* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 08 مرداد 1386 | تعداد بازديد: 3008 | |
توسل از ديدگاه قرآن، سنت و سيره صحابه 03 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: توسل از ديدگاه قرآن، سنت و سيره صحابه 03 شبكه سلام : 4 مرداد 1386 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي اخيرا در خبرها آمده است كه فتاوايي از طرف فرقه وهابيت صادر شده و برخي از مفتيان، فتوا به تخريب بارگاه مقدس حضرت سيد الشهداء، امام حسين (عليه السلام) دادند و حتي سخن از تخريب بارگاه حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) و ديگر ائمه (عليهم السلام) بوده است. به نظر شما، انگيزه صدور اين فتاوا چيست؟ استاد حسيني قزويني يك دسته از مفتيان مزدور وهابي ـ كه در حقيقت نبايد نام آنها را مفتيان اسلام گذاشت، بلكه اينها عمدتاً در خدمت أجنبي و دشمنان اسلام هستند و هدفشان بر هم زدن وحدت ميان مسلمانان در برابر دشمنان سختكوش اسلام و قرآن است ـ فتوايي صادر كردند كه با كمال وقاحت، دستور تخريب حرم حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) را صادر كردند و با اين فتوا ثابت كردند همان يادگاران دودمان نحس بني اميه و از پيروان متوكل عباسي هستند كه با تمام تلاش كوشيدند آثار آقا امام حسين (عليه السلام) را از صفحه گيتي محو كنند. ولي الحمد لله نور إلهي هر روز كه از او ميگذرد، در عرصه بين الملل درخشندهتر ميشود و ديديم الحمد لله آقايان مراجع عظام تقليد و بزرگواران همگي به ميدان آمدهاند و اين فتواي ضد اسلامي را محكوم كردند. من فقط به يكي از دو نكته اشاره ميكنم: نكته اول: در مورد انگيزه اين فتاوا، همگي ميدانيم كه وهابيت به آخر خط رسيده است. مخصوصا در اين 4 ، 5 سال اخير و به ويژه بعد از قضيه 11 سپتامبر، وهابيت در عرصه بين الملل به عنوان يك فرقه إرهابي و تروريست مطرح شدند. هم مسلمانان، هم مسيحيان و هم يهوديان پي بردهاند كه اصلا اينها ارتباطي به اسلام ندارند و لذا احساس ميكنند كه نفسهاي آخرشان را ميكشند و با توجه به اين، دست و پا ميزنند و نسبت به شيعه ـ كه تنها رقيبي است كه در ميدان ميتوانند اينها را مفتضح كنند و در تاريخ اينها اين كار را كردهاند ـ اينچنين فتاوا را صادر ميكنند. نكته دوم: در اين 3 دهه اخير احساس كردهاند كه رويكرد ويژه جوانان، به خصوص تحصيلكردهها به مذهب اهل بيت (عليهم السلام) بهطوري است كه شايد در 15 قرن گذشته به اندازه 3 دهه اخير، اساتيد دانشگاهها، علماء و بزرگان، شخصيتهاي علمي و دانشجويان ـ چه از وهابي و چه از اهل سنت ـ به طرف مذهب اهل بيت (عليهم السلام) روي نياورده بودند. اين قضيه آنها را به وحشت انداخته و ميخواهند به زغم خودشان انتقام بگيرند. من در جلسات گذشته اشاره كردهام كه عبد الله غُنِيْمان ـ از اساتيد برجسته دانشگاه اسلامي مدينه منوره ـ صراحت دارد: إنّ الوهّابيّين علي يقين بأنّ المذهب (الاثني عشر) هو الذي سوف يجذبُ إليه كلّ أهل السنَّة و كلّ الوهّابيّين في المستقبل القريب. وهّابيون به يقين دريافتهاند، تنها مذهبي كه در آينده، اهل سنّت و وهّابيّت را به طرف خود جذب خواهد كرد، همان مذهب شيعه امامي است. المنهج الجديد و الصحيح في الحوار مع الوهابيّين، ص178 شيخ محمد مغراوي ـ از نويسندگان بلند آوازه عربستان سعودي ـ ميگويد: بعد انتشار المذهب الإثني عشري في مشرق العالم الإسلامي، فخفت علي الشباب في بلاد المغرب ... . ما احساس ميكنيم كه فرهنگ شيعه، جوانان مشرق زمين را آلوده كرده است. با گسترش مذهب تشيّع در ميان جوانان مشرق زمين، بيم آن را داريم كه اين فرهنگ در ميان جوانهاي مغرب زمين نيزگسترده شود. مقدّمه كتاب من سبَّ الصحابة و معاوية فأُمّه هاوية، ص4 دكتر قِفاري ـ از ليدرهاي وهابيها ـ ميگويد: و قد تشيّع بسبب الجهود التي يبذلها شيوخ الإثني عشريّة من شباب المسلمين و من يطالع كتاب عنوان المجد في تاريخ البصرة و نجد يَهُولُه الأمر حيث يجدُ قبائل بأكملها قد تشيّعت. اخيرا تعداد زيادي از اهل سنّت به طرف مذهب شيعه گرويدهاند و اگر كسي كتاب عنوان المجد في تاريخ البصرة و نجد را مطالعه كند، به وحشت ميافتد كه چگونه برخي از قبايل عربي به صورت كامل، مذهب شيعه را پذيرفتهاند. مقدمة أُصول مذهب الشيعة الإماميّة الاثني عشريّة، ج1، ص9 و لذا با توجه به اين قضايايي كه خودشان هم ناخودآگاه به اين قضيه اعتراف كردهاند، مشخص است كه رويكرد تحصيلكردگان و منصفين، آزاد انديشان و پژوهشگران به مذهب اهل بيت (عليهم السلام) كاملاً براي اينها ملموس است و موجب وحشت و دلهره آنها شده است. حضرت آيت الله مكارم شيرازي پيشنهاد كرده بودند: ما حاضريم براي هر نوع مناظره در رسانههاي گروهي، اگر چنانچه مسأله براي اينها مشتبه است، روشن بشود و اگر عنادي دارند، عناد اينها هم براي مردم كاملاً بازگو بشود. همچنين حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني فرموده بود: ما بايد آن حالت تهاجمي خودمان را نسبت به وهابيت شروع كنيم، ديگر حالت دفاعي نداشته باشيم. البته بينندگان عزيز ميدانند ما در اين 14 ماهي كه در شبكه سلام در خدمت بينندگان هستيم، حدود 40 جلسه، هم بحث دفاع از كيان تشيع داشتهايم و هم تهاجم نسبت به وهابيت؛ هذا من فضل ربي. ضمن اينكه ما نظر مراجع عظام تقليدمان را گرامي ميداريم و