* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 24 مرداد 1387 | تعداد بازديد: 1917 | |
تحليل مناظره جلسه قبل مولوي مراد زهي و استاد حسيني قزويني | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: تحليل مناظره جلسه قبل مولوي مرادزهي و استاد حسيني قزويني شبكه سلام : 24 مرداد 1387 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي ايام دهه مهدويت را خدمت تمام عاشقان ائمه عصمت و طهارت (عليهم السلام) تبريك و تهنيت عرض ميكنيم. برخي از أهل سنت افراطي، به دليل مناظره آقاي مراد زهي با دكتر حسيني قزويني، عليه ايشان هجمهها و بيادبيهايي داشتند. توضيحات آقاي مراد زهي درباره مناظره جلسه قبل خود را ميشنويم. آقاي مراد زهي فكر ميكنم براي اولين بار بود كه دو نفر از كشور ما ـ از برادران شيعه و أهل سنت ـ در يك موضوعي مستقيم، با هم بحث و گفتوگويي را برقرار كردند و يك گفت و شنود دوستانهاي صورت گرفت. با توجه به اينكه در نوع خود، اولين مورد بود، قطعا نقد و نظرهاي موافقين و مخالفين را به دنبال خواهد داشت. اما نخست، بنده اين عرض را داشته باشم كه عصر امروز ما، عصر گفتوگو و ديالوگ و حوار [به لغت عربي] است و هر نوع شبهات و مشكلاتي را ميشود از طريق گفتوگو و ديالوگ و اظهار عقيده و اظهار نظر، بدون اينكه به معتقدات و مقدسات طرف مقابل توهيني صورت بگيرد، مطرح كرد. بنده با اين ديدگاه در اين مناظره حضور پيدا كردم. از يك طرف هم تشكر دارم از شما كه حدود يكسالي است كه با شما يا با آقاي حسيني قزويني تماس تلفني دارم. قطعا رويكرد شبكه سلام نسبت به قبل از آن خيلي تغيير كرده و انگيزه اصلي من هم اين بوده كه در جهت تقريب و كم كردن اتهامات و توهين ها، از سوي هر كسي كه باشد، قدم كوچكي برداشته باشيم. الحمدلله ما احساس خوشحالي ميكنيم كه در اين مسير به حدي موفق شديم. اما بحثي كه صورت گرفت، ممكن است بسياري از بينندگان مخالف اصل طرح چنين موضوعي باشند و يا عصر بحث و گفتوگو در شبكه سلام. همينگونه كه بسياري از دوستان با ما تماس ميگرفتند و خواهان تحريم بحث در شبكه سلام بودند و بنده هم با اين نظريه موافق نبوده و نيستم؛ چون ممكن است مشكلات و مسائلي باشد، ولي ما از طريق گفتوگو و ديالوگ ميتوانيم به مشتركاتي برسيم و حداقل از موضوعاتي كه مشكل آفرين ميشود، بكاهيم. موضوع ديگر كه براي بسياري از بينندگان، شبهه وارد شده بود، با توجه به اينكه موضوع بحث و گفتوگو، بحث هجوم (به خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)) بود، در اين چارچوب وارد بحث شديم. يك سري سوالات و شبهاتي كه از سوي آقاي حسيني قزويني مطرح شد، چون بنده مقيد بودم در آن چارچوب بحث كنم، به آن شبهات پاسخ ندادم. إن شاء الله اين بحثها و گفتوگوها ادامه دارد و در جلسات آينده تكميل خواهد شد و شبهاتي كه بنده و آقاي حسيني قزويني وارد كرديم را، قطعا مورد بحث و بررسي قرار خواهيم داد. اما مورد ديگري كه خيلي براي بنده تعجبآور و تأسفآور بود، انتقاد و بلكه اتهام و بهتاني بود كه از طريق آقاي ملازاده در يكي از شبكههاي معلوم الحال به بنده وارد شد كه ايشان حدود يك ساعت بحث داشتند و اتهاماتي به بنده وارد شد كه خودشان هم واقف هستند بر اين قضيه كه اين اتهامات بياساس است. البته بعدا كه بنده تماس گرفتم، ايشان گفت كه اين گزارشات از زاهدان به ما ارسال شده و قطعا افراد حاسدي بودند. بنابراين درخواست من از آقاي ملازاده اين است كه با توجه به اينكه ما حديثي داريم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: قال رسول الله صلي الله عليه و سلم: ليس المؤمن بطعان و لا بلعان و لا الفاحش البذي. مومن نبايد طعنه زننده و لعنت كننده و بد زبان و بدگو باشد. مسند احمد، ج1، ص405 درخواست بنده اين است كه ايشان در همان شبكه، رسما عذرخواهي بفرمايند تا ما مجبور به پاسخگوئي و رفع اتهام نباشيم. اما نصيحت ديگري كه بنده به ايشان دارم، چون بنده به صحبتهاي ايشان در همين شبكه گوش ميدادم، با اين توجه كه ايشان ملبس به لباس روحانيت هستند، اگر بحثي و گفتوگويي دارند، منطقي و مستدل مطرح كنند. در دنياي امروزي، بد گفتن، تهمت، بدزباني و بدگوئي اصلا مجاز نيست. آيه قرآن است كه ميگويد: وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ سوره انعام/آيه108 شما حتي به بتها هم اجازه توهين نداريد. در حاليكه بنده شنيدم ايشان توهينها و بدگوئيهاي زيادي داشتند به بسياري از علماء و مراجع و مردم شيعه. من اين نصيحت برادرانه را دارم به ايشان، به جاي اينكه به علماء و مراجع و مردم و مذهب شيعه بدگوئي بكند، بيايد معتقداتي كه مورد نظر ايشان است، نقد و بحث و رد علمي بكند. اين در دنياي امروز پذيرفته شده است؛ و إلا يك چهره خيلي نادرست، آن هم كه در لباس روحانيت هستند، از ايشان با آن وضعيتي كه تا الان داشتند، به بينندگان ارائه ميشود و اين قطعا، نه به صلاح خودش است و نه به صلاح أهل سنت كه ايشان منتسب به أهل سنت هستند و نه به صلاح اخلاق ما ايرانيها است. اين درخواست را دارم كه ايشان براي رد اتهامات، رسما عذرخواهي بكند در آن شبكه خودش، تا ما هم مجبور به پاسخگوئي و رد اتهامات نباشيم. در نهايت، بنده اين گفتوگوي اوليه را، با اينكه مخالفاني داشته، به فال نيك ميگيرم. حتي پري شب در جلسهاي بوديم كه حدود 20 نفر از اساتيد برجسته دانشگاه و حوزه شركت داشتند و يك ساعت اول بحث ما را مشاهده كردند و ديدند، خيلي خوشحال بودند كه اين بحث و گفتوگوها صورت بگيرد. ممكن است در اينجا هم مغرضيني باشند، اما از همه بينندگان اين انتظار را داريم كه در تمام مراحل زندگي، هميشه داوري با انصاف داشته باشند. بعد از اينكه بررسي بكند، مستند باشد، نقد و نظر در چارچوب اخلاق اسلامي باشد، نه در چارچوب اتهام و بهتان، كه احاديث زيادي در اين مورد در فرهنگ أهل سنت و شيعه داريم. حتي حديثي داريم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: كسي كه جانوري را اذيت كند، لعنت خدا بر او باد. حالا ما بيائيم به يك مسلماني تهمت و افتراء وارد كنيم. ما اميدواريم كه إن شاء الله همه علماء و انديشمندان و سايتهاي اينترنتي و شبكههاي ماهوارهاي با رعايت موازين و چارجوب موازين اسلامي، حركاتي داشته باشند كه نه تنها الگو براي مسلمانان، بلكه براي غير مسلمانان هم در دنياي امروزي ارائه بدهند و تمام مسائل و اختلافات و موارد، در چارچوب يك ديالوگ و گفتوگو و بحث سالم، إن شاء الله به نتيجه برسد. اميدواريم كه اين گفتوگوها ادامه داشته باشد. ما با آقاي حسيني قزويني صحبتي داشتيم كه اين بحث تكميل شود و گفتند كه سفري در پيش دارند و وقتي از سفر برگشتند، آن بحث را كه به مرحله نهائي نرسيد، تكميل خواهد شد. از شما و همه بينندگان عزيز التماس دعا دارم. * * * * * * * آقاي هدايتي از شما تشكر ميكنيم كه اين تذكرات را داديد و همچنين خوشحاليم كه براي ادامه مناظره اعلام آمادگي كرديد. إن شاء الله اين گفتوگو حدود دو يا سه هفته ديگر شروع ميشود. در خدمت آقاي حسيني قزويني هستيم. سوالاتي دارم در مورد مناظره كه شبهاتي مطرح شد و بيپاسخ ماند و يا اتفاقاتي كه در هفته گذشته رخ داده را توضيح دهيد. سوال اول من اين است كه چون ايميلها و تماسهاي زيادي داشتيم در مورد اين مناظره، در آن قسمت كه شما سوالاتي داشتيد، خصوصا در 4 دقيقه پاياني، ايشان پاسخ سوال را ندادند و به شبهات جديد پرداختند. البته عذر ايشان اين است كه چون سوالات شما داخل در موضوع نبوده، پاسخ نداده است. گرچه قبلا موضوع مناظره به اطلاع هر دو طرف رسيده بود. چون در اين حدود چند دقيقه آخر، از سوي ايشان شبهاتي مطرح شد، از شما ميخواهيم كه به اين سوالاتي كه بنده خدمت شما دارم، پاسخ بدهيد. يكي از شبهات ايشان اين بود كه بعد از 13يا 14 قرن، شما دادگاهي قرار داديد و با شهادت امثال هيكل يا عبد الفتاح عبد المقصود و عمر رضا كحاله، ميخواهيد خليفه دوم را محكوم كنيد. شما شاهد عيني نداريد كه اين قضايا (هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)) صورت گرفته و شما شواهد و دلائلي محكم و محكمه پسند ارائه بدهيد تا اين اتهامات شما منطقي باشد. بعد هم مطرح شد كه چرا كساني كه در خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بودند، يا خود حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) شهادت ندادند به عنوان شاهداني كه سخنشان قبول باشد در دادگاه و محكمه. اين خلاصه يكي از شبهاتي بود كه از طرف شما بيپاسخ ماند. توضيحات شما را در اين زمينه ميشنويم. استاد حسيني قزويني بنده قبل از اينكه اين سوال شما را پاسخ دهم، مجددا از برادر عزيزم جناب آقاي مراد زهي تشكر ميكنم از حضور شجاعانه شان در اين بحث و گفتوگوي دوستانه و اينكه ايشان نهايت ادب را نسبت به برنامه و بنده و معتقدات شيعه رعايت فرمودند و إن شاء الله اميدواريم اينها نقطه عطف و آغازي باشد براي گفتوگوهاي مستمر ديگر. نكته ديگر كه ايشان مطالبي را بيان كردند و تمام فرمايشات ايشان، درست و متين و زيبا بود، بويژه انتقادات غير اخلاقي يا افترائاتي كه بعضيها نسبت به ايشان زدند و ما خودمان هم برخي را شاهد بوديم، اينها براي خود من، مقداري دردآور بود كه چرا افرادي اينچنين اخلاق اسلامي كه هيچ، اخلاق انساني را هم زير پا ميگذارند و به بعضي از دوستانشان، بخاطر حسد و كينه و ...، اينچنين ميتازند. يكي از چيزهايي كه براي من دردآور بود، اين بود كه آقاي ملازاده در همان شبكه معلوم الحالي كه خود آقاي مراد زهي هم اشاره كردند و ايشان تحريك ميكرد آقاي مراد زهي را كه حضور در شبكه سلام را تحريم كند، در يك شبكهاي برنامه دارد كه در آن به مقدسات اسلامي، بدترين و وقيحانه ترين توهينها ميشود. به علماء و بزرگان، چه شيعه و چه سني، بدترين اهانتها در آن شبكه روا ميشود. جالب اينكه در همين يكي دو روز قبل بود در همين شبكه معلوم الحالي كه آقاي ملازاده همواره در آنجا برنامه دارد، به جناب مولوي عبدالحميد، مولوي حبيب الرحمان مطهري امام جمعه محترم خاف، عبارتهاي خيلي وقيح و توهين آميزي در همين شبكه روا داشتند. اگر واقعا بناست كه ما يك شبكه را براي حضور در آنجا تحريم كنيم، ايشان اولي هستند. نكته ديگر كه ايشان خيلي نسبت به آقاي مراد زهي، نسبت به قضيه معلومات و سواد ايشان و اطلاعات حوزوي شان هجمه داشتند كه ايشان كتاب و تأليفي ندارد. بنده الان خودم نزديك 35 جلد و عنوان از كتابهايي كه ايشان تاليف يا تحقيق يا ترجمه كرده، در كتابخانه خودم دارد. مانند كتاب ما لابد منه كه در فقه حنفي است و كتاب گران سنگي است. من گمان نميكنم كه آقاي ملازاده يك صفحه از اين كتاب را بتواند بخواند و ترجمه كند. كتاب شرح صحيح بخاري را در 15 جلد ترجمه كرده است. كتاب اشعة اللمعات، ترجمه و شرح فارسي مشكاة المصابيح خطيب تبريزي است. مختصر قدوري را تصحيح و تحقيق كرده است. فروغ جاويدان در سيره نبوي و ... كه حتي در خود لبنان و مصر، برخي تأليفات ايشان چاپ و منتشر شده است. ايشان چند سالي است كه در حوزه علميه زاهدان تدريس دارند. حالا ما نسبت به اختلافات شخصي آقايان كاري نداريم، ولي اينكه انسان بخواهد يك چنين فردي را ناجوانمردانه مورد هجمه قرار بدهد، من بر خودم لازم و وظيفه اخلاقي خودم ميدانم كه در اين زمينه از ايشان دفاع كرده باشم. اما نسبت به اصل مناظره هم كه آقاي مراد زهي هم نظرشان را اعلام كردند، ايشان امروز از زاهدان زنگ زده بودند و حدود نيم ساعت تلفني با هم صحبت داشتيم و دو روز قبل، چند بار با هم در تماس بوديم و انصافا رابطه ما، رابطه 100% دوستانه است و اينطور نيست كه اگر يك مناظره شده، از همديگر رنجيده باشيم. البته بنده به اصل مناظره هم مانند بينندگان عزيز نقدي دارم، مِن جمله كه از آقاي هدايتي ميخواهيم كه برخي نكات رعايت بشود و 4 دقيقه و يك دقيقه، خيلي فرصت مناسبي نيست، نه براي پاسخگوئي و نه براي طرح سوال. اگر صلاح بدانيد و آقاي مراد زهي هم موافق باشند، 10 دقيقه براي پاسخ به سوال و طرح سوال باشد و طرف مقابل هم موظف باشد كه به سوال پاسخ دهد و اگر بنا شد كه پاسخ ندهد و مطالب ديگري مطرح شود، چه بنده باشم و چه اين عزيزمان يا ديگري، خيلي به صراحت جلوگيري شود و اين سوالات و شبهات جديد، ارتباطي به پاسخ ندارد. اين مباحث متفرقهاي كه مطرح ميشود و مرتبط با موضوع نيست، رعايت بشود. من باز هم از شما و همه عزيزان و دست اندركاران شبكه سلام تشكر ميكنم كه برنامه را به نحو خوب اداره كردند و حدود 90% يا بيشتر بينندگان راضي بودند از آن و اين طبيعي است كه تعدادي كه انتقاد دارند يا ناراضي هستند. اگر بنا باشد كه همه را راضي كند، اين امكان پذير نيست. اما در رابطه با سوالي كه مطرح كرديد، اين سوال مخصوص آقاي مراد زهي نيست، بلكه بحثي است كه در گذشته مطرح بوده و بزرگان و علماء أهل سنت اين شبهه را در سايت خودشان مطرح كردهاند. آقاي إبن تيميه و احسان الهي ظهير در برخي كتابهاي خود مطرح كردهاند. در شبكه المستقله كه ما يك بحثي داشتيم، از سوي برخي افراد مصري هم مطرح شد. اگر ما جواب ميدهيم، اختصاصي به سوال آقاي مراد زهي ندارد و در حقيقت شبههاي است كه عموما در سايتها و ماهوارهها مطرح ميشود. حتي خود آقاي ملازاده همين بحث را در شبكهاي كه ايشان در آنجا هستند، مطرح كردند كه شما دادگاهي تشكيل داده ايد بعد از 1400 سال و شاهد عيني براي اين قضيه نيست و از افراد ديگري مانند هيكل و عبد الفتاح عبد المقصود و عمر رضا كحاله و ديگران استفاده ميكنيد. در اينجا من ناگزير هستم كه چند نكته را خدمت بينندگان عزيز عرض كنم: نكته اول: براي اثبات وقايع تاريخي، شاهد نياز نيست؛ بلكه آنچه كه بايد توجه شود، احاديث صحيح و معتبر است. وگرنه اگر ما در مسائل اسلام و معارف، دنبال شاهد بگرديم، حتي در كوچكترين مسائل فقهي و اخلاقي و تاريخي، شاهدي نميتوانيم ارائه كنيم. اين آقايان به جاي اينكه اين شبهه را مطرح كنند، بهتر كه بگويند شما دليل و حديث معتبر از منابع شيعه و أهل سنت اقامه كنيد. نكته دوم: علماء شيعه و أهل سنت كه اظهار نظر ميكنند در طول تاريخ، قطعا با توجه به رواياتي كه در اختيارشان بوده و از آن روايات اين مسئله را به عنوان يك امر مسلم تلقي كرده اند، ميآيند اظهار نظر ميكنند؛ مانند هيكل و عبد الفتاح عبد المقصود و عمر رضا كحاله. خود إبن تيميه متوفاي قرن 8 كه وقتي اين امر را قطعي مطرح ميكند و ميگويد كه: إنه كبس البيت. خانه فاطمه را مورد هجوم قرار دادند و گشودند. منهاج السنة لإبن تيمية، ج4، ص220 اينگونه نيست كه ايشان از خودش و بدون توجه به رواياتي كه در اين زمينه است، اين مسئله را بخواهد مطرح كند و اينچنين قاطعانه صحبت كنند. نكته سوم: ما بارها در اين برنامه و شبكه المستقله كه يك شبكه 100% وهابي است، عرض كرديم كه شخصيتهاي بزرگي از أهل سنت مانند: 1ـ آقاي إبن قتيبه دينوري، متوفاي 276 در الامامة و السياسة، جلد 1، صفحه 12 2ـ آقاي بلاذري در انساب الاشراف، جلد 1، صفحه 586 3ـ آقاي إبن ابي شيبه، متوفاي 239، در المصنف، جلد 8، صفحه 572 4ـ آقاي طبري متوفاي 310 در تاريخش، جلد 2، صفحه 443 5ـ آقاي مسعودي در اثبات الوصية، صفحه 143 6ـ آقاي إبن عبد البر، در الإستيعاب، جلد 3، صفحه 975 7ـ آقاي إبن عبد ربه در عقد الفريد، جلد 5، صفحه 12 8ـ آقاي ابو الفداء متوفاي 732 در تاريخش، جلد 1، صفحه 164 9ـ آقاي صفدي در الوافي بالوفيات، جلد 5، صفحه 347 10ـ آقاي إبن حجر عسقلاني در لسان الميزان، جلد 1، صفحه 268 11ـ آقاي آلوسي در تفسيرش، جلد 3، صفحه 124 12ـ آقاي محمد حافظ ابراهيم، شاعر بنام مصر معروف به شاعر نيل، در شرح ديوانش، صفحه 374 اينها وقتي اين قضايا را مطرح ميكنند كه مسئله هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و قضيه شكستن دندههاي آن حضرت و سقط جنين يا تهديد به آتش زدن خانه، قطعا روايات و احاديثي كه در نزدشان معتبر بوده، ديدهاند و اظهار نظر ميكنند. ضياء الدين مقدسي، از شخصيتهاي برجسته أهل سنت و متوفاي 643 ميگويد: اين روايات هجوم، صحيح است الاحاديث المختارة، ج10، ص90 يا آقاي سيوطي متوفاي 910، از شخصيتهاي بنام أهل سنت، در كتاب مسند فاطمه، ص34 ميگويد: روايت صحيح است. يا آقاي حسن بن فرهان مالكي از علماي بزرگ و مشهور عربستان سعودي است و مالكي مذهب، در كتاب قراءة في كتب العقائد، صفحه 52 ميگويد: روايت صحيح است. براي محكمه دو نفر شاهد بيايد، معمولا قاضي و حاكم ميپذيرد. ما ميبينيم كه دهها نفر از بزرگان أهل سنت اين قضيه را به عنوان يك امر مسلم، مطرح كردهاند. از علماي شيعه، مانند شيخ طوسي (ره) كه مورد تائيد بزرگان أهل سنت نيز هست، ميگويد: و المشهور الذي لا خلاف فيه بين الشيعة: أن عمر ضرب علي بطنها، حتي أسقطت، فسمي السقط محسنا. و الرواية بذلك مشهورة عندهم. و ما أرادوا من احراق البيت عليها حتي التجأ إليها قوم و امتنعوا من بيعته. و ليس لاحد ان ينكر الرواية بذلك و رواية الشيعة مستفيضة به، لا يختلفون في ذلك. هذه مجموعة من الروايات و الموسوعات التاريخية مليئة