* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 07 آذر 1387 | تعداد بازديد: 4988 | |
رؤساي مذاهب اهل سنت 03 - مالك بن أنس 01 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: رؤساي مذاهب اهل سنت 03 - آقاي مالك بن أنس 01 شبكه سلام : 07 / 09 / 87 استاد حسيني قزويني ايام شهادت حضرت امام جواد (عليه السلام) را به پيشگاه حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه فداء) و همه شيعيان و مسلمانان تسليت عرض ميكنم و خدا را به آبروي آن امام بزرگوار سوگند ميدهم كه پاداش ما را، فرج مولايمان قرار بدهد، ان شاء الله. جلساتي است كه درباره ائمه مذاهب اربعه اهل سنت صحبت ميكنيم و در جلسه گذشته، پيرامون آقاي ابوحنيفه، رئيس احناف صحبت كرديم و قبلا هم درباره امام صادق (عليه السلام) صحبت كرديم و به تناسب آن، امشب ميخواهيم راجع به امام جواد (عليه السلام)، از منظر بزرگان اهل سنت صحبت كنيم. عبارات اهل سنت را درباره آقاي ابوحنيفه شنيديم و امشب هم درباره آقاي مالك، رئيس مالكيها صحبت خواهيم كرد. اقوال بزرگان اهل سنت را در مدح و مذمت او خواهيم شنيد. ولي اين نكته را بينندگان عزيز توجه داشته باشند كه ائمه (عليهم السلام) در طول تاريخِ حدود 250 سال، با اينكه از مبارزين سرسخت حكومتها بودند و مشروعيتي براي حاكمان و حكومتشان قائل نبودند و حاكمان نيز، آنها را به عنوان دشمنان سرسخت خويش به حساب ميآوردند و تا توانستند در حق ائمه (عليهم السلام) جفا كردند، ولي در زندگي اين بزرگواران، كوچكترين نقطه ضعفي نتوانستند پيدا كنند تا آن را در ميان مردم منتشر كنند و مردم را به امامان شيعه بدبين كنند. بلكه به عكس، وقتي به تاريخ و رجالنويسان اهل سنت مراجعه ميكنيم، ميبينيم كه درباره ائمه (عليهم السلام)، از آقا حضرت امير المومنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) تا آقا امام عسگري (عليه السلام)، با عظمت و جلالت تعبير كردند. حال آنكه اگر امثال آقاي ذهبي، كوچكترين نقطه ضعفي از امامان شيعه بدست ميآورد، به رخ ميكشيد. آقاي ابنتيميه حراني، بزرگ نظريهپرداز وهابيت، در كتاب منهاج السنه خود، تا ميتوانسته عليه شيعه و اعتقادات شيعه سخن گفته است، ولي وقتي به ائمه (عليهم السلام) ميرسد، نميتواند به سادگي عبور كند. به ويژه وقتي به امام جواد (عليه السلام) ميرسد، اين تعبير را دارد: كان من أعيان بنيهاشم و هو معروف بالسخاء و السؤدد و لهذا سمي الجواد ايشان از شخصيتهاي برجسته بنيهاشم بود و به سخاوت و آقائي معروف بوده، لذا، جواد ناميده شد. منهاج السنه، ج1، ص270 همچنين آقاي ذهبي در كتاب تاريخ اسلام، در حوادث سال 220 و 221، صفحه 388، وقتي به امام جواد (عليه السلام) ميرسد، ميگويد: از سروران و بزرگان و آقايان آل بيت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود. همين تعبير را آقاي صلاح الدين صفدي در كتاب مرآة الجنان، ج2، ص610 دارد. آقاي ابن جوزي، وقتي به زندگي امام جواد (عليه السلام) ميرسد، ميگويد: كان على منهاج أبيه في العلم و التقى و الزهد و الجود ايشان در علم و تقوا و زهد و بخشش، همان راه پدر بزرگوارش امام رضا (عليه السلام) را ادامه داد. تذكرة الخواص، ص32، چاپ آل البيت بيروت آقاي ابن صباغ مالكي، در كتاب الفصول المهمة مينويسد: و إن كان صغير السن فهو كبير القدر رفيع الذكر، القائم بالإمامة بعد علي بن موسى الرضا اگر چه سن او كوچك بود، ولي جايگاه و مقام رفيعي داشت و بعد از امام رضا (عليه السلام)، مسئوليت امامت و رهبري شيعيان را به عهده گرفت. الفصول المهمة، ص253، چاپ دار الأضواء بيروت آقاي ذهبي در كتاب سير اعلام النبلاء، وقتي به امام جواد (عليه السلام) ميرسد، مينويسد: من سادة قومه از بزرگان و سروران قوم خويش بود. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج13، ص121 اينها نمونههايي از گفتار بزرگان اهل سنت نسبت به امام جواد (عليه السلام) است. همين تعابير را، بلكه مقداري زيباتر و سنگينتر و پُر مغزتر، درباره ديگر ائمه (عليهم السلام) دارند. اين نشانگر اين است كه خداوند، مطابق آيه تطهير، اهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را از هرگونه ناپاكي و آلودگي و خطا و نسيان را برداشته است. آقاي ذهبي و ديگران، نه تنها نميتوانند نقطه ضعفي بيان كنند، بلكه بايد بگوييم كه نتوانستهاند يك مورد خطا و نسيان و حتي اشتباه در مسائل فقهي و اخلاقي و سيره اين بزرگواران پيدا كنند، وگرنه آنها را مينوشتند و به رخ شيعيان ميكشيدند. اين مطالب كوتاه، به مناسبت شهادت جانسوز اين بزرگوار بود. آقاي هدايتي باز ميگرديم به ادامه مباحث جلسات گذشته كه درباره رؤساي مذاهب اربعه اهل سنت بود. اين هفته هم ميخواهيم اطلاعاتي پيدا كنيم راجع به مالك بن أنس، رئيس مالكيها. درباره زمان و مكان ولادت و وفات آقاي مالك بن أنس و گوشهاي از زندگاني ايشان، براي ما توضيحاتي را بفرماييد. استاد حسيني قزويني آقاي ذهبي در سير اعلام النبلاء، ج8، ص48، حدود 50 صفحه، درباره آقاي مالك، مفصّل سخن گفته است و آغاز بحثش اينچنين است: مالك الامام هو شيخ الاسلام، حجة الأمة، إمام دار الهجرة أبو عبد الله مالك ابن أنس بن مالك بن أبي عامر و أمه هي عالية بنت شريك الأزدية. مالك، امام و شيخ الاسلام است و حجت امت است و امام مردم مدينه است. پدرش أنس و نوه مالك بن أبي عامر است و مادرش عاليه، دختر شريك أزدية است. سال ولادت ايشان، 93 هجري است كه در آن سال، أنس، خادم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت. نشأ في صون و رفاهية و تجمل. ايشان از نظر امكانات مالي، در رفاه بود و زندگي پر زرق و برقي داشت. سال وفات ايشان، 179 هجري است و در سن 85 سالگي از دنيا رفت و در قبرستان بقيع دفن شد. اينها سخن آقاي ذهبي بود در كتاب سير اعلام النبلاء. قبلا هم براي بينندگان عزيز عرض كرديم كه قبر آقاي مالك در قبرستان بقيع، زيارتگاه عام و خاص بوده است، بويژه مالكي مذهبها. قبر او داراي گنبد و بارگاه و تشكيلات بود و در سال 1344 كه وهابيون بر عربستان سعودي مسلط شدند و نام حجاز را به سعود مبدل كردند و حرم پاك ائمه (عليهم السلام) را در قبرستان بقيع ويران كردند، حرم آقاي مالك را ويران كردند. شرح حال آقاي مالك، در غالب كتابهاي اهل سنت آمده است، مانند: تاريخ خليفه بن خياط، ج1، ص432 - معارف لإبن قتيبه، ص498 - حلية الاولياء لأبو نعيم، ج6، ص316 - فهرست ابن نديم، ص280 و ترتيب المدارك للقاضي عياض، ج1، از ص102 تا ص224 - الكامل لإبن اثير، ج6، ص147 - تهذيب الاسماء و اللغات للنووي، ج2، ص75 - الوفيات الاعيان لإبن خلّكان، ج4، ص135 - تهذيب الكمال للمزي، ج7، ص129 - تذكرة الحفاظ للذهبي، ج1، ص207 - البداية و النهاية لإبن كثير دمشقي، ج10، ص174 آقاي هدايتي در مورد مادر آقاي مالك گفته اند كه دوران بارداري او براي مالك، سه سال طول كشيده است. در مورد صحت و سقم اين قضيه و درباره نظر بزرگان اهل سنت در اين مورد، توضيح بدهيد. استاد حسيني قزويني هدف ما از اين برنامهها، اين نيست كه خداي نكرده، به پيشوايان اهل سنت جسارت كنيم. همانطوري كه بعد از نقل مطالبي در مورد آقاي ابوحنيفه، نظر خودمان را هم گفتيم، برخي دوستان از داخل و خارج كشور، حتي عزيزيان اهل سنت، با ما تماس گرفتند و در مورد مطالب مطرح شده گفتند: ما تا به حال اين مطالب را از علماي خودمان هم نشنيده بوديم و از اعلام نظري كه كرديد در مورد غلو كنندگان و جسارت كنندگان كه به بيراهه رفتهاند، تشكر ميكنيم. ما نظرمان بر اين است كه نسبت به پيشوايان اهل سنت، هم سخنان غلو آميز گفته شده و هم سخنان اهانت آميز. هدف ما هم بررسي تاريخ پنهان است و مطالبي را كه ديگران نمي گويند را بيان مي كنيم و ضمن احترام به اهل سنت و عقائد و مقدسات آنها، هر گونه اهانت و جسارت به آنان را گناه نابخشودني مي دانيم و به شدت با اهانت كنندگان برخورد مي كنيم. اگر از سخنان ما هم استشمام اهانت شود، ضمن اينكه پيشاپيش پوزش مي طلبيم، اگر عزيزان اهل سنت، نقد و نقضي به عرائض ما دارند، به آدرس ايميل ما ارسال كنند. اگر هم اشتباهي از ناحيه ما رخ داد، اين را يقين بدانيد كه با كمال شهامت آن را بيان خواهيم كرد. هدف ديگر ما اين است كه در برابر هجمه هايي كه به جوانان شيعه مي شود، اطلاعاتشان بالا برود و يك اطلاع رساني هم براي خود جوانان و اساتيد اهل سنت داشته باشيم. يكي از مسائلي جنجال