* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 01 مرداد 1386 | تعداد بازديد: 1889 | |
توسل از ديدگاه قرآن، سنت و سيره صحابه 02 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: توسل از ديدگاه قرآن، سنت و سيره صحابه 02 شبكه سلام : 28 تير 1386 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي يكي از مطالبي كه دستآويز وهابيها قرار گرفته و توسط آن هجمه شديدي بر عليه شيعيان و پيروان اهل بيت دارند و اين مسأله را مستمسك قرار دادهاند براي مشرك دانستن شيعيان و به دنبال آن مهدور الدم و واجب القتل دانستن آنها، اين است كه ميگويند: شيعيان معتقد به توسل هستند. با توجه به اهميت اين مطلب و با توجه به گسترش هجمه وسيع آنها در اين روزها، ميخواهيم در قدم اول اين مسأله را از ديدگاه قرآن بررسي كنيم. استاد حسيني قزويني در رابطه با توسل از منظر قرآن، ما بارها در لابلاي برنامهها اشاره كرديم بر اينكه مسأله توسل به پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله) يا به پيامبران (عليهم السلام)، يك أمري است كه ريشه در قرآن مجيد و كتاب إلهي دارد و خداوند مشروعيت توسل را براي همگان تثبيت كرده است. در سوره نساء، آيه 64 صراحت دارد و از محكمات قرآن است كه ميفرمايد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا. آنان كه نسبت به خود ظلم كردهاند، استغفار كنند و از پيامبر بخواهند كه او از خداوند براي آنها طلب مغفرت كند. يعني متوسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بشوند و به واسطه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، از خداوند براي گناهان طلب بخشش كنند. و همچنين در سوره يوسف، خيلي صريحتر از اين، فرزندان حضرت يعقوب (عليه السلام) ميگويند: يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ پدر جان! براي ما از خداوند طلب مغفرت كن. سوره يوسف/آيه97 چه فرقي است ميان اين و اينكه شيعه ميگويد: يا رسول الله إشفع لنا عند الله. يا أمير المؤمنين إشفع لنا عند الله. هيچ تفاوتي ندارد. و خداوند از قول حضرت يعقوب (عليه السلام) نقل ميكند: قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ سوره يوسف/آيه98 البته آيات متعدد ديگري هم هست؛ ولي من به همين دو آيه اكتفاء ميكنم. * * * * * * * آقاي هدايتي وهابيون معاصر، به هر حال اين آيات را شنيدهاند، چه توجيهي نسبت به اين آيات دارند و اينها را چگونه تفسير ميكنند؟ استاد حسيني قزويني بنده خودم در خود عربستان در جلساتي كه با وهابيون داشتهام، يا با بعضي از وهابيون داخل ايران كه از طريق اينترنت دو سه ماه مشغول بحث و مناظره داشتيم و همچنين كتابي كه اخيراً در رابطه با توسل در استان سيستان و بلوچستان نوشته شده است، ديدم همگي در توجيه اين دو آيه، اين عبارت را دارند: مثلاً در رابطه با منافقين در 64 سوره نساء، ميگويند، اين منافقين در حق پيامبر ظلم كرده بودند، جنايت كرده بودند، خداوند به آنها ميگويد كه شما برويد از پيامبر عذر خواهي كنيد و در قضيه حضرت يعقوب هم، چون فرزندان حضرت يعقوب در حق پدر ظلم كرده بودند، در حقيقت اين آيات نشان ميدهد به پوزش و تقاضاي بخشش از برادران يوسف نسبت به يعقوب و منافقين نسبت به پيامبر. بنده جواب دادم كه اگر چنانچه واقعاً قضيه آيه 64 سوره نساء مربوط به عذرخواهي منافقين از پيامبر (صلي الله عليه و آله) است، بايد به جاي «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ» بگويد، «غفر لهم الرسول : پيامبر (صلي الله عليه و آله) گناهان آنان را ببخشد». در حالي كه ميگويد: پيامبر از خداوند بخواهد كه خداوند گناهان آنان را ببخشد. يعني گناهي است بين مردم و خداوند. البته نزول آيه درباره منافقين، دليل نميشود كه ما پيام آيه را منحصر به منافقين بدانيم. لذا شما ميدانيد كه تمام فقهاء اهل سنت، اين آيه شريفه را در آداب زيارت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) آوردهاند. ميگويند هر مسلماني كه ميآيد كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، اين آيه را بخواند و بگويد: يا رسول الله! خداوند در قرآن اينگونه فرموده است: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا. من گناه كردهام و آمدهام پيش تو و از تو ميخواهم كه از خداوند براي من طلب مغفرت كني. پس معلوم ميشود كه اين آيه فقط مربوط به منافقين نيست. و اضافه بر اينكه اگر مختص به منافقين بود، به جاي «استغفر» بايد «و غفر» ميآمد. و همچنين برادران حضرت يوسف (عليه السلام) ميگويد: از خدا طلب مغفرت كن. اگر عذر خواهي بود، بايد ميگفتند: يا ابانا اغفر لنا. پدر جان! گناه ما را ببخش. يعني اين آقايان وهابي، يك توجيهي ميكنند كه كاملا با سياق، نص و صريح آيه منافات و تضاد دارد. * * * * * * * آقاي هدايتي آيه 35 سوره مائده: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ درباره چه صحبتي داريد؟ آيا وهابيت در اين باره صحبتي داشتهايد؟ استاد حسيني قزويني من در بحثي كه با مفتي اعظم عربستان سعودي، جناب عبد العزيز آل شيخ داشتم، ايشان با توجه به رواياتي كه از عايشه نقل كردهاند، ميگويند كه مراد از وسيله، عمل صالح است. در آنجا آقايان توجيه ميكنند و حال آنكه اين توجيه كاملاً اشتباه است. ما روايات متعدد داريم بر اينكه مراد از وسيله، اعم از عمل صالح و واسطه قرار دادن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و افراد صالح است. حتي در رابطه با قضيه آقاي إبن عباس كه جناب عمر وقتي متوسل به او شد، تعبيري دارد: و اتخذوه وسيلة إلي الله عز و جل فيما نزل بكم. عمر در قضيه استسقاء به مردم خطاب كرد: حضرت عباس عموي پيامبر را وسيله بين خود و خدا قرار دهيد. مستدرک علي الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص334 ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص47 * * * * * * * آقاي هدايتي اگر وهابيها قبول دارند كه وسيله عمل صالح است، آيا تعظيم و تكريم بزرگان، عمل صالح نيست؟ رفتن به زيارت بزرگان دين، چون عمل صالح است، پس عمل به آيه 35 سوره مائده است. وهابيون معاصر نسبت به اين آيات شريفه توجيهاتي داشتند كه پاسخش را شنيديم، آيا درباره توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و صالحان از نظر سنت ما رواياتي داريم و در اين زمينه وهابيها چه حرفي دارند؟ استاد حسيني قزويني ما در احاديث ـ چه احاديث شيعه و چه احاديث اهل سنت ـ روايات متعدد داريم. من يك روايتي را كه حتي خود إبن تيميه هم صحت آن را قبول ميكند، اشاره ميكنم. اين روايت را در صحيح ترمذي ـ كه از صحاح سته است ـ از عثمان بن حنيف نقل ميكند: مرد نابينائي خدمت پيامبر آمد و از حضرت تقاضا كرد كه از خداوند بخواهد بينائياش را به او برگرداند. حضرت به او فرمودند: اگر بخواهي دعا ميكنم و اگر بخواهي صبر كني، براي تو خير است. گفت: نه، ميخواهم چشمانم شفا پيدا كند. حضرت فرمودند: برو وضو بگير و داخل مسجد شو و اين دعا را بخوان. من از بينندگان عزيز ميخواهم كه به اين دعا كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به اين شخص ياد ميدهد دقت كنند. اين دعا در بسياري از كتابهاي اهل سنت نقل شده است و روايت صحيحه هم هست: أللهم إني أسئلك و أتوجه إليك بنيك محمد نبي الرحمة. خدايا! از تو درخواست ميكنم و به وسيله نبيت، به تو تقرب ميجويم عين همان دعاي توسلي كه شيعيان در شب چهارشنبه در سراسر جهان ميخوانند. بعد جالب اين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به آن نابينا فرمود كه اين سخن را بگو: يا محمد! إني توجهت بك إلي ربي في حاجتي هذه لتقضي لية أللهم فشفّعه في. خدايا من كه محمد را واسطه قرار دادهام براي شفاي بينائي خودم، شفاعت پيامبر را در حق من بپذير. اين عين همان تعبيري است كه ما در دعاي توسل ميخوانيم. سنن الترمذي،، ج5، ص229 ـ سنن إبن ماجه، ج1، ص48 ـ مسند احمد، ج4، ص138 ـ مستدرک علي الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج1، ص313 ـ منتخب مسند عبد بن حميد، ص148 ـ السنن الكبري للنسائي، ج6، ص169 ـ صحيح إبن خزيمة، ج2، ص226 ـ الأربعين البلدانية لإبن عساكر، ص85 ـ الأذكار النووية للنووي، ص184 ـ الجامع الصغير للسيوطي، ج1، ص227 ـ رفع المنارة لمحمود سعيد ممدوح، ص17 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص125 و 126 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج6، ص24 ـ أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج3، ص371 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج19، ص359 ـ دفع الشبه عن الرسول للحصني الدمشقي، ص149 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج12، ص404 و ... آقاي إبن تيميه در كتاب مجموع فتاواي، جلد 1، صفحه 95، باب حقيقة قولنا أشهد أن لا اله الا الله و در مجموعه الرسائل و المسائل، جلد 1، صفحه 13 ميگويد: وَ قَدْ رَوَي التِّرْمِذِيُّ حَدِيثًا صَحِيحًا (عَنْ النَّبِيِّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ أَنَّهُ عَلَّمَ رَجُلًا أَنْ يَدْعُوَ فَيَقُولَ: أللَّهُمَّ إنِّي أَسْأَلُك وَ أَتَوَسَّلُ إلَيْك بِنَبِيِّك مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ، يَا مُحَمَّدُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إنِّي أَتَوَسَّلُ بِك إلَي رَبِّي فِي حَاجَتِي لِيَقْضِيَهَا لِي، اللَّهُمَّ شَفِّعْهُ فِيَّ) وَ رَوَي النسائي نَحْوَ هَذَا الدُّعَاءِ. آقاي رُفاعي از وهابيون به نام و از ليدرهاي وهابيهاي معاصر است، در كتاب التوسل إلي حقيقة التوسل، صفحه 158 ميگويد: لا شك أن هذ الحديث صحيح و مشهور. هيچ شبههاي نداريم كه اين حديث هم صحيح است و هم مشهور. اگر ما هيچ دليلي نداشته باشيم، غير از همين يك روايت، براي ما كفايت ميكند. * * * * * * * آقاي هدايتي ابن تيميه، چه توجيهي نسبت به اين روايت داشته است؟ وهابيها ميگويند: طلب حاجت از مردگان، دو اشكال اساسي دارد: 1. آنها عاجز هستند از اينكه بتوانند حاجت را برآورده سازند. 2. برآورده كردن حاجت، مخصوص خداوند است و توسل، خواستنِ كار ويژه خداوند از ديگران است و اين باعث ميشود كه ما براي خداوند شريك قائل بشويم. درباره اين دو اشكالي كه وهابيون درباره توسل ميگيرند، صحبت بفرماييد. استاد حسيني قزويني سؤال حضرتعالي سه بخش دارد: يك بخش اينكه نسبت به همان روايت شفاي نابينا، وهابيها چه توجيهي دارند. هم إبن تيميه، هم محمد بن عبد الوهاب و هم لجنه افتاء عربستان سعودي اين مطلب را دارند كه ميگويند در اينجا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه به آن نابينا دستور داد به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل شود، اين در حقيقت متوسل به دعاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) شد نه به ذات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله). حال آنكه اگر كسي اندك توجهي به فراز آن روايت بكند، كاملاً ميفهمد كه حرف إبن تيميه و محمد بن عبد الوهاب، حرف بيپايه و بياساس است. اصلا بحث توسل به دعاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مطرح نيست. آنجا توسل به ذات مقدس پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. تعبير اين است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به او فرمود: برو و بگو: أللهم إني اسئلك و أتوجه إليك بنيك محمد نبي الرحمة. خدايا! از تو درخواست ميكنم و به وسيله نبيّت، به تو تقرب ميجويم. آقايان وهابي ميگويند: أتوجه إليك بدعاء نبيك. حالا اگر ما آمديم درباره آيه: وَ جَاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا. سوره الفجر/آيه22 گفتيم: جاء أمر ربك. يا درباره آياتي كه ظاهر آنها را اهل سنت حمل بر تجسيم ميكند، در تقدير گرفتيم، بلا فاصله وهابيت ميگويند كه شيعه، تفسير به رأي كرده است و مشرك شدهاند، كافر و واجب القتلاند. ولي اينجا در كلام نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ميگويند كه ما بايد بگوييم: أتوجه إليك بدعاء نبيك. و حال آنكه اگر اين جمله را به يك عوام هم بدهيم و ترجمه كنيم، ذات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را خواهد فهميد نه دعاي آن حضرت را. و بلا فاصله هم ميگويد: يا محمد! إني توجهت بك إلي ربي. نميگويد: إني توجهت بدعائك إلي ربي. ما يك اختلاف خيلي عميقي كه با وهابيت داريم، در اين است كه اينها ميگويند توسل به دعاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اشكال ندارد؛ ولي به ذات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صحيح نيست. * * * * * * * آقاي هدايتي اصلاً پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در حق آن نابينا دعا نكرده است كه بعد او رفته باشد و به دعاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل شده باشد. استاد حسيني قزويني در رابطه با بخش دوم فرمايش حضرتعالي، اينها ميگويند طلب حاجت از مردگان، چون عاجز از قضاي حاجت هستند، دليل بر شرك متوسل است و جناب صنعاني ـ از أهل سنت متأثر از افكار إبن تيميه است ـ در كتاب فتح المجيد، صفحه 167 صراحت دارد و ميگويد: إنما الكلام في إستغاثة القبوريين و غيرهم بأوليائهم و طلبهم منهم أمورا لا يقدر عليه إلا الله من عافية المريض و غيرها. جاء الإستغاثة بالمخلوقين الأحياء فيما لا يقدرون عليه. بنده در هفته گذشته عرض كردم كه در سال 82 كه با جناب مفتي اعظم عربستان، جناب شيخ عبد العزيز آل شيخ بحث داشتيم، من گفتم: چرا توسل را شرك ميدانيد؟ ايشان گفتند: پيامبر عاجز از قضاي حوائج است. من در همانجا جواب دادم: اگر ملاك شرك، عجز متوسل إليه باشد، اين مختص به مردگان نيست. آيا شما در أحياء و زندگان هم اگر يك فردي به يك عاجزي متوسل شود، ميگوييد كه ايشان مشرك است؟ مثلاً كسي به يك نابينا بگويد كه دست مرا بگير و به آن طرف خيابان ببر. قطعاً نابينا عاجز است. آيا شما اين را شرك ميدانيد؟ عجز متوسل إليه، دليل بر شرك متوسِّل ميشود؟ اگر كسي بگويد: آقاي ديوار! مرا سيرم كن. آيا اين شرك است يا أمر عبث و باطل؟ أمر عبث يك چيزي است و شرك چيزي ديگر. چطور كه شد توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حال حيات آن حضرت، مرضيّ شارع مقدس است؛ ولي بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تبديل به شرك شده است؟ اما بخش ديگر سخن حضرتعالي كه برآوردن حاجت مخصوص خداوند است، از مطالبي است كه حتي وهابيهاي داخل ايران نيز روي اين مطلب خيلي مانور ميدهند. حتي أذهان بعضي از جوانهاي شيعه را با اين سخنان باطل و بياساس مشوش ميكنند. وهابيها ميگويند: اگر ما آمديم و به پيامبر و يا امام متوسل شديم و گفتيم: يا رسول الله اشفع لنا عند الله يا اينكه مثلاً يك فرد نابينا بيايد حرم حضرت علي و بگويد: يا علي! چشم مرا شفا بده. اين كارها، كار خدايي است. شما آمدهايد كاري كه مختص به خداوند است از بندگان خدا طلب كردهايد و اين شرك و كفر است. ما در اينجا چند جواب ميدهيم: اگر چنانچه ما ميآييم از آقا امير المؤمنين (عليه السلام)، امام حسين (عليه السلام)، قمر بني هاشم (عليه السلام) و ... تقاضا ميكنيم: من كور مادر زاد هستم، اين كوري مرا شفا بده. آيا كسي كه متوسل به حضرت عباس (سلام الله عليه) ميشود، معتقد است كه حضرت عباس (عليه السلام)، خدا و پروردگار است؟ يا اينكه معتقد است حضرت عباس (سلام الله عليه) به إذن خداوند تبارك و تعالي و با آن قدرتي كه خداوند به آنها داده است، مريضها را شفا ميدهد؟ همانطوري كه در رابطه با حضرت عيسي (عليه السلام) ـ منطق، منطق قرآن است ـ خداوند إحياء أموات را به عهده او گذاشته بود. خداوند ميفرمايد: هو الحي القيوم، هو محيي، هو المميت. اين خداوند است كه مردگان را زنده ميكند؛ ولي حضرت عيسي (عليه السلام) به إذن خداوند مرده را زنده ميكند. حال اگر كسي رفت نزد حضرت عيسي (عليه السلام) و گفت: يا روح الله! من بچهام از دنيا رفته است، تقاضا دارم اين بچه مرا زنده كني. آيا اين شخص كافر شده است و بايد گردنش را زد؟ آيا از حضرت عيسي (عليه السلام) كار خدايي طلب كرده است؟ خود حضرت عيسي (عليه السلام) نيز ميفرمايد: وَ أُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ مردگان را زنده ميكند به إذن خدا. سوره آل عمران/آيه 49 أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآَيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ. من از گل چيزي به صورت پرنده ميسازم، در او ميدمم، او به إذن خداوند تبديل به پرنده ميشود، كور مادر زاد را به إذن خداوند شفا ميدهم ... . يعني در حضرت عيسي (عليه السلام)، هم قدرت زنده كردن مردگان و هم خلقت پرندگان است. همانطوري كه حضرت عسي (عليه السلام) به إذن خداوند، مرده را زنده ميكند، كور مادرزاد را شفا ميدهد، پرنده گلي را به پرنده زنده تبديل ميكند، ما معتقديم نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه (عليهم السلام) به إذن خداوند قادر هستند براي قضاي حوائج مردم و ميتوانند كور مادرزاد را شفا بدهند، مرده را زنده كنند و ... و اين نه تنها شرك نيست؛ بلكه نهايت توحيد است. نكته ديگر اين كه خداوند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را در دو جاي قرآن در رديف خودش شمرده است. در سوره توبه، آيه 74 ميگويد: وَ مَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ اين منافقين انتقام نميگيرند؛ مگر اينكه خدا و رسولش آنها را بينياز كرده است. در اين آيه خداوند ميفرمايد كه خدا و رسول آنها را بينياز كرده است. اين بي نياز كردن خدا و رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، در عرض هم قرار گرفته است. يعني بينياز شدن مردم به فضل خدا و به فضل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در كنار هم آمده است. و در آيه 59 ميفرمايد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آَتَاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنَّا إِلَي اللَّهِ رَاغِبُونَ اگر اينها به آنچه خدا و رسول او دادهاند، راضي باشند ... خداوند از فضل خودش و از رسول خودش به آنها كرم ميكند. باز هم در اينجا الله و رسول در كنار هم قرار داده شده است. اگر ما به يك وهابي بگوييم كه ما به فضل خدا و فضل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، بينياز شدهايم، همانجا فورا ميگويند كه شما مشرك شدهايد. همانجا فتوي كفر و شرك را صادر ميكنند. حتي من يك جلسهاي داشتم با رئيس شئون الحرمين در مدينه منوره، يك صحبتي شد و گفتم الحمد لله خداوند به فضل خودش و به كرم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)، اين عنايت را كرد، فورا گفت: نگو به كرم پيامبر. اين شرك و كفر است. بگو بفضل الله و كرمه. و حال آنكه قرآن صراحت دارد. جالب اين است كه آقا امام صادق (سلام الله عليه) با جناب آقاي أبو حنيفه رئيس أحناف در اين رابطه يك گفتگويي دارد كه در منابع شيعه زياد است. جناب آقاي عبد الحليم جندي، مشاور مجلس عالي مصر در كتاب الإمام الصادق اين مسأله را نقل ميكند. يعني عالم سني مصري و آنهم مشاور مجلس اعلاي مصر ميگويد روزي أبو حنيفه با امام صادق (سلام الله عليه) غذا ميخورد، آقا امام صادق (عليه السلام) بعد از اينكه غذا را خوردند، فرمودند: أللهم هذا منك و من رسولك. خدايا! اين نعمت از تو و از پيامبرت به دست ما رسيده است. أبو حنيفه گفت: چرا براي خدا شريك قرار دادي؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: قرآن ميگويد: أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ و در جايي ديگر نيز آمده است: سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ وقتي امام صادق (عليه السلام) اين دو آيه را خواند، أبو حنيفه گفت: گويا تا به حال نه اين آيه را در قرآن خواندهام و نه شنيده بودم. الآن از زبان فرزند پيامبر شنيدم. كنز الفوائد لأبو الفتح الكراجكي، ص196 ـ وسائل الشيعة (آل البيت) للحر العاملي، ج24، ص351 ـ بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج10، ص216 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج23، ص532 ـ شرح إحقاق الحق للسيد المرعشي، ج28، ص359 و 360 و الإمام جعفر الصادق لعبد الحليم الجندي، ص181 و 182 و ... پس با توجه به اين قضيه، اگر ما ميآييم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا از ائمه (عليهم السلام) حاجتي ميطلبيم، قضاي آن حاجت، كار خدايي است. ما معتقد هستيم كه