* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 24 بهمن 1387 | تعداد بازديد: 4686 | |
رؤساي مذاهب أهل سنت 07 - أحمد بن حنبل | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: رؤساي مذاهب أهل سنت 07 - أحمد بن حنبل شبكه سلام : 24 / 11 / 87 ((( توجه: آدرس منابع ذکر شده، از نرم افزار مکتبة اهل بيت (عليهم السلام) مي باشد ))) آقاي اميري مختصري از زندگي آقاي احمد بن حنبل توضيح بفرمائيد. استاد حسيني قزويني ايشان، كنيهاش ابو عبدالله و نام پدرش محمد است و نَسَبش به ذو الثديه - رئيس خوارج - ميرسد و چهارمين پيشواي برادران عزيز اهلسنت است. در ربيع الأول سال 164 هجري قمري در بغداد به دنيا آمد و در 3 سالگي، پدر خود را از دست داد و تحت تربيت مادر خود قرار گرفت. از سال 179 هجري به يادگيري حديث پرداخت - همان سالي كه آقاي مالك از دنيا رفت -. براي يادگيري علوم، شهرهاي مختلف را زير پا گذاشت و به يمن، كوفه، شام، حجاز و ... رفت. از شخصيتهاي بزرگي همچون شافعي استفاده علمي كرد. در مكتب او، شخصيتهاي بزرگي پرورش يافتند، مانند محمد بن اسماعيل بخاري - صاحب صحيح بخاري - و مسلم بن حجاج نيشابوري - صاحب صحيح مسلم - و ابو داود - صاحب سنن - و آقايان ترمذي - صاحب صحيح - و نسائي - صاحب سنن - ابن ماجه - صاحب سنن - و با واسطه، جزء شاگردان احمد بن حنبل بودند و از او نقل روايت دارند. ايشان در طول عمر خود، گرفتاريهاي زيادي داشتند. مخصوصا از زمان مأمون كه بحث «خلق قرآن»، به عنوان يك فاجعۀ بزرگ جهان اسلام آغاز شد و امت اسلامي گرفتار اين فاجعه شدند و كشت و كشتار و زندان، براي علماء و بزرگان پيش آمد، خود آقاي احمد بن حنبل در اين فاجعه، 28 ماه در زندان بود و شلاق خورد و اذيت كشيد، ولي در برابر حكومت عباسيان تسليم نشد. قضيه «خلق قرآن» تا زمان متوكل عباسي ادامه داشت و احمد بن حنبل در اين زمان، از يكي از مصائب تاريخ اسلام، خلاصي يافت. احمد بن حنبل در روز جمعه، 12 ربيع الأول سال 241 هجري در سن 77 سالگي از دنيا رفت. او را در قسمت غربي باب حرب بغداد دفن كردند و محمد بن طاهر بر او نماز خواند. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج11، البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج10، ص340 در كتاب مختصر طبقات الحنابله، ص14 آمده است كه: و قبره ظاهر مشهور و يزار و يتبرك به. قبر او، حرم و بارگاهي دارد و مشهور است و مورد زيارت و تبرك قرار ميگيرد. گفته شده است كه: در تشييع جنازه او، جمعيت كثيري حاضر شدند و طرفداران او، شعارهايي به نفع او و مخالفان او، شعارهايي عليه او ميدادند. مروج الذهب، ج4، ص102 همچنين در كتاب طبقات الحنابله، ص9 آمده است كه: در روز وفات ايشان، ده هزار نفر از يهوديان و نصارا و مجوسيان، مسلمان شدند. وقتي ذهبي قضيه مسلمان شدن غير مسلمانان را نقل ميکند، ميگويد: هذه حكاية منكرة، تفرد بنقلها هذا المكي عن هذا الوركاني ، ... فوالله لو أسلم يوم موته عشرة أنفس لكان عظيما و لكان ينبغي أن يرويه نحو من عشرة أنفس. اين حكايت، غير قابل قبول است. اگر اينچنين اتفاقي افتاده بود، شايسته بود دهها نفر اين قضيه را نقل ميكردند. تذكرة الحفاظ للذهبي،ج2، ص431 - تاريخ الاسلام للذهبي، ج18، ص143 - سير اعلام النبلاء للذهبي، ج11، ص343 - طبقات الحفاظ، ص189 - تاريخ الكبير للبخاري، ج2، ص7 - تهذيب التهذيب لإبنحجر، ج1، ص62 - البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج10، ص340 * * * * * * * آقاي اميري طرفداران آقاي احمد بن حنبل، چه فضائلي را و مخالفان ايشان، چه مذمتهايي را نسبت به ايشان گفتهاند؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با فضائل ايشان: در كتاب البداية و النهاية إبن كثير، ج10، ص357 از يحيي بن ايوب مقدسي نقل ميکند: پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديدم كه او خوابيده است و احمد بن حنبل، بادبزني در دست دارد و با آن، بدن نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را خنك ميكند. ما هم توجيه كرديم كه احمد بن حنبل در دفاع از شريعت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، قيام خواهد كرد. همچنين آقاي احمد بن حنبل در مسند، ج2، ص181 ميگويد: نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و ديد صحابه در رابطه با مسائل قرآني با هم بحث ميكنند و اختلاف