* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 17 مرداد 1385 | تعداد بازديد: 2258 | |
پاسخ به شبهات پيرامون أمير المؤمنين (عليه السلام) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پاسخ به شبهات پيرامون أمير المؤمنين (عليه السلام) * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * سوال: يك سري احاديث در ميان شيعيان مشهور شده است كه با اعتقاد به آنها، در مسير كفر و توهين به ساحت مقدس خداوند وارد شدهايم. مثلا پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرموده است: با دوستي حضرت علي (عليه السلام)، هيچ گناهي براي انسان نوشته نميشود. دوستي با حضرت علي (عليه السلام)، دژ من است و هر كس به دژ من وارد شود، از خشم من ايمن خواهد بود. در حاليكه اين همه آيات درباره تقوا و دوري از معصيت وارد شده است. مگر خود اهل بيت (عليهم السلام) نفرمودهاند: كلام ما را با قرآن بسنجيد. اگر با قرآن سنخيت داشت، آن را گرامي بداريد، وگرنه به ديوار بكوبيد. با اين توضيح، اين روايات چه جايگاهي دارند؟ جواب: درباره اين روايت: حب علي حسنة لا تضر معها سيئة و بغضه سيئة لا تنفع معها حسنة. محبت علي، حسنهاي است كه هيچ گناهي به آن ضرر نميزند و بغض علي، گناهي است كه هيچ حسنهاي آن را سود نميرساند. بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج39، ص248 ـ كشف اليقين للعلامة الحلي، ص225 در اينجا چند نكته وجود دارد: نكته اول: در ادامه آيه مودت: قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى سوره شورى/آيه23 اين جمله آمده است: وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ هر كس حسنهاي را انجام دهد، ما بر حُسْن آن حسنه، افزون ميكنيم در کتابهاي روائي و تفاسير اهل سنت، روايتي را آوردهاند كه مراد از اين حسنه، مودت آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است: عن إبن عباس في قوله: «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا» قال: المودة لآل محمد صلى الله عليه و سلم يعني: هر كس محبت آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) ـ حضرت علي (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و امام حسين (عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام) ـ را داشته باشد، ما اين حسنه را، افزايش ميكنيم. نظم درر السمطين للزرندي الحنفي، ص86 ـ شواهد التنزيل للحسكاني، ج2، ص214-212 ـ تفسير القرطبي، ج16، ص24 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج6، ص7 ـ الفصول المهمة في معرفة الأئمة لإبن الصباغ، ج1، ص159 ـ ينابيع المودة لذوي القربى للقندوزي الحنفي، ج2، ص455 اين افزايش حسنه، نه قيد دارد و نه حدّ دارد. خداوند نگفته است صد هزار يا يك ميليون يا صد ميليون حسنه اضافه ميكند و مقيد نكرده است و رحمت إلهي هم حد ندارد: وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ سوره أعراف/آيه156 وقتي كسي محبت اهل بيت (عليهم السلام) و حضرت علي (عليه السلام) را دارد، خداوند اين حسنه را اضافه ميكند و حد حصري هم ندارد. در پروندهاي كه حسنه، بدون حدّ و حصر اضافه ميشود، آيا براي صاحب آن پرونده، مثلا ده هزار گناه ميتواند عرض اندام كند؟ اينها از منابع خود اهل سنت بود. نكته دوم: مسئله حب علي بن أبي طالب (عليه السلام)، آيا همين محبت خشك و زباني است يا محبتي كه به دنبال آن، تبعيت ميآيد؟ قرآن ميفرمايد: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ سوره آل عمران/آيه31 محبتي ارزش دارد كه به دنبالش تبعيت بيايد. پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در روايتي ميفرمايد: من أحبهم فأطاعهم. هر كس اهل بيت مرا دوست داشته باشد، بايد از آنها اطاعت و تبعيت كند امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: هل الدين إلا الحب؟ الخصال للشيخ الصدوق، ص21 در روايت ديگري آمده است: كذب من زعم أنه يحبني فإذا جنه الليل نام عني. دروغ ميگويد كسي كه ميگويد مرا دوست دارد، اما در شب هنگام، ميخوابد و عبادت مرا نميكند. الأمالي للشيخ الصدوق، ص438 شـب خيـز كـه عاشقان به شب راز كنند گــرد در بــاغ دوست پـرواز كنند هـر جــا كه دري بود به شب در بندند إلا در دوست را كـه شـب بـاز كنند اگر ميگويد: حب علي حسنة لا تضر معها سيئة. يعني حبّي كه تبعيت و اطاعت را به دنبال داشته باشد و اين همان منطق قرآن و سنت است. اگر اينگونه بود و سيئهاي هم داشت، جزء كساني است كه: يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ * * * * * * * سوال: روايتي در منابع شيعه آمده است كه: هر كس امام حسين (عليه السلام) را زيارت كند، مانند آن است كه خدا را در عرش زيارت كرده است. از طرفي هم ائمه (عليهم السلام) براي تبيين مبهمات قرآن و كلام وحي آمدهاند. چطور شما كه در صحبتهايتان صحيح بخاري و صحيح مسلم را متهم به مجسّمه ميكنيد و آنها ميگويند مردم در روز قيامت، ساق پاي خدا را ميبينند، يعني آنها خداوند را مانند جسم ميدانند. شما از طرفي اينها را مجسّمه ميدانيد و از طرفي هم آن روايت بالا را ميگوييد. اين هم نوعي جسم دانستن خداوند است. اين را چگونه حل ميكنيد؟ جواب: در رابطه با اين حديث: من زار الحسين عليه السلام بشط الفرات، كان كمن زار الله فوق عرشه وسائل الشيعة للعاملي، ج14، ص411 بايد مقداري دقت كنيم كه معناي زيارت چيست؟ آنچه كه بزرگان و فقهاء و لغت نويسان درباره زيارت آوردهاند، يعني: اقبال الزائر إلي جانب المزور. توجه زائر به سوي مزور. يعني وقتي كه ميخواهم امام حسين (عليه السلام) را زيارت كنم، بايد توجه من به امام حسين (عليه السلام) و به خط و قيام و إحياء دين توسط امام حسين (عليه السلام) آنچنان باشد كه از توجه به غير او اعراض كنم. آيا امام حسين (عليه السلام)، خطي غير از خط خدا دارد؟ نه، خط فكري امام حسين (عليه السلام)، همان راه خداست. خودش فرمود: إنما خرجت لطلب الاصلاح في أمة جدي صلى الله عليه و آله أريد أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر و أسير بسيرة جدي و أبي علي ابن أبي طالب عليه السلام. من قيام كردم براي اصلاح أمت جدم و اينكه أمر به معروف و نهي از منكر كنم و ... . بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج44، ص329 أشهد أنك أقمت الصلاة و آتيت الزكاة و أمرت بالمعروف و نهيت عن المنكر. تهذيب الأحكام للشيخ الطوسي، ج6، ص58 لذا، توجه به امام حسين (عليه السلام)، يعني توجه به الله. توجه به امام حسين (عليه السلام)، يعني اعراض از غير الله. اين واژه عرش كه در روايت آمده، نشانگر بالاترين مرتبه قرب انسان به خداوند است. يعني اگر به امام حسين (عليه السلام) توجه ميكنيم، به عنوان بهترين توجه ما به طرف خداوند است. اين فرق ميكند با اينكه درباره خداوند، ـ نستجير بالله ـ قائل به جسمانيت بشويم. ولي در صحيح بخاري و صحيح مسلم و کتابهاي تاريخي اهل سنت، مطالبي آمده كه با فكر قرآني همخواني ندارد. قرآن ميفرمايد: لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ سوره شوري/آيه11 وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ سوره إخلاص/آيه4 روايتي را از احمد بن حنبل ميخوانم و قضاوت را به شما واگذار ميكنم. ابن جوزي در مناقب احمد نقل ميكند از ابو بكر بن مكارم بن ابو يعلي و ميگويد: من رفته بودم به زيارت قبر امام احمد و ديدم قبر او، بلنديهاي ساير قبرها را ندارد و من نگران شدم كه آيا باران و برف آمده يا افرادي كه عناد داشتند، اين قبر را با زمين يكسان كردهاند. در اين فكر بودم كه صدايي را از قبر شنيدم كه گفت: لا، بل هذا من هيبة الحق عزوجل، لأنه عزوجل قد زارني، فسألته عن سر زيارته إياي في كل عام فقال عزوجل: يا أحمد لأنك نصرت كلامي ... . نه، اين از هيبت و سنگيني خداوند است كه مرا زيارت كرده و قبر من با زمين هموار شده. از احمد بن حنبل، از سرّ اينكه خداوند، قبر احمد را زيارت ميكند، سوال كردم. گفت: خداوند فرمود: يا احمد! زيرا تو سخن و دين مرا ياري كردي ... . مناقب أحمد لإبن الجوزي، ص454 ما نسبت به زيارت امام حسين (عليه السلام) كه فرزند پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) است، آن روايت را داريم، آن وقت اين آقايان اين مطالب خلاف و افسانه را در کتابهاي خود نقل ميكنند و قبول ميكنند، ولي نسبت به فرزند پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، به الفباي روايت اعتراض ميكنند. با اينكه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: حسين مني و أنا من حسين. حسين از من است و من هم از حسين هستم. مسند احمد بن حنبل، ج4، ص172 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص177 اگر امام حسين (عليه السلام) نبود، دودمان بنيأميه، قسم خورده بودند كه نامي از شريعت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) باقي نگذارند. خود معاويه گفت: لا والله! إلا دفنا دفنا. قسم به خدا! تا وقتي نام پيامبر را دفن نكنم، آرام نميگيرم. معاويه ميگويد: فوالذي يحلف به أبو سفيان، ما من عذاب و لا حساب و لا جنة و لا نار و لا بعث و لا قيامة. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج9، ص53 ـ السقيفة و فدك للجوهري، ص87 وقتي خبر شهادت امام حسين (عليه السلام) به سعيد بن عاص ـ حاكم مدينه ـ ميرسد: فقرأ كتابه على المنبر و أنشد رجزا، ثم أومأ إلى القبر الشريف و قال: يا محمد! يوم بيوم بدر، فأنكر عليه قوم من الأنصار. نامه را در بالاي منبر ميخواند و سپس پرت ميكند به طرف قبر رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) و ميگويد: اي محمد! اين روز در مقابل و تلافي روز بدر. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج4، ص72 وقتي سر مطهر امام حسين (عليه السلام) را ميبيند، ميگويد: ليت أشياخي ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الأسل لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء و لا وحى نزل البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص209 ـ كتاب الفتوح لأحمد بن أعثم الكوفي، ج5، ص129 ـ اللهوف في قتلى الطفوف لابن طاووس، ص105 قضاياي دودمان بنيأميه اين بود كه نامي از شريعت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) باقي نگذارند. امام حسين (عليه السلام) به كالبد بي روح اسلام، روح دوبارهاي دميد. اين حديث را در صحيح بخاري و صحيح مسلم شنيدهايد كه آمده است: فرداي قيامت كه آتش جهنم، شعله ميكشد، تعداد زيادي از مردم را درون آتش ميريزند و به جهنم گفته ميشود: هل امتلأت؟ و تقول: هل من مزيد؟ فيضع الرب تبارك و تعالى قدمه عليها، فتقول: قط قط. آيا سير شدي؟ جهنم ميگويد: آيا باز هم انسان گنهكاري هست كه درون آتش بريزي؟ من هنوز سير نشدهام. خداوند قدمش را درون آتش جنهم ميگذارد و جهنم ميگويد: بس است، بس است. صحيح البخاري، ج6، ص48 و ج7، ص225 ـ صحيح مسلم، ج8، ص151 اگر ما به شما اعتراض داريم، به اين تعابير اعتراض داريم. اين با قرآن همخواني ندارد. حضراتي كه ميگويد: لو شاء لاستقر على ظهر بعوضة. اگر خدا بخواهد، بر بال پشه هم ميتواند بنشيند. يعني ـ نستجير بالله ـ خداوند ميتواند روي پشه بنشيند و به عنوان اسب و مركب استفاده كند. ابو يعلي ـ رئيس حنابله بغداد ـ ميگويد: هر چه را درباره خدا بگوييد كه چشم، گوش، دهان، پا، دست و مو دارد، قبول دارم، ولي دو چيز را از خداوند استثناء كنيد: عورت و ريش. العواصم من القواصم، ص210 (چاپ جديد: ج2، ص283) چه تعابير قبيحي! اگر اين را در اختيار دانشجويان مسيحي كه معتقد به تثليث هستند، قرار بدهيم، به ما ميخندند. اين با قرآن همخواني ندارد. ما قصد جسارت نداريم، ولي در تاريخ آمده است. از عبد الله بن عمر نقل ميكنند: إن الله عزوجل ملأ عرشه، يفضل منه، كما يدور العرش أربعة أصابع بأصابع الرحمن عزوجل. وقتي خداوند بر روي عرش مينشيند، تمام صندلي عرش را ميگيرد و به اندازه 4 انگشت خودش، بزرگتر از صندلي ميشود. فردوس الأخبار للديلمي، ج1، ص219 ابن عربي در شرح اين حديث ميگويد: لا يصح أن يكون اصغر منه، لأنه العظيم خداوند نميتواند از آن عرش، كوچكتر باشد، زيرا خداوند بزرگ است. اگر ما اعتراض به جسمانيت داريم، اعتراض ما به اين تعابير است. وگرنه بعضي از مذاهب اهل سنت با ما هم عقيده هستند و خود احمد بن حنبل هم مخالف تجسيم است. حتي عده زيادي از معتزله، هم عقيده با شيعه هستند. * * * * * * * سوال: شيعيان معتقدند پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) كه در بستر مرگ، جملهاي داشتند: كاغذ و قلمي بياوريد تا چيزي را بنويسم براي شما تا هرگز گمراه نشويد منظورشان حضرت علي (عليه السلام) و ولايت ايشان بوده است. اگر منظور، اين باشد، چند اشكال وارد بر اين است. از كجا معلوم كه ميخواست ولايت حضرت علي (عليه السلام) را بيان كند؟ شايد چيز ديگري ميخواست بگويد. آيا شما قرينهاي داريد بر اينكه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) ميخواست ولايت حضرت علي (عليه السلام) را بنويسد؟ جواب: روايت اين است: ائتوني (هلمّ) بكتف أكتب لكم كتابا لن تضلوا بعدي ابدا صحيح البخاري، ج1، ص37 و ج4، ص31و66 و ج5، ص137 ـ صحيح مسلم، ج5، ص75 و 76 قرينه اول: از جمله لن تضلوا بعدي كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمود، قرينه است كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) ميخواست چه بگويد. پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) بارها فرموده بود: إني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي، إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي. اگر شما تمام روايات پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را بگرديد، آيا اين جمله را در غير از تمسك به كتاب و اهل بيت (عليهم السلام)، در جاي ديگري هم پيدا ميكنيد؟ اين روايت هم صحيح و متواتر است و تمام علماي اهل سنت، جز عدهاي وهابي، معتقد به صحت روايت هستند. در خود صحيح مسلم (جلد7، صفحه123) هم آمده است. گرچه با مقداري دستكاري و ابتر آمده است. ابن حجر هيثمي مكي و ضد شيعي در كتاب ضد شيعي الصواعق المحرقة ميگويد: پيامبر (صلى الله عليه و سلم) در چند جا، حديث ثقلين را مطرح كردند: منا، عرفات، در برگشت از طائف، منطقه غدير خم و در مدينه، در حاليكه مردم براي عيادت، در منزلش بودند. تمسك به كتاب و سنت، ريشه ندارد و كسي آن را نقل نكرده است، جز مالك كه به صورت بيسند در موطأ نقل كرده است و خيلي از بزرگان اهل سنت به آن اشكال كردهاند. حاكم نيشابوري در المستدرك الصحيحين، وقتي به حديث ثقلين [كتاب الله و عترتي] ميرسد، ميگويد: صحيح علي شرط الشيخين. المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص109 و وقتي به حديث كتاب الله و سنتي ميرسد، ميگويد: و فيه غرابة المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج1، ص93 با اين قرينه ميتوانيم بفهميم كه مراد پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) از جمله لن تضلوا بعدي چيست؟ قرينه دوم: إبن أبي الحديد در شرح نهج البلاغه نقل ميكند: ابن عباس ميگويد: من در اوائل خلافت عمر بن خطاب با او قدم ميزدم. او به من گفت: آيا فهميدي وقتي پيامبر (صلى الله عليه و سلم) گفت قلم و كاغذي بياوريد تا چيزي براي شما بنويسم تا گمراه نشويد، چه ميخواست بنويسد؟ و لقد أراد في مرضه أن يصرح بإسمه، فمنعت من ذلك. ميخواست نام علي را در وصيتنامه بنويسد و من مانع شدم. شرح نهج البلاغه لإبن أبي الحديد، ج12، ص21 قرينه سوم: پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: خلفائي إثنا عشر در غير از شيعه، اين 12 نفر، در هيچ يك از مذاهب اسلامي مصداق ندارد. وقتي پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) اين حديث را گفت، مردم شروع كردند به سر و صدا كردن، مانند همان سر و صدايي كه در حديث ثقلين در روزهاي آخر عمر پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) ايجاد كردند به طوري كه صداي پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به گوش مردم نرسد. راوي ميگويد: من از افرادي كه نزديكتر از من به پيامبر (صلى الله عليه و سلم) بودم، سوال كردم كه حضرت چه فرمود؟ گفت: فرمود: كلهم من قريش صحيح البخاري، ج8، ص127 ـ صحيح مسلم، ج6، ص3 در بعضي از روايات آمده است: كلهم من بني هاشم قرينه چهارم: اگر بنا بود پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) بگويد نماز بخوانيد، زكات بدهيد، روزه بگيريد، حج برويد، اينها را كه قبلا گفته بود. آقايان اهل سنت هم ميگويند بعد از نزول آيه اكمال، شريعت تمام شد و بعد از آن، آيهاي درباره شريعت نيامده است. خب! بر فرض درباره حضرت علي (عليه السلام) نيامده است. شما بگوييد كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) چه ميخواست بنويسد تا لن تضلوا بعدي باشد؟ احكام؟ تاريخ؟ غير از مسئله ولايت و رهبري و امامت، چه بود؟ بعضي ميگويند: ميخواست وصيت كند كه ابوبکر بعد از من، خليفه من است. اين از حرفهاي خندهدار است. اگر بنا بود ابوبکر را بنويسد، كسي در آن جلسه نميگفت: إن الرجل ليهجر يا قد غلبه الوجع و به جاي يك قلم و كاغذ، 10 قلم و كاغذ ميآوردند. روشن و مشخص است كه قضيه چيست؟ اگر ميخواست ابوبکر را بنويسد، يك چيزي درست ميكردند. هر چه درباره حضرت علي (عليه السلام) است، اهل سنت هم درباره آن چيزي را درست كردهاند. پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: أنا مدينة العلم و علي بابها. من شهر علم هستم و علي در آن. تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج5، ص110 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج18، ص77 اهل سنت درست كردهاند: ... ابوبکر أساسها و عمر حيطانها و عثمان سقفها. ... ابوبکر اساس آن و عمر ديوار آن و عثمان سقف آن. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج9، ص20 ـ لسان الميزان لإبن حجر، ج1، ص423 پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: الحسن و الحسين سيدا شباب أهل الجنة. حسن و حسين، سرور جوانان بهشتي هستند. مسند احمد بن حنبل، ج3، ص3 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص167 ـ سنن ابن ماجة، ج1، ص44 ـ سنن الترمذي، ج5، ص321 اهل سنت هم درست كردهاند: ابوبکر و عمر سيدا كهول أهل الجنة. ابوبکر و عمر سرور پيران بهشتي هستند. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص80 ـ سنن ابن ماجة، ج1، ص36 ـ سنن الترمذي، ج5، ص272 در بهشت، پير وجود ندارد. اگر قرار بر اين باشد كه هر كسي با وضع دنيايياش به بهشت بيايد، ديگر بهشت نميتوان به آنجا گفت. در روايات شيعه و سني آمده است: كساني كه ميميرند، جوان يا پير، با هر مرض و نقصي كه دارند، به صورت جوان وارد بهشت ميشوند. اينكه ابوبکر و عمر، سرور پيران بهشتي هستند، با روايات سازگاري نميسازد. برخي شعري را ميگويند كه در قافيهاش ميمانند. قرينههايي را آورديم كه مراد از آن جمله، امير المومنين (عليه السلام) بود. ميگويند نه، پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) ميخواست ابوبکر را خليفه خود كند: و يأبى الله و المؤمنون إلا أبا بكر. صحيح مسلم، ج7، ص110 ـ المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص477 خيلي دردآور است! ميگويند كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) گفته است: همه ميدانند كه خليفه بعد از من، ابوبکر است. اگر اينچنين چيزي بود، چرا در سقيفه جمع شدند و داد و بيداد و كتككاري كردند؟ اگر پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) اين جمله را گفته بود، ميتوانست بهترين دليلي باشد كه در سقيفه كاربرد دارد و اينهمه از اطراف مدينه، چماق به دستها را به مدينه نياورند و با زور از مردم بيعت بگيرند و خليفه دوم گفت: ... إلا أن رأيت أسلم، فأيقنت بالنصر. وقتي چماق به دستهاي قبيله أسلم آمدند، يقين پيدا كردم كه پيروزي از آن ماست تاريخ الطبري، ج2، ص459 اگر پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) اينچنين گفته بود، اينهمه سر و صدا نميخواست! اينكه درب خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را آتش بزنند و امير المومنين (عليه السلام) را كشان كشان به مسجد ببرند، نميخواست! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||