* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 05 دي 1388 تعداد بازديد: 7117 
پاسخ به شبهات غدير 02
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: پاسخ به شبهات غدير 02

                                                                                      شبکه سلام : 05 / 10 / 87

 

 ((( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرم افزار مکتبة اهل بيت (عليهم السلام) مي‌باشد )))

 

آقاي هدايتي

نظر ابن‌تيميه درباره آيه 67 سوره مائده:

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ.

چيست؟ آيا اين آيه را درباره امير المومنين (عليه السلام) مي‌داند يا خير؟

استاد حسيني قزويني

عزيزان بيننده در نظر دارند که حدود سي‌ماه است که در خدمت اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) و آقا امير المومنين (عليه السلام) بوديم و مهمان خانه‌هاي گرم بينندگان عزيز در سراسر جهان و نقطه نظرات ابن‌تيميه، بزرگ نظريه‌پرداز وهابيت را بارها گفتيم که ايشان نسبت به اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام)، همان روش و منهجي را که دودمان بني‌أميه و شجره ملعونه داشتند، ايشان در قرن 7 و 8 إحياء کرد. در کمتر صفحه‌اي از صفحات کتابش، منهاج السنة، - که علامه اميني مي‌فرمايد که بهتر است به آن منهاج البدعة بگوييم - نسبت به امير المومنين (عليه السلام)، کم لطفي‌ها و بي‌مهري‌ها و جسارت‌ها و اهانت‌ها دارد. به طوري که ابن حجر عسقلاني در کتاب الدرر الکامنه، ج1، ص151 صراحت دارد:

تعدادي از مسلمانان - يعني اهل سنت -، ابن تيميه را به خاطر جسارت‌هايي که به امير المومنين (عليه السلام) دارد، منافق مي‌دانند.

چون پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

لا يبغضه إلا المنافق.

صحيح مسلم، ج1، ص61 - مسند احمد، ج1، ص95 - تهذيب الكمال للمزي، ج15، ص233 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص134 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص133 - سنن الترمذي، ج5، ص306 - سنن النسائي، ج8، ص116 - فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر - ج1، ص60 - المعجم الأوسط للطبراني، ج2، ص337 - تاريخ الاسلام للذهبي، ج3 ص634 - شرح مسلم للنووي، ج2، ص64

تمام تلاش ابن‌تيميه نسبت به امير المومنين (عليه السلام) اين است که کليه فضائل امير المومنين (عليه السلام) و آياتي که درباره امير المومنين (عليه السلام) نازل شده، رواياتي که در ولايت و خلافت امير المومنين (عليه السلام) را به نوعي زير سوال ببرد. از جمله همين آيه 67 سوره مائده است. ايشان صراحت دارد:

اين‌که مي‌گويند اين آيه درباره علي نازل شده است، دروغ محض است.

کيف يکون قوله "يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ" نزل ذلک الوقت و لا خلاف بين أهل العلم أن هذه الآيه نزلت قبل ذلک.

در ميان اهل علم و علماء، هيچ اختلافي نيست که اين آيه، قبل از غدير نازل شده است.

ايشان تعبيري دارد که من از عزيزان بيننده و اهل سنت و جوانان وهابي و کساني که داراي فکر هستند و گوش شنوا و چشمي بينا و قلبي آگاه دارند، تقاضا دارم که به اين عبارت ابن‌تيميه توجه کنند و به پاسخي هم که بنده تقديم بينندگان عزيز مي‌کنم، توجه کنند.

ايشان مي‌گويد:

فمن قال إن المائده نزل فيها شئ بغدير خم فهو کاذب مفتر بإتفاق أهل العلم.

کسي که بگويد چيزي از آيات سوره مائده درباره علي نازل شده، او، به اتفاق اهل علم و علماء، دروغگو و افتراء زننده است.

منهاج السنة لإبن تيمية، ج7، ص315 - 313

در پاسخ ابن‌تيميه، اولا قول مفسران بنام اهل سنت را عرض مي‌کنيم.

آقاي فخر رازي - که تمام تلاشش را براي توجيه آيات مربوط به خلافت امير المومنين (عليه السلام) کرده - در تفسير کبير، ج12، ص49 صراحت دارد:

نزلت الآية في فضل علي بن أبي طالب عليه السلام و لما نزلت هذه الآية أخذ بيده و قال : "من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه"، فلقيه عمر رضي الله عنه فقال: هنيئا لك يا ابن طالب أصبحت مولاي و مولى كل مؤمن و مؤمنة.

اين آيه 67 سوره مائده، درباره علي بن أبي طالب نازل شد. وقتي اين آيه نازل شد، رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دست علي را گرفت و گفت: «من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه».

آقاي سيوطي - که از استوانه‌هاي علمي اهل سنت و از شخصيت‌هاي برجسته و بنام است - در کتاب الدر المنثور مي گويد:

ابن أبي حاتم و ابن مردويه و ابن عساکر از ابو سعيد خدري صحابه نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل کرده‌اند که اين آيه درباره امير المومنين (عليه السلام) نازل شده است.

از عزيزان بيننده تقاضا دارم که به اين بخش از سخنان سيوطي، توجه ويژه‌اي داشته باشند:

از ابن مردويه - که از بزرگان و ثقات اهل سنت است - از عبد الله مسعود - مفسر گرانقدر و صحابه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) - :

عن ابن مردويه عن ابن مسعود قال: كنا نقرأ على عهد رسول الله: يا أيها الرسول بلغ ما انزل إليك من ربك "أن عليا مولى المؤمنين" و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس.

ما قرآني را که در زمان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نوشته بوديم و قرائت مي‌کرديم، اين آيه 67 سوره مائده را اينگونه قرائت مي‌کرديم: «يا أيها الرسول بلغ ما انزل إليك من ربك أن عليا مولى المؤمنين».

يعني اين واژه «أن عليا مولى المؤمنين»، طبق روايت عبد الله مسعود، در قرآن‌هايي که در زمان نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود، موجود بوده است.

الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 - فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60 - روح المعاني للآلوسي، ج6، ص193 - المنار لمحمد رشيد رضا، ج6، ص463

با توجه به اين قضيه، آقاي ابن‌تيميه مي‌گويد:

کسي که بگويد چيزي از آيات سوره مائده درباره علي نازل شده، او، به اتفاق اهل علم و علماء، دروغگو و افتراء زننده است.

پس ايشان ابو سعيد خدري، عبد الله مسعود، سيوطي، آلوسي، رشيد رضا و شخصيت‌هاي برجسته اهل سنت مانند فخر رازي و ابن عساکر و ديگران را دروغگو و مفتري مي‌داند. آقايان اگر مراجعه کنند به کتاب‌هاي تاريخي و تفسيري و رجالي، مي‌بينند که شايد صدها کتاب از کتب تفسيري و تاريخي و رجالي اهل سنت، آورده‌اند که اين آيه در شأن امير المومنين (عليه السلام) نازل شده است. از بينندگان عزيز تقاضا مي‌کنم که دوباره، سخن ابن‌تيميه را مرور کنند و سخن بزرگان و مفسران اهل سنت، به ويژه آقاي آلوسي و رشيد رضا را که هوادار وهابيت هستند، ببينند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

آيا علماء و بزرگان اهل سنت، به حديث غدير استدلال کرده‌اند که اين حديث دال بر ولايت امير المومنين (عليه السلام) است؟

استاد حسيني قزويني

در اين مورد، سخن زياد است و اگر بخواهيم در اين مورد، بحث کنيم، بايد سه چهار جلسۀ يک ساعت و نيمي، به اين اختصاص بدهيم. ولي بينندگان عزيز توجه داشته باشند که برخي از شخصيت‌هاي برجسته اهل سنت در معتبرترين کتاب‌ها نقل کرده‌اند که حديث غدير دلالت بر امامت و خلافت و جانشيني امير المومنين (عليه السلام) دارد. آقاي ابو حامد غزالي - که آقاي سيوطي از ايشان به الإمام نام مي‌برد و آقاي يافعي از ايشان به الإمام حجت الاسلام نام مي برد و ايشان را مجدد قرن پنجم هجري مي‌داندٰ

در مرآة الجنان، حوادث 505 - التنبئة بمن يبعثه الله على رأس كل مائة للسيوطي، ص12

- وقتي به حديث غدير مي‌رسد، با صراحت تمام مي‌گويد:

حديث غدير، حجت قطعي است بر ولايت امير المومنين (عليه السلام) و خليفه دوم بعد از بيان قضيه غدير و نصب حضرت علي (عليه السلام) براي خلافت، به ايشان تبريک گفت:

لقد أصبحت مولاي و مولى كل مؤمن و مؤمنة.

جالب اين‌که آقاي ابوحامد غزالي مي‌گويد:

وهذا تسليم و رضا و تحکيم.

اين‌که آقاي خليفه دوم به امير المومنين (عليه السلام) تبريک مي‌گويد، براي تسليم و راضي شدن به خلافت حضرت علي (عليه السلام) است و حکم کرد بر اين امر.

مسئله محبت و ياري حضرت علي (عليه السلام)، که تبريک گفتن نمي‌خواهد، تبريک براي يک امر جديد و انتصاب و مقام و موقعيت جديد است.

سپس آقاي غزالي مي‌گويد:

ثم بعد هذا غلب الهوى لحب الرياسة و حمل عمود الخلافة و عقود البنود.

سپس، رياست‌خواهي و رياست‌طلبي، باعث شد که خليفه دوم آنچه را که تسليم او شده بود در روز غدير خم، کنار بگذارد و پرچم خلافت را بالا گرفت و مخالفت خودش را با امير المومنين (عليه السلام) اعلام کرد.

سرّ العالمين لأبو حامد الغزالي، ص483

جالب اين‌که آقاي ذهبي وقتي اين مسئله را نقل مي‌کندٰ در سير اعلام النبلاء، ج19، ص328 اين تعبير را دارد:

و ما أدري ما عذره في هذا؟ و الظاهر أنه رجع عنه و تبع الحق، فإن الرجل من بحور العلم، والله أعلم.

نمي دانم عذر آقاي ابو حامد غزالي در اين قضيه چيست؟ ظاهر اين است که از اين حرفش برگشته است. آقاي ابو حامد غزالي، دريا و اقيانوس علم است. خدا داناتر است.

يعني ذهبي تعجب مي‌کند که آقاي ابو حامد غزالي با آن شخصيت علمي که دارد، آمده حديث غدير را دال بر خلافت امير المومنين (عليه السلام) و تسليم خليفه دوم بر اين امر معرفي کرده است.

ما مي‌گوييم آقاي ابو حامد غزالي از اين سخن خود برنگشته است و اين افتراء آقاي ذهبي است بر ابو حامد غزالي. اگر برگشته است، در کدام کتابش و در کدام آثارش است؟

شخصيت ديگري به نام محمد بن طلحۀ شافعي - متوفاي 652 هجري که ذهبي در حق او مي‌گويد:

العلامة الأوحد

علامۀ يگانۀ دهر بوده است.

سير اعلام النبلاء للذهبي، ج23، ص293

- در کتاب خود صراحت دارد که مراد از کلمه «مولا» در حديث غدير، در خلافت و امامت امير المومنين (عليه السلام) بوده است و مي‌گويد:

اين مرتبه‌اي که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي علي در غدير خم بيان کرد:

و هي مرتبة سامية و منزلة شاهقة و درجة علية و مكانة رفيعة خصه صلى الله عليه وسلم بها دون غيره، فلهذا صار ذلك اليوم يوم عيد و موسم سرور لأوليائه.

مقامي بالا و جايگاهي بس رفيع و درجه‌اي برتر و موقعيتي والا را پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ويژه علي قرار داد و براي أحدي غير از او ثابت نيست. به همين دليل، روز غدير، روز عيد و ايام خوشحالي است براي دوستان علي.

مطالب السئول، ص45-44

آقاي سبط ابن جوزي - متوفاي 654 که ذهبي درباره او مي‌گويد:

کان اماما فقيها واعظا علامة في التاريخ.

تاريخ الاسلام للذهبي، وفيات 660، ص183

- وقتي به مسئله غدير خم مي‌رسد، مي‌گويد:

هذا نص صريح في إمامته و قبول طاعته.

حديث غدير، نص صريحي است بر امامت علي و قبولي طاعت او بر همگان.

تذكرة الخواص لسبط ابن الجوزي، ص39

جالب اين‌که همين آقاي سبط ابن جوزي، استشهاد مي‌کند به اشعار حسان بن ثابت - شاعر پر آوازه عصر نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم) - و مي‌گويد:

بعد از پايان مراسم غدير، ايشان از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اجازه گرفت تا بيانات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به شعر دربياورد:

يناديهم يوم الغدير نبيهم            بخم وأسمع بالرسول مناديا

فقال له قم يا علي فإنني            رضيتك من بعدي إماما و هاديا

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود که علي جان برخيز که من تو را بعد از خودم، امام و هادي قرار دادم.

جالب اين‌که آقاي سبط ابن جوزي، اشعار کُميت را که از شعراي بنام اهل بيت (عليهم السلام) بوده، مطرح مي کند:

و يوم الدوح دوح غدير خم        أبان له الولاية لو أطيعا

و لكن الرجال تبايعوها              فلم أر مثلها خطرا منيعا

نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز غدير خم، ولايت علي را براي همگان آشکار کرد، اگر آن روز و ولايت علي را مردم گرامي بدارند. تمام مردم در روز غدير با علي بيعت کردند. همانند روز غدير خم، روز بزرگ و جليلي نديده‌ايم.

بعد ابن جوزي مي گويد:

يکي از بزرگان و اساتيد من نقل کرده که:

يک شيخي در موصل، به نام عمر بن صافي اين اشعار را خواند و خوابيد و وقتي رسيد به «خطرا منيعا»، در اين حال آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در عالم رؤيا ديد و فرمود: آيا من هم يک بيت بر شعر کُميت اضافه کنم، عرض کردم بفرمائيد: حضرت فرمودند:

و لم أر مثل ذاک اليوم يوما        و لم أر مثله حقا اضيعا

مانند روز غدير، روز بزرگي نديده‌ايم و مانند حقي که در روز غدير ضايع شد و از بين رفت، حق ضايع شده تاکنون نديده‌ايم.

تذكرة الخواص لسبط ابن الجوزي، ص30

و ده‌ها نفر از علماي بزرگ اهل سنت آمده‌اند و حديث غدير را دليل بر امامت و خلافت آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) تثبيت کرده‌‌اند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

آيا آقاي ابو حامد غزالي، همان امام محمد غزالي است؟ در چه سالي زندگي مي‌کرده است؟

استاد حسيني قزويني

بلي ابو حامد امام محمد غزالي در سال 505 از دنيا رفته است و تاريخ تولدش در سال 445 بوده است. ايشان را از مجددين قرن 5 هجري مي‌دانستند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

برخي مي‌گويند که اگر جريان غدير وجود داشت، چرا خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر اين حديث غدير استدلال نکرده است؟

استاد حسيني قزويني

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اين زمينه استدلال کرده است و بحث در اين زمينه، مفصل است و اگر بخواهيم کليه موارد را بيان کنيم، شايد به درازا بکشد. کتاب‌هاي متعددي از شيعه و اهل سنت آورده‌اند که اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر حقانيت خودش و بطلان ديگران و غصب خلافت، بارها استدلال کرده است. اما به خصوص حديث غدير، بيش از 30 مورد روايت غالبا صحيح در کتاب‌هاي معتبر اهل سنت يافته‌ايم که آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر حديث غدير استناد کرده و بلکه در دوران خلافت و امامت خود اميرالمؤمنين (عليه السلام)، برخي اختلاف ايجاد کردند و آتش فتنه جنگ جمل را روشن کردند و بعد هم جنگ صفين و نهروان را و هزاران انسان‌هاي بي‌گناه را در اين ميان به خاک و خون کشاندند، براي برخي از مردم، شبهه ايجاد شد که آيا واقعا حضرت علي (عليه السلام)، خليفه منصوب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است يا خير؟ اميرالمؤمنين (عليه السلام) در رَحبه - بخش بيروني مسجد کوفه - مردم را سوگند داد که آيا شما از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز غدير خم شنيديد که فرمود: «من کنت مولاه فعلي مولاه» يا خير؟

آقاي احمد بن حنبل - متوفاي 241 هجري، رهبر حنابله و امام وهابيين در ادعا، نه در عمل - از ابو طفيل صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌کند:

جمع على رضى الله تعالى عنه الناس في الرحبة، ثم قال لهم: أنشد الله كل امرئ مسلم سمع رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول يوم غدير خم ما سمع لما قام، فقام ثلاثون من الناس و قال أبو نعيم: فقام ناس كثير، فشهدوا حين أخذ بيده، فقال للناس: أتعلمون انى أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا: نعم يا رسول الله، قال: من كنت مولاه فهذا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، قال: فخرجت و كأن في نفسي شيئا، فلقيت زيد بن أرقم، فقلت له: انى سمعت عليا رضى الله تعالى عنه يقول كذا و كذا؟ قال: فما تنكر قد سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول ذلك له.

علي مردم را در رحبه جمع کرد و گفت: شما را سوگند مي‌دهم هر کس در غدير خم بوده و از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حق من، سخني شنيده، برخيزد و شهادت بدهد. ابو طفيل مي‌گويد: 30 نفر از مردم برخاستند. ابو نعيم مي‌گويد: عده‌اي زيادي از مردم برخاستند. شهادت دادند که در روز غدير، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دست علي را گرفت و به مردم گفت: آيا مي‌دانيد که من بر مومنين از خودشان سزاوارتر هستم؟ گفتند: بله، يا رسول الله. سپس حضرت فرمود: من بر هر کس ولايت دارم، علي هم بر او ولايت دارد ... .

مسند احمد، ج4، ص370 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص104

آقاي همزه احمد زين، محقق بنام اهل سنت که کتاب مسند احمد را تحقيق کرده و جديدا چاپ شده، در ج14، ص436 مي‌گويد:

اسناده صحيح.

آقاي شعيب ارنوط - که از محقيقن پرآوازه معاصر اهل سنت و هيچ عالم و دانشجوي اهل سنت نيست که با نام او آشنا نباشد، - در ذيل همين روايت که از مسند احمد نقل مي‌کند، مي‌گويد:

اسناده صحيح، رجاله ثقات، رجال الشيخين.

سند اين روايت صحيح است و راويانش، راويان صحيح بخاري و صحيح مسلم است.

جالب اين‌که آقاي ناصر الدين الباني - که از او به بخاري دوران تعبير مي‌کنند و آقاي بن باز از او به امام الحديث تعبير مي‌کند - در کتاب سلسلة الأحاديث الصحيحة، ج4، ص331 مي‌گويد:

اسناده صحيح علي شرط البخاري

اين روايتي که آقاي احمد نقل کرده، سندش صحيح است و تمام شرائط صحيح بخاري را دارد.

آقاي احمد در مسندش، تقريبا 12 روايت را نقل مي‌کند و در يکي از اين سندها آمده است که:

فقام اثنا عشر بدريا، فقالوا نشهد إنا سمعنا رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول يوم غدير خم: ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم و أزواجي أمهاتهم؟ فقلنا: بلى يا رسول الله، قال: فمن كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.

12 نفر از صحابه که در جنگ بدر شرکت کرده بودند، در ميان مردم در رحبه بودند برخاستند و شهادت دادند که نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در غدير خم، علي را براي خلافت نصب فرمودند.

مسند احمد، ج1، ص119

الباني هم بعد از نقل اين روايت، مي‌گويد:

و هو صحيح بمجموع الطريقين.

اين روايت صحيح با هر دو طريق و سندش.

سلسلة الأحاديث الصحيحة، ج4، ص249

آقاي ابوبکر بزّار - متوفاي 292 هجري که آقايان اهل سنت به او ارادت ويژه‌اي دارند - همين قضيه را نقل مي‌کند که اميرالمؤمنين (عليه السلام) مردم را سوگند داد، هر کس که در غدير خم، مطلبي درباره من از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده، برخيزد و شهادت بدهد. جالب اين است که آقاي بزار مي‌گويد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از اينکه فرمود:

من كنت مولاه فعلى مولاه.

دعا کرد و گفت:

اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و ابغض من أبغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله.

خدايا! دوست بدار هر کس که علي را دوست مي‌دارد، و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن مي‌دارد، و بغض و کينه داشته باش به هر کس که بغض و کينه او را در دل دارد، و ياري کن کسي را که او را ياري مي‌کند، و خوار گردان کسي را که او را خوار کند.

البحر الذخار، ج3، ص35 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص105

آقاي ابن حجر هيثمي يا مکي - متوفاي 974 هجري - همين قضيه را نقل مي‌کند و مي‌گويد:

تعدادي از صحابه اين قضيه را نقل کرده‌اند و وقتي اميرالمؤمنين (عليه السلام) صحابه را سوگند داد، همه بلند شدند و شهادت دادند.

الصوائق المحرقة، ص64، چاپ دار الکتب العلمية بيروت

آقاي ملا علي قاري در کتاب مرقاة المفاتيح، ج9، ص37 تا 39، همين قضيه را نقل مي‌کند و مي‌گويد:

شبهه‌اي نيست که اين روايت، از احاديث متواتر است.

و في رواية لأحمد أنه سمعه من النبي ثلاثون صحابيا و شهدوا به لعلي لما نوزع ايام خلافته.

وقتي عده‌اي با علي منازعه کردند و ايستادند در برابر او، 30 تن از صحابه که در غدير خم بودند، بلند شدند و شهادت دادند بر اينکه ما در غدير خم بوديم و علي به دست نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) براي ولايت نصب شد.

فقيه نامدار اهل سنت، مهندس کتاني در کتاب نظم المتناثر - که در احاديث متواتر است - ص194 همين قضيه را دارد.

نکته جالب و ظريف اين‌که در جنگ جمل - که در يک طرف آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) و عمار و عبد الله عباس و ديگر شخصيت‌هاي برجسته و در طرف ديگر هم آقاي طلحه و زبير و عايشه هستند - اميرالمؤمنين (عليه السلام) کسي را فرستاد به سراغ طلحه و آمد خدمت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:

نشدتک الله هل سمعت رسول الله يقول من کنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاده؟ قال: نعم، قال: فلم تقاتلني؟ قال: لم اذكر. قال فانصرف طلحة.

تو را به خدا سوگند مي‌دهم! آيا شنيدي که پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حق من فرمود: من کنت مولاه فعلي مولاه ... ؟ گفت: بله، شنيده‌ام. حضرت فرمود: اگر شنيده‌اي، پس چرا با من مي‌جنگي؟ گفت: يادم نبود. طلحه از پيش اميرالمؤمنين (عليه السلام) برگشت و رفت.

مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص371 - کنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص332 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج25، ص108

البته اميرالمؤمنين (عليه السلام) با زبير هم محاجّه کرد و گفت:

آيا من خليفه منصوب نبودم و آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به تو نفرمود که تو، روزي با علي مي‌جنگي و علي بر حق است و تو بر باطل؟ گفت: فراموش کرده بودم. او هم برگشت. ولي پسرش عبد الله آمد و تحريک کرد زبير و طلحه را براي معرکه جنگ جمل.

و ده‌ها از اين قضايا در کتب اهل سنت داريم که اگر حديث غدير دليل بر حقانيت و امامت و خلافت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيست، اميرالمؤمنين (عليه السلام) روي چه اصلي مي‌آيد در رحبه، صحابه را سوگند مي‌دهد؟ چرا در وسط معرکۀ جمل، طلحه را سوگند مي‌دهد؟ اين نيست مگر اين‌که اميرالمؤمنين (عليه السلام) بخواهد ثابت کند که حديث غدير، نص صريح است بر خلافت و حقانيت او و بطلان کساني که در برابر اميرالمؤمنين (عليه السلام) قيام کردند.

* * * * * * *

آقاي هدايتي

چرا در سقيفه، نامي از حديث غدير به ميان نيامد؟ آيا کسي در آنجا ياد آوري نکرد؟

استاد حسيني قزويني

اين‌که چرا در سقيفه، نامي از حضرت علي (عليه السلام) به ميان نيامد يا اسمي از حديث غدير به ميان نيامد، سخن زياد است. اگر فرصت شود، يک روزي به موضوع «سقيفه و غدير» يا «سقيفه و اميرالمؤمنين (عليه السلام)» بپردازيم و مفصل در اين زمينه بحث کنيم.

بينندگان عزيز توجه داشته باشند که فلسفه تشکيل سقيفه براي اين بود که غدير را از نظرها محو کنند. اگر اين‌ها معتقد به غدير بودند، نيازي نبود که اينها بيايند در سقيفه، آن بساط را پهن کنند.

در سقيفه، مجموعا شايد 20 نفر بيشتر نبودند. چون از اين طرف، جز آقاي عمر و ابوبکر و ابو عبيده جراح، کسي از مهاجرين نبود و از طرف انصار هم سعد بن عباده و سعد بن معاذ و حباب بن منذر و شخصيت‌هاي برجسته انصار بودند.

انصار، با آن‌همه خدمات ارزنده‌اي که در ياري کردن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اسلام انجام داده بودند و مبدأ هجرت از مکه به مدينه، اعلام ياري انصار بود. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم در آن 11 سال، ارتباط خيلي گرمي با آن انصار داشتند و مي‌فرمود:

ديگران هرچه دارند، دارند، ولي آيا شما راضي نيستيد که منِ پيامبر، از شما انصار هستم.

ولي ما مي‌بينيم که انصار در اين مسئله فراموش کردند حديث غدير، از قريش و مهاجرين، جلو زدند.

اتفاقا در بحث سقيفه هم فرصت نشد به اين مسئله، خوب بپردازيم، من فقط يک اشاره‌اي مي‌کنم. انصار، بارها از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده بودند که فرموده بود:

قريش، نخواهند گذاشت که خلافت به اميرالمؤمنين (عليه السلام) برسد.

اين مسئله براي آنها قطعي بود. با آن همه تأکيدي که نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در 23 سال دوران نبوتش داشتند، از حديث الدار و حديث منزلت و حديث رايت گرفته تا حديث غدير و ولايت و حديث قرطاس. به ويژه وقتي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌خواست نامه بنويسد و خود خليفه دوم هم مي‌گفت:

و لقد أراد في مرضه ان يصرح باسمه فمنعت من ذلك.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌خواست در آن وصيت نامه، نام علي را بنويسد و من جلوگيري کردم.

شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج12، ص21

خب، انصار اين را به خوبي مي‌دانستند و بارها هم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده بودند که فرموده بود:

و ان تؤمروا عليا رضي الله عنه و لا أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يأخذ بكم الطريق المستقيم.

اگر علي را امير خودتان کنيد، گرچه مي‌دانم نمي‌کنيد، شما را به راه مستقيم هدايت مي‌کند.

مسند احمد، ج1، ص109 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص176 - البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397

در بعضي از موارد هم آمده که:

و إن تستخلفوا عليا و ما أراكم فاعلين تجدوه هاديا مهديا.

اگر علي را خليفۀ خودتان کنيد، گرچه مي‌دانم نمي‌کنيد، هم هدايت‌گر است و هم هدايت‌شده و شما را بر راه مستقيم هدايت مي‌کند.

حلية الاولياء، ص64 - کنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص630

حتي حاکم نيشابوري مي‌گويد:

و إن وليتموها عليا فهاد مهتد يقيمكم على صراط مستقيم.

اگر ولايت أمرتان را به علي بدهيد ... ، همه شما را به راه راست، هدايت مي‌کند.

حاکم نيشابوري مي‌گويد:

اين روايت صحيح است به شرط شيخين.

مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص142

انصار اين را از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده بودند و از آن طرف هم بارها شنيده بودند که چگونه فرموده بود:

ضغائن في صدور أقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي

کينه‌هايي در دل مردم نسبت به تو مي‌بينم که بعد از من، ظهور خواهد کرد.

مسند أبي يعلى، ج1، ص427

حاکم نيشابوري تعبيري را در مستدرک الصحيحين، ج3، ص150 دارد:

پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) فرمود:

امت، در حق تو، بعد از من خيانت مي‌کنند.

اين‌ها را بارها از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده بودند. از آن طرف هم، انصار از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيده بودند که به انصار فرموده بود:

ستلقون بعدي اثرة، فاصبروا، حتى تلقوني على الحوض.

آقايان انصار! بعد از من، شما مصيبت‌ها و گرفتاري‌ها مي‌بينيد و صبر کنيد بر آن مصيبت‌ها و ديدار من و شما در کنار حوض کوثر.

صحيح بخاري، ج4، ص225 - صحيح مسلم، ج3، ص109

با توجه به اين دو نکته، انصار مي‌‌‌دانستند که حضرت علي (عليه السلام) به خلافت نمي‌رسد و اگر قريش هم به خلافت برسد قطعا نسبت به انصار، کم‌لطفي خواهند کرد و حق انصار ضايع خواهد شد، لذا آمدند در سقيفه و خلافت را قبل از آن‌که قريش تصاحب کند، اينها تصاحب کنند. جالب اين‌که آقاي حباب بن منذر از شخصيت‌هاي برجسته انصار در همان سقيفه گفت:

نخاف أن يليها أقوام قتلنا آبائهم و إخوتهم.

مي‌ترسيم خلافت به دست کساني بيفتد که ما در جنگ بدر و احد و حنين و ...، پدران و برادران آنها را به قتل رسانديم.

فتح الباري لإبن حجر عسقلاني، ج7، ص24 - کنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص606 - الطبقات الكبرى لإبن سعد، ج3، ص182 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج30، ص275

انصار هم از اين مسئله، وحشت داشتند. البته در برخي از منابع آمده که پسر سعد بن عباده به پدرش گفت:

پدر! با اينکه اين همه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مطلب در حق علي شنيده‌ايد، باز هم خود را کانديداي خلافت کردي؟ گفت: پسرم! من مي‌دانستم که قريش نمي‌گذارد علي خليفه شود، من تصميم داشتم که خلافت را بگيرم و به صاحب حق برگردانم.

اين يک قضيه بود که عزيزان بايد به اين مسئله توجه کنند.

مسئله ديگر اينکه در خود سقيفه مي‌بينيم که خيلي از افراد، حتي انصار، صراحتا گفتند:

فقالت الانصار او بعض الانصار لا نبايع الا عليا.

همه انصار يا بعضي از انصار وقتي ديدند که قريش، خلافت را تصاحب مي‌کند، گفتند: ما، جز با علي، با کسي بيعت نمي‌کنيم.

تاريخ الطبري، ج2، ص443 - الكامل في التاريخ لإبن الأثير الجزري، ج2، ص325

جالب اين‌که در واپسين ساعات سقيفه، اول کسي که در جلسه عمومي، مسئله حديث غدير را مطرح مي‌کند، محبوب‌ترين و عزيزترين صحابه و گرامي‌ترين انسان‌ها در نزد خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است که مي‌آيد در مسجد و بر سر مهاجرين و انصار فرياد مي‌کند و مي‌فرمايد:

أنسيتم قول رسول الله صلى الله عليه و سلم يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه؟

آيا فراموش کرديد سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را که در غدير خم فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه.

نزهة الحفاظ، ج1، ص102 - أسنى المطالب في مناقب آل أبي طالب، ص66 - ضوء اللامع للسخاوي، ج9، ص256 - بدر الطالع للشوکاني، ج2، ص297

همچنين منابع شيعه آمده است که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) فرمود:

هل ترک أبي يوم غدير خم لأحد عذرا؟

آيا در غدير خم، پدرو براي کسي عذري باقي گذاشت؟

الخصال للشيخ الصدوق، ص173 - بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج30، ص124

در بعضي از مصادر ديگر آمده است که:

فما جعله الله لأحد بعد غدير خم من حجة و لا عذر

خداوند بعد از غدير خم، براي کسي، هيچ دليل و عذري باقي نگذاشت.

دلائل الامامة لإبن جرير الطبري، ص122

* * * * * * *

سوالات بينندگان

سوال:

آقايان وهابيان در مورد خداوند سخناني مي‌گويند، ‌مثلا مي‌گويند كه براي خداوند دست و پا دارد و يك پاي او در بهشت است و يك پاي او در جهنم. اين را چه كسي ديده است؟ آيا فرشته امين وحي او را اين‌گونه ديده است، يا پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)؟ چه كسي مدعي ديدار خداوند با اين‌گونه اعضاء است؟

آيا عقل قبول مي‌كند كه از حضرت آدم (عليه السلام) تا حضرت عيسي (عليه السلام)، همه پيامبران، بشارت به آمدن پيامبري در آخر الزمان بدهند و اين پيامبري كه بايد در آخرالزمان، كامل‌ترين پيامبر باشد، به قول اين وهابيت، پيامبري فراموش‌كار يا هوس‌باز باشد؟

جواب:

اين مطلب شما، روايتي است كه آقاي ابو هريره در كتاب صحيح بخاري، ج6، ص48، كتاب التفسير، تفسير سوره ق نقل مي‌کند:

در روز قيامت كه مردم را به جهنم مي‌برند:

يقال لجهنم: هل امتلأت؟ و تقول: هل من مزيد؟ فيضع الرب تبارك و تعالى قدمه عليها. فتقول: قط قط.

خداوند به جهنم مي‌گويد: آيا سير شدي؟ مي‌گويد: آيا باز هم افرادي جهنمي هستند تا بريزي داخل جهنم؟ خداوند - نستجير بالله - قدمش را داخل آتش جهنم مي‌گذارد و جهنم مي‌گويد: ديگر بس است.

حالا آيا اينكه خداوند هم پايش مي‌سوزد يا خير و يا اينكه بعدا پايش را خارج مي‌كند يا خير، اين را بايد از ابوهريره و محمد بن اسماعيل بخاري - صاحب صحيح بخاري - سوال كرد.

صحيح بخاري، ج7، كتاب الإيمان و النذور، ص225 - صحيح مسلم، ج8، ص152

حتي اينها رواياتي را مي‌آورند كه نستجير بالله، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هوسران بوده است. اينها را بايد آقايان اهل‌سنت مردانگي كنند و شهامتي به خرج دهند تا اين روايات جعلي و اسرائيليات و دروغ‌هايي را كه در دوران بني‌أميه، پول مي‌گرفتند و اين احاديث را مي‌ساختند، پاك كنند. البته با يك خبر بشارت بخشي شنيديم كه برادر آقاي حسن البناء، رهبر اخوان المسلمين مصر، اخيرا يك صحيح بخاري تلخيص شده و منزه را نوشته و در مجموع، 500 روايت بيشتر نياورده است. در سايت‌ها و شبكه‌هاي مختلف هم با ايشان مصاحبه كرده بودند و ايشان مدعي بود:

ديدم در صحيح بخاري كه روايات زيادي بر خلاف عقل و قرآن است و لذا آمدم اين روايات را منزه كردم.

گرچه شنيديم كه آقايان اهل‌سنت، بويژه وهابيت، عليه ايشان شوريده‌اند كه مثلا در اين كارها فضولي نكن و به تو ربطي ندارد كه احاديث صحيح بخاري را كه سنت است، بخواهي براي ما منزه كني.

* * * * * * *

سوال:

در مورد حديث غدير، خود پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌دانست كه بعد از او، حضرت علي (عليه السلام) را خانه‌نشين مي‌كنند و امير المومنين (عليه السلام) هم اين را مي‌دانست. اگر با همسرش به دنبال انصار رفته بودند براي بيعت، اينها همه فرمايشي بود، فقط مي‌خواست اتمام حجت بكند با آنان تا فردا روزي، آنها نگويند كه ما نمي‌دانستيم.

جواب:

بله، ما هم بر اين عقيده هستيم كه اينها اتمام حجت بود. همانطوري كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) فرمودند:

هل ترك أبي يوم غدير خم لاحد عذرا.

آيا خداوند براي كسي در روز غدير خم، عذري باقي گذاشت؟

اينها همه، اتمام حجت بوده است. حتي عقيده خودم بر اين است كه نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آخرين لحظاتي كه داشت از دنيا مي‌رفت، وقتي قلم و كاغذي را طلبيد تا چيزي بنويسد، ما يقين داريم كه نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از قبل، برخورد صحابه را قطعا مي‌دانست و خواست با اين عمل ثابت كند:

آنانكه نسبت به نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت هذيان مي‌دهند و جسارت مي‌كنند و شعار «حسبنا كتاب الله» را سر مي‌دادند و نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از آنها غضبناك مي‌شود و پيامبري كه مفتخر به «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ(سوره قلم/آيه4)» است، مي‌فرمايد: «قوموا عني» [برويد بيرون از خانه من]، خواست ثابت كند كه اين افرادي كه اينچنين برخوردي داشتند، هرچقدر هم كه جايگاهشان نزد برخي، بزرگ باشد، شايستگي براي خلافت ندارند.

همين ديروز، يكي از دوستان، مجله نداي اسلام را زاهدان براي من آورد و سخنراني جناب مولوي عبد الحميد در كردستان را خواندم و خيلي هم خنديدم. ايشان در يكي از سخنراني‌هاي خود در سنندج، گفته بود:

اين اسلام عزيز، دين خيلي خوبي است. آمد راهزنان را، حاكم و خليفه مردم قرار داد. روزي حضرت عمر از يك بيابان مي‌رفت و گفت: روزي من در اين بيابان، شترچراني مي‌كردم و امروز آمدم خليفه مسلمين شدم.

من نمي‌دانم اين عبارتي را كه ايشان گفته، آيا خواسته از اسلام تمجيد كند يا نقص اسلام را بيان كند؟ خواسته از خليفه دوم تمجيد كند يا نه؟ اين عبارتي است كه ما نمي‌فهميم چه بوده است. إن شاء الله كه خود ايشان متوجه بودند.

* * * * * * *

سوال:

 آيا زنده شدن حبيب بن مظاهر و شهادت دوباره ايشان، صحت دارد؟

جواب:

اين دروغ محض است. اما كساني كه در ركاب امام حسين (عليه السلام) شهيد شدند و مؤمنين خالص، در رجعت، بر مي‌گردند.

* * * * * * *

سوال:

درك و شناخت فلسفه تاريخ، آنقدر اهميت دارد كه آگاهي از تاريخ گذشته، به انسان توفيق بدهد كه وضع كنوني خود را اصلاح دهد. آيا اين آگاهي از گوشه‌هاي تاريخ گذشته، با شناخت اصول و دستورات دين اسلام با سفارشات پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اولادش با هم هماهنگي ندارد؟ آيا فرهنگ غدير خم به اين حديث پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه فرمودند:

هر كس امام زمان خودش را نشناسد و بميرد، مردن او، مانند مردن دوران جاهليت قبل از اسلام است.

بستگي ندارد؟ لطفا در اين زمينه، توضيحاتي بفرماييد.

جواب:

اينها مكمّل يكديگر هستند. اين روايت در صحيح مسلم، ج6، ص22 از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌کند:

من مات و ليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهلية.

هر كس بميرد و بيعت امامي بر گردن او نباشد، مرگش مرگ جاهلي است.

آقاي احمد بن حنبل هم در مسند، ج4، ص96 صراحت دارد كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

من مات بغير امام، مات ميتة جاهلية.

هر كسي كه بدون امام بميرد، مرگش مرگ جاهلي است.

يعني تفسير ديگري است از اين آيه شريفه:

وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ                                                                      (سوره مائده/آيه67)

اگر ولايت حضرت علي (عليه السلام) اعلام نشود، رسالت تو ناتمام است.

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا                         (سوره مائده/آيه3)

با ولايت حضرت علي (عليه السلام)، دين اسلام كامل شد و دين بدون ولايت حضرت علي (عليه السلام)، دين ناقصي است. آن اسلامي كه خداوند از آن راضي باشد و هر كس به بركت آن اسلام، مي‌خواهد به بهشت برود و اعمالش قبول باشد، اسلامي است كه ولايت امير المومنين (عليه السلام) را داشته باشد.

* * * * * * *

سوال:

در رابطه با آيه ولايت، با توجه به حديث امام رضا (عليه السلام) «به شرطها و شروطها»، معني ولي بودن را در صحبت‌هاي امام رضا (عليه السلام) مي‌شود فهميد. آيا اگر ما، حكم پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را قبول نكنيم و حكم آنهايي را كه نماز به پا مي‌دارند و زكات مي‌دهند در حالي‌كه در حال ركوع هستند، آيا خداوند مي‌تواند ولي ما باشد يا خير؟

جواب:

اين نكته، نكته ظريفي است و توحيد، بدون ولايت اهل بيت (عليهم السلام)، نه در دنيا و نه در آخرت، ثمر بخش نخواهد بود.

* * * * * * *

سوال:

آيا شكل شمايل حضرت علي (عليه السلام) را مي‌توانيد تا اندازه‌اي توضيح بفرماييد.

جواب:

اگر اين عزيزمان سواد خواندن عربي را دارد، مي‌تواند به كتاب مقاتل الطالبيين براي آقاي ابو الفرج اصفهاني از علماي بزرگ اهل‌سنت، ص16 مراجعه كند و در آنجا، در اين مورد، مفصل صحبت كرده است.

و كان عليه السلام أسمر مربوعا و هو إلى القصر أقرب، عظيم البطن، دقيق الأصابع، غليظ الذراعين، حمش الساقين، في عينيه لين، عظيم اللحية، أصلع ناتئ الجبهة، قال أبو الفرج: و صفته هذه وردت بها الروايات متفرقة فجمعتها.

حضرت علي (عليه السلام)، شخصي گندمگون، متوسط القامه بوده است، نه خيلي قد بلند و نه خيلي قد كوتاه بود. انگشتان مباركش، خيلي ظريف بود. بازوان خيلي تنومند و ساق‌هاي درشتي داشت. نگاهش، مملوّ از محبت و مهر بود و محاسن بزرگي داشت. دو طرف پيشاني‌اش، كشيدگي داشت و ... . اينهايي كه من گفتم، در روايات متعدد بوده و من جمع كردم.

* * * * * * *

سوال:

لطفا در مورد دين اهل حق، توضيحي بدهيد. من هنوز با اينكه در اهل‌سنت 24 سالگي هستم، هنوز نمي‌دانم بر چه ديني هستم.

جواب:

بنده خودم مدتي در سال‌هاي 53 تا 55، در كرمانشاه بودم. در آنجا و در شهر صحنه، جلساتي داشتم. عزيزاني كه از آن منطقه، تصوير بنده را مي‌بينند، شايد يادشان بيايد. يكي از مسائل حادّي كه در آنجا مطرح است، مسئله اهل حق است. البته اهل حق، دين نيستند، بلكه مذهبي هستند از صوفيه، با يك سري عقائد كه غالب اين عقائد، هيچ تطبيقي با اسلام و قرآن نمي‌كند. مثلا مي‌گويند:

كسي كه به مرحله‌اي از كمال برسد، نماز و روزه از او ساقط مي‌شود.

مگر از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و امير المومنين (عليه السلام) كامل‌تر داريم؟ آيا آنها، لحظه‌اي از نماز و روزه جدا شدند؟ من از عزيزان تابع اهل حق، تقاضا مي‌كنم كه تحقيق و بررسي كنند و آنچه كه براي ما و شما مهم است، قرآن است و در رابطه با احكام، صراحتا مطالبش را بيان كرده است و همچنين سنت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در منابع شيعه و اهل‌سنت آمده است. اين حرف‌هايي كه برخي از افراد مي‌زنند كه «اگر كسي به اين مرحله از كمال رسيد، نبايد نماز بخواند و روزه بگيرد»، حرف‌هاي شيطاني است و با اسلام، سنخيتي ندارد.

* * * * * * *

سوال:

در جلسات قبل، استاد حسيني قزويني فرمودند كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دو عمامه داشت كه در روز غدير، يكي از آنها را بر سر حضرت علي (عليه السلام) قرار دادند و در كارهاي حكومتي هم از آن عمامه ديگر استفاده مي‌كردند. در اين مورد توضيحي بدهيد كه آيا كارهاي حكومتي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با كارهاي ديگر فرق مي‌كرد؟

جواب:

بنده عرض مي‌كنم كه نه در دو هفته قبل و نه در دو سال قبل و نه در بيست سال قبل، يادم نمي‌آيد كه همچنين حرفي را زده باشم كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دو عمامه داشته باشد و ... . البته اين مطلب در روايات است و اگر خواسته باشند، اين مطلب را بحث مي‌كنيم. سهاب، اسم يكي از عمامه‌هاي نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده و در روز غدير خم، بر سر مبارك امير المومنين (عليه السلام) قرار دادند و روايات متعددي در اين زمينه، از شيعه و سني داريم. قضيه تاجگذاري پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر امير المومنين (عليه السلام) كه عمامه خودشان را بر سير امير المومنين (عليه السلام) قرار دادند، يك مسئلۀ ثابت شده است. مرحوم علامه اميني (ره) در الغدير، ج1 اين قضيه را مطرح كرده است.

* * * * * * *

سوال:

اخيرا در يك سايتي خوانده بودم و حتي شنيده بودم كه وهابيت عربستان سعودي، قرآن‌هايي را با ترجمه دلخواه خودشان، چاپ كرده و در اختيار حجاج قرار مي‌دادند و من اطلاع ندارم كه اين كار انجام شده است يا خير. ولي اگر چنين باشد، آيا مي‌توان به استناد ماجراي جنگ صفين كه قرآن‌ها را بر نيزه كردند، مي‌توان با اين قرآن‌هاي چاپ وهابيت با ترجمه دلخواه، چنين برخوردي كرد؟

جواب:

بله، ما هم شنيده‌ايم كه اين قرآن چاپ شده است و ترجمه كرده‌اند و تمام آياتي را كه در مورد امير المومنين (عليه السلام) است، در ترجمه‌اش تصرف كرده‌اند. در ترجمه برخي آيات، مطالبي را در فضائل خلفاء اضافه كرده‌اند. البته اين مطلب، اختصاص به عربستان سعودي ندارد و در خود تهران هم اين كار انجام شده است. حدود سه چهار سال قبل، يكي از مراجع بزرگوار تقليد به منزل ما آمدند و قرآني را كه در تهران چاپ شده بود، با خود آورده بودند. اين قرآن را برخي از افراد مغرض، آيات مربوط به ولايت را وارونه ترجمه كرده بودند. به نظر من، خواندن اين قرآن‌ها، خلاف شرع است و از بين بردن اين قرآن‌ها، براي اينكه به دست ديگران نرسد، نه تنها جائز است، به نظر من واجب است. چون قرآني كه بر خلاف آنچه كه نازل شده است، بخواهد ترجمه شود، نوعي تغيير در معناي قرآن و به انحراف كشاندن افراد است.

* * * * * * *

سوال:

در اصول كافي، ج2، 597 از هشام بن سالم روايت شده كه ابا عبد الله (عليه السلام) فرموده‌اند:

همانا قرآني كه حضرت جبرئيل (عليه السلام) براي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آورده بود، 17 هزار آيه بود.

در جاي ديگري هم نوشته شده است:

ائمه (عليهم السلام) بدون اجازه خودشان نمي‌ميرند.

و:

ائمه (عليهم السلام) از ران راست مادرشان متولد مي‌شوند.

لطفا اين موارد را جواب دهيد.

جواب:

كسي كه به شما آدرس داده، اشتباه آدرس داده است و در كافي، ج2، ص634، حديث 27 اين روايت آمده است:

إن القرآن الذي جاء به جبرئيل (عليه السلام) إلى محمد (صلى الله عليه و آله) سبعة عشر ألف آية.

اين قرآن، 17 هزار آيه داشته است.

البته عزيزان دقت داشته باشند كه در حقيقت، همه شارحين كتاب كافي، صراحت دارند كه اين، غلط املائي بوده است و در اصل، «سبعة آلاف» بوده است و كلمه «عشر»، اشتباه چاپي است. در شرح اصول كافي ملا محمد صالح مازندراني، ج11، ص87، «سبعة آلاف» آمده است، يعني حدود 7 هزار آيه. مرحوم علامه مجلسي (ره) در مرآة العقول به اين شكل آورده است. در چاپ قديم كافي كه بنده هم يك نسخه از آن را دارم كه در سال 1305 قمري چاپ شده است، در آنجا هم «سبعة آلاف» آمده است. اينها غلط چاپي است. همانطوري كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم، غلط چاپي وجود داشته، در اين كتاب هم بوده است و كسي معتقد نيست كه قرآن، داراي 17 هزار آيه است.

در اين زمينه حرف بسيار دارم، ولي اگر كسي به شرح اصول كافي مرحوم ملا صالح مازندراني و يا جلد اول مقدمه مرآة العقول علامۀ عسگري مراجعه كند، در آنجا، مفصل در اين مورد بحث شده است.

اما اينكه مي‌گويند ائمه (عليهم السلام) با اجازه خودشان از دنيا مي‌روند، اين آقا به جاي اينكه اين حرف‌ها را بزند، برود صحيح بخاري و صحيح مسلم را بخواند كه از ابوهريره نقل مي‌کنند:

ارسل ملك الموت إلى موسى عليه السلام، فلما جاءه، صكّه، ففقأ عينه، فرجع إلى ربه، فقال: أرسلتني إلى عبد لا يريد الموت، قال: فرد الله إليه عينه.

وقتي عزرائيل (عليه السلام) آمد سراغ حضرت موسي (عليه السلام) براي گرفتن جان او، حضرت موسي (عليه السلام) آنچنان سيلي‌اي بر صورت عزرائيل (عليه السلام) زد كه چشمش از حدقه بيرون زد. عزرائيل (عليه السلام) رفت نزد خداوند و شكايت كرد و خداوند هم چشمش را به او بازگرداند و چشم سالم شد.

صحيح بخاري، ج2، ص92 - صحيح مسلم، ج7، ص100

در برخي منابع هم اينگونه آمده است:

و لولا كرامته عليك لشققت عليه.

خدايا اگر مي‌دانستم رابطه حضرت موسي (عليه السلام) با تو، خيلي گرم نيست، مي‌فهماندم كه سيلي زدن چگونه است و طوري سيلي مي‌زدم كه دلش خنك شود.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر، ج6، ص316 - مسند احمد، ج2، ص533 - مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج2، ص578 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج8، ص204

اين مطلب را بزرگان اهل‌سنت در كتاب‌هاي خود آورده‌اند و نيازي نيست كه اينطور مطالب را از كتاب‌هاي شيعه مطرح كند.

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



دکتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  علي اصغر     -   تاريخ:  10 اسفند 87 - 00:00:00
با عرض سلام:مي خواستم بدونم اين اقاي سيد ابن الرضا برقعي قمي مجتهدي از شيعه بوده كه سني شده حقيقت داشته يا نه؟ و چنانچه اگر بوده چه مطلبي با عث فريب دادن اين شخص شده؟
جواب نظر:
با سلام
اگر در بخش نظرات سايت دقت مي کرديد در مورد ايشان مطالبي ارائه شده است
اما در مورد كتاب هاي آقاي برقعي نيز مي توانيد از شاگرد نزديك ايشان كه حتي دستخط توبه نامه آقاي برقعي را دارد جناب آقاي حسيني ورجاني سوال بفرماييد ، تا مشخص شود آيا آنها تا آخر عمر بر عقيده خويش باقي ماندند ، و يا گمراه شدگاني بودند كه در انتها متوجه گمراهي خويش گرديدند ؛ همچنين بهتر است بدانيد كه به گفته علماي اهل سنت ، آقاي برقعي در آخر عمر به خاطر همين بازگشت ، مورد تكفير اهل سنت قرار گرفت .(كتاب لله ثم للتاريخ ج2 بخش مربوط به شيعياني كه سني شده اند)
http://www.h-varjani.blogfa.com/
http://h-varjani.blogfa.com/post-70.aspx
http://saeman.blogfa.com/
والسلام علي من التبع الهدي
معاونت اطلاع رساني

2   نام و نام خانوادگي:  علي حيدري     -   تاريخ:  21 فروردين 88 - 00:00:00
با سلام :
جناب اقاي دكتر حسيني قزويني اميدوارم كه خداوند عمر بيشتري به شما عنايت فرموده تا هرچه بيشتر بتوانيد اهل بيت را مستند و با علم روز
به دنيا معرفي نماييد . بنده از بينندگان برنامه شما در شبكه سلام مي باشم .
با ارزوي موفقيت
http://www.shimikherameh.blogfa.com/
3   نام و نام خانوادگي:  سجاد حسني     -   تاريخ:  02 آذر 90 - 10:36:58
چرا ايه غدير قبل از دو دسته شدن مردم در غدير نازل نشد؟
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

دو دسته شدن مسلمانان از مكه و از ابتداي بعثت شروع شده بود ؛ حتي در آيات مكي در مورد «الذين في قلوبهم مرض» صحبت شده است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

4   نام و نام خانوادگي:  حامدسميع انارستاني     -   تاريخ:  08 آذر 90 - 01:04:59
سلام لطف بفرماييد آدرس دقيق با ذکر باب بفرمايد که عايشه درکجاي صحيح بخاري گفته هيچ ايه اي در شأن ما نازل نشده واين مطلب در چند جاي بخاري مي باشد يا علي مدد .
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

روايت مذكور در صحيح بخاري در آدرس ذيل آمده است

حدثنا مُوسَى بن إِسْمَاعِيلَ حدثنا أبو عَوَانَةَ عن أبي بِشْرٍ عن يُوسُفَ بن مَاهَكَ قال كان مَرْوَانُ على الْحِجَازِ اسْتَعْمَلَهُ مُعَاوِيَةُ فَخَطَبَ فَجَعَلَ يَذْكُرُ يَزِيدَ بن مُعَاوِيَةَ لِكَيْ يُبَايَعَ له بَعْدَ أبيه فقال له عبد الرحمن بن أبي بَكْرٍ شيئا فقال خُذُوهُ فَدَخَلَ بَيْتَ عَائِشَةَ فلم يَقْدِرُوا فقال مَرْوَانُ إِنَّ هذا الذي أَنْزَلَ الله فيه ) وَالَّذِي قال لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي ( فقالت عَائِشَةُ من وَرَاءِ الْحِجَابِ ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا من الْقُرْآنِ إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِي
صحيح البخاري  ج 4   ص 1827 كتاب التفسير باب تفسير سوره احقاف  318 بَاب «وَالَّذِي قال لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وقد خَلَتْ الْقُرُونُ من قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فيقول ما هذا إلا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ » ش 4550  ، اسم المؤلف:  محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

5   نام و نام خانوادگي:  احمدشريف-افغان-     -   تاريخ:  24 اسفند 90 - 15:30:04
دروغ راازاين بياموزيداين لعين دروغگو است
6   نام و نام خانوادگي:  فاروف     -   تاريخ:  05 مرداد 93 - 12:13:05
ميگويند چرا مردم روز غدير را درآن زمان انکار کردند.من جواب ميدهم:مثل اين زمان که کساني مثل آيت الله قزويني جواب ميدهند وعصر علمست وهيچ دليلي براي رد موضوع غدير ندارند دوباره از تعصب وبغض در باره مولاي متقيان به آنها اجازه نميداده ونميدهد که حقيقت غدير بپذيرند.
7   نام و نام خانوادگي:  سيدعلي     -   تاريخ:  18 مهر 93 - 00:44:44
sسلام من با اهل سنت کار ميکنم بعضي از آنها مي‌گويند:
با توجه به عبارت من كنت مولاه فعلى مولاه. آيا ميتوان گفت: با توجه به قرينه که در عبارات بعدي آمده اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، خدايا! دوست بدار هر کس که علي را دوست مي‌دارد، و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن مي‌دارد، همچنانکه در ترجمه آمده منظور از مولاه دوستي است؟
به توضيح از کتبي خاصي يا قبل و بعد روايت کاري ندارم. آيا چنين برداشتي صحيح است يا خير؟ چرا؟
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي؛ خير چون وال از باب مفاعله است ولي مولي ثلاثي مجرد است و معني هريک فرق مي کند لذا نمي تواند قرينه قبل باشد بر خلاف «الست اولي بکم من انفسکم»
ثانياً اللهم وال من والاه و... دعايي است که براي تحريک مردم براي دوست داشتن حضرت امير عليه السلام شده و اين محبت لازمه ولايت حضرت علي عليه السلام است ؛ يعني خدايا رهبري علي که در اينجا رسميت پيدا کرد به همراهي و همياري مردم نياز دارد براي اينکه مردم به آن رو آورند آنهايي را که او را ياري دهند دعا کرد و دشمنانش را نفرين کرد .
اينها مضاف بر اين است که آقايان وهابي اين قسمت حديث را ضعيف مي شمارند و حق ندارند اينگونه استدلال کنند و قسمت اول حديث هم پشتوانه مستحکم معناي ادعايي شيعه است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما