* ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ * | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ (ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½) ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ||
ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½ï؟½ ï؟½ï؟½ | ï؟½ï؟½ï؟½شگï؟½ï؟½ |
تاريخ: 19 بهمن 1385 | تعداد بازديد: 5004 | |
امام حسين (عليه السلام) و إبن تيميه 01 | ||
پخش صوت
دان لود | ||
بسم الله الرحمن الرحيم موضوع: امام حسين (عليه السلام) و إبن تيميه 01 شبكه سلام : 19 بهمن 1385 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آقاي هدايتي حركت امام حسين (عليه السلام) از نگاه ابن تيميه چگونه است؟ استاد حسيني قزويني چند ماه قبل، پيرامون نظر ابن تيميه در مورد امام حسين (عليه السلام)، بحثي در همين شبكه داشتيم و وعده داده بوديم كه در ماه محرم بيشتر به اين قضيه بپردازيم. خلاصهاي از نظر ابن تيميه را نسبت به امام حسين (عليه السلام) و قاتلين امام حسين (عليه السلام) اشاره ميكنم و بعد به پاي سخنان بزرگان و استوانههاي علمي أهل سنت ميپردازم. آقاي إبن تيميه در كتاب منهاج السنة و رأس الحسين و مجموع فتاوا، همواره دنبال اين است كه قضيه قيام امام حسين (عليه السلام) را خيلي قضيه عادي و ساده جلوه بدهد. مثلا در كتاب منهاج السنه، (چاپ قبلي)، جلد 2، صفحه 241 و در چاپ جديد (8 جلدي عربستان)، جلد 4، صفحه 530 وقتي به قيام امام حسين (عليه السلام) ميرسد، ميگويد: لم يكن في خروجه مصلحة لا في دين و لا في دنيا و كان في خروجه و قتله من الفساد ما لم يكن يحصل لو قعد في بلده. در قيام حسين، نه صلاح دين بود و نه صلاح دنيا. در اين قيام و كشته شدنش، به قدري فساد بود كه اگر در خانهاش مينشست، اين فساد دامنگير جامعه نميشد. و در جاي ديگر ميگويد: فإن مفسدته أعظم من مصلحته. مفسده قيام حسين بالاتراز مصلحت او هست. اين را ما در دو ماه قبل گفتيم از زبان خود امام حسين (عليه السلام) و اثراتي كه مترتب بود بر قيام امام حسين (عليه السلام) مبني بر نجات دين از دست اشرار بني أميه، آنانكه ميخواستند نام رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را براي هميشه دفع كنند و اسلام را براي هميشه از زبانها بياندازند و مدعي بودند كه خلفاي بني أميه، مقامشان بالاتر از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است. مثلا حجاج ميگويد: من كاري را بدون وحي انجام نميدهم. بعد از قيام امام حسين (عليه السلام)، قيامهايي كه پي در پي آغاز شد و حكومت ننگين بني أميه، آن شجره ملعونه در قرآن را ساقط كرد و امروز هم قيام امام حسين (عليه السلام) بهترين الگو است براي آزاد مردان و آزاد انديشان؛ بطوريكه آقاي گاندي ميگويد: من به مردم هند ميگويم اگر ميخواهيد موفق بشويد، راهي جز حسين (عليه السلام) را نداريد. نكته ديگري كه در گذشته هم ذكر شد، اين است كه ابن تيميه كه ميخواهد دامن يزيد را در رابطه با قتل امام حسين (عليه السلام) مبرا كند، ميگويد: يزيد ليس بأعظم جرما من بني اسرائيل، كان بني اسرائيل يقتلون الأنبياء و قتل الحسين ليس بأعظم من قتل الأنبياء. يزيد كه جرمش بيشتر از بني اسرائيل نبود، بني اسرائيل انبياء را كشتند و قتل امام حسين (عليه السلام) از قتل انبياء كه بزرگتر نيست. منهاج السنة لإبن تيمية، ج2، ص247 به قدري اين تشبيه قبيح است، من گمان نميكنم حتي اگر جوان وهابي اين را بخواند، از نويسنده اين عبارت زده نشوند. اينچنين تشبيه كردن و بيارزش جلوهدادن، زشت است. بر فرض بني أميه كه آمدند امام حسين (عليه السلام) را كشتند، آنها را تشبيه كنيم به بني اسرائيل، مگر قرآن نميگويد: لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَي لِسَانِ دَاوُودَ وَ عِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدُونَ سوره مائده/آيه78 يا: وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآَيَاتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدُونَ سوره آل عمران/آيه112 اگر واقعا ما قاتلين امام حسين (عليه السلام) را در حد قاتلين أنبياء (عليهم السلام) ميدانيم، آيا آقاي ابن تيميه حاضر است براي قاتلين امام حسين (عليه السلام) لعن نثار كند؟! يا آن قاتل اصلي را كه يزيد باشد، منزه ميكند و كنار ميگذارد و عمده جرم را به عهده أمثال عمر سعد و عبيدالله زياد محول ميكند؟! در جاي ديگر ميآيد حتي نسبت به يزيد طوري صحبت ميكند كه گويا يزيد اصلا نه خبري از قتل امام حسين (عليه السلام) دارد و نه دستوري داده بود و نه راضي بود به اين قضيه. در كتاب مجموع فتاوا، جلد 4، صفحه 486 ميگويد: إن يزيد لم يظهر الرضا بقتله و أنه أظهر العلم لقتله و الله! أعلم به سريرته. يزيد اصلا اظهار رضايت به كشتن حسين نكرد، بلكه اظهار ناراحتي كرد و خدا بر نهان او آگاه است. بعد ميگويد اصلا ايشان دستور به قتل امام حسين (عليه السلام) نداد و از قاتلين امام حسين (عليه السلام) انتقام نگرفت؛ در جاهاي ديگري از كتب خود، صراحت دارد بر اينكه يزيد دستوري بر كشتن امام حسين (عليه السلام) نداد. متأسفانه در گفتار و نوشتار مولويهاي داخل كشور هم ميبينيم كه صراحت دارند بر اينكه يزيد دستور قتل امام حسين (عليه السلام) را صادر نكرده است و راضي به قتل هم نبوده و حتي در اطلاعيهاي كه در نماز جمعه يكي از شهرهاي جنوبي كشور پخش كردند، مفصل در آنجا آمده بر اينكه يزيد دستور قتل امام حسين (عليه السلام) را صادر نكرده و آنكه اين جنايت را مرتكب شد، عبيدالله بن زياد بود. شما در تاريخ و عبارتهاي بزرگان خود أهل سنت ميبينيد: إبن أثير در الكامل في التاريخ، جلد 4، صفحه 15 تصريح دارد كه پس از رسيدن نامه يزيد به مروان حاكم مدينه: قال لوالي المدينة حين دعا الحسين ليأخذ منه البيعة ليزيد، قال له مروان: اشدد يدك بالحسين فلا يخرج حتي يبايع، فإن أبي فاضرب عنقه! يزيد به حاكم مدينه ميگويد يا از حسين بيعت بگير و يا گردن او را بزن. الإمامة و السياسة لإبن قتيبة الدينوري، ص175 ـ تاريخ يعقوبي، ج2، ص241 جالب اينكه ميبينيم بعضي از بزرگان مورد اعتماد أهل سنت مثل أعثم كوفي در كتاب الفتوح، جلد 5، صفحه 18 ميگويد: نامهاي را كه يزيد به وليد بن عتبه مينويسد اينچنين است: ذكر كتاب يزيد بن معاوية إلي الوليد بن عتبة: من عبد الله يزيد أمير المؤمنين إلي الوليد بن عتبة: أما بعد، فإذا ورد عليك كتابي هذا، فخذ البيعة ثانيا علي أهل المدينة بتوكيد منك عليهم، و ذر عبد الله بن الزبير فإنه لن يفوتنا و لن ينجو منا أبدا ما دام حيا، و ليكن مع جوابك إلي رأس الحسين بن علي، فإن فعلت ذلك فقد جعلت لك أعنة الخيل و لك عندي الجائزة و الحظ الأوفر و النعمة واحدة و السلام. يعني: آقاي وليد! جوابي كه از مدينه براي من ميفرستي، سر بريده حسين بن علي بايد ضميمهاش باشد. در ادامه هم ميگويد: اگر اين كار را انجام بدهي، جايزه هم خواهي داشت. تعبيري را إبن عماد حنبلي ـ از استوانههاي علمي أهل سنت ـ در كتاب شذرات الذهب، جلد 1، صفحه 69 و 68 از تفتازاني نقل ميكند: إتفقوا علي جواز اللعن علي من قتل الحسين أو أمر به أو أجازه أو رضي به؛ والحق إن رضا يزيد بقتل الحسين و إستبشاره بذلك و إهانته علي اهل بيت رسول الله مما تواتر معناه و إن كان تفصيله آحادا، فنحن لا نتوقف في شأنه بل في كفره و إيمانه، فاللعنة الله عليه و علي أنصاره و أعوانه. علماي أهل سنت اتفاق نظر دارند بر لعن كسي كه حسين را كشته يا امر به قتل او داده يا كسي كه اجازه داده يا رضايت بر شهادت او داده؛ همانا رضايت يزيد به كشتن حسين