احترام ميگذاريم، ولي بنده خودم با توجه به بيش از 25 سال سابقه كار و بيش از 200 جلسه بحث و مناظره با سران وهابيت، مفتي اعظم آنها، اساتيد دانشگاهها، حداقل به اندازه يك كارشناس جزئي هم اگر مطرح باشد، عقيدهام بر اين است كه اين مطالبي كه اين عزيزان اشاره كردهاند، مبارزه با شاخ و برگ است. ما بايد مبارزه با ريشه را آغاز كنيم. ببنيم كه اين تفكر ضد ديني كه امثال بن جبرين يا برّاكها و غيره دارند، اين تفكرات ضد ديني و ضد قرآن و ضد سنت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) از كجا سرچشمه گرفته است، ما برويم با سرچشمهها و ريشهها مبارزه كنيم. همانطوري كه عزيزمان حضرت آيت الله ميلاني نقل ميفرمود كه خدمت يكي از بزرگان بوديم كه من فرمود: امروز إبن تيميه در جهان اسلام به يك بتي مبدل شده است. بايد حوزههاي علميه و دانشگاهها بكوشند اين بت را بكشنند. آنچه بنده از تمام انديشمندان ـ چه شيعه و چه سني ـ به ويژه اساتيد دانشگاهها و اساتيد حوزه علميه تقاضاي عاجزانه دارم، اين است كه ماهيت واقعي إبن تيميه را براي مردم بازگو كنند و آن تفكرات برگرفته از يهود و نصارا، آن تفكرات متأثر از جنگ صليبي كه تقريبا معاصر با ظهور إبن تيميه بود را براي مردم بازگو كنند. آنچه كه بنده احساس ميكنم نقطه ضعف اساسي ما در برخورد با وهابيت است، اين است كه اطلاعرساني خوب و درست نداريم. در رسانههاي گروهيمان كه اگر اجازه بدهند من از رسانههاي جمهوري اسلام هم اين گلايه را داشته باشم، آنگونه كه بايد إبن تيميه، ليدر و تئوريسن وهابيت كه تمام اين فتاواي ضد قرآني برگرفته از افكار او است، و آنگونه كه زيبنده ما بوده و آقا ولي عصر (ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه) از ما و مسؤولين رسانهها دارد، انجام ندادهايم. ما لازم نيست نظر علماي شيعه را در رابطه با إبن تيميه يا محمد بن عبد الوهاب مطرح كنيم. ما به دنيا اعلام كنيم كه آقاي محمد بن محمد بخاري يك عالم حنفي مذهب ـ متوفاي 841 هجري ـ فرياد ميزند: إنّ من أطلق القول علي إبن تيميّة أنّه شيخ الإسلام فهو بهذا الإطلاق كافر. هر كس به إبن تيميه شيخ الاسلام بگويد، كافر است. البدر الطالع، ج2، ص260 اين سخن، سخن عالم شيعي نيست، يك عالم سني حنفي است. ما بايد به دنيا بفهمانيم كه آقاي إبن حجر عسقلاني ـ متوفاي 852 هجري ـ كه از اركان علمي اهل سنت است، صراحتا در كتاب الدرر الكامنة، جلد 1، صفحه 155 نظر بزرگان و علماي اهل سنت را نسبت به إبن تيميه بيان ميكند و ميگويد: فمنهم من نسبه إلي التجسيم و منهم من ينسبه إلي الزندقة و منهم من ينسبه إلي النفاق. در جامعه اسلامي ـ اهل سنت، نه شيعه ـ بعضيها ميگويند كه إبن تيميه مجسم است؛ بعضيها ميگويند ملحد و زنديق است؛ بعضيها ميگويند منافق است. ما به جهان بگوييم كه آقاي إبن حجر مكي در كتابي كه حتي بر عليه شيعه نوشته است، وقتي به إبن تيميه ميرسد ميگويد: ابن تيميّة عبد خذله اللّه و أضلّه و أعماه و أصمّه و أذلّه و بذلك صرّح الأئمّة الذين بيّنوا فساد أحواله و كذب أقواله ... و أهل عصرهم و غيرهم من الشافعيّة و المالكيّة و الحنفيّة. خدا او را خوار و گمراه و كور و كر كرده است و پيشوايان اهل سنّت و معاصرين وي از شافعيها و مالكيها و حنفيها بر فساد افكار و اقوال او تصريح دارند. الفتاوي الحديثة، ص86 ابن حجر عسقلاني اين مطلب را در معتبرترين كتابش ـ الدرر الكامنه ـ مينويسد كه قضات اهل سنت در زمان إبن تيميه اعلام كردند: من إعتقد عقيدة إبن تيميّة حلّ دمه و ماله. هر كس معتقد به عقايد ابن تيميّه باشد، خون و مالش حلال است. الدرر الكامنة، ج1، ص147 ـ البدر الطالع، ص1، ج67 ـ مرآة الجنان لليافعي، ج2، ص242 ما بايد اين حقايق را بيان و اطلاعرساني كنيم. نظريه بزرگان اهل سنت را نسبت به إبن تيميه كه سر منشأ انحرافات است و يك غدهاي شده است در جهان اسلام و به صورت غده سرطاني و استخواني در گلوي جهان اسلام شده است، بيان و اطلاعرساني كنيم. ما بايد بگوييم إبن تيميه فردي است كه افكارش ربطي به اسلام ندارد و برگرفته از قرآن و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست. همچنين نسبت به محمد بن عبد الوهاب كه تحت استعمار بريتانيا قرار گرفته و آن همه مسائل را به پا كرد و آن همه از علماي اهل سنت را قتل عام كردند. در مكه و مدينه چه ويرانيهايي كردند؟! خانه وحي و منزل حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) را به توالت مبدل كردند! ما بايد اين حقايق را بازگو كنيم و آن ريشه و سرچشمه را كه اينطور فتاواي ضد ديني از او سرچشمه گرفته است، بخشكانيم. به جوانان شيعه، مخصوصا عزيزان اهل سنت كه تحت تأثير بعضي از تبليغات وهابيت قرار ميگيرند، توصيه ميكنيم كه حقايق را چشم بسته قبول نكنند و مسائل را بررسي و تحقيق كنند و ببيند كه دنيا چه خبر است و اينها ما را به كدام درّه ميكشانند. ميخواهند ما را به يك جايي كه هيچ ربطي به اسلام ندارد، بكشانند. * * * * * * * آقاي هدايتي اين جلسه سوم است كه درباره بحث توسل داشتهايم. اگر ممكن است يك جمعبندي از مباحث مطرح شده داشته باشيد تا با بحث امروز ارتباط داشته باشد. استاد حسيني قزويني بحث ما از اينجا آغاز شده كه يكي از انگيزه صدور فتاواي ضد ديني مفتيان مزدور وهابي اين بود كه شيعيان متوسل به ائمه (عليهم السلام) ميشوند