* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 30 مهر 1385 | تعداد بازديد: 2108 | |
پاسخ به سؤالات | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پاسخ به شبهات شبکه سلام : 30 / 07 / 1385 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * سؤالات بينندگان سوال: چرا شما عايشه را أم المؤمنين ميناميد؟ جواب: قرآن کريم صراحت دارد: النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ سوره أحزاب/آيه6 همسران پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، مادران مؤمنين هستند و بعد از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، هرگونه ازدواج با آنها حرام بود و محرم همه مؤمنين بودند. انکار أم المؤمنين بودن زنان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در حقيقت، نوعي انکار قرآن است. من 2 نکته را عرض ميکنم: نکته اول: در قضيه جنگ جمل، وقتي عايشه از شتر افتاد و برادرش آمد و پارچهاي روي ايشان کشيد، عمار جلو آمد و گفت: کيف رأيت ضرب بنيک اليوم يا أمه؟ مادر! امروز ضرب شست بچههايت را چطور ديدي؟ يعني نوعي تعريض بود که تو به جنگ با حضرت علي (عليه السلام) و ياران حضرت علي (عليه السلام) آمده بودي و ياران حضرت علي (عليه السلام)، ضرب شستي به تو نشان دادند. قالت: من أنت؟ قال: أنا ابنك البار عمار، قالت: لست لك بأم. عايشه گفت: تو کيستي؟ عمار گفت: من، فرزند تو، عمار هستم. عايشه گفت: من مادر تو نيستم. مسند احمد، ج6، ص205 - البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص272 ـ تاريخ الطبري، ج3، ص538 ـ الطبقات الکبري لإبن سعد، ج3، ص253 ـ مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج4، ص353 - الكامل في التاريخ لإبن الأثير، ج3، صحابه 254 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج56، ص384 ـ تهذيب الکمال للمزي، ج22، ص185 اگر بنا باشد که عايشه بگويد من مادر عمار نيستم و پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم فرمود: عمار مع الحق و الحق مع عمار. الطبقات الكبرى لإبن سعد، ج3، ص262 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج43، ص476 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص539 و اگر ايشان بخواهد بر خلاف آيه قرآن، چيزي را بگويد، بحث ديگري است. نکته دوم: ولي آنچه که مهم است و عزيزان بايد دقت کنند، اين است که ما به عايشه ـ نستجير بالله ـ نسبت خلاف اخلاق نميدهيم و هر کس هم به او نسبت منافي عفت بدهد، از او بيزاري ميجوييم. اينها زنان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند. ولي اين را هم ميگوييم که در قرآن آمده است: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَ امْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ سوره تحريم/آيه10 تمام آقايان اهل سنت آوردهاند که مراد از اين آيه، عايشه و حفصه بوده است. زاد المسير لإبن الجوزي، ج8، ص56 - تفسير القرطبي، ج18، ص202 عايشه هم بر خلاف دستور خداوند که فرموده بود در منزل بنشيند: وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ و َلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ سوره أحزاب/آيه33 به مکه آمده و عدهاي را بسيج کرد و جنگ جمل را به راه انداخت که نزديک به 30 هزار نفر از مسلمانان از طرفين کشته شدند. عايشه همواره گريه ميکرد و ناراحت بود و حتي در کتابهاي علماي اهل سنت آمده است که در هنگام مرگش به او گفتند: ندفنك مع النبي صلى الله عليه و آله؟ فقالت: إني قد أحدثت أحداثا بعده، فادفنوني مع أخواتي. فدفنت بالبقيع. تو را در کنار پيامبر (صلي الله عليه و سلم) دفن کنيم؟ گفت: نه، من کارهاي خلافي را انجام دادهام و خجالت ميکشم در کنار پيامبر (صلي الله عليه و سلم) دفن شوم. مرا در قبرستان بقيع در کنار خواهرانم دفن کنيد. مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج4، ص6 ـ سير اعلام النبلاء للذهبي، ج2، ص193 - المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج3، ص230 زنان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از حيث اينکه زن پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند، براي ما محترم هستند. ولي از حيث اينکه خلاف قرآن و دستور پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) عمل کردند و در برابر امام به حق، قيام کردند، کارشان مورد تقبيح است و من گمان نميکنم کسي در اين زمينه شبههاي داشته باشد. * * * * * * * سوال: چرا اسامي ائمه (عليهم السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) در قرآن نيامده است؟ جواب: براي وارد شدن در اين موضوع، وقت کم است. ولي اگر ما بخواهيم مختصري توضيح بدهيم، اين است که بنا نيست که خداوند همه مسائل را به تصريح در قرآن مطرح کند. مثلا درباره نماز، فقط کليات نماز در قرآن آمده است و اينکه نماز صبح و ظهر چند رکعت است، نيامده است. قرآن در کنار اين آيات، آيهاي آورده که ميفرمايد: وَ مَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا سوره حشر/آيه7 و سنت و گفتار پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را براي ما حجت کرده است و فرموده است: وَ مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى سوره نجم/آيات3-4 خيلي از کليات در قرآن آمده است، مانند کليات امامت که قرآن ميفرمايد: إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا سوره بقره/آيه124 وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا سوره أنبياء/آيه73 إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ سوره مائده/آيه55 اگر نام حضرت علي (عليه السلام) در قرآن ميآمد، شايد ميگفتند که مراد از علي، فرزند فلان شخص است نه علي بن أبي طالب (عليه السلام). ولي خداوند ولايت کسي را که در حال رکوع، انگشتر به سائل داده را در رديف ولايت خويش و ولايت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قرار داده است و تمام بزرگان اهل سنت که حتي برخي ادعاي اجماع کردهاند که جز حضرت علي (عليه السلام)، کسي در رکوع انگشتر را به سائل نداد و اين آيه، ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) را مطرح کرده است. بعضي از بزرگان هم آوردهاند که چه بسا اگر نام اميرالمؤمنين (عليه السلام) در قرآن به صراحت ميآمد، بعضيها که اين نسبت را به پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) دادند و گفتند: إن الرجل ليهجر و مانع کتابت او شدند، شايد بعيد نبود که در اينجا هم ـ نستجير بالله ـ خود قرآن را زير سوال ببرند. * * * * * * * سوال: در روز غدير خم، دو گروه از حجاج حضور داشتند: گروهي از مدينه منوره و گروهي از يمن. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در مورد خلافت اميرالمؤمنين (عليه السلام)، از چه کساني ميترسيد که اين موضوع را در آن جمع بيان کند؟ از کفار يا از صحابه؟ جواب: شما مقداري مسئله را به هم ريختيد و آنها از يمن نبودند. چون راه يمنيها از مکه جدا ميشود و به طرف جنوب عربستان سعودي ميرود و مردم مدينه و شام هم به طرف غرب حرکت کردند. علت اينکه پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) منطقه غدير خم را براي اينکار انتخاب کردند، دليل واضح و روشني دارد. همچنين موقعيت و مکاني که تمام مردم ـ بيش از يکصد هزار نفر ـ جمع شوند، نه در مکه امکانپذير بود و نه در عرفات و منا. چون مردم مشغول دعا و راز و نياز بودند و منطقه غدير خم، بهترين منطقه بود. نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در گرمترين وقت روز، دستور داد که مردم رحل اقامت کنند و کساني که جلو رفته بودند، برگردند و کساني که عقب مانده بودند، برسند و اين مسائل در 3 شبانه روز در آنجا انجام شد و مردم بيعت کردند و در پيشاپيش بيعتکنندگان، خليفه اول و خليفه دوم بودند که گفتند: بخ بخ لک - هنيئا لک - يابن أبي طالب، أصبحت مولاي و مولي کل مؤمن و مؤمنة. شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص203 - تفسير الرازي، ج12، ص49 - تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج8، ص284 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص221 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص386 گرچه ما بر اين عقيده هستيم که حديث غدير - را که بيش از 120 نفر از صحابه نقل کردهاند - از مظلومترين احاديث است. يعني از 124 هزار نفر ـ بنا بر نقل ابن حجر هيثمي - ، فقط 120 نفر نقل کردهاند. نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين قضايا را پيشبيني ميکرد و مسائل کاملا روشن بود. آقايان اهل سنت در روايات متعدد آوردهاند: إن تؤمروا عليا و لا أراکم فاعلين تجدوه هاديا مهديا يأخذ بکم الطريق المستقيم. من به شما ميگويم که علي را امام و امير خود قرار دهيد و ميدانم که اين کار را نميکنيد. اگر علي را امام و امير خود کنيد، او شما را هدايت ميکند و بر راه مستقيم رهنمون ميکند. مسند احمد، ج1، ص109 ـ مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص70 - مجمع الزوائد للهيثمي، ج5، ص176 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج5، ص799 - شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج1، ص82 - تفسير الآلوسي، ج6، ص170 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص420 - أسد الغابة لإبن الأثير، ج4، ص31 - الإصابة لإبن حجر، ج4، ص468 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص397 همچنين: ضغائن في صدور أقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي. کينههايي در دل اقوامي ميبينيم که اين کينهها را بعد از من بروز ميکنند. مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ مستدرک الصحيحين للحاکم النيشابوري، ج3، ص140- مسند أبي يعلى، ج1، ص427 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ تهذيب الکمال للمزي، ج23، ص240 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص355 - المناقب للخوارزمي، ص65 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص176 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص61 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد، ج4، ص107 - الكامل لعبد الله بن عدي، ج7، ص173 ـ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج12، ص394 خود نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم پيشبيني ميکردند و حقائق را ميديدند؛ ولي با تمام اين قضايا، نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اتمام حجت فرمودند. حتي بعد از غدير خم، احساس کرد که توطئههايي در کار است و دستور نوشتن داد و ممانعت کردند از نوشتن پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و دوباره پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده به مسجد و آخرين خطبهاي که قبل از رحلتش در مسجد خواند، اين بود: إني تارک فيک الثقلين کتاب الله و عترتي بعد به منزل خودش ميآيد و مردم هم به عيادت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمدند و حجره پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مملو بود از مردم و در آنجا هم فرمود: قد ترکت فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي، إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي يعني آخرين سخنان نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اتمام حجت براي همه بود تا راه گريز و فراري براي کسي نباشد. آيه اکمال دين هم در غدير خم نازل شده است و بيش از 50 مصدر از مصادر اهل سنت در اين مورد، روايت نقل کردهاند. البته يک حديث از خليفه دوم آمده که اين آيه در عرفه نازل شده است و خود اين روايت متعارض است و گاهي ميگويد روز جمعه و گاهي ميگويد روز پنجشنبه و مضافا که اين آقايان ميگويند بعد از نزول اين آيه، هيچ آيهاي براي احکام نيامد، با اينکه احکام ارث و غيره، به نقل از خود خليفه دوم بعد از اين آمده است. اينکه آقايان ميگويد بعد از نزول اين آيه، نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) 83 روز زنده ماند، خودشان ميگويند که رحلت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در 12 ربيع الأول بوده و آيا روز عرفه تا 12 ربيع الأول، 83 روز بوده است؟ و دهها اشکال ديگر. حتي خود بزرگان اهل سنت در اينکه اين آيه در روز عرفه نازل شده است، شبهه دارند. در خود صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده از سفيان ثوري نقل ميکنند: من خودم شک دارم اين روايتي که عمر ميگويد اين آيه در روز عرفه نازل شده است، درست است يا نه؟ چون با واقعيت تاريخي نميسازد. چون پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در روز جمعه در عرفه نبود؛ وگرنه در آن روز، نماز جمعه و خطبه نماز جمعه نقل ميشد و حال آنکه هيچ اثري از آن نيست. * * * * * * * سوال: نظر شما در مورد کتاب ثم اهتديت، نوشته دکتر تيجاني چيست؟ آيا آن را قبول داريد؟ توضيح دهيد. جواب: ايشان، مدتي مالکي مذهب بودند و تحقيقات گستردهاي کردند و حتي در نجف اشرف با مراجع عظام تقليد ديدار داشتند و پس از ديدار و توضيحاتي که حضرت آيت الله العظمي خوئي (ره) و شهيد صدر (ره) به ايشان دادند، ايشان شيعه شدند و اين کتاب را نوشتند. اين کتاب به زبان فارسي هم ترجمه شده است: آنگاه که هدايت شدم و کتاب خوبي است؛ گرچه ما به بعضي از فرازهايش اشکال داريم. البته اين اشکالات در يکي از مراکز تحقيقاتي زير نظر يکي از أعاظم، اصلاح شده است. ايشان يک عمر، مالکي مذهب بودند و کسي که يک عمر در يک فرهنگي زندگي کرده، اگر بخواهد درباره شيعه بنويسد، قطعا نميتواند غير متأثر از آن فرهنگ ـ مالکي ـ چيزي بنويسد. حتي در جلسهاي که ايشان - در حدود 2 سال قبل به ايران آمدند - با بعضي از بزرگان و علماء داشتند، اشکالات کتابهاي ايشان تذکر داده شد و ايشان ملتزم شدند که هر کتابي را که ميخواهند بنويسند، ابتداء به تعدادي از بزرگان و علماي طراز اول نشان بدهند و بعد اقدام به چاپ کنند. خدمت بينندگان عزيز عرض کنم که اکثر وهابيون ميگفتند که تيجاني، واقعيت تاريخي ندارد و ساخته و پرداخته شيعيان است و يک اسم موهوم و خيالي است. حتي يک کتابي نوشتند به نام ثم ضللت که روي اينترنت هم هست و بعد از اينکه ايشان در شبکه المستقله ـ که براي وهابيت است ـ آمد و جانانه از فرهنگ شيعه دفاع کرد، وهابيهايي که ميپنداشتند وجود ايشان خيالي و افسانه است، برايشان ثابت شد که ايشان واقعيت خارجي دارد و نويسنده اين کتابها هم ايشان هستند. * * * * * * * سوال: شما گفتيد که اهل سنت، چند سالي است که مراجع عظام تقليد را اعزام ميکنند به استانهاي ديگر. من 30 سال دارم و اهل سنت هميشه خودشان عالم داشتند. اين اهانت است به اهل سنت. شما اگر راست ميگوييد بيائيد سيستان و بلوچستان و اين حرفها را بزنيد. جواب: ما نه از مرگ و نه از شهادت ميترسيم. شيعه از روز اول، آغاز زندگياش با شهادت شروع شده است. بنده در شهرهاي مختلف سيستان و بلوچستان بودم و اين عزيزمان اگر صدا و سيماي سيستان و بلوچستان را ميديد، من در سال گذشته در شب عيد غدير، تنها سخنران زابل بودم و در روز عيد غدير در ميدان امام علي (عليه السلام)، تنها سخنران خود زاهدان بودم و صداي من هم از صدا و سيماي سيستان و بلوچستان پخش شد و در همايش مذاهب هم با علماي تقريبا خوب و عادل استان سيستان و بلوچستان بحثهاي متعدد و مناظراتي داشتيم.اين عزيزمان و همفکران ايشان ميتوانند CD هاي اين برنامه را از صدا و سيماي سيستان و بلوچستان بگيرند. ما هيچ إبائي نداريم و رسما اعلام ميکنيم هر کدام از عزيزان که آماده بحث و گفتگو در يک محفل دوستانه و با صفا و صميمت و بحث علمي باشند، ما آماده هستيم. هدف ما اين نيست که سني را شيعه کنيم يا شيعهٔ سني شده را برگردانيم. هدف ما يارگيري نيست. هدف ما تبيين حقائق و آنچه که در تاريخ اتفاق افتاده و راه نشان دادن است تا براي شيعه و سني، مطالب روشن شود. وقتي اين مسير را انتخاب کردند، به عهده خودشان است. من در غالب مناظراتم گفتهام که شما هم بيائيد حرفتان را بزنيد و ما هم بيائيم حرفمان را بزنيم. اگر يک جوان شيعه تشخيص داد حرف شما درست است و راه شما را انتخاب کرد، ما گلايهاي نداريم و اگر يک جوان سني هم تشخيص داد که راه حضرت علي (عليه السلام) و شيعه درست است و شيعه را انتخاب کرد، شما گلايهاي نکنيد. اين منطق قرآن است که ميفرمايد: فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ سوره زمر/آيه18 * * * * * * * سوال: بعضي از آقايان ميگويند که قيام امام حسين (عليه السلام) خدايي بوده و بعضي ميگويند که حماسي بوده است. ميخواستم بدانم که کداميک بوده است؟ جواب: قيام امام حسين (عليه السلام) هم خدايي بود و هم حماسي. حماسي بودن منافاتي با خدايي بودن ندارد و خدايي بودن هم منافاتي با حماسي بودن ندارد. إن شاء الله اگر فرصت شد، در رابطه با قيام امام حسين (عليه السلام) و تبعات و نتايج آن، مفصل توضيح خواهيم داد. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||