و خوشحالي او به آن و اهانت او بر أهل بيت رسول الله، از نظر معنا كاملا متواتر است، اگر چه تفصيل اين خبر با خبر آحاد به ما رسيده، ما أهل سنت درباره شأن يزيد توقفي نداريم، بلكه در مورد كفر و عدم ايمان او هم شك نداريم، پس لعنت خدا بر يزيد و انصار و اعوانش باد. آقاي شبراوي ـ از استوانههاي علمي أهل سنت ـ ميگويد: و لا شك عاقلٌ أن يزيد بن معاوية هو القاتل للحسين، لأنه هو الذي ندب عبيدالله بن زياد لقتل الحسين. هيچ عاقلي شك نميكند اينكه يزيد قاتل حسين است، چون يزيد بود كه عبيد الله بن زياد را وادار به قتل او كرد. الإتحاف بحب الأشراف، ص62 و 66 جالب اينكه آقاي ذهبي كه در اعتماد به او و كفتارش كه همان گفتار أهل سنت است، أهل سنت هيچ شكي ندارند، ميگويد: و لما فعل يزيد بأهل المدينه ما فعل، و قتل الحسين و إخوته و آله، شرب يزيد الخمر و ارتكب أشياء منكرة ، بغضه الناس و خرج عليه غير واحد و لم يبارك الله في عمره. آن جنايات بزرگي هستند يزيد به اهل مدينه كرد، حسين و برادرانش و اهل بيت او را شهيد كرد، او شراب ميخورد، كارهاي منكر انجام ميداد، لذا مردم او را دشمن ميدانستند و عليه او قيام كردند، خداوند در عمر يزيد بركت قرار نداد. تاريخ الإسلام للذهبي، ج5، ص30 باز هم آقاي ذهبي در كتاب سير أعلام النبلاء عبارتي جالب دارد و بعد از اينكه از يزيد تعريف ميكند، ميگويد: كان ناصبيا فظا غليظا جلفا، يتناول المسكر و يفعل المنكر، إفتتح دولته بمقتل الشهيد الحسين و إختتمها بواقعة الحرة، فمقته الناس، و لم يبارك في عمره و خرج عليه غير واحد بعد الحسين كأهل المدينة قاموا لله. آدم بدخو و بد اخلاق و جلف بود، شراب ميخورد و كارهاي زشت انجام ميداد، حكومت خود را با شهادت حسين آغاز كرد و با واقعه حره (حمله به مدينه كه بيش از هفتصد صحابه را به قتل رساند و بيش از هزار نفر از دختران باكره را ازاله بكارت كرد و بيش از هزار زن از زنا حامله شدند) به پايان رسانيد، مردم او را دشمن ميداشتند و خداوند هم عمر مباركي براي او قرار نداد و بعد از حسين عده زيادي عليه او قيام كردند و عاقبت سرنگون گرديد. سير أعلام النبلاء للذهبي، ج4، ص38 آقاي مناوي كتابي دارد در شرح صغير سيوطي به نام فيض القدير كه وقتي به اين روايت ميرسد كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: أول من يبدل سنتي، رجل من بني امية. اول كسي كه سنت مرا تغيير ميدهد، مردي از بني أميه است. به نقل از بيهقي ميگويد: و هو يزيد بن معاويه. آن رجل، يزيد بن معاويه است. فيض القدير للمناوي، ج3، ص94 نكته جالبتر اينكه، امروز غروب يك اطلاعيهاي از بندرعباس براي من فكس كردند و آن را در نماز جمعه أهل سنت پخش كرده بودند، ديدم اين تعبير در آنجا هم هست كه يزيد دستور قتل امام حسين (عليه السلام) را نداد و اهل بيت او را هم به طرف شام نبردند و اينها همه دروغ است و كذب و جعلي. اين تعبير را خود ابن تيميه در جاهاي مختلف كتابهاي خود دارد: إن نقل رأس الحسين إلي الشام، لا أصل له في زمن يزيد. بردن سر حسين به شام در زمان يزيد، هيچ اصل ريشهاي ندارد. رأس الحسين لإبن تيمية، ص207 ـ الوصية الكبري لإبن تيمية، ص53 يا ميگويد: إن قصة التي يذكرون فيها حمل الرأس إلي يزيد و نكته بالقضيب: كذبوا فيها و إن كان الحمل إلي إبن زياد و هو الناكت بالقضيب و لم ينقل بإسناد معروف عن الرأس حمل إلي قدام يزيد. اينها كه ميگويند سر امام حسين (عليه السلام) را به شام بردند و يزيد با ني و قضيب زد بر سر امام حسين (عليه السلام)، دروغ است. رأس الحسين لإبن تيمية، ص206 آقاي إبن جوزي از بزرگان أهل سنت در كتابي كه در ذم و لعن يزيد نوشته به نام الرد علي المتعصب العنيد، صفحه 45 ميگويد: ثم دعا إبن زياد زهر بن قيس فبعث معه برأس الحسين و رءوس أصحابه إلي يزيد و وضع رأس الحسين بين يدي يزيد و عنده ابو برزه، فجعل ينكته علي فيه، فقال له ابو برزه إرفع عصاك، فوالله لربما رأيت النبي علي فيه. ابن زياد به يكي از مأمورين خود دستور داد كه سر حسين را به طرف يزيد حمل كند و سر حسين را جلوي يزيد گذاشت، ابو برزه صحابي هم آنجا بود و يزيد با عصاي خودش بر لبهاي خشك حسين ميزد و اشعاري ميخواند. ابو برزه گفت: يزيد! عصايت را بردار از لبهاي او، قسم به خدا كه ديدم نبي (صلي الله عليه و سلم) بر لبهاي او بوسه ميزد. جالب اينكه آقاي إبن كثير ميگويد: عن مجاهد، قال جيء برأُس الحسين و وضع بين يدي يزيد بن معاويه فتمثل هذين البيتين: ليت أشياخي ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الأسل لاهلوا و لاستهلوا فرحا و لقالوا يا يزيد لا تشل وقتي سر حسين را آوردند جلوي يزيد، يزيد اين دو بيت را خواند: اي كاش اجداد من كه در روز بدر به دست پيامبر و علي كشته شدند، زنده ميشدند و اظهار خوشحالي ميكردند و از من تشكر ميكردند كه انتقام ما را گرفتي. البداية و النهاية لإبن كثير، ج8، ص209 خود ذهبي در تاريخ الإسلام، جلد 5، صفحه 19و 20 ميگويد: و علي بن الحسين في غل فضرب يزيد علي ثنيتي الحسين. علي بن حسين ـ امام سجاد (عليه السلام) ـ در حاليكه به زنجير بسته شده بود، يزيد بر دندانهاي حسين ميزد. قال إبن سعد عن الواقدي و المديني عن رجالهما: قدم برأس الحسين علي يزيد. إبن سعد و ديگر مورخين گفتهاند: سر حسين براي يزيد برده شد. ابن تيميه در منهاج السنة، جلد 2، صفحه 226 و رأس الحسين، صفحه 208 ميگويد: من لم يسب للحسين حريما بل أكرم أهل بيته لا سبي أهل البيت أحد و لا سبي منهن أحد. اصلا يزيد اهل بيت حسين را به اسيري نبرده است، بلكه آنها را احترام هم كرده است. جالب اينكه در همين كتاب رأس الحسين، صفحه 207 جملهاي دارد كه خيلي خنده آور است. أهل سنت هم ايشان را نابغه و مغز متفكر ميدانند. ايشان ميگويد: و إن يزيد ظهر في داره الندب لقتل الحسين و أنه لما قدم عليه أهله و تلاقي النساء تباكن و أنه خبر إبنه عليا بين المقام عنده و السفر إلي المدينة، فاختار السفر إلي المدينة فجهزه إلي المدينة جهازا حسنا. يزيد در قصرش مراسم عزاداري حسين را به پا كرد؛ وقتي اهل بيت حسين در شام پيش يزيد رفتند، وقتي زنهاي يزيد اهل بيت حسين را ديدند گريستند و يزيد هم با احترام، مخير كرد علي بن حسين را كه شما در شام ميخواهيد بمانيد يا به مدينه ميرويد. او مدينه را انتخاب كرد و يزيد هم آنها را مجهز كرد به جهازها و هدايايي و آنها را روانه كرد. كساني كه با مطالعه سخنان ابن تيميه دچار توهم شدهاند، حداقل با مطالعه كتابهاي تاريخي خود، متوجه واقعيت و حقيقت قضيه بشوند. بنده يك سؤال از آنها ميكنم كه اهل بيت امام حسين (عليه السلام) براي چه به شام رفته بودند؟ آيا بعد از شهادت عزيزان خود، براي هواخوري و سياحت رفته بودند؟ براي زيارت يزيد رفته بودند كه اين كار خوب را انجام داده؟ آنها به اختيار رفته بودند يا با زنجير و دست و پا بسته رفته بودند؟ به دستور يزيد بود يا عبيدالله بن زياد؟ اينها گوشهاي بود از نظرات ابن تيميه به واقعه كربلاء و شهادت امام حسين (عليه السلام) و رفتار يزيد با اهل بيت امام حسين (عليه السلام). * * * * * * * آقاي هدايتي از شما درخواست ميكنم در مورد سفري كه اخيرا به زاهدان داشتيد و ائمه جمعه و علماء أهل سنت هم آنجا بودند، در مورد نكات خاص و مهم آن سفر توضيحي مختصر بفرمائيد. استاد حسيني قزويني در زاهدان كه بوديم، امام جمعه زاهدان، مطالبي را گفتند كه دور از شأن يك روحاني بود و اين قضيه به مجامع عمومي كشيده شد؛ در زاهدان و ميناب و بندرعباس. لذا من مطلب او را ميگويم و سپس جواب ميدهم. ايشان گفت: شبكه سلام كه واقعا لجن، فاسد، اختلاف برانگيز و بسيار خطرناك