* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 17 مرداد 1386 | تعداد بازديد: 3567 | |
توسل از ديدگاه قرآن، سنت و سيره صحابه 04 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: توسل از ديدگاه قرآن، سنت و سيره صحابه 04 شبكه سلام : 14 مرداد 1386 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي آيا در صحيح بخاري و صحيح مسلم روايتي وجود دارد كه صحابه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، به ايشان متوسل شده باشند؟ استاد حسيني قزويني ما ضمن تشكر از حضرتعالي و عزيزان شبكه سلام كه اين زمينه را فراهم كردند تا بتوانيم يك برگ سبزي تحفه درويش خدمت ائمه (عليهم السلام) و همچنين عزيزان بيننده در سراسر جهان داشته باشيم. بنده همين هفته گذشته و حتي همين شب گذشته تماسها متعددي داشتم. يكي از عزيزان از سوئد زنگ زده بود كه در آنجا در دانشگاه تدريس دارند و از فعاليت گسترده وهابيون شكوه ميكرد. مخصوصا روي برخي از مهاجرين سوداني كه آماري بيش از 40 هزار نفر دارند. يكي از عزيزان از لندن زنگ زده بود و از فعاليت گسترده وهابيت در اماكن عمومي و در مساجد شكوه داشت. عزيز ديگري از آلمان زنگ زدند و خيلي اظهار نگراني و ناراحتي ميكرد از فعاليت گسترده وهابيت و اينكه هيچكسي كه بتواند پاسخگوي شبهات آنها باشد در آنجا نيست. اظهار ميكردند كه تنها پناهگاه ما شبكه سلام و اين بحثهايي است كه داشتيد و ما اين مطالب را پياده ميكنيم و در اختيار جوانهايمان قرار ميدهيم و در برابر شبهات وهابيت دفاع ميكنند. ميگفت خيلي مؤثر است؛ ولي كافي نيست. من در اينجا به چند نكته اشاره كنم. وهابيت الآن نفسهاي آخر را ميكشند و احساس كردهاند كه به آخر خط رسيدهاند؛ لذا از تمامي امكانات و ظرفيتهاي موجود استفاده ميكنند. من آمار جديدي كه دارم، وهابيت حدود 10 هزار سايت اينترنتي بسيج كردهاند براي ترويج افكار باطل خودشان و نزديك 40 شبكه ماهوارهاي به زبانهاي مختلف در ترويج وهابيت و ايجاد شبهه نسبت به فرهنگ نوراني شيعه كار ميكنند. جزوات و كتابهاي متعددي در اين زمينه نوشتهاند.حتي كتابي كه خيلي برايم دردآور بود، كتابي كه سراپا دروغ، بهتان و إفتراء بود و توسط يكي از مرتدين به نام موسي موسوي نوشته شده، در يكي از كشورهاي عربي بيش از يك ميليون نسخه چاپ شده و در سراسر جهان منتشر شده است. إن شاء الله ما در يك فرصت مناسب نسبت به همين موسي موسوي و كتابش صحبت خواهيم كرد. صدام در يكي از سخنرانيهايش گفته بود: اگر جنگ 8 سالهاي عليه ايران هيچ فايدهاي نداشت جز اينكه اين كتاب را چاپ كرديم، براي ما كافي بود. الآن وهابيت مطالب واهي و سراپا دورغ و إفتراءِ اينطور افراد مرتد را ـ كه نه پايبند به دين بودند و نه به خدا و نه به قيامت ـ منتشر ميكنند. من به همه عزيزان در سراسر جهان توصيه ميكنم و از آنها تقاضا ميكنم نسبت به فرهنگ نوراني اسلام تلاش كنند و آگاهيشان را بالا ببرند. به تعبير امام صادق (عليه السلام) كه فرمود: فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا. اگر مردم بدانند كه كلام ما چه قدر شيرين و لذيذ، مطابق با عقل و برگرفته كتاب و سنت است، راهي غير از راه ما را نميتوانند انتخاب كنند. عيون أخبار الرضا (ع) للشيخ الصدوق، ج2، ص275 ـ معاني الأخبار للشيخ الصدوق، ص180 ـ وسائل الشيعة (چاپ آل البيت) للحر العاملي، ج27، ص92 ـ بحار الأنوار للمجلسي، ج2، ص30 ـ جامع أحاديث الشيعة للسيد البروجردي، ج1، ص238 ـ مستدرك سفينة البحار للشيخ علي النمازي الشاهرودي، ج2، ص499 إن شاء الله ما در فكر هستيم كه بتوانيم بعضي از جزوات 30 ، 40 صفحهاي آماده كنيم؛ هم به زبان فارسي و هم به زبان عربي كه إن شاء الله به زوي روي سايت گذاشته شود كه عزيزان از سراسر جهان در هر كجا كه هستند، اين جزوات را به زبانهاي محلي ترجمه و منتشر كنند. ما هم إن شاء الله تلاش ميكنيم از برخي از عزيزاني كه امكانات مالي دارند در راه گسترش فرهنگ شيعه استفاده كنيم. از آنها ميخواهيم كه ما را در اين راه ياري كنند. همانطوري كه يكي از مراجع تقليد حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني فرمودهاند: ما بايد از جنبه دفاعي بيرون بيايم و جنبه تهاجمي داشته باشيم و اين مفاسدي كه در فرقه وهابيت، گمراهيهايي كه در فرقه وهابيت است و مطالب ضد قرآني و ضد ديني و ضد عقل و ضد بشريت كه در طول اين قرون از وهابيت سر زده و در آثارشان است، بايد آنها را به نمايش بگذاريم و به آنها بفهمانيم كه اصلا افكار إبن تيميه ارتباطي به اسلام ندارد. تفكر محمد بن عبد الوهاب ارتباطي به اسلام ندارد. من از تمامي عزيزاني كه در سراسر جهان در اين زمينه كار ميكنند تقاضا دارم كه در نقل مطالب، به هيچوجه به گفتار علماء شيعه استناد نكنند. بلكه گفتار بزرگان و شخصيتهاي برجسته اهل سنت همانند سبكي، سمهودي، إبن حجر هيثمي، مفتي أعظم مكه مكرمه زيني دحلان و از معاصرين و شخصيتهاي بزرگي كه در حال حاضر عليه وهابيت كتاب مينويسند و دارند اينها را مفتضح ميكنند، مطالعه كنند و اينها را در ميان جوانان شيعه و سني منتشر كنند و ثابت كنند كه امروز جنگ وهابيت با شيعه نيست. جنگ وهابيت و درگيري وهابيت با أهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. آنچه كه استخوان گلوي وهابيت و خار چشم آنها شده، نشر فرهنگ أهل بيت (عليهم السلام) است و نشر مطالبي است كه ميتواند افكار وهابيت را از نظر عقل، شرع، وجدان و انسانيت زير سؤال ببرد. ما اين قول را ميدهيم كه در هفتههاي آينده جزوات كوچك را در سايتمان بگذاريم و معرفي هم خواهيم كرد. اخيراً برخي از جوانهاي سني و شيعه سايتي را به راه انداختهاند به نام وهابي: www.Vahhabi.com . از ما هم مشورت ميگيرند و مطالب ما را هم در سايتشان ميگذارند. جناياتي را كه وهابي انجام دادهاند، در ايران، عراق، پاكستان و افغانستان را در سايتشان ميگذارند. اينها تلاش كردهاند فيلم سر بريدن سر انسانهاي مؤمن را روي اين سايت گذاشتهاند. كشت و كشتاري را كه به نام دين كردهاند، فيلمش را روي سايت گذاشتهاند. مطالبشان را اگر از كتابهاي شان نقل كردهاند، تصوير خود كتاب را هم روي سايت گذاشتهاند كه وهابيها بهانه نگيرند كه به ما إفتراء ميبندند. اگر مطلبي از محمد بن عبد الوهاب نقل ميكنند، جلد اول كتاب و آن صفحه را هم روي اينترنت قرار دادهاند. مطالبي هم از هيئت عالي إفتاء عربستان سعودي آمده است. خواستم كه به پيروان أهل بيت (عليهم السلام) و برادران اهل سنت كه در مقام دفاع از قرآن و اهل بيت هستند، اين بشارت را نيز داده باشم. اما نسبت به سؤالي كه داشتيد، البته ما در جلسات گذشته مفصل در اين زمينه با عزيزان بحث داشتيم. عبارتي را عثمان بن حنيف ـ صحابي رسول الله ـ نقل ميكند: نابينايي خدمت رسول الله آمد و از او تقاضاي دعا كرد. رسول الله دستور داد: برو در مسجد نماز بخوان و اينگونه به من متوسل بشو و بگو: أللهم إني إسئلك و أتوجه إليك بنيك محمد نبي الرحمة. به اين تعبير دقت كنيد. اگر توسل شرك است، آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستور به شرك داد؟ آيا عثمان بن حنيف ناقل شرك است؟ اين صحابي نابينا را مشرك و مهدور الدم ميدانند؟ و بعد فرمود بگو: يا محمد! إني توجهت بك إلي ربي في حاجتي هذه لتقضي لي، أللهم فشفعه في. در مسجد خطاب كن به من و بگو: يا رسول الله! من به توسط تو به خداوند متوسل ميشوم. آقاي ترمذي اين حديث را نقل ميكند و ميگويد: هذا حديث حسن صحيح. سنن الترمذي، ج5، ص229 آقاي الباني ـ ليدر وهابيها و بخاري دوران ـ در صحيح سنن ترمذي، جلد 3، صفحه 469 ميگويد اين روايت كاملاً صحيح است. قضيه توسل حضرت آدم (عليه السلام) به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) را از قول خليفه دوم نقل كرديم و روايت از ديدگاه آنها صحيح است: عن عمر إبن الخطاب رضي الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله: لما إقترف آدم الخطيئة قال: يا رب! أسألك بحق محمد لما غفرت لي، فقال الله: يا آدم! و كيف عرفت محمد أو لم أخلقه؟ قال: يا رب! لأنك لما خلقتني بيدك و نفخت في من روحك، رفعت رأسي فرأيت على قوائم العرش مكتوبا: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، فعلمت أنك لم تضف إلى إسمك إلا أحب الخلق إليك، فقال الله: صدقت يا آدم، إنه لأحب الخلق إلي، أدعني بحقه، فقد غفرت لك و لولا محمد، ما خلقتك. حضرت آدم (عليه السلام) قبل از خلقت حضرت خاتم (صلي الله عليه و آله) به او متوسل شد و خداوند به بركت اين توسل، گناهان او را بخشيد و او را نجات داد. اين حديث را وقتي آقاي حاكم نيشابوري نقل ميكند، ميگويد: هذا حديث صحيح الإسناد. المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج2، ص615 ـ دلائل النبوة للبيهقي، ج5، ص489 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج2، ص82 در جلسه گذشته اين مطالب را مفصل آوردهايم و نقل كرديم. جالب اين است كه در روايات اهل سنت اين نكته را عزيزان بيننده توجه كنند كه مفسرين اهل سنت در ذيل آيه 89 سوره بقره: وَ لَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَ كَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الْكَافِرِينَ آوردهاند كه يهوديان اهل مدينه و خيبر در مشكلاتي كه براي آنها در جنگها پيش ميآمد، به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل ميشدند و ميگفتند: إنا نسألك بحق النبي الأمي الذي وعدتنا أن تخرجه لنا في آخر الزمان إلا تنصرنا عليهم. تفسير القرطبي، ج2، ص27 ـ أسباب نزول الآيات للواحدي النيشابوري، ص16و 17 ـ العجاب في بيان الأسباب لإبن حجر العسقلاني، ج1، ص282 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج1، ص88 ـ إمتاع الأسماع للمقريزي، ج3، ص359 ـ السيرة الحلبية، ج2، ص321 ـ الفجر الصادق لجميل صدقى الزهاوي، ص82 ـ تفسير الثعالبي، ج1، ص278 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج2، ص378 ـ السيرة النبوية لإبن كثير، ج1، ص292 البته بعد از كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آمد، يهوديان شروع كردند به مخالفت كردن؛ چون انتظار داشتند كه پيامبر آخر الزمان از قبيله يهود مبعوث شود. اما در رابطه با اين سؤال كه آيا در صحيح بخاري هم از توسل صحابه به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اثري و خبري هست يا نه؟ از مبلغين وهابيت و آنهايي كه فريب خوردهاند و ناخودآگاه بلندگوي وهابيت شدهاند، تقاضا ميكنم به اين دو سه موردي كه از صحيح بخاري نقل ميكنم توجه ويژه داشته باشند. جناب محمد بن اسماعيل بخاري از أنس بن مالك نقل ميكند: أصابت الناس سنة على عهد النبي صلى الله عليه و سلم فبينما النبي صلى الله عليه و سلم يخطب في يوم الجمعة، قام أعرابي فقال: يا رسول الله! هلك المال و جاع العيال، فادع الله لنا فرفع يديه و ما نرى في السماء قزعة، فوالذي نفسي بيده! ما وضعها حتى ثار السحاب أمثال الجبال، ثم لم ينزل عن منبره حتى رأيت المطر يتحادر على لحيته صلى الله عليه و سلم، فمطرنا يومنا ذلك و من الغد و بعد الغد و الذي يليه حتى الجمعة الأخرى و قام ذلك الأعرابي أو قال غيره فقال: يا رسول الله! تهدم البناء و غرق المال، فادع الله لنا، فرفع يده فقال: أللهم حو الينا و لا علينا، فما يشير بيده إلى ناحية من السحاب إلا إنفرجت و صارت المدينة مثل الجوبة و سال الوادي قناة شهرا و لم يجئ أحد من ناحية إلا حدث بالجود. در زمان رسول الله در مدينه قحطي آمد. رسول الله در حالي كه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بود، يك مرد عرب آمد و عرض كرد: يا رسول الله! در اثر قحطي، تمام زندگي ما متلاشي شد، اموال ما هلاك شد، زن و بچه ما از گرسنگي در شرف هلاكت هستند. رسول الله دستش را بلند كرد و دعا كرد، خداوند هم باران رحمتش را نازل كرد. يك هفته تمام باران ميآمد. تا اينكه برخي آمدند و عرض كردند: يا رسول الله! به قدري باران رحمت آمد كه خانههايمان در شرف نابودي است، اموالمان را آب ميبرد. رسول الله باز هم دستش را بلند كرد و فرمود: خدايا! باران رحمتت را به كوهها، درهها و رودخانه بباران و از خانهها و آبادي دور بگردان. صحيح بخاري، ج1، ص224 و ج2، ص22 ـ صحيح مسلم، ج3، ص25 اين يكي از مصاديقي است كه به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل ميشدند. نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بين مردم و خدا واسطه ميشود. آيا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نميتوانست بگويد كه خدا را مستقيم بخوانيد؟ چرا خودتان از خدا مستقيم طلب رحمت نميكنيد؟ خدا ميفرمايد: ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم سوره غافر/آيه60 ولي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين را نگفت؛ بلكه واسطه شد ميان مردم و خداوند. خيلي واضح و روشن است كه صحابه، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را واسطه قرار ميدادند براي دعاي بين خودشان وخداوند. روايت ديگري كه از جناب عمر بن الخطاب آمده، بخاري از أنس نقل ميكند كه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، عمر بن الخطاب آمد و به عباس، عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل شد و اين تعبير را گفت: عن أنس: أن عمر بن الخطاب رضي الله عنه كان إذا قحطوا، استسقى بالعباس بن عبد المطلب، فقال: أللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا صلى الله عليه و سلم فتسقينا و إنا نتوسل إليك بعم نبينا، فاسقنا، قال: فيسقون. خدايا! ما در زمان رسول الله، به او متوسل ميشديم و ... صحيح بخاري، ج2، ص16و ج4، ص209 آيا آقايان وهابي جرأت ميكنند بگويند جناب عمر بن الخطاب مشرك بوده است؟ صحابه مشرك بودهاند؟ و دهها روايتي كه در كتب معتبر اهل سنت است كه بعد از بعثت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) و قبل از بعثت، مردم ميآمدند و به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل ميشدند و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بين خود و بين خدا واسطه قرار ميدادند. آقايان وهابيهايي كه ميگويند واسطه قرار دادن غير خدا، از مصاديق شرك است، آيا مردم زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نميدانستند كه خدا را بايد بخوانند؟ چرا ميآمدند و به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل ميشدند؟ چرا جناب عمر به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل ميشدند؟ ما احساس ميكنيم كه اين سخن وهابيت كاملاً با روش صحابه در زمان رسول الله (صلي الله عليه و آله) در تضاد است. * * * * * * * آقاي هدايتي در صحيح بخاري و صحيح مسلم، توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در زمان حيات و بعد از رحلت آن حضرت مسجّل است. إبن تيميه اين روايات را چگونه توجيه ميكند؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با اين روايتي كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده، وهابيت دست و پا زدهاند و خود إبن تيميه در كتاب التوسل و الوسيلة، صفحه 66 و در چند جاي منهاج السنة و ... مطالبي دارد كه خلاصه حرفش اين است كه اگر آقاي عمر ميگويد: أللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا صلى الله عليه و سلم فتسقينا. يعني: كنا نتوسل اليك بدعا نبينا. و يك كلمه دعا در اينجا اضافه ميكنند. وقتي ما ميگوييم: وَ جَاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا سوره فجر/آيه22 و ميگوييم: وَ جَاءَ رَبُّكَ چون منافات دارد با آيه شريفه: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ سوره شوري/آيه11 و جسمانيت خداوند لازم ميآيد، لذا ميگوييم: و جاء أمر ربك همين إبن تيميهاي در اينجا كفر ما را ثابت ميكند و ميگويد شما اهل تأويل هستيد. ولي در اينجا وقتي ميرسد ميگويد: إنا كنا نتوسل إليك بنبينا. يعني: كنا نتوسل اليك بدعا نبينا. و لذا جناب عمر بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نرفت به قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل شود و آمد حضرت عباس، عموي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را واسطه قرار داد. وهابيها خيلي روي اين مطلب مانور ميدهند. ما از عزيزان بيننده تقاضا دارم كه به اين نكته توجه كنند. بنده خودم در غالب مناظراتي كه با وهابيها داشتهام ـ مخصوصاً با شيخ محمد جميل زينو كه از مفتيان مكه مكرمه و از اساتيد دار الحديث مكه است ـ وقتي من اين روايت را خواندم، ميگويند: اگر توسل به قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مشروع بود، چرا عمر بن الخطاب، عباس عموي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) را جلو انداخت و گفت: و إنا نتوسل إليك بعم نبينا. اين يكي از اساسيترين شبهات وهابيت است. جناب آقاي محمد بن علوي ـ از اساتيد بزرگ مكه مكرمه كه كتابهاي متعددي در نقد عقائد وهابيت داشت و كسي بود كه بنباز حكم اعدامش را صادر كرد و ايشان با ارتباطي كه با ملك فهد داشت، خودش را به او رساند و قضايا را گفت و گفت: من مجتهدم. همانطور كه شما عقيده داريد مجتهد اگر خطا كند، باز هم ثواب دارد. لذا اعدامش به دست خود ملك فهد كه توسط بنباز صادر شده بود، لغو شد. بعضيها ميگويند به خاطر اين قضيه ايشان دق مرگ شد ـ جواب اين شبهه را داده است. ايشان كتابي دارد به نام مفاهيم يجب أن تصحح ـ در سايتهاي مختلف وجود دارد و يكي از عزيزان ما در حال ترجمه اين كتاب هستند. اين كتاب كل عقائد وهابيت را به نقد علمي كشيده است ـ و در آن گفته است: جواب اول اينكه جناب عمر آمد و گفت: و إنا نتوسل إليك بعم نبينا. اينجا بحث توسل به تنهايي نبود؛ بلكه نماز باران ميخواندند. اينها كه نميتوانستند قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را بشكافند و جنازه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را دربياورند و پشت سر او نماز بخوانند. لذا در نماز باران لازم است كه امامي باشد تا مردم به او إقتداء كنند. لذا جناب عمر آمد عباس را جلو انداخت و پشت سر او نماز خواندند. جواب دوم اين روايت نه تنها نشان ميدهد كه توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جايز است؛ بلكه حتي توسل به غير پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، از صالحين هم جايز است كه عمر ميگويد: و إنا نتوسل إليك بعم نبينا. من توجه بينندگان عزيز را به يك جمله خيلي ظريف و زيبائي كه مفتي مكه مكرمه، جناب زيني دحلان دارد، جلب ميكنم. ايشان ميگويد: محمد بن عبد الوهاب وقتي آمد و گفت: «توسل به رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و صالحين حرام است» يك مرد عوامي آمد جلو و گفت: آقاي محمد بن عبد الوهاب!: إن عمر إستسقي بالعباس شما چه داريد بگوييد؟ محمد عبد الوهاب گفت: چرا به رسول الله (صلي الله عليه و سلم) متوسل نشد و رفت به عباس متوسل شد؟ آن مرد گفت: فقال له ذلك الرجل: هذا حجة عليك، فإن استسقاء عمر بالعباس، إنما كان لإعلام الناس بصحة الإستسقاء و التوسل بغير النبي صلي الله عليه و سلم و كيف تحتج بإستسقاء عمر بالعباس و عمر هو الذي روي حديث توسل آدم بالنبي صلي الله عليه و سلم قبل أن يخلق، فالتوسل بالنبي صلي الله عليه و سلم كان معلوما عند عمر و غيره و إنما أراد عمر أن يبين للناس و يعلمهم صحة التوسل بغير النبي صلي الله عليه و سلم، فبهت و تحير و بقي علي عماوته و مقابحه الشنيعة. اين دليل بر محكوميت توست. چون وقتي عباس را جلو انداختند، جناب عمر ثابت كرد كه به غير از رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، به ديگران هم ميشود توسل كرد. محمد بن عبد الوهاب هيچ دليلي نداشت و در برابر استدلال اين مرد عوام حيران و مبهوت ماند. الدرر السنية في الرد علي الوهابية لأحمد زيني دحلان، ص40 جواب سوم اگر جناب عمر يا صحابه، توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ترك كردند، آيا ترك صحابه دليل بر حرمت است؟ يا دليل بر كراهت است؟ آقايان اگر بگويند مبناي ما اين است كه هر چه صحابه عمل كردند، عمل كنيد و هر چه صحابه ترك كردند، ترك كنيد، سنگ بر روي سنگ باقي نميماند. ما از اين آقايان سؤال ميكنيم: آيا توسل به أسماء الله جايز است يا جايز نيست؟ همه بالإتفاق ميگويند كه جايز است. از اينها ميخواهيم يك روايت براي ما بياورند كه يكي از صحابه به أسماء الله توسل كرده باشد. پس اگر صحابه توسل به أسماء إلهي را ترك كردند، آيا اين دليل بر حرمت توسل به أسماء الله است؟ جواب چهارم جناب عمر وقتي عباس را جلو ميآورد، عباس را به خاطر ارتباطش با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) جلو ميآورد. عمر بن خطاب اين تعبير را دارد: فاقتدوا أيها الناس برسول الله (صلي الله عليه و آله) في عمه العباس و اتخذوه وسيلة إلي الله. مردم! عباس را وسيله بين خودتان و خدا قرار دهيد. نيل الأوطار، الشوكاني، ج4، ص32 و 33 ـ ذخائر العقبي لأحمد بن عبد الله الطبري، ص199 ـ المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص334 ـ كتاب الدعا للطبراني، ص607 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص504 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج26، ص328 و 329 ـ فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص413 إبن حجر بعد از نقل حديث ميگويد: و يستفاد من قصة العباس إستحباب الإستشفاع بأهل الخير و الصلاح و أهل بيت النبوة و فيه فضل العباس و فضل عمر لتواضعه للعباس و معرفته بحقه. از اين كار عمر استفاده ميكنيم كه هرگونه توسل به افراد صالح و اهل بيت پيامبر جايز است. فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج2، ص413 وهابيها نسبت به اين عبارت چه ميگويند؟ اين عبارتي است كه جناب عمر به مردم گفت: عباس را بين خودتان و بين خدايتان وسيله قرار بدهيد. بنابراين، اين توجيه إبن تيميه و وهابيها، توجيه كاملاً ما لا يرضي صاحبه است كه بيشتر به ضرر آنها است تا به نفع آنها. * * * * * * * آقاي هدايتي آيات متعددي در قرآن است كه وهابيها متمسك به آنها ميشوند و آنها را وسيله قرار ميدهند براي اغفال و گمراهي مردم. از جمله: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ آيه 197 سوره اعراف: وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ آيه 13 سوره فاطر: وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ درباره اين آيات توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني آقايان وهابيها واقعاً در استناد به آيات قرآن، همان روشي را انتخاب ميكنند كه يهود و نصاري انتخاب كردند. يعني يكي از ويژگيهاي زشت يهود و نصاري اين بود: تؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض در آيه 85 سوره بقره، خداوند، يهود و نصاري را مذمت ميكند و ميگويد: أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَي أَشَدِّ الْعَذَابِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ شما به بعضي از آيات ايمان ميآوريد و به بعضي ديگر كافر ميشويد؟ كساني كه به بعضي از آيات تمسك ميكنند و بعضي را كنار ميگذارند، اينها هم در دنيا خواري خواهند ديد و هم در آخرت. امروز ميبينيم هر چه از عمر وهابيت ميگذرد، خواري و ذلت براي اينها بيش از گذشته است. إن شاء الله اينها هم در روز قيامت نتيجه كارشان را خواهند ديد. خداوند در قرآن در بعضي از آيات، بعضي از أمور را به خودش نسبت داده است و ميگويد اين كار از كارهاي ويژه خداوند است. مثلاً در سوره زمر آيه 42 ميفرمايد: اللَّهُ يَتَوَفَّي الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا اين خداوند است كه انسانها را در موقع مردن قبض روح ميكند. اين نشان ميدهد كه قبض روح، كار خداوند است. اگر كسي بگويد: «عزرائيل قبض روح ميكند»، او مشرك است. آيا اين صحيح است؟ نه. همانطور كه خداوند اين مطلب را در اين آيه فرموده، در سوره سجده آيه 11 هم ميفرمايد: قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَي رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ بگو: ملك الموت كه از طرف خداوند وكيل و مأذون است، تو را قبض روح ميكند. خداوند در آيه 58 سوره ذاريات ميفرمايد: إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ تنها رزق دهنده، خداوند است. در سوره نساء آيه 5 ميگويد: وَ ارْزُقُوهُمْ فِيهَا به افراد بيسرپرست رزق بدهيد. در آيه 64 سوره واقعه ميگويد: أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ اين ما هستيم كه زراعت ميكنيم. در سوره فتح آيه 29 ميگويد: يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ از همه اينها جالبتر، خداوند در آيات متعدد، مسأله مرگ و زنده كردن انسانها را از ويژگيهاي خودش ميشمارد و ميفرمايد: وَ هُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ سوره حج/آيه66 قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ بگو: اين خداوند است كه زندگي و مرگ به دست او است. سوره جاثيه/آيه26 اگر كسي بگويد: يك بنده خدا هم فردي را زنده كرد يا او را به طرف مرگ برد، آيا اين شرك است؟ خداوند صراحتاً از قول حضرت عيسي (عليه السلام) نقل ميكند: وَ أُحْيِي الْمَوْتَي بِإِذْنِ اللَّهِ سوره آل عمران/آيه49 در رابطه با علم غيب ميفرمايد: وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ تمام كليدهاي غيب دست خدا است و جز خدا كسي غيب نميداند. سوره انعام/آيه59 پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد: وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ سوره اعراف/آيه188 ولي در كنار اين ميفرمايد: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَي غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَي مِنْ رَسُولٍ سوره جن/آيه27 بنابراين اگر ما بياييم يك دسته از آيات را بگيريم و از دسته ديگر غافل بشويم، اين يك نوع جفاء در حق قرآن است و از مصاديق: يؤمن ببعض الكتاب و يكفر ببعض الكتاب است و اين روش، روش يهود و نصاري است. خداوند به ما ياد ميدهد كه در نماز بخوانيم: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ميبنيم كه محمد بن عبد الوهاب در مجموعه مؤلفات، جلد 1، صفحه 189 همين آيه را ميآورد و ميگويد: هر كس از غير خدا كمك بگيرد، مشرك، كافر، بيدين و لامذهب است. ما اول جوابي كه ميدهيم به اينها اين است: آيا خداوند كه ميفرمايد: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ مگر همين خداوند در آيه 45 سوره بقره نميفرمايد: وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ به روزه و نماز استعانت بجوييد. از آقايان وهابي سؤال ميكنيم، آيا روزه و نماز از عمل عبد است يا نه؟ چطور خداوند در آنجا فرمود: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ اگر واقعاً إستعانت، منحصر به خداوند است، چرا در اينجا ميفرمايد: وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ خيلي واضحتر از اين، خداوند ميگويد: وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ هر گونه نصرت، منحصر به خداوند است. سوره آْل عمران/آيه126 وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ اگر از شما طلب نصرت كردند، شما كمك كنيد. سوره انفال/آيه72 در رابطه با دوست و رفيق حضرت موسي (عليه السلام) ميفرمايد: فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَي الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ سوره قصص/آيه15 اگر إستغاثه به غير خداوند، حرام و شرك است و موجب مهدور الدم ميشود، چرا حضرت موسي (عليه السلام) نفرمود تو كافر شدهاي؟ يا خداوند ميفرمايد: و هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ سوره أنفال/آيه62 پس استناد به: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ و بيتوجهي به: وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ يا: فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْمًا سوره كهف/آيه95 اين نشان ميدهد كه وهابيها به يك دسته از آيات استناد ميكنند و از آيات ديگر غفلت ميكنند. ما بايد آيات را در كنار هم قرار بدهيم و بعد قضاوت كنيم. اما در رابطه با آيه: وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ وهابيها زياد به اين آيه استناد ميكنند و خود إبن تيميه هم نسبت به اين آيات در منهاج السنة، جلد 1، صفحه 44 تا 49 استناد ميكند: وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ / إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دعاكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَ لَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ. سوره فاطر/آيات 13 و 14 و استناد ميكند بر كفر دعا غير الله. در اينجا خداوند ميفرمايد: وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ كساني كه دعا و طلب ميكنند غير خدا را، آنها به اندازه آن نخ مانندي كه در هسته خرما هست، نميتوانند به شما كمك كنند. در اينجا عزيزان دقت كنند كه خود وهابيها دچار يك مشكل شدهاند. تصور كردهاند كه كلمه: تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ يعني هر گونه دعاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و دعاي ائمه (عليهم السلام)؛ يعني هر كس كه نداء كند و بگويد: يا علي و يا حسين اين كفر است و شرك. چون خداوند ميفرمايد: وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ ما يك جواب نقضي ميدهيم. اگر واقعاً خواندن غير خدا شرك است، خداوند درباره حضرت نوح (عليه السلام) ميفرمايد: إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَ نَهَارًا من ندا كردم قومم را شبانه روز. سوره نوح/آيه5 آيا حضرت نوح (عليه السلام) مشرك است؟ از اين جالبتر: لَا تَجْعَلُوا دعا الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدعا بَعْضِكُمْ بَعْضًا سوره نور/آيه63 اگر مطلق دعا، حرام است، صحابهاي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را دعا ميكردند و ندا ميكردند، خدا ميفرمايد: اين دعاي شما، دعا درستي نيست و رسول الله (صلي الله عليه و آله) از يك جايگاه ويژهاي برخوردار است. نكته ظريفتري كه در اينجاست، اين است كه مطلق دعا غير الله شرك نيست؛ بلكه آن دعا غير خدايي كه ضميمه شود با إعتقاد به ألوهيت او شرك است. مثلاً در سوره هود، آيه 101 در رابطه با دعا غير الله، خود قرآن ميفرمايد: فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آَلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ مَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ به همين يك آيه توجه كنيد. اين افراد، خدايان خود را من دون الله ميخوانند. در اين آيه، هم دعا روشن است و هم من دون الله. يعني كساني كه خدايان خود را و بتهاي خود را با اعتقاد به ألوهيتشان ميخوانند. ما از وهابيت سؤال ميكنيم: آيا مسلمانان ـ شيعه و سني ـ كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را ميخوانند و ميگويند: يا رسول الله! اشفع لنا عند الله. آيا نستجير بالله اينها معتقد به ألوهيت پيامبرند؟ آيا اينها پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را عبادت ميكنند؟ مثلاً: وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي سوره زمر/آيه3 آيا كسي كه ميگويد: يا علي، يا عباس ـ نستجير بالله ـ أمير المؤمنين (عليه السلام) و حضرت عباس (عليه السلام) را عبادت ميكنند؟ يا اينكه نماز ميخوانند و در نمازشان ميگويند: أشهد أن محمد عبده و رسوله. أشهد أنك عبدت الله حتي أتاك اليقين. كه هم در زيارت أمير المؤمنين (عليه السلام)، هم در زيارت امام حسين (عليه السلام) و هم در زيارت آقا قمر بني هاشم (عليه السلام) آمده است و يا اينكه: أشهد أنك من عباد الله الصالحين. شهادت به عبوديت أمير المؤمنين (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) ميدهند و بعد ميآيند از اين بزرگوران طلب حاجت ميكنند. استدلال به اين آيات، به نظر من، خيلي سخيف و بياساس و بيپايه است. استناد به اين آيات براي حرمت توسل از منظر قرآن، كاملاً مردود و مطرود است. * * * * * * * آقاي هدايتي درباره كتاب لله ثم للتاريخ توضيح دهيد. استاد حسيني قزويني در رابطه با كتاب لله ثم للتاريخ كه در سال 1380 در عربستان سعودي با تيراژ ميليوني چاپ شد و در خود عربستان، كويت، قطر و ايران منتشر شد، اين كتاب را شخصي به نام سيد حسين موسوي به عنوان اينكه شيعه است چاپ كرده و ما اعلام ميكنيم كه اصلا در حوزه علميه نجف و علماء نجف، فردي به نام سيد حسين موسوي را نميشناسند و اين فرد موهوم است و نويسنده اين كتاب به نظر خودم، عثمان الخميس است؛ چون قلم، قلم ايشان است و اين كلمه سيد حسين موسوي را به عنوان يك نماد و داستان آورده است. در همينجا است كه سيد حسين موسوي ميگويد من اجازه اجتهاد از مرحوم شيخ محمد حسين كاشف الغطاء (ره) دارم. خانواده كاشف الغطاء (ره) اعلام كردند كه اصلاً چنين موجودي را ما در طول عمرمان نه شنيدهايم و نه ميشناسيم. جالب اين است كه بينندگان عزيز اين را بدانند كه به قول معروف، آدم دروغگو كم حافظه است. ايشان در صفحه 104 اين كتاب مينويسد: في زيارتي للهند إلتقيت السيد دلدار علي فأهداني نسخة من كتاب أساس الأصول. من در هند ملاقات كردم سيد دلدار نقوي را و كتاب أساس الأصول را به من داد. و بعد ميآيد و در صفحه 80 ميگويد: و قال الإمام الخوئي في وصيته لنا و هو علي فراش الموت. آقاي خويي هم در حالي كه در حال فوت بودند، به من وصيت كردند. من با شيخ محمد جميل زينو كه سه سال پيش مناظرهاي داشتم، به ايشان گفتم: ايشان كه ميگويد: «من با سيد دلدار نقوي در هند ديدار كردم»، آقاي دلدار نقوي در سال 1235 از دنيا رفته است و از طرفي هم ميگويد: «با آقاي خويي (ره) ملاقات كردهام» و آقاي خويي هم در سال 1414 از دنيا رفتهاند. حداقل اگر ايشان در وقت ملاقات با آقاي دلدار نقوي يك جوان 15 ساله بود، بايد اين آقاي سيد حسين موسوي 200 سال عمر كرده باشد تا هم بتواند سيد دلدار نقوي را ملاقات كرده باشد و هم بتواند مرحوم آيت الله العظمي خويي (ره) را ملاقات كند. و اضافه بر اين، ايشان ميآيد از برخي از علماء شيعه را مانند ميگويد سيد لطف الله صافي. حال آنكه همه ميدانند شيعهها به شيوخ، سيد نميگويند و چند نفر ديگر از شخصيتهاي بزرگ شيعه را ايشان ميآورد و از آنها به عنوان سيد نام ميبرد. مثلاً شيخ محمد جواد مغنيه، را ميگويد سيد است. ميرزا علي نقوي را سيد خطاب ميكند. بچه شيعهها و پيرزنهايي كه پشت كوه زندگي ميكنند، ميدانند كه شيعه به فرزندان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، سيد ميگويند. در صفحه 20 ميگويد: من كتاب كافي را پيش آقاي خويي تلمّذ كردم. يعني درسش را خواندهام. تمام دنيا ميداند كه كتاب كافي كتاب درسي نيست. همچنين مطالب ديگري كه ايشان گفته است. من ديدم كه آقاي ملازاده از اين كتاب به عنوان يك سندْ ذكر ميكند. كتابي كه نه اساس دارد و نه ريشه و نه مؤلفش شناخته شده است. ايشان آمده در اين كتابش از افراد مرتد، تجليل كرده است. مثلاً ايشان در صفحه 8 همين كتاب از احمد كسروي به عنوان يك شخصيت برجسته اسلامي نام برده و از او تجليل كرده است. تمام آنهايي كه در جريان هستند ميدانند كه كسروي يك آدم مرتد و منكر خاتميت است. در كتاب حول الإسلام ميگويد: شيعه و سني، امروز از پستترين و رذلترين افراد روي زمين هستند. و امثال اين قضايا. رواياتي را از كتابهايس ميآورد كه به هيچ وجهي من الوجوه ارتباطي به عقائد شيعه ندارد. البته از اين كتاب، جوابهاي متعددي داده شده است. ما در سايتمان كتابي داريم به نام اهل بيت از دين دفاع ميكند و جناب آقاي شيخ علي آل محسن از علماي بزرگ و از شخصيتهاي برجسته قطيف عربستان سعودي كتابي نوشته است به نام لله ثم للحقيقة و در ايران، كتاب برگزيده سال ولايت شد. اين كتاب در سايتهاي مختلف هم يافت ميشود. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال: دو سه نكته بود كه جناب استاد قزويني متذكر شدند: اولاً: وقتي قرآن صحبت اين را ميكند كه شما دعا به درگاه غير خدا نكنيد، شما به آيه 5 سوره احقاف كه نگاه كنيد: وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ گمراهتر از آنكه از غير الله بكند، نيست. كسي كه اجابتش نميكند تا روز قيامت و آنها از دعاي اينها غافلاند. وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَ كَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ سوره احقاف/آيه6 به اين قسمت آيه دقت كنيد. قرآن كريم در جاهاي متفاوت، خواندن غير خدا را عبادت غير خدا اعلام كرده است و در اين آيه هم ميفرمايد: كساني كه در روز قيامت اين افرادي را كه ما ميخوانيم ـ حضرت پيامبر، حضرت علي و ساير ائمه، ـ نه تنها در آن روز دشمن ما ميشوند؛ بلكه به عبادت آنها هم كافر ميشوند. جواب: خداوند صراحت دارد: إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَ لَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ پيامبر ! تو نميتواني صدايت را به گوش مردهها برساني. سوره نمل/آيه80 يا: وَ مَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ كساني كه در قبرها خوابيدهاند، صداي تو را نميشنوند. سوره فاطر/آيه22 اين خيلي واضحتر و روشنتر است و وهابيت به اين آيات زياد تمسك ميكنند. اين آيه، كفاري را كه قلبشان مرده است و سخنان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را گوش نميدهند و حرف پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به گوش آنها نميرود، خداوند اينها را تشبيه كرده به مردگان در قبرستانها كه صداي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در آنها هيچ اثري نميگذارد. لذا جناب آقاي إبن عابدين ـ از فقهاي بنام حنفي كه علماء و اهل سنت ايران هم اكثراً حنفي مذهب هستند و نسبت به ايشان ارادت ويژهاي دارند ـ در حاشيه رد المحتار، جلد 4، صفحه 148 همين تعبير را دارد كه ميگويد: خداوند در اين آيات، كفاري را كه سخن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) در آنها اثر نميگذارد، تشبيه كرده به مردههايي كه از موعظه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) هيچ بهرهاي ندارند. چون اگر بنا بود بهرهاي ببرند، بايد در زمان حياتشان بهره ميبردند. همين تعبير را إبن حجر عسقلاني در فتح الباري شرح صحيح البخاري، جلد 3، صفحه 185 آورده است. اما در رابطه با اين آيه: وَ إِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَ كَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ عزيزان دقت كنند كه تفاوت است ميان كساني كه بتها را ميپرستند و يا در برابر خورشيد و ماه و يا در برابر بت هُبَل سجده ميكنند و آنها را شفيع قرار ميدهند و هيچ چيزي از آنها عائد نميشود و كاري نميتوانند بكنند و ميان پيامبران إلهي كه به نصّ صريح قرآن مجيد و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) زنده هستند. مرگ براي آنها مفهوم ندارد. مرگ آنها در حقيقت انتقال از يك عالم به يك عالم ديگر است. اگر ما ميآييم كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و به او متوسل ميشويم ـ چه در حال حيات و چه بعد از رحلت ايشان ـ اگر بنا است كه توسل به غير خدا جايز باشد، همانطوري كه از آيه 64 سوره نساء: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا يا قضيه حضرت يعقوب (عليه السلام) و فرزندانش: يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ اگر اينها ميگويند كه توسل به پيامبران (عليهم السلام) جايز است، پس اينها اعتراف كردهاند بر اينكه خواندن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حال حيات، از مصاديق تدعون من دون الله نيست و إنا نتوسل إليك بنبينا از مصاديق تدعون من دون الله نيست و تدعون إلي الله است. اين آقايان با توجه به اين آيات و روايات، ميگويند توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در زمان حيات ايشان مشروع است. پس اينها يك قدم آمدهاند جلو و يك اعتراف كردهاند بر اينكه توسل، مطلقا حرام نيست. از اينها ما سؤال ميكنيم: توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حال حيات كه امر مشروع بود، نه تنها با توحيد منافاتي نداشت، بلكه عين توحيد بود. پس به چه دليلي اين مشروع و أمر توحيدي بعد از وفات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) تبديل شد به عمل شرك؟ اگر ميگوييد بر اينكه پيامبران (عليهم السلام) صداي ما را نميشنوند و قدرت بر قضاي حوائج ما ندارند، خوب اين ميشود يك أمر عبث؛ شرك نمي شود. شما عقيدهتان اين است. ولي عقيدهمان و علماء اهل سنت طبق آيات متعدد كه نسبت به شهداء ميگويد: وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ بر اين است كه پيامبران (عليهم السلام) زنده هستند و مرگ براي آنها معنا ندارد. از اين آقايان ميخواهيم كه حداقل آيه 169 و 171 سوره آل عمران را دوباره بخوانند. مگر ـ نستجير بالله ـ ما عند الشيطان هستيم و أنبياء (عليهم السلام) عند الله هستند؟ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ به هر سو بنگريد، همه جا، حضور خدواند است. سوره بقره/آيه110 تمام عالم محضر خداوند است؛ چه عالم دنيا، چه عالم برزخ، چه عالم موت و چه قيامت؛ عند الله و عند الناس ندارد. اين آقايان الفباي توحيد را نفهيمدهاند، الفباي معرفةالله را درك نكردهاند. اضافه بر اينكه در همين آيه 171 كه ميفرمايد: وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ در ذيل آيه، جواب اين آقايان را ميگويد. آقاياني بيسوادي كه از قرآن هم بهره نبردهاند: فَرِحِينَ بِمَا آَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ اين شهداء در برابر نعمتهاي خداوند خوشحالاند و بشارت ميدهند به زندههايي كه هنوز به آنها ملحق نشدهاند. پس معلوم ميشود كه فقط أحياء عند الله نيستند، أحياء عند الناس نيز هستند. اين آقايان مراجعه كنند در اين قضايا به كتابهاي فقهي تمام فقهاء اهل سنت ـ شافعيها، مالكيها، حنبليها و حنفيها، حتي إباضيها ـ و ببينند كه آيا در آداب زيارت آقا نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اين را آوردهاند كه آمدن كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و توسل به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در مدينه منوره را يك عمل مشروع ميدانند. در رابطه با قضيهاي كه بين أبو ايوب انصاري و مروان واقع شده، وهابيها چه جوابي به ما ميدهند؟ در رابطه با قضيهاي كه آقايان نقل ميكنند نسبت به عثمان بن حنيف و آن فردي كه بعد از وفات پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل به قبر آن حضرت ميشود، وهابيها چه جوابي ميدهند؟ يا امام مالك ـ رئيس مالكيها ـ كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ايستاده و مشغول خواندن زيارت است. از آن طرف هم منصور دوانيقي آمده با صداي بلند حرف ميزند. امام مالك ميگويد: آقاي منصور! مگر قرآن نگفته است: لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ. صداي خودتان را بالاتر از صداي پيامبر نبريد. سوره حجرات/آيه2 اگر قرار باشد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مرده باشد و صدايي را نشنود، امام مالك به چه مجوزي به منصور دوانيقي اين سخن را ميگويد؟ و بعد از اعتراض مالك، منصور دوانيقي خجالت ميكشد و احساس ميكند كه بلند بلند حرف زدن در كنار قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اشكال دارد. بعد ميگويد: آقاي مالك! حالا كه من پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را زيارت كردم، ميخواهم دعا كنم. رو به قبله و پشت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دعا كنم يا روبهروي قبر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)؟ آقاي مالك ميگويد: نه، روبهروي قبر پيامبر بإيستد و دعا كن. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) وسيله تو و وسيله پدرت حضرت آدم (عليه السلام) به خداوند است. اين عبارت در تمام منابع اهل سنت به صورت مفصل آمده است. آقايان چه جوابي دارند كه به ما بدهند؟ اينكه ما بگوييم پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بعد از مردن، ارتباطش با ما قطع ميشود، نه با منطق قرآن سازگاري دارد، نه با منطق صحابه و أتباع تابعين. در مورد توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حيات و ممات ايشان مطلب زياد است. سوره نساء، آيه 64 صراحت دارد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا. آنهايي كه گناه كردهاند و در حق خودشان ظلم كردهاند، نزد پيامبر بيايند، پيامبر براي آنها طلب مغفرت كند. قرآن، كساني را كه توسل را انكار ميكنند، منافق مينامد. در سوره منافقون، آيه 5 ميفرمايد: وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ آيا وهابيها اين آيه را در قرآن ميخوانند يا نميخوانند؟ وقتي به منافقين ميگويند بياييد تا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي شما استغفار كند، سرشان را برميگردانند. اين خيلي صراحت دارد و واضح و روشن است. ميگويد كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي آنها استغفار كند. قضيه حضرت يعقوب (عليه السلام) و فرزندانش كاملاً صراحت دارد. آقاي زيني دحلان عبارتي دارد كه بايد با طلا نوشته شود. ايشان ميگويد: و الحاصل أن مذهب أهل السنة و الجماعة صحة التوسل و جوازه بالنبي صلي الله عليه و سلم في حياته و بعد وفاته و كذا بغيره من الأنبياء و المرسلين صلوات الله و سلامه عليه و عليهم أجمعين و كذا بالأولياء و الصالحين كما دلت عليه الأحاديث السابقة، لأنا معاشر أهل السنة لا نعتقد تأثيرا و لا خلقا و لا إيجاد أولا إعداما و لا نفعا و ضرا إلا الله وحده لا شريك له و لا نعتقد تأثيرا و لا نفعا و لا ضرا للنبي صلي الله عليه و سلم و لا لغيره من الأحياء و الأموات، فلا فرق في التوسل بالنبي صلي الله عليه و سلم و غيره من الأنبياء و المرسلين صلوات الله و سلامه عليه و عليهم أجمعين و كذا بالأولياء و الصالحين لا فرق بين كونهم أحياء و أمواتا، لأنهم لا يخلقون شيا و ليس لهم تأثير في شئ و إنما يتبرك بهم لكونهم أحباء الله تعالي و أما الخلق و الإيجاد و الإعدام و النفع و الضر فإنه لله وحده لا شريك له. ما اهل سنت معتقديم هيچ كسي، تأثيري در عالم، خلق، ايجاد، ضرري غير از خدا ندارند. اگر ما متوسل ميشويم به نبي، معتقد نيستيم كه نبي، مؤثر در عالم وجود است و نفع و ضرري دارد. ما معتقد نيستيم كه پيامبران و يا ديگر مردگان نفعي ميرسانند و يا ضرري ميرسانند. ما آنها را واسطه قرار ميدهيم بين خودمان و خدا كه آنها از خداوند بخواهند كه نفعي به ما برسد و از خدا بخواهند كه ضرري از ما دفع بشود. الدرر السنية في الرد علي الوهابية لأحمد زيني الدحلان، ص12 و 13 مذهب اهل سنت و جماعت اين است كه توسل به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در حيات و بعد از رحلتش، صحيح و جايز است و همچنين به بقيه أنبياء و مرسلين (عليهم السلام) و أولياء و صالحين. ايشان بين شرك و توحيد فرق گذاشته است. تقاضا دارم كه به اين عبارت توجه كنند. اين آقايان پنبه را از گوششان بردارند و از مصاديق اين آيه: يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آَذَانِهِمْ سوره بقره/آيه19 نباشند. گفتار ايشان، عين توحيد است. ما نيامدهايم نسبت به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نبگوييم كه دكّاني دارد در برابر دكّان خداوند. اضافه بر اين، وهابيها سنت را ببينند كه در طول تاريخ صحابه، برخوردشان با قبر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) چه بوده است؟ ماجراي توسل بلال، مؤذن رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در أسد الغابه إبن أثير آمده است. إن بلالا رأي النبي صلي الله عليه و سلم في منامه و هو يقول: ما هذه الجفوة يا بلال ما آن لك أن تزورنا، فانتبه حزينا، فركب إلي المدينة، فأتي قبر النبي صلي الله عليه و سلم و جعل يبكي عنده و يتمرغ عليه، فأقبل الحسن و الحسين، فجعل يقبلهما و يضمهما، فقالا له: نشتهي أن تؤذن في السحر فعلا سطح المسجد، فلما قال: الله أكبر الله أكبر، إرتجت المدينة، فلما قال: أشهد أن لا إله إلا الله، زادت رجتها، فلما قال: أشهد أن محمدا رسول الله، خرج النساء من خدورهن، فما رؤي يوم أكثر باكيا و باكية من ذلك اليوم. أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج1، ص208 آقاي إبن حجر عسقلاني توسل بلال بن حارث را در فتح الباري شرح صحيح البخاري، جلد 2، صفحه 412 نقل ميكند و ميگويد صحيح است: و روي إبن أبي شيبة بإسناد صحيح من رواية أبي صالح السمان عن مالك الداري و كان خازن عمر قال أصاب الناس قحط في زمن عمر فجاء رجل إلي قبر النبي صلي الله عليه و سلم فقال: يا رسول الله! إستسق لأمتك، فإنهم قد هلكوا، فأتي الرجل في المنام فقيل له: إئت عمر الحديث و قد روي سيف في الفتوح: أن الذي رأي المنام المذكور هو بلال بن الحرث لا لمزني أحد الصحابة. همچنين در رابطه با توسل بزرگان حنابله به قبر امام كاظم (عليه السلام) و ... وهابيها در اينباره چه ميگويند؟ در تاريخ بغداد خطيب بغدادي، جلد 1، صفحه 133 أبو علي خلّال ـ از بزرگان حنابله ـ ميگويد: ما همني أمر، فقصدت قبر موسي بن جعفر فتوسلت به، إلا سهل الله تعالي لي ما أحب. هر مشكلي براي ما پيش ميآمد، كنار قبر موسي بن جعفر ميرفتم و به او متوسل ميشدم و آن أمر براي من آسان ميشد. آيا آقاي ملازاده جرأت دارد بگويد آقاي ابو علي خلّال مشرك و مهدور الدم بوده است؟ همچنين محمد بن مؤمل نسبت به قضيه خذيمه ـ از شخصيتهاي برجسته اهل سنت و امام اهل الحديث ـ در رابطه با زيارت قبر امام رضا (عليه السلام) ميگويد: و سمعت أبا بكر محمد بن المؤمل بن الحسن بن عيسي يقول خرجنا مع امام أهل الحديث أبي بكر بن خزيمة و عديله أبي علي الثقفي مع جماعة من مشائخنا و هم إذ ذاك متوافرون إلي زيارة قبر علي بن موسي الرضي بطوس قال فرأيت من تعظيمه يعني إبن خزيمة لتلك البقعة و تواضعه لها و تضرعه عندها ما تحيرنا. وقتي تواضع اينها را در برابر قبر علي بن موسي الرضا ميديديم، متحيّر ميشديم. تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص339 يا آيا وهابيها جرأت دارند إبن حبان را كه از بزرگان اهل سنت و از استوانههاي رجالي آنها است، تكفير كنند. چون ايشان ميگويد: من هر وقت مشكلي برايم پيش ميآمد، كنار قبر علي بن موسي الرضا ميرفتم و متوسل ميشدم و مشكلم حل ميشد. آيا وهابيها جرأت دارند بگويند آقاي إبن حبان كافر است؟ آيا در رابطه با آقاي امام شافعي جرأت دارند بگويند محمد بن ادريس شافعي مشرك و كافر است؟ چرا كه در رابطه با او آمده است: نبأنا علي بن ميمون قال: سمعت الشافعي يقول: إني لأتبرك بأبي حنيفة و أجئ إلي قبره في كل يوم، يعني زائرا، فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين و جئت إلي قبره و سألت الله تعالي الحاجة عنده، فما تبعد عني حتي تقضي. من هر مشكي برايم پيش ميآيد، در كنار قبر ابوحنيفه ميآمدم و ... حاشية رد المحتار لإبن عابدين، ج1، ص59 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج1، ص135 آيا آقايان جرأت دارند بگويند امام شافعي مشرك و كافر است؟ يكي دو مورد نيست. در طول تاريخ، صحابه، تابعين، أتباع تابعين و الآن بزرگان اهل سنت ميآيند كنار قبر رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) متوسل ميشوند و زيارتنامه ميخوانند. آيا ما بياييم و بگوييم كه تمام اينها مشرك هستند؟ هيچكدام از اين علماء، معناي شرك و توحيد را نفهميدهاند، آسمان تركيده و آقاي محمد بن عبد الوهاب آمد و بحث توحيد و شرك را به مردم آموزش داد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: سوران -
تاريخ: 23 خرداد 87 - 00:00:00
سلام من اهل سنت و جماعت هستم قبل هر چيز لطفاَ وهابيون را به سنت و جماعت نسبت ندهيد چون آنان وهابي هستند و ما سنت و جماعت وگرنه بحثي رو شروع مي كنم كه كسي نتونه جواب بده . اما تبرک و توسل جستن به پيامبر(ص) و رد عقايد وهابيون با احاديث صحيح ؟؟؟ . جواب نظر: جناب سوران ! ما هيچگاه وهابيت و اهل سنت را يكي نميدانيم و از ديدگاه ما ميان وهابيها با اهل تسنن تفاوت زيادي وجود دارد . در ضمن هر بحثي را كه دوست داشتيد شروع كنيد ، ما آماده پاسخ دادن به سؤالات شما هستيم ؛ چنانچه پيش از اين نيز به تمامي سؤالات شما پاسخ دادهايم . والسلام علي من اتبع الهدي گروه پاسخ به شبهات |
2 |
نام و نام خانوادگي: سلامات -
تاريخ: 19 آذر 87 - 00:00:00
از ديدگاه وهابيها توسل به بن باز و امثالهم جايز است و خودشان اينکار را مي کنند. نظرشان اينه که به موجود زنده توسل کني شرک نيست ولي همين که فوت کرد شرک مي شود و نمي دانم اين مبناي فکريشان را از کجا آورده اند. اگر شرک است چه فرق دارد که به زنده يا مرده توسل کني ؟ اين نشان مي دهد که اکثر اعتقاداتشان سطحي و مسخره مي باشند. |
3 |
نام و نام خانوادگي: محمدعلي برزنوني -
تاريخ: 17 آبان 92 - 14:29:31
با سلام و احترام قصد ورود تفصيلي در مباحث ارائه شده را ندارم. فقط به ذکر يک خاطره کوتاه بسنده مي کنم: حدود 10 سال پيش در سفر عمره در مدينه و مکه با صحنه هايي روبرو شدم که برايم عجيب بود. بعد از نماز توسط امام مسجد النبي، که ما هم به تبع حضورمان اقتدا مي کرديم، کساني که پشت سر او ايستاده بودند و برخي شان هم بعدا فهميدم از شاگردان ايشان بودند که درس مي خواندند نزد او و...، به عباي ايشان تبرک مي جستند! يعني به عباي ايشان دست مي ماليدند و بعد آن را به سر و رو و لباس خود مي ماليدند! بر مظلوميت شيعه و اولياي معصوم الهي عليهم السلام گريستم. چطور اين وهابيان که شرک و کفر از سر و رو و حرف هايشان مي بارد، تبرک جستن به لباس امام جماعت خود را شرک نمي دانند، اما تبرک جستن به پيامبر اعظم خاتم و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را شرک مي پندارند! حتي با زبان عربي با چند نفر از آن ها که احساس مي کردم مي شود سخن گفت، مطالبي را در همين زمينه گفتم که البته برايم گران هم تمام شد و سريع مسجد را ترک کردم! وقايع ديگري را نيز در همان سفر شاهد بودم که بماند! الآن هم که وهابيت با ضلع ديگري دست به يکي کرده اند. خدا به داد اسلام برسد. |