دارند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آنها را مذمت كرد و فرمود: در اين اختلافات وارد نشويد و اگر اختلافي پيش آمد: فردوه إلي عالمه. آن را به عالم واگذار كنيد. و مراد پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از اين عالم، احمد بن حنبل بوده است. آقاي ذهبي در كتاب سير اعلام النبلاء، ج11، ص202 از بشر بن حارث نقل ميکند: قام أحمد مقام الأنبياء. احمد بن حنبل به جايگاه انبياء رسيده بود. من در همين جا از عزيزان حنبلي مذهب سوال ميكنم: اگر ما همچنين تعبيري در رابطه با امير المومنين (عليه السلام) بگوييم - كه قرآن او را نفس پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شمرده است و در آيه تطهير، شهادت به طهارتش داده است و در آيه ولايت، خداوند ولايت او را در رديف ولايت خود و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شمرده است، - شما با ما چه ميكنيد؟ از اسماعيل بن خليل نقل ميکند: لو كان أحمد بن حنبل في بني إسرائيل لكان آية. اگر احمد بن حنبل در ميان بني اسرائيل بود، يكي از آيات و پيامبران آن عصر بود. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج11، ص202 همچنين ميگويد: إذا رأيت رجلا يحب أحمد، فاعلم أنه صاحب سنة. نشانه اهلسنت بودن، محبت و عشق به احمد بن حنبل است. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج11، ص195 همچنين از مزني نقل ميکند: قيام اسلام، به چند نفر بستگي داشت: أحمد بن حنبل يوم المحنة، أبو بكر يوم الردة و عمر يوم السقيفة و عثمان يوم الدار و علي يوم صفين. اگر احمد بن حنبل در روز محنت و ابوبكر در جنگ رده و عمر در قضيه سقيفه و عثمان در شوراء و امير المومنين (عليه السلام) در جنگ صفين نبودند، فاتحه همه چيز خوانده ميشد. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج11، ص201 همچنين نقل ميکند: يك خانهاي آتش گرفت و در آن خانه، يك لباس و پيراهني از احمد بن حنبل بود و تمام لوازم خانه به خاكستر تبديل شد، غير از آن پيراهن احمد بن حنبل و به آن تبرك ميجستند. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج11، ص230 همچنين در همان صفحه نقل ميکند: در يك سال، بغداد را آب فرا گرفت و خانهها را آب برد و همه چيز از بين رفت و تنها چيزي كه از نابود شدن خلاصي يافت، كتابي بود كه به خط احمد بن حنبل بود. همچنين: در سيلي كه به بغداد آمد، اين سيل نزديك قبر احمد بن حنبل آمد و موج زد و به عقب برگشت و جرأت نداشت كه اين آب، نزديك قبر احمد بن حنبل برسد. جالبتر از اينها اينكه آقاي ابن جوزي ميگويد: وقتي ميرفتم به زيارت قبر احمد بن حنبل، ميديدم كه قبر ايشان با زمين يكسان است و برآمدگي ندارد. اين مسئله برايم جالب بود. شبي در خواب ديدم كه او را زيارت ميكنم و گفتم حتما آب يا سيلي آمده است كه قبر او با زمين هموار است. شنيدم كه احمد بن حنبل از داخل قبر صدا زد: لا، بل هذا من هيبة الحق عز و جل، لأنه عز و جل قد زارني. خير، اين از هيبت (و سنگيني) خداوند است كه به زيارت من آمده بود و خاكها با زمين يكسان شد. مناقب احمد لإبن الجوزي، ص607 همچنين از برخي از بزرگانشان مانند عبدالله بن موسي نقل ميکنند: فإني منذ ثلاثين سنة ما توسلت به إلا قضيت حاجتي. حدود سي سال است كه هر وقت براي من مشكلي پيش ميآيد، به قبر او متوسل ميشوم و حاجتم برآورده ميشد. مناقب احمد لإبن الجوزي، ص400 و 562 دوست دارم كه آقايان وهابيت، اين قضيه را دقت كنند و سر سوزني، گوش خود را باز كنند و اينهايي كه شيعه را به جرم توسل، كافر و مشرك و مهدور الدم ميدانند و حرم ائمه (عليهم السلام) را مركز بت پرستي و بدتر از پرستش بت لات و عزي ميدانند، اگر جرأت دارند، در برابر اين سخن آقاي ابن جوزي قد عَلَم كنند و بگويند كه او مشرك است يا بگويند عبد الله بن موسي مشرك است. البته مطلب زياد است و من فقط نمونههايي را خدمت بينندگان عزيز عرض كردم. در رابطه با مذمتهاي ايشان: إبنحجر در تهذيب التهذيب از ابن معين نقل ميکند: احمد بن حنبل را متهم به كذب ميكردند. تهذيب التهذيب لإبنحجر، ج7، ص347 آقاي خطيب بغدادي از حسين بن علي كرابيسي نقل ميکند: أيش نعمل به هذا الصبي؟ إن قلنا: مخلوق، قال: بدعة، إن قلنا: غير مخلوق، قال: بدعة. ما از دست اين بچه كنيم؟ اگر بگوييم: قرآن، قديم است، ميگويد: بدعت است و اگر بگوييم: حادث است، ميگويد: بدعت است. تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص65 * * * * * * * آقاي اميري نَسَب ايشان كه به ذوالثديه بر ميگردد، برخورد ايشان با خوارج و امير المومنين (عليه السلام) چگونه بود؟ استاد حسيني قزويني اين را بيپرده بگويم كه ما نسبت به احمد بن حنبل، يك گلايه و يك تشكر داريم. همين چندي قبل، در جلسهاي كه برخي از آيات و بزرگان بودند، عرض كردم كه ايشان نسبت به شيعه، حق بزرگي دارد. گلايه ما از آقاي احمد بن حنبل اما گلايه ما از ايشان اين است كه برخي از خوارج را - كه ناسزا گفتن به امير المومنين (عليه السلام) را شعار خودشان قرار داده بودند - در كتابهاي خود، توثيق كرده است. مثلا در مورد ابراهيم بن يعقوب جوزجاني كه از نواصب شناسنامه دار است: و يكرمه اكراما شديدا. او را مورد اكرام و احترام شديد قرار ميداد. تهذيب الكمال للمزي، ج2، ص248 - تهذيب التهذيب لإبنحجر، ج1، ص159 همچنين حريز بن عثمان را - كه از خبائث و أشد نواصب بود و آقاي ابن حبان نسبت به او ميگويد: كان يلعن عليا بالغداة سبعين مرة و بالعشي سبعين مرة. علي را لعن ميكرد هفتاد مرتبه در صبح و هفتاد مرتبه در شب. المجروحين لابن حبان، ج1، ص268 - تهذيب التهذيب لإبنحجر، ج2، ص210 - الأنساب للسمعاني، ج3، ص50 و ايشان روزي بالاي منبر رفت و با كمال وقاحت، گفت: حديث منزلت درست است، ولي شما آن را اشتباهي نقل ميكنيد و شكل صحيح اين حديث اين است: يا علي! أنت مني بمنزلة قارون من موسي. سوال كردند كه اين را از كجا ميگويي؟ گفت: سمعت الوليد بن عبد الملك يقوله و هو على المنبر. از وليد بن عبد الملك شنيدم كه آن را بالاي منبر ميخواند. تهذيب التهذيب لإبنحجر، ج2، ص209 - تهذيب الكمال للمزي، ج5، ص577 - تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص262 اما يك آدم اينچنيني را - از احمد بن حنبل سوال كردند كه نظر تو درباره او چيست؟ گفت: ثقة ثقة ثقة، ليس بالشام أثبت من حريز. آدم مورد وثوق مورد وثوق مورد وثوقي است. آدمي مطمئنتر از حريز در منطقه شامات نيست. تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص263 - تهذيب الكمال للمزي، ج5، ص573 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج12، ص345 - سير اعلام النبلاء للذهبي، ج7، ص80 - تهذيب التهذيب لإبنحجر، ج2، ص208 ما اين گلايه را از احمد بن حنبل و طرفداران ايشان داريم كه از روي چه اصلي، يك آدم ناصبي و منافق و كسي كه به تصريح صحيح مسلم، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر كس علي را دشمن بدارد، منافق است. صحيح مسلم، ج1، ص60 و قرآن هم ميگويد: إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا (سوره نساء/آيه145) ولي آقاي احمد بن حنبل ايشان را ثقه ميداند؟!!! همچنين در رابطه با اسحاق بن سويد عدوي كه واقعا ناصبي بود، ولي احمد بن حنبل او را توثيق ميكند. تهذيب الكمال للمزي، ج2، ص433 تشكر ما از آقاي احمد بن حنبل اما تشكري كه ما از ايشان داريم، اين است كه در زمان ايشان، وضع جامعۀ آن روز، به خاطر بدعتهايي كه معاويه بن ابو سفيان گذاشته بود مبني بر نشر سبّ امير المومنين (عليه السلام) كه در خود صحيح مسلم آمده است: معاويه وارد مدينه شد و سعد بن وقاص در كنارش بود و: أمر معاوية بن أبي سفيان سعدا، فقال: ما منعك ان تسب أبا التراب؟ فقال: أما ما ذكرت ثلاثا قالهن له رسول الله صلى الله عليه و سلم، فلن أسبه، لأن تكون لي واحدة منهن أحب إلى من حمر النعم، سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول له خلفه في بعض مغازيه، فقال له على: يا رسول الله خلفتني مع النساء و الصبيان، فقال له رسول الله صلى الله عليه و سلم: أما ترضى أن تكون منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبوة بعدي و سمعته يقول يوم خيبر: لأعطين الراية رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، قال: فتطاولنا لها، فقال: ادعوا لي عليا، فاتى به أرمد فبصق في عينه و دفع الراية إليه، ففتح الله عليه و لما نزلت هذه الآية «فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم»، دعا رسول الله صلى الله عليه و سلم عليا و فاطمة و حسنا و حسينا، فقال: أللهم هؤلاء أهلي. معاويه به سعد دستور داد كه علي را سبّ و ناسزا بگويد و گفت چرا او را ناسزا نميگويي؟ سعد گفت: به خاطر اينكه فضائلي را از علي سراغ دارم و به خاطر آن فضائل، نميتوانم لب به مذمت او بگشايم، ... . صحيح مسلم، ج7، ص120 و سپس بحث حديث منزلت و حديث راية و آيه مباهله را مطرح ميكند. صحيح مسلم در اينجا صراحت دارد كه معاويه دستور سبّ علي را داده است. حتي خود ابنتيميه حرّاني ميگويد: أما حديث سعد لما أمره معاويه بالسبّ فأبي. معاويه به سعد دستور سبّ كردن علي را داد، ولي سعد از آن خودداري كرد. مختصر منهاجالسنة، ج3، ص15 همچنين بزرگان و شخصيتهاي برجسته اهلسنت، صراحت دارند كه معاويه، قضيه سبّ و ناسزاگويي به علي بن ابيطالب را در جامعۀ اسلامي مطرح كرد. حتي زمخشري ميگويد: در زمان معاويه، بالاي هفتاد هزار منبر، امير المومنين (عليه السلام) را سبّ ميكردند. من در اينجا به آقاي فاروق حسيني و همفكرانش ميگويم كه وقتي شخصي به آقاي ابوهريره جسارت ميكند، آنچنان نسبت به او ميشورند و داد و بيداد ميكنند و قيصريه را آتش ميزنند، ولي يك دفعه هم در عمرشان، بنيانگذاران سبّ حضرت علي (عليه السلام) را ناسزا نميگويند و از حضرت علي (عليه السلام) دفاع نميكنند و سبّ كنندگان او را لعنت نميكنند!!! اينچنين جرأتي ندارند. با اينكه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است: من سبّ عليا فقد سبّني و من سبّني فقد سب الله. همه علماء اهلسنت اين حديث را در كتابهاي خود دارند. در مسند احمد، ج6، ص323 صراحتا نقل ميکند: أم سلمه ميگويد از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه فرمود: من سبّ عليا فقد سبّني. ولي نگفته است: من سبّ ابا هريرة فقد سبّني. البته ما احترام همه صحابه را داريم و اهانت صحابه را «ذنب لا يغفر» ميدانيم. ولي آقاياني كه براي ابوهريره اينهمه حساسيت نشان ميدهند، آيا حاضرند براي امير المومنين (عليه السلام) هم اينچنين كنند؟ خلاصه، اين سنتي بود كه امير المومنين (عليه السلام) را در بالاي منبر سبّ ميكردند و او را به عنوان دشمن اسلام و قرآن و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مطرح ميكردند، لذا امير المومنين (عليه السلام) را جزء خلفاء نميدانستند و در آن زمان، معاويه را خليفه چهارم ميدانستند و اين قضيه كه امير المومنين (عليه السلام) جزء خلفاء نيست، از فرهنگ بنيأميه وارد فرهنگ بنيعباس شد. حتي آقاي ذهبي نقل ميکند: كان هشام بن عمار يربع بعلي رضي الله عنه. قلت: خالف اهل بلده. قال أبو حاتم: لما كبر هشام، تغيّر. آقاي هشام بن عمار - كه متوفاي 245 و معاصر احمد بن حنبل بود - علي را خليفۀ چهارم مي دانست. راوي ميگويد: اين بر خلاف شعار مردم شام است و علي را خليفه چهارم نميدانستند. ابو حاتم ميگويد: وقتي هشام بزرگ شد، او هم تغيير كرد و علي را جزء خلفاء نميدانست. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج11، ص433 همچنين موارد متعددي ميآورد كه حضرت علي (عليه السلام) را خليفه چهارم دانستن در آن جامعه، گناهي نابخشودني بود. ولي آقاي احمد بن حنبل در اين زمينه قدمهاي مثبتي برداشت و گفت: من لم يربع بعلي بن أبي طالب في الخلافة فلا تكلموه و لا تناكحوه. كسي كه علي را خليفه چهارم نداند، نه با سخن بگوييد و نه با آنها ازدواج كنيد. حتي در برخي از تعابير دارد كه: هر كس علي را خليفه چهارم نداند، الاغ طويلهاش، ارزشش از او بيشتر است. اين، يك خدمت بزرگي بود از آقاي احمد بن حنبل درباره امير المومنين (عليه السلام). حتي آقاي ابو يَعلي در كتاب طبقات الحنابله، ج1، ص359 ميگويد: دخلت على أبي عبد الله أحمد بن حنبل حين أظهر التربيع بعلي رضي الله عنه، فقلت: يا أبا عبد الله! إن هذه اللفظة توجب الطعن على طلحة و الزبير، فقال: بئس ما قلت و ما نحن و حرب القوم و ذكرها، فقلت: أصلحك الله إنما ذكرناها حين ربعت بعلي و أوجبت له الخلافة و ما يجب للأئمة قبله. فقال لي: و ما يمنعنا من ذلك؟ قال: قلت: حديث ابن عمر: فقال لي: عمر خير من ابنه، قد رضي عليا للخلافة على المسلمين و أدخله في الشورى و علي بن أبي طالب رضي الله عنه قد سمى نفسه أمير المؤمنين، فأقول: أنا ليس بأمير المؤمنين؟ روزي وارد منزل احمد بن حنبل شدم و از روزهايي بود كه ايشان شعار خليفه چهارم بودن را سر ميداد و به او گفتم: خليفه چهارم دانستن علي، زير سوال بردن طلحه و زبير است، چون اينها در برابر خليفه چهارم قيام كردهاند. احمد بن حنبل گفت: حرف بدي را گفتي، به ما چه كه اينها با هم جنگ كردند .... علي خودش را به عنوان خليفه چهارم ميدانست و آمد در شورا شركت كرد و خودش ميگفت من امير المومنين هستم، ولي من بگويم كه او امير المومنين نبوده است؟ همچنين، فضائلي كه ايشان از امير المومنين (عليه السلام) در مسند آورده است، سابقه نداشته است. حضرت علي (عليه السلام) كه در بالاي منابر به او ناسزا ميگويند و به تعبير آقاي ابن حجر كه در ترجمه علي بن رباح ميگويد: كان بنو أمية إذا سمعوا بمولود اسمه على قتلوه. اگر در يك خانهاي، نام فرزندشان را علي ميگذاشتند، بنيأميه او را ميكشتند. تهذيب التهذيب لإبنحجر، ج7، ص281 با اين اوصاف، آقاي احمد بن حنبل ميآيد در مسند خود، بهترين و مفصلترين روايات را در فضائل امير المومنين (عليه السلام) ميآورد و ميگويد: ما جاء لاحد من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وآله من الفضائل ما جاء لعلي بن أبي طالب رضي الله عنه. فضائلي كه علي بن ابي طالب دارد، هيچ يك از صحابه اينچنين فضائلي را ندارند. مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص107 همچنين آقاي ابن جوزي در اين زمينه از احمد بن حنبل ميگويد: ما لأحد من الصحابة من الفضائل بالأسانيد الصحاح مثل ما لعلي رضي الله عنه. هيچ يك از صحابه، فضائلي با سند صحيح، همانند علي بن ابي طالب ندارند. مناقب احمد لابن الجوزي، ص163 از آقاي احمد بن حنبل سوال كردند: ما تقول في هذا الحديث الذي يروى أن عليا عليه السلام، قال: «أنا قسيم الجنة و النار»؟ فقال: ما ننكر من ذا، أليس قد روينا أن النبي صلى الله عليه و آله قال لعلي عليه السلام: «لا يحبك إلا مؤمن و لا يبغضك إلا منافق»؟ قلنا: بلى. قال: فأين المؤمن؟ قال: في الجنة، قال: فأين المنافق؟ قال: في النار. قال: فإذا علي قسيم الجنة و النار. مردم ميگويند: علي «تقسيم كننده بهشت و جهنم است»، آيا اين درست است؟ احمد بن حنبل گفت: آيا اين حديث درست است كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تو را جز مؤمن، دوست نميدارد و جز منافق، دشمن نمي دارد. راوي گفت: بله. احمد بن حنبل گفت: مومنين به كجا ميروند؟ گفت: به بهشت. احمد بن حنبل گفت: منافقين به كجا ميروند؟ گفت: به جهنم. گفت: پس علي، تقسيم كننده بهشت و جهنم است. كفاية الطالب للكنجي، ص72 - طبقات الحنابله لابي يعلي، ج1، 320 آقاي عبد الله بن احمد بن حنبل ميگويد: فقلت: يا أبة! ما تقول في التفضيل؟ قال: في الخلافة أبو بكر و عمر و عثمان. فقلت: فعلي بن أبي طالب؟ قال: يا بني! علي بن أبي طالب أهل البيت، لا يقاس بهم أحد. من از پدرم سوال كردم كه در ميان صحابه، چه كساني افضل هستند؟ گفت: آقاي ابوبكر از همه افضل است و بعد از او عمر و بعد از او هم عثمان است. گفتم: پس علي چه شد؟ گفت: علي بن ابي طالب از اهل بيت است و كسي را نميتوان با اينها مقايسه كرد. مناقب احمد لابن الجوزي، ص163 همچنين عبد الله بن احمد بن حنبل ميگويد: كنت بين يدي أبي جالسا ذات يوم، فجاءت طائفة من الكرخيين فذكروا خلافة أبي بكر و خلافة عمر بن الخطاب و خلافة عثمان بن عفان، فأكثروا و ذكروا خلافة علي بن أبي طالب و زادوا فأطالوا، فرفع أبي رأسه إليهم، فقال: يا هؤلاء! قد أكثرتم القول في علي و الخلافة و الخلافة و علي، إن الخلافة لم تزين عليا بل علي زينها. روزي مردم شهر، خدمت احمد بن حنبل نشسته بودند و درباره خلافت ابوبكر و عمر و عثمان و علي حرف ميزدند كه آنها بدين شكل خلافت كردند. احمد بن حنبل گفت: درباره خلافت زياد حرف زديد، ولي خلافت، افتخار و زينت علي نبود، بلكه علي، زينت و افتخار خلافت بود. مناقب احمد لابن الجوزي، ص163 - تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص145 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص446 يعني اگر ديگران آمدند از خلافت، كسب فيض كردند، حضرت علي (عليه السلام) آمد خلافت را زينت بخشيد. جالب اينكه صاحب كتاب العواصم و القواصم كه وهابي و ناصبي است، ميگويد: هذا دليل علي شدة موالاته لإهل البيت و قيامه بحق القرابة. اين، نشانگر اين است كه احمد بن حنبل، علاقۀ شديدي به اهل بيت داشته و حق قرابت با پيامبر را خوب رعايت كرده است. حالا از آقاي ابو بكر بن عربي سوال ميكنيم: اگر احمد بن حنبل اينچنين كرده است، چرا شما و طرفدارانتان، بعد از 1400 سال، نسبت به امير المومنين (عليه السلام)، اينچنين وقيحانه جسارت و توهين ميكنيد و نسبت به شيعيان حضرت علي (عليه السلام)، جفا ميكنيد؟ * * * * * * * آقاي اميري نظر آقاي احمد بن حنبل نسبت به ديگر فِرَق اسلامي چيست؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با سياست «خلق قرآن» كه توسط دودمان بنيعباس و هارون شروع شد و تا زمان متوكل ادامه داشت، آقاي احمد بن حنبل معتقد به قديم بودن قرآن بود و ميگفت: من زعم أن القرآن مخلوق فهو جَهْمي كافر و من لم يكفر هؤلاء القوم كلهم، فهو مثلهم. اگر كسي بگويد كه قرآن، مخلوق و حادث است، او لا مذهب و كافر است و اگر كسي هم اينها را تكفير نكند، او هم كافر است. كتاب السنة لأحمد بن حنبل، ص49 - طبقات الحنابله لأبي يعلي، ج1، ص29 همچنين احمد بن حنبل ميگفت: من قال لفظه بالقرآن مخلوق، فهو جَهْمي مخلّد في النار خالدا فيها. هر كس بگويد اين قرآني كه ميخواند، حادث است و قديم نيست، او براي هميشه در آتش جهنم خواهد ماند. طبقات الحنابله لأبي يعلي، ج1، ص47 جالب اينكه يكي از كساني كه معتقد به «خلق قرآن» بود، خود آقاي محمد بن اسماعيل بخاري است و شخصيتهاي برجسته اهلسنت مانند ابو حنيفه قائل به «خلق قرآن» بود و : أستتيب في خلق القرآن مرتين. ايشان را دوبار در رابطه با عقيده «خلق قرآن» توبه دادند. يكي از شخصيتهاي برجسته حنبلي به نام ابو حاتم - كه ذهبي درباره او ميگويد: الإمام المحدث الحافظ الواعظ. سير اعلام النبلاء للذهبي، ج17، ص624 - ميگويد: فكل من لم يكن حنبليا فليس بمسلم. هر كس كه حنبلي مذهب نباشد، مسلمان نيست. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج3، ص1187 - تاريخ الاسلام للذهبي، ج33، ص58 - سير اعلام النبلاء للذهبي، ج18، ص508 يعني اسلام، مساوي است با حنبلي بودن. در اينجاست كه ما عرض ميكنيم: اين افراط و تفريط است كه جامعه اسلامي را ويران كرده است و دشمنان اسلام هم دنبال همين قضايا هستند تا بيايند شيعيان را تحريك كنند و بگويند هر كس شيعه نيست، كافر است و اهلسنت را تحريك كنند و بگويند هر كس جزء اهلسنت نيست، كافر است. * * * * * * * سؤالات بينندگان سوال: علماي اهلسنت راجع به خمس، مطالب زيادي ميگويند و وقتي من تحقيق كردم، ديدم كه بعد از غيبت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تا قرن چهارم هجري، خمس وجود نداشت و شيخ طوسي (ره) خمس را بوجود آورد و قبل از او چنين چيزي وجود نداشت. در اين رابطه توضيح بدهيد. جواب: من به صراحت عرض ميكنم كه اين توطئهاي است كه وهابيت دارند و مدتي است كه ميگويند خمس در زمان غيبت صغري و از زمان شيخ طوسي (ره) مطرح شده است. اينها، افترائي بيش نيست و روايات متعددي از خود امير المومنين (عليه السلام) در رابطه با خمس داريم: فجعل لله خمس الغنائم و الخمس يخرج من أربعة وجوه: من الغنائم التي يصيبها المسلمون من المشركين و من المعادن و من الكنوز و من الغوص. وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج9 ص490 روايات زيادي از امام صادق (عليه السلام) در رابطه با خمس وجود دارد. وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج9 ص483 از امام كاظم (عليه السلام) در اين رابطه روايت وجود دارد. وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج9 ص509 - الكافي للشيخ الكليني، ج1، ص457 از امام رضا (عليه السلام) در اين رابطه روايت وجود دارد. وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج9، ص490 از امام جواد (عليه السلام) در اين رابطه روايت وجود دارد. تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج4، ص123 - وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج9 ص500 از امام هادي (عليه السلام) در اين رابطه روايت وجود دارد. تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج4، ص16 - وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج9، ص500 - الاستبصار للشيخ الطوسي، ج2، ص17 از امام عسگري (عليه السلام) در اين رابطه روايت وجود دارد. وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج9 ص504 - تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج4، ص139 اگر ما بخواهيم اينها را عرض كنيم، مثنوي هفتاد من كاغذ شود. اينها افترائي است كه امثال اين وهابيت در ماهوارههاي مستهجن خود شايع ميكنند. گذشته از اين، روايات متعددي نسبت به وجوب خمس داريم از نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در معتبرترين كتابهاي اهلسنت، حتي در صحيح بخاري. آقايان اين را به ما جواب بدهند. در صحيح بخاري، ج1، ص30 آمده است: قبائلي، خدمت نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميآيند و مسلمان ميشوند و از ايشان ميپرسند كه ما چه كنيم؟ حضرت ميفرمايد: شهادت بر وحدانيت حق و شهادت بر رسالت من و خواندن نماز و پرداخت زكات و روزه ماه رمضان و پرداخت خمس. اين قبائلي كه ميآيند خدمت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميفرمايد كه شما بايد خمس بدهيد، آيا يعني فقط بايد شما هر وقت جنگ كرديد خمس غنائم را بپردازيد يا اين خمس ارتباطي با غنائم ندارد؟ همچنين وقتي نامهاي به عمر بن حزم را به يمن ميفرستد، در آنجا كه نه جنگي در كار است و نه درگيري و نه غنائم جنگي، حضرت دستور پرداخت خمس را ميدهد. إن شاء الله در رابطه با خمس، در آينده با بينندگان عزيز صحبت خواهيم كرد. * * * * * * * سوال: نظر علماي شيعه در رابطه با آقاي طبري چيست؟ چون در تاريخ طبري، ج60، در رابطه با عصمت حضرت علي (عليه السلام) ميگويد، حضرت علي (عليه السلام) بعد از جنگ جمل فرمود: اگر مي دانستم كه اين جنگ به اينجا ميكشد، با معاويه جنگ نميكردم. در اين رابطه توضيح بفرمائيد. جواب: اينها حرفهاي بي مورد و بي جايي است كه اين آقايان ميزنند. قضيه جنگ جمل، قضيهاي است كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دستور داده بود به آقا اميرالمومنين (عليه السلام) كه با جمليها قيام كنيد. از ابن عباس نقل شده است كه ميگويد: اخبار رسول الله عن مقاتلة زبير عليا. حاكم نيشابوري با سند صحيح نقل ميکند كه: آقا رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود به علي بن ابي طالب كه تو در برابر زبير ميايستي و او قيام ميكند و با او مقاتله خواهي كرد. همچنين روايات متعددي در كتب اهلسنت آمده كه: آقا رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دستور داد به قتال ناكثين. ناكثين كساني هستند كه در جنگ جمل، بيعت خود را شكستند. من فقط يك روايت را در اينجا ميخوانم. آقاي حاكم نيشابوري در كتاب مستدرک الصحيحين با سند صحيح از ابو ايوب انصاري نقل ميکند: أمر رسول الله علي بن ابي طالب بقتال الناكثين و القاسطين و المارقين. رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به علي دستور داد تا با ناكثين (جمليها) و قاسطين (صفينيها) و مارقين (نهروانيها) بجنگد. مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص139 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج7، ص238 - معجم الأوسط للطبراني، ج8، ص213 و ج9، ص165 - المعجم الكبير للطبراني، ج10، ص92 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص468 - ميزان الاعتدال للذهبي، ج1، ص271 مگر ميشود كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به حضرت علي (عليه السلام) دستور جنگ بدهد و او هم جنگ كند و بعد هم پشيمان شود؟! اينها را دودمان بنيأميه ساختهاند و در كتابها منتشر كردهاند. امير المومنين (عليه السلام) نه تنها پشيمان نشد، بلكه در نهجالبلاغه با كمال افتخار فرمود: من چشم فتنه را در جمل در آوردم. اگر اينكار نميشد، فاجعههاي بزرگي در جامعه اسلامي رخ ميداد. * * * * * * * سوال: آيا استاد قزويني به حديث عشرۀ مبشره ايمان دارند؟ جواب: ما دليل متقن داريم كه اين حديث، جعلي و دروغ است و إن شاء الله بعد از بحث رؤساي مذاهب، يكي از مواردي را كه مبسوط بحث خواهيم كرد، نظر رجال شناسان و علماء اهلسنت در اختلافشان در حديث عشره مبشره است. ثابت است كه اين روايت در زمان دودمان بنيأميه جعل شده است. * * * * * * * سوال: چرا استاد قزويني چندي پيش كه درباره سقيفه صحبت ميكردند، سركردگان سقيفه بني ساعده را خائنين خطاب كردند؟ با اينكه حضرت ابوبكر صديق و عمر بن خطاب و ابو عبيده جراح نيز در آنجا بودند؟ پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ابوبكر را صديق و ابو عبيده جراح را امين امت خطاب ميكند. ولي شما او را خائن خطاب ميكنيد؟ آيا ايشان از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بيشتر ميفهمد؟ جواب: من يقين دارم كه ايشان صحبتهاي ما را نشنيده است. إن السمع والبصر والفؤاد كل أولئك كان عنه مسئولا (سوره اسراء/آيه36) فرداي قيامت، همه اينها مسئول خواهند بود. صحبت من در رابطه با سقيفه، هم صداي من موجود است و هم بحث پياده شده آن بصورت مكتوب. اگر صحبتهاي شما كه افاضه فرموديد، دروغ نبود، بنده هر جايزهاي كه خواستيد، به شما ميدهم و رسما پوزش ميطلبم. ولي اگر اين فرمايش شما دروغ بود، من گمان نميكنم كه شما اين مردانگي را داشته باشيد و در شبكه سلام بگوييد كه من اشتباه كردم. ما در رابطه با سقيفه بني ساعده، يك مدرك هم از كتب شيعه نداديم. تمام مباحث از منابع اهلسنت و علماي بزرگ اهلسنت بوده است. اينكه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) راست ميگويد يا دروغ، اين سوال ما را جواب بدهيد: پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره حضرت علي (عليه السلام) ميفرمايد: من سبّ عليا فقد سبّني. ولي معاويه ميگويد بايد حضرت علي (عليه السلام) را سبّ كنيد. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: فاطمة بضعة مني، من آذاها فقد آذاني. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) كه دربارۀ او آيه تطهير نازل شده است.ابنتيميه درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) ميگويد: و فيها شعبة من النفاق. اگر مردانگي داريد، در برابر ابنتيميه بايستيد. يك هزارم آن وجداني كه امثال آقاي حسن سقاف، عالم برجسته اهلسنت اردن داشت، شما هم اظهار كنيد و بگوييد كه اين نشانه نصب و نفاق آقاي ابنتيميه است. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خوب ميفهميد يا ابنتيميه؟!!! پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خوب ميفهميد يا معاويه؟!!! پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خوب ميفهميد يا افراد ديگر؟!!! اين قضيه ابوبكر صديق كه ميگوييد پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين لقب را بر او گذاشته است، إن شاء الله اين را هم بعدا عرض مي كنيم. وقتي كه آقاي ابن جوزي حديث ابوبكر صديق را ميآورد، ميگويد: اين روايت ضعيف و باطل و جعلي است. الموضوعات لإبن جوزي، ج1، ص327 - تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج7، ص437 اين دو روايت است كه ميگويند: پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفته است كه من در معراج، رفته بودم به عرش و ديدم كه نوشتهاند: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، ابو بكر الصديق، عمر الفاروق. ابن حبان ميگويد: هذان خبران باطلان موضوعان لا شك فيه. اين دو روايت، باطل است و جعلي و هيچ شكي هم نيست. المجروحين لإبن حبان، ج2، ص116 آنچه كه مسلم است، آقا امير المومنين (عليه السلام) به عنوان صديق و فاروق بوده است. آقا رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به علي بن أبي طالب فرمود: هذا الصديق الأكبر و هذا فاروق هذه الأمة، يفرق بين الحق و الباطل و هذا يعسوب المؤمنين و المال يعسوب الظالمين. علي صديق اكبر است و فاروق اين أمت و ... . معجم كبير طبراني، ج6، ص269 - اسد الغابة لإبن أثير جزري، ج5، ص287 - كنز العمال متقي هندي، ج11، ص616 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص102 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص41 اين صفات، مخصوص حضرت علي (عليه السلام) است و هيچ شك و شبههاي در آن نيست. حتي برخي از علماي اهلسنت - كه راست و دروغش به عهدۀ خودشان - گفتهاند كه اهل كتاب كلمۀ فاروق را براي خليفه دوم انتخاب كردند. الطبقات الكبري لإبن سعد، ج3، ص270 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص51 - تاريخ مدينه لإبن شبة النُمِيْري، ج2، ص662 - تاريخ طبري، ج3، ص267 جالب اينكه آقاي ابن كثير دمشقي - كه مورد تائيد تمام فرق اهلسنت است - ميگويد: الملقب بالفاروق قيل لقبه بذلك اهل الكتاب. گفتهاند كه خليفه دوم را اهل كتاب، ملقب به فاروق كردهاند. البداية و النهاية لإبن كثير الدمشقي، ج7، ص150 - أسد الغابة لإبن أثير، ج4، ص57 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: زهرا انصاري -
تاريخ: 20 آبان 91 - 21:38:45
با سلام ببخشيد در مورد احمد ابن حنبل در کتاب طبقات ابن سعد چگونه معرفي شده و همچنيناحمد ابن حنبل جزء کدام طبقه بوده جواب نظر: باسلام خواهر گرامي در كتاب طبقات، احمد بن حنبل به عنوان ثقه و صدوق و كثير الحديث معرفي شده است و به جريان زنداني شدن ايشان بخاطر عدم اعتقاد به مخلوق بودن قرآن، اشاره شده است. طبقات الكبري ج7 ص354 احمد بن حنبل از رؤساي اهل حديث است موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |