* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 06 فروردين 1388 | تعداد بازديد: 5967 | |
پاسخ به شبهات مربوط به مذاهب اهل سنت 04 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پاسخ به شبهات مربوط به مذاهب اهل سنت 04 شبكه سلام : 06 / 01 / 88 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي اميري نمونهاي از تضادهاي شديدي که ميان شافعيها و وهابيت وجود داد را براي ما شرح دهيد. استاد حسيني قزويني در جلسه گذشته هم اشاره کردم از روز اولي که وهابيت در جامعه ظاهر شدند، مخالفت خود را با تمام مسلمانان - شيعه و سني - اعلام کردند و جناب زيني دحلان - از علماي شافعي مذهب و مفتي مکه مکرمه و متوفاي 1304، دو کتاب عليه وهابيت نوشته است و - در کتاب الدرر السنية، ص64 مفصّل مطرح ميکند که: وهابيت، تمام مسلمانان را مشرک و کافر ميدانستند و شرط ورود به وهابيت، شهادت و گواهي مجدد بر وحدانيت خداوند و رسالت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و شرک خودشان (قبل از ورود به وهابيت) ميدانستند. دريادار سرتيپ ايوب صبري - از شخصيتهاي برجسته نظامي دولت عثماني - صراحت دارد: در عصري که وهابيت در عربستان سعودي در منطقه رياض ظهور کردند، فتوا دادند بر کفر تمام مسلمانان، بهويژه نوه محمد بن سعود رسما اعلام کرد: اگر بخواهيم فرهنگ وهابيت را منتشر کنيم، هيچ راه گريزي نداريم جز اينکه علماي اهل سنت را از بين ببريم. مادامي که اين علماي اهل سنت و آنهايي که دم از شريعت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ميزنند، در جامعه هستند، ما نميتوانيم فرهنگ وهابيت را تا قلب بغداد برسانيم. در سالهاي گذشته، در طول اين سي و دو سه ماهي که در خدمت بينندگان عزيز بوديم، مفصل سخن گفتيم. اخيرا هم که مسافرتي به مناطق سني نشين مسافرتي داشتم، همه اين عزيزان شافعي بودند، ديدم که برخي، فريب وهابيت را خوردهاند و تصور ميکنند که اينها، چيز جديد و جالبي برايشان به ارمغان آوردهاند. جلسه گذشته هم عرض کردم، اگر کسي معتقد به صداقت محمد بن عبد الوهاب باشد، بايد ناگزير ملتزم به کفر جناب امام شافعي باشد، چون محمد بن عبد الوهاب صراحت دارد: هر کس بين خود و خدا، واسطه قرار بدهد، کافر و مرتد است. اشعار و مطالب زيادي از امام محمد بن ادريس شافعي در توسل به اهل بيت (عليهم السلام) مطرح است. در رابطه با علماء و بزرگان شافعي مذهب، اين را با قاطعيت عرض ميکنم و ميتوانم ثابت کنم که 70٪ از علماي اهل سنت که عليه وهابيت کتاب نوشتهاند، از علماي شافعي هستند. يعني اگر 100 عنوان کتاب از علماي اهل سنت بر ضد وهابيت داشته باشيم، 70 عنوانش را بزرگان شافعي نوشتهاند. چون تضاد ميان شافعيها و وهابيت بيش از وهابيت با ديگر مذاهب است. مثلا يکي از شخصيتهاي برجسته معاصر ابنتيميه - تئورسين و بزرگ نظريهپرداز وهابيت -، آقاي ذهبي است که از او به امام الجرح و التعديل تعبير ميکنند. ايشان در نامهاي که به ابنتيميه مينويسد، ماهيت ابنتيميه و پيروان ابنتيميه و وهابيت را کاملا معرفي ميکند و مينويسد: يا خيبة! من اتبعك فإنه معرض للزندقة و الإنحلال، ... ، فهل معظم أتباعك إلا قعيد مربوط خفيف العقل؟ أو عامي كذاب بليد الذهن؟ أو غريب واجم قوي المكر؟ أو ناشف صالح عديم الفهم؟ فإن لم تصدقني ففتشهم و زنهم بالعدل، ... ، و أعداؤك و الله فيهم صلحاء و عقلاء و فضلاء، كما أن أولياءك فيهم فجرة و كذبة و جهلة و بطلة و عور و بقر ... . اي بيچاره! هر کس از تو متابعت کند، در پرتگاه کفر و زندقه قرار گرفته است. آيا نه اين است که عمده پيروان تو، عقبمانده و گوشهگير و سبکعقل هستند؟ يا دروغگو و کودن و بيگانه هستند؟ يا نه اين است که افراد مکار و خشک و ظاهر الصلاح و فاقد فهم و شعور هستند؟ اگر سخن مرا قبول نداري، پيروان خود را امتحان کن و با ترازوي عدالت، اينها را بسنج. به خدا سوگند! در ميان کساني که با تو عداوت و دشمني دارند، افراد صالح و خردمند و فاضل هستند. چنانچه در ميان دوستان تو، افراد فاجر و دروغگو و ... هستند. الإعلان بالتوحيد، ص77 - تكملة السيف الصقيل، ص218 آقاي ابن حجر عسقلاني - از استوانههاي علمي اهل سنت و شافعي مذهب و متوفاي 852 هجري - در کتاب الدرر الکامنة ميگويد: و افترق الناس فيه شيعا، منهم من نسبه إلى التجسيم ...، منهم من ينسبه إلى الزندقة، لقوله: إن النبي صلى الله عليه و سلم لا يستغاث به، لأن في ذلك تنقيصا و منعا من تعظيم رسول الله صلى الله عليه و سلم ... . اهل سنت - عالِم و غير عالِم - در مورد ابنتيميه، سه نظر دارند: بعضيها ابنتيميه را مجسِّم ميدانند؛ چون او معتقد به جسمانيت خداوند است. بعضيها ميگويند که ابنتيميه زنديق است؛ زيرا ميگويد که نبايد به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) استغاثه شود و اين، تنقيصي در جايگاه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. اين آقاياني که ميگويند استغاثه به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، کفر و شرک است، اينها از مفاهيم قرآني، بهرهاي نبردهاند. اگر بنا باشد استغاثه به غير خدا، کفر باشد، بايد فرزندان حضرت يعقوب (عليه السلام) کافر باشند که به پدر خود گفتند: يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ سوره يوسف/آيه97 اگر بنا باشد استغاثه به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) که از خداي عالم، طلب مغفرت کند، کفر باشد، بايد - نستجير بالله - قرآن، ناشر کفر باشد که در سوره نساء، آيه 64 صراحت دارد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا مشخص است که اينها با مفاهيم قرآني، نا آشنا هستند. استغاثه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) - نستجير بالله - به منزله پرستش پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست. اگر کسي ميآمد خدمت حضرت عيسي (عليه السلام) و از او ميخواست که فرزندش را که از دنيا رفته، زنده کند، اگر حضرت عيسي (عليه السلام) که فرزند او را زنده ميکرد، آيا اين طلب إحياء فرزند و استغاثه به حضرت عيسي (عليه السلام) کفر است؟ يا نه، حضرت عيسي (عليه السلام) ميگويد: وَ أُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ من، مردگان را به به اذن خدا، زنده ميکنم. سوره آل عمران/آيه49 اگر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) به داد مردم ميرسند و مشکلات مردم را بر طرف ميکنند و از خداي عالم براي مردم، طلب مغفرت و قضاي حاجت ميکنند، تمامي اينها، به اذن الله است و با قدرتي است که خداي عالم در اختيار آنها قرار داده است. همان قدرتي که خدا در اختيار حضرت عيسي (عليه السلام) و حضرت موسي (عليه السلام) قرار داده است و در اختيار آصف بن برخيا قرار داده است که در يک چشم بر هم زدن، تمام مجموعه تشکيلات بلقيس را از صدها فرسخي، نزد حضرت سليمان (عليه السلام) ميآورد. همان اختياري است که خداوند به حضرت مريم (سلام الله عليها) داده است. آقاي ابن حجر در ادامه ميگويد: و منهم من ينسبه إلى النفاق، لقوله في علي ما تقدم و لقوله إنه كان مخذولا حيثما توجه و إنه حاول الخلافة مرارا فلم ينلها و إنما قاتل دون الرياسة لا للديانة ... ، علي أسلم صبيا و الصبي لا يصح إسلامه. بعضي ميگويند که ابنتيميه، منافق بوده است؛ چون ابنتيميه ميگويد که علي - عليه السلام - در 17 جا، خطا کرده و - نستجير بالله - برخلاف کتاب خدا عمل کرده است و علي - عليه السلام - تمام جنگهايش براي رياستطلبي بود نه ديانتخواهي و وقتي علي - عليه السلام - اسلام آورد، بچه بود و اسلام آوردن بچه، صحيح نيست. الدرر الكامنة لابن حجر العسقلاني، ج1، ص155 اين، سخن علماي ما و شيعه نيست، سخن آقاي ابن حجر عسقلاني است که نقل ميکند و هيچگونه نقد و اعتراض و تحليل و ردّي به اين سخن ندارد. ابن حجر ميگويد که پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گفته: علي را جز منافقين، دشمن نميدارند. اين دشمني ابنتيميه با حضرت علي (عليه السلام)، نشانه نفاق اوست. آقاي ابن حجر هيثمي - از بزرگان شافعي مذهب که شافعيها به وجود او افتخار ميکنند - وقتي به ابنتيميه ميرسد، با صراحت ميگويد: ابن تيمية عبد خذله الله و أضله و أعماه و أصمه و أذله و بذلك صرح الأئمة الذين بيّنوا فساد أحواله و أهل عصرهم و غيرهم من الشافعية و المالكية و الحنفية. ابنتيميه، بندهاي است که خداوند او را خوار و گمراه و کور و کر و ذليل گردانيده و پيشوايان اهل سنت بر فساد افکار ابنتيميه، تصريح دارند و ... . الفتاوى الحديثية لابن حجر المكي الهيثمي، ص86 ان شاء الله در جلسات آينده به حول و قوه الهي، نسبت به برخورد بزرگان شافعي با ابنتيميه و محمد بن عبد الوهاب سخنان ديگري خواهيم داشت. * * * * * * * آقاي اميري يکي از حوادثي که در تاريخ، پنهان ماند، شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. طبق عقائد تشيع، ميدانيم که در تاريخ آمده است شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به خاطر حملهاي است که به منزل اميرالمؤمنين (عليه السلام) بود و ايشان پشت درب ماندند و بين در و ديوار، آن حادثه اتفاق افتاد. يکي از دلائل اين جريان، اين است که خليفه دوم در جريان بود و خليفه اول هم براي گرفتن بيعت، اميرالمؤمنين (عليه السلام) را به مسجد کشاندند و آن داستاني که همه ما ميدانيم. آيا اين عقيده، توهين به خليفه اول و خليفه دوم حساب ميشود يا خير؟ استاد حسيني قزويني در اين رابطه، در جلسات گذشته، مفصل صحبت کردهايم. بنده در شبکه المستقله - که يک شبکه ماهوارهاي و متعلق به وهابيت است و تمام هزينههاي آن را عربستان سعودي تأمين ميکند - سه شب به زبان عربي، در رابطه با شهادت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) و هجوم به خانه ايشان از منابع اهل سنت و با روايات صحيح صحبت کردم و در گفتگوي دوستانه و مناظرهاي که با برادر بزرگوارم جناب مولوي عبد المجيد مراد زهي داشتم، در آنجا هم مفصل، اين مطالب را مطرح کردم. باز هم ميبينيم که غالبا در سايتها و ماهوارههايشان مطرح ميکنند که قضيه شهادت حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در حقيقت، زير سوال بردن خليفه اول و خليفه دوم و اهانت به آنهاست. در شبکه المستقله هم جناب دکتر هاشمي بعد از صحبتهاي من گفت که نتيجه صحبتهاي ايشان اين شد: إن السيد القزويني جعل أبا بکر و عمر في قفص الإتهام. آقاي قزويني، ابوبکر و عمر را در معرض اتهام قرار دارد. من هم در همانجا گفتم: اگر من مطلبي نقل کردم، از کتابهاي اهل سنت با روايات صحيح نقل کردم. اين مشکل شماست و به جاي اينکه ما را مورد اتهام قرار بدهيد، بياييد اين رواياتي که در کتابهاي خودتان هست را اصلاح کنيد. در صحيح بخاري - که ميگوييد صحيحترين کتابها بعد از قرآن است - صراحت دارد: فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و لم، فهجرت أبا بكر فلم تزل مهاجرته حتى توفيت. حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از ابوبکر غضبناک شد و از او قهر کرد و تا آخرين لحظه عمرش هم با او حرف نزد و اين قهر و غضبش، تا آخرين لحظه حيات حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بود. صحيح البخاري، ج4، ص42، حديث3093، کتاب الخمس، باب فرض الخمس اين، سخن بحار الأنوار مجلسي (ره) و کافي کليني (ره) و تهذيب شيخ طوسي (ره) نيست. در صحيح بخاري صراحت دارد: حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) 6 ماه بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) زنده ماند و: فلما توفيت دفنها زوجها علي ليلا و لم يؤذن بها أبا بكر و صلى عليها. بعد از اينکه فاطمه از دنيا رفت، شوهرش او را شبانه دفن کرد و به ابوبکر اعلام نکرد و علي بر جنازه او نماز خواند. صحيح بخاري، ج5، ص82، حديث4240، کتاب المغازي، باب غزوة خيبر - صحيح مسلم، ج5، ص154 اين چيزي است که در صحيح بخاري آمده است. خب، بيايند اينها را از صحيح بخاري حذف کنند يا اعلام کنند که اينها دروغ و افتراء است. از طرفي هم آوردهاند: فاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبني. فاطمه پاره تن من است، هر کس او را اذيت کند و به غضب آورد، من را اذيت کرده است. صحيح البخاري، ج4، ص210، حديث3714 فاطمة بضعة منى يؤذيني ما آذاها. صحيح مسلم، ج7، ص141، حديث6202 اينها کاملا روشن و واضح است. آقاي حاکم نيشابوري با سند صحيح نقل ميکند: إن الله يغضب لغضبک و يرضي لرضاک. خداوند به غضب و رضايت فاطمه، غضبناک و خشنود ميشود. مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص154 اينها چيزي نيست که ما خليفه اول و خليفه دوم را زير سوال ببريم. اين کتابهاي معتبر شماست. آقاي ذهبي - از استوانههاي علمي اهل سنت و شافعي مذهب - ميگويد: خليفه اول در آخرين لحظهاي که ميخواست از دنيا برود، ميگفت: أما إني لا آسى على شيء إلا على ثلاث فعلتهن و ثلاث لم أفعلهن و ثلاث وددت أني سألت رسول الله صلى الله عليه و سلم عنهن: وددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة و أن أغلق علي الحرب. بيش از هر چيزي، تأسف ميخورم بر سه کاري که انجام دادم و دوست داشتم که آنها را انجام نميدادم: آرزو ميکنم که اي کاش به خانه فاطمه، هجوم نميبردم و به زور، درب خانه فاطمه را باز نميکردم و جنگ و نزاع با آنها را انجام نميدادم و ... . تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص117 - تاريخ طبري، ج2، ص619 خود آقاي ابنتيميه - بزرگ نظريهپرداز وهابيت - صراحت دارد و ميگويد: إنه کبس البيت. خليفه اول يا خليفه دوم، به زور درب خانه فاطمه زهراء را گشود و وارد شد. منهاج السنة لإبنتيمية، ج4، ص220 اين چيزي نيست که ما بخواهيم بدون هيچ دليلي، از روي اهانت و جسارت و خصومت، جناب خليفه اول و خليفه دوم را در معرض اتهام قرار بدهيم. اين عبارت را من بارها در شبکههاي شيعي و اهل سنت و ماهوارهها خواندهام که آقاي جويني - استاد آقاي ذهبي که ذهبي از او اينگونه تعبير ميکند: الإمام المحدث الأوحد الأکمل فخر الإسلام. پيشوا و محدث و يگانه و کامل و افتخار اسلام است. تذکرة الحفاظ للذهبي، ج4، ص1505 - در کتاب فرائد السمطين، قضيه شکسته شدن پهلوي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و سقط جنين و شهادت او را مطرح ميکند. فرائد السمطين للجويني، ج2، ص34 جناب ضياء الدين مقدسي صراحت دارد که احاديث هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، صحيح است. الأحاديث المختاره، ج10، ص88 جناب سيوطي در مسند فاطمة ميگويد: هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) صحيح است. مسند فاطمة، ص34 جناب فرحان مالکي - از شخصيتهاي برجسته وهابي عربستان سعودي - صراحت دارد: روايتي که آقاي إبن أبي شيبه در مصنف در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آورده است، صحيح است و قابل انکار نيست. قراءة في کتب العقائد، ص52 آقاي عبد الفتاح عبد المقصود - از دانشمندان خبير و شهير مصر - صراحت دارد: هل على ألسنة الناس عقال يمنعها أن تروي قصة حطب أمر به ابن الخطاب فأحاط بدار فاطمة. مگر دهان مردم بسته شده که داستان هيزمآوردن خليفه دوم به درب خانه فاطمه را بازگو نميکنند؟ اينها قضايايي است که در کتابهاي معتبر شماست و علماي بزرگ شما نقل کردهاند. مگر شما در مورد خليفه اول و خليفه دوم، قائل به عصمت هستيد؟ و از اينها هيچ گناه و خطا و عمل خلاف کتاب و سنت صورت نگرفته است؟ شما براي اينکه شيعه را زير سوال ببريد و فرهنگ شيعه را بکوبيد يا وسيلهاي براي قتل و جهاد عليه شيعه را صادر کنيد، اين مطالب را مطرح ميکنيد. من از برادران عزيز اهل سنت و از جوانان روشن وهابي تقاضا ميکنم که اين روايات را با نظر انصاف مطالعه و بررسي کنند. ما هم بارها اعلام کردهايم و آماده هستيم در داخل و خارج از کشور، با هر يک از اساتيد حوزههاي علميه و دانشگاههايشان - چه شيعه و چه اهل سنت و وهابيت -، گفتگوي دوستانه و مناظره داشته باشيم و بدون هيچ پيش شرطي ما آماده هستيم و هيچ إبائي هم نداريم. اين آقايان بيايند. من رسما اعلام ميکنم که اگر ما اشتباه ميکنيم، اشتباه ما را گوشزد کنند. اينقدر مردانگي و شجاعت داريم که اگر به اشتباهمان پي برديم، اصلاح کنيم و اگر ثابت کرديم که اين حضرات اشتباه ميکنند، اين انتظار را داريم که اين عزيزان اشتباهشان را اصلاح کنند. اينهمه هجمه و بدگوئي و حمله بر شيعه و عقائد شيعه نداشته باشند. * * * * * * * آقاي اميري در تاريخ، روايات مختلفي درباره سنّ حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. بعضي گفتهاند که ايشان در سن 17 سالگي و بعضي گفتهاند در سن 19 يا 20 سالگي به شهادت رسيدهاند. نظر شما چيست؟ استاد حسيني قزويني نظر ما و نظر عموم علماي شيعه بر اين است که حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در سن 18 سالگي از دنيا رحلت کردهاند و به شهادت رسيدهاند. آن رواياتي که نقل ميکنند ايشان 24 يا 28 ساله بوده يا موقع ازدواج کردن، 18 ساله بود، خلاف و نادرست است. * * * * * * * آقاي اميري ما در مذهب تشيع، به مسئله تقيه، عقيده و ايمان داريم. آيا واقعا در متون اسلامي چنين چيزي وجود دارد و در تاريخ آمده است؟ بعضيها هم شبهاتي کردهاند که تقيه، نوعي نفاق است. در اين مورد توضيح بدهيد. استاد حسيني قزويني بنده در بحثهايي که در مکه مکرمه و مدينه منوره داشتم با بعضي از اساتيد دانشگاهها و علماي وهابي، همچنين بعضي از علماي اهل سنت، ميگويند: شيعه، معتقد به تقيه است و تقيه هم نوعي نفاق است. ظاهرا با ما برخورد خوب دارند و پشت سر، برخورد ديگري دارند. اگر در اين رابطه بخواهيم حق مطلب را اداء کنيم، نياز است که حداقل 6، 7 جلسه 5/1 ساعته در رابطه با تقيه از منظر قرآن، تقيه از منظر سنت، تقيه از منظر مشرکين و کفار، تقيه از منظر مسلمانان، تقيه از منظر ظالمين و مستبدان و ... مفصّل بحث کنيم. البته من اين مژده را خدمت عزيزان عرض کنم که همين امروز، گروه پاسخ به شبهات سايتمان، فايل مفصلي را درباره تقيه در بيش از 100 صفحه آماده کردند که بنده اين را کنترل کردم و روي سايت گذاشتيم. ولي براي اين که خيلي خلاصه و فشرده براي بينندگان عزيز عرض کنم و مخصوصا جوانان و اساتيد ما که در اين رابطه مورد هجمه قرار ميگيرند، بتوانند از کيان تشيع دفاع کنند، به صورت فهرستوار، چند نکته را عرض ميکنم: نکته اول: بله، از ائمه (عليهم السلام) رواياتي در رابطه با تقيه رسيده است. به طوري که امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: إن التقية من ديني و دين آبائي و لا دين لمن لا تقية له. تقيه، دين من و دين آباء من است و هر کس تقيه نداشته باشد، ايمان ندارد. الكافي للشيخ الكليني، ج2، ص224 در روايت ديگر هم که از امام صادق (عليه السلام) است، 90٪ دين در تقيه خلاصه ميشود. الكافي للشيخ الكليني، ج2، ص218 ميبينيم که در ماهوارههاي وهابيها، بعضي افراد جاهل و نادان که الفباي تشيّع را بلد نيستند، حتي اگر به او بگويند که کلمه شيعه را بنويس، نميداند با عين بنويسد يا با الف. اين آقايان آمدند بحث تقيه را هر روز در سايتها و ماهوارههايشان مطرح ميکنند و ميگويد که شيعه، چنين و چنان است. نکته دوم: شما ببينيد که همين عبارت آقا امام صادق (عليه السلام) در کتب اهل سنت آمده است. آقاي إبن أبي شيبه - متوفاي 235 هجري و استاد بخاري - نقل ميکند: لا ايمان لمن لا تقية له. المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص643 همچنين در جاهاي ديگر، اين مسائل را مطرح کردهاند. آقاي سيوطي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل ميکند: لا دين لمن لا تقية له. هر کس تقيه ندارد، دين ندارد. الجامع الصغير، ج8، ص281 يعني شما نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را هم متهم به نفاق ميکنيد؟! آقاي ديلمي - از علماي اهل سنت و متوفاي 509 هجري - از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل ميکند: لا دين لمن لا تقية له. الفردوس بمأثور الخطاب، ج5، ص186 نکته سوم: خود صحيح بخاري از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) تقيه را نقل ميکند. ناقل آن هم أم المومنين عايشه است که ميگويد: استأذن رجل على رسول الله صلى الله عليه و سلم، فقال: ائذنوا له، بئس أخو العشيرة أو ابن العشيرة، فلما دخل الآن له الكلام، قلت: يا رسول الله! قلت الذي قلت، ثم النت له الكلام، قال: اي عائشة! ان شر الناس من تركه الناس أو ودعه الناس اتقاء فحشه. مردي آمد خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اجازه گرفت که وارد شود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اجازه بدهيد تا بيايد. او، فاميل خيلي بد و زشت و قبيحي است. وقتي آن مرد داخل شد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با او با ملايمت و با محبت برخورد کرد. عايشه ميگويد که گفتم: يا رسول الله! قبل از اينکه وارد شود، گفتي که آدم بدي است، ولي وقتي وارد شد، خيلي با محبت با او برخورد کردي! حضرت فرمود: بدترين مردم کسي است که مردم به خاطر بد زباني آنها، از آنها ميبُرند. صحيح البخاري، ج7، ص86 خب، ببينيد، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از طرفي او را بدگوئي ميکند و وقتي وارد ميشود، با او با محبت برخورد ميکند، به طوري که تعجب عايشه هم برانگيخته ميشود. نکته چهارم: آقايان از ابوهريره نقل ميکنند که ميگويد: من از ترس خليفه دوم، تقيه ميکردم و از ترس او، روايت نقل نميکردم. حفظت عن رسول الله صلى الله عليه و سلم وعاءين، فأما أحدهما فبثثته و أما الآخر فلو بثثته قطع هذا البلعوم. من دو ظرف بزرگ، پُر از حديث کرده بودم و درب يکي را باز کردم و براي مردم منتشر کردم و اگر درب ظرف ديگر را باز ميکردم، گردن و حنجرهام قطع ميشد. صحيح بخاري، ج1، ص38 آقاي ذهبي از ابوهريره نقل ميکند: ما كنا نستطيع أن نقول: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم. حتى قبض عمر رضي الله عنه، كنا نخاف السياط. ما نميتوانستيم از ترس آقاي عمر بن خطاب، حديث بگوييم تا اينکه عمر از دنيا رفت و ما راحت شديم. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص602 نکته پنجم: آقاي حذيفه - از صحابي جليل القدر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) - وقتي وارد ميشود پيش عثمان - خليفه سوم -، عثمان ميگويد: بلغني أنك قلت كذا و كذا؟ قال: لا، و الله! ما قلته، فلما خرج، قال له عبدالله: ما لك فلم تقوله ما سمعتك تقول؟ قال: إني أشتري ديني بعضه ببعض. شنيدهام که پشت سر من اينچنين حرفهايي زدهاي! حذيفه گفت: به خدا سوگند! من پشت سر تو اين حرفها را نگفتم. وقتي حذيفه از نزد عثمان بيرون آمد، عبد الله بن مسعود به او گفت: از طرفي اين همه بدگوئي ميکني و بعد ميروي نزد عثمان و سوگند ميخوري که از عثمان بدگوئي نکردي! حذيفه گفت: من برخي از دينم را با برخي ديگرش ميخرم. چون اگر اينچنين نزد عثمان ميگفتم که بدگوئي کردهام، عثمان مرا نابود ميکرد. المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص643 آقاي سرخسي - از استوانههاي علمي و فقهي احناف - به صورت قاطعانه مطرح ميکند: کان حذيفه رضي الله عنه ممن يستعمل التقية. فقيل له: إنك منافق، فقال: لا و لكني أشتري ديني بعضه ببعض مخافة أن يذهب كله. آقاي حذيفه به تقيه عمل ميکرده است. به او گفتند: تو منافق هستي، چون به تقيه عمل ميکني. حذيفه گفت: نه، من منافق نيستم؛ ولي من برخي از دينم را با برخي ديگرش ميخرم تا اينکه همهاش از بين نرود. المبسوط للسرخسي، ج24، ص46 اي کساني که شيعه را متهم به تقيه و نفاق ميکنيد! نميدانم گوش شنوائي هست يا خير؟ آقايان اهل سنت و وهابيت، شيعه را متهم ميکنند. آيا اين مطالب، خواندن دارد يا نه؟ نکته ششم: آقاي عبد الله بن عمر ميگويد: من از ترس حجاج، تقيه ميکردم. الأمثال، ج1، ص187 نکته هفتم: سعيد بن جبير ميگويد: ابن عباس آمد گفت: ما لي لا أسمع الناس يلبون؟ قلت: يخافون من معاوية، فخرج ابن عباس من فسطاطه، فقال: لبّيك أللهم لبّيك لبّيك، فإنهم قد تركوا السنة من بغض على. چرا مردم لبّيک نميگويند؟ گفتم: مردم از ترس معاويه، تقيه ميکنند و درعرفات، لبّيک نميگويند. ابن عباس از چادرش بيرون آمد و گفت: لبّيك أللهم لبّيك لبّيك، اين مردم، سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به خاطر بغض و عداوت علي ترک ميکنند. سنن نسائي، ج5، ص253 - صحيح اين خزيمه، ج4، ص260 - مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج1، ص465 - السنن الكبرى للبيهقي، ج5، ص113 آيا اين روايات، خواندن ندارد؟ آيا احتياج به دقت ندارد؟ برادران عزيزم و خواهران گراميام! از شما تقاضا ميکنم يک تأملي کنيد. نکته هشتم: آقاي ابو درداء صراحتا ميگويد ما تقيه ميکنيم. صحيح بخاري، ج7، ص102 نکته نهم: آقاي عامر شعبي صراحت دارد: و منا مباردة له و منه و من شره. من و تعدادي فرزندان مهاجرين و انصار نزد معاويه رفته بوديم. معاويه شروع کرد به ناسزا گفتن به علي. ما هم به علي ناسزا گفتيم به خاطر اين که آقاي معاويه خوشش بيايد و ما هم ترس و وحشت داشتيم از معاويه و از شرّ معاويه. أنساب الأشراف للبلاذري، ج4، ص315 - إحياء العلوم للغزالي، ج2، ص346 نکته دهم: آقاي شعبي ميگويد: ما لقينا من آل أبي طالب؟ إن أحببناهم قتلونا و إن أبغضناهم أدخلونا النار. ما نسبت به علي و آل او چه کنيم؟ اگر آنها را دوست داشته باشيم، حکومت، ما را ميکشد و اگر اينها را دشمن بداريم، ما را وارد آتش جهنم خواهند کرد. عيون الأخبار لابن قتيبة، ج1، ص91 از اين مسائل در مورد تقيه در کتب اهل سنت، إلي ما شاء الله داريم. اگر من ده جلسه هم در اين رابطه از کتب اهل سنت بحث کنم، مطلب دارم، به طوري که هيچ راه گريزي ندارند. البته در کتاب قصة الحوار الهادي مناظرهاي با آقاي غامدي - استاد دانشگاه ام القراي مکه - داشتيم، حدود دو سه صفحه در آنجا آوردهايم و متن اين کتاب در سايتهاي مختلف اينترنتي وجود دارد. * * * * * * * آقاي اميري يکي از شگردهاي اينها اين است که ميگويند: يکسري از علماي شيعه، ميل پيدا کردهاند به افکار وهابيت و حتي در سايتهاي اينترنتي که وجود دارد، اين مسائل را پخش ميکنند و شيوع ميدهند. حتي بعضي از اين سايتها، کليپهايي از صحبتهاي شما را گرفته بودند و در آنجا گفته بودند که جنابعالي فرموده بوديد که در عمره سال قبل، يک سري از روحانيوني که أخيرا به عمره رفته بودند، تمايل به وهابيت پيدا کردهاند. حتي اسم يک شخصي را به نام آيت الله برقعي بردند که وهابي شده است. خيلي مختصر و مفيد در اين زمينه توضيح بدهيد. استاد حسيني قزويني در شب گذشته، حدود سه ساعت برنامه زنده داشتم که حدود 300 نفر از اهل سنت و وهابيت بودند و همين مسئله را سوال کردند و پاسخ دادم. يک سال قبل در سايتهاي فارسي گفتند که آقاي قزويني اعتراف کرده که برخي از طلبهها، وهابي شدهاند و اخيرا هم در سايتهاي عربي و ماهوارهها اعلام ميکنند. اين را بنده اعلام ميکنم که افتراء و بهتان و دروغ است. بنده در جلسهاي که در جمع اساتيد حوزههاي علميه يکي از شهرهاي خراسان داشتم، در آنجا از قول يکي از طلبهها به نام ربّاني نقل کردم که ايشان همچنين چيزي را گفته است و در آنجا تکذيب کردم و گفتم که وهابيت، حرف براي زدن ندارند. حتي من يک ساعت با مفتي اعظم آنها حرف زدم و من قسم خوردم که به خداوندي خدا و به روح پاک امام هشتم! در اين يک ساعت، ايشان، يک کلمه حرف حسابي نداشت. اينها حرفي ندارند که طلبههاي ما تحت تأثير قرار بگيرند. طلبه ما به آنجا ميرود و چند شبهه از آنها ميشنود و ميآيد نزد من و آن شبهات را مطرح ميکند. چون ما، خيلي در باغ نيستيم، فکر ميکنيم که اين طلبه که شبهات وهابيت را مطرح ميکند، حتما وهابي شده است. اين آقايان وهابيها، اين جمله مرا که گفتم ايشان نقل کرده که چند تا از طلبهها تحت تأثير قرار گرفتهاند را گرفتند و دنباله عرض مرا حذف کردند. آقايان ميتوانند در اينترنت در سايت «يوتوب» وارد شوند و در قسمت جستجو بنويسند «اعترافات قزويني» و در اولين يا دومين سطر، به نام مستبصر کليک کنند. در آنجا، 12 کليپ از بنده گذاشته شده و از همان سخنرانيها، اين آقايان آمدند به طور خائنانه، يک دقيقه از حرف مرا گرفتند و اول و آخرش را حذف کردند. من از عزيزان تقاضا دارم آن کليپهايي که در موبايل، قابل اجراء است را دانلود کنند و در برابر اين هجمه آقايان، منتشر کنند. درباره قضيه برقعي هم اجازه بدهيد که در جلسات آينده صحبت کنيم. در يکي از ماهوارهها هم هر شب، يکي دو ساعت از ايشان برنامههايي را پخش ميکنند. من، هفت هشت مورد درباره آقاي برقعي بعدا عرض خواهم کرد. آقاي سيد ابوالفضل برقعي حدود 40 کتاب در دفاع از شيعه نوشته است. آقايان کتاب عقل و دين آقاي برقعي، جلد 2 را بخوانند که در آنجا، مفصل از عقائد شيعه و امامت ائمه (عليهم السلام) دفاع کرده است. ايشان تحت تأثير برخي از قضايا قرار گرفت و کتابهايي هم بر ضد شيعه نوشت. من از همينجا پيام ميدهم به آن کسي که هر شب، ياوهسرائي ميکند و نسبت به مقدسات شيعه، فحش و ناسزا ميدهد، از اين آقا بخواهيد و ببينيد که همين آقاي برقعي، که شما ميفرماييد وهابي شده، وصيتنامهاي که نوشته، آيا در وصيتنامهاش به امامت ائمه (عليهم السلام) اعتراف کرد يا نه؟ از اين آقا سوال کنيد که قبر آقاي برقعي کجاست و کجا دفنش کردند؟ آقاي برقعي در منزل پسرش بود و وصيت کرد به پسرش که مرا حتي المقدور در حرم امامزاده شعيب روستاي کن - در اطراف تهران - دفن کنيد و اگر مانع شدند، هر کجا که خواستيد، دفن کنيد. وقتي وصيتنامه را به روحاني محل - حضرت آيت الله حاج شيخ علي اکبر تهراني - بردند، ايشان تحت تأثير قرار گرفت و اعلام کرد که هم خودمان در تشييع جنازه آقاي برقعي شرکت ميکنيم و هم در امامزاده، دفنش ميکنيم. از يکي از مسئولين محترم شبکه سلام تقاضا کردم برويد در اين روستا از مردم و کساني که با آقاي برقعي زندگي کردند، مخصوصا از آخر عمر ايشان، فيلم تهيه کنند و پخش شود. حتي مردم کن، در تشييع جنازه ايشان مفصل شرکت کردند. حتي به خاطر اينکه ايشان از عقيده ضد شيعي خود برگشت، گوسفند کشتند. لذا، اين آقايان اين اشتباه را نکنند و ايشان 80 جلد کتاب نوشته که 40 جلد آن در دفاع از شيعه و 40 جلد آن را بر ضد شيعه نوشته است. چطور شد که شما کتابهاي ضد شيعه ايشان را عَلَم ميکنيد، ولي کتابهايي که در دفاع از شيعه است را عَلَم نميکنيد؟ آقايان مسئولين محترم شبکه سلام! بر شما واجب و فرض است که از وصيتنامه ايشان و دفن ايشان در حرم امامزاده شعيب (عليه السلام) برويد فيلمبرداري کنيد. امروز در ماهوارهها و سايتها، اين همه آقاي برقعي و آيت الله آيت الله ميکنند که ايشان وهابي شده، ايشان در همان زمان که عليه شيعه حرف ميزد، ميگفت من نه سني هستم و نه شيعه. من اسلام بدون مذهب را قبول دارم. اينها را هم براي مردم بيان کنيد. * * * * * * * سوالات بينندگان سوال: جريان ازدواج عمر با ام کلثوم، واقعيت دارد يا خير؟ جواب: ما بارها و بارها عرض کرديم که اين ازدواج، هيچ دليلي بر رابطه حسنه ميان اميرالمؤمنين (عليه السلام) و خليفه دوم نيست. همانطوري که پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) با ام حبيبه، دختر ابوسفيان ازدواج کرد، در حالي که ابوسفيان جزء دشمنان درجه اول پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود. حضرت لوط (عليه السلام) هم به دشمنان خود ميگويد: هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ سوره هود/آيه78 اينها دليل نيست. مضافا اينکه رواياتي در کتب شيعه، بهويژه در کتاب کافي، مفصّل آمده که اين قضيه، نشانگر عدم رعايت حقوق آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) از طرف خليفه دوم بوده است. در سايتمان هست و اگر بخواهيم وارد شويم، به سوالات ديگر نميتوانيم برسيم. * * * * * * * سوال: يکي از دوستان ما ميگفت: حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در سن 9 سالگي به تمام کمال شخصيتي رسيد و شوهرش کسي مانند حضرت علي (عليه السلام) بود. سوال ديگر من اين است: آيا با علي اللهيها رفت و آمد کردن و خوردن و آشاميدن در منزل آنها، مشکلي دارد؟ جواب: در مورد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، واقعا قضيه اينگونه بوده است که در 9 سالگي، ار هر جهت کامل بوده و حتي بعضي از مراجع عظام تقليد گفتهاند که از نظر کمال، تمام کمالاتي که 124 هزار پيامبر (عليهم السلام) به آن رسيدهاند، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) رسيده بود. در روايت آمده است که اگر حضرت علي (عليه السلام) نبود، همسري که هم پا و کُفْو حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) باشد، بر روي زمين نبود. کساني که به 9 ساله بودن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اشکال ميکنند، خودشان ميگويند که عايشه در 6 سالگي با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ازدواج کرد و در 9 سالگي با ايشان همبستر شد. اما در مورد علي اللهي يا هر کس ديگري، اگر چنانچه اينها نماز ميخوانند و روزه ميگيرند و هيچ ضروري دين را انکار نميکنند، پاک هستند و رفت و آمد، اشکالي ندارد. اگر سبيلهاي بلندي هم دارند، آن يک مسئله ديگري است و آنچه مهم است اين است که اگر اينها حضرت علي (عليه السلام) را خدا بدانند، کافر و مرتد نجس هستند. همچنين اگر نماز و روزه و ماه رمضان را قبول ندارند، مرتد و نجس هستند. مثلا برخي از علي اللهيها در سه روز اول زمستان، روزه ميگيرند و ما اينها را کافر و نجس و مرتد ميدانيم. * * * * * * * سوال: بحث در مورد تقيه بود و آقاي قزويني هم که به تاريخ آشنا است، از همه جا ميآورند تا بگويند که کسي تقيه کرده است. خب، بر حسب فشار و مسائل رواني، انسانهايي در طول زمان، تقيه کردهاند. اما در حکومت ما که ... . (به دليل بحث سياسي، تلفن ايشان قطع شد) جواب: بنده، اينها را به عنوان مشتي از نمونه خروار از تقيه صحابه و نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و تابعين و علماء عرض کردم. اگر اين عزيزان علاقمندند که حقائق را کاملا درک کنند، روي سايت ما بيايد و جديدترين مقالهاي است که امروز روي سايتمان گذاشتيم، در آنجا ببينيد. يک مورد و دو مورد و صد مورد و دويست مورد نيست، اينها مسئلهاي بوده که جامعه اسلامي، کاملا با آن مواجه بوده است. حتي ابنتيميه ميگويد: اگر کسي وارد مسجد شود، اگر ببيند که امام جماعت، ظالم است و اگر پشت سر او نماز نخواند، مشکل ايجاد ميشود، واجب است که پشت سر او نماز بخواند و بعد برود نمازش را اعاده کند. اين قضايا چيزي نيست که مربوط به چند نفر باشد يا اتفاقي باشد. اما اين که تلفن ايشان قطع شد، ما بارها گفتيم که در مسائل سياسي و مسائلي که تعريض بر حکومت باشد، به هيچوجه وارد نخواهيم شد. * * * * * * * سوال: چندي قبل يکي از تلويزيونهاي مبتذل ماهوارهاي وابسته به وهابيت و يهوديت، در جواب يکي از سوالات بينندگان در خصوص آيه 55 سوره مائده که مفسران آن را به عنوان آيه ولايت ميشناسند، جوابهاي بياساسي را داد. مانند اين که در اين آيه، کلمه الذين آمده است و اگر مراد حضرت علي (عليه السلام) بود، بايد به صيغه مفرد ميآمد و اينکه زکات براي او واجب نبود، چون او فقير بود، پس چرا انگشتر خود را به آن فقير داد؟ لطفا در مورد چرنديات اينها، پاسخهايي را بدهيد. جواب: ما قول ميدهيم به بينندگان عزيز که در رابطه با اين آيه، مفصل بحث کنيم و در مورد شبهاتي که ابنتيميه، محمد بن عبد الوهاب، دهلوي و قاضي عبد الجبار معتزلي به اين آيه دارند، ان شاء الله صحبت خواهيم کرد. اما خلاصه سخن اينکه علماي بزرگ اهل سنت مانند عضد الدين ايجي - بنيانگذار علم کلام اهل سنت و متوفاي 756 - نقل ميکند: و أجمع ائمة التفسير أن المراد علي. تمام پيشوايان علم تفسير، اجماع دارند که مراد از آيه 55 سوره مائده، علي است. المواقف للإيجي، ج 3، ص601 - شرح المواقف للتفتازاني، ج5، ص170 جالب اينکه آقاي آلوسي سلفي - و مدافع وهابيت - ميگويد: غالب الأخباريين علي أن هذه الآية نزلت في علي کرم الله وجهه. غالب اخباريين بر اين عقيده هستند که اين آيه درباره علي نازل شده است. تفسير روح المعاني، ج6، ص167 آقاياني که ميگويند صيغه جمع است، درباره آيه مباهله که ميگويد: وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ سوره آل عمران/آيه61 آيا نِسَاءَنَا، جمع نيست؟ همه گفتهاند که مراد از اين کلمه، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است. آيا أَنْفُسَنَا، جمع نيست؟ همه مفسرين گفتهاند که مراد از اين کلمه، علي بن أبي طالب (عليه السلام) است. مرحوم علامه اميني (ره) در کتاب گرانسنگ الغدير، نزديک به 40 آيه در قرآن آورده که خداوند، صيغه جمع آورده و فرد را اراده کرده است. قضيه زکات هم در اينجا، اعم از زکات مستحب و واجب است و مضافا که شايد اميرالمؤمنين (عليه السلام) از غنائمي که به دست آورده بود و سهميهاي که داشت، زکات بر او واجب بوده و هيچ اشکالي هم ندارد. روايات متعددي از بزرگان اهل سنت در اين زمينه آمده است که: بعد از اين که اميرالمؤمنين (عليه السلام) انگشتر خود را در رکوع به سائل داد، اين آيه شريفه نازل شد: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ سوره مائده/آيه55 ان شاء الله ما قول ميدهيم به دوستان عزيز، به حول و قوه الهي، يک شب درباره همين آيه صحبت کنيم و به تعبير شيخ طوسي (ره): يکي از قويترين ادله ما بر امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام)، همين آيه است. * * * * * * * سوال: آقاي قزويني براي رد کردن نظرات اهل سنت که اين همه آب و تاب ميدهند و آدرس ميدهند، چرا در مورد ازدواج عمر رضي الله عنه با ام کلثوم زود ميگذرد؟ شما که ميفرماييد بايد صدق در کلاممان باشد، آيا شما تقيه نميکنيد؟ جواب: امام صادق (عليه السلام) در اين مورد ميفرمايد: إن ذلک فرج غصبناه. اين ازدواجي بود که به زور، حضرت ام کلثوم را از حضرت علي (عليه السلام) گرفتند. الكافي للشيخ الكليني، ج5، ص346 همچنين امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: لما خطب إليه، قال له أمير المؤمنين: إنها صبية، قال: فلقى العباس، فقال له: مالي أبي بأس؟ قال: و ما ذاك؟ قال: خطبت إلى إبن أخيك فردني، أما و الله! ... ، لأقيمن عليه شاهدين بأنه سرق و لأقطعن يمينه. خليفه دوم آمد أم کلثوم را از اميرالمؤمنين خواستگاري کرد. اميرالمؤمنين فرمود: دختر من کوچک است. خليفه دوم رفت در کوچه و عباس ـ عموي پيامبر ـ را ديد و گفت: من رفتم نزد علي و دخترش را خواستگاري کردم و او دخترش را به من نداد. قسم به خدا! دو نفر شاهد دروغين درست ميکنم که علي دزدي کرده است و دست او را قطع ميکنم. الكافي للشيخ الكليني، ج5، ص346 هر دو روايت از ديدگاه ما صحيح است. همچنين آقاي طبراني و جناب آقاي هيثمي - از علماي بزرگ اهل سنت - نقل ميکنند: از حضرت علي (عليه السلام) سوال کردند که چرا دختر به خليفه دوم دادي؟ حضرت فرمود: درة عمر أحرجته إلى ما ترى. خشونت و زور و بد اخلاقي عمر باعث شد که من دختر به او دادم. المعجم الكبير للطبراني، ج3، ص45 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج4، ص271 - طبقات الکبري لإبن سعد، ج8، ص463 يعني مجبور بودم و دل بخواهي نبوده است. برادر عزيز! از اين که شما مؤدبانه سوال مطرح کرديد و اعتراض کرديد که ما نسبت به تقيه و مسائل ديگر، صفحه و جلد را کنار هم ميگذاريم، بزرگواري کنيد و اين دو را هم از کتابهاي اهل سنت بخوانيد و مطالعه بفرمائيد. اگر جواب ندادم و رد شدم، به اين دليل است که قبلا جواب آن را مفصّل دادهايم. آقايان اهل سنت اين قضايا را آوردهاند و مطالبي را در آنجا مطرح کردهاند که نسبت دادن آن به جناب خليفه دوم، يک نسبت نادرستي است. شما کتابهاي معتبر اهل سنت را مطالعه کن که نقل ميکنند: وقتي اين دختر رفت نزد عمر، قبل از اينکه عقد کنند، - ما پناه مي بريم به خدا - آقاي خليفه دوم دست زد به ساق پاي أم کلثوم و أم کلثوم عصباني شد و گفت: لو لا أنک أمير المؤمنين لکسرت أنفک. اگر تو خليفه نبودي، با اين مشت - کوچکم -، دماغت را خرد ميکردم. الإصابة لابن حجر عسقلاني، ج8، ص465، شماره 12237 - الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1955 - تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج19، ص483 - أسد الغابة لإبن الأثير، ج5، ص614 - سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص501 - تاريخ بغداد للخطيب بغدادي، ج6، ص182 - عمدة القاري للعيني، ج14، ص168 - شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج12، ص106 - تاريخ الإسلام للذهبي، ج4، ص138 - الوافي بالوفيات للصفدي، ج24، ص272 - إمتاع الأسماع للمقريزي، ج5، ص369 - ذخائر العقبى لإحمد بن عبد الله الطبري، ص168 خطيب بغدادي از قول ام کلثوم ميگويد: من رفتم پيش عمر، عمر بدون اينکه عقدي صورت بگيرد، مرا بوسيد. اين مطالب زشت و واهي در کتابهاي شما آمده است. حتي کار به جايي رسيده است که آقاي سبط ابن جوزي وقتي به اين قضيه ميرسد، شروع ميکند به اعتراض کردن به جدش آقاي ابن جوزي در منتظم و ديگر علماء و ميگويد: اين مطالبي که نقل کردند که عمر دست زد به ساق پاي ام کلثوم و او را گرفت و بوسيد: لو كانت أمة لما فعل بها هذا، ثم بإجماع المسلمين لا يجوز لمس الأجنبية، فكيف ينسب عمر إلى هذا؟ اگر ام کلثوم کنيز هم بود، حرام بود قبل از آن که انسان آن را بخرد، دست به او بزند. به اجماع مسلمانان، دست زدن به بدن زن اجنبي، جايز نيست، پس چرا اين قضايا را نسبت به خليفه دوم مطرح ميکنند؟ تذکرة الخواص لسبط ابن جوزي، ص321 اگر اين برادر عزيز، از اين آدرسهايي که من دادم، راضي نشدند، بزرگواري کنند و هفته آينده بيايند روس خط تماس تا من چند مصدر ديگر در اين زمينه عرض کنم. * * * * * * * سوال: آقاي قزويني که ميفرمايد ما آماده بحث و مناظره هستيم، يک کانالي ادعا ميکند که با آنها بحث کنيد. برويد با آنها بحث کنيد تا از رو بروند يا اينکه آقاي قزويني شکست بخورد. جواب: ما در همان شبکه با آن آقا، مناظرهاي داشتيم و آن مناظره هم موجود است و ايشان هم در شبکه سلام با ما مناظره کرد و فرداي آن، در آن شبکه مستهجن، شروع کرد به فحاشي کردن و جسارت کردن و اهانت کردن به مقدسات شيعه و يک آدم بد دهن و وقيحي است و يک آدمي که الفباي معرفت و انسانيت را ندارد، لياقت مناظره کردن را ندارد. بعد از مناظره در همان شبکه آقايان اهل سنت هم گفتند: آقاي فلان زاده، تو که بلد نبودي دفاع کني، چرا رفتي با آقاي قزويني مناظره کردي و آبروي ما را بردي؟ حتي برخي ايشان را مسخره ميکردند و ميگفتند: تو چه جرأتي داشتي که رفتي با قزويني مناظره کردي! تمام اين مناظرات ضبط شده و موجود است و اگر لازم باشد، در شبکه سلام پخش خواهد شد. ما آماده مناظره هستيم، ولي نه با کسي که جز فحش دادن و جز جسارت کردن و به کار بردن عبارات وقيح نسبت به مقدسات شيعه، پدر و مادر او چيزي به او ياد ندادهاند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: عبدالله -
تاريخ: 24 خرداد 88 - 00:00:00
القائل بمذهب السنة يقول: لكل نبيّ وصيّ و لأشرف الأنبياء لم يكن؟! لكل مسلم وصيّة و لأول المسلمين لم يكن؟! لكل شيخ تشييع جنازة و لرسول الله لم يكن؟! لمن خاف في الغار خلافة و لحيدر الكرار لم يكن؟! لكل امرءٍ مال يورّثه و لمن اصطفاه الله لم يكن؟! لكل أهل بيت عزّ حرمة و لأهل بيت النبوة لم يكن؟! قال الله «تبت يدا أبي لهب» و تب ???? لم يكن؟! كل نفس في الإسلام محترم و نفس سبط النبي لم يكن؟! لتابوت موسي كرامة و لأولاد نبي الأعظم لم يكن؟! لنوير أوقده الناس حراسة و لنور أوقده الله لم يكن؟! و يزعم للهواءِ كرّ و رجعة و لمن راد الله يرث الأرض لم يكن؟! |
2 |
نام و نام خانوادگي: وحيد -
تاريخ: 15 مهر 88 - 00:00:00
اگر شما راست هستيد و راست ميگوييد چرا از علماي اهل سنت دعوت نميكنيد كه با هم در جمع مسلمين مذاكر كنيد كه مردم هم بفهمند شما راست ميگيد يا اهل سنت در يكي از شبكه هاي ملي برنامه بذاريد بعد نظر خود را بگيد نه در اينترنت بي صدا براي خود صحبت كنيد جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- مناظرات مطرح شده در اين سايت ، بي سر و صدا و اينترنتي نيست ! بهتر است يكبار ديگر مراجعهاي به اين بخش داشته باشيد تا بدانيد بسياري از مناظرات ، در شبكههاي معروف ماهوارهاي صورت گرفته است . 2- وقتي فايل صوتي و تصويري مناظره موجود است ، و در مناظره عالم سني شكست سختي خوردهاست ، اتفاقا به نفع شما بوده است كه مناظره بر فرض صحت مدعاي شما علني نشود ! 3- وقتي در شبكه سيماي جمهوري اسلامي ، مستبصرين گرانقدر عصام العماد و تيجاني تنها اين مطلب را گفتند كه ما سني بودهايم و شيعه شديم ، صدا و سيما را متهم به مبارزه با اهل سنت كرديد ! واي به حال روزي كه مناظرهاي برگزار شود و اهل سنت شكست بخورند ! موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
3 |
نام و نام خانوادگي: سيامند خليلي -
تاريخ: 09 آذر 88 - 00:00:00
متن خوبي بود من وقعا استفاده كردم فقط اي كاش فرهنگسازي مي شد كه هر دو گروه شيعه و سني سوالات خودشون رو با رعايت نزاكت مطرح مي كردند و جواب خودشون رو مي گرفتند. |
4 |
نام و نام خانوادگي: مريم -
تاريخ: 24 شهريور 90 - 18:56:47
سلام. نهايت استفاده رو بردم . چون در مناظره با سني مذهبان هستيم بسيار از اين مطالب استفاده ميکنيم و گاها خود من صحيح بخاري را خوانده و مطالب جديدي پيدا ميکنم . واقعا چيزي براي گفتن ندارند چون جوابها کاملا از کتب خودشون ارائه شدند . باز هم يک دنيا ممنون |
5 |
نام و نام خانوادگي: رحيم توکيه -
تاريخ: 05 آذر 90 - 13:11:19
با سلام اقاي قزويني ايا به جاي استفاده از روايات كه با قران مطابقت دارند چرا استفاده نمي كنيد .در مورد وضو كه اختلاف داريم مسح را توجيه كنيد.إن ذلک فرج غصبناه اين و روايت دومي اصلا با انچيزي كه از امامت شنيديم كلا فرق مي كند يعني اما م علي از ترس انسان مجبور شده دختر خود را به عمر بدهديا امامي كه دنيا او را بعنوان وصي ومولا ميشناسند باين امامي كه شما مي گوييد فرق مي كند.شما هم نظر بديد شايد اين به سياست وديگر مسائل ربطي ندارد وازدواج يك سنت خدايي است كه هركي دين او را قبول كرديد منظور مسلمان باشد به او زن بدهيد كه در ان زمان يك چيز متداول براي از بين بردن كدورت از او زن ميگرفتن تا كدورت رفع شود.واينتصور را از ذهن مردم دور كنيد كه بعد از پيامبر همش جنگ وجدال بوده وامام علي به عنوان وزير در اختيار مسلمانان خدمت كرد چه در زمان عمر وابوبكر واز صحنه سياسي اسلام خارج نشدو بين انها عدم تفاهم بود ولي فهر وچيزاي امروزي نبود پس اگر مسلمانان امروز كتابهاي خود را در اختيار ديگري قرار بدهند و منصفانه روايات را تصحيح كنيم وما در اول بايد هر روايت را با قران تطبيق كنيم و ژيگير يك امت واحد باشيم و مسلمانان را مسلمان بخوانيم نه شيعه ونه سني وما در اصل كلا سنت پيامبر را در پي گرفتيم.راستي در مورد خيلي روايات از كتاب كافي مثلا اينكه حضرت فاطمه يك كتاب در دست ئارئ كه دوازده امام از فرزندانش در ان نوشته است اين كه با عقل جور در نمي ياد خواهشن توضيح دهيد.خودم هم محب اهل بيت هستم وجعفري مذهب هستم اين از اين بابت كه اگر موضوع گفته شده مورد خوشايند ذكر كردم به انها نسبت ندهيد جواب نظر: با سلام موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
6 |
نام و نام خانوادگي: ابوالقاسم طهراني -
تاريخ: 26 مرداد 91 - 13:58:00
باسلام من ازبيانات جنابعالي نسبت به ازدواج حضرت ام كلثوم باعمرقانع نشدم لطفا شفاف ترومستندتربيان فرماييد |