است و اهانت به مقدسات و بزرگان و انحراف امت اسلامي، راهي است كه اين شبكه دنبال ميكند. از مسئولين ميخواهم كه دفاتر اين شبكه، در ايران، در هر كجا كه هست، بايد بسته شود و در غير اين صورت ما علماء أهل سنت، تحريمي صادر ميكنيم و استفاده مسلمانان از شبكه تفرقهانگيز سلام را حرام خواهيم كرد. اين را وقتي من خواندم، خيلي ناراحت شدم و به بعضي از عزيزان گفتم كه اگر اين شبكه اشكالي داشت، زيبنده بود كه اين عزيز با شبكه تماس بگيرد يا وقتي بنده به زاهدان سفر ميكنم به خود بنده بگويد. نميگوئيم كه معصوم هستيم، ولي اگر اشتباهي صورت گرفته باشد، آن را ميپذيريم و انتقادات را قبول ميكنيم. در يك جمع حدود 50 نفري بوديم كه يك مولوي به نام عبدالمجيد مرادزهي آمد آنجا صحبت كرد و تعبيري بكار برد كه براي من دردآور بود، گفت: شبكه سلام با دلارهاي صهيونيستي اداره ميشود و آقاي قزويني هم در آنجا صحبت ميكند. در آنجا فرصت نشد كه من حرف بزنم، ولي بعدا كه با همين آقا تماس داشتم، آمدند در محل اقامت ما كه تعدادي از شيعيان هم همراه آقاي مولوي احمد ناروئي بودند كه خيلي هم خوش برخورد و متواضع بودند، دو ساعت با اين عزيزان صحبت داشتيم و گفتم كه شبكه سلام يك شبكه مستقل است و هيچ ارتباطي با كشور ايران و هيچ دولت ديگري ندارد و نه وابسته به بيتي از بيوت مراجع تقليد هست. شبكهاي است كه توسط يك عدهاي از جوانان دلسوز در آمريكا، وقتي حدود 50 شبكه ضد ديني و اخلاقي را ديدند، با خودياري مردم رفتند آنجا و تا 500 هزار دلار از مردم علاقمند كمك دريافت كردند. در ادامه، بنده از آقاي مولوي سؤال كردم كه آيا از بنده، در طول اين مدت، كوچكترين اهانتي به أهل سنت ديدهايد؟ گفت: خير. گفتم: آيا به مقدسات أهل سنت كوچكترين بياحترامي كردم؟ گفت: خير. بعد اشاره كرد كه مدير شبكه به ام المؤمنين عايشه بياحترامي كرده و گفته: من نميخواهم عايشه مادر من باشد. گفتم: ايشان نظر شخصي خودش را گفته و اهانت نيست. چطور حرف ايشان را شنيديد، ولي حرف بنده كه گفتم مسئله امهات المؤمنين، مسئله قرآني است و قرآن صراحت دارد و در اين مورد دفاع كردم، آيا اين را نشنيديد؟ فرضا اگر از صحبت ايشان انتقاد كرديد، آيا زيبنده نبود از دفاع من هم تشكر ميكرديد؟ مولوي گفت: من زبان شما را هم ميبوسم به خاطر اين قضيه. گفتم: دفاع از فرد نيست، بلكه دفاع از يك فرهنگ قرآني است. گفتم: بنده بارها و بارها در شبكه سلام اعلام كردم كه هرگونه اهانت به أهل سنت و عقائد آنها، گناه نابخشودني است. آيا در هيچ شبكهاي از شبكههاي جهان آن را اعلام كردهاند؟ گفتند: خير. گفتم: حتي در شبكه الجزيرة يا العربية وابسته به عربستان سعودي يا المستقلة و ... آيا اين تعبير را بكار بردهاند؟ گفت: خير. گفتم: اتفاقا با امام جمعه سراوان جلسهاي داشتيم و اين را گفتم. گفت: آيا آنقدر شهامت داريد كه در شبكه سلام آن را اعلام كنيد؟ گفتم: من بارها گفتهام، حتي هفته گذشته هم اين را تكرار كردهام و گفتم كه اگر چنانچه از زبان من بصورت ناخودآگاه عبارتي بيرون بيايد كه استشمام اهانت به أهل سنت باشد، پيشاپيش از اين عزيزان پوزش ميطلبم. در كدام شبكه اين تعبير را بكار بردهاند؟ آقاي مولوي مرادزهي گفت: در هيچجا اين تعبير را نسبت به ما بكار نبردهاند. اينجا هم رسما اعلام ميكنم كه اگر عبارتي از من صادر شده كه بوي اهانت به أهل سنت را ميدهد، اين شهامت را دارم و از عزيزان عذر ميخواهم، حتي اگر در آينده هم ناخودآگاه اين اتفاق پيش افتاد. نكته ديگر اينكه ايشان ميگفتند شما همكاريتان را با شبكه سلام قطع كنيد، گفتم: ما در شبكه سلام از أهل بيت (عليهم السلام) و مظلوميت علي (عليه السلام) دفاع ميكنيم. از اين مظلوميت، 14 قرن گذشته و ما توان دفاع نداشتيم و الان دفاع ميكنيم. شما كه گفتيد دفاتر