و «يا رسول الله، يا علي، يا حسين» ميگويند و اين شرك است و به تعبير إبن تيميه كه اگر كسي در كنار قبر پيامبري يا صالحي بيايد و او را صدا بزند و متوسل شود، خونش هدر است و بايد او را وادار به توبه كرد و اگر توبه نكرد، حتما بايد او را اعدام كرد. ما از اينجا شروع كرديم و گفتيم كه بحث توسل ارتباطي به شيعه ندارد. چه شيعه و چه سني، همگي معتقد به توسل و مشروعيت آن هستند و توسل به پيامبران (عليهم السلام) ريشه قرآني دارد. آيه 64 سوره نساء، آيه 97 سوره يوسف و آيه 35 سوره مائده را كه در اين زمينه بود، خدمت عزيزان بيننده رسانديم و در سنت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) هم روايات متعددي داشتيم كه صراحت داشت بر مشروعيت توسل به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله). به ويژه روايتي را كه آقاي ترمذي در سنن الترمذي، جلد 5، صفحه 229 آورده و گفته: هذا حديث حق حسن صحيح. كه در آنجا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) به آن صحابي نابينا فرمود: برو دعاي توسل را در مسجد اين چنين بخوان: أللهم إني أسئلك و أتوجه إليك بنيك محمد نبي الرحمة. و بعد بگو: يا محمد! إني توجهت بك إلي ربي في حاجتي هذه لتقضي لي أللهم فشفعه في. اين همان تعابيري است كه در توسل شيعيان خوانده ميشود كه آقاي ألباني، إبن ماجه و حاكم نيشابوري تصحيح ميكنند. خود إبن تيميه هم در مجموع فتاوي، جلد 1، صفحه 323 صراحت دارد اين روايت صحيح است. نسبت دادن افعال مخصوص خداوند به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را هم با آيه 59 سوره توبه جواب داديم: سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ و بعد قضيه انقطاع عمل ميت بود كه محمد بن عبد الوهاب مطرح كرده بود، اين را هم اشاره كرديم كه افكار باطلي است كه ميگويند پيامبران (عليهم السلام)، بعد از مرگشان، ارتباطشان با اين جهان قطع ميشود. * * * * * * * آقاي هدايتي اشكالي را كه وهابيون ميگيرند اين است كه ميگويند: پيامبران با مرگشان، ارتباطشان با اين جهان قطع ميشود. اشارهاي داشته باشيد به حيات پيامبران (عليهم السلام) از ديدگاه اهل سنت و مقداري بحث را بازتر كنيد. استاد حسيني قزويني محمد بن عبد الوهاب در كتاب مجموعة المؤلفات، جلد 1، صفحه 296 ميگويد: من أنواع الشرك العظيم طلب الحوائج من الموتي و الاستغاثة بهم و التوجه اليهم و هذا اصل شرك العالم، فانّ الميت قد انقطع عمله و هو لا يملك لنفسه نفعاً و لا ضراً. يكي از انواع شرك بزرگ، حاجت طلبيدن از مردگان است ... وقتي فردي از دنيا ميرود، عمل او از اين دنيا قطع ميشود و هيچ ارتباطي به اين دنيا ندارد و نميتواند به خود و ديگران نفع و يا ضرري برساند. البته وهابيها به برخي از آيات قرآن استدلال ميكنند كه اگر فرصتي شد، درباره اين آيات نيز پاسخ خواهيم داد. گرچه بنده در جلسه قبل هم اشاره كردم كه آيه 53 سوره روم كه اينها استدلال ميكنند: فَإِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوتي استدلالشان، استدلال سخيف و بياساسي است. ما اشاره داشتيم كه نه تنها پيامبران (عليهم السلام)، بلكه افراد عادي هم كه از دنيا ميروند، ارتباطشان با اين دنيا قطع نميشود و اشاره كرديم كه در خود صحيح بخاري و صحيح مسلم، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، مردگان بدر از قريش را صدا كرد و جناب خليفه دوم گفت: اينها مردهاند، چطور صداي شما را ميشنود؟! حضرت فرمود: قسم به خدايي كه جان من در قبضه قدرت او است! اين مردگان از شما شنواتر هستند. صحيح مسلم، ج8، ص163، كتاب الجنّة، باب عرض مقعد الميت من الجنّة أو النار و إثبات عذاب القبر و التعوذ منه ـ صحيح بخاري، ج2، ص101، كتاب الجنائز، باب ما جاء في عذاب القبر اما در رابطه با آن چه كه حضرتعالي سؤال فرموديد، ما معتقديم با توجه به فرهنگ قرآني حتي قوم فرعون در عالم برزخ حيات دارند و عذاب ميشوند: النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْهَا غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آَلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ سوره غافر/آيه46ـ45 ولي أنبياء (عليهم السلام) حيات ويژهاي دارند كه بزرگان اهل سنت به اين قضيه اشاره دارند. آقاي هيثمي ـ از شخصيتهاي بر جسته اهل سنت ـ در كتاب مجمع الزوائد از قول عبد الله بن مسعود نقل ميكند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: حياتي خير لكم تُحدِّثون و يُحدَّث لكم و وفاتي خير لكم، تُعرض عليّ أعمالكم، فما رأيت من خير حمدت اللّه عليه و ما رأيت من شرّ استغفرت اللّه لكم. هم حيات من براي شما مايه خير است و هم وفات من. تمام اعمال شما بر من عرضه ميشود. اگر كارهاي خوب شما را ببينم، خدا را شكر ميكنم و اگر كارهاي بد شما را ببينم، از خداوند براي شما طلب مغفرت ميكنم. بعد آقاي هيثمي ميگويد: رواه البزّار و رجاله رجال الصحيح. مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص24 ـ الجامع الصغير للسيوطي، ج1، ص582 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج11، ص407 كتاب صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 102 نقل ميكند كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: مررت ـ علي موسي ليلة أسري بي عند الكثيب الأحمر و هو قائم