* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 12 مهر 1386 | تعداد بازديد: 4425 | |
بررسي حديث قرطاس 02 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: بررسي حديث قرطاس 02 شبكه سلام : 12 مهر 1386 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي از شما درخواست دارم درباره تحركات اخير وهابيون و همايش و كنفرانسي كه در عربستان داشتند و بن جبرين در آنجا باز مطالبي جديد گفتند درباره حمله به پيروان أهل بيت (عليه السلام) و همچنين در اخبار هم آمده كه در زاهدان وهابيون حمله وحشيانهاي به يكي از طلبهها روحانيون داشتهاند و ناجوانمردانه به يكي از مبلغان اسلامي هجوم آوردهاند در حاليكه مراسم احيا را ايشان برگزار ميكردند و بر روي منبر ايشان را ترور كردند و در حاليكه مراسم قرآن بر سر گذاشتن را انجام ميداند ايشان را به شهادت رساندن (جناب مرحوم توكلي) در اينباره چند دقيقهاي اگر فرمايشاتي داشته باشيد ممنون ميشويم تا اينكه بپردازيم به نقد و بررسي اين مقاله به اصطلاح درباره حديث قرطاس كه در سايت حوزه علميه زاهدان است. استاد حسيني قزويني همانطور كه حضرتعالي هم اشاره نموديد يكي از مبلغين شيعه به نام حجه السلام مهدي توكلي كه از فارغ التحصيلان حوزه علميه امام صادق (عليه السلام) زابل بوده و روحاني مستقر در روستاي افتخار آباد خاش كه در شب 21 ماه مبارك رمضان در حالي كه بر روي منبر مشغول موعظه و مراسم احيا و قرآن به سر گرفتن بود كه دو تن از اشرار موتو رسوار وارد مسجد ميشوند و بر روي منبر وي را به رگبار ميبندند و در همان شب ايشان به درجه رفيع شهادت نائل ميشود. هنيئاً له اين شهادت و اين فوز بزرگ و ننگ باد بر وهابيت كه هر روز از آستين آنها دست جنايتكاري بر ميخيزد و جنايت ديگري در تاريخ وهابيت ثبت ميكند. دنيا بداند كه اينها از روز اولي كه تاسيس شد از سال 1157 توسط محمد بن سعود و محمد بن عبدالوهاب كارشان را با ترور، جنايت، كشت و كشتار چه شيعه و چه سني آغاز كردهاند و اين را دريافتهاند كه تنها راه استمرار حيات ننگينشان فقط در سايه كشتن و ترور خواهد بود. با اينكه بزرگان ما، مراجع عظام تقليد و ما خودمان اعلام كردهايم اگر اينها حرفي براي زدن دارند بيايند حرف بزنند، ما حاضرم براي مناظره، براي گفتگو، حتي بنده سال گذشته در شبكه ماهوارهاي المستقله كه مربوط به وهابيها ميباشد و توسط عربستان سعودي اداره ميشود رسما آنجا اعلام كردم، هيئت كبار علمي عربستان، هيئت عالي افتاء، و شخصيتهاي برجسته عربستان كه صاحب نفوذ هستند نه افراد علقه مذقهاي كه براي سخنانشان پشيزي ارزش قائل نيستند آنها بيايند ما آماده هستيم براي گفتوگو و اگر چناچه ابهامي، اشكالي دارند اينها را برطرف كنيم ولي متاسفانه اينها توانايي علمي را ندارند، قدرت گفتوگو ندارند، ميدانند باطل هستند همانند خوارج نهروان كه فقط حيات خود را در سايه شمشير و خونريزي و شهادت عزيزان شيعه ميدانند. اما در رابطه با قضيه همايش ضد شيعي كه در 7 يا 8 روز پيش در رياض تشكيل شد كه آقاي سلمان بن عبدالعزيز امير منطقه رياض كه برادر فهد است در اين همايش حضور داشتند، شخصيتهاي افراطي و تكفيري مانند صالح الفوزان كه من از نزديك با ايشان ديدار داشتم يك آدم متعصب، بد برخورد كه اصلا از اخلاق اسلامي اثري بنده از ايشان نديدم ، صالح بن فوزان الفوزان در آنجا بود ايشان هم عضو هيئت كبار علما هم هيئت عالي افتاء و عبدالله بن جبرئين در اين جلسه بوده، و ناصر العمر بوده در اينجا رسما از دولت عربستان سعودي خواستهاند كه جلوي گسترش شيعه را در عربستان بگيرند مخصوصاً شيخ صالح فوزان در اين همايش خواستار دوري از شيعيان شد پيروان مذهب شيعه را خطر اصلي براي عربستان دانست و خواستار آن شد كه هيئت حاكمه اين كشور شيعيان مقيم مناطقي چون القطيف، مدينه منوره و نجران را به وهابيت دعوت كند و اگر چنانچه آنها نپذيرفتند آنها را مجبور نمايد يعني بر خلاف آيه شريفه: لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ سوره بقره/آيه256 همين آقاي بن جبرئين هم در اين همايش خواستار دشمني با شيعيان، اهانت و تحقير شيعيان شد و رسما گفت و من عين عبارت او را براي بينندگان عرض ميكنم از اطلاعيه كه در سايتها آمده و در مجله افق حوزه سه شنبه، ده مهر 1386، سال ششم، شماره 166 من ميخوانم كه آقاي بن جبرئين برگشت و گفت نبايد به شيعيان اجازه داد تا در مساجد نماز بخواند. يعني جلوي نماز خواندن شيعيان را در مسجد بايد گرفت و با آنان برخورد شديد كرد و گفت بايد روش ملك عبدالعزيز در برخورد با شيعيان را ادامه داد، شيعيان را در سلك نظامي و ديپلماتيك نبايد پذيرفت و به آنها نبايد اجازه داد تا در سمتهاي مهمي در كشور مسئوليتي به عهده بگيرند و تمام اين كارها بايد قربه إلي الله انجام بگيرد و به فرزندان شيعه در مدارس بايد سخت گيري كرد و در صورت لزوم كشتار شيعيان واجب است. يكي ديگر از مفتيان هتاك به نام ناصر العمر خواستار برخورد با شيعيان عراق شد و ايشان گفتند كه حتي بايد از حج شيعيان جلوگيري كرد و به شيعيان از سراسر جهان اجازه سفر به حج را نداد و گفت بايد مساجد شيعيان و حسينيه شيعيان را تخريب بايد كرد و از كتاب ها، روزنامهها و مجلاتي مربوط به شيعيان در عربستان بايد جلوگيري كرد و دادگاه شيعيان در منطقه قطيف تعطيل بايد گردد. البته من اين نكته را عرض كنم همين ديشب در سايتهاي خبري ديدم در قطيف تعدادي از عزيزان علماي شيعه كه به عنوان قاضي دادگاه شيعيان بودند استعفاي دسته جمعي دادند و اعلام كردند فشاري كه دولت عربستان و دادگاه عالي وهابي به ما آورده و به ما فرصت استفاده از فرهنگ شيعه، قوانين شيعه در دادگاهها قطيف، احصاء و نجران را به ما نميدهد. جالب اين است كه اين آقا ميگويد كشتن شيعيان و تخريب مساجد شيعيان جلوگيري از حج شيعيان بايد قربه إلي الله باشد من وقتي اين را خواندم يادم افتاد جمله امام سجاد (عليه السلام) كه شيعه آل أبي سفيان در كربلا كه پس از افتادن آقا امام حسين (عليه السلام) از اسب به جناز بي رمق امام حسين حمله ميكردند با چوب، چماق، سنگ و كلوخ. از امام سجاد (عليه السلام) سوال كردند: يا بن رسول الله (صلي الله عليه و آله) پس از اينكه آقا امام حسين (عليه السلام) از اسب افتاده بود، اين حمله معنا ندارد حضرت فرمود: كلهم يتقربون ذالك إلي الله. اينها با حمله بر جنازه مطهر و بي رمق آقا امام حسين (عليه السلام) داشتند به خداوند متعال نزديك ميشدند. اينها هم همان روش دودمان نحس بني أميه و شجره ملعونه در قرآن و شيعيان آل أبو سفيان را ادامه ميدهند كشتار دوستان و مواليان أهل بيت (عليهم السلام) و تخريب مساجد و حرم اينها را ميگويند قربه إلي الله باشد. البته الا الله است، نه إلي الله. شيطان به قدري بر اينها سوار شدهاند كه يحسنون ما يصنعون كارهاي زشتشان را شيطان زيبا نشان داده است. * * * * * * * آقاي هدايتي مطلب مهمي را در پيش رو داريم و نقد و بررسي اين مقالهاي كه درباره حديث قرطاس است كه تقريبا اينها يعني تمام داشتههاي خودشون را در اين مقاله جمع كردهاند. مقالهاي است فردي به نام احمد در سايت حوزه علميه زاهدان در مورد حديث قرطاس به قول خودش پاسخ به شبهات داده، تناقضات، مغالطه و عوام فريبي در سطر سطر اين مقاله به چشم ميخورد. اين مطالب را در اين برنامه و شايد هم برنامههاي ديگر تامل بيشتر خواهيم كرد. جناب آقاي قزويني توضيح مختصري بفرماييد تا وارد سوالات مربوط به اين مقاله بشويم. استاد حسيني قزويني همانطور كه شما در اول برنامه اشاره فرموديد فردي به نام احمد گلستاني نويسنده مقاله حديث قرطاس در سايت أهل سنت سيستان و بلوچستان كه البته پايگاه رسمي حوزه علميه زاهدان است و حالا اگر سايتهاي عادي بود ما خيلي زياد برايش اهميتي قائل نبوديم يعني معلوم ميشود كه محتواي اين مقاله مورد تاييد حوزه علميه زاهدان و شخصيتهاي علمي شرق كشور ايران ميباشد. و خوب من اين مقاله را تقريبا از يك سال، يك ونيم سال قبل ديدم من خيلي متاثر شدم كه نويسنده اين مقاله از مسائل اسلامي و اصولي و فقهي هم آگاهي ندارد و آمده به قول خودش از خليفه دوم دفاع كند؛ ولي دفاع ايشان از خليفه دوم به مراتب از ضربه زدن بيشتر خلاصه تاثير گذاري دارد. ايشان ابتدا ميآيد 6 و 7 مورد از شبهاتي كه شيعه از حديث قرطاس دارد مطرح ميكند و آنگاه اشاره ميكند كه علماي أهل سنت و جماعت در پاسخ به اين اعتراضات ساكت ننشستهاند، بلكه اين نوع اعتراضات را با پاسخهاي جالب و بجا جواب دادهاند. ولي از آنجايي كه اكثر اين كتابهاي به زبان عربي و اردو هستند و برادران فارسي زبان نميتوانند از آنها استفاده كنند تصميم بر آن شد تا مجموعهاي از پاسخ خدمت خوانندگان عزيز تقديم گردد اميد است مورد اعتناي خوانندگان و دانشجويان گرامي قرار گيرد. ما احساس ميكنيم در حقيقت اين موضع و نظر أهل سنت سيستان و بلوچستان است البته اين نكته را من خدمت بينندگان عزيز توضيح دهم كه هدف ما از طرح اين قضايا ـ چه قضيه سپاه اسامه و چه قضيه حديث قرطاس ـ اين هست كه بررسي كنيم كه ريشه اختلافات در صدر اسلام به كجا بر ميگردد آيا واقعا عامل اختلاف در ميان امت اسلامي شيعه بوده كه وهابيون اين را بر ما برچسب ميزنند و يا نه ريشه اختلاف در جاي ديگر است. با بررسي اين نكات و ريشههاي اختلاف امروز كه ما بيش از هر زمان به وحدت نياز داريم، بيش از هر برهه نياز داريم، شيعه و سني در صف واحد در برابر دشمن قرار بگيرند. ببينيم در گذشته عوامل اختلاف چه بوده كه ما بتوانيم از گذشته درس عبرت بگيريم و آنچه كه عامل اختلاف ميان امت اسلامي بود كنار بگذاريم. كه ما عرض كرديم در جلسه گذشته؛ چه در قضيه جيش اسامه و چه در قضيه حديث قرطاس، بي توجهي صحابه بود به سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله) و به محتويات كتاب و به موضعگيري أهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) نسبت به اين قضايا بوده اگر ما كتاب إلهي و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و سخنان أهل بيت (عليهم السلام) را ملاك و الگو قرار بدهيم. قطعا آن قضاياي تلخ گذشته تكرار نخواهد شد. * * * * * * * آقاي هدايتي اولين مطلبي كه ايشان مطرح ميكند خدشه وارد ميكند در سند اين حديث و ميگويد اين سند ضعيف است و قابل توجه نيست. درباره سند حديث فرمايشات شما را ميشنويم تا ادامه سوالات. استاد حسيني قزويني آقاي گلستاني نقل ميكند از شيخ عبدالرحيم خطيب در كتاب شيخين و از نويسنده كتاب سيماي فاروغ اعظم و برقعي در كتاب رهنمود سنت اينها معتقد هستند كه حديث قرطاس از نظر سند ضعيف است و بعد ايشان ميآيد ادلهاي براي ضعف سند ميخواهد مطرح كند. چون ايشان وارد بحث قضيه صحيح بخاري و صحيح مسلم نشده ما از اين قضيه صرف نظر ميكنيم با اينكه علماء أهل سنت بر اين باور هستند احاديثي كه در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده قابل مناقشه نيست و مناقشه در احاديث صحيح مسلم و صحيح بخاري مساوي است با إلحاد و زندقه. حالا ما با اينها كاري نداريم ولي ايشان ميآيد دليل بر ضعف سند را اين ميآورد كه راوي اين عبارت اقاي عبدالله بن عباس است. وي در زمان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) 10 سال بيشتر نداشت بچه 10 ساله را در مراسم دفن اجازه نميدهند كه وارد شود. اين نشانه اين است كه اين قضيه دروغ است. يعني اولا 7 روايت در صحيح بخاري و 6 روايت صحيح مسلم را زير سوال ميبرد فقط روي اين جهت كه إبن عباس يك كودك خردسال بوده و به او اجازه ورود به اين چنين مجلسي را نميدادهاند و اين روايت هم از غير طريق إبن عباس وارد نشده است. من توجه بينندگان عزيز را به چند نكته جلب ميكنم مخصوصاً عزيزان أهل سنت را. اولا: اگر سن كوچك إبن عباس، مانع قبول روايت او باشد، بايد تمام روايات إبن عباس زير سوال برود و حال آنكه در كتب روايت أهل سنت 1660 حديث إبن عباس از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) نقل كرده است. آقايان ميتوانند كتاب اصحاب الصحابه الروات، صفحه 40 را مراجعه كنند. در تمام ابواب فقه، تاريخ، كلام و تفسير به احاديث إبن عباس فقهاي أهل سنت در گذر زمان استناد كردهاند و اگر بنا باشد در اينجا ما روايت إبن عباس از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را به خاطر اينكه زمان رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله)، إبن عباس 10 ساله بود، زير سؤال ببريم، بايد تمام 1660 روايت زير سوال برود. آيا آقايان أهل سنت حاضرند؟ ثانيا: ايشان كه آمده گفته إبن عباس 10 ساله بود، اين آقا يك خيانت كرده است. إبن حجر عسقلاني در كتاب تهذيب التهذيب، جلد 5، صفحه 243 در شرح حال إبن عباس ميگويد: اختلاف است كه آيا إبن عباس در زمان رحلت نبي معظم (صلي الله عليه و آله) 10 ساله بود يا 13 يا 15 ساله بود. بعد روايتي را از خود إبن عباس نقل ميكند و ميگويد: قبض النبي صلي الله عليه و سلم و أنا بن خمس عشر سنة. وقتي رسول الله صلي الله عليه و سلم از دينا رفت، من 15 ساله بودم. إبن حجر عسقلاني ميگويد: اين نظريه را كه إبن عباس در زمان رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) 15 ساله بوده، مورد تاييد آقاي احمد بن حنبل رئيس حنابله است. ثالثا: موقعيت علمي إبن عباس، ولو يك بچه 15 ساله يا 10 ساله بوده باشد، اين حرف نويسنده را ردّ ميكند. إبن عباس درست است يك كودك بود، حالا يا 10 سال يا 15 سال، ولي در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) از يك موقعيت علمي ويژه برخودار بود. يعني يك فرد نابغه بوده كه خود عبدالله بن عمر نقل ميكند از خليفه دوم كه ميگفت: من خودم ديدم رسول الله صلي الله عليه و سلم روزي إبن عباس را در كنارش نشانيد و دست بر سرش كشيد و آب دهان در داخل دهان إبن عباس نهاد و فرمود: أللهم فقهه في الدين و علمه التأويل. خدايا! او را فقيه در دين نما و تأويل در قرآن را به او بياموز. مسند احمد، ج1، ص266 ـ مستدرک علي الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص534 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص276 ـ المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص520 و جالب اينكه إبن حجر نقل ميكند از خود إبن عباس كه ميگويد: من بعضا نزد رسول الله صلي الله عليه و سلم ميرفتم و ميديدم جبرئيل امين در كنار ايشان است و وحي نازل شده است. روزي جبرئيل به من گفت: إنه كائن حبر هذه الأمة، فاستوص به خيرا. اين از شخصيتهاي برجسته علمي امت خواهد بود. تهذيب التهذيب لإبن حجر العسقلاني، ج5، ص244 ـ عمدة القاري شرح صحيح بخاري للعيني، ج13، ص260 ـ الإتقان في علوم القرآن للسيوطي، ج2، ص494 ـ سبل الهدى و الرشاد للصالحي الشامي، ج11، ص129 و نكته ديگر اينكه إبن اثير ميگويد: من ديدم 70 نفر از اصحاب رسول الله مي شما ببينيد يك فردي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي او دعا كرده و جبرئيل امين او را حبر امت ميداند و 70 تن از شخصيتهاي صحابه از علوم او استفاده ميكنند، اگر بخواهيم زير سوال ببريم اين نهايت كملطفي و جفا در حق إبن عباس است. رابعا: اين آقا ميفرمايد حديث قرطاس فقط از ناحيه إبن عباس وارد شده است. اين دروغ و افتراي ديگري است و از جهل نويسنده مقاله و يا آن آقاياني كه ايشان نام برده مانند شيخ عبدالرحيم خطيب يا از مولف سيماي فاروق اعظم حكايت ميكند. ما روايتي داريم در منابع معتبر أهل سنت مانند المعجم الاوسط طبراني همين روايت را از قول خود عمر بن خطاب نقل كرده است. يعني حديث قرطاس را از غير إبن عباس، خود عمر بن خطاب هم نقل ميكند و ميگويد: عن عمر قال: لما مرض النبي صلي الله عليه و سلم قال: أدعوا لي بصحيفة و دواة أكتب كتابا لا تضلوا بعده أبدا، فقال النسوة من رواء الستر: ألا تسمعون ما يقول رسول الله صلي الله؟ فقلت: إنكن صواحبات يوسف إذا مرض رسول الله صلي الله عليه و سلم عصرتن أعينكن و إذا صح ركبتن عنقه، فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم: دعوهن، فإنهن خير منكم. وقتي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بيمار شد، فرمود: قلم و كاغذي بياوريد تا نامهاي بنويسم كه شما را از ضلالت و گمراهي حفظ كند. المعجم الاوسط للطبراني، ج5، ص288 ـ الطبقات الكبرى لمحمد بن سعد، ج2، ص243 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص34 ـ كنز العمّال للمتقي الهندي، ج5، ص644 بعد ميگويد: ما از اين كار رسول الله (صلي الله عليه و سلم) به شدت ناراحت شديم. با اينكه زنها از پشت پرده اعتراض كردند و من به زنها اعتراض كردم. آقاي احمد بن حنبل حديث قرطاس را از طريق جابر بن عبدالله انصاري نقل كرده است: عن جابر: أن النبي صلي الله عليه و سلم دعا عند موته بصحيفة ليكتب فيها كتابا لا يضلون بعده، قال: فخالف عليها عمر بن الخطاب حتي رفضها. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) در هنگام مرگ، قلم و كاغذي خواست تا كتابي بنويسد كه امت را از گمراهي براي هميشه مصون بدارد. عمر بن خطاب با اين كار مخالفت كرد تا اينكه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) صرف نظر نمود. مسند احمد، ج3، ص346 پس اينكه اين نويسند مقاله ميگويد فقط راوي حديث قرطاس، إبن عباس است، يا دروغ است و يا اينكه اين آقا حداقل به منابع خود أهل سنت نيز آگاهي ندارد. * * * * * * * آقاي هدايتي آقاي قزويني، باز اين آقا از مطالبي كه خدشه وارد ميكند ميگويد كلمه هلموا كه در اين حديث آمده، برخلاف لغت أهل حجاز است و در شأن سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست كه اينگونه بفرمايد. توضيحات ارزنده شما را در اين زمينه ميشنويم. استاد حسيني قزويني بد نيست بينندگان عزيز، به ويژه دانش پژوهان أهل سنت اين را بدانند اين آقايي كه آمده عبدالله بن عباس را به خاطر اينكه 10 ساله بوده، زير سوال ميبرد، در خود صحيح مسلم روايتي است كه از افرادي كه 4 ساله بودند روايت نقل كردهاند و در صحيح مسلم، جلد 7، صفحه 128، كتاب فضائل الصحابه، باب طلحه و زبير آمده و در آنجا آقاي نووي در شرح صحيح مسلم، جلد 15، صفحه 179 ميگويد: و في هذا الحديث دليل لحصول ضبط الصبي و تمييزه و هو إبن أربع سنين فان إبن الزبير ولد عام الهجرة في المدينة و كان الخندق سنة أربع من الهجرة علي الصحيح فيكون له في وقت ضبطه لهذه القضية دون أربع سنين. ميگويد اگر يك بچه 4 ساله هم باشد، اگر روايتي را نقل كند اين براي ما حجت است و جالبتر از اين، آقاي خطيب بغدادي كه از بنيانگزاران علم اصول و علم درايه أهل سنت در كتاب الكفايه في علم الدراية، صفحه 84 ميگويد: بعضي از بچههايي كه در سن 3 سالگي حديث شنيدهاند، قول اين حديث حجت است و ما نميتوانيم انكار كنيم. جالب اينكه خود خطيب كه از بنيانگزاران علم داريه أهل سنت است و خيلي برايشان ارزش قائل هستند، ميگويد: قانون كلي اين است بر اينكه اگر بچه بتواند بين الاغ و گاو تشخيص بدهد، روايتي را نقل كند، آن روايت براي ما حجت است. البته من اين را در مكاتباتي كه با يكي از استاتيد دانشگاه ام القراي مكه داشتم در رابطه با مقدمه كتاب سماء المقال آنجا مفصل آوردهام و در سايت موسسه نيز موجود است. اما در رابطه با اين عبارتي را كه جنابعالي اشاره فرموديد، نويسنده مقاله ديگر از باب اينكه الغريق يتشبث بكل حشيش آمده يكي از اشكالاتي كه در حديث قرطاس گرفته، ميگويد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در اينجا فرمود: هلموا اكتب لكم كتاباً لن تضلوا بعدي. ميگويد كلمه هلموا بر خلاف استعمال لغت حجاز است. آن كلمه هلمّ در تثنيه و جمع به صورت مفرد استعمال ميشود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه به لغت حجاز تكلم ميفرمودند، كلمه هلموا نميفرمودند و بايد ميگفت هلم و روي اين جهت ايشان مانور داده است و من احساس ميكنم اين به مانند آن شعر است: چون قافيه تنگ آيد شاعر به جفنگ آيد اولا: اگر اين آقا حداقل به صحيح بخاري يا ساير صحاح سته مراجعه ميكرد و ميديد كلمه هلموا در ديگر روايات از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم استعمال شده است يا خير و اگر بنا است استعمال كلمه هلموا بر خلاف لغت حجاز باشد و حديث قرطاس زير سوال برود، آنوقت خيلي ديگر از روايات صحيح بخاري و صحيح مسلم و سنن نسائي و سنن إبن ماجه هم زير سوال ميرود. بخاري از أبو هريره نقل ميكند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً يَطُوفُونَ فِي الطُّرُقِ يَلْتَمِسُونَ أهل الذِّكْرِ فَإِذَا وَجَدُوا قَوْمًا يَذْكُرُونَ اللَّهَ تَنَادَوْا هَلُمُّوا إلي حَاجَتِكُمْ. ملائكه، افرادي را كه در كوچه و بازار مشغول ذكر هستند، به اينها ميگويند: بياييد به طرف حوائجتان. صحيح بخاري،، ج7، ص168، ح6408، كتاب الدعوات، باب 66، باب فضل ذكر الله عزوجل. اينجا كلمه هلموا از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آن هم از قول ملائكه آمده است. در سنن إبن ماجه، جلد 2، صفحه 1440 از قول نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در حديث حوض آمده است: فأناديهم: ألا هلموا! در قيامت كه اصحاب مرا به آتش جهنم ميبرند، آنها را صدا ميكنم جلو بياييد. فيقال: إنهم قد بدلوا دينك. به من ميگويند: اينها دين تو را بعد از تو تبديل كردند. همچنين در سنن نسائي ـ يكي از صحاح سته ـ جلد 4، صفحه 145 همين تعبير آمده از قول پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله): هلموا إلي الغداء المبارك. حاكم نيشابوري در مستدرک علي الصحيحين، جلد 2، صفحه 445 از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نقل كرده است: يا أيها الناس! هلموا إلي ربكم. در مسند احمد، جلد 2، صفحه 166 و جلد 5، صفحه 197 هم آمده است. قال الله للملائكة: هلموا ... . خداي عالم به ملائكه ميگويد: جلو بياييد ... . مسند احمد، ج2، ص134 هلموا فتوضأوا. رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فرمود: جلو بياييد و وضو بگيريد. مسند احمد، ج3، ص216 اگر بنا باشد استعمال كلمه هلموا، بر خلاف صيغه و استعمال رايج حجاز باشد و حديث قرطاس زير سوال برود، بايد خيلي از روايات كه كلمه هلموا به كار رفته، زير سوال برود. آيا اين نويسنده محترم حاضر است اين احاديث زير سوال برود؟ ثانيا: ما به حديثي كه هلموا دارد استناد نميكنيم. روايات متعددي در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده كه حضرت فرمود: إئتوني بكتاب أكتب لكم ... . صحيح بخاري، ج1، ص37 و ج4، ص1 و 66 و ج5، ص137 ـ صحيح مسلم، ج5، ص75 و 76 آيا إئتوني هم كلمه خلاف مصطلح حجاز است؟ پس اينطور تلاشهاي قبيح و زشت كه واقعا من معتقدم اينطور توجيهات، اينطور اشكالات، در حقيقت، موقعيت علمي نويسنده را زير سوال ميبرد، هم موقعيت سايت عزيزان أهل سنت سيستان و بلوچستاني كه تعبير كردند به پايگاه رسمي حوزه علميه مكي زاهدان. اين ديگر يك بحث علمي نيست، يك نوع جدل است يا ـ عذر ميخواهم ـ هذيان گفتن است. * * * * * * * آقاي هدايتي يكي از اشكالاتي كه ايشان باز هم در متن حديث ميكند، اين است كه ايشان ميگويد كلمه قوموا عني برخلاف اخلاق پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است. استاد حسيني قزويني يكي از موارد مايه تاسف در اين مقاله اين هست كه ميگويد برخي ميگويند قوموا عني كه حضرت فرمود: از خانه من بيرون برويد، خلاف عادت و اخلاق آن حضرت ميباشد. كسي كه رحمة للعالمين است و خداوند در وصف او ميفرمايد: وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ سوره آل عمران/آيه159 چگونه اصحابش را از محفل خارج ميكند؟ در اينجا من چند تا جواب به اين نويسنده و كساني كه هم فكر نويسنده هستند تقديم ميكنم و تقاضا ميكنم بينندگان عزيز توجه ويژهاي به اين عبارت داشته باشند. اولا: عزيزان بدانند غضب رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و برخورد تند آن حضرت به خاطر أمر شخصي آن حضرت نبود؛ بلكه اين يك أمر إلهي بود و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) براي كارهاي شخصي غضبناك نميشد. در روايت هم نقل كردهاند از عايشه أم المومنين: ما غضب رسول الله صلي الله عليه و سلم غضبا ينتقم من أحد لنفسه قط إلا أن يكون شيئا هو لله، فيغضب لله و ينتقم پيامبر در طول عمرش به خاطر مسائل شخصي غضبناك نشد. اگر حضرت غضبناك ميشد غضبش براي خدا بود انتقام ميگرفت انتقامش براي خدا بود. عمدة القاري شرح صحيح بخاري للعيني، ج15، ص98 ـ تفسير أبي السعود، ج9، ص215 ـ تفسير الثعلبي، ج10، ص338 ثانيا: دستور رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در اين قضيه كه فرمود: إئتوني بكتاب أكتب لكم ... . چيزي بياوريد كه بنويسم تا در آينده شما را از گمراهي و انحراف مصون بدارد. اين دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) يك دستور عادي نبود. حتي دستور نماز و روزه و صدقه دادن و مسجد ساختن نبود. بلكه اين قضيه مربوط به هدايت جاودانگي امت و مصون داشتن امت از انحراف و گمراهي در طول تاريخ بود. ثالثا: حضرت ميدانست كه در آينده، تنها چيزي كه موجب فروپاشي جامعه اسلامي ميشود، اختلاف و چند دستگي مسلمانان است و لذا ميخواست در اين نامه، موضوعي را بنويسد كه براي هميشه جامعه اسلامي از هر گونه اختلاف بيمه كند. لذا فرمود: اكتب لكم كتاباً لا تختلفوا بعدي ابدا. نامهاي بنويسم كه براي هميشه جلوي اختلاف شما را بگيرد.. المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص30 اكتب لكم فيه كتاباً لا يختلف منكم رجلان بعدي من چيزي بنويسم كه حتي دو نفر با هم به اختلاف نيافتند مسند احمد، ج1، ص293 با توجه به اين دو نكته كه نامه حضرت هم مربوط بود به امري كه جلوي گمراهي و انحراف را بگيرد و هم جلوي اختلاف را بگيرد. لذا با توجه به اين، وقتي كه صحابه با نوشتن حضرت مخالفت كردند، يعني در حقيقت اينها مخالفت كردند با دستور خداوند كه در قرآن ميگويد: مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا هر آنچه كه پيامبر ميگويد، عمل كنيد. سوره حشر/آيه7 وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا هر كس پيامبر و خدا را معصيت كند، به گناهي آشكار افتاده است. سوره احزاب/آيه36 ولي اينها آمدهاند جلوي نوشتن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را گرفتهاند و هر چه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ميگفت: كاغذ و قلمي بدهيد چيزي بنويسم، اينها ميگفتند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) ـ نستجير بالله ـ نبايد بنويسد. رابعا: اينها عصمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را انكار كردهاند. قرآن ميفرمايد: وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَي / إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي سوره نجم/آيه4ـ3 اينها گفتند: إن رسول الله يهجر. صحيح مسلم، ج5، ص76 ـ تاريخ الطبري، ج2، ص436 قرآن ميفرمايد: لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) سر و صدا نكنيد و صداي خود را بالا نبريد. سوره حجرات/آيه2 ولي اينها نزد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) : فاختلفوا و كثر اللغط. اختلاف كردند و داد و فرياد كردند صحيح بخاري، ج1، ص37 و ج7، ص9 و ج8، ص161 قرآن ميگويد: فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إلي اللَّهِ وَ الرَّسُولِ اگر شما صحابه هم در يك امري نزاع كرديد اين نزاع را به خدا و پيامبر برگردانيد ولكن اينها متاسفانه در نزد پيامبر با پيامبر به نزاع پرداختند سوره نساء/آيه59 فتنازعوا و لا ينبغي عند نبي تنازع. صحيح بخاري، ج4، ص31 و 66 و ج5، ص137 ـ صحيح مسلم، ج5، ص75 پس در نتيجه ميشود گفت: اين اخلاق تند حضرت و بيرون كردن اينها از منزل، اعتراض عملي حضرت بود از برخورد نادرست صحابه كه پس از 23 سال تلاش براي هدايت اينها، در برابر درخواست حضرت، آن هم چيزي كه مربوط به هدايت آن حضرت بود، گفتند ـ نستجير بالله ـ پيامبر (صلي الله عليه و آله) هذيان ميگويد و پيامبر (صلي الله عليه و آله) را غمناك كردند. فغمّ رسول الله و أزجره. اين برخورد مردم رسول الله را غمناك كرد و دلتنگ نمود. أنساب الأشراف للبلاذري، ج1، ص562 يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با اين تندي، سخنان قبيح صحابه را كه نسبت هذيان به حضرت دادند، محكوم نمود و آنها را از خانه بيرون نمود تا: اولا: در آينده، ياوهگوياني از اين رهگذر، ديگر سخنان حضرت را كه مطابق أميال نفساني خود نيافتند، بر چسب هذيان نزنند و ديگر احاديث حضرت را زير سوال نبرند. ثانيا: حضرت با اين برخورد تند، خواست عمل قبيح و كار قبيح آنان را تقبيح كند و حجت را بر آنان تمام كند تا فرداي قيامت آنها عذري نداشته باشند. ثالثا: تا كسي در آينده نيايد بگويد سكوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دليل بر صحت عملكرد صحابه بوده است. خوب اينها گفتهاند: إن رسول الله يهجر. رسول الله هذيان ميگويد. شما ببينيد با اين تعبير حضرت كه در صحاح آمده، فرمود قوموا عني، أي ابتعدوا عني از خانه من بيرون برويد و حضرت غمناك شد و ناراحت شد. آقاي بيهقي از علماء أهل سنت، تعبيري دارد كه من واقعا تاسف ميخورم از يك شخصيتي مثل بيهقي كه بگويد: و في ترك رسول الله صلي الله عليه و سلم الإنكار فيما قال، دليل واضح علي إستصوابه رأيه و بالله التوفيق. إمتاع الأسماع للمقريزي، ج14، ص451 پيامبر ساكت شد در برابر اين صحابه كه گفتند پيامبر هذيان ميگويد و هيچ حرفي نزد و اين دليل بر اين است كه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) عملكرد صحابه و عملكرد آقاي عمر را تصويب كرده است. با وجود اين همه، افرادي مثل بيهقي ميآيند اينگونه حرف بياساس، بيريشه و بيپايه ميزنند و ميگويد عملكرد پيامبر (صلي الله عليه و آله)، در حقيقت إستصواب رأي آقاي عمر و همراهانشان بوده است. لذا اين عملكرد پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، در حقيقت يك اتمام حجت عملي است براي افرادي كه ميخواهند در آينده از اين قضيه برداشت خلاف بكنند. * * * * * * * سؤالات بينندگان سؤال: يكي از اعتقادات وهابيون، اعتقاد به اطاعت بيچون و چرا از خليفه هست. چرا كه معتقدند كه هر كاري كه خليفه ميكند بر اساس عدل است و نميتوان خليفه را زير سوال برد كه چرا عمل خلاف اسلام را انجام ميدهد. در صدر اسلام نيز چنين افرادي زياد بودهاند. همچنين برداشت آنها از كلمه أولي الأمر اين است كه همين خلفاء بني عباس و بني أميه و در عصر حاضر پادشاهان آل سعود و حتي صدام حسين أولي الأمر هستند. حتي آن شخص وهابي در جواب اينكه: منظور قرآن از أولي الأمر كيست؟ ميگويد: منظور فرمانرواياني هستند كه بعضي از آنها افراد خوب و بعضي افراد بد هستند. حال سوال اين است كه چطور فرمانروايان بد، اطاعتشان در كنار خدا و رسولش آمده است؟ در اين برهه لطف كنيد عرض كنيد كه اين عقيده، فقط عقيده وهابيهاست و افراد ديگر أهل سنت نيز بر اين عقيده هستند؟ جواب: مراد از أولي الأمر، أمير المؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) هستند. اين را ميتوانيد مراجعه كنند به تفسير فخر رازي، جلد 3، صفحه 357 و فرائد السمطين، جلد 1، صفحه 314 و شواهد التنزيل، جلد 1 صفحه 148 و توضيح مطلب را ميتوانيد در الغدير، جلد 5، صفحه 309 و در كتاب نفحات الازهار، جلد 2، صفحه 268 ببينند كه مراد از أولي الأمر از نظر شيعه و أهل سنت چه كسي است؟ * * * * * * * سؤال: من با بسياري با أهل سنت صحبت كردهام و اينها سوالي ميكنند در مورد اين مطلب كه حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) هنگامي كه در بستر بيماري بودند، فرمودند: بياوريد كاغذ و قلم تا برايتان بنويسم. سوالشان اين است كه چرا اين مطلب را پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) قبلا به ايشان كه وحي ميرسيد، وصيت نامهاي را ننوشتند و به دست حضرت علي (عليه السلام) نسپردند كه بعدها اين ماجراها بعد از رحلت پيامبر (صلي الله عليه و آله) به وجود آمد. اولا: ميگويند كه حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) كه أمي بودند و خودشان نمينويسند. بعد ميگويند: ميترسيدند كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اين را در قرآن بنويسند. بنابراين چه شد كه خواستند در لحظات اول كاغذ و قلم بياورند و آنها امتنا كردند و اين كار را نكردند؟ ثانيا: اينكه چرا در همان لحظهاي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مريض بودند، به صورت شفاهي نفرمودند كه من ميخواهم چه بگويم و ميخواهم چه بنويسم؟ جواب: إن شاء الله مفصل صحبت خواهيم كرد كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) چرا قبلاً ننوشتند؟ چرا بعد از آن ماجرا ننوشتند؟ چرا شفاهاً نفرمودند؟ حداقل اين عزيزمان به تاريخ نگاه كنند، بعد از اينكه اينها رفتند، عده زيادي آمدند به عيادت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله). روايت از ام سلمه و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) است كه حجره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از مملو بود از مردم و پيامبر بيان كرد: إني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي. دوباره با همان بيماري به مسجد آمدند و آخرين خطبه را بيان و به أهل بيت (عليهم السلام) توصيه فرمودند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محمد علي ابراهيمي -
تاريخ: 30 دي 88 - 00:00:00
شما با نوشته هاي خود مي خواهيد بگوييد ظاهر قران ما را بس است ....... در حالي که قران شبيه کلام بشر هست ولي کلام بشر نيست بلکه کلام وحي است لذا نياز به مفسر دارد تا ايات را تبيين کرده و مطالب را از ان استخراج کند و به مردم بفهماند ......... مهمترين کار پيامبر خدا در طول رسالت شريفش تبيين ايات الهي براي مردم يبوده است ولي يک سوال ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ايا رسول الله با اين وقت اندک و با ان همه مشکلات صدر اسلام توانايي تبيين و پيش روي تا عمق ايات الهي را داشته است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مسلما که چنين نيست لذا پيامبر قران را با مفسرانش به مردم سپرد تا مردم به حقيقت ايات پيش بروند ........... قران کريم داراي هر تر و خشکي هست ولي اين تر و خشک نه به صورت ظاهر بلکه در تفسير و تبيين ايات الهي خوابيده است لذا اين جا بود که رسول الله در اخر عمر خويش فرمودند اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله وعترتي ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي: کتاب الله فيهالهدي والنور حبل ممدود من السماء الي الارض وعترتي اهل بيتي وان اللطيف الخبير قد اخبرنيانهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض وانظروا کيف تخلفوني فيهما » «من در ميان شما دو امانت نفيس و گرانبها ميگذارم يکي کتاب خدا قرآن و ديگري عترت و اهل بيت خودم. مادام که شما به اين دو دست بيازند هرگز گمراه نخواهيد شد و اين دو يادگار من هيچ گاه از هم جدا نميشوند.» همچنين ام سلمه از پيامبر اسلام حديثي با همان مضمون حديث ثقلين نقل ميکند که وي گفت: «علي با قرآن است و قرآن با علي است، آنها از هم جدا نميشوند تا اينکه در حوض بر من وارد شوند[۱] [۲] [۳]». مير حامد حسين نام اين اشخاص را آوردهاست. همچنين صحّت حديث ثقلين توسط رسالهاي که «دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه» در مصر در چند سال پيش در مورد اين حديث چاپ کرد به اثبات رسيدهاست.[نيازمند منبع] حديث ثقلين از موارد اختلاف اهل تسنن و تشيع است. شيعيان اهل تسنن را به اين موضوع متهم ميکنند که پيشواي ايشان، عمر بن خطاب با قول معروف خويش _«حسبنا کتاب الله»[۴]_ رهنمودهاي اين حديث نبوي را زير پا گذاشتهاست. در بسياري از کتابهاي شيعي و سني به اين حديث اشاره شدهاست. برخي از منابع اهل تسنن که حديث ثقلين در آن آورده شده عبارتند از: صحيح ترمذي، ج ۵، ص ۶۶۳-۶۶۲، ۳۲۸ به نقل از بيش از ۳۰ نفر از اصحاب مستدرک حاکم، فصل «فضيلت اصحاب»، ج ۳، ص ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۴۸، ۵۳۳، حاکم نوشته که اين حديث صحيح ميباشد بر اساس نظر شيخين (بخاري و مسلم) سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۴۳۲ مسند احمد بن حنبل، ج ۳، ص ۱۴، ۱۷، ۲۶، ۵۹، ج ۴، ص ۳۶۶، ۳۷۲-۳۷۰ فضايل صحابه، احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۵۸۵، حديث ۹۹۰ خصايص نسايي، ص ۲۱، ۳۰ صواعق المحرقه، ابن حجر هيثمي، فصل ۱۱، بخش ۱، ص ۲۳۰ کبير طبراني، ج ۳، ص ۶۳-۶۲، ۱۳۷ کنزالعمال، متقي هندي، فصل اعتصام به حبل ا…ه ج ۱، ص ۴۴ تفسير ابن کثير، ج ۴، ص ۱۱۳، زير تفسير آيه ۴۲:۲۳ طبقات الکبري، ابن سعد، ج ۲، ص ۱۹۴، چاپ لبنان الجميع الصغير، سيوطي، ج ۱، ص ۳۵۳ و نيز در جلد ۲ مجمع الزوائد، هيثمي، ج ۹، ص ۱۶۳ فاتح الکبير، بنهاني، ج ۱، ص ۴۵۱. جامع الاصول، ابن اثير، ج ۱، ص ۱۸۷ تاريخ ابن عساکر، ج ۵، ص ۴۳۶ درالمنثور، حافظ سيوطي، ج ۲، ص ۶۰ ينابيع المودة، قندوزي حنفي، ص ۳۸، ۱۸۳ |
2 |
نام و نام خانوادگي: Michele -
تاريخ: 03 ارديبهشت 92 - 22:48:55
Please teach the rest of these internet hogloians how to write and research! جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ براي اينكه به نتايج بيشتر و دقيقتري در جستجوي مطالب اين سايت برسيد مي توانيد مطلب مورد نظر خود را به همراه (valiasr-aj) در يكي از سايتهاي جستجوگر مانند گوگل قرار دهيد و جستجو كنيد. موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات (1) |