آفرين كه همه اهل سنت، حتي مالكي ها نيز آن را قبول كرده اند، اين است كه آقاي مالك، سه سال در درون رحم مادر خود بودند. آقاي ذهبي از جماعتي از اهل سنت نقل ميكند: حملت بمالك امه ثلاث سنين آقاي مالك، سه سال تمام، در رحم مادر خود بود. تاريخ الاسلام للذهبي، ج11، ص319 - العبر في خبر من غبر للذهبي، ج1، ص210 - الوفيات الاعيان لإبن خلّكان، ج4، ص137 آقاي ذهبي در سير اعلام النبلاء، ج8، ص55 از واقدري نقل ميكند: حملت به سنتين آقاي مالك دو سال در رحم مادر خود بود. آقاي قاضي عياض كه از استوانههاي علمي اهل سنت مالكي است، كتابي در فضائل آقاي مالك و علماي مذهب خود دارد و در آنجا بر اين قضيه صراحت دارد: حملت به أمه ثلاث سنين آقاي مالك، سه سال تمام، در رحم مادر خود بود. ترتيب المدارك للقاضي عياض، ج1، ص111 آقاي قرطبي كه از علماي بزرگ و از مفسران بنام و از فقهاي برجسته اهل سنت است، در تفسير خود ميگويد: أنه حمل به في بطن أمه سنتين و قيل: ثلاث سنين. آقاي مالك دو سال در رحم مادر خود بود، و گفته شده كه سه سال. سپس آقاي قرطبي حمله ميكند به كساني كه مدت بارداري را بيش از نه ماه نميدانند: نقل بعض المتساهلين من المالكيين أن أكثر الحمل تسعة أشهر و هذا ما لم ينطق به قط إلا هالكي بعضي از متساهلين از مالكي ها مي گويند كه مدت بارداري نبايد بيش از نه ماه طول بكشد و جز افراد هالك و بدبخت، اينچنين حرفي نميزنند. تفسير القرطبي، ج9، ص288 با توجه به آنچه كه بنده جستجو كردم، از اهل سنت كسي را نديدم كه منكر اين قضيه شده باشد و فقط اختلاف در اين است كه مدت بارداري، دو سال بود يا سه سال ... . آقاي هدايتي اين قضيه، چه تأثيري در نظر فقهاي اهل سنت داشته است؟ استاد حسيني قزويني با توجه به تحقيق و تفحص بنده در كتابهاي فقهي مذاهب اربعه اهل سنت، خلاصه آنچه كه بنده بدست آوردم اين است كه آقاي عبدالرحمن جزيري صاحب كتاب الفقه علي المذاهب الأربعة و مذهب اهل البيت ميگويد: أقل مدة الحمل عند الشافعية ستة أشهر كغيرهم و أكثرها أربع سنين أقل مدت حمل، كمتر از شش ماه نخواهد بود و اكثر مدت حمل، چهار سال است. الفقه على المذاهب الأربعة و مذهب أهل البيت، ج4، ص622 ايشان ميگويد: عند الحنابلة أكثرها فهي أربع سنين، وفاقا للشافعية و خلافا للحنفية القائلين: إنها سنتان و المالكية القائلين: أنها خمس سنين. آقايان شافعيها، مانند حنبليها، معتقدند كه دوران بارداري، حداكثر چهارسال است، ولي حنفيها معتقدند كه دو سال است. مالكيها معتقدند كه پنج سال است. الفقه على المذاهب الأربعة و مذهب أهل البيت، ج4، ص624 آقاي ابن قدامه مقدسي كه از استوانههاي فقهي حنابله است و مورد تائيد وهابيت، ميگويد: مذاهب اربعه اهل سنت بر اين عقيده هستند: أقصي مدة الحمل أربع سنين، به قال الشافعي و هو المشهور عن مالك و روي عن أحمد أن أقصى مدته سنتان و ... ، و قال الليث أقصاه ثلاث سنين حملت مولاة لعمر بن عبد الله ثلاث سنين. قال عباد بن العوام خمس سنين و عن الزهري قال قد تحمل المرأة ست سنين و سبع سنين. حداكثر دوران بارداري، چهار سال است. آقاي شافعي هم بر اين نظريه است. آقاي مالك هم اين نظريه را گفته است. آقاي احمد بن حنبل گفته است كه حداكثر دوران بارداري دو سال است. ... . آقاي ليث گفته است كه حداكثر دوران حمل، سه سال است؛ زيرا آقاي عمر بن عبدالله، كنيزي داشته كه سه سال در رحم مادرش بود. آقاي عبّاد بن عوام ميگويد حداكثر دوران حمل، پنج سال است. آقاي زُهري ميگويد بچه ميتواند شش يا هفت سال در رحم مادر بماند. المغني لإبن قدامه، ج9، ص116 آقاي ابن عبد البر در كتاب الإستذكار همين تعابير را دارد و نقل ميكند: فمالك يجعله خمس سنين و من أصحابه من يجعله إلى سبع سنين. آقاي مالك، فتوا داده است كه بچه ميتواند تا پنج سال در رحم مادر بماند. بعضي از علماي مالكي، تا هفت سال را گفتهاند. الإستذكار، ج7، ص110 آقاي هدايتي نظر امامان شيعه را در اين زمينه بفرمائيد. استاد حسيني قزويني همانطور كه همه ميدانند، ائمه (عليهم السلام)، اقل مدت حمل را شش ماه و اكثر مدت آن را نه ماه ميدانند. مرحوم كليني (ره) و شيخ طوسي (ره) و شيخ حر عاملي (ره) روايتي را از آقا امام باقر (عليه السلام) نقل ميكنند كه آقاي عبد الرحمن بن سيابه نقل ميكند از يكي از صحابه كه ميگويد: سألته عن غاية الحمل بالولد في بطن أمه كم هو؟ فإن الناس يقولون: ربما بقي في بطنها سنين، فقال: كذبوا أقصى حد الحمل تسعة أشهر لا يزيد لحظة و لو زاد ساعة لقتل أمه قبل أن يخرج. سوال كردم كه دوراني را كه كودك مي تواند در رحم مادر بماند، چه مدت است؟ بعضي از اهل سنت ميگويند: كودك تا دو سال هم ميتواند در رحم مادر بماند. حضرت فرمود: اينها دروغ ميگويند، بيشترين مدت حمل، نه ماه است، حتي يك لحظه هم، بيشتر از نه ماه نيست؛ و اگر بيشتر از نه ماه بخواهد در رحم مادر بماند، موجب مرگ مادر ميشود قبل از اينكه بچه خارج شود. الكافي للكليني، ج6، ص52 - تهذيب الأحكام للطوسي، ج8، ص115 – وسائل الشيعه للحر العاملي، ج21، ص380 در روايت ديگر، مرحوم شيخ مفيد (ره) نقل ميكند از آقا حضرت امير المومنين (عليه السلام) - البته اين روايت را آقاي قرطبي هم نقل ميكند - : أن عمر أتي بامرأة قد ولدت لستة أشهر فهم برجمها، فقال له أمير المؤمنين عليه السلام: «إن خاصمتك بكتاب الله خصمتك، إن الله عز اسمه يقول: «و حمله و فصاله ثلاثون شهرا» و قول تعالى: «و الوالدات يرضعن أولادهن حولين كاملين لمن أراد أن يتم الرضاعة»، فإذا تممت المرأة الرضاعة سنتين و كان حمله و فصاله ثلاثين شهرا، كان الحمل منها ستة أشهر». فخلى عمر سبيل المرأة و ثبت الحكم بذلك. در دوران خليفه دوم، زني را آورده بودند براي جاري كردن حد بر او، چون در كمتر از يك سال، بچه به دنيا آورده بود. آقا حضرت امير المومنين (عليه السلام) آمد و فرمود: اقل مدت حمل، شش ماه و اكثر آن نه ماه است. سوال كردند: به چه دليل؟ ايشان استدلال كرد به دو آيه از قرآن مجيد: 1. آيه 15 سوره احقاف: حمله و فصاله ثلاثون شهرا دوران بارداري و شيرخوارگي، بايد سي ماه باشد. 2. آيه 233 سوره بقره: و الوالدات يرضعن أولادهن حولين كاملين مادران بايد دو سال كامل بچه را شير بدهند. وقتي كه دو سال را از سي ماه كم كنيم، اقل مدت حمل روشن ميشود كه شش ماه ميشود. لذا آقا حضرت امير المومنين (عليه السلام) صراحت دارد بر شش ماه بودن اقل دوران بارداري و مانع از سنگسار شدن آن زن شد كه كودكش را شش ماهه به دنيا آورده بود. الإرشاد للمفيد، ج1، ص206 - وسائل الشيعه للحر العاملي، ج21، ص382 در اينجا، من توجه عزيزان را به دو نكته جلب ميكنم: وقتي به كتابهاي اهل سنت نگاه كنيد، علمايي مانند نووي ميگويند: محمد بن عجلان ميگويد من بيش از سه سال در رحم مادر بودم. از ابوبكر بن شاذان نقل ميكنند كه ميگويند محمد بن عجلان چنين است و فلان آقا دوسال و ديگري سه سال و ديگري پنج سال ماند. آقاي قرطبي نقل ميكند كه ضحاك ميگويد: وضعتني أمي و قد حملت بي في بطنها سنتين، فولدتني و قد خرجت سني. مالك أنه حمل به في بطن أمه سنتين و قيل: ثلاث سنين. و يقال: إن محمد بن عجلان مكث في بطن أمه ثلاث سنين و هو يضطرب اضطرابا شديدا، فشق بطنها و أخرج و قد نبتت أسنانه ... . هرم بن حيان بقي في بطن أمه أربع سنين. عباد بن العوام: ولدت جارة لنا لأربع سنين غلاما شعره إلى منكبيه، فمر به طير، فقال: كش. مادر من، دو سال به من حامله بود و وقتي بدنيا آمدم، دندانهاي من روئيده بود. مالك دو يا سه سال در رحم مادر بوده است. محمد بن عجلان سه سال در رحم مادر بوده است و اضطراب داشته و دست و پا مي زده است در رحم مادر و شكم مادر را پاره كرد و بيرون آمد در حاليكه دندانهايش روئيده بود. آقاي هرم بن حيان چهار سال در شكم مادر بوده است. عباد بن عوام ميگويد: كنيزي داشتيم كه چهار سال به يك كودك باردار بود و وقتي بدنيا آمد، موهايش تا پشت شانههايش ميرسيد و وقتي بدنيا آمد، پرندهاي از كنارش رد شد و اين بچه به آن پرنده گفت: كيش. تفسير القرطبي، ج9، ص288 - أضواء البيان للشنقيطي، ج2، ص228 - الاستذكار لإبن عبد البر، ج7، ص170 - المجموع للنووي، ج1، ص114 - حاشية رد المحتار، ج3، ص230 آقاي سيد سابق كه از فقهاي معاصر است و برخي معتقدند او از شخصيتهايي است كه موجب إحياء دين و شريعت است، در كتاب فقه السنة خود كه كتاب درسي دانشگاههاي كشورهاي خليج فارسي است، ميگويد: در قانوني كه در كشورهايي