* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 18 فروردين 1386 | تعداد بازديد: 2508 | |
نقد و بررسي آراء ابن تيميه | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: نقد و بررسي آراء إبن تيميه * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي اساسيترين اشكالي كه علماء اهل سنت نسبت به افكار إبنتيميه دارند، چيست؟ استاد حسيني قزويني عمدتاً در 3 محور است: 1. انحراف إبنتيميه در توحيد، مانند تجسيم خداوند 2. انحراف إبنتيميه در نبوت، مانند حرمت توسل و إستغاثه به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و حرمت زيارت قبر ايشان 3. مخالفت إبنتيميه با أمير المؤمنين (عليه السلام) علماء شيعه بيش از علماء اهل سنت، إبنتيميه را در محور سوم مورد نقد و بررسي قرار دادهاند. آقاي إبن حجر عسقلاني ـ حافظ علي الإطلاق نزد اهل سنت ـ در كتاب الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة ميگويد: و افترق الناس فيه - أي في ابن تيمية – شيعا: فمنهم من نسبه إلى التجسيم، لما ذكر في العقيدة الحموية و الواسطية و غيرهما من ذلك كقوله: إن اليد و القدم و الساق و الوجه صفات حقيقية لله و أنه مستو على العرش بذاته. و منهم من ينسبه إلي الزندقه لقوله: النبي (صلى الله عليه و سلم) لا يستغاث به و أن في ذلك تنقيصا و منعا من تعظيم النبي (صلى الله عليه و سلم). و منهم من ينسبه إلى النفاق، لقوله في علي ما تقدم ـ أي قضية أنه أخطأ في سبعة عشر شيئا ـ و لقوله: إنه ـ أي علي ـ كان مخذولا حيثما توجه و أنه حاول الخلافة مرارا فلم ينلها و إنما قاتل للرئاسة لا للديانة و لقوله: إنه كان يحب الرئاسة و لقوله: أسلم أبو بكر شيخا يدري ما يقول و علي أسلم صبيا و الصبي لا يصح إسلامه و بكلامه في قصة خطبة بنت أبي جهل و أن عليا مات و ما نسيها. فإنه شنع في ذلك، فألزموه بالنفاق، لقوله صلى الله عليه و سلم: و لا يبغضك إلا منافق. مردم ـ صاحبنظران ـ درباره ابنتيميه، چند دسته شدند: گروهي او را به مجسِّمه ميدانند. يعني خدا را داراي دست و پا و ساق و صورت ميداند و قائل است خداوند روي عرش نشسته است. گروهي او را زنديق و ملحد ميدانند. چون نسبت به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) جسارت كرده و مقام حضرت را پايين آورده است و ميگويد: توسل به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بدعت و حرام است. گروهي او را منافق ميدانند؛ چون ميگويد علي در 17 جا خطا کرده است که مخالف با نصّ کتاب خدا است؛ چون ميگويد: علي، مرد ذليلي بود و بارها براي به دست آوردن خلافت تلاش کرد، ولي نتوانست؛ او براي رياست ميجنگيد، نه براي ديانت؛ او رياست را دوست داشت. وقتي ابوبکر مسلمان شد، ميفهميد که اسلام چيست؛ ولي وقتي علي مسلمان شد، کودک بود و اسلام کودک صحيح نيست و ... . مسلمانان عصر إبنتيميه گفتند: او منافق است، چون پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نسبت به علي گفته است: جز منافق، کسي تو را دشمن نميدارد. الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة، ج1، ص154 آقاي سبكي ـ از شخصيتهاي بلندآوازه اهل سنت و معاصر إبنتيميه و متوفاي 756 هجري ـ در اين زمينه مفصل سخن گفته و ميگويد: قد أحدث ابن تيمية ما أحدث في أصول العقائد و نقض من دعائم الإسلام الأركان و المعاقد، بعد أن كان متسترا بتبعية الكتاب و السنة، مظهرا أنه داع إلى الحق هاد إلى الجنة، فخرج عن الإتباع إلى الإبتداع و شذ عن جماعة المسلمين بمخالفة الإجماع و قال بما يقتضي الجسمية و التراكيب في الذات المقدسة و بأن الافتقار إلى الجزء ليس بمحال و قال بحلول الحوادث بذات الله تعالى و أن القرآن محدث تكلم الله به بعد أن لم يكن و أنه يتكلم و يسكت و يحدث في ذاته الإرادات بحسب المخلوقات و تعدى في ذلك إلى إستلزام قدم العالم بالقول بأنه لا أول للمخلوقات، فقال بحوادث لا أول لها فأثبت الصفة القديمة حادثة و المخلوق الحادث قديما و لم يجمع أحد هذين القولين في ملة من الملل و لا نحلة من النحل فلم يدخل في فرقة من الفرق الثلاث و السبعين التي إفترقت عليها الأمة. إبن تيميه بدعتهايي را در اصول عقايد نهاد و اركاني از اركان عقيدتي اسلام را از بين برد . . . و به جاي اينكه دنبالهرو سنت و كتاب باشد، بنيانگذار بدعت شد و از جماعت مسلمانان دور شد و با آنها مخالفت كرد و سخني گفت كه مقتضاي آن، جسمانيت خداوند و لزوم تركيب در ذات مقدس بود . . . حتي إبن تيميه از 73 فرقهاي كه رسول الله (صلى الله عليه و سلم) پيشبيني كرده، خارج شده است ... . الطبقات الشافعية، ج9، ص253 ـ الدرة المضيئة في الرد على ابن تيمية، ص5 ـ السيف الصقيل رد ابن زفيل للسبكي، پاورقي ص191 از اساسيترين اشكالاتي كه بر إبنتيميه وارد كردهاند، اين مسائلي بود كه گفته شد و عاقبت هم او را به محكمه كشاندند و محكوم به زندان كردند و در سال 728 هجري در زندان قلعه دمشق جان داد و پروندهاش براي هميشه مختوم شد. * * * * * * * آقاي هدايتي آيا ميتوان نمونههايي از گفتههاي إبنتيميه را در آثار پيروان او مانند محمد بن عبد الوهاب يافت؟ استاد حسيني قزويني چندين قرن بود كه افكار إبنتيميه به فراموشي سپرده شده بود و خبري از افكار او نبود و آقاي محمد بن عبد الوهاب ـ متوفاي 1206 هجري ـ با پشتيباني سلحشوران و نظاميان محمد بن سعود ـ جدّ أعلاي فَهَد و ملك عبد الله ـ افكار او را زنده كرد و عمده مباحثي كه محمد بن عبد الوهاب از افكار إبنتيميه گرفت و زنده كرد و گسترش داد، مشرك دانستن مسلمانان ـ شيعه و سني ـ بود و شرك آنان را بالاتر از مشركان عصر نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) معرفي كرد. حتي در كتاب توحيد خود، بيش از 25 مورد، واژه مشرك را بر مسلمانان حمل كرده و به همين بهانه هم دستور كشتار مسلمانان را از اطراف منطقه نجد تا طائف، مكه مكرمه، كربلاي معلي و نجف اشرف صادر كرد. امروز هم ميبينيم كه دنبالهرو اينها در دنيا، قتل شيعيان را جائز ميدانند و ميترسند كه اگر در چند محور با غير وهابي مبارزه كنند، شكست ميخورند. لذا دست از ساير مسلمانان برداشتهاند و فقط شيعيان مورد هجوم وهابيت هستند. توسل به أنبياء (عليهم السلام) و ائمه (عليهم السلام) و أولياء إلهي، در ميان تمام فِرَق اسلامي هست و تفاوتي ميان شيعه و سني نيست؛ ولي اينها فقط شيعه را هدف قرار دادهاند. فقهاي اهل سنت هم جز تعداد اندكي كه فريب وهابيت را خوردهاند، توسل به نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) و أنبياء (عليهم السلام) و أولياء إلهي را بياشكال ميدانند. در موسوعه كويتيه، در ماده توسل، آراء و نظريات صدها فقيه از فقهاء اهل سنت از مذاهب مختلف را با ذكر مصادر آورده كه نشانگر اعتقاد آنها به جواز توسل است. از طرف ديگر، وهابيت در مسئله تجسيم و توحيد دچار انحراف شدهاند. جديداً هم در كتاب فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الإفتاء ـ كه در 20 جلد در عربستان سعودي چاپ شده ـ در جلد 3، صفحه 227 صراحتاً آمده است: و نظراً إلي أن التجسيم لم يرد في النصوص نفيه و لا إثباته، فلا يجوز للسملم نفيه و لا إثباته. جسمانيت خداوند، نفياً و إثباتاً در هيچ نصّي نيامده و بر مسلمانان جائز نيست كه آن را نفي يا إثبات كند. در جاي ديگري سوال كردهاند: كيف الردّ على القائلين بأن الله في كل مكان و ما حكم قائلها؟ نظر شما چيست در مورد كسي كه معتقد باشد خداوند در همه جا هست؟ جواب دادهاند: من إعتقد أنّ اللّه في كلّ مكان فهو من الحلوليّة و يردّ عليه بما تقدّم من الأدلّة على أنّ اللّه في جهة العلوّ و أنّه مستو على عرشه، بائن من خلقه، فإن إنقاد لما دلّ عليه الكتاب و السنّة و الإجماع و إلاّ فهو كافر مرتدّ عن الإسلام. هر كس معتقد باشد خداوند در همه جا هست، قائل به حلول خداوند در اجسام شده و بايد به چنين فردى با دليل ثابت كرد خداوند بر بالاى عرش قرار دارد و خارج از جهان و به دور از خلق ميباشد و اگر نپذيرفت، او كافر و مرتدّ و خارج از اسلام است. وجود خداوند در همه جا، مانند روز روشن است و خداوند در قرآن صراحت دارد: وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ هر كجا كه باشيد، خداوند با شماست. سوره حديد/آيه4 فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ به هر طرف رو كنيد، خداوند در آنجاست. سوره بقره/آيه115 كلمات وهابيت، خلاف صريح آيات قرآن است. هيچ بچه مسلماني را در دنيا پيدا نميكنيم كه بگويد خداوند همه جا نيست. تمام هستي، جلوه حق است. تمام كهكشانها و تمام كُرات و آسمانها و عوالم، همهاش مظهر تجلي حق تعالي است. به تعبير حضرت علي (عليه السلام): ما رأيت شيئا إلا و رأيت الله قبله و معه و بعده. هيچ چيزي را در جهان نديدم، جز اينكه خدا را قبل از او و با او و بعد از او ديدم. به تعبير باباطاهر عريان: به دريا بنگرم دريا تو بينم به صحرا بنگرم صحرا تو بينم به هر جا بنگرم كوه و در و دشت نشان از صُنع زيباي تو بينم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محتبي بلوج -
تاريخ: 23 ارديبهشت 88 - 00:00:00
خوب بود |
2 |
نام و نام خانوادگي: علي.ع -
تاريخ: 01 مرداد 88 - 00:00:00
خيلي خوب بود ان شاالله خداوند به شما جزاي خيردهد |
3 |
نام و نام خانوادگي: -عبدالحميد -
تاريخ: 04 شهريور 92 - 15:25:30
احسنت بر شما که به خوبي خباثت اين ابن تيميه را ثابت ميکنيد http://salafi-vahabi.blogfa.com |
4 |
نام و نام خانوادگي: مهدي محلاتي -
تاريخ: 04 اسفند 92 - 00:16:44
ابن تيميه نيز يک انسان جايز الخطاست و مانند ساير علما آراي قابل نقدي نيزدارد . اما اين دليل نميشود که ما همه آراي ابن تيميه را به صرف اينکه چندجا خطاست رد کرد. ابن تيميه در يکي از آثارش ميگويد که ما طبق حديث پيامبر ص تمام کسانيکه را که با علي منازعه کردند بر باطل ميدانيم و مبغض علي را منافق دانسته است. حتي آقاي قزويني در مورد نعمت الله جزايري ميگويد با اينکه وي يکي از علماي مشهور و محترم و معتبر شيعه است ولي بعضي از علماي شيعه خواندن بعضي از کتابهايش را حرام دانسته اند!!!!!! بنابراين حرام دانستن خواندن بعضي از کتابهاي جزايري سبب اين نشد که کسي از شيعيان وي را گمراه بداند و يا تمام آثار و و افکار وي را از درجه اعتبار ساقط سازند و هنوز هم وي يکي از چهره هاي سرشناس و محترم مذهب تشيع است . در مورد ابن تيميه نيز وضع به همين روال است . البته ابن تيميه بيش از هر عالم ديگري از علماي اهل سنت مورد هجوم شيعيان قرار گرفته که مرا به ياد ضرب المثلي مي اندازد که ميگويد : هميشه درخت پربار است که مورد هجوم و پرتاب سنگ قرار ميگيرد از براي ساقط نمودن ميوه. پس درختي که پربار نيست مورد هجوم قرار نميگيرد و کسي به آن توجهي نميکند. زيرا بي ارزش تر از آنست که سنگي به طرف آن پرتاب شود. جواب نظر: باسلام
دوست گرامي؛ جايگاه ابن تيميه با نعمت الله جزايري خيلي فرق مي كند. ابن تيميه داراي پيرو و ليدر وهابيت است و او در زمان خودش توسط علماي اهل سنت طرد شد و اجماع بر انحراف او بود اما الان شيعيان بر اين عقيده باقي هستند اما وهابيان همان عقايد انحرافي او را كه در زمان خودش ابطال شد را سر دست گرفته آنها علم مي كنند. و او را از علماي طراز اول خود مي دانند. اما سيد نعمت الله جزايري چنين جايگاهي در شيعه ندارد بلكه كتاب هاي او در رتبه سوم يا چهارم شيعه قرار دارد چنانكه آقاي قزويني به اين حقيقت در همان سخنان خود تصريح مي كنند و ايشان تعريفي را كه شما ارائه نموده ايد هم ما نيافتيم كه از وي كرده باشند.
ضرب المثل شما هم در صورتي صحيح است كه فقط شيعيان در مورد او حملاتي داشته باشند و حال آنكه علماي زيادي از اهل سنت در همان زمان حياتش با او مخالفت كردند. سخن ابن حجر در اين مورد گذشت كه وي را برخي زنديق و برخي منافق و برخي اهل تجسيم مي دانند. سبكي او را اهل بدعت مب داند چنانكه مطلب او در متن آمده است. ذهبى دانشمند بلند آوازه اهل سنّت كه خود همانند ابن تيميّه، حنبلى مذهب بود و در علم حديث و رجال سرآمد عصر خويش بود، در نامهاى خطاب به وى مى نويسد:
يا خيبة! من اتّبعك فإنّه معرض للزندقة والإنحلال ... فهل معظم أتباعك إلاّ قعيد مربوط، خفيف العقل، أو عاميّ، كذّاب، بليد الذهن، أو غريب واجم قويّ المكر، أو ناشف صالح عديم الفهم، فإن لم تصدّقنى ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ... ؛ اى بى چاره! آنان كه از تو متابعت مىكنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودى قرار دارند ... نه اين است كه عمده پيروان تو عقب مانده، گوشه گير، سبك عقل، عوام، دروغگو، كودن، بيگانه، فرومايه، مكّار، خشك، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان كن و با مقياس عدالت بسنج. السيف الصقيل رد ابن زفيل ص 218 للسبكي ت 756، نشر : مكتبة زهران – مصر- خلف الجامع الأزهر. ومعه تكملة الرد على نونية ابن القيم بقلم : محمد زاهد بن الحسن الكوثري / تقديم : لجنة من علماء الأزهر.
الإعلان بالتوبيخ، ص 77، للسخاوي محمد بن عبد الرحمن المتوفى 902 ه تحقيق روز نطال بغداد 1382 ه . الإعلان بالتوبيخ لمن ذم التاريخ ، للسخاوي ، دراسة وتحقيق : محمد عثمان الخشت ، الرياض ، مكتبة الساعي ، 1989م تا آن جا كه مى نويسد: فما أظنّك تقبل على قولي وتصغى إلى وعظي، فإذا كان هذا حالك عندي وأنا الشفوق المحبّ الوادّ، فكيف حالك عند أعدائك، وأعداؤك واللّه فيهم صلحاء وعقلاء وفضلاء كما أنّ أولياءك فيهم فجرة كذبة جهلة؛ السيف الصقيل رد ابن زفيل ص 218 للسبكي ت 756، نشر : مكتبة زهران – مصر- خلف الجامع الأزهر. ومعه تكملة الرد على نونية ابن القيم بقلم : محمد زاهد بن الحسن الكوثري / تقديم : لجنة من علماء الأزهر. الإعلان بالتوبيخ، ص 77، للسخاوي محمد بن عبد الرحمن المتوفى 902 ه تحقيق روز نطال بغداد 1382 ه . گمان نمى كنم تو سخن مرا قبول كنى! و به نصيحتهاى من گوش فرا دهى! تو با من كه دوستت هستم اين چنين برخورد مى كنى پس با دشمنانت چه خواهى كرد؟ به خدا سوگند، در ميان دشمنانت، افراد صالح و شايسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان كه در ميان دوستان تو افراد آلوده، دروغگو، نادان و بىعار زياد به چشم مى خورند. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات
(1) |