* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 10 بهمن 1387 | تعداد بازديد: 5606 | |
رؤساي مذاهب أهل سنت 06 - محمد بن إدريس شافعي | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: رؤساي مذاهب أهل سنت 06 ـ محمد بن إدريس شافعي شبكه سلام : 10 بهمن 1387 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * استاد حسيني قزويني قبل از شروع بحث، لازم ديدم تا چند نكته را خدمت بينندگان عزيز تذكر داده باشم. نكته اول: با تشكر از شبكه سلام و بنيانگذاران و دستاندركاران شبكه سلام كه با تلاش خستگي ناپذير خودشان، فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) را در عرص بينالمللي پخش ميكنند و در گسترش فرهنگ شيعه، واقعا به صورت بيسابقهاي كار ميكنند و قابل تشكر و تقدير است. در تلفنهايي كه از داخل و خارج كشور داريم و در حوزههاي علميه سراسر جهان و در دانشگاهها، از برنامهها استفاده ميكنند و خيلي از جوانان، توسط همين برنامهها، راه درست را مييابند و با اهل بيت (عليهم السلام) آشنا ميشوند و اگر چنانچه نسبت به شيعه، كدورتي دارند، اين برنامهها، موجب آشتي آنها ميشود. واقعا جاي تشكر دارد كه عزيزان دستاندركار شبكه سلام اين برنامه را انجام ميدهند. نكته دوم: بنده اين افتخار را دارم كه بيش از سيماه است كه در خدمت بينندگان عزيز هستم و بارها هم عرض كردهام كه به عنوان يك تكليف شرعي، همانگونه كه نماز را به عنوان تكليف شرعي اداء ميكنم، حضورم در شبكه سلام و طرح اين برنامهها را به عنوان تكليف شرعي واجب، بلكه از أوجب واجبات ميشمارم. بنده، وابسته به شبكه سلام و وابسته به بيوت مراجع عظام تقليد و جاي ديگر، نيستم و خودم از روز اول هم مستقل بودم و الان هم مستقل هستم. حتي در طول اين سيماه، تماسها را بنده خودم از منزل خودم گرفتهام و بعضي از ماهها، حدود 400 يا 500 هزار تومان، پول تلفن دادهام و اين مايۀ افتخار من است و منّتي هم ندارم، بلكه منّت بر عزيزان شبكه سلام است كه اين بستر را فراهم كردهاند تا ما بتوانيم در دفاع از مظلوميت اهل بيت (عليهم السلام) قدمهايي را برداريم. نكته سوم: بنده از روز اولي كه همكاريام را با شبكه سلام آغاز كردم، با آقايان صحبت كردم و گفتم من با اين شرط در خدمت عزيزان هستم كه در اين شبكه، كوچكترين اهانتي به برادران اهلسنت و عقائدشان نشود. در طول اين مدت هم به آن عمل كردند. همچنين شرط كردم كه هيچگونه تعرضي به مسائل سياسي داخل كشور جمهوري اسلامي ايران نشود و هيچگونه بيمهري نسبت به مسئولين نظام نشود. در جلساتي كه با موسسان و دستاندركاران شبكه سلام داشتم، همه آنها تأكيد داشتند كه اساس شبكه سلام، فقط بر محور معرفي شيعه و فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) با رويكرد احترام به اهلسنت و عقائد آنان و عدم تعرض به مسائل سياسي داخل كشور و مسئولين نظام جمهوري اسلامي ايران است. نكته چهارم: با توجه به برخي از مسائلي كه امسال، قبل از عاشوراء مطرح شد، بوي كممهري به بعضي از مراجع عظام تقليد يا بوي تعرض به مسئولين نظام جمهوري اسلامي ايران بود كه در حقيقتٰ يك قضيه و سليقه شخصي بوده و مخالف با سياست شبكه سلام و مخالف با نظر تمام مسئولين و مجريان شبكه سلام بوده و بنده خودم به عنوان فردي كه در اين شبكه، قدمهاي كوچكي برداشتهام، از آن دسته از عزيزاني كه آن كممهري را انجام دادند، تقاضا ميكنم كه آن را جبران كنند و اگر نيازي به عذرخواهي است، انجام شود. در راستاي جلوگيري از تبليغات سوئي كه بعضي از افراد معلومالحال و با اهداف نادرست، عليه شبكه سلام تبليغ ميكنند و در بعضي از مجلات يا روزنامهها، مطالبي را مطرح ميكنند، رسما از طرف خودم و همچنين از طرف آقايان دكتر فقيهي و آقاي دكتر انصاري و ديگر دستاندركاران شبكه سلام، اعلام ميدارم: با همه احترام و ارزشي كه ما به شبكه سلام در ترويج و نشر فرهنگ شيعه قائل هستيم، اگر خداي ناكرده، روزي، شبكه سلام، محور اهانت به اهلسنت يا مركز تعرض به مسئولين نظام باشد، ما حاضر نيستيم حتي يك ثانيه با اين شبكه همكاري كنيم و يقين داريم كه همه دستاندركاران شبكه سلام، افراد متدين و مسئول و متعهدي هستند و كار به آنجا نخواهد كشيد. نكته پنجم: يكي از مراجع عظام تقليد تقليد، همين امشب، حدود دو ساعت قبل، در تماس تلفني كه با هم داشتيم، فرمودند: افرادي از من، براي مصرف سهم مبارك امام (عليه السلام) در شبكه سلام، نظرخواهي ميكنند و اجازه ميخواهند و من تاكنون هر موردي كه اجازه خواستند، اجازه دادم تا از سهم مبارك امام (عليه السلام) در شبكه سلام مصرف كنند. از قول من، رسما اعلام كنيد: اگر مسائلي مشابه آنچه كه امسال اتفاق افتاد، صورت بگيرد، نه تنها بنده اجازه نميدهم، بلكه هرگونه مساعدت را تحريم خواهم كرد. البته ما يقين داريم با توجه به دلسوزي و عشق و علاقهاي كه همه آقايان ـ چه در داخل ايران و چه در خارج ـ براي نشر فرهنگ اهل بيت (عليهم السلام) دارند، قطعا از هرگونه مسائل مشابه، جلوگيري خواهند كرد و من از همين جا اعلام ميكنم به همه مسئولين محترم نظام و آنهايي كه خداي ناكرده، جنبه بدبيني دارند، يقين كنند كه شبكه سلام، شبكهاي نيست كه محل اهانت به اهلسنت و عقائد آنان يا تعرض به مسئولين نظام قرار بگيرد و اين را ما با تمام توان اعلام ميكنيم. اگر نكاتي انجام ميگيرد، قطعا اشتباه و خطاست و اين انتظار را داريم كه عزيزان با سعه صدر به اين قضايا نگاه كنند و خداي ناكرده، كاري نكنند كه با تبليغاتشان، جلوي نشر فرهنگ شيعه و اهل بيت (عليهم السلام) و اين بستر مباركي كه امروز فراهم شده را بگيرند. قطعا، همه در پيشگاه خداوند مسئول هستند. * * * * * * * آقاي اميري مقداري در مورد زندگينامه محمد بن ادريس شافعي و تولد و وفات ايشان توضيح دهيد. استاد حسيني قزويني در رابطه با زندگي محمد بن ادريس شافعي، ابو عبدالله، بايد عرض كنيم كه ايشان رهبر شافعيهاي سراسر جهان هستند و در سال 150 هجري قمري در غزه، منطقه فلسطين، بدنيا آمدند و روزي كه آقاي ابوحنيفه، رهبر احناف، از دنيا رفتند، ايشان در همان روز به دنيا آمدند. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص12 در دوران كودكي، پدر خود را از دست داد و مادرش او را به مكه، سرزمين وحي منتقل كرد. خود ايشان نقل ميكند: ولدت بغزه سنة خمسين و مئة و حملت إلي مكة ابن سنتين. دو ساله بودم كه مادرم مرا به مكه منتقل كرد. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص10 ايشان را جزء مجددين قرن دوم هجري آوردهاند و اشعار زيبايي در محبت اهل بيت (عليهم السلام) دارد. ايشان در آخرين روز ماه رجب سال 204 هجري قمري، در حالي كه 54 سال از عمرشان سپري شده بود، در مصر از دنيا رفتند. و در منطقهاي نزديك قاهره دفن شد. از خود ايشان نقل ميكنند: وقتي من كودك بودم، زندگي خيلي فقيرانهاي داشتيم، بطوريكه مادرم آن هزينهاي كه بايد به معلم و ملا مكتبي بدهد، نداشت و من به جاي اجرت، گاهي كه معلم ما براي كاري بيرون ميرفت، جاي او به شاگردان درس ميگفتم. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص11 ـ آداب الشافعي، ص24 ـ حلية الأولياء لأبو نعيم، ج9، ص72 آقاي شافعي ميگويد: حفظت القرآن و أنا ابن سبع سنين و حفظت الموطأ و أنا ابن عشر. در هفت سالگي، قرآن را حفظ كردم و در ده سالگي، موطأ آقاي مالك را. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص11 جالب اين است كه آقاي ابن عساكر در تاريخ دمشق نقل ميكند: أصحاب مالك كانوا يفخرون، فيقولون: إنه يحضر مجلس مالك نحو من ستين معمما، و الله لقد عددت في مجلس الشافعي ثلاث مئة معمم سوي من شذ عني. اصحاب شافعي، افتخار ميكردند كه در مجلس مالك، 60 عالم معمم شركت داشتند. به خدا قسم! شمردم و ديدم كه در مجلس آقاي شافعي، 300 نفر و اندي، معمم و صاحب نظر از بزرگان، حضور پيدا ميكردند. تاريخ دمشق، ج51، ص405 ـ سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص39 جناب سلطان صلاح الدين ايوبي ـ كه مورد احترام اهلسنت است و ما هم نقدهايي زيادي بر ايشان داريم و برخورد خصمانهاي كه ايشان نسبت به شيعه داشت، جاي نقد و اعتراض دارد ـ يكي از كارهايي كه انجام داد، مدرسه بزرگ و وسيعي در كنار مرقد آقاي شافعي ساختند. همچنين پادشاه كامل ايوبي در سال 608 هجري، گنبدي بر ضريح او بنا كرد. از فقهاي مشهور اين مذهب، آقاي ابو اسحاق فيروز آبادي ـ كه متوفاي 476 است ـ كتابي دارد به نام المهذب كه از مفصل ترين كتابهاي فقهي مذهب شافعي است. اكنون هم بسياري از مسلمانان فلسطين، شافعي مذهب هستند. اردن، سوريه، عراق، لبنان، پاكستان، هند، چين و اندونزي و كردهاي ايران، شافعي مذهب هستند، همچنين برخي از اهلسنت فارس و يمن. در رابطه با شرح حال آقاي شافعي، كتابهاي زيادي نوشته شد، از جمله آنها، كتاب الإنتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء است و از ص65 تا ص119 مفصل در اين مورد آمده است. آقاي ابن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهاية، ج10، ص262، شرح حال امام شافعي را آورده است. همچنين در سير اعلام النبلاء، ج10، ص5 تا ص100، در شرح حال آقاي شافعي آمده است. * * * * * * * آقاي اميري طرفداران آقاي شافعي، چه فضائلي را در مورد ايشان نقل كردهاند؟ استاد حسيني قزويني ما فقط ناقل اين قضايا هستيم و هيچگونه مُهر صحت ـ نه بر فضائل و نه بر مطالب زشتي كه نقل ميكنند ـ نمي زنيم. با اين عقيده كه احترام همۀ اينها را بر خودمان لازم و واجب ميدانيم. در رابطه با آقاي شافعي نقل كردهاند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: عالم قريش يملأ طباق الأرض علما. عالم قريش، تمام گيتي را پر از علم ميكند. آقايان ميگويند كه مراد از عالم قريش كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بشارت آن را داده است، آقاي شافعي است. البته اين روايت را آقاي شوكاني در كتاب الموضوعات ميآورد و ميگويد: اين روايت جعلي است. الفوائد المجموعة في الأحاديث الموضوعة، ص420، حديث186 همچنين نقل ميكنند كه احمد بن حسن ترمذي ميگويد: كنت في الروضة فأغفيت، فإذا النبي صلي الله عليه و سلم قد أقبل، فقمت إليه فقلت: يا رسول الله! قد كثر الاختلاف في الدين، فما تقول في رأي أبي حنيفة؟ فقال: أف و نفض يده. قلت: فما تقول في رأي مالك؟ فرفع يده و طأطأ و قال: أصاب و أخطأ. قلت: فما تقول في رأي الشافعي؟ قال: بأبي ابن عمي أحيا سنتي. من در روضۀ مطهر نبوي بودم و خوابم برد. بين خواب و بيداري بودم و ديدم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميآيد. جلو رفتم و عرض كردم: اختلافات زيادي در دين ايجاد شده است (هر فقيهي، چيزي را ميگويد)، شما درباره آراء ابوحنيفه چه ميفرماييد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: أف و با دستش رد كرد. گفتم: درباره آراء آقاي مالك چه ميفرماييد؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستش را بلند كرد و فرمود: نه، در بعضي موارد، راه درستي رفته و در برخي موارد، خطا كرده است. گفتم: درباره آراء آقاي شافعي چه ميفرماييد؟ فرمود: پدرم فداي شافعي باد، او پسر عموي من است و سنت مرا أحياء كرد. تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج2، ص67 آقاي محمد بن حسن بلخي ميگويد: نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را در خواب ديدم و عرض كردم: يا رسول الله! نظرت درباره ابو حنيفه و شافعي و مالك چيست؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: تنها كسي كه گفتار مرا تأئيد ميكند و بر خلاف اهل بدعت اقدام كرده، آقاي محمد بن ادريس شافعي است. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص43 ـ حلية الأولياء لأبو نعيم، ج9، ص100 همچنين نقل ميكنند از حسن بن احمد ترمذي حافظ كه ميگويد: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در خواب ديدم و از اختلافات ميان امت اسلامي پرسيدم. ايشان فرمود: و أما الشافعي فمني و إلي. شافعي از من است و تمام كارهايش به سوي من است. و در روايت ديگري فرمود: أحيا سنتي. آقاي شافعي، سنت مرا احياء نمود. آداب الشافعي، ص133 ـ حلية الأولياء لأبو نعيم، ج9،ص125 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج4، ص453 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج51، ص424 ـ سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص44 همچنين آقاي خطيب بغدادي از مزني نقل ميكند: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در خواب ديدند و حضرت فرمودند: فقال لي من أراد محبتي و سنتي، فعليه بمحمد بن إدريس الشافعي المطلبي فإنه مني و أنا منه. هر كس محبت و سنت مرا جويا است، برود به سراغ آقاي محمد بن ادريس شافعي و او از من است و من هم از او هستم. تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج2، ص67 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج51، ص424 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج24، ص375 در اين زمينه، مطالب زيادي هست. محقق كتاب سير اعلام النبلاء در ذيل اين خوابها ميگويد: و متي كان المنام حجة عند أهل العلم؟! فمالك و أبو حنيفة و غيرهما من الأئمة العدول الثقات اجتهدوا، فأصاب كل واحد منهم في كثير مما انتهي إليه اجتهاده فيه و أخطأ في بعضه و كل واحد منهم يؤخذ من قوله و يرد، فكان ماذا؟ در چه زماني خواب، براي اهل علم، حجت بود؟! مالك و ابوحنيفه و غير اين دو، از ائمه عدول و ثقات هستند و تلاش كردند براي دين. اگر آنها در جايي، خطائي كردند، معذورند و اگر در جايي، فتواي درستي دادند، قطعا دو اجر به آنها داده ميشود و ... . سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص44 قبلا هم عرض كردم كه به جاي اينكه خوابنما شويم و خوابها را براي بزرگان نقل كنيم، بيائيم خدماتي كه آنها داشتند از تربيت شاگرد و نشر فرهنگ اسلامي و ...، آنها را براي مردم بيان و روشنگري كنيم و اگر كساني شبهاتي دارند، آنها را پاسخ دهيم. اينكه طرفداران آقاي مالك، خوابهايي را براي آقاي مالك از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكنند و طرفداران آقاي شافعي براي او و طرفداران آقاي ابوحنيفه و احمد بن حنبل براي آنها، اينها با موقعيت علمي اين برادران عزيز اهلسنت، همخواني ندارد و قطعا اين ائمه مذاهب هم به اين خوابها راضي نخواهند بود. * * * * * * * آقاي اميري در مورد مذمتهاي مخالفين آقاي شافعي، توضيحاتي را با تحليل خود، بيان بفرمائيد. استاد حسيني قزويني در اين مورد، مطالب زياد است و من فقط دو نمونه عرض ميكنم و بعد به نظر خودم اشاره ميكنم. آقاي ابن عبد البر ـ كه از استوانههاي علمي و رجالي اهلسنت است، ـ از آقاي يحيي بن معين نقل ميكند: از او سوال شد: و الشافعي كان يكذب؟ قال: ما أحب حديثه و لا ذكره. آيا شافعي هم دروغ ميگفت؟ گفت: حرف شافعي را نزد من نزن و دوست ندارم مطلبي از شافعي بشنوم. جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص149 همچنين باز هم از يحيي بن معين نقل ميكند: إن الشافعي ليس بثقة. آقاي شافعي، مورد وثوق نيست. جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص111 در اين زمينه، سخن زياد است و من نميخواهم خداي ناكرده، عزيزان شافعي مذهب تصور كنند كه ما با بيان اينها، قصد جسارت داريم. والله العلي الأعلي اينگونه نيست و ما جسارت به اهلسنت و بزرگان اهلسنت را گناه نابخشودني ميدانيم و با اين تفكر هم مقابله ميكنيم. ولي اينها، مطالبي است كه در معتبرترين كتابهاي اهلسنت ذكر كردهاند و نظر من هم اين است كه اينطور قضايا كه مثلا مالكي عليه شافعي و شافعيها عليه ابوحنيفه و ... گفتهاند، قطعا مخالفين و دشمنان اسلام دنبال اين هستند كه ميان امت اسلامي، اختلاف بياندازند، نه تنها ميان شيعه و سني، بلكه ميان خود فرق اسلامي اهلسنت، در طول تاريخ، اختلافات زيادي انداختهاند. إن شاء الله در بخش پاياني اين مباحثمان، فجايعي كه در ميان خود اهلسنت بوده و به جان هم افتادند را مطرح ميكنيم. در اصفهان، حنفيها و شافعيها، به جان هم افتادند. كشت و كشتار شد و خانههاي همديگر را ويران كردند. بازارها را آتش زدند. در نيشابور و بغداد و گيلان و ... ، دشمنان اسلام، به دنبال اين بودند كه فتنۀ اختلاف و آتش برادركشي را در ميان فرق اسلامي شعلهور كنند و از اين مسير، به اهداف شومشان برسند. بنده به همه عزيزان شيعه در سراسر جهان توصيه ميكنم، كساني كه از اين بندۀ حقير ناچيز، حرف شنوي دارند، تلاش كنند حتي از كوچكترين كلمهاي كه موجب اختلاف ميشود، پرهيز كنند. همچنين از برادران عزيز اهلسنت، حتي وهابيت درخواست ميكنم اگر سوال يا شبهه يا مطلبي را دارند، بيايند مردانه مطرح كنند. من هم بارها اعلام كردهام كه آمادۀ مناظره هستم، ولي نه با هر علقه مضغهاي كه مادرش او را به منزل راه ندهد، بگويد ميخواهم با فلاني مناظره كنم. بنده گفتهام با توجه به موقعيتي كه در حوزه علميه و دانشگاه دارم، هر عزيز اهلسنت يا برادر وهابي يا استاد حوزه علميه يا دانشگاه باشد، بيقيد و شرط، آماده براي مناظره هستم. مراجع عظام تقليد ما، رسما اعلام كردهاند كه با بزرگان و مفتيان طراز اول وهابيت، آمده مناظره هستند. ولي متأسفانه، نه تنها آنها پاسخي ندادهاند، بلكه در سايتهايشان، هرگونه فحاشي و عبارتهاي ركيك و مطالب وقيحي نثار مراجع عظام تقليد و علماي ما كردهاند. بينندگان عزيز قضاوت كنند كه آيا منطقي كه بزرگان شيعه در پيش گرفتهاند با قرآن تطبيق ميكند يا منطق اين آقايان وهابيت؟ يكي از شبكههاي ماهوارهاي وهابيت، هر روز فحاشي و معركهگيري ميكند، نسبت به ساحت مقدس ائمه (عليهم السلام) و حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه فداء) جسارت ميكند و عبارات وقيحي كه از يك چوپان هم انتظار نميرود، بكار ميبرد. يك خانمي از اهلسنت زنگ زده بود چند شب قبل و گفته بود: صحبتهاي آقاي قزويني را در شبكه سلام ميشنويم و خيلي محترم و مؤدب حرف ميزند و جسارتي به اهلسنت نميكند، ولي وقتي شما از شيعه و علماء و مراجع آنها صحبت ميكنيد، جز فحاشي، چيز ديگري نداريد. در جواب ايشان گفتند: آنها كلك ميزنند و توطئهاي است كه ميخواهند با اين روش، شما را جذب خودشان كنند. ما به ايشان ميگوييم: اگر اين كار، موجب جذب است، چرا شما از اين روش استفاده نميكنيد؟ بارها عزيزان اهلسنت زنگ زدهاند و همين چند شب قبل، از زاهدان زنگ زده بودند و ميگفتند: از اين عبارات ركيكي كه ايشان بكار ميبرد يا بعضي افراد ديگر، ما اهلسنت متنفر هستيم و برائت و بيزاري خودمان را از ايشان و حرفهاي ايشان، اعلام ميكنيم و سخن ايشان، سخن اهلسنت نيست، بلكه سخن خودش است و خودش هم مسئول است. إن شاء الله به اميد آن روزي كه به اين نتيجه برسيم و از هرگونه عبارات تند نسبت به همديگر، خودداري بكنيم و اين سخن خداوند را كه ميفرمايد: قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا با مردم به خوبي سخن بگوييد. سوره بقره/آيه83 مسلمان باشد يا شيعه و سني، وهابي، يهودي و مسيحي و كمونيست. وظيفه ما، خوب سخن گفتن و ادبيات متناسب با قرآن و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و اهل بيت (عليهم السلام) را رعايت كردن است. * * * * * * * آقاي اميري آيا آقاي شافعي، فتاواي نادر داشتند يا خير؟ اگر داشتند، مواردي را ذكر بفرمائيد. استاد حسيني قزويني آنچه كه نقل كرده اند را ميخوانيم. آقاي ابن قدامۀ مقدسي ـ از فقهاي بنام حنابله ـ در كتاب المغني، ج7، ص485 نقل ميكند: أفتي الشافعي بحلية الزواج من بنته من الزنا. آقاي شافعي فتوا داده كه اگر كسي با زني زنا كند و دختري از اين عمل، بدنيا بيايد، ميتواند با آن دخترش كه زنا متولد شده، ازدواج كند. آقاي زمخشري هم اشعاري دارد و ميگويد: اگر بگويم حنبلي هستم، به من اين برچسب را ميزنند و اگر بگويم حنبلي هستم، به من اين برچسب را ميزنند و اگر بگويم مالكي هستم، اين برچسب را و: و إن شافعيا قلت قالوا بأنني أبيح نكاح البنت و البنت محرم اگر بگويم شافعي مذهب هستم، بلافاصله به من برچسب ميزنند كه من ازدواج با دختر را جائز ميدانم، حال آنكه ازدواج با دختر حرام است. الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل للزمخشري، ج4، ص310 آقاي ابن قدامه در المغني، ج11، ص33 فتواي شافعي را گفته كه: بحلية الذبيحة التي لم يذكر اسم الله عليها. اگر كسي حيواني را ذبح كند، بدون اينكه نام خدا را ببرد، آن ذبيحه، حلال است. المحلي لإبن حزم آندلسي، ج6، ص87 ـ مناقب الإمام الشافعي للفخر الرازي، ص535 نكته ديگري كه از آقاي شافعي ثبت كردهاند و در كتاب الأم كه از كتابهاي مفصل آقاي شافعي است، ايشان فتوا داده كه: ميتوانيم پشت سر هر فاسقي نماز بخوانيم، حتي اگر او متغلّب و حيله گر و خيانتكار باشد. ايشان براي جواز اين مسئله، استدلال كرده بر زماني كه عثمان در محاصره بود، علي بن أبي طالب براي مردم نماز خوانده است. اين تعبير، تعبير درستي نيست و اينكه چرا اين فتوا از امام شافعي سر زده است، إن شاء الله وقتي كه خواستيم افكار اينها را نقد علمي بكنيم، جواب خواهيم داد. آقاي محي الدين نووي در كتاب المجموع خود ـ كه از كتب مفصل فقه شافعي است ـ در ج4، ص584 روي اين قضيه، مفصل بحث كرده است و ميگويد: فاعترض عليه بعض الحاسدين و قال مقتضي كلامه أن عليا متغلب. بعضي از حسد ورزان، اعتراض كردهاند به آقاي شافعي و گفتهاند مقتضاي كلام آقاي شافعي اين است كه عليٰ متغلب و خائن بوده است. و ايشان در اين كتاب، از حضرت علي (عليه السلام) دفاع ميكند. * * * * * * * آقاي اميري آقاي شافعي، اشعار زيادي درباره اهل بيت (عليهم السلام) دارد. در اين مورد توضيح بدهيد. استاد حسيني قزويني اشعار زيادي از آقاي شافعي در فضل امير المومنين (عليه السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) آوردهاند. ايشان قصيده مشهوري دارد كه ميگويد: إذا في مجلس ذكروا عليا و سبطيه و فاطمة الزكية يقال تجاوزوا يا قوم هذا فهذا من حديث الرافضية هربت إلي المهيمن من أناس يرون الرفض حب الفاطمية علي آل الرسول صلاة ربي و لعنته لتلك الجاهلية . . . . . يا أهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله في القرآن أنزله كفاكم من عظيم الفضل أنكم من لم يصل عليكم لا صلاة له اگر در يك مجلسي، علي و دو فرزندش حسن و حسين و فاطمه را ياد ميكنيم، به ما ميگويند اين حرفها را كنار بگذاريد و اين، حرف رافضيهاست. من به خداوند پناه ميبرم از مردمي كه عشق به فاطمه را، علامت رفض ميدانند. درود خداي من بر آل پيامبر باد و لعنت حق بر اين نادانان و جاهلان. اي اهل بيت پيامبر! محبت شما يك امر واجبي است كه خداوند در قرآن آن را دستور داده است. اشاره به آيه شريفه مودت دارد كه خداوند، اجر رسالت را، مودت اهل بيت (عليهم السلام) قرار داده است: قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَي سوره شوري/آيه23 اي اهل پيامبر! اين فضيلت براي شما بس كه اگر كسي بر شما درود نفرستد، نمازش باطل است. تمام فرق اسلامي، درود بر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و آل او را، جزء واجبات ميدانند. همچنين يك شعر زيبايي دارد كه ميگويد: يا راكبا قف بالمحصب من مني و اهتف بساكن خيفها و الناهض سحرا إذا فاض الحجيج إلي من فيضا كملتطم الفرات الفائض إن كان رفضا حب آل محمد فليشهد الثقلان أني رافضي اي راكب! برو در بالاي مِنا بايست و وقتي سيل جمعيت حاجيان به طرف منا سرازير شود، در آنجا اين را به حاجيان اعلام كن: اگر محبت آل پيامبر، نشانه رفض باشد، تمام جن و إنس شهادت بدهند كه منِ شافعي، رافضي هستم. تفسير الرازي، ج27، ص166 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج9، ص20 ـ سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص58 ـ الإنتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء لإبن عبد البر، ص90 ـ تاريخ الاسلام للذهبي، ج14، ص337 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج2، ص125 جالب اينكه آقاي آلوسي كه هواي وهابيت دارد، در تفسير روح المعاني، ج25، ص32 بعد از نقل شعر آقاي شافعي، صراحت دارد كه من هم گفتار آقاي شافعي را ميگويم: إن كان رفضا حب آل محمد فليشهد الثقلان أني رافضي اگر محبت آل پيامبر، نشانه رفض باشد، تمام جن و إنس شهادت بدهند كه منِ شافعي، رافضي هستم. آقاي ذهبي هم بعد از نقل اين اشعار، ميگويد: من زعم أن الشافعي يتشيع فهو مفتر، لا يدري ما يقول. كسي تصور نكند كه اين اشعار، دلالت بر شيعه بودن آقاي شافعي ميكند. اگر كسي بخاطر اين اشعار، آقاي شافعي را به شيعه بودن منتسب ميكند، افتراء ميزند و نميداند كه چه ميگويد؟ سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص58 * * * * * * * آقاي اميري يك شعري از ايشان شنيدهام كه ميگويد: أنا عبد لفتي أنزل فيه هل أتي إلي متي أكتمه أكتمه إلي متي آيا اين شعر از ايشان است؟ پس با توجه به اين همه عشق و محبتي كه نسبت به امير المومنين (عليه السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) دارد، چگونه اين راه را انتخاب كردند و رئيس مذهب شافعي شدند؟ استاد حسيني قزويني بله، اگر آقايان كتاب الإنتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء إبن عبد البر، ص90 و تاريخ مدينة دمشق إبن عساكر، ج51، ص317 را ببينند، اين اشعار را از آقاي شافعي نقل ميكنند. إن شاء الله براي اين سوال، فرصتي ديگر لازم است. قبلا هم مطرح كردهايم كه انگيزه تأسيس اين مذاهب، انگيزههاي سياسي بوده است و رؤساي مذاهب، حتي ابوحنيفه را به عنوان رئيس مذهب و شافعي را به عنوان رئيس مذهب، در سالهاي متأخر از حيات ايشان مطرح شده است. در زمان خود امام شافعي اينگونه نبود كه ايشان به عنوان رئيس مذهب باشد. خود ايشان هم نگفته است كه من رئيس مذهب هستم و نگفته كسي ميتواند از من تقليد كند. إن شاء الله در اين زمينه، مفصل مطالبي را عرض خواهم كرد كه خود شافعي، در چندين جا دستور داده كه كسي حق تقليد از من را ندارد. ابو حنيفه و مالك هم اينچنين نظري داشتند و بزرگان در اين زمينه نظري دارند كه تقليد از ائمه اربعه، بر خلاف نظر خود اينها بوده است. * * * * * * * آقاي اميري برخورد آقاي شافعي با احاديث پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) چگونه بوده است؟ استاد حسيني قزويني نقل ميكنند در كتابهاي متعدد كه آقاي شافعي گفته است: كل ما قلته فكان من رسول الله صلي الله عليه و سلم خلاف قولي مما صح، فهو أولي و لا تقلدوني. هر مطالبي كه گفتم از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بوده است و هر جايي كه خلاف قول رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) گفتم، سخن او حجت است و سخن من ارزش ندارد و كسي حق تقليد از من را ندارد. آداب الشافعي، ص67 ـ مناقب الشافعي للبيهقي، ج1، ص473 ـ حلية الأولياء لأبو نعيم، ج9، ص106 ـ توالي التأسيس، ص63 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج15، ص9 ـ سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص33 همچنين آقاي شافعي گفته است: إذا وجدتم في كتابي خلاف سنة رسول الله صلي الله عليه و سلم فقولوا بها و دعوا ما قلته. اگر در اين كتاب من، مطلبي را خلاف سنت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) يافتيد، سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بگيريد و آنچه كه من گفتم را كنار بگذاريد. مناقب الشافعي للبيهقي، ج1، ص472 ـ حلية الأولياء لأبو نعيم، ج9، ص106 ـ توالي التأسيس، ص63 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج15، ص10 ـ سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص34 ايشان گفته است: اذا صح الحديث فهو مذهبي و إذا صح الحديث، فاضربوا بقولي الحائط. اگر حديثي را ديديد كه صحيح است، مذهب من، همان حديث است. اگر حديثي صحيح بود و خلاف گفتار من بود، گفتار مرا به ديوار بكوبيد. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج10، ص35 * * * * * * * آقاي اميري علماء ديگر مذاهب، چه آراء و قضاوتهايي راجع به آقاي شافعي داشتند؟ استاد حسيني قزويني آقاي ابن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهاية، ج12، ص216 و آقاي ابن حجر عسقلاني در كتاب لسان الميزان، ج5، ص402 نقل ميكنند از يكي از فقهاي بزرگ حنفي، به نام محمد بن موسي بن عبد الله حنفي ـ كه ايشان در دمشق، قضاوت را عهده دارد بود ـ كه گفته بود: لو كانت لي الولاية لأخذت من أصحاب الشافعي الجزية. اگر من قدرت و توانايي داشتم، بر تمام ياران شافعي، جزيه قرار ميدادم. يعني همانطوري كه بايد از اهل كتاب جزيه بگيريم، از طرفداران شافعي هم جزيه ميگرفتم. البته اين قضايا فقط منحصر به آنها نيست و برخي فقهاي ديگر هم نسبت به احناف، همين تعبير را دارند. در اين مورد، ميتوانيد به كتاب العبر في خبر من غبر آقاي ذهبي، ج3، ص52 و شذرات الذهب، ج4، ص224 و مراجعه نماييد. آقاي نووي ـ كه از شخصيتهاي برجسته علماي اهلسنت است ـ وقتي به مسئله اقتداء به ديگر علماء مذاهب ميرسد، ميگويد: يصح الاقتداء بالحنفي و نحوه إلا أن يتحقق اخلاله بما نشترطه و نوجبه و هذه الأوجه جارية في صلاة الشافعي خلف حنفي و غيره علي وجه لا يراه الشافعي و يراه ذلك المصلي بأن أبدل الفاتحة أو لم يطمئن أو مس فرجا أو امرأة. ما پشت سر حنفيها نماز ميخوانيم، مگر اينكه يقين كنيم او شرائط و واجبات نماز را بر مبناي نظر ما، رعايت نميكند. در قضيه شافعيها ميگويد: اگر برخي دست به عورتشان بزنند، وضويشان باطل ميشود و اگر با اين حال نماز بخواند و فردي به او اقتداء بكند، اقتداء درست نيست و نماز باطل است. المجموع للنووي، ج1، ص203 عبارتي ديگر دارد كه ميگويد: و لو وجد شافعي و حنفي نبيذ تمر و لم يجدا ماء فتوضأ به الحنفي و تيمم الشافعي و اقتدي أحدهما بالآخر فصلاة المأموم باطلة لان كل واحد يري بطلان صلاة صاحبه. اگر يك حنفي به شراب خرما وضو بگيرد و شافعي تيمم كند، اگر يكي از اين دو پشت سر ديگري نماز بخواند، قطعا نماز مأموم باطل است. المجموع للنووي، ج1، ص203 ـ حاشيه رد المختار لإبن عابدين، ج1، ص607 آقاي ابن نجيم مصري كه از علماي بزرك احناف است، در كتاب البحر الرائق، ج2، ص81 ميگويد: لا ينبغي للحنفي أن يزوّج بنته من رجل شفعوي المذهب. يك حنفي مذهب، حق ندارد دخترش را به يك شافعي مذهب بدهد. قبلا هم عرض كردم كه اينها همه، مباني غير صحيحي است و ما معتقديم كه اگر اين قضايا، در مباحث علمي، خوب مورد بحث و بررسي قرار گيرد و علماي بزرگ احناف و شافعي و حنابله و مالكيها، جمع شوند و اين نوادر و شذوذاتي كه بعضي از فقهاء در گذشته به آن فتوا داده بودند را اصلاح كنند، قطعا يك حركت درست و صحيحي به سوي وحدت أمت اسلامي إن شاء الله خواهند برداشت. * * * * * * * سوالات بينندگان سوال: كسي كه بدنش 20 سال، خانه و سنگر دشمني عليه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و تمام ارزشهاي دين بود و مادرش، قاتل حمزه سيد الشهداء بود و خودش به سركردگي گروه قاسطين، جنگ صفين را كه 18 ماه طول كشيد، عليه امام زمانش به راه انداخت و خلافت را به سلطنت تبديل كرد و با اين كارش بنياد ارزشهاي دين خدا را پايمال نمود، امروز عدهاي براي اين شخص، رضايت خداوند را طلب ميكنند. وقتي ما بدون آگاهي از تاريخ و باورمان، اين نوع برداشت غلط را داريم، تا چه حد بر سلامتي ايمان ما، ضرر وارد خواهد كرد؟ جواب: ما موظف هستيم در هر قضيهاي، چيزي را كه علم نداريم، دنبال آن نرويم: وَ لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ سوره إسراء/آيه36 و به گمان و ظن عمل نكنيم: إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا سوره نجم/آيه28 گمان، چيزي از حق را روشن نخواهد كرد. قطعا، خود قرآن ما را دنبال علم و قطع و يقين، رهبري و رهنمون ميكند و از هرگونه پندارها و روشها و برنامههاي غلط و گماني بر حذر ميدارد. اما در مورد معاويه، قبلا مفصل صحبت كردهايم و نيازي نيست كه مجددا بحث شود. ولي تأسف ما اين است كه بعضي از عزيزان اهلسنت، معاويه را عَلَم ميكنند و فضائل جعل شده در زمان بنيأميه را مطرح ميكنند. جالب اينكه آقاي سيوطي ـ از علماي بزرگ اهلسنت ـ ميگويد: أحاديث كثيرة في فضل معاوية كلها موضوعة لا أصل لها. تمام احاديثي كه در فضيلت معاويه آوردهاند، جعلي و ساختگي است. اللآلئ المصنوعة في الأحاديث الموضوعة للسيوطي، ج1، 420 ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر، ج7، ص81 حتي وقتي خود بخاري فضائل امير المومنين (عليه السلام) و ديگران را ميآورد، وقتي به معاويه ميرسد، ميگويد: باب ذكر معاوية. و نمي گويد: باب فضائل معاوية. شارحين صحيح بخاري ميگويند: اگر حديثي در فضيلت معاويه آمده بود، قطعا آقاي بخاري ميگفت: باب فضائل معاوية. روايتي را آقايان اهلسنت آوردهاند كه: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) لعن كرد ابوسفيان و فرزند او، معاويه و يزيد را. تاريخ الطبري، ج8، ص175 ـ تذكرة الخواص للسبط ابن الجوزي، ص115 ـ جمهرة الخطب، ج1، ص428 * * * * * * * سوال: آقاي قزويني در يكي از برنامهها فرمودند كه عايشه، أم المومنين، در زمان فوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در مدينه نبودند. اين را از كجا نقل ميكند؟ جواب: اگر ايشان آن نوار يا سي دي را كه از من شنيده، دوباره بشنود، جمله مرا، تحريف شده به خورد مردم نميدهد. بنده گفتم طبق منابع اهلسنت، عايشه در زمان دفن نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) حضور نداشت و خودش ميگويد: و الله ما علمنا بدفن رسول الله، حتي سمعنا صوت المساحي من جوف الليل من ليلة الأربعاء. قسم به خدا! ما نفهميديم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را چه زماني دفن كردند تا اينكه ديديم صداي كلنگها براي كندن قبر، در دل شب چهارشنبه، به گوش ميرسد. مسند احمد، ج6، ص62 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج3، ص409 ـ عمدة القاري للعيني، ج8، ص121 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج3، ص227 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص452 ـ البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج5، ص291 ـ نصب الراية للزيلعي، ج2، ص359 ـ نيل الأوطار للشوكاني، ج4، ص137 ـ الطبقات الكبري لإبن سعد، ج2، ص305 ـ المغني لأبن القدامة، ج2، ص417 من در جلسهاي گفتم: بر فرض، او نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نبود، شوهر شما كه بود، آيا چه كاري لازمتر و اساسيتر از مراسم كفن و دفن همسر شما بود؟ كجا بوديد و چه كار ميكرديد؟ ما، جز آنچه كه مضمون روايت است، چيز ديگري نميآوريم و اگر تحليلي داريم، خدا شاهد است كه به عنوان جسارت عرض نميكنيم و به عنوان يك سوال ميگوييم كه براي يك زن، به هنگام رحلت شوهرش كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) باشد، بالاتر از مراسم تجهيز و تدفين او، چيز ديگري نخواهد بود. * * * * * * * سوال: وقتي علماي شيعه عبادات را تقسيم ميكنند به واجب و مستحب، ملاكشان چيست؟ جواب: همانطوري كه آقايان اهلسنت هم بر اين عقيده هستند، اوامري كه از ناحيه خداوند و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) صادر شده است، «أمر بما هو هو»، دالّ بر وجوب و فور و تعيين و تعين است، مگر اينكه قرينهاي باشد بر خلاف وجوب و تعيين و تعين، مثلا دالّ بر تراخي باشد. اولا و بالذات، تمام اوامر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، دالّ بر وجوب است. آندسته از اوامر ألهي و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) كه قرينهاي بر استحباب آن يا كراهت يا اباحه داريم، با استناد بر آن قرائن، اوامر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را دالّ بر استحباب يا كراهت يا مباح ميدانيم. همچنين نواهي الهي و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، اولا و بالذات، دالّ بر حرمت است، مگر اينكه قرينهاي بر كراهت يا اباحه باشد. * * * * * * * سوال: شما معقتد هستيد كه بعد از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، كسان ديگري مثل ائمه (عليهم السلام) معصوم هستند. اين معصوميت ائمه (عليهم السلام) را شما از كجا آوردهايد؟ جواب: اگر ايشان ميخواهد عصمت ائمه (عليهم السلام) را از منابع اهلسنت پيدا و ثابت كند، قطعا آيه تطهير: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا سوره احزاب/آيه33 دلالت بر عصمت ائمه (عليهم السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) دارد. و آيه شريفه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ سوره نساء/آيه59 در اينجا، اطاعت از اولي الأمر را در رديف اطاعت از خداوند و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) آورده است و اگر معصوم نباشند، خُلف لازم ميآيد و يك فرد معصوم، اگر خطا و اشتباه كند و يا دستور خلاف شرع صادر كند، خلاف بعثت انبياء لازم ميآيد. خود آقاي فخر رازي هم در تفسير اين آيه، صراحت دارد كه اين آيه، دليل صريح است بر عصمت اولي الأمر. إن شاء الله بعدا درباره اولي الأمر صحبت ميكنيم و ما هيچ شبههاي نداريم كه مراد از اولي الأمر، امير المومنين (عليه السلام) و يازده فرزند بزرگوار ايشان هستند. همان 12 نفري كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: خلفاء بعدي إثنا عشر. خلفاء بعد از من، 12 نفر هستند. اگر اين عزيز بخواهد از منابع شيعه، به عصمت ائمه (عليهم السلام) يقين پيدا كند، ما روايات متعدد داريم و ايشان ميتواند كتاب بصائر الدرجات مرحوم صفار (ره) را ببيند و كافي كليني (ره) و ... . از خود ائمه (عليهم السلام) و امير المومنين (عليه السلام) در كتابهاي متعددي آمده كه صراحت دارند بر عصمت خودشان. إن شاء الله اگر قرار شد روزي در مورد عصمت ائمه (عليهم السلام) صحبت كنيم، اينها را عرض خواهم كرد. * * * * * * * سوال: آدرس اين اشعار آقاي شافعي را از منابع اهل سنت ميخواستم: لو أن المرتضي أبدي محله لخر الناس طرا سجدا له و مات الشافعي و ليس يدري علي ربه أم ربه الله و همچنين: ألام ألام و حتي متي أعاتب في حب هذا الفتي و هل زوجت فاطم غيره و في غير هل أتي هل أتي و همچنين: آل النبي ذريعتي و هم إليه وسيلتي أرجوا بهم أعطي غدا بيدي اليمين صحيفتي جواب: بله، اين اشعار، منسوب به آقاي شافعي است. اين شعر اول را، خودم شخصا در كتابهاي معتبر اهل سنت، تا الان نديدم. ولي در منابع برخي از بزرگواران كه در اين زمينه تحقيق داشتند، مثل نشوء المذاهب و الفرق الاسلامية آقاي شاكري، ص211 آمده است. همچنين در كتابهاي زير آمده است: علي امامنا و ابو بكر امامكم للرضوي، ص83 ـ شرح احقاق الحق مرحوم تستري (ره) و شرح حضرت آيت الله العظمي مرعضي نجفي، ج3، ص347 ـ نور الافهام في علم الكلام للواساني، ص571 ـ موسوعة المصطفي و العترة، ج9، ص677 * * * * * * * سوال: فردي در يكي از شبكههاي ماهوارهاي خيلي بد صحبت ميكند. حتي يكبار كه زنگ زدم به شبكهشان، ايشان با بياحترامي و بيادبي با من صحبت كرد. من اطلاعات حديثي ندارم، ولي جزء أبناء الحيدر و بچه شيعي هستم و اطلاعات ذهني من آنقدر قوي است كه ميتوانم جواب اين مردك را بدهم. ولي ايشان اصلا حاضر به مناظره نيست و سريع شروع به فحاشيكردن به شخص شما و ما و علماي دين ميكند. ما چه كنيم؟ جواب: بنده در اول برنامه، اين مسئله را مطرح كردم. مقتضاي حال ايشان اين است و از كوزه همان برون تراود كه در اوست. آنچه كه در باطن خودش است، با آن الفاظ ركيك و وقيح و زشت بيان ميكند و من احساس ميكنم كه ايشان نميفهمد و شعور ندارد. چون اينطور فحاشيها، به ضرر خودش است. ديروز ما مهماني از يكي از كشورهاي آفريقاي غربي داشتيم و آنها هم ناراحت بودند و ميگفتند ايشان مطالبي را مطرح ميكند و روح ما را كدر ميكند. حرفهاي ايشان، مزخرف و با منطق قرآن و صحابه و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نميسازد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با مخالفين و دشمنانش، اينچنين حرف نميزد و او برخلاف قرآن و سنت عمل ميكند و قضاوت هم به عهده بينندگان عزيز است. ما مدعي هستيم كه پرورش يافته مكتب اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) هستيم و بارها هم به دوستان توصيه كرديم و ميكنيم كه نه تنها به مخالفانمان ناسزا نميگوييم، اگر مخالفان هم صدها ناسزا به ما بگويند، يك ناسزا هم از ما در پاسخ نخواهند شنيد. در برابر اينها، بايد طبق منطق قرآن برخورد كنيم: وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا سوره فرقان/آيه63 ما اين منطق را داريم. وقتي آقا امام مجتبي (عليه السلام)، آن مرد شامي به او جسارت ميكند، حضرت به جاي اينكه پاسخ او را بدهد، حال او را ميپرسد و ميفرمايد: اي برادر شامي! احساس ميكنم كه غريب هستي. اگر نياز به لباس و غذا و مسكن داري، من آن نيازهايت را برطرف ميكنم. راوي ميگويد: با اين برخورد حضرت، وقتي من وارد مدينه شدم، امام حسن (عليه السلام)، مبغوضترين انسانها نزد من بود و وقتي خارج شدم، محبوبترين انسانها در نزد من بود. ما هم پرورش يافته همين مكتب هستيم و اگر خدا به ما توفيق بدهد، ناشر اين مكتب هم هستيم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: ميثم -
تاريخ: 01 اسفند 87 - 00:00:00
سلام دوست داشتن اهل بيت از نظر شافعي براي ما شيعيان اصلا ارزشي ندارد.چون او از اين حرفهاي متناقض زياد زده است.مثلا : شافعي اين چنين نيز ميگويد: هيچ کس را دروغگوتراز رافضيان نديده ام. آداب الشافعي187، مناقب البيهقي1/468والسنن الکبري10/208 و يا مي گويد: گواهي همه بدعت گذاران را به جز رافضيان مي پذيرم، چون آنان(رافضيان) به نفع يکديگر شهادت مي دهند.همان منبع و كسي كه فتواي ازدواج با دختر را صادر كند همان بهتر كه خود را به اهل بيت مرتبط نكند. در پناه حق www.shiaanswering.blogfa.com ميثم |
2 |
نام و نام خانوادگي: salam -
تاريخ: 27 ارديبهشت 88 - 00:00:00