يصلّي في قبره. وقتي به معراج رفتم، ديدم كه موسي در ميان قبرش نشسته و مشغول نماز است. صحيح مسلم، ج7، ص102، كتاب الفضائل، باب من فضائل موسي ـ المصنّف لعبد الرزّاق الصنعاني، ج3، ص577 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج8، ص13 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج11، ص511 ـ سنن النسائي، ج3، ص215 و روايات متعددي در اين زمينه از منابع معتبر اهل سنت داريم كه أنبياء (عليهم السلام) زنده هستند. إبن حجر عسقلاني ـ از شخصيتهاي برجسته اهل سنت ـ نقل ميكند: إنّ الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون. تمام پيامبران در درون قبر زنده هستند و نماز ميخوانند. فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج6، ص352 آقاي قسطلاني ـ از شخصيتهاي مشهور اهل سنت ـ در كتاب المواهب اللدنية، جلد 3، صفحه 419 ميگويد: شكّي نيست كه زنده بودن پيامبران پس از مرگ، امري ثابت و روشن و جاودانه است و پيامبر ما چون برتر از همه پيامبران است، زندگي او پس از مرگ، كاملتر از سائر أنبياء خواهد بود. جناب آقاي شوكاني در نيل الأوطار، جلد 3، صفحه 305 روايات متعددي ميآورد و ميگويد روايات صحيح داريم كه أنبياء (عليهم السلام) زنده و در قبرشان مشغول عبادت خدا هستند. آقاي سمهودي ـ از شخصيتهاي برجسته اهل سنت ـ در كتاب الوفاء الوفاء از قول پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل ميكند كه فرمود: علمي بعد وفاتي كعلمي في حياتي. آگاهي من به امور پيش از مرگ و پس از آن يكسان است. بعد ميگويد: الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون. مجمع الزوائد للهيثمي،، ج8، ص211 ـ فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني،، ج6، ص352 ـ مسند أبي يعلى،، ج6، ص147 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج2، ص327 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر،، ج13، ص326 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص460 ـ لسان الميزان لإبن حجر، ج2، ص175 و مطالب متعددي را از آقاي بيهقي، ابو منصور بغدادي و ديگران ميآورد كه همگي اتفاق نظر دارند بر اينكه انبياء (عليهم السلام) در قبر زنده هستند و خداوند بدن پيامبران (عليهم السلام) را بر خاك حرام كرده است كه آنها را بپوساند: إنّ اللّه حرّم علي الأرض أن تأكل أجساد الأنبياء. خداوند خوردن بدن پيامبران را بر زمين حرام كرده است. مستدرک علي الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج1، ص278 ـ نيل الأوطار للشوكاني، ج3، ص304 ـ المغني لابن قدامة، ج2، ص208 ـ فقه السنّة للسيّد سابق، ج1، ص297 ـ مسند أحمد، ج4، ص8 ـ سنن إبن ماجة، ج1، ص345 ـ المصنّف لابن أبي شيبة، ج2، ص399 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج5، ص97 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج1، ص217، فضائل الأوقات للبيهقي، ص497 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج1، ص499 تمامي بزرگان اهل سنت ـ جز تعدادي محدودي از وهابيت كه افرادي مطرود هستند ـ معتقدند كه أنبياء (عليهم السلام) در عالم برزخ زنده هستند و مُشْرِف به عالم هستند. اعمال ما به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عرضه ميشود و سلام ما را ميشنود و پاسخ آن را ميدهد و مسلمانان جهان هم با اين عقيده در كنار قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) همانند پروانه، اطراف شمع ميچرخند و به وجود مقدس نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) عرض ارادت ميكنند. * * * * * * * آقاي هدايتي چقدر سخيف و بيپايه و اساس و جاهلانه است كه متوسلين به اهل بيت (عليهم السلام) را مشرك ميدانند. ما در دعاي توسل ميخوانيم و دائما ميگوييم: يا وجيهاً عند الله اشفع لنا عند الله. در اين جمله كوتاه، در نصف سطر، دو بار نام الله تكرار ميشود كه همه چيز از خدا آغاز و به خداوند ختم ميشود. معناي شرك را هم متأسفانه نفهميدهاند و من توصيه ميكنم كه به كتابهاي لغت مراجعه كنند تا لاأقل معناي شرك را متوجه بشوند. استاد حسيني قزويني درباره اين مطلبي كه حضرتعالي داديد، اجازه بدهيد به صورت خيلي كوتاه توضيح بدهم. آيه 35 سوره مائده ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وقتي به پش خدا ميرويد، واسطه با خودتان ببريد. يعني اين آيه ميآيد تمام آياتي كه: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ سوره غافر/آيه60 فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ سوره بقرة/آيه186 و... تخصيص ميزند و ميفرمايد: وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ گرچه إبن تيميه و همفكرانش به دنبال اين هستند كه وسيله را در اينجا به معناي اعمال و ... بياورند. ولي عزيزان اهل سنت و جوانان آگاهي كه فريب وهابيت را خوردهاند، اگر دقتي در معناي آيه داشته باشند، معناي كلمه وسيله مطلق است و چه عمل صالح و چه افراد صالح را در بر ميگيرد. جالب اين است كه آقاي بغدادي در كتاب بلاغات النساء، صفحه 280 از قول حضرت زهرا (سلام الله عليها) نقل ميكند كه در واپسين روز رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه در مسجد خطبه خواند، اين عبارت را خواند: و احمدوا الله الذي لعظمته و نوره يبتغي من في