* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 20 آبان 1386 | تعداد بازديد: 9458 | |
سقيفه، سر آغاز تمام اختلافات 01 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: سقيفه؛ سر آغاز تمام اختلافات 01 شبكه سلام : 10 آبان 1386 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي در اين برنامه سخن از سقيفه خواهيم داشت. سقيفه چه بود؟ كجا بود؟ چرا شكل گرفت؟ و آيا هرگز فكر كرديم سرنوشت امت اسلام واقعاً بايد در مكاني به نام سقيفه تعيين شود؟ آيا امور مسلمانان بايد در سقيفه معلوم بشود؟ بايد به دست چه كسي باشد؟ آيا حقيقتا و آيا اساسا در طول حيات شريف پيامبر اسلام و در طول 23 سال مدت بعثتشان آيا پيامبر نميدانستند؟ جريان مناظره شما با آقاي عبد الحميد به كجا انجاميد؟ استاد حسيني قزويني بينندگان عزيز اطلاع كامل دارند به دنبال صحبتهاي جناب مولوي عبد الحميد از ائمه جمعه زاهدان در نماز جمعه نوزده مهر اعتراضي داشت نسبت به پخش مصاحبه دو تن از مستبصرين، جناب آقاي دكتر عصام العماد و جناب آقاي دكتر تيجاني. ايشان مطالبي را در آنجا بيان فرموده بودند و بنده اطلاعيهاي دادم و از محضرشان تقاضا كرديم در اين زمينه مناظرهاي صورت گيرد تا اگر ابهامي هست اين ابهام برطرف شود. اين بزرگوار اعلام كردند براي مباهله آماده هستند و ما هم جواب داديم سيره نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اين بود ابتدا مناظره ميكرد و اگر چنانچه گفتگو به به بن بست ميرسيد نوبت به مباهله ميرسيد. از ايشان تقاضا كرديم بدون هيچ شرطي حاضريم براي مناظره و اگر چنانچه مناظره هيچ فايدهاي نبخشيد براي مباهله آماده هستيم؛ ولي متأسفانه در آخرين بيانيهاي كه در سايت رسمي حوزه علميه زاهدان آمده، ايشان مطالب و عبارتهايي كه زيبنده حوزه علميه نيست، زيبنده يك روحاني مسلمان نيست، به كار برده بودند كه من طبق الهام از قرآن و تربيتي اهل بيت (عليهم السلام) به همه آن سخنان نادرستشان سلام گفته و نوشتم كه از كنار اين مطالب، كريمانه مرور ميكنم. متأسفانه ايشان يك نكتهاي را كه در اين اطلاعيه آورده بودند كه براي همه مطالعهكنندگان و همه كساني كه از اين اطلاعيه با خبر شدند مايه تأسف بود، اين بود كه ايشان فرموده بودند ما براي مناظره در يكي از كشورهاي اسلامي حاضريم مقدماتش را فراهم كنيم يا يك نفر از خارج بياوريم با شما مناظره كند. در حقيقت اينچنين برخورد كردن توهين به خودشان بود و زير سؤال بردن خيلي از حقايق و مسائل بود كه بنده در آخرين سخنم مطالبي را عرض كردم هم در سايت خودمان گذاشتيم و در سايت شيعه نيوز نيز آمده در بعضي از سايتهاي ديگر هم آمده. بعضي از عزيزان فرصت مراجعه به اين سايتها نداشتند يا در بعضي از جاهايي زندگي ميكنند كه امكان استفاده از سايت نيست؛ لذا دوتا يا سه نكته اساسي كه در اين بيانيه بود عرض ميكنم و انشاء الله در خدمت حضرتعالي هستيم پيرامون سؤالاتي در محور سقيفه. من اين نكته را آوردهام كه جناب مولوي عبد الحميد از استبصار دو تن از شخصيتهاي اهل سنت و وهابي برآشفته شده بودند كه هم اهانتي به جناب تيجاني داشتند و گفتند كه ايشان با ديدن خواب مذهب خود را تغيير دادهاند؛ با اينكه جناب تيجاني در همان مصاحبه گفت بود كه من سه سال تحقيق كردم، با علماي بزرگ شيعه مباحثه و مناظره كردم. و جناب آقاي دكتر عصام العماد نيز كه از شخصيتهاي وهابي بوده، صراحتاً به خود من ميگفت كه من بعد از خواندن كتاب السنة إبن تيميه عداوت علي بن ابي طالب (عليه السلام) در قلبم شراره ميكشيد و حضرت علي (عليه السلام) را به عنوان خائن به اسلام ميدانستم. ولي الآن كه شيعه شدهام از آن كار گذشتهام واقعا احساس شرم ميكنم. متأسفانه جناب عبد الحميد در اينجا دفاع از وهابيت كردند با اينكه اصلاً ارتباطي به اهل سنت نداشت. صحبتهاي جناب دكتر عصام العماد تعريض بر وهابيت بود نه تعريض بر اهل سنت. علاوه بر اينكه ايشان از انتقال دو نفر از مذهب وهابي و سني به شيعه اين همه برآشفته شدند، ما در تاريخ داريم شخصيتهاي بزرگ اهل سنت از يك مذهب به مذهب ديگر منتقل شدهاند؛ مثلاً عبد العزيز بن عمران از علماي بزرگ اهل سنت بود كه از مذهب مالكي به مذهب شافعي منتقل شد. طحاوي از شخصيتهاي بلند آوازه اهل سنت، از مذهب شافعي به مذهب حنفي و خود سمعاني كه باز از شخصيتهاي بلندآوازه اهل سنت است كه از او تعبير ميكنند به امام سمعاني، از مذهب حنفي به شافعي منتقل شدند. خود جناب خطيب بغدادي صاحب تاريخ و آمدي از شخصيتهاي بزرگ اهل سنت از مذهب حنبلي به مذهب شافعي منتقل شدند. و دهها نمونه از اين قضاياي ديگر بوده كه اين مطالب را جناب مناوي در فيض القدير، جلد 1، صفحه 273 مفصل آوردهاند. اگر چنانچه ايشان واقعا مذهب شيعه را هم جزء مذاهب اسلامي ميدانند، نبايد برآشفته بشوند كه مثلا يكي از مذهب مالكي به مذهب شيعه بيايد. علاوه بر اين، وقتي كه ايشان ميگويد كه ميخواهم از خارج مناظره كننده بياورم تا با شما مناظره كند، آيا اين توهين به خود شخصيت ايشان و حوزه علميه نيست؟ توهين به اساتيد نيست؟ ما هم احترام ايشان را بر خودمان لازم ميدانيم هم احترام اساتيد حوزه علميه زاهدان را بر خودمان لازم ميدانيم. هم احترام تلاميذ ايشان را بر خودمان لازم و قابل احترام ميدانيم. ما گفتيم اگر مناظره بدون قيد و شرط باشد ما آماده هستيم. حالا اگر ايشان براي خودشان كسر شأن ميدانند وارد مناظره شوند هر كسي را كه ايشان معين كند يعني نماينده تام الاختيار ايشان باشد قول و فعل و كردارش قول فعل و كردار جناب مولوي عبد الحميد باشد، باز ما هيچ مشكلي براي گفتگوي دوستانه نداريم؛ ولي اگر بنا است گفتگوي مغرضانه و متعصبانه باشد، حتي خود ايشان هم كه باشد اگر چنانچه كوچكترين تعريضي بر شيعه يا الفاظ تند و خشني ايشان بخواهد بكار ببرد، بنده همان لحظه مناظره و گفتگو را تعطيل ميكنم و حاضر نيستم حتي به اندازه يك ثانيه با يك عزيز اهل سنت گفتگوي خصمانه (خداي ناكرده) داشته باشم اين آقايان در اين اطلاعيه خيلي تلاش كردند بحث اتحاد را پيش بكشند و بنده را به عنوان اضطراب و اختلاف متهم كنند. من اين را آوردهام كه اين اگر آقايان واقعاً اتحاد مسلمانها در نظرشان حائز اهميت است؟ چطور در سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي آقاي دكتر محمد ابراهيم رئيس دادگاه مدينه را ميآورند و ايشان در داخل نظام جمهور اسلامي و در داخل كشور شيعه؛ كشوري كه مذهب رسمياش مذهب جعفري است تمام شيعيان را مشرك معرفي ميكند و يك نفر هم پا نميشود به ايشان اعتراض بكند. يا در سايتشان كتابهاي ضد شيعي گذاشتهاند؛ كتابهايي كه خون و مال شيعيان را مباح ميداند؛ مثل رساله شيخ الاسلام إبن تيميه كه ما قبلا هم گفتهايم كه بعضي از بزگان مثل محمد بخاري صراحت دارد اگر كسي به إبن تيميه شيخ الاسلام بگويد، فهو كافر بهذا الاسلام. خود اهل سنت ميگويد ما نميتوانيم به إبن تيميه شيخ الاسلام بگوييم؛ ولي اين عزيزان در سايتشان كتابي تحت عنوان رساله الشيخ الاسلام إبن تيميه گذاشتهاند. يا اين عزيزان در رابطه با تحركات ضد شيعي كه وهابيها در اين پنج شش ماه اخير بنده نديدم و نشنيدهام كه ايشان موضع صريحي گرفته باشند. 38 تن از وهابيون عربستان فتوا بر وجوب قتل شيعيان دادهاند، تخريب حرم امامان را واجب دانستهاند؛ ولي اين عزيزان كوچكترين عكس العملي نشان ندادهاند؛ با اينكه علماي اهل سنت كردستان و شافعيها رسماً بيانيه دادهاند، علماي اهل سنت گنبد بيانيه دادهاند و محكوم كردهاند؛ ولي اين عزيزان در شرق كشور و حوزه علميه زاهدان تاكنون نديدهام و نشنيدهام حتي از افراد مطلع هم سؤال كردم اظهار بياطلاعي كردند كه اين بيانيه شوم و نحس 38 تن از علماي وهابي را كه حتي خود دولت عربستان سعودي هم از اينها اعلان برائت و بيزاري كرد، اين عزيزان رسما اعلان برائت و محكوم كنند. يا در همين يك ماه اخير بود كه آقاي بن جبرين رسماً فتوا داد حرم أمير المؤمنين (عليه السلام)، حرم آقا امام حسين (عليه السلام) و قمر بنيهاشم (عليه السلام)، حرم حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) در دمشق بايد ويران بشود و تحريك كرد؛ ولي اين عزيزان ما عكس العمل مناسب يا متناسب با سال اتحاد ملي نشان ندادند. اين گلايه و سؤال ما است كه انشاء الله اين عزيزان در اين زمينه جواب كافي را خواهند داد. اطلاعيههاي اينها هم روي سايتها وجود دارد، بيانيههايي كه بنده دادهام نيز روي سايتها هست. مردم قضاوت ميكنند. * * * * * * * آقاي هدايتي جناب آقاي دكتر قزويني وارد بحثمان بشويم و چهارمين اختلاف را بررسي كنيم كه مسأله سقيفه است. عرض كردم اين مطالب را كه ما مطرح ميكنيم در واقع در مقام دفاع از مكتب اهل بيت (عليهم السلام) و أمير المؤمنين (عليه السلام) هستيم كه همواره مورد اتهام قرار گرفتهايم كه ما به اختلافات دامن زديم. بنيانگزاران اختلافات را بايد شناسايي كنيم و همچنين ببينيم چه كسي و چه كساني الآن پيرو بنيانگزاران اختلاف و افتراق هستند. از شما درخواست ميكنيم يك توضيحي در باره مسأله سقيفه و اينكه اصلا اين سقيفه كجا بوده؟ چرا به آن سقيفه گفتهاند؟ استاد حسيني قزويني در رابطه با سقيفه، بزرگان دركتابهايي مثل معجم البلدان و همچنين دكتر عمر رضا كحاله در معجم قبائل العرب، مفصل در رابطه با واژه سقيفه و محل سقيفه سخن گفتهاند. خلاصه سخنان اينها اين است كه سقيفه به معناي سايبان هست كه معمولا از يك سايبان خيلي طولاني و عريض و طويل تعبير ميكنند به سقيفه. يا به اتاقي كه جلوي خانه ساخته ميشود كه ما پيشخوان يا بهار خواب ميگوييم، به آن هم واژه سقيفه گفته ميشود. يا از سالن پذيرايي نيز تعبير به سقيفه ميشود. آنچه كه بنده خود در يك دو سه سال قبل از بعضي از اهل مدينه سؤال كردم، اين سقيفه حدود تغريباً يك كيلومتر يا يك كيلومتر و نيم غرب مسجد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. من تا حدود نزديكي آن پياده رفتم. اين سقيفه محلي بود كه مردم مدينه؛ به ويژه از قبيله خزرج در آنجا جمع ميشدند، مسائل حكومتي، مسائل قضا، مسائل داوريها و رفع اختلافات را در آنجا حل ميكردند. و چون اين سقيفه و اين محل، مربوط بود به بني ساعدة بن كعب بن خزرج و بخشي از انصار بودند كه سعد بن عباده رئيس آنها بود، مشهور شده بود به سقيفه بني ساعده. معجم البلدان للحموي، ج3، ص228 ـ معجم قبائل العرب لعمر رضا كحاله، ج2، ص496 الآن در تمام كتابها اسم سقيفه كه ميآيد، معمولا اشاره دارد به اين سقيفه. بعد از وفات پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله)، انصار آنجا جمع شده بودند براي انتخاب خليفه و بعد جناب ابو بكر و عمر و ديگران همه رفتند آنجا و قضاياي خلافت ابو بكر هم در همانجا منعقد شد؛ يعني الآن عمدتاً سقيفه بني ساعده شهرتش به ظهور خلافت ابي بكر در آن مكان بوده است. * * * * * * * آقاي هدايتي انگيزه انصار يا گروه از مهاجرين چه بود كه به سرعت آن هم با عجله هنوز پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) را غسل نداده بودند، كفن نكرده بودند و هنوز به خاك نسپرده بودند، در اين محل جمع شدند؟ آيا قبل از وفات و يا شهادت و رحلت جانگداز پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله)، آيا آنها به اين محل رفت و آمد داشتند؟ آيا در تاريخ نشانهاي در اينباره داريم كه آيا پيش از اين در آنجا جلسهاي تشكيل ميدادند يا نه؟ استاد حسيني قزويني آنجا محل جلسات مخصوص انصار بوده؛ آن هم مال قبيله خزرج نه قبيله اوس. قبيله خزرج يك بخشي از انصار بودند كه آنجا جمع ميشدند براي حل اختلافات، براي تصميمگيري، براي مسائل اجتماعي و سياسي و فرهنگي مرتبط با خودشان اما اينكه انصار انگيزهشان چه بود، در حقيقت براي خود بنده يك سؤال؛ بلكه يك معما است. حتي از بسياري از كساني كه از معاصرين تاريخ نوشتهاند، اين معما را من سؤال كردم در اين زمينه يا اظهار بياطلاعي كردند يا مطالبي گفتند بنده نتوانستم خودم را قانع كنم. و آن معما اين بود: همانطور كه حضرتعالي هم اشاره كرديد، انصار يعني كساني كه در مدينه به استقبال اسلام رفتند و حق بزرگي بر اسلام و مسلمين دارند، پيامبر عزيز اسلام كه صلوات خدا بر او و آل او باد در مكه در طول 12 سال، تعداد انگشتشماري از افراد به حضرت ايمان آوردند و حضرت نتوانست در مكه پايههاي حكومت اسلامي را محكم كند؛ ولي به مجرد اينكه حضرت آمدند به مدينه به كمك همين آقايان انصار حكومت اسلامي در مدينه پايههايش استوار شد. و به كمك همين انصار بود پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) به جنگ قريش رفت. به كمك همين انصار بود محدوده حكومت اسلامي گسترش يافت، بر تعداد مسلمين افزوده شد. با اين سوابق كه حتي تمام زنان پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) غير از يكي دو مورد همه از انصار بودند. حتي در قضيه احد در تاريخ ثبت است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود تمام شهدا گريه كننده دارد؛ ولي عمويم حمزه گريه كننده ندارد زنان انصار جمع شدند به پاس احترام پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) براي حمزه عزاداري كردند. ما نداريم از مهاجرين يا از قريش كسي اينچنين جان نثاري كرده باشد؛ جز آقا امير المؤمنين (عليه السلام) كه آن هم حسابش جداي از انصار و مهاجرين است. اينها با اين همه ارادتي كه به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) داشتند اطاعتي كه از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) در طول اين 10، 12 سال داشتند، به دنبال وفات نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) رفتند در سقيفه بني ساعده براي تعيين خليفه با همديگر شور ميكردند؛ با اينكه بارها از زبان پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) درباره امير المؤمنين (عليه السلام) شنيده بودند، در غدير خلافت حضرت علي (عليه السلام) را تثبيت كرد قبل از او در جنگ خندق، در جنگ خيبر و قضاياي متعدد ديگر؛ ولي اينها سخنان پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) را ناديده گرفتند. بنده برايم خيلي معما بود تا اين دو سه سال قبل بود در يكي از مراكز تخصصي من تدريس داشتم يك ترم بحث من بر محور سقيفه بود. خيلي اين روايت را پايين و بالا كردم چند تا مسئله به ذهنم برخورد كرد احساس كردم جواب خوبي بود براي من كه بنده خودم قانع شدم انگيزه حضور انصار قبل از آمدن آقاي عمر و ابا بكر و ابو عبيده و ديگران اينها روي چه اصلي جمع شدند آنجا كه خليفه ميخواهند معين كنند. نكته اول: به تعبير مرحوم مظفر (ره) در كتاب السقيفه، اينها احساس ميكردند براي اسلام زحمت زيادي كشيدهاند، اسلام در حقيقت فرزند اينها است، براي اسلام جان دادهاند، فرزندانشان و عزيزانشان را دادهاند بهتر از هر كسي ميتوانند اسلام را محافظت كنند و لذا تصميم گرفتند فردي را معين كنند براي استمرار از اسلام و محافظت از اسلام. نكته دوم: اينها از انتقام قريش وحشت داشتند. در طول اين 10 ، 11 سال عمده سران قريش و شخصيتهاي قريش به شمشير همين انصار به درك واصل شده بودند. ميترسيدند اگر قريش حكومت را به دست بگيرد، انتقام كشتگانشان را از انصار خواهند گرفت. نكته سوم: از ظلم و استبداد قريش ميترسيدند؛ چون اينها از زبان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) شنيده بودند فرمود: ستلقون بعدي أثْرَة فاصبروا حتي تلقوني و موعدكم الحوض. بعد از من شما جور استبداد حاكمان را متحمل خواهيد شد. صحيح بخاري، ج4، ص 225، كتاب بدء الخلق، باب مناقب الأنصار يعني از ناحيه حاكمان اسلامي بر شما انصار ظلم و جفا و استبداد روا خواهد شد و بر ظلم جور حاكمان صبر و تحمل كنيد تا اينكه در كنار حوض كوثر با من ملاقات كنيد. اينها اين قضيه را شنيده بودند بر اينكه از ناحيه حاكمان بر اينها ظلم و ستمي روا خواهد شد و لذا از اين وحشت داشتند و حتي در همان سقيفه هم حباب بن منذر وقتي با عمر و ابا بكر با هم مناظره كردند و سر و صدا و درگيري لفظي داشتند، حباب صراحتا گفت: و لكنّا نخاف أن يليها أقوام قتلنا آباءهم و إخوتهم. ما ميترسيم بعد از شما آقاي ابو بكر، افرادي بيايند حكومت را به دست بگيرند آن كساني باشند كه ما پدرانشان و برادرانشان را به درك واصل كرديم و اينها بيايند از ما انتقام بگيرند و برخورد خشن كنند. فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج12، ص35 نكته چهارم: انصار احساس كردند بر اينكه قريش زير بار سخن پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) درباره حضرت علي (عليه السلام) نخواهند رفت. يعني براي انصار اين قضيه قطعي بود كه با آن همه تأكيد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بر خلافت و امامت و وصايت حضرت علي (عليه السلام)، قريش زير بار ولايت حضرت علي (عليه السلام) نخواهند رفت. در جلسات قبلي عرض كرديم كه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) در هنگام رحلت فرمود: ائتوني بكِتاب أكْتُبْ لَكُمْ كِتاباً لَنْ تضِلُّوا بّعْدّهُ أبَداً. قلمي و كاغذي بدهيد چيزي بنويسم كه گمراه نشويد. خوب همين حضرات قريش گفتند: إنّ رجل ليهجر قبل از او در قضيه سپاه اسامه اينها مخالفت كردند و از سخن پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) تبعيت نكردند بعد از قضيه غدير بود كه اينها نشستند و عهد و پيماني بستند كه بعد از رحلت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) نگذارند حضرت علي (عليه السلام) به خلافت برسد. البته اين روايت در منابع شيعي مفصل آمده است و از او به صحيفه ملعونه تعبير ميشود. در منابع اهل سنت هم آقاي حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين، جلد 1، صفحه 214 از اُبَي بن كعب نقل ميكند آنهايي كه عهد و پيمان بستهاند و اهل العقد هستند تأسف نميخورد كه هلاك شدند بلكه تأسفم بر اينهايي است كه وسيله هلاكتشان را فراهم كردند و گفت كه اگر جمعه برسد در نماز جمعه اين پرده را بالا خواهم زد و آن كساني كه عهد و پيمان بسته بودند بر ضد نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) اينها را رسوا خواهم كرد. متأسفانه ابي بن كعب را قبل از رسيدن جمعه بنا به نقلي مسموم كردند و فرصت اينكه بيايد افشاگري كند ندادند. و همچنين انصار ديدند همين قريش در قضيه يمن آمدند پيش پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) از حضرت علي (عليه السلام) شكايت كردند و گفتند به پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) خبر بدهيد حضرت علي (عليه السلام) چه كارهايي در يمن كرد. اين كارها باعث ميشود بر اينكه حضرت علي (عليه السلام) از چشم پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) بيفتد. طبراني در المعجم الاوسط، جلد 6، صفحه 163 و هيثمي در مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 128 آوردهاند: تعاقد أربعة من الصحابة إذا لقينا النبي أخبرناه بما صنع علي. 4 تن از صحابه با همديگر توطئه كردند و همپيمان شدند تا نزد پيامبر از علي بدگويي كنند. اينها را انصار شنيده بودند. همچنين از پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) شنيده بودند كه فرمود كينههايي در دل مردم ميبينم نسبت به حضرت علي (عليه السلام) كه بعد از من اين كينهها به آشكار خواهد شد. اين سخن را از پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) شنيده بودند كه فرمود امت در حق حضرت علي (عليه السلام) خيانت خواهند كرد. لذا روي اين جهت ميدانستند خلافت به حضرت علي (عليه السلام) نخواهد رسيد، غير حضرت علي (عليه السلام) بر مسند خلافت قرار خواهد گرفت و لذا اينها گفتهاند حالا كه بنا است كه اين خلافت به حضرت علي (عليه السلام) نرسد به قريش برسد يا به ديگران، چرا ما اين خلافت را به عهده نگيريم، چرا وصايت پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) به عهده انصار نباشد كه در طول اين 10، 11سال نهايت ايثار و جانفشاني را براي رشد اسلام و گسترش اسلام به كار بردهاند. و لذا روي اين جهت بود كه اينها جمع شدند در سقيفه بني ساعده براي تشكيل و تعيين خليفه. البته اين را هم همه بينندگان عزيز توجه دارند قضيه سقيفه و تعيين خليفه از ناحيه انصار آغاز شد و اينها سفرهاي را در سقيفه پهن كردند، جناب ابو بكر و عمر و ابو عبيده در كنار جنازه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) بودند به ويژه خود ابو بكر همراه أمير المؤمنين (عليه السلام) همراه عباس و ديگر بني هاشم مشغول غسل پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) بودند. ولي به مجرد اينكه شنيدند چنين قضيهاي در سقيفه بني ساعده در حال شكلگيري است، با سرعت تمام حركت كردند آمدند. درگيريهايي كه بين اينها و انصار اتفاق افتاد، بحث خلافت را اينها به دست گرفتند. * * * * * * * آقاي هدايتي آيا درباره مسئله سقيفه و داستان سقيفه، مطلب ويژه و خاصي در صحيح بخاري كه مهمترين كتاب در بين اهل سنت است، داريم؟ استاد حسيني قزويني يك روايت خيلي مفصل وجود دارد در صحيح بخاري، جلد 8، صفحه 26، حديث 6830، كتاب الحدود، باب 31؛ آن هم خوشبختانه از زبان خود جناب عمر بن خطاب. بينندگان عزيز توجه داشته باشند كه در كتابهاي تاريخي مثل طبري، إبن اثير، بلاذري، إبن اسحاق، إبن هشام و ديگران قضاياي سقيفه از زبان كساني كه در سقيفه حضور داشتهاند نيست. اول باري كه از شركت كنندگان در سقيفه و از قهرمانان سقيفه آنچه در درون سقيفه گذشت بيان كرده جناب عمر بن الخطاب آن هم اواخر عمرشان است؛ يعني تقريبا سال 23 هجرت؛ يعني در حقيقت نزديك به 10، 12 سال از سقيفه گذشته اين مسأله از زبان جناب خليفه دوم بيان ميشود. و راوي قضيه هم جناب إبن عباس است. جناب عمر در مكه بودند و تعدادي از صحابه من جمله عمار گفتهاند كه عمر بميرد ما با علي (عليه السلام) بيعت خواهيم كرد. اين قضيه براي جناب عمر خيلي گران آمد و ميخواست در همان مكه سخنراني مفصلي و داغي بكند و جواب اينها را بدهد؛ ولي بعضي از افراد مانع شدند و ايشان آمد مدينه در خطبههاي نماز جمعه رفت بالاي منبر، بعد از حمد و ثناي الهي گفت بله بعضيها اينچنين گفتهاند: لو مات عمر بايعت فلانا. اگر عمر بميرد ما با فلاني بيعت ميكنيم. و اينكه بيعت عمر بيعت ابي بكر فلتة بود و تمام شد. فلتة يعني كار بدون مشورت و كار اتفاقي و ناگهاني، كار بدون اساس و كاري كه شرّ آفرين است. خود عمر هم گفتند: كانت بيعت أبي بكر فلتة و قي الله شرّها. خداي عالم شر او را حفظ كرد. بعد به اينجا ميرسد: َإِنَّهُ قَدْ كَانَ مِنْ خَبَرِنَا حِينَ تَوَفَّي اللَّهُ نَبِيَّهُ صلي الله عليه و سلم إِلاَّ أَنَّ الأَنْصَارَ خَالَفُونَا بعد از رحلت نبي مكرم انصار با ما به مخالفت برخواستند. وَ اجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَة. همگي رفتند در سقيفه بني ساعده جمع شدند به نشانه مخالفت ما. وَ خَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَ الزُّبَيْرُ وَ مَنْ مَعَهُمَا. علي و زبير و كساني كه همراه آنها بودند آنها هم با ما مخالفت كردند. اين تكه ظريفي هست از زبان شخص جناب عمر بن خطاب؛ آن هم در كتاب صحيح بخاري؛ به طوري كه ميگويد: وَ اجْتَمَعَ الْمُهَاجِرُونَ إِلَي أَبِي بَكْر. مهاجرين جمع شدند به طرف ابي بكر. البته اين را هم داشته باشيد حضرت علي (عليه السلام) و زبير و من معهما هم جزء مهاجرين بودند و اجتمع إلي أبي بكر نبود تا اينكه من به ابي بكر گفتم كه برويم به طرف سقيفه بني ساعده و داشتيم ميرفتيم دو نفر افرادي را كه صالح هستند در راه آنها را هم ملاقات كرديم. بخاري در حديث 2421 اسامي اينها را آورده است: تا اينكه ما رفتيم و رسيديم به آنجا و من يك مقالهاي را آماده كرده بودم بر اينكه بخوانم؛ ولي جناب ابي بكر شروع كرد به خواندن. ميگويد وقتي ما رسيديم آنجا ديديم: مُزَمَّلٌ بَيْنَ ظَهْرَانَيْهِمْ. يك مردي را در يك پلاسي پتويي به قول ما پيچاندهاند. فقلت: مَنْ هَذَا؟ كسي كه به پلاس پيچيده شده چه كسي است؟ گفتند: سعد بن عباده هست. گفتم: چه شده است؟ گفتند: سرما خورده و تب خيلي شديدي دارد. تا اينكه ما هم نشستيم آنجا و يكي از سخنوران انصار بلند شد شروع كرد به سخن گفتن و گفت: ما انصار خدا هستيم: فَنَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ وَ كَتِيبَةُ الإِسْلاَمِ. ريشه و اساس اسلام ما هستيم. وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ رَهْطٌ وَ قَدْ دَفَّتْ دَافَّةٌ مِنْ قَوْمِكُمْ. شما مهاجرين تعداد اندك و كوچكي هستيد كه شما را قومتان يعني شما را از مكه بيرون كرد و آنها ميخواستند ريشهكن كنند و اين حكومت را از دست ما بربايند. وقتي سخن سخنران تمام شد، من آماده شده بودم براي سخنراني و جناب ابي بكر بلند شد و شروع كرد به سخن گفتن و به من گفت سر جايت بنشين و من هم نخواستم با ابو بكر مخالفت كنم: فَكَرِهْتُ أَنْ أُغْضِبَهُ، فَتَكَلَّمَ أَبُو بَكْر. شروع كرد به سخن گفتن و گفت: فَقَالَ مَا ذَكَرْتُمْ فِيكُمْ مِنْ خَيْر فَأَنْتُمْ لَهُ أَهْلٌ. جناب انصار شما آنچه كه گفتيد زحماتي كشيدهايد براي اسلام و گسترش اسلام و حمايت پيامبر، شما شايسته تمام آن حرفها هستيد و لكن: وَ لَنْ يُعْرَفَ هَذَا الأَمْرُ إِلاَّ لِهَذَا الْحَي. اين خلافت جز براي قريش براي هيچ كسي زيبنده نيست. أَوْسَطُ الْعَرَبِ نَسَبًا وَ دَارًا. اين قريش هم از نظر نسب و هم از نظر خانوادگي جزء افراد محترم عرب هستند. يعني اينجا جناب ابو بكر تنها ويژگي كه براي قريش ميآورد اين است: أَوْسَطُ الْعَرَبِ نَسَبًا وَ دَارًا. بعد ميگويد: وَ قَدْ رَضِيتُ لَكُمْ أَحَدَ هَذَيْنِ الرَّجُلَيْنِ. از عزيزان اهل سنت تقاضا دارم به اين توجه كنند: آقاي ابو بكر گفت: من اين دو نفر را پيشنهاد ميكنم ابو عبيده جراح و عمر را به هر كدام از اينها بخواهيد بيعت كنيد او را به عنوان خليفه نبي مكرم معين كنيد. آن آقاياني كه ميگويند پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) ابو بكر را براي نماز فرستاد و به مردم اعلام كرد كه خليفه من بعد از من ابو بكر است يا ميآيند بعضي از آيات را تحريف كرده و ميگويند در حق ابو بكر است يا رواياتي را استدلال ميكنند براي خلافت ابي بكر، اگر واقعا ابي بكر خليفه معين و از طرف پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) بود و آياتي و رواياتي در اين زمينه بود يا اگر پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) در همان قضيه احتضارش فرموده بود: أبي الله و المؤمنون إلا أبا بكر. خدا و مؤمنين غير از ابي بكر كسي را انتخاب نميكنند اگر اينها درست بود، اين عبارت جناب ابي بكر ردّ سخن پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) هست كه ميگويد من پيشنهاد ميكنم يا آقاي عمر يا آقاي ابو عبيده جراح را به عنوان خليفه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) معين كنيد و ميگويد: فَلَمْ أَكْرَهْ مِمَّا قَالَ غَيْرَهَا. جناب عمر ميگويد: تمام حرفهاي ابو بكر حرفهاي زيبنده بود؛ ولي تنها حرف بدي كه زد و من دوست نداشتم، همين حرفش بود كه گفت با عمر يا ابو عبيده بيعت كنيد. كَانَ وَ اللهِ أَنْ أَُقدَّمَ فَتُضْرَبَ عُنُقِي. من ميترسم اگر بروم به عنوان خليفه، مردم با من بيعت كنند، گردنم را بزنند. بايد عزيزان اهل سنت جواب بدهند. من شارحين را هم نگاه كردم و چيزي نديدم كه توضيح فرمايش جناب عمر چه است كه ميگويد: كَانَ وَاللَّهِ أَنْ أُقَدَّمَ فَتُضْرَبَ عُنُقِي. مراد ايشان چه است؟ حالا اگر به صورت توريه ميآورد و ميگفت: مثلا من حاضرم گردنم زده شود، ولي مقدم بر ابوبكر نشوم. قبول ميكرديم. عليٰ أيّ حالٍ تا اينكه قضاي به اين شكل شد درگيري ميان انصار و مهاجرين ايجاد شد و بعضي از انصار اعتراض كردند فَكَثُرَ اللَّغَطّ وَ ارْتَفَعَتِ الاَصْوَاتُ. درگيري و بگو مگوها زياد شد و صداها بلند شد. يعني آنجا وقت شورا نيست. اين آقايان كه ميگويند در سقيفه بني ساعده چون بزرگان و اصحابين و صاحبان حلّ و عقد جمع شدهاند و با هم مشورت كردهاند ابو بكر را هم انتخاب كردند، لطفا عنايت كنند به اين صحيح بخاري هم جواب بدهند. درگيريها زياد شد و سخنها و هياهو به اوج رسيد. حتي: فَرِقْتُ مِنَ الاِخْتِلاَفِ فَقُلْتُ: ابْسُطْ يَدَكَ يَا أَبَا بَكْر. تا اينكه ترسيدم اختلاف و درگيري به جاي باريكي برسد و به ابو بكر گفتم: دستت را بياور جلو. دستش را باز كرد و من بيعت كردم و بعد مهاجرين بيعت كردند و بعد انصار بيعت كردند: وَ نَزَوْنَا عَلَي سَعْدِ بْنِ عُبَادَهَ. به سعد بن عباده ـ كه كانديداتوري انصار بود ـ ما حمله كرديم. يا: فَقَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ قَتَلْتُمْ سَعْدَ بْنَ عُبَادَه. يك نفر گفت: سعد بن عباده را كشتيد. فَقُلْتُ: قَتَلَ اللَهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَه. خدا سعد بن عباده را بكشد. عزيزاني كه براي صحابه اين همه ارزش قائل هستند و دفاع ميكنند، اين عبارت جناب عمر بن الخطاب را كه ميگويد: وَ نَزَوْنَا عَلَي سَعْدَ بْنَ عُبَادَه. و: قَتَلَ اللَهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَه. را چگونه توجيح ميكنند؟ من بايد يك نكتهاي را در اينجا اشاره بكنم و بعد در خدمت جناب آقاي هدايتي هستم. إبن حجر عسقلاني ميگويد: وقتي عمر گفت: قَتَلَ اللَهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَه. يعني: رزقه الله شهادة. خدا به او شهادت نصيب كند. من گمان ميكنم سخيفترين و سبكترين و زشتترين توضيح براي اين مطلب باشد. اينجا دارد درگيري دعواست و ميگويد: نَزَوْنَا از آن طرف وَ ارْتَفَعَتِ الاَصْوَاتُ، آنوقت ميگويد: خدا او را مرگش بدهد و قتل الله، ولي ايشان ميگويد: نه، جناب عمر داشت برايش دعا ميفرمودند كه خداوند بر سعد شهادت نصيب كند. انشاء الله در جلسات بعد مفصل بحث خواهيم كرد. درگيريهايي كه بين انصار و مهاجرين از مهاجرين سه نفر بيشتر نبود در آنجا جناب ابو بكر بود و جناب ابي عبيده جراح و عمر بن الخطاب و تعداد زيادي هم از انصار بودند آنجا هم از خزرجيها و هم از اوسيها انشاء الله ما در آنچه كه در سقيفه گذشت از منابع معتبر اهل سنت انشاء الله نقل خواهيم كرد تا ببنندگان عزيز ما بدانند بر اينكه اختلاف اساسي كه امروز جهان اسلام با اين همه انبوه جمعيت گرفتار تفرقه و اختلاف شده است سر منشأ اين اختلافات برميگردد به اختلاف صحابه مهاجرين و انصار با همديگر در سقيفه بني ساعده. اگر اين اختلافها نبود خليفهاي كه پيامبر أكرم (صلي الله عليه و آله) معين كرده بود آقاي أمير المؤمنين (عليه السلام) در مسند خلافت بودند و اسلام همانند زمان رسول الله به گستردگيش افزوده ميشد و ما ديگر اين همه اختلاف اين همه تشتت، اين همه گروهبازي و اين همه مذهب مذهب شدن در جهان امروز نداشتيم. * * * * * * * عبد المجيد مرادزهي اولا توي اين شبكه بارها و بارها اعلام ميشود كه ما به علماي اهل سنت پيشنهاد و مخصوصاً اساتيد دار العلوم زاهدان و به ويژه آقاي عبد الحميد پيشنهاد مناظره و مباحثه داريم و هيچكس از اين آقايون آماده براي مناظره و مباحثه نشده كه اين خلاف واقع هست. آقاي قزويني در جريان هستند بنده و افراد ديگر اعلام آمادگي كردم البته بقيه كه اعلام آمادگي كردند ما به آقاي قزويني منتقل نكرديم ولي بنده خودم شخصا اعلام آمادگي كردم با شرايطي. گرچه ما معتقديم كه مناظره و مباحثه به شيوهاي كه شبكه سلام دنبال ميكند به نفع وحدت امت اسلامي و انسجام امت اسلامي نيست و اين مسائل 1300 سال گذشته و در 1300 سال علما و انديشمندان فريقين از اين طريق نتوانستند به نتيجهاي برسند واختلاف يك امر طبيعي است و قرآن فرموده كه اگر خداوند ميخواست انسانها را بر راهي هدايت هدايت ميكرد، ولي اين خلاف خواست خداوند است. چون اين اختلاف تا روز قيامت هست و اين اختلاف در قيامت قضاوت ميكند و اين مناظره و مباحثه شيوهاش به اين شكل نيست. شيوهاش حكميت ميخواهد داوري ميخواهد دسترسي مساوي طرفين به مباحث هستيم اين مسائل مي خواهد و ثانيا در شأن و شخصيت و كساني كه لباس روحانيت پوشيدهاند و در كشور به ظاهر آزادهاي كه مدعي دمكراسي هستند مثل غرب امريكا نشستهاند جوسازي شايعه پراكني و اتهام و توهين به مقدسات اصلا نيست. ما الآن نيازمند وحدت اسلامي نيازمند مراعات مقدسات فريقين هستيم و توهين به فريقين و مقدسات اهل سنت و به عكس مقدسات شيعه اين به نفع ملت شيعه و يك مسلمان در حال حاضر نيست خوب يكطرفه متأسفانه مدتهاست كه شبكه سلام يك ميدان تاخت و تاز برايش باز هست و يكطرفه هم خود مدعي هست و هم خود مدعا عليه هست و هم خود گواه شده و هم خودش قاضي است و اين شرايط به نفع ما مسلمانان نميباشد. من از همينجا اعلام ميكنم بنده آمادگي كامل گرچه اين مناظره به نفع مسلمانان نميدانم ولي در مخمصه قرار گرفتهام و اين از طرف شبكه سلام خواسته يا ناخواسته براي اين مباحثه و براي اين مناظره آمادگي كامل داريم با رعايت اخلاق و شئون اسلامي و دهها نفر از شخصيتهاي برجسته و علماي برجسته داخل و خارج اهل سنت و بنده اعلام آمادگي كردهاند و آمادگي كامل داريم البته ما معتقديم كه اين دوستان تشريف بياورند از سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي اجازه بگيرند ما مجوز قانوني و دولتي در يكي از شبكههاي سراسري تهران اين بحثها صورت بگيرد. اينكه الآن شيعه بيايد سني بشود يا سني بيايد شيعه بشود خوب اين دردي را درمان نميكند خوب اگر جناب آقاي تيجاني قبلا سني بوده و آمده شيعه شده يا فردي ديگر اين شخصيتهاي بسيار بزرگواري از علماي شيعه كه در حد بسيار كلاني بودهاند و من بعضي از آنها را اسم ميبرم اينها كه آمدهاند و تحقيق كردهاند و سني شدهاند آية الله سيد علياصغر تبريزي، علامه سيد اسماعيل آل اسحاق خوئي زنجاني، استاد حيدرعلي قلمداران قمي، آية الله شريعت سنگردي تهراني، دكتر شعار تبريزي، مهندس محمدحسين برازنده مشهدي، حجه الاسلام دكتر مرتضي رادمهر تهراني، عليرضا محمدي تهراني، استاد محمدعلي خزيمي بحريني، آية الله العظمي محمد مهدي خالصي عراقي، آية الله اسد الله خرقاني، دكتر صادق استاد دانشگاه تهران، دكتر مظفرعلي شيرازي و ... الي آخر. خوب اينها را هم شما بزرگواري بفرماييد مطرح كنيد كه ديگر ما اين مسائل را به صلاح نميدانيم كه منعكس بكنيم كه اين بر حقانيت اين مذهب هست يا اين بر حقانيت آن مذهب نظر آزاد هست مذهب آزاد هست اصول مشترك هستند اين بحثها را به اين شكل مطرح كردن به نفع هيچكس نيست. ما معتقديم اين همه دلارها و اين همه سرمايهها و اين همه فكرها بيايند در جهت وحدت امت اسلامي و در جهت تخريب و در جهت متلاشي كردن ... . اينكه مزاحم عبد الحميد شدم ما خواهان اين هستيم كه شبكه سلام با آقاي آقاي هدايتي رسما عذرخواهي بكنند. آقاي هدايتي: خيلي متشكر