چرا نص کتاب را کامل بيان نمي کنيد> آيا از خدا هيچ ترسي نداريد/ من يک شيعي هستم حالا که رفتم به کتاب ابن عبدالبر نگاه کردم فهميدم که شما چگونه دروغ مي گوييد: از خدا بترسيد!!!!!! قد كان عبد الله الأمير بن عبد الرحمن بن محمد الناصر يقول: إن ابن وضاح كذب على ابن معين في حكايته عنه أنه سأله عن الشافعي فقال: ليس بثقة. وكان خالد بن سعد يقول: إنما سأله ابن وضاح عن إبراهيم بن محمد الشافعي، ولم يسأله عن محمد بن إدريس الشافعي الفقيه. جواب نظر: با سلام دوست گرامي اگر شما اين ادامه را ديده ايد ، بهتر بود تا به آخر نقل مي كرديد : وقد كان عبد الله الأمير ابن عبد الرحمن بن محمد الناصر يقول إن ابن وضاح كذب على ابن معين في حكاية عنه أنه سأله عن الشافعي فقال ليس بثقة وزعم عبد الله أنه رأى أصل ابن وضاح الذي كتبه بالمشرق وفيه سألت يحيى بن معين عن الشافعي فقال هو ثقة قال وكان ابن وضاح يقول ليس بثقة فكان عبد الله الأمير يحمل على ابن وضاح في ذلك وكان خالد بن سعد يقول إنما سأله ابن وضاح عن إبراهيم بن محمد الشافعي ولم يسأله عن محمد ابن ادريس الشافعي الفقيه وهذا كله عندي تخرص وتكلم علي الهوي وقد صح عن ابن معين من طرق أنه كان يتكلم في الشافعي علي ما قدمت لك حتى نهاه أحمد بن حنبل وقال له لم ترى عيناك قط مثل الشافعي جامع بيان العلم وفضله ج 2 ص 160 ، اسم المؤلف: يوسف بن عبد البر النمري الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1398 ظاهرا آن كسي كه براي شما اين پاسخ را گفته است ، اهل تحريف بوده است . و به شما نگفته است كه ابن عبد البر ، بعد از نقل كلام عبد الامير بن عبد الرحمن بن محمد ، مي گويد او به خاطر حفظ آبروي شافعي چنين گفته است ، اما اين تنها توجيه كلام ابن وضاح است ، و به صورت صحيح براي ما نقل شده است كه ابن معين از شافعي بد مي گفت به حدي كه احمد بن حنبل او را از اين كار نهي كرد !!! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
3 |
نام و نام خانوادگي: salam -
تاريخ: 29 ارديبهشت 88 - 00:00:00
قصد من اين است جرا شما قبل و بعد نص را ذكر نمي كنيد تا حقيقت مخفي نماند و بفهمند كه يا يحيى ابن معين چنين حرفي نزده و يا اگر گفته اشتباه کرده- آيا انسانها از خطا معصومند/آيا در مورد علماي خودمان هيچ وقت چنين تضادي رخ نداده است کهکسي او را اشتباها جرح کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قيل لأحمد بن حنبل: إن يحيى بن معين يتكلم في الشافعي؟ فقال أحمد: ومن أين يعرف يحيى الشافعي، هو لا يعرف الشافعي، ولا يقول ما يقول الشافعي أو نحو هذا ومن جهل شيئا عاداه. - قال أبو عمر: صدق أحمد بن حنبل رحمه الله إن ابن معين كان لا يعرف ما يقول الشافعي. وقد حكي عن ابن معين أنه سئل عن مسألة من التيمم فلم يعرفها. ولقد أحسن أكثم بن صيفي في قوله: ويل لعالم أمر من جاهله. من جهل شيئا عاداه، ومن أحب شيئا استعبده. جواب نظر: با سلام دوست گرامي پس قبول كرديد كه يحيي بن معين چنين سخناني را در مورد شافعي گفته است . بنا بر اين كلام جناب دكتر قزويني صحيح است . اما اينكه شما چه توجيهي براي كلام او داريد ، مي توانيد مطرح كنيد ، اما يقين بدانيد اين پاسخي كه شما مطرح كرده ايد ، به جاي درست كردن چهره شافعي ، خراب كردن چهره يحيي بن معين استاد ابخاري و ... است . معني اين سخن شما آن است كه علماي بزرگ اهل سنت ، بدون داشتن اطلاعات در مورد كسي ، بي جهت او را تضعيف كرده از او بدگويي مي كردند ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
4 |
نام و نام خانوادگي: نفس پ س -
تاريخ: 20 شهريور 89 - 13:31:12
سلام من دختر و شيعه هستم. ميتوانم با يك مرد سني ازدواج كنم؟ميخواهم بيشتر درباره اين موضوع بدانم تا با آگاهي كامل تصميم درست بگيرم. ممنونم. جواب نظر: با سلام خواهر گرامي در اين زمينه به صورت مفصل در آدرس ذيل و بخش نظرات آن پاسخ داده شده است : http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=693 موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
5 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 14 آبان 89 - 19:55:28
در کتاب «الانتقاء في فضائل الائمة الثلاثة الفقهاء» (صفحه 143 چاپ بيروت الطبعة الاولي 1417) چنين چاخان کرده اند: «قال سمعت الشافعي [لعنه الله] يقول: رايت و انا باليمن في المنام، کاني جالس في سواء الطواف، اذ قيل: هذا علي بن ابي طالب [عليهما السلام]، ققمت اليه فسلمت عليه، و صافحته و عانقته، فخلع خاتمه من اصبعه فجعله في اصبعي. فما اصبحت قلت: يا عم، جئني بالمعبر، فجاعني به فقصصت عليه الروياء، فقال ابشر با ابا عبدالله، اما رويتک علي بن ابي طالب في المسجد الحرام، فهو النجاة من النار، و اما مصافحتک اياه فهو الامان يوم الحساب، و امام جعل الخاتم في اصبعک، فسيبلغ اسمک في الدنيا [حيث بلغ] اسم علي بن ابي طالب.» *********** همچنين در صفحه 144 چاخانيده است: «من شاء من خلق الله ناظرته علي ما يوجد في کتب الشافعي من خطاء، انه من الکاتب ليس من الشافعي».!!!!!!!! ******** در صفحه 146 آمده است: «قيل للشافعي: ان فيک بعض التشيع، قال: و کيف ذاک؟ قالو: لانک تظهر حب آل محمد [صلي الله عليه و آله]، فقال: يا قوم، الم يقل رسول الله صلي الله عليه و سلم: «لا يومن احدکم حتي اکون احب اليه من والده وولده و الناس اجمعين»، وقال: «ان اوليايي من عترتي: المتقون». فاذا کان واجبا عليّ ان احب قرابتي و ذو رحمي اذ کانوا من المتقين، اليس من الدين ان احب قرابة رسول الله صلي الله عليه و سلم اذ کانوا من المتقين، لانه کان يحب قرابته، و انشد: يا راكبا قف بالمحصب من مني » ************ ولي اين شعر را در آن کتاب نيافتم: أنا عبد لفتي أنزل فيه هل أتي إلي متي أكتمه أكتمه إلي متي **** يا علي الهم العن امام المشرکون |
6 |
نام و نام خانوادگي: momen abdullah -
تاريخ: 15 آبان 89 - 08:31:53
رفرنس ديگري براي اشعار شافعي ؟؟؟ در اين کتاب است: «الجوهر اللماع فيما روي من نظم الشافعى ونثره مثبوت السماع نوشته حسين عبدالله باسلامه» pdf کتاب را در اينجا ميتوان يافت: http://montada.aya.sy/vbnew/showthread.php?p=540921 در صفحه 116 از کتاب (122 از فايل pdf): «يا أهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله في القرآن أنزله كفاكم من عظيم الفضل أنكم من لم يصل عليكم لا صلاة » ******* در صفحه 113 از کتاب آمده است: «قالوا ترفضت قلت : كلا---ما الرفض ديني ولا إعتقادي لكن توليت غير شك---خير إمام وخير هادي إن كان حب الولي رفضاً--فإنني رفضي إلى العباد» ******** در صفحه 109 نيز اين شعر از آن ؟؟؟ است: «آل النبي ذريعتي و هم إليه وسيلتي أرجوا بهم أعطي غدا بيدي اليمين صحيفتي» ********** از آن جالب تر شيعه دزدي اين مردک ؟؟؟ است(صفحه 96 از کتاب): «انا الشيعي في ديني-----و اصلي بمـكة ثم دارى عـسقلـيه. باطـيب مولد وأعز فـخرا--------وأحسن مذهب سموا البرية» ********* صفحه 76 نيز شعر «يا راکبا قف بالمحصب من مني ....» است. ********* يا علي |