد كه ديگر بعثت انبياء معنا پيدا نميكند. بعثت انبياء براي اين بود كه مردم با اختيار خودشان، ايمان يا كفر را انتخاب بكنند. عالم ذر چيزي نيست كه براي انسان جبرآور باشد و تكاليف را از عباد ساقط كند. * * * * * * * سوال: يكي از دوستان من كه أهل سنت است، در مورد شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) ميگويد كه اينها تفرقههايي است كه ميخواهند بين شيعه و سني بياندازند و خليفه دوم نقشي در شهادت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نداشته است. من گفتم كه اگر راست ميگويي بگو لعنت بر قاتل فاطمه زهرا (سلام الله عليها)؟ او هم گفت. تكليف او چيست كه اين مسائل را قبول ندارد؟ جواب: اين اشتباه محض است. اينهمه ماهواره و راديو و تلويزيون در اختيار أهل سنت و وهابيت است. عقائد خود را مطرح و عقائد شيعه را به نقد ميكشند. حتي فتوا به كفر و قتل شيعه ميدهند. فتوا به وجوب تخريب حرم ائمه (عليهم السلام) ميدهند. يك نفر نيست كه به آنها اعتراض كند كه شما چرا با فتاواي ضد قرآني و ضد اسلامي و انساني در ماهوارههايتان اين حرفهاي بيپايه و اساس را مطرح ميكنيد؟ حالا اگر شبكه سلام بيايد و از منابع شيعه و سني، يك سري حقائق تاريخي را ميخواهد مطرح كند، فورا متهم شود به تفرقه بين شيعه و سني. اين اشتباه است. بله، اگر ما بيائيم به أهل سنت فحش و ناسزا بگوئيم و اهانت كنيم، مقدسات آنها را مورد تمسخر قرار بدهيم، آنجا قطعا تفرقهاندازي است. هفته گذشته هم عرض كردم، مطالبي كه ما ميگوييم، مطالبي است كه مراجع عظام تقليد (حفظهم الله تعالي) ما در درسهاي خارج يا كتابهاي خود مطرح ميكنند و ما خارج از نظر حضرات مراجع عظام تقليد (حفظهم الله تعالي) سخني به زبان جاري نميكنيم. بنده افتخار دارم كه نزديك 30 ماه در شبكه سلام برنامه داشتم و تمام اينها ضبط شده و در سايت ما موجود است، بررسي كنند اگر يك جمله از ما، برخلاف نظر مراجع عظام تقليد (حفظهم الله تعالي) شنيده باشند. ما حقائق را ميگوئيم و دنبال اين نيستيم كه سني را شيعه و شيعه را سني كنيم. مردم آزاد هستند. اگر نتيجه تحقيق آنها اين شود كه سني بشوند، ما گلايه نميكنيم و اگر يك سني، شيعه شد، آنها هم گلايه نكنند. همين امروز، ساعت 12 ظهر بود كه يك جوان سنندجي آمد قم و حدود 5/1 ساعت جلسه داشتيم. دو مسئله را مطرح كرد كه براي اكثر جوانانشان مسئله شده است: يكي اينكه در صحيح مسلم آمده كه از قول آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) نسبت به ابو بكر و عمر ميگويد: اينها كاذب و گنهكار و حيله گر و خائن بودند. خود عمر نقل ميكند: ... فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا... فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا شما (حضرت علي (عليه السلام) و عباس) نظرتان بر اين بود كه من و ابوبكر، هم گنهكاريم و هم دروغگو و هم حيله گر و هم خائن. صحيح مسلم، ج5، ص153 ميگفت اگر حضرت علي (عليه السلام) راست ميگويد، پس اينها شايستگي خلافت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نداشتند. اگر حضرت علي (عليه السلام) دروغ ميگويد، او شايستگي خلافت را نداشت. اين براي من سالها مطرح بود. مسئله ديگر اينكه در صحيح بخاري، ما و علماي ما خوانديم: فقال: هلم. فقلت: أين؟ قال: إلي النار. والله قلت: و ما شأنهم؟ قال: إنهم ارتدوا بعدك علي ادبارهم القهقري؛ فلا أراه يخلص منهم الا مثل همل النعم. فرداي قيامت، وقتي صحابه ميخواهند وارد بهشت شوند، جلوي اينها را ميگيرند. غير از تعداد اندكي، همه وارد جهنم ميشوند. صحيح بخاري، ج7، ص208 وقتي صحابهاي كه صحيح بخاري ميگويد اكثرشان گرفتار آتش جهنم ميشوند، ما چرا دنبال اين صحابه برويم. ما سراغ أهل بيت (عليهم السلام) ميرويم كه يقين داريم أهل بهشت هستند. ايشان گفت كه اگر بنا باشد فرداي قيامت، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه با ابوبكر بيعت نكرد و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) كه خلافت ابوبكر و عمر را قبول نداشتند، به بهشت نروند، ما به آن بهشت قدم نميگذاريم و آن بهشت به درد ما نميخورد. آنها در جمعي از محققين ما، علنا تشيع خود را اعلام كرد و براي اقامه نماز بر روش شيعه، بلند شدند براي اولين بار، مانند شيعه وضو گرفتند و نماز خواندند. ما از اين قضايا در طول هفته زياد داريم؛ چه از داخل و چه از خارج كشور. برخي هم بررسيشان به وهابيت منجر ميشود. * * * * * * * سوال: دليل اينكه شيعه در اذان خود ميگويد: أشهد أن عليا ولي الله چيست؟ من دليل قانع كنندهاي ميخواهم. جواب: در سال گذشته، حدود 4 ماه در بحث خارج فقه مقارن بنده، پيرامون شهادت ثالثه بود. از منابع شيعه و سني مطرح كرديم و CD آن روي سايتمان هست. اگر آقاي هدايتي يك يا دو جلسه را به ما وقت بدهند، ميگوييم كه شيعيان كه ميگويند اشهد ان عليا ولي الله، مدركش از قرآن و سنت و اقول صحابه و ائمه (عليهم السلام) چيست؟ جالب اينكه در كتاب السلافه في امر الخلافة براي آقاي مراغي، در صفحه 32 نقل ميكند كه جناب ابوذر و سلمان، در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، در اذان خود ميگفتند: أشهد أن عليا ولي الله. * * * * * * * سوال: چرا يا علي ميگوئيد و يا الله نميگوئيد؟ جواب: ما نستجير بالله، حضرت علي (عليه السلام) را خدا قرار نميدهيم. به عنوان اينكه بهترين و محبوبترين خلق نزد خداوند است و آبرو دار، از او ميخواهيم كه دست ما را بگيرد و به خدا برساند. همانطوري كه در سوره يوسف، آيه 97، برادران يوسف به پدر خود خطاب ميكنند: قَالُوا يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ نمي گويند يا الله استغفر لنا. اگر آقايان ميخواهند اشكال بگيرند، در آيه اشكال بگيرند. معناي شرك اين است كه كسي براي خداوند شريك قائل شود. ولي ما اگر سراغ ائمه (عليهم السلام) ميرويم، در زيارت نامه حضرت علي (عليه السلام) ميخوانيم: أشهد أنك عبدت الله مخلصا له الدين. حضرت علي (عليه السلام) را بنده خالص خدا ميخوانيم. و با اينكه بنده خالص خدا ميدانيم، او را آبرو دار هم ميدانيم و از او ميخواهيم كه دست ما را هم بگيرد. * * * * * * * سوال: روز رحلت أبو طالب (عليه السلام) چه تاريخي است؟ جواب: 26 رجب، آخر سال 10 بعثت بود كه ايشان از دنيا رفت. * * * * * * * سوال: آيا شبكه شما وابسته به نظام جمهوري اسلامي ايران است؟ جواب: شبكه سلام، شبكهاي است مستقل و وابسته به هيچ دولت و حزب و گروه سياسي ندارد. ز ابتداء تا به امروز مستقل بوده و با كمكهاي مردمي اداره ميشود. * * * * * * * سوال: شما در برنامه خود فقط از شيعه و سني صحبت ميكنيد، ولي سوال من از مسيح (عليه السلام) است. من با خانوادهاي هستم كه مسلمان بودند و مسيحي شدند. به مرجع خودم رجوع كردم و پرسيدم، گفتند كه آنها كافر هستند و نجس و نبايد با آنها ارتباطي داشته باشيد. ولي مراجع تقليد ديگر ميگويند كه نجس نيستند و آنها داراي كتاب و شريعت هستند. من نميدانم چه كنم؟ جواب: هر كس مقلد هر مرجعي است، نظر آن مرجع براي او حجت است و نميتواند به نظر مرجع تقليد ديگر عمل كند. اكثريت مراجع عظام تقليد (حفظهم الله تعالي) معتقد بر طهارت أهل كتاب هستند. اگر كسي هم معتقد بر نجاست آنها باشد، خودش مسئول است و بر مقلدينش واجب است كه از او تبعيت كند. در اين شبكه سلام، بارها درباره مسيح (عليه السلام) مفصل صحبت شده است؛ اما نه در اين ساعت. * * * * * * * سوال: رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند كه امت من اشتباه نميكنند. توضيح دهيد. جواب: حديثي است كه: لا تجتمع امتي علي الخطا. ما هم معتقديم كه امت اسلامي بأجمعهم، بر خطا جمع نميشوند. چون اگر امت اسلامي اجماع كند، قطعا معصوم (عليه السلام) هم در ميان آنان است. همين وجود معصوم (عليه السلام) كفايت ميكند. ولي اجماعي كه بدون وجود أمير المؤمنين (عليه السلام) يا معصوم (عليه السلام) باشد، ارزشي ندارد. تعبيري دارد آقاي إبن حزم بر اينكه آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) در آن اجماع بر تعيين خليفه وجود نداشت: و لعنة الله علي كل إجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب، و من بحضرته من الصحابة. لعنت خدا بر آن اجماعي باد كه خالي از حضرت علي (عليه السلام) و ياران او باشد. المحلي إبن حزم، ج9، ص345 * * * * * * * سوال: چرا امير المومنين (عليه السلام) در زمان خلافت ابوبكر و عمر قبول كردند كه بيت المال دستشان باشد، ولي در زمان عثمان قبول نكردند؟ جواب: اين اشتباه است. أمير المؤمنين (عليه السلام) در زمان هيچيك از اين خلفاء، دخالتي در امور سياسي و اقتصادي و بيت المال نداشتند. بعد از قتل عثمان، مسئوليت بيت المال را بعهده گرفتند. * * * * * * * سوال: در مورد آيهاي كه نازل شده بر اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تا وقتي در ميان امت هستند، عذابي نازل نميشود. چرا عذابي قرار بود بيايد؟ و چرا بعد از رحلت ايشان آن عذاب نيامد؟ جواب: آيه قرآن ميگويد: وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ سوره أنفال/آيه33 خداوند تا وقتي كه تو در ميان امت هستي، آنها را عذاب نميكند. در ادامه هم ميگويد: تا وقتي امت استغفار ميكنند، آنها را عذاب نميكند. دو شرط وجود دارد براي عذاب: عدم وجود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و عدم استغفار امت. * * * * * * * سوال: چرا أمير المؤمنين (عليه السلام) اجازه نداد كه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نفرين كند؟ چرا خود أمير المؤمنين (عليه السلام) نفرين و تعجيل بر عذاب امت نكرد؟ جواب: خود حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) معصوم است، اگر صلاح ميدانست، نفرين ميكرد. در آن قضيه أمير المؤمنين (عليه السلام) نبود، سلمان بود كه گفت يا زهرا (سلام الله عليها)! تو فرزند رحمة للعالمين هستي. سلمان گفت اگر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نفرين ميكرد، يك جنبنده در روي زمين، زنده نميماند. قطعا اينها تهديد بود كه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) غير از آن خطبه قراء و آتشيني كه داشت، اگر دست به نفرين ميزد، تمام بساط هيئت حاكمه را قطعا به هم ميريخت. * * * * * * * سوال: اگر ما شيعه و معتقد هستيم، زماني كه مكه رفتم، شخصي گفت كه نبايد با مهر، علنا نماز بخوانيم، چون از نظر أهل سنت، اين كار شرك است. چرا ما بايد مخفي كاري داشته باشيم؟ چرا اگر همه مان به خداوند معتقديم، مراجع تقليد با نظرات و رسالههاي متفاوت داريم؟ جواب: ما شيعه معتقديم بر اينكه بايد تقيه كنيم. اگر كسي منكر تقيه باشد، منكر قرآن است. خداوند در آيه 28، سوره آل عمران ميگويد: لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَي اللَّهِ الْمَصِيرُ. صراحت دارد كه تقيه بايد كرد. خود آقايان أهل سنت هم مفصل در مورد تقيه صحبت دارند. إن شاء الله در سر فرصت بحث خواهيم كرد كه حتي خود إبن تيميه، بنيانگزار وهابيت، معتقد به تقيه بوده است. براي حفظ جان يا مدارا لازم و واجب است. اما اينكه چرا مراجع تقليد با آراء متفاوت وجود دارد، شما فرض كنيد كه يك مرجع تقليد وجود دارد، اگر ايشان از دنيا برود، تا مردم بيايند يك مرجع ديگر را كه به آن مرحله برسد، انتخاب كنند، مردم بايد مدتي را بدون مرجع تقليد بمانند. يكي از فلسفههاي تعدد مراجع تقليد، اين است كه بعضيها سلايقشان با نظرات بعضي از مراجع بيشتر ميسازد و از او تقليد ميكنند. البته كسي كه شرايط اعلميت در او باشد. اگر چند مرجع تقليد در يك سطح باشند، مقلد ميتواند هر كدام را كه خواست انتخاب كند. حتي ميتوان برخي مسائل را از يك مجتهد و برخي ديگر را از مجتهد ديگر تقليد كرد. كسي كه هميشه در سفر است، دوست دارد نمازش را تمام بخواند، از كسي تقليد ميكند كه كثير السفر را ملاك براي تمام شدن نماز ميداند. كسي ميخواهد شكسته بخواند و حوصله تمام خواندن ندارد، از كسي تقليد ميكند كه كثير السفر را ملاك تمام خواندن نميداند. ملاك براي شناختن مراجع، تحقيق و بررسي و شهادت دو نفر عادل يا شيوع بين بزرگان است كه فلاني اعلم است. اگر كسي از همه اعلم بود، فقط تقليد از او واجب است، نه از ديگري. * * * * * * * سوال: در مكه كه بوديم، 8 ستون وجود دارد. 3 ستون به نام خلفاء وجود دارد با زيرنويس رضي الله عنه، ولي در يك ستون نام حضرت علي (عليه السلام) با زيرنويس كرم الله وجهه است. توضيح دهيد. جواب: اهل سنت بر اين عقيده هستند كه خلفاء 3 گانه، قبل از ظهور اسلام بت پرست بودند و مسلمان نبودند. حتي در تاريخ آمده كه خليفه دوم در سال 8 يا 9 هجري مسلمان شد. لذا كلمه رضي الله عنه را ميآورند تا خداوند از آنها راضي باشد و ببخشد آنها را. اما براي أمير المؤمنين (عليه السلام) كلمه كرم الله وجهه را ميآورند؛ يعني خداوند به او عنايت و كرم كرد كه از روز اول صورتش را در برابر بتان تعظيم نكرد. پس در أمير المؤمنين (عليه السلام) گناهي نبوده تا خداوند هم او را ببخشد. * * * * * * * سوال: در رابطه با اين حديث كه امت من 72 ملت ميشوند و يك فرقه از رستگاران هستند. آن بقيه چه كساني هستند؟ جواب: يك فرقه ناجيه هستند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حديث سفينه ميفرمايد كه مثل أهل بيت من، مثل كشتي نوح (عليه السلام) است و هر كس سوار بر آن شود نجات پيدا ميكند. فرقه ناجيه را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) معرفي كردند و آن پيروان أهل بيت (عليهم السلام) هستند. * * * * * * * سوال: جناب ابوبكر، خليفه اول، خليفه بعد از خود را قبل از فوت انتخاب كرد و همچنين خليفه دوم عثمان را. سوال من اين است كه چطور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با آن مقامي كه داشتند، بعد از خود كسي را به عنوان جانشين انتخاب نكردند؟ جواب: آقاي هدايتي: خلاصه جواب شما اين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جانشين را انتخاب كردند، ولي ديگران نگذاشتند و نخواستند كه اين انتخاب و انتصاب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عملي شود و جريانات مفصلي كه پيش آمد. استاد حسيني قزويني: اين سوالي است كه عزيزان أهل سنت بايد جواب بدهند كه اگر واقعا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كسي را به عنوان جانشين معين نكرد و اين حكم الهي بود و سيره نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، و قرآن هم ميگويد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ سوره أحزاب/آيه21 روش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم بايد اسوه حسنه باشد، چرا جناب ابوبكر به سيره و روش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عمل نكرد و آقاي عمر را به عنوان جانشين انتخاب كرد؟ يا بايد نستجير بالله كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اشتباه باشد و كار ابوبكر اشتباه. يا بايد كار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) درست باشد و كار ابوبكر اشتباه. مضافا بر اينكه روايت داريم كه: ما من نبي الا و له وصي. هيچ پيامبري نبود، مگر اينكه براي او وصي بود. از آدم (عليه السلام) و وصي او شيث (عليه السلام) گرفته تا داود (عليه السلام) كه سليمان (عليه السلام) وصي او بود. حضرت موسي (عليه السلام) و عيسي (عليه السلام) هم اوصيائي داشتند. چطور شد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در اين قضيه استثناء شد. بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هر كسي روي كار آمد، خليفه بعد از خودش را انتخاب كرد. الان در خود عربستان سعودي، قبلا ملك فهد بود و جانشين و وليعهد مشخص كرد. الان ملك عبدالله است و جانشينش را معين كرده است. در كشورهاي عربي رسم بر اين است كه هر پادشاه و بزرگي، بعد از خودش، تكليف امت و ملت را مشخص ميكند. * * * * * * * سوال: نام أبو طالب (عليه السلام) چه بوده است؟ جواب: نام أبو طالب (عليه السلام) هم در ميان بزرگان اختلاف است كه آيا عمران است يا عبد مناف يا اسم و كنيه او يكي بوده است. در كتاب عمدة الطالب، صفحه 20 صراحت دارد كه نام أبو طالب (عليه السلام) را برخي گفتهاند عمران است و با دليل آورده است. مرحوم مجلسي (ره) در بحارالانوار، جلد 35، صفحه 138 صراحت دارد كه نام أبو طالب (عليه السلام) عبد مناف بوده است و دليلش را ذكر كرده است. جناب نمازي در مستدرك سفينة البحار، جلد 6، صفحه 555 مفصل در رابطه با اسم أبو طالب (عليه السلام) نظر داده و گفته كه اسم او با كنيهاش يكي بوده است. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: سياوش کيان -
تاريخ: 12 دي 89 - 09:53:35
افتخارم به اين است که به وقت تولدم به گوشم به ازنام احديت نام پيامبرم ونام مولايم خواندندوبامحبت مولابزرگ شدم يامولاعلي |
2 |
نام و نام خانوادگي: y.z -
تاريخ: 26 خرداد 90 - 00:26:11
;کمال تشکر و سپاس از جناب آقاي سياوش کيان. خداوند جنابعالي را در طريق اشاعه ي حقايق ناب ديني شيعه مؤيد و محفوظ بدارد انشاءالله. |
3 |
نام و نام خانوادگي: محمدرضا -
تاريخ: 18 تير 90 - 15:09:58
سلام و خسته نباشيد مي خواستم از جناب آقاي حسيني قزويني به خاطر زحماتشان تشكر كنم انشاالله خداوند ايشان را با امير المومنين (عليه الصلاة و السلام) محشور كند. التماس دعا |
4 |
نام و نام خانوادگي: محمدعلي برزنوني -
تاريخ: 17 آبان 92 - 15:47:00