خداوند به آنها اين قدرت را داده است كه اين كار خدايي را آنها انجام بدهند. همانطوي كه در ميراندن مردم، خداوند ميميراند: اللَّهُ يَتَوَفَّي الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا سوره زمر/آيه42 از آن طرف هم دارد: الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ سوره نحل/آيه28 يعني ميراندني كه از أوصاف و أسماء إلهي است و از صفات ويژه خداوند است و خداوند اراده كرده است كه اين را به جناب عزرائيل و أعوان و أنصار او عنايت كند و هيچ ارتباطي به شرك و كفر ندارد. * * * * * * * آقاي هدايتي صحبتها وهابي اين است كه شما كه متوسل ميشويد به مردگان و كساني كه در اين دنيا نيستند، مشكل اساسي اين است كه آنها صداي ما را نميشنوند. وقتي صداي ما را نميشنوند، طبيعتا نميتوانند بفهمند كه ما از آنها چه ميخواهيم. وقتي كه ندانند ما از آنها چه ميخواهيم و صداي ما را نشنوند، خيلي واضح است كه نميتوانند براي برآورده شدن حاجت ما اقدام كنند. در اينباره توضيح دهيد. استاد حسيني قزويني در رابطه با اين قضيه، متأسفانه يكي از عقايد خيلي فاسد وهابيت دارند و بر خلاف نظريه تمام علماي اهل سنت، اين است كه ميگويند: افرادي كه از اين دنيا ميروند، حتي پيامبر ارتباطش يا ما قطع ميشود و صداي ما را نميشنود. مثلاً در لجنه عالي عربستان سعودي كه امروز بالاترين مقام علمي وهابيت است، سؤال كردهاند: هل يسمع النبي كل دعاء و نداء عند قبره الشريف؟ آيا پيامبر، نداي هر كسي را كه او را صدا بزند و دعا كند، ميشنود؟ جواب دادهاند: إن الأموات عموما لا يسمعون نداء الأحياء من بني آدم و لا دعائهم. عموم مردگان صداي زندگان را نميشنوند و دعاي آنها را متوجه نميشوند. بعد متأسفانه آمده است به يك آيه از قرآن استناد كردهاند: وَ مَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ سوره فاطر/آيه22 بعد ميگويد: و لم يذكر في الكتاب و لا في السنة الصحيحة علي أن النبي يسمع كل دعاء او نداء من البشر. ما در هيچ روايت صحيحي نداريم كه پيامبر نداي مردم را و دعاي مردم را ميشنود. فتاوي اللجنة الدائمه، ج1، ص472، إستفتاء4283 و همچنين در جاهاي ديگر اين عبارت ديده ميشود. جواب اول اين كه ايشان ميگويد در هيچ روايت صحيحهاي نداريم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اسلام ندا و دعاي مردم را ميشنود، در خود صحاح اهل سنت، صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) بعد از جنگ بدر، آمد در كنار چاه بدر و آنجايي كه مردههاي قريش بودند، آنها را صدا زد و فرمود: أليس قد وجدتم ما وعد ربكم حقا، فاني قد وجدت ما وعدني ربي حقا، فسمع عمر قول النبي صلي الله عليه و سلم فقال: يا رسول الله! كيف يسمعوا و إني يجبوا و قد جيفوا، قال: و الذي نفسي بيده! ما أنتم بأسمع لما أقول منهم و لكنهم لا يقدرون أن يجيبوا، ثم أمر بهم فسحبوا فألقوا في قليب بدر. آيا شما آنچه را كه خداوند وعده داده بود، حق يافتيد؟ من وعده خدا را حق يافتم. عمر وقتي گفتگوي پيامبر با مردگان بدر را شنيد، گفت: اينها چطور سخن شما را ميشنوند و چطور جواب ميدهند در حاليكه همه مردهاند؟ پيامبر فرمود: قسم به خدايي كه جان من در دست او است! شما شنواتر از آنها نيستيد، آنها بهتر از شما ميشنوند؛ ولي نميتوانند جواب بدهند. صحيح مسلم، ج8، ص163 و 164 ـ عمدة القاري شرح صحيح البخاري للعيني، ج8، ص201 ـ الديباج علي مسلم للسيوطي، ج6، ص206 ـ صحيح إبن حبان، ج14، ص424 ـ تفسير القرطبي، ج7، ص377 ـ تفسير الآلوسي، ج21، ص55 ـ إمتاع الأسماع للمقريزي، ج12، ص160 و ... جواب دوم اينكه وهابيها استناد ميكنند به دو آيه: وَ مَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ سوره فاطر/آيه22 إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَي سوره نمل/آيه80 نشان ميدهد كه آنها حتي از مفاهيم قرآني هم كاملاً بيخبر هستند. إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَي يعني: پيامبر! تو نميتواني سخنت را به مردگان بشنواني. مگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كنار قبرستان رفته بود و مردگان را موعظه ميكرد و به مردهها ميگفت كه توحيد چنين است و چنان است؟ كاملاً مشخص است كه خداوند از يك سري مرده دلهاي كه در كنار پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هستند سخن ميگويد، از كفار قريش سخن ميگويد. خداوند ميگويد: اين مرده دلاني كه به ظاهر زندهاند؛ ولي در حقيقت، با مردگان در قبرستان هيچ تفاوتي ندارند، شما نميتوانيد به اين مرده دلها سخنت را بشنواني. خدا كفار قريش را به مردگان در داخل قبرها تشبيه كرده است. جواب سوم در بحثي كه با جناب آقاي دكتر غامدي از اساتيد برجسته دانشگاه ام القري مكه داشتم، ايشان همين بحث را كرد: وقتي پيامبران (عليهم السلام)، ائمه (عليهم السلام) و صالحان از دنيا ميروند، صداي ما را نميشنوند. من از ايشان سؤال كردم كه هر روز ميليونها مسلمان نماز ميخوانند و در نمازشان ميگويند: السلام عليك أيها النبي و رحمت الله و بركاته. و تمام فقهاء اهل سنت، گفتن اين سلام را واجب ميدانند. حتي خود وهابيها هم گفتن اين فراز از سلام را واجب ميدانند. جالب اين است كه در همين كتاب فتاوي اللجنة الدائمة، جلد 7، صفحه 8، فتواي 8571 سؤال كردهاند: آيا ما ميتوانيم به جاي «السلام عليك ايها النبي» بگوييم: «السلام عليه و رحمة الله» يا «السلام علي النبي و رحمة الله»؟ چون سائل در ذهنش اين مطلب بوده است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) صداي ما را نميشنود و سلام خطاب درست نيست. فتواي بالاترين مقام إفتاي علمي عربستان اين بود: واجب است هر كسي در نماز اين را بگويد: السلام عليك إيها النبي و رحمت الله و بركاته. روايات صحيح داريم كه بايد در نماز به همين صورت ادا شود. من از دكتر غامدي سؤال كردم كه اين مسلمانها كه هر روز سلام ميدهند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يا ميشنود يا نميشوند. اگر ميشنود، پس ـ نستجير بالله ـ اين يك نوع حماقت است. ايشان يك مقداري ماند و گفت: ما در روايت داريم كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرموده: مردم كه به من سلام ميدهند، خداوند روح مرا از عالم ملأ أعلي بر ميگرداند به جسم من و سلام مردم را جواب ميدهم و دوباره برميگردم. گفتم: آقاي دكتر! آيا ميداني كه شما با اين عبارتت، بالاترين اهانت را به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميكنيد؟ گفت: چطور؟ گفتم: در هر لحظهاي از لحظات شبانهروز، يك جاي كره زمين حدأقل هزاران نفر ميخوانند و ميگويند السلام عليك ايها النبي. يعني در هر آني، هزار بار روح پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بايد برود و دوباره برگردد. اين سلام به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست، اين زجر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. بعد ايشان گفت: ما يك روايت ديگر هم داريم كه خداوند، ملائكهاي را در روي زمين مأمور كرده است كه سلام مردم را به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ابلاغ ميكنند و جواب سلام را هم از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگيرند و به مردم ميرسانند. گفتم: آن ملائكه كه سلام مردم را ميگيرند و در يك تريلي قرار ميدهند و خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ابلاغ ميكنند و جواب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را هم ميگيرند و در 18 چرخ ديگر ميگذارند و به مردم ميرسانند، همان ملائكه هم عاجز نيستند كه توسل مردم را بگيرند و در يك وانت بار قرار دهند و به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برسانند و جواب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را هم بگيرند و به مردم برسانند. دانشجوهايي كه در منزل ايشان نشسته بودند، يك مقداري خنديدند. ايشان جوابي نداشتند و گفتند كه وقت نماز عشاء رسيده است، برويم نماز بخوانيم. يكي از نكاتي كه ضروري است ما در بحثها به آن توجه كنيم، همين بحث سلام در نماز است. البته اين جوابي كه بنده دادم نسبت به اين فتواي وهابيها، خواستم فقط از منظر خود روايات و سنت جواب داده باشم؛ ولي اگر به آيات برسيم، آيات صراحت دارد بر اينكه خداوند درباره شهداء ميفرمايد: وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ سوره بقره/آيه154 چطور ميشود شهدائي كه به أمر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به شهادت رسيدهاند، زنده باشند، ولي كسي كه پيامبر شهداء است، او مرده باشد؟! يا در سوره يس از قول حبيب نجار آمده است: قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ / بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ سوره يس/آيه26ـ 27 كاملاً روشن است بر اينكه زنده بودهاند. يا بالاتر از اين، ما در سوه غافر، آيه 45 و 46 داريم حتي آل فرعون مرده نيستند و زندهاند و در عالم برزخ عذاب ميكشند: النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آَلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ اين غدو و عشي، يعني صبحگاهان و شامگاهان مربوط به اين دنيا است و گرنه در قيامت صبح و شبي تصور نميشود. آقايان اهل سنت اجماع دارند مبني بر اينكه پيامبران (عليهم السلام) نميميرند و خداوند بدن پيامبران (عليهم السلام) را بر خاك زمين حرام كرده است. پيامبران (عليهم السلام) زنده هستند و زنده بودن اينها از زنده بودن شهداء به مراتب قويتر است. * * * * * * * آقاي هدايتي آيا روايات صحيحي در كتب أهل سنت در توسل پيامبران گذشته به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) وجود دارد؟ در حالي كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) هنوز به دنيا نيامده بودند. استاد حسيني قزويني در رابطه با توسل أنبياء (عليهم السلام) گذشته به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، من به يك روايت صحيح و معتبر از صحاح اهل سنت اكتفاء ميكنم. هر چند كه ما در اينباره روايات فراواني داريم. و جالب اين است كه راوي و ناقل اين روايت جناب عمر بن الخطاب است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: حضرت آدم وقتي دچار خطا شد، اين عبارت را خواند: لما إقترف آدم الخطيئة قال: يا رب! أسألك بحق محمد لما غفرت لي، فقال الله: يا آدم! و كيف عرفت محمد؟ أو لم أخلقه. قال: يا رب! لأنك لما خلقتني بيدك و نفخت في من روحك، رفعت رأسي، فرأيت علي قوائم العرش مكتوبا: لا إله إلا الله، محمد رسول الله. فعلمت أنك لم تضف إلي إسمك إلا أحب الخلق إليك، فقال الله: صدقت يا آدم! إنه لأحب الخلق إلي ادعني بحقه فقد غفرت لك و لولا محمد ما خلقتك. هذا حديث صحيح الاسناد. خدايا! تو را قسم ميدهم به آبروي محمد كه مرا ببخشي. خطاب آمد: اي آدم! محمد را چطور شناختي؟ با اينكه من او را هنوز نيافريدم. حضرت آدم جواب ميدهد: آن زماني كه مرا آفريدي و از روح خودت در من دميدي، سرم را بلند كردم و در ستونهاي عرش ديدم كه نوشته شده است: لا اله الا الله، محمد رسول الله. فهميدم كسي كه در كنار لا اله الا الله نامش را گذاشتهاي، با آبروترين خلائق تو است؛ چون جز محبوبترين افراد را در كنار توحيدت قرار نميدهي. خداوند فرمود: راست گفتي، محبوبترين خلائق من، محمد است، من تو را بخشيدم. اگر محمد نبود، تو را هم نميآفريدم. مستدرک علي الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج2، ص615 ـ دلائل النبوة للبيهقي، ج5، ص489 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج11، ص455 ـ رفع المنارة لمحمود سعيد ممدوح، ص196 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج7، ص437 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج1، ص91 و ج 2، ص393 ـ قصص الأنبياء لإبن كثير، ج1، ص29 ـ دفع الشبه عن الرسول للحصني الدمشقي، ص137 ـ سبل الهدي و الرشاد للصالحي الشامي، ج1، ص85 و ج 12، ص403 ـ السيرة الحلبية للحلبي، ج1، ص354ـ 355 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج2، ص336 ـ 337 ـ السيرة النبوية - إبن كثير، ج1، ص320 ـ الدرر السنية في الرد علي الوهابية لأحمد زيني دحلان، ص9 ـ المعجم الصغير للطبراني، ج2، ص82 ـ شفاء السقام للسبكي، ص120 ـ وفاء الوفا للسمهودي، ج4، ص1371 ـ المواهب اللدنيه، ج4، ص594 و ... جالب اين است كه زيني دحلان اين روايت را نقل ميكند و ميگويد: عليك به، فكلّه هدي و نور. الدرر السنيّة لزيني دحلان، ص9 آقاي سبكي هم ميگويد روايت صحيح است. قسطلاني هم اين روايت را آوردهاند و صحيح اعلام كردهاند. اين خيلي واضح و روشن است كه حضرت آدم (علي نبينا و آله عليه السلام) روزي كه گرفتار خطا ميشود و هنوز رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به دنيا نيامده است، به وجود مقدس آن حضرت متوسل ميشود. اين هم باز از معجزات اهل بيت (عليهم السلام) و عنايات خداوند به أهل بيت (عليهم السلام) است كه چنين روايتي با سند صحيح آنهم از زبان خود عمر بن الخطاب نقل شده است. * * * * * * * آقاي هدايتي مشكل اساسي وهابيت اين است كه مسائل را از ديد عقل مادي و دنيوي تجزيه و تحليل ميكنند و جهان ماوراء الطبيعه را نگاه نميكنند. به مسائل معنوي بلند و عظيمي كه وجود دارد توجه نميكنند... آيا مدركي در كتب اهل سنت در توسل به پيامبر عظيم الشأن اسلام (صلي الله عليه و آله) قبل از بعثت داريم يا نه؟ استاد حسيني قزويني در اين رابطه ما روايات فراواني داريم. مخصوصاً جناب عبد المطلب وقتي كه در مكه قحطي و خشكسالي آمد، قنداقه آقا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را كه شيرخواره بود آورد در كنار كعبه، اين تعبير را داشت: يا رب! ... بحقّ هذاالغلام إسقنا غيثاً مغيثاً دائماً هاطلاً فلم يلبث ساعة أن طبّق السحاب وجه السماء و أمطر حتّي خافوا علي المسجد. خدايا! به حق اين نوزاد، باران رحمت خود را همواره و پياپي بر ما به باران. ساعتي نگذشت كه ابر سياهي فضاي مكّه را فرا گرفت و باران شديدي باريد، بهگونهاي كه مردم ترس آن را داشتند كه خانه خدا در معرض سيل قرار گيرد. الملل و النحل، ج1، ص240 جناب إبن حجر عسقلاني در الإصابة في تمييز الصحابة، جلد 8، صفحه 136، رقم 11182، ترجمة رقيقة بنت أبي صيفي بن هاشم مفصل اين قضيه را نقل ميكند و همچنين در كتاب فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 2، صفحه 412 و بيهقي در دلائل النبوة، جلد 2، صفحه 126 شعري را كه مربوط به همين قضيه است آوردهاند: و أبيض يستسقي الغمام بوجهه ثمال اليتامي عصمة للأرامل و همچنين جناب إبن عساكر از بزرگان اهل سنت قضيهاي را نقل ميكند كه در مكه باز براي بار دوم قحطي آمد، حضرت أبو طالب حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) كه كودكي 5 ، 6ساله بوده است آورد و خداوند را قسم داد به آبروي آن كودك كه باران رحمتش را بفرستد، چيزي نگذشت ابري آمد، سراسر مكه را فرا گرفت و باران رحمت آمد و مردم از خوشحالي تشكر كردند و بعد از قول شخصي به نام أبو عرفه نقل ميكند: أخرج إبن عساكر عن أبي عرفة، قال: قدمت مكة و هم في قحط، فقالت قريش: يا أبا طالب! أقحط الوادي و أجدب العيال، فهلم فاستسق، فخرج أبو طالب و معه غلام يعني النبي (صلي اللّه عليه و آله) كأنه شمس دجي تجلت عن سحابة قتماء و حوله أغيلمه، فأخذ النبي أبو طالب فألصق ظهره بالكعبة و لاذ إلي الغلام و ما في السماء قزعة، قأقبل السحاب من هاهنا و هاهنا و أغدق و اغدودق و انفجر له الوادي و أخصب النادي و البادي و في ذلك يقول أبو طالب. در زمان قحطي و خشكسالي وارد سرزمين مكّه شدم. مردم اطراف أبو طالب حلقه زده و به وي ميگفتند: اي ابو طالب! اينك قحطي سراسر سرزمين مكّه را فرا گرفته، خانوادهها در معرض نابودي قرار گرفتهاند، از خداوند طلب رحمت نما! أبو طالب به همراه كودك خردسالي كه همان پيامبر بود و مانند خورشيد ميدرخشيد و اطراف او غلامان حلقه زده بودند، بيرون آمد و در كنار كعبه قرار گرفت و به رسول الله متوسّل شد و طلب باران نمود. همان وقت ابرها از گوشه و كنار آسمان به هم پيوستند و بارش آغاز شد، بهطوريكه تمام صحراها و درّهها انباشته از آب گرديد، در اين وقت بود كه ابو طالب آن شعر معروف خود را سرود. و أبيض يستسقي الغمام بوجهه ثُمال اليتامي عصمة للأرامل مختصر تاريخ دمشق لإبن منظور، ج1، جزء1، ص162 ـ الخصائص الكبري للسيوطي، ج1، ص86 ـ السيرة النبوية لزيني دحلان، ج1، ص43 جالب اين است كه در صحيح بخاري، جلد 2، صفحه 15، باب سؤال الناس الإمام الإستسقاء إذا قحطوا شعري را از حضرت أبو طالب نقل كرده است: در مدينه قحطي آمد و باران نميآمد، حضرت دعا كرد، باران آمد و بعد شعر حضرت أبو طالب را خواند: و أبيض يستسقي الغمام بوجهه ثُمال اليتامي عصمة للأرامل از اين قضايا در تاريخ بسيار فراوان است؛ ولي اين دو نمونه در منابع معتبر و مورد تأييد آقايان اهل سنت آمده است. آقايان اهل سنت به شيعه اعتراض ميكنند كه شما نسبت به صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جسارت ميكنيد؛ ولي خود آنها نسبت به حضرت أبو طالب پدر امير المؤمنين (عليه السلام) كه احدي به اندازه أبو طالب به پيامبر خدمت نكرده است و كسي در نشر، تقويت و گسترش اسلام به اندازه حضرت أبو طالب (سلام الله عليه) دخيل نبوده است، با كمال تأسف در كتابها، سخنرانيها و مقالات شان از أبو طالب به عنوان يك كافر و اهل جهنم و معذب در عذاب جهنم ياد ميكنند. اين واقعاً جاي تأسف بسيار دارد. اگر فرصتي شد ما يك جلسه در رابطه با ادله محكم و قوي از منابع معتبر اهل سنت در ايمان آقا أبو طالب عرض خواهيم كرد. * * * * * * * سؤال: من ملازاده هستم. سوره فاطر، آيه 13 و 14، تمام گفتههاي جناب آقاي قزويني را رد ميكند. اينجا ميفرمايد: وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ آيا اين مِنْ دُونِهِ ، غير از خداوند، شامل همه ميشود يا نه؟ آيا پيامبران، ائمه و صالحان خداوند هستند؟ قرآن به صريح عبارت ميفرمايد: همه آنچه را غير از خدا ميخوانيد، به اندازه پوسته هسته خرما مالك نيستند. بعد به اين هم اكتفا نميكند و ميفرمايد: إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَ لَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ اگر شما آنها را بخوانيد، آنها صداي شما را نميشنوند. اگر هم بشنوند، نميتوانند دعاي شما را اجابت كنند. روز قيامت به شركتان كافر ميشويد. هيچ كسي به انداه خداوند به شما خبر نميدهد. باز به اين هم إكتفاء نميكند و در سوره سبأ، آيه 22 و 23 ميفرمايد: قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِي الْأَرْضِ وَ مَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَ مَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ وَ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ إذن لَهُ حَتَّي إِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ كساني را كه غير از خداوند به پندار خودتان صدا ميكنيد، به اندازه ذرهاي در آسمان و زمين مالك نيستند. شريك هم نيستند، شفاعت هم در نزد آنها فايدهاي ندارد. مگر كساني كه خداوند اجازه بدهد. پس خداوند شنيدن را از آنها نفي ميكند، اگر هم بشنوند، استجابت دعا را از آنها نفي ميكند. چرا شما به روايات استناد ميكنيد؟ شما اصحاب پيامبر را مردهدل ميناميد. اما أبو طالب را شخصيت برجسته جهان اسلام ميدانيد. فكر نميكنيد كه اين تناقض باشد؟ آيا كساني را كه خداوند به آنها وعده جنت داده است، مهاجرين و انصار و از جمله آنها رهبرشان، ابوبكر و عمر و عثمان و علي هستند، اينها را مرده دل ميدانيد؟ صد هزار دلار جايزه گذاشتهاند كه شما ثابت كنيد كه مذهب شما، عقايد شما، عقايد أهل بيت (عليهم السلام) است. جواب يكي از ويژگيهاي وهابيت كه ما إن شاء الله مفصل صحبت كرديم و صحبت نيز خواهيم كرد، اين است كه همانند خوارج، آياتي را كه درباره كفار نازل شده است و درباره بتپرستها آمده است، آنها را ميآورند و در حق شيعيان تفسير ميكنند. اين آيه: وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ چه ارتباطي دارد به توسل بر پيامبران (عليهم السلام)؟ همانطوري كه إبن تيميه و محمد بن عبد الوهاب هم همين عبارات را ميآورند. حتي ايشان ميگويد كه فرقي بين شيعه كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را واسطه قرار ميدهند و بتپرستها كه بتها را واسطه قرار ميدادند و ميگفتند: هؤلاء شفعائي عند الله هيچ تفاوتي نيست. آقاي ملازاده! وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ، يعني آن كسي كه بر خلاف خداوند متوسل ميشوند. اگر كسي به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل ميشود، توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، دون خدا نيست؛ خلاف خدا نيست. توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، توسلي كه قرآن او را مشروع دانسته است و ميفرمايد: وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا سوره نساء/آيه63 قرآن درباره حضرت يعقوب ميفرمايد: أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ سوره يوسف/آيه97 حدأقل اين آيه را ميخوانديد. توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و امام (عليه السلام)، توسل من دون الله نيست؛ توسل إلي الله است. يا اينكه ميخوانيد: إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا سوره فاطر/آيه14 و آن را به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تفسير ميكنيد؛ در حقيقت بالاترين جسارت را به آن حضرت ميكنيد. يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را آوردهايد با بتهاي بتپرستان ـ نستجير بالله ـ يكسان كردهايد. آقاي سُبْكي و آقاي سمهودي ميگويند: چقدر قبيح و بيحياء هستند آنهايي كه ميآيند و پيامبر را با بتِ بتپرستان يكنواخت ميدانند و ميگويند: همانطوري كه بتها صداي ما را نميشنود، پيامبر هم صداي ما را نميشود. من قبلاً جواب دادهام كه اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نميشنود، شما اشتباه ميكنيد كه هر روز 5 مرتبه ميگوييد: السلام عليك أيها الني و رحمة الله و بركاته. اگر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نميشنود، آقاي إبن قدامه مقدسي، بالاترين فقيه شماها است، در كتاب المغني صراحت دارد: وقتي آمديد كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين آيه را بخوانيد كه خداوند فرموده است: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا. يا رسول الله! من پيش تو آمدهام، از گناهانم استغفار ميكنم و تو را بين خودم و خدا شفيع قرار ميدهم. پس اين زيارتنامههايي كه علماء شما، حتي فقهاء حنابله در كتابهاي فقهي آوردهاند، حذف كنيد. نؤمن ببعض الكتاب و نكفر ببعض نباشيد. در رابطه با صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه شما ميگوييد ما آنها را مردهدل گفتهايم، اينها همه إفترائي است بر شيعه. شيعه به صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مردهدل نميگويند. صحبت با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را يك مقام رفيع ميدانند؛ ولي قائل به عدالت همه صحابه نيستند. قرآن و سنت و آنچه كه در تاريخ بر صحابه گذشته، شهادت ميدهند كه صحابه هم همانند بقيه مردم هستند. در ميان آنها هم عادل بودهاند و فاسق هم بوده است. آيه شريفه: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَي مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ سوره حجرات/آيه6 صراحت دارد كه برخي از صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) همانند وليد بن عقيه فاسق بوده است و اينكه عبد الرحمن برّاج هزار دلار معين كرده است، اين آقا اگر مردانگي دارد و واقعاً جرأت دارد بيايد با يكي از علماء ما شروع كند به بحث كردن. جناب آقاي ملازاده! ما بحث با جنابعالي را شروع كرديم و تصميم هم داشتيم كه ادامه بدهيم. ولي حضرتعالي فرداي همان شبي كه با هم مناظره كرديم، در آن شبكه خودتان شروع كرديد به فحاشي كردن، اهانت كردن و جسارت كردن. هم نسبت به شبكه سلام اهانت كرديد، هم نسبت به بنده و هم نسبت به علماء و فقهاء شيعه فحاشي كرديد. ما با كسي كه حاضر نيست جلوي فحاشي و اهانت خود را بگيريد، حاضر نيستيم بحث كنيم. ما الآن اعلام ميكنيم كه نه تنها در داخل؛ بلكه در خارج از كشور، از آقايان وهابيون يا از علماء اهل سنت كه داراي كرسي تدريس در حوزه علميه يا دانشگاه هستند و نظرات آنها براي اهل سنت حجت است، حاضريم مناظره كنيم. من حتي برنامه جنابعالي را چند روز بعد از آن گوش ميكردم، اكثر اهل سنت به شما ميگفتند كه آقاي ملازاده، مگر تو نماينده ما بودي و رفتي با فلاني بحث كردي كه آبرو و حيثيت ما را بردي؟ من تمام صحبتهاي جنابعالي را ضبط شده دارم. خود اهل سنت به جنابعالي اعتراض ميكردند. چه عبد الرحمن برّاجي باشد، چه حلاوي، چه جبرين و... كه افرادي مزدوري هستند در خدمت دشمنان اسلام و دشمنان قرآن هستند و هر روز فتواهاي ضد ديني صادر ميكنند، به فكر اين باشند كه از اين صد هزار دلارها كه از اربابانشان ميگيرند و ولخرجي ميكنند، به جاي اين حدأقل نظريه برّاج را ببينيد كه هيأت افتاي عربستان سعودي قبول دارند؟ آيا نظريه برّاج را خود علماء كبار عربستان سعودي قبول دارند؟ يا اينكه اين آقا جزء مطرودين و منفورين در داخل عربستان سعودي است. اصلا دولت عربستان سعودي، نظريه برّاج و بن جبرين را قبول دارد كه شما سنگ آنها را به سينه ميزنيد؟ * * * * * * * آقاي هدايتي اين آقاي برّاج و بن جبرين همان كساني هستند كه بعد از تخريب حرم امامين عسكريين (عليهما السلام) در سامرا به همديگر تبريك گفتند. جناب آقاي قزويني سؤال اول را نيز پاسخ دهيد. استاد حسيني قزويني البته قضيه سر بريدن فتوايش توسط إبن تيميه آغاز شد. خود إبن تيميه اولين فتوايي كه داد، اين بود: اگر كسي متوسل بشود بر پيامبران و اولياء، مهدور الدم است و قتلش واجب است. هفته قبل، از كتاب زيارة القبور، صفحه 156 آورديم. ولي از آنجايي كه نظريه إبن تيميه با مخالفت شديد علماي اهل سنت مواجه شد و او را زنداني كردند و عاقبت هم در زندان از دنيا رفت، افكار إبن تيميه فراموش شد تا محمد بن عبد الوهاب آمد و اين قضايا را از نو شروع كرد و فتوي بر كفر همه مسلمانها، نه شيعه داد. در كتاب عنوان المجمد كه تاريخ عربستان سعودي در آن نوشته شده است، خود آقاي عثمان بن عبد الله مورخ آل سعود است. در همان سال 1157 هجري قمري كه تقريبا دولت وهابيت در منطقه نجد آغاز گرديد، پيماني كه ميان محمد بن سعود و آقاي محمد بن عبد الوهاب ايجاد شد و به روستاهاي رياض و... حمله كردند و مسلمانان را كشتند، مغازهها را غارت كردند، زراعتها را آتش زدند؛ حتي در همين كتاب عنوان المجد، صفحه 67 ايشان ميگويد كه لشكر آقاي عبد العزيز وارد منقطه حره شدند و پس از طلوع فجر به دستور عبد الله پسر عبد العزيز، تير اندازان به صورت دسته جمعي به طرف شهر تير اندازي كردند؛ به طوري كه شهر حره به لرزه درآمد، تعدادي از زنان حامله سقط كردند بچههاي خودشان را. حتي در اطراف رياض كه افرادي را كه از بچهها و زنان كه در حال فرار بودند، اينها را دنبال كردند و قتل عام كردند. فما دخل عبد العزيز الرياض، وجدها خالية من اهلها الا قليلاً فسارو في حصرهم يقتلون و يغنمون. آنهايي كه از شهر فرار كرده بودند از دست وهابيها، دنبال كردند، همه فراريها را به قتل رساندند و اموالي را كه با خودشان ميبردند، به عنوان غنائم جنگي تصرف كردند. حتي در خود كتاب الدرر السنية آقاي زيني دحلان، صراحت دارد: محمد بن عبد الوهاب گفت: اگر كسي در وسط اذان بخواهد بر پيامبر اسلام صلوات بفرستد، بايد گردنش زده بشود. يك مرد صالحي كه نابينا بود، رفت بالاي مأذنه و در كنار اذان بر پيامبر صلوات فرستاد. اين مؤذن را از بالاي مأذنه كشيدند پايين و به جرم اينكه بر پيامبر صلوات فرستاده بود، گردنش را زدند. اين مطلب را علماء شيعه نگفتهاند؛ بلكه آقاي زيني دحلان مفتي مكه مكرمه در كتاب فتنة الوهابية، صفحه 20 ميگويد. جالب اين است كه خود زيني دحلان ميگويد كه ما اگر بخواهيم اين طور جنايات بشماريم، كتابها و دفترها پر كنيم. به قول ما، مثنوي هفتاد من كاغذ شود. * * * * * * * سؤال: آنها خلفاء راشدين را چهار نفر ميدانند. در مورد آقايان ابوبكر، عمر و عثمان، دوستانشان را دوست دارند و دشمنانشان را لعن ميكنند. اما چرا وقتي نوبت به خليفه چهارم آنها ميرسد، دوستشان دارند؛ اما بر دشمنانشان لعن نميكنند؟ مثل طلحه، زبير، عايشه كه با امام علي (عليه السلام) جنگيدند. جواب: بلي، اينها نه تنها نسبت به دشمنان امير المؤمنين (عليه السلام) ناسزا نميگويند؛ بلكه دشمنان آن حضرت را تعريف و تمجيد هم ميكنند. من يكي دو نمونه عرض كنم تا معلوم بشود كه اين آقاياني كه دم از محبت اهل بيت ميزنند، امير المؤمنين (عليه السلام) را به عنوان خليفه چهارم ميدانند، دروغ ميگويند. در رابطه با حريز بن عثمان، خود إبن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب دارند: اين شخص هر روز صبح 70 مرتبه امير المؤمنين (عليه السلام) را لعنت ميكرد، شب هم 70 بار تكرار ميكرد. قيل ليحيي بن صالح: لم لم تكتب عن حريز؟ فقال: كيف أكتب عن رجل صليت معه الفجر سبع سنين، فكان لا يخرج من المسجد حتي يلعن عليا سبعين مرة. و قال إبن حبان: كان يلعن عليا بالغداة سبعين مرة و بالعشي سبعين مرة. تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص210 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج10، ص124 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج5، ص577 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص262 ـ فتح الملك العلي لأحمد بن الصديق المغربي، ص110 درباره اين شخص از احمد بن حنبل رئيس حنابله، سؤال كردند كه حريز چه جور آدمي است، گفت: ثقة، ثقة، ثقة. تهذيب الكمال للمزي، ج5، ص572 و 573 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص208 من از اين نمونهها بيش از صد مورد دارم كه كساني كه نسبت به علي (عليه السلام) جسارت ميكردند، اينها توثيق كردهاند. خالد بن عبد الله كه حتي معتقد بود امير المؤمنين ـ نستجير بالله ـ در قعر جهنم است، درباره اين شخص آقايان رجالنويس اهل سنت، چقدر توثيق كردهاند. آقاي إبن حبان در الثقات، جلد 6، صفحه 253 ميگويد آقاي خالد بن عبد الله از ثقات است. إبن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب، جلد 3، صفحه 88 از او تجليل ميكند. از اينها بالاتر، آقاي عمران بن حطان كسي كه درباره قاتل امير المؤمنين (عليه السلام)، عبد الرحمن بن ملجم مرادي، اشعاري سروده است: يا ضربة من تقي ما أراد بها إلا ليبلغ عند الله رضوانا إني لا ذكره يوما فأحسبه أو في البرية عند الله ميزانا اي ضربه شصتي از إبن ملجم متديني كه اراده كرد به آن ضرب شصتش مگر اينكه خواست با اين شمشيرش به عرش أعلاي خدا برسد ... . المغني لعبد الله بن قدامه، ج10، ص86 ـ الشرح الكبير لعبد الرحمن بن قدامه، ج10، ص76 ـ المحلي لإبن حزم، ج10، ص484 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1128 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج13، ص241 و المواقف للإيجي، ج3، ص698 ـ أضواء علي السنة المحمدية لمحمود أبو رية، ص312 ـ تفسير السمعاني ، ج3، ص384 ـ تفسير الآلوسي، ج8، ص168 ـ أضواء البيان للشنقيطي، ج3، ص126 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج43، ص495 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص215 ـ الإصابة في تمييز الصحابة لإبن حجر العسقلاني، ج5، ص232 و 233 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص654 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج18، ص174 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص364 ـ شرح المواقف للقاضي الجرجاني، ج8، ص393 و ... درباره همين عمران بن حطان، آقاي بخاري روايتش را در صحيحش آورده است. همچنين إبن حجر عسقلاني و مزّي و عجلي ميگويند ايشان از ثقات است. تهذيب الكمال للمزي، ج2، ص322 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج8، ص113 ـ تاريخ ثقات، ص373، شماره 1300 در رابطه با آقا امام حسين (عليه السلام)، شكي نيست كه فرزند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. ببنيد كه درباره عمر بن سعد، قاتل امام حسين (عليه السلام) چه دارند. إبن حجر عسقلاني ميگويد: قال العجلي كان يروي عن أبيه و هو تابعي ثقة و هو الذي قتل الحسين. تهذيب الكمال للمزي، ج21، ص357 ـ تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص397 جالب اين است كه يحي بن معين از رجاليون اهل سنت است ـ به قدري آش، شور شده كه آشپز هم صدايش درآمده است ـ از او سؤال كردند: عمر سعد ثقه است؟ گفت: كيف يكون من قتل الحسين ثقة. چطور ميشود كه قاتل حسين ثقه باشد؟ الجرح و التعديل لإبن معين، ج6، ص111 از دوستان ما تقاضا داريم كه يك بام و دو هوا درست نكنند. واقعاً اگر بنا است كه دست از اهانت به خلفاء ـ ابوبكر و عمر و عثمان ـ برداريم، ما هم با آنها هم صدا هستيم و هرگونه اهانت به خلفاء و صحابه را به پيروي از مراجع عظاممان، خلاف ميدانيم. ولي آنها هم بيايند جسارتهايي كه به امير المؤمنين (عليه السلام) در كتابهايشان شده است و نسبت به دشمنان امير المؤمنين (عليه السلام) توثيق كردهاند، تجديد نظر كنند. قضيه تحريم اهانت به صحابه، اتوبان يكطرفه نيست كه فقط شيعه بايد رعايت كند. ما معتقد هستيم كه هم شيعه و هم سني مطالبي را بيان كنند كه عواطف و احساسات طرف مقابل را جريحه دار كند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 19 شهريور 86 - 00:00:00
ايشالا كه خدا شما رو حفظ كنه قلب منو همه شيعيانو شاد كردين خدا قلبتونو پر نور كنه |
2 |
نام و نام خانوادگي: نعمتيان -
تاريخ: 23 ارديبهشت 88 - 00:00:00
از بيانات بسيار ارزشمند شما تشکر مي کنم که در رفع بسياري از شبهات به وجود امده از اين مذهت موثر واقع شده و از شما تقاضا مندم که همچنان به اين مشکل يابي ادامه داده و مفداري از اين فشاري که بر ضد شيعه وجود دارد کاهش دهيد |