السماوات و الأرض إليه الوسيلة و نحن وسيلته في خلقه و نحن خاصته و محل قدسه و نحن محبته في غيبه و نحن ورثة أنبيائه. خدا را سپاس ميگويم كه به عظمت و نور او تمام آن چه در آسمانها و زمين هستند تقرب ميجويند. ما اهل بيت وسيله و واسطه خدا در زمين هستيم. السقيفة و فدك للجوهري، ص100 و 101 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج16، ص211 و 212 ـ البرهان في تفسير القرآن للبحراني، ج2، ص292 ـ الخصائص الكبري للسيوطي، ج2، ص225 و 226 جالب اين است كه آقاي عكرمه ـ اهل سنت به او ارادت ويژهاي دارند ـ در تاريخ بغداد، جلد 1، صفحه 120 در ذيل آيه: أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَي رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ سوره أسراء/آيه57 ميگويد مراد از وسيله: النبي و علي و فاطمة والحسن و الحسين. اينها وسيلهها و واسطههايي هستند كه انسان را به خدا ميرساند. و همچنين از قول ام المؤمنين عايشه نقل ميكند كه در رابطه با أمير المؤمنين (عليه السلام) گفت: و أقربهم عند الله وسيلة. نزديكترين وسيله به سوي خداوند، علي است. شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج2، ص267 به نقل از مسند احمد ـ مناقب إبن مغازلي، ص56 همين تعبير را با اندك تغييري إبن حجر عسقلاني در فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 12، صفحه 253 دارد. جالب اين است كه بزرگان اهل سنت؛ مثل آقاي سيوطي در الدر المنثور، جلد 1، صفحه 60 و آقاي حاكم نيشابوري در مستدرک علي الصحيحين، جلد 2، صفحه 615 نقل ميكند كه حضرت آدم (عليه السلام) وقتي ميخواست به خدا متوسل شود، اين جمله را فرمود: أللهم إني أسالك بحق محمد و آل محمد سبحانك لا إله الا أنت عملت سوأ و ظلمت نفسي فاغفر لي انك أنت الغفور الرحيم أللهم إني أسالك بحق محمد و آل محمد سبحانك لا إله الا أنت عملت سوأ و ظلمت نفسي فتب علي انك أنت التواب الرحيم فهؤلاء الكلمات التي تلقي آدم. حضرت آدم (عليه السلام) وقتي ميخواهد به خداوند متوسل بشود، با اينكه هنوز محمد و آل محمد آفريده نشدهاند، خداوند را به آبروي آن پنج تن قسم ميدهد. اين دستور خود قرآن است كه ميفرمايد: وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ * * * * * * * آقاي هدايتي نظر علماء اهل سنت درباره توسل چيست؟ خصوصاً علماء و فقهاء أحناف و حنابله. استاد حسيني قزويني جديداً كتابي در كويت نوشته شده و دولت كويت اين كتاب را چاپ كرده به نام الموسوعة الفقهية الكويتية ـ كه در سايتهاي مختلف اهل سنت هست ـ و در اين كتاب، آراء تمام فقهاء اهل سنت را به صورت الفبا آوردهاند و در جلد 4، صفحه 156 حدود 30، 40 صفحه درباره توسل بحث كرده است. در همان صفحه اين تعبير را آوردهاند: ذهب جمهور الفقهاء ـ المالكيّة و الشافعيّة و متأخّرو الحنفيّة و هو المذهب عند الحنابلة ـ إلي جواز هذا النوع من التوسل سواء في حياة النبي أو بعد وفاته. اكثر فقهاي اهل سنّت ـ مالكيّه، شافعيّه و متأخّرين از علماي حنفيّه و حنابله ـ اعتقاد به جواز اين نوع توسّل به رسول الله در زمان حيات و پس از رحلت ايشان دارند. بعد شروع ميكند و عقائد و افكار آنها را ذكر ميكند. براي اينكه مقداري مسأله روشن بشود، از كتب فقهي حنابله نقل ميكنم ـ كه آقايان وهابي نسبت به فقهاء حنبلي مذهب، عنايت ويژهاي دارند و در خود بيت الله الحرام اگر دار الإفتاءها را ببينند، معمولاً كتب فقهي حنابله در آنجا قرار داده شده، از جمله كتاب المغني إبن قدامه مقدسي ـ. آقاي إبن قدامه مقدسي در كتاب المغني، جلد 3، صفحه 589 ميگويد: مستحب است كسي كه وارد مسجد النبي ميشود، پاي راستش را بگذارد و بعد در برابر قبر پيامبر بإيستد و عرضه بدارد: و قد أتيتك مستغفرا من ذنوبي مستشفعا بك إلي ربّي ... يا رسول الله! آمدهام از راه دور؛ در حالي كه از گناهانم استغفار ميكنم و تو را بين خودم و خداي خودم شغيع قرار ميدهم. كشاف القناع للبهوتي، ج2، ص599 ـ المبدع، ج2، ص204 ـ الفروع، ج2، ص159 ـ الشرح الكبير لإبن قدامه، ج3، ص495 ـ الإنصاف، ج2، ص456 آقاي برهان الدين ـ متوفاي 802 هجري ـ در كتاب المبدع، جلد 2، صفحه 204 و إبن جوزي ـ از بزرگان حنابله و متوفاي 597 هجري ـ در زاد المسير، جلد 4، صفحه 253 و أبو عبد الله محمد بن حسين حنبلي ـ متوفاي 616 هجري ـ و ... و إبن قدامه مقدسي، عز الدين موصلي، منصور بن يونس و إبن عماد حنبلي اتفاق نظر دارند بر مشروعيت توسل به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله). در رابطه با حنفيها هم ميتوانيد المبسوط سرخسي را مراجعه كنيد كه آداب زيارت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را مفصل نقل كرده است. إبن أبي الوفاء از علماء أحناف، كمال الدين بن همام حنفي، شيخ علي قاري حنفي، طبراني حنفي، آقاي زبيدي حنفي، أبو الحسنات، عبد الغني غنيني حنفي و ... مخصوصا در حاشيهاي كه بر رد المحتار دارند، همگي صراحت دارند بر مشروعيت توسل به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه اگر بخواهيم اسامي علماء أحناف و حنابله را بشماريم با آدرس كتاب و تعبيري كه آنها در كتابها دارند، حدود يك ساعت وقت ميطلبد. شافعيها و مالكيها هم مسأله كاملاً برايشان روشن است. اين عبارت آقاي محمد بن ادريس شافعي را ديدهايد كه ميگفت: آل النبي ذريعتي و هم إليه وسيلتي أرجوا بهم أعطي غدا بيد اليمني صحيفتي آل پيامبر واسطه من و خدا و وسيله من در نزد خدا هستند. اميدوارم فرداي قيامت به بركت آل محمد، پرونده من به دست راستم قرار گيرد. صواعق المحرقه لإبن حجر، ص178 ـ ينابيع المودة للقندوزي حنفي، ج2، ص468 علماء بزرگ اهل سنت همگي ـ جز افراد معدودي كه تحت تأثير إبن تيميه قرار گرفتهاند ـ اتفاق نظر دارند بر مشروعيت توسل بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله). * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال: در بحثي كه با يكي از برادران اهل تسنن داشتيم، راجع به بدعت در اسلام صحبت شد و گفت: شما در دين بدعت گذاشتهايد. گفتم: خليفه دوم بدعت گذاشته است و يكي از آنها تراويح است. گفت: تراويح چه ضرري دارد؟ گفتم: او بهتر ميداند يا خداي بزرگ. گفت: چطور؟ گفتم: قرآن ميگويد: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَي وَ فُرَادَي سوره سبأ/آيه46 ميخواستم ببنيم اين بحث ما، بحث نافعي بود يا بايد آيه ديگري را مطرح ميكرديم؟ جواب: به نظر من صلاح نيست اين آيه را درباره بدعت بخوانيم و هيچ ارتباطي هم با اين قضيه ندارد. اگر بخواهيم درباره محكوميت بدعت از ديدگاه قرآن بحث كنيم، اين 3 آيه را بخوانيم: آيه 59 سوره يونس: قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَ حَلَالًا قُلْ آَللَّهُ أَذِنَ لَكُمْام عَلَي اللَّهِ تَفْتَرُونَ اين كارهايي كه شما ميكنيد و ميگويد اين حلال است واين حرام، آيا خدا به شما اجازه داده است يا بر خداوند افتراء ميبنديد؟ آيه 116 سوره نحل: وَ لَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَ هَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَي اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ اين حرفهاي مفت را كنار بگذاريد كه اين حلال است و اين حرام. اين دو آيه كاملاً صراحت دارد كه بدعت حرام است. همچنين آيه 27 سوره حديد: وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآَتَيْنَا الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ در رابطه با بحث نماز تراويح هم در جلسات قبلي اشاره داشتهايم. در خود صحيح بخاري، جلد 2، صفحه 202 هم آمده كه جناب عمر آمد به مسجد و ديد كه مردم به صورت فراديٰ نماز ميخوانند و دستور داد به جماعت نماز بخوانند و بعد گفت: نعم البدعة هذه. چه بدعت خوبي است! اين واژه نعم البدعة هذه عبارتي است كه در صحيح بخاري و در تمام مصادر اهل سنت هست. بعد بزرگان اهل سنت مثل آقاي قسطلاني در ارشاد الساري، جلد 4، صفحه 657، إبن قدامه مقدسي در المغني، جلد 2، صفحه 166، جناب آقاي عيني در عمدة القاري، جلد 11، صفحه 126 صراحت دارند كه زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و أبوبكر نماز تراويح به صورت جماعت خوانده نميشد و در زمان آقاي عمر به صورت جماعت خوانده شده و ايشان هم صراحت دارد: نعم البدعة هذه. و از آن طرف هم آقايان خودشان صراحت دارند و نقل ميكنند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: كل بدعة ضلالة و كل ضلالة في النار. سنن النسائي، ج3، ص188 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج7، ص370 ـ السنن الكبرى، ج1، ص550 ـ صحيح إبن خزيمة، ج3، ص 143 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج9، ص97 آقاي الباني بعد از نقل حديث ميگويد: رواه النسائي و إبن خزيمة في (صحيحه) بسند صحيح. أحكام الجنائز لمحمد ناصر الألباني، ص232 اين چيزي نيست كه ما بخواهيم از خودمان اضافه كنيم. خود آقاي قسطلاني در إرشاد الساري، جلد 4، صفحه 657 مفصل در رابطه با كل بدعة ضلالة بحث كرده است. آقايان آمدهاند بدعتها را به بدعت حسنه و بدعت سيئه تقسيم كردهاند كه خود منصفين اهل سنت آن را قبول ندارند. * * * * * * * سؤال: در جلد كتابي به نام سياحت غرب نوشته شده بود كه ويرايش توسط قزويني. ميخواستم ببنيم كه اين مطلب درست است؟ اگر ايشان ويرايش كرده است، مقداري درباره آن توضيح بدهند كه آيا واقعي است يا خير؟ جواب: اين كتاب براي آقاي نجفي قوچاني است و ايشان يك سياحت شرق دارد و يك سياحت غرب. در حقيقت كتاب سياحت غرب حالي است از يك انساني كه از دنيا ميرود تا آنجايي كه يا وارد بهشت ميشود يا وارد جهنم. البته به اين شكلي كه در اين كتاب آمده، واقعيت تاريخي ندارد؛ ولي روايات و آيات را آورده و به صورت يك قضيه داستاني درآورده است. خواندن اين كتابها براي جوانان تأثير خيلي بسزائي دارد كه بياييم مضامين آيات و روايات را به صورت داستان دربياوريم. ما هم چند ماه وقت گذاشتيم و مطالبي را كه ايشان به صورت داستان درآورده بود، روايات و آيات را در پاورقي آورديم و ثابت كرديم كه اين داستاني كه ايشان آورده، برگرفته از آيات و روايات شيعه است. * * * * * * * سؤال: بحثهاي شما خيلي با ملايمت است و اين روي افكار منِ شيعه تأثير ميگذارد. از شما ميپرسند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را چه كسي كتك زده است؟ شما ميگوييد برويد تاريخ را بخوانيد. اينكه گفتنش ترس ندارد. آقاي هدايتي شما اگر سيره اهل بيت (عليهم السلام) را مطالعه كنيد، آنها مجالس خاص داشتند و مجالس عام. وقتي امام صادق (عليه السلام) مكرر سؤالات مختلف ميكردند، در برخي از روايات دارد كه حضرت نگاه به اطراف ميكردند تا ببنند كه آيا مجلس، خالي از اغيار است يا نه؟ جواب: عزيزي كه گفتند كه چرا شما به صراحت سخن نميگوييد، ايشان يك شبكه جهاني را با بحثي كه انسان در داخل خانهاش انجام ميدهد، اشتباهي گرفتهاند. اما اينكه ما نسبت به حضرت خديجه (سلام الله عليها)، أم المؤمنين نميگوييم، إفتراء محض است. بنده مقيّد هستم كه اسم حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) را هر وقت ميآورم، واژه أم المؤمنين را حتماً استعمال ميكنم.أم المؤمنين نسبت به تمام زنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، نه تنها حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و لقبي است كه خداوند در قرآن به آنها داده است؛ نه ارتباطي به شيعه دارد و نه به اهل سنت. اين حساسيتها را اگر ما كنار بگذاريم و نحوه سخن گفتن ما طوري باشد كه مخاطبين بيشتري داشته باشيم، با تندگوييها و عبارات خشن كاري نكنيم كه از آمار مخاطبينمان كاسته شود. شما هر عقيدهاي داري، براي خودت محترم است؛ ولي ما، هم در شبكه سلام و هم در جلسات درسمان (چه در حوزه علميه و چه در دانشگاهها) همين روش را داريم كه در اين 14 ماه در شبكه سلام داشتهايم. حتي در محيط خانوادگي خودم هم اجازه نميدهم كسي نسبت به مقدسات اهل سنت توهين يا اهانت كند. ما حقايق را ميگوييم. مطالب واقعيِ تاريخيِ را مستند و مستدلّ ميگوييم و هيچ خط قرمزي هم نميشناسيم؛ ولي با ادبيات ويژهاي كه از اهل بيت (عليهم السلام) فراگرفتهايم. نه فحش ميدهيم، نه جسارت ميكنيم و نه اهانت؛ بلكه اهانت و جسارت را أمر نابخشودني ميدانيم. * * * * * * * سؤال: من شنيدم كه حضرت مسيح (عليه السلام) هم ظهور ميكنند. من نميدانم تا چه حدّ اين مسأله صحت دارد. ولي در جايي شنيدم كه وقتي نماز جماعت خوانده ميشود حضرت مسيح (عليه السلام) و حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به هم ديگر تعارف ميكنند كه نماز جماعت را بخوانند. آيا اين مسأله صحت دارد؟ مگر قرار نيست كه يك نفر ظهور پيدا كند كه نجات دهنده باشد؟ جواب: ما روايات متعدد داريم ـ چه از شيعه و چه از سني ـ كه حضرت مسيح (علي نبينا و آله و عليه السلام) در زمان ظهور حضرت مهدي (ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه) ميآيد و پشت سر آن حضرت نماز ميخواند. يصلي عيسي بن مريم خلفه. الحاوي للفتاوي، ج2، ص65 ـ الجامع الصغير للسيوطي، ج2، ص546 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج14، ص266 ـ ينابيع المودة لذوي القربي للقندوزي، ج1، ص241 و ج2، ص101 ـ الكافي للشيخ الكليني، ج8، ص50 ـ كمال الدين و تمام النعمة للشيخ الصدوق، ص78 ـ كفاية الأثر للخزاز القمي، ص99 ـ مختصر بصائر الدرجات للحسن بن سليمان الحلي، ص32 ـ كتاب الغيبة للنعماني، ص65 و 66 ـ الخرائج و الجرائح للراوندي، ج3، ص1136 و ... اين روايت را هم منابع اهل سنت دارد و هم منابع شيعه و حتي در خود صحيح مسلم هم اشارهاي به اين قضيه دارد. حضرت مسيح (عليه السلام) به عنوان منجي نيست، به عنوان كمك كار آقا ولي عصر (ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداه) است. * * * * * * * آقاي ملازاده درست است كه آقاي قزويني از اهانت منع ميكنند، ليكن ايشان با نقل قولها، تحريف و تزويرهايي كه ميكند، خودش بزرگترين اهانت را ميكند. الآن از آقاي قِفاري نقل كرد، من رفتم صفحه 9 را نگاه كردم اين مطلب را نداشت؛ اين مطلب كه راجع به قبائل بود. خود شما جناب هدايتي، مطلبي را از بخاري نقل كرديد و اشتباهتان را ثابت كردم. فرموديد كه من ميروم مراجعه ميكنم، نرفتيد و مراجعه نكرديد. توسل شرعي را همه قبول دارند. ليكن مشكل اينجا است كه شما تنها به قاضي ميرويد، لذا غالب برميگرديد. توسل شرعي را همه مسلمين قبول دارند. توسل شركي و بِدَعي را كه شما به جاي توسل ميگيريد، اين را قبول ندارند. قرآن نمونهاش را هم ذكر ميكند. شما نصف آيه را ميخوانيد. چرا آيه را كامل نميخوانيد؟: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُوا فِي سَبِيلِه سوره مائده/آيه35 نمونه توسلش را يك عبادت شرعي به عنوان جهاد نقل ميكند. شما و آقاي قزويني ميفرماييد كه پيامبران در قبرهايشان عبادت ميكنند. مگر بعد از مرگ تكليف هست؟ ثانياً آيا جنابعالي اگر خانوادهتان كسي زنده به گور شود، شما مكلف هستيد كه او را نجات بدهيد يا نه؟ ثالثاً آيا پيامبر اكرم (عليه الصلاة و السلام) در زندگيشان وقتي در مكه بود، صداي اهل مدينه را ميشنيد؟ وقتي مسلمانها ميگفتند: السلام عليك أيها النبي و رحمة الله و بركاته. آيا اين سخن را ميشنويد؟ به اتفاق مسلمانان نميشنويد. حتي وقتي به همسر محترمش إفتراء ميزنند، پيامبر نميدانست. اين غلوّها و بازيهاي است كه ما، هم به بعضي از شيعيان انتقاد ميكنيم و هم به نصاري. لذا پيامبر اسلام (صلي الله عليه و سلم) وقتي زنده بودند اين صداها را نميشنيد. مگر در برخي از موارد كه خداوند به آن حضرت خبر ميداد، به اتفاق مسلمانان، پيامبر بشر بود. وقتي مدينه بود، صداي اهل مكه را نميشنيد. مطلبي كه ايشان از آقاي بخاري نقل ميكند، اين بخاري حنفي است، آقاي قزويني طوري إلقاء ميكند كه محمد بن اسماعيل بخاري است؟ اين بخاري با آن بخاري فرق دارد. چرا توضيح نميدهد؟ شما ميگوييد افكار إبن تيميه فلان بود؛ محمد بن عبد الوهاب نوكر انگليس بود؛ پس چرا شاگردان اين نوكر انگليس با انگليسيها جهاد ميكنند و شما با آنها همكاري ميكنيد؟ شما خودتان فرموديد كه توسل به رئيس اداره، ببينيد با چه ذهن چرك آلودي صحبت ميكنيد ... . * * * * * * * سؤال استاد حسيني قزويني از آقاي ملازاده جنابعالي ميفرماييد: پيامبران كه زنده هستند و در قبر نماز ميخوانند، مگر تكليفي هست؟! من اين را از صحيح مسلم و صحيح بخاري خواندم. باب فضائل موسي (عليه السلام)، حضرت پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: مررت علي موسي ليلة أسري بي عند الكثيب الأحمر و هو قائم يصلّي في قبره. صحيح مسلم، ج7، ص102 ، كتاب الفضائل، باب من فضائل موسي (عليه السلام) ـ مسند احمد، ج3، ص148 ـ سنن النسائي - النسائي - ج 3 ص 215 ـ المصنّف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج8، ص446 ـ المعجم الأوسط للطبراني، ج8، ص13 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج8، ص446 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج11، ص396 و 511 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج61، ص184 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج1، ص269 اين مطلب كه از كافي و بحار الأنوار نيست؛ اين را آقاي مسلم آورده است، نظر شما در اينباره چيست؟ * * * * * * * جواب آقاي ملازاده ملازاده: من نه كافي را قبول دارم و نه بخاري را. من و شما قبل از هر چيز انسان هستيم و عاقل. من از شما به عنوان يك انسان عاقل سؤال ميكنم، من و شما با روايت كافي به نتيجه نميرسيم، آيا پيامبر بعد از مرگ، مكلف است كه در قبر نماز بخواند؟ بعد از مرگ كه ديگر تكليفي نيست. سؤال من اين بود كه اگر از خانواده جنابعالي كسي زنده به گور باشد، آيا شما وظيفه نداريد كه نجاتش بدهيد؟ پيامبراني كه در گور زنده هستند، كدام عاقل با پيامبرش اين كار را كرده است؟ بايد اينها را نجات داد. چرا عاقلانه جواب نميدهيد؟ * * * * * * * استاد حسيني قزويني بينندگان عزيز قشنگ دقت كنند كه ايشان ميگويد كه وقتي شما از آقاي محمد بخاري نقل كرديد، شما تزوير و تحريف كرديد و اينطور القاء كرديد كه مراد محمد بن اسماعيل بخاري است. اگر ايشان واقعاً مشكل سامعه دارند، به پزشك متخصص گوش مراجعه كنند. من گفتم: محمد بن محمد بخاري متوفاي 841 هجري، محمد بن اسماعيل متوفاي 251 هجري است. حداقل اين را انتظار داريم كه ايشان توجه داشته باشند و به اين شكل دروغ نبندند و إفتراء نبندند. * * * * * * * آقاي هدايتي اتفاقاً همان وقتي كه شما اين مطلب را گفتيد، من نوشتم. من يك نكته را عرض كنم و آن اينكه: چه قدر جالب است كساني كه ميخواهند تزوير و خدعه و نيرنگ كنند، جايي كه روايات و احاديثي پيدا كنند و دروغپردازي مثل أبو هريره بيايد و براي آنها مطلب بگويد، ميگويند كه ما سني هستيم. احاديث و روايات را بر نيزه ميكنند؛ ولي جايي كه گرفتار ميشوند، ميبينند دروغها و جعلياتي كه در كتابهايشان نوشته شده است، بر ملا ميشود، ميگويند كاري نداشته باشيم به كتابها و روايات و از عقل استفاده كنيم و روايت بازي نكنيم و اين جاي تأسف دارد. ما هم ميخواهيم همين را بگوييم كه شما سني نيستيد و با آن برداشتهاي ذهني خودتان و با أوهام و خيالات متمتسك بشويد و اين يك مقوله ديگر است. جناب آقاي قزويني يك روايت را آوردند از كتاب آقاي محمد بن محمد بخاري و به اين معنا كه ايشان اين روايت را آورده است كه پيامبران در قبر نماز ميخوانند و اين از آيات و روايات استفاده ميشود كه تكامل قطع نميشود و لحظه به لحظه انسان همان طور كه از باقيات الصالحات اجر و پاداش ميگيرد، از سيئاتي كه از خودش باقي ميگذارد، همچنين جزاء ميگيرد. * * * * * * * جواب استاد حسيني قزويني ايشان با اين سخنش دارد قرآن را انكار ميكند. در رابطه با بهشت خداوند ميفرمايد: وَ آَخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ سوره يونس/آيه10 در بهشت هم عبادت خدا هست. بحث تكليف غير از عبادت است. ما نميگوييم كه انبياء در آنجا مكلف هستند. ولي انبياء (عليهم السلام) در هر لحظه از لحظاتشان؛ چه در دنيا و چه در عالم برزخ و چه در قيامت و چه در بهشت، همواره در محضر حق هستند، همواره مشغول تسبيح الهي و حمد الهي هستند. نه تنها انبياء؛ بلكه اولياء ديگر هم همين طور هستند. وقتي خداوند ميفرمايد: وَ آَخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ كاملاً واضح است كه بحث تكليف نيست. شخصيتهاي متعدد، مثل إبن حجر عسقلاني از فتح الباري في شرح صحيح البخاري، جلد 6، صفحه 352 ميگويند: إنّ الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون. تمام انبياء زنده هستند و در قبر مشغول عبادت خدا هستند. از شوكاني، سمهودي، بيهقي، قسطلاني و... نقل كردم. انسان بايد سواد داشته باشد و مراجعه كند. اين كه ايشان گفتند مطلبي را كه از كتاب قِفاري نقل كردم نيافتند، كتاب قِفاري روي ميز من هست. اصول مذهب الشيعة الإمامية اثني عشرية، عرض و نقد، نشر دار الرضاء، چاپ سوم، 1417 و 1998 ميلادي. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دکتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: العبيد -
تاريخ: 16 اسفند 90 - 12:19:48
سلام لطفاً يك مقدار بيشتر در مورد شخصيت و جايگاه محمد بن محمد بخاري در ميان اهل سنت توضيح فرماييد. با تشكر |