بالحديث عن الواقعة. موضوع مشهوري كه بين شيعه در آن اختلاف نيست، قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و كتك خوردن ايشان و سقط محسنا و يك امري است قطعي و روايات شيعه در اين زمينه، مستفيض است. تلخيص الشافي، ج3، ص156 شيخ مفيد (ره) در كتاب الإختصاص خود، ص185 اين امر را قطعي ميداند. مرحوم كاشف الغطاء در جنة المأوي، اين مسئله را كاملا به عنوان يك مسئله قطعي مطرح ميكند. نكته چهارم: اگر آقايان دنبال شاهد عيني هستند، ما روايات متعددي از آقا اميرالمومنين (عليه السلام) و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و ائمه (عليهم السلام) داريم، چه در كتب أهل سنت و چه در كتب شيعه. چون اگر ما مراسم عزاداري حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را در ايام فاطميه برگزار ميكنيم، منتظر اين نيستيم كه ببينيم در كتب برادران أهل سنت ما، چيزي در اين زمينه آمده باشد يا نيامده باشد. آنچه كه براي ما مهم است، احاديثي است كه از ناحيه ائمه معصوم (عليهم السلام) و عترت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أهل بيت (عليهم السلام) وارد شده است و ما تابع اين روايات أهل بيت (عليهم السلام) هستيم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آنها را عِدل و هم طراز قرآن قرار داده است: اني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي. روايات اينها را در جلسات قبل اشاره كرديم و حدود يك ماه قبل، مفصل عرض كرديم كه خود آقا اميرالمومنين (عليه السلام) در خطبه 202 نهج البلاغه، قضيه ظلم به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را مطرح ميكند و از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) ميخواهد: و ستنبئك ابنتك بتضافر أمتك علي هضمها، فأحفها السؤال و استخبرها الحال، هذا و لم يطل العهد و لم يخل منك الذكر. به اصرار از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بپرس تا قضايا را براي تو بازگو كند. اينهمه ظلمي كه در حق حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) شد، هنوز از رحلت تو چيزي نگذشته بود، هنوز اسم تو بر زبانها بود. همچنين خود علامه مجلسي (ره) در جلاء العيون، روايت معتبري را از امالي شيخ صدوق (ره)، ص137 نقل ميكند كه اميرالمومنين (عليه السلام) نقل كرد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه: إذا التفت إلينا فبكي، فقلت: ما يبكيك يا رسول الله؟ فقال: أبكي مما يصنع بكم بعدي. فقلت: و ما ذاك يا رسول الله؟ قال: أبكي من ضربتك علي القرن، و لطم فاطمة خدها. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نگاه كرد به ما و گريه كرد و عرض كردم: يا رسول الله! چرا گريه ميكني؟ گريه ميكنم از آن ضربتي كه بر فرق تو زده ميشود و سيلي كه بر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) خورده ميشود. مناقب إبن شهر آشوب، ج2، ص51 از خود حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها)، شايد دهها روايت در كتاب سليم بن قيس، بحار الأنوار، ارشاد القلوب ديلمي، مفصل از ايشان در رابطه با قضيه هجوم و شهادت محسن (عليه السلام) و سقط جنين آمده است. كتاب سليم بن قيس، ص150 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج30، ص349 ـ هداية الكبري، ص179 بينندگان عزيز شيعه و أهل سنت را توجه ميدهم به جالبتر از همه اينها، خطبه قراء و آتشين حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در مسجد كه در منابع متعدد أهل سنت نقل كردهاند به ويژه جناب إبن اثير جزري از شخصيتهاي برجسته أهل سنت كه ذهبي در سير اعلام النبلاء، جلد 21، ص488 تجليل و تمجيد از ايشان كرده، در كتاب منال الطالب في شرح طول الغرائب، صفحه 501، خطبه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) را مفصل مطرح ميكند و ميگويد: فلما اختار الله لنبيه دار أنبيائه و محل أصفيائه، ظهرت حسيكة النفاق و شمل جلباب الدين و نطق كاظم الغاوين و نبغ خامل الآفكين ... . پيامبر (صلي الله عليه و سلم) وقتي پيش خدا رفت، خار و خاشاك نفاق در ميان شما صحابه پيدا شد و جامه و لباس دين كهنه گرديد، پيمانها پاره گرديد، ... . تا آنجا كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) مردم را به قيام تحريك ميكند: يا معشر الفئة و أعضاد الملة، و حضنة الاسلام، ما هذه الفترة في حقي؟ و السنة في ظلامتي؟ أما كان لرسول الله صلي الله عليه أن يحفظ في ولده؟ ... اي گروه جوانمردان! اين بازوان ملت!اي حافظان اسلام! اين ضعف در مورد حق من چيست؟ چرا در دادخواهي از حق من سهل انگاري ميكنيد؟ مگر پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نفرمود كه حرمت هر كسي درباره فرزندان او حفظ ميشود؟ ... إيها بني قيلة! أأهتضم تراث أبيه و أنتم بمرأي مني و مسمع؟ ... . اي فرزندان قيله! در حق من چنين ظلم ميشود و شما داريد ميبينيد و هيچ عكس العملي نشان نميدهيد؟!!! ... . يعني حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) نه تنها عملكرد آنها را محكوم ميكند، بلكه مردم را تحريك به قيام ميكند و متأسفانه هيچ حركتي از مردم در برابر سخنان حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) مشاهده نميشود. آقا امام حسن مجتبي (عليه السلام) كه شاهد قضيه بودند، مرحوم كليني (ره) در كافي، ج1، ص459 نقل ميكند: فبعين الله تدفن ابنتك سرا و تهضم حقها و تمنع إرثها. همچنين امام سجاد (عليه السلام) در كتاب بحار الانوار، جلد 27، صفحه 390 و كتاب الشافي في الامامة، جلد 3، صفحه 241 قضاياي هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و سقط جنين و شكسته شدن پهلوي حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) را مطرح ميكند. همچنين در دلائل الامامة لإبن جرير طبري، صفحه 135 روايت صحيح دراين قضيه دارد. از امام كاظم (عليه السلام) در كتاب كافي، جلد 1، صفحه 458 مفصل نقل ميكند. روايت از آقا امام صادق (عليه السلام)، شايد بيش از 10 روايت در اين زمينه داريم. از آقا امام رضا (عليه السلام) در مهج الدعوات لسيد بن طاوس، صفحه 257. از آقا امام جواد (عليه السلام) در دلائل الامامة، صفحه 401. از آقا امام عسگري در كتاب موسوعة الامام الجواد (عليه السلام) كه تأليف بنده است، جلد 2، صفحه 653. با منابع و مدارك متعدد، ما اين مسائل را آوردهايم. اگر چنانچه عزيزان أهل سنت دنبال مدرك از شاهدان عيني ميگردند، خوب، اين شاهدان. اگر دنبال شهادت از افراد بيغرض ميگردند، علماء أهل سنت و شيعه، اينهمه در اين زمينه سخن گفتهاند و يكي دو مورد هم نيست. اينكه بيائيم اين همه گفتار بزرگان را زير سوال ببريم، گمان ميكنم دور از انصاف باشد. گر چه در اين زمينه سخن بسيار است و من هم به اختصار در اين چند دقيقه، اينها را خدمت بينندگان و جنابعالي مطرح كردم. * * * * * * * آقاي هدايتي بنده به همه جوانان، چه شيعه و چه أهل سنت، سفارش و توصيه ميكنم كه خطبه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را مطالعه كنند. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) با صراحتشان، حقائق را بيان كردند. اين در منابع شيعه و سني آمده است. با مطالعه دقيق اين خطبه، حجت بر همگان تمام ميشود. سوال ديگر من اين است و مكررا هم در نظرخواهيها آمده است و بين صحبتهاي آقاي مراد زهي هم مطرح شد، كه حضرت علي (عليه السلام) شير خدا و اسد الله بود و با آن شجاعتي كه زبانزد خاص و عام است و دوست و دشمن آن را مطرح كردند، كجا رفت ذوالفقار علي (عليه السلام)؟ آيا مگر دفاع از ناموس و خانه و حيثيت و آبرو واجب نيست؟ پس چرا اين دفاع صورت نگرفته است در مقابل هجمه هجوم كنندگان؟ توضيح كوتاهي را بفرمائيد. استاد حسيني قزويني جواب نقضي: در اين رابطه كه چرا آقا اميرالمومنين (عليه السلام) در برابر اين قضيه، با آنكه شجاعتش زبانزد عام و خاص بود، دفاع نكردند، ما يكي دو مورد جواب نقضي داريم بر كساني كه بر آقا اميرالمومنين (عليه السلام) ايراد ميگيرند كه چرا در برابر اين هجوم به دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع نكردند. اول: از اينها سوال ميكنيم: آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) هم در شجاعت و هم در غيرت و حمايت از ديگران، قطعا از اميرالمومنين (عليه السلام) بالاتر است و خود اميرالمومنين (عليه السلام) ميفرمايد كه ما هر وقت در جنگها احساس ضعف ميكرديم، به آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) پناهنده ميشديم. آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) 13 سال در مكه بودند و شاهد شكنجهها و اذيتها و آزارها بودند. شما ببينيد كه در رابطه با سميه ـ مادرعمار ياسر ـ كه هفتمين نفري بود كه اسلام آورد، دارد كه: و كان رسول الله صلي الله عليه و سلم يمر بعمار و أمه و أبيه و هم يعذبون بالأبطح في رمضاء مكة، فيقول: صبرا يا آل ياسر، موعدكم الجنة. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) عبور ميكرد و ميديد كه جلوي چشمش، عمار و پدر و مادر عمار را سخت شكنجه ميكنند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:اي آل ياسر! در برابر اين شكنجهها صبر كنيد كه وعده شما بهشت است. الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص190 دوم: اين آقايان كه به اميرالمومنين (عليه السلام) اشكال ميكنند، ما از اينها سوال ميكنيم در رابطه با هجوم به خانه خليفه سوم ـ عثمان ـ، در تمام كتب تاريخي أهل سنت، حتي إبن كثير دمشقي به عنوان يك امر قطعي در البداية و النهاية، جلد 7، صفحه 210 نقل ميكند كه سوداب إبن عمران آمد و به عثمان حمله كرد. همسر عثمان ـ نائله ـ خواست از عثمان دفاع كند، آنچنان با شمشير زد و دست همسر عثمان قطع شد و بعد عبارتي نقل شد و من از عزيزان أهل سنت پوزش ميطلبم، چون در تاريخ طبري، جلد 3، صفحه 421 و الكامل إبن أثير، جلد 3، صفحه 178 و تاريخ إبن كثير دمشقي كه معمولا مطالب داراي طعن به خلفاء را نميآورد، آورده است: فغمز أوراكها و قال إنها لكبيرة العجيزة. اين فرد آمد و دست زد به باسن همسر عثمان و گفت كه چه باسن بزرگي است. اين نهايت وقاحتي است كسي كه نسبت به يك زن انجام دهد، ولي جناب عثمان آنجا بود و هيچگونه اعتراض و دفاعي نكردند. با اينكه ميدانست كشته ميشود، چرا از همسر خودش دفاع نكرد؟ جواب حلي: اول: ما در روايات شيعه و سني داريم كه وقتي خليفه دوم آمد و وارد منزل شد: فوثب علي عليه السلام فأخذ بتلابيبه ثم نتره فصرعه و وجأ أنفه و رقبته و هم بقتله. فذكر قول رسول الله صلي الله عليه وآله و ما أوصاه به من الصبر و الطاعة. فقال: ... يا إبن صهاك! لولا كتاب من الله سبق لعلمت أنك لا تدخل بيتي. از كمربند او گرفت و او را بر زمين زد و محكم بر دماغ و گردن او كوبيد. اميرالمومنين (عليه السلام) به ياد سخن و وصيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) افتاد كه يا علي! اگر كمكي نيافتي، صبر و تحمل كن. برگشت گفت: اگر نبود كتاب خدا و وصيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، يقين بدان كه تو نميتوانستي وارد خانه من شوي. سليم بن قيس هلالي، ص586 ـ تفسير آلوسي، ج3، ص124 دوم: اين آقايان كه ميگويند اميرالمومنين (عليه السلام) اسد الله بود و شجاع و ...، ما هم قبول داريم، حتي خليفه دوم گفت: و الله لولا سيفه، لما قام عمود الإسلام. اگر شمشير علي (عليه السلام) نبود، پرچم اسلام برفراشته نميشد. شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج12، ص82 اين اميرالمومنين (عليه السلام) كه در هيچيك از جنگها و غزوات نبوده كه شركت كرده باشد و از خودش شجاعت و دلاوري ثابت نكرده باشد واين قطعي است در بين شيعه و سني. حتي در بين مسيحيان كه جرج جرداق مسيحي ميگويد: علي بن ابي طالب با اين شجاعتش، نام شجاعان گذشته را محو و جايي براي شجاعان آينده نگذاشت. ما از عزيزان أهل سنت سوال ميكنيم كه اين اميرالمومنين (عليه السلام)، چرا در طول اين 25 سال دوران خلافت آقاي ابوبكر و آقاي عمر و آقاي عثمان، در اين فتوحات حتي يك قدم هم شركت نكرد و كوچكترين عكس العملي نشان نداد؟ شجاعتش كجا رفت؟ نستجير بالله، آيا بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شجاعتش را از دست داده بود؟ يا نه، عملكرد خلفاء را خلافت مشروع نميدانست؟ سوم: روايات متعددي داريم از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه فرمودند: يا علي! عليك بالصبر علي ما ينزل بك منهم حتي تقدم علي. بعد از من صبر و تحمل كن تا پيش من بيائي. خصائص الائمه سيد رضي، ص73 ـ سليم بن قيس هلالي، ص569 چهارم: شايد اميرالمومنين (عليه السلام) احساس كرد كه اگر درگيري ايجاد شود و در برابر مهاجمان مقاومت كند، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) در اين وسط از ميان برود. خوب، از ميان رفتن فرزند و پاره تن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي حضرت علي (عليه السلام) قابل تحمل نبود. مضافا به اينكه اگر با مقاومت اميرالمومنين (عليه السلام)، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به شهادت ميرسيد، فردا روزي شايع ميكردند كه حضرت علي (عليه السلام) عامل شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) شد. مگر همين آقايان در رابطه با عمار كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: تقتله الفئة الباغية. يدعوهم الي الجنة و يدعونه الي النار. گروه ستمگر او را خواهند كشت. عمار آنها را به بهشت فرا ميخواند و آنها عمار را به طرف آتش دعوت ميكنند. صحيح بخاري، ج1، ص115 و ج3، ص207 وقتي عمار در جنگ صفين كشته شد، ببينيد كه چه بساطي در تشكيلات معاويه به راه انداختند. حتي بعضي از شخصيتهاي برجسته لشكر معاويه مثل عمرو عاص، از جنگ دست كشيدند و گفتند: چون ثابت شد كه باطل هستيم و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود كه عمار را گروه ستمگري كه أهل آتش است ميكشد. مسند احمد، ج4، ص199 ـ مجمع الزوائد هيثمي، ج7، ص242 جالب اينكه وقتي به معاويه اعتراض كردند، معاويه برگشت گفت: ما كه عمار را نكشتيم، عمار را علي كشت. چون علي باعث شد كه عمار از خانه اش بيايد و در مقابل شمشير ما قرار بگيرد. از آقايان أهل سنت من تقاضا دارم دقت كنند به عبارتي كه در مسند احمد آمده و در مستدرك، جلد 2، صفحه 156 ميگويد: أو نحن قتلناه إنما قتله علي و أصحابه جاؤوا به حتي القوة بين رماحنا أو قال بين سيوفنا *هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين و لم يخرجاه بهذه السياقة. مگر ما عمار را كشتيم، عمار را علي كشت و او را از خانهاش آورد در مقابل شمشير ما. جالب اينكه وقتي اين خبر به حضرت علي (عليه السلام) رسيد، گفت: عجب! پس قاتل حمزه سيد الشهداء هم پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بوده است؛ چون پيامبر (صلي الله عليه و سلم) او را از خانهاش بيرون كشيد و در جنگ احد كشته شد. فيض القدير للمناوي، ج4، ص474 همچنين جوابهاي ديگري هم هست كه من بخاطر رعايت اختصار، به همين جواب اكتفاء ميكنم. * * * * * * * آقاي هدايتي نكاتي هم به ذهن من رسيد در مورد ذو الفقار. كار ذو الفقار دفاع از اسلام است. گاهي برفراز دستان حضرت علي (عليه السلام) و گاهي در نيام و غلاف بودنش است كه از اسلام دفاع ميكند و حركت صحيح است كه به مصلحت اسلام است؛ چه در غلاف و چه برفراز دستان حضرت علي (عليه السلام). پس مصلحت بزرگتر كه حفظ كيان اسلامي است در ميان بوده است و قدرتهاي بزرگ مانند ايران و امپراطوري روم در كمين نشسته بودند تا اين حركت نوپا را از بين ببرند و اگر اين اختلافات و جنگهاي داخلي صورت ميگرفت، آنها هم بيكار نمينشستند و ديگر نامي از اسلام و مسلمانان باقي نميماند. سوال ديگر من كه در سايتهاي مختلف شبهه شده و آقاي مراد زهي هم مطرح كرد، اين است كه مردم مدينه كجا بودند و چرا از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) دفاع نكردند؟ كجا بودند اين صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و 120 هزار صحابه؟ اگر چنين اتفاقي صورت گرفته و آتش زدن درب خانهاي بوده، چرا هيچيك از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) واكنشي نشان ندادند؟ استاد حسيني قزويني در پاسخ به اين سوال، ما از آقاياني كه اين شبهه را مطرح كردند ميپرسيم: سوال اول: با توجه به روايات صحيحي كه ما اقامه كرديم مبني بر هجوم بر خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و قضيه شهادت، از منابع شيعه و أهل سنت كه علماي دو طرف مطرح كردهاند، اين را آقايان مستشكلين [اشكال كنندگان] بايد جواب بدهند كه چرا آقايان مهاجرين و انصار، در برابر هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) سكوت كردند و دفاع نكردند؟ سوال دوم: اين همه صحابه، در تشييع جنازه و دفن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كجا بودند؟ مگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چند فرزند داشت؟ او فرزند و پاره تن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بود: فلما توفيت دفنها زوجها علي ليلا وقتي حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از دنيا رفت، اميرالمومنين (عليه السلام) او را شبانه دفن كرد. صحيح بخاري، ج5، ص82 ـ صحيح مسلم، ج5، ص154 سوال سوم: برخي وهابيون اينطوري جواب دادهاند: كه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) وصيت كرده بود كه نميخواست تابوت او را نامحرمان هم ببينند. مگر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) در مسجد نيامد و خطبه نخواند؟ چرا آنجا بحث نامحرم نبود؟ مگر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) در جنگ احد، در پشت جبهه نبود و در مداواي زخم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مگر حضور نداشت؟ ايشان در صحنهها حضور داشته است. حالا گيريم كه اينگونه است كه شما ميگوييد: رواياتي است كه أهل سنت آورده اند، حتي عايشه آمد و خواست وارد خانه حضرت علي (عليه السلام) شود، اسماء بنت عميس ـ همسر ابوبكر ـ به عايشه اجازه ورود به خانه حضرت علي (عليه السلام) و حضور در كنار جنازه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را نداد. خود آقاي إبن عبد البر در كتاب الاستيعاب كه معتبرترين كتاب رجالي أهل سنت است، ميگويد: جاءت عايشه تدخل و قالت اسماء لا تدخلي. فشكت إلي أبي بكر فقالت: إن هذه الخثعمية تحول بيننا و بين بنت رسول الله صلي الله عليه و سلم، و قد جعلت لها مثل هودج العروس. فجاء أبوبكر، فوقف علي الباب، فقال: يا أسماء! ما حملك علي أن منعت أزواج النبي صلي الله عليه و سلم أن يدخلن علي بنت رسول الله صلي الله عليه و سلم و جعلت لها مثل هودج العروس، فقالت: أمرتني ألا يدخل عليها أحد و أريتها هذا الذي صنعت و هي حية فأمرتني أن أصنع ذلك لها، قال أبو بكر: فاصنعي ما أمرتك، ثم انصرف، فغسلها علي و أسماء. بعد از وفات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، عايشه آمد كه وارد خانه حضرت علي (عليه السلام) شود و در كنار جنازه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) حضور پيدا كند. اسماء گفت كه حق ورود به خانه حضرت علي (عليه السلام) و حضور در كنار جنازه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را نداري. عايشه رفت پيش ابوبكر و شكايت كرد و گفت كه همسر تو به من اجازه حضور در كنار حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را نداد. ابوبكر آمد درب خانه حضرت علي (عليه السلام) و اسماء را صدا زد و گفت: چرا مانع ميشوي كه همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در كنار جنازه دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) حاضر شود؟ اسماء گفت: حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به من امر كرد كه به كسي اجازه ورود در كنار جنازه اش را ندهم. ابوبكر به اسماء گفت: آنچه را كه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) دستور داده، انجام بده. ابوبكر برگشت و رفت به خانه اش. اميرالمومنين (عليه السلام) و اسماء، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را غسل دادند. الاستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1897 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج5، ص524 ـ السنن الكبرى للبيهقي، ج4، ص34 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج13، ص687 حالا ما سوال ميكنيم كه چه مسئلهاي است كه حتي عايشه، همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم اجازه ورود به كنار جناز حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را ندارد؟ سوال چهارم: گيريم كه صحابه ميآمدند و اعتراض ميكردند. ما از كساني كه اين شبهه را مطرح كردند ميپرسيم: آيا هيئت حاكمه ـ خليفه اول و خليفه دوم ـ براي نظر صحابه چقدر ارزش قائل بودند؟ مگر مسئله فيصله پيدا ميكرد؟ همين صحابه و مهاجرين و انصار، مگر نبودند كه در آخرين لحظات زندگي خليفه اول كه ايشان ميخواست جناب عمر را براي خلافت انتخاب كند، آمدند و اعتراض كردند به ابوبكر: دخل عليه المهاجرون و الأنصار حين بلغهم أنه استخلف عمر، فقالوا: نراك استخلفت علينا عمر و قد عرفته وعلمت بوائقه فينا و أنت بين أظهرنا، فكيف إذا وليت عنا و أنت لاق الله عز وجل، فسائلك فما أنت قائل؟ [در برخي منابع آمده: فقال الناس: تستخلف علينا فظا غليظا، و لو قد ولينا كان أفظ و أغلظ، فما تقول لربك إذا لقيته و قد استخلفت علينا عمر، قال أبوبكر: أبربي تخوفونني، أقول اللهم استخلفت عليهم خير خلقك. المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج8، ص574] فقال أبوبكر: لئن سألني الله لأقولن استخلفت عليهم خيرهم في نفسي. تو ميداني كه آقاي عمر، مردي خشن و بد اخلاق و تندي است. وقتي تو در ميان ما بودي، برخورد خشن و تندي داشت. جواب خدا را چه خواهي داد كه عمر را بر ما خليفه ميكني؟ ابوبكر گفت: آيا مرا از پروردگارم ميترساني؟ به خدا ميگويم: بهترين خلقت را خليفه خلقت قرار دادم. الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني، ج1، ص25 در روايت صحيح در كتاب المصنف، جلد 8، صفحه 574 نوشته شده: فقال الناس يعني توده مردم به ابوبكر اعتراض كردند، ولي ابوبكر براي آنها ارزشي قائل نشد. در كتاب الامامة و السياسة آورده كه مهاجرين و انصار اعتراض كردند، ولي ابوبكر براي آنها ارزشي قائل نشد. حتي خود إبن تيميه ميگويد: مردم آمدند اعتراض كردند به ابوبكر كه چرا عمر را خليفه قرار ميدهي؟ ولي براي نظر اينها ارزش قائل نشد. سوال پنجم: از اين آقايان كه ميگويند صحابه كجا بودند و چرا از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) دفاع نكردند؟ سوال ميكنيم كه وقتي عثمان را داشتند ميكشتند و محاصره كردند و آب را بر او بستند و جلوي چشمش به همسر او جسارت كردند، صحابه كجا بودند؟ چرا از عثمان دفاع نكردند؟ هر جوابي كه اين آقايان دادند، همان جواب را هم ما در سوال آنها ميدهيم. مگر جنازه عثمان سه شبانه روز بر روي زمين نماند؟ چرا صحابه براي دفن او اقدام نكردند؟ حتي مجبور شدند عثمان را در قبرستان يهود دفن كنند؛ يعني مسلمانان نگذاشتند. در آنجا صحابه كجا بودند؟ شما ببينيد تاريخ طبري، جلد 3، صفحه 468 و 439 مفصل نقل ميكند و ميگويد كه سه شبانه روز جنازه عثمان روي زمين ماند و خواستند دفن كنند: فقالوا لا و الله لا يدفن في مقابر المسلمين أبدا، فدفنوه في حش كوكب، فلما ملكت بنو أمية أدخلوا ذلك الحش في البقيع. قسم به خدا كه ما نميگذاريم عثمان را در قبرستان مسلمانان دفن كنند. عثمان را در حش كوكب (قبرستان يهوديان) دفن كردند و وقتي بني اميه روي كار آمدند، قبرستان يهود و بقيع را به هم متصل كردند. سوال ششم: سوال ميكنيم وقتي كه جنازه امام حسن (عليه السلام) را ميخواستند بياورند كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفن كنند و ممانعت كردند، چرا همين صحابه عكس العملي نشان ندادند؟ جنازه امام حسن (عليه السلام) را تيرباران كردند، ولي همين صحابه هيچ عكس العملي نشان ندادند؟ يا به تعبير يكي از بينندگان كه گفت در قضاياي امام حسين (عليه السلام) صحابه كجا بودند؟ چرا در برابر جنايت يزيد هيچ عكس العملي نشان ندادند؟ همين صحابه بخاطر اينكه عكس العمل نشان ندادند، در سال بعد (62 هجري) يزيد دستور داد به مدينه حمله كردند و 700 نفر از صحابه و مهاجرين و انصار را قتل عام كردند. اين تعبيري است كه إبن كثير دمشقي در الامامة و السياسة، جلد 8، صفحه 242 نقل ميكند. اين 700 نفر مهاجرين و انصاري كه به لشكر يزيد قتل عام شدند، چرا در قضيه شهادت امام حسين (عليه السلام) عكس العمل نشان ندادند؟ نتيجه اين عملكرد يزيد اين شد كه يزيد به لشكريانش، زنان و دختران مدينه را مباح كرد و لشكريان به هر زن و دختري كه ميخواستند تجاوز به عنف ميكردند و به تعبير إبن كثير دمشقي در الامامة و السياسة، جلد 8، صفحه 241، هزار فرزند نامشروع از اين عمل وقيح يزيد بن معاويه در مدينه به دنيا آمد. هر جوابي كه آقايان در اين سوال دادند، ما هم همان را به سوال آنها ميدهيم. البته نكات خيلي زياد است و من با رعايت اختصار به اين چند مورد اكتفاء كردم. * * * * * * * آقاي هدايتي لطفا باقيمانده سوالات را هم پاسخ دهيد. مي گويند كه اين با غيرت مرد عرب سازگاري ندارد كه يك مرد عرب، زني را كتك بزند و عرب براي خودش اين را ننگ و عار ميداند. لذا قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و ضرب و شتم ايشان، با غيرت عرب سازگاري ندارد. اين را توضيح مختصري بفرمائيد. استاد حسيني قزويني اين صحبت را ما يك ماه پيش در شبكه المستقلة جواب داديم كه يكي از آقايان گفت اصلا زدن زن براي عرب، ننگ و عار است و زن داراي احترام ويژهاي است. نكته اول: اين آقايان يا فراموش كردهاند يا خود را به فراموشي زدهاند. اصلا در ميان عرب، تنها چيزي كه فاقد ارزش بود، زن بود. زنان مورد هجوم عرب بوده و كتك ميزدند و به عنوان كالا به او نگاه ميكردند و حتي دختران را زنده به گور ميكردند: وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ سوره تكوير/آيه9ـ8 ابن جرير طبري در تفسيرش، جلد 30، صفحه 91 صراحت دارد بر اينكه: كان أهل الجاهلية يقتل أحدهم إبنته و يغذو كلبه. عربها دخترانشان را زنده به گور ميكردند و غذاي آنها را به سگانشان ميدادند. يا اينكه خود قرطبي صراحت دارد بر اينكه اينها دخترانشان را ميبردند و زنده زنده، زير خاك دفن ميكردند. تفسير القرطبي، ج19، ص232 إبن كثير دمشقي هم همين قضايا را مطرح ميكند. عجيب است! قيس بن عاصم وقتي وارد محضر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميشود، ميگويد: من 12 دخترم را زنده زنده، زير خاك دفن كردم. اين را ميگفت و قطرات اشك از چشمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) سرازير بود. تفسير إبن كثير، ج4، ص510 نكته دوم: آقايان گويا فراموش كردهاند كه آقاياني كه بعد از شهادت آقا امام حسين (عليه السلام) در كربلاء به حرم آقا امام حسين (عليه السلام) حمله كردند و دختران پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را كتك زدند و اينها را مورد حمله قرار داده و به زنجير بستند و با آن وضع فجيع، شهر به شهر گرداندند، آيا اينها عرب نبودند؟!!! آيا اينها فارس و ديلم و كرد و چين و غيره بودند؟!!! شما تاريخ را مراجعه بفرمائيد. در كتاب جنة المأوي، صفحه 82 مفصل اين قضايا آمده است. أمالي شيخ صدوق، صفحه 139 و نفس المهموم، صفحه 379 و مقتل الحسين خوارزمي از علماي بزرگ أهل سنت، قضاياي كتك زدن فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را مفصل نقل كردهاند. نكته سوم: مگر همين عربها نبودند كه خود سميه، مادر ياسر را به بدترين وضع شكنجه ميكردند، بطوري كه در كتاب الإستيعاب آمده: و قد قتلت سمية والدة عمار تحت وطأة التعذيب في مكة، من قبل فرعون قريش، أبي جهل لعنه الله، فكانت أول شهيدة في الإسلام. همين عربها، سميه ـ مادر عمار ياسر ـ را بخاطر اسلامش در زير شكنجه به قدري او را اذيت كردند كه به شهادت رسيد و اولين شهيده در راه اسلام بود. الإستيعاب (هامش الإصابة)، ج4، ص330 و 331 و 333 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج4، ص334 و 335 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج1، ص495 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج5، ص481 ـ تاريخ اليعقوبي، ج2، ص28 و دهها موارد ديگر از اين مورد، كه نه تنها غيرت عربي آن را عار نميدانست، بلكه اكرام و احترام به زن را براي خودشان عار ميدانستند؛ تا اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آمد و براي زن، يك عزت فوق العادهاي داد كه قبل از اسلام براي زنها همچنين عزتي نبود. * * * * * * * آقاي هدايتي آخرين سوال در اين قسمت اينكه اينها ميگويند اساسا زدن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) با روحيه خليفه دوم سازگاري ندارد و همچنين سابقهاي ندارد. ايشان اصلا تندخو نبوده وروي اعصاب و رفتار و كردار خود كنترل داشته است. آيا در كتب أهل سنت، برخورد تندي از خليفه دوم در مدتي كه ايشان اسلام آورد و با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بودند، و با مردم برخورد داشت، مستندا آمده است؟ تا ببينيم كه آيا برخورد خليفه دوم با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) سازگاري داشته است يا نه؟ استاد حسيني قزويني مقداري سوال حساس است و بايد سوال را با مقداري احتياط پاسخ دهيم تا عزيزان أهل سنت تصور نكنند كه قصد ما، جسارت به خليفه دوم است و يا اهانت و زير سوال بردن حيثيت يا آبروي خليفه دوم است. همانطوري كه آن شب هم روايتي را كه آقاي مراد زهي مطرح كردند در رابطه با امامان عادلان كه از قول امام صادق (عليه السلام) نقل ميكند، عرض كردم كه در ذيل عبارت آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمودند: اماما أهل النار. برخي تصور كردند كه منظور ما از اين قضيه، جسارت به خليفه دوم بوده، نه والله. اولا: ما عرض كرديم كه روايت معتبر نيست؛ و وقتي روايت معتبر نباشد، استناد آن به معصوم از ديدگاه شيعه اشكال دارد و شرط اول استناد روايت به معصوم، معتبر بودن سند روايت است و اين روايت از ديدگاه شيعه، فاقد ارزش است. ثانيا: در اول روايت دارد كه: سئله رجل من المخالفين، يعني يكي از مخالفين از امام صادق (عليه السلام) سوال كرد كه نظر شما نسبت به ابوبكر و عمر چيست؟ خوب، شما ميدانيد كه امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) در شدت تقيه به سر ميبردند و دودمان بني اميه دنبال فرصتي ميگشتند كه هم امام صادق (عليه السلام) و هم شيعيان را قتل عام كنند؛ لذا براي حفظ جان خود و شيعيان اين تعبير را كرد. بعد از اينكه سائل از جلسه بيرون رفت، از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند كه نظر شما چيست و چرا گفتيد: امامان عادلان؟ حضرت فرمود: اماما أهل النار و ... . عرض كردم كه اين اشكال من به آقاي مراد زهي اين بود كه سند روايت مخدوش است. روايت در طعن خليفه اول و خليفه دوم است و ما به دانشجويان و طلبههايمان ميگوييم كه نقل اين روايات كه در مطاعن است، صلاح نيست و خلاف شرع است و موجب تفرقه و فتنه ميشود. وقتي شما يك سري روايات را در طعن خلفاء مطرح ميكنيد، افراد نادان هم ميآيند و شروع ميكنند به جسارت كردن به ساحت مقدس ائمه (عليهم السلام). لذا اين سوال شما خيلي ظريف و دقيق است. اين سوال با دو سه دقيقه جواب دادن امكان پذير نيست و من فقط اشارهاي بكنم به روايتي كه خود آقايان أهل سنت در كتابهايشان آوردهاند، مانند الطبقات الكبري محمد بن سعد، جلد 8، صفحه 339 و ... كه صراحت دارند بر اينكه خليفه دوم يك آدم بسيار تندخو، گتساخ، نامهربان و بد برخورد بوده است: كان عمر شديد الغلظة و عر الجانب، خشن الملمس، دائم العبوس. اين تعبيراتي است كه أهل سنت در كتب خود دارند و حتي برخي تعبيري دارند بر اينكه: كان درة عمر أهيب من سيف الحجاج. شلاق جناب خليفه دوم به مراتب بدتر از شمشير حجاج بن يوسف ثقفي بوده است. مغني المحتاج للشربيني، ج4، ص390 ـ حواشي الشرواني علي تحفة المحتاج، ج10، ص134 ـ وفيات الأعيان لإبن خلّكان، ج3، ص14 همچنين اين آقاياني كه ميگويند از خليفه دوم خيلي بعيد است بر اينكه بر دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اينچنين برخورد خشني داشته باشد و او را تهديد كند و يا اينكه به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) گفت: قسم به خدايي كه قدرت در دست اوست، اگر اينها براي بيعت نيايند، خانه را با ساكنانش به آتش ميكشم؛ من از برادران أهل سنت خيلي دوستانه سوال ميكنم و از كتاب صحيح مسلم روايتي را عرض ميكنم نه از كتابهاي دست دوم و سوم، تقاضا دارم كه عزيزان أهل سنت، با سعه صدر و بزرگواري اين روايت را دقت كنند و به ما جواب بدهند: فمن لقيت من وراء هذا الحائط يشهد أن لا إله الا الله مستيقنا بها قلبه فبشره بالجنة، فكان أول من لقيت عمر، فقال: ما هاتان النعلان يا أبا هريرة؟ فقلت: هاتان نعلا رسول الله صلي الله عليه و سلم بعثني بهما من لقيت يشهد ان لا إله إلا الله مستيقنا بها قلبه بشرته بالجنة. فضرب عمر بيده بين ثديي، فخررت لاستي، فقال: إرجع يا أبا هريرة. فرجعت إلي رسول الله صلي الله عليه و سلم فأجهشت بكاء و ركبني عمر، فإذا هو علي أثري. فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم: مالك يا أبا هريرة؟ قلت: لقيت عمر فأخبرته بالذي بعثتني به، فضرب بين ثديي، ضربة خررت لاستي، قال: ارجع. قال: رسول الله صلي الله عليه و سلم: يا عمر! ما حملك علي ما فعلت؟ قال: يا رسول الله! بابي أنت و أمي، أبعثت أبا هريرة بنعليك من لقي يشهد أن لا إله إلا الله مستيقنا بها قلبه بشره بالجنة؟ قال: نعم. قال: فلا تفعل، فإني أخشي ان يتكل الناس عليها فخلهم يعملون. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) به ابوهريره دستور داد كه برود و به تمام مسلمانان كه در كوچهها و مساجد هستند بگويد: اگر هر كس به وحدانيت خداوند شهادت بدهد، او أهل بهشت است. ابوهريره هم آمد تا به مردم خبر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) دهد. جناب خليفه دوم از راه رسيد و ابوهريره را محكم زد، بهطوريكه آمد پيش رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و شكايت كرد از جناب عمر كه آنچنان مرا زد كه روي نشيمنگاهم افتادم بر زمين. خليفه دوم دنبال أبو هريره آمد و شروع كرد به اعتراض به رسول الله (صلي الله عليه و سلم) كه اين كار را نكن، چرا ميگوئي كه هر كس بگويد لا إله إلا الله، أهل بهشت است؟ من ميترسم كه مردم نماز و زكات و حج را رها كنند. مردم را رها كن كه عملي داشته باشند. صحيح مسلم، ج1، ص45، باب من لقي الله بالايمان و هو غير شاك فيه اينطور در برابر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جسارت كردن، كار كوچكي نيست. اگر اين روايت در صحيح مسلم نبود، قطعا نقل نميكردم. صحيح مسلم، به عقيده أهل سنت، صحيحترين كتاب بعد از قرآن است. آقاي خليفه دوم در برابر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) ميايستد و أبو هريره را ميزند و او با نشيمنگاه روي زمين ميافتد و به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد كه همچنين كاري نكند. يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اشتباه ميكند؟ يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را متهم كنيم بر اينكه سخني را كه دستور ميدهد به أبو هريره و از وحي سرچشمه گرفته است، اشتباه است و حتي خود قرآن از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد: وَ لَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَي إِلَيَّ من تابع وحي هستم. سوره انعام/آيه50 قرآن هم به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستور ميدهد: اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هر چه كه وحي ميرسد، بدان عمل كن. سوره انعام/آيه106 ولي خليفه دوم اينچنين ميگويد. همچنين در كتاب صحيح بخاري، جلد 2، صفحه 100، باب في الجنائز حديثي آمده: فقلت: يا رسول الله! أتصلي علي إبن أبي و قد قال يوم كذا و كذا كذا و كذا أعدد عليه قوله. فتبسم رسول الله صلي الله عليه و سلم و قال: أخر عني يا عمر. وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) ميايستد براي نماز خواندن براي عبد الله بن أُبَي، خود شخص خليفه دوم نقل ميكند كه من رفتم جلو و گفتم: يا رسول الله! براي إبن أُبَي نماز ميخواني؟! در حاليكه او اينچنين كارهاي خلافي كرده است. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) خنديد و گفت: از من دور شو، بگذار من نمازم را بخوانم. در جايي ديگر آمده است: فلما أراد أن يصلي عليه، جذبه عمر رضي الله عنه، فقال: أليس الله نهاك أن تصلي علي المنافقين. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را كشيد و گفت: مگر خداوند نگفته بر منافقين نماز نخوان؟! صحيح بخاري، ج2، ص76 يعني ـ نستجير بالله ـ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوجه نيست و نميفهمد، ولي خليفه دوم متوجه است. جالب اينكه خود خليفه دوم ميگويد: قال فعجبت بعد من جرأتي علي رسول الله صلي الله عليه و سلم يومئذ و الله و رسوله أعلم تعجب ميكنم كه من چه جرأتي بر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) داشتم. صحيح بخاري، ج2، ص100 اين قضايا واضح و روشن است. همچنين در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 207 ميگويد: فأخذت عمر بن الخطاب بثوبه. لباس رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را گرفت و كشيد و اعتراض كرد. آيا كسي كه نسبت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اينچنين جسورانه اعتراض ميكند، آيا بعيد است كه نسبت به دختر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) اينچنين تهديد كند؟! البته اين قصه سر دراز دارد و مقداري حساس است و وارد شدن بر ميدان مين است؛ ولي ما در اين زمينه بيش از 20 سوال داريم و دوست دارم كه عزيزان أهل سنت، اساتيد حوزههاي علميه، بويژه حوزه علميه دارالعلوم مكي زاهدان به اين سوالات ما جواب بدهد. اين فقط سوال بنده نيست، چه بسا يك جوان و دانشجو و طلبه سني بيايد از جناب مولوي عبدالحميد و عبدالمجيد اين سوال را بكنند كه چه قضيهاي است كه خليفه دوم در برابر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اينچنين با جرأت برخورد ميكند؟ اميدواريم كه بزرگان أهل سنت به اين سوال جواب بدهند و هم ما را قانع كنند و هم راه سوال را بر جوانان أهل سنت مسدود كنند. * * * * * * * سوالات بينندگان سوال: آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و اميرالمومنين (عليه السلام) نماز عشاء را جداگانه از نماز مغرب نميخواندند؟ پس چرا الآن فقط نماز صبح و نماز ظهر با عصر و نماز مغرب با عشاء است؟ جواب: قرار بود كه در سر فرصت در مورد جمع بين صلاتين صحبت كنيم. اين عزيز و عزيزان أهل سنت را كه به شيعه اعتراض ميكنند كه چرا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را يكجا ميخوانيد، توجه شان را جلب ميكنم به حديث در كتاب صحيح مسلم، جلد 2، صفحه 151 إبن عباس نقل ميكند: عن إبن عباس، قال: صلي رسول الله صلي الله عليه و سلم الظهر و العصر جميعا و المغرب و العشاء جميعا، في غير خوف و لا سفر. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) هم نماز ظهر و عصر را با هم خواند و هم نماز مغرب و عشاء را؛ و اين عمل، نه در مسافرت بود و نه ترس و واهمهاي داشت. همچنين در صحيح مسلم، جلد 2، صفحه 152 ميگويد: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مدينه، 8 ركعت نماز ظهر و عصر را با هم خواند و 7 ركعت نماز مغرب و عشاء را با هم خواند. پس بنابراين، قضيه جمع بين صلاتين را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم انجام داده است و اگر حرام و خلاف و نادرست بود، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نبايد انجام ميداد. از طرف ديگر هم، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نماز مغرب و عشاء و نماز ظهر و عصر را جدا ميخواند و هر دو، مشروع است و شما هم همچنين حقي نداريد كه اگر شيعه جمع بين صلاتين ميكند، حمله و هجمه كنيد و آنها را از دايره اسلام و عمل به سنت و شريعت جدا بدانيد. البته إن شاء الله دو جلسه در مورد نماز رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) صحبت خواهيم كرد كه چگونه نماز ميخواندند؟ آيا با تكتف ميخواندند؟ آيا آمين ميگفتند؟ آيا جمع ميخواندند يا نه؟ و ... ؟ * * * * * * * سوال: آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مهر ميگذاشتند؟ جواب: در اين رابطه هم، اولا اگر ما روي مهر سجده ميكنيم، به عنوان اين است كه مهر، يك زمين پاكي است از هرگونه آلودگي و نجاست و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند كه: جعلت لي الارض مسجدا و طهورا. خداوند زمين را براي من، هم سجده گاه قرار داده و هم محل تيمم. صحيح بخاري، ج1، ص86 از آقايان أهل سنت سوال ميكنيم كه وقتي ميخواهيد تيمم كنيد، روي فرش تيمم ميكنيد يا روي خاك؟ اگر روي خاك است، اين روايتي است كه در صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 91 آمده، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد: تيمم و سجده كردن بر زمين و خاك است. مضافا اينكه در كتاب صحيح مسلم، جلد 2، صفحه 62 نقل ميكند از ابو سعيد خدري كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله): انه دخل علي النبي صلي الله عليه و سلم، قال: فرأيته يصلي علي حصير يسجد عليه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بر حصير (به عنوان مُهر) نماز ميخواند. همچنين حاكم نيشابوري از إبن عباس حديثي نقل ميكند و ميگويد صحيح است: عن إبن عباس رضي الله عنهما ان النبي صلي الله عليه و آله سجد علي الحجر. هذا حديث صحيح الاسناد و لم يخرجاه. مستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص473 همچنين روايات متعدد آوردهاند و در صحيح بخاري، جلد 1، صفحه 101 ميگويد: كان النبي (صل الله عليه و آله و سلم) يصلي علي الخمرة. از اين آقا سوال ميكنيم كه برويد كتاب لغت را جستجو كند و ببيند كه خمره به چه ميگويند؟ خمره در حقيقت يك جا نماز كوچكي بود كه از حصير درست ميكردند: الخمرة حصير الصلاة. اضافه بر اين، در كتابهاي معتبر أهل سنت با سندهاي صحيح آمده كه وقتي، صُهيب ـ صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و غلام او ـ داشت بر روي پارچه نماز ميخواند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: فقال له النبي صلي الله عليه و سلم: ترب وجهك يا صهيب. اين صورت و پيشانيت را بر خاك بگذار. المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج1، ص391 يا رباح ترب وجهك. مستدرك علي الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص271 ام سلمه ميگويد كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شنيدم: يا أفلح ترب. يعني روي خاك و تراب سجده كن، نه بر روي لباس. همچنين إبن أبي شيبه در المصنف، جلد 1، صفحه 308 نقل ميكند: آقاي علي بن عبدالله بن عباس، نوه عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، نامه نوشت به مسئولين مكه كه: أرسل إليَّ بلوح من المروة أسجد عليه. سنگي از كوه مروه براي من بفرستيد تا بر روي آن سجده كنم. همچنين از مسروق ـ يكي از تابعين و شخصيتهاي برجسته أهل سنت ـ نقل ميكند : كان مسروق إذا خرج يخرج بلبنة يسجد عليها في السفينة. يك چيزي خشت مانند ـ شبيه مهري كه شيعهها دارند ـ درست ميكرد و در كشتي بر روي آن نماز ميخواند. الطبقات الكبري لمحمد بن سعد، ج6، ص79 * * * * * * * سوال: وقتي كه خليفه دوم جلوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را گرفت كه نماز بر عبدالله بن أُبي را نخواند، مگر آيه نازل نشد كه بر منافقين نبايد نماز خوانده شود؟ شأن نزول اين آيه چيست؟ جواب: ما يكي از سوالاتي كه داريم و اميدواريم كه علماء و اساتيد حوزههاي علميه أهل سنت به ما جواب بدهند. موارد متعددي بوده است كه بين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و خليفه دوم اختلاف بود، حضرت جبرئيل هم نازل ميشد: مخالفا للنبي و موافقا لعمر. آيه نازل ميكرد. آيا اين جسارت به ساحت مقدس رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟!!! آيا اين بالا بردن مقام خليفه دوم نيست؟!!! خود صحيح بخاري صراحت دارد و از قول انس نقل ميكند: عن أنس قال: قال عمر رضي الله عنه: وافقت الله في ثلاث أو وافقني ربي في ثلاث قلت. سه مورد من با رسول الله (صلي الله عليه و سلم) اختلاف داشتم و حضرت جبرئيل آمد و موافق نظر من و مخالف نظر رسول الله (صلي الله عليه و سلم) آيه آورد. صحيح بخاري، ج5، ص149 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج7، ص88 ـ عمدة القاري شرح صحيح بخاري للعيني، ج4، ص145 من نميدانم كه اگر ما اين مسائل را مطرح كنيم، تا كي جوانان اينها را از ما ميپذيرند؟! عزيزان بدانند كه اگر در گذشته، برخي افراد تعبداً قبول ميكردند، امروز ـ چه جوان شيعه و چه سني و چه دانشجوي شيعه و چه سني ـ تعبداً، مطالبي را كه خلاف فطرت و عقل است و خلاف عصمت و ساحت مقدس نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است را از ما نميپذيرند. اين را به ما جواب بدهند. حتي اخيراً در مدينه كتابي را در ميان شيعيان توزيع ميكردند به نام موافقات عمر بن الخطاب و از قول سيوطي و ديگران ميگويد: 18 مورد ميان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و جناب عمر اختلاف افتاد و حضرت جبرئيل آمد و گفت كه حق با عمر است. همان تعبيري كه برخي نقل ميكنند: لو لم أبعث لبعث عمر. اگر من به نبوت مبعوث نميشدم، قطعا عمر به نبوت مبعوث ميشد. كنز العمّال للمتقي الهندي، ج11، ص581 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص68 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج12، ص178 اينها حرفهايي است كه خلاف شرع و فطرت و خلاف عصمت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است و خلاف آنچه كه قرآن در مورد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويد است: وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي سوره نجم/آيه4 ـ3 اميدواريم عزيزان، يك روزي جمع شوند و روايات اينچنيني را حتي از صحاح خود حذف كنند و رسما اعلام كنند كه اين روايات اسرائيليات وارد كتابهاي ما شده است. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: جواد -
تاريخ: 17 شهريور 87 - 00:00:00
من بعد از منا ظره هر روز به سايت شما مي آمدم تا اين تحليل را ببينم چون در يكي از سايت هاي اهل سنت خواندم كه مطالب نا جوري در مورد اين كه آقاي قزويني گفته است اعترا ضاتي به من شده و طوري نوشته بود كه آقاي قزويني از شيعيان به علت شكست در منا ظره عذر خواهي كرده . من هم بعد از ديدن اين مطلب بيش از ده بار منا ظره را خواندم و نفهميدم نقطه شكست آقاي قزوني كجاست ؟ از شما تشكر مي كنم اين سوالات را جواب نداده بودند كه خوب شما جواب داديد .منتظر منا ظره بعدي يا حوار بعدي هستيم . اين آقاي ملا زاده هم كه اخلاق انساني نداره شما مناظره اش را با اقاي قزوني ببنيد به يكي از بزرگترين شاگردان اهل بيت توهين مي كند و بعد دريغ از يك عذر خواهي خشك و خالي . من از اين جا دست علامه قزويني و اقاي مراد زهي را مي بوسم و از ايشان مي خواهم كه از دست آقاي ملا زاده نارا حت نباشند. |
2 |
نام و نام خانوادگي: فقط بنده خدا -
تاريخ: 19 شهريور 87 - 00:00:00
سلام بر مومنين الحمدالله تمدن اسلامي مهد دانشمندان و علماي توانمندي مي باشد كه وظيفه دفاع از حريم مقدس دين رابر عهده دارند . امروز كه عصر ارتباطات مي باشد همانگونه كه آقاي قزويني اشاره نمودند به راحتي نمي توان هر مطلبي را به خورد جوانان داد. ضمير نقاد و پرسشگر نسل امروز هر حرفي را به راحتي نمي پذيرد. متاسفانه در عصر حاضر بيش از زمانهاي ديگر اسلام (و حتي ساير اديان الهي) در معرض خطر مي باشد و علت آن تحريفاتي است كه در گذشته هاي دور انجام شده و در طول زمان به اعتقادات و شعائر ديني مردم تبديل شده است. با نگاهي گذرا به شبهات مخالفين اسلام بوضوح مشخص است كه مهلك ترين دستاويز آنها روايات جعلي و اسرائيليات موجود در منابع شيعي و سني مي باشد . به استناد اين جعليات نه تنها جوانان بلكه بسياري از عالمان سطحي نگر و كوتاه انديش را نيز گمراه مي نمايند. هدف آنها فراتر از شيعه و سني است آنها صحت اسلام و پيامبر و حتي صفات خداوند را هدف حملات خود قرار داده اند . هدف آنها بي دين كردن مردم نيست بلكه بدنبال خداستيز كردن مردم هستند و متاسفانه بدين منظور از خود منابع وكتب ديني سوژه يابي مي كنند. مثل معروفي ميگه"اگر خدا خواهد عدو سبب خير شود". در اين شرايط وظيفه تمام علماي فرق اسلامي است كه خرافه ها و روايات جعلي و اسرائيليات را از روايات صحيح و محكم جدا و مشخص نمايند و نگذارند اينگونه روايات مبناي اعتقادي پيروان فرق اسلامي شود. در اين صورت خودبخود فاصله بين فرق اسلامي كم شده و موارد فتنه برانگيز حذف مي شوند ، اسلام نجات يافته و دشمنان و معاندان نيز قطع اميد مي نمايند. به اميد روزي كه علماي فرق مختلف اسلامي بجاي مناظره با هم يا تكفير يكديگر ، دوشادوش هم به رفع شبهات معاندين اسلام بپردازند. التماس دعا. |
3 |
نام و نام خانوادگي: فقط بنده خدا و مطيع بيچون و چراي اهل بيت پيامبر -
تاريخ: 19 شهريور 87 - 00:00:00
السلام عليک يا مولاي يا صاحب الزمان شايد دور از حقيقت نباشد که جناب قزويني را علامه اميني حاضر بدانيم. خداوند اجر استاد و زحمتکشان اين سايت رو لبخند رضايت بيبي دو سرا ، انسيه حورا، فاطمه زهرا سلام الله عليها قرار دهد. خدايا در فرج امام زمان ما تعجيل بفرما. |
4 |
نام و نام خانوادگي: علي -
تاريخ: 03 مهر 87 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام بايد بگويم خداقوت.اميدوارم که سايت و فعاليت هاي شما روز به روز گسترده تر و قوي تر شوند. خداخيرتان دهد خدانگهدار |
5 |
نام و نام خانوادگي: عبد الرحمن كريم زهي عارف -
تاريخ: 06 آبان 87 - 00:00:00
من واقعا نمي دانستم قضيه شيعه وسني چيست؟ اكنون هم از مرشد وعالم سابق خودم جناب اقي مرادز هي وهم از عالم روشنگر جناب اقاي حسيني تشكر مي كنم .از شبكه سلام كه زمينه هدايت بنده وافراد ديگر مثل بنده را فراهم كردند تشكر مي كنم |
6 |
نام و نام خانوادگي: السلام عليك يا ابا صالح المهدي -
تاريخ: 01 مهر 89 - 09:52:00
لطفا كنيد مطالب به روز را درج كنيد التماس دعا |