عربي تصويب شد، در ماده 42 قانون خانواده، براي دوران بارداري، حداكثر دوران بارداري را 270 روز (9 ماه) معين كردند. فقه السنة للسيد سابق، ج3، ص650 در كتاب محاكم قضايي مصر، قانون شماره 25، مصوب 1929 و همچنين ماده 15 آوردهاند كه در مصر، تعدادي از زنان فاسد بودند كه فرزندان نامشروع خود را به افراد ثروتمند و مرده نسبت ميدادند. ولي چون فقهاي شيعه، حداكثر دوران بارداري را نه ماه آوردهاند، در اين ماده، مطابق فقه اماميه، حداكثر دوران بارداري، نه ماه الي يك سال است. اگر ما بخواهيم اينطور مطالب را مطرح كنيم، با پيشرفت علم و صنعت، ما را مسخره ميكنند و ميخندند و ميگويند كه چطور شد اين دوران بارداري دو ساله و سه ساله و پنج ساله است، فقط در يك مقطع تاريخي و فقط براي بخشي از اهل سنت اتفاق افتاده است و چرا براي شيعيان و مسيحيان و يهوديان و ساير اديان آسماني اينچنين اتفاقي نيفتاده است؟ اينها مطالبي است كه علماي اهل سنت دارند، ولي چون ما نصّي در اين زمينه نداريم، اتفاقاتي را كه افتاده، اينها معيار فتوا و نظرشان شده است. يعني اگر يك اتفاقي بيفتد و خانمي بگويد كه من به يك بچه بيست ساله باردار هستم، ميگويند چون اتفاق افتاده، پس حداكثر دوران بارداري، بيست سال است. اينها مطالبي است كه بايد از كتابهاي خود حذف كنيم؛ چون موجب بدبيني به دين و مذهب و شريعت مقدس نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميشود. آقاي هدايتي طرفداران آقاي مالك، نسبت به ايشان غلو نمودهاند و روايات و مطالبي را در فضائل و مناقب ايشان در كتابها نقل كردهاند. لطفا در اين مورد توضيح دهيد. استاد حسيني قزويني در مورد غلو نسبت به ايشان و همچنين مطالب تفريطي و جفا نسبت به ايشان، در كتابهاي اهل سنت، نسبت به همه ائمه مذاهب اهل سنت آمده است. آقاي ذهبي در كتاب سير اعلام النبلاء روايتي را نقل ميكند كه ابوهريره از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل ميكند: يضربون أكباد الإبل فلا يجدون عالما أعلم من عالم المدينة مردم سوار بر شتران ميشوند و كره زمين را زير پا ميگذارند و عالمتر از عالم مدينه، كسي را پيدا نميكنند. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج8، ص56 آقاي ذهبي ميگويد: سليمان بن يسار و سالم بن عبد الله معتقدند كه مراد از اين عالم، مالك بن أنس است. از آقاي سفيان بن عيينه كه از شخصيتهاي برجسته و فقهي اهل سنت است، نقل شده كه گفته: إذا حدث بهذا في حياة مالك، يقول: أراه مالكا. مراد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از اين روايت، مالك است. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج8، ص57 البته وقتي آقاي ذهبي اين روايت را نقل ميكند، محقق آن صراحت دارد كه اين روايت ضعيف است و افراد مدلّس در سند اين روايت وجود دارد. باز هم روايت ديگري را نقل ميكند و ميگويد: يخرج ناس من المشرق و المغرب في طلب العلم، فلا يجدون عالما أعلم من عالم المدينة. مردم، تمام شرق و غرب عالم را زير پا ميگذارند و آگاهتر و أعلمتر از عالم مدينه نمييابند. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج8، ص56 و مراد از عالم مدينه، مالك بن أنس است. روايت ديگري است كه آقاي ذهبي از عبد العزيز دراوردي نقل ميكند: عن عبد العزيز الدراوردي، قال: دخلت مسجد النبي صلى الله عليه و سلم، فوافيته يخطب، إذا أقبل مالك، فلما أبصره النبي صلى الله عليه و سلم، قال: إلي إلي، فأقبل حتى دنا منه، فسل صلى الله عليه و سلم خاتمه من خنصره، فوضعه في خنصر مالك. در عالم رؤيا ديدم كه وارد مسجد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شدم. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در بالاي منبر مشغول خطبه خواندن بود و آقاي مالك بن أنس وارد شد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وقتي مالك را ديد، به او گفت نزديك من بيا. وقتي مالك نزديك پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) انگشتر خود را از انگشتر كوچك خود بيرون آورد و در انگشت كوچك آقاي مالك قرار داد. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج8، ص78 آقاي ذهبي اين را روايت به عنوان يك قضيه مسلّم و قطعي نقل ميكند و تضعيف هم نميكند و اشاره هم نميكند كه خواب نميتواند حجت باشد. آقاي أبو نعيم در حلية الاولياء نقل ميكند: رأيت النبي صلى الله عليه و سلم في المنام، فقلت: يا رسول الله من نسأل بعدك؟ قال: مالك بن أنس. اسماعيل بن مزاحم مروزي ميگويد: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديدم و سوال كردم كه يا رسول الله! بعد از تو، ما براي دريافت معارف ديني، به چه كسي مراجعه كنيم؟ حضرت فرمود: مالك بن أنس. در روايت ديگري از محمد بن رمح نقل ميكند: رأيت النبي صلى الله عليه وآله وسلم فيما يرى النائم فقلت: يا رسول الله! فقد اختلف علينا مالك و الليث، فأيهما أعلم؟ فقال: مالك ورث حدي، معناه أي علمي. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديدم و گفتم: گاهي بين آقاي مالك و ليث، اختلاف ميشود، كداميك از اين دو عالمتر هستند؟ مالك حدود شريعت را از من فرا گرفته است. (يعني علم مرا وارث شده است) حلية الاولياء لأبو نعيم، ج6، ص317 همچنين از عبد الله، مولاي ليثيين نقل ميكند: رأيت رسول الله صلى الله عليه و سلم في المسجد قاعدا و الناس حوله و مالك قائم بين يديه و بين يدي رسول الله صلى الله عليه و سلم مسك و هو يأخذ منه قبضة قبضة فيدفعها إلى مالك و مالك ينشرها على الناس. قال مطرف: فأولت ذلك العلم و اتباع السنة. در خواب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در مسجد ديدم و مردم دور او بودند و آقاي مالك نزد ايشان است و نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، مشك است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مُشت مُشت از آن بر ميدارد و به مالك ميدهد و مالك هم در ميان مردم پخش ميكند. آقاي مطرف ميگويد: اين نشانه اين است كه آقاي مالك، سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را فراگرفته و در ميان مردم منتشر ميكند. آقاي هدايتي دو سه نمونه از فتاواي شاذ و نادري و تعجبآوري كه علماي اهل سنت از فتاواي آقاي مالك مطرح كردهاند را ذكر كنيد. استاد حسيني قزويني آقاي ابن قدامه مقدسي در كتاب المغني ميگويد: آقاي مالك فتوا داد كه سگ و خوك، پاك هستند و آب دهان آنها و نيم خوردهشان پاك است و احتياجي به خاكمال كردن ندارد. المغني لإبن قدامه، ج1، ص70 آقاي شنقيطي كه از علماي معاصر وهابيت است، در أضواء البيان ميگويد: بر خلاف تمام علماي اهل سنت، آقاي مالك فتوا داده كه ميتوان حشرات را خورد، مانند: كالديدان و الصراصير و الخنافس و الفئران و الجراذين و الحرباء و الحية كِرم، جيرجيرك، شير درنده، سوسك سياه، موش صحرائي و شهري، آفتاب پرست، مار أضواء البيان للشنقيطي، ج1، ص535 - المغني لإبن قدامه، ج11، ص64 همچنين فتوا داده: اگر كسي با زني زنا كند و او دختر به دنيا بياورد، با دختر خودش كه از زنا به دنيا آمده يا با خواهر خودش كه از زنا به دنيا آمده، ميتواند ازدواج كند. المغني لإبن قدامه، ج7، ص485 البته مطالب در اين زمينه زياد است و اهل سنت در اين زميته بسيار سخن گفتهاند. يكي از علماي برجسته سعودي، به نام آقاي شيخ علي آل محسن، در اين زمينه كتابي دارد به نام مسائل الخلافيه كه در سال 1419 در بيروت چاپ شده است و در ص200، فتاواي شاذ آقاي مالك را از منابع متعدد اهل سنت آورده است. * * * * * * * سؤالات بينندگان سوال: اهل سنت ميگويند ملاك ما در واجبات و مستحبات اين است كه عملي را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هميشه انجام داده باشد، واجب است و عملي را كه هميشه انجام نداده باشد، سنت است. از ما سوال كردند كه ملاك شيعه در واجب و مستحب چيست؟ جواب: يكي از اختلافات اساسي ميان شيعه و اهل سنت اين است كه اهل سنت ابزار و ملاك شرع و مشروعيت را، سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه قرار دادهاند و هر آنچه را كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يا صحابه آن را انجام داده باشد، اين را به عنوان سنت ميدانند. سنت را به پنج دسته تقسيم ميكنند: واجب و حرام و مستحب و مكروه و مباح، مانند شيعه. اما شيعه، فقط سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و معصوم (عليهم السلام) را ميتواند به عنوان سنت تلقي كند. اينكه عمل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در زماني و عدم عمل به آن در زمان ديگر، دليل بر سنت باشد، اينچنين چيزي ندارند. چنانچه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مدتي به يك واجب عمل ميكردند و بعد از مدتي آن واجب نسخ شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به آن عمل نكردند. اما ما معتقديم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و معصومين (عليهم السلام) به تمام مستحبات عمل مي كردند، مگر برخي از مستحبات كه خارج از محدوده طاعت بوده است. فقط اين نكته مطرح است كه وهابيت معتقدند كه اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه، عملي را انجام نداده باشند، انجام آن را بدعت ميدانند. مثلا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي بچهاش جشن تولد نگرفته است و اگر مسلمانان براي بچههاي خود جشن تولد بگيرند، بدعت است. همچنين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ثواب قرائت قرآن را به اموات إهداء نكرده است و اگر مسلمانان اين كار را بكنند، بدعت است و ... . حال آنكه اين اشتباه است. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هر عملي را انجام داده باشد، دليل بر مشروعيت است و يا واجب است يا مستحب و يا مباح. اما اينكه اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) عملي را انجام نداده باشد، پس حرام است، خير، اينچنين چيزي نداريم. نه علماي اهل سنت بر اين عقيده هستند نه ما. حتي خود ابنتيميه ميگويد: «اصالة الإباحه، در تمام امور جاري است». يعني در هر موردي كه شك كنيم حلال است يا حرام، اصل اوليه شرعي، مباح بودن است، مگر اينكه ثابت شود حرام است. اگر عملي از معصوم (عليهم السلام) صادر شده باشد، حداقل دليل بر مباح بودن است و حد بالاتر اينكه مستحب است و بالاتر از آن اينكه واجب است و اين از قرائن مشخص ميشود. * * * * * * * سوال: بعد از قتل عثمان، كه به دست عدهاي از صحابه انجام شد و به قول برخي، اينها در بهشت برين جاي گرفتهاند، اهل سنت بعد از خليفه سوم تا پيدايش مذاهب اربعه، تابع چه دين و مذهبي بودند؟ جواب: إن شاء الله قول ميدهيم به بينندگان عزيز كه در آينده، در اين مورد مفصل صحبت بكنيم. آقاي طبري و ابن اثير و ابن قتيبه و ديگران بر اين هستند كه: كساني كه اجتماع كردند و اجماع، بر فراخواني مردم به مدينه، همهشان صحابه بودند. آقاي طبري در تاريخش ميگويد: تمام صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه در مدينه بودند، نامه نوشتند به صحابهاي كه در خارج از مدينه بودند: كتب من بالمدينة من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم إلى ما بالآفاق منهم و كانوا قد تفرقوا في الثغور انكم إنما خرجتم أن تجاهدوا في سبيل الله عز وجل تطلبون دين محمد صلى الله عليه و سلم، فإن دين محمد قد أفسد من خلفكم و ترك، فهلموا فأقيموا دين محمد صلى الله عليه و سلم فأقبلوا من كل أفق حتى قتلوه. صحابه در گوشه و كنار عالم، متفرق شده بودند. به آنها نوشته شد كه شما رفتهايد به كشورهاي دور دست براي جهاد كردن و احياء دين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در حاليكه خليفه شما عثمان، دين پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به فساد كشانده است و ترك كرده است. پس جمع شويد و بيائيد تا دين محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را بپا بداريد. صحابه از تمام گوشه و كنار جهان آمدند به مدينه و عثمان را كشتند. تاريخ طبري، ج3، ص401، حوادث سال 35 هجري - الكامل لإبن اثير، ج3، ص150 و 168 * * * * * * * سوال: به نظر شما اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در دوره ما بود و در كشوري اروپائي بود، ايشان چه زبان و پوششي داشتند؟ جواب: ما بر اين عقيده هستيم كه كاملترين زبانها، زبان عربي است و من گمان نميكنم تاكنون هيچ زباني در دنيا به كاملي زبان عربي باشد. حتي كساني كه استاد زبانهاي خارجي هستند، بارها از آنها شنيدهام كه فعل و افعال و انشقاقاتي كه در زبان عربي است، در هيچيك از زبانهاي دنيا نيست. قرآن هم صراحت دارد: إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (سوره يوسف/آيه2) جالب اينكه در قرآن آمده است: وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمين * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنينَ (سوره شعراء/آيه199 - 198) اگر ما قرآن را بر غير عرب نازل مي كرديم، عرب زير بار سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نميرفتند. البته اين قضيه، بحثهايي دارد و الان فرصت پرداختن به آن نيست. * * * * * * * سوال: از آقايان اهل سنت سوالي داشتم كه در قرآن آمده است: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ» (سوره ممتحنه/آيه4) يعني حضرت ابراهيم (عليه السلام) و صحابه ايشان أسوه بودهاند. اما در قرآن درباره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (سوره احزاب/آيه21) فقط پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي ما أسوه حسنه بوده است نه صحابه. پس صحابه براي ما مسلمانان أسوه حسنه نبودند. در اين مورد توضيح بدهند. جواب: بله، اين نكته ظريفي است. حضرت ابراهيم (عليه السلام) و كساني كه با او هستند، براي مردم الگو و اسوه هستند، ولي وقتي در قرآن به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميرسد، فقط پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را اسوه حسنه ميداند نه صحابه را. اين دليل بر اين است كه صحابه نميتوانند مرجع علمي و الگو براي مردم باشند. قرآن هم ميفرمايد: ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (سوره حشر/آيه7) و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: انى تارك فيكم الثقلين كتاب اللَّه و عترتى اهل بيتي * * * * * * * سوال: ظاهرا در نهج البلاغه خطبه اي است كه حضرت امير المومنين (عليه السلام) از خليفه دوم تعريف و تمجيد كرده است. گاهي وهابيت به اين خطبه استناد ميكنند. در اين مورد توضيح بدهيد. جواب: برخي معتقدند كه در خطبه 219 نهج البلاغه، حضرت امير المومنين (عليه السلام) از خليفه دوم تعريف كرده است، قطعا اين نيست كه آقايان اهل سنت آورده اند. برخي از بزرگان اهل سنت مانند آقاي صبحي صالح ميگويد: و قد مدح فيه بعض اصحابه و خود ابن ميثم كه از علماي اهل سنت است ميگويد كه مراد از اين، مالك اشتر بوده است. اينكه مراد از اين، خليفه دوم باشد، دليل قطعي ميخواهد و خود مرحوم سيد رضي (ره)، نويسنده نهج البلاغه، اينچنين تعبيري ندارد و اگر بود، قطعا اشاره ميكردند و إن شاء الله در فرصت مناسب، در بحثِ نظر حضرت امير المومنين (عليه السلام) در مورد خلفاء، اين مورد را هم در آنجا جواب خواهيم داد. اين بشارت را هم به عزيزان بدهم كه تمام شبهاتي كه پيرامون نهج البلاغه و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بوده است را پاسخ دادهايم و حدود 600 صفحه خواهد شد و شايد تا پايان ماه ذي الحجه آماده شود. نزديك به 100 شبهه را مفصل جواب دادهايم كه هم إن شاء الله كتاب را چاپ ميكنيم و هم روي سايت قرار ميدهيم. جواب اين خطبه را هم در اين كتاب آوردهايم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: حسين -
تاريخ: 26 آذر 87 - 00:00:00
رحمكم الله واطال في عمركم.خداوند خير و بركت را در عمر شما قرار دهد. ان شا’ الله تعالي |
2 |
نام و نام خانوادگي: علي .عارفي -
تاريخ: 30 دي 87 - 00:00:00
خداوند به شما وتمامي مدافعين اسلام راستين خير دنيا واخرت بدهد |
3 |
نام و نام خانوادگي: حامد -
تاريخ: 13 اسفند 87 - 00:00:00
مطلب جالب وقشنگي بود |
4 |
نام و نام خانوادگي: حافظ الله فقيري از دبي -
تاريخ: 22 دي 88 - 00:00:00
اكر يك زن ابروي بسيار كلفت داشته باشد و زيبايي او را خراب كند ايا مي تواند ابروي خود را اصلاح كند البته با اجازه شوهر جواب نظر: با سلام دوست گرامي اگر مقصود شما حكم اين مساله شرعي در نظر شيعه است ، جايز است ! اما اگر مقصود حكم اين كار در نظر اهل سنت است ، بسياري از وهابيون اين كار را حرام ميدانند : http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=84 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |