* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ *
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½
  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ |  ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½
تاريخ: 27 فروردين 1388 تعداد بازديد: 5561 
افسانه عبد الله بن سبأ 02
 پخش صوت  پخش صوت
   دان لود   دان لود 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: افسانه عبد الله بن سبأ 02

شبكه سلام : 27 / 01 / 88

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آقاي ياسيني

لطفا قبل از شروع بحث، مقدمه‌اي را بيان بفرمائيد.

استاد حسيني قزويني

در اين يکي دو هفته اخير، در يکي از ماهواره‌هاي وابسته به وهابيت، تبليغات گسترده‌اي عليه فرهنگ شيعه صورت گرفته است و هجمه‌هاي سنگيني انجام مي‌دهند به خيال اين که با اين کارشان بتوانند فرهنگ نوراني اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) را در عرصه بين الملل زير سوال ببرند. در شبکه المستقله که از روز اول، وابسته به وهابيت بود و تلاش براي ايجاد فتنه عليه شيعه بود، در اين دو ماه اخير، فتنه‌گري عليه شيعه را به اوج رساند. با اين که از خود بنده، چندين بار دعوت به مناظره کردند، ما هم پاسخ منفي داديم و گفتيم در يک شبکه‌اي که مرکز ايجاد فتنه و اختلاف ميان مسلمانان است، حاضر نيستيم وارد شويم. ما بحث مناظره را با شخصيت‌هاي بزرگ وهابيت، همانند مفتي اعظم و اساتيد دانشگاه‌ها و حوزه‌هاي علميه آنها انجام مي‌دهيم؛ ولي با يک فردي که خود اهل سنت مي‌گويند، او يک ديوانه است و کار او، جز فحاشي چيز ديگري به شيعه نيست و گويا پدر و مادرش، غير از ناسزا گفتن و فحاشي کردن، چيز ديگري به او ياد نداده‌اند، به نظر ما با اين‌چنين فردي وارد مناظره شدن، توهين به اسلام است، نه توهين به تشيع و خود ما.

بعضي از مولوي‌هاي اهل سنت، وقتي گاهي در شبکه سلام، کوچک‌ترين تعريضي نسبت به صحابه انجام مي‌گرفت، در خطبه‌هاي نماز جمعه، آن همه سر و صدا ايجاد مي‌کردند و عليه شبکه سلام، شايعه‌پراکني مي‌کردند و متهم به ايجاد تفرقه مي‌کردند. ولي من نمي‌دانم چرا اين آقايان در اين دو ماه اخير که در بعضي از شبکه‌ها، منصوبين اين آقايان، رکيک‌ترين فحاشي‌ها و وقيح‌ترين عبارات را نسبت به ائمه (عليهم السلام) و اهل بيت (عليهم السلام) و آقا حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) به کار مي برند و نسبت به مراجع عظام تقليد شيعه، لعن و ناسزا مي‌گويند، چرا ساکت نشسته‌اند و چرا سخن بر نمي‌آوردند؟ چرا با اين وضع موجود، هيچ عکس‌العملي نشان نمي‌دهند؟ نباشد خداي ناکرده، خط اول را اينها براي اين فرد ديوانه ترسيم کرده‌اند؟ ما دوست داريم که عزيزان مولوي‌ها و ماموستاها، به ويژه مولوي عبد الحميدي که در برابر شبکه سلام، برخورد تندي دارند، در برابر اين فحاشي‌ها و اهانت‌هاي اين فرد ديوانه، موضع‌گيري کنند و آنچه که شعار مي‌دهند که طالب وحدت ميان امت اسلامي هستيم و از هرگونه تفرقه و اختلاف، اجتناب مي‌کنيم، ايشان هم اظهار نظر بکنند.

خيلي از عزيزان در داخل کشور و خارج از کشور، به کرات به ما تلفن کرده‌اند و ايميل زده‌اند که در برابر اين تهاجم وهابيت، برنامه‌ريزي‌هايي انجام شود و براي بعضي از دانشجويان و اساتيد دانشگاه‌ها و طلبه‌ها، دوره‌هاي ويژه‌اي بگذارند تا بتوانند براي پاسخ‌گويي به شبهات وهابيت که امروز به صورت ناجوانمردانه عليه شيعه وارد عمل مي‌شوند، مقتدرانه پاسخ بدهند.

ما به همه بينندگان عزيز و دانشجويان و اساتيد دانشگاه‌ها و طلاب و اساتيد حوزه‌هاي علميه داخل و خارج از کشور مژده مي‌دهيم که در آينده‌اي نزديک، از همين شبکه سلام و سايت‌مان، برنامه‌هاي آشنايي با مباني فرهنگ شيعه و پاسخگويي به شبهات از طريق اينترنت و آنلاين را براي جوانان‌مان اعلام خواهيم کرد و پس از گذراندن دوره‌ها، برنامه‌هاي تخصصي را براي افرادي که شناخت روي آنان داريم، خواهيم گذاشت و کساني که در امتحانات موفق شوند، هداياي خوبي از قبيل هزينه حج عمره و عتبات عاليات و مشهد مقدس براي عزيزان داخل و خارج کشور خواهيم داد.

در جلسه اول، يکي از اساسي‌ترين شبهاتي که وهابيت، امروز به عنوان حربه عليه شيعه استفاده مي‌کنند، تحت عنوان اسطوره و افسانه عبد الله بن سبأ، مطالبي را به بينندگان عزيز تقديم کرديم و اشاره کرديم که عبد الله بن سبأ، اسطوره و افسانه‌اي بيش نيست. کساني که اين افسانه را ساخته‌اند، براي اين بود که درگيري‌هايي که ميان کِبار صحابه اتفاق افتاده، توسط فردي به نام عبد الله بن سبأ که يهودي تازه مسلمان شده بود، توجيه کنند. همين آقايان درباره اسلام آوردن عبد الله بن سبأ، اختلاف دارند که چه زماني و در کجا اسلام آورد و چه کارهايي کرد.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

برخي از علماء شيعه، منکر اصل وجود عبد الله بن سبأ هستند. در اين مورد توضيح دهيد.

استاد حسيني قزويني

تعداد زيادي از استوانه‌هاي علمي شيعه و شخصيت‌هاي برجسته، او را انکار کرده‌اند و معتقدند که افسانه است و ساخته و پرداخته دودمان بني‌أميه و عمّال آنهاست. مرحوم کاشف الغطاء (ره) صراحتا مي‌گويد:

أحاديث خرافة وضعها القصاصون و أرباب السمر و المجون.

احاديث مربوط به عبد الله بن سبأ، خرافي است و قصه‌گويان و کساني که به شب‌نشيني مي‌روند و بذله‌گو هستند، اين داستان را بافته‌اند.

أصل الشيعة و أصولها للشيخ كاشف الغطاء، ص181

علامه عسگري (ره) کتاب مفصلي در اين زمينه دارد و اخيرا در 2 جلد چاپ شده و دلائل و شواهد و قرائني را که نشان‌گر ساختگي بودن داستان عبد الله بن سبأ است، بيان کرده است.

مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي (قدس الله نفسه الزکية) ـ که اکثر فقهاء و مراجع امروز شيعه، افتخار شاگردي اين بزرگوار را داشته‌اند، ـ در معجم رجال الحديث مي‌گويد:

إن أسطورة عبد الله بن سبأ و قصص مشاغباته الهائلة موضوعة مختلقة اختلقها سيف بن عمر الوضاع الكذاب.

اين داستان، ساخته و پرداخته فردي است حديث‌ساز و کذاب به نام سيف بن عمر.

معجم رجال الحديث للسيد الخوئي، ج11، ص207

ايشان اشاره مي‌کند که اين قضيه توسط علامه عسگري (ره) بررسي شده و هر کس دوست دارد تحقيقات مفصلي را ببيند، به کتاب ايشان مراجعه کند.

علامه طباطبائي (ره) در کتاب الميزان مي‌گويد:

قضيه عبد الله بن سبأ، از داستان‌هاي ساختگي و از خرافات تاريخ است.

تفسير الميزان للسيد الطباطبائي، ج9، ص260

علامه محمد جواد مغنيه ـ که از شخصيت‌هاي برجسته لبنان بود و بنده هم چند صباحي، افتخار شاگردي اين بزرگوار را داشتم، ـ در کتاب عبد الله بن سبأ و أساطير أخري، جلد 1، صفحه 12 در اين زمينه بحث کرده است.

جناب آقاي دکتر علي الوردي در کتابي به نام وعاظ السلاطين، صفحه 90 تا 112، مفصل بيان کرده که قضيه عبد الله بن سبأ، از بافته‌هاي تاريخ و از شگفتي‌هاي دوران بني‌أميه است.

جناب عبد الله فياض ـ از دانشمندان شيعي ـ در کتاب تاريخ الإمامية، صفحه 95، در اين زمينه سخن گفته است و مي‌نويسد:

اين قضيه، به مطالب خيالي و بافته‌هاي ذهني، نزديک‌تر است تا حقائق خارجي.

من به همين چند نفر از علماء شيعه که منکر قضيه عبد الله بن سبأ هستند، اکتفاء مي‌کنم.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

آيا از علماء اهل سنت هم کساني هستند که منکر قضيه عبد الله بن سبأ باشند؟

استاد حسيني قزويني

در ميان علماء اهل سنت، افرادي هستند که منکر اين قضيه هستند.

جناب دکتر طه حسين ـ از شخصيت‌هاي برجسته معاصر اهل سنت ـ صراحت دارد که عبد الله بن سبأ را دشمنان شيعه ساخته‌اند و هدف‌شان زير سوال بردن فرهنگ شيعه بوده است:

أراد خصوم الشيعة أن يدخلوا في أصول هذا المذهب عنصرا يهوديا إمعانا في الكيد لهم و النيل منهم.

دشمنان شيعه، تلاش کردند فردي را به نام عبد الله بن سبأ از تبار يهود بسازند تا بتوانند به اهدافي که عليه شيعه دارند، برسند.

الفتنة الكبرى للدكتر طه حسين، ج2، ص98، طبعة دار المعارف بمصر، عام 1953 ميلادي

دکتر علي نشّار ـ از مفکّرين اسلامي و استاد فلسفه اسلامي ـ در کتاب نشأة الفکر الفلسفي في الإسلام، جلد2، صفحه39 مي‌گويد:

قضيه عبد الله بن سبأ، ساختگي و از بافته‌هاي تاريخ است. عبد الله بن سبأ که در تاريخ از او نام برده شده و فتنه‌هاي قتل عثمان و جنگ جمل به او نسبت داده شده، همان عمار بن ياسر است که از او به عبد الله بن سبأ تعبير شده است.

جناب دکتر حامد داود حفني ـ از اساتيد بزرگوار مصر است و در دانشکده زبان ادبيات عليا در قاهره، به مقام دکترا رسيده ـ در مقدمه کتاب علامه عسگري، جلد1، صفحه17، به ساختگي بودن اين قضيه اعتراف مي‌کند.

جناب دکتر محمد کامل حسين ـ طبيب و عالم و فيلسوف مصري ـ در کتاب أدب مصر الفاطمية، صفحه7، از اسطوره و خيالي بودن داستان عبد الله بن سبأ مي‌گويد.

دکتر عبد العزيز الهلابي ـ استاد دانشگاه ملک سعود در رياض در رشته تاريخ ـ مي‌گويد:

خلاصه سخن اين که عبد الله بن سبأ:

شخصية وهمية لم يكن لها وجود.

شخصيتي خيالي است که وجود خارجي ندارد و اگر وجود خارجي داشته باشد، اين قضايايي که به او نسبت مي‌دهند، دروغ و جعلي و ساختگي است.

دراسة للرواياة التاريخية عن دوره في الفتنة، ص73

جناب دکتر سهيل زکار، محقق کتاب المنتظم ابن جوزي، در همين کتاب، در رابطه با ساختگي بودن عبد الله بن سبأ سخن گفته است.

اينها از شخصيت‌هاي برجسته اهل سنت بودند که معتقد به ساختگي و جعلي بودن داستان عبد الله بن سبأ هستند.

البته اين نکته را هم اشاره کنم که نظر بنده با بيش از 500 ساعت مطالعه در اين زمينه اين است:

وجود فردي به نام عبد الله بن سبأ، غير قابل انکار است و نسبت به امير المؤمنين (عليه السلام) غلوّ کرده و در روايات شيعه، از او به غالي و غلوّگر تعبير شده و مطرود امير المؤمنين (عليه السلام) بوده است و از ائمه (عليهم السلام) روايات متعددي در لعن او داريم. ولي اين که آقاي طبري و بزرگان وهابي مانند ابن‌تيميه و ديگران، تأسيس مذهب شيعه را به عبد الله بن سبأ نسبت مي‌دهند، حرفي بي‌پايه و اساس است و اين سخن را جز ياوه، چيز ديگري نمي‌دانيم. اين که قضيه قتل عثمان و فتنه جنگ جمل و غيره را به عبد الله بن سبأ نسبت مي‌دهند، از دروغ‌هاي تاريخ است که حتي هيچ دليل ضعيفي هم براي درست بودن و صداقت اين قضيه در کتب معتبر اهل سنت و شيعه نمي‌بينيم.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

اولين کسي که اين اسطوره عبد الله بن سبأ را درست کرد و نقل کرد، چه کسي بود؟

استاد حسيني قزويني

اين سوالي است که اغلب جوانان و رفقاي حوزوي هم از ما مي‌پرسند که اين قضيه عبد الله بن سبأ از کجا وارد تاريخ شده است؟ اين قضيه که آيا وجود دارد يا نه، يک بحث است و اين افسانه‌هايي که به او نسبت مي‌دهند، يک بحث ديگري است. اين آقايان اهل سنت و وهابي‌هايي که مي‌خواهند سوال کنند، موضع‌گيري ما را خوب دقت کنند و با توجه به موضع‌گيري ما، حرف‌شان را بزنند. بله، در رجال کشي و خصال شيخ صدوق (ره) روايتي آمده است، اما آيا آمدن اين روايت، نشان‌گر اين است که تأسيس مذهب شيعه و قتل عثمان و جنايات ديگر مربوط به عبد الله بن سبأ است؟

در پاسخ به اين سوال، بايد با صراحت عرض کنم و از همه شنوندگان عزيز و انديشمندان اهل سنت و وهابيت، تقاضا مي‌کنم عباراتي را که من عرض مي‌کنم، کوچکترين دليل بر خلاف آن ارائه بدهند:

اولين کسي که داستان عبد الله بن سبأ را ساخته، آقاي طبري بوده از قول فردي به نام سيف بن عمر، متوفاي 170 هجري.

تاريخ الطبري، ج3، ص378

بعد از طبري هم هر کس آمد، از طبري گرفته است. آقاي ابن أثير نويسنده الکامل في التاريخ ـ متوفاي 630 هجري ـ اين قضيه را از طبري نقل مي‌کند و در ابتداء مي‌گويد:

فابتدأت بالتاريخ الكبير الذي صنّفه الإمام أبو جعفر الطبري إذ هو الكتاب المعول عند الكافة عليه.

من در اين کتاب، آغاز مي‌کنم به سخنان امام و پيشوا طبري، زيرا کتاب او مورد اعتماد است نزد همه ما اهل سنت.

الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج1، ص3

ابن کثير دمشقي ـ متوفاي 774 هجري - در البداية و النهاية قضايا را از طبري نقل مي‌کند و در آخرش مي‌گويد:

هذا ملخص ما ذكره أبو جعفر بن جرير.

البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص275

آقاي ابن خلدون ـ متوفاي 808 هجري ـ قضيه را از طبري نقل مي‌کند و مي‌گويد:

هذا أمر الحمل، ملخص من کتاب أبي جعفر الطبري.

تاريخ ابن خلدون لإبن خلدون، ج2، بخش2، ص166

متأخرين مانند محمد رشيد رضا در کتاب السنة و الشيعة از طبري نقل مي‌کند.

السنة و الشيعة، ص4 و 6 و 45 و 49 و 103

آقاي احمد امين مصري در کتاب فجر الإسلام، مطالبش را مستند به طبري مي‌کند.

فريد وجدي ـ نويسنده دائرة المعارف و متوفاي 1370 هجري ـ مطالبش را مستند به طبري مي‌کند.

حسن ابراهيم حسن در تاريخ الإسلام السياسي، صفحه 347 از طبري نقل مي‌کند.

تمام کساني که افسانه و اسطوره عبد الله بن سبأ را ـ که به عنوان موسس مذهب شيعه و عامل فتنه عثمان و فتنه جنگ جمل ـ نقل کرده‌اند، به تاريخ طبري برمي‌گردد و طبري هم فقط از سيف بن عمر نقل مي‌کند، نه از کسي ديگر. اگر کساني، خلاف اين مطلب، مطلبي دارند، محبت کنند در اختيار ما قرار بدهند و يقين کنند که در جلسات بعدي، عين مطالب آنها را بازگو خواهيم کرد.

* * * * * * *

آقاي ياسيني

اشکال اساسي که بر افسانه عبد الله بن سبأ وارد است را براي بينندگان ما توضيح بدهيد.

استاد حسيني قزويني

به نظر من 3 اشکال اساسي بر اين افسانه وجود دارد. من از آقاياني که اين افسانه را ساخته‌اند و اين داستان را بافته‌اند و مي‌گويند مذهب شيعه و داستان قتل عثمان و غيره، مرتبط به عبد الله بن سبأ است، تقاضا دارم که به اين اشکالات بنده توجه کنند. اگر مطلبي در نقض يا مناقشه مطالب ما بود، ارائه بدهند و يقين دارم که نمي‌توانند.

 

اشکال اول:

تمام اين داستان، به طبري مي‌رسد و طبري هم از فردي به نام سيف بن عمر نقل مي‌کند. سيف بن عمر از ديدگاه اهل سنت، فردي است ضعيف و سازنده حديث و متهم به زنديق و ملحد و بي‌ديني است. يحيي بن معين در تاريخش مي‌گويد:

سيف بن عمر ضعيف.

تاريخ ابن معين ليحيى بن معين، ج1، ص336

آقاي نسائي در کتاب الضعفاء مي‌گويد:

ضعيف.

كتاب الضعفاء و المتروكين للنسائي، ص187

عقيلي و رازي و ابن حبّان صراحت دارند:

أتهم بالزندقة، کان يضع الحديث.

متهم به زندقه است و کار او، جعل حديث بوده است.

كتاب المجروحين لإبن حبان، ج1، ص345 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج11، ص162

ابو نُعيم اصفهاني مي‌گويد:

متهم في دينه، مرمي بالزندقة، ساقط الحديث لا شئ.

از نظر دين، متهم است و به طرف زندقه و بي‌ديني کشيده شده و رواياتش ساقط است.

كتاب الضعفاء لأبو نعيم الأصبهاني، ص91

آقاي مزي در تهذيب الکمال همين تعابير را از بزرگان نقل مي‌کند.

تهذيب الکمال للمزي، ج12، ص326

آقاي ذهبي در ميزان الإعتدال همين مطلب را نقل مي‌کند.

ميزان الاعتدال للذهبي، ج2، ص255

ابن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب همين مطلب را نقل مي‌کند و مي‌گويد:

و قال الحاکم اتهم بالزندقه و هو في الرواية ساقط.

سيف بن عمر متهم به زنديق است و روايات او از درجه اعتبار ساقط است.

تهذيب التهذيب لإبن حجر، ج4، ص260

 

اشکال دوم:

آقايان آمدند ابرو درست کنند، ولي زدند چشم را هم خراب کردند. بي خبر از اين که اين آقاياني که بحث عبد الله بن سبأ را ساخته‌اند، در حقيقت، عدالت و مرجعيت علمي صحابه را ـ که اساس مباني فکري اهل سنت است ـ زير سوال برده‌اند. مثلا همين آقاي طبري از سيف بن عمر نقل مي‌کند که او به منطقه شام و مصر و جاهاي ديگر رفت و عليه عثمان شايعه‌پراکني کرد و بحث خلافت و وصايت حضرت علي (عليه السلام) را مطرح کرد و بعضي از صحابه، همانند ابوذر و عمار و افراد ديگر، تحت تأثير فتنه‌هاي آقاي سيف بن عمر قرار گرفتند.

ما از اهل سنت سوال مي‌کنيم:

اين صحابه‌اي که يک عمر پاي منبر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بزرگ شده‌اند و شخصيتي مانند عمار بن ياسر که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره او فرمود:

عمار ياسر ملئ ايمانا إلي مشاشه.

سراسر وجود عمار بن ياسر، مملو است از ايمان به خدا.

سنن ابن ماجة، ج1، ص52 ـ سنن النسائي، ج8، ص111 ـ فضائل الصحابة للنسائي، ص50 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص392 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص295

و شخصيتي مانند ابوذر که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره او فرمود:

ما أظلت الخضراء و لا أقلت الغبراء أصدق من أبي ذر.

در زير آسمان کبود، راستگوتر از ابوذر وجود ندارد.

مسند احمد، ج2، ص163 ـ سنن الترمذي، ج5، ص334 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص342

آقاي طبري در تاريخش مي‌گويد:

اين دو صحابه جليل القدر، تحت تأثير تبليغات سيف بن عمر قرار گرفتند و بحث وصايت علي و توطئه عليه عثمان و قضاياي ديگر را ايجاد کردند.

تاريخ الطبري، ج3، ص379

جالب اين که آقاي احمد امين مصري در کتاب فجر الإسلام مي‌گويد:

أن أبا ذر تلقى فكرة الاشتراكية من ذلك اليهودي و هو تلقى هذه الفكرة من مزدكيي العراق أو اليمن.

ابوذر، تفکر اشتراکي و سوسياليستي را از اين يهودي فرا گرفت و آن يهودي از اديان ساخته مزدکي عراق و يمن فرا گرفت.

من از آقايان اهل سنت سوال مي‌کنم:

اگر يکي از علماء شيعه، اين‌چنين جسارت وقيحانه به يکي از صحابه بکند، شما چه مي‌کنيد؟ آيا اين، اهانت به ابوذر و عمار نيست؟!

اگر روايات سيف بن عمر را قبول دارند و او را موسس فرهنگ شيعه مي‌دانند، همين آقاي سيف بن عمر، عدالت صحابه را زير سوال مي‌برد. وقتي ابوذر و عمار، تحت تأثير تفکر سوسياليتي و بي‌ديني و ضد اسلامي و ضد قرآني عبد الله بن سبأ قرار بگيرند، از ديگر صحابه چه انتظاري داريد؟! آيا اين صحابه، مي‌توانند صلاحيت مرجعيت علمي براي مسلمين داشته باشند؟

آقاي طبري از قول سيف بن عمر مي‌گويد که قتل عثمان، منتسب است به افرادي همانند ابوذر و عمار عبد الرحمن بن عُدِيْس و کَنانة بن بشر و عمرو بن حمق خزاعي.

تاريخ الطبري، ج3، ص376 ـ الطبقات الکبري لإبن سعد، ج3، ص71 ـ أسد الغابة لإبن الأثير الجزري، ج3، ص309

من از اهل سنت و وهابيت که اين قضيه را با آب و تاب نقل مي‌کنند سوال دارم:

آيا عمرو بن حمق خزاعي از أجلاي صحابه است يا خير؟

نقل مي‌کنند که عمرو بن حمق خزاعي از کساني بود که در حجة الوداع اسلام آورد و جزء صحابه جليل القدر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود.

أسد الغابة لإبن الأثير الجزري، ج4، ص100 - الاستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1173

آقاي عبد الرحمن بن عُدِيْس:

ممن بايع تحت الشجرة و شهد بيعة الرضوان.

آقايان اهل سنت به آيه شجره استدلال مي‌کنند بر عدالت تمام صحابه.

خب، آقاي ابن عديس، جزء بيعت رضوان است و ايشان صراحت دارد بر اين که:

أعان علي قتل عثمان.

شما چه حوابي داريد؟

کنانة بن بشر که ابن حجر مي‌گويد:

آقاي کنانه از اصحاب پيامبر اکرم (صلي الله عليه و سلم) بوده است.

الإصابة لإبن حجر عسقلاني، ج5، ص486

همين آقاي طبري که داستان‌هايي را عليه شيعه مي‌بافد، اين داستان را هم سرائيده که اين افراد، تحت تأثير عبد الله بن سبأ قرار گرفتند و در قتل عثمان سهيم بودند.