شبكه سلام را ببنديد، بطور رسمي اعلام ميكنم كه شبكه سلام در ايران هيچ دفتري ندارد؛ نه در تهران، نه در قم و ... . من به عنوان يك تكليف و اينكه دفاع از أهل بيت (عليهم السلام) را واجب ميدانم، اين كار را انجام ميدهم. ميگفت: شما در شبكه سلام، از مسيحيت و يهوديت حرف بزنيد و بحث را به آن سمت بكشانيد؛ گفتم ما در اين شبكه برنامههاي آنها را هم داريم؛ ولي عمده بحث ما، نقد وهابيت است كه مشكل اصلي ما آنها هستند كه اينچنين عليه شيعه قد علم كرده و شمشير را از رو بستهاند، فتواء به قتل شيعه ميدهند، اعلان جهاد عليه شيعه ميكنند. * * * * * * * سؤال بينندگان سؤال: از زمان حضرت آدم (عليه السلام) تا به امروز جنايات زيادي شده است. عزاداري و قمه و سينهزني تا كي ادامه خواهد داشت و فايدهاش چيست؟ چرا براي مانند همزه و بلال و سميه و ... كه در راه اسلام شهيد شدند، عزاداري نميكنيم؟ جواب: قيام امام حسين (عليه السلام) از چند جهت حائز اهميت است. قيام امام حسين (عليه السلام) براي نجات دين بود و مبارزه با كساني كه هدفشان نابودي اسلام و دين بود؛ به طوريكه متفكر مسيحي معاصر در كتاب الحسين في فكرة المسيحية ميگويد: اسلام اگرچه با آمدن رسول الله ظهور پيدا كرد، ولي بقاي اسلام بستگي داشت به قيام حسين. يعني منِ مسيحي، برداشتم از قيام امام حسين (عليه السلام) اين است. از طرف ديگر، شهادت مظلومانه امام حسين (عليه السلام) و اهل بيتش در كربلاء، هر انساني را به تأثر وا ميدارد. حتي آقاي ويل دورانت كه مورخ آمريكائي است، وقتي قضاياي كربلاء را بررسي ميكند، آنچنان تحث تأثير قرار ميگيرد كه از يزيد و لشكريانش به عنوان پستترين و قسيترين افراد نام ميبرد. حتي اين تعبير در ذهنم هست كه ميگويد: اگر كساني بخواهند عمل يزيد را نسبت به حسين يا نسبت به علي بن حسين يا علي اكبر يا عباس توجيه كنند، ولي اين جنايت لشكريان يزيد را نسبت به طفل شيرخواه حسين ، كه نه قدرت دفاع داشت و نه توان مقاومت داشت و به آن صورت دلخراش شهيد كردند، نميتوانند توجيه كنند. اين كار، هر انساني را متأثر ميكند و نفرين خود را بايد نثار اين افراد كند. خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از همان ولادت امام حسين (عليه السلام) در رابطه با شهادت امام حسين (عليه السلام) متأثر بوده و اين را مورخان أهل سنت در المقتل خوارزمي و مجمع الزوائد هيثمي و ... نقل كردهاند؛ حتي روايتي را از ام سلمه نقل ميكنند كه ميگفت: حسين وارد شد و شنيدم ناله رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) را و ديدم كه قطرات اشك رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) جاري است، جلو رفتم و از او علت را پرسيدم؟ فرمود: امت من او را به وضع جانسوزي به شهادت ميرسانند. مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص189 همچنين فرمود: اي ام سلمه! اگر بخواهي مقداري خاك از آن سرزميني كه او را در آن منطقه ميكشند، در اختيار تو قرار ميدهم. بعد نبي مكرم (صلي الله عليه و سلم) شروع كرد به گريه كردن. تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ص154 روايت ديگر از ام المؤمنين عايشه در كتاب المعجم الكبير طبراني، جلد 3، صفحه 107 و مجمع الزوائد هيثمي، جلد 9، صفحه 187 نقل كردهاند كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: يا عايشه! إن جبرئيل أخبرني أن إبني حسين مقتول في أرض طف و إن أمتي ستفتن بعدي. اي عايشه! جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين (عليه السلام) در سرزمين طف و كربلاء به شهادت ميرسد. همچنين قضيه عزاداري آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) براي امام حسين (عليه السلام) هنگام عبور از كربلاء پس از بازگشت از جنگ صفين را آقاي احمد بن حنبل در مسندش، ج1، ص106 و مجمع الزوائد هيثمي، ج9، ص187 آورده اند. همچنين قضيه عزاداري حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)؛ عزاداري بعد از امام حسين (عليه السلام) آقا امام سجاد (عليه السلام) را، مورخان و شخصيتهاي بزرگ أهل سنت آن را نقل كردهاند كه امام سجاد (عليه السلام) بعد از واقعه كربلاء، از ناله و گريه آرام نميگرفت و سؤال كردند كه يابن رسول الله چرا بيتابي ميكني؟ فرمود: لا تلوموني، فإن يعقوب (عليه السلام) فقد سبطا من ولده فبكي إبيضت عيناه و لم يعلم أنه مات؛ و نظرت أنا إلي أربعة عشر رجلا من أهل بيتي ذبحوا في غداة واحدة، فترون حزنهم يذهب من قلبي أبدا؟! حضرت يعقوب (عليه السلام) فرزندش را به ظاهر از دست داد، ولي به قدري گريه كرد كه چشمانش نابينا گرديد و حال آنكه نميدانست فرزندش از دنيا رفته. ديدم كه 14 تن از عزيزانم را به صورت جانسوز در يك روز به شهادت رسيدند و اينها را قطعه قطعه كردند، آيا انتظار داريد من با اين وضع، گريهام آرام بگيرد؟! تهذيب الكمال للمزي، ج20، ص399 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج9، ص125 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج41، ص386 لذا قضيه شهادت امام حسين (عليه السلام) قضيهاي نيست كه بخواهيم شهادت او را با شهادت يكي از أنبياء (عليهم السلام) يا ديگر بزرگان يا صحابه مقايسه كنيم و روي اين جهت است كه قيام امام حسين (عليه السلام) براي زنده كردن دين بود. عزاداري امام حسين (عليه السلام) هم مايه حيات دين است كه اسلام را در طول تاريخ زنده نگه داشته است. شما اگر ببينيد، در ماه مبارك رمضان، مساجد خلوت است. ولي در ماه محرم مردم به عشق امام حسين (عليه السلام) به تكايا و حسينيهها و مساجد هجوم ميآورند. خيليها بودند كه در اين مراسمات با شنيدن يك آيه يا حديث منقلب ميشدند و آنهائي كه از دين فاصله گرفته بودند با سينه و زنجير زدن به دين برگشتند و ... . * * * * * * * سؤال: كسي كه سر امام حسين (عليه السلام) را بريد، شمر بود و أفقه الفقهاء بود، آيا امام حسين (عليه السلام) نميدانست كه كسي كه بر حكومت وقت خروج كند بايد گردنش زده شود؟ جواب: اين قضيه را إبن عربي و إبن خلدون در كتاب خود آوردهاند: قتل الحسين بسيف جده. امام حسين (عليه السلام) با شمشير جدش رسول الله (صلي الله عليه و سلم) كشته شد. چون رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر كس از جامعه جدا شود و عليه حاكم وقت قيام كند، هر كس كه باشد او را بكشيد. رواياتي در صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده كه: من فارق الجماعة شبرا فمات إلا مات ميتة جاهلية. هر كس يك وجب از جامعه جدا باشد، به مرگ جاهليت مرده است. صحيح البخاري، ج8، ص87 ـ صحيح مسلم، ج6، ص22 ولي بحث بر اين است كه آيا واقعا ما يزيد بن معاويه را به عنوان حاكم اسلام ميدانيم؟ آيا يزيد و لشكريانش را به سنت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عارفتر از امام حسين (عليه السلام) ميدانيم؟ قضيه شهادت امام حسين (عليه السلام) چيزي بود كه همه صحابه از قضيه خبر داشتند. اينكه إبن عباس و عبدالله بن عمر اصرار ميكنند كه آقا امام حسين (عليه السلام) به كوفه نرود، بخاطر همين قضاياست. اينكه عمر بن سعد قاتل امام حسين (عليه السلام) است، همه ميدانستند. در برخي از تواريخ هست كه وقتي عمر بن سعد وارد ميشد، مردم ميگفتند: جاء قاتل الحسين. قاتل حسين آمد. حتي خود عمر بن سعد ميگفت: من با اين عبادت و تقوا، مگر ميشود قاتل حسين، فرزند رسول الله (صلي الله عليه و سلم) باشم. برخي به عمر سعد ميگفتند: كبوتر مسجد. او سجادهاش از مسجد برچيده نميشد. حتي اين قضيه در منابع شيعه و أهل سنت آمده كه وقتي آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) مشغول خطبه خواندن بود و فرمود: سلوني قبل أن تفقدوني. از من بپرسيد قبل از اينكه مرا از دست بدهيد. پدر عمر بن سعد وقتي گفت: يا علي! بگو موي سر من چقدر است؟ اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: اگر بخواهم بگويم، خواهم گفت. ولي بدان در گهواره خانهات يك نوزادي (در برخي منابع: گوساله) داري كه او فرزندم حسين را خواهد كشت. شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج2، ص286 اين قضايا كاملا روشن و واضح بود و خبر داشتند. * * * * * * * سؤال: آقاي هدايتي شما فرموديد كه يزيد 10 هزار زن نامشروع داشت، آيا در آن زمان در مدينه اين تعداد زن وجود داشته است؟ جواب: آقاي هدايتي: من گفتم كه يزيد در واقعه حره، لشكريان يزيد كه به مدينه حمله كردند و سه روز به دستور يزيد و فرماندهي كه يزيد فرستاده بود، مال و جان و خون و ناموس اهل مدينه بر آنها حلال شده بود و قتل و غارت و تجاوز به زنان و دختران در سرلوحه كارشان بود و به نقل بعضي از تواريخ، به علت تجاوز به زنان، هزار فرزند نامشروع در آن سال در مدينه به دنيا آمد و به نقل برخي، ده هزار فرزند نامشروع. * * * * * * * سؤال: چرا در داستانهاي عاشوراء نام دو تن از برادران امام حسين (عليه السلام) ابوبكر و عمر كه همنام خلفاء راشدين بودند، ذكر نميشود؟ جواب: در كربلاء، از يك دسته خاصي از اهل بيت امام حسين (عليه السلام) كه واقعا به صورت فجيعي به شهادت رسيدهاند، معمولا روايت ميشود و مرثيه خوانده ميشود. حتي خيلي از افراد ديگر مثل برادران حضرت عباس (عليه السلام) ـ عبدالله و جعفر ـ كه در كربلاء به شهادت رسيدند، از آنها هم نام برده نميشود. در كربلاء معلّي هم، از اين 72 يار امام حسين (عليه السلام)، غير از حضرت عباس (عليه السلام) كس ديگري بارگاه و گنبد ندارد. چرا نميگوئيد كه براي حضرت قاسم (عليه السلام)، علي اكبر (عليه السلام) و علي اصغر (عليه السلام) گنبد و بارگاهي نيست؟ * * * * * * * سؤال: آيا درست است كه فرزندان حضرت علي (عليه السلام) به نام عمر و عثمان و ابوبكر نامگذاري شده بودند؟ جواب: قبلا مفصل بحث كرديم در اين مورد. در آن عصر، اين اسامي، رايج بوده و بسياري از صحابه، به اين نام بودند. اين را آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) به خاطر علاقه به آنها نبوده كه نامگذاري كردند. ابوبكر، كنيه است و اسم نيست؛ نام عثمان هم بخاطر علاقه اميرالمؤمنين (عليه السلام) به برادرش عثمان بن مظعون بوده و نسبت به عمر هم از خود منابع أهل سنت گفتيم كه خود خليفه دوم او را عمر نهادند. ثانيا علاقه و محبت بايد دو طرفي باشد، لذا اگر علاقهاي بود، چرا آن خلفاء نام فرزندان خود را علي و حسن و حسين نگذاشتند. لذا اين نامگذاري، دليلي بر مدح نيست و اين را در گذشته توضيح داديم و نوار آن در سايت موجود است و عزيزان ميتوانند دانلود كنند. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»» دكتر سيد محمد حسيني قزويني | ||
فهرست نظرات |
1 |
نام و نام خانوادگي: مهدي اخلاقي -
تاريخ: 19 فروردين 87 - 00:00:00
مدركي از اهل سنت وجود دارد كه شهادت حضرت زهرا (ع) به دست عمر بوده است؟ |
2 |
نام و نام خانوادگي: عمر -
تاريخ: 17 مرداد 87 - 00:00:00
بله بهتره به صحيح هاي خودتون مراجعه كنيد |
3 |
نام و نام خانوادگي: پويا سجاديان -
تاريخ: 08 بهمن 87 - 00:00:00
كدام برادر امام حسين به كربلا نيامده؟ جواب نظر: با سلام آنکه مشخص است محمد حنفيه در کربلا حضور نداشت موفق باشيد گروه پاسخ به شبهات |
4 |
نام و نام خانوادگي: aaa -
تاريخ: 18 دي 89 - 19:07:10
لعنت بر اين دنياي سياه كه تاريخ رو تكرار كرد و ما مجبوريم اسم نجس اين كثيف تاريخ را كنار نام مبارك دردانه هستي بياريم |