دل سروده اي در ماه رجب المرجب زادروز مولاي هستي علي عليه السلام هر دلي که دچارِ حيدر شد او سراسيمه يارِ حيدر شد قصّه يِ عشقِ ليلي و مجنون بي گمان وامدارِ حيدر شد هم طريقيِّ همسرش زهرا باعثِ افتخارِ حيدر شد معتبر نيست غير از او کرّار ذوالفقار، اعتبارِ حيدر شد نه، غلط گفتم اين سخن را باز ذکرِ رب، ذوالفقارِ حيدر شد در جهان غير از او مجو دلدار لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار فاطمه در طوافِ کعبه رسيد غنچه اش در بر و ترانه شنيد مژده اش داد آن رسولِ امين که زمانش رسيد و گل بدميد تو بيا در درونِ خانه يِ ما چشمِ نامحرمانِ صحنه، بعيد و ان شکافِ عظيمِ آن ديوار باغبان و گلش به غمزه کشيد وقتي از کعبه، او برون آمد گلِ صد برگ در زمانه که ديد؟ نبود غيرِ او در عالم، يار لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار وقتِ آن شد که نام بگذارند نام هايي که ياد مي آرند فاطمه، نامِ او «اسد» بگذاشت يادگاري که از پدر دارند پدر، امّا، خيالِ ديگر داشت که چنين نام ها چه بسيارند! امشب، امّا به رويِ کوه رويم شايد از آسمان خبر آرند هر دو با حالِ مضطر و داعي رويِ کوهي شدند و غمخوارند اي خدايي که حکمتش بسيار لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار اي خدايِ زمانه يِ بيدار ماه و خورشيد را تويي اَنوار ما از اين سوي، حيرت آورديم تو از آن سوي، هِي بهانه ميار! طفلِ ما، کودک است امّا خود، او بزرگ است و مي شود سالار بيّنات است امرِ مخفيِ تو نامِ او را تو اين زمان بگذار نامِ او تارکِ سماوات است آشکار کن، خزانه يِ اسرار ناگهان شورشي بشد بسيار لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار اين زمان ز آسمان ندايي شد پدرش باز هم «سما»يي شد آسمان را نظاره کرد و بديد لوحِ سبزي است! رونمايي شد لوح را برگرفت و سينه گذاشت خواند اين شعر و در صفايي شد نازنين است اين گلِ خوشبو هرکه بويش کند، خدايي شد نامش از نامِ من سراغ دهد «علي» است و زِ من علايي شد جان فدايِ تو حيدرِ کرّار لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار کعبه يِ عشق، زادگاهِ علي است قبله يِ عاشقان، نگاهِ علي است دفترِ عشق، بي علي بسته ست قصّه يِ عاشقان گواهِ علي است آسمان و زمين و هرچه در اوست بي گمان دان که در پناهِ علي است شکوه هايي است در غريبستان ناله هايي زِ قعرِ چاهِ علي است گفتم و باز هم خطا کردم همه عالم، اسيرِ آهِ علي است نرگسش مست و چشمِ او بيمار لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار يا علي ما غريب و زارِ توايم تشنه يِ نهرِ خوش گوارِ توايم جان فداييم بهرِ قربانت ما همه در جهان، نثارِ توايم تو بزرگيّ و ما همه کوچک هر چه هستيم، باز خوارِ توايم تو گليّ و به ميهمانيِ وصل تو شرابيّ و ما خمارِ توايم ما محبّيم و شيعه ايم، علي هر که هستيم، سرسپارِ توايم در جهاني تو نقطه يِ پرگار لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار دل، سراپرده يِ جمالِ تو باد عقل، آشفته يِ خيالِ تو باد ما چه داريم در جهانِ غريب همه سربسته يِ عقالِ تو باد سر و گوش و لب و دهان و گلو محوِ آن غنچه يِ دلالِ تو باد خوب رويان، مثالي از گلِ روت گل رخان، محو در خصالِ تو باد بو ترابا! تو دستِ ما را گير رخِ ما شيعه، خاک مالِ تو باد هر چه داري به نامِ او بسپار لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار يا علي! اي خدانمايِ تمام جلوه يِ اوليّ و جلوه يِ تام جلوه اي از «اَحد»، به عالمِ کون بارگاهِ جلالِ حيِّ گرام «لَم يَلِد» مادرِ جهان چو تو «کُفو» آيتي از «صَمَد»، تو نازِ مدام! تو خدا نيستي، وَ ليک يقين که خدا با تو مي دهد اِنعام اوّلي، آخري، ظاهريّ و بطون متحيّر، چه خوانمت من نام! کلُّ حبٍّ لَه وَ لَا الاَغيار لَيسَ فِي الدّارِ غيرُه دَيّار اين دل سروده؛ ترجيع بند مخمّس (پنجگانه) را روز 13 رجب سرودم و مقارن ظهر به پايان رساندم. باشد تا ذخيره اي براي «يوم لا ينفع مال و لا بنون» باشد. محمدعلي برزنوني، 15 خرداد 1391؛ سارايوو |