* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 01 آذر 1385 | تعداد بازديد: 2449 | |
پاسخ به سوالات پيرامون حضرت خديجه (سلام الله عليها) | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: پاسخ به سوالات پيرامون حضرت خديجه (سلام الله عليها) * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي در مورد سال ولادت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و اينكه آيا ايشان قبل از ازدواج با پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، ازدواجهاي ديگري هم داشته است يا خير، توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني ميدانيم كه غالبا رحلت يا ولادت بزرگان، مقداري در هالهاي از ابهام قرار گرفته يا دقيق ثبت نشده يا هنگام ولات، شخصيت جهاني نبودند و پس از پيمودن بخشي از زندگي، به شخصيت جهاني مبدّل شدند. چه بسا حتي پدر و مادرشان هم سال ولادت آنها را ثبت نكرده باشند. ولي در رابطه با حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، از آنجايي كه خانواده شريف و بزرگي داشت، در بعضي از تواريخ آمده است كه ولادت ايشان، 68 سال قبل از هجرت نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) ثبت شده است. گرچه بعضي از آقايان به همين هم اشكال ميكنند و به نقل إبن عباس، اگر ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در 30 سالگي باشد، ولادت ايشان به 58 سال قبل از هجرت برميگردد. اما در رابطه با ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) قبل از نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) باز هم مورد اختلاف است. بعضي از مورّخان بر اين باورند كه رسول اکرم (صلى الله عليه و آله)، شوهر سوم حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) بود و قبلا شوهري به نام أبو هالة إبن منذر أسدي و قبل از او عتيق بن عائذ مخزومى داشت. آقاي بلاذري ـ از شخصيتهاي بزرگ اهل سنت ـ و أبو القاسم كوفي (ره) و مرحوم سيد مرتضي (ره) و شيخ مفيد (ره) ـ از شخصيتهاي بزرگ شيعه ـ بر اين باورند كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هنگام ازدواج با نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) دختر بود و با توجه به آن موقعيت ممتازي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت، كسي را زيبنده و شايسته براي همسري خود نيافت. علامه مجلسي (ره) صراحت دارد كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) دختر بود. از شخصيتهاي معاصر هم علامه سيد جعفر مرتضي (ره) در كتاب بنات النبي أم ربائبه با أدله متعدد ثابت ميكند كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) دختر بود و زينب و رقيه، دختران هاله و خواهرزاده حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) بودند. يعني زنان عثمان، دختر خوانده پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) بودند، نه دختر واقعي پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله). ولي در زبانها افتاد كه اينها دختران پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) هستند. اينكه كداميك از اينها صحيح است، احتياج به تحقيق بيش از اينها دارد. * * * * * * * آقاي هدايتي نقل مشهور براي سن ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) 40 سال است. ولي شما به نقل از إبن عباس، 30 سال گفتيد. با توجه به اسناد تاريخي، سن واقعي ايشان چقدر بود؟ همچنين در رابطه با انگيزه ازدواج پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) با حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) صحبت كنيد. شبهه كردهاند كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به خاطر مال و ثروت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با او ازدواج كرده است. استاد حسيني قزويني در رابطه با سن حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، آنچه كه براي بنده به عنوان پژوهشگر ثابت است، همان 40 سال صحيح است. إبن عباس 30 سال آورده است، ولي سنداً مخدوش است. اولاً: اما در رابطه با انگيزه ازدواج پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) با حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) كه گفتيد شبهه كردهاند به خاطر پول و ثروت بود، به نظر من بايد قضيه را بر عكس كنيم و بگوييم ازدواج حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به چه انگيزهاي بود؟ چون آنچه كه شيعه و سني در تاريخ ثبت كردهاند اين است كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) براي خواستگاري پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) افرادي را فرستادند. در تاريخ ثبت است كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در مسافرتهاي تجاري خود، نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) را امين خود قرار داده بود تا تجارت كند و در كنار او، بعضي از غلامانش را گمارده بود و وقتي آمدند نزد حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، اخلاق و رفتار پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را، حتي گفتار آن راهب مسيحي كه كرامات پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را گفت، بيان كردند و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هم به پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) اظهار تمايل كرد. خود حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هم از کتابهاي گذشتگان يا از ورقة بن نوفل شنيده بود كه فردي به نام محمد در اين دوران به عنوان خاتم پيامبران خواهد آمد و چشم انتظار آن بود. پس آنچه كه در تاريخ محرز است، حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) به سراغ نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) رفت. با اينكه شخصيتهاي بزرگ و ثروتمندان به خواستگاري او آمده بودند. اين شعر را هم علامه مجلسي (ره) در بحار الأنوار به نقل از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) نقل ميكند: فلو أنني أمسيت في كل نعمة و دامت لي الدنيا و ملك الأكاسرة فما سويت عندي جناح بعوضة إذا لم يكن عيني لعينك اگر تمام نعمتهاي دنيا براي من باشد و تملك تمام كسريها را داشته باشم، در نظرم ارزشي ندارد به اندازهاي كه چشمم به چشم رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) بيفتد. بحار الأنوار للعلامة المجلسي، ج16، ص52 پس اين شبهه كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به خاطر مال و ثروت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با او ازدواج كرده باشد، منتفي است. ثانياً: مضافا اينكه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) از تمام امكاناتي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت، براي پيشرفت اسلام استفاده كرد و خودش هم در نهايت فقر و تهيدستي زندگي كرد. حتي در تاريخ ثبت نشده است و مستشرقين مغرضي كه تمام زندگي نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) را با مداقّههاي علمي و بدبيني مورد مطالعه قرار دادهاند، ثبت نكردهاند كه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) از ثروت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) كوچكترين استفاده شخصي كرده باشد. حتي در تاريخ ثبت است و از ضروريات تاريخ است كه براي كفن حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، چيزي از اموال شخصي نمانده بود تا بخرند. * * * * * * * آقاي هدايتي درباره فرزندان حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، اقوال متعددي نقل شده است. در اين مورد توضيح بدهيد. استاد حسيني قزويني اشاره كردم كه آقاي أبو القاسم كوفي گفته است اين دختران، دختر خوانده پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) بودند. بعضي از مورخين هم مانند سيد جعفر مرتضي (ره) ادلهاي آوردهاند كه دختران خود حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) بودند. ولي بنده، ادله ايشان را كافي نميدانم. شيخ مفيد (ره) هم تصريح دارد كه آنها دختران حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) بودند. براي اثبات اين أمر، ادله محكمهپسند ميخواهد. ما اين را فقط به عنوان نظريه قبول ميكنيم. فرزنداني كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) دارد و در تاريخ ثبت است، قاسم و ابراهيم ـ كه به طيب و طاهر هم معروف بودند ـ و رقيه و زينب و أم كلثوم و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) هستند. اينها فرزنداني هستند كه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت. از ساير همسرانش هم فرزندي نداشت. قبر طيب و طاهر هم در مكه، در كنار قبر حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و أبو طالب (عليه السلام) و عبد المطلب مشخص است. * * * * * * * آقاي هدايتي وفات حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در چه سالي بود؟ در مورد وصيتهاي حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در هنگام وفات هم توضيح بفرماييد. استاد حسيني قزويني وفات ايشان در ماه رمضان سال دهم بعثت بود. آقاي ذهبي ـ از استوانههاي علمي اهل سنت ـ در سير أعلام النبلاء، جلد 2، صفحه 112 آورده است. نقلهاي ديگري هم هست، ولي محكمترين سند، سال دهم بعثت است. گفته شده است كه در سن 65 سالگي وفات يافت و 25 سال در كنار نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) و غمخوار ايشان بود. روزهايي كه نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) از ترس ضربات احتمالي از ناحيه قريش، به كوه ميرفتند و روزها مشغول عبادت بودند، حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) غذايي با خودش برميداشت و به كوه ميرفت و پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را صدا ميزد: حبيبي، محمد! حبيبي، محمد! تا اينكه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) صداي او را ميشنيد و غذا را ميگرفت. اگر پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) غمگين و ناراحت بود يا صورتش آلوده به خاك بود، او را نوازش ميداد. پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) وقتي حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) را ميديد، تمام غصههايش را فراموش ميكرد. اما در رابطه با وصيت، مطالب زيادي گفته شده است. آنچه كه در بعضي از مصادر شيعه آمده است، نكاتي آمده كه بيان ميكنم: آوردهاند كه در هنگام رحلت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) بر بالاي سر ايشان آمد و اولين جملهاي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) به نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) عرضه داشت، اين بود: اگر من در حق تو كوتاهي كردهام، از تو ميخواهم كه مرا مورد عفو و بخشش قرار بدهي. نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) هم فرمودند: من از تو كوچكترين كوتاهي نديدهام و نهايت تلاش خود را به كار بردهاي و در خانه من خسته شدهاي و زحمات زيادي كشيدهاي و شماتتهاي زيادي از دشمنان شنيدهاي و اموال خود را در راه خدا مصرف كردي. وصيت دوم حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) به نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) اين بود: من از دنيا ميروم، ولي اين دخترم فاطمه، كودك است و كسي را ندارد كه غمخوار او باشد. مبادا از زنان قريش، كسي به او آزار برساند. مبادا كسي بر سر او فرياد بزند يا برخورد تندي با او داشته باشد. وقتي وصيت سوم را خواست بگويد، زبانش بند آمد و عرض كرد وصيت سوم را خجالت ميكشم به شما بگويم. به دخترم فاطمه ميگويم و او به شما ميگويد. رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) فاصله گرفت و بعد از لحظاتي، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آمد نزد پدر و عرضه داشت: مادرم ميگويد: من از قبر در هراسم. از تو ميخواهم آن لباسي را كه در هنگام نزول وحي به تن داشتي، براي من كفن قرار بدهي. در منابع شيعه آمده است كه اضافه بر همان لباسي كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) از پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) درخواست كرد، حضرت جبرئيل هم از بهشت، كفني آورد و حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) با آن كفن بهشتي پيچيده شد و در قبر قرار گرفت. * * * * * * * آقاي هدايتي بخش دوم صحبتهاي ما در مورد معاوية بن أبو سفيان است. آيا در بين هزاران هزار رواياتي كه در كتب مورخان و محدثان و راويان اسلامي وجود دارد، يك روايت با سند قطعي در فضيلت معاويه وجود دارد؟ استاد حسيني قزويني قبل از شروع بحث، بايد بگويم كه بحثهاي ما، فقط علمي و به دور از تعصبات مذهبي است. بناي ما، تبيين حقايق و واقعيت است و قصد اهانت و جسارت به افراد مورد احترام برادران أهل سنت نداريم. ولي آنچه كه در تاريخ با سندهاي قوي و محكم از شخصيتهاي طراز اول علمي أهل سنت است، بيان ميكنيم. يكي از بحثهايي كه در تاريخ مطرح بود، اين است كه در ميان هزاران روايتي كه در كتب، درباره فضيلت معاويه ثبت شده، آيا واقعا اين روايات از زبان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) صادر شده است؟ يا ساخته و پرداخته دودمان بني أميه براي ترفيع مقام امامشان بود؟ در رابطه با معاويه، آقاي إبن حجر عسقلاني ـ از شخصيتهاي علمي أهل سنت و متوفاي 852 هجري ـ در كتاب فتح الباري شرح صحيح البخاري روايات متعددي را نقل ميكند و بعد از اسحاق بن راهويه نقل ميكند: لم يصح في فضائل معاوية شئ. هر فضيلتي كه درباره معاويه آمده، صحيح نيست. فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81 روايات متعددي هم ميآورد، مانند نوشتن آية الكرسي با قلم نوري كه جبرئيل براي معاويه آورد، معاويه لياقت پيامبري داشت، كاتب وحي بود، و ... و در آخر هم ميگويد كه اين روايات، بوي جعلي و ساختگي بودن ميدهد. آقاي إبن جوزي هم در كتاب الموضوعات ميگويد: لا يصح عن النبي صلى الله عليه و سلم في فضل معاوية بن أبي سفيان شئ. هيچكدام از رواياتي كه در فضيلت معاويه از رسول الله (صلي الله عليه و سلم) رسيده، صحيح نيست. الموضوعات لإبن الجوزي، ج2، ص24 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص132 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج59، ص106 آقاي سيوطي ـ از ديگر استوانههاي علمي أهل سنت و متوفاي 911 هجري ـ ميگويد: الأحاديث في فضل معاويه كلها موضوعة، لا أصل لها. اللآلئ المصنوعة في الأحاديث الموضوعة، ج1، ص420 آقاي إبن حجر عسقلاني بعد از نقل اين قضايا ميگويد: و قصة النسائي في ذلك مشهوره. داستان نسائي در اين رابطه، مشهور است. فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81 البته ايشان اين تعبير را سربسته ميگويد و ردّ ميشود. آنچه كه آقاي إبن حجر نقل ميكند، دانشمندان أهل سنت آوردهاند كه آقاي نسائي ـ صاحب سنن ـ ميشنود كه در شامات، نسبت به آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) جسارت و اهانت ميشود و ايشان را مورد لعن قرار ميدهند. حتي آقاي زمخشري ميگويد: كان في أيام بني أميه أكثر من سبيعن ألف منبر يلعن عليها علي بن أبي طالب بما سنه لهم معاويه من ذلك. در ايام معاويه، بر بالاي بيش از 70 هزار منبر، علي بن أبي طالب را لعن ميكردند به خاطر سنتي كه معاويه گذاشته بود. ربيع الأبرار للزمخشري، ج2، ص186، چاپ بيروت ـ النصائح الكافية لمحمد بن عقيل، ص104 آقاي نسائي اين موضوع را شنيد، تصميم گرفت به منطقه شامات بيايد و فضائل أمير المؤمنين (عليه السلام) را مطرح كند. در بالاي منبر، فضيلت أمير المؤمنين (عليه السلام) را مطرح ميكرد. مردم هم گفتند: مقداري هم از فضيلت معاويه براي ما بگو. نسائي گفت: ألا يرضي رأسا برأس حتي يفضّل؟ آيا راضي نيستيد كه حتي معاويه را همطراز علي قرار بدهيم و از او برتر قرار ندهيم؟ در وفيات الأعيان إبن خلّكان تعبير ديگري آمده است كه نسائي ميگويد: مگر معاويه هم فضيلتي داشته است تا من بگويم؟! من بالاترين فضيلت معاويه را همان نفرين رسول الله (صلي الله عليه و سلم) ميدانم كه فرمود: لا أشبع الله بطنك. خداوند شكم تو را سير نكند. وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلكان، ج1، ص77 مردم شام هم بر سر نسائي ريختند و از بالاي منبر پايين كشيدند و مورد ضرب و شتم قرار دادند و آوردهاند كه: فما زالوا يدفعون في خصيتيه حتى أخرج من المسجد. تذكرة الحفاظ للذهبي، ج2، ص700 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج14، ص132 ـ معجم البلدان للحموي، ج5، ص282 ـ تاريخ الإسلام للذهبي، ج23، ص109 ـ المنتظم لإبن الجوزي، ج6، ص132 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج1، ص339 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج11، ص124 ـ الوافي بالوفيات للصفدي، ج6، ص257 ـ المناقب للموفق الخوارزمي، ص11 ـ خصائص أمير المؤمنين للنسائي، ص23 آقاي سيوطي تلاش ميكند در اين قضيه از آقاي معاويه دفاع كند و ميگويد: و قد وردت في فضل معاويه أحاديث قلّما تثبت. تاريخ الخلفاء، ص32 نكته جالب و مهمي كه به نظر من بايد بينندگان عزيز دقت بكنند، اين است كه آقاي بخاري با اينكه در كتاب تاريخ الكبير، جلد 1، صفحه 57 و 118 خلفاء پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) را نام ميبرد و ميگويد: خليفه اول، أبوبكر است و خليفه دوم، عمر است و خليفه سوم، عثمان است و خليفه چهارم، معاويه است و خليفه پنجم، يزيد بن معاويه است. يعني نام أمير المؤمنين (عليه السلام) را از ليست خلفاء حذف ميكند. ولي وقتي در كتاب صحيح بخاري فضائل مهاجرين و انصار را نقل ميكند، ميگويد: مناقب خالد بن وليد، مناقب عبد الله بن مسعود، مناقب بلال بن رباح و ... اما وقتي به معاويه ميرسد، ميگويد: ذكر معاوية بن أبو سفيان. صحيح البخاري، ج4، ص219 وقتي إبن حجر عسقلاني به شرح اين باب ميرسد، ميگويد: فأشار بهذا إلى ما إختلقوه لمعاوية من الفضائل مما لا أصل له و قد ورد في فضائل معاوية أحاديث كثيرة، لكن ليس فيها ما يصح من طريق الإسناد و بذلك جزم إسحاق بن راهويه و النسائي و غيرهما. بخاري با اشاره به ذكر معاويه، ميخواهد بگويد فضائلي كه براي معاويه ذكر شده، هيچ ريشهاي ندارد. فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص81 * * * * * * * آقاي هدايتي در كتب أهل سنت آمده است كه معاويه، كاتب وحي بود. آيا اين صحت دارد؟ استاد حسيني قزويني در جلسه گذشته گفتيم كه معاويه بن أبي سفيان، 5 ماه قبل از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مسلمان شد. حتي در سال فتح مكه هم مسلمان نشد. إن شاء الله بعداً در اين رابطه صبحت خواهيم كرد. اولا: اما اينكه معاويه كاتب وحي بود، در بعضي از مصادر آمده است كه أبو سفيان گفت: يا رسول الله! من به خاطر اينكه در گذشته نسبت به شما بدي كردم و با شما جنگ جنگيدم، تقاضا دارم چند خواهش مرا بپذيري: 1. دخترم أم حبيب را به عقد خود دربياوري. 2. فرزندم معاويه را كاتب وحي قرار دهي. ... اين مطلب در بعضي از كتب أهل سنت آمده و متأسفانه در صحيح مسلم هم به آن اشاره شده است. هر آدم عاقلي كه كوچكترين اطلاعي از تاريخ داشته باشد، ميداند كه اين روايت دروغ و جعلي است. چون ازدواج پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) با أم حبيبه يك يا دو سال قبل از فتح مكه بود. چون قبل از اينكه معاويه مسلمان شود، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) با أم حبيبه ازدواج كرد و داستان مفصلّي دارد. أم حبيبه با همسرش به حبشه رفت و همسرش نصراني شد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از طريق پادشاه حبشه، از أم حبيبه خواستگاري كرد و حتي پادشاه حبشه، خودش مهريه را تعيين كرد. اين ماجرا در الكامل في التاريخ إبن أثير و تاريخ طبري و ديگر كتب آمده است. حتي در قضيه صلح حديبيه: وقتي أبو سفيان آمد به خيمه أم حبيبه و خواست بنشيند، أم حبيبه آن زير اندازي را كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) روي آن مينشست، سريعا برداشت. أبو سفيان گفت: چرا برداشتي؟ أم حبيبه گفت: پدر! تو كافر هستي و زيبنده نيست روي زير اندازي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) روي آن مينشيند، بنشيني. پس روشن است كه ماجراي تقاضاي أبو سفيان دروغ است. عمده وحي هم قبل از فتح مكه و قبل از مسلمان شدن معاويه بود و موقعيتي نبود كه معاويه بخواهد كاتب وحي باشد. ثانيا: اگر واقعا معاويه جزء كاتبين وحي بود، آقاي عثمان براي معاويه دنبال فضائل و مناقب بود و اين را به عنوان فضيلت و منقبت براي معاويه ذكر ميكرد. اگر معاويه جزء كاتبين وحي بود، بنابر آنچه كه أهل سنت ميگويند و ما قبول نداريم كه قرآن در زمان أبوبكر جمع شد، آنها حداقل به معاويه هم ميگفتند: آقاي معاويه! شما هم كه چندين آيه را مرقوم نمودهايد، آنها را بياوريد تا وارد قرآن كنيم. اين آقايان مدعيان كاتب وحي، حتي نتواسنتند ثابت كنند كه يك كلمه از كلمات قرآن، دستنويس معاويه بود. ثالثا: خيلي از شخصيتهاي علمي أهل سنت، منكر اين هستند كه معاويه كاتب وحي بود. آقاي ذهبي و إبن عبد ربّه و إبن قتيبه ميگويد: كاتب وحي بودن معاويه، دروغ است. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص132 ـ العقد الفريد لإبن عبد ربه، ج4، ص160 ـ المعارف لإبن قتيبة الدينوري، ص30 آقاي محمود أبو ريّه ـ از شخصيتهاي بلند آوازه مصري ـ در كتاب شيخ المضيرة أبو هريرة، صفحه 206، منكر كاتب وحي بودن معاويه است. آقاي عبد الرحيم خطيب ـ از نويسندگان أهل سنت معاصر ايران ـ در كتاب شيخين، صفحه 159 منكر كاتب وحي بودن معاويه است. رابعا: هيچ دليلي بر كاتب وحي بودن معاويه نتوانستيم پيدا كنيم. از همه اينها بالاتر، از ديدگاه ما، كاتب وحي بودن، هيچگونه ارزشي ندارد. ميبينيم كه در ميان كاتبان وحي، عبد الله بن أبي سَرْح كاتب وحي بود و شيعه و سني هم بر اين معتقد هستند و عاقبت هم مرتدّ و از اسلام خارج شد. أسد الغابة، ج3، ص173 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج5، ص372 ـ ربيع الأبرار للزمخشري، ج1، ص689 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج3، ص33 حتي بعد از مرتدّ شدن، نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) را مسخره ميكرد. پس كاتب وحي نميتواند به تنهايي ارزش باشد. * * * * * * * سؤالات بينندگان سوال: شما در مورد وصيت حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) صحبت كرديد. ولي پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) دختران ديگري هم داشت. چرا فقط راجع به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) صحبت ميكنيد و از رقيّه و أم كلثوم ـ همسران عثمان ـ صحبت نميكنيد؟ وقتي رقيّه فوت كرد، پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) أم كلثوم را به همسري عثمان درآورد. جواب: اين مطلب را نه تنها ايشان، بلكه علماء اهل سنت هم ميگويند كه چرا از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين همه حرف ميزنيد، ولي از زنان عثمان، رقيّه و أم كلثوم كه دختران پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) بودند، چرا حرف نميزنيد؟ ما اين سوال را از شما داريم كه شما در كتب معتبر خود، درباره حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) اين همه فضيلت نقل كردهايد: روايت اول: قال النبي صلى الله عليه و سلم: فاطمة سيدة نساء أهل الجنة. صحيح البخاري، ج4، ص209 روايت دوم: عن عائشة رضي الله عنها: أنها كانت إذا ذكرت فاطمة بنت النبي صلى الله عليه و آله قالت: ما رأيت أحدا كان أصدق لهجة منها إلا أن يكون الذي ولدها. راستگوتر از فاطمه نديدم، جز پدرش رسول الله (صلى الله عليه و سلم). المستدرك الصحيحين للحاكم النيشابوري، ج3، ص160 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1896 ـ حلية الأولياء لأبو نعيم، ج2، ص41 روايت سوم: ان رسول الله صلى الله عليه و سلم قال: فاطمة بضعة منى، فمن أغضبها أغضبني. صحيح البخاري، ج4، ص210 روايت چهارم: قال رسول الله صلى الله عليه و سلم: إنما فاطمة بضعة منى، يؤذيني ما آذاها. صحيح مسلم، ج7، ص141 و روايات ديگري كه در كتب معتبر اهل سنت آمده است. آيا شما راجع به ساير فرزندان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) هم روايتي را نقل كردهايد؟ اول بايد اين اشكال را خودتان جواب بدهيد. اين نشان ميدهد كه در ميان فرزندان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) جايگاه ويژهاي داشت كه هيچيك از فرزندان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) آن جايكاه را نداشتند. خود آقاي إبن حجر عسقلاني در فتح الباري شرح صحيح البخاري نقل ميكند كه هر گونه ناراحتي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، مساوي است با كفر. حتي از سهيلي نقل ميكند: من سبّها فإنه يكفر. فتح الباري شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص82 آقاي مناوي ـ از شخصيتهاي علمي اهل سنت ـ ميگويد: أن فاطمة و أخاها إبراهيم أفضل من الخلفاء الأربعة بالإتفاق. فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج4، ص555 همچنين آقاي مناوي ميگويد: من آذا فاطمه فعليه لعنة الله ملء السماء و ملء الأرض. كسي كه فاطمه را اذيت كند، لعنت خداوند به اندازه تمام آسمان و زمين بر او باد. فيض القدير شرح الجامع الصغير للمناوي، ج6، ص25 پس اين اشكال بر خودتان است، نه بر ما. * * * * * * * سوال: شما كه راجع به معاويه و أبو سفيان و حضرت علي (عليه السلام) حرف ميزنيد، در قرآن كريم آمده است: تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَ لَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ سوره بقره/آيه134 آنها امتهايي در گذشته بودند و رفتند. عمل آنها مربوط به خودشان است. اين حرفها به درد مسلمانان نميخورد. مسلمانان بايد با همديگر متحد باشند. جواب: اولا: درست است كه اينها امتهاي گذشته بودند، اگر بنا باشد بر گذشته چشمپوشي كنيم، بايد حدود 60٪ آيات قرآن را حذف كنيم كه قضاياي گذشتگان را براي ما نقل ميكند. وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ سوره توبه/آيه61 اينها چه كساني بودند كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را اذيت ميكردند؟: إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآَخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا سوره أحزاب/آيه57 كساني كه در اطراف پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) بودند به خداوند بدگمان بودند و گمان جاهلي داشتند، چه كساني هستند؟: وَ طَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ سوره آل عمران/آيه154 اين فاسق چه كسي بود كه براي پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) خبر آورد؟: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ سوره حجرات/آيه6 اتفاق نظر است كه مراد از اين فاسق، وليد بن عقبه است. اگر بنا باشد قضاياي گذشته را به طور كلي فراموش كنيم، بايد يكسري از آيات قرآن را كه درباره صحابه خوب و بد است، حذف كنيم. ثانيا: از اين برادر عزيز سوال ميكنم: حديث حوضي كه با اين آب و تاب در صحيح بخاري آمده، آيا سرنوشت صحابه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) نيست؟: عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه و سلم قال: بينا أنا قائم، فإذا زمرة حتى إذا عرفتهم، خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلم، فقلت: أين؟ قال: إلى النار و الله! قلت: و ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك على أدبارهم القهقري، ثم إذا زمرة حتى إذا عرفتهم، خرج رجل من بيني و بينهم فقال: هلم، قلت: أين؟ قال: إلى النار والله! قلت: ما شأنهم؟ قال: إنهم إرتدوا بعدك على أدبارهم القهقري، فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم. صحيح البخاري، ج7، ص208 آيا اينها براي گذشتگان نيست؟! چرا آقاي بخاري اين قضايا را آورده است؟ چرا از آقاي معاويه نقل ميكنند كه وقتي به مدينه ميآيد، به سعد بن وقاص ميگويد: ما منعك أن تسب أبا التراب؟ چرا أبو تراب ـ علي ـ را سبّ و ناسزا نميكني؟ صحيح مسلم، ج7، ص120 اين قضايا را اگر قرار است چشمپوشي كنيم، بايد بگوييم ما نسبت به گذشتگان و صحابه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) بايد چشمپوشي كنيم و بياييد با هم حدود 60٪ آيات قرآن را حذف كنيم و 60٪ روايات صحيح بخاري و صحيح مسلم و ساير صحاح سته را كه در شرح حال گذشتگان است، حذف كنيم، سپس بياييم سر سفره وحدت و اتحاد مسلمانان. ثالثا: معناي وحدت اين نيست كه ما حقايق تاريخي را بيان نكنيم. بارها گفتهايم كه حقايق تاريخي بايد بيان شوند و اين امانتها بايد به نسلهاي بعدي منتقل شود. ولي براي وحدت، اگر من درباره اين مسايل صحبت ميكنم، بايد با ادبيات متناسب با اسلام صحبت كنم؛ نه اينكه به بعضي از صحابه ناسزا بگويم و اهانت كنم. بايد با احترام، حقايق تاريخي را مستند بيان كرد. يكي از معاني وحدت اين است كه مثلا ما تصور ميكنيم آقايان اهل سنت، بر خلاف قرآن و سنت، به سراغ آقاي ابوبكر و عمر عثمان رفتهاند و آنها هم معتقدند كه شيعه، بر خلاف قرآن و سنت، به سراغ امير المومنين (عليه السلام) رفته است و بياييم در بحثهاي علمي، دلايل خودتان و خودمان را مطرح كنيم. ما و شما حرفمان را بزنيم تا حداقل ثابت شود حرفمان مستدل و مبرهن است. اگر شما هم از قرآن و سنت دليل داريد، مطرح كنيد. شنوندگان بايد بدانند كه دليل شيعه و سني براي اعتقاداتشان چيست؟ حداقل اين است كه شيعه، اجتهاد كرده است و ثابت كرده است كه امير المومنين (عليه السلام) خليفه اول است. اينكه فتوا به قتل شيعه ميدهيد و ناموس شيعه را مورد هتك و حرمت قرار ميدهيد و اموال شيعه را مباح براي تصرف ميدانيد، ديگر نبايد باشد. اگر بنا بر زعم شما، در اجتهادش هم خطا كرده باشد: المجتهد إذا إجتهد فأخطأ فله أجر واحد. پس نبايد اينهمه به شيعه بد و بيراه گفته شود! معناي وحدت، همين بحثهاي علمي است. * * * * * * * سوال: چرا پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) با ابوسفيان برخورد تندي نكرد؟ جواب: بناي پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) بر اين بود كه با كساني كه وارد اسلام ميشدند، برخورد تند نكنند. خود علماء اهل سنت مانند محمود أبو ريّه و آقاي مقريزي در كتاب النزاع و التخاصم آوردهاند بعد از اينكه أبو سفيان به مدينه آمد: كان كهفا للمنافقين. پناهگاه منافقين بود. النزاع و التخاصم للمقريزي، ص58 ـ شيخ المضيرة أبو هريرة لمحمود أبو رية، ص160 ـ الإستيعاب لإبن عبد البر، ج4، ص1678 * * * * * * * سوال: مقداري در رابطه با جنايات معاويه و باطل بودن او، مخصوصا از كتاب مروج الذهب مسعودي صحبت كنيد. همچنين بفرماييد كه نظر وهابيت نسبت به يزيد چيست؟ جواب: البته اين آقايان، مسعودي را شيعه را ميدانند. ولي ما او را شيعه نميدانيم. إن شاء ا... ما تلاش ميكنيم در بحثمان کتابهايي را نام ببريم كه هم مورد تائيد اهل سنت است و هم مؤلفينشان از شخصيتهاي برجسته باشند. اما در رابطه با يزيد، خود آقاي إبنتيميه در منهاج السنة، جلد2، صفحه 62 صراحتا از معاويه و يزيد تجليل و دفاع ميكند و آنها را مؤمن ميداند. اخيراً هم از لجنه عالي إفتاء عربستان سعودي سوال كردند كه آيا ميتوانيم يزيد را لعن كنيم؟ جواب دادند: لم يثبت فسقه الذي يقتضي اللعن. فسق يزيد به طوري که لعن او را جايز شمارد، ثابت نشده است. فتاوي اللجنة الدائمة للبحوث العلميّة و الإفتاء، ج3، ص297 يعني كشتن آقا امام حسين (عليه السلام) و إسارت فرزندان ايشان با آن وضع شنيع و اهانت به رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) كه يزيد ميگويد: لعبت هاشم بالملك، فلا خبر جاء و لا وحي نزل. فسقي نيست كه لعن يزيد را ثابت كند. بر فرض، ميگوييم كه امام حسين (عليه السلام) خروج كرد و عليه خليفه قيام كرد، آيا اينكه إبن كثير دمشقي درباره يزيد ميگويد: در سال 62 هجري، يزيد به فرماندهانش دستور داد و به مدينه حمله كردند و 700 نفر از صحابه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را به قتل رساندند و 10 هزار نفر از مسلمانان را كشاند و 3 روز، ناموس مردم مدينه را بر لشكريان خودش مباح كرد و در آن سال، هزار فرزند نامشروع به دنيا آمد. البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص241 و 242 آيا هيچكدام از اينها فسق يزيد را اثبات نميكند؟! * * * * * * * سوال: حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) هم أم المؤمنين است. عايشه، جناياتي را مرتكب شده كه در خود صحيح بخاري آمده است و پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را اذيت كرد. در خود صحيح بخاري هم وقتي از عايشه روايت نقل كرده است، گفته است عن عايشه و نگفته است عن أم المؤمنين. جواب: در سوره احزاب، آيه 6 آمده است: النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ يعني همسران پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) مادران مؤمنين هستند؛ حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و عايشه و أم سلمه و حفصه و ساير همسران پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله). گرچه اين آيه هم شأن نزولي دارد. آقاي طلحه و عثمان و بعضي ديگر از صحابه گفتند: أ ينكح محمد نساءنا و لا ننكح نساءه؟! والله! لو قد مات لأجلنا على نسائه السهام. چرا محمد با زنان ما ازدواج ميكند، ولي ما نميتوانيم با زنان او ازدواج كنيم؟! به خدا قسم! اگر او بميرد، ما با زنان او ازدواج ميكنيم. وَ مَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا سوره أحزاب/آيه53 در رابطه با عايشه هم بايد به دور از اهانت و جسارت و تعصبات مذهبي، حقايق تاريخي را كه درباره اوست، بيان كنيم. * * * * * * * سوال: انگيزه حمله اعراب مسلمان به ايران چه بود؟ جواب: اين بحث، نياز به زمان بيشتري دارد. بايد بررسي كنيم كه اين حمله اعراب به ايران كه در زمان خليفه دوم بود، آيا مورد تائيد امير المومنين (عليه السلام) بود يا خير؟ آيا امام حسن (عليه السلام) در اين جنگ بود يا نبود؟ البته ما منكر اين قضيه هستيم كه امام حسن (عليه السلام) در فتوحات شركت كرده باشد. چون يك روايت ضعيف هم در اين مورد نداريم كه امام حسن (عليه السلام) در حمله به ايران شركت داشت. اين حمله به خاطر توطئهاي بود كه ابر قدرت شرقي عليه اسلام داشت و مسلمانان براي دفاع از كيان اسلامي، آمدند دفاع كردند و اسلام را به مردم عرضه كردند و دولت مركزي ايران، مانع بود و آمدند مانع را برطرف كردند و 95٪ مسلمان ايرانيان، استقبال شديد و ويژهاي بود كه اينها از اسلام داشتند و همچنين خستگي مفرطي كه از ظلم پادشاهان خود داشتند. شهيد مطهري (ره) و ديگران در اين زمينه مفصلاً بحث كردهاند و إن شاء ا... در فرصتي مناسب، ما هم در اين زمينه بحث خواهيم كرد. * * * * * * * بحثهاي پاياني استاد حسيني قزويني مطالبي از بحثهاي ما ماند. اينكه عايشه، اعتراضاتي را نسبت به اظهار علاقه و محبت نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) به حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) داشت و اين موجب رنجش نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) بود. جايگاه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) در ميان زنان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله)، جايگاه والائي است. حتي خود اهل سنت هم آوردهاند كه حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) سرور زنان بهشتي است. هيچ زني بعد از حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها)، جاي ايشان را نتوانست براي پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) پر كند. عايشه سن و سال كمي داشت و زيبا هم بود، ولي هميشه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به ياد حضرت خديجه كبري (سلام الله عليها) و عشق و محبت او بود. در رابطه با معاويه هم بحث داشتيم و اين فضائلي كه در روزنامهها و مجلات و اينترنت مينويسند، هيچ ريشه و اصلي ندارد. اين آقايان مقداري دقت كنند و مطالبي را كه به پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) نسبت ميدهند، در روز قيامت مسئول هستند. اين روايات در دوران بنيأميه و با پول دولت شام و توسط بعضي از كارخانههاي حديثسازي جعل و منتشر شده است. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: احسان بهراملو -
تاريخ: 17 خرداد 92 - 23:08:23
سلام عليكم خسته نباشد خيلي عالي بود ممنون |