ممنون از تماستان. استفاده كرديم خدا نگهدار شما. تشكر ميكنم اولا از جناب آقاي عبد المجيد مرادزهي كه خيلي مؤدبانه صحبت كردند و مطالب و عقايد خودشان را بيان كردند البته اين اسمهايي كه مرتب شما آورديد و من كاملا منتظر بودم لااقل يك اسم شما بياوريد كه بنده بشناسم يا در جهان شيعه معروف و مشهور باشند خوب من كه نشناختم شايد هم اين به خاطر كمي اطلاع بنده بوده است. اينكه شما فرموديد ما عذرخواهي كنيم از جناب آقاي عبد الحميد، بنده اينطور كه اطلاع دارم هيچ توهيني، اگر بوده يك مطالبي به صورت نقد بوده. اگر توهيني از بنده صادر شده، بنده عذرخواهي ميكنم و هيچ موقع از عذرخواهي كردن طفره نرفتيم. ولي به شرط اينكه ايشان هم عذرخواهي كند. اگر حرفهاي گذشته من توهين بوده بنده عذرخواهي ميكنم. ولي از ايشان هم شما بخواهيد عذرخواهي كند چون شبكه سلام را دوبار ايشان توهين كرده و حرفهايي زده درباره شبكه سلام كه در شأن يك روحاني مسلمان نيست، در شأن يك مسلمان حتي نيست، چه برسد به يك روحاني. ايشان يك بار شبكه سلام را به عنوان شبكه لجن معرفي كرده. بنده نميخواستم اين كلمات را بگويم يك بار هم شبكه ظلال. خوب به هر حال گوينده هر كلامي شأن و مقامش در گرو همان كلماتي هست كه بيان ميكند نياز نيست ما بگوييم شأن يك نفر در عرش و كرسي هست يا شأن يك نفر مثلا ته دره نياز نيست ما بگوييم همين شخصي كه صحبت بكند و بياني و مطلبي داشته باشد شأن قدر منزلتش معلوم ميشود ميگويد: تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد عيب و هنر آقاي عبد المجيد هم زماني كه اين كلمات را بيان ميكند ظاهر و آشكار ميشود. به هر حال از اينكه شما اعلام آمادگي نموديد براي مناظره ما خوشحاليم. اينكه اين مناظرات به نفع جهان اسلام هست يا نه؟ قضاوت به عهده بينندگان ميگذاريم. شما نظرتان محترم براي خودتان كه اينها مفيد نيست. ولي ما اين تشخيص را دادهايم كه مفيد هست چرا كه ميگوييد بايد شرايط حكميت داوري بايد مهيا باشد و بينندگان عزيز و ارجمند اينها قضاوت ميكنند و حكميت برقرار هست دسترسي طرفين به منابع كه اين ديگر در اختيار ما نيست بايد مناظره كنندگان عزيز اين كار را بكنند ولي آنچه كه مربوط به شبكه ميشود وقت كاملا مساوي تقسيم ميشود و بنده هم اگر برگزاركننده آن مناظره باشم وقت را با عدالت كامل تقسيم ميكنم. اضافه بر اينكه اظهار نظري در آن جلسه مناظره نخواهم داشت به نفع يا به ضرر طرفين مناظرهكننده خوب چون اين تماس يك مقدار حساس بود و ايشان هم مطالبي بيان كردند من ميخواهيم توضيح از جناب قزويني هم بشنويم و بعد برسيم به بقيه تلفنها. استاد حسيني قزويني ما از جناب مولوي عبد المجيد مرادزهي تشكر ميكنيم اينكه در اين برنامه حضور پيدا كردند و بنده از ايشان شايد تا الآن چندين بار شايد بگويم 20 بار مبالغه نكرده باشم، تلفنهايي كه با ايشان داشتيم رعايت ادب را در ايشان ديدم اخلاق اسلامي را ديدم؛ گرچه آغاز آشناييمان با ايشان يك مقدار خيلي تلخ بود؛ ولي در مدت خيلي كوتاه به شيريني مبدل شد و از ايشان هم دعوت كرديم تقاضا كردم بنده مناظره نه، گفتوگوي دوستانه اصلا اسمش را ما در كلمه مناظره بعضيها يك مقداري إبا دارند ما ميگوييم نه، يك گفتگوي دوستانه صحبت بگيريم. اگر اينها انتقادي دارند يا ما انتقادي داريم يا نقطه نظرها هست گفته بشود. هم جوان شيعي هم جوان سني پاي صحبتها بنشينند حرف ما را بشنوند حرف اين عزيزان را بشنوند: و بشر عبادي الذين يستمعون القول و يتبعون احسنه. بكنند و ايشان هفته گذشته تماسي داشتند و من مجددا با ايشان تماس گرفتم و بنا بود ايشان تصويرشان براي ما ايميل كنند و ما بتوانيم اين را براي شبكه سلام بفرستيم؛ ولي من تا امروز صبح هم من دو تا ايميل خصوصي به ايشان داده بودم حالا يا ايشان ايميل كردند نرسيده يا ايشان فراموش فرمودند ولي از ايشان تا الان به بنده نرسيده؛ چون عدالت اين است كه اگر عكس بنده در يك طرف حاج آقاي آقاي هدايتي است، عكس جناب آقاي مرادزهي هم در طرف ديگر باشد. جناب مرادزهي اگر برنامه مناظرهاي كه داشتيم با آقاي ملازاده ببينند پنج دقيقه تمام براي ايشان وقت معين شد و پنج دقيقه براي بنده بعد از پايان مناظره حضرت آيت الله پوراني با بنده تماس گرفتند و گفتند به آقاي آقاي هدايتي بر اين نظارتشان بر مناظره من تبريك ميگويم. دكتر هاشمي مدير شبكه المستقله بيايد نحوه بيطرفي و تقسيم وقت بين دو نفر را از حاج آقاي آقاي هدايتي ياد بگيرد. و من به جناب آقاي مرادزهي هم گفتم اگر از ناحيه جناب آقاي آقاي هدايتي عدالت در تقسيم وقت يا دخالت در مسائل بشود بنده پيشاپيش حاضرم تضمين كنم. اينكه ايشان فرمود كه در شبكه سلام هم مدعي است هم مدعا اليه و هم شاهد و هم قاضي. گمان ميكنم كم مهري كردند ما عمدتا مطالبي را مستند از بزرگان اهل سنت نقل ميكنيم از إبن تيميه از إبن حجر. گويا إبن تيميه اينجا نشسته دارد حرف ميزند و ما هم تلاش ميكنيم حتي المقدور عين عبارت آنها را نقل كنيم و نقد كنيم يك طرفه نيست كاملا دو طرفه است و يك ساعت آخر هم ما وقت ميدهيم به عزيزان اهل سنت هم حتي بعضي از وهابيون اسلامي ميآيند حرفشان را اينجا ميزنند و مردم حرف آنها را ميشنوند جواب ما را هم ميشنوند اينكه ايشان تعدادي از اين افراد را كه شمردند بر اينكه اينها شيعه بودند سني شدند من از ايشان تقاضا دارم يكي دو نفر از اينها كه در قيد حيات هستند از اينها تقاضا ميكنيم بنده با مسئوليت خودم از جناب آقاي آقاي هدايتي تقاضا ميكنم براي اينها يك مصاحبهاي بگذارند بيايند در اينجا اعلام كنند ما بر اينكه واقعا شيعه بوديم و برگشتيم سني شديم و دليل شيعه شدن ما هم چه هست (سني شدنشان چه هست) آيا حالا از آقاي قلمداران ايشان نام ميبرد شريعت سنگلجي نام ميبرند يا از آقاي برقعي نام ميبرند. اينها سني نشده بودند. مثلا خود آقاي برقعي يك سفري به عربستان داشت، آنجا پولهاي كلاني از دولت سعودي گرفت و آمد اينجا و كتاب منهاج السنه إبن تيميه را به فارسي ترجمه كرد و ايشان در جلسات خصوصي ميگفت عقيدهاش شيعه هست و وصيتنامهاي كه ايشان نوشته هست و حقانيت شيعهاش را در وصيتنامهاش كاملا تصويب كرده. بنده آن عزيزي كه در كنار ايشان در حال احتضار بودند وصيتنامه برقعي را كه آقايان اين همه علم ميكنند ديدهاند. تقاضا كردهام يك روزي انشاء الله بيايند در اينجا در شبكه سلام علناً اين قضايا را مطرح كند اينها سني نشدهاند اينها به خاطر بعضي از مسائل به خاطر فشار مالي بود يا به خاطر بعضي از برخوردهاي نادرستي كه از بعضي از علما ديدند مطالبي را بيان كردند و لذا مثلا همين فردي كه اين عزيزمان نام برد جناب آقاي مظفريان ايشان در يكي از مصاحبههايش ميگويد نهج البلاغه نوشته شيخ رضي هست. همه ميدانند شيخ رضي نيست، سيد رضي (ره) هست؛ يعني اين الفباي فكر شيعه است كه بين شيخ و سيد فرق ميگذارند و ايشان ميگويد: من در قم بودم رفتم در درس خارج فقه حضرت آيه الله وحيد خراساني ثبتنام كردم. بايد دنيا بداند دروس خارج آقايان مراجع ثبتنامي نيست؛ يعني اين نشان ميدهد كه اين آقاي سراپا دروغ ميبافد و از الفباي تفكرات حوزوي ما خبر ندارند. همين آقاي مظفريان كه شما ميفرماييد يا ديگران كه واقعا در قيد حيات هستند بيايند حقايق را مطرح كنند تا ببينيم مسئله چي است. يكي از همين بزرگواران چندي قبل گفت: رفته بودم طرف ايرانشهر در يكي از اين روستاها. گفتند: چند نفر از اين شيعهها سني شدهاند. رفتم و ديدن كردم. يك سؤال كردم كه آقا مثلا شما چرا سني شدهايد؟ چرا دست بسته نماز ميخوانيد؟ گفت: اينها هر ماه به من 5 كيلو برنج و 2 كيلو روغن ميدهند و به من ميگويند دست بسته نماز بخوان. شما بياييد به من 7 كيلو روغن بدهيد من دست باز نماز ميخوانم من زن و بچهام دارند از گرسنگي ميميرند. من كاري ندارم دست بسته نماز بخوانم يا ... . اينها ملاك نيست اينها محور نيست الآن شما ببينيد حالا عرض كردم مگر ما در اينجا بناي اين را نداريم سني شيعه كنيم يا شيعه سني كنيم، حقايق را مطرح ميكنيم و حتي بنده اين را در اينجا علنا براي اولين بار اعلان ميكنم. عزيزي از كردستان 10 بار شايد با من تماس گرفت و از من تقاضا كرد كه من تحقيق كردم و با توجه به صحبت شما ميخواهم بيايم قم و رسما تشيعم را اعلام كنم. بنده والله العلي الأعلي جواب تلفنشان را ندادم و تصميم داشتم اگر اين دفعه زنگ بزند به او بگويم آقا مگر شما رفتيد مذهب اهل سنت را انتخاب كردي با من مشورت فرموديد؟ حالا ميخواهيد تغيير مذهب بدهيد ميخواهيد با من مشورت كنيد؟ ما برخوردمان بر اين قضايا به اين شكلي هست. باز از جناب مولوي مرادزهي تشكر ميكنيم از اينكه خيلي محترمانه صحبت كردند گرچه يك مقدار صحبتها متمايل به تندي بود و بنده از جناب آقاي آقاي هدايتي تقاضا ميكنم انشاء الله در اسرع وقت ممكن اگر ايشان حاضر هستند براي گفتوگوي دوستانه حالا شب جمعه يا در وسط هفته بنده آمادگي خودم را بدون هيچ پيششرطي البته آن شرطي كه شبكه سلام دارد با جناب آقاي ملازاده داشتيم اولا ما در اينجا وارد بحث سياسي نخواهيم شد؛ ثانيا احترام به عقائد بايد حفظ شود نه بنده به خودم حق بدهم به عقائد اهل سنت اهانت كنم نه جناب مولوي مرادزهي به خودشان اجازه بدهند به عقائد شيعه تعنهاي بزنند. ما با اين دوتا شرطي كه شرط اساسي شبكه سلام است آمادگي كامل داريم و از اين پيشنهاد عزيزمان با آغوش باز استقبال ميكنيم. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: محمد -
تاريخ: 21 آبان 86 - 00:00:00
با سلام ممنون از اينكه براي ما كه به ماهواره دسترسي نداريم اينكار را انجام داده ايد . انشاا... مستمر باشد.در پناه حضرت حق و ولي عصر |
2 |
نام و نام خانوادگي: سوران -
تاريخ: 24 ارديبهشت 87 - 00:00:00
راهي ديگر براي کشف حقيقت |
3 |
نام و نام خانوادگي: علي گل -
تاريخ: 12 شهريور 87 - 00:00:00
دمت گرم اقاي قزويني |
4 |
نام و نام خانوادگي: عبدالواحد وحيدي -
تاريخ: 06 اسفند 87 - 00:00:00
السلام عليک يا ابا صالح المهدي(عج) |
5 |
نام و نام خانوادگي: ابوطالب -
تاريخ: 21 خرداد 88 - 00:00:00
سلام 1.ايا ماجراي سقيفه توسط عامه سني ها اينگونه بيان مي شود؟ 2.در توسل مي توان مستقيما از امام چيزي را درخواست كرد؟ جواب نظر: با سلام دوست گرامي 1- مطالب مطرح شده از كتب اهل سنت است . 2- مستقيما از امام به چه معني ؟ به اين معني كه امام حتي اگر خدا به او قدرت ندهد ميتواند ؟ يا حتي اگر خداوند راضي نباشد به شما حاجت ميدهد ؟ اگر اينگونه باشد ، قطعا خير ، اما اگر مستقيما از امام اما با اعتقاد عدم استقلال باشد ، اين دقيقا شبيه نص قرآن است كه فرزندان يعقوب از پدرشان درخواست استغفار كردند . موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
6 |
نام و نام خانوادگي: رضا آجورلو -
تاريخ: 12 تير 91 - 19:17:43
السلام علي انصار الزهرا (س) و لعنه الله علي ظالميها |
7 |
نام و نام خانوادگي: راضيه روشن -
تاريخ: 01 آبان 91 - 13:44:26
سلام وخدا قوت خدمت اقاي حسيني سرور عزيز و دوست داشتني اميد وارم خدا توفيقات روز افزون به ايشانعطا کند همچنين عمر باعزت وطولاني ما شيعيان به داشتن ايشان افتخار ميکنيم التماس دعا |
8 |
نام و نام خانوادگي: محمد مهدي -
تاريخ: 03 بهمن 91 - 16:25:12
با سلام من فايل صوتي را دانلود نمودم ولي متاسفانه اجرا نشد خواهشمند است راهنمائي فرمائيد . با تشکر جواب نظر: باسلام دوست گرامي؛ بزودي پورتال جديد موسسه راه اندازي خواهد شد كه در آن اشكالات مربوط به دانلود و لينك و ... برطرف شده است. از صبر و حوصله شما صميمانه تشكر مي كنيم. موفق باشيد، موسسه ولي عصر عج |