ابن‌تيميه از يک طرف مي‌گويد:

اساس مذهب شيعه به عبد الله بن سبأ برمي‌گردد

و از آن طرف هم مي‌گويد:

کساني که عثمان را کشتند، جزء مفسدين في الأرض و از اوباش قبائل بودند.

آيا اين، اهانت به صحابه نيست؟ آيا اهانت به عبد الرحمن بن عديس و عمرو بن حمق خزاعي و کنانة بن بشر نيست؟ آقاي طبري که تأسيس مذهب شيعه را به عبد الله بن سبأ مستند مي‌‌کند، از طرفي هم قضيه قتل عثمان را منتسب مي‌کند به صحابه.

برادران عزيز اهل سنت و وهابي! اگر سخن طبري و سيف بن عمر را در رابطه با عبد الله بن سبأ پذيرفتيم، آيا اينها منقول تاريخ طبري نيست بر اين که تمام صحابه‌اي که در مدينه بودند، در قتل عثمان سهيم بودند و به تمام صحابه‌اي که در خارج از مدينه بودند نامه نوشتند که به مدينه بياييد، خليفه مسلمين، اسلام را نابود کرده و اگر به دنبال جهاد هستيد، برگرديد در مدينه و با خليفه جهاد کنيد.

طبري نقل مي‌کند که آقاي عثمان به معاويه نامه نوشت و گفت:

فإن أهل المدينة قد كفروا و أخلفوا الطاعة و نكثوا البيعة.

تمام اهل مدينه، کافر شدند از اطاعت من خارج شدند و بيعت مرا شکستند.

تاريخ الطبري، ج3، ص402

چطور شد که سخن طبري را در مورد عبد الله بن سبأ قبول مي‌کنيد، ولي سخن او را در مورد کافر دانستن عثمان، اهل مدينه را قبول نمي‌کنيد؟! آيا يک بام و دو هوا نيست؟

 

اشکال سوم:

آقايان مي‌گويند که در زمان عثمان، عبد الله بن سبأ در مصر و شام و شهرهاي مختلف مي‌رفت و بحث وصايت امير المؤمنين (عليه السلام) و شورش عليه عثمان را مطرح کرد و منجر به کشته شدن عثمان شد.

ما اين سوال را از اهل سنت مي‌پرسيم:

آقاي عثماني که با شخصيت‌هاي بزرگ، آن برخوردهاي تند را داشت ـ و ابوذر را تبعيد کرد و عاقبت در صحراي ربذه از گرسنگي و تشنگي جان داد و عبد الله بن مسعود را دستور داد که دست و پا و دنده‌هاي او را شکستند و با عمار بن ياسر برخورد تند مي‌کند و مورد ضرب و شتم قرار مي‌دهد ـ ، ولي در برابر توطئه آقاي عبد الله بن سبأ، اين‌چنين ساکت مي‌نشيند؟ آيا اين دليل بر ضعف ايشان نيست؟ چطور شد کارهايي که ابوذر در شام عليه حکومت مرکزي مطرح مي‌کند، جاسوسان حکومت عثمان، بلافاصله به او خبر مي‌دهند و ابوذر را از شام به مدينه مي‌آورند، ولي در برابر توطئه‌هاي عبد الله بن سبأ، اين جاسوسان خبر نمي‌دهند و کار به جايي مي‌رسد که منجر به قتل عثمان مي‌شود.

اينها مطالبي است که بايد از آن، زياد سخن بگوييم، مخصوصا درباره انگيزه شورش عليه عثمان و عوامل کشته شدن عثمان از منابع اهل اهل سنت و يکي از موارد اساسي اختلاف ميان شيعه و سني، همين جاست.

* * * * * * *

سوالات بينندگان

سوال:

در يک کتابي خوانده بودم:

جناب خليفه دوم، بعد از اين که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، صلح حديبيه را پذيرفتند، به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اعتراض کردند و به خليفه اول گفت: من به رسالت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) شک پيدا کردم.

آيا اين در منابع اهل سنت آمده است يا خير؟

جواب:

اگر صحيح بخاري را در اختيار داشته باشيد، در جلد 4، صفحه 70، حديث 3182 و صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 175 ، حديث 4525 اين قضايا را نقل کرده که در صلح حديبيه، خليفه دوم به نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اعتراض کرد و گفت:

مگر ما به حق و آنها باطل نيستند؟ پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: بله. خليفه دوم گفت: پس چرا ما ذلت را در اين قضيه پذيرفتيم. پيامبر (صلي الله عليه و سلم) فرمود: من پيامبر خدا هستم و خداوند مرا تنها نمي‌گذارد و مرا ياري مي‌کند. پاسخ پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، عمر را قانع نکرد و عمر پيش ابوبکر رفت و همين سوال را از ابوبکر پرسيد و گفت: مگر ما به حق نيستيم و کشته‌هاي ما در بهشت و کشته‌هاي آنها در جهنم نيستند؟ ابوبکر گفت: بله. عمر گفت: پس چرا اين پستي و دنائت را در دين‌مان پذيرفتيم؟ ابوبکر همان سخن پيامبر (صلي الله عليه و سلم) را گفت.

حتي در صحيح بخاري، جلد 6، صفحه 45، حديث 4844 آمده است:

فرجع متغيظا، فلم يصبر حتى جاء أبا بكر.

پاسخ پيامبر (صلي الله عليه و سلم)، عمر را قانع نکرد و با حالت عصباني از نزد پيامبر (صلي الله عليه و سلم) برگشت و تحمل نداشت تا اين که ابوبکر آمد.

هم‌چنين در کتاب‌هاي معتبر اهل سنت آمده است:

و الله! ما شککت منذ أسلمت إلا يومئذ.

از روزي که من مسلمان شده بودم تا به امروز، اين‌چنين شکي در نبوت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نکرده بودم.

تاريخ الإسلام للذهبي، ج2، ص371 ـ تاريخ مدينه دمشق لإبن عساکر، ج57، ص229 ـ  الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص77 ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعاني، ج5، ص339 ـ صحيح ابن حبان، ج11، ص224 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج20، ص14 ـ جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج26، ص129

حتي در منابع معتبر اهل سنت آمده است:

به خاطر اين اعتراضي که به پيامبر (صلي الله عليه و سلم) و اين شکي که به رسالت پيامبر (صلي الله عليه و سلم) داشتم، چقدر روزه گرفتم و در راه خدا، بنده آزاد کردم و اعمال انجام دادم تا خداوند از گناهم بگذرد.

صحيح ابن حبان، ج11، ص224

* * * * * * *

سوال:

يکي از تبليغاتي که وهابيت دارند اين است:

بايد اختلافات بين صحابه در صدر اسلام را نقل نکرد. چون دامن زدن به اين اختلافات، باعث بروز مشکلاتي در صحت قرآن مي‌شود. چون آنها راويان و حافظان قرآن بودند و دست به دست چرخانده‌اند تا به ما رسيده است.

در اين مورد توضيح بدهيد.

جواب:

اين، حرف‌هايي است که اينها از روز اول مي‌زدند. ما کليات اين قضايا را قبول نداريم، چون پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) را به عنوان الگو براي مردم معرفي کرده است و فرمود:

إني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي، إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي.

من کتاب و عترتم را در ميان شما به يادگار گذاشتم. اگر به اين دو تمسک بجوييد، قطعا گمراه نخواهيد شد.

و نفرمود:

کتاب الله و أصحابي يا کتاب الله و خلفاء.

قرآن و اهل بيت (عليهم السلام)، مبيّن همديگر هستند و تا قيام قيامت هستند و در مورد حديث ثقلين، مفصل بحث کرده‌ايم. اين که بخواهيم قرآن را از صحابه فرا بگيريم، سخني نادرست است و با واقعيت تاريخ نمي‌سازد.

ما قبلا در اين رابطه بحث کرده‌ايم که صحابه با روايات سر و کاري نداشتند و ابوهريره مي‌گويد:

مهاجرين و انصار، کاري با سخنان پيامبر (صلي الله عليه و سلم) نداشتند و مشغول کارهاي تجاري و کشاورزي بودند. حتي عايشه هم مشغول آرايش کردن براي پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بود و فقط من ملازم پيامبر (صلي الله عليه و سلم) بودم.

صحيح البخاري، ج1، ص38 و ج3، ص2 و ج3، ص74 - صحيح مسلم - ج7، ص167 ـ مستدرک حاکم، ج3، ص509

* * * * * * *

سوال:

وهابيت، قرآن را مستمسک خود قرار مي‌دهند و آياتي را براي پاسخگويي به شبهات مي‌آوردند که ربطي ندارد. آيا براي درک کردن اين حيله وهابيت، کتابي هست که ما آن را مطالعه کنيم؟

جواب:

کتاب آئين وهابيت و کتاب وهابيت، مباني فکري و کارنامه عملي براي حضرت آيت الله العظمي سبحاني و وهابيت از منظر عقل و شرع براي خود بنده.

* * * * * * *

سوال:

در شبکه المستقله سوالي مطرح شد که بزرگان شيعه، قائل به مسئله تجسيم بودند و بحث مؤمن الطاق و هشام بن حکم را پيش کشيدند. اين مطلب تا چه صحت دارد و آيا ما جوابي براي ايشان داريم يا خير؟

جواب:

إن شاء الله در اين زمينه، مفصل سخن خواهيم گفت و در رابطه با همين قضيه، در پاسخ به کتاب آقاي قِفاري، حدود 250 صفحه مطلب نوشته‌ايم و إن شاء الله در آينده‌اي نزديک، اين را چاپ خواهيم کرد و روي سايت‌مان هم قرار خواهيم داد. آنچه که تجسيم را وارد فرهنگ اسلامي کرد، آقايان اهل سنت بودند و امثال ابوهريره‌ها و کعب الأحبارها بودند و قبل از هشام بن حکم ـ متوفاي 199 هجري ـ ، خود احمد بن حنبل، ناشر افکار تجسيم بوده است. قبل از او هم ابن قتاده و ديگران بودند.

يکي از شبهاتي که مطرح است و بايد در آينده جواب داده شود، اين است که آيا مؤمن الطاق يا هشام بن حکم، ناشر افکار تجسيم بودند يا علماء اهل سنت؟

آنچه را که از هشام بن حکم نقل مي‌کنند، دروغ محض است و روايات ضعيفي است و احاديث متعددي از هشام بن حکم و مؤمن الطاق در ردّ و نفي تجسيم آمده است.

* * * * * * *

سوال:

کسي که خودش را نائب امام زمان (عليه السلام) بداند، چه حکمي دارد و راست و دروغش را از کجا بايد بفهميم؟

جواب:

کسي که خودش را نائب خاص امام زمان (عليه السلام) مي‌داند، قطعا روايتي که آقا حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) به آخرين وکيلش دادند و فرمود:

من ادعي الرؤية فکذبوه.

کسي که ادعاي رؤيت و نيابت خاصه کند، او را تکذيب کنيد.

شامل حال او مي‌شود و همان‌طوري که خواندن نماز واجب است، اگر کسي ادعا کرد که نائب خاص امام زمان (عليه السلام) است، واجب است که طبق دستور آقا حضرت ولي عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه)، او را تکذيب کنيم. اگر مراد ايشان، نوّاب عامه است، همان‌طوري که آقا امام عسگري (عليه السلام) فرمودند:

من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا على هواه، مطيعا لأمر مولاه، فللعوام أن يقلّدوه.

اگر فقهاء، اين شرايط را داشته باشند که نفس خود را نگه‌داري کند و حافظ دين خود باشند و مخالف هواي نفس باشند و مطيع امر الهي باشند، مردم بايد از او تقليد بکنند.

وسائل الشيعة للحر العاملي، چاپ آل البيت، ج27، ص131

تشخيص اين که چه فردي نائب عام امام زمان (عليه السلام) و مرجع تقليد است، شرائطش را در اول رساله‌ها نوشته‌اند که يا بايد خودش تشخيص بدهد که او مجتهد و فقيه است يا از دو نفر فقيه شناس سوال کنند، به شرطي که دو فقيه شناس ديگر، آن دو را تکذيب نکنند يا در ميان علماء، شيوع داشته باشد که فلاني، مجتهد و اعلم است.

* * * * * * *

سوال:

در تاريخ‌هاي متنوعي که مطالعه کردم مانند الکامل و تاريخ طبري و خيلي موارد را ديدم که افرادي شکنجه شدند و به خاطر مسائل جزئي کشته شدند. آيا اينها واقعيت دارد يا کذب است؟ مي‌گويند کسي شتر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را رم کرد و او را شکنجه کردند.

جواب:

اين دو کتاب از ديدگاه شيعه، معتبر نيستند و احاديث دروغين و جعلي و بي سند در اين دو کتاب زياد است و بايد بررسي سندي شود و اگر روايت صحيح بود، بايد در مورد آن روايت صحبت کرد. اما اين که شتر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را رم کردند، دروغ است. حتي در صحيح بخاري و صحيح مسلم و مسند احمد داريم که 12 نفر از صحابه، هنگام برگشتن پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از جنگ تبوک، تصميم گرفتند که شتر پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را رم کنند و او را از بالاي گردنه به دره بياندازند و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به شهادت برسانند. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و عمار بن ياسر و حذيفه يماني با اين که اينها را ديدند و شناختند، عمار گفت: آيا اجازه نمي‌دهيد که اينها را بکشيم؟ پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:

لا، لأن الناس يقولون إن محمد يقتل أصحابه.

نه، زيرا مردم مي‌گويند که محمد اصحاب خودش را مي‌کشد.

فرمود:

في أمتي اثنا عشر منافقا لا يدخلون الجنة و لا يجدون ريحها

12 نفر در اصحاب من منافق هستند که وارد بهشت نخواهند شد.

صحيح مسلم، ج8، ص123

آنچه که در کتاب‌هاي اهل سنت است، خلاف اين قضيه است و توسط کعب الأحبارهاي يهودي، اين مطالب را منتشر کرددند تا وجهه پاک و مقدس نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را زير سوال ببرند.

* * * * * * *

سوال:

بحث‌هايي که در رابطه با شيعه در شبکه سلام مي‌شود، آيا مي‌شود در مراکز آکادميک برگزار شود نه در شبکه؟

جواب:

اگر شما راست مي‌گوييد، حدود 50 ماهواره وهابيت، شبانه روز عليه شيعه شبهه افکني و شايعه پراکني مي‌کنند و شيعه را متهم به هزاران اتهام مي‌کنند و فحاشي مي‌کنند، به آنها اعتراض کنيد. ما در اينجا پاسخ به اتهامات مي‌دهيم و از خودمان و مذهب‌مان و ائمه (عليهم السلام) دفاع مي‌کنيم. دفاع از مظلوم، واجب است و کار ما از واجبات است و کار آنها از محرمات است.

ما هم تلاش مي‌کنيم در دفاع‌مان، کوچک‌ترين جسارت و اهانتي به آنها نکنيم. بارها هم گفته‌ام که در طول اين سه سال و نيم، اگر کسي يک عبارت از بنده پيدا کند که نسبت به خلفاء و صحابه، اهانت و جسارت کرده‌ام و ناسزا گفتم، اضافه بر اين که جايزه مي‌دهم، از همين ماهواره، رسما پوزش‌ مي‌طلبم و عذر مي‌خواهم که ديگر تکرار نکنم.

* * * * * * *

سوال:

راجع به شخصيت مختار، توضيح بيشتري بدهيد.

جواب:

در مورد ايشان، إن شاء الله بقيه دوستان در شبکه سلام صحبت خواهند کرد. اما اين را بگويم که عملکرد ايشان، در ابتداء مورد تأئيد ائمه (عليهم السلام) نبود و خدمت امام سجاد (عليه السلام) آمد تا تأئيديه بگيرد و امام (عليه السلام) هم نداد. نمي‌دانيم چرا؟ شايد در تقيه بودند يا جوّ آن زمان اجازه نمي‌داد. ولي نتيجه کار مختار، مورد تأئيد ائمه (عليهم السلام) بود و او را دعا کردند و از کار ايشان، خوشحال شدند و اظهار مسرّت کردند. اگر کار مختار، حُسْن فاعلي داشته باشد، براي ما ثابت نيست، ولي حُسْن فعلي‌اش براي ما ثابت است.

* * * * * * *

سوال:

آيا نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهم السلام) از حاجات ما اطلاع پيدا مي‌کنند يا خير؟

جواب:

اگر نظر شيعه و بنده را مي‌خواهيد، بله. ائمه (عليهم السلام) و امام رضا (عليه السلام) که امروز مي‌خواهم بروم به حرم‌شان تا حاجت بخواهم، نه تنها الآن حاجت مرا مي‌داند، بلکه قبل از آن که من به دنيا بيايم، امام رضا (عليه السلام) مي‌داند که من در روز فلان و فلان ساعت و فلان دقيقه به حرم او مي‌روم و اين حاجت را از او مي‌خواهم. ائمه (عليهم السلام) به اذن الله تبارک و تعالي از آنچه که در قلوب مردم مي‌گذرد، آگاهي دارند. ما براي اين ادعاي خودمان، هم از آيات قرآن و هم از روايات، دليل داريم. دليل ما از آيات قرآن اين است:

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ

سوره توبه/آيه105

هر چه مي‌خواهيد انجام بدهيد، خداوند و پيامبر و مؤمنون، عمل شما را مي‌بينند.

آقا امام رضا (عليه السلام) فرمود:

مراد از الْمُؤْمِنُونَ، ما ائمه (عليهم السلام) هستيم.

وگرنه، مؤمنين عادي، پشت گوش‌شان را هم نمي‌بينند.

اين عقيده ماست. اگر عقيده اهل سنت را مي‌خواهيد، اين است که مي‌گويند:

صحابه محمد بن عبد الوهاب مي‌گفتند که ارزش عصاي ما از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و سلم) بالاتر است. چون ما با اين عصا مي‌توانيم يک عقرب را بکشيم، ولي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و سلم) بعد از رحلت، به درد عقرب کشتن هم نمي‌خورد.

* * * * * * *

سوال:

علت مناظره نکردن استاد قزويني با آقاي ملازاده و شبکه المستقله چيست؟

جواب:

ما يک دفعه با او مناظره کرديم و به خود ايشان گفتند:

تو که بلد نبودي و سواد نداشتي، چرا رفتي آبروي ما را بردي.

اگر اينها را منکر است، من حاضرم صداي اينها را در شبکه سلام پخش کنم. بسياري از اهل سنت هم به ما اعتراض کردند و ايشان را يک آدم ديوانه مي‌دانند. يکي از اساتيد بزرگ حوزه علميه زاهدان به من زنگ زد و گفت:

ما ملازاده را ديوانه مي‌دانيم. حرف او را به حساب اهل سنت نگذاريد و ما از ايشان بيزار هستيم.

آقاي فاروق حسيني ـ سخنگوي علماي غرب کشور افغانستان ـ زنگ زد به بنده و گفت:

ايشان يک آدم ديوانه است و سخنان او، سخن ما اهل سنت نيست.

خب، ما با يک ديوانه چطور بحث کنيم. ايشان آمده در شبکه المستقله، هر شب، پرت و پلا مي‌گويد. مانند يک ديوانه زنجيري که زنجير را در ديوانه‌خانه پاره کرده، به هر طرف مي‌پرد و افراد را گاز مي‌گيرد. عبارت‌هاي ايشان در شبکه المستقله، اگر مورد تأئيد اهل سنت است، ما تکليف‌مان را با اهل سنت، به طور رسا مي‌گوييم. حتي من يقين دارم و به خداوندي خدا قسم مي‌خورم! در 25 سال رابطه‌اي که با وهابيت دارم، وهابيت هم اين‌چنين وقيحانه نسبت به شيعه جسارت نمي‌کنند. وهابي‌ها اينطور فحاشي و جسارت را که نشان‌گر نهايت رذل و پستي ايشان است، به شيعه و ائمه (عليهم السلام) فحاشي و اهانت نمي‌کنند. ما مناظره مي‌کنيم، ولي با عُقلا، نه با ديوانه‌ها و مجانين. رسما هم گفتم که با هر يک از اساتيد حوزه علميه و دانشگاه‌هاي اهل سنت در داخل يا خارج کشور به سه زبان فارسي و عربي و آذري، مناظره مي‌کنم. اگر براي من ثابت کردند که مذهب اهل سنت حق است، علنا جلوي اين دوربين، تسنن خود را اعلام مي‌کنم و اگر ثابت کرديم که مذهب شيعه حق است، نمي‌خواهيم که آنان شيعه شوند، ولي دست از اين شبهه افکني عليه شيعه دست بردارند.

 

* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

 

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



دکتر سيد محمد حسيني قزويني
    فهرست نظرات  
1   نام و نام خانوادگي:  سيد محمد رضا رضوي     -   تاريخ:  12 خرداد 88 - 00:00:00
بسم الله الرحمن الرحيم باعرض سلام خدمت شما عزيزان و بزرگواران در مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج) دکتر سيد محمد حسيني قزويني : ".....ما به همه بينندگان عزيز و دانشجويان و اساتيد دانشگاه‌ها و طلاب و اساتيد حوزه‌هاي علميه داخل و خارج از کشور مژده مي‌دهيم که در آينده‌اي نزديک، از همين شبکه سلام و سايت‌مان، برنامه‌هاي آشنايي با مباني فرهنگ شيعه و پاسخگويي به شبهات از طريق اينترنت و آنلاين را براي جوانان‌مان اعلام خواهيم کرد و پس از گذراندن دوره‌ها، برنامه‌هاي تخصصي را براي افرادي که شناخت روي آنان داريم، خواهيم گذاشت و کساني که در امتحانات موفق شوند، هداياي خوبي از قبيل هزينه حج عمره و عتبات عاليات و مشهد مقدس براي عزيزان داخل و خارج کشور خواهيم داد." =============== ميشه اينو بيشتر توضيح بدين؟؟ باتشکر
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
كمي صبر داشته باشيد ، مشخص خواهد شد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2   نام و نام خانوادگي:  ابوالفضل قاسمي     -   تاريخ:  23 تير 88 - 00:00:00
با عرض سلام وخسته نباشيد درمورد شبهه اينكه در رجال كشي وغير آن عبدالله بن سبا راموسس شيعه معرفي كرده اند لطفا پاسخ دهيد
جواب نظر:
با سلام
دوست گرامي
در هيچ يك از كتب شيعه ، عبد الله بن سبا را موسس شيعه معرفي نكرده‌اند ! آنچه در اين كتب آمده است ، معرفي عبد الله بن سبا ، به عنوان رهبر غالين (يعني كساني كه امير مومنان را خدا مي‌دانستند) معرفي شده است و ربطي به شيعه ندارد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3   نام و نام خانوادگي:  عماد     -   تاريخ:  21 شهريور 90 - 01:58:30
تف به شيعه
4   نام و نام خانوادگي:  شاه ولايت     -   تاريخ:  21 شهريور 90 - 16:06:19
جناب عمود الدوله

اين اولين تف سربالايي نيست كه به روي جنابعالي و همكيشانت مي افتد و انشاالله آخرين هم نباشد.مرام شيعه مانند مرام مولايش علي(ع) هنگام بريدن سر عمرو بن عبدود در احزاب است.

مرام تو چيست؟؟؟؟؟؟يقينا مرام عمر بن خطاب هنگام به دنيا آمدن است

الحمدلله الذي جعلنا من المتمسكين بولاية علي بن ابيطالب و الائمة المعصومين
5   نام و نام خانوادگي:  شاه عباس صفوي کبير ( رضي الله عنه )     -   تاريخ:  21 شهريور 90 - 22:46:20
بسم رب الحيدر

سخني با جناب عماد


وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا(الفرقان/63)

بندگان (خاص خداوند) رحمان، کساني هستند که با آرامش و بي‌تکبر بر زمين راه مي‌روند؛ و هنگامي که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مي‌گويند (و با بي‌اعتنايي و بزرگواري مي‌گذرند)؛

صدق الله العلي العظيم

الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت علي ابن ابيطالب عليه السلام
6   نام و نام خانوادگي:  بخت النصر     -   تاريخ:  22 شهريور 90 - 02:06:18
تف به شيعيان ابوسفيان كه به شيعيان ابراهيم (عليه السلام) فحاشي مي‌كنند.
7   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  01 آبان 90 - 20:14:34
با سلام با توجه به اينكه آيت الله قزويني در اين قسمت فرمودند كه وجود فردي به نام عبد الله بن سبا غير قابل انكار است, از محضر ايشان سوالي داشتم: با توجه به اينكه اعراب صدر اسلام در حفظ انساب خود , كوشا بودند, و در قرن اول اسلامي تا دوران خلفاي اموي , مردي از عرب در تاريخ يافت نمي شود كه نامش و نام پدرش و محل زندگي و فعاليتش معلوم باشد و معروف و سرشناس و رهبر فكري مردم هم باشد, ولي نام جد و سلسه پدرانش شناخته نشود, زيرا اعراب در حفظ انساب خود خيلي جدي بودند. و حتي علما براي حفظ انساب اسبهاي اعراب نيز كتاب نوشتند. حالا سوال من از حضرتعالي اين است كه نام جد عبد الله بن سبا چيست؟ پدران و اجداد او چه كساني هستند؟ و سلسه نسبشان به چه كسي منتهي مي گردد؟ و از كدام قبيله و تيره است؟( مثلاَ اجداد پيامبر و امام علي و ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و افراد سرشناس ديگر مشخص است). با تشكر
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

هرگز سخني كه گفتيد كليت ندارد ؛ لطف كنيد ، نسب ابوهريرة را كه حاكم بر منطقه بحرين بود ، بيان كنيد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

8   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  04 آبان 90 - 07:41:39
با سلام نسب ابوهريره: عبدالرحمان بن صخر از فرزندان ثعلبه بن سليم بن فهم بن غنم ابن دوس يماني است, كه از قبيله دوس بن عدنان بن عبدالله بن زهران بن كعب بن حارث بن كعب بن عبدالله بن مالك بن نصر بن سنوه ابن ازد است. ازد از بزرگترين قبيله هاي عرب است كه ازد بن غوث بن نبت بن مالك بن كهلان از عربهاي قحطاني منسوب است. (جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۸ و ۳۶۰، ۳۶۱ و الاستيعاب ۴/۱۷۶۸ و تاريخ ابن خلدون ۲/۲۵۳). اسم ابوهريره در دوران جاهليت عبد شمس بوده‌است. وقتي او مسلمان شد پيامبر خدا او را عبدالرحمان ناميد چون جايز نيست که انسان را اين گونه نامگذاري کنند که عبد فلان يا عبد فلان چيز، چون انسان فقط عبد و بنده خداست.(المستدرک، ۳/۵۰۷). و چرا به ابوهريره معروف شد : وي با بچه گربه اي مانوس بود و بچه گربه در زبان عربي هرير گفته مي‌شود و پيامبر با مشاهده اين وضع او را ابوهريره ناميد. ابوهريره به کنيه‌اش معروف است و با آن شناخته مي‌شد و کنيه‌اش بر اسمش غالب آمده و تقريباً نام او به فراموشي سپرده شده بود.(المستدرك- 3/506). علامه عسكري در كتاب عبدالله بن سبا جلد سوم مي فرمايد كه: همه روايتهاي غلو عبد الله بن سبا از كتاب معرفه الناقلين كه معروف به كتاب رجال كشي است , به كتابهاي ديگر شيعه راه يافته و منتشر گرديده است و با توجه به اينكه كشي معاصر با نويسنده كتاب المقالات و نوبختي نويسنده كتاب فرق الشيعه است, و همه اين روايتهاي غلو در كتابهاي آنها بدون سند است ولي در رجال كشي با سند وارد گرديده است. و همه علماي بعد از كشي كه درباره روايتهاي غلو عبد الله بن سبا درباره امام علي (ع), كتاب نوشته اند , همگي از كشي روايت كرده اند. نجاشي درباره كشي مي گويد كه , كشي مردي موثق و مورد اعتماد است , ولي به طور فراواني از افراد ضعيف و غير قابل اعتماد روايت مي كند و كشي شاگرد عياشي بود و از او مطالبي را فرا گرفته و در شرح حال عياشي چنين مي گويد كه او از افراد ضعيف و غير قابل اطمينان زياد نقل مي نمود و ابتدا از نظر عقيده و مذهب پيرو مكتب تسنن بود و احاديث سنت را زياد شنيده بود, لذا از اين نوع احاديث فراوان نقل نموده است. همچنين روايات غلو را شيخ كليني در كافي و همچنين شيخ صدوق در من لا يحضره الفقيه و شيخ طوسي كه خود كتاب صاحب كتاب اختيار رجال كشي بوده در كتاب تهذيب و استبصار هيچ اشاره اي به آن روايتها ننموده اند. همچنين ذهبي در كتاب المشتبه و سعد بن عبدالله بن اشعري در كتاب المقالات مي گويند كه عبد الله بن سبا همان عبد الله بن وهب راسبي است. و وي همان, عبد الله بن وهب بن راسب بن مالك بن ميدعان بن مالك بن نصر بن الازد بن غوث بن نبت بن مالك بن زيد بن كهلان بن سبا است, بنابراين نسب وي به راسب و ازد و سبا مي رسد. حالا اين عبد الله بن وهب راسبي كه او را عبد الله بن سبا گفته اند, چه كسي بوده است؟ اين عبد الله بن سبا در جنگهاي امام علي (ع) در ركاب او بود و چون در جنگ صفين جريان حكميت پيش آمد و عده اي از خوارج در اين مساله با امام مخالفت ورزيدند و در برابر وي جبهه گرفتند. و عبدالله نيز با آنها بود , اين مرد بغض و عداوت امام را آنچنان در دل گرفت كه آن حضرت را منكر خدا مي ناميد. و خوارج در دهم شوال سال 37هجري با همان عبد الله بن سبا بيعت كردند و او را به عنوان خليفه پيامبر برگزيدند, و امام علي (ع) كه اوضاع را چنين ديد با سپاهيانش به تعقيب آنان پرداخت و نرسيده به رود نهروان به آنها رسيد و با ايشان جنگيد و در اين جنگ عبد الله بن وهب سبايي راسبي به وسيله هاني بن زياد بن خصفي و زياد بن خصفه كشته شد. اين بود عبد الله بن سبايي كه در عصر امام وجود داشته و تاريخ صحيح به جز وي كسي را بدين نام و نشان در آن زمان نشناخته و معرفي نكرده است. اين عبد الله بن وهب سبايي نه موسس و به وجود آورنده فكر وصايت و امامت امام علي (ع)بود , و نه موسس عقيده به الوهيت و خدايي وي , بلكه او تنها سرپرست و رييس خوارج بود كه با امام علي (ع) به جنگ و محاربه برخاست.
جواب نظر:

با سلام

دوست گرامي

آنچه شما در مورد نسب ابوهريره آورديد ، تنها يك احتمال است و هيچ مدركي ندارد ، بهتر است به عبارت ذيل دقت كنيد :

فرع : أبو هريرة رضي الله عنه راوي الحديث وهو أول من كني بهذه الكنية قيل : له هرة يلعب بها في صغره فكني بها . واختلف في اسمه واسم أبيه على نحو ثلاثين قولا أشهرها
المجموع  ج 1   ص 329 ، اسم المؤلف:  النووي الوفاة: 676 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1997م

نه تنها او بلكه بسياري از افرادي كه حاكم بر اماكن مختلف بودند اسم و فاميل مشخصي ندارند ؛ به خصوص كساني كه از ديگر بلاد به مكه آمده‌اند ؛ به عنوان مثال جناب سلمان فارسي حاكم مدائن و...

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

9   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  11 ارديبهشت 91 - 06:58:43
با سلام در مورد عبدالله بن سبا، آيا نظر علامه عسکري صحيح مي باشد يا آيت الله قزويني؟ خواهشندم زيبا جواب دهيد. با تشکر
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
دلايل را ببينيد خودتان تصميم بگيريد.هر كسي طبق يافته هاي خود نظري را بيان داشته و دلايلي دارد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  09 خرداد 91 - 20:34:00
با سلام
فرموديد که:دلايل را ببينيد خودتان تصميم بگيريد.هر كسي طبق يافته هاي خود نظري را بيان داشته و دلايلي دارد.
گروه پاسخ به شبهات ، دلايل دو گروه 180درجه با هم اختلاف دارند، از يک طرف آيت الله قزويني مي فرمايند که بزرگان شيعه مثل، علامه عسکري - علامه طباطبايي- آيت الله خوئي- کاشف الغطا، مي گويند که چنين شخصي اصلاً وجود خارجي ندارد. و علامه عسکري مي فرمايد که ذهبي در کتاب المشتبه مي گويد که عبدااله بن سبا، همان عبد الله بن وهب راسبي است. اين عبد الله بن سبا در جنگهاي امام علي (ع) در ركاب او بود و چون در جنگ صفين جريان حكميت پيش آمد و عده اي از خوارج در اين مساله با امام مخالفت ورزيدند و در برابر وي جبهه گرفتند. و عبدالله نيز با آنها بود , اين مرد بغض و عداوت امام را آنچنان در دل گرفت كه آن حضرت را منكر خدا مي ناميد. و خوارج در دهم شوال سال 37هجري با همان عبد الله بن سبا بيعت كردند و او را به عنوان خليفه پيامبر برگزيدند, و امام علي (ع) كه اوضاع را چنين ديد با سپاهيانش به تعقيب آنان پرداخت و نرسيده به رود نهروان به آنها رسيد و با ايشان جنگيد و در اين جنگ عبد الله بن وهب سبايي راسبي به وسيله هاني بن زياد بن خصفي و زياد بن خصفه كشته شد.
اين بود عبد الله بن سبايي كه در عصر امام وجود داشته و تاريخ صحيح به جز وي كسي را بدين نام و نشان در آن زمان نشناخته و معرفي نكرده است.
اين عبد الله بن وهب سبايي نه موسس و به وجود آورنده فكر وصايت و امامت امام علي (ع)بود , و نه موسس عقيده به الوهيت و خدايي وي , بلكه او تنها سرپرست و رييس خوارج بود كه با امام علي (ع) به جنگ و محاربه برخاست. و همچنين روايات غلو را شيخ كليني در كافي و همچنين شيخ صدوق در من لا يحضره الفقيه و شيخ طوسي كه خود كتاب صاحب كتاب اختيار رجال كشي بوده در كتاب تهذيب و استبصار هيچ اشاره اي به آن روايتها ننموده اند. که اين نشان مي دهد که اين بزرگان در کتب اصلي خودشان به اين روايات اعتماد نداشتند.
و از طرفي ديگر آيت الله قزويني مي فرمايند که نظر بنده با بيش از 500 ساعت مطالعه در اين زمينه اين است: وجود فردي به نام عبد الله بن سبأ، غير قابل انکار است و نسبت به امير المؤمنين (عليه السلام) غلوّ کرده و در روايات شيعه، از او به غالي و غلوّگر تعبير شده و مطرود امير المؤمنين (عليه السلام) بوده است و از ائمه (عليهم السلام) روايات متعددي در لعن او داريم.
لطفاً اگر نظر علامه عسکري اشتباه است، به صراحت بيان کنيد.
با تشکر

11   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  01 تير 91 - 04:35:25
با سلام گروه پاسخ به شبهات، بنده حقير اين نظر10را براي اينکه جواب بدهيد و شبهه خود را برطرف کنم، ارسال کردم و شما بعد از 23 روز بدون جواب آن را درج نموديد. لطفاً جواب کامل نيز بدهيد. با تشکر
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
علامه عسكري ره در كتاب خود عبدالله بن سبا را رد كرده اند و حتي نام كتاب خود را افسانه عبدالله بن سبا گذاشته اند و ايشان خود از رد كنندگان وجود چنين فردي هستند. اينكه بگويند: ذهبي در کتاب المشتبه مي گويد که عبدالله بن سبا، همان عبد الله بن وهب راسبي است. دليل نمي شود كه ايشان هم به چنين نتيجه اي رسيده باشند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
12   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  02 تير 91 - 19:23:23
با سلام از اينکه جواب نظر شماره 10را ذکر نموديد ، سپاسگذارم . ولي هنوز به جواب سوال پرسيده شده در نظر شماره 10را نداديد که پرسيدم از نظر شما ديدگاه علامه عسکري درست است يا آيت الله قزويني؟ اما در مورد جواب شما در نظر 11، بله علامه عسکري به صراحت شخصي به نام عبدالله بن سبا که موسس و به وجود آورنده فكر وصايت و امامت امام علي (ع) و عقيده به الوهيت و خدايي امام علي را رد کرده است. ولي از آنجايي که علماي اهل سنت اين عبدالله بن سبا را همان عبدالله بن وهب راسبي معرفي مي کنند، علامه عسکري مي گويد که چنين شخصي وجود دارد، که اين عبدالله بن وهب راسبي از ياران امام علي در جنگ صفين بود و بعد از قضيه حکميت ، از دشمنان امام شد و ياران امام علي در جنگ نهروان اين عبدالله بن وهب راسبي را کشتند، پس ايشان کي و چه موقع ادعاي الوهيت و خدايي امام علي کرد؟ پس اگر از ديدگاه اهل سنت عبدالله بن سبا همان عبدالله بن وهب راسبي باشد، اين شخص هيچ وقت نه موسس وصايت امام علي و نه ادعاي الوهيت امام علي کرده است. بلکه ايشان چنان بغض امام علي را بعد از قضيه حکميت گرفت که امام را کافر تلقي مي کرد و به جنگ با امام علي پرداخت. و باز جواب نداديد که چرا روايات غلو را شيخ كليني در كافي و همچنين شيخ صدوق در من لا يحضره الفقيه و شيخ طوسي كه خود كتاب صاحب كتاب اختيار رجال كشي بوده در كتاب تهذيب و استبصار هيچ اشاره اي به آن روايتها ننموده اند؟ که اين نشان مي دهد که اين بزرگان در کتب اصلي خودشان به اين روايات اعتماد نداشتند.( شيخ کليني که کتاب او شامل 16999 حديث مي باشد، چرا اواحاديث غلو را جز احاديث خود قرار نداد). لطف کنيد، دوباره بعد از يکماه جواب ندهيد. و همچنين جواب دو نظر ديگر در روز 9خرداد ماه باقي مانده است. با تشکر از شما گروه پاسخ به شبهات
جواب نظر:
باسلام
دوست گرامي
من در اين مورد تحقيقي نداشته ام تا در مورد نظر اين بزرگواران رد يا تأييدي داشته باشم.
علامه عسكري ره هم (با مطالعه مختصري كه بنده از كتاب ايشان داشتم) معتقدند عبد الله بن سبا موضوع و جعلي است و ساخته سيف بن عمر است (كما اينكه جعليات فراوان ديگري هم دارد و در كتاب علامه عسكري به تفصيل آمده است) و در زمان عثمان و علي عليه السلام  چنين شخصي وجود نداشته مگر عبدالله السبائي ابن وهب كه سبائي هم به اين خاطر به او مي گفته اند كه وي از اعراب قحطاني(يمني) بوده و به اين اعراب بخاطر انتساب آنها به سبأ بن يشجب بن يعرب بن قحطان چند لقب مي داده اند مانند؛قحطاني، سبائي و جنوبي يمني كه دو لقب آخر بخاطر منطقه زندگي آنها بوده.
در مورد اينكه چگونه سيف بن عمر چنين اسمي را تصحيف كرده است برخي چون اشعري و سمعاني و مغريزي معتقدند او عبدالله السبائي ابن وهب بوده و سيف اسم او را بجاي عبدالله السبائي به عبدالله بن سبأ تصحيف كرده است.
اما رواياتي كه از وي نقل شده تا جايي كه بر عبدالله بن و هب صدق كند مي توان به او نسبت داد ولي بقيه آنها به ائمه بسته شده و جعلي اند و بر علماي حديث هم امر مشتبه شده.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
13   نام و نام خانوادگي:  عليرضا ن     -   تاريخ:  06 تير 91 - 18:59:30
با سلام
از جواب شما متشکرم




   

آموزش رجال | مناظرات | فتنه وهابيت | آرشيو اخبار | آرشيو يادداشت | پايگاه هاي برتر | گالري تصاوير | خارج فقه مقارن | درباره ما | شبکه